هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

بازشناسی شیعه حقیقی از شیعه سنّتی

بازشناسی شیعه حقیقی از شیعه سنّتی


احمد شمّاع زاده


تا زمان امام محمد باقر که غالیان در میان شیعیان پیدا شدند، و تا زمان امام جعفر صادق که پایگاه اجتماعی خود را تقویت کردند، شیعیان، اقلیتی ساده، یک‌دست و خالص بودند، کارهای شرک آمیز انجام نمیدادند و دوگانگی در میان آنان راه نداشت. امروزه شاهد آنیم که دو گونه شیعه وجود دارد. گونه نخست را شیعه حقیقی مینامیم که بسیار اندکند. گونه دوم را شیعه سنتی میخوانیم که اکثریت شیعیان را شکل میدهند. بنابراین، شیعه افراطی که اکنون رنگ و روی شیعه سنتی به خود گرفته، از زمانی پاگرفت که غالیان سربراوردند.


اما غالیان که بودند و چرایی و چگونگی برآمدنشان در میان شیعیان چه بود؟


دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت(ص: 86) پیرامون جنبش ضد عرب سنباد که همزمان با امام جعفر صادق بوده است، چنین مینویسد:

... انتقام ابومسلم در این نهضت بهانه بود و سنباد میکوشید با نشر مبادی و اصول غلاة (غالیان) و اهل تناسخ، خاطره دلاوران قدیم را در دل ایرانیان ستم کشیده و کینه جوی، زنده نگه دارد و نفرت و دشمنی با تازیان را در مردم خراسان تازه تر کند. از این رو با نشر پاره ای عقاید تازه کوشید ایرانیان ناراضی را از هر فرقه و گروه که بودند بر گرد خویش جمع آورد و در مبارزه با دستگاه خلافت، همه را با خود همداستان کند.


                 دکتر مجید معارف در کتاب ارزشمند خود تاریخ عمومی حدیث(صص 292 تا 299) آورده‌است:

            به گفتة دانشمندان علم کلام، اصول اعتقادی غلات را می‌توان در موارد زیر خلاصه‌کرد:

       یک- الوهیت رهبر یا امام با اعتقاد به حلول جوهر نورانی الهی در امام یا رهبر

       دو- بداء، سه- تشبیه، چهار- رجعت، پنج- تناسخ.

ضمناً این گروه بعضاً به تحریف قرآن معتقدبوده و قرآن موجود را حجّت نمی‌دانسته‌اند. علاوه بر این عقاید، غلات به دو مطلب دیگر نیز معتقدبوده و در مورد آنها بیش از حد پافشاری‌ می‌کرده‌اند، آن دو عبارتند از: علم غیب مطلق برای امام، و دیگری، توانایی ایشان در تقسیم ارزاق و تعیین آجال بندگان… آنان معتقد بودند که معرفت یا محبت امام(ع) از انجام تکلیف (شرعی) کفایت‌ می‌کند.

غلات از رهگذر غلو در شؤنات امامان و رهبران خود و عقایدی چون تشبیه و تناسخ، به تخریب عقاید پرداخته، و با اصل دین بازی‌ می‌کردند…

هشام‌بن حکم گوید از امام صادق شنیدم که فرمود: ‹مغیره‌بن سعید به‌طور عمد به پدرم دروغ ‌بست. او کتب شاگردان خود را می‌گرفت و شاگردان او با شاگردان پدرم اختلاط ‌داشتند… بنابراین آنچه از غلو در کتب و آثار شاگردان پدرم راه یافته‌است، همه از مجعولات مغیره‌بن‌سعید است… بسیاری از آثار غلات توسط کارشناسان حدیث شناسایی و دور ریخته ‌شده، اما هنوز آثار غلات کم‌وبیش در لابه‌لای کتب حدیث وجوددارد. با ملاحظه این کتب، روشن می‌گردد که غلات، بیشتر در رشته‌های زیر به جعل حدیث اقدام‌کرده‌اند:

ـ فضائل ائمه: بخصوص طرح علم غیب، کارگزاری و دخالت در خلقت و انتساب برخی از معجزات و کرامات به آن بزرگواران

ـ مسائل قرآنی بخصوص: ادّعای تحریف و اسقاط آیات مربوط به ائمه، عدم حجیت قرآن موجود، تطبیق آیات با امامان و فضایل مبالغه‌آمیز در قرائت سور

ـ مسائل طبی،‌ شامل: شناخت امراض و بیان خواص خوراکی‌ها، داروها، و مسائل بهداشتی

ـ مسائل اخلاقی- عبادی و ذکر ثواب‌های مبالغه‌آمیز جهت کارهای کوچک

ـ مسائل کلامی و فلسفی از جمله: مسألة تشبیه، حلول و اتحاد روح، تناسخ،‌ و…


امام صادق فرمود: ‹جوان‌های خود را از فتنة غلات برحذردارید که آنان را منحرف‌نکنند. غلات بدترین مخلوقات خداوندند. با دعاوی خود، بزرگی خدا را کوچک‌کرده و برای بندگان او ادعای ربوبیت می‌کنند… مطابق قرائن دیگر، آن دو بزرگوار(صادقین: امام محمدباقر و امام جعفر صادق) خاطرنشان‌کرده‌اند که غلات از جملة دروغگویان، جاعلان حدیث و تحریف‌گران قرآن اند.

بخش دیگری از فعالیت‌های صادقین عبارت از تکذیب عقاید غلات و تصحیح عقاید شیعیان بود. در این مورد خصوصاً تلاش‌های امام صادق(ع) بسیار چشمگیر بوده‌است، زیرا در زمان آن حضرت دامنة تبلیعات غلات توسعه‌یافته و گروه زیادی در کوفه تحت تأثیر آنان قرارگرفته بودند.

ضمناً وجود تقیه، در اغلب برخوردهای اجتماعی، موجب‌ شده‌بود تا غلات شیعه‌ ادعاکنند که امام(ع) آنها را ظاهراً محکوم ‌ساخته، ولی باطناً به آنان خوشبین است و طبعاً این طرز تلقی، مشکل امام صادق را در رابطه با جریان غلات در جامعه شیعه دوچندان کرده‌بود.


در روایتی آمده‌است که ‹سدیر صیرفی› نزد امام صادق(ع) آمد و گفت:

«قربانت‌گردم، شیعیانتان درباره شما دچار اختلاف‌نظرشده، و در آن اصرارمی‌ورزند. گروهی گویند هرخبری که امام برای هدایت مردم به آن احتیاج‌دارد به گوشش گفته‌می‌شود؛ و برخی می‌گویند به او وحی‌می‌شود. عده‌ای می‌گویند به قلبش الهام می‌گردد، و گروه دیگر معتقدند او در خواب می‌بیند؛ و بالاخره بعضی می‌گویند او از روی نوشته‌های پدرانش فتوامی‌دهد. کدام‌یک از این نظرات صحیح است؟ امام فرمود: هیچ‌یک از این سخنان صحیح نیست. ای ‹سدیر› ما حجت‌های خدا و امنای او بر بندگانش هستیم و حلال و حرام او را از کتاب خدا می‌گیریم».

پایان نوشته دکتر معارف

در نتیجه کوششهای همه جانبه غالیان، شیعیان تحت تأثیر شدید افکار و آثار آنان قرارگرفتند؛ به گونه‌ای که عالمان دارای کتاب‌های مرجع شیعی همچون شیخ طوسی و ملّا محمدباقر مجلسی به دلایل مختلف از آنان تأثیر پذیرفتند که نمود آن را در کتایهای آنان میتوان مشاهده کرد؛ ولی تأثیر کتاب‌های آنان بر توده شیعیان تأثیرچندانی نداشت؛ تا آن زمان که شیخ عباس قمی با بیتوجهی به

آثار و تأثیرات غالیان بر شیعه، و نفوذ افکار و آثار آنان در کتاب‌های علمای بزرگ شیعه، از آنجا که خود، شخصی سنّی ستیز بود، هرانچه را که از آثار غلات در کتاب‌های علمای مرجع شیعه یافته بود، در کتاب تألیفی خود، مفاتیح الجنان به رشته تحریر درآورد و این کتاب پس از مدتی نه چندان مدید، جای خود را در خانه‌های شیعیان باز، و جای قرآن را تنگ، و یا خالی کرد.

بدین ترتیب تأثیر ابتکار عمل وی بر شیعیان غالی(و نه شیعیان علی) بسیار بیشتر از دیگران شد.


از آن پس شیعه افراطی و غالی، رنگ شیعه سنتی به خود گرفت، و آن شد که نباید میشد؛ یعنی تعصب جاهلی بر جایگاه عقلانیت قرآنی نشست. و به همین دلیل، در دوران معاصر، دکتر علی شریعتی برای بازگشت به اسلام راستین از در دشمنی با مفاتیح الجنان در‌آمد و پیرامون آنچه که از غالیان در این کتاب‌ راه یافته بود، سخنرانی کرد؛ به گونه‌ای که متعصبین مذهبی و دکانداران و متولیان خودخوانده دین، عرصه را بر او تنگ کردند و عقاید او را انحرافی، و خود او را که از شیعیان حقیقی علی بود، سنی مذهب خواندند!!


برخی از بخشهای کتاب مفاتیح الجنان کاملاً منطبق با برخی نکته‌هایی است که دکتر معارف با دسته بندی آن‌ها به غالیان نسبت داده و نوشته است که هنوز آثار غلات کم‌وبیش در لابه‌لای کتب حدیث وجوددارد:

ـ فضائل ائمه: بخصوص طرح علم غیب، کارگزاری و دخالت در خلقت و انتساب برخی از معجزات و کرامات به آن بزرگواران

- تطبیق آیات با امامان و فضایل مبالغه‌آمیز در قرائت سور

ـ مسائل اخلاقی، عبادی و ذکر ثواب‌های مبالغه‌آمیز جهت کارهای کوچک


اما اگر همچون نگارنده، با دقت بیشتری به مفاتیح بنگریم، متوجه می‌شویم که شخص شیخ عباس قمی یکی از کسانی است که به دلیلی که گفته شد و عنادی که با سنّیان داشته، پای خود را بر جای پای غلات گذارده و از دایره عدل و انصاف خارج شده است؛ از جمله:

در قرآن و اسلام، واژه ولیبه معنای سرپرست، جز برای خداوند، برای کس دیگری، حتا پیامبر عظیم‌الشأنش به‌کارنرفته، و به‌کارگیری آن برای غیرخدا شرک است؛ به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) نیز خود را ولی المؤمنین نمیداند؛ و به تبعیت از ایشان، هیچیک از ائمه اطهار خود را ولی المؤمنین نمیدانسته اند. (الله ولی المؤمنین)

حال ببینیم برخی واقعیت‌های اسلامی و شیعی حقیقی، چگونه در طول تاریخ، تحریف‌، و در این کتاب نقل شده است:

الف- در ششمین عمل از اعمال مستحبی شب سیزدهم ماه رجب، تولد حضرت علی(ع) به نقل از امام صادق(ع) آمده‌است: ‹بعد از سلام چهارمرتبه بگوید: الله الله ربی لااشرک به شیئاً ولااتّخذ من دونه ولیّاً و هرچه می‌خواهد بخواند؛ و این نماز را بدین طریق سید از حضرت صادق علیه‌السلام روایت‌کرده؛ ولیکن شیخ در مصباح فرموده(با چند نقل قول - نگارنده) میگویی: الله‌الله‌ ربی‌ لااشرک‌ به ‌شیئاً و ما شاءالله‌ لاقوه الا بالله العلی‌العظیم

اولین دعای نماز، کاملاً توحیدی است و دوری جستن حتا از هرگونه شرک خفی و کوچک و ولی نگرفتن جز خداوند؛ در آن تأکید شده‌است؛ بویژه که اللهدوبار در آغاز دعا تکرار شده و کل دعا چهار بار بایستی تکرار شود.

اما می‌بینیم که نمی‌گذارند این دعاهای ضدشرک به همین شکل باقی بماند و فرهنگ قرآن در دعاها جاری و ساری شود؛ و شکل دوم دعا به‌وجود آمده که بخش دوم (ماشاء.) آن ربطی به بخش اول پیدانمی‌کند!! چرا چنین کاری را کرده‌اند؟

زیرا اگر بخش دوم عوض‌نشود، چگونه می‌توانند علی(ع) را ولی خود بگیرند، و بعد هم در شب ولادتش بگویند اگر کسی جز خداوند را ولی بگیرد، شرک ورزیده‌است؟ حقیقت این است که امام صادق(ع) می‌خواسته به شیعه بگوید: بایستی در شب میلاد آن حضرت چنین گفت تا به شرک آلوده‌نشویم؛ و با این دعا، ایشان خواسته‌است، درسی به پسینیان از شیعه بدهد؛ که متأسفانه غلوکنندگان در امور شیعه، سخن امام معصوم را نادیده گرفته و گونه دوم دعا را ساخته اند!!

ب - هیچ‌یک از دعاهایی که از معصومین واردشده، شرک‌الود نیست؛ و اگر شرکی دیده‌شد باید یقین کنیم که از معصوم نیست. از آنجا که پیشگام دعاامام علی است و سپس در داشتن بیشترین دعاها، امام سجاد پیشگام است، برای دعاسازیدست غلوکنندگان، تا اندازه‌ای بسته‌بوده،‌ و جز در مواردی همچون موارد بالا، نتوانسته‌اند در مفاهیم ضدشرک قرآن دستکاری کنند.

ج ـ از آنجا که در مورد زیارت‌ها قضیه عکس می‌شود، یعنی تنها برخی از زیارت‌هایی که امامان معصوم بر سر مزار پدران خود خوانده‌اند، ثبت‌وضبط شده‌است، دست غلات برای زیارت‌سازیبازبوده و هرچه خواسته‌اند، ساخته‌ و یا کم‌وزیاد کرده‌اند.


وسیله قراردادن ائمّه معصومین

یکی از اختلافهای مهم شیعه سنتی با شیعه حقیقی این است که آنان امامان را وسیله ارتباط با خدا میدانند. ولی این عقاید با روش و سلوک امامان همخوانی ندارد و در اصل شیعه ای که خود را پیرو علی مینامد، خلاف گفته علی و سفارشهای قرآن عمل میکند که به مسلمانان توصیه میکند من از رگ گردن به شما نزدیکترم. مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را؛ بلکه با پیروی از هوای نفس، از آنان جلو میزند. ببینیم و قضاوت کنیم که مولاعلی چه چیزی را وسیله میداند و شیعیان ظاهری و مدعیان شیعه امام علی، چه کسانی را وسیله میدانند:


در ‹مناجات شعبانیة› حضرت امیر‌المؤمنین(ع) که همه امامان نیز می‌خوانده‌اند، به عبارت‌هایی توحیدی برمی‌خوریم که آنها گفته‌اند تا ما یادبگیریم و خود آنها را نه تنها که جانشین خدا قرارندهیم؛ بلکه وسیله هم قرار ندهیم. مسلّم است که این‌گونه دعاها و مناجات‌ها برای مشرکین نشاندار نیست،‌ بلکه برای ماست تا به شرک‌های کوچک و بزرگ دچار نشویم.

دقت‌کنید و ببیند تفاوت از کجاست تا به کجا: شیعه سنتی، وسیله را رسول خدا(ص) و اهل بیت می‌داند؛ ولی خود ‹اهل بیت› به خدا می‌گویند ما ‹اقرار به گناه› را وسیلة قرب تو قرارمی‌دهیم. آنها که گناه نکرده‌اند، پس برای ما می‌گویند. (فقد جعلت‌الاقرار بالذنب الیک وسیلتی )

یا اینکه: من بندة تو و فرزند بندة تو هستم و از خود اختیاری ندارم‌‌(خود را به تو واگذاشته‌ام) و کرم تو را ‹وسیله› قرارمی‌دهم. (و انا عبدک وابن عبدک قائم بین یدیک متوسّل بکرمک)


چگونه کسی را وسیلة تقرب خدا قرار‌دهیم که او خود را در برابر خدا بی‌اراده‌واختیار می‌داند؟

(ان حرمتنی فمن ذاالذی یرزقنی و ان خذلتنی فمن ذاالذی ینصرنی)


در دعای روز پنج‌شنبه نیز میخوانیم: اللهم آنی بذمّة الاسلام اتوسّل الیک و بحرمة القرآن اعتمد علیک و بمحمد المصطفی صلی الله علیه و آله استشفع لدیک.

در اینجا نیز میبینیم که معصوم متعهدشدن به اسلام را وسیله قرارداده و تنها رسول خدا را شفیع قرارداده و این در حالی است که با خدا سخن میگوید و نه با خود رسول خدا.


آیة قرآن نیز چنین است:

یا ایهاالذین آمنوااتقواالله وابتغوا الیه‌الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون (مائده: 35)

در اینجا نیز می‌بینیم که وسیلة قرب، بین تقوا، یعنی ‹نهایت ایمان قلبی› و ‹کوشش در راه خدا› قرارگرفته‌است؛ و درست، جایگاهی را دارد که معصوم فرمود: ‹اقرار به گناه›؛ یعنی:

اول: تقوا، تصمیم بر اینکه دیگر گناه نکنیم.

دوم: اقرار به گناهان گذشته تا دوباره به آنها بازگشت‌نکنیم، و این می‌شود «وسیله»، تا به این وسیله، برای تقرب آمادگی‌پیداکنیم.

سوم: هنگامی که آمادگی تقرّب را یافتیم، جهاد در راه خدا، به ‌دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی، یعنی عمل،‌ و نه سخن و عمل هم بدون نیت تقرب هباءمنثوراً است، هرچند جهاد در راه خدا باشد.

*****

اگر از این استدلالهای روایی و قرآنی بگذریم و بپذیریم که برخی شیعیان ائمه معصومین را وسیله قراردهند، به آنان باید بگوییم که:

وسیله، واسطه‌ای است برای رسیدن به هدفی؛ و اگر به خود وسیله مشغول شوی، سقوط میکنی. نردبان وسیله است، ولی اگر به نردبان مشغول شوی از هدف بازمیمانی و سقوط میکنی! شیشه جلو اتومبیل وسیله‌ای است برای دیدن راه، تا از راه منحرف نشوی؛ ولی اگر به شیشه مشغول شوی، تصادف میکنی و یا از راه راست منحرف می‌شوی!

پس اگر امامان را وسیله قرار میدهی، باید تنها وسیله‌ای باشند تا با خدا بهتر ارتباط برقرارکنی و اگر به خود آنان مشغول شوی، یقیناً منحرف خواهی شد! و همان راهی را خواهی پیمود که بت پرستان پیمودند. آنان نیز در آغاز نمیخواستند که با بت ارتباط برقرار کنند بلکه به زعم آنان، بت تنها وسیله‌ای بود برای ارتباط بهتر با خدای نادیدنی. بنابراین:


- هرگاه خداوند را مخاطب، و ائمّه معصومین را برای اجابت دعایت واسطه قراردادی و به حق آنان و یا به خود آنان سوگند یادکردی، دعایت بجا و شرک نورزیده ای، چنانکه در دعای توسل اصلی آمده که شیخ عباس قمی آن را با عنوان دعای توسل دیگر آورده است.


- هرگاه امامان را مخاطب قراردادی و خواسته‌ای را از آنان طلب کردی، آنان را به جای خداوند نشانده ای و شرک ورزیده ای؛ چنانکه در دعای توسل جعلی دست نوشته غالیان آمده است؛ و مؤلف مفاتیح آن را به جای اصلی جازده است.

شیخ عباس قمی و عمیقترکردن فاصله میان شیعه و سنی

الف – موضوع شب قدر: وی در مورد اعمال شب بیست و هفتم تنها به سه سطر!! نوشته و دعا اکتفاکرده و حتا ننوشته این شب یکی از شبهای قدر است بلکه این شب عظیم را به مانند شب قدر توصیف کرده است؛ و حتا راضی شده این حقیقت را بپوشاند که کتابهای شیعیان و روایات شیعی این شب را یکی از شبهای مهم قدر دانسته اند؛ تنها به این دلیل که اهل تسنن تأکیدشان بر شب قدر بودن آن بسیار زیاد است.

نگارنده به یاد دارد در سالهایی دور، مبلغی میانسال در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان بر منبر این موضوع را به میان کشید که: امشب شبی است که احتمال قدر بودنش بسیار زیاد است و روایات زیادی در این زمینه وارد شده است. از سوی دیگر در دعاهای روزهای ماه رمضان که راوی آنها ابن عباس از رسول اکرم(ص) است، میبینیم تنها در دعای روز بیست و هفتم این گونه آمده است: اللهم ارزقنی فیه فضل لیله القدر... این جمله نشان میدهد که رسول اکرم(ص) توجه خاصی به این شب داشته اند.

ب - حدیث روزه‏ ماه شوّال: علمای اهل تسنن تأکید بسیاری دارند بر روایتی از رسول اکرم(ص) که فرموده هرکس شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد گویی همه سال را روزه بوده. ولی مفاتیح الجنان در این زمینه ساکت است. با پژوهشی که جناب آقای امیرحسین ترکاشوند مدرس معارف اسلامی در دانشگاهها با پیشنهاد نگارنده انجام داد، به نتیجه جالب توجهی رسیدیم. نتیجه پژوهش ایشان:

حدیث روزه‏ ماه شوال را در منابع کهن شیعی(بجز الغارات) نیافتم ولی به نقل از الغارات در بحارالانوار، مستدرک ‏الوسائل و جامع الاحادیث بروجردی آمده است. جالب اینکه در نقل شیعی، این سخن پیامبر را امام علی برای محمد بن ابی‏ بکر مکتوب کرده، که از این قرار است:

کتاب الغارات لإبراهیم بن محمد الثقفی: عن یحیى بن صالح، عن مالک بن خالد الأسدی، عن الحسن بن إبراهیم، عن عبد الله بن الحسن، عن عبایة, عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال : کتب علیه السلام إلى محمد بن أبی بکر: قال النبی صلى الله علیه وآله: من صام شهر رمضان ثم صام ستة أیام من شوّال فکأنما صام السنة.

ج- زیارت عاشورای جعلی به جای اصلی و به حاشیه راندن اصلی آن

اگر مرحوم شیخ عباس قمی میخواست خدمتی به اسلام بکند و از تفرقه میان شیعه و سنی پیشگیری کند یا دستکم به آن دامن نزند، راهش این بود که زیارت عاشورایی را که وی آن را تنزل داده و در آخر آورده و نام آن را غیرمعروفه گذارده، پس از وصف منشأ زیارت میآورد و زیارت عاشورایی را که غالیان ساخته اند، یا نمیآورد و یا دستکم آن را در مرحله دوم قرار میداد، تا در این مدت صد و اندی سال شیعیان گمراهتر نشوند.

زیرا متعصبینی که پژوهشی ندارند، هنگامی که سخن از اشکالهای وارده بر زیارت عاشورا میشود در مدح آن، که همان مدحهای مشروح در مفاتیح است متوسل میشوند. و این در حالی است که تنها برخی از علمای عظام و غیرعظام، کل زیارت عاشورا را به زیر سؤال برده اند ولی بیشتر ناقدان زیارت عاشورا، نقدشان بر زیارت عاشورایی است که شیخ عباس قمی همانند دعای توسل جعلی، آن را در آغاز قرار داده و اصلی را به حاشیه کشانده است.

متأسفانه امروزه کسانی که اهل زیارت عاشورایند به دنبال حقایق مربوط به این زیارت نمیروند و هرچه را که به آنان دیکته شده و میشود، میپذیرند و زندگی امروزی نیز به آنان اجازه نمیدهد که همچون این نگارنده در سن سیزده سالگی تمام مفاتیح الجنان را یکجا بخواند و با خوب و بد آن آشنا شود و یا مادری داشته باشند که همچون مادر مرحومم هر روز و یا هرازچندروزی یک بار زیارت عاشورای غیرمعروفه را بخواند تا بداند آنچه که اکنون توسط برخی هیأتهای عزارداری و مداحان بر آن اصرار میورزند، به آن دلیل است که جمله‌های ساختگی غالیان در زیارت عاشورای معروفه، دستمایه ای شده است تا این مداحان از تفرفه میان شیعه و سنی به آلاف و الوفی برسند. همه میدانیم اگر این تبلیغهای تفرقه افکنانه نباشد، نان بسیاری آجر و دکان بسیاری تخته میشود.


میراث تاریخی غالیان

خیال خامی است که تصور کنیم غالیان گروهی بوده‌اند که به تاریخ پیوسته‌اند و از خود ورثه و میراثی برجای نگذارده اند. همان‌گونه که به قول علمای علم حدیث، رواة، دارای تابعین و تابعین تابعین بوده اند، به نظر نگارنده، غلاة نیز تابعین و تابعین تابعین داشته اند. بنابراین، غالیان همواره بوده‌اند، هرچند ممکن است چنین عنوانهایی را نداشته‌ اند.

پس غالیان را میتوان به دو گونه کلی تقسیم کرد:

یکی غالیان نشاندار و معروف و بانیان این مکتب فکری، که آثار و تأثیراتشان بر شیعه از تاریخ پیدایششان تاکنون وجود داشته و دارد. دوم غالیان بی نشان که در زیر به آن‌ها میپردازم:

غالیان بی نشان نیز به دو دسته تقسیم میشوند. یکی پیشروان و دیگری پیروان.

یک - غالیان بی نشان پیشرو که میتوان آنان را تابعین ناآگاه غلاة خواند، علمای شیعه ای هستند که آگاهانه و عامدانه تابع غالیان نشده بودند؛همان‌گونه که اشاره شد، برخی از علمای بزرگ شیعه همچون شیخ طوسی و ملّا محمد باقر مجلسی که بدون حساسیت نشان دادن نسبت به وجود تأثیرهای غالیان نشاندار، افکار و آثار آنان را در کتاب‌های خود آورده اند، خود مروجان و پیشروان بی نشان تفکر غالیان، و ناآگاهانه تابع آنان شده‌اند.

دو- غالیان بی نشان پیرو که باید آنان را تابعین تابعین غلاة نامید، آگاهانه، معتمدانه، و متعمّدانه از تابعین ناآگاه تبعیت کرده اند. کسانی همچون شیخ عباس قمی، در این رده بندی قرار میگیرند که شمارشان در طول تاریخ موجودیت شیعه کم نبوده‌، و سخنان و نوشته‌های آنان بر شیعیان تأثیرخود را گذارده، و شیعه سنتی زاییده آنان است. اللهم اختم عواقب امورنا خیراً...

دوم خرداد 1396 - احمد شمّاع زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد