هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

ناسا (NASA) و یوفوها

ناسا (NASA) و یوفوها

احمد شمّاع زاده

اشاره:

در شهریور سال گذشته، مقاله‌ای را زیر عنوان (UFO sightings: How NASA can bring science to the debate)* در صفحه آکادمیای خود منتشر کردم. ترجمه نقدی را که بر آن مقاله نوشته‌ام، به منظور آگاهی علاقمندان از تأثیر یوفوها بر زندگانی انسان‌ها در اینجا می‌آورم:

از زمان رویداد رازول (Roswell) در سال 1947 تاکنون، و با توجه به گزارش گزارشگران در مأموریت‌هایشان در طول این دهه ها، ناسا به خوبی می‌داند که یوفوها وجود دارند. پس معتقدم این ژست اخیرشان، نه به منظور تغییری در برنامه‌ریزیهایشان، بلکه تنها برای رهایی از مسئولیتی است که پس از گذشت سالها از درخواستها و پرسشهای دانشمندان از ناسا برای پایان دادن به سکوت طولانی اش پیرامون یوفوها در نظر گرفته است.

آیا ناسا واقعاً مایل است در این زمینه جدی عمل کند؟!!

امروزه در حدود 1000 وبسایت وجود دارد که در مورد یوفوها گزارش می دهند. اگر ناسا راست می‌گوید، به آنها مراجعه کند و گزارشهای مستند آنها را تحلیل کند.

گزارشهای مستند فراوانی وجود دارد که یکی از آنها گزارش زیر است:

دونالد جی. پاتس (Donald J. Potts‏)

یک شیء گوی نما، هلیکوپتر نظامی را به بعد دیگری از زمان می برد.

این رخداد، بیش از آنچه که همگان بدانند، در حقیقت بیشتر گاهها رخ می‌دهد. من چندین مورد از این ویدیوها را پست خواهم کرد که در آنها، هواپیماها و سفینه های فضائی از دنیای سه بعدی ما به بعد دیگری منتقل شده اند.**

مردم به دلیل باور نداشتن به ETها، کشتیهای فضایی، برنامه‌های فضایی مخفی، و این حقیقت که ما در سیاره های چندبعدی، چندگانه، و با اختلافهای زمانی زندگی می‌کنیم، از فهم این موضوع بسیار ناتوان هستند. این موضوع باید به مردم کمک کند تا بفهمند چگونه پروازهای تجاری بدون لاشه یا اجساد ناپدید می‌شوند؛ و بسیاری رخدادهای شگفت انگیز دیگر!


توجه: دولتهای جهان معمولاً ETهای بدخواه (یوفو بده) را در نظر می‌گیرند و داوری می‌کنند، بنابراین، اقدامها و کارهای نیک ETهای خیرخواه (یوفو خوبه) را در نظر نمی‌آورند. آنان اغلب اقدامات مثبتی را علیه برنامه های عملیات سیاه ما و سیّاره دراکو*** برای کمک به نوع بشر انجام می‌دهند. پس لطفا نترسید. ETهای خوب سلاحهای هسته ای را از بین می‌برند، پایگاه های نظامی زیرزمینی عمیق (DUMBها) را نابود می‌کنند، و حتّا نظری بر اغلب فناوریهای مخفی دارند. بنابراین ما در برابر برنامه‌های فضایی- نظامی سرّی حاکمان دراکو و دولتهای تحت کنترلشان، از یوفوها کمک دریافت می‌کنیم.

پی نوشتها:

*NASA and UFO sightings: https://www.academia.edu/107799251

**یوفو هلیکوپتر شینوک را با خود برد!!: https://www.academia.edu/22349865

بزرگترین معمّای رویدادهای هوایی: https://www.academia.edu/38908871

***قانونی در آتن باستان که مجازات های سختی را برای جنایات، به ویژه مجازات قتل تعیین می‌کرد.

اول تیر 1403- احمد شمّاع زاده

دانش چیست؟ درگیری غولهای دانش و فنّاوری بر سر تعریف دانش

دانش چیست؟

درگیری غولهای دانش و فنّاوری بر سر تعریف دانش

یان لیکان، پیشگام هوش مصنوعی، و ایلان ماسک، در مناظره ای پیرامون پژوهشهای امروزین با یکدیگر درگیر شدند؛ که هزاران اظهارنظر را در پی داشت.


نویسنده: فرد شوالر (Fred Schwaller)

31 مه 2024


ترجمه و نقد: احمد شمّاع زاده


مالک X (تویتر پیشین)، ایلان ماسک (سمت چپ) و پیشگام هوش مصنوعی، یان لیکان، در پلتفرم رسانه‌های اجتماعی، پیرامون پژوهشهای علمی، مجادله کردند.


اگر پژوهش کنید ولی آن را منتشر نکنید، آیا این علم است؟

این پرسشی است که در دل بحث‌های جاری میان ایلان ماسک و دانشمند پیشگام رایانه، یان لیکان پیرامون X وجود دارد. طی چند روز گذشته، این گفت و گو به درگیری پیرامون تعریف علم کشیده شد؛ و هزاران صاحبنظر از جمله پژوهشگران در هر زمینه‌ای را به خود جلب کرد و نظر خود را ارائه کردند.

این مناظره هنگامی آغاز شد که در روز 27 مه، ماسک در X، تویتی را پست کرد:

«اگر به مأموریت ما در درک جهان اعتقاد دارید، که نیازمند پیگیری دقیق حداکثری حقیقت است، بدون توجه به محبوبیت یا صحت سیاسی، به xAI بپیوندید».

(توضیح آنکه ماسک، شرکت xAI را برای ساخت هوش مصنوعی با توانایی فناوری‌های استدلال پیشرفته تأسیس کرده و اولین محصول آن Grok نام دارد.)


هزاران دانشمند در حال کاهش فعالیت های خود در توییتر هستند که بذر نگرانی، ناامنی و تشویش می‌پراکند.

لیکان، دانشمند ارشد غول فناوری متا که به خاطر کار بنیادین خود در زمینه یادگیری عمیق و شبکه‌های عصبی شهرت دارد، پست ماسک را به چالش کشید و گفت او ادعا می‌کند که به دنبال به دست آوردن دقیق حقیقت حدّاکثری" است، اما تئوری‌های توطئه دیوانه کننده ای را در پلتفرم اجتماعی خود منتشر می‌کند».

این روند به سرعت شدت گرفت؛ و ماسک این پرسش را مطرح کرد که LeCun در 5 سال گذشته چه کاری انجام داده است؟

LeCun، که پستی آکادمیک درباره هوش مصنوعی در دانشگاه نیویورک نیز دارد، پاسخ داد: "بیش از 80 مقاله فنی از ژانویه 2022 منتشر کرده است. شما چطور؟"

سپس LeCun یک بار دیگر مطلبی را پست کرد و نوشت: "اگر پژوهش می‌کنید و منتشر نمی‌کنید، علم نیست". او استدلال کرد که پژوهش تنها زمانی «علم» است که به‌عنوان بدنه دانش گرداوری شود، صحت و تکرارپذیری آن مورد آزمایش قرار گیرد، و سپس منتشر شود.

«شگفتیهای تکنولوژیک یکمرتبه از خلاء بیرون نمی‌آیند. آنها بر اساس سالها و گاهی دهه‌ها پژوهشهای علمی ساخته شده اند؛ و بدون به اشتراک گذاشتن دستاوردهای علمی، پیشرفت فناوری در حد خزیدن کند می‌شود».

تعریف LeCun از علم با واکنشهای نه چندان جالب مواجه شد. عده ای از او انتقاد کردند که چرا به این موضوع توجه نکرده است که علم غالبا یک روش تلقی می‌شود. پالمر لاکی یکی دیگر از کارآفرینان فناوری، که توسعه‌دهنده هدست واقعیت مجازی Oculus است، نوشت: «افرادی که پژوهشهای خود را برای بررسی دقیقتر منتشر نمی‌کنند، فراموش شده و ناگوار خواهند مرد».

برخی دیگر استدلال کردند که آزمایشهای علمی انجام‌شده در شرکت‌های خصوصی، غالباً دور از دسترس دیگران نگه داشته می‌شوند و بر اساس برخی تخمین‌ها، حتّا جدا از بخش خصوصی، چهل درصد از داده‌های دانشمندان دانشگاهی و دولتی منتشر نمی‌شوند.

پیتر کاونی (Peter Coveney)، دانشمند کامپیوتر در دانشگاه کالج لندن می‌گوید: «لکان هنوز از اصل چگونگی کار علم غافل است. اینکه علم تنها در صورتی علم است که منتشر شود، از این ایده پشتیبانی می‌کند که علم روشی برای درک است که مردم می‌توانند در زندگی روزمره خود از آن استفاده کنند».


اهمیت بازخوردها

لکان سپس پیرامون تعریف خود از علم روشنگری کرد و نوشت: «علم از طریق برخورد نظرها و ایده‌ها، تأیید شدن، تجزیه و تحلیل، بازتولید و بهتر شدن، پیشرفت می‌کند. اگر پژوهش خود را «به گونه‌ای» منتشر نکنید، احتمالاً پژوهش شما بی تأثیر خواهد بود او همچنین در پستهای خود اشاره کرد که در پژوهشهای هوش مصنوعی، نیاز بیشتری به بازبودن، احساس می‌شود؛ به ویژه پیرامون کد منبع شبکه‌های زیربنایی.


کاونی و ژانت استمودل (Janet Stemwedel) فیلسوف علم، با نظر LeCun موافقند، بویژه به آن دلیل که الگوریتم های AI مانند ChatGPT، Sora و AlphaFold3، بدون انتشار کدهایشان توسعه و راه اندازی می‌شوند.


استمودل که در دانشگاه ایالتی سن خوزه در کالیفرنیا تدریس می‌کند، می‌گوید: «مسئله بزرگ این است که شما باید ادعاهای دانش خود را در معرض بررسی دقیق قرار دهید، و باید به بازخوردهایی که از آن ناشی می‌شود پاسخ دهید. او افزود در حال حاضر فیلسوفان علم، پاسخگویی به بازخورد را به عنوان سنگ بنای تعریفهای مدرن علم، در کنار اصولی مانند سودمندی عامّ دانش، قرار می‌دهند.


شرح مترجم بر این مقاله:

امام علی که می‌گوید من به راههای آسمان بیش از راههای زمین آشنا هستم، پیرامون دانش بشری این جمله ارزشمند را دارد:

العلم علمان: مطبوعٌ و مسموعٌ؛ و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع

دانشها بر دو گونه اند:

چاپ شدنی و شنیدنی. دانشی که شنیده شود و هرگز به چاپ نرسد، سودمند نیست.


بدین ترتیب، او می‌گوید آنچه که قابل شنیدن است نیز دانش به حساب می‌آید؛ ولی دانشی که سودمند نیست. چرا سودمند نیست؟

زیرا از یک سو قابل نقد و بررسی نیست و از سوی دیگر با گذر زمان از میان خواهد رفت و برای آیندگان سودی در بر نخواهد داشت.

پس دانشی سودمند است که با مکتوب کردن آن به صورت کتاب، مقاله و رساله، برای نسلهای آینده به عنوان سندی علمی باقی بماند.

از سخنان امام علی نتیجه می‌گیریم پژوهشهایی ظاهراً علمی و تکنولوژیک که حکومتها یا شرکتهای بزرگ جهان انجام می‌دهند، ولی به صورت سری نزد خود نگه می‌دارند، دانش محسوب نمی‌شود. بنابراین، سخنان امام علی، سخنان لیکان را کامل کرده و آن‌ها را تأیید می‌کند.

***

کاونی به توسعه ابزارهای هوش مصنوعی عمومی اشاره کرد که هدف آنها تفسیر داده‌ها و تولید توانایی های استدلالی پیشرفته است. "در دل آن یک مدل زبان بزرگ مانند ChatGPT وجود دارد، اما آنها آنچه را که مدلهای پایه نامیده می‌شود، برای حل مشکلات پیاده سازی می‌کنند."

او می‌گوید که این موضوع جای پرسش دارد که روش‌های آن‌ها تا چه اندازه علمی است؟ حتّا زمانی که فرآیندهای آنها توسط دانشمندان قابل بررسی باشد.


توییتر علم را تغییر داد؛ اکنون در آشفتگی چه اتفاقی می افتد؟

به عنوان مثال، xAI توسعه هوش مصنوعی خود را منبع باز می‌کند. کاونی می‌گوید: ماسک استدلال می‌کند که ما می‌توانیم با استفاده از هوش مصنوعی قابل توضیح مانند xAI، توضیحات علمی ارائه کنیم و در نتیجه جایگزین روش‌های مرسوم تولید علم شویم.

«مشکل این است که ماشینی که خوراکش ادبیات علمی است؛ و سپس استنباطهای آماری ایجاد می‌کند، درک و فهم را به خود منتقل نمی‌کند. این راه و روش، روشی عینی و عقلانی برای ایجاد نظریه‌های علمی نیست


تعریف مورد بحث

استمودل که نحوه استفاده دانشمندان از توییتر و X را مطالعه کرده است، می گوید که تعریف علم همیشه بحث برانگیز خواهد بود. «بحث‌های اولیه نشان داد که عینیت متعلق به تک تک دانشمندان نیست، بلکه بیشتر متعلق به تلاش‌های جمعی یک جامعه دانش‌ساز است. در پروسه دانش‌سازی ماسک، می‌ترسم کمتر چیزی به عقل پاسخ دهد

در میان بحث‌ها، کاونی می‌گوید که حفظ ایده‌های بنیادین علم که از دوره رنه سانس (روشنگری) سرچشمه می‌گیرد، بسیار مهم است. او می‌گوید: «این یک اصل است که اگر نمی‌توانید یک بحث عینی داشته باشید، تولید علم نمی‌کنید، زیرا تنها نظرهای خود را بیان می‌کنید. کاونی اضافه می کند که طنز ماجرا این است که این دقیقاً همان چیزی است که در X اتفاق می افتد.


منبع: نیچر

شماره دیویی: https://doi.org/10.1038/d41586-024-01626-z

آخر خرداد 1403

احمد شمّاع زاده

وصف سیستم در قرآن

وصف سیستم در قرآن

(کلٌ یعمل علی شاکلته)

(System)

احمد شمّاع زاده


إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (ص: 87 و 88)

او جز یک یاداورى براى جهانیان نیست؛ و خبرش را پس از مدّتى خواهید دانست.

این دو آیه کوتاه به ما می‌گویند که قرآن خبرهایی برای جهانیان (و نه تنها مسلمانان) دارد و بویژه برای دانشمندان که آن خبرها را به موقعش متوجه خواهند شد. این معنا در این دو آیه مستتر است که ای مسلمانان اگر شما در فهم آن بکوشید، پیش از دیگران به دانستن خبرهایش موفّق خواهید شد.


چندین سال بود که به دنبال فهم این بخش از آیه 84 سوره اسراء بودم؛ و به هنگام خواندن متون علمی، هر گونه گمانی را که به ذهنم میرسید با این آیه می سنجیدم؛ ولی هیچ‌گاه مانند اکنون که مشغول خواندن بخشی از کتاب مادّه، انرژی، و جهان هستی بودم، به این حد از اطمینان نرسیده بودم که فوراً در کنار صفحه مربوطه بنویسم «این است معنای کل یعمل علی شاکلته و این کلام خداوند در همه سیستمها صدق می‌کند و نه تنها سیستمهای فیزیک ذرّات».


و اما در متن کتاب چه آمده بود که مرا برانگیخت تا بگویم یافتم… یافتم؟:

«وقتی چیزی را مورد توجّه قرار می‌دهیم که از میلیاردها اتم (عدد آووگادرو) تشکیل یافته، این پرسش پیش می‌آید که چرا فیزیکدانها به جای اینکه برای بررسی مسائل ترمودینامیک تنها به یک اتم توجّه نشان دهند، به یک سیستم که از میلیاردها اتم و مولکول تشکیل یافته، توجه می‌کنند؟

پاسخ این است که خواصّ ترمودینامیک یک سیستم عبارت است از میانگین مجموع ارزشهای اتمها و مولکولهای تشکیل‌دهنده آن سیستم؛ همان‌گونه که در بررسی آماری یک جامعه، میانگین سن، دستمزد، درامد، مصرف و … مورد توجه است و نه ارقام مربوط به هر یک از افراد جامعه، به همین ترتیب بیان میانگین خواص شمار وسیعی از اتمها و مولکولها ساده‌تر و گویاتر خواهد بود تا بیان ارقام مربوط به یک اتم یا یک مولکول». (ص: 133 و 134 نوشته دکتر منوچهر بهرون)


آیه 84 سوره اسراء: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا

ترجمه: ای پیامبر بگو کارکرد هر آفریده‌ای بر مبنای سیستمی است که او را شکل‌داده؛ پس پروردگارتان داناتر است کسی را که اوست راه‌یافته‌تر راهی را.

برای تشریح کلام خداوند باید افزود:

«اجزاء کیهان، مطابق شاکله ای (سیستمی) که در آن واقع شده اند، عمل میکنند و قوانین سیستم بر آن‌ها حاکم است؛ و اگر جزئی خلاف قوانین سیستم خود عمل کند، سیستم آن جزء را از گردونه خود بیرون می‌اندازد»؛ و قرآن کریم چه نیکو این موضوع علمی پیچیده و مهم را تنها با چهار واژه بیان داشته، که خود یکی از اعجازهای قرآن کریم است.

درست است که یک سیستم با گردهم آمدن اعضاء یا اجزایش شکل گرفته؛ ولی ویژگیهایی دارد که از مجموع ویژگیهای هر یک از اعضاء یا اجزائش برتر و بالاتر است؛ جامعه نیز یک سیستم است. در جامعه شناسی می‌گوییم یک + یک + یک = سه نیست. بلکه هنگامی که جامعه شکل گرفت؛ ویژگیهایی را می‌یابد که بالاتر از مجموع ویژگیهای هر یک از اعضای جامعه است و روحیه‌ای بر آن حاکم میشود که به آن روحیه جمعی گویند.

خداوند در این آیه می‌فرماید:

با اینکه هر فرد و هر جزء، بر سیستمی که در آن قرارگرفته تأثیرگذار است و از آن متأثّر نیز میشود، ممکن است خود نداند که در کجای سیستم واقع شده و چه نقشی را در سیستم ایفا می‌کند، ولی خداوند بهتر میداند که در چه راهی است؛ و چه نقشی را در سیستم ایفا می‌کند.


از سوی دیگر رابطه احزاء با کل سیستم دوجانبه است. سیستم هویت خود را مدیون وجود هریک از اجزاء است و به وسیله آن‌ها شکل گرفته است؛ ولی متقابلا به هر یک از اجزاء هویت تازه‌ای می‌بخشد. مثلاً هیأتهای علمی دانشگاهها یا هیأتهای تحریریه (نویسندگان) قابلیتهایی را داشته‌اند که آن هیأت را شکل داده‌اند؛ ولی هنگامی که آن هیأت شکل گرفت، این هیأت است که به هریک از اعضایش که در آن هیأت (سیستم) قرار دارند و با هماهنگی با دیگر اعضا کار می‌کنند، اعتبار و شایستگی می‌بخشد.

دو آیه زیر که مفهوم آیه بالا را به نیکی بیان می‌کنند، موضوع را بازتر به ما می‌فهمانند:

الم تروا ان‌الله یسبح له من فی‌السموات والارض والطیر صافّات کل قد علم صلاته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ (نور: 41 و 42)

ـ هرکه در هر جای کیهان که زندگی میکند، و پرنده که در هوا پرگشاده‌است، تسبیح‌گوی اوست.

ـ هر جنبنده‌ای در هرجا که باشد، به‌درستی به نماز و تسبیح خود آگاه است.

ـ خداوند به آنچه که آفریدگانش انجام‌می‌دهند، بسیار آگاه است و ملک کیهان از آن خداوند است؛ و صیرورت و بازگشت (آفریدگان) به سوى اوست.

حال ببینیم این هر سه آیه، از دیدگاه دانش چگونه تفسیر و تشریح می‌شوند (همشهری: 19 دی 84):

«این تنها پرندگان مهاجر نیستند که خود را در حهت میدان معناطیسی زمین قرارمی‌دهند؛ اخیراً معلوم شده‌است باکتریها که ارگانیسم‌های ساده‌ای به نظرمی‌رسند نیز در جست‌وجوی خود برای یافتن شرایط بهینه زیستی از این خاصیت بهره‌ می‌برند. این موجودات ذره‌بینی مغناطیسی، از یک قطب‌نمای ریز سلولی متشکل از زنجیره‌ای از تک‌نانوآهنرباها به نام ‹مگنتوزوم› استفاده می‌کنند و همانند عقربه قطب‌نما در حهت میدان مغناطیسی قرارمی‌گیرند».

«اینکه سلولها چگونه می‌توانند مگنتوزومها را علی رغم تمایلی که به دلیل جاذبه مغناطیسی بین آنها برای به هم چسبیدن وجوددارد به صورت زنجیره‌ای پایدار و ثابت دراورند، تاکنون ناشناخته بود؛ اما اخیراً با استفاده از فرایندهای ژنتیک مولکولی و روشهای تصویربرداری مدرن، پژوهشگران ‹مؤسسه ماکس پلانک› در برمن که در زمینه میکروبیولوژی دریایی فعالیت‌دارد، و مؤسسه ماکس پلانک مارتین شراید آلمان که در زمینه بیوشیمی فعالیت دارد؛ با همکاری یکدیگر نوعی پروتئین را یافته‌اند که ایجاد این زنجیره از مگنتوزوم ها را موجب می‌شود».

«این دانشمندان نشان‌داده‌اند که این پروتئین باعث‌ می‌شود تا مگنتوزوم‌ها در راستای ساختار سیتواسکلتی که قبلاً ناشناخته‌ بود قرارگیرند. این باکتری‌ها درون سلول‌های خود، مگنتوزم‌هایی که به صورت زنجیره دنبال هم درمی‌آیند، تشکیل‌می‌دهند؛ و باکتری از آنها برای تشخیص جهت بالا از پایین در میدان مغناطیسی زمین و نیز حرکت در لایه‌های آب برای یافتن بهترین شرایط رشد استفاده می‌کنند».

«برای ساخت مگنتوزوم‌ها ، سلول نه تنها باید مقدار زیادی آهن از محیط پیرامون خود گرفته و اکسید آهن ویژه‌ای تولیدکند، بلکه این بلورها باید دارای اعداد و اشکال و اندازه‌های بلوری کاملاً تعریف‌شده باشند تا بتوانند حسگرهای کارامدی برای میدان مغناطیسی باشند»(خداشناسی سلولی!)

«برای کارکرد بهینه آنها، این بلورهای مگنتوزوم باید به صورت زنجیره‌ای دنبال هم در داخل سلول قرارگیرند تا گشتاور مغناطیسی آنها با هم جمع شود. تنها این ساختار زنجیره‌ای‌شکل است که به مگنتوزوم‌ها این امکان را می‌دهد که همانند عقربه‌های قطب‌نما عمل‌ کرده و باکتری را در راستای میدان مغناطیسی نسبتاً ضعیف زمین قراردهد». و این است معنای کلٌ یعمل علی شاکلته!


«
اخیراً این دانشمندان توانسته‌اند بخشی از دی. ان. آ. را که به نظر می‌رسد حامل کل اطلاعات ژنتیکی ‌لازم برای تشکیل و ساماندهی ذرات مگنتوزوم باشد شناسایی‌کنند. در این بخش از دی ان آ به نام جزیرة مگنتوزوم، دستکم 25 تا 30 ژن مگنتوزومی مختلف وجوددارد ولی نقش آنها کاملاً معلوم نیست. دانشمندان با بررسی جزایر مگنتوزومی و عملکرد آنها به ژنی برخوردند که یکی از تولیدات آن جزئی از غشائی بود که هر بلور مغناطیسی را احاطه می‌کرد». (خداشناسی سلولی!)


«
این واقعیت که ساختار زنجیره‌ای باکتری‌های نانومغناطیسی دقیقاً با ژنتیک تنظیم می‌شوند نیز، اثراتی بر درک ما از چگونگی قرارگرفتن ارگانیسم‌های بالاتر در راستای میدان مغناطیسی می‌دهد. ما سالهاست که می‌دانیم برخی حیوانات نظیر ماهی قرل‌آلا یا کبوتر خانگی در برخی بافتهای ویژه خود دارای زنجیره بلوری مغناطیسی هستند. این زنجیره‌ها به نحو حیرت آوردی شبیه زنجیره‌هایی است که در باکتری‌ها وجودداشته و احتمالاً از طریق مکانسم مشابهی توسعه می‌یابد».

و این یعنی: فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا


در متن علمی بالا در چند پاراگراف، با واژگان و عبارتهایی همچون قطب نما، قرار گرفتن در جهت میدان مغناطیسی رو به رو شدیم که در اصل تفسیر علمی کل قد علم صلاته و تسبیحه است، که در آیه‌ 42 سوره نور آمد.

قرآن کریم بی حساب این دو واژه (صلاته و تسبیحه) را به کار نگرفته؛ زیرا صلوة یا نماز دو معنا دارد:

یک: معنای عام (فراگیر): رو به سوی خداوند داشتن است که خداوند می‌فرماید همه آفریدگان رو به سوی من دارند و به این روی آوری به درستی آگاهند (قد علم).

دو: معنای خاص (ویژه): پرستش روزانه خداوند طبق دستور اسلام که باید رو به قبله گاه صورت گیرد.

باید توجّه داشت تنها پرستشی که واجب است رو به قبله گاه صورت گیرد، نماز است، و دیگر عبادات مانند خواندن قرآن مستحب است. به همین دلیل نشستن رو به قبله به منظور قضای حاجب حرام است.

خداوند با آوردن واژه صلات پیش از کشف دانشمندان، به آنان گفته است که آفریدگانم همه رو به سوی من دارند و شما در پی رازهای موجودیت، و ویژگیهای آنان برایید!! جل الخالق!


برای آگاهی از مفهوم تسبیح آفریدگان پژوهشهای زیر را ببینید:


تعریف دیگری از کل یعمل علی شاکلته:

«عمل‌کرد هر چیزی، بر مبنای آن چیزی است که او را شکل داده». یعنی همه آفریدگان و هر جزئی از آنها، چه بخشی از یک سلول باشد، همچون ژن و دی. ان. آ.، چه یک تکیاخته ای باشد، چه گیاه باشد، چه ستاره، چه حیوان و چه انسان، همگی نسخه دیگری از خود را به وجود می‌آورند! چه با شکوهند آفریدگان خداوند!!

برگرفته از ما حیات را کشف کردیم، مقاله‌ای از مهبد ابراهیمی- بی بی سی فارسی:

این توصیف جیمز واتسون است از کشف ساختار دی‌. ان‌. ا؛ توصیفی که پنجاه سال پس از کشف، در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی عنوان شد:

«ساده بود، می‌شد فورا آن را برای همه توضیح داد. برای اینکه بفهمید دی‌. ان‌. ا. چگونه نسخه دیگری از خود را می‌سازد، نیازی نبود که دانشمند عالی‌رتبه‌ای باشید».

چهارم آذر 1400

ویرایش دوم: چهارم آبان 1401

ویرایش سوم: خرداد 1402

ویرایش چهارم: بهمن 1402

ویرایش پنجم: تیر 1403


احمد شمّاع زاده

شرلوک هولمز و باند خالخالی

باند خالخالی

نوشته: Arthur Conan

ترجمه: احمد شمّاع زاده


1- ملاقات کننده هلمز در صبحی زود


من سالها دوست خوبی برای شرلوک هولمز (Sherlock Holmes)، کاراگاه خصوصی مشهور بودم. در فاصله این سالها، هولمز گره بسیاری از رازهای سربسته را گشود؛ اما شاید یکی از سربسته ترین آن‌ها، داستان باند خالخالی بود.

داستان از آن زمان آغاز شد که در یکی از روزهای آوریل سال 1883، که من و هولمز آپارتمانی را به طور مشترک در خیابان بیکر (Baker Street) در لندن اجاره کرده بودیم، صبح زود از خواب بیدار شدم، و با شگفتزدگی هولمز را لباس پوشیده، بالای سر خود یافتم!

- چه شده هولمز؟ جایی آتش گرفته؟!

- نه واتسون! ارباب رجوعی همین الان رسیده. خانم جوانی است که پایین منتظره. به نظر می‌رسه خیلی نگران و ناراحته. فکر می‌کنم کار مهمی با من داشته باشه؛ و ممکنه برای تو مورد خیلی جالبی باشه واتسون! به این دلیل بیدارت کردم.

- فوری آماده میشم.


من خیلی به کارهای هولمز علاقمند بودم. دوست من کارگاه خیلی ماهری بود و در بسیاری موارد کارهای او را تحسین می‌کردم. به سرعت لباس پوشیدم و با او رفتیم پایین. خانم مورد نظر در اتاق نشیمن منتظر بود. لباسهایش همه مشکی بودند و روی صورتش را با یک روبند پوشانده بود. هولمز گفت:

- صبح به خیر خانم. من شرلوک هولمز، و این آقا دوست و همکارم دکتر واتسون است. هولمز در را بست و به خانم گفت:

- شما داری می‌لرزی خانم! ممکنه سردتون باشه. نزدیک آتش بشینید تا براتون یک فنجان قهوه بیارم. خانم به آتش نزدیک شد و سپس گفت:

- این سرما نیست که مرا به لرزه درآورده.

- پس چیه؟

- این نشانه ترسه آقای هولمز! این نشانه وحشتزدگیه!


در حالی که خانم صحبت می‌کرد، روبندش را بالا زد. یک مرتبه دیدیم که او چقدر وحشت کرده!! چشمانش به چشمان یک حیوان وحشتزده می‌ماند. او زن جوان حدود سی ساله ای بود؛ ولی موهایش از رنجی که می‌برد، رو به سفیدی گداشته بود.

هولمز با دقت به خانم نگاه کرد؛ سپس به جلو خم شد و بازوی او را گرفت و گفت:

- نترس! مطمئنّم میتونیم کمکت کنیم؛ ولی لطفاً پیش از هرچیز داستانت رو برای ما تعریف کن!

- آقای هولمز! من می‌دونم که در خطری وحشتناک قرار دارم. لطفاً بگو چه باید بکنم.


2- دوشیزه «استونر» داستانش را باز می‌گوید.


هولمز گفت «با دقت به شما گوش می‌دهم». سپس دختر خانم سخنش را آغاز کرد:

- اسم من هلن استونر است. پدرم افسری در ارتش هند بوده؛ اما هنگامی که من نوزاد بوده‌ام، فوت می‌کند. پس از مرگ وی، مادرم، ژولیا خواهرم، و من برای ادامه زندگی به هند می‌رویم. من و خواهرم دوقلو بودیم. هنگامی که ما دو ساله بودیم، مادرم دوباره ازدواج می‌کند. او با مردی به نام دکتر گرایمزبای رویلات (Grimesby Roylott) ازدواج کرد. بدین ترتیب دکتر رویلات پدرخوانده ما شد.

- درباه دکتر رویلات بیشتر به من بگو!

- در گذشته، خانواده دکتر رویلات خیلی ثروتمند بوده‌اند؛ ولی پس از گذشت چندین سال، همه دارایی خود را از دست داده‌اند. او الان تنها یک خانه بزرگ قدیمی، و یک قطعه کوچک زمین دارد. خانه‌اش به استوک موران (Stoke Moran) شهرت دارد. من اکنون با دکتر رویلات زندگی می‌کنم. هنگامی که پدرخوانده ام جوان بوده، دانشجوی پزشکی بوده؛ و هنگامی که دکتر شده، به هند رفته و به همین دلیل با مادرم آشنا شده و با او ازدواج می‌کند.


دوشیزه استونر ادامه داد: مادرم زن ثروتمندی بود، و درامدی شخصی داشت. هر ساله مبلغی در حدود هزار پوند از بانکش دریافت می‌کرد. هنگامی که با دکتر رویلات ازدواج کرد، درباره درامدش توافقنامه ای میانشان امضاء می‌شود.

- این توافق چی بود؟

- اگر مادرم فوت کرد، دکتر رویلات وارث او شود. یعنی هر ساله هزار پوند دریافت کند؛ ولی اگر خواهرم یا من ازدوادج کردیم، بخشی از هزار پوند را ما دریافت کنیم.

- می‌فهمم.

- پس از چند سال ما از هند به لندن برگشتیم؛ ولی چیزی از بازگشتمان نگذشته بود که مادرم در یک سانحه رانندگی جان باخت. در آغاز، همه همسایگان استوک موران با ناپدری ما رفتار دوستانه ای داشتند. آنان از اینکه شخصی از خانواده رویلات دوباره در استوک مورن زندگی می‌کند، شادمان بودند؛ اما پدرخوانده ما، مایل نبود با کسی دوست شود. هرگاه از خانه بیرون می‌رفت، با کسی دعوایش می‌شد. او مرد بداخلاقی بود و زود عصبانی می‌شد. چیزی نگذشت که همه همسایگان از او ترس و واهمه داشتند.

- او هیچ دوستی نداشت؟

- تنها دوستان او کولیها بودند. این کولیها به طور گروهی دور کشور می گشتند. دکتر رویلات به آن‌ها اجازه داده بود در زمانی که در لندن هستند، در زمینش چادر بزنند. او شیفته حیوانات هند هم بود. دو تا از آن‌ها یک چیتاه و یک بابون (گونه ای میمون دم کوتاه) بودند که از هند برایش فرستاده بودند. آن‌ها در هرجای زمینش آزادانه می‌گشتند. همه از نزیدک شدن به این حیوانات خطرناک وحشت می‌کرند. در نتیجه هرروزه وضع من و جولیا بدتر می‌شد؛ به گونه‌ای که هیچ مستخدمی راضی نمی‌شد در استوک موران زندگی کند؛ و ما مجبور بودیم همه کارها را خودمان انجام دهیم. هنگامی که ژولیا مرد…

هولمز ناگهان پرسید: پس خواهرت مرده؟!

- بله، او قرار بود ازدواج کنه. تاریخ جشن ازدواج هم تعیین شده بود؛ اما دو هفته پیش از مراسم ازدواج، فوت کرد.

3- مرگ ژولیا


هولمز که به هیجان آمده بود، خم شد و گفت به من بگو دقیقاً چه اتّفاقی افتاد؟

- در شب مرگ ژولیا، ناپدری ام زودتر از همیشه به اتاقش رفت. ژولیا پیش من بود. ما تقریباً تا ساعت یازده صحبت کردیم. پس از آن، ژولیا به اتاق خودش رفت. همه اتاقهای موجود در استوک موران در یک طرف خانه واقع شده اند. همه در کنار یکدیگر و در همکف قرار دارند. همه درها به یک راهرو، و همه پنجره ها رو به باغچه باز می‌شوند؛ و هیچ اتاقی به اتاق دیگر راه نداره.

- فهمیدم.

- آن شب، ژولیا در حالی که داشت اتاق رو ترک کرد، پرسش عجیبی رو مطرح کرد!

- هلن! به من بگو تو تا حالا در نیمه های شب، سوت زدن کسی رو شنیده‌ای؟

- نه! چرا این سؤال رو پرسیدی؟!

- چون در چند شب گذشته، سوت زدن عجیبی رو شنیده‌ام. خیلی ملایم و واضحه؛ ولی نمیدونم از کجا میاد!

- یادت میاد چند تا کولی نزدیک خانه چادر زده بودند؟ شاید یکی از اونها شبها سوت میزنه.

- شاید تو راست بگی. به هر حال چیز مهمی نیست. شب به خیر.

او به من لبخندی زد و در را بست.

- شبها درها را قفل می‌کنید؟

- بله ما از چیتاه و بابون می‌ترسیم. آن‌ها حیوانهای خطرناکی هستند. اگر درها و پنجره ها بسته نباشند؛ امنیت نداریم.

- البته! لطفاً ادامه بده.

- در آن شب، توفان کولاک می‌کرد. باد زوزه می‌کشید و باران با شدّت به پنجره ها می‌خورد. نمی‌تونستم بخوابم. ناگهان فریاد وحشتناکی رو شنیدم. فهمیدم ژولیاست. از رختخواب پریدم و رفتم توی راهرو. به محض اینکه در رو بازکردم، صدای ملایمی رو شنیدم. سوتی ملایم و واضح! بعد صدای دیگری رو شنیدم. صدای دوم، شبیه بود به برخورد یک فلز به فلزی دیگر.

من دیدم که در اتاق خواهرم بازه. با وحشت به در خیره شده بودم. یکمرتبه ژولیا در آستانه در پیدایش شد. چشمانش وحشیانه نگاه می‌کردند. او مانند آدم مستی، تلوتلو می‌خورد! دویدم تا کمکش کنم که روی زمین افتاد. او مانند کسی که از درد وحشتناکی رنج ببره، به خود می پیچید که گفت «اوه خدای من! هلن! اون بانده بود! باند خالخالی!»، و از حال رفت!


در آن لحظه ناپدری ام از اتاقش بیرون اومد. دوید تا به ژولیا کمک کنه؛ اما کاری از دستش بر نیومد. به دهکده رفت تا دکتر دیگری رو بیاره؛ اما پیش از اینکه برگرده، حیونکی ژولیا مرده بود.

- خواهرت چی پوشیده بود؟

- لباس خوابش رو. در یک دستش یک قوطی کبریت بود و در دست دیگرش یک کبریت روشن.

- پس کبریت رو روشن کرده بوده تا دور و بر خودش رو ببینه، که مهم بوده البته. علت مرگش مشخص شد؟

- نه. هیچ‌کس نتونست بدونه او چطور مرده! هیچ جای بدنش نشانه ای از چیزی نبود. پنجره ها و در اتاق ژولیا بسته بودند، و دودکش جوری ساخته شده که هیچکس نمی‌تونه از پشت‌بام بپره توی آتشدان. هیچ‌کس نمی‌تونه به اتاقش وارد و یا از اون بیرون بره. در نتیجه، ژولیا باید در اتاقش تنها بوده باشه.

- درباره حرفهای عجیبش چی میدونی؟ فکر می‌کنی منظورش از باند خالخالی! چی بوده؟

- نمیدونم؛ ولی شاید منظورش گروهی از مردم بوده؛ چون کولیها در اطراف خانه چادر زده بودند. خیلی از این کولیها سرشون رو با یک روسری رنگی می پوشونند. این‌ روسریها، معمولاً با نوارها یا خالهایی طراحی شده‌اند. پس شاید منظور ژولیا باندهای کولیها بوده.


توضیح مترجم: واژه باند (Band) در زبان انگلیسی به دو معناست؛ که هر دو معنا وارد زبان فارسی نیز شده است؛ یکی به معنای گروهی از مردم، چنانکه ایرانیان نیز می‌گویند باندهای مافیایی؛ و دیگری به معنای نوار که ایرانیان نیز می‌گویند باندپیچی کردن (زخم یا شکستگی).


هولمز در حالی که با تردید نگاه می‌کرد گفت «لطفاً ادامه بده»:

- ژولیا دو سال پیش بود که فوت کرد. از زمانی که او فوت کرده، من خیلی تنها شده‌ام؛ اما به تازگی دوست عزیزی به من درخواست ازدواج داده. ما به زودی با هم ازدواج خواهیم کرد؛ اما دو روز پیش، چند تا بنّا به استوک موران وارد شدند. بنّاها شروع کردند به حفره زدن به دیور اتاق من. در نتیجه من از اتاق خودم به اتاق ژولیا منتقل شدم. من در تخت خواب او میخوابم.


خانم استونر چند لحظه ساکت شد؛ سپس گفت:

آقای هولمز! دیشب صدای وحشتناکی رو شنیدم.

من پرسیدم اون چه صدایی بود؟

- سوت بود دکتر واتسون! یک سوت ملایم و مشخّص! درست شبیه سوتی که ژولیا چند شب پیش از مرگش شنیده بود.


4- دشمنی خطرناک


هولمز و من ناباورانه به یکدیگر زل زده بودیم. هولمز پرسید: «شما چکار کردی»؟

خانم استونر پاسخ داد:

- من از جام پریدم و به اطرافم نگاه کردم؛ اما همه جا تاریک بود و نتونستم چیزی ببینم. هوا که روشن شد، به ایستگاه راه آهن رفتم و با قطار به لندن آمدم. من میدونستم که باید حتماً شما را ببینم. شما تنها کسی هستید که می‌تونید به من کمک کنید.

- ولی من تنها زمانی می‌تونم به شما کمک کنم که شما همه چیز رو به من بگید.

- منظورتون چیه؟!!

هلمز پاسخی نداد. سپس بازوی خانم استونر را گرفت و آستینش را بالا زد. من پنج علامت قرمز روی بازوی او دیدم. آن‌ها علامتهای برجا مانده از انگشتان کسی بودند که بازوی خانم استونر را محکم گرفته بوده.

- ناپدری ات بدجوری بهت صدمه زده.


صورت خانم استونر قرمز شد و گفت:

- دکتر رویلات آدم خیلی زورداریه. خودش هم نمیدونه چقدر قویه.


هولمز بی‌آنکه چیزی بگوید، به آتشدان خیره شده بود. می‌دانستم که او در افکار عمیقی فرورفته... در نهایت گفت:

- اطلاعات بیشتری نیاز دارم! اما باید هرچه سریعتر حرکت کنیم. میخوام امروز به استوک موران برم و اتاق‌های آنجا را بازرسی کنم؛ اما ناپدری ات نباید از آمدن من باخبر بشه.

- دکتر رویلات امروز کار مهمی در لندن داره. تمام روز رو دور از خانه خواهدبود.

- عالیه!! واتسون! تو با من میای؟

- البته که میام.

هولمز گفت: «خانم استونر! ما پس از ظهر به استوک موران خواهیم رسید».

- پس دیگه باید برم؛ ولی خیلی خوشحالم که همه چیز رو با شما در میان گذاشتم. خدا نگهدار!

او روبندش را بر صورتش کشید و اتاق را ترک کرد.


هولمز به پشتی صندلی اش تکیه زد و گفت:

- واتسون! موضوع خیلی عجیبه!!

- من هم نمیفهمم موضوع چیه! ژولیا خواهر هلن استونر توی اتاقش تنها بوده. کسی هم نمیتونسته بیاد داخل اتاق خوابش یا از اونجا بره بیرون! پس چطور مرده؟!!

- و شنیدن سوت در شب!! و حرفهای خواهرش در حال جان دادن، درباره باند خالخالی!

- من هم نمیدونم. شاید منظورش گروهی از کولیها بوده.

یکمرتبه در اتاقمان با شدت باز، و مردی در آستانه در پدیدار شد. او چنان تنومند بود که تقریباً همه آستانه در را پرکرده بود؛ با صورتی سرخ، و چشمانی بی رحم! او به هولمز زل زد و گستاخانه پرسید «کدامیک از شما هولمز هستید»؟ دوستم به آرامی پاسخ داد «من هستم».


خب! من دکتر گرایمزبای رویلات از استوک موران هستم. من می‌دانم نادختری من اینجا بوده. من او را تعقیب کرده بودم. او به شما چی می‌گفت؟

هولمز از مرد تنومند نترسید. او بنا نداشت درباره دیدارش با هلن استونر به او چیزی بگوید. سپس مؤدّبانه گفت: «هوا اکنون کمی سرده، این‌طور نیست»؟

دکتر رویلات با عصبانیّت فریاد زد: «جواب منو بده! او داشت به شما چی می‌گفت؟ من درباره تو چیزهایی شنیده‌ام هولمز! تو آدم فضولی هستی. تو در زندگی دیگران دخالت می‌کنی. من هم آدم خطرناکی هستم؛ ببین»!

دکتر رویلات جلو آمد و بیلچه آهنی و سنگینی را که در کنار آتشدان قرار داشت، برداشت و با پنجه های بزرگش خم کرد و کنار آتشدان پرت کرد؛ و دوباره گفت:

«هولمز! بهت هشدار میدم! پات رو از زندگی من بیرون بکش»!

سپس اتاق رو ترک کرد.

هولمز شروع کرد به خندیدن و گفت ممکنه من مثل دکتر رویلات تنومند نباشم، ولی به اندازه او قوی هستم! و در حالی که صحبت می‌کرد، بیلچه را برداشت و به حالت اولش برگرداند... «حالا بریم صبحانه بخوریم واتسون! پس از صبحانه کارهایی را باید انجام بدم و به اطلاعات بیشتری نیاز دارم».


5- دیداری از استوک مورن


نزدیک ساعت یک پس از ظهر بود که هولمز برگشت. او در حالی که هیچان زده بود، گفت:

«پیش وکیل خانم رویلات بودم. وصیتنامه اش را دیدم. آنچه را که او می‌خواست پس از مرگش برای دارایی اش رخ دهد این‌گونه است:

پس از مرگش، دکتر رویلات وارث همه در‌آمد او خواهدبود؛ ولی اگر ژولیا یا هلن ازدواج کنند، در ازای ازدواج، بخش اعظمی از در‌آمد را دریافت خواهندکرد».

- پس دکتر رویلات پول هنگفتی را از دست خواهدداد.

- دقیقاً. اما واتسون ما باید عجله کنیم. در ضمن، لطفاً هفت تیرت رو هم با خودت بیار!


ما سوار قطار لدرهد (Leatherhead) شدیم که نزدیکترین شهر به استوک موران است. سپس با اتومبیل به سوی خانه دکتر رویلات رفتیم. روز بهاری زیبایی بود. چیزی نگذشت که خانه بزرگی را در میان درختان دیدیم. راننده در حالی که به خانه اشاره می‌کرد، گفت:

«آنجا استوک موران است. کوتاهترین راه برای رسیدن به آنجا، از میان مزرعه هاست. ببینید! آنجا که آن خانم ایستاده».

ما دیدیم خانمی به سوی ما می‌آید. او هلن استونر بود. کرایه ماشین را دادیم و راننده به لدرهد بازگشت. دوشیزه استونر با سرعت به استقبال ما آمد و گفت:

«وقت زیادی داریم. دکتر رویلات تا غروب باز نخواهد گشت». هولمز گفت: «ما پیشتر با ناپدری ات ملاقات داشیم»!

هولمز درباره ملاقاتمان با دکتر رویلات، همه چیز را به خانم استونر گفت، صورتش زرد شد و گفت پس او مرا تعقیب می‌کرده!! من هرگز از دست او در امان نخواهم بود.

هولمز گفت: بیا! بذار اتاقهای خواب رو بازرسی کنیم.

از میان مزارع گذشتیم تا به خانه رسیدیم.


کارهایی که بر یکی از دیوارهای خانه انجام شده بود، دیدیم؛ که البته دیواراتاق خواب دوشیزه استونر بود. هولمز گفت: «عجیبه! من نمیدونم چطور میشه این کار، کاری ضروری باشه»؟!!

- «من یقین دارم که این، کاری ضروری نبوده و تنها می‌خواسته مرا از اتاقم بیرون کنه».

- خب! من میخوام اتاقی رو که الان توش می‌خوابی، یعنی اتاق خواهرت رو بازرسی کنم.


اتاقی کوچک بود، با سقفی کوتاه و آتشدانی عریض. در اتاق، چند تا اثاث قدیمی وجود داشت؛ یک تخت خواب، یک میز و دو صندلی. هولمز ناگهان چشمش به تناب بلندی که تا تخت خواب آویزان شده بود، جلب شد و به آن اشاره کرد.

این تناب، به ریسمان زنگ اخباری که برای خبرکردن مستخدمان کاربرد دارد، شباهت داشت. هنگامی که ریسمان زنگ اخبار کشیده شود، زنگی که در جای دیگری از خانه تعبیه شده، به صدا در می‌آید. هولمز گفت «این تناب به نظر میرسه خیلی نو باشه».

- بله تنها دو ساله که نصب شده.

هلمز تناب را کشید. منتظر بودیم خبری شود؛ ولی خبری نشد و نشنیدیم که زنگی در جای دیگری از خانه به صدا دراید. هلمز ناگهان گفت:

- ببینید! این ریسمان زنگ اخبار واقعی نیست! به هیچ جایی وصل نیست! تنها با یک قلّاب به سقف آویزان شده. همگی به سقف خیره شده بودیم! انتهای تناب، به دهانه کوچکی در دیوار اتاق منتهی می‌شد. هلمز گفت به نظر میرسه هواکش کوچکی باشه، و هواکش را دید و گفت:

- این دیگه خیلی عجیبه! معمولاً هوا از خارج به وسیله هواکش به داخل اتاق میاد؛ ولی این هواکش میان دو اتاق تعبیه شده!! در تعجّم که چرا این جوریه؟!! خانم استونر گفت:

- نمیدونم؛ اما میدونم که تناب و هواکش همزمان نصب شده اند.

- خیلی جالبه! تنابی که به زنگی وصل نیست!! و هواکشی که هوایی را جا به جا نمی‌کند!! هر دو ناکارامدند. خانم استونر حالا میخوام اتاق ناپدری ات را بازرسی کنم.


به داخل اتاق دکتر رویلات که در کناری بود، رفتیم. در آنجا مقداری اثاث و چند تا کتاب بود. در وسط کف اتاق، یک گاوصندوق بزرگ قرارداشت. در گاوصندوق قفل بود و هولمز دور و بر آن را ورانداز می‌کرد.

- توش چیه؟

- مدارک کاری ناپدری ام.

- یک گربه توش نیست؟

- یک گربه؟! حرف عجیبی می‌زنید!!

هولمز در حالی که به یک نعلبکی با مقداری شیر که روی گاوصندوق قرار داشت اشاره می‌کرد، گفت: «نگاه کن»!

- ولی ما گربه نداریم. چیتاه داریم؛ آن هم مثل گربه است، ولی بزرگ‌تر از گربه.

- بله البته؛ ولی توی این صندوق حیوان دیگریه.


چوب کوتاهی در بالای تخت خواب قرار داشت. یک سر چوب به یک تناب حلقوی وصل بود. من به تناب حلقوی نگاه می‌کردم و با تعجّب از خود می‌پرسیدم این برای چیه؟ هولمز گفت:

- فکر می‌کنم به اندازه کافی متوجّه موضوع شدم.


ما در باغ قدم می‌زدیم؛ هلمز خیلی جدّی به نظر می‌رسید. دست آخر گفت «خانم استونر من و دکتر واتسون امشب باید در اتاق شما منتظر بمانیم».

خانم استونر و من با شگفتی به یکدیگر نگاه می‌کردیم. هولمز ادامه داد «بله. زندگی شما در خطری جدّی است».


6- دکتر رویلات باز می‌گردد.


هولمز گفت «خانم استونر این طرح من است. با دقت گوش کن! هنگامی که دکتر رویلات بازگشت، شما به اتاق ژولیا برو، اما به تخت خواب نرو!! منتظر باش تا مطمئن بشی دکتر رویلات به تخت خوابش رفته. پس از آن یک چراغ پشت پنجره قرار بده و به اتاق خودت برو و تا صبح همانجا بمان! من و دکتر واستون مراقب خانه هستیم. چراغ، علامتی برای ما خواهد بود. هنگامی که ما چراغ را ببینیم، خواهیم آمد».

- شما کجا منتظر می‌مانید؟

هلمز به ساختمانی که در میان درختان بود اشاره کرد و پرسید:

- آنجا مسافرخانه دهکده است؟

- بله.

- پس دکتر واتسون و من در آن مسافرخانه منتظر می‌مانیم. ما از آنجا می‌تونیم پنجره اتاق خواب شما را تماشا کنیم. خانم استونر ترس به خودت راه نده! خدا حافظ!


ما در آن مسافرخانه منتظر بودیم و اجاره یک اتاق در طبقه اول را پرداخت کردیم. از اتاقمان می‌توانستیم استوک مورن را ببینیم.

در حالی که هوا داشت تاریک می‌شد، کالسکه‌ای در جاده پیدا شد. دیدم دکتر رویلات توی کالسکه نشسته است. کالسکه از در بزرگ آهنی استوک موران عبور کرد. سپس تا دم در خانه به راهش ادامه داد. هولمز گفت:

- واتسون ممکنه ما امشب در خطر بزرگی قرار بگیریم.

- چرا این‌طور فکر می‌کنی؟ مگر توی اون اتاقها چه دیدی؟

- یادت میاد اون تناب و هواکش رو؟

- بله؛ ولی نفهمیدم چرا آن‌ها باید مهم باشند!

- هر دو آن‌ها دو سال پیش در اتاق قرار داده شده اند؛ اما کاربردی ندارند؛ و دو سال پیش اتفاق دیگری هم رخ داده، ژولیا استونر مرده!

- درسته؛ ولی من هنوز نمی‌فهمم…

- درباره تخت خواب چیزی غیرعادی نظرت رو جلب نکرد؟

- نه. تخت خواب به کف اتاق نصب شده. اون نمیتونه حرکتی داشته باشه. و همیشه باید در یک حالت باشه. یعنی کنار تناب و زیر هواکش.


من داد زدم هولمز! دارم می‌فهمم. کسی که توی تخت خواب باشه، نمیتونه به راحتی از خطرهایی که جانش رو تهدید میکنه، جان سالم به در ببره.

- دکتر رویلات آدم خیلی زرنگیه. خیلی خوبه که ما اینجا هستیم تا از یک جنایت دهشتناک جلوگیری کنیم.


7- شب واقعه


در حدود ساعت یازده شب، نورچراغی که از پنجره اتاق ژولیا نور افشانی می‌کرد، دیدیم. هولمز هیجان زده از جایش پرید و گفت اون علامت ماست. بیا بریم!


با عجله راه را طی می‌کردیم. هنوز نور زرد چراغ، از پنجره اتاق نورافشانی می‌کرد. ما داخل باغ استوک مورن شدیم و به سوی خانه حرکت کردیم.

یکمرتبه چیزی تیره رنگ از جلو ما رد شد که شبیه بود به بچه‌ای با دستانی بلند؛ ولی آن بچه نبود. من که خیلی ترسیده بودم، از هولمز پرسیدم:

- هولمز! این چی بود؟ و هولمز که به آرامی خندید، گفت:

- اون بابون، یکی از حیوانات دکتر رویلات بود.

ما به خانه رسیدیم و به آرامی از پنجره بالا رفتیم و پریدیم توی اتاق ژولیا. هولمز پنجره را بست و در گوشم گفت «ما باید چراغ رو خاموش کنیم. ممکنه دکتر رویلات نور چراغ رو از دریچه هواکش ببینه

اسلحه ام را از جیبم درآوردم و روی میز قرار دادم. هولمز عصای بلند و باریکی را که با خود داشت، در آورد و آن را روی تخت خواب قرار داد. یک قوطی کبریت هم کنار عصا گذاشت. من چراغ را خاموش کردم و منتظر ماندیم.


من هرگز آن شب وحشتناک را فراموش نخواهم کرد!! ما در تاریکی مطلق بودیم و می‌دانستیم که نباید هیچ صدایی ایجاد کنیم. صدای ساعت زنگ دهکده را شنیدیم که می‌گفت نیمه شب است. سپس یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت… گذشت و ما منتظر ماندیم. ناگهان نوری را از طریق دریچه هواکش دیدم. کسی در اتاق دکتر رویلات چراغی را روشن کرده بود. شنیدم کسی به آرامی حرکت می‌کند. دوباره سکوت برقرار شد. نیم ساعت دیگر نیز گذشت.

سپس صدای عجیبی را شنیدم؛ صدای سوت زدن خیلی ملایمی را. صدا نزدیک ما و در اتاق حس می‌شد. هلمز پرید و فوری کبریتی روشن کرد.


هولمز ناگهان با عصا، شروع کرد به ضربه زدن به تناب آویزان شده. در نور کبریت صورت هلمز را دیدم که وحشت کرده بود. او داد زد:

- واتسون! اون رو می‌بینی؟

- ولی من چیزی نمی‌بینم.


هولمز دیگر به تناب ضربه نزد ولی از هواکش چشم بر نمی داشت. ناگهان ناله مرگباری را شنیدیم. ناله‌ای ناشی از درد و وحشت!! سردم شده بود و از ترس حال خوشی نداشتم. زیرلب پرسیدم اون ناله چی بود؟

- یعنی که همه چیز تمام شد! اسلحه ات رو بردار تا به داخل اتاق دکتر رویلات بریم.


هولمز چراغ را روشن کرد و من دنبال او، تا به اتاق دکتر رویلات بریم. دو بار درزدیم؛ ولی پاسخی نشنیدیم. بعد در را هل دادیم و وارد اتاق شدیم. چشمان ما منظره وحشتناکی را مشاهده کرد. دکتر رویلات کنار گاوصندوقش روی صندلی نشسته بود. در گاوصندوق باز بود. آن چوب کوتاهی که به تنابی حلقوی وصل بود، کنار زانوهایش قرار داشت.


دکتر رویلات مرده بود. چشمانش با وحشت به بالا خیره شده بود. چیز عجیبی دور سرش بود؛ به رنگ زرد روشن، با خالهایی قهوه ای. هولمز زیر لب گفت «باند! باند خالخالی!». فوری جلو رفتم. باند خالخالی به طور عجیبی، شروع کرد به حرکت کردن.

با ترس و وحشت فریاد زدم این یک ماره! هلمز به سرعت چوبی را که انتهای آن به تنابی حلقوی وصل بود، برگرفت، سر مار را در حلقه آن قرار داد؛ و مار را به داخل گاوصندوق انداخت و در آن را بست.




8- باند خالخالی


صبج روز بعد، هلن استونر را از استوک موران دور کردیم. حیونکی دختره از واقعه شب گذشته خیلی ناراحت بود! او را به یک عمّه خونه (خانه ای امن برای دختران بی کس) در لندن بردیم. او تا روز جشن ازدواجش در آنجا ماند. پلیس را نیز در جریان مرگ دکتر رویلات قرار دادیم. سپس به آپارتمان خود در خیابان بیکر برگشتیم.


از هلمز پرسیدم «به من بگو چطور فهمیدی که باند خالخالی یک ماره»؟!

- وقتی اتاق ژولیا رو بازرسی می‌کردم، متوجه شدم که هواکش و تناب، هر دو کاربردی ندارند. بعد از اون متوجه شدم که تخت خواب به زمین ثابت شده و قابل حرکت نیست. بعدش تشخیص دادم که چیزی باید از هواکش وارد اتاق بشه؛ به گونه‌ای که با تناب بیاد پایین و به تخت برسه. زود به نظرم رسید که باید یک مار باشه که این گونه بتونه حرکت کنه. با توجه به اینکه دکتر رویلات حیوانات عجیب و غریب دیگری هم داشت، حدس زدنش کار سختی نبود.

پس، دکتر رویلات مار را در گاوصندوقش نگهداری می‌کرد و به او شیر می‌خوراند؛ و هر شب مار را در هواکش قرار می‌داد. مار هم از طریق تناب می‌رفت به اتاق دخترخوانده اش. او می‌دونست که بالاخره یک شب او رو در تخت خواب خواهدگزید.

- او چطور مار رو به سر جای خودش برمی‌گردوند؟

- دکتر رویلات با سوت زدن به مار علامت می‌داده. هنگامی که مار سوت او را میشنیده، پیش صاحبش برمی‌گشته. هم ژولیا و هم هلن این‌ سوت رو شنیده بودند.

- در شبی که ژولیا فوت کرد، او جدای از صدای سوت، صدای برخورد دو فلز به یکدیگر رو هم شنیده بود.

- اون صدای بسته شدن در گاوصندوق بوده.

- پس شب گذشته که صدای سوت رو شنیدی فهمیدی که اون صدای مار بوده.

- بله. به همین دلیل هم اون رو با میله توی دستم زدم و اون از راه هواکش برگشت؛ ولی صدای میله، او رو عصبانی کرد و باعث شد که دکتر رویلات رو نیش بزنه.

- دکتر رویلت برای تصاحب پولهای نادختری هایش، اول ژولیا رو کشت و بعد می‌خواست هلن رو بکشه، ولی نقشه اش نقش بر آب شد. مار دست آخر صاحبش رو کشت!

- کاملاً درسته؛ و من برای او خیلی متأسّف نیستم.

***

این ترجمه از کتاب The Speckled Band and other stories، نوشته Sir Arthur Conan Doyle صورت گرفته است.

ناشر: Heinemann Guided Readers، وابسته به دانشگاه آکسفورد، سال نشر: 1996


ترجمه از همین نویسنده:

شرلوک هولمز و لیگ سرخ مویان، اثر آرتور کونان: https://www.academia.edu/97125933

پایان ترجمه و نگارش: بهمن 1401

ویرایش: آخر خرداد 1403

احمد شمّاع زاده

انگیزه و پیشینه نویسندگی

هوالفتّاح العلیم

انگیزه و پیشینه نویسندگی

Resume (CV)



هستی شناسی در مکتب قرآن


امام علی:

هیچ عبادتی به پایه تفکّر در اسرار هستی و آفرینش الهی نمی‌رسد!


با نام او که آغاز و پایان هستی است او!

آغاز سخن که با اوست، پایان سخن چه نیکوست!

هرچند راه سخت است و راهزنان بسیار، می‌توان پیمود که رهنماست، قرآن:
و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا ماکنت تدری ماالکتاب ولاالایمان ولکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا و انّک لتهدی الی صراط مستقیم صراط‌ الله الّذی له ما فی‌ السّموات و ما فی‌الارض الآ الی‌الله تصیرالامور (شوری: 52، 53)

و بدین‌گونه به سوی تو وحی‌کردیم ‹کارمایه‌ای› از خود. نمی‌دانستی که کتاب (دانش) چیست و نه ‹ایمان› چیست؛ ولی آن (قرآن) را قراردادیم نوری که با آن راه‌می‌نمایانیم آنکه را که بخواهیم از بندگانمان را، و همانا که تو حتماً هدایت می‌کنی به سوی راه راست. راه خداوندی که از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است. آگاه باشید که به سوی اوست گردش کارها.

اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

امام علی:

العلم علمان. مطبوع و مسموع؛ و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع

دانشها بر دو گونه اند:

چاپ شدنی و شنیدنی. دانشی که شنیده شود و هرگز به چاپ نرسد، سودمند نیست.


هدف و توقعم:

ما أسألکم علیه من اجر الاّ من شاء ان یّتّخذ الی ربه سبیلاً

نوشته‌ها و پژوهشها


الف- فهرست مقاله های منتشر شده در جراید کشور (31 عنوان):

عضو شورای نویسندگان پیام انقلاب:

فرازهایی از حرکت و بینش سپاه پاسداران: شماره 8 سال 1359

شناخت ایدئولوژی صهیونیزم: شماره های ده، یاده، دوازده

دعا: شماره های ده، یازده و سیزده

سازمانها یا غدّه های سرطانی شهر تهران: شماره 10

بنیاد مستضعفان مشکل گشای مستکبران!: شماره 10

روز نمازجمعه، روز عزای دشمن: شماره 10

زحمتکشان بپاخیزید! کارگران متحدشوید!: شماره 12

شهید هنرمند: شماره 30


مدیر مسئول نشریه تعاون (سازمان مرکزی تعاون کشور)

فرهنگ، کار، تولید: شماره 4 سال 60

سوز دل: شماره 4

نقش تعاون و همبستگی در پیروزی انقلاب اسلامی: شماره 5


کارشناس آموزشی(سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش)

طرح مقدماتی دایرةالمعارف موضوعی اسلام - دانشگاه انقلاب - شماره 23 سال62

طرح شبکه سراسری اطلاعات و ارتباطات - دانشگاه انقلاب -شماره 27 شهریور 62

محورهای دگرگونی در نظام آموزشی کشور- روزنامه اطلاعات- 20/1/66


کارشناس پژوهشهای سیاسی(دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه)

معرفی کتاب معاهدات دوجانبه ایران -سیاست خارجی، سال اول شماره 3 سال 66

اروپای متحد در لسان پاپ - سیاست خارجی -سال هفتم شماره یک بهار 72

دیپلماسی واتیکان - سیاست خارجی- سال هفتم، شماره یک، بهار 72

آرشیو واتیکان و دوهزارسال تاریخ -تاریخ و فرهنگ معاصر سال 71

کتابخانه واتیکان و گنجینه های کهن -تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 8

مرکز فرهنگی و اسلامی رم -تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 71

معرفی پروفسور یوزف بیاوسکی مترجم لهستانی قرآن کریم:

ماهنامه اسلام و غرب، وزارت امورخارجه، فروردین79

فصلنامه ترجمان وحی سال چهارم شماره اول


پژوهشگر قرآنی

اصل بیگ بانگ و اعجاز قرآن - روزنامه اطلاعات -سوم اردیبهشت 73

بیایید تاریکی را وزن کنیم، ترجمه و توضیح مقاله نیوزویک، اطلاعات علمی -بهمن 74

نگرشی تازه به تکامل انسان -اطلاعات علمی خرداد و تیر 77

شکل کیهان در قرآن، نگارش نخستین، فصلنامه قرآنی بیّنات شماره 45 - تابستان 84

نقدی بر انرژی تاریک، حیرت به زبان ساده- روزنامه شهروند -یازدهم تیرماه 94


ب- فهرست کتابهای چاپ شده:

یک- همگام با شعارها در انقلاب اسلامی ایران - دفتر اول- ناشر سپاه پاسداران، سال 59

چاپ دوم، ناشر: انتشارات بی تا- سال 1361

دو- برنامه ریزی و اجرای راهنما و مشخصات معاهدات دو جانبه ایران با سایر دول 869 صفحه، ناشر: وزارت امورخارجه- سال -1367 قطع وزیری، کد کتاب: 65394

سه- نظارت و همکاری در تدوین مجلدهای اول تا هفتم متن معاهدات دوجانبه ایران با سایر دول در سالهای 1366 و1367 ناشر وزارت امور خارجه، سالهای 1368 به بعد

چهار- هستی شناسی در مکتب قرآن- ناشر: توسن دانش- سال 1385 شابک: 964919879


ج- فهرست پژوهشهای هستی شناسی و نشانی لینک آن‌ها در آکادمیا (238)

https://www.academia.edu/115157400

هستی شناسی (24)

نماهنگ هستی: https://www.academia.edu/7298008

بازشناسی زندگی زندگان: https://www.academia.edu/22194471

گفت و گوهای هستی شناسی: https://www.academia.edu/84425703

جدلی پیرامون قرآن و دانش: https://www.academia.edu/12380160

هستی شناسی و هستی شناس: https://www.academia.edu/85225564

شرحی بر: الرّحمن علّم القرآن: https://www.academia.edu/81230046

هستی یا نیستی! اصل کدام است؟: https://www.academia.edu/12575318

نظام هماهنگ آفرینش و آفریگان: https://www.academia.edu/12025778

چگونگی رابطه آفریدگار با آفریدگان: https://www.academia.edu/36948695

اشاره های قرآنی و پرسشهای انسانی: https://www.academia.edu/12364969

رسانه‌های ارتباطی در جهان پس از مرگ: https://www.academia.edu/120869987

پارادوکس دوقلوهای آینشتاین حل شد: https://www.academia.edu/106067800

چگونه همه هستی در حال ستایش اوست؟: https://www.academia.edu/6832639

هنر انسان برای خداوند شکوفا شد: https://www.academia.edu/104789936

آفریدگانی خرد، ساختارهایی کلان: https://www.academia.edu/11943591

سنن الهی، ویژگیها و کارکردها: https://www.academia.edu/104188399

نسبت الهی (Golden Ratio): https://www.academia.edu/9826312

دستگاه آفرینش خداوندگاری: https://www.academia.edu/11997813

علم و روش شناخت علمی: https://www.academia.edu/103293430

اصل پاولی در فیزیک ذرّات: https://www.academia.edu/62964204

ترنّم هستی و هستی مترنّم: https://www.academia.edu/13344792

مراحل ششگانه آفرینش: https://www.academia.edu/6794868

زایش، آغاز آفرینش: https://www.academia.edu/47605287

قصه هستی: https://www.academia.edu/9637619


خداشناسی (28 عنوان)

شرحی بر استدلالهای خداشناسی یک ژنتیکدان: https://www.academia.edu/12868533

چرا ساختمان دی. ان. آ. به خدا اشاره دارد؟: https://www.academia.edu/40535823

بررسی بلاهای الهی بر اقوام غیرالهی: https://www.academia.edu/48872199

مشیّت الهی و درسهایی از یک رخداد: https://www.academia.edu/39185222

آزمونها و راهنگشایی های رحمانی: https://www.academia.edu/104646143

تقابل علم خداوند با اختیار آفریدگان: https://www.academia.edu/45007698

ناامیدی از رحمت خداوندگاری؟: https://www.academia.edu/12461097

من آن خدایی را می‌پرستم که...: https://www.academia.edu/11997810

خداشناسی به روش جاهل مأبی: https://www.academia.edu/7581088

بهشت را به بهانه هم می‌دهند: https://www.academia.edu/7468921

جبر الهی یا اختیار انسانی؟: https://www.academia.edu/14819172

انقلاب ایران، آزمونی الهی: https://www.academia.edu/15321819

باخدا یا بیخدا؟ کدام بهتره؟: https://www.academia.edu/30159553

بهره های دنیوی در قرآن: https://www.academia.edu/47900380

در جست و جوی حقیقت: https://www.academia.edu/43168238

ولایت ویژه خداوند است: https://www.academia.edu/18941694

شرح و بسط «کلمة الله»: https://www.academia.edu/99988854

فرافکنی و هدایت الهی: https://www.academia.edu/12303827

نخستین آفریده خداوند: https://www.academia.edu/26727912

خدا را چگونه می‌بینی؟: https://www.academia.edu/6863770

شرحی بر دعای نور: https://www.academia.edu/98387051

یکتاپرستی در قرآن: https://www.academia.edu/20384489

در جست‌و‌جوی خدا: https://www.academia.edu/49210554

دعاهای مفید گمنام: https://www.academia.edu/16259488

خداشناسی جوانان: https://www.academia.edu/29080140

چرا الله اکبر؟: https://www.academia.edu/40431199

ذکر و ذاکرین: https://www.academia.edu/6863797

شب واقعه: https://www.academia.edu/12221993


کیهانشناسی (24)

جایگاههای ستارگان: https://www.academia.edu/11997814

سازمان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676571

ساختار کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/99758552

ساختار شماتیک کیهان: https://www.academia.edu/36815821

مدلی مدرن برای کیهان: https://www.academia.edu/5676568

کیهان، سیستمی نه بعدی: https://www.academia.edu/23026305

آفرینش چگونه آغاز شد؟: https://www.academia.edu/11202947

تاریخچه کیهانشناسی مدرن: https://www.academia.edu/7656862

کوتوله های قهوه ای در قرآن: https://www.academia.edu/9131049

عروج انسان به ژرفای کیهان: https://www.academia.edu/39885554

همه چیز درباره پادماده کیهانی: https://www.academia.edu/11943555

رستاخیز چگونه آغاز می‌شود؟: https://www.academia.edu/12376486

کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر: https://www.academia.edu/37399934

بافت کیهانی یا شکل درونی کیهان: https://www.academia.edu/27215876

پردازش چند مفهوم سازمانی کیهان: https://www.academia.edu/12303832

جهانهای متوازی و متوالی در قرآن: https://www.academia.edu/33424983

ابواب السّماء یا سیاهچالگان در قرآن: https://www.academia.edu/12480771

اولین دستاوردهای نقشه برداری کیهانی: https://www.academia.edu/119830910

نقدی بر: به چالش کشیدن نظریه مهبانگ: https://www.academia.edu/39127276

روش یافتن سیاهچاله (و بالنّجم هم یهتدون): https://www.academia.edu/9095483

تلسکوپ جیمز وب و کارخانه ستاره سازی: https://www.academia.edu/83290253

نقدی بر: انرژی تاریک، حیرت به زبان ساده: https://www.academia.edu/13169408

آفرینش کیهان! در شش یا هشت روز(دوره)؟: https://www.academia.edu/45484181

ایستگاههای فضائی و سفرهای کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11957899


قرآنشناسی (25)

فهم قرآن: https://www.academia.edu/12480746

قرآن و فلسفه: https://www.academia.edu/33587075

قرآن، کتاب اندیشه: https://www.academia.edu/9095299

سگانه شناخت قرآن: https://www.academia.edu/7360901

طرح بنیاد کشف قرآن: https://www.academia.edu/6852456

مناظره احمد و محمود: https://www.academia.edu/27920160

موریس مترلینگ و قرآن: https://www.academia.edu/36270148

گونه های دیالکتیک قرآنی: https://www.academia.edu/9893933

اصل ترجمه ناپذیری قرآن: https://www.academia.edu/86590095

بازنگری آیه نسخ در قرآن: https://www.academia.edu/31735114

شکوه ریاضی، و شکوه قرآن: https://www.academia.edu/8007081

سیری در تفسیر اطیب البیان: https://www.academia.edu/49098187

قرآن حقیقی و قرآن موهومی: https://www.academia.edu/86113786

تابوهای مفسران شیعی قرآن: https://www.academia.edu/85819089

نقدی بر تفکر قرآن به مثابه گفتار: https://www.academia.edu/6794858

عوامل انحراف در فهم آیات قرآن: https://www.academia.edu/12682012

فهم درست برخی آیات قرآن کریم: https://www.academia.edu/13118943

وحی، پیام رادیویی و نه صوتی: https://www.academia.edu/120926711

پدیده‌ای نوظهور، آخوندنمای منافق!: https://www.academia.edu/43280728

خصر پیامبر، نماد روح حاکم بر قرآن:https://www.academia.edu/85876304

بیانیّه ای بر رد قرآن به مثابه خوابنامه: https://www.academia.edu/26307371

فهرست تفسیر موضوعی آیاتی از قرآن کریم: https://www.academia.edu/13239861

نقدی بر: محمد(ص) راوی رؤیاهای رسولانه: https://www.academia.edu/13442054

دفاع از قرآن (نقدی بر ترجمه الهی قمشه ای): https://www.academia.edu/11997798

کدام حقبقت دارد؟ کشف آلمانها، یا ادّعای انگلیسها؟: https://www.academia.edu/17896557


اعجازها و شگفتیهای قرآن (26)

گم شدن یک میلیارد سال از صخره های عظیم زمین: https://www.academia.edu/60811900

پیشرفت دانش و تکنولوژی و تأیید معجزات قرآن: https://www.academia.edu/101486334

کورش بزرگ و هماوردی دیگر از قرآن سترگ: https://www.academia.edu/29415360

ظرافتها و دقایق آفرینش کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/46793933

کاهش جوّ زمین در دیدگاه قرآن و دانش: https://www.academia.edu/12162075

کشف کشتی نوح در کوههای آرارات: https://www.academia.edu/116530792

قوم لوت و شهرهای سودوم و گومورا: https://www.academia.edu/116444912

چرایی سیل نوح و سازه کشتی نوح: https://www.academia.edu/45764405

معجزه ریاضی فیزیک دیگری از قرآن: https://www.academia.edu/6794860

مدلهای ریاضی به کار رفته در قرآن: https://www.academia.edu/84983975

معجزه کیهانشناسی دیگری از قرآن: https://www.academia.edu/39184748

الطّیف الکامل من الضّوء فی القرآن: https://www.academia.edu/31944778

شرحی بر عبارت «یا اخت هارون»: https://www.academia.edu/39767293

معجزه نجات بدن فرعون در قرآن: https://www.academia.edu/43169385

تأیید علمی اعجاز دیگری از قرآن: https://www.academia.edu/81978416

قرآن و ژنتیک، معجزه ای از قرآن: https://www.academia.edu/8327057

بعوضه، پشه سرکه، دروسوفیلا: https://www.academia.edu/67927343

نزول آهن، معجزه ای از قرآن: https://www.academia.edu/104367174

دی. ان. آ و کلونینگ در قرآن: https://www.academia.edu/12408556

تأیید علمی منشأ حیات در قرآن: https://www.academia.edu/7503918

غار اصحاب کهف کجاست؟: https://www.academia.edu/116867003

آزادی و دموکراسی در قرآن: https://www.academia.edu/9260575

طیف کامل نور در قرآن: https://www.academia.edu/22103348

موریس بوکای و قرآن: https://www.academia.edu/34252884

وصف سیستم در قرآن: https://www.academia.edu/62363436

آذان الانعام یا ژنها: https://www.academia.edu/7503159


جامعه شناسی قرآنی (8)

معیار جامعه شیطانی در قرآن و مصداق آن در ایران: https://www.academia.edu/6891005

شرایط بسیارسخت چندهمسری در قرآن: https://www.academia.edu/7915173

امانت و خیانت در قرآن: https://www.academia.edu/18941654

رانت خواری در قرآن: https://www.academia.edu/26841555

ازدواج سفید در قرآن: https://www.academia.edu/8764822

قرآن و مردسالاری: https://www.academia.edu/7580680

فیلمنگاری قرآنی: https://www.academia.edu/12364956

نجوی در قرآن: https://www.academia.edu/13069861


گفتارهای قرآنی (بررسی نکته‌هایی از قرآن) (9)

تصویری از رستاخیز: https://www.academia.edu/1234685

بهشت! آنچنانی یا اینچنینی؟: https://www.academia.edu/6794846

شرحی بر عبارت «امّن یجیب»: https://www.academia.edu/33321683

ویژگیهای گونه های خداباوران: https://www.academia.edu/101624604

شرحی بر عبارت «هدیً للمتّقین»: https://www.academia.edu/43299976

شرحی بر: والنّجم و الشّجر یسجدان: https://www.academia.edu/44964619

آفتهای کارامدی قرآن(افلایتدبّرون القرآن؟): https://www.academia.edu/7361057

شرحی بر: ماخلقت الجن و الانس الّا لیعبدون: https://www.academia.edu/37440153

دحوالارض و ایجاد شبهه پیرامون آیات قرآن کریم: https://www.academia.edu/36673556


بررسی برخی مفاهیم ویژه قرآن کریم (12)

چرایی به کارگیری ضمیر «انا» و «انّا» در قرآن: https://www.academia.edu/62211311

مفهوم برخی برواژگان ویژه قرآن کریم: https://www.academia.edu/100270583

بررسی کاربرد واژگان رحمت و برکت: https://www.academia.edu/97814234

بررسی واژه «عظیم» در قرآن کریم: https://www.academia.edu/12458605

دابّة الارض، چیستی و چگاهی آن: https://www.academia.edu/11968805

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان): https://www.academia.edu/45148542

معنا و مفهوم «لا اکراه فی الدین»: https://www.academia.edu/42919204

بررسی کلیدواژه «بشر» در قرآن: https://www.academia.edu/28646528

دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم: https://www.academia.edu/10031889

بررسی کلیدواژه «نفر» در قرآن: https://www.academia.edu/51136542

روح الله در قرآن: https://www.academia.edu/89022449

ثانی اثنین کیست؟: https://www.academia.edu/6832755


جنشناسی، پیشنیاز انسانشناسی (11)

نقدی بر: جن، موجودی که از نو باید شناخت: https://www.academia.edu/12330053

نقش بشقابهای پرنده در جامعه جهانی آینده: https://www.academia.edu/6863841

نگرشی تازه به واقعه روزول (Roswell): https://www.academia.edu/8861578

یوفو هلیکوپتر شینوک را با خود برد!!: https://www.academia.edu/22349865

پیشرفتهای علمی جنیان و تمدن اینکاها: https://www.academia.edu/13344746

داستان یک فریب، و تابوی رادیوفردا: https://www.academia.edu/35498830

بزرگترین معمّای رویدادهای هوایی: https://www.academia.edu/38908871

جن، موجودی که از نو باید شناخت: https://www.academia.edu/12376472

کشف سنگهای عظیم در روسیه: https://www.academia.edu/10477325

اهرام مصر و فرعون زمان: https://www.academia.edu/8653706

نقدی بر: برج بابل: https://www.academia.edu/14711794


انسانشناسی (19)

بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی: https://www.academia.edu/10055759

آنگاه که پای انسانشناس در گل میماند!: https://www.academia.edu/11354348

دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان: https://www.academia.edu/6987500

چهارپایان ویژه قرآنی یا کروموزومها: https://www.academia.edu/12408571

گامی در خودشناسی و قصّه هستی: https://www.academia.edu/12078728

آفرینش باوری، بحث تکامل گرایی: https://www.academia.edu/10477311

انّ الانسان لیطغی ان رآه استغنی: https://www.academia.edu/105346782

آزمونهای علمی و عقیدتی «آدم»: https://www.academia.edu/45050385

ویژگیهای ذاتی انسان در قرآن: https://www.academia.edu/118703551

زندگی ابدی! افسانه یا واقعیت؟: https://www.academia.edu/6794796

فیزیولوژی انسانی یا دلشناسی: https://www.academia.edu/7503898

فلسفه آفرینش و هبوط انسان: https://www.academia.edu/50766034

فلسفه زندگی از دیدگاه قرآن: https://www.academia.edu/46896237

عقل، فهم، شعور، احساس: https://www.academia.edu/44268384

آینده نگری در قرآن: https://www.academia.edu/43935923

نوای نی در نی ستان: https://www.academia.edu/7503634

انسانی استثثنائی: https://www.academia.edu/35134746

ارتقاء مقام انسان: https://www.academia.edu/7504672

انسان نمادساز: https://www.academia.edu/9096115


دینشناسی (17)

تصویری حقیقی و زیبا از «مریم و مسیح» در قرآن: https://www.academia.edu/40631794

تأثیر برگزیدگان الهی بر پیشرفت جوامع انسانی: https://www.academia.edu/10698949

در پیرامون شناخت فرهنگ مسیحیت و واتیکان: https://www.academia.edu/8234043

آیا نامسلمانان اهل نجات نیستند؟ (دینگزینی): https://www.academia.edu/14819185

زیارتگاه فاتیما (Fatima) در کشور پرتغال: https://www.academia.edu/6832698

بنی اسرائیل، قوم برگزیده و برتر خداوند: https://www.academia.edu/46507015

بررسی اجمالی تبلیغ در اسلام و مسیحیت: https://www.academia.edu/8326941

افتضاح فرهنگی جمهوری اسلامی: https://www.academia.edu/104556537

بارنابا حواری مسیح و انجیل او: https://www.academia.edu/121059703

پیامبری ماجراساز و ماجراجو!: https://www.academia.edu/37604271

بنی اسرائیل یا اثنتاعشرة عینا: https://www.academia.edu/14486105

آیا 124000 پیامبر داشته ایم؟: https://www.academia.edu/63208978

داستان سه شاهزاده اشکانی: https://www.academia.edu/35651528

عید پاک و شام آخر مسیح: https://www.academia.edu/45674307

پدران کلیسا در قرآن: https://www.academia.edu/8240539

صابئین یا صابئون: https://www.academia.edu/13442043

جهل مقدّس: https://www.academia.edu/37581934


Ahmad Shammazadeh

hmdshmzdeh@gmail.com