بازنگری «آیه نسخ» در قرآن
احمد شمّاع زاده
یکی از آیاتی که از دیرباز بد فهمیده شده و چون بد فهمیده شده، بسیاری از مفسران قرآن و قرآن پژوهان به وسیله آن به انحراف رفته اند، آیه صدوششم سوره بقره است.
واژه نگاریهای قرآن کریم بسیار دقیق است و اگر کسی یا کسانی (تفاوتی نمیکند که یک نوجوان باشد، یا یک قرآن پژوه، و یا یک مفسر بزرگ قرآن) بدون دقت لازم و کافی در واژگان، و بویژه واژگان ویژه قرآن، و نیز بدون تدبر در آیه ای و آیات پیش و پس از آن، استنباطی از آیه داشته باشد و آن را به نگارش دراورد، یقیناً هم خود به انحراف رفته، و هم دیگران را منحرف میکند. نگارنده منکر وجود دگرگون کردن برخی آیههای قرآن توسط فروفرستنده آن نیست؛ ولی این آیه، ربطی به این موضوع پیدا نمیکند؛ و اصولاً موضوع ناسخ و منسوخ بدان گونه که شهرت یافته، از سوی خداوند مورد توجّه قرار نگرفته است. تنها آیهای که مربوط به این موضوع میشود، آیه 101 سوره نحل است: و اذا بدلّنا آیه مکان آیه والله اعلم بما ینزّل قالوا انما انت مفترّ بل اکثرهم لایعلمون که در آن از واژه نسخ یاد نشده، و تنها به منظور رد سخنان معاندان قرآن و پیامبر، نازل شده است.
بحث واژگانی (لغوی)
ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها او مثلها (بخش اول آیه 106 سوره بقره)
ما ی موجود در آغاز آیه، مای نافیه نیست؛ زیرا اگر چنین بود یک الا پیش از نأت لازم مینمود، که برخی ترجمهها این الّا یا مگر را از خود بر کلام خداوند افزوده اند.
ترجمهها:
*هر چه از آیات قرآن را نسخ کنیم یا حکم آن را از خاطرها بریم (و متروک سازیم) بهتر از آن یا مانند آن بیاوریم. - الهی قمشه ای
*ما هیچ آیه ای را نسخ نمی کنیم و از یادها نمی بریم مگر آنکه بهتر از آن و یا مثل آن را میآوریم. - موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان
*هر حکمی را نسخ کنیم ، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم ، بهتر از آن ، یا همانند آن را میآوریم. - مکارم شیرازی
*آنچه براندازیم از آیتها و از یاد بریمش بیاریم بهتر از آن یا مانند آن را. - محمّدکاظم معزّی
بهاءالدین خرمشاهی:
هر آیهای را که نسخ کنیم یا فروگذاریم. بهتر از آن یا همانندش را در میان گذاریم.
ترجمه انگلیسی علیقلی قرائی:
For any verse that We abrogate or remove from memory…
ترجمه این ترجمه میشود: برای هر آیهای که نسخ کنیم یا از حافظه پاکش کنیم…
ترجمه قرآن شاه ولی الله محدّث دهلوی، چاپ پاکستان شرکت تاج با مسئولیت محدود:
هرچه نسخ میکنیم از آیتی یا فراموش میگردانیم آن را، میآریم بهتر از وی یا مانند وی.
ترجمه خودم:
آنچه از آیهای را براندازیم یا به بایگانی (تاریخ) سپاریمش، میآوریم بهتر، یا همانند آن را.
بحث مصداقی
حال ببینیم مصداق این آیه چیست؟ آیا منظور از نسخ در این آیه، نسخ آیات قرآن است و یا موضوع به طور کلی چیز دیگری است؟
تدبّر، کلید فهم قرآن:
همه کسانی که قرآن را بد فهمیده اند و بدفهمی خود را به دیگران منتقل کرده اند، دلیلش تنها یک چیز است و آن این است که در قرآن تدّبر نکرده اند که اینهمه مورد تأکید قرآن است.
پس تدّبر را از بخش دوم همین آیه آغاز میکنیم. (توضیح آنکه موضوع پیش از این آیه ربطی به این آیه پیدانمیکند؛ وگرنه تدبّر در آیهای آیات پیش از آن آیه را نیز در برمیگیرد.)
بخش دوم آیه: الم تعلم انّ الله علی کل شیء قدیر(106)
الم تعلم انّ الله له ملک السّموات و الارض و ما لکم من دون الله من ولیّ و لا نصیر(107)
ترجمه: آیا نمیدانی همانا که خداوند بر هر چیزی تواناست؟ آیا نمیدانی همانا که خداوند از آن اوست ملک و ملکوت کیهان؟ و نیست برای شما جز خداوند، نه سرپرستی و نه یاری دهنده ای؟
آیا به نظر شما، خداوند کریم نیز مانند برخی مفسرّان، آنقدر ساده اندیش است که بیاید و بر تواناییهای خود، و مالک کیهان بودن خود ببالد و سروری خود بر بندگانش را گوشزد کند و همه اینها را در کنار هم بگذارد و به آنها افتخار کند، تا به ما نکته بسیار سادهای را یاداوری کند؟:
ما برخی آیات قرآن را دگرگونه میکنیم!!
به آن میماند که این نگارنده بگوید: من از چنان توانایی در نوشتن، و از لبتابلی با پروسسوری چنان پرتوان برخوردارم که میتوانم برخی جملههای این مقاله را تغییر دهم و بهترش را برای شما بنگارم!!
در این صورت، آیا بر من نمیخندید؟ و نمیگویید: چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟ خداوندی که قرآن را فروفرستاده، شایسته و بایسته است تا آیاتش را تغییر دهد و آن را در جهت بهبود حال مردمان دگرگون سازد. این کار از بدیهیات است و لزومی ندارد که برای آن آیه نازل کند؛ هرچند برای این کار خود، در پاسخ به معاندان آیهای هم نازل کرده است.
معنای «آیه»
آیه در قرآن به دو معناست. یکی همان است که آقای علیقلی قرائی در ترجمهاش آورده که در زبان انگلیسی میشود Verse، به معنای جمله های متن کتابهای مقدس. معنای دوم، مربوط به پدیدهها یا نشانههای طبیعی و اجتماعی است، که معادل انگلیسی آن میشود Phenomenon.
بحث محتوایی
از میان 217 آیه ای که خداوند در آنها عنوان آیه را آورده، تنها شمار اندکی معنای آیات متن قرآن را میدهند؛ بلکه بخش عمده آنها بر معنای پدیدههای طبیعی منطبق است و بعضاً پدیدههای اجتماعی را دربرمیگیرند.
- در صورتی که در آیه مورد بحث دقت کنیم، در مییابیم که میفرماید نأت، در صورتی که اگر منظور آیه قرآن بود، میفرمود ننزّل، چنانکه در آیه صدویک سوره نحل آمد: والله اعلم بما ینزّل
- اگر منظور آیه قرآن بود، تاریخ مفید بودنش تنها محدود به زمان نزول قرآن میشد و یادآوری آن تأثیر چندانی بر ما و دانش ما نداشت؛ ولی چون مربوط به پدیدهها و نشانههای طبیعی و اجتماعی است، بر آگاهی انسانها نسبت به چگونگی آفرینش، از آغاز تا روز رستاخیر میافزاید.
پدیدهها و نشانههای طبیعی
پیرامون پدیدههای طبیعی و اهمیت آنها برای پیشبرد تمدن انسان، در قرآن کریم آیات بسیاری آمده است که تا آنجا که امکان داشته در پژوهش قرآن، کتاب اندیشه به آن پرداخته ام. در اینجا تنها بخشی از آن پژوهش نسبتاً بلند را میآورم که بیشتر، مربوط به پدیدههای طبیعی میشوند:
اندیشیدن در نشانههای طبیعی، معمولا به وسیله اندیشمندان جهان صورت گرفته و پایه و مایه پیشرفتهای عظیم برای انسانها شده و تمدن مادی را به وجود آورده است. قرآنکریم در پیمودن هرچه سریعتتر این راهها، ما مسلمانان و دیگران را در آیات بسیاری راهنماییکردهاست.
موریس مترلینگ سه عنوان از کتابهایش را، سه عنوان از سورههای قرآن قرار داده است؛ که هنوز دیدهنشده دانشمندی مسلمان چنین کاری کردهباشد:
نمل(مورچگان موریس مترلینگ)، نحل(زنبور عسل موریس مترلینگ)، عنکبوت(عنکبوت زجاجی)؛ جدا از اینکه عنوان یکی دیگر از کتابهایش نیز در قرآن آمده: موریانه!
نشانه های طبیعی در سورة روم
و من آیاته ان خلقکم من تراب ثمّ اذا انتم بشر تنتشرون(20)
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موّدّه و رحمه این فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون(21)
و منآیاتهخلقالسّمواتوالارضو اختلافالسنتکم و الوانکم انفیذلک لآیات للعالمین(روم:22)
ترجمه: از نشانههای او، آفرینش کیهان و اختلاف زبانها و رنگهای پوست شماست، همانا در این تفاوتگذاری نشانههایی برای دانشمندان است.
و من آیاته منامکم بالیل و النهار و ابتغاؤکم من فضله ان فی ذلک لآیات لقوم یسمعون(23)
و من آیاته یریکم البرق خوفاً و طمعاً … ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون(14)
و من آیاته ان تقوم السّماء و الارض بامره (25)
و من آیاته انی یرسل الریاح مبشّرات و لیذیقکم من رحمته و لتجری الفلک بامره (46)
نشانههای طبیعی و قرآنی در آغاز سورة ‹جاثیه›
انّ فیالسّموات و الارض لآیات للمؤمنین(3) و فی خلقکم و ما یبثّ من دابّه آیات لقوم یوقنون(4) واختلاف الّیل والنّهار و ما انزل الله من السّماء … آیات لقوم یعقلون(5) تلک آیات الله نتلوها علیک بالحقّ فبأی حدیث بعدالله و آیاته یؤمنون(6) … یسمع آیات الله تتلی علیه ثمّ یصرّ مستکبراً (8) و اذا علم من آیاتنا شیئاً اتّخذها هزواً … و سخّر لکم ما فیالسّموات و ما فیالارض جمیعاً منه انّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون(13)
چرایی برانداختن و به بایگانی سپردن آیات یا پدیدههای طبیعی
به منظور پاسخ به کسانی که ممکن است پرسشهایی داشته باشند که مفهوم دگرگون کردن و برانداختن پدیدههای طبیعی توسط خداوند چیست؟ و چرا خداوند پدیدههای طبیعی خود را دگرگونه میسازد و منسوخ میکند؟ مناسب است با آوردن مثالهایی، در این زمینه روشنگری شود:
خداوند کریم در طول مراحل آفرینش، به تناسب شرایط آب و هوایی، آفریدگانی یا آیاتی (که همه آفریدگان آیتهای اویند.) را آفریده که تأثیرهای خود را بر محیط گذارده اند و در شرایط طبیعی بعدی، با توجه به منظور خداوند از آفرینش آنها که مقطعی بوده، آنها را از میان برده و برانداخته؛ تا شرایط را برای آفرینش آفریدگانی دیگر فراهم آورد و در نهایت به آفرینش جن و آدمی که منظور نهایی بوده، بپردازد و آنها را در زمین و دیگر سیّاره ها جایگزین پیشینیان کند.
تنها دو نمونه بارز و مشهور، از خیل عظیم این آیهها یا پدیدههای طبیعی که خداوند برروی زمین ایجاد کرده و سپس آنها را برانداخته و به بایگانی تاریخ سپرده، انقراض دایناسورها و انسانهای نئاندرتال است؛ که هر دو، سطح وسیعی از کره خاک را دربرگرفته بودند و به یکباره از سطح زمین و صفحه روزگار محو(نسخ) شده اند. به همین دلیل هنوز دیرینه شناسان و انسانشناسان نتوانسته اند دلیل از میان رفتن آنها را بیابند. البته یقیناً دلیلی علمی منطبق با سنتهای طبیعی در پشت این انقراضها نهفته است، چنانکه نگارنده دلیل علمی انقراض نئاندرتالها را یافته و در پژوهش جایگاه جنیان و آدمیان در سیر تکاملی انسان برای پژوهندگان بیان کرده است.
دوشنبه، شانزدهم اسفندماه نودوپنج - احمد شمّاع زاده
سازمان کیهان در قرآن
احمد شماع زاده
عظمت خداوند در سازمان کیهان است
اللهالذی جعل لکمالارض قراراً والسّماء بناءً
اشاره:
پس از بررسی آغاز آفرینش کیهان در قرآن زیر عنوان «مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن»، و مشخصشدن شکل کیهان، اکنون شایستهاست به بررسی ساختار و سازوکار کیهان زیر عنوان «سازمان کیهان» در این کتاب شریف که تبیینکننده همهچیز است، بپردازیم.
اخیراً اخترشناسان به شواهد جدیدی دست یافتهاند. دقیقترین نقشههای تهیهشده از خوشههای کیهانی، بیانگر آن است که قسمت عمدة کیهان از تاریکی تشکیل شده است. کیهان از 75 درصد انرژی تاریک، 21 درصد مادة تاریک، و 4 درصد مادة معمولی تشکیل شدهاست.(1)
در فلسفة جهانشناسی پیشینیان آمدهاست که عالم امکان سه بخش دارد:
‹عالم لاهوت› که جز خداوند، مخلوق بدان راه ندارد.
‹عالم ملکوت› که جایگاه فرشتگان و ارواح است.
‹عالم ناسوت› که همان عالم پیدا یا جهان ماده و آفریدگانی است که با همه بزرگی و عظمتی که دارد، انسان میتواند بخشی از آن را با وسایل لازم و بخشی دیگر را بدون وسیله ببیند و درککند.
دیدگاه قرآن کریم
ربّالسمواتوالارض و مابینهما و ربّالمشارق انّا زیّنّاالسّماءالدّنیا بزینه الکواکب و حفظاً من کل شیطان مارد لایسّمّعون الی الملأالاعلی و یقذفون منکل جانب
(صافّات: آیات 5 تا 8)
شناسنامه بخشهای کیهان
ملأالاعلـی = عالم لاهوت یا بالاترین جهان که حتّا شنود از آن برای شیاطین ممنوع است.
مـشـارق = عالم ملکوت یا جهان نورونیرو؛ که تاریکی و شب، و نیز انسوجن به آن راه ندارند.
سماءالدّنیا = عالم ناسوت یا آسمان پایین یا جهان پیدا(ارض) که شیطانهای سرکش به آن راه ندارند.
عالم غیب یا جهان پنهان = عالم لاهوت + عالم ملکوت + عرش
السّمواتوالارض و مابینهما = آسمانهای هفتگانه
آسمانهای هفتگانه + عرش = کل کیهان
آسمانهای هفتگانه، همه آفریدهها جز عرش را دربرمیگیرند. عرش منبع تغذیه آسمانهای هفتگانه است.
نکته: اینکه چرا عرش را جدا از آسمانهای هفتگانه دانستیم، استنادمان به آیة زیر و دیگر آیههایی است که این مفهوم را میرسانند:
قل من رّبّالسّمواتالسّبع و ربّ العرش العظیم(مؤمنون: 86)
ادامة بحث:
تنزیلاً ممن خلقالارض والسمواتالعلی(4) الرحمن علیالعرشاستوی(5) له ما فیالسّموات و ما فیالارض و ما بینهما و ما تحتالثری(طه: 6)
در این آیه نیز «ارض» به معنای جهان پیدا، «سمواتالعلی» به معنای آسمانهای بالاست که کمتر موجودی در آنها یافت میشود و یا به آنها دسترسی دارد. خداوند کریم در این آیه، ترتیب آفرینش را نیز رعایت کرده است. پس مشخص میشود از آنچه که پیش از استوی بر عرش آفریده، و آسمانهای هفتگانه را با آنها سروسامان داده، با عنوان سموات العلی یاد میکند. «سموات والارض» را برای آسمانهای هفتگانه، بهکاربرده و برای اینکه حجت را در این زمینه تمامکند، در آخرین مرحله، تحتالثّری را آورده و از زمین کرة خاکی با عنوان «ثری» یادکرده تا با «ارض» به معنای ویژه آن یعنی جهان پیدا، اشتباه نشود.
ترجمه: بگو آیا شما به کسی که زمین(جهان پیدا) را در دو روز(مرحله) آفرید، همانا کفرمیورزید و برای او شریک قرارمیدهید؟ او پروردگار جهانیان است. و قرارداد در آن(جهان پیدا) از بالای آن، کوهها را و برکت داد در آن و منابع آن را در آن قرارداد، در چهار دوره یا مرحله که برای پرسندگان یکسان است. سپس به آسمان پرداخت. و آن به صورت دود یا گاز بود. پس به آسمان(جهان ناپیدا) و زمین(جهان پیدا) گفت خواه ناخواه ‹بیایید؛ آن دو گفتند با میل و رغبت آمدیم›. پس تمامکرد هفت آسمان را در دو مرحله و کارکرد هرآسمان را به آن وحیکرد. و آسمان دنیا را با چراغهایی بیاراست؛ و نگاهداشت آن را. آن است اندازهگذاری آن بسیاربزرگوار بسیاردانا.
روشنگری: خداوند کریم در این آیات از هشت روز(دوره، مرحله) نام بردهاست. دو مرحله اول را با فعل «خلق»، چهار مرحله را با فعل «جعل». و دو مرحله آخر را با فعل «قضیهن» یادکردهاست.
الف ـ در آغاز به چهار دورهای میپردازیم که با فعل جعل آمدهاست و مربوط به «زمین» و کهکشانهاست. این چهار دوره که با این فعل آمده و معنی قراردادن را میدهد، ظاهراً ربطی به سازماندهی کل کیهان ندارد؛ و مربوط به چهار دوران زمینشناسی است. اگر کیهانشناسان بتوانند در آینده مشخصکنند که مثلاً کرة مریخ نیز چهار دوران زمینشناسی را پشتسرگذاشته، برداشتی که از این آیه شد، تأییدخواهدگردید. شاید جملة سواءً للسائلین اشاره به همین موضوع داشتهباشد. الله اعلم
ب ـ اما درمورد « زمین را در دو مرحله خلق کرد»، دو نکته لازم است روشن شود:
یکی اینکه مسلماً منظور خداوند تنها این زمین ما نیست؛ زیرا اگر منظور او حتّا همین زمین باشد، ایجاد این زمین خود وابسته و درگرو ایجاد دیگر منظومهها و کهکشانها و درنتیجه کل جهان پیدا خواهدبود؛ زیرا ابتدا آنها ایجادشدهاند و در واپسین آنها این زمین. پس منظور از زمین در این آیه، آفرینش جهان پیداست، چنانکه در آیه 4 سوره طه آمد: خلقالارض والسمواتالعلی و بدین ترتیب آیه 4 سوره طه با توچه به آیه 9 سوره فصلّت بهتر فهمیده میشود. یعنی در مرحله اول سموات العلی آفریده شده و در مرحله دوم، از سموات العلی، جهان پیدا را آفریده است.
ج ـ در آیة 11 میفرماید سپس به آسمان پرداخت درحالیکه دود(یا گاز یعنی بسیار ناپایدار) بود. پس به زمین و آسمان گفت…
این گفتوگوی خداوند با آسمان و زمین(یعنی سموات العلی و جهان پیدا)، مانند گفتوگوی خداوند با فرشتگان در مورد آفرینش آدم، گفتمانی تکوینی است؛ مبتنی بر تعلقگرفتن مشیتالهی بر تحقق امری، و بازگوکردن دلایل امری از سوی خداوند کریم برای ما که بدانیم. و جملههای ‹بیایید؛ آن دو گفتند با میلورغبت آمدیم›؛ اشاره به آن دارد که آنچه از سموات العلی گازی شکل و زمین وجودداشته، بیسروسامانبوده، و با این فرمان الهی گردهم و فراهم آمدهاند، تا خداوند آنها را در دو مرحله به صورت آسمان- زمینهای هفتگانه سازماندهیکند.
از سوی دیگر این مذاکرات و وحی به آسمانهای هفتگانه(آیة 12) باید یک معنی قابلفهمتر نیز در پشت خود، داشتهباشد. و آن این است که ‹سموات والارض›، یک «سیستم کلی» را تشکیلمیدهند که این سیستم، خود هفت لایه یا سیستم کوچکتر (ساب سیستم) دارد که کارکرد هریک از آن سیستمها جدا بوده و کارکرد هریک را نیز در آنها تعبیهکرده و آنها را سروسامانداده، تا کارهای خود را خود انجام دهند، بدون دخالت دست(الهی)، مگر در مواقع لزوم.
د ـ در آیة 12 میفرماید پس تمامکرد آنها را در هفت آسمان؛ در دو مرحله. نتیجهمیگیریم در دو مرحله آخر از مراحل آفرینش، ابتدا جهان پیدا کامل و منسجم شده و سپس بخشهای هفتگانه کیهان تنظیمشده، که آسمان دنیا آخرین این بخشهاست؛ چنانکه پس از آن میفرماید: «و کار هر آسمان را به آن وحیکرد و آسمان پایین(دنیا) را با ستارگان زیبا بیاراست و آن را از هر گزندی نگاهداشت».
دو پرسش:
خداوند کیهان را در شش مرحله آفریدهاست. پس چرا در اینجا از چهار مرحله آن سخنرفتهاست؟
پاسخ: کیهان در شش مرحله آفریدهشده، چنانکه جانداران نیز این شش مرحله را گذراندهاند؛ ولی خداوند در اینجا از همة آن مراحل یادنکرده؛ بلکه تنها از پیدایش جهان پیدا و ترتیبیافتن آسمانهای هفتگانه یادکردهاست. با توجه به مراحل آفرینش که در مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن آمد:
مرحله اول مهبانگ، «خلق» است؛ یعنی آفرینشی کلی در لحظهای بسیار جزئی.
در مرحله دوم(تسویه)، کیهان طراحی میشود و جهان ملکوت شکلمیگیرد.
در مرحلة سوم(تقدیر)، خداوند جهان پیدا را از جهان پنهان و با واسطه جهان ملکوت ایجاد مینماید.
در مرحلة چهارم(هدایت)، پس از شکلگیری جهان ملکوت و جهان پیدا، از انرژی باقیمانده که همچون گاز، بسیار ناپایدار بود، هفت آسمان پایدار و منسجم، شکلمیگیرند.
در مرحلة پنجم(اخرجالمرعی)، شکل کلی و سیستم خاص کیهان با هفت بخش یا هفت سیستم کوچکتر(Subsystem) که هر بخش آن دارای ویژگیها و کارکردهای خاص خود است، آرایش مییابد؛ چنانکه فرمود: هفت آسمان ایجادکرد و در هر یک کارکرد آن را مشخصفرمود.
بنابراین بر مبنای آیات نهم تا دوازدهم سورة فصلت، مراتب پیدایش جهانهای سگانه، با توجه به مراحل ششگانة مهبانگ، به صورت زیر خواهدبود:
1. خلق، آغاز آفرینش کیهان و تکامل آن(مرحلهای عام)
2.تسویه، طراحی کل کیهان و ایجاد جهان ملکوت یا جهان نورونیرو(مرحلهای عام و خاص)
3.تقدیر، ایجاد جهان پیدا با همة ویژگیها و اندازههای آن(مرحلهای خاص)
4.هدایت، شکلگیری آسمانهای هفتگانه(مرحلهای خاص)
5.اخرجالمرعی، کاملشدن سیستم کلی کیهان و پایان سیر صعودی کیهان ـ مرحلهای عام و خاص)
6.غثاءً احوی، آغاز دگرگونی در اجزاء کیهان(آغاز سیر نزولی کیهان، زایشومرگ دائمی ستارگان، گیاهان، جانداران، و جانداران ناطق،مرحلهای عام)
بنابراین مشخصمیگردد، دو مرحلهای را که خداوند در این آیات از آنها یادنکرده، مرحلة اول و ششم بودهاست؛ که تنها ‹عام› بودهاند؛ و چون خداوند میخواسته آفرینش کیهان را شرحدهد، لزومی بر یاداوری آنها ندیدهاست.
در پیرامون جهان پنهان
حدود شصت سال است که ستارهشناسان مشغول اندازهگیری وزن کیهان هستند، ولی هنوز چیز قابل توجهی عاید آنان نشدهاست. سرعت گردش کهکشانها و مسیر انباشت ستارگان، هر دو به این موضوع اشارهدارند که وزن کیهان ممکن است بیش از صد بار بیشتر از وزن کلی تمام ستارهها و سحابیهای موجود در آن باشد… این موضوع را ماهواره رونتگن در سال 1992 از طریق اشعه ایکس به دانشمندان آموخت و چون دانشمندان نمیتوانستند چیزی را ببینند ولی وزن آن را محاسبهکردهبودند، عنوان «ماده سیاه» را برآن نهادند. با این حال ماهواره رونتگن تنها توانست ماده سیاه را وزنکند ولی ماهیت آن را تشخیصنداد. بداست که 99% کیهان را نتوانیم مشاهدهکنیم ولی بدتر آن است که 90 درصد از این جهان ناپیدای 99 درصدی از پروتونها و نوترونهایی که ما آنها را میشناسیم تشکیلنشدهباشد.(3)
بحث دیگری را که کیهانشناسان پیشمیکشند، در مورد منشأ کیهان و مواد ایجادکنندة آن است. میگویند اگر تقارن ماده و پادماده بر کیهان حاکم باشد، پس چیزی نباید شکلمیگرفت؛ و اگر چنین نباشد، پس این پادمادهها کجایند و کیهان چگونهشکلگرفتهاست؟
قرآن کریم پاسخمیدهد:
و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم (حجر: 21)
ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه منابع و خزائنش نزد ماست و ما فرونمیفرستیم آن را، مگر به اندازهای که دانستهشده.
یعنی ای کیهانشناسان! گنجینههای پنهان کیهان نزد ماست و شما در کجا میخواهید بهدنبال نودوشش درصد جهان گمشده و ناپیدا و یا منشأ کهکشانهای پیدا بگردید؟
و ما من غائبه فیالسّماء والارض الاّ فی کتاب مبین(نمل: 75)
ترجمه: و نیست، چیز پنهانی در آسمان و زمین، مگر در کتاب آشکاری (ثبتشده)است.
بنابراین نتیجه میگیریم «جهان پنهانی» که بخش عمدة کیهان را تشکیلمیدهد، منابع و خزائن الهی است که «عالم غیب»(جهان پنهان) نامیدهمیشود و «عالم شهود» (جهان پیدا) تنها بخش اندکی از کیهان است؛ با این وجود، اثر پنهانیها، در کتاب آشکار که طبیعت و جهان پیدا باشد، ثبت و ضبط است، و هرگاه خود صلاحبداند، از خزائن غیبش برای ما و دیگران فروخواهدفرستاد.
لایعلم من فی السمواتوالارض الغیب الاّالله(نمل: 65)
ترجمه: نمیداند آنکس که در آسمانهاوزمین(کیهان) است، غیب را مگر خداوند.
روشنگری: یعنی هیچکس حتی انبیاء خدا و فرشتگان که در این کیهان وجوددارند، غیب را نمیدانند.
1ـ چون دانشمندان هرچه دیدهاند تا سیصدهزارسال(و یافته اخیر آنان: 380000 سال) پس از مهبانگ بودهاست و پیش از آن را نتوانستهاند ببینند، پس جهان ناپیدا بایستی در همان بخش آغازین حلزون کیهانی نهفتهباشد.
2- چون عرش هم ناپیدا، هم عظیم و هم چیستی آن ناشناختهاست، و این سه ویژگی با ویژگیهای بخش پنهان کیهان یکی است، پس عرش همان بخش ناپیدای هستی، و کانون حلزون کیهانی با نهایت پیچیدگی و چگالی است.
3ـ چون عرش گستردگی ندارد و هرچه هست تراکم و سنگینی است، بهاضافة دو نکتة بالا، بنابراین عرش بایستی همان هستة حلزون کیهانی باشد که از دید کیهانشناسان دورماندهاست.
4ـ آخرین دستاوردهای علمی، جهان گمشده را به دو بخش تقسیمکرده، مادة تاریک(21 درصد)، و انرژی تاریک(75 درصد). بدین ترتیب انرژی تاریک میتواند هستة حلزون کیهانی را تشکیلدهد؛ و مادة تاریک در پس سحابیها و سیاهچالهها و ستارههای نوترونی نهفتهباشد. این برابرگذاری با دیگر مطالبی که پس از این خواهد آمد همخوانی دارد.
1. شمار نیروها و تحول در آنها
2. پاسداری و نگهدارندگی
3. کارگاه ستاره سازی
4. ناظم امور کیهان
شمار نیروها و تحول در آنها
گفتنیاست از دیدگاه قرآن، نهتنها جهانهای پیدا و پنهان در تغییر و تبادل هستند، بلکه جهان میانه نیز از ثبات برخوردار نیست. در زمینة شمار نیروها و تحول در آنها، گفتار قرآن چنین است:
الحمدلله فاطرالسّموات والارض جاعلالملئکه رسلاً اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع یزید فیالخلق مایشاء انّالله علی کل شیء قدیر(فاطر: 1)
ترجمه: سپاس خداوندی را که شکافندة آسمانهاوزمین(کیهان) است. قراردهندة فرشتگان است فرستادگانی؛ که دارای دو، سه، و چهار بال(بازو، نیرو، سو ـ چنانکه میگویند دو بال یا دو نیروی علم و ایمان) هستند. میافزاید در آفرینش آنچه را که بخواهد. همانا که خداوند بر هرچیزی تواناست.
از این آیة شریفه برمیآید که عالم ملکوت نیز جهان ثابتی نیست؛ و خداوند بر تعداد فرشتگان، یا بر تعداد نیروهای هر یک از فرشتگان، و یا هردو مورد، میافزاید. و چون همواره میافزاید(یزید ـ چنانکه در روز رستاخیز این چهار نیرو به هشت نیرو افزایش خواهد یافت، که در جای خود به آن خواهیم پرداخت)، پس این جهان تنها سیرتکاملی دارد و نیستی تاکنون در آن راه نداشته؛ همانگونه که از آن به عنوان «مشارق» یادکرد که همه طلوع و شروق است، و نشان از افول و غروب ندارد.
ابراهیم ویکتوری، دانشمند ایرانی مسیحی مقیم آمریکا و عضو ‹ناسا› در کتاب خود شگفتیهای جهان، پس از یک بحث جامع پیرامون آیهای از تورات(خداوند در آغاز آسمانها و زمین را آفرید) یک نتیجة کلی گرفته و مینویسد: «برهمین اساس کلمات ‹آسمانها و زمین› به معنای کائنات است. (درست مانند قرآن کریم. مترجم این کتاب، جهان هستی یا کیهان را ‹کائنات› ترجمهکردهاست ـ نگارنده) بنابراین با ملاحظة دقیقتر معنای آزاد کلمات عبری و با در نظرگرفتن ساختمان دستوری، ترجمة جملة کتاب آفرینش 1ـ1 این طور خواهدبود: در آغاز نیروها(بهصورت جمعآمده) کائنات را بهوجودآورد.(به حالت منفرد آمده)»
«ترجمه و تفسیر واقعی این جمله این است که در آغاز نیروها، ‹مسؤول› آفرینش کلیة اجسام و اجرام سماوی و زمین، یعنی کائنات بود؛ یا مسبب آفرینش آنها بودهاند. با تلفظ فعل به صورت مفرد و اسم بهحالت جمع، از این جمله چنین مستفادمیگردد که کلیة نیروهای آفرینش از یک ‹منبع› یا ‹قدرت› یا ‹نیرویی› تکی گرفتهشدهاند. بنابراین آیا این نکته همان سناریویی نیست که علم برای آفرینش کائنات ارائهمیدهد؟ اینکه در آغاز تنها یک نیرو فرایند آفرینش را آغاز نموده و بعد در همان حال که به دو نیرو و سه نیرو و در نهایت به چهار نیرو تقسیم میشده، تمامی اجرام و ماده را ‹بهصورت ذرات اولیه› که امروز در کائنات وجوددارد، آفریدهاست؟»
آیا این تفسیری علمی از آیهای که در بالا آمد نیست؟
«پاسخ به این سؤال آری هست. بجز اینکه کتاب مقدس آفرینش 1-1، سناریوی علمی فعلی آفرینش را هزاران سال پیش با فصاحت و کوتاهی، بهتر از هردانشمند کیهانشناسی بیانداشتهاست».
هرچند چنین نیست ولی گویی ‹ابراهیم ویکتوری› ابتدا قرآن را خوانده سپس این مقاله را نوشتهاست هرچند تفاوتی نمیکند. او به حقیقت دستیافته، چه از راه تورات باشد، و چه از راه قرآن، و یا هرراه دیگری. چون انسان به حقیقت دستیابد گویی به قرآن دستیافتهاست؛ زیرا قرآن عین حقیقت است.
نقش نگهبانی و نگهدارندگی فرشتگان
همانگونه که از آیة اول مربوط به تقسیمبندی کیهان استنباطشد، بخش میانجی دو بخش جهان پیدا و پنهان، نگهبان و نگاهدارندة این دو بخشاست؛ و نیز این آیات:
ـ و تریالملائکه حافین من حولالعرش یسبحون بحمد ربّهم(زمر: 75)
ـ والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذٍ ثمانیه»(حاقه: 17)
ـ الذین یحملونالعرش و من حوله یسبحون بحمدربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذینآمنوا ربّناوسعتکل شیءرحمهً وعلماً فاغفرللذین تابوا واتبعوا سبیلک وقهم عذابالجحیم»(مؤمن: 7)
با این تفاوت که آیههای بالا مربوط به روز رستاخیز است و در این روز با برهمخوردن فیزیک کیهان و درهم فرونشینی آن، فرشتگان از عرش پاسداریمیکنند؛ ولی تا رسیدن آن روز نیز همواره به وظیفة خود کاملاً آگاهند، و به آن عملمیکنند:
تکادالسّموات یتفطرن من فوقهن و الملائکه یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فیالارض الا انالله هوالغفورالرّحیم(شوری: 5)
با دقت در دو آیة آخر، متوجهمیشویم که گذشته از پاسداری مادی، دو وظیفة پاسداری معنوی نیز برعهدة آنان گذاشتهشدهاست:
1ـ تسبیح به ستایش پروردگارشان، که این مورد در کیهان همگانی است و هر چیز تسبیحگوی اوست.
2ـ یستغفرون:
در دنیا: برای آنکه در زمین است؛ استغفاری همگانی.
در آخرت: برای همة کسانیکه ایمان آوردند، و توبهکردند، و از راه خداوند پیرویکردند.
و نتیجهمیگیریم که:
ـ ارزش نگهبانی معنوی کمتر از نگهبانی مادی برای کیهان نیست.
ـ برخی گاهها نافرمانیها و ناسپاسیها تا آن اندازه بزرگند که نزدیک است کیهان منفجرشود.
ـ در آخرت کسی نمیتواند برای گناهکاران آمرزش بخواهد، مگر آنکه پیش از مرگ توبهکردهباشد.
نقش سازندگی و کارگزاری فرشتگان
سورهها: در قرآن کریم چهار سوره هست که با برشمردن صفات فرشتگان و سوگندیادکردن به آن صفات، آغاز میشود و نام آن سورهها نیز اولین و مهمترین صفت است: صافات، مرسلات، نازعات، و ذاریات.
نامگذاری: خداوندکریم، بسیاری از سورهها را با واژة آغازین آن سوره نامگذاری کردهاست؛ ولی برای یک موضوع، هیچگاه در چهار سوره چنین کاری را نکردهاست.
سوگند: خداوند کریم برای اعتباربخشیدن و مهم برشمردن موضوعی ویژگیهای آن را با سوگندیادکردن در ابتدای یک سوره میآورد، ولی به هیچ موضوعی تا این اندازه سوگندیادنکردهاست.
توصیف: خداوند در قرآن کریم موضوعی را در ابتدای سورهها وصفکرده و اهمیت آن را گوشزدکرده ولی برای یک موضوع چهار بار و هربار چندین ویژگی را برنشمردهاست.
بررسی آیات:
والصافات صفاً فالزاجرات زجراً فالتالیات ذکراً
والذاریات ذرواً فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسمات امراً
والمرسلات عرفاً فالعاصفات عصفاً والناشرات نشراً فالفارقات فرقاً فالملقیات ذکراً
چه جالب است! در پایان توصیف فرشتگان در هرسوره، یکدرمیان «ذکر» و «امر» آمده است. واژة ذکر نشان از نظر و اندیشه دارد و واژة امر نشان از عمل و کردار. جالبتر آنکه اول ذکر آمده و بعد امر. یعنی اول باید برنامه باشد و سپس برمبنای برنامه کار اجرا شود.
این درحالیاستکه این آیات را به ترتیب شمارة سوره آورده، و در ترتیبدادن آنها هیچگونه دخل و تصرفی نکردهام. به نظرمیرسد اگر در این آیات دقت بیشتری شود نکات جالب توجه، و قرینههای بیشتری به دست خواهدآمد.
ترجمه آیات: در این ترجمه با بهرهگیری از منابع گوناگون، نزدیکترین معناها(بدون پیشداوریهایی که پیشینیان در ترجمهها و تفسیرها صورتدادهاند.) برای واژههای قرآن کریم برگزیدهشده و کوشششده گزینة متعدی فعلها برگزیدهشود که برای فرشتگان، تناسب بیشتری داشتهباشد تا گزینة لازم آن.
سورة صافات: سوگند به فرشتگان صفکشیدة(ردیفکنندة) آماده. پس به دورکنندگان،دورکردنی یا (بازدارندگان، بازداشتنی). پس به تلاوتکنندگان ذکر.
سورة ذاریات: سوگند به پراکندهگران پراکندنی(افشانندگان، افشاندنی). پس به بارداران بار سنگینی. پس بهجریاناندازندگان به آسانی. پس به تقسیمکنندگان کاری.
سورة مرسلات: سوگند به فرستادگان پیاپی. پس به عاملان تندبادهای سهمگین. سوگند بهپراکندهگران پراکندنی(پخشکنندگان پخشکردنی). پس به جداکنندگان جداکردنی. پس به آورندگان وحی.
سورة نازعات: سوگند به جداکنندگان بهسختی(مانند جداکردن ترکیبهای شیمیایی از یکدیگر) سوگند به فرشتگانی که به صورت ضربتی به راست و چپ جابهجامیشوند(یا ستارگانی که از برجی به برج دیگری میروند) یک جابهجایی ضربتی و دوسویه. سوگند بهشناورکنندگان سریع، شناورکردنی. سوگند به پیشاندازان پیشانداختنی(یا پیشتازان، پیشتاختنی). پس به تدبیرکنندگان کاری.
به ویژگیهایی که قرآن کریم در این آیات شریفه برای فرشتگان برشمردهاست، دقتکنیم. این واژگان قرآنی وظایف مهم فرشتگان یا کارگزاران خداوند را برمیشمارد؛ نقش مهم آنان را در ساختار کیهان، و نیز در کنشواکنشها و سازوکارهای کیهانی بیان میدارد؛ و عالم ملکوت یا جهان نیروها را به صورت کارگاه ستارهسازی، و خود فرشتگان را به عنوان کارگزاران این دستگاه با اختیارات لازم، و مدیریت کافی معرفیمیکند.
آیا در یک کارگاه صنعتی تمام این کنشواکنشها صورت نمیگیرد؟ بویژه آنکه پس از تولید بایستی توزیع نیز صورت گیرد. و چون تولید در اندازههای بزرگ است، پس باید با دقت و مدیریت بسندهای انجام شود. اگر اینهمه توصیفهای شگفتانگیز و ویژگیهای فرشتگان برای کارهای کیهانی نباشد، پس برای چیست؟ چهچیزهای دیگری در این کیهان وجوددارد که با این توصیفها و ویژگیها تا این اندازه همخوانی داشتهباشد؟
اگر دیدگان خود را بر این ویژگیها و گوشزدهای مهم ببندیم و آنها را تنها به تحولات اطراف کرة زمین و زمینیان محدودکنیم(بهزعم اغلب مترجمین و مفسرین قرآن کریم) آیا به عقاید کلیسایی سدههای میانه، و در زمینة کیهانشناسی به جهانبینی پتولمی(بطلمیوسی) بازگشتنکردهایم؟
بنابراین کارکرد این کارگاه عظیم 21 درصدی کیهانی، آن است که انرژی خام را از خزائن غیب میگیرد(input) و پس از کاستن از شدتوحدت این انرژیها و تلطیف نسبی آنها(انزال)، و انجام کنشواکنشهایی برروی آنها (که وصف آنها گذشت)، و تبدیلکردن آنها به ستارگانی دیدنی، با شرایط ویژه روانة جهان پیدا میکند(output).
با این تعبیر بسیاردقیق، معنای این آیه، در اینجا نیز بهخوبی کارایی خود را نشانمیدهد: الاّیسجدوا للهالذی یخرج الخبأ فیاسموات والارض(نمل: 25)
ترجمه: آیا سجدهنمیکنند برای خداوندی که بیرون میآورد پنهانی را در آسمانهاوزمین(کیهان)
استدلال موضوع با توجه به یافتههای کیهانشناسی
ممکن است برخی ستارهشناسان جوان بر این نظر خردهبگیرند و بگویند ما روند شکلگیری ستارگان را میدانیم و به چنین موضوعی برخوردنکردهایم. به این دسته از منتقدان باید گفت هنوز نایافتههای فراوانی در مورد آفرینش بسیاری چیزها از جمله ستارگان وجوددارد و ما نباید دانستههای علمی خود را تمامشده و کامل بدانیم؛ بلکه همواره باید در جستوجوی دانش یعنی دانشجو باشیم.
برای استدلال موضوع از نظر علمی، از دستاوردهای کیهانشناسان به دو روش بهرهبرداری میکنیم:
روش اول: «پرتوهای کیهانی که برای اولینبار در سال 1912 توسط فیزیکدان اتریشی ‹ویکتور هس› کشفشد، ذرات کوچک و بسیار پرانرژی هستند که با سرعتی نزدیک به سرعت نور درفضای بیکران سیرمیکنند. کشف او که سالها مورد تردید بود، سرانجام با استفاده از میدانهای مغناطیسی بهاثباترسید. ماهوارة اسکای ژاپن نخستین بار در سال 1994 تصاویری از شکلگیری این ذرات ضبطکردهاست. کاتسوجی کویاما از دانشگاه کیوتو میگوید اگر بتوانیم راز این مسأله را که 82 سال است ذهن ستارهشناسان را بهخودمشغولکردهاست دریابیم، بسیار خوشحالخواهمشد».
«اکنون دانشمندان نجومی میدانند که الکترونها و دیگرذرات باردار با شتاب فراوان از سراسر جهان و حتی کهکشانها گذرمیکنند. این پرتوهای کیهانی همچون بادی که در ایام بهار سبب بارورشدن گیاهان میشود، ابرهای غولآسای ستارهای را که در کیهان پراکندهاند، به شیوهای ظریف، تحت تأثیر قرارداده و آنان را دگرگونمیسازند و به پیدایش ستارگان و کهکشانها کمک میکنند. منشأ این ذرات که حداقل یک میلیارد برابر فتونهای نوری انرژی دارند، تاکنون برای ستارهشناسان ناشناخته ماندهاست».(4)
در پاراگراف آخر که زیرخط شده، دقتشود و واژههای آن زیرذرهبین قراردادهشود. آیا ویژگیهایی را که قرآن کریم پیرامون فرشتگان برشمرد، جز این واژها بود؟ حتی نکتههایی افزون داشت که هنوز دانشمندان به آنها نرسیدهاند.
به مطلبی دیگر در همین زمینه نیز، توجهشود:
«دانشمندان سازمان ناسا میگویند موفق به کشف جدیدی درمورد ویژگیهای تابشهای کیهانی گاما شدهاند، که میتواند پنجرة جدیدی به دنیاهای دوردست بگشاید. با این کشف جدید میتوان درمورد تولد کائنات و نیز پایان آن به نظریهها جدیدتری رسید».
«کشف جدید ستارهشناسان که در واقع هندسة کیهانی را تغییرخواهدداد، عبارت از آن است که در پس(پیشزمینه) هر‹سوپرنوا› و ‹کوازاری› که در فضاهای دوردست کشفمیشود، مطمئناً آثاری از انفجارهای بسیارعظیم اشعة گاما نیز باید وجودداشتهباشد»(که منشأ آنها ناشناختهبود.)
«در فضای بیکران انفجارهای اشعة گاما معمولاً به طور پراکنده چندبار در روز رخمیدهد، که البته زمان هر انفجار از چندثانیه تا یک دقیقه بیشتر طولنمیکشد؛ اما همین انفجارهای کوتاه از تکتک انفجارهای کیهانی بسیار نیرومندترند».(5)
روش دوم: «اگر ذرّهای خلقشود، همزمان با آن پادمادة آن نیز تولیدمیشود، که دارای همان جرم و ویژگیهای ماده است، اما باری مخالف دارد؛ و با سرعتی مساوی، درست درجهت عکس آن حرکت میکند. پس پروتونها با پادپروتونها، و الکترونها با پادالکترونها که پوزیترون نامیدهمیشوند، بهوجودمیآیند. پروتون بدون پادپروتون ساختهنمیشود. این قانون تاکنون نقضنشدهاست. پس اگر مهبانگی بوده، چطور ممکن است در جهان مقدار ماده با پاد ماده برابر باشد؟»
«مشکل اینجاست که نشانی از پادماده دردستنیست. اگر فرضکنیم پادماده وجوددارد، در آن صورت برخوردهای اتفاقی آن با ماده، موجب نابودی هردو و تابش پرتو گاما میشود. این هم یک قانون است. بر طبق قوانین مکانیک کوانتمی ماده و پادماده از انزژی محض بهوجودمیآیند و بازگرداندن آنها به حالت اولیه هم انرژی محض تولیدمیکند. پس وجود پرتو گاما در جایی از عالم ممکن است ناشی از نابودی پادماده باشد».(6)
تعجبآور است که چرا کیهانشناسان با توجه به اینهمه یافتهها، برخی احتمالهای ساده را نمیدهند. مثلاً میگویند ‹درجایی از عالم› ولی این ‹جا› را بخش ‹مادة تاریک 21 درصدی› نمیدانند. پس اگر این ‹جا› را همان جایی بدانیم که از آن زیر عنوان جهان ‹نورونیرو› یادکردیم، تفاوت زیادی برای بحثوجدل باقینمیماند. هم موضوع نایابی پادماده حلشده، هم موضوع منشأ پرتوهای کیهانی، هم یک گام به شناخت مادة تاریک نزدیکشدهایم، و مهمتر از همه، اینکه متوجهمیشویم خداوند با منظورونظرهایی این بخش 21 درصدی را از بقیه انرژی تاریک جداکرده و بیهودهکاری نکردهاست: وما خلقناالسّموات والارض و مابینهما لاعبین(دخان: 38)
بدین ترتیب میتوان گفت پادمادهها، از ابتدای آفرینش در بخشی از این جهان 21 درصدی زندانیشدهاند، و ابزاری است در دست کارگزاران این بخش تا هرازچندگاه، با از بینبردن بخشی از آنها پرتوهای کیهانی ازجمله پرتو گاما را بهوجودآورند تا موجب بارورشدن ستارگان و شکلگیری آنها شوند.
نقش فرشتگان در تنظیم کار کیهان
وظیفة کارگزاران کیهانی با آمادهسازی و تولید ستارگان و گسیل آنها به جهان پیدا به پایان نمیرسد، بلکه حفظ و نگهداری این ستارگان و آنچه که به آنها مربوط است، نیز برعهدة این کارگزاران است.
ستارگان پس از مرگ(مانند کوتولههای سفید که در نهایت سیاهمیشوند) نیز به این کارخانه بازمیگردند تا از موادشان دوباره بهرهبرداری شود. زیرا در کیهان چیزی از بین نمیرود و تغییر و تحولات صرفاً جابهجایی مواد، انرژی، و امواج است.
درهرصورت، نظم کیهان برعهدة این کارگزاران است، چنانکه به هنگام رستاخیز و به وقوع پیوستن دگرگونیهایی کلی در شکل کیهان، کارکرد حفاظتی این ناظمان از بین نرفته، بلکه دیگرگون شده، برخی از آنها بر کرانههای عرش درگردشند و عرش بر نیروی برخی دیگر استوار و پابرجامیماند.
حدود دویست میلیارد کهکشان که هر کدام دارای تقریبا دویست میلیارد ستاره(همچون خورشید) است، به وسیلة تلسکوپها قابل تشخیص است. اما این تعداد فقط چهار در صد از محل گیتی را تشکیل میدهد.(7) گوشهای از بزرگی و عظمت عالم پیدا در ‹مهبانگ در قرآن› آوردهشد. قرآن کریم آیات بسیاری دارد که ویژگیهای جهان پیدا را به عنوان پنداموزی، بیان میکنند.
روز اول مرداد 1383، شبکه اول صدا و سیما از منابع خبری انگلیس گزارشکرد که پروفسور استفان هاوکینگ در یک کنفرانس کیهانشناسی که در دوبلین برگزارشدهبود، طی مقالهای اعلامکردهاست فرضیة خود را مبنی بر اینکه قدرت جاذبة سیاهچالهها به آن اندازهای است که حتی نور نمیتواند از آن فرارکند، اصلاحکرده و به این نتیجه رسیدهاست که سیاهچالهها بهگونهای عمل میکنند که گاهی ممکن است برخی اطلاعات، قدرت گریز از آنها را داشتهباشند و برخی مواد میتوانند از آن خارج شوند.
طبق نظر قرآن کریم، جهان پیدا و پنهان با یکدیگر ارتباط دادوستدی دارند. این ارتباط از نظر علمی از طریق سیاهچالههایی صورتمیگیرد؛ که قرآن کریم از آنها به عنوان درهای آسمان یادکردهاست.(بازگشت به مقالة ‹بابالسّماء›)
ولی طبق نظر کیهانشناسان بویژه هاوکینگ، تاکنون این بدهبستان یکسویه بود. همهاش بستان بود و دادنی در کار نبود. همواره چیزهایی از راه سیاهچالهها از بخش چهاردرصدی جهان پیدا به بخش 96 درصدی جهان ناپیدا میرفت ولی از بخش 96 درصدی چیزی به بخش 4 درصدی نمیآمد.
پس از نقل شنیداری این اصلاحنظر، اکنون به نقل نوشتاری آن میپردازیم:
«یکی از مشهورترین نظریههای فضائی عصر حاضر دایر بر اینکه هیچ چیزی قادر به فرار از سیاهچالهها نیست، توسط خالق این نظریه نقضشدهاست.»
«استفان هاوکینگ فیزیکدان مشهور و استاد دانشگاه کمبریج میگوید نظریة مشهور او دربارة سیاهچالهها تاکنون اشتباه بودهاست. وی در کنفرانسی با موضوع جاذبه در دوبلین گفت که او در نظریهاش دایر بر اینکه هرچه که به درون سیاهچالهها سقوطکند نابود میشود، تجدیدنظرکردهاست … اکنون هاوکینگ به این باور رسیدهاست که سفر به سیاهچاله ممکن است؛ و چنانکه تاکنون تصورمیشد، سفری یکطرفه نیست. گری گیبونز فیزیکدان و استاد دانشگاه کمبریج گفت براساس تعریف تازة هاوکینگ، «افق رویداد» سیاهچالهها از مرز مشخصی که کلیه محتویات درونی سیاهچاله را از جهان بیرون مجزاکند، برخوردار نیست. تصورمیشد زمانی که چیزی به داخل سیاهچاله بیفتد برای همیشه گم و ناپدیدشدهاست و تنها اطلاعاتی که دربارة سیاهچاله باقی میماند، جرم و سرعت چرخش آن است. اما این فرض با قوانین فیزیک کوانتم که رفتار جهان را در کوچکترین ابعاد توضیحمیدهد، مغایراست. این قوانین حکم میکنند که اطلاعات نمیتواند برای همیشه از دستبرود و نابودشود. اینکه اطلاعات ازدستبرود یا نه، دارای پیامدهای مهم علمی و فلسفی است».(8)
هاوکینگ با این اعتراف و اصلاح نظریه، پرداختن به سازوکار موجود بین جهان پیدا و پنهان را از دیدگاه یافتههای کیهانشناسی تسهیلکرد و تعارض با دیدگاه قرآن را از میان برداشت؛ که پس از این به آن میپردازیم.
گفتنی است این اصلاح نظر هاوکینگ مبتنی بر کشفهای تازة کیهانشناسی بودهاست؛ بدون آنکه کسی به این کشفها اشارهکند. نشریة نیچر در شمارة 6/5/2004 مقالهای تحقیقی زیر عنوان «نواحی غباری مرکزی در هسته فعال ان، جی، سی 1068» چاپکرده که دوسویهبودن دادوستد دو بخش پیدا و ناپیدای کیهان را ثابت میکند:
«کهکشانهای فعال از جمله تماشاییترین اجرام آسمانی هستند. هستة متراکم این اجرام، چنان درخشان است که در واقع تمام کهکشان را تحتالشّعاع قرارمیدهد… امروزه مشخصشدهاست که انرژی لازم برای فعالیت این قبیل چشمههای پرانرژی از سیاهچالههایی سرچشمهمیگیرد، که ممکن است جرمی معادل یک میلیارد برابر جرم خورشید داشتهباشند…هستة داغ این نوع کهکشانها را ان. جی. سی. مینامند. یکی از این نوع کهکشانها ان. جی. سی. 1068 است… دانشمندان حدس میزنند سیاهچالهای با جرمی معادل یکصد میلیون برابر جرم خورشید در هستة چنین کهکشان درخشانی وجودداشتهباشد… مرکز این سیاهچالهها بر اثر تابش فوقالعادة زیاد نور مرئی و ماورای بنفش، بسیار داغ هستند. در این منطقه از سیاهچاله ذرات گردوغبار، انرژی جذبشده از سیاهچاله را در ناحیة طیفی با طولموج بلندتر بازمیتابانند… ستارهشناسان موفقشدند ساختار نواحی مرکزی ان. جی. سی. 1068 را مورد بررسی قراردهند. محققان تودة غبار داغی را در هستة این کهکشان ثبتکردند که دمای آن 500 درجة سلسیوس تخمینزده میشود… ضخامت قابلملاحظه این توده که 65 درصد قطر بزرگ توده است، نشان میدهد که این توده تنها در شرایطی میتواند پایدار بماند که پیوسته تحت تزریق انرژی جنبشی باشد. البته هیچکدام از مدلهای رایج برای کهکشانها وجود چنین نواحی مرکزی برای کهکشانهای فعال را نمیتوانند بهخوبی توصیفکنند و برای این نواحی جواب قانعکنندهای ارائهدهند… این تصاویر در واقع اولین سری مشاهدات تداخل سنجی با تصویربرداری تمامزمینه از یک جسم خارج از کهکشان راه شیری در ناحیة مادون قرمز حرارتی است. این تصاویر پنجرهای نو رو به سوی زمینههای کاملاً نوین ستارهشناسی میگشایند».
کیهانشناسان از خود میپرسند آیا با گذر زمان، از وزن انرژی تاریک کاسته میشود؟ اگر کاسته شود چنین میشود و اگر نشود، چنان. این موضوع را با نقل نوشتة زیر، و با توجه به مقالههای نقلشدة پیشین، بررسیمیکنیم. سپس به قرآن کریم بازمیگردیم تا ببینیم آیا این کتاب عظیم، در این زمینه نیز راهنمای ما خواهدبود؟
«ارزیابیهای تعجبآور جدید از ستارگان دوردست که توسط تلسکوپ فضائی هابل صورت گرفتهاست نشان میدهد، یک انرژی تاریک ناشناخته رفتهرفته و با قدرت زیاد در حال متلاشیکردن گیتی است. اینشتین این انرژی را که منشأ آن هنوز ناشناخته است، پیشبینیکردهبود. با این حال بعدها او آن را بزرگترین اشتباه خود خواند. اینشتین گفتهبود یک نوع نیروی جاذبه درحال فروپاشاندن گیتی است. قدرت این نیرو چنان زیاد است که طی میلیارها سال عمر کیهان تغییری نکردهاست… دکتر ریس از مؤسسة علوم تلسکوپ فضائی بالتیمور میگوید: آنچه ما یافتهایم نشان میدهد این نیرو یک انرژی تاریک نیمهدائم است و به نظر میرسد مدتهاست که با ماست؛ واگر تغییری میکند، این تغییر بسیار کند و آرام است… دکتر ترنر کیهانشناس دانشگاه شیکاگو میگوید این بزرگترین راز همة تاریخ علم است؛ چه این انرژی تاریک در طول زمان تغییر بکند و چه نکند، در ماهیت این راز تغییری ایجاد نمیشود. اطلاعاتی که بهتازگی بهدست آمده پیشرفت بزرگی است… و این احتمال را که نیروی ضدجاذبه ناگهان قدرت بگیرد و سیارات ، ستارگان و حتی اتمها را متلاشیکند، تقویتمیکند.»(9)
کوششی دیگر پیرامون انرژی تاریک
«چندین دهه است که فیزیکدانان و ستارهشناسان میدانند ذرات متعارف پیرامون ما تشکیل دهندة اتمها و ستارهها و بدن ما، و تنها کسر کوچکی از کل جرم کیهان هستند. بقیة جرم کیهان متعلق به ماده تاریک است که هویت آن تا به حال ناشناخته باقی مانده است. دانشمندان عقیده دارند که ذرات سنگین گوناگونی به زمین میرسند و از میان آن میگذرند، بدون آنکه با مواد سازندة کرة زمین برهمکنش داشتهباشند. این ذرات بهندرت با مواد معمولی واکنش نشان میدهند. بنابراین بدون آنکه مشاهدهشوند از میان اجرام معمولی از جمله زمین میگذرند… آزمایش سی. دی. ام. اس. آی. آی.(پروژة جستوجو برای مادة تاریک در دمای پایین) بهمنظور مشاهدة گونة خاصی از این نوع ذرات طراحی شدهاست. اگر این ذرات مشاهده شوند، در واقع اولین نوری خواهد بود که به دنیای پررمز وراز ماده تاریک خواهدتابید؛ و نیز مدرک خوبی برای اثبات صحت نظریة ابرتقارن بهدست خواهدآمد. نظریة ابرتقارن نظریهای مافوق نظریههای متداول فیزیک است.» (10)
دیدگاه قرآن کریم در زمینههای یادشده:
یعلم ما یلج فیالارض و ما یخرج منها و ما ینزل منالسماء و ما یعرج فیها (سبأ: 2، حدید: 4)
ترجمه: خداوند میداند آنچه را که در زمین فرومیرود و آنچه را که از آن بیرون میآید. و آنچه که از آسمان فرومیآید و آنچه که در آن(نه به سوی آن ـ دقتشود) بالا میرود.
روشنگری: پیشینیان مترجمین و مفسرین قرآن کریم، چون خود از درک مفاهیم قرآنی در ارتباط با علوم طبیعی ناتوان بودهاند، در بسیاری آیات عملاً توانایی خداوند را نیز دستکم گرفته(وما قدرواالله حق قدره) و آن را در اندازة تواناییهای انسان پایینآوردهاند.(وذلکم ظنّکمالذی ظننتم بربّکم اردیکم فاصبحتم منالخاسرین ـ فصلت: 23) متأسفانه این اشکال به پسینیان نیز سرایتکرده و همان تفکرات قدیمی را تکرارکرده و میکنند و نهتنها جرأت خدشهاندازی بر این رویههای قرون وسطایی را ندارند، بلکه حتی از خود نمیپرسند آیا درست است که با اینهمه یافتههای علمی در این عصر همان مثالهای کهنه را تکرارکنیم و با این کار ذهن دیگران را از دگراندیشی و نواندیشی بازداریم؟
مثلاً در تفسیر آیة بالا که در دو سوره به یک شکل آمده، میپندارند که منظور خداوند آن چیزهایی است که انسانها میدانند؛ مانند باران که فرومیآید و ارواح که بالا میروند؛ و بدین گونهاست که سطح دانش خداوند را در حد دانش خویش پایین میآورند. حال آنکه منظور خداوند از این آیات، جدا از چیزهایی که ما میدانیم، آن است که به انس و جن بگوید چیزهای دیگری هم هست که شما نمیدانید و من میدانم. («انی اعلم ما لاتعلمون ـ که به فرشتگان گفت.» و نه «انی اعلم ما تعلمون») و من با این آیات، شما را راهنمایی میکنم که به دنبال آن دانستنیها که نمیدانید، بروید. در این مقام اگر به آخرین خلاصهمقالهای که در بالا آمد بازگردیم، بهتر متوجه این موضوع میشویم.
از سوی دیگر خداوند در این آیه وضعیت زمین را از آسمان جداکرده و برای هر یک حساب جداگانهای بازکردهاست(نه آنگونه که مفسرین همه را یکی میبینند). در بخش اول، بدهبستان بیشتر بین جو زمین و خود زمین است. ولی در بخش دوم، بدهبستان بین عالم پیدا و جهان پنهان است، از راه درهای آن؛ و به تعبیر کیهانشناسان: سیاهچالهها.
البته این جداسازی مانع از آن نمیشود که چیزهایی که از عالم پنهان فرومیآیند، به زمین و جو آن نرسد. و یا چیزی از زمین به جهان ناپیدا نرود.
این نکته را نیز بهتر است بدانیم که خداوند در مورد چیزهایی که ما میدانیم اینگونه سخن نمیگوید؛ بلکه آنها را به عنوان آیه یادمیکند و به ما یاداورمیشود که از آنها پند بگیریم؛ مثلاً در مورد باران، آیههای فراوان و گوناگونی وجوددارد؛ مانند آیة زیر:
واختلاف الیل والنهار وما انزلالله منالسماء من رزق فاحیا بهالارض بعد موتها وتصریفالریاح آیات لقوم یعقلون(جاثیه: 5)
و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم(حجر: 21)
ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما فرونمیفرستیم آن را مگر بهاندازهای که دانستهاید.
در اینجا نیز از بهکارگیری زمان مضارع «ننزله» میتوان این نتیجه را گرفت که اگر اندازة جهانهای ‹پیدا› و ‹پنهان› دگرگونناپذیر بود، آیه چنین میبود: «و ما انزلناه الا بقدر معلوم». چنانکه فرمود: «انا انزلناه فی لیلهالقدر».
خداوند کریم، در آیة دیگری میفرماید: الذی یخرجالخبأ فیالسموات والارض (نمل: 25)
ترجمه: خداوند کسی است که بیرون میآورد پنهانی را در آسمانهاوزمین (کیهان).
پس معلوم میشود از نظر قرآن کریم بین جهانهای پیدا و پنهان، از راه بخش میانی کیهان یعنی جهان نورونیرو همواره رابطه بدهبستان وجودداشته؛ و هیچیک از این دو جهان ثابت نیستند؛ چنانکه این معنا در آیة یادشده در دو سورة «سبأ» و «حدید» نیز گنجاندهشدهبود.
بنابراین:
ـ منشأ انرژی تاریک کاملا شناخته شدهاست؛ و از آغاز آفرینش، خود منشأ ایجاد جهان پیدای ما بودهاست.
ـ اینکه دکتر ریس گفتهاست اگر تغییری میکند، بسیار کند و آرام است، درست است.
ـ اینکه دکتر ترنر گفتهاست درهرحال ماهیت انرژی تاریک تغییر نمیکند، نیز درست است؛ ولی هیچگاه نیروی انرژی تاریک ناگهان قدرت نخواهدگرفت تا جهان را آن گونه که ایشان یادکردند، متلاشی کند. تلاشی جهان پیدا آنگونه است که در مقالة «مهنورد در قرآن» به آن پرداخته ایم.
بنابراین، برمبنای آموزههای قرآنی پیرامون سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر، و در مخالفت با نظریة افلاطونیان و برخی فلاسفة مسلمان، جهان یا جهانهای ثابت و مثالی نداریم، و نتیجهمیگیریم که هر سه بخش در حال دگرگونی و حرکت است.
پس هیچچیز ثابت نیست و تنها ذات یگانة اوست که ثابت و بیدگرگونی است؛ هر چند که خود، این ثبوت را نقضکرده و آنگاه که چیزی جز او نبود از خود و برای خود آفرید و این کیهان پهناور را زینت وجود بخشید.
فلا اقسم بمواقع النّجوم و انّه لقسم لو تعلمون عظیم
تا کنون دانستیم که کیهان سه بخش دارد، و هریک از این بخشها چه نقشی را در ارتباط با یکدیگر دارند. از سوی دیگر پیش از این دانستیم که شکل ساختاری کیهان حلزونی است. اما هنوز نمیدانیم که این سه بخش چگونه حلزون کیهانی را شکلداده و جایگاه هریک در این حلزون چگونهاست؟
تنها آیهای که این ساختار را مشخصمیسازد، آیة آخر سورة طلاق است که میفرماید:
اللهالذی خلق سبع سموات و منالارض مثلهنّ یتنزّلالامر بینهنّ لتعلموا انالله علی کل شیء قدیر و انالله قد احاط بکلّ شیء علماً
ترجمه: خداوند کسیاست که آفرید هفت آسمان را و از زمین نیز مانند آنها را. کار را در میان آنها پایین میآورد(مقررمیدارد) تا بدانید همانا که خداوند بر هرچیزی توانا و همانا خداوند بهدرستی به هرچیزی احاطة علمی دارد.
از اینکه این آیه آخرین آیة سورهایاست که نام و موضوعش با موضوع آیه همخوانی ندارد و آیة بینظیری در زمینة کیهان است، و اینکه خداوند در پایان آیه توانایی و احاطة علمی خویش را به رخ بندگانش میکشد، سرنوشتش همچون سرنوشت ‹آیة قلالله یفتیکم فیالکلاله›(آیة آخر سورة نساء) است؛ و به نظرمیرسد که خداوند کریم میخواسته بههرصورت این موضوع از قلم نیفتد، روشنگریکرده، حجّت را در مورد کیهان تمامکند.
با این آیه دیدگاه ما از ساختار کیهان دگرگونهمیشود؛ و متوجهمیشویم که هفت آسمان به همراه خود هفت زمین(بخشهای پیدا) دارند. و بخشهای پیدای کیهان ویژة آسمان دنیا نیست. بنابراین، موضوع را به گونة زیر مورد بررسی قرارمیدهیم:
لاک سه بعدی یک حلزون طبیعی را درنظرآورید که دارای هفت لایه است.(در طبیعت چنین لاکی وجودندارد؛ و در صنعت هم به نظرنمیرسد کسی چنین کاری را کردهباشد؛ زیرا اگر قطر نیمدایرة اول لاک حلزون را تنها یک میلیمتر درنظربگیریم، برای به تصویرکشیدن یک لاک حلزون دوبعدی با هفتلایه، به زمین دایرهواری که قطرش دهمتر باشد، نیازداریم) ولی این لاک حلزون سهبعدی، مانند یک آبنما (اکواریوم)، باید به گونهای شفاف باشد تا بتوانیم هرچه در درون آن است، آشکارا ببینیم.
در این صورت در هریک از لایههای آن، لکّههای روشنی (کهکشانهایی) را میبینیم که بخش بسیارکوچکی از لایه را تشکیلمیدهند، (رویهمرفته، چهاردرصد حلزون کیهانی) و دیگربخشهای هرلایه که عمده حجم هرلایه را شکلمیدهند، (رویهمرفته، 96 درصد حلزون کیهانی) سیاه و نادیدنی هستند. به قول نویسندهای جرم درخشندة اعضای این خوشههای کهکشانی در اقیانوسی از ماده تاریک غوطهورند.
لایة هفتم که معمولاً از همة لایهها گستردهتر است، ‹سماءالدّنیا› نام دارد و کهکشانهای آن را ‹دنیا› مینامند. هریک از این لایهها از سویی فعال، و دارای کارکرد جداگانهایاست؛ و از سوی دیگر چون همگی یک لاک حلزون را تشکیلمیدهند، به یکدیگر پیوستهاند. هرچه لایهها پایینتر قرارگرفتهباشند، دارای حجمی کمتر، ولی نیروی گرانشی و چگالی بیشتری هستند. تا به مرکز یا هسته برسد.
پوستة این حلزون، همه هستی را در خود جای داده است؛ و هراندازه که این حلزون گسترش یابد، فضا ـ زمان نیز گسترش میآید.
لازم است پیش از ادامة بحث، به بررسی مفهوم سه واژة کلیدی در کیهانشناسی قرآنی بپردازیم: عرش، کرسی، بحر مسجور
چیستی عرش
در مورد چیستی عرش سخن بسیار کم است. هم در قرآن کریم و هم در احادیث. امام علی(ع) که میفرماید من به راههای آسمان از راههای زمین آگاهترم در زمینه شناخت عرش تنها دو عبارت را از او میتوان نقل کرد که همین دو عبارت نکات مهمی را که منطبق بر شناخت علمی عرش است به اثبات میرساند:
در دعای مشلول امام علی یک جا خداوند را بدین گونه مورد خطاب قرارمیدهد: یا من لا یطأ عرشه قدم(ای که هیچ گامی به عرشش نرسد) این نظر خط بطلانی بر عقیده کسانی میکشد که تصور میکنند رسول اکرم در شب معراج به عرش رسیده است و یا فرشتگان بدانجا راه دارند. اگر در آیاتی که در مورد فرشتگان و عرش هست دقت کنید میبینید که آنان بدان راه ندارند بلکه حول آن در گردشند و یا در روز بازپسین حامل عرشند که این فرشتگان آن گونه که ما تصور میکنیم نیستند بلکه نیروهایی هستند که اکنون چهارند و در روز بازپسین به هشت نیرو میرسند.(بازگشت به مهنورد در قرآن)
امام علی(ع) در جای دیگر از دعای مشلول خداوند را به یک ویژگی مهم از عرشش سوگند میدهد که سوگند هم نشانه اهمیت بسیار آن برای خداوند است و هم به شناخت عرش بسیار کمک میکند: بمعاقد العز من عرشک. ترجمه این عبارت کار ساده ای نیست.
ترجمه معاقد: معاقد جمع معقد است و معقد اسم مکان برای واژه عقد(ع مفتوح و ق هم مفتوح و هم مکسور). که معنای توده های ریگ بسته و برهم انباشته شده و درهم میدهد. ولی برای عرش با توجه به اینکه گفته شد دانشمندان از گراویتون سخن میگویند و گفتیم که عرش منبع تغذیه کیهان است به جای ریگ باید ذرات بنیادی را در نظر گرفت. بنابراین ترجمه عبارت چنین میشود: سوگند به معاقد گرانقدر عرشت که میتوانیم به جای معاقد هرچه از معنای آن دانستیم قراردهیم.
جایگاه و منزلت ‹عرش›
چیستی عرش تاکنون بیش از آنچه که آمد بر کسی آشکارنشده؛ ولی جایگاه آن دستکم برای نشاندادن ساختار کیهان ضروری بهنظرمیرسد. برای شناخت آن نیز باید به آیات قرآن و ریزهکاریهای مربوط به آن متوسلشویم:
از سویی آیه 86 سوره مؤمنون و یکی از دعاهای قنوت، نشان از آن دارند که عرش از نظر ماهیت یعنی چیستی، از سموات والارض جداست:
قل من ربالسمواتالسبع و ربالعرشالعظیم.
ربالسمواتالسبع و ربالارضینالسبع و ما فیهن و ما بینهن و ربالعرش العظیم
این معنا را از تمام آیاتی که میگوید ‹سموات والارض› را در شش مرحله برپاداشت و سپس بر عرش مستولیشد، نیز میتوان دریافت.
از سوی دیگر، خداوند در مورد ‹سموات والارض› جدا از واژة ‹ربّ›، واژههای‹خلق›، ‹فطر›، و ‹بدع› را بهکاربرده که نشان از آفریدن آنهاست؛ ولی برای ‹عرش› همهجا تنها واژة ‹ربّ› را بهکارگرفتهاست؛ و در نوع بهکارگیریها، رمزوراز و نکتههایی نهفته است:
ـ منظور از آفرینش من این نبوده که عرش را بیافرینم، بلکه منظور آفرینش ‹سمواتوالارض› بوده و ‹عرش› نتیجة آفرینش سمواتوالارض است.
ـ برای آفرینش، کمترین ذره از نور خود را جلوهگرساختم و چنان عظمتی بهوجودآمد که حتی هنگامی که اینهمه نوآوریها را ایجادکردم، همة آنها جزء ناچیزی از آن عظمت را بهخودگرفتند و باقیماندة آن را جمعوجورکردم و پروراندم(ربّ) تا از سویی روند گسترش کیهان بهدرستی پیش رود و از سوی دیگر منبعی باشد برای بسیاری کارهای دیگر. مانند نیروی هستهای در مورد انسانها که اگر آن را در قیدوبند بکشند و بجا و درست از آن بهرهبرداری کنند، نیکو و سودمند است؛ و اگر رهاشود، یا بیرویه آن را بهکارگیرند، ویرانگر است.
جایگاه و منزلت ‹کرسی›
با وجود آیات بسیاری که در مورد عرش در قرآن آمده، پیرامون کرسی تنها یک آیه وجوددارد که در این تفاوت شمار آیهها نیز نکتهای نهفته است:
وسع کرسیّهالسّموات والارض ولایؤوده حفظهما و هوالعلیالعظیم(بقره: 255)
این، بخشی از ‹آیهالکرسی› مشهور است؛ که تنها آیهای است که خدا و رسولش ارزش زیادی برای آن قائلند؛ و خواندن آن بسیار سفارش شده و ثواب زیادی برای آن نوشتهاند.
تنها چیزی را که از قرآن دربارة کرسی میتوان کشفکرد و باید آن را به یادداشتهباشیم، این است که اگر خداوند ‹عرش› را با واژة ‹رب› تا اندازهای معرفی و مادیبودن و وجود خارجی داشتن آن را خاطرنشانکردهاست، برای ‹کرسی› از همان نیز دریغکرده و تنها گستردگی را برای آن قائلشده و میتوان گفت کرسی تنها ‹عنوان› است و وجود خارجی ندارد؛ همان گونه که از برخی روایات به این حقیقت میتوان رسید.
رابطه و نسبت عرش با کرسی
از روایتهای معدود ولی بسیارمهمی که در این زمینه وجوددارد و در ‹قاموس قرآن› آمده، بهرهمندمیشویم:
از امام جعفر صادق:
السمواتوالارض و جمیع ما خلقالله فیالکرسیّ
الکرسیّ وسعالسموات والارض، والعرش و کلّ شیء خلقالله فیالکرسی
از رسول اکرم(ص): ماالسّمواتالسّبع والارضونالسّبع فیالکرسیّ الا کحلقه ملقاه بارض بلاقع و انّ فضله علیالعرش کفضلالفلات علیالحلقه
از این سه روایت نکتههای بدیعی در مورد شناخت و جایگاه ارزشی و مادی هر یک از ‹عرش› و ‹کرسی› بهدستمیآید، و مشکلگشای مسائل کیهانشناسی طبیعی و قرآنی است: و چهنیکو، چهزیبا، و چهقدر کامل و بیبدیل ترسیم و بهتصویرکشیدهشدهاند. به تحلیل آنها میپردازیم:
ـ از حدیثهای نقلشده از امام صادق(ع) متوجهمیشویم که کرسی همة آنچه را که خداوند آفریده یعنی کل کیهان را شامل میشود.
ـ و از حدیث رسول اکرم مشخصمیشود که جایگاه مادی و ارزشی ‹عرش› و ‹کرسی› چگونه است:
ـ از سویی، جایگاه آسمانها و زمینهای هفتگانه در کرسی، مانند یک حلقة آهنی(چیزی که مادی است، وزن دارد، و وزنش هم سنگین است.) در یک بیابان بیآبوگیاه است.(که هیچ چیزی جز همان حلقة آهنی در آن نمود واقعی ندارد.)
ـ از سوی دیگر، برتری کرسی بر عرش همانند برتری آن بیابان است که اکنون آبادشده ولی عرش تنها همان ویژگیها را که برای حلقة آهنی آمد، دارد: یعنی سنگینی و هیمنه.
نتیجهگیری:
ـ سنگینی کیهان در عرش است و گستردگی کیهان در کرسی است.
ـ کرسی همان پوسته(لاک) حلزون کیهانی، است که همه هستی را در خود جای داده است. به زبان کیهانشناسی این پوسته دربرگیرندة فضا ـ زمان (spacetime یا جایگاه) است، و با گسترش آن، جایگاه نیز بیشتر بهوجودمیآید.
ـ عرش بخشی از کرسی، یعنی هستة حلزون کیهانی است که ممکن است همزمان با گسترش کرسی(جایگاه- spacetime) بخشی از انرژی خود را به لایههای بالاتر حلزون کیهانی گسترشداده و در ظلمانیکردن گیتی مؤثرباشد؛ چنانکه برخی دانشمندان اشارهکردهاند.
ـ ‹عرش› واقعی است و ‹کرسی› مجازی، و تنها نام و عنوانی قرآنی برای حلزون کیهانی است. در قرآن از کرسی یک بار یادشده تا چیز مهمی مثل ‹جایگاه› در این کتاب جامع از قلم نیفتد. ولی از عرش نظر به مسائل مختلف، بسیار یادشدهاست.
بحر مسجور چیست؟
این واژه مرکب که مانند ‹کرسی› تنها یک بار در قرآن آمده و خداوند درقالب یک آیة دو واژهای به آن سوگندیادکرده، به دلیل برداشتهای مختلفی که مفسرین از آن داشتهاند(برخی معنای ‹پر، مالامال، متلاطم› و برخی دیگر معنای ‹برافروخته، شعلهور، گداخته›)، به نتیجهای پسندیده و پذیرفتنی دربارة مفهوم ‹بحر مسجور› نرسیدهاند.
به نظر میرسد بهترین درک از این واژة کیهانشناسانة قرآن، آن باشد که خداوند با واژة ‹کرسی›، ‹گسترگی› یا کمیت کیهان را بیان داشته و با ‹بحر مسجور›، ‹چگونگی› یا کیفیت آن را. زیرا در اینجا نیز واژهگزینی قرآن کریم، بسیار بجا و پرمعناست و خداوند با این واژه: ‹اقیانوس مالامال، متلاطم، برافروخته و گداخته›، بهترین معنا را در زمینة کیهانشناسی بهکارگرفتهاست. شاهد مدعایی از کیهانشناسی:
«کهکشانها ساختارهای بزرگی پر از ستاره، گاز و غبارند. آنها با جرمی برابر میلیاردها خورشید، همچون فانوسهای دریایی درخشان در اقیانوس تاریک کیهاناند. تصاویر هابل نشان میدهد آن طور که پیش از این تصورمیشد، کهکشانها ساختارهای ثابت و بهدورازهم نیستند؛ بلکه با هم برخوردمیکنند، درهم فرومیروند، همدیگر را میخورند، کم نورمیشوند، و یا همچون آتشی شعلهورمیگردند، و تغییر شکل میدهند.(و همة اینها در حلزون کیهانی رخمیدهد ـ نگارنده) به این ترتیب انقلاب بزرگی در اندیشة اخترشناسان بهوجودآمدهاست.(11)
تفسیر آیات ‹طور›
والطّور و کتاب مسطور فی رق منشور والبیتالمعمور والسقفالمرفوع والبحرالمسجور(طور: 1تا6)
ترجمه: سوگند به کوه(1) سوگند به کتابی تدوینشده(2) در برگی بازشده(3) سوگند به خانة آبادشده(4) سوگند به سقف برافرشته(5) سوگند به اقیانوس پر و برافروخته(6)
برای درک این مفاهیم از تفسیرها چیز زیادی بهدستنمیآید، پس دست به دامان معصومین و ادبیات(زبان ادب) آنان میشویم و درمییابیم که سه آیة اول در دعای ‹نور› آمده و به سه آیة بعدی در دعای ‹عهد› پرداختهشده:
الطور فی کتاب مسطور فی رق منشور(دعای نور)
اللهم ربالنورالعظیم و ربالکرسیالرفیع و ربالبحرالمسجور(دعای عهد)
سه واژه اول که در دعای نور آمده و قرینه و همترازی برای سه آیة اول است، بدین ترتیب برابرگذاری میشوند:
طور به دو معنی است یکی مطلق ‹کوه› که نمونهای از عالم پیداست؛ و دیگری نامی ویژه برای کوهی که حضرت موسی با تجلی نور مستقیم الهی بر آن بیهوششد؛ و لابد جای اندیشة فراوان دارد که خداوند به آن سوگندیادکردهاست؛ ولی جای پرداختن به این موضوع اینجا نیست.
کتاب مسطور، یعنی کتابی که تدوین شده نه نوشتهشده؛ نوشتن، فعلی کلی است ولی خداوند در هر آیهای که از کاربری فعل ‹کتب› خودداریکرده و ‹سطر› را به کار برده منظوری داشته و در این آیه نیز میخواهد بگوید این کتاب سطربهسطر یعنی ردیفبهردیف و روی حساب و برنامه نوشته و در اصل تدوینشدهاست. این کتاب همان کتاب ‹جهان پیدا› یعنی عالم طبیعت است که شایستگی سوگندیادکردن را داشتهاست. و جزئی از کل کیهان است که فرموده: فی رق منشور
رق منشور، به معنی برگی بازشده یا پوستی گسترده، که همان حلزونکیهانی است. مانند یک برگ که جوانه میزند و خردهخرده بازمیشود و شکل اصلی خود را بازمییابد؛ حلزون کیهانی نیز بدین صورت شکلگرفتهاست. چنانکه هنگامی که میخواست برای ‹شکلحلزونیکیهان› مثالی بزند، فرمود ‹کطیالسجل للکتب›: مانند نامههایی که بر پوست(رق) مینوشتند و آن را لولهمیکردند.
شرح سه واژه دوم که در دعای عهد آمده و قرینه و همترازی برای سه آیة دوم است، بدین ترتیب برابرگذاری میشوند:
بیتالمعمور، سقفالمرفوع، بحرالمسجور = نورالعظیم، کرسیالـرفیـع، بحرالمسجور
با توجه به اینکه نورالعظیم همان عرش است، که در مبحث ‹در پیرامون عرش› به آن پرداختهشد، و از آنجا که معمور با معنای واژگانی ‹آباد› و ‹پیر› هر دو از ویژگیها عرش است، پس بیتالمعمور با عرش همخوانی و برابری میکند
کرسیالرفیع با معنای ‹بسیاربلند› برای ‹رفیع›، و ‹برافراشته› برای ‹مرفوع› همخوانی دارد. پس سقفالمرفوع همان کرسی است.
آمدن بحر مسجور در قرآن و دعا دلگرمی ما را در این برابرگذاری و معنایی که برای آن آمد، بیشترمیکند؛ و بدین ترتیب سه واژة کلیدی عرش، کرسی و بحر مسجور معنا و مفهوم کیهانشناسانة خود را بازمییابند:
سنگینی حلزونکیهانی با واژه عرش بیان میشود. گستردگی حلزون کیهانی با واژه کرسی بیانمیشود؛ و چگونگی حلزونکیهانی با واژة آمیخته بحر مسجور بیان شده است.
پندارگرایی پیرامون ساختار کیهان
یکی از کیهانشناسان رایمند روسی ‹زلدوویچ› نام دارد که پیرامون ساختار کیهان مقالة کم نظیری را نگاشتهاست؛ که خلاصة آن را در اینجا میآوریم تا هم به فهم ما از ساختار کیهان کمککند و هم اشتباههایی را که وی و دیگر کیهانشناسان بهدلیل ندانستن شکل کیهان مرتکبمیشوند، خاطرنشانکنیم:
«مهمترین ویژگی کیهان ساختار آن است. مادهای که ما را احاطهکردهاست، به طور تصادفی پراکنده نشده، بلکه بیشتر تا درجه زیادی در تشکیلات ساختمانی گوناگون گردآمدهاست. ساختارهای از یک نوع، خشتهایی ساختمانی برای ساختارهای تراز دوم هستند که از نظر ابعاد فضایی بزرگترند. این ساختارها به نوبة خود در ساختارهای تراز سوم گردمیآیند، و الی آخر».
«ولی کهکشانها در فضا توزیعی غیریکنواخت دارند… بررسی این ساختارها در بررسی و شناخت کیهان شایان اهمیتاند… از اینکه کهکشانها در عکسها درکناریکدیگر بهنظرمیرسند، نمیتوان نتیجهگرفت که آنها واقعاً نزدیک یکدیگرند. کاملاً امکان دارد چنین کهکشانهایی در فواصل مختلف از زمین باشند. و تنها بر سبیل تصادف وقتی از زمین دیدهمیشوند، تقریباً در امتداد یک خط قرارگیرند. موقعیت واقعی کهکشانها در فضا تنها با ساختن تصویری سهبعدی قابلتشخیص است».
«… برمبنای شناخت قبلیمان، کاملاً طبیعی بود فرضکنیم کهکشانها به همان نحو در خوشهها گردمیآیند که ستارگان در کهکشانها فراهم آمدهاند… ولی واقعیت چیزی کاملاً متفاوت را نشانمیداد. معلومشد که نسبت بسیاربزرگی(80تا90درصد) از کهکشانها در الگوهای بسیار بسط یافته، نخمانند(رشتهای) با ضخامتی کمتر از سی میلیون سال نوری و طولی تا سیصدمیلیون سال نوری متراکم شدهاند. رشتههای مجاور، یکدیگر را قطعمیکنند و ساختاری درهم، و سهبعدی، مانند یک شبکة سلولی یا لانهزنبوری تشکیلمیدهند».
«این ساختمان معمولاً به سیستم خوشهای فوقبزرگ موسوم است… این خوشهها بخش بسیارکوچکی از حجم کیهان را اشغال میکنند. فضای باقیمانده، کهکشانی ندارد… خوشههای فوق سنگین واقع در پشت این فضای خالی از خلال شکافها دیدهمیشوند. همین وضع برای ساختمانهای رشتهای پیشمیآید. تنها خوشههای بزرگ که در حوالی مرکز تراکم بسیارواضحی دارند، هنوز خودنمایی میکنند».
«مشاهدات همچنین اثباتمیکنند که در مقیاسی از رستة هزاران میلیون سال نوری که دوبرابر مقیاس حداکثر یک خوشة فوق بزرگ است، توزیع ماده در کیهان با دقتی بسیار زیاد، همگون (همهجایکسان) متقارن(در همة جهات یکسان) و بیساختار است. انحراف از چگالی میانگین در این مقیاس،از ده تا بیست درصد تجاوز نمیکند. در مقیاسهای بازهمبزرگتر، درجة همگونی و تقارن حتی از این هم بیشتر است. بنابراین، ساختارهای ناهمگون از ترازی بالاتر از خوشههای فوقسنگین وجودندارند. خوشههای فوق سنگین بزرگترین ساختارها در کیهان، در رأس سلسلهمراتب هستند. در مقیاسهای بزرگتر، کیهان یکنواخت است».
«… چگالی ماده در خطوط تلاقی بیشتر افزایشمییابد و دقیقاً این خطوط است که ساختار شبکهای حجرهمانند را در طی تکامل بیشتر تشکیلمیدهد. محاسبات عددی که با کامپیوتر در مسکو یا بهوسیلة گروههای دیگر کارشناسان انجامگرفتهاند، تصویری از ساختار شانعسلی(لانهزنبوری) در مقیاسی بزرگ بهدستمیدهند».(12)
هدف از این مقدمهچینی و آوردن نظر ‹زلدوویچ›، دقیقاً همان حقیقتهایی است که وی در اولین پاراگراف نقلشده(که زیرخط کردم)، آوردهاست. ولی او نیز مانند دیگر کیهانشناسان چون هنوز از شکل حلزونی کیهان آگاهی ندارد، در نتیجهگیری بهاشتباهمیافتد. بهنظرمیرسد تعبیرهایی همچون قطعکردن کهکشانها یکدیگر را، و ایجاد شبکههای لانهزنبوری، خطوط تلاقی و غیره تنها یک تصور باشد، و واقعیت آن است که بسیاری از این کهکشانها در لایههای مختلفی از حلزون کیهانی قرارگرفتهاند؛ و تنها از دید زمینیها چنین به نظرمیرسند. یعنی هم فاصلههای زیادی با یکدیگر دارند و هم دارای شرایط متفاوتی هستند. آنان اگر میتوانستند حلزونی سهبعدی، همانگونه که در آغاز بحث از آن یادکردیم، بسازند و به تصویربکشند، متوجهمیشدند که چگونه در آن حلزون نیز، کهکشانها ظاهراً رویهم قرارمیگیرند و یا یکدیگر را قطعمیکنند؛ ولی واقعاً چنین نیست؛ آنگاه حقیقت بر آنها آشکارمیشد؛ همچنانکه زلدوویچ خود اعترافکرده:
ـ خوشههای فوق سنگین کهکشانهای واقع در پشت این فضای خالی از خلال شکافها دیدهمیشوند.
ـ کاملاً امکان دارد چنین کهکشانهایی در فواصل مختلف از زمین باشند. و تنها بر سبیل تصادف وقتی از زمین دیدهمیشوند، تقریباً در امتداد یک خط قرارگیرند.
ـ موقعیت واقعی کهکشانها در فضا، تنها با ساختن تصویری سهبعدی قابلتشخیص است».
این موضوع حتی به نتیجهگیری از ‹تصویرهای هابل› نیز سرایتکرده و دو مطلب زیر نشان از آن دارد که چون کیهانشناسان شکل کیهان را نمیدانند، تصویرهای هابل نیز نمیتواند به آنان کمککند و همان نتیجهگیریهای نادرست را از این تصویرها میگیرند:
«گروهی از اخترشناسان که با تلسکوپ هابل کارمیکنند، بهتازگی تصاویر دقیقی از نقطهای نورانی در کهکشان ان. جی. سی. 6946 بهدستآوردهاند… این نقطة درخشان در واقع دو یا چند ابرنواختر درکنار هم است و لایهها و گازهای گریزان انفجارهای ابرنواختری درحال برخورد با یکدیگرند».
«… به این ترتیب مشخصشد که نقطة نورانیی که با تلسکوپهای غولپیکر روی زمین دیدهمیشد، بقایای درحالبرخورد(حاصل از ـ به متن افزودهشد تا معنی بدهد) انفجار دو یا چند ستاره است».
«… تصویر هابل نشانداد که این بار، دو یا چند تا از این پوستهها درحال برخورد باهمند».(13)
«بدین ترتیب کیهان بزرگتر میشود و کهکشانها از هم دورتر میگردند. اما در این میان برخی از کهکشانها بهقدری به هم نزدیکاند که اثر گرانشیشان برهم بیشتر از انبساط عالم است. در پی گذر آنها از کنار هم اتفاقهای گوناگون رخمیدهد. برخی از آنها از روی هم ‹لیزمیخوردند› و یا همانند غریبههای کیهان از کنار هم میگذرند».(14)
نکته: البته از این دیدگاه، نمیتوان روند شکلگیری برخی کهکشانهای بزرگتر از درهم فرونشینی کهکشانهای کوچکتر را نفیکرد؛ ولی بیتردید، برخی از این نتیجهگیریها تنها تصور است. همانگونه که زلدوویچ گفت: «موقعیت واقعی کهکشانها در فضا تنها با ساختن تصویری سهبعدی قابلتشخیص است».
جنبندگان در کیهان
تاکنون موضوعهای بسیاری پیرامون ساختار کیهان بیانشد، ولی ظاهراً نکتة مهمی باقیمانده که بدون آن ساختار کیهان ناقص است. زیرا تاکنون به ماده و نیرو پرداختهشد، و اشارهای به منظور آفرینش از اینهمه آفریدنها نشد. باز هم نگاهی بیفکنیم بر قرآن کریم که همهچیز را پیش از دیگران به ما گفته تا به بیراهه نرویم:
ومنآیاته خلقالسموات والارض وما بثّ فیهما مندابّه وهو علی جمعهم اذایشاء قدیر(شوری: 29)
ترجمه: و از نشانههای او، آفرینش آسمانها و زمین و آنچه که در آن دو(آسمان و زمین) پراکندهاست، از جنبنده و او بر گرداوری آنها اگر بخواهد، بسیارتواناست.
این آیه نیز کمنظیر و از جهاتی بیماننداست. خداوند در این آیه یکی از سترگکارهای خود را به بندگانش یاداوری میکند. چنینکاری چیست؟
ـ آفرینش کیهان؟ این را که در آیات بسیاری یاداوریکردهاست. ویژگی این آیه چیست؟
ـ آفرینش جنبندگان و پراکندن آنها در زمین و آسمان؟ زمین؛ اگر همین زمین خودمان باشد که همه میدانیم؛ و نیازی نیست که در این آیه آن را به یاد ما بیاورد و آیات زیادی نیز در مورد آن وجوددارد.
ـ پس منظور از زمین، دیگر سیارههاست. که دارای جنبندهاند. درست، اما منظور از آسمانها چیست؟
ـ نکته همین است که خداوند از واژة کلی ‹جنبنده› یادکرده، زیرا این واژه همة جاندارانی را که حرکت دارند، دربرمیگیرد: فرشتگان، جنها، انسانها، حیوانها و بلکه گیاهان.
اگر هم کسانی یافتشوند که بگویند منظور از جنبنده در کیهان(آسمانها) فرشتگان و یا حتی انرژی جنبشی است، بازهم نمیتوان به وجود انواع متفکر و مسؤول در کهکشانها فکرنکرد و از آنها چشمپوشیکرد.
پس با این آیه، به کارایی قرآن کریم بیش از پیش آگاهی مییابیم، که دستکم نهصد سال پیش از جرقة ذهنی کپرنیک میتوانسته به ذهن خوانندگانش جرقهبزند؛ ولی خوانندگانش بدون دقت در آیاتش(مانند همیشة تاریخ اسلام) از کنار نکات دانستنی آن گذشتند:
«… داستان علمی حتا از زمان کپرنیک سعیمیکردهاست با قراردادن انسان در مقابل موجودات غیرانسانی، یا یاداوری این موضوع که دانش ما دربارة کیهان پیرامونمان چقدر کم است، به جایگاه انسان در جهان بپردازد… کپرنیک این حقیقت را کشفکرد که نه کرة زمین و نه انسانیت مرکز عالم نیستند، پس امکانداد زندگی فراسوی کرة زمین وجودداشتهباشد».(15)
برای بهترروشنشدن موضوع، آیاتی دیگر از قرآن کریم را مورد استناد قرارمیدهیم:
الم تر انالله یسجد له من فیالسموات و من فیالارض والشمس والقمر والنّجوم والجبال والشجر والدّوابّ و کثیر منالناس و کثیر حق علیهالعذاب(حج: 18)
ترجمه: آیا نمیبینی همانا خداوند را سجدهمیکنند برای او آنکه در آسمانها و آنکه در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درخت (گیاهان) و جنبندگان (حیوانها) و بسیاری از مردم(از جن و انس) و بسیاری که شایستة عذاب است!!
رعد: 15ـ ولله یسجد من فیالسموات والارض طوعاً و کرهاً وظلالهم بالغدو والاصال
ترجمه: هرکه در آسمانهاوزمین است، با میلواکراه(خواه، ناخواه) خداوند را سجدهمیکنند و سایههای آنها بامدادان و شامگاهان وجوددارد.
توضیح: در کل قرآن کریم هرجا عبارت «طوعاً و کرهاً» و یا «طوعاً او کرهاً» بیاید منظور آن است که موجودهایی که از آنها سخنمیگوید، دارای اختیارند، و مانند فرشتگان تکبعدی نیسند.
منظور خداوند از نزول این آیه آن است که بگوید در کیهان پهناور او کسانی با این ویژگیها حضوردارند:
- در جایی از کیهان زندگیمیکنند که سایة آنها از طریق خورشیدها و ماهها پدیدمیآید. یعنی در جهان مادّه هستند و نه در عالم ملکوت.
چون سایه دارند، دارای جسمی مادی هستند.
چون اختیار دارند، فرشته نیستند؛ زیرا فرشتگان ذاتاً از خود اختیاری ندارند.
آیه 38 سورة فصلت که میفرماید ‹آنان که نزد پروردگارت هستند شبوروز او را تسبیجمیکنند› نیز نمیتواند منظور کلام خداوند از ‹آنان› فرشتگان باشد، زیرا که بر فرشتگان شب و روز نمیگذرد.
آیات 93 تا 95 سورة مریم(س): جز این نیست که هرکس در آسمانها و زمین است به بندگی نزد رحمن میآید. بهدرستی که برشمردیم آنها را شمردنی و همگی در روز قیامت فرد فرد نزد او میآیند.
اگر بگوییم منظور از «من» ملائکه است، این آیه با آیات پس از خود که وابسته به آنها نیز هست، مناسبتی نخواهد داشت. زیرا آیات بعد مفهوم بازخواست، محاکمه و رسیدگی به حساب و عقاب را میدهند. هم از این نظر که شمارش افراد درکار است و هم از این دید که فرد فرد به نزد پروردگارشان میآیند. بنابراین نمیتواند شامل ملائکه شود زیرا از سویی ملائکه گنهکار نیستند که مورد بازخواست واقع شوند و از سوی دیگر در روز قیامت ملائکه فرد فرد به نزد پروردگار نمیآیند بلکه صف به صف حضور مییابند. «یوم یقومالروح و الملائکه صفا»(نبأ: 38) « وجاء ربک والملک صفاٌ صفاُ»(فجر: 22) زیرا برای تکریم میآیند و نه برای حساب و عقاب.
ونفخ فیالصور فصعق من فیالسموات و من فیالارض الا من شاءالله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون.(زمر: 68)
از این آیه نیز مشخص میگردد که در آسمان نیز موجودهای زندهای هستند که با نفخة صور همه بیهوش میشوند و چون کسی که در صور میدمد، اسرافیل(ع) یکی از فرشتگان است، پس کسانی که در آسمانها بیهوش میشوند فرشتگان نیستند، زیرا فرشتگان ذاتاً مرگ ندارند، مگر بهخواست ویژةالهی.
آیات زیر نیز دلایلی است بر مسکونیبودن دیگر سیارهها از دیدگاه قرآن:
یونس 66، اسرا 55، مومنون 71، نمل 65، و 87 روم 18و 26، انبیا 19، نور 41، شوری 29
احمد شماع زاده 1384
بازگشتها
1.شرق: 19/3/83 و نوروز 83
3.برگرفته از مقالة نیوزویک، ترجمه و توضیح نگارنده، مندرج در اطلاعات علمی، بهمنماه 1374
4.مقدمة تاریخچة زمان هاوکینگ صفحة سیزده ، و روزنامة ایران: 26/4/75
5.اطلاعات بینالمللی: 8/9/78
6.نجوم شمارة 70 مقالة پادماده
7.شرق: 3/10/82
8.شرق: 7/5/83
9.همشهری: 19/12/82 ص16علمی
10. شرق: 22/2/83
11. نجوم ـ شمارة 76 و 77 مقالة دستاوردهای شگرف هابل
12. پیام یونسکو: مهرماه 1365
13. نجوم ـ شمارة 72 ـ اخبار
14. نجوم ـ شمارة 76 و 77 مقالة پیشین
15. شرق: 16/10/83 صفحة علم