نماهنگ هستی
انا لله
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
(انی کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق)
آغاز آفرینش با ظهور و انفطار ذره خداوندی
بسم الله الذی خلق النور من النور
و
پیدایش عرش بی سامان و ناپایدار
وکان عرشه علی الماء
عرش از شدت انفطار و ناپایداری همچون خانه ای بر آب بود
شکل گیری سیستم کیهانی
آفرینش حلزون کیهانی با هفت لایه در شش مرحله و سامان یافتن عرش
خلق السماوات والارض و ما بینهما فی سته ایام ثم استوی علی العرش ...فقضیهن سبع سماوات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها
و
پیدایش سیستم کیهانی
شکل گیری سیستم حیاتی
فروفرستادن آب و مایه های زندگی از فضای کیهانی بر زمین و پیدایش تکیاختگان آغازین
و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسکناه فی الارض...
و جعلنا من الماء کل شیء حی
و
پیدایش سیستم حیاتی
تکامل سیستم حیاتی و پیدایش گونه های مختلف جانداران
والله خلق کل دابه من ماء...
و من آیاته خلق السماوات والارض و ما بث فیها من دابه
پیدایش کاملترین انسان نما (انسان نئاندرتال)
آفرینش جن(هموساپینها) از حرارت(انرژی)
والجان خلقناه من قبل من ناراسموم
جن
آفرینش بشراز گل(ماده)
انی خالق بشر من طین
بشر(کالبد)
تکامل کالبد- آراستن و پیراستن کالبد- دمیدن روح الهی در کالبد تکامل یافته و تسویه شده- سجده فرشتگان
بدأ خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ثم سواه و نفخ فیه من روحه... فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین
آدم
(با دو بازوی:)
دانش ایمان
******
هرچند طرح شماتیک رایانه ای نماهنگ هستی تا همینجا هم کمبودهای بسیاری دارد ولی در این مرحله این طرح از سادگی به پیچیدگی میرود و از نظر طراحی با مشکلهای زیادی روبه رو هستم که نمیتوانم حتا به همین صورت ادامه دهم. زیرا دو بازوی دانش و ایمان انسان با کنش واکنشها و تأثیر و تأثرهایی که بر یکدیگر و بر انسان و جامعه او دارند به ترتیب فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی انسان را شکل میدهند که منجر به شکل گیری سیستم مدنی میشود. کارکرد درست سیستم مدنی انسان را متمدن میسازد.
طراحی دستی این طرح موجود است و به نظر میرسد تنها کسی که طراحی کامپیوتری حرفه اش باشد میتواند طرح شماتیک رایانه ای نماهنگ هستی را اجراکند.
احمد شماع زاده
*******
تکامل سیستم مدنی:
تمدن
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
و انا الیه راجعون
روشنگری:
بخشهای کیهانشانسی و انسانشناسی نماهنگ هستی در کتاب هستی شناسی در مکتب قرآن نگارش شده که همه گفتارها و مباحث آن کتاب در محیط وب به طور پراکنده موجود است. دو گفتار مهبانگ در قرآن و شکل کیهان در قرآن از بخش کیهانشناسی و دو گفتار جایگاه جنّیان و آدمیان در سیر تکاملی انسان و جن موجودی که از نو باید شناخت از بخش انسانشناسی مهمترین گفتارهای آن کتاب در ارتباط مستقیم با این طرح هستند.
بخش آخر این طرح زیر عنوان اصول مدنیت نگاشته شده که در محیط وب موجود است. تنها بخشی از این طرح که نگارش نشده بخشی است که به شماتیک کردن آن نیز موفق نشده ام و دارای پیچیدگیهای زیادی است که مبحثی جامعه شناختی است و به شکلگیری سیستم مدنی منتهی میشود.
احمد شماع زاده
الله
بسمه تعالی شأنه
زوجهای سگانه در روز رستاخیز
بر مبنای تلفیق آیاتی از سوره های الرحمن و الواقعه
برگرفته از جن در قرآن یا جن موجودی که از نو باید شناخت نوشته احمد شماع زاده
بازشناسی زندگی زندگان
احمد شماع زاده
هستی دو بخش دارد: آفریدگار و آفریدگان
بازشناسی آفریدگار، دانش خداشناسی را شکل میدهد؛ که ربطی به این مجمل ندارد. در این گفتار، هدف آن است که آفریدگان را، با آشنایی با ذات، ماهیت، قدر و منزلت هر یک از آنها، و برابرگذاری آنها با یکدیگر برای شناخت بهترشان و داوری عادلانه میانشان، دستکم به این دلیل که کمتر بحثی پیرامون آنها صورت گرفته، و یا اگر هم صورت گرفته، تاریخی شده، و کمتر کسی به آن توجه دارد؛ مورد بررسی و بازشناسی قرارگیرد؛ زیرا که دانستن آن برای فهم درست بسیاری از موضوعهایی که در خانواده و جامعه با آن رو به رو هستیم، بسیار مهم، کارساز، و سازنده است؛ و در بسیاری موارد به کار ما میآید.
آفریدگان به دو دسته کلی تقسیم میشوند. آفریدگان بیجان و آفریدگان جاندار
آفریدگان بیجان که مایه اولیه آفرینش، و مایه تداوم زندگی زندگان هستند، تا آنجا که دانش انسانی بدان دست یافته، به چهار دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:
ـ پرتوهای گوناگون مانند گاما، ایکس، فرابنفش، نور معمولی، فروسرخ.
ـ انرژی که به ماده تبدیل میگردد.
ـ ماده که به انرژی تبدیل میگردد.
ـ پادماده که به شکلهای دیگر درمیآید.
آفریدگان جاندار، به ترتیب توالی آفرینش، به پنج دسته تقسیم میشوند:
فرشته، که از نور آفریده شده، ولی جنس کنونی اش پادمادّه است، و به همین دلیل برای انجام مأموریتهای مختلف، میتواند به شکلهای دیگری دراید.
گیاه، که از خاک آفریده شده، و موجودی مادی است.
حیوان، از خاک آفریده شده، و موجودی مادّی است.
جن، که از انرژی آفریده شده، و موجودی مادی است؛ ولی به آن دلیل که از انرژی آفریده شده، توانا بر بسیاری از امور مادی است که انسان عادی از آنها ناتوان است.
انسان، از خاک آفریده شده، و موجودی مادی است همراه با روحی الهی؛ که او را از جن متمایز و از نظر معنوی برتر میسازد.
ویژگیهای ذاتی و ماهوی هر یک از آنها:
برای فهم موضوعهای پیچیده و بویژه تطبیق آنها با یکدیگر، ناگزیریم همچون قرآن کریم، از تمثیل بهره برداری کنیم.
فرشته، همچون کانال
فرشتگان همچون کانال عمل میکنند؛ آنجا که پس از آزمون انسان و سربلند برامدن انسان از آزمون الهی با نامگذاری و نمادسازی، و ردشدن فرشتگان در آزمون، به خداوند گفتند:
لا علم لنا الا ما علمتنا(ما از خود دانشی نداریم مگر آنچه که به ما آموخته ای).
یعنی ما از خود اختیاری نداریم و جز در محدوده ای که برای ما تعیین کرده ای چیزی فراتر نمیدانیم و نمیتوانیم که فراتر از آن عمل یا حتا اندیشه کنیم. نامگذاری، یا سمبل سازی گونه ای از آفرینش است که ما توانایی آن را نداریم.
بدین ترتیب، آنان همچون یک کانال عمل میکنند و هرانچه را که برایشان تعیین شده بی کم و کاست اجرا مکنند. خروجی شان همان ورودی شان است و در ورودی شان نمیتوانند دخل و تصرف کنند. وظیفه اصلی شان پاسبانی و نگداشت کیهان است؛ و امور مربوط به تحولات و ارتباط میان اجزاء کیهان را نیز بر عهده دارند.
گیاه، همچون کارخانه ای مادی و بسیار مفید، و پاسبان طبیعت
گیاهان که هرچند به مانند دیگرجانداران نیستند، ولی پس از آفریدگان بیجان، که محمل و بستر زندگی زندگان اند، منبع تغذیه دیگر زندگان، و بویژه زندگان باشعورند؛ و بی وجود این منبع تغذیه، هیچ موجودی پایداری نمیماند.
حیوان، همچون کارخانه ای مادی و مفید، و تداوم بخش طبیعت جاندار
حیوانها که از شعوری محدود برخوردارند، کارکردشان تداوم چرخه زندگی و پاسداری از زندگی دیگرزندگان و بویژه زندگان با شعور است.
چرا گیاهان و حیوانات را به کارخانه تشبیه کردیم؟
گفتیم که فرشتگان کانال هستند یعنی در ورودی خود نمیتوانند تغییری ایجادکنند و خروجی داشته باشند. آنان کارگزارانی هستند در رفت و آمد میان بخشهای کیهان بی آنکه بتوانند از خود در کیهان تغییری ایجاد کنند؛ ولی گیاهان و جانوران ورودی و خروجی شان یکسان نیست؛ بلکه به مانند یک کارخانه عمل میکنند. گیاهان مواد خام لازم را از زمین میگیرند (ورودی) و با تغییراتی، در عالیترین مرحله، درخت سرسبزی را تحویل دیگرزندگان میدهند. حیوانات نیز ورودی و خروجی دارند و مانند کارخانه عمل میکنند.
جن و انس، هر یک دو کارخانه مادی و معنوی در درون خود دارند
جنها و انسانها نیز همچون کارخانه عمل میکنند؛ ولی تفاوتشان با دو کارخانه پیشین آن است که تولیداتشان مانند گیاهان و حیوانات، تنها مادی نیست؛ بلکه دو کارخانه در وجود خود دارند؛ که یکی خروجی اش همچون حیوانات، مادی است؛ و دیگری خروجی اش ویژه خود آنها، و معنوی است.
کارهایی که انسان در شبانه روز همانند یک حیوان کم شعور انجام میدهد، نتیجه کارکرد کارخانه مادی اوست؛ و اگر در همان حد درجابزند، و تولید دیگری نداشته باشد، تنها به حیات حیوانی خود ادامه داده و شایسته عنوان و مقام موجود باشعور نیست؛ ولی اگر تولیدی معنوی داشته باشد، در آن صورت میتوان به او عنوان موجود باشعور داد.
و اما اگر تولیدی زیانبار برای خود و جامعه داشته باشد، آنگاه از حیوانهای کم شعور بی آزار نیز کمتر است و شایسته تنبیه و مجازات!
کارکرد کارخانه تولید معنوی چگونه است؟
اگر موجودی باشعور، فن، هنر، یا دانشی را کسب کند(ورودی) و آن را به گونه ای به کارگیرد که تولیدی معنوی(همچون نوشه ای مفید، کاری دستی و اثری هنری) را ایجاد کند(خروجی)، به وظیفه ای که خداوند در فطرت او نهادینه کرده است، عمل کرده و از زندگی در حد خود، درست بهره برداری کرده است.
فطرت چیست؟
فطرت الله التی فطر الناس علیها(روم، آیه سی ام)
فطرت آن دسته از سنن الهی است که در نهاد جن و انس سرشته و نهادینه شده است.
چرا انس و جن؟
ممکن است بسیاری تصور کنند که فطرت خاص انسان است و جن موجودی موهوم و یا دستکم با کمترین شباهت به انسان است. ولی از آیه بر میآید که فطرت الهی فطرتی است که ناس(مردمان از هر دو گرانمایه یا ثقلین من عباده) را در بر میگیرد.
سنن الهی چیست؟
سنن الهی یعنی قوانینی که در طبیعت و جامعه تنظیم و تعبیه شده است. مانند عمل و عکس العمل. تمام قوانین علت و معلولی موجود در طبیعت و جامعه، سنتهای الهی هستند.
اگر صدایی در تاقتمایی بپیچد، بازمیگردد. اگر حیوانی از جایی بپرد ولی حسابش درست نبوده باشد، سقوط میکند. اگر انسانی ستم بورزد، در نهایت به خود او بازمیگردد. اگر انسانی نیکی کند روزی اثر آن نیکی به وی بازمیگردد:
تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
سنن الهی همچون قوانین و مقررات اجتماعی هستند. اگر از چراغ قرمز رد شوی یا برایت حادثه ای رخ میدهد، که بیواسطه زیان کرده ای؛ و یا رخ نمیدهد؛ ولی همه میدانند که خلافی را مرتکب شده ای، حتا خودت به این امر آگاهی. به همین ترتیب همه میدانند که خیانت بد است و امانتداری خوب است. نیکی خوب است و بدی بد است.
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟
اینها مثالهایی برای سنن الهی در طبیعت و جامعه بودند. چنین قوانینی در نهاد انسان نیز نهادینه شده است، که آن را فطرت خوانند. اگر انس و جن طبق فطرت درون خود عمل کنند، راه درست و خداپسندانه ای را پیموده اند؛ ولی چون آنان دارای اختیارند و میتوانند بر خلاف آنچه که در نهادشان است عمل کند، پس میتوانند از فطرت خود دور، و به قولی پست فطرت شوند.(که یکی از فحشها و ناسزاهای قدیمیها بود.)
29 بهمن ماه 94
هیجان! اجتماعی یا الهی؟
آگاهی یافتن از مکانیزمهای کنش واکنشهای جمعی یا به گفته مردمی فوت و فن کار برخی از صنفهای اجتماعی برای مردم بویژه جوانان دستکم این سود را دارد تا بیش از این به گردابهایی که به دلیل کارکرد این صنفها ایجاد میشود کشیده نشوند و درنیفتند.
... در یک کشور غربی برنامه ای برای اجرای موزیک پاپ اعلام میشود. نام خواننده یا خوانندگان اعلام میشود. مردم از همه جای ممکن برنامه زندگی شان را به گونه ای تنظیم میکنند تا به آن برنامه برسند. روز موعود فرامیرسد. مردم دریکی از میدانهای مشهور شهر گرد هم میآیند. مجری موزیک پاپ به صحنه وارد میشود. مردم هورا میکشند و یا به گونه های متفاوت شادی و رضایت خود را ابراز میکنند. موزیک که اجرا میشود مردم همراهی میکنند و کم کم مردم و بویژه جوانان به هیجان میآیند. چه هیجانی که شما نمیتوانی مانند آن را جز در همین گونه جمعها بیابی!! بالاوپایین میپرند. شیون میکنند. گریه میکنند.
تماشاگری که از تلویزیون تماشامیکند و خود هیچگاه در چنین جمعی نبوده از خود میپرسد برای چه؟ مگر آن یک واژه ای که خواننده گفت و اینهمه آدم به هیجان آمدند چه پیامی داشت؟ چه میگفت؟ سپس در سکوت فرو میرود و برای پرسشهای خود پاسخی و دلیلی نمی یابد.
صحنه ای دیگر:
مراحلی را که به آنها اشاره شد در نظر بگیرید با این تفاوت که میدان شهر تبدیل به یک حسینیه بزرگ در دل تهران بزرگ شده و بیرون از حسینیه نیز مردم ایستاده یا نشسته اند پای سخن و آواز و اشعار هماهنگ و موزون یک مداح مشهور. مداح با شگردهایی که یا به تجربه و یا از استاد خود آموخته مرحله به مرحله همان شیوه ای را که یک موزیسین پاپ به اجرا درمیآورد به اجرا میگذارد. مداح به مردم میگوید همخوانی کنند. همخوانی میکنند. مردم و بویژه جوانان کم کم به هیجان میآیند. مداح صدایش دیگر معمولی نیست. فریاد میکشد و مردم شیون میکنند... جوانان گریه میکنند. بر سر خود میکوبند. پیراهنهای خود را در میآورند و بر سر و روی خود میزنند و خود را زخمی میکنند...
تماشاگری که از تلویزیون این صحنه ها را تماشامیکند و خود هیچگاه در چنین جمعی نبوده از خود میپرسد برای چه؟ مگر آن یک واژه ای که مداح گفت و اینهمه آدم به هیجان آمدند چه پیامی داشت؟ چه میگفت؟ سپس در سکوت فرو میرود و برای پرسشهای خود پاسخی و دلیلی نمی یابد.
پاسخها به پرسش بالا:
پاسخ جوانی که طرفدار گروه پاپ است: خوشم میاد که به هیجان میاییم. خیلی خوبه. حس خوبی به ما دست میده. فکر نمیکنم کسی با حرف ما مخالف باشه؟ زندگی یعنی همین هیجان و خوشی و ...
پاسخ جوانی که طرفدار هیأتهای عزاداری است: دوست دارم. عشقه دیگه. عشق به امام حسینه. از این جلسه ها لذت میبرم و خالی میشم ...
پاسخ یک مداح: ما با کاشتن عشق امام حسین در دل جوانان آنها را برای مبارزه با استکبار آماده میکنیم.
پاسخ یک روانشناس اجتماعی: کارکرد و شیوه کار و حتی هدف هر دو صنف یکی است. اگر در عقیده و نظر یکی نباشد در عمل یکی است. هر دو برای شهرت و محبوبیت که نتیجه آن پول سرشار است پا به این میدان نهاده اند. البته تنها تفاوت در این است که از موزیک و موزیسین پاپ بسیاری کسان نان میخورند ولی از کار مداحی بجز مداح که پولهای کلان به دستش میرسد کمتر کسی نان میخورد.
پاسخ یک جامعه شناس: تنها روحیه جمعی است. روحیه جمعی است که انقلابها را پی ریزی میکند و به پیروزی میرساند. روحیه جمعی است که کارگران را متحد میسازد و دموکراسی میآورد. تأثیر و اهمیت روحیه جمعی را هیچگاه و هیچکس دستکم نگیرد. جمع را که متفرق کردی پس از آن میتوانی بر آنها مسلط شوی. تفرقوا تسیدوا(Divide and rule) یعنی خردکردن روحیه جمعی.
پس امام حسین در این میان چه میشود؟
اگر کسی بخواهد بداند که امام حسین چرا و چگونه امام حسین شد و واقعه عاشورا چیست باید تاریخ بخواند. بویژه تاریخ عاشورا را بخواند و نه مقاتل را و یا دستکم به برخی سخنرانیهایی گوش فرادهد که بازگوکننده وقایع عاشورا و سخنان امام حسین در روز عاشورا و طرح دلیل قیام اوست. او چنانکه خود میگوید اولین اصلاحگرا بود. اگر تاریخ عاشورا را بخوانی همان گونه که میخوانی عشق امام را آگاهانه و واقعی و نه ساختگی در خود حس میکنی و اشک میریزی. اگر تاریخ عاشورا را بدانی بر ستمگران تاریخ نفرین میفرستی و درس آزادگی و آزاد اندیشی میآموزی. چیزی که بالای منبرها گفته میشد ولی آنگاه که منبریها حاکم شدند آزادی و آزادگی را مهر لیبرالیسم زدند.
نتیجه: نظری افکندیم بر دو گروه از صنفهای اجتماعی. صنف مجریان موزیک پاپ و صنف مداحان و مقایسه ای کردیم میان کارکرد آنها. نتیجه آنکه: این گونه هیجانها ناشی از روحیه جمعی است که بر این گونه جمعها حاکم میشود و ربطی به انگیزه ای الهی ندارد که برخی کسان مدعی آنند.
26/10/92 - احمد شماع زاده
دفاع از خانه، نشان از ایمان
خداوند پدر موریس مترلینگ را بیامرزد که سه عنوان از کتابهایش را، سه عنوان از سورههای قرآن قراردادهاست؛ که هنوز دیدهنشده دانشمندی مسلمان چنین کاری کردهباشد: نمل(مورچگان)، نحل(زنبور عسل) عنکبوت(عنکبوت زجاجی)؛ جدا از اینکه عنوان یکی دیگر از کتابهایش نیز در قرآن آمده: موریانه؛ هرچند که خداوند از هرچیزی، در قرآنش نمونهای آوردهاست.
بههرصورت، نوشتههای وی در این زمینهها بر فهم قرآن و اینکه چرا خداوند چنین نامهایی را برای این سورهها برگزیده، کمک کردهاست؛ هرچند خداوند چنین کرده تا ما مسلمانان که قرآن میخوانیم پیش از دیگران که قرآن نمیخوانند، بر حقایق جهان چیرهشویم و پرنده خیال ما را به پرواز دراورد تا پیش از دیگران به اسرار طبیعت دستیابیم. اما میبینیم که همیشه عکس قضیه پیش آمده و نامسلمانان در این زمینهها بر ما پیشیگرفتهاند؛ چرا؟ چون قرآن را تدبّرنمیکنیم.
برگردیم به اصل موضوع که ‹مورچه› و ‹زنبور› بود. نگارنده یک بار زنبورها را تجربهکردهاست، و یک بار هم مورچهها را. در چه زمینهای؟ در زمینهای که تصورنمیشود حتا موریس مترلینگ هم در کتابهایش به آن پرداختهباشد.
در اینجا چیزی به ذهنم رسید که دریغ است همینجا یاداوری نشود:
اگر دانشمندی، فقیهی، مادّهگرایی، فیلسوفی و … به چیزی از آیات قرآن دستیافت، تصورنکنیم موضوع همین بوده که قرآن به آن اشارهکرده، و نکته نهفته در آیه را کشفشده فرضکنیم. خیر چنین نیست.
حتا ممکن است تا قیام قیامت هم، نکتههای قرآنی بر ما نورافشانی کنند.
آری. نکتهای را که پیرامون زنبوران و مورچگان کشفکردهام، آن چیزی است که هم عنوان گفتار را بر اساس آن برگزیدهام، و هم واژهای از واژگان و ادبیاتی است که رسول اکرم(ص) مردم را با آنها هدایتمیکرد: حبّالوطن منالایمان
اما چگونه؟
روزی از روزها که نظارهگر کشیدن دیواری جلو دیواری دیگر که لانه زنبوری در آن قرار داشت بودم، بهناگاه خیل زنبورها را دیدم که به سوی لانه خود روانند. هنگامی که به در بسته برخوردکردند، دیوانهوار خود را به جایی که پیش از آن لانهشان بود میکوبیدند. دوباره و سهباره میرفتند، چرخیمیزدند و میآمدند، و همین کار را میکردند. کوشش کارگران هم برای پراکندن آنان به جایی نمیرسید.
کسی گفت زنبورها از دود و آتش گریزانند؛ پس آتش بیفروزیم تا آنان حمله نکنند. آتش دودالود برافروختهشد. ولی زنبورها ولکن نبودند، و این ترفند کارا نبود. آنان از دود گریزانند، ولی برای دفاع از کیان خود، به آن بیتوجهند.
کارگران که میخواستند دیوار را تمام کنند و از یورش آنان در امان نبودند، بسیاری از آنان را با روشهای گوناگون کشتند، ولی با این وجود ناتوان شدند و دستازکارکشیدند. دودافشانی همچنان ادامهداشت. زنبورهای زندهمانده، خردهخرده کمشدند؛ ولی برخی دیگر باز هم در اطراف میپلکیدند؛ و به دنبال راهی برای رسوخ به لانه خود بودند.
روزی دیگر از روزهای تابستان، خود مشغول ریختن قیر داغی در جایی بودم تا زمستان آب باران از آنجا به دیوار نفوذ نکند. متوجه نبودم که در آن نزدیکیها لانه مورچهای هم هست. هنگامی که قیر پاشیدهشد، خیل مورچگان را دیدم که سرگردان بودند. تصورم این بود که میخواهند از مهلکه درروند. رعایت آنها را کردم تا پراکندهشوند؛ ولی موضوع چیز دیگری بود که من از آن آگاهی نداشتم.
با شگفتی تمام دریافتم که آنان هیچ ترسی از اینکه سوختهشوند ندارند و بیترس و واهمه خود را به مهکه میانداختند، چرا که قیرداغ آمده و راه لانة آنان را بسته است؛ آنان با این فداکاریها میخواستند کاری کنند تا به هر جهت، راه لانه بسته نشود!! و کاری به این نداشتند که کشته میشوند یا نه، هرچند حرارت قیر نشان از آن داشت که ممکن است بسوزند. چنانکه بسیاری از آنان در قیر مذاب سوختند!! جلّالخالق!!
پس، از مور و زنبور یادگیریم و از آنان کمتر نباشیم، که: حبّالوطن منالایمان
اما ببینید که در دوران ما چگونه از منابع و منافع ملی محافظت و نگهداری میشود:
خبرگزاری داشجویان ایران- تهران گزارش میدهد که در منطقه شهداد کرمان در تاریخ 8/8/89 بر اثر دستگیری دو نفر که قصد داشتند جنازه مومیایی یک موجود کوتوله را از کشور خارج کنند و به مبلغ سه میلیارد تومان به کشور آلمان بفروشند این کشف علمی بر ملا شده است. تا اینجا یک خبر علمی است که هر اهل پژوهشی از شنیدن آن شاد میشود ولی گویا این واقعه در ایران رخ داده، بنابراین نباید به آن دل خوش کرد زیرا دنباله خبر ناگوار است.
این اولین باری نیست که چنین کشفی صورت میگیرد ولی مشخص نمیشود که اولا چرا این کشفها توسط ظاهراً کسانی صورت میگیرد که باستانشناس نیستند ولی کار زیرخاکی میکنند؟!! و برعکس کسانی که باستانشناس هستند بیکارند؟!!
دوم اینکه چرا دولت و حکومت علیّه! نمی آید این روند را دگرگونه کند و تیمهای باستانشناسی را به مناطقی که این آثار در آنها وجود دارد گسیل کند و زیر نظر نیروی انتظامی قراردهد تا از سوء استفاده به هر شکلش پیشگیری شود.
سوم اینکه این اشیاء کشف شده چه میشود؟ مثلا آیا اگر پس از هجده ماه اکنون به موزه ملی سربزنیم آن را مییابیم؟
دنباله خبر به طور خلاصه:
پس از اینکه فرمانده نیروی انتظامی درباره این خبر مصاحبه و چند باستانشناس اظهارنظر میکنند به یکباره فرمان در میرسد که خبر را تکذیب کنید و همه سایتهایی که خبر را گزارش کرده اند خبر را حذف کنند که این کار صورت میگیرد و تنها سایتی که این کار را نمیکند فیلتر میشود. و...
از نظر اقتصادی اگر این کشفها پیش یا پس از کشف دزدیده نشوند و در موزه های ایران به نمایش گذارده شوند ایران از نظر آثار باستانی خیلی کمتر از مصر نخواهدبود که درامدش از توریست بیش از درامد نفت ایران است. البته مصر که جای خود دارد حتا ترکیه بسیار بیش از درامد نفت ایران درامد توریستی دارد.
از نظر علمی نیز دانشمندان ایران و جهان میتوانند از این کشفها بهره برداری کنند و نظرهای تاره ای ارائه دهند که انسان همواره در پی کشف حقایق گذشته برای بهره برداری در ساختن آینده است.
اگر این کشف در کشوری اروپایی رخ داده بود یک سمینار تشکیل میدادند تا دانشمندان اهل نظر در این زمینه نظرهای خود را ارائه دهند و سپس در موزه قرارش میدادند و بهره برداری اقتصادی صورت میگرفت.
به نظر شما چه دستهای پنهانی پشت این قضایا و پنهان کاریها وجوددارد؟
احمد شماع زاده