ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
معنای «اهل الذّکر» در قرآن
برخی از فرفه های عرفانی، مصداق برواژه قرآنی اهل الذّکر در آیه نحل: 43 و انبیاء: 7 را کسانی میدانند که اهل ذکر گفتن هستند و از نظر خود دفاع نیز میکنند!
ویکی شیعه نیز مینویسد:
«در تفسیر دو آیه برخی آن را اهل علم و کتاب دانستهاند و شیعیان و عدهای دیگر از اهل سنت آن را منحصر در اهل بیت پیامبر میدانند. در ادعیه و زیارات هم اهل ذکر بر ائمه اطلاق شده است.»
و این درحالی است که این مصداقها جامع نیستند و منظور نظر خداوند را برآورده نمیسازند؛ بلکه معنای اصلی، جامعتر است و همه این مصداقها را نیز در بر میگیرد:
ذکر به معنای یاد کردن یا به یادآوردن است. مشهورترین یاداروی بویژه در زبان فارسی همان به یاداوردن نام و صفات باری تعالی است. ولی این تنها معنای این عبارت بویژه در آیه مذکورنیست.
چرایی این ادعا را بدین گونه پی میگیریم:
در طول تاریخ، کسانی را که کارشان بیوگرافی نویسی بوده، تذکره نویس میخواندند. پس تذکره نویس برابر با بیوگرافی نویس امروزی است. تذکره نویسان آغازین، تذکره یا زندگینامه شاهان را مینوشتند و در خلال آن به شرایط زندگی مردم نیز میپرداختند. یکی از شاخصترین کتابهایی که در این زمینه به وجود آمد، شاهنامه یا نامه شاهان یا کتاب شاهان فردوسی است که «تاریخ زندگانی شاهان» است؛ و اگر بخواهیم آن را به عربی ترجمه کنیم میشود: تذکرة الملوک.
بدین ترتیب بود که تاریخ نویسی کم کم شکل امروزین را به خود گرفت. یکی از تذکره های مهم و مشهور در زمینه تذکره نویسی که پس از دو قرن از نوشتن شاهنامه نوشته شد و زندگینامه هفتادودو تن از عرفا در آن آمده، «تذکرة الاولیاء» شیخ عطّار نیشابوری است.
بدین گونه قرآن کریم که همه چیز را به گونه اصلی و در بسیاری موارد نمادین بیان کرده، واژه تاریخدانان را با عنوان اهل الذّکر بیان کرده و شناسانده است.
برای مطمئن شدن از این معنا، چه بهتر از این که به معنای آیه توجه کنیم:
و ما ارسلنا من قبلک الّا رجالاً نوحی الیهم فاسألوا اهل الذّکر ان کنتم لاتعلمون
و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی را که به آنان وحی میکردیم. پس اگر نمیدانید از تاریخ دانان بپرسید. معنای تاریخدان یا تذکره نویس پیامبران در این آیه جایگاه و معنای شایسته خود را دارد:
ای محمد! پیش از تو مردانی بودهاند همچون تو، که کسانی سرگذشت زندگی آنان را یا در سینه دارند و یا مکتوب کرده و به رشته تحریر درآورده اند. پس اگر آگاه نیستید، از آنان یا آثارشان جویا شوید. آنان کسانی هستند که از تاریخ زندگانی انبیاء آگاهی داشته، و آن را یا نگاشته، و یا سینه به سینه به پسینیان خود منتقل کرده اند.
بدین ترتیب میبینیم که همه مصداقهایی که پیرامون اهل الذّکر در کتابها و پژوهشها آمده، در این معنا گنجانده میشود؛ و بی شکّ این معنا برایند همه آن معانی و مصداقهاست.
بیست و دوم بهمن نودوهشت- احمد شمّاع زاده
لزوم بازشناسی «هدف» و «وسیله» در روند زندگی
وسیله، چیزی است که به واسطه آن به هدف میرسیم.
هدف آن چیزی است که در طول زندگی به دنبال آن هستیم.
هدف دو گونه است: هدف اصلی یا نهایی یا غایی و هدف واسطه ای.
هدف واسطه ای، برای رسیدن به هدف اصلی یا غایی، واسطه قرار میگیرد.
روشنگری بیشتر در این زمینه: هدف انسان رسیدن به غایت است؛ ولی بسیاری وقتها برای رسیدن به هدف غایی، باید به هدفی واسطه ای دست یابد تا به وسیله آن، یه هدف غایی برسد.
برای مثال: هدف کسی رسیدن به رفاه و داشتن یک زندگی آرام است. او میداند بدون وسیله لازم نمیتواند به این مهم دست یابد. پس هدفی دیگری را در نظر میگیرد. میگوید باید به دانشگاه بروم. رفتن به دانشگاه و تحصیل دانش هدفی واسطه ای است تا پس از رسیدن به این هدف و عبور از آن، به هدف غایی که رفاه است دست یابد. این موضوع میتواند در تمام جنبههای زندگی کاربرد داشته و مؤثر واقع شود.
چند دهه پیش، بسیار گفته میشد و اکنون نیز گاهگاهی گفته میشود که مثلاً هنر برای هنر، دانش برای دانش. اینها انحراف است. انحرافهایی فکری که دامنگیر اندیشمندان نیز شده است. هنر و دانش و اینگونه موارد، همه وسیله اند. پله ای هستد برای دستیابی به حقیقت. اگر خود، هدف واقع شوند، انسان از غایتگرایی باز میماند.
ناگفته پیداست که هدف برای هرکس بسیار مهم است و زندگی او بدان وابسته است. پس هرگاه وسیله به جای هدف بنشیند، انحراف پیش میآید. بیشترین نمود اینگونه انحراف در مورد دین و دینداران صدق میکند و اینگونه انحراف، بیشترین تأثیر را در زندگی آدمیان داشته و دارد؛ زیرا اگر شخصی یا شخصیتی دیندار، وسیله را جانشین هدف قراردهد، بدان تقدّس میبخشد و تعصب ایجاد میشود. آنگاه که تقدس و تعصب با هم جمع شوند، چشمهای بینا را کور میکند و شخصی که در این حالت قرارمیگیرد، نه تنها دودمانش بر باد میرود؛ بلکه دیگر دودمانها را نیز بر باد میدهد.
پس از ادیان، بیشترین جانشینی وسیله به جای هدف، در مورد مرامهای ایدئولوژیک صورت گرفته و انحرافها را در طول تاریخ انسان بر روی زمین شکل داده و انسان و انسانیت را به انحراف کشانده است.
ادیان، مرامهای ایدئولوژیک، کتابهای آسمانی، پیامبران و رسولان، همه وسیله اند. وسایلی برای رسیدن به حقیقت.
هرگاه این وسایل هدف قرار گیرند، هم نقش راهنما بودن خود را از دست میدهند و هم از درون تهی میشوند؛ و گاهی به ضد ارزش نیز تبدیل میشوند.
به دست دادن برخی مثالها در این زمینه لازم به نظر میرسند:
وسایل بد، نباید راهنمای هدفهای خوب قرارگیرند که در حکومت برامده از انقلاب، چنین شد.
برای مثال: نمیتوان برای رسیدن به اسلامی که خود در نظر داریم(از میان انبوه اسلامهای مختلف)، به هر وسیله ای دست آزید. هرچند اسلام، خود هدفی واسطه ای اسست.
بیست و دوم بهمن نودوهشت- احمد شمّاع زاده