بیحجاب یا باحجاب؟ مسأله این است!
احمد شمّاع زاده
بخشی از خبری که کامل آن در پایان میآید:
... جعفر شجونی، روحانی اصولگرا هم از این دسته است. وی در این رابطه به خبرنگار سایت سلام نو گفت: افراد بیحجاب غیر از اینکه پیش خدا، روح امام و ارواح شهدا روسیاه هستند و کتکش را خواهند خورد، به زودی سیاست تندتری هم باید علیه اینها اتخاذ شود.
ظاهراً عقل فرانسیس، پاپ کلیسای کاتولیک روم، از شجونی خیلی بیشتر است. او متوجه شده که کلیسای تندرو اگر مفید بود، وضع دین مسیحیان بهتر از این بود و به همین دلیل از تاریخ خود درس گرفته و دارد خود را اصلاح میکند. چنانکه اخیراً در خطبه ای که در آن شگفتزدگی همگان را بر انگیخت، اعلام کرد: کلیسای کاتولیک دیگر به جهنم معتقد نیست؛ زیرا این مساله با عشق الهی تعارض دارد و آدم و حوا اسطوره ای بیش نیستند.
ولی تندروان ما مانند این آقای بددهن هنوز متوجه نشده اند که تندروی اگر کارساز بود، در این مدت مدید سی و اندی سال که از انقلاب گذشته، وضع دین و در نتیجه حجاب مردم بهتر شده بود.
جوانان امروز بدانند که پدران کلیسا که امروزه به تجدید نظر در روشهایشان پرداخته اند، همانهایی هستند که در دهه چهل، نویسندگان حوزه قم در نشریه هایشان همچون مکتب اسلام، تفتیش عقاید(انگیزیسیون) منتسب به آنان در سده های پیشین را به عنوان نقطه ضعفی بزرگ در جهان مسیحیت به باد انتقاد میگرفتند و ما جوانان آن روز تصور و نیز آرزو میکردیم که ای کاش اسلام بر سریر قدرت بنشیند تا به آنان نشان دهد اندیشه آزاد و رأفت اسلامی یعنی چه! دیگر نمیدانستیم پدران حوزه اگ به حکومت برسند، مفتش تر از پدران کلیسا که تنها به دانشمندانی همچون "برونو" و "گالیله" گیر میدادند از آب در خواهند آمد و به همه چیز مردم و همه اقشار جامعه مسلمان ایران گیر خواهند داد!!
آری ما ساده دلان به همین سادگی گول خوردیم!! یا بهتر بگویم تصور میکردیم که اینان در گفتار و کردار خود صداقت دارند که چنین نبود.
این آقا نیروی انتظامی را تحریک و تشجیع میکند که به مردم بیش از پیش یورش برند همچون دوره رضاشاه! همان گونه که رضاشاه نتوانست هرچند با زور همه مردم را بیحجاب کند جمهوری اسلامی وهیچ حکومتی نخواهد توانست همه مردم را به زور با حجاب کند و این کار جز ویرانگری فرهنگ و جامعه ثمری در برنخواهد داشت.
اینان باید از مصریها، اردنیها، اندونزیاییها، مالزیاییها و دیگر کشورهای مسلمان دور و نزدیک یاد بگیرند که حجاب امری انتخابی است و اگر به خود مردم واگذار شود که در ان کشورها شده است، اصلا مشکلی به نام حجاب داشتن یا نداشتن وجود ندارد. زنان آن کشورها با حجابترین زنان هستند، بی آنکه کسی مجبورشان کرده باشد.
آیا اینان نمیدانند که انسان بر چیزی که از آن منع شود، حریصتر میشود؟ ولی با کمی دقت متوجه میشویم که حاکمیت این موضوع را هم میداند و مشکلش حجاب نیست؛ بلکه به دنبال رد گم کردن است تا با این وسیله، مردم را سرگرم کند و خود مشغول ادامه سیاستهای نادرست و وطن برباد ده خود باشند.
تنها چیزی را که این آخوند فهمیده ولی باز هم به آن توجه نکرده و از آن عبرت نگرفته، این است که بخشی از کسانی که حجاب را رعایت نمیکنند هدفشان دهنکجی به تندرویها و سختگیری هاست. از سوی دیگر، اگر این حرفش درست بود که بیحجابی دختران برای یافتن شوهر است، باید پرسید پس چرا زنان شوهردار هم کم حجاب یا بدحجاب شده اند؟
این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که اگر دختران به دنبال شوهر باشند کار بدی نکرده اند، بلکه در راستای یکی از اهداف دین مبین اسلام قدم گذارده اند که تشکیل خانواده است و به تمسخرگرفتن آن، نشانه نشناختن دینی است که مدعی دفاع از آن است.
او
باید بداند که مردم اصولاً دیندارند؛
هرچند ممکن است تابع دین حکومتی نباشند.
امروزه، مردم با رفتار این حکومت به سه گروه تقسیم شده اند:
گروه اول که شمارشان کم است ظاهر و باطنشان یکی است. یعنی اگر حکومت عوض شود ظاهرشان عوض نمیشود. یا بدحجاب و بی حجاب اند و یا خوش حجاب و باحجاب.
گروه دوم، ریاکارند یعنی هرچند ظاهراً باحجابند ولی اگر در این جامعه ظاهرپسند و ظاهربین(بویژه از دید حکومت) نبودند، و به حال خود واگذارشان میکردند، تا کنون بیحجاب شده بودند.
گروه سوم، همان کسانی هستند که او شناخته و کارشان دهنکجی به سختگیریها و تندروان است. آنان نه بیدین هستند و نه هدفشان دهنکجی به دینداران واقعی است.
بی حجابی یا کم حجابی نشانه بی ایمانی یا کم شدن ایمان زنان و دختران نیست بلکه نشانه نارضایتی و بی ایمانی نسبت به حاکمیت موجود و به گونه ای دهنکجی به آن است. دلیلش هم این است که در دوره ریاست جمهوری خاتمی که مردم بیشترین رضایت را از حاکمیت (البته با کوشش دولت و به کام حاکمیت) داشتند حجاب در اوج خود بود. اگر به این سخن باور ندارید عکسهای آن زمان در جراید موجود است. آنها را بازبینی و بررسی کنید تا به این حقیقت دست یابید.
ای حاکمان! اگر میخواهید مردم حجابشان درست شود بروید خود را درست کنید. اگر مردم ببینند که حکومت عادل است پیرو آن میشوند؛ و حجابشان هم درست خواهد شد:
العدل اساس الملک
این جمله ای بود که بر روی تاقچه اتاقی قاب شده، و قرارگرفته بود که آیت الله خمینی را نشان میداد که یک میز کوچک در جلو خود دارد و بس. مردم برای عدل موعود قیام کردند و اگر میدانستند که با انقلاب خود ریا و ظاهرسازی زیاد میشود و به جای عدل اسلامی تنها نام آن باقی میماند و وضع معیشت مردم بدتر و فاصله طبقاتی بسیار بیشتر از آن زمان میشود، هرگز قیام نمیکردند.
او میگوید آمار طلاق زیاد شده ولی نمیگوید چرا چنین شده. ریشه کاهش آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق در وضعیت بد اقتصادی است که نتیجه فساد اقتصادی در دستگاههای حکومتی و سپس دولتی است. کم شدن شمار نوزادان نیز در همین راستا قرارمیگیرد و حکومت با هیچ ترفندی نخواهد توانست شمار آنان را زیادکند و اگر به اجبار و نادیده گرفتن حقوق مردم، موفق به این کار شود در آینده نمیتواند آنان را اداره کند و جامعه ای سالم به وجود آورد؛ بلکه جامعه پسرفت بیشتری خواهدداشت تا آن هنگام که وضع معیشت مردم بهبود یابد. آقایان هم سوراخ دعا را گم کرده اند! و هم نشانی عوضی به مردم میدهند و آنان را میفریبند!! وای بر شما حکومتگران ستمگر!
تارخی نگارش: یازدهم شهریور نودوسه
ویرایش دوم: مرداد نودوهشت
احمد شماع زاده
غزلی از: محمد سلمانی
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
سوگند میخورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست
با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما
وقتی بیا که حوصلة غنچه تنگ نیست
در کارگاه رنگرزانِ دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
از بردگی مقام بلالی گرفتهاند
در مکتبی که عزّت انسان به رنگ نیست
دارد بهار میگذرد با شتاب عمر
فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست
وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست
تنها یکی به قلّه تاریخ میرسد
هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست
سرویس اجتماعی: سالهاست حجاب زنان ایرانی به یکی از بحث برانگیزترین موضوعات اجتماعی و حتی محافل و مقامات سیاسی بدل شده است؛ از محافل روشنفکری و دفاع از حقوق زنان گرفته تا مجالس مذهبی که حجاب را امری مهم و اساسی برای یک جامعهٔ اسلامی به حساب میآورند. در این میان برخی از کارشناسان مسائل اجتماعی و حتی بسیاری از مذهبیون بر این باورند که نه تنها اجبار معضل حجاب را حل نمیکند، بلکه باعث میشود به صورت ناخودآگاه این پدیده در اجتماع شیوع بیشتری داشته باشد. در همین میان هم برخی تندرویان معتقدند باید با شدت عمل هر چه بیشتر با این مسئله برخورد شود. حجت الاسلام جعفر شجونی، روحانی اصولگرا هم از این دسته است. وی در این رابطه به خبرنگار سایت سلام نو گفت: افراد بیحجاب غیر از اینکه پیش خدا، روح امام و ارواح شهدا رو سیاه هستند و کتکش را خواهند خورد، به زودی سیاست تندتری هم باید علیه اینها اتخاذ شود.
این عضو جامعهٔ روحانیت مبارز گفت: لباس پوشیدن خانمها اکنون جنبهٔ سیاسی پیدا کرده است و دهن کجی به نظام است. اینها غیر از اینکه پیش خدا، روح امام و ارواح شهدا رو سیاه هستند و کتکش را خواهند خورد، به زودی سیاست تندتری باید علیه اینها اتخاذ شود.
شجونی در ادامه برخی مباحث را بهانهگیری دانست و گفت: این که هوا گرم شده، بهانه است. مانند آنهایی که پای منبر علی بودند و علی میفرمود بیاید علیه معاویه بجنگیم، میگقتند هوا گرم است یا زراعت داریم و کشاورزی را نمیتوانیم ترک کنیم. امیرالمومنین این افراد را نفرین کرد. انشالا نفرین خدا نصیب این جور خانمهای بدحجاب شود.
این نمایندهٔ سابق مجلس در ادامه تاکید کرد: مادران اینها با جوراب، با حجاب و با چادر بودند. آن زمان هم تابستان و زمستان بود. نتیجه میگیریم که این گرما و سرما، سیاسی بوده و بهانه است و دهن کجی در مقابل قیام امام و خون شهدا است. من شب و روز نفرین میکنم.
وی با تاکید بر عملکرد ضعیف قوهٔ مجریه در همین رابطه گفت: امیدواریم نیروی انتظامی غیرتش را زیادتر کند و دلسوز نظام باشد. بحمدالله وضع اقتصادی نیروی انتظامی هم روز به روز بهتر میشود. اینها میتوانند محکم عمل کنند. ما قانون داریم و قانون را باید قوهٔ مجریه اجرا کند و ابزار دست قوهٔ مجریه همین نیروی انتظامی است.
حجت الاسلام شجونی تاکید کرد: آقای رییس جمهور آن اوایل گفت اول باید این مسئله از روحانیون شروع شود. این حرف غلط بوده و مزخرف است. قانون را باید قوهٔ مجریه اجرا کند نه طلبه، تا چشمش را کور کنند، شاه رگش را ببرند و او را بکشند. دولتهای ما دولتهای دلسوز اسلامی نیستند. اینها فقط از اسلام بهره، ریاستش را میبرند و گرنه دلشان برای نظام و اسلام نمیسوزد. نتیجه میگیریم که چون قانون داریم، قانون را هم باید قوهٔ مجریه اجرا کند، ابزار دست اجرای کشور هم اول نیروی انتظامی است.
وی در پایان افزود: ساپورت پوشان آلوده به شهوت هستند. کسی زن نمیگیرد. اکنون ازدواج خیلی کم است. برید از دفاتر ازدواج سوال کنید. ازدواج یکی است و طلاق ۴ تا. بعد این دختران خود را این گونه نشان میدهند که شاید شوهر کنند، ولی هیچ بیغیرتی حاضر نمیشود با این چهرهها ی زننده ازدواج کند.
آخرین ویرایش: فروردین 1403
احمد شمّاع زاده
قیاسی ناجور و دردسرساز:
مقایسه آزادی بردگان لینکلن و رفع منع ثبت ازدواج همجنسگرایان اوباما
احمد شمّاع زاده
بهرام رادان مطلبی را پیرامون قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان در تمام خاک آمریکا، از روی حسی که داشت، در صفحه تویترش نوشت و به هنگام نوشتن شاید متوجه حساسیت موضوع و سنن حاکم بر جامعه ایران نبود و دقیقاً نمیدانست که چه مینویسد، چه تأثیرهایی بر جامعه میگذارد، و با چه واکنشهایی از سوی مردم رو به رو میشود. او حرف دلش را زد؛ و پس از آنکه به او یورش بردند، از سخن خود عقب نشینی سیاسی- اجتماعی کرد. البته کار خوبی کرد که اینجا را عاقلانه عمل کرد و لجبازی نکرد و آبروی خود را بازخرید.
تا اینجای موضوع از نظر احساسی تمام! ولی از نظر عقلی ببینیم سخن آقای رادان که ممکن است سخن بسیاری از جوانان کشور و یا دست کم همجنسگرایان باشد، آیا توجیهی عقلانی هم دارد و از نظر عقلی درست است، یا تنها یک سخن احساسی بوده و عقل و خرد بر آن حکم نمی رانده است؟ زمانی برده داری بر جامعه آمریکا حاکم بود، همانند زمانی که بر جامعه مسلمانان به هنگام ظهور اسلام حاکم بود. در هر دو جامعه بسیاری از اقشار مردم کار و کاسبی شان از راه برده داری و یا شغلهای وابسته به آن بود.
اگر رسول اکرم(ص) از همان آغاز رسالت خویش، برده داری را حرام اعلام میکرد، بر مشکلات خود و جامعه می افزود، و ممکن بود سخنش خریداری نداشت و کسی از آن پیروی نمیکرد. پس برای بی اثر کردن این رسم ناجوانمردانه، به هر بهانه ای میگفت، اگر میخواهید خداوند در فلان مسأله از شما راضی باشد و یا شما را ببخشد یک برده آزاد کنید. با این سیاست:
- همه مسلمانان و غیرمسلمانان دانستند که برده داری در نظر خداوند کاری ناشایست است.
- بردگان بسیاری آزاد شدند؛ بدین ترتیب خرده خرده، بساط برده داری برچیده شد.
یعنی رسمی که ریشه در اعماق جامعه داشت، بدون خشونت از میان برداشته شد!
مقایسهای میان لغو نظام برداری در آمریکا و در صدر اسلام: https://www.academia.edu/31789768
بنابراین از آن جهت الغای رسم برده داری در جامعه آمریکا اهمیت بسیاری دارد و آبراهام لینکلن جان خود را بر سر آن نهاد، که اکثریت جامعه مخالف لغو آن بودند. آنهم در جامعه ای که رأی اکثریت مهم بود.
هرچند همجنسگرایی در جامعه مادی محور آمریکا رو به فزونی است، ولی اکثریت مردم آمریکا با این عمل ضدفطری مخالفند و آن گونه نیست که همه میخواستند و دولت مانع آن بود؛ بلکه برعکس؛ هرچند همجنسگرایان و طرفدارانشان رفع منع ثبت ازدواج آنان را جشن گرفتند و رئیس جمهور اوباما هم آن را بزرگ و مهم خواند، ولی باید در نظر گرفت که این موضوع به آن دلیل بزرگ و مهم شد که اکثریت مردم آمریکا با آن مخالف بوده و هستند و اگر مخالف نبودند خیلی زودتر قانونی شده بود و این تنها مردم و فشار افکار همگانی بود که مانع تصویب آن میشد؛ و این حکومت بود که مجبور شد طی چندین سال ایالت به ایالت مجوز بدهد، تا زمینه را برای چنین روزی فراهم آورد.
پس این دو رویداد اجتماعی تاریخ آمریکا، نه تنها قابل قیاس با یکدیگر نیستند، بلکه از نگاه مردم، در دو جهت مخالف یکدیگر هستند؛ بویژه آنکه لغو برده داری موضوعی اقتصادی- اجتماعی بود که همه مردم کشور به گونه ای با آن درگیر بودند؛ ولی ثبت ازدواج اینان، تنها محدود به یک قشر ویژه و ناهمگون با دیگر اقشار جامعه است!! بنابراین هیچگونه شباهتی با یکدیگر ندارند؛ بویژه از دیدگاه اهمیت اجتماعی.
آزادی بردگان کجا و رفع مانع از ثبت ازدواج یک قشر ناهمگون کجا؟!!!
نتیجه گیری: کسانی که در شبکه های اجتماعی حضور دارند، باید مراقب نوشته های خود باشند و هرچه را که به یکباره به ذهنشان میرسد، ننویسند تا از کرده خود پشیمان نشوند؛ بلکه آنچه که در ذهن دارند سبک سنگین کنند، جوانب کار را در نظر آوردند و سپس دست به قلم شوند؛ زیرا در شبکه های اجتماعی راه بازگشتی وجود ندارد و نمیتوانی نوشته خود را، پس از انتشار گسترده، از میان ببری!
نگارش: تیر 1394
ویرایش: فروردین 1403
احمد شمّاع زاده
پدیدهای بسیار شگفت و نادر!!
احمد شمّاع زاده
دیروز در فیسبوک گزارشی را دیدم که بیش از 24 ساعت است فکر و ذهن مرا به خود مشغول کرده، و مرتباً دودل بودم که بر روی این رخداد تمرکز کرده و آن را ثبت کنم و یا رهایش کنم؟
در نهایت تصمیم گرفتم ثبتش کنم، از آن جهت که پدیده ای کمیاب است و شاید دیگر تکرار نشود، و برای نویسندگان تاریخ همجنسگرایی در آینده، مفید واقع شود.
کمیاب، نه از این نظر که یک درس خوانده حوزه همجنسگرا باشد، که در طول زندگی خود بسیار شنیده و خواندهام، و دست کم برای من تازگی ندارد، بلکه از این نظر که این رخداد، رخدادی ویژه است به دلایل زیر:
یک- این طلبه چون موضوع را علنی کرده و چون نتوانسته در ایران دوام بیاورد، تصمیم گرفته از کشور خارج شود؛ و فعلاً در استانبول اقامت داشته باشد تا ویزای کانادایش آماده شود و به آن کشور که همجنسگرایی در آن قانونی است مهاجرت کند.
دو- از مصاحبه با گزارشگر بی بی سی نه تنها امتناع نکرده، بلکه استقبال هم کرده و تمام جزئیات همجنسگرایی خود را در میان میگذارد؛ و از همه بالاتر اینکه خود را یک طلبه متدیّن و عامل به شرع و متصلّب دینی نشان میدهد؛ و اولین قرار ملاقات را در مسجدی در استانبول میگذارد؛ که پس از نماز و خلوت شدن مسجد، با لباس طلبگی به مصاحبه میپردازد؛ و حتّا با همان لباس در شهر عکس میگیرد، تسبیح می گرداند؛ و ذکر میگوید.
سه- هنگامی که با خبرنگار بی بی سی میخواهند به یک کلوپ همجنسگرایی بروند، خود را همچون خانمهایی که میخواهند به یک پارتی شبانه بروند، آماده میسازد. یعنی حتا از نشان دادن پنکیک برای آرایش صورت! و ریمل کشیدن مژگان ابائی ندارد!! که به نظر میرسد این کارها هیچ لزومی نداشت تا فیلمبرداری شود؛ مگر اینکه عنوان مریضی را بر روی این کارها بگذرایم.
چهار- در کلوپ با یک زوج همجنسگرا چهارنفری گفت و گو میکنند و جالب اینجاست که یکی از گی های ایرانی میگوید: خدا را شکر ما چنین و چنان مشکلاتی داشتیم، ولی اکنون کسی هست که خطبه عقد هم برایمان بخواند!!!!!
آری، عجایب این مصاحبه آن نیست که وی یک همجنسگراست، عجایب آن این آشکارسازیهاست. مسلّم است که وی مریض است؛ ولی همان گونه که در مقاله همجنسگرایی! هنجار یا ناهنجاری؟یاداور شدهام، مریض باید مداوا شود؛ بویژه اگر کسی خود را دیندار نشان میدهد. چنین کسی باید:
- از آغاز در این راه گام نمی نهاد و شغل طلبگی را انتخاب نمیکرد؛ و اگر اجبار خانوادگی در کار بوده، بایستی با خانواده خود در میان، و درس حوزوی را کنار می گذاشت.
- اگر از این مرحله نتوانسته موفق بیرون آید، باید در مرحله دوم خود را به خداوند واگذار میکرد؛ و با خداوند عهدوپیمانی می بست تا او را کمک کند. این موضوع از ترک اعتیاد به مواد مخدّر که بالاتر و سختتر نیست!
- اگر مرحله دوم را نیز نتوانسته اجرائی کند، دست کم میتوانست از این لباس خارج شود و مهاجرت کند.
- حال که با همین لباس مهاجرت کرده و میخواهد به کشوری که همجنسگرایی قانونی است برود، چرا خود را در معرض رسانه ها گذاشته و کار خود را رسانه ای کرده است؟!!
واقعاً که در چه دنیای عجیب و غریبی زندگی میکنیم!! در احوال و اوضاعی که برای آخرالزّمان در احادیث و روایات نقل شده، به ذهن هیچ بنی بشری خطور نکرده که چنین موردی هم ممکن است یافت شود!!
اینهم یک تجربه عینی، نقل از یادداشتهای سال 1394:
در ایستگاه مترو یک کشور اروپایی، توی قطار نشسته بودم تا قطار حرکت کند. دو جوان که با هم صحبت میکردند، وارد شدند و آمدند درست رو به روی من نشستند. کم کم متوجه شدم یکی فاعل است و دیگری مفعول. شخص فاعل سرش را تراشیده بود، آن گونه که مد روز است، لباسهای نسبتاً عجق وجقی هم پوشیده بود. ولی دومی موهایش بلند و شانه شده بود؛ که چون صورتش ظریف بود کمی هم شبیه زنها شده بود... اولی در حالی که گویی دوست دخترش را نوازش میکند، و در حالی که خوش و بش میکردند، دست بر دوش دومی گذاشته بود، گاهی هم بوسی بر شقیقه اش میکاشت... چندشم آمد و نتوانستم تحمل کنم... جایم را عوض کردم. اگر انسان سالم باشد و فطرتش با دگرگونی زمان دگرگون نشده باشد، مسلم است که از این گونه رفتارها چندشش میشود...
همجنسگرایی! هنجار یا ناهنجاری؟: https://www.academia.edu/7580689
یادداشتهای شهر خیلی شلوغ- سال 1394: https://www.academia.edu/24051019
هفدهم تیرماه 1395
ویرایش: فروردین 1403
احمد شمّاع زاده
خوابگاه اصحاب کهف کجاست؟
غار «پترا» یا غار «طرسوس»؟
فرزانه ابراهیم زاده
سخن نخست:
قرآن، کتاب اندیشه، کتاب شگفتیها، کتاب آفرینش و آفریدگان، و کتاب تشریع هستی است.
برخی سورههایش نماد و نمونهای از کل قرآن هستند؛ پر از شگفتیها، همچون حمد، مدّثّر، و کهف.
سوره کهف، گذشته از این قصه آموزنده و زیبا، قصه های شگفتی آفرینی همچون موسی و خضر، ذوالقرنین، و باغدار کافر، را نیز در بر دارد!
امّا در درون قصه اصحاب کهف به تنهایی نیز شگفتیهایی نهفته است که تا کنون برخی کسان، برخی نکتههای اعجاب و اعجاز برانگیز آن را آشکار کردهاند؛ از جمله:
یک- دکتر محمدمهدی اصفهانی استاد دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران، از آیه یازده، (فضربنا علی آذانهم فیالکهف سنین عدداً) رابطه میان لاله گوش و ژن را کشف کرده است.
دو- نگارنده از آیه 25 (ولبثوا فی کهفهم ثلاث مآته سنین وازدادوا تسعا)، اعجازی ریاضی فیزیک از قرآن را کشف کردهام.
سه- و در اینجا، خانم فرزانه ابراهیم زاده پیرامون جای غاری که اصحاب کهف در آن به خواب سیصد ساله فرورفتند، با بهره گیری از تفسیر المیزان پیرامون آیه 17 (و تری الشّمس اذا طلعت تزاور عن کهفهم ذات الیمین و اذا غربت تقرضهم ذات الشّمال)، اعجاز دیگری از قرآن را رونمایی کرده است.
*****
سال گذشته برای سفری تحقیقاتی و توریستی به کشور اردن رفتم؛ مانند هر توریست دیگری که به این سرزمین عرب زبان سفر میکند. سری به شهر تاریخی و باستانی پترا زدم. شهری سنگی و خارقالعادهای که در میان کوههای سرخ رنگ قرار دارد! آنچه در آنجا برای من جالب بود، دیدن محلی بود که بر اساس نوشتههای کتابهای مقدس (تورات و قرآن) خوابگاه سیصد ساله مردانی است که ما آنها را به عنوان اصحاب کهف یا یاران غار می شناسیم. داستانی که در ادبیات و تفکر دینی مسلمانان و سایر ادبیات جهان، به داستان شش جوان یکتاپرست و سگشان شهرت یافته است؛ که به دلیل اینکه نمیتوانستند دین خود را در زمان فرمانروایی به نام دقیانوس آشکار کنند، به غاری پناه برده و به مدت سیصد سال به خوابی عمیق فرو رفتند.
در این سالها به جز اردن، ترکیه نیز با ارائه مدارکی اعلام کرده است که محل وقوع این رخداد، بخشی از این کشور، در نزدیکی شهر طرسوس است. بر اساس گزارشی که خبرگزاری جمهوری اسلامی با استناد به منابع ترک زبان منتشر کرده است، این غار در چهارده کیلومتری شمال غربی شهر طرسوس در جنوب ترکیه، در کنار مقبره ای منتسب به حضرت دانیال نبی* قرار دارد.
اینکه تاکنون مدیران برخی کشورها خوابگاه اصحاب کهف را به کشور خود نسبت داده اند، نشان از اهمیت این موضوع دارد؛ اما به نظر میرسد بخشی از این موضوع به بازده اقتصادی چنین مکانهایی در کشورهای مختلف باز میگردد؛ کاری که کشور ترکیه در میان دیگر کشورها، ید طولایی دارد. در سالهای اخیر، ادعاهایی توسط کشور ترکیه برای انتساب برخی از مشاهیر از جمله مولانا به عنوان شاعر ترک! مطرح شده که وی حتّا یک بیت شعر به زبان ترکی نسروده است!
اعلام وجود غار اصحاب کهف در ترکیه نیز، یکی دیگر از این ادعاهای تاریخی است؛ و از این راه توانسته است توریست بسیاری را به سوی خود بکشاند؛ اما شواهد و قرائن تاریخی و آیات قرآن، ثابت میکنند که محل وقوع رخداد اصحاب کهف برخلاف ادعای کشور ترکیه، در این محل نبوده است.
توضیح آنکه:
علامه طباطبائی در تفسیر آیه 17 سوره کهف، تأکید دارد که «بر اساس کلام الهی، شعاع خورشید به هنگام طلوع، بر جانب راست غار میتابیده، و به هنگام غروب بر جانب چپ غار».
لازمه چنین تابشی این است که غار و ورودی آن، در جنوب غربی واقع شده باشد، تا آفتاب در طول روز بر آن بتابد (همچون آپارتمانهایی که در ضلع جنوب غربی یک ساختمان واقع شده باشند.)، که این ویژگی در مورد غار پترا که در دامنه جنوبی کوه واقع شده و دو طرف راست و چپ آن باز است، صدق می کند! و آفتاب در طول روز بر آن میتابد و به دلیل قرار گرفتن در ارتفاع، میشود کاملاً از آنجا طلوع و غروب خورشید را دید. و این در حالی است که غار طرسوس چنین موقعیتی را ندارد، و آفتاب به راحتی به درون آن نمی تابد.
از سوی دیگر در درون غار پترا، چند مقبره گونه وجود دارد؛ و روی دیوارهای غار، خطّاطیها و نقشهایی به زبان یونانی قدیم نقش بسته است؛ که نشانگر عهد دقیانوس است؛ و در میان آنها تصویر سگی را میتوان دید که نشانه سگ اصحاب کهف است که به رنگ قرمز نقاشی شده است.
منبع: روزنامه سرمایه، مورخ 26 مرداد 1388
ویرایش علمی و فنّی و بازنویسی: احمد شمّاع زاده
به تاریخ نهم فروردین 1403
*عجب! ترکها مقبره دانیال نبی را هم به نام خود مصادره کردهاند! پس در شوش دانیال ایران چه کسی دفن شده؟!
لینک شش پژوهشی که در آغاز مقاله به گونهای از آنها یاد شد:
کورش بزرگ و هماوردی دیگر از قرآن سترگ: https://www.academia.edu/29415360
معجزه ریاضی فیزیک دیگری از قرآن: https://www.academia.edu/6794860
خصر پیامبر، نماد روح حاکم بر قرآن:https://www.academia.edu/85876304
مدلهای ریاضی به کار رفته در قرآن: https://www.academia.edu/84983975
نسبت الهی (Golden Ratio): https://www.academia.edu/9826312
آذان الانعام یا ژنها: https://www.academia.edu/7503159
رانت خواری در قرآن
احمد شمّاع زاده
ولاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل و تدلوا بها الی الحکّام لتأکلوا فریقاً من اموال النّاس بالاثم و انتم تعلمون.( بقره: 188)
ترجمه: و مخورید داراییهایتان را میان خود به بیهودگی و مرسانید آن را به حکام تا بخورید بخشی از داراییهای مردم را به ناحق و آلوده به گناه، (درحالی که) آگاهانه انجامش میدهید.
شرح و تفسیر لازم نیست؛ تنها بسنده است تا واژگان کلیدی این آیه را که نقش مهمی هم در جامعه شناسی و هم در اقتصاد دارد، درست و شایسته برای فهم همگان، بررسی کنیم:
واژگان کلیدی:
بیهودگی
چه چیزی بیهوده و باطل است؟ اگر کسی طبق شرع و حق داراییهایی را به دست آورد و از آنها بهره برداری کند کار باطل و بیهوده ای نکرده است. پس هنگامی این بیهودگی نمایان میشود که چرخه مال اندوزی نادرست و ناحق باشد.
مرسانید
تدلوا به معنای برسانید است. نمیگوید ندهید، میگوید مرسانید. خداوند بصیر، موضوع مهمی را به میان کشیده است؛ و منظورش این است که ممکن است مستقیماً به کسی رشوه ندهید ولی به طریقی به او برسانید؛ و چه نیکو رشوه دهی و رشوه خواری را تنها با یک واژه توصیف کرده است!! که در واقع، معجزه ای از قرآن کریم است.
در موضوع رشوه، سخنی از رسول اکرم نقل شده که منفوربودن رشوه دهی و رشوه خواری در اسلام، و نقش ویرانگر آن را در اقتصاد کشور و معیشت مردم نشان میدهد:
الرّاشی و المرتشی کلاهما فی النار
یعنی هم رشوه دهنده و هم رشوه گیرنده در آتش دوزخ اند. نکته مهم در این حدیث این است که در آغاز، از رشوه دهنده یاد کرده که نشان میدهد تا رشوه دهنده ای یافت نشود؛ رشوه گیرنده ای یافت نمیشود.
در عمل هم میبینیم که اختلاسگران، خود آغازگر رشوه هستند؛ و در بسیاری موارد، این رشوه دهنده است که رشوه گیرنده را شناسایی، و سپس او را تشویق به کارچاق کنی و گرفتن رشوه میکند! چه رشوه گیرنده رئیس یک بانک باشد و چه یک نانوا که خریدار نان به او رشوه کوچکی (مثل تعارف یک سیگار) میدهد تا حقوق دیگران را زیر پا گذارد و زودتر نان بهتری را بگیرد و برود.
حکّام
چه کسانی مصداق حکّام هستند؟ حکّام جمع حاکم است و حاکم کسی است که اهرمهایی را در دست، و یا بر اموالی تسلط دارد؛ که مال خودش نیست، ولی بدون اجازه و مشورت و خواست او، امکان آن نیست که از آنها بهره برداری شود؛ مانند رؤسای بانکها.
بخورید
میگوید شما مرسانید اموالتان را به حاکمان یعنی رشوه ندهید به کسانی که آن اهرمهای مالی و اداری را در دست دارند. سپس میگوید تا بخورید (یعنی هم حاکمان و هم شما با هم) بخشی از اموال مردم را.
خداوند روی نکته مهمی دست گذاشته؛ یعنی نمی گوید اموالتان را مرسانید به حاکمان تا از اموال شما بخورند؛ بلکه میگوید «رشوه ندهید؛ تا بخشی از اموال مردم را با هم بخورید!» جل الخالق!!
به ناحق و آلوده به گناه
یعنی نه بر طبق موازین قانون و شرع، بلکه همراه با فساد و دور زدن محملهای قانونی و شرعی که امروزه با عنوان رانت و رانت خواری از آن یاد میشود.
به نظرمی رسد که این آیه، یکی از آیات بسیار عجیب و دقیق قرآن باشد. در بسیاری از آیات قرآن، دقت و ایجاز در اوج است؛ ولی این شگفتی و دقت در هر آیهای متفاوت است؛ و تنها کسانی که دقیق هستند و در آیات الهی اندیشه میکنند، از پس فهم آنها برمی آیند.
پس همه چیز در قرآن یافت میشود حتا واژگانی به ظاهر مدرن همچون: آزادی، دموکراسی، رانتخواری و ...
آری! در قرآنی که برای همه عصرها و نسلها آمده، همه گونه پیشبینی در آن صورت گرفته؛ تا در روز بازپسین همه بهانه ها از دست حاکمان و صاحبان مناصب و نیز مردم عادی گرفته شود؛ و کسی نتواند بگویند من آگاهی نداشتیم.
آزادی و دموکراسی در قرآن: https://www.academia.edu/9260575
اردیبهشت 1393
ویرایش دوم: خرداد 1401
ویرایش سوم: فروردین 1403
احمد شماع زاده