ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
پدیدهای بسیار شگفت و نادر!!
احمد شمّاع زاده
دیروز در فیسبوک گزارشی را دیدم که بیش از 24 ساعت است فکر و ذهن مرا به خود مشغول کرده، و مرتباً دودل بودم که بر روی این رخداد تمرکز کرده و آن را ثبت کنم و یا رهایش کنم؟
در نهایت تصمیم گرفتم ثبتش کنم، از آن جهت که پدیده ای کمیاب است و شاید دیگر تکرار نشود، و برای نویسندگان تاریخ همجنسگرایی در آینده، مفید واقع شود.
کمیاب، نه از این نظر که یک درس خوانده حوزه همجنسگرا باشد، که در طول زندگی خود بسیار شنیده و خواندهام، و دست کم برای من تازگی ندارد، بلکه از این نظر که این رخداد، رخدادی ویژه است به دلایل زیر:
یک- این طلبه چون موضوع را علنی کرده و چون نتوانسته در ایران دوام بیاورد، تصمیم گرفته از کشور خارج شود؛ و فعلاً در استانبول اقامت داشته باشد تا ویزای کانادایش آماده شود و به آن کشور که همجنسگرایی در آن قانونی است مهاجرت کند.
دو- از مصاحبه با گزارشگر بی بی سی نه تنها امتناع نکرده، بلکه استقبال هم کرده و تمام جزئیات همجنسگرایی خود را در میان میگذارد؛ و از همه بالاتر اینکه خود را یک طلبه متدیّن و عامل به شرع و متصلّب دینی نشان میدهد؛ و اولین قرار ملاقات را در مسجدی در استانبول میگذارد؛ که پس از نماز و خلوت شدن مسجد، با لباس طلبگی به مصاحبه میپردازد؛ و حتّا با همان لباس در شهر عکس میگیرد، تسبیح می گرداند؛ و ذکر میگوید.
سه- هنگامی که با خبرنگار بی بی سی میخواهند به یک کلوپ همجنسگرایی بروند، خود را همچون خانمهایی که میخواهند به یک پارتی شبانه بروند، آماده میسازد. یعنی حتا از نشان دادن پنکیک برای آرایش صورت! و ریمل کشیدن مژگان ابائی ندارد!! که به نظر میرسد این کارها هیچ لزومی نداشت تا فیلمبرداری شود؛ مگر اینکه عنوان مریضی را بر روی این کارها بگذرایم.
چهار- در کلوپ با یک زوج همجنسگرا چهارنفری گفت و گو میکنند و جالب اینجاست که یکی از گی های ایرانی میگوید: خدا را شکر ما چنین و چنان مشکلاتی داشتیم، ولی اکنون کسی هست که خطبه عقد هم برایمان بخواند!!!!!
آری، عجایب این مصاحبه آن نیست که وی یک همجنسگراست، عجایب آن این آشکارسازیهاست. مسلّم است که وی مریض است؛ ولی همان گونه که در مقاله همجنسگرایی! هنجار یا ناهنجاری؟یاداور شدهام، مریض باید مداوا شود؛ بویژه اگر کسی خود را دیندار نشان میدهد. چنین کسی باید:
- از آغاز در این راه گام نمی نهاد و شغل طلبگی را انتخاب نمیکرد؛ و اگر اجبار خانوادگی در کار بوده، بایستی با خانواده خود در میان، و درس حوزوی را کنار می گذاشت.
- اگر از این مرحله نتوانسته موفق بیرون آید، باید در مرحله دوم خود را به خداوند واگذار میکرد؛ و با خداوند عهدوپیمانی می بست تا او را کمک کند. این موضوع از ترک اعتیاد به مواد مخدّر که بالاتر و سختتر نیست!
- اگر مرحله دوم را نیز نتوانسته اجرائی کند، دست کم میتوانست از این لباس خارج شود و مهاجرت کند.
- حال که با همین لباس مهاجرت کرده و میخواهد به کشوری که همجنسگرایی قانونی است برود، چرا خود را در معرض رسانه ها گذاشته و کار خود را رسانه ای کرده است؟!!
واقعاً که در چه دنیای عجیب و غریبی زندگی میکنیم!! در احوال و اوضاعی که برای آخرالزّمان در احادیث و روایات نقل شده، به ذهن هیچ بنی بشری خطور نکرده که چنین موردی هم ممکن است یافت شود!!
اینهم یک تجربه عینی، نقل از یادداشتهای سال 1394:
در ایستگاه مترو یک کشور اروپایی، توی قطار نشسته بودم تا قطار حرکت کند. دو جوان که با هم صحبت میکردند، وارد شدند و آمدند درست رو به روی من نشستند. کم کم متوجه شدم یکی فاعل است و دیگری مفعول. شخص فاعل سرش را تراشیده بود، آن گونه که مد روز است، لباسهای نسبتاً عجق وجقی هم پوشیده بود. ولی دومی موهایش بلند و شانه شده بود؛ که چون صورتش ظریف بود کمی هم شبیه زنها شده بود... اولی در حالی که گویی دوست دخترش را نوازش میکند، و در حالی که خوش و بش میکردند، دست بر دوش دومی گذاشته بود، گاهی هم بوسی بر شقیقه اش میکاشت... چندشم آمد و نتوانستم تحمل کنم... جایم را عوض کردم. اگر انسان سالم باشد و فطرتش با دگرگونی زمان دگرگون نشده باشد، مسلم است که از این گونه رفتارها چندشش میشود...
همجنسگرایی! هنجار یا ناهنجاری؟: https://www.academia.edu/7580689
یادداشتهای شهر خیلی شلوغ- سال 1394: https://www.academia.edu/24051019
هفدهم تیرماه 1395
ویرایش: فروردین 1403
احمد شمّاع زاده