هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

بررسی بلاهای الهی بر اقوام غیرالهی

بررسی بلاهای الهی بر اقوام غیرالهی


احمد شمّاع زاده

دو آیه از سوره اعراف:

وَکَمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ ﴿٤﴾ فَمَا کَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلَّا أَنْ قَالُوا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿٥﴾

چه بسیار شهرهایی که هلاک کردیم آن‌ها را و عذاب ما بدانها رسید در حالی که شبانگاهی بود یا در قیل و قال روز بودند؛ پس زمانی که عذاب ما به آن‌ها رسید، جز این نبود که گفتند همانا ستمکار بودیم.


پیشگفتار

کنکاش برای یافتن علل و موجباتی که به وسیله آن‌ها خداوند قومهای ستمگر، سرکش، و نافرمان را از میان برداشته و یا تنبیه کرده، دست کم این بهره را به ما میرساند که جدا از اینکه به گوناگونی بلاهای الهی آگاه میشویم، از چگونگی وقوع آن‌ها و عواملی که آن‌ها را شکل داده، نیز باخبر میشویم و میتوانیم آن‌ها را از نظر علمی نیز مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم و به چگونگی و میزان تأثیر آن بلاها بر زندگی اقوام تنبیه شده و بر بازماندگانشان و نسلهای آینده پی ببریم؛ و از رخدادها پند گرفته، در جهت بهبود زندگی خویش به کار بریم.

در عنوان این پژوهش و به منظور کوتاهی آن، تنها اقوام را آورده ام؛ ولی خداوند کریم در آیاتی به گروههای اجتماعی مختلف در طول تاریخ نیز با عنوان اصحاب اشاره کرده و از بلاهایی که بر سر آنان آورده با ذکر دلیل یاد کرده است.

افزون بر اقوام و اصحاب، از اشخاصی نیز که در برابر خداوند سرکشی، نافرمانی و یا ایستادگی کرده‌اند یادکرده، و یاداورمان شده که آنان را نیز از میان برده است.


در پی به بررسی بلاهای نازل شده بر همه اقوام، اصحاب و اشخاص در طول تاریخ به تفکیک میپردازیم؛ ولی پیش از آن، سوره هود را مورد بررسی قرار میدهیم که پیرامون سرکشی و نافرمانی چند قوم مهم در طول تاریخ پیامبران و بلاهایی که بر آن‌ها نازل شده، بحث میکند و در میان دیگر سوره ها از این جهت یگانه است؛ و به همین دلیل پیامبر اکرم فرمود: شیّبتنی سورة هود. (سوره هود مرا پیر کرد!) از بس که مردمان ادوار و قرون، نسبت به خداوند، نعمتها و رحمتهایش، و رسولان و ایثارشان بسیار ناسپاس بوده انذ!!


سوره هود و بلاهای الهی

در این سوره از اقوامی که پیامبران عظیم الشأنی داشته‌اند و نسبت به آن‌ها و فرمانهای الهی نافرمانی و ناسپاسی کرده اند، به ترتیب تاریخ موجودیت آن اقوام یاد می‌شود و بلاهای نازل شده بر آن‌ها را بازگو میکند:

حضرت نوح: شرح زندگی و رسالت حضرت نوح، همچون حضرت موسی در بسیاری سوره‌ها با بیشترین آیات نسبت به دیگر پیامبران آمده؛ ولی همان‌گونه که همه میدانند توفان و سیل مشهور به سیل نوح، بزرگترین و فراگیرترین عذابی بود که بر قوم خاصی نازل نشد؛ بلکه همه زمین را در بر گرفت و در اصل یک پاکسازی انسانی (و نه قومی) بر روی زمین صورت گرفت و زمین از فساد و افساد افراد، گروهها و اقوام مفسد که تا آن زمان به وجود آمده بود، پاکسازی شد.

خداوند در آیه 48 این سوره … (در این آیات فلسفه الهی و اجتماعی گنجانده شده است!)

و در آیه 49 میافزاید:

حضرت هود: در این سوره، پس از شرح قضایای مربوط به حضرت نوح و قومش، به قوم خود حضرت هود یعنی عاد میپردازد و شرحی کوتاه ارائه میدهد، زیرا در سوره‌های دیگر مفصلاً به قوم عاد پرداخته است.

حضرت صالح: خداوند سپس به قوم ثمود میپردازد و گفت و گوهای مفصّل حضرت صالح با قومش را بیان میکند. حضرت صالح در پایان به آن‌ها میگوید تنها سه روز میتوانید از خانه‌های خود بهرمند شوید، و عذابی سخت در انتظارتان است. خداوند در واپسین آیات، بلای نازل شده بر آنان را یادآوری میکند:

فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَة مِنّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذ (66)

ترجمه: پس آنگاه که امر ما فرارسید، صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند، به واسطه رحمتی از جانب ما از خواری آن روز رهانیدیم.
وَ أَخَذَ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فی دِیارِهِمْ جاثِمینَ کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیها (67)

بامدادان صیحه ای (صدایی سهمگین ناشی از برخورد سنگ آسمانی با زمین) آنان را فرامیگیرد و در خانه‌های خود میخکوب میکند؛ به گونه‌ای که گویی اصلاً در آنجا نخوابیده بودند.

نکته‌ای مهم: در این‌گونه بلاهای فراگیر و همگیر، که هرگاه وارد شوند تروخشک را با هم میسوزانند، خداوند هیچ‌گاه سنتهای خود را تغییر نداده است؛ بلکه میگوید ما ابتدا خانواده و پیروان آن پیامبر (مانند حضرات صالح، لوط و شعیب) را نجات دادیم و پس از آن، بلا را نازل کردیم.

برای خداوند کار سختی نبود که به هنگام بلا، آن‌ها را در حالی که در میان قومشان هستند، از بلا نگاه دارد؛ ولی این کار مستلزم تغییر در سنن علّت و معلولی حاکم بر کیهان است.

از آن جهت این نکته مهم را در اینجا یاداور شدم که در بحبوحه همگیری ویروس یا باکتری کرونا، بسیاری از مذهبیهای جهان از جمله شیعیان، میگفتند و هنوز میگویند که ما به بارگاه امامان می‌رویم (بی رعایت فاصله گذاری و حفاظت از ریه ها) و آنان خود ما را از شر ویروس نگاه میدارند!! باید به آنان گفت آنکه کسی را از بلایی نگهمدارد، کسی جز خدا نیست و کس دیگری را نباید جانشین خداوند در این‌گونه مواقع کرد. دوم اینکه خداوند در این‌گونه مواقع، حتّا در مورد پیامبران خود سنن خود را تغییر نمیدهد؛ چه برسد به شما! بلکه در آغاز آنان را دور کرده و سپس بلا را نازل کرده است. به این آیه توجه کنید:

قُلْ اَفَرَاَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ اَرادِنیَ اللهُ بِضُّرً هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضٌرِّهِ اَوْ اَرادَنی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیهِ یَتَوَکَلُّ الْمُتَوَکَلُّونَ (زمر: 38)

ترجمه: بگو آیا پس توجه کرده‌اید که آنچه از غیر خدا را میخوانید، اگر خداوند برای من زیانی را خواست آیا ایشانند دفع کننده آن زیان؟ یا اگر برای من رحمتی را خواست آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش؟ بگو بسنده است مر ا خدا؛ بر او توکل میکنند توکل کنندگان. (از هر دین و آیین و کیشی، و از نظر خداوند متوکّلان بر او در تعریف و چارچوب دیگری نمیگنجند.)

ادامه بحث:

حضرات ابراهیم و لوت: خداوند سپس به حضرت ابراهیم و داستان ضیف ابراهیم میپردازد. فرستادگان خداوند که مهمانش بودند، از بلای نازل شونده بر قوم لوت (که در همسایگی ابراهیم بودند،) در صبح روز بعد خبر میدهند؛ و پس از آن در آیات 82 و83 بلایی را که بر قوم لوت وارد شده، بیان میکند:

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ

ترجمه: پس هنگامى که فرمان ما فرارسید، آن سرزمین را زیر و رو کردیم و آنان را سنگباران کردیم با سنگهایی که خداوند ویژه آنان کرده بود. (حجارةٍ من سجّیلٍ منضود. )

سجیل (گل خشکیده) را در سوره فیل و برای اصحاب الفیل بیان کرده؛ ولی در اینجا منضود (متراکم و سنگین شده، با چگالی بیشتر) را هم بر آن افزوده است.

حضرت شعیب: سپس از آیه 84 تا 95 به داستان قوم شعیب میپردازد و آیات 66 و 67 را در آیات 94 و 95 برای قوم شعیب تکرار میکند (منکوب شدگان با صیحه، و میخکوب شدگان در خانه).

حضرت موسی: سپس درباره حضرت موسی چند آیه میآورد؛ ولی از آنجا که همانند نوح و قومش در بسیاری سوره‌ها به طور مفصل به موضوع موسی و فرعون پرداخته، در این سوره تنها یادی از آنان میکند. پس از آن خداوند کریم، در آیه 101 ساحت خود را از ستم مبرّا اعلام میکند و برای چندمین بار میفرماید «ما به آن‌ها ستم نکردیم؛ بلکه آنان خود بر خود ستم کردند»؛ و در آیات 102 و 103، موضوع بلاهای الهی را کامل میکند و با بیان منظور خود از نزول بلایا، به این موضوع پایان میبخشد:

و اینچنین است انتقامگیری پرودگارت آن هنگام که از دیاری ستمگر انتقام گیرد. همانا که انتقامگیری او بسیار دردناک و سخت است. همانا در این موضوع، به تأکید نشانه ای است برای کسی که از عذاب آخرت بترسد. در آن روز همه مردمان گرد هم آیند و آن روز قابل مشاهده است.


آیاتی از قرآن کریم ناظر بر کلّیّت بلاهای نازل شده بر اقوام مختلف

خداوند کریم، در بسیاری از سوره‌ها مشخّصاً از نافرمانی دو قوم عاد و ثمود از فرمان الهی و بلاهایی را که بر آنان وارد کرده، یادمیکند؛ از جمله در آیات زیر نمونه‌هایی از بلاها را که بر اقوام و اشخاص مختلف نازل کرده است:

سوره عنکبوت:

وَ عاداً وَ ثَمُود و قد تبِیّن لکم من مساکنهم و زیّن لهم الشیّطان اعمالهم فصدّهم عن السّبیل و کانوا مستبصرین(38) و قارون و فرعون و هامان…(39) فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (40)

ترجمه: قومهای عاد و ثمود و اینکه آثار مسکنهای آنان برای شما آشکار شده، شیطان کارهایشان را برایشان بیاراست و آن‌ها را از راه الهی بازداشت، (در حالی که) در طلب بصیرت بودند؛ و از قارون و فرعون و هامان همگی به واسطه گناهانشان انتقام گرفتیم. پس بر برخی از آنها تندباد شن و ریگ فرستادیم و برخی را صدایی مهیب (ناشی از برخورد سنگ آسمانی با زمین) برگرفت و برخی از آنان زمین بلعیدشان و برخی را غرق کردیم و خداوند نمیخواست ستم بر آنان روا دارد؛ بلکه آن‌ها خود برخود ستم روا داشتند.

سوره ق:

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ «12» وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ «13» وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ «14»

پیش از اینان، قوم نوح و اصحاب رس و قوم ثمود، و قوم عاد و فرعون و قوم لوط پیامبرانشان را تکذیب کردند؛ و نیز اصحاب ایکه (قوم شعیب) و قوم تبع. پس وعده عذاب من بر آنان تحقق یافت.

تُبّع لقب پادشاهان یمن است و قوم تُبّع، به گروهى از مردم یمن گفته شده که همچون قوم فرعون پیرو سلاطین خود بوده‌اند و نه رسولان. از آنان در سوره دخان آیه 37 نیز یاد شده است.

و در دو آیه زیر، با متصف کردن قومهای ثمود و نوح به صفات أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (ستمکارترین و سرکش ترین)، میفرماید آنان در ستمکاری و سرکشی از دیگر اقوام ناقرمان پیشی گرفته بودند!!:

وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌. (نجم: 51 و 52)


سوره فجر:

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ6 إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ7 الَّتی‏ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ8 وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ9 وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ10 الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ11 فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ12 فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ13 إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ 14

آیا هرگز متوجه نشدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با کاخهایی که دارای ستونهای بلند بودند و مانند آنها هرگز در دیگر شهرها ساخته نشده بود؟ و با قوم ثمود که تخته سنگها را (از کوه) به وادی (دشت) میآوردند؟ و با فرعون، صاحب اهرام (که همانند کوهها، میخهای زمین هستند: والجبال اوتاداً)؟ آنهایی که در شهرها (نسبت به پروردگار) سرکش شدند و در آنها بر فساد و تباهى افزودند. پس پروردگارت تازیانه عذاب را بر آنان فرود آورد. همانا پروردگارت در کمین‌گاه است.


از این آیات متوجه می‌شویم که قومهای عاد و ثمود از نظر تکنولوژی و فرهنگ مادّی پیشرفتهای شگرفی داشته و متمّدن بوده اند؛ ولی چون از فرهنگ معنوی بی بهره بوده‌اند، به کام نیستی فرورفته‌اند. باستانشناسان و کاوشگران، در برخی کاوشهای خود نمونه‌هایی از این‌گونه سازوکارها (کاخهایی با ستونهای بلند شگفت انگیز و جا به جایی تخته سنگهای عظیم) را یافته‌اند که طبق این آیات ممکن است به این اقوام منتسب شوند.

بلاهای نازل شده بر اقوام مختلف


قوم ثمود (قوم حضرت صالح):

با توجه به آیات قرآن و تأکید آن‌ها، متوجه می‌شویم بدترین قومی که در قرآن از آن به بدی بسیار و نفرت یادشده، قوم ثمود است؛ که بیشترین آیات بلا پیرامون آنهاست، که شرحی است از بیشترین و سختترین عذابها و بلایا که در مورد آنان به وقوع پیوسته تا درس عبرتی باشد برای همگان از زمان نزول قرآن تا قیامت. گفتنی است ثَمُود به اعراب مشرک بسیار کهنی گفته می‌شود که پیش از حضرت ابراهیم در شمال عربستان ساکن بوده اند؛ و داستان آن‌ها با یک شتر گره خورده است:

ناقه صالح (شتر صالح) معجزه حضرت صالح است که در قرآن از آن تعبیر به ناقة الله (ناقه الهی) شده است. این شتر به درخواست مشرکان و با اعجاز الهی از دل کوه بیرون آمد. بر اساس روایات، خداوند با ناقه صالح، قوم ثمود را آزمود و آب نهر، یک روز به این ناقه اختصاص داشت و مردم در روز بعد می‌توانستند از آب استفاده کنند و حق هیچ تعرضی به این شتر را نداشتند. اما با گذشت زمان، عده‌ای ناقه را از میان بردند و دیگران نیز بدان رضایت دادند. در نتیجه عذاب الهی نازل گشت و همه مشرکان نابود شدند». (نقل از ویکی شیعه)

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ‌... فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ‌ فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ... و انجیناالذین آمنوا و کانوا یتّقون (نمل: 45، 52 و 53)

ترجمه: و به درستی فرستادیم به سوی ثمود همقوم آنان صالح را که بندگی کنید خدا را. آنان دو گروه بودند که با هم دشمنی میورزیدند... پس بنگر چگونه بود پیامد حیله آنها. ما همگی آنان و قومشان را سرنگون کردیم. پس آن است خانه هایشان که برهم افتاده به واسطه ستمی که مرتکب شدند. همانا در این نابودی، نشانه و پندی است برای قومی که میدانند… و رهانیدیم کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند.

آیات 23 تا 31 سوره قمر نیز به قوم ثمود میپردازند، ولی تنها در آیه 31 به نوع بلای نازله بر آن‌ها اشاره دارد: إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ

ترجمه: ما بر هلاک آنها یک صیحه فرستادیم و همه مانند گیاه خشک و خرد شدند.


داستان قوم ثمود در آیات 45 تا 53 سوره نمل نیز آمده و نتیجه عذاب نازل شده بر آنان یعنی خانه های برهم هموارشده (خاویه) در آیه 52 آمده است، که تکراری است.

طبق آیه44 سوره ذاریات بر قوم ثمود صاعقه نازل شده است، که تکراری است.

طبق آیه 13 سوره فصلت قومهای عاد و ثمود به وسیله صاعقه از میان رفته اند.

ده آیه اول سوره الحاقّه و پنج آیه آخر سوره الشّمس نیز ویژه قوم ثمود است.


قوم عاد (قوم حضرت هود):

طبق آیات 34 سوره قمر و 68 سوره اسراء، بر قوم عاد، حاصب (توفان شن و ریگ) نازل شده است: انّا ارسلنا علیهم حاصباً

آیات 24 و 25 سوره احقاف:

فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا یُرى‌ إِلَّا مَساکِنُهُمْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ

پس چون آن توده‌ى ابر را دیدند که به سمت سرزمین آنان روى آورده است، گفتند: این ابر باران زاست، (هود گفت: چنین نیست) بلکه آن عذابى است که به شتاب خواستارش بودید. بادى که در آن عذابى دردناک نهفته است. (این باد) به فرمان پروردگارش همه چیز را در هم مى‌کوبد. پس صبح شد در حالى که چیزى جز خانه‌هایشان دیده نمى‌شد، اینگونه، تبهکاران را جزا مى‌دهیم.

آیات 41 و 42 سوره ذاریات:

وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ

و درباره قوم عاد آنگاه که بر آنان باد نازا (ویرانگر) فرستادیم که بر هر چیزى مى‌وزید باقى نمى‌گذاشت ازآن مگر آنکه آن را خرد و تباه مى‌کرد.

آیات 19 و 20 سوره قمر:

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ 19 تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ

طبق این آیات عذاب قوم عاد باد صرصری مستمر (مستدام) در روزی بدشگون بوده است:

ما بر آنان در روزی شوم، تند بادى پی در پی، سخت و سرد فرستادیم. (تندبادى که) مردم را همچون تنه‌هاى نخل ریشه‌کن شده از جا برمى‌کند.


قوم لوط (قوم حضرت لوت):

آیه 34 قمر: انا ارسلنا علیهم حاصباً الا آل لوطٍ نجّینهاهم بسحر

ما بر آن‌ها توفانی از ریگ و شن فرستادیم. هشدار! خانواده لوت را در سحرگاهان رهانیدیم.


آیات34 و 35 عنکبوت:

انَّا مُنْزِلُونَ عَلى‌ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

همانا ما بر اهل این آبادی (سودوم) به خاطر فسقى که داشتند، عذابى از آسمان فرومیفرستیم؛ و از آن دیار نشانه‌ آشکاری براى کسانى که مى‌اندیشند باقى گذاردیم.

در فیلمهایی که هالیوود از داستان قوم لوت زیر عنوان سودوم و گومورا ساخته، طبق آیات عهد عتیق، غباری که احتمالاً غبار اتمی باشد، تمام بدن کسی را که روی خود را برگرداند (از همراهان لوط)، میپوشاند و او را به سنگ تبدیل میکند. البته مطابق عهد عتیق و قرآن، به لوت وحی شده بود که این موضوع را به همراهان بگوید و او هم گفته بود؛ و تنها زنش روی خود را برگرداند و به سنگ تبدیل شد. در یکی از فیلمهای مستند پیرامون قوم لوت که در یوتیوب نیز موجود است، ، گزارشگر مجسّمه سفیدرنگی را نشان میدهد و میگوید این زن سنگ شده لوت است. اگر چنین باشد، آن آیه، نشانه، و معجزه ای که قرآن میفرماید برای گروهی که میاندیشند باقی گذاردیم، باید همین مجسمه باشد.


آیات 57 و 58 سوره نمل:

فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِینَ «57» وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ

پس ما لوت و خانواده‌اش را نجات دادیم، جز زنش را که مقدّر کرده بودیم از بازماندگان باشد. سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها باراندیم و چه بد است سنگباران هشدارداده شدگان.

آیات73 تا 75 سوره حجر:

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ فجعلنا عالیها سافلها و امطرنا علیهم حجارةً من سجّیل انّ فی ذلک لایاتٍ للمتوسّمین

ترجمه: پس به هنگام طلوع آفتاب صیحه‌اى مرگبار آنان را فراگرفت. پس آن شهر را زیرورو کردیم و بر آنان سنگ‌هائى از گل سخت باراندیم. همانا در آن است نشانه‌هایی برای هوشیاران!


آیات32 تا 37 ذاریات:

قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِینَ 32 لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ 33 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ 34 فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 35 فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ 36 وَ تَرَکْنا فِیها آیَةً لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ این آیات، تکرار دیگرآیات، درباره عذاب قوم لوت هستند.


قوم حضرت شعیب (ساکنین مدین):

حضرت شعیب، پدر همسر حضرت موسی، در شهر مدین در مصر زندگی میکرد، او نیز با قومش مشکل داشت. قوم او با رجفه (زلزله) و صیحه (صدایی بلند و مرگ آور) نابود شده اند:

إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لاتَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ
(عنکبوت: 36 و 37)

و به سوی مدین، همقوم آن‌ها شعیب را (فرستادیم)، پس او گفت ای قوم من! خدا را بندگی کنید و به آخرت امیدوار باشید و هرگز در زمین فساد و تبهکاری مکنید. پس او را تکذیب کردند؛ پس صدای سهمگینی، سخت آنان را برگرفت و صبحگاهان همگی در خانه‌هاشان بر زمین میخکوب شدند.

وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ (هود: 94)


قوم حضرت موسی (بنی اسرائیل):

بر قوم موسی بلاهایی همچون شپش و خون نازل شده که جزئی از معجزات حضرت موسی زیر عنوان تسع آیات بینات هستند؛ که به منظور تنبیه کردن بنی اسرائیل بوده و نه از میان بردنشان.


مؤتفکه و مؤتفکات

از آنجا که قرآن کریم هیچ عنوانی به این دریافت‌کننده بلا نداده، در اینجا نیز عنوانی ندارد. نه قوم و نه اصحاب. طبق آیات 53 و 54 سوره نجم، به نظر میرسد آن چیزی که مؤتفکة را از میان برده، غبار ناشی از انفجار اتمی بوده که خداوند تنها به این دو آیه اکتفا کرده و میفرماید آنچه که آنان را پوشانده بود، یعنی قابل فهم شما نیست:


والمؤتفکة اهوی فغشیها ما غشّی (مؤتفکة از درون تهی شد و او را پوشاند آنچه که پوشانید.)

آنچه که مفسران در این باره نوشته‌اند نادرست است. زیرا غشاء لایه‌ای است که روی چیزی را می‌پوشاند؛ و غشی و تغشیه یعنی پوشاندن لایه‌ای روی چیزی را. پس ریگ و سنگ نمی‌تواند این تأثیر را داشته باشد و چنین کاری تنها از غبار بر میآید؛ و از آنجا که هر غباری کشنده نیست، به نظر میرسد انفجاری اتمی در میان بوده باشد.

در این زمینه: پادماده کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11943555


بلاهای نازل شده بر «اصحاب» مختلف

اصحاب به معنای یاران است، و از نظر شمار افراد مانند یک قوم نیست؛ بلکه بخشی از یک قوم بوده، و یک گروه اجتماعی را شکل میداده اند.

اصحاب الایکه و اصحاب مدین:

در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده است که اصحاب مدین و اصحاب الایکة دو گروه از قوم شعیب پیامبر بوده اند؛ و به دلیل انکار پیامبرشان، هریک به عذابی گرفتار شدند؛ یکى به عذاب‌ یَوْمِ الظُّلَّةِ و دیگرى به عذاب «صیحة».

عنوان اصحاب الایکه در آیات ص: 13 و حجر: 78 و 79، و ق: 14، و الشّعراء: 176 آمده است؛ ولی جز در آیات زیر در دیگر آیات تنها اشاره‌ای به آنها شده است:

و ان کان اصحاب الایکة الظّالمین فانتقمنا منهم و انّهما لبامام مبین (حجر: 78 و 79)

ترجمه: و اینکه اهالى سرزمین ایْکه به تأکید ستمگر بودند. پس از آنان انتقام گرفتیم و همانا آثارشان آشکار است.

فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ ۚ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (الشعراء:189)

پس او را تکذیب کردند و عذاب روز سایبان (سایبانى از ابر صاعقه‌خیز) آنها را فرا گرفت؛ یقیناً آن عذاب روز بزرگى بود! (نقل از ویکی فقه)


از قوم حضرت شعیب زیر عنوان اصحاب مدین تنها در آیات هفتاد سوره توبه و 44 سوره حج یاد شده است؛ ولی شهرت شعیب به هدایت مردم مدین و زندگی در میان آنهاست؛ زیرا هنگامی که موسی از مصر فرار کرد به مدین رفت و در خدمت شعیب درامد. تنها از آیه 176 به بعد سوره الشعراء معلوم می‌شود که حضرت شعیب رسول اصحاب الایکه نیز بوده است. با توجّه به این موضوع به نظر می‌رسد که مدین شهری بوده و ایکه روستایی در نزدیکی مدین؛ و این دو از نظر جمعیت و آبادی با یکدیگر متفاوت بوده اند.


اصحاب القریه:

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (یس:13)

ترجمه: (ای پیامبر) براى آنها اصحاب قریه را مثال بزن که فرستادگان خدا به سوى آنها آمدند.

خداوند کریم از این آیه تا آیه 29 سرگذشت مردمان یک آبادی (شهر) را بیان میکند که در میان سرگذشتهای قرآنی بینظیر است. داستان از این قرار است که اهالی این شهر که گفته شده انتاکیه واقع در ترکیه کنونی بوده است، هر رسولی را که خداوند برای آن‌ها میفرستاد تکذیب میکردند.

در آیه بیستم میفرماید از دور دست آن شهر مردی به شتاب آمد و به مردم گفت از رسولان پیروی کنید... و آن‌ها را پند میدهد که غیرخدا را نپرستید و… دست آخر میگوید چرا به خداوند یکتا ایمان نیاورم، و ایمان میآورد.

قرآن کریم آیه‌ای ندارد که مردم او را کشته باشند (تنها میفرماید من بعده یا پس از او) ولی در تفاسیر آمده است که او پس از ایمان آوردن به دست قومش کشته شده است. در ختم کلام میفرماید:

و ما انزلنا علی قومه من بعده من جند من السماء و ماکنا منزلین ان کانت الّا صیحة واحدة فاذا هم خامدون (یس: 28 و 29)

وما برای هلاکت قوم او پس از او لشکری از آسمان فرونفرستادیم؛ و نبایستی هم فرومیفرستادیم، چون هلاکت آنها به چیزی بیش از یک صیحه نیاز نداشت. صیحه ای برخاست وهمه آنها خاموش شدند و مردند. خلاصه اینکه خداوند بعد از قتل آن مرد مؤمن، قوم او را به سادگی هلاک کرد.

اصحاب الحجر:

حجر: ولقد کذب اصحاب الحجر المرسلین ... فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَ (80 و 83)

اصحاب الحجر همانند بسیاری از اقوام و اصحاب، بامدادان با صیحه ای از میان رفته اند.


اصحاب السّبت:

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ (بقره: 65)


قصه اصحاب سبت در قرآن به اجمال آمده، و در اخبار و روایات بسط و تفصیل یافته است.
بنابر آنچه در ۴ آیه از قرآن آمده است، اصحاب سبت گروهی از بنی اسرائیل بودند که در شهری ساحلی می‌زیستند و چون حرمت روز سبت و احکام و شرایع آن را نگاه نداشتند و در آن روز به صید ماهی پرداختند، مورد غضب پروردگار قرار گرفته، مسخ گشتند و به بوزینگان بدل شدند.

(نقل از ویکی فقه)

اصحاب الفیل:

سوره 5 آیه‌ای فیل موضوعش اصحاب الفیل است.

موضوع سوره فیل، داستان لشگرکشی ابرهه سردار سپاه نجاشی، پادشاه حبشه یا اتیوپی کنونی است که برای گرفتن سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام، میخواسته با سپاهیانش کعبه (خانه خدا) را ویران سازد. خداوند با فرستادن انبوهی از ابابیلها (پرندگانی همچون گنجشک) که هر یک سنگریزه ای از سجّیل (گل خشک شده) در منقار داشتند، با ریختن آن سنگریزه ها بر سپاه ابرهه، لشگریانش در دم کشته میشدند؛ و به توصیف قرآن همچون برگی میشدند که آفت آن‌ برگ را خورده و سوراخ سوراخ شده باشد.

روشنگری: با توجه به روایات، ابابیلها در بلندای آسمان و آنچنان پرشمار بوده‌اند که مانند پاره ابری جلو نور خورشید را گرفته بودند؛ و سنگریزه های تعبیه شده در منقار آن‌ها به هنگام رسیدن به زمین، طبق فرمول شتاب اجسام در حال سقوط، باید مانند یک تیر تفنگ، شتاب داشته باشند که توانسته اند لشگریان پرشمار ابرهه را از پای دراورند.

اصحاب الاخدود:

قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ و هُمْ عَلى‌ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ

مرگ بر یاران گودال؛ همان آتش پر هیزم. آنگاه که آنان بالاى آن نشسته بودند و تماشاگر شکنجه‌اى بودند که نسبت به مؤمنان روا مى‌داشتند. (بروج: 4 تا 7)

ظاهراً اصحاب الاخدود یک استثناء است؛ زیرا داستانش با داستان دیگر اصحاب متفاوت است.


أَصْحابَ الرَّسِّ:

از اصحاب الرَّس، در سوره ق آیه 12 و در سوره فرقان آیه 38 یاد شده است.

گفته شده اصحاب رسّ (به معنای چاه) در یمامه زندگى مى‌کرده اند و پیامبرى به نام حنظله داشته اند که پیامبرشان را تکذیب کردند و او را در چاه انداختند و به عذاب الهی گرفتار، و نابود شدند.


بلاهای نازل شده بر اشخاص

مسلم است که در طول تاریخ انسان بر روی زمین، بسیاری اشخاص به سبب نافرمانی و یا ادعای الوهیت، مورد خشم خداوند قرار گرفته و به عذاب الهی گرفتار شده اند؛ ولی از آنجا که در قرآن از آن‌ها یاد نشده، برخی را که قرآن کریم از آنان یادکرده در اینجا میآورم:

یک- قارون که سرشناسترین و ثروتمندترین فرد در میان قوم بنی اسرائیل بود، با درهم نشینی زمین (خسف الارض) و بلعیده شدنش توسط زمین از میان رفته است.

طبق آیه 81 سوره قصص قارون و خانه‌اش خسف الارض شده و ممکن است این خانه در کاوشهایی باستانشناسی کشف شده باشد و یا بعدها کشف شود. به احتمال بسیار زیاد همه داراییهای منقول وی در خانه‌اش بوده، که باید اموال و طلاهای بسیاری را شامل شود.

دو- فرعون که همانا غرق شدن او و سپاهیانش در دریای سرخ بوده است.

سه- هامان: در مورد عذاب هامان وزیر دانشمند فرعون، تنها در آیات 38 تا 40 سوره عنکبوت که در آغاز این گفتار آمد، اشاره‌ای به او شده که همراه با فرعون غرق شده است؛ زیرا همان‌طور که در آن سه آیه آمده، عذابها به ترتیب قوم عاد، با حاصب؛ قوم ثمود، با صیحه؛ و قارون، با خسف الارض از میان رفته‌اند و هامان را پس از فرعون آورده که به معنای غرق شدن اوست.


پسگفتار:

پس از بررسی بلاهای الهی بر اقوام غیرالهی، شایسته است به یک مورد استثنائی، اشاره‌ای داشته باشم که خداوند با آوردن تنها یک آیه، ذهن ما را به آن معطوف کرده است:

تنها قومی که به دلیل ایمان آوردن به رسولش و توبه به درگاه خداوند از بلاهای الهی در امان ماند، قوم یونس بوده است:

فَلَوْلا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‌ حِینٍ (یونس: 98)

ترجمه: پس اهل هیچ آبادی ایمان نیاورد که ایمانش به او سود بخشد؛ مگر قوم یونس آن هنگام که ایمان آوردند، برگرفتیم از آنان عذاب خوارکننده را در زندگى دنیا و تا مدّتى از بهره های زندگی برخوردارشان ساختیم.

خداوند پس از شرح زندانی شدن حضرت یونس در شکم نهنگ، و نجات یافتنش به واسطه تسبیح گوی خداوند شدن در آن تاریکخانه، در باره رسالت آن حضرت در آیات 147 و 148 می‌فرماید:

و او را به سوی بیش از صدهزار نفر فرستادیم. پس به او ایمان آوردند و تا مدتی (تا زمانی که تمدنشان منفرض شد.) از بهره های زندگی برخورداشان ساختیم.

نکته دیگری که لازم است در پایان این بررسی مورد توجه قرارگیرد، هشداری است از سوی خداوند که می‌فرماید:

أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ فَلَمَّاجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ (غافر 82 و 83)

ترجمه: آیا پس هرگز در زمین نمیگردند تا بنگرند سرانجام کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بوده است؟ آنان از نظر شمار، بیشتر از آنان، و نظر توان و آثار برجامانده در زمین، استوارتر بودند؛ پس مستغنی نکرد آن‌ها را آنچه را که به دست مى‌آوردند. پس هنگامی که رسولانشان دلایل آشکار را آوردند، آنان تنها به آنچه از پیشرفتهای علمی نزدشان بود افتخار میکردند و هرآنچه را که به ریشخند مى‌گرفتند، موجب فروپاشی (تمدن)شان شد.

از این دو آیه نتیجه میگیریم که در برهه هایی ازتاریخ موجودیت انسان برروی کره خاک، تمدنهایی که هنوز آثار تمدنی شان بر روی زمین قابل مشاهده است و دارای شهرهایی آباد، پرجمعیت و متمدن بوده اند، به دلیل بی توجّهی به فرمانهای الهی از جانب رسولان، تمدنهای آن‌ها از میان رفته، و آثار تمدنی شان درس عبرتی است برای کسانی که بخواهند از تاریخ پندگیرند.


برای حسن ختام این پژوهش، ابیاتی از مثنوی مولوی را در همین راستا انتخاب کرده‌ام:

جمله ذرّات زمین و آسمان لشگر حق اند گاه امتحان

درباره عاد، قوم هود، و قوم نوح:

باد را دیدی که با عادان چه کرد؟ آب را دیدی که در توفان چه کرد؟

درباره فرعون و قارون:

آنچه بر فرعون زد آن بحر کین وانچه با قارون نمودست این زمین

درباره نمرود، و ابرهه، سرلشگرش:

وانچه آن بابیل با آن پیل کرد وانچه پشّه با کلّه نمرود کرد

درباره جنگ داوود با جالوت:

وانکه سنگ انداخت داوودی به دست گشت ششصد پاره و لشگر شکست

(همچون بمب خوشه ای که به تکه‌های بسیاری تقسیم می‌شود.)

درباره قوم لوت:

سنگ می بارید بر اعدای لوط تا که در آب سیه خوردند غوط

گر بگویم از جمادات جهان، عاقلانه یاری پیغمبران،

مثنوی چندان شود که چل شتر گر کشد، عاجز شود از بار پر

دست بر کافِر گواهی می‌دهد لشگر حق می‌شود، سر می‌نهد

بیت آخر، وصف رستاخیز است که دست و پا و پوست گنهکاران بر عمل‌کرد خود گواهی می‌دهند!

اولین نگارش و ویرایش: اردی‌بهشت 1400

دومین ویرایش: ششم شهریور 1400

افزودن ابیاتی از مولانا: آبان 1400

سومین ویرایش: تیر 1401

چهارمین ویرایش: خرداد 1403

ویرایش پنجم: بهمن 1403

احمد شمّاع زاده

همتاپرستی شیعیان سنّتی

همتاپرستی شیعیان سنّتی

احمد شمّاع زاده


وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ (بقره: 165)

ترجمه: و از مردمان کسانی هستند که برمیگیرند از غیرخدا همتایانی را. دوست میدارند آن‌ها را همچون دوست داشتن خداوند. و (این در حالی است که) کسانی که به خداوند ایمان آورده اند، خداوند را به شدّت دوست میدارند. و اگر ببینند آنان که ستم کردند، هنگامی که ببینند عذاب را، (خواهند دانست) همانا همه قدرتها از آن خداوند است و همانا که خداوند به سختی عذاب میدهد.


بسیاری از مفسران این آیه را به مانند دیگر آیات مشابه، به مشرکان صدر اسلام و زمان نزول قرآن نسبت داده و می‌دهند؛ و به گونه‌ای واژگانش را ترجمه میکنند که مختص آن زمان باشد؛ مثلاً به جای همتایان که ترجمه انداد است، مینویسند بتها، خدایان دروغین و...؛ ولی خداوند به عمد این واژه را برگزیده که تا قیام قیامت کاربرد داشته باشد بویژه برای شیعیان سنّتی. امّا با ترجمه انحرافی آن، مسلم است که ذهنها و حواسها از شیعیان سنّتی منحرف می‌شود و می‌گویند قرآن کریم در این آیه یک موضوع تاریخی مربوط به صدر اسلام را بازگو کرده؛ و بدین ترتیب به گونه‌ای تلقین می‌کنند که این آیه تنها تبیین کننده موضوعی تاریخی است و به کار امروز ما نمیآید؛ تا در موزه قرآنشناسی قرآن خاک بخورد؛ بی هیچ فایده و خاصّیّتی.

ولی این‌گونه مترجمان ومفسّران باید بدانند که قرآن نیامده تا داستان مشرکان را برای آیندگان بازگوکند، بلکه داستان مشرکانی را مطرح و بازگو میکنند که ممکن است تا قیام قیامت چنین مشرکانی به وجود آیند. به همین دلیل واژگان این‌گونه آیات را به گونه‌ای انتخاب می‌کند تا کسی نتواند آن‌ها را مختص زمان نزول قرآن بداند؛ و به همین دلیل، خداوند در قرآن 113 بار با به کارگیری عبارتهای من دون الله و من دونه و شبیه آنها، به مسلمانان سفارش کرده است که غیر مرا مخوانید! غیر مرا سرپرست خود قرار مدهید! غیر مرا دوست مگیرید!

اگر می‌خواهید بدانید که این سخن درست است یا نه، به جای واژه انداداً (همتایانی)، از میان امامان حضرات امام علی و امام حسین را، و از میان امامزادگان حضرات زینب و ابوالفضل را قرار دهید. بعد این آیه را تا آیه 167 ادامه دهید و ببینید این آیات با اعمال شرک آلود شیعیان سنّتی انطباق کامل دارند یا نه؛ و برای به ثمر رسیدن این پیشنهاد، شرح و توضیح آیات مورد نظر را از «تفسیر نور» که تفسیری بر پایه تفکرات شیعیان سنتی، و خلاصه تفسیری از دیگر تفاسیر قدیم و جدید است، برگزیده ام که در ضمن آن‌ها نظرهای انتقادی خود را به رنگ زرشکی می‌آورم.


تفسیر نور

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ‌ «165»

و بعضى از مردم کسانى هستند که معبودهایى غیر از خداوند براى خود برمى‌گزینند و آنها را همچون دوست داشتن خدا، دوست مى‌دارند. امّا آنان که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشرکان به معبودهاشان) شدیدتر است و آنها که (با پرستش بت به خود- منحرف کردن ذهن خواننده با آوردن واژه بت) ستم کردند، هنگامى که عذاب خدا را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او داراى عذاب شدید است.

نکته ها

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید: مراد از «دون اللَّه» و «انداد» در این آیه، بت‌ها نیستند، بلکه مراد پیشوایان ستمکار و گمراهند که مردم آنان را همچون خداوند دوست دارند. «1» از جهت ادبى نیز کلمه «هم» در «یحبّونهم»، براى انسان بکار مى‌رود، نه اشیاء.

روشنگری:

غرق شدن در افکار انحرافی چنان است که با اینکه این تفسیر از امام باقر نقل قول میکنید که منظور از انداد و من دون الله بت نیست(که البته نیست.)؛ ولی به این روایت درست هم بی توجهی میکند و این دو واژه را بت ترجمه میکند!!

به نظر میرسد که بخش دوم روایت دستکاری شده؛ زیرا که با عقل جور در نمیآید؛ زیرا شکّی نیست که ممکن است پیشوایان (از جمله پیشوایان شیعیان) مورد ستایش قرارگیرند؛ ولی چرا پیشوایان ستمکار؟!! در کجای دنیا دیکتاتورها مورد ستایش قرار میگیرند؟ اگر هیتلر در آغاز مورد ستایش قرارگرفت و ملتش او را بسیار دوست میداشتند، نه برای همتا قراردادن او با خدا، بلکه به دلیل افکار نژادپرستانه اش مبنی بر زدودن و پاک کردن نژاد غیرآریایی از آریایی بود.

ریشه‌ى محبّت، کمال دوستى وجمال دوستى است. مؤمنان تمام کمالات و جمال‌ها را در خداوند مى‌بینند، لذا بیشترین عشق را به او ابراز مى‌دارند. عشق و محبّت مؤمنان، بر اساس شایستگى ولیاقت معشوق است وهرگز به سردى و خاموشى نمى‌گراید. امّا عشق مشرکان، براساس خیال وجهل وتقلید وهوس‌هاى بیهوده است. این جمله آخر کاملاً منطبق بر امیال شیعیان سنّتی است.

پیام ها

1- پرستش و محبّت غیر خدا در برابر خداوند، ممنوع است. «یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ»

روشنگری:

این نکته برای خداوند بسیار مهم بوده است که آن را در ضمن یک آیه بیان کرده و لازم است در اینجا این وضوع مورد بررسی دقیقتری قرار گیرد:

شکی نیست که شیعیان سنّتی امامان و امامزادگان را بیش از خداوند دوست دارند؛ به آن دلیل که یک شیعه سنّتی هرچه را که خداوند از دعای آنان مستجاب کرده، به دلیل واسطه گری آن‌ امام یا امامزاده میداند که به او متوسّل شده و همیشه از آنان راضی هستند و هیچ‌گاه از آنان طلبکار نیستند (که اصولاً واسطه گری در دعا ممنوع است، به دلیل آیه ادعونی استجب لکم)؛ ولی هرگاه به هر دلیلی دعای یک شیعه سنتی مستجاب نشود، او از چشم خدا میبیند و از خداوند طلبکار می‌شود و نه از واسطه دعایش؛ و گاهی به خداوند پرخاش هم میکند که چرا با من چنین کردی و برای من چنان نکردی؟... من دیگر بنده تو نیستم…

او از اولش هم بنده شیطان بوده و نه بنده خدا و خداوند نیز چنین بندگانی که حرمت بندگی را پاس نمیدارند، به بندگی قبول ندارد و آنان را در روز جزا به سزای اعمالشان میرساند.

تنها شیعیان سنّتی هستند که سنت دوست داشتن امامان و امامزادگان بیش از دوست داشتن خداوند را عملی کرده‌اند و گویی خداوند میدانسته که کسانی زیر عنوان شیعه علی، بدترین گونه شرک را نسبت به خدوند روامیدارند؛ برای نمونه: ای علی! تو اگر خدا نیستی کمتر از خدا هم نیستی!!

علی بر عرش بالایی امیر است علی بر عالم و آدم امیر است

هرچه داریم، همه از کرم عباس است عرش، یک ذره ز خاک قدم عباس است


بدان دلیل نوشتم بدترین گونه شرک، زیرا که دیگر مشرکان کاری به جایگاه خداوند ندارند و تنها غیرخدا را میپرستند؛ ولی این‌گونه شیعیان با این‌گونه شعرومعرهایشان خداوند را از جایگاهش به زیر میکشانند و علی یا عباس صلوات الله علیهما را به جای خداوند مینشانند!! مانند شعرومعرهای بالا که یکی از این ماعران، جایگاه خداوند ذی العرش المجید را به علی داده، و دیگری پا را از آن هم فراتر نهاده و عرش عظیم خداوندی را که ثقل هستی است(زنه عرش الله و مداد کلماته) ذره‌ای از خاک پای حضرت عباس میداند و از آنجا که عرش یک ذره از ذات احدیت است، خداوند را با خاک پای حضرت عباس یکسان میکند!!!

شیعیان سنّتی این سنّت را از پدران خود به ارث برده اند. مثلاً اهل تسنن نامهای فرزندان خود را چنین انتخاب میکنند: عبدالحمید (بنده خداوند حمید)، عبدالمجید (بنده خداوند مجید). حال این نامها را با نامهای شیعیان سنّتی مقایسه کنید که تنها به نام خداوند اکتفا میکنند: حمید و مجید

در عوض، شیعیان سنّتی فرزندان خود را بنده علی و حسین میخوانند: غلامعلی، غلامحسین


2- احساسات باید در رابطه با اعتقادات باشد. «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ». (احساسات شیعیان سنّتی هم در رابطه با اعتقاداتشان است؛ ولی اعتقاداتی نادرست و شرک آمیز.)

«167» وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ

و (در آن موقع) پیروان گویند: اى کاش! بار دیگرى براى ما بود (که به دنیا برمى‌گشتیم) تا از این پیشوایان بیزارى جوئیم، همانگونه که آنها (امروز) از ما بیزارى جستند. بدینسان خداوند اعمال آنها را که مایه حسرت آنهاست، به آنها نشان مى‌دهد و هرگز از آتش دوزخ، بیرون آمدنى نیستند.

نکته ها

به فرموده روایات، در قیامت مواقف متعدّدى است، در برخى از آنها مُهر سکوت بر لب‌ها زده مى‌شود وتنها با نگاه‌هاى پرحسرت به یکدیگر نگریسته و گریه مى‌کنند. در بعضى موارد، از همدیگر استمداد کرده و در صحنه‌اى نسبت به هم ناله و نفرین مى‌کنند. در این آیه مى‌خوانیم که پیروان کفر نیز از حمایت‌ها و عشق ورزى‌هاى خود نسبت به رهبرانشان به شدّت پشیمان مى‌شوند، ولى دیگر کار از کار گذشته و تنها حسرتى است که در دل دارند؛ (تنها جمله درست این تفسیر در این زمینه) و با زبان مى‌گویند: اگر ما باردیگر برگردیم، هرگز دنباله‌رو آنها نخواهیم بود. کسانى که اینقدر بى‌وفا هستند که از ما در این روز تبرّى مى‌جویند، ما هم اگر به دنیا برگردیم، از آنان تبرّى خواهیم جست. آنها حسرت مى‌خورند، ولى مگر از حسرت کارى ساخته است.

آیه 81 سوره مریم نیز در راستای موضوعی است که در بالا به آن پرداختیم:

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)- جلد 12 - صفحه 482

وَ اتَّخَذُوا مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُم‌ عِزًّا (81)

و گرفتند ‌از‌ ‌غیر‌ خداوند عالم‌ خدایانی‌ ‌(معنای الهه، خدا نیست؛ بلکه خداگونه است، که شیعیان سنّتی امامان و امامزادگان را خداگونه یا الهه میدانند.) را‌ ‌که‌ بوده‌ باشند ‌اینکه‌ خدایان‌ ‌برای‌ ‌آنها‌ اسباب‌ عزّة.

وَ اتَّخَذُوا مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ آلِهَةً ‌هر‌ دسته یک‌ خدایی‌ ‌برای‌ ‌خود‌ اتخاذ کردند، یک‌ دسته‌ ‌که‌ اولین‌ مشرکین‌ بودند صورت‌هایی‌ باسم‌ صور انبیاء تراشیدند ‌ یا ‌ نقشه‌ کشیدند باغوای‌ شیطان‌ ‌که‌ بآنها الغاء کرد ‌که‌ ‌اینکه‌ انبیاء مقربان‌ درگاه‌ الهی‌ هستند صورت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ پرستید ‌تا‌ ‌آنها‌ ‌در‌ نزد ‌خدا‌ شفیع‌ شوند.

یک‌ دسته صوری‌ ‌به‌ تخیل‌ صور ملائکه‌ پرستش‌ می‌کردند، و ‌اینکه‌ خیال‌ فاسد ‌در‌ صوفیه‌ ‌هم‌ آمد ‌که‌ بعض‌ ‌آنها‌ گفتند باید صورة مرشد ‌را‌ ‌در‌ حال‌ نماز ‌در‌ نظر گرفت‌.

یک‌ دسته آفتاب‌ پرست‌ شدند اول‌ طلوع‌ آفتاب‌ و حین‌ غروب‌ سجده شمس‌ می‌کردند، یک‌ دسته ماه‌ پرست‌. یک‌ دسته‌ ستاره‌ پرست‌ شدند، یک‌ دسته‌ بت‌ پرست‌، یک‌ دسته گاو پرست‌، یک‌ دسته‌ گوساله‌ پرست‌، یک‌ دسته درخت‌ پرست‌ یک‌ دسته ‌علی‌ ‌را‌ ‌خدا‌ می‌دانند، و لذا تعبیر بآلهه‌ فرموده‌.

لِیَکُونُوا لَهُم‌ عِزًّا ‌به‌ توهّم‌ و خیال‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ اینها باعث‌ شرافت‌ و عزت‌ ‌آنها‌ می‌ شوند ‌در‌ دنیا حوائج‌ ‌آنها‌ ‌را‌ برمیآورند ‌از‌ عمر و صحت‌ و سلامت‌ و سایر امور ‌حتی‌ ‌بسیاری‌ از‌ عوام‌ می‌گویند عمر و عزت‌ و حوائج‌ بدست‌ ائمه‌ طاهرین‌ ‌است‌، می‌گویند علی‌ عمرت‌ دهد و امثال‌ این‌ها، و غافل‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌امر خلق‌ و رزق‌ و اماته‌ و احیاء و غنا و فقر و عزت‌ و ذلت‌ و صحت‌ و مرض‌ ‌از‌ افعال‌ مختصه‌ ‌به‌ خدای‌ متعال‌ ‌است‌. (جانا سخن از زبان ما میگویی! بلدکردن و خط کشی کردن از نگارنده است.) بلی‌ خاندان‌ ‌در‌ پیشگاه‌ الهی‌ شفاعت‌ می‌کنند و دعا می‌کنند و ‌از‌ ‌خدا‌ طلب‌ میکنند خداوند ‌هم‌ ‌در‌ دنیا اجابت‌ میفرماید و ‌هم‌ ‌در‌ آخرت‌. اما ‌غیر‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ ‌که‌ مشرکین‌ پرستش‌ می‌کنند ‌که‌ هیچگونه‌ اثری‌ و نفعی‌ و نتیجه‌ای‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ندارند، و ‌اینکه‌ خاندان‌ و بستگان‌ ‌آنها‌ و سایر شفعاء حق‌ شفاعت‌ بآن‌ها داده‌ می‌شود شفاعت‌ میکنند. (این بخش از پاراگراف که نگارنده زیرش خط کشیده ام، با بخش پیش از خود، هیچ همخوانی و شباهتی از نظر مفهوم و منظور ندارد. تصورم بر این است که کسی این بخش را از خود بر این تفسیر افزوده تا به قبای شیعیان سنّتی برنخورد و یا از دیدگاه خود، توضیحی بر تفسیر و نظر مفسر اطیب البیان داده باشد.)

بخش اول این پاراگراف، مرا به یاد این نکته میاندازد که از کودکی میدیدم و هنوز هم می‌بینم کسانی را که به هنگام نیروگرفتن، یاعلی، و به هنگام تعزیه امام حسین، یاحسین میگویند (از امامان)، و به هنگام تعزیه و یا رفتن به جبهه های جنگ، دستمال یا ابالفضل و یا زینب (از امامزادگان)، بر پیشانی خود میبندند.

نه تنها خداوند متعال طبق آیاتی که به آن پرداختیم شرک ورزی شیعیان سنّتی را پیشبینی کرده است، بلکه امامان معصوم نیز میدانسته اند که برخی از شیعیانشان به شرک دچار خواهند شد که در دعای روز یک‌شنبه (دعای روزهای هفته، ویژه شیعیان و به نقل از امامان است.) چنین میخوانیم: اللّهم انّی ابرء الیک فی یومی هذا و ما بعده من الاحاد من الشّرک و الالحاد و اخلص لک دعائی…

ترجمه: خداوندا من دوری میجویم به سوی تو در این روز و پس از آن از روزهای یک‌شنبه از شرک و الحاد و خالص میگردانم (بدون واسطه قراردادن و یا درخواست از کس دیگری) دعایم را برای تو…

نگارش: خرداد 1400

ویرایش: بهمن 1403

احمد شمّاع زاده

شرح و بسط عبارت «من دون الله» در قرآن

شرح و بسط عبارت «من دون الله» در قرآن

احمد شمّاع زاده

پیشگفتار:

یک- چرا همت نگارنده بر دوری از شرک (همتاپرستی) است؟

زیرا یکتاپرستی یا باور به یگانگی و بی همتایی خداوند، زیربنای هدفمند کردن زندگی انسان‌ها و پایایی جوامع انسانی است. خداوند در قرآن کریم روی خداپرستی کمتر تأکید دارد و بیشتر تأکیدش بر یکتاپرستی یا یگانه پرستی است؛ یعنی دوری جستن از شرک نسبت به او و باور داشتن به توحید. به همین دلیل، 113 بار با به کارگیری عبارتهای من دون الله و من دونه و شبیه آنها، به مسلمانان سفارش کرده که غیر مرا مخوانید! غیر مرا سرپرست خود قرار مدهید! غیر مرا دوست مگیرید!

شعار آغازین اسلام (قولوا لا اله الّا الله تفلحوا) نیز دعوت به یکتاپرستی می‌کند و نه خداپرستی؛ زیرا همان بت پرستان نیز معتقد به خداوند بودند؛ و بتها را واسطه ای میان خود و خداوند می‌دانستند؛ همچون شیعیان سنّتی که امامان را واسطه میان خود و خداوند قرار می‌دهند. است؛ یعنی دوری جستن از شرک نسبت به او و باور داشتن به توحید. شعار آغازین اسلام (قولوا لا اله الّا الله تفلحوا) نیز دعوت به یکتاپرستی می‌کند و نه خداپرستی؛ زیرا همان بت پرستان نیز معتقد به خداوند بودند؛ و بتها را واسطه ای میان خود و خداوند می‌دانستند؛ همچون شیعیان سنّتی که امامان را واسطه میان خود و خداوند قرار می‌دهند.


دو- آیات آغازین سوره «فرقان»، به معنای فرق گذاری میان حق و باطل:

تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا (1) ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا (2) وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡـٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا

ترجمه: برکت دهنده است خداوندی که فروفرستاد وسیله تشخیص حق از باطل را بر بنده اش، تا باشد برای جهانیان هشداردهنده ای. آنکه ملک کیهان از آن اوست و هرگز نمی‌گیرد فرزندی را، و در ملک او هرگز برای او شریکی نیست؛ و هرچیزی را که آفرید، پس آفریده را اندازه گذاری کرد؛ و برگرفتند از غیر او، خدایگانی که نمی آفرینند چیزی را، و خود آفریده می‌شوند؛ و (نه تنها) مالک سود و زیان خود نیستند، (بلکه) مالک هیچ مرگ و زندگی، و رستاخیزی نیستند.


این دو آیه فصل الخطاب همه آیات من دون الله دار هستند. خداوند در آیات آغازین این سوره که نامش فرقان، به معنای فرق گذاری میان حق و باطل است، دو دسته از مشرکین را مورد خطاب قرار می‌دهد: یکی مسیحیانی که مسیح را فرزند خدا می‌خواندند، و دوم شیعیانی که بعدها خواهند آمد، و امامان را خدایگان می‌شمارند.

در توضیح باید گفت: چرا خداوند در آیه اول می‌فرماید هرچیزی را که آفرید، پس آفریده را اندازه گذاری کرد؟ پاسخ این است که تا آن کسانی که الهه خوانده می‌شوند، هم خود از حدومرز خویش بیرون نروند؛ و هم دیگران آنان را بالاتر از آنچه که هستند، بزرگ نشمارند. زیرا مسیحیان، مسیح را خدایگونه و فرزند خدا نخوانند؛ و در برابر عکس او و مادرش زانو نزنند، و شیعیان هنگامی که به زیارت گندوبارگاه امامان می‌روند و یا در خانه و مسجد زیارتنامه می‌خوانند، از امامان چیزی نخواهند، بلکه هر نیازی که دارند تنها از خداوند متعالی که مسیح و مریم و امامان را آفریده در خواست کنند.

خداوند در آیه دوم، در وصف مادون الله هایی که مردم آنان را الهه (خدایگان) می خوانند، می‌فرماید: چیزی نمی آفرینند. خود آفریده می‌شوند. مالک سودوزیان خویش نیستند چه برسد به اینکه موجب سودی برای کسی شوند. مالک زندگی نیستند که ضامن زندگی کسی شوند؛ تا شفای امراض خود را از آنان بطلبید. مالک رستاخیز نیستند؛ تا از آنان شفاعت بجویید.

***

آیات 41 تا آخر 43 سوره عنکبوت:

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ ۖ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ

ترجمه: مثل کسانی که غیر خدا را سرپرست یا دوست خود می‌گیرند، مانند عنکبوت است که برای خود خانه (پناهگاه) درست کرده‌است. اگر می‌دانستند، بی‌پایه ترین خانه‌ها همانا خانه عنکبوت است. خداوند آنچه را که از غیر خدا درخواست می‌کنند، می‌داند؛ و او بسیار بزرگوار بسیار حکمتدان است و این مثلها را برای مردم می‌زنیم؛ و جز دانشمندان در این مثلها اندیشه نمی‌کنند.

تا آنجا که در توانم بود و کوشیدم، دریافتم تنها آیات «من دون الله» داری که در پی می‌آیند، از تحریفهای کلان آیات مشابه خود، در ترجمه و تفسیرها، بویژه در تفسیر آقای قرائتی در امان مانده اند:

از تفسیر نور محسن قرائتی:

وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ (احقاف: 5 و6)

و کیست گمراه تر از کسى که به جاى خداوند، کسانى را مى خواند که تا روز قیامت پاسخش را نمى دهند و حتّى از خوانده شدن خود بى خبرند؛ و آنگاه که مردم محشور شوند، آنها دشمن شان خواهند بود و عبادتشان را انکار خواهند کرد.

نکته ها

بالاترین گمراهى، انحراف در شناخت است و کسى که خداى علیم و قدیر و سمیع و بصیر را رها کرده و به سراغ غیر او مى رود، گرفتار چنین گمراهى شده است؛ زیرا غیر خدا توان انجام هیچ کارى را ندارد. مشابه آیه 5، آیه 29 سوره یونس است که مى فرماید: معبودهاى مشرکان در قیامت به آنها می‌گویند «فَکَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنَّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ» خداوند میان ما و شما گواه است که ما از عبادت شما بى خبر بودیم. پایان نقل.

***

من دون الله به معنای از غیر خدا یا جز خداست؛ و ترجمه و تفسیر کردن آن به بت و بت پرستی، تحریف کلام الله مجید است؛ که آقای محسن قرائتی در این‌ زمینه ید طولایی دارد؛ تا دست شیعیان سنّتی را برای درخواست از امامان و امامزادگان و نشاندن آنان بر جای خداوند در دعاهایشان باز گذارد. بسیارند از شیعیان، از میان سلبریتی ها گرفته تا معمّمین و از افراد عادی گرفته تا اشخاص ویژه که حاجات خود را از حضرت عباس و امامان درخواست کرده و می‌کنند.


این گونه درخواست از کجا آمده؟ موضوع درخواست از خداوند، روشن است. خداوند کریم در قرآن مجید می‌فرماید: ادعونی استجب لکم؛ ولی در این هزار و چند صد سال کدام امامزاده یا امامی زنده شده و کی امام زمان ظهور کرده و گفته ادعونی استجب لکم که شیعیان چنین کنند؟

لازم است همه شیعیان، چه سنّتی (منظور از شیعه سنّتی همان شیعه صفوی است؛ در کلام دکتر شریعتی) و چه علوی این را بدانند که هرگاه به زیارت امامان معصوم و یا امامزاده ای ( البته بیشتر امامزادگان امامزاده نیستند؛ بلکه اگر شجره نامه‌ای داشته باشند و درست باشد، سادات اند.) رفتند، هیچ‌گاه خود آنان را مخاطب قرار ندهند؛ که مخالف صریح آیات قرآن کریم است؛ بلکه طبق آیه ادعونی استجب لکم، برای اجابت درخواستشان مستقیماً و بی واسطه، خداوند را مخاطب قرار دهند و از او بخواهند «به احترام این امام یا آن امامزاده نیاز ما را برآورده کن؛ تا دچار شرک نشوند.

این را هم بدانند که در طول تاریخ، هر که از هر غیرخدایی درخواستی کرده و اجابت شده، آن غیرخدا نبوده که آن نیاز را برآورده کرده، یا آن زیان یا مرض را برطرف کرده، بلکه تنها خداوند بوده و چنین کارهایی تنها از خداوند بر می آید و نه کس دیگری؛ طبق آیات بسیاری از جمله:

ان یمسسک الله بضرٍ فلاکاشف له الّا هو و ان یمسسک الله بخیرٍفهو علی کل شیءٍ قدیرٌ (انعام: 18)

خداوند این روزهای شیعیان سنّتی را هم پیش‌بینی کرده که این آیه را بر آیه بالا افزوده و در آن، آب پاکی روی دست شیعیان ریخته و می‌فرماید: و هوالقاهر فوق عباده و هو الحکیم الخبیر

او بر بندگانش (امام و امامزاده) تفوّق و چیرگی دارد و اوست که حکیم و بسیار آگاه است.


منظور از عباده در این آیه تنها بندگان عادی نیست؛ که لازم باشد خداوند برای چیزی که از بدیهیات است آیه نازل کند؛ بلکه بیشتر ناظر بر بندگان ویژه ای همچون امامان است!

زبان حال آیه این است که ممکن است خواسته ات طبق سنن الهی برآورده شود؛ ولی تفاوت کار در آن است که آیا با توحید و یکتاپرستی به خواسته ات رسیده ای یا با شرک؟ چرا راه توحید را که خداوند سفارش کرده و پیامبران را برای عملی کردن آن فرستاده، واگذاریم؛ و به سوی شرک رویم که خط قرمز خداوند است و هرگز از آن درنمی‌گذرد. خداوند دعایت را برآورده می‌سازد؛ ولی از حق خود بر تو که با شرک ورزی نادیده گرفته‌ ای، و آن واسطه را مؤثر دانسته ای، درنمی‌گذرد!

در همین راستا انسان‌ها باید بدانند رزق و روزی آنان طبق سنن الهی به هر روی به آنان می‌رسد؛ چه آن را از راه حلال به دست آورند و چه از راه حرام؛ ولی کدام انسان باشعوری راه درست را وامی‌گذارد و راه کج و ناشایست و ناشی از تجاوز به حقوق دیگران را برمی گزیند؟!!

چرا خداوند را روزی رسان نمی‌دانی و با تملق و چاپلوسی یا سر کج کردن در برابر رئیس و مدیر و یا با ریا و ریاکاری می‌کوشی روزی بیشتری به دست آوری و خدا را فراموش می‌کنی که اگر اراده کند، مرضی به تو می‌دهد که چندین برابر همه اندوخته هایت را از دست بدهی!!


و این به معنای تاریخی کردن آیات قرآن است؛ یعنی بتهایی بوده‌اند که دیگر نیستند و این آیات تنها به درد آن زمان می‌خورده اند و نباید در این عصر به آن‌ها اهمّیّت دهیم! و این در حالی است که خداوند اگر هم واژه بت را به کار برده بود، {که به قصد روشنگری به جای واژه صنم و اصنام (بت و بتان)، عبارت من دون الله را به کار برده است}، ما باید به درست کردن بتهای کوچک و بزرگ از انسان‌ها ربطش می‌دادیم؛ نه اینکه از کنار این موضوع مهم بگذریم و آن را تاریخی جلوه دهیم؛ (یعنی همان موضوعی که قرآن در آیه 41 سوره عنکبوت یاداور شد؛ که این کار دانشمندان است: و جز دانشمندان در این مثلها اندیشه نمی‌کنند.)

جنبه تاریخی آیات قرآن پیرامون بتها، تنها در چند آیه با به کارگیری واژگان اصنام و اوثان آمده که بیشتر در شرح ماجراهای پیامبران و بویژه حضرت ابراهیم هستند و نه بازداشتن مسلمانان از شرک به او. بدین ترتیب متوجّه می‌شویم که هرگاه خداوند عبارت «من دون الله» را به کار برده، منظورش بت نبوده؛ بلکه بتهای انسانی بوده که برخی مردمان از برخی کسان، و بویژه «شیعیان» از «ائمه اطهار» ساخته‌اند.


تحریف آیات قرآن کریم توسط آقای قرائتی در توجیه و تأیید اعمال شیعیان سنّتی:

الف- آیات 20 و 21 سوره نحل:

تفسیر نور (محسن قرائتی)

ب- وی در تفسیر آیه سی ام سوره لقمان، کلی بافی می‌کند و نمی‌گوید منظور خداوند از آوردن عبارت من دون الله چیست:

ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ

ترجمه: این همه، دلیل بر آن است که خداوند، حقّ، و آنچه غیر از او مى‌خوانند باطل است، و همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.

و در آخر بخش نکته ها آورده است:

تنها خداوند و آنچه از جانب او و یا وابسته به او باشد، حقّ است و هر چه غیر از او و یا وابسته به غیر او باشد، باطل و ناپایدار است.

بدین ترتیب وی شیطنت را به اوج خود رسانده و دست شیعیان را برای شرک ورزی به خداوند باز گذاشته است. به صراحت به شیعیان می‌گوید چون پیامبر از جانب خداست و چون امامان وابسته به خدا هستند، می‌توانید آن‌ها را نیز در دعاهایتان بخوانید؛ و این در حالی است که خداوند واژه هو را برای جلوگیری از این‌گونه تعبیر و تفسیرها آورده است؛ یعنی من، من تنها!


وی در بخش پیام ها، موضوع دعوت از غیرخدا را به مسائل اجتماعی تقلیل می دهد:

1- منشأ همه‌ى افعال و صفات خداوند در آفرینش، ثابت و پایدار بودن اوست.

«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ»

2- حقّ و باطل، ملاک انتخاب است، نه تقلید، تبلیغ، تطمیع و یا تهدید. «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ»

3- در بیان حقیقت، صراحت و قاطعیّت داشته باشیم. (در این آیه، سه مرتبه کلمه‌ى‌ «أَنَّ» به کار رفته که نشانه‌ى تأکید است.

نکته دیگر اینکه آقای قرائتی دو بخش آیه را مورد بررسی قرار می‌دهد؛ ولی پیرامون بخش سوم یعنی علیٌ کبیرٌ، نمی‌گوید چرا خداوند در این آیه خود را بدین گونه وصف می‌کند. اگر منظور مقایسه خود با بتها بود، که به خود توهین کرده است؛ بلکه خداوند می‌خواهد بگوید هر بزرگی و عزیزی (همچون امامی) را که بخوانید در برابر من ناچیز است و من علیٌ کبیرٌ هستم.

وی نه در نکته‌ها، و نه در پیامها، هیچ اشاره‌ای به پیام این آیه نمی‌کند که:

نباید غیر خدا را بخوانید و سفره دل در نزد او باز کنید هرچند آن غیر خدا امام باشد!!


ج- آیات 72 تا 76 سوره نحل:

وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ شَیْئًا وَلَا یَسْتَطِیعُونَ (73)

فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (74)

ترجمه محسن قرائتی:

و به جاى خداوند بت‌هائى را مى‌پرستند که نه مالک چیزى از آسمان‌ها و زمین هستند و نه مى‌توانند مالک شوند. پس بت‌ها را امثال ومانند خدا نشمارید. همانا خداوند مى‌داند و شما نمى‌دانید.

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوکًا لَا یَقْدِرُ عَلَىٰ شَیْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا ۖ هَلْ یَسْتَوُونَ ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (75)

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لَا یَقْدِرُ عَلَىٰ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّهْهُ لَا یَأْتِ بِخَیْرٍ ۖ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ۙ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (76)

پیام ها

1- شما که دو انسان (مولى و عبد) را یکسان نمى‌دانید، چگونه خالق و مخلوق را مساوى مى‌دانید. «هَلْ یَسْتَوِی»

2- با سؤال ومثال، وجدان مردم را بیدار وبه فکر وادارید. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ... هَلْ یَسْتَوِی‌

من نمی‌دانم آقای قرائتی نمی‌فهمد و یا خود را به نفهمی زده است. حتّا حاضر است کلام خداوند را دگرگونه کند؛ ولی حقیقت را نگوید. وی در این ترجمه شرم و حیا را به کنار می‌گذارد و مستقیماً من دون الله را بت ترجمه می‌کند!

آقای قرائتی شما خداوند کریم و عظیم را بچه‌ای فرض کرده‌ای که از جانب او سخن می‌گویی! گویی خداوند نمی‌توانسته بگوید اصنام، و شما حرف توی دهن خدا می‌گذاری و به جای ترجمه من دون الله، ترجمه اصنام را به خورد خلق الله می‌دهی و تصور می‌کنی کسی هم مچت را نمی‌گیرد!!


از سوی دیگر کدام بت پرستی آمده و گفته که بتها به ما رزق و روزی می رسانند؟ تنها غالیان بودند و پیروانشان که هنوز هستند و می‌گویند ائمه معصومین ارزاق را تقسیم می‌کنند، بیماران را شفا می‌دهند و... و خداوند برای همین کسان که می‌دانسته در آینده پیدایشان می‌شود، این آیه را نازل کرده است.

در آیه 74 خداوند می‌گوید برای خدا مثال نزنید یعنی مثل آقای قرائتی مصداق تعیین نکنید که من دو الله یعنی بت؛ ولی وی با وجود این هشدار باز هم ترجمه می‌کند بت‌ها را امثال خدا نشمارید!! که هیچ بت پرستی چنین ادعایی نداشته و در آیات بسیاری به این موضوع اشاره شده است.


خداوند در آیات 75 و 76، حجّت را تمام می‌کند و مثالهایی می‌زند تا کسانی همچون آقای قرئتی یافت نشوند تا غیر خدا را بت ترجمه کنند و برای مقایسه خود با غیر خود (من دون الله) دو مثال می‌زند تا خود را در یک کفه ترازو بگذارد و غیر خود را که ممکن است همچون امامان همه فضائل را نیز داشته باشد ولی کاری از دستش بر نمی‌آید، در کفّه ای دیگر می‌گذارد و می‌پرسد آیا این دو برابرند؟

مسلماً منظور خداوند از این مثال این نیست که خود را با بت مقایسه کند که هم پرستان می‌دانستند و هم هر بچه‌ای می‌داند که این دو قابل قیاس با یکدیگر نیستند. پس منظور خداوند امثال ائمه معصومین و رؤسایی هستند که کار شما نزد آن‌ها گیر کرده و تنها با موافقت او مشکلتان رفع می‌شود. آن‌ها من دون الله هستند و نباید کسی جز خداوند را کارگشا و در دستگاه آفرینش کاره‌ای بدانید؛ هرچند رسول اکرم و امام معصوم باشد.


د- آیات 86 و 87 سوره نحل:

وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ «86»

ترجمه محسن قرائتی:

وچون کسانى که شرک ورزیدند، شرکاى (پندارى) خود را (در قیامت) ببینند، گویند پروردگارا اینان شریکان (خیالى) ما بودند که ما به جاى تو مى‌خواندیم (ولى شرکا به سخن آمده) حرف آنان را به خودشان برگردانده (وپاسخشان دهند) که شما بدون شک دروغگویید.

آقای قرائتی، بر واژه شرکا، واژگان پنداری و خیالی را در پرانتز آورده، تا حواس خواننده را از امامان منحرف کند؛ زیرا شیعیان سنتی می‌دانند آنان پنداری و خیالی نیستند بلکه حقیقت داشته و دارند.

وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ «87»

ه- آیات 13 و 14 سوره فاطر:

ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ ۚ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ (13) إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ ۚ وَلَایُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ

ترجمه محسن قرائتی: این است خداوند پروردگار شما، فرمانروایى مخصوص اوست. و کسانى که به جاى او مى‌خوانید مالکِ پوست هسته‌ى خرمائى نیستند.

و در توضیح ها آورده است: دعا و طلب باید از مقام برتر باشد؛ بت‌ها نه برتر از شما هستند و نه مالک سود و زیانى. «ما یَمْلِکُونَ»

اگر آن (بت) ها را بخوانید، دعاى شما را نمى‌شنوند و اگر بشنوند پاسخى به شما ندهند، و روز قیامت شرک شما را انکار خواهند کرد، و هیچ کس مانند (خداوند) خبیر، تو را (به حقیقت کارها) آگاه نکند.

آقای قرائتی موضوع را باز نمی‌کند؛ بلکه چیزهای موهومی را زیر عنوان تفسیر قرآن سربسته خورد خلق الله می‌دهد:

یک- واژه الذین به معنای کسانی است؛ و این ضمیر برای افراد با شعور کاربرد دارد و نه بتان.

دو- آیه قرآن می‌گوید آنان را که می‌خوانید مالک اندک چیزی نیستند. مگر بتان مالک چیزی هستند که خداوند بخواهد این موضوع را به ما گوشزد کند؟!!

سه- خداوند می‌گوید اگر آنان را بخوانید صدای شما را نمی شنوند! مگر بتان شنوایی دارند که خداوند بخواهد این موضوع را به ما یاداوری کند؛ بلکه خود بت پرستان نیز می‌دانستند که بت شنوایی ندارد و در اصل بت را نمی پرستیدند؛ بلکه مانند شیعیان، غیر خدا (من دون الله) را واسطه خود و خداوند قرار می‌دادند.

چهار- آیه می‌گوید اگر کسانی را که می‌خوانید صدای شما را بشنوند (یعنی گوش دارند و بت نیستند)، اگر مرده باشند صدای شما را نمی شنوند و اگر زنده‌ باشند نمی‌توانند دعای شما را براورده کنند؛ و در رستاخیز که همگان زنده شوند، شرک شما را نسبت به خود نفی و رد می‌کنند.

پنج- وقتی می‌گویم آقای قرائتی دست شیعیان سنتی را برای شرک ورزی باز گذاشته و با آن‌ها همفکر است، کاملاً درست گفته‌ام؛ زیرا وی در توضیح آیات 13 و 14 می افزاید دعا باید از مقام برتر باشد!! بدین ترتیب بر خلاف خواست خداوند و این همه آیاتی که من دون الله دارند، جواز دعا از غیر خدا را صادر کرده و گفته هرکس که مقام برتری نسبت به شما داشته باشد می‌توانید درخواست برآورده کردن دعاهای خود را از او داشته باشد!!

از سوی دیگر در توضیح این دو آیه موضوعی را آورده که زحمت مرا در اثبات محکومیت وی به توسعه شرک در میان شیعیان سنّتی کم می‌کند. (خود قضاوت کنید):

«فرقه‌اى از مسلمانان (وهّابیون) براى تأیید عقاید خود مبنى بر جایز نبودن توسّل به پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام به این آیه استدلال مى‌کنند، غافل از آن که این آیات درباره‌ى توسّل به بت‌هاست نه اولیاى الهى که خداوند حتّى پس از مرگ آنان نیز با آنها سخن مى‌گوید. در آیات متعدّدى از قرآن خداوند به انبیا سلام کرده از جمله: سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِیمَ»


ایرادهای وارده بر این نظر آقای قرائتی:

یک- چرا اشاره به وهّابیون کرده و نگفته است اهل تسنّن؟! زیرا وهّابیون بیش از دیگر فرق اهل تسنن بر یکتاپرستی و دوری از شرک تأکید دارند؛ و این در حالی است که همه فرق اهل تسنّن به توسل به غیرخدا (من دون الله) اعتقادی ندارند.

دو- توسّل یعنی وسیله قراردادن. یعنی به درگاه الهی یاری بجویی و بگویی به خاطر فلان کس که نزد تو آبرویی دارد، مرا ببخش یا نیاز مرا برآورده ساز؛ ولی می بینیم که در دعای توِسّل مشهور، رفته‌ایم پیش ائّمه و با آن‌ها همکلام شده‌ایم و آن‌ها را مخاطب قرار داده و به آن‌ها می‌گوییم

«ای امام! ای امامزاده! تو که پیش خداوند آبرو داری، در نزد خداوند از ما شفاعت کن»!

سه- به قرآن کریم تهمت وارد می‌سازد که این آیات درباره توسّل به بتهاست، نه اولیای الهی؛ که چون اکنون بتی نیست، پس ایرادی بر توسل شیعیان به ائمه هم نیست؛ و موضوع را تاریخی جلوه می‌دهد؛ و کاربرد آیه قرآن را از همه جایی و همه زمانی تهی می‌کند؛ و این در حالی است که واسطه قراردادن ائمه همان است که بت پرستان بتها را واسطه ارتباط با خداوند می‌دانستند و می‌گفتند ما به خدا اعتقاد داریم؛ ولی چون خدا را نمی‌بینیم، بتها، تنها وسیله‌ای برای ارتباط ما با خدا هستند. آنان هم همانند شیعیان، از این واسطه گری سود می‌بردند و حاجاتشان برآورده می‌شد.

تصور اینکه آنان بی‌جهت به بت خود عشق می ورزیدند تصور باطلی است؛ ولی باید دانست براورنده حاجات همه بندگان، خداوند است؛ نه امام برای امام پرستان! و بت برای بت پرستان.

چهار- باز هم بر قرآن تهمت وارد می‌سازد، که چون خداوند به پیامبران اولوالعزم سلام فرستاده، پس قرآن اولیای الهی و از جمله امامان را نیز زنده می‌داند!!

یکی از مهمترین اختلافهای میان علمای اهل تسنن و علمای شیعه آن است؛ که آنان حتّا رسول خدا را زنده نمی‌دانند چه برسد به ائمّه معصومین! ولی علمای شیعه اگر بگویند امامان مرده‌اند، دکانشان تعطیل می‌شود؛ و بدترین استدلال این است که چون خداوند به پیامبران اولوالعزم و نه هر پیامبری سلام گفته، پس شیعیان می‌توانند امامان را به جای خداوند بنشانند و شرک بورزند!!!


آقای قرائتی! دور و برت را با دقت نگاه کن! تا بدانی چقدر بتهای کوچک و بزرگی را می‌بینی که بسیاری از مردم و ممکن است خود شما آنان را بزرگ می‌دارید و به آن‌ها وابسته شده‌اید که نکند با شکستن این بتها دکانتان تعطیل شود…

آیا امامان می‌توانند براورنده حاجات مردم باشند؟: https://www.academia.edu/38813910

توسّل به قرآن یا به امامان!؟: https://www.academia.edu/34761773

همتاپرستی شیعیان سنّتی: https://www.academia.edu/49066686

نگارش: آبان 1400

ویرایش دوم: دی 1400

ویرایش سوم: بهمن 1400

ویرایش چهارم: مرداد 1402

ویرایش پنجم: مهر 1402

ویرایش ششم: آذر 1402

ویرایش هفتم: دی 1403

احمد شمّاع زاده

یکتاپرستی در قرآن

یکتاپرستی در قرآن

احمد شماع زاده


اشاره:

خداوند روی خداپرستی کمتر تأکید دارد و بیشتر تأکیدش بر روی یکتاپرستی یا یگانه پرستی یا بیهمتایی او، یعنی توحید است. حتا شعار اولیه اسلام، قولوا لا اله الا الله تفلحوا دعوت به یکتاپرستی می‌کند و نه خداپرستی؛ آنهم برای مردمی که بت پرست بودند. یعنی خداوند می‌دانسته که آنان بت را جانشین آن خدایی کرده اند که هر یک از آن جماعت تصوری از خداوند در ذهن خود داشته، و آن را خدای خود می‌دانسته است؛ و پیامبر خویش را برای آن برانگیخته است تا به آنان بفهماند که خداوند یگانه یعنی الله و هیچکس هیچ خدایی را نپذیرد جز الله (خدای اسلام) را. به همین دلیل، خداوند در قرآن 113 بار با به کارگیری عبارتهای من دون الله و من دونه و شبیه آنها، به مسلمانان سفارش کرده است که غیر مرا مخوانید! غیر مرا سرپرست خود قرار مدهید! غیر مرا دوست مگیرید!


خدای اسلام چگونه خدایی است؟

خداوند صفات خود را نیز در آیه های بسیاری یاداور شده تا بگوید خدای اسلام این گونه است و اگر غیر از این را میپرستید به بیراهه رفته اید:

خداوندی که رحمن(هستی بخش)، رحیم(بسیار مهربان)، بینیاز(صمد)، بسیار دانا (علیم)، بسیار بینا(بصیر)، بسیار شنوا(سمیع)، فعال لما یرید(بسیار انجام میدهد آنچه را که اراده کند.)، یفعل مایشاء(هر کاری که بخوهد انجام میدهد)، یهدی من یشاء و یضل من یشاء(هر که را که بخواهد هدایت، و هر که را که بخواهد گمراه میکند) است.


اهمیت یکتاپرستی

چرا خداوند به این موضوع در بسیاری آیه ها و سوره ها پرداخته است؟

یکتاپرستی زیربنای پایداری فرد در فرازونشیب زندگی و موجب استواری، دوام و بقاء جامعه است. خواست خداوند آن بوده است تا همگان بدانند که در کیهان تنها یک خداوند وجود دارد که تمام اجزاء کیهان به او وابسته و پیوسته است و هر کس در هر جا که باشد و هر خطایی را که مرتکب شود از چشم تیزبین او پنهان نخواهد بود. تا بدین گونه مردم به یک پلیس یا ناظر بسیار قوی، همه جایی و همه گاهی باور داشته باشند و کمتر مرتکب گناه و خطا شوند؛ و بدین گونه جامعه نیز از فقروفحشاء در امان بماند و بر دوام و بقاء آن افزوده شود.

در این زمینه تنها یک آیه میآورم:

لو کان فیها آلهة الّا الله لفسدتا فسبحان الله ربّ العرش عمّا یصفون(انبیاء: 22)

اگر در آن(کیهان) رب النوعی جز خداوند بود هراینه هر دو فاسد میشدند. پس منزه است خداوند عرش پرور از آنچه که او را وصف میکنند.


رد پسرخواندگی حضرت عیسی

چرا خداوند با پسرخواندگی عیسی بن مریم علیهما سلام تا این اندازه مخالف است که مسلمانان را وادار میکند تا هرروزه در نمازهایشان سوره توحید یا اخلاص را بخوانند؟

در همان راستایی که گفته شد، خداوند باید بی‌نیاز باشد و فرزند داشتن نشانه نیاز است. در میان انسانها نیز اگر این نیاز در کسی نباشد هرگز تمایلی به داشتن فرزند از خود بروز نخواند داد. پس خداوندی که میگوید من بی‌نیازم چگونه میتواند فرزند داشته باشد و اصولا برای چه؟ کسی که تمام صفاتی را که برشمردیم دارد، چه نیازی به دیگری دارد؟

البته خداوند امور کیهان و جهان زندگان را با وسایلش انجام میدهد و آن وسایل را نیز آفریده؛ تا برای انجام اموری که مایل نیست خود مستقیماً دخالت کند، آنان مستقیماً عمل کنند؛ و آنان فرشتگان اند.

ولی با این وجود، خود بر کار فرشتگان نظارت دارد. هرچند خداوند فرشتگان را به گونه ای آفریده که نمیتوانند خطا کنند، ولی از آنجا که مانند خداوند بصیر و علیم و سمیع نیستند اگر از چیزی غافل ماندند، خداوند مستقیماً دخالت کرده و آن مورد را به آنان یاداور میشود. (در این زمینه به انتهای دعای کمیل بازگشت شود.)

و نیز برخی از آدمیان که عنوان اولیاء الله را دارند؛ وسیله هایی برای خداوندند؛ مانند حضرات خضر نبی، عیسی بن مریم و فاطمه بنت رسول،. در این زمینه به ترجمه آیات 26 تا 29 سوره انبیاء بسنده میکنیم:

و گفتند که خداوند هستی بخش پسری برگزیده است!! منزه است او(خداوند). بلکه آنان بندگانی بزرگوارند. پیشی نمیگیرند از او در گفتار و آنان به دستور او کار میکنند. خداوند میداند آنچه که پیش روی آنهاست و آنچه که در پس آنان است. آنان شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که خداوند از او راضی باشد. و آنان از ترس خداوند همواره (مراغب کارهای خود) و هراسانند. و اگر یکی از آنان ادعای خدایی کند، پس سزای او جهنم است و بدین ترتیب جزا میدهیم ستمکاران را.

نگارش: اسفند 1394

ویرایش دوم: مرداد 1401

ویرایش سوم: بهمن 1403

احمد شمّاع زاده

همجنسگرایی، ترامپ و L. G. B. T

همجنسگرایی، ترامپ و L. G. B. T


همجنسگرایی می‌تواند به عنوان جذّابیت جنسی فردی نسبت به اشخاص همجنس خودش تعریف شود. اشخاص مشهور بسیاری به عنوان همجنسگرا شناخته شده‌اند؛ همچون اسکار وایلد، مارسل پروست، چارلز بودلر، آنرده گاید، آلان گینسبرگ، ادوارد استاچورا، و کارول شیمانوسکی.

در گذشته، اغلب همجنسگرایان شکنجه، زندانی، و یا حتّا به قتل می‌رسیده‌اند. برای مثال، در دوره رایش سوم، توسط هیتلر به کمپهای کشتار جمعی فرستاده، و قتل عام می‌شدند.


امروزه، گرایشهای همجنسگرایانه در سطح جهان به طور بیسابقه ای متنوع شده‌اند. در عربستان سعودی مباشرت جنسی با همجنس، مجازات مرگ را در ملأ عام در پی خواهد داشت؛ تا عبرت دیگران شود. در بسیاری از کشورهای محافظه کار، همجنسگرایی هنوز مورد پذیرش جامعه نیست؛ تابویی سنتی بر علیه این پدیده وجود دارد؛ و بسیاری باور دارند که گرایش جنسی کسی نباید مورد بحث در جامعه قرار گیرد. همجنسگرایان معمولاً با تبعیض مواجه می‌شوند و با آن‌ها به گونه منحرفی برخورد می‌شود که باید برای تغییر گرایش خود زیر نظر روانپزشک مورد درمان قرار گیرند.

در طول چند سال گذشته، پذیرش همجنسگرایان مرد در جامعه، بویژه در اروپای غربی و آمریکا رشد کرده است. امروزه همجنسگرایی دیگر به عنوان مرضی روحی و روانی که نیاز به روانپزشک داشته باشد، در نظر گرفته نمی‌شود؛ بلکه تنها به عنوان گرایشی جنسی متفاوت با دیگران. همجنسگرایان دیگر درباره خودشان به عنوان یک مریض یا منحرف فکر نمی‌کنند. در عوض هرچه بیشتر بیرون می‌آیند و همجنسگرا بودن خود را آشکارا اظهار می‌کنند، و همزمان برای به دست آوردن حقوق برابر و پذیرش اجتماعی مبارزه می‌کنند.

در انگلیس تا سال 1967 همجنسگرایی میان دو همجنس، غیرقانونی بود. زمان در هر صورت در حال تغییر است. دو سال بعد، یعنی در 27 ژوئن 1969، گروهی از زنان و مردان همجنسگرا، پس از حمله روتین پلیس به مسافرخانه استونوال (stonewall)، شورش کردند. از آن پس، نام استونوال تبدیل به ضرب‌المثلی برای آزادی همجنسگرایان مرد شد.

در سال‌های پس از آن رخداد، مجموعه‌ای از گروه‌های آزادی‌خواه همجنس‌گرا ظهور کردند. بدین ترتیب، نهضت آزادی همجنسگرایان بیشترین مشارکت را برای تغییر گرایشهای منفی نسبت به همجنسگرایان داشتند.

امروزه، روزهای افتخارآمیز آنان مرتباً بیشتر می‌شود و تظاهرات خیابانی همجنسگرایان زیر عنوان رژه عشق توسط همجنسگرایان مرد و زن سازماندهی می‌شود. کسانی که می کوشند تا اکثریت جامعه نرمال را متقاعد کنند که آنان باید از حقوق برابر برخوردار باشند.

بسیاری از زوجهای همجنسگرا مایلند ازدواجشان به ثبت برسد. ازدواج همجنسگرایان مرد که از سالها پیش دولتها به آن بی‌اعتنایی نشان می‌دادند، اکنون در بیشتر کشورهای اروپایی همچون دانمارک، نروژ، سویس، فرانسه، و ایسلند، قانونی شده است. سیاستگزاران و جوامع نیز حرکتی را برای به رسمیت شناختن حقوق قانونی و مالی زوجهای مرد همجنسگرا در مورد مسائلی همچون ارث، پرداخت مالیات و بیمه زندگی مطرح کرده‌اند.


روشنگری: این نوشته‌، ترجمه بخشی زیر عنوان Homosexuality از کتاب خانمی لهستانی به نام «مارگریت چشلاک» به زبان انگیسی است که به منظور تدریس زبان انگلیسی در سال 2003 گرداورده و انتشار داده و آمار آن مربوط به حوالی سال 2000 است. بنابراین شمار کشورهایی که ازدواج همجنسگرایان را قانونی کرده‌اند؛ و غالباً اروپایی هستند، اکنون به 32 کشور رسیده است.


کسانی که مایلند پیرامون پاراگرافی که آن را بولد کرده‌ام بیشتر بدانند، مقاله زیر را مطالعه کنند:

همجنسگرایی! هنجار یا ناهنجاری؟: https://www.academia.edu/7580689


امروز بیستم 2025 است.

بهترین سخنی که دونالد ترامپ در اولین روز از دومین دوره ریاست جمهوری خود، و پس از سخنرانی مراسم تحلیف (سوگند یادکردن) اظهار داشت، جمله‌ای بود که مرا شاد کرد.

پیش خود گفتم همین یک اظهار نظر که امیدوارم عملی شود، موجب می‌شود تا خداوند به واسطه این نظرش، به کارهایش برکت دهد و او را بیش از پیش تأیید کند. آن جمله چه بود؟:

«در این کشور تنها دو جنس وجود دارد؛ مرد و زن»! یعنی خط بطلانی کشید بر قوم لوت مدرن:

L. G. B. T

***

به این آدم می‌گویند انسانی قدرتمند! با کسی رودربایستی ندارد؛ و مانند اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور نیست که به این گروه منحرف پروبال بدهند! حتّا شاهزاده رضا پهلوی در برخی از سخنرانیهایش از این منحرفان یاد کرده و در اصل به آنان باج داده تا بگوید آزادی موعود پس از گذار، مشمول شما نیز می‌شود! و این سنگ بنا را اولین بار حامد اسماعیلیون در سخنرانی خود در اولین و بزرگترین تظاهرات اپوزیسیون در کانادا گذاشت و به این گروه میکروفون نیز داد؛ و این در حالی بود که سلطنت طلبان در آن روز به بهانه کثرت درخواست! میکروفون بهره شان نشده بود!

یازدهم تیر 1403

نگارش دوم: دوم بهمن 1403

احمد شمّاع زاده