بنی اسرائیل، قوم برگزیده و برتر خداوند
احمد شمّاع زاده
ولقد اخترناهم علی علمٍ علی العالمین (32 دخان)
طبق این آیه، قرآن کریم بنی اسرائیل را قوم برگزیده خداوند میداند و میفرماید:
و به درستی برگزیدیم آنان (بنی اسرائیل) را بر پایهای علمی، بر جهانیان.
و برای تضمین آیه، تا کسی در آن شک نکند و بر آن ان قلت نگذارد، آیه 16 سوره جاثیه را محکم و مستدل نازل کرده است. گفتنی است سوره جاثیه درست پس از سوره دخان واقع شده است:
ولقد آتینا بنی اسرائیل الکتاب و الحکم و النّبوّة و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم علی العالمین
ترجمه: و به درستی که به بنی اسرائیل، کتاب و حکمت و نبوت عطاکردیم و از پاکیها بهره آنان ساختیم و آنان را بر جهانیان برتری دادیم.
ولی دایه های دلسوزتر از مادر قرآن، این چیزها سرشان نمیشود؛ و مانند عزیز جعفری در زمانی که فرمانده کل سپاه بود، در پاسخ به پرسش اعتراض گونه خبرنگاری درباره دخالت سپاه در امور سیاسی، که مگر امام نگفت سپاه در سیاست دخالت نکند، گفت: امام گفت ولی ما کار خودمان را میکنیم. این دایه های دلسوزتر از مادر نیز، کار خودشان را میکنند و کاری به درستی و نادرستی کارشان و فرمانبرداری از خدا و قرآن ندارند. اگر جز این بود که اکنون ایران گلستان بود. ببینید:
تفسیر نور محسن قرائتی: با توجّه به اینکه خداوند در آیهاى دیگر، بهترین امّتها را مسلمانان معرّفى کرده است، «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ»، بنابراین مراد از برترى داشتن یهودیان بر جهانیان در این آیات، برترى بر مردم زمان خودشان است که به خاطر پیروى از کتاب خدا به آن دست یافتند.
آقای قرائتی یا از روی بیسوادی و یا به منظور ضدیت با قوم یهود، آیه کنتم خیر امةٍ را که درباره امتهاست و نه اقوام، در اینجا نقل کرده است. امّت یعنی پیروان یک دین و آیین؛ ولی قومیت یک موضوع نژادی و ژنتیک است. خداوند با خیر امة خواندن مسلمانان گفته است که امت محمد (ص) بهترین امت است؛ زیرا که از پیامبر خود به خوبی پیروی کردند؛ ولی چنانکه در قرآن بسیار آمده است، پیروان حضرت موسی از وی به خوبی پیروی نکردند تا امت خوبی برای او باشند؛ بلکه به دلیل نافرمانی از خدا و رسول خود، با مشکلات عدیده، از جمله نزول بلاهای آسمانی و چهل سال آوارگی رو به رو شدند.
نکته دوم در تفسیر نادرست آقای قرائتی این است که مینویسد: «برترى بر مردم زمان خودشان است که به خاطر پیروى از کتاب خدا به آن دست یافتند».
اولاً قوم حضرت موسی از کتاب خدا پیروی نکردند.
دوم اینکه اگر هم پیروی میکردند، امت خوبی بودند؛ ولی قوم برتری نبودند.
گذشته از آیه بالا، دلیل دیگری که ژنتیک بودن برتری قوم بنی اسرائیل را ثابت میکند، آیات ۲۸ تا ۳۰ سوره ذاریات است. قرآن کریم در این آیات، تأکید میکند که این برتری به خواست خداوند و از پیش از تولد حضرت اسحاق که جد بزرگ یهودیان است، برنامهریزی* شده است:
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُواْ لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلاَمٍ عَلِیمٍ فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِى صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ قَالُواْ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ
ترجمه: پس ابراهیم از (غذا نخوردن) مهمانان در درون خود احساس ترس کرد، آنان به او گفتند: نترس (ما فرشتگان الهى هستیم) وآنگاه او را به پسری بسیار دانا بشارت دادند. پس همسر ابراهیم (با شنیدن این خبر) فریادکنان پیش آمد و به صورت خود زد و گفت پیرزنى نازا؟!!! (آنان گفتند:)
پروردگار تو این گونه گفته والبتّه او بسیار حکمتدان و بسیار داناست.
به همین دلیل ژنتیک بودن است که قوم یهود، خالص مانده و تنها قومی است که با دیگر اقوام ازدواج نمیکنند، بلکه ازدواجهایشان همواره درون قومی بوده است.
نکتهای مهم: یهودی به کسی گویند که دین یهود دارد و پیرو کتاب تورات است؛ ولی همه یهودیان از نوادگان اسرائیل یا بنی اسرائیل نیستند و رابطه ژنتیک با یهودیان اصیل ندارند؛ زیرا در طول تاریخ، کسانی از مناطق مختلف جهان به دین یهود درآمده اند و یهودی محسوب میشوند. بنابراین، آنانکه بعدها به دین یهود درآمده اند و از قوم بنی اسرائیل نیستند؛ و بر جهانیان برتری ندارند.
***
برگردیم به موضوع مقطعی بودن یا نبودن برتری قوم یهود یا بنی اسرائیل که برخی تفسیرها به آن دامن زدهاند و در ترجمهها خودنمایی میکند:
این موضوع در ترجمه مهدی الهی قمشهای به گونه زیر است:
و آنها را در آن دور بر عالمیان به علم و دانش (کتاب آسمانی تورات) برگزیدیم.
بدین ترتیب معلوم میشود که همه ترجمه و تفسیرها از یک تفسیر کهن گرفته شده اند. تاکنون شواهد بسیاری نشان داده اند که بیشتر تفسیرها مبتنی بر تدبّر نیستند، بلکه تقلیدی از یک مفسّر مشهور چند صد سال پیش از خود هستند. اگر بر مبنای تدبر بودند، آنگونه تفسیر میکردند که نگارنده با کنار هم قراردادن آیات مربوط یه یک موضوع، در پی درک منظور خداوند از نزول این آیات است:
در این ترجمه، ‹در آن دور› که منظور ‹در آن دوران و مقطع زمانی› است، بر کلام خداوند افزوده شده، و عبارت علی علم نادرست ترجمه شده. زیرا معنای این عبارت که در آیات دیگری از قرآن نیز آمده، به معنی ‹آگاهانه، بر پایهای علمی، و نه بی حساب و کتاب› است؛ و اینکه این موضوع را به تورات نسبت داده، سخنی بیربط است.
در پایان سه آیه بالا آمد که: «خداوندی که حکیم العلیم (بسیار حکمتدان بسیار دانا) است، اینگونه خواسته و خواهد شد» که شد. پس این علی علم به آن حکیم العلیم برمیگردد.
خداوند در آیات دیگری نیز برگزیدگی و برتری بخشیدن بنی اسرائیل بر جهانیان را بدون تعیین مقطع زمانی، یاداورشده است؛ از آن جمله آیات 47 و122 سورة بقره که هردو آیه یکسانند:
یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انّی فضّلتکم علی العالمین
و در آیه 140 سوره اعراف، حضرت موسی در پاسخ به درخواست نامعقول قومش به آنان میگوید: و هو فضّلکم علی العالمین (و او شما را بر جهانیان برتری بخشید).
در هیچیک از این آیات، برتری قوم موسی مقطعی نیست. بنابراین تعیین مقطع زمانی برای موردی که اگر خواست خداوند می بود، خود تعیین میکرد، دستکاری در کلام خداوند، و تحریف آن است؛ چنانکه فرموده: ‹یحرفون الکلم عن مواضعه›.
***
* برای آگاهی کسانی که از تاریخ انبیاء آگاهی کمتری دارند:
حضرت ابراهیم، به دلیل نازایی همسرش سارا، با کنیز خود، به نام هاجر ازدواج کرد. از هاجر فرزندی به دنیا آمد که نام او را اسماعیل (Samuel) گذاشتند، که در جوانی طبق آیات قرآن، در ساخت کعبه پدر را یاری رساند تا خانه سمبلیک خدا را به اتمام برساند.
شهرت حضرت اسماعیل از آن روست که فرمان خداوند در رؤیا به حضرت ابراهیم رسید که گفت فرزند (جوان، رشید، و خوش قدوبالای) خود را برای من قربانی کن! و حضرت ابراهیم پذیرفت؛ ولی به هنگام قراردادن تیغ بر گلوی اسماعیل، خداوند گوسفندی را فروفرستاد تا آن را قربانی کند. بدین دلیل لقب حضرت اسماعیل، ذبیح الله است.
طبق آیاتی که در بالا آمد، خداوند بر اساس حکمت و دانش خود، در سرانه پیری به سارا فرزندی داد که نام او را اسحاق (Isaac) گذاشتند. اسحاق، برادر کوچک اسماعیل نیز به پیامبری برگزیده شد. فرزند اسحاق، یعقوب (اسرائیل) نام دارد. یعقوب نیز به پیامبری برگزیده شد و از آن جهت که دوازده فرزند داشت، نامش هنوز هم از شهرت جهانی برخوردار است. یهودیان اصیل (و نه آنانکه بعدها به دین یهود درآمده اند و از قوم بنی اسرائیل نیستند.)، نوادگان دوازده فرزند اسرائیل هستند، و به همین دلیل به بنی اسرائیل شهرت یافته اند.
اصل و نسب پیامبر اسلام به حضرت اسماعیل میرسد که خداوند او را نیز به پیامبری برگزید؛ و بدین دلیل مسلمانان حضرت اسماعیل را بیش از حضرت اسحاق دوست میدارند؛ و یهودیان حضرت اسحق را بیشتر دوست میدارند که نیای بنی اسرائیل است.
پایان نگارش: 21 فروردین 1400
نگارش و ویرایش دوم: شهریور 1403
احمد شمّاع زاده
کوتوله های قهوه ای در قرآن
احمد شمّاع زاده
فلا اقسم بالخنّسالجوارالکنّس (تکویر: 15 و 16)
این دو آیه بسیارکوتاه دست کمی از آیه ‹والنجم اذا هوی› که شرحش در گفتار سیاهچالگان در قرآن گذشت، ندارد:
خداوند بازهم برای بیان سه واژه سوگند یادکرده. پس موضوع این سه واژه، خیلی مهم است؛ بویژه هرگاه بدین صورت سوگند یاد کند: ‹فلااقسم›
این دو آیه در سورهای آمده که با درهمریختگی ستارگان در آغاز رستاخیز آغازمیشود؛ و نام آن به همین دلیل تکویر است؛ و نیز بخشی از موضوع معراج در این سوره آمدهاست. معنای این سه واژه:
- ترجمه محمدکاظم معزی که جزء ترجمههای زیرنویس خوب قرآن است، ‹الخنّس› را فروروندگان، ‹جوار› را روندگان، و ‹کنّس› را نهانشدگان ترجمه کردهاست.
- الهی قمشهای: ستارگان بازگردنده، که به گردش درایند و در مکان خود رخ پنهانکنند.
- بهاءالدین خرمشاهی: اختران بازگردنده، سیارگان پنهانرونده.
- محمود رامیار در کشفالمطالب: ستارگان سرگردان، سیّارات راجعه (= سیّارگان بازگردنده، که دو مترجم پیشین، آنها را ستارگان بازگردنده ترجمه کردهاند.)
اگر به ریشه واژگان این آیه برگردیم، از این دو آیه، میتوانیم دو گزینه داشتهباشیم:
گزینه اول: سیاهچالگان.
فرورفتن و انقباض برای ‹خنّس›، آبی که بسیارزیاد و دارای گودی بسیار باشد برای ‹جوار›، ازدیدها پنهانشدن و در پوشش قرارگرفتن برای ‹کنّس›، و نیز نکتهای را که الهی قمشهای آورده «ستارگانیکه به گردش درایند و در مکان خود رخ پنهانکنند»، ویژگیهایی است که در شرح سیاهچالگان مورد بررسی قرارگرفت؛ بویژه آنکه چون آب که مظروف است تنها میتواند به شکل گرداب دراید، واژه ‹جوار› به ‹گردابی› که دارای گودی بسیار است و هرچه را که در دهانه آن قرارگیرد به کام خود فرومیبرد، به مفهوم سیاهچاله نزدیکترمیشود و دید ما را به ویژگیهای سیاهچالگان بویژه ‹افق رویداد› و ‹گشتاور چرخشی› بسیارزیاد آنها معطوف میسازد.
گزینه دوم: کوتولههای قهوهای
معناهایی که از ترجمههای قرآن آورده شد و معمولاً از تفسیرها گرفتهشدهاند، بویژه ترجمه محمود رامیار، (ستارگان سرگردان، سیّارگان بازگردنده) و برخی بهگونهای ناقص از آن بهرهبرداری کردهاند، نزدیکترین معنا و تقریباً همان معنایی را میرسانند که کیهانشناسان برای کوتولههای قهوهای آوردهاند. توجهکنید:
«کوتولههای قهوهای از اجرام عجیبوغریب آسمانیاند. نه سیارهاند، و نه ستاره. با این حال خواص مشترکی با هردوی آنها دارند».(1)
‹کوتولههای قهوهای اجرام فضائی سنگینی هستند که نه آنقدر گرم و گداخته هستند تا بتوان آنها را در شمار ستارگان سطح اول بهشمار آورد، و نه آنقدر سرد و خاموش، که در ردیف سیارهها قرارگیرند›.(2)
به این جملههای کیهانشناسانه نیز توجهکنید:
ـ «جستوجو در ‹میدان گسترده› برای یافتن کوتولههای ‹سرگردان› ضروری است».
ـ «در فروردین 1376 روش سوم هم به نتیجهرسید. هدف این روش کشف کوتولههای قهوهای سرگردان است».
- «کوتولههای قهوهای، چون به نوعی ‹ستارههای مردود› محسوب میشوند، ممکناست در نظریههای مربوط به تحول ستارگان تغییراتی بهوجودآورند. این اجرام همچنین به نظریههای کیهانشناسی که بیشتر جرم ‹پنهان› یا ماده تاریک عالم را اجرام زیرستارهای میدانند، کمک میکنند».
- «تعداد کوتولههای قهوهای از جنبه کیهانشناختی بسیارمهم است. اگر تعداد این کوتولهها واقعاً همانقدر باشد که حدس میزنیم، میتوان بخش قابلتوجهی از ماده تاریک را با آن ‹روشن› کرد. یعنی بخش بزرگی از ماده تاریک، باریونی خواهدبود.».
نتیجه گیری:
- صفت سرگردان برای این جرم آسمانی را هم دانش تأیید کرده و هم قرآن!
اینکه کوتولههای قهوهای، نه ستاره هستند و نه سیّاره، و نیز برخی از آنها سرگردانند، درست همان است که برخی از مترجمین معنیکردهاند؛ و درصورتی که دیگر ویژگیهای کوتولههای قهوهای (پنهانبودن از دیدها، و روندگان) را به این معناها بیفزاییم، برابرگذاری کاملمیشود.
- اگر گزینه اول رد شود، این دو آیه قرآن، باز این رهاورد را با خود دارند که اگر روزی کیهانشناسان به یافتههای تازهای پیرامون کوتولههای قهوهای (که برخی ویژگیهای تشکیل سیاهچالگان را نیز داشته باشند) دست یافتند، قرآن کریم کشف آنان را از پیش، اعلام کردهاست.
تاریخ نگارش: خرداد 1384
نگارش و ویرایش دوم: فروردین 1402
ویرایش سوم: شهریور 1403
احمد شماع زاده
بازگشتها:
1ـ بخشهای کیهانشناسی این مقاله که میان «» قرارگرفته، از ماهنامه نجوم شماره 86 ـ 87 برگرفته شده.
2ـ روزنامه ایران 25 فروردین 1375 و اطلاعات ضمیمه، 28 فروردین 1375
اداره مفتیات دوشنبه و مسجد جامع حاج یعقوب
احمد شمّاع زاده
اشاره:
این گزارش به صورت تحقیق میدانی و با مصاحبه با آگاهان از تاریخچه این مسجد، از جمله فتح الله شریف زاده صورت گرفته است. این روزها امنیت در تاجیکستان کم است و با درگیریهایی که اخیراً به وقوع پیوسته و ناآرامیهایی که وجوددارد، قاضی اداره مفتیات دوشنبه، حاج اکبر توره جانزاده، متواری است. قدرت در دست امامعلی رحمانوف است؛ و فتح الله شریف زاده از سوی رحمانوف به ریاست اداره مفتیات منصوب شده است. وی درحالی که مسلّح به کلاشنیکف بود، با نگارنده مصاحبه میکرد؛ ولی مدتی بعد توسط مخالفانش ترور و کشته شد.
تاریخچه مساجد در آسیای میانه و تشکیل ادارات مفتیات:
از آغاز انقلاب اکتبر 1917 و تشکیل اتحادجماهیرشوری سوسیالیستی مساجد در کشور شورواها از رونق افتادند. در دوران جنگ جهانی دوم و حکومت استالین، هنگامی که استالین به نیروی انسانی جمهوریهای مسلمان نشین آسیای میانه برای جنگ نیاز مبرم داشت، از افراد بانفوذ درخواست کرد تا جوانان را برای مقابله با دشمن ظاهراً مشترک بسیج کنند. عبدالمجیدخان که از شخصیتهای بانفوذ و متدیّن تاشکندی بود، نزد استالین رفت و گفت حال که شما از ملتهای مسلمان کمک میخواهید، مردم مسلمان نیز از شما میخواهند تا به آنان اجازه احیاء مساجد و ایجاد مدارس دینی را بدهید، تا طلّاب علوم دینی در مدرسه ها به یادگیری علوم دین بپردازند. استالین شفاهاً اجازه داد؛ ولی عبدالمجیدخان به اجازه شفاهی راضی نشد و صدور حکم آزادی محدود امور دینی و ابلاغ به رؤسای جمهوریها را درخواست کرد؛ که استالین پذیرفت. گفتنی است در آن ایّام، در کل آسیای میانه تنها یک مدرسه علمیه به نام میرعرب در شهر بخارا فعال بود.
***
بدین ترتیب در سال 1943، یعنی در بحبوحه جنگ جهانی دوم، اداره امور دینی مسلمانان (مفتیات) ماوراءالنهر زیر سرپرستی مفتی اعظم ازبکستان در شهر تاشکند بنیان نهاده شد؛ و این اداره قاضیانی(1) را برای چهار جمهوری مسلمان نشین دیگر آسیای میانه تعیین کرد و محلی را برای آنها با عنوان اداره قاضیات درنظرگرفت که زیر نظر اداره مفتیات ماوراءالنهر به اداره امور دینی مردم بپردازند و بدین ترتیب اداره قاضیات تاجیکستان در محل مسجد جامع حاج یعقوب در شهر دوشنبه پاگرفت.
گفتنی است که اداره مفتیات تاشکند در مرکز شهر قدیمی تاشکند و در نزدیکی مقبره امام قفّال (با تشدید ف) شاشی (نام قدیم تاشکند شاش بوده است.) که در قرن هشتم میزیسته بناگردیده است. مدرسه ای که برای تربیت طلّاب در تاشکند درنظر گرفته شده بود، مدرسه براخان نام داشت که زیر نظر اداره مفتیات قرار گرفت. در بخش شرقی اداره مفتیات تاشکند مسجدی نیز به نام مسجد طلّا شیخ احیاء شد که هنوز وجوددارد.
از سال 1943 که روند آزادیهای محدود دینی ادامه داشت، مجموعاً هفده باب مسجد در تمام جمهوریهای آسیای میانه احیاء شد؛ امّا اعطای آزادیهای دینی که همسو با سیاست پروسترویکای گورباچف صورت گرفت، این روند را برهم زد به گونه ای که از سال 1368 تاکنون (1372) شمار مسجدهای جامع در جمهوریهای آسیای میانه به یکصدوپنجاه وشش باب رسیده است. این آمار، تنها شمار مسجدهای جامع اند و مسجدهای محلی را در برنمیگیرد.
همزمان با این دگرگونیها، استقلال ادارات قاضیات از سرپرستی اداره مفتیات تاشکند آغاز شد و هریک از ادارات قاضیات، خود به اداره مفتیات تبدیل شدند. در فوریه 1993، تاجیکستان اداره مفتیات خود را تشکیل داد و اکنون تنها ترکمنستان باقی مانده است.
معرفی مسجد و اداره مفتیات دوشنبه:
در سال 1247هجری شمسی (1868م)، یعنی آن روزها که شهری به نام دوشنبه وجود نداشت، حاج یعقوب نامی، مسجدی را در نزدیکی کاروانسرایی بنا میکند که آن مسجد به نام بانی آن شهرت مییابد. با تغییرات ایجادشده در بنای مسجد در طول سالها، از مسجد قدیمی جز دیواری که آنهم تا مدتی دیگر به منظور بازسازی، ویران خواهد شد، چیزی باقی نمانده است.
تغییرات ساختمانی این مسجد از سال 1320، و همزمان با تشکیل اداره قاضیات در آن، آغاز گردید و از نمای قدیم مسجد تنها شبستان، و به قول اهالی آسیای میانه، خانقاه (2) آن باقی مانده است. شبستان کنونی نیز با ایجاد شبستانی نو که در آینده ای نزدیک صورت خواهد گرفت دگرگون خواهد شد. کاشیکاری سردرها و نمای بیرونی مسجد مربوط به سال 1980 است. ساخت گنبد و گلدسته (مناره) مسجد به سال 1989 بازمی گردد.
مساحت مسجد و متعلقات آن بالغ بر بیست هزار مترمربع به قرار زیر است:
شبستان که در غرب و حیاط که در شرق واقع شده اند.(در ورودی در جبوب قرار دارد.)
حجره های مدرسین و بخشهای اداری شامل حجره های واقع در ضلع جنوبی حیاط مسجد.
بخش مفتیات واقع در ضلعهای شمالی و شرقی حیاط
مدرسه طلاب به نام مدرسه عالی امام ترمذی واقع در ضلع جنوب شرقی حیاط
انبارهای مصالح ساختمانی مسجد واقع در پشت ضلع شرقی حیاط که پس از پایان گرفتن ساخت و ساز به مغازه تبدیل خواهندشد.
دستشویی و وضوخانه واقع در پشت ضلع شمالی حیاط
حجره های طلاب و محلهایی که به زودی در آنها گاوداری و نانوایی ایجاد خواهد شد و همردیف شبستان و در ضلع شمال غربی حیاط واقع شده اند.
فعالیت اداره مفتیات دوشنبه
الف- ساختمانی:
بازسازی بنای مسجد جامع جاج یعقوب از سال 1989 تاکنون
ایجاد مدرسه ای دخترانه به فاصله پنجاه متری جنوب شرقی مجموعه مدرسه و مسجد حاج یعقوب که در دست احداث است و ادامه کار آن پس از درگیریهای مسلحانه اخیر متوقف شده است.
کمک در تعمیر و ایجاد مساجد در نقاط مختلف جمهوری تاجیکستان
ب- انتشاراتی:
کتاب ضروریات دینی با حروف کریل
اننشار روزنامه منبر اسلام
تقویم اوقات شرعی در هر سال
کتاب نماز کامل با حروف کریل
تفسیر کابلی با حروف فارسی
توضیح: همه موارد فوق در زمان قاضی دوشنبه حاج اکبر توره جان زاده انجام شده، و صرفا تقویم اوقات شرعی امسال دوباره به چاپ رسیده است.
ج- اعزام حجاج بیت الله الحرام
امسال چهارصدوپنجاه نفر به حج رفته اند. سال گذشته پانصد نفر ولی در سالهای گذشته تنها یکصد نفر هرساله به حج میرفته اند.
د- ختم قرآن در ماه مبارک رمضان و دادن افطاری در روز آخر ختم قرآن که این رسم در همه مسجدها مرسوم است.
منابع درامد و هزینه ها:
الف- درامدها: وجوهات شرعیه- تبرعات و نذور- اجاره متعلقه به مغازه هایی گاوداری و نانوایی در آینده
ب- هزینه های جاری اداره مفتیات: هزینه های مصرفی- خوراک طلاب مدرسه و حقوق کارکنان
یاداوری: این مجموعه پیش از حاکمیت کمونیزم موقوفات داشته است که از آن گرفته شده است.
***
(1) قاضی در سلسله مراتب دینی اهل تسنن، یک مقام از مفتی (برابر مجتهد در میان شیعیان) پایین تر است.
(2) خانقاه، عربی شده خوانگاه است. رسم عرفا این بوده است که هرکس بر آنان وارد میشده، نانش میداده اند. یعنی از او پذیرایی میشده، هرچند با آب و نان! و بدین ترتیب محل عبادت خود را خوانگاه متشکل از دو واژه خوان به معنی سفره و گاه به معنی محل یا خانه و به سخن امروزین، سفره خانه می نامیدند.
27 مهر 1372- احمد شماع زاده
کارشناس روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان
ویرایش: شهریور 1403
درسی از زندگی برای زندگی- 27
خاطرهای از استاد شفیعی کدکنی
چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً رفته بودند به شهرها و شهرستانهای خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد ما بدون هیچ تأخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.
استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری صدرا (منظور یادگیری فلسفه ملاصدرا).
بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخر سالی دیگه بسه!
استاد هم دستی به سر بی موی خود کشید؛ و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را روی میز می گذاشت، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.
استاد پنجاه سالهمان با آن کت قهوهای سوختهای که به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید، بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.
من بیست و یکی دو ساله بودم و در مشهد زندگی میکردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دستهای چروک خورده و آفتاب سوخته؛ دستهایی که هر وقت اونها رو میدیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که میدانستم اجازه آن را ندارم؛ اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل ماش پلو که شب عید به شب عید میخوردیم بو میکردم؛ و در آخر، بر لبانم میگذاشتم.
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: بچه ها نمی دونم شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش میشدم از چادر کهنه سفیدی که گلهای قرمز ریز روی آنها نقش بسته بود، حس میکردم؛ چادر را جلوی دهان و بینیام میگرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...
اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم.
از پله ها که بالا می آمدم، صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا میآمدم صدا را بلندتر می شنیدم… (استاد حالا خودش هم گریه میکند…)
پدرم بود، مادر هم او را آرام میکرد؛ و میگفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمیدیم، قرآن خدا که غلط نمی شه؛ اما بابام میگفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما...
حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، صد تومان بود، همه پولی بود که از مدرسه به عنوان حقوق گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی عمو و دایی نثارم میکردند.
بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها ده تومان عیدی داد ده تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مادرم.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، روز چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود، گفت کارم دارد و باید بروم اتاقش. رفتم. بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زواردررفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.
گفتم: این چیه؟
"باز کن می فهمی"
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
این برای چیه؟
"از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمیدونستم که چه معنی می تونه داشته باشه، فقط ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید هزار تومان باشه نه نهصد تومان!
مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه؛ اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من میدهد.
روز بعد تا رفتم توی اتاق معلمان برای کلاس آماده بشم، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده، نه نهصد تومان؛ اون کسی که بسته رو آورده، صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم، اما برای دادنش یه شرط دارم...
"چه شرطی؟"
بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده داره.
***
استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت:
به آقای مدیر گفتم هیچ شنیده ای که خداوند ده برابر عمل نیکوکاران را به آنان پاداش می دهد؟
شهریور 1403
ویرایش و آماده سازی: احمد شمّاع زاده
سازمان کیهان در قرآن
احمد شمّاع زاده
عظمت خداوند در سازمان کیهان است.
اللهالذی جعل لکمالارض قراراً والسّماء بناءً
پیشگفتار:
ممکن است برای برخی این پرسشها پیش آمده باشد و یا پیش بیاید:
- چرا خداوند در قرآن تا این اندازه به کیهان، آغاز و انجام آن، و نیز سازوکار و ساختار آن پرداخته است؛ که نمیتوان مشابه آن را در دیگر کتابها، چه آسمانی و چه زمینی یافت؟!!
- آیا قرآن متأثر از نظریه های فیلسوفان تمدنهای کهنی همچون یونان، ایران و هند است؟
- آیا تناقضی میان کیهانشناسی قرآنی با کیهانشناسی فلسفی کهن و علمی کنونی وجود دارد؟
- آیا این کتاب به ظاهر دینی، بخشی یا تمام کیهانشناسی علمی را تأیید میکند؟
- آیا کیهانشناسی علمی بخشی یا تمام کیهانشناسی قرآنی را تأیید میکند؟
پاسخ:
خداوند کریم با نزول بیش از 300 آیه، خواسته است آنچه که نیاز انسان برای شناخت کیهان است، به او بدهد. در این میان ممکن است نظر کیهانشناسان فلسفی و علمی نیز تأیید، رد، و یا اصلاح شود؛ ولی هدف نهایی مانند همه آیات الهی، هدایت انسان در راهی که در پیش گرفته، بوده است؛ و به این شعر و شعار جامه عمل پوشانده است که:
آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
از سوی دیگر قرآن کریم همواره ما را به کندوکاو در کیهان سفارش کرده است از جمله:
قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ ۚ وَمَا تُغْنِى ٱلْءَایَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوْمٍۢ لَّا یُؤْمِنُونَ (یونس: 110)
بگو پژوهش کنید چه چیزهایی در کیهان وجود دارد؛ ولی نشانهها و معجزات و هشدارها، گروهی را که نمیخواهند ایمان بیاورند، بینیاز نمیسازد.
گذشته از همه اینها، چنانکه در آغاز مقاله مدلی مدرن برای کیهان آورده ام، برخی نکتههای کیهانشناسی قرآنی همچون شناخت شکل کیهان، چنان پیچیده و مشکل است که ممکن است حتا کیهانشناسان دانشگاهها هرگز بدان دست نیابند؛ زیرا انسان همچون طفلی است که در اتاقی قرارش دادهاند و بدون راهنمایی دیگران، هیچگاه به شکل بیرونی اتاق، آگاهی لازم و کافی را نخواهد یافت؛ و تنها خداوند است که بر کیهان اشراف علمی و ایجادی دارد و میتواند به وسیله آیاتش انسان را رهنمون شود تا شکل آن را دریابد.
اشاره:
پس از بررسی آغاز آفرینش کیهان در قرآن زیر عنوان مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن و مشخصشدن شکل کیهان، اکنون شایستهاست به بررسی سازوکار کیهان زیر عنوان سازمان کیهان در این کتاب شریف که تبیینکننده همهچیز است، بپردازیم.
دقیقترین نقشههای تهیه شده از خوشههای کیهانی توسط کیهانشناسان، بیانگر آن است که قسمت عمده کیهان از تاریکی تشکیل شده است. کیهان از 75 درصد انرژی تاریک، 21 درصد مادّه تاریک، و 4 درصد مادّه معمولی تشکیل شدهاست.(1)
برای تبیین سه سطر بالا، ترجمه بخشی از A Modern Model for the Universe در اینجا آورده میشود:
کیهان به سه جهان تقسیم میشود:
جهان اصلی (The Main Universe)، جهان تکینگی (The Singularity World)
جهان میانجی (The Mediator Universe)، نورونیرو (The Light&Power World)
جهان پیدا (The Visible Universe) یا جهان کثرت ( The Multiplicity World)
ویژگیهای جهان اصلی (انرژی تاریک):
ـ این جهان، جهان ثابتهاست؛ هرچند خود ثابت نیست.
ـ منبع تغذیه جهان میانجی است.
ـ ماهیت کوانتمی دارد.
ـ جنس آن از نور مطلق است و به دلیل جرم و چگالی بسیار بالا، بسیار سیاه است؛ همچون سیاهچاله ای تکینه و بسیار قوی که تاکنون کسی چنین سیاهچالهای را ندیده و نخواهد دید.
ـ مخزن اصلی کیهان است، ولی چون 73(75) درصد کیهان را شکل میدهد، تغییرات بسیار جزئی است.
ویژگیهای جهان میانجی (مادّه تاریک)
ـ حفاظ یا سپری میان دو بخش انرژی تاریک و جهان دیدنی است.
ـ از نظر کارکرد، نقش رابط و واسط میان دو جهان پیش و پس از خود را دارد.
ـ کارگاه عظیم کهکشانسازی است. بدین ترتیب که انرژی تاریک را که مواد خامی برای به وجودآوردن کهکشانهاست، گرفته و پس از کنشواکنشهایی برروی آنها، کهکشانهای دیدنی را به وجود میآورد.
ـ هرچه به عمق حلزون کیهانی نزدیک شویم، جرم و چگالی بیشتر، جایگاه (Spacetime) کوچکتر، و زمان کندتر میشود. زمان کندتر میشود، زیرا که حرکت کندتر است؛ تا آنجا که هسته حلزون کیهانی، تقریباً بی زمان است؛ و این از ویژگیهای شکل حلزونی است.
ـ هر چه از عمق حلزون کیهانی دورشویم، لکه های روشن (کهکشانها) بیشتر، و مادّه تاریک کمتر میشود؛ به گونهای که در لایه آخر (جهان دیدنی ما) تقریباً همه چیز روشن است.
در فلسفه جهانشناسی پیشینیان نیز آمدهاست که عالم امکان سه بخش دارد:
عالم لاهوت که حیطه خداوندگار است.
عالم ملکوت که جایگاه فرشتگان است.
عالم ناسوت یا عالم مادّی پیدا، و جهان کثرت آفریدگانی است که انسان میتواند تنها بخشی از آن را یا با چشم خود، و یا با وسایلی درک و فهم کند.
دیدگاه قرآن کریم
ربّالسّموات والارض و مابینهما و ربّالمشارق انّا زیّنّاالسّماءالدّنیا بزینه الکواکب و حفظاً من کل شیطان مارد لایسّمّعون الی الملأالاعلی و یقذفون منکل جانب (صافّات: آیات 5 تا 8)
شناسنامه بخشهای کیهان از نظر قرآن:
ملأالاعلـی= عالم لاهوت یا بخش بالایی کیهان که شنود فضائی، و نیز آفریده را به آن راه نیست.
مـشـارق= عالم ملکوت یا جهان نورونیرو؛ که تاریکی و شب، و نیز انسوجن به آن راه ندارند.
سماءالدّنیا= عالم ناسوت یا آسمان پایین یا جهان پیدا که از شیطانهای سرکش در امان است.
عالم غیب یا جهان پنهان= عالم لاهوت + عالم ملکوت (مادّه تاریک) + عرش (انرژی تاریک)
السّمواتوالارض و مابینهما= آسمانهای هفتگانه
آسمانهای هفتگانه + عرش = کل کیهان
آسمانهای هفتگانه، همه آفریدگان از جمله عالم ملکوت یا جهان فرشتگان را دربرمیگیرند.
عرش منبع تغذیه آسمانهای هفتگانه (کیهان) است.
عنوان السّموات والارض که در بسیاری آیات آمده، مفهومی کلی برای آن چیزی است که در کیهانشناسی، کیهان نام گرفته است.
دلیل: هرگاه خداوند بخواهد بگوید که ما کیهان را آفریده ایم، به صورت مضاف و مضاف الیه میآید؛ مانند آیه 33 سوره احقاف، که میگوید انّ الله الّذی خلق السّموات والارض؛ ولی سموات مجرور است، و ارض منصوب است. اگر هر دو یک مفهوم را نمیرساندند، باید سموات نیز منصوب میبود.
نکته: اینکه چرا عرش را جدا از آسمانهای هفتگانه گرفتم، استنادم به آیه زیر و دیگر آیاتی است که این مفهوم را میرسانند: قل من رّبّالسّمواتالسّبع و ربّ العرش العظیم(مؤمنون: 86)
ادامه بحث:
تنزیلاً ممن خلقالارض والسمواتالعلی(4) الرحمن علیالعرشاستوی(5) له ما فیالسّموات و ما فیالارض و ما بینهما و ما تحتالثری(طه: 6)
در این آیه «ارض» به معنای جهان پیدا، «سمواتالعلی» به معنای آسمانهای بالاست که کمتر موجودی در آنها یافت میشود، یا به آنها راه مییابد؛ مگر با اجازه خودش.
خداوند کریم در این آیات، ترتیب آفرینش را نیز رعایت کرده است. آنچه را که پیش از استوی بر عرش آفریده، با عنوان ارض (جهان پیدا) و سموات العلی یاد میکند. «سموات والارض» را برای آسمانهای هفتگانه بهکاربرده که پس از استوی بر عرش، آنها را سروسامان داده است، و به همین دلیل نمیگوید خلق کرده، زیرا مواد آن را پیشتر آفریده بوده، و پس از استوی بر عرش، آنها را سروسان داده و به صورت آسمانهای هفتگانه، درآورده است؛ و برای اینکه حجت را در این زمینه تمام کند، از کره زمین، با عنوان تحتالثّری یاد کرده تا با ارض به معنای ویژه آن یعنی جهان پیدا، اشتباه نشود.
جهان اصلی یا جهان پنهان (عالم غیب)
حدود شصت سال است (اکنون نود سال است، زیرا این مطلب را از مجله نیوزویک در سال 1374 ترجمه کرده ام.) که ستارهشناسان مشغول اندازهگیری وزن کیهان هستند، ولی هنوز چیز قابل توجهی عاید آنان نشدهاست. سرعت گردش کهکشانها و مسیر انباشت ستارگان، هر دو به این موضوع اشارهدارند که وزن کیهان ممکن است بیش از صد بار بیشتر از وزن کلی تمام ستارهها و سحابیهای موجود در آن باشد… این موضوع را ماهواره رونتگن در سال 1992 از طریق اشعه ایکس به دانشمندان آموخت و چون دانشمندان نمیتوانستند چیزی را ببینند، ولی وزن آن را محاسبه کرده بودند، عنوان «ماده سیاه» را بر آن نهادند. با این حال ماهواره رونتگن تنها توانست ماده سیاه را وزنکند؛ ولی ماهیت آن را تشخیصنداد. بد است که 99% کیهان را نتوانیم مشاهده کنیم؛ ولی بدتر آن است که 90 درصد از این جهان ناپیدای 99 درصدی از پروتونها و نوترونهایی که ما آنها را میشناسیم تشکیل نشده باشد.(3)
بحث دیگری را که کیهانشناسان پیشمیکشند، در مورد منشأ کیهان و مواد ایجادکننده آن است. میگویند اگر تقارن ماده و پادمادّه بر کیهان حاکم باشد، پس چیزی نباید شکل میگرفت؛ و اگر چنین نباشد، پس این پادمادّهها کجایند و کیهان چگونه شکل گرفته است؟
در زمینه شناخت پادمادّه میتوانید مقاله زیر را ببینید:
همه چیز درباره پادماده کیهانی: https://www.academia.edu/11943555
قرآن کریم پاسخمیدهد:
و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم (حجر: 21)
ترجمه: چیزی نیست (در این کیهان پهناور) جز آنکه منابع و خزائنش نزد ماست و ما فرونمیفرستیم آن را، مگر به اندازهای که دانسته شده.
یعنی ای کیهانشناسان! گنجینههای پنهان کیهان نزد من است و شما در کجا میخواهید بهدنبال جهان گمشده و ناپیدا، یا منشأ کهکشانهای پیدا بگردید؟
و ما من غائبه فیالسّماء والارض الاّ فی کتاب مبین (نمل: 75)
ترجمه: و نیست، چیز پنهانی در آسمان و زمین، مگر در کتاب آشکاری (ثبت شده) است.
بنابراین، نتیجه میگیریم آنچه که از دید کیهانشناسان بخش عمده کیهان را تشکیل میدهد، منابع و خزائن الهی است که عالم غیب نامیده میشود و عالم شهود، تنها بخش اندکی از کیهان است که در کتابی آشکار که طبیعت و جهان پیدا باشد، نمود یافته است.
اکنون این پرسش پیشمیآید که این جهان گمشده کجاست و چرا گمشدهاست؟
1ـ با توجه به آخرین دستاوردهای کیهانشناسان، که بخش ناپیدای کیهان را به دو بخش تقسیم کرده اند (انرژی تاریک 73 درصد، و مادّه تاریک 23 درصد)، انرژی تاریک همان هسته حلزون کیهانی است؛ و مادّه تاریک که همان جهان نورونیروست، در پس سحابیها و سیاهچالهها و ستارههای نوترونی نهفته است.
این برابرگذاری با دیگر مطالبی که از این پس خواهد آمد نیز همخوانی دارد.
2- از آنجا که کیهانشناسان هرچه را که با ارسال اشعه فروسرخ به عمق کیهان، توانسته اند تا اندازهای به آنها آگاهی یابند، تا سیصدوهشتاد هزار سال پس از مهبانگ بوده است، نتیجه میگیریم که جهان اصلی یا انرژی تاریک، بایستی همان هسته حلزون کیهانی باشد.
یعنی عرش قرآنی، همان بخش اصلی ناپیدای هستی، و کانون حلزون کیهانی با نهایت پیچیدگی و چگالی، و با حجم بسیار کمی (با قطر تنها 380 هزار سال، از 13,7 میلیارد سال) است.
1. شمار نیروها و تحول در آنها
2. نقش پاسداری و نگهدارندگی نیروهای الهی
3. جهان میانجی، کارخانه ستاره سازی است.
4. نقش نیروهای الهی در تنظیم کار کیهان است.
یک- شمار نیروها و تحول در آنها
از دیدگاه قرآن، نهتنها جهانهای پیدا و پنهان در تغییر و تبادل هستند، بلکه جهان میانه نیز از ثبات برخوردار نیست. در زمینه شمار نیروها و تحول در آنها، گفتار قرآن چنین است:
الحمدلله فاطرالسّموات والارض جاعلالملئکه رسلاً اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع یزید فیالخلق مایشاء انّالله علی کل شیء قدیر (فاطر: 1)
ترجمه: سپاس خداوندی را که شکافنده آسمانهاوزمین (کیهان) است. فرشتگان را فرستادگانی قرار میدهد که دارای بالهایی دوتایی، سه تایی و چهارتایی هستند. میافزاید در آفرینش، آنچه را که بخواهد. همانا که خداوند بر هرچیزی تواناست.
روشنگری: بال به معنای توان و نیروست؛ چنانکه در زبان فارسی نیز میگوییم دو بال یا دو نیروی علم و ایمان.
از این آیه شریفه برمیآید که عالم ملکوت نیز جهان ثابتی نیست؛ و چون خداوند فعل گذشته را در مورد آفرینش فرشتگان به کار نبرده، بلکه فعل مضارع را به کار برده، نتیجه میگیریم که خداوند همواره بر شمار فرشتگان (نیروها و کارگزاران کیهانی)، که دارای تواناییهای مختلفی هستند؛ یعنی فرشتگان دارای دو، سه، یا چهار نیرو از نیروهای چهارگانه شناخته شده هستند.
چون خداوند همواره میافزاید(یزید)، پس جهان نورونیرو، سیرتکاملی دارد و نیستی تاکنون در آن راه نداشته؛ همانگونه که از آن به عنوان «مشارق» یادکرد که همه طلوع و شروق است، و نشان از افول و غروب ندارد.
ابراهیم ویکتوری، دانشمند ایرانی مسیحی مقیم آمریکا و عضو ‹ناسا› (وی چندین سال پیش بازنشسته شده است.) در کتاب خود شگفتیهای جهان، پس از یک بحث جامع پیرامون آیهای از تورات (خداوند در آغاز آسمانها و زمین را آفرید) یک نتیجه کلی گرفته و مینویسد:
«بر همین اساس کلمات ‹آسمانها و زمین› به معنای کائنات است. (مترجم این کتاب، کیهان را ‹کائنات› یا هستی ترجمهکردهاست ـ نگارنده) بنابراین با ملاحظه دقیقتر معنای آزاد کلمات عبری و با در نظرگرفتن ساختمان دستوری، ترجمه جمله کتاب آفرینش 1ـ1 این طور خواهدبود: در آغاز نیروها (بهصورت جمعآمده) کائنات را به وجود آورد.(به حالت منفرد آمده)»
«ترجمه و تفسیر واقعی این جمله این است که در آغاز نیروها، ‹مسؤول› آفرینش کلیه اجسام و اجرام سماوی و زمین، یعنی کائنات بود؛ یا مسبب آفرینش آنها بودهاند. با تلفظ فعل به صورت مفرد و اسم بهحالت جمع، از این جمله چنین مستفادمیگردد که کلیه نیروهای آفرینش از یک ‹منبع› یا ‹قدرت› یا ‹نیرویی› تکی گرفته شدهاند. بنابراین آیا این نکته همان سناریویی نیست که علم برای آفرینش کائنات ارائه میدهد؟ اینکه در آغاز تنها یک نیرو فرایند آفرینش را آغاز نموده و بعد در همان حال که به دو نیرو و سه نیرو و در نهایت به چهار نیرو تقسیم میشده، تمامی اجرام و ماده را ‹بهصورت ذرات اولیه› که امروز در کائنات وجوددارد، آفریدهاست؟»
آیا این تفسیری علمی از آیهای که در بالا آمد نیست؟
«پاسخ به این سؤال آری هست. بجز اینکه کتاب مقدس آفرینش 1-1، سناریوی علمی فعلی آفرینش را هزاران سال پیش با فصاحت و کوتاهی، بهتر از هردانشمند کیهانشناسی بیان داشتهاست».
با توجه به شمار دقیق نیروهای فرشتگان، گویی ‹ابراهیم ویکتوری› ابتدا قرآن را خوانده سپس این بخش از کتاب را نوشتهاست هرچند تفاوتی نمیکند. او به حقیقت دستیافته، چه از راه تورات باشد، و چه از راه قرآن، و یا هر راه دیگری. چون انسان به حقیقت دست یابد گویی به قرآن دست یافتهاست؛ زیرا قرآن منظومه هستی است.
دو- نقش پاسداری و نگهدارندگی نیروهای الهی
بنا بر آنچه که گفته شد، جهان نور و نیرو یا عالم فرشتگان، واسط جهان پیدا و پنهان، و نیز نگهبان و نگاهدارنده این دو بخشاست. آیاتی که در پی خواهند آمد، نیز مربوط به نقش نگهدارندگی فرشتگان است با این تفاوت که این آیات مربوط به روز رستاخیز اند؛ و در این روز با برهمخوردن فیزیک کیهان و درهم فرونشینی بخشی از کیهان، فرشتگان از عرش پاسداری میکنند؛ ولی تا رسیدن آن روز نیز همواره به وظیفه خود کاملاً آگاهند، و به آن عملمیکنند:
ـ و تریالملائکه حافین من حولالعرش یسبحون بحمد ربّهم(زمر: 75)
ـ والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذٍ ثمانیه»(حاقه: 17)
ـ الذین یحملونالعرش و من حوله یسبحون بحمدربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذینآمنوا ربّناوسعتکل شیءرحمهً وعلماً فاغفرللذین تابوا واتبعوا سبیلک وقهم عذابالجحیم»(مؤمن: 7)
تکادالسّموات یتفطرن من فوقهن و الملائکه یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فیالارض الا انّالله هوالغفورالرّحیم(شوری: 5)
با دقّت در دو آیه آخر، متوجه میشویم که گذشته از پاسداری مادّی، وظیف پاسداری معنوی نیز برعهده آنان گذاشته شدهاست:
1ـ تسبیح به ستایش پروردگارشان، که این مورد در کیهان همگانی است و هر چیز تسبیحگوی اوست.
2ـ یستغفرون:
در دنیا: برای آنکه در زمین است؛ استغفاری همگانی.
در آخرت: برای همة کسانیکه ایمان آوردند، و توبهکردند، و از راه خداوند پیرویکردند.
و نتیجهمیگیریم که:
ـ ارزش نگهبانی معنوی کمتر از نگهبانی مادی برای کیهان نیست.
ـ برخی گاهها نافرمانیها و ناسپاسیها تا آن اندازه بزرگند که نزدیک است کیهان منفجرشود.
- در آخرت کسی نمیتواند برای گناهکاران آمرزش بخواهد، مگر آنکه پیش از مرگ توبه کردهباشد.
سه- جهان میانجی، کارخانه ستاره سازی است.
سورهها: در قرآن کریم چهار سوره هست که با برشمردن صفات فرشتگان و سوگندیادکردن به آن صفات، آغاز میشود و نام آن سورهها نیز اولین و مهمترین صفت است: صافات، مرسلات، نازعات، و ذاریات.
نامگذاری: خداوندکریم، بسیاری از سورهها را با واژة آغازین آن سوره نامگذاری کردهاست؛ ولی برای یک موضوع، هیچگاه در چهار سوره چنین کاری را نکردهاست.
سوگند: خداوند کریم برای اعتباربخشیدن و مهم برشمردن موضوعی ویژگیهای آن را با سوگندیادکردن در ابتدای یک سوره میآورد، ولی به هیچ موضوعی تا این اندازه سوگندیادنکردهاست.
توصیف: خداوند در قرآن کریم موضوعی را در ابتدای سورهها وصفکرده و اهمیت آن را گوشزدکرده ولی برای یک موضوع چهار بار و هربار چندین ویژگی را برنشمردهاست.
بررسی آیات:
والصافات صفاً فالزاجرات زجراً فالتالیات ذکراً
والذاریات ذرواً فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسمات امراً
والمرسلات عرفاً فالعاصفات عصفاً والناشرات نشراً فالفارقات فرقاً فالملقیات ذکراً
چه جالب است! در پایان توصیف فرشتگان در هرسوره، یکدرمیان «ذکر» و «امر» آمده است. واژة ذکر نشان از نظر و اندیشه دارد و واژة امر نشان از عمل و کردار. جالبتر آنکه اول ذکر آمده و بعد امر. یعنی اول باید برنامه باشد و سپس برمبنای برنامه کار اجرا شود.
این درحالیاستکه این آیات را به ترتیب شمارة سوره آورده، و در ترتیبدادن آنها هیچگونه دخل و تصرفی نکردهام. به نظرمیرسد اگر در این آیات دقت بیشتری شود نکات جالب توجه، و قرینههای بیشتری به دست خواهدآمد.
ترجمه آیات: در این ترجمه با بهرهگیری از منابع گوناگون، نزدیکترین معناها(بدون پیشداوریهایی که پیشینیان در ترجمهها و تفسیرها صورتدادهاند.) برای واژگان قرآن کریم برگزیدهشده و کوشششده گزینه متعدّی فعلها برگزیدهشود که برای فرشتگان، تناسب بیشتری داشته باشد تا گزینه لازم آن.
سوره صافات: سوگند به فرشتگان صفکشیدة(ردیفکنندة) آماده. پس به دورکنندگان،دورکردنی یا (بازدارندگان، بازداشتنی). پس به تلاوتکنندگان ذکر.
سوره ذاریات: سوگند به پراکندهگران پراکندنی(افشانندگان، افشاندنی). پس به بارداران بار سنگینی. پس بهجریاناندازندگان به آسانی. پس به تقسیمکنندگان کاری.
سوره مرسلات: سوگند به فرستادگان پیاپی. پس به عاملان تندبادهای سهمگین. سوگند به پراکندهگران پراکندنی(پخشکنندگان پخشکردنی). پس به جداکنندگان جداکردنی. پس به آورندگان وحی.
سوره نازعات: سوگند به جداکنندگان بهسختی(مانند جداکردن ترکیبهای شیمیایی از یکدیگر) سوگند به فرشتگانی که به صورت ضربتی به راست و چپ جابهجامیشوند؛ یک جابهجایی ضربتی و دوسویه. سوگند به شناورکنندگان سریع، شناورکردنی. سوگند به پیشاندازان پیشانداختنی (یا پیشتازان، پیشتاختنی). پس به تدبیرکنندگان کاری.
اگر به ویژگیهایی که قرآن کریم در این آیات شریفه برای فرشتگان برشمردهاست، دقتکنیم. این واژگان قرآنی وظایف مهم فرشتگان یا کارگزاران خداوند را برمیشمارد؛ نقش مهم آنان را در ساخت و ساز کیهان، و نیز در کنشواکنشها و سازوکارهای کیهانی بیان میدارد؛ و عالم ملکوت یا جهان نیروها را به صورت کارخانه ستاره سازی، و خود فرشتگان را، به عنوان کارگزاران این دستگاه با اختیارات لازم، و مدیریت کافی معرّفی میکند.
آیا در یک کارگاه صنعتی تمام این کنشواکنشها صورت نمیگیرد؟ بویژه آنکه پس از تولید بایستی توزیع نیز صورت گیرد؛ و چون تولید در اندازههای بسیار بزرگ است، پس باید با دقت و مدیریت بسندهای انجام شود. اگر اینهمه توصیفهای شگفتانگیز و ویژگیهای فرشتگان برای تولید، پرورش، و توزیع ستارگان نو نباشد، پس برای چیست؟ چه چیزهای دیگری در این کیهان میتواند وجود داشته باشد که تا این اندازه با این توصیفها و ویژگیها همخوانی داشتهباشد؟
اگر دیدگان خود را بر این ویژگیها و گوشزدهای مهم ببندیم و آنها را تنها به تحولات اطراف کره زمین و زمینیان محدود کنیم (بهزعم اغلب مترجمین و مفسرین قرآن کریم) آیا به عقاید کلیسایی سدههای میانه، و در زمینه کیهانشناسی به جهانبینی پتولمی (بطلمیوسی) بازگشت نکردهایم؟
بنابراین کارکرد این کارگاه عظیم 21 درصدی کیهانی، آن است که انرژی خام را از خزائن غیب (انرژی تاریک 75 درصدی) میگیرد (input) و پس از کاستن از شدّتوحّدت این انرژیها و تلطیف نسبی آنها، و انجام کنشواکنشهایی برروی آنها (که وصفشان گذشت)، و تبدیلکردن آنها به ستارگانی دیدنی، و احتمالاً به صور ت کهکشان، روانه جهان پیدا میکند (output).
با این تعبیر بسیاردقیق، معنای این آیه، در اینجا نیز بهخوبی کارایی خود را نشان میدهد: الاّیسجدوا للهالذی یخرج الخبأ فیالسّموات والارض(نمل: 25)
یعنی آیا سجده نمیکنند برای خداوندی که بیرون میآورد پنهانی را در کیهان؟!
استدلال موضوع با توجه به یافتههای کیهانشناسی
ممکن است برخی ستارهشناسان جوان بر این نظر خرده بگیرند و بگویند ما روند شکلگیری ستارگان را میدانیم و به چنین موضوعی برخورد نکردهایم. به این دسته از منتقدان باید گفت هنوز نایافتههای فراوانی در مورد آفرینش بسیاری چیزها از جمله ستارگان وجوددارد که نمیدانید؛ و نباید دانستههای اندک خود را تمامشده و کامل بدانید؛ بلکه همواره باید در جستوجوی دانش و پربارشدن باشید.
برای استدلال موضوع به دو روش از دستاوردهای کیهانشناسان بهرهبرداری میکنیم:
روش اول: «پرتوهای کیهانی که برای اولینبار در سال 1912 توسط فیزیکدان اتریشی ‹ویکتور هس› کشفشد، ذرات کوچک و بسیار پرانرژی هستند که با سرعتی نزدیک به سرعت نور درفضای بیکران سیرمیکنند. کشف او که سالها مورد تردید بود، سرانجام با استفاده از میدانهای مغناطیسی بهاثباترسید. ماهواره اسکای ژاپن نخستین بار در سال 1994 تصاویری از شکلگیری این ذرات ضبط کردهاست. کاتسوجی کویاما از دانشگاه کیوتو میگوید اگر بتوانیم راز این مسأله را که 82 سال است ذهن ستارهشناسان را بهخودمشغولکردهاست دریابیم، بسیار خوشحالخواهمشد».
«اکنون دانشمندان نجومی میدانند که الکترونها و دیگرذرات باردار با شتاب فراوان از سراسر جهان و حتا کهکشانها گذرمیکنند. این پرتوهای کیهانی همچون بادی که در ایام بهار سبب بارورشدن گیاهان میشود، ابرهای غولآسای ستارهای را که در کیهان پراکندهاند، به شیوهای ظریف، تحت تأثیر قرارداده و آنان را دگرگونمیسازند و به پیدایش ستارگان و کهکشانها کمک میکنند. منشأ این ذرات که حداقل یک میلیارد برابر فتونهای نوری انرژی دارند، تاکنون برای ستارهشناسان ناشناخته ماندهاست».(4)
در پاراگراف آخر که زیرخط شده، دقتشود و واژههای آن زیرذرهبین قراردادهشود. آیا ویژگیهایی را که قرآن کریم پیرامون فرشتگان برشمرد، جز این واژها بود؟ حتا نکتههایی افزون داشت که هنوز دانشمندان به آنها نرسیدهاند.
به مطلبی دیگر در همین زمینه نیز، توجهشود:
«دانشمندان سازمان ناسا میگویند موفق به کشف جدیدی درمورد ویژگیهای تابشهای کیهانی گاما شدهاند، که میتواند پنجره جدیدی به دنیاهای دوردست بگشاید. با این کشف جدید میتوان درمورد تولد کائنات و نیز پایان آن به نظریهها جدیدتری رسید».
«کشف جدید کیهانشناسان که در واقع هندسه کیهانی را تغییرخواهدداد، عبارت از آن است که در پس (پیشزمینه) هر‹سوپرنوا› و ‹کوازاری› که در فضاهای دوردست کشفمیشود، مطمئناً آثاری از انفجارهای بسیارعظیم اشعه گاما نیز باید وجودداشتهباشد» (که منشأ آنها ناشناختهبود.)
«در فضای بیکران، انفجارهای اشعه گاما معمولاً به طور پراکنده چندبار در روز رخمیدهد، که البته زمان هر انفجار از چندثانیه تا یک دقیقه بیشتر طولنمیکشد؛ اما همین انفجارهای کوتاه از تکتک انفجارهای کیهانی بسیار نیرومندترند».(5)
روش دوم: «اگر ذرّهای خلقشود، همزمان با آن پادمادة آن نیز تولیدمیشود، که دارای همان جرم و ویژگیهای ماده است، اما باری مخالف دارد؛ و با سرعتی مساوی، درست درجهت عکس آن حرکت میکند. پس پروتونها با پادپروتونها، و الکترونها با پادالکترونها که پوزیترون نامیدهمیشوند، بهوجودمیآیند. پروتون بدون پادپروتون ساختهنمیشود. این قانون تاکنون نقضنشدهاست. پس اگر مهبانگی بوده، چطور ممکن است در جهان مقدار ماده با پاد ماده برابر باشد؟»
«مشکل اینجاست که نشانی از پادماده دردستنیست. اگر فرضکنیم پادماده وجوددارد، در آن صورت برخوردهای اتفاقی آن با ماده، موجب نابودی هردو و تابش پرتو گاما میشود. این هم یک قانون است. بر طبق قوانین مکانیک کوانتمی ماده و پادماده از انزژی محض بهوجودمیآیند و بازگرداندن آنها به حالت اولیه هم انرژی محض تولیدمیکند. پس وجود پرتو گاما در جایی از عالم ممکن است ناشی از نابودی پادماده باشد».(6)
تعجبآور است که چرا کیهانشناسان با توجه به اینهمه یافتهها، برخی احتمالهای ساده را نمیدهند. مثلاً میگویند ‹درجایی از عالم› ولی این ‹جا› را بخش ‹مادة تاریک 21 درصدی› نمیدانند. پس اگر این ‹جا› را همان جایی بدانیم که از آن زیر عنوان جهان ‹نورونیرو› یادکردیم، تفاوت زیادی برای بحثوجدل باقینمیماند. هم موضوع نایابی پادماده حلشده، هم موضوع منشأ پرتوهای کیهانی، هم یک گام به شناخت مادة تاریک نزدیکشدهایم، و مهمتر از همه، اینکه متوجهمیشویم خداوند با منظورونظرهایی این بخش 21 درصدی را از بقیه انرژی تاریک جداکرده و بیهودهکاری نکردهاست: وما خلقناالسّموات والارض و مابینهما لاعبین(دخان: 38)
بدین ترتیب میتوان گفت پادمادهها، از ابتدای آفرینش در بخشی از این جهان 21 درصدی زندانیشدهاند، و ابزاری است در دست کارگزاران این بخش تا هرازچندگاه، با از بینبردن بخشی از آنها پرتوهای کیهانی ازجمله پرتو گاما را بهوجودآورند تا موجب بارورشدن ستارگان و شکلگیری آنها شوند.
چهار- نقش نیروهای الهی در تنظیم کار کیهان
وظیفه کارگزاران کیهانی با آمادهسازی و تولید ستارگان و گسیل آنها به جهان پیدا به پایان نمیرسد، بلکه حفظ و نگهداری این ستارگان و آنچه که به آنها مربوط است، نیز برعهده این کارگزاران است.
ستارگان پس از مرگ (مانند کوتولههای سفید که در نهایت سیاهمیشوند) نیز به این کارخانه بازمیگردند تا از موادشان دوباره بهرهبرداری شود. زیرا در کیهان چیزی از بین نمیرود و تغییر و تحولات صرفاً جابهجایی مواد، انرژی، و امواج است.
درهرصورت، نظم کیهان برعهده این کارگزاران است، چنانکه به هنگام رستاخیز و به وقوع پیوستن دگرگونیهایی کلی در شکل کیهان، کارکرد حفاظتی این ناظمان از بین نرفته، بلکه دیگرگون شده، برخی از آنها بر کرانههای عرش درگردشند، و برخی دیگر با نیزوی خود، عرش را استوار و پابرجا نگه میدارند.
حدود دویست میلیارد کهکشان که هر کدام دارای تقریبا دویست میلیارد ستاره(همچون خورشید) است، به وسیله تلسکوپها قابل تشخیص است. اما این تعداد فقط چهار در صد از کیهان را تشکیل میدهد.(7)
گوشهای از بزرگی و عظمت عالم پیدا در ‹مهبانگ در قرآن› آوردهشد. قرآن کریم آیات بسیاری دارد که ویژگیهای جهان پیدا را برای پنداموزی انسان، بیان میکنند.
در روز اول مرداد 1383، شبکه اول صدا و سیما از منابع خبری انگلیس گزارشکرد که استفان هاوکینگ در یک کنفرانس کیهانشناسی که در دوبلین برگزارشدهبود، طی مقالهای اعلامکردهاست فرضیة خود را مبنی بر اینکه قدرت جاذبة سیاهچالهها به آن اندازهای است که حتّا نور نمیتواند از آن بگریزد، اصلاحکرده و به این نتیجه رسیدهاست که سیاهچالهها بهگونهای عمل میکنند که گاهی ممکن است برخی اطلاعات، قدرت گریز از آنها را داشتهباشند و برخی مواد میتوانند از آن خارج شوند.
طبق نظر قرآن کریم، جهان پیدا و پنهان با یکدیگر ارتباط دادوستدی دارند. این ارتباط از نظر علمی از طریق سیاهچالههایی صورتمیگیرد؛ که قرآن کریم از آنها به عنوان درهای آسمان یادکردهاست.(مقاله سیاهچالگان در قرآن را ببینید.)
ابواب السّماء یا سیاهچالگان در قرآن: https://www.academia.edu/12480771
ولی طبق نظر کیهانشناسان که در رأسشان هاوکینگ بود، تاکنون این بدهبستان یکسویه بود. همهاش بستان بود و دادنی در کار نبود. همواره چیزهایی از راه سیاهچالهها از بخش چهاردرصدی جهان پیدا به بخش 96 درصدی جهان ناپیدا میرفت ولی از بخش 96 درصدی چیزی به بخش 4 درصدی نمیآمد. پس از نقل شنیداری این اصلاحنظر، اکنون به نقل نوشتاری آن میپردازم:
«یکی از مشهورترین نظریههای فضائی عصر حاضر دایر بر اینکه هیچ چیزی قادر به فرار از سیاهچالهها نیست، توسط خالق این نظریه نقضشدهاست.»
«استفان هاوکینگ فیزیکدان مشهور و استاد دانشگاه کمبریج میگوید نظریه مشهور او درباره سیاهچالهها تاکنون اشتباه بودهاست. وی در کنفرانسی با موضوع جاذبه در دوبلین گفت که او در نظریهاش دایر بر اینکه هرچه که به درون سیاهچالهها سقوطکند نابود میشود، تجدیدنظرکردهاست … اکنون هاوکینگ به این باور رسیدهاست که سفر به سیاهچاله ممکن است؛ و چنانکه تاکنون تصورمیشد، سفری یکطرفه نیست. گری گیبونز فیزیکدان و استاد دانشگاه کمبریج گفت براساس تعریف تازه هاوکینگ، «افق رویداد» سیاهچالهها از مرز مشخصی که کلیه محتویات درونی سیاهچاله را از جهان بیرون مجزاکند، برخوردار نیست.
تصورمیشد زمانی که چیزی به داخل سیاهچاله بیفتد برای همیشه گم و ناپدیدشدهاست و تنها اطلاعاتی که درباره سیاهچاله باقی میماند، جرم و سرعت چرخش آن است. اما این فرض با قوانین فیزیک کوانتم که رفتار جهان را در کوچکترین ابعاد توضیحمیدهد، مغایراست.
این قوانین حکم میکنند که اطلاعات نمیتواند برای همیشه از دستبرود و نابودشود. اینکه اطلاعات ازدستبرود یا نه، دارای پیامدهای مهم علمی و فلسفی است».(8)
هاوکینگ با این اعتراف و اصلاح نظریه، پرداختن به سازوکار موجود بین جهان پیدا و پنهان را از دیدگاه یافتههای کیهانشناسی تسهیلکرد و تعارض با دیدگاه قرآن را از میان برداشت؛ که پس از این به آن میپردازیم.
گفتنی است این اصلاح نظر هاوکینگ مبتنی بر کشفهای تازة کیهانشناسی بودهاست؛ بدون آنکه کسی به این کشفها اشارهکند. نشریة نیچر در شمارة 6/5/2004 مقالهای تحقیقی زیر عنوان «نواحی غباری مرکزی در هسته فعال ان، جی، سی 1068» چاپکرده که دوسویهبودن دادوستد دو بخش پیدا و ناپیدای کیهان را ثابت میکند:
«کهکشانهای فعال از جمله تماشاییترین اجرام آسمانی هستند. هسته متراکم این اجرام، چنان درخشان است که در واقع تمام کهکشان را تحتالشّعاع قرارمیدهد… امروزه مشخصشدهاست که انرژی لازم برای فعالیت این قبیل چشمههای پرانرژی از سیاهچالههایی سرچشمهمیگیرد، که ممکن است جرمی معادل یک میلیارد برابر جرم خورشید داشتهباشند…هسته داغ این نوع کهکشانها را ان. جی. سی. مینامند. یکی از این نوع کهکشانها ان. جی. سی. 1068 است… دانشمندان حدس میزنند سیاهچالهای با جرمی معادل یکصد میلیون برابر جرم خورشید در هستة چنین کهکشان درخشانی وجودداشتهباشد… مرکز این سیاهچالهها بر اثر تابش فوقالعادة زیاد نور مرئی و ماورای بنفش، بسیار داغ هستند. در این منطقه از سیاهچاله ذرات گردوغبار، انرژی جذبشده از سیاهچاله را در ناحیة طیفی با طولموج بلندتر بازمیتابانند…
کیهانشناسان موفقشدند ساختار نواحی مرکزی ان. جی. سی. 1068 را مورد بررسی قراردهند. محققان تودة غبار داغی را در هستة این کهکشان ثبتکردند که دمای آن 500 درجة سلسیوس تخمینزده میشود… ضخامت قابلملاحظه این توده که 65 درصد قطر بزرگ توده است، نشان میدهد که این توده تنها در شرایطی میتواند پایدار بماند که پیوسته تحت تزریق انرژی جنبشی باشد. البته هیچکدام از مدلهای رایج برای کهکشانها وجود چنین نواحی مرکزی برای کهکشانهای فعال را نمیتوانند بهخوبی توصیف کنند و برای این نواحی جواب قانعکنندهای ارائهدهند… این تصاویر در واقع اولین سری مشاهدات تداخل سنجی با تصویربرداری تمامزمینه از یک جسم خارج از کهکشان راه شیری در ناحیة مادون قرمز حرارتی است. این تصاویر پنجرهای نو رو به سوی زمینههای کاملاً نوین ستارهشناسی میگشایند».
کیهانشناسان از خود میپرسند آیا با گذر زمان، از وزن انرژی تاریک کاسته میشود؟ اگر کاسته شود چنین میشود و اگر نشود، چنان. این موضوع را با نقل نوشتة زیر، و با توجه به مقالههای نقلشدة پیشین، بررسیمیکنیم. سپس به قرآن کریم بازمیگردیم تا ببینیم آیا این کتاب عظیم، در این زمینه نیز راهنمای ما خواهد بود یا نه ؟
«ارزیابیهای تعجبآور جدید از ستارگان دوردست که توسط تلسکوپ فضائی هابل صورت گرفتهاست نشان میدهد، یک انرژی تاریک ناشناخته رفتهرفته و با قدرت زیاد در حال متلاشیکردن گیتی است. اینشتین این انرژی را که منشأ آن هنوز ناشناخته است، پیشبینیکردهبود. با این حال بعدها او آن را بزرگترین اشتباه خود خواند. اینشتین گفتهبود یک نوع نیروی جاذبه درحال فروپاشاندن گیتی است. قدرت این نیرو چنان زیاد است که طی میلیارها سال عمر کیهان تغییری نکردهاست…
دکتر ریس از مؤسسة علوم تلسکوپ فضائی بالتیمور میگوید: آنچه ما یافتهایم نشان میدهد این نیرو یک انرژی تاریک نیمهدائم است و به نظر میرسد مدتهاست که با ماست؛ واگر تغییری میکند، این تغییر بسیار کند و آرام است… دکتر ترنر کیهانشناس دانشگاه شیکاگو میگوید این بزرگترین راز همه تاریخ علم است؛ چه این انرژی تاریک در طول زمان تغییر بکند و چه نکند، در ماهیت این راز تغییری ایجاد نمیشود. اطلاعاتی که بهتازگی بهدست آمده پیشرفت بزرگی است… و این احتمال را که نیروی ضدجاذبه ناگهان قدرت بگیرد و سیارات ، ستارگان و حتا اتمها را متلاشیکند، تقویتمیکند.»(9)
کوششی دیگر پیرامون انرژی تاریک
«چندین دهه است که فیزیکدانان و کیهانشناسان میدانند ذرات متعارف پیرامون ما تشکیل دهندة اتمها و ستارهها و بدن ما، و... تنها کسر کوچکی از کل جرم کیهان هستند. بقیة جرم کیهان متعلق به ماده تاریک است که هویت آن تا به حال ناشناخته باقی مانده است. دانشمندان عقیده دارند که ذرات سنگین گوناگونی به زمین میرسند و از میان آن میگذرند، بدون آنکه با مواد سازنده کره زمین برهمکنش داشتهباشند. این ذرات بهندرت با مواد معمولی واکنش نشان میدهند. بنابراین بدون آنکه مشاهدهشوند از میان اجرام معمولی از جمله زمین میگذرند…
آزمایش سی. دی. ام. اس. آی. آی.(پروژة جستوجو برای مادة تاریک در دمای پایین) بهمنظور مشاهدة گونة خاصی از این نوع ذرات طراحی شدهاست. اگر این ذرات مشاهده شوند، در واقع اولین نوری خواهد بود که به دنیای پررمز وراز ماده تاریک خواهدتابید؛ و نیز مدرک خوبی برای اثبات صحت نظریة ابرتقارن بهدست خواهدآمد. نظریة ابرتقارن نظریهای مافوق نظریههای متداول فیزیک است.» (10)
دیدگاه قرآن کریم در زمینههای یادشده:
یعلم ما یلج فیالارض و ما یخرج منها و ما ینزل منالسماء و ما یعرج فیها (سبأ: 2، حدید: 4)
ترجمه: خداوند میداند آنچه را که در زمین فرومیرود و آنچه را که از آن بیرون میآید. و آنچه که از آسمان فرومیآید و آنچه که در آن(نه به سوی آن ـ دقتشود) بالا میرود.
روشنگری: وذلکم ظنّکمالذی ظننتم بربّکم اردیکم فاصبحتم منالخاسرین ـ فصلت: 23
پیشینیان مترجمین و مفسرین قرآن کریم، چون خود از درک مفاهیم قرآنی در ارتباط با علوم طبیعی ناتوان بودهاند، در بسیاری آیات عملاً توانایی خداوند را نیز دست کم گرفته (وما قدرواالله حق قدره) و طبق آیه بالا آن را در اندازه تواناییهای انسان پایینآوردهاند.
متأسفانه این اشکال به پسینیان نیز سرایتکرده و همان تفکرات قدیمی را تکرارکرده و میکنند و نهتنها جرأت خدشهاندازی بر این رویههای قرون وسطایی را ندارند، بلکه حتا از خود نمیپرسند آیا درست است که با اینهمه یافتههای علمی در این عصر همان مثالهای کهنه را تکرارکنیم و با این کار ذهن دیگران را از دگراندیشی و نواندیشی بازداریم؟
مثلاً در تفسیر آیه بالا که در دو سوره به یک شکل آمده، میپندارند که منظور خداوند آن چیزهایی است که انسانها میدانند؛ مانند باران که فرومیآید و ارواح که بالا میروند؛ و بدین گونهاست که سطح دانش خداوند را در حد دانش خویش پایین میآورند. حال آنکه منظور خداوند از این آیات، جدا از چیزهایی که ما میدانیم، آن است که به انس و جن بگوید چیزهای بسیار دیگری هم هست که شما نمیدانید و من میدانم.
همانگونه که به فرشتگان گفت انّی اعلم ما لاتعلمون، به ما میفرماید: من با این آیات، شما را راهنمایی میکنم که به دنبال آن دانستنیها که نمیدانید، بروید. در این مقام اگر به آخرین خلاصه مقالهای که در بالا آمد بازگردیم، بهتر متوجه این موضوع میشویم.
از سوی دیگر خداوند در این آیه وضعیت زمین را از آسمان جداکرده و برای هر یک حساب جداگانهای بازکردهاست(نه آنگونه که مفسرین همه را یکی میبینند). در بخش اول، بدهبستان بیشتر بین جو زمین و خود زمین است؛ ولی در بخش دوم، بدهبستان بین عالم پیدا و جهان پنهان است، از راه درهای آن؛ و به تعبیر کیهانشناسان: سیاهچالهها.
البته این جداسازی مانع از آن نمیشود که چیزهایی که از عالم پنهان فرومیآیند، به زمین و جو آن نرسد. و یا چیزی از زمین به جهان ناپیدا نرود.
این نکته را نیز بهتر است بدانیم که خداوند در مورد چیزهایی که ما میدانیم اینگونه سخن نمیگوید؛ بلکه آنها را به عنوان آیه یادمیکند و به ما یاداورمیشود که از آنها پند بگیریم؛ مثلاً در مورد باران، آیههای فراوان و گوناگونی وجوددارد؛ مانند آیة زیر:
واختلاف الیل والنهار وما انزلالله منالسماء من رزق فاحیا بهالارض بعد موتها وتصریفالریاح آیات لقوم یعقلون(جاثیه: 5)
و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم(حجر: 21)
ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما فرونمیفرستیم آن را مگر بهاندازهای که دانستهاید.
در اینجا نیز از بهکارگیری زمان مضارع «ننزله» میتوان این نتیجه را گرفت که اگر اندازة جهانهای ‹پیدا› و ‹پنهان› دگرگونناپذیر بود، آیه چنین میبود: «و ما انزلناه الا بقدر معلوم».
خداوند کریم، در آیة 25 سوره نمل میفرماید: الذی یخرجالخبأ فیالسموات والارض
ترجمه: خداوند کسی است که بیرون میآورد پنهانی را در آسمانهاوزمین (کیهان).
پس معلوم میشود از نظر قرآن کریم بین جهانهای پیدا و پنهان، از راه بخش میانی کیهان یعنی جهان نورونیرو همواره رابطه بدهبستان وجودداشته؛ و هیچیک از این دو جهان ثابت نیستند؛ چنانکه این معنا در آیة یادشده در دو سورة «سبأ» و «حدید» نیز گنجاندهشدهبود.
بنابراین:
ـ منشأ انرژی تاریک کاملا شناخته شدهاست؛ و از آغاز آفرینش، خود منشأ ایجاد جهان پیدای ما بودهاست.
ـ اینکه دکتر ریس گفتهاست اگر تغییری کند، بسیار کند و آرام است، درست است.
ـ اینکه دکتر ترنر گفتهاست درهرحال ماهیت انرژی تاریک تغییر نمیکند، نیز درست است؛ ولی هیچگاه نیروی انرژی تاریک ناگهان قدرت نخواهدگرفت تا جهان را آن گونه که ایشان یادکردند، متلاشی کند. تلاشی جهان پیدا آنگونه است که در مقالة «مهنورد در قرآن» به آن پرداخته ام.
بنابراین، برمبنای آموزههای قرآنی، پیرامون سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر، و در مخالفت با نظریه افلاطونیان و برخی فلاسفه مسلمان، جهان یا جهانهای ثابت و مثالی نداریم، و نتیجه میگیریم که هر سه بخش در حال دگرگونی و حرکت است.
پس هیچ آفریدهای ثابت و لایتغّیر نیست؛ مگر ذات یگانه او که ثابت و بیدگرگونی است؛ هر چند که خود، این ثبوت را نقضکرده و آنگاه که چیزی جز او نبود از خود و برای خود آفرید و این کیهان پهناور را زینت ظهور بخشید.
تاریخ پایان نگارش خرداد: 1384
ویرایش دوم: اسفندماه 1399
ویرایش سوم: مرداد 1400
ویرایش چهارم: دی 1400
ویرایش پنجم: فروردین 1402
ویرایش ششم: فروردین 1403
ویرایش هفتم: شهریور 1403
احمد شماع زاده
بازگشتها
1. شرق: 19/3/83 و نوروز 83
3. برگرفته از مقاله نیوزویک، ترجمه و توضیح احمد شمّاع زاده، اطلاعات علمی، بهمن 1374
4. مقدمه تاریخچه زمان هاوکینگ صفحه سیزده ، و روزنامه ایران: 26/4/75
5. اطلاعات بینالمللی: 8/9/78
6. نجوم شماره 70 مقاله پادماده
7. شرق: 3/10/82
8. شرق: 7/5/83
9. همشهری: 19/12/82 ص16علمی
10. شرق: 22/2/8