هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

آفرینش کیهان! در شش یا هشت «روز» (دوره)؟

آفرینش کیهان!

در شش یا هشت «روز» (دوره)؟


احمد شمّاع زاده


الف- مراحل ششگانه آفرینش کیهان در قرآن

قرآن کریم بر آفرینش کیهان در شش روز(دوره، مرحله) صراحت‌ دارد و در هفت آیه این موضوع را گوشزد می‌کند؛ مانند:

ان ربکم‌الله‌الذی خلق‌السموات والارض فی سته ایام ثم‌استوی علی‌العرش(اعراف: 54 و یونس: 3)

ترجمه: همانا پروردگارتان کسی‌است که کیهان را در شش دوره آفرید، سپس بر عرش چیره‌ گشت.


قرآن کریم در هیچیک از آیات مربوط به مراحل ششگانه آفرینش کیهان، این مراحل را شرح نداده؛ ولی از آنجا که خداوند در آیات بسیاری فرموده که همه چیز را در قرآن گردآورده‌ایم، با یاری جستن از او و هدایت او، شرح آن مراحل را یافتم و به پاس چنین هدایتی شکر او را بجای آوردم:

سوره اعلی پاسخگوی نیاز ما در این مقام بود. در این سوره خداوند سبحان مراحل ششگانه‌ای را بیان می‌کند که برای آفرینش گونه های متفاوت هستی اعمال کرده است، بدین صورت:

سبّح‌ اسم‌ ربک‌الاعلی الّذی خلق‌ فسوّی والّذی قدّر فهدی والّذی‌ اخرج‌المرعی فجعله غثاءَ احوی

ترجمه‌: ای پیامبر تسبیح کن نام پروردگارت را که برتراست. کسی که آفرید، پس تسویه کرد. کسی که تقدیر کرد، پس هدایت نمود. کسی که گیاه سبز‌ را (از زمین) بیرون آورد، پس آن را خاشاک تیره ای گردانید.

در این سوره چرا و به چه منظور خداوند پیامبرش را امر به تسبیح می‌کند و آنهم از طریق اسم او؟ بدیهی است که موضوع مهمی را می‌خواهد یادآورشود که مربوط به «اسم» اوست و آن چیزی جز آفرینش هستی نیست. نام خداوندگار بلندمرتبه‌ای که اهل دل، با مقام و نقش «اسم» او در آفرینش هستی، هم در قرآن و هم در دعاها همواره مواجه‌شده‌اند، چنانکه در دعای نور آمده است.

خداوند کریم پس از امر به تسبیح، مراحل ششگانه آفرینش را یک به یک بازمی‌گوید؛ یعنی به این دلایل مهم، باید خداوند را تسبیح کرد: خلق فسوی، قدر فهدی، اخرج المرعی، فجعله غثاء احوی

ب- روشنگری در مورد مراحل ششگانه:

1 و2- خلق و تسویه: حضرت علی علیه‌السلام درباره این دو مرحله می‌فرماید:

طبق فرمانش تمام گشت خلقت او… (اشاره به کن وجودی دارد) پس کجی‌های اشیاء را راست گردانید و حدودشان را واضح و روشن قرارداد.(11)

مرحله تسویه، مرحله طراحی و سازماندهی است. می‌دانیم که هر پروژه‌ای با بررسی تمام جوانب، ابتدا طراحی می‌شود و سپس برنامه‌ریزی و پس از آن به‌اجرادرمی‌آید. خداوند کریم پروژه آفرینش را در مرحله تسویه، طراحی می‌کند.

3- تقدیر یا مرحله اندازه‌گذاری برای آفرینش:‌ یعنی تعیین اندازه‌های ویژه و حدود معین در ذات و صفات و افعال اشیاء، که از آن حدود و اندازه‌ها خارج نشوند و تجهیز آنها به اندازه‌هایی که مناسب آنهاست.(12)

4- هدایت: یعنی اشیاء با هدایت ربانی تکوینی به سوی آنچه که برای آنها تقدیرشده، و به نحوی که تقدیرشده، به سیروسلوک بپردازند.(13) در این زمینه،‌ آیه‌ دیگری وجود دارد که بسیار کارساز دارد:

الاّیسجدوا لله‌الذی‌ یخرج الخبأ فی‌السّموات والارض(نمل: 25)

ترجمه: آیا سجده‌ نمی‌کنند برای خداوندی که بیرون می‌آورد پنهانی را در آسمان‌هاوزمین(کیهان)؟

یعنی این کار خداوند آنچنان ارزشمند است که باید همواره به خاطر آن بر خداوند سجده‌کرد.

5 و 6: متأسفانه حتا تفاسیر جامع و معتبری همچون «‌المیزان» و «مجمع‌البیان» در مورد دو آیه الذی اخرج‌المرعی فجعله غثاءً احوی ساکت مانده‌اند و تنها همان معنای ظاهری را توضیح مختصری داده‌اند. درصورتی‌که معنای تفسیر پرده‌بردای از بطون مختلف قرآن و یافتن بطن‌های دیگر است، اگر که بتوانند. مسلم است که این دو آیه نیز به سیاق دو آیه پیش از خود، به خلق و ایجاد مربوط و پیوسته‌اند.

بنابراین با تدبر در این آیات، در ورای معنای ظاهری این دو آیه، یعنی کسی‌که گیاه را رویانید، پس آن را به خاک‌وخاشاک تیره تبدیل کرد، می‌توانیم معناهای کلی‌تری را بیابیم.

در اینجا به سه مورد کلی اشاره می‌شود که با تدبر و اندیشه فراوان در این دو آیه صورت گرفته:

یکی، مطلق چیزی را از درون چیز دیگری بیرون کشیدن و موجود تازه‌ای ایجاد کردن است؛ که جز خداوند متعال کسی قادر به چنین کاری نیست. و سپس ایجاد تغییرات و حالات مختلف در موجود تازه، به نحوی که آن را از صورت اولیه کاملا خارج کرده و به صورتی دیگر درمی‌آورد.

به عبارت دیگر، خداوند سبحان با ایجاد تغییر در اجزاء اشیاء، به تغییر در ماهیات آنها می‌پردازد و از جماد، گیاه به وجود می‌آورد. و سپس با ایجاد تغییری دوباره در اجزای موجود تازه، به تغییر در اعراض می‌پردازد، طراوت و رنگ علف تازه را از آن میگیرد و به «خاشاک تیره» که جزء جمادات است مبدل می‌سازد.

دوم‌، خداوند سبحان می‌خواهد با این کلمات بسیار ساده اخرج المرعی فجعله غثاءً احوی به ما بگوید در این مرحله شرایط به‌ وجود آمدن گیاه و دیگرجانداران را که همانا وجود نور، اکسیژن، آب و دیگر شرایط است، فراهم آورده و باز با تغییر آن مواد و شرایط، در کار خشک‌ و تیره و تار کردن پدیده‌هاست. پروردگار سبحان، بدین ترتیب می‌خواهد تفهیم کند که:

همه چیز در تغییر و تحول است جز ذات او که ثابت و لایتغیر است و همه چیز رو به تیرگی می‌رود جز او که نور کیهان و مافیهاست.(الله نورالسموات والارض)

سوم، خداوند کریم پس از خلق کائنات از خلق و بدع دست‌نکشیده و دائما به ایجاد و تغییر می‌پردازد و به قول خودش کل یوم هو فی شأن؛ و کیهان و ما فیها را چه ستارگان عظیم، چه گیاهان، چه جانوران، چه جنها، و چه انسانها را همواره و هر روزه زنده می‌کند و می‌میراند و بدین منوال رو به تکامل و توسعه به‌پیش‌می‌برد. مگر او خود نمی‌گوید که او یبدء و یعید و فعال لمایرید است؟

ج- بررسی ادعاهای مشرکان و معاندان قرآن در مورد این آیات

این بود شرح مراحل ششگانه آفرینش یا آفریدن کیهان و آـنچه در آن است، در شش دوره یا مرحله؛ ولی چند سالی است که معاندان قرآن و خداناباوران، آفرینش هستی در شش روز را که مورد تأیید عهد عتیق (تورات) و مسیحیان نیز هست، دستاویزی برای به چالش کشیدن ادیان و کتاب‌های آسمانی از جمله قرآن، قرارداده اند.

اولین دلیلی که به منتقدان جرأت جسارت به کلام الهی را داده و معاندان را به خود غره کرده، این است که هیچ مفسّر و متفکری تاکنون چنان تفسیر مستدلّی از مراحل ششگانه آفرینش را بیان نکرده که در بالا به آن پرداخته شد.

دومین دلیل این است که برخی از مفسران بی‌سوادی که تعقلی در کلامشان نیست، احتمالاً به پیروی از برخی پدران کلیسا، داستانهایی در مورد این شش روز! نقل کرده و یا از خود بافته اند!!

ادعای اول: برخی از این معاندان، چه در دنیای مسیحیت و چه در جهان اسلام، با نسبتهای ناروا به ادیان و قرآن، که نتیجه بیسوادی و نادانی آنهاست، آب را گل آلود میکنند و سپس از این آب گل آلوده، برای منحرف کردن افکار جوانان نسبت به ادیان و قرآن، ماهی مقصود را میگیرند و با عنوان کردن اینکه منظور از یوم یا روز، همین روز زمینی 24 ساعته است، ادیان و کتاب‌های آسمانی را مسخره میکنند؛ که یا نشان از حماقت آنان دارد و یا آگاهانه قصد تحقیر کتاب‌های آسمانی را دارند.

واژه یوم در زبان عربی به معنای دوره است و نه روز. روز که ضد آن شب است، در زبان عربی نهار عنوان دارد؛ و بدان دلیل روز زمینی نیز یوم خوانده شده که معادل یک دوره گردش زمین به دور خود است. بدین ترتیب یوم برای کره مریخ 88 روز ماست و به همین گونه هر سیاره ای یومی یا روزی یا دوره ای دارد.

بدین ترتیب اگر کسی معاند نباشد، متوجه میشود که یوم یعنی دوران و مرحله و نه روز زمینی. چنانکه آیاتی در قرآن وجود دارد که مثلاً درباره روز یا دوره قیامت میگوید یوم کان مقداره خمسین الف سنة دوره قیامت برابر است با پنجاه هزار سال (زمینی شما). معارج: 4


ادعای دوم: عده دیگری از معاندان قرآن، آیات هفتگانه ای که میگویند کیهان در شش مرحله و دوره آفریده شده‌اند را باز هم با بیدقّتی و بیسوادی خود و یا عناد خود با قرآن، متناقض آیات نهم تا دوازدهم سوره فصّلت میدانند و بدین وسیله میخواهند بگویند تناتقض در قرآن فراوان یافت میشود.

امکان دارد همان دلایلی را که برای توجیه ادعای اول آنان آوردم، در این مورد نیز صدق کند؛ یعنی عمل‌کرد مفسران و پژوهشگران قرآنی. در هر صورت این ادعای آنان نیز با استدلالهایی که در پی خواهدآمد رد می‌شود. چهار آیه سوره فصلت:

قل ائنکم لتکفرون بالذی خلق‌الارض فی یومین و تجعلون به انداداً ذلک رب‌العالمین(9) و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدّر فیها اقواتها فی اربعه ایام سواءً للسائلین(10) ثم‌استوی الی‌السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا اتینا طائعین(11) فقضیهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زیّنّاالسّماءالدّنیا بمصابیح و حفظاً ذلک تقدیرالعزیزالعلیم(12)

ترجمه: بگو آیا شما به کسی که زمین را در دو روز (مرحله) آفرید،‌ همانا کفرمی‌ورزید و برای او شریک قرارمی‌دهید؟ او پروردگار جهانیان است. و قرارداد در آن از بالایش، کوه‌ها را و برکت داد در آن، و منابعش را در آن قرارداد، در چهار دوره یا مرحله که برای پرسندگان یکسان است. سپس به آسمان پرداخت. و آن حالت گازی داشت. پس به آسمان (جهان ناپیدا) و زمین (جهان پیدا) گفت خواه‌ ناخواه ‹بیایید؛ آن دو گفتند با میل و رغبت آمدیم›. پس تمام‌کرد هفت آسمان را در دو مرحله و کارکرد هرآسمان را به آن وحی‌کرد. و آسمان دنیا را با چراغ‌هایی بیاراست؛ و نگاهداشت آن را. آن است اندازه‌گذاری آن بسیاربزرگوار بسیاردانا.

رد ادعای معاندین قرآن:

خداوند کریم در این آیات از هشت روز (دوره، مرحله) نام برده‌است. دو مرحله اول را با فعل «خلق»، چهار دوره را با فعل «جعل». و دو مرحله را با فعل «قضیهن» یادکرده‌است.

از به کارگیری این سه واژه در این آیات، متوجه می‌شویم که اصولاً این آیات مربوط به مراحل ششگانه آفرنیش کیهان نمیشوند، بلکه مربوط می‌شوند به چگونگی سازمان یافتن مراحل ششگانه آفرینش کیهان و شرح برخی جزئیات آن؛ بدین ترتیب:

اگر بخش دوم آیه نهم (و تجعلون به انداداً ذلک رب‌العالمین) را از آن حذف کنیم، آیات نهم و دهم چنین میشوند: خلق‌الارض فی یومین و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدّر فیها اقواتها فی اربعه ایام سواءً للسائلین (ترجمه: آفرید زمین را در دو مرحله و قرارداد در آن از بالایش، کوه‌ها را و برکت داد در آن، و منابعش را در آن قرارداد، در چهار دوره که برای پرسندگان یکسان است.)

این دو آیه مربوط می‌شوند به «زمین» در دو مرحله، یکی آفرینش کلی آن، و دیگری گذرکردن آن از چهار دوران زمین‌شناسی؛ بویژه که در آیه دهم از کوهها نام میبرد که زمین شناسان و دیرینه شناسان در حدود دویست سال پیش با بررسی چین خوردگیهای روی زمین یعنی کوهها، متوجه شدند که کوهها روزگاری کف اقیانوسها بوده‌اند؛ و در آن‌ها چهار دوره را تشخیص دادند که به دورانهای چهارگانه زمین شناسی مشهور شدند.

قرآن کریم هزارودویست سال پیش از کشف زمین شناسان، در این آیات به این موضوع پرداخته و گفته است که زمین (و احتمالاً منطومه شمسی) چهار دوران را پشت سر گذاشته‌اند تا به صورت کنونی درآمده اند. (این هم معجزه دیگری از کیهانشناسی قرآنی)

اگر کیهان‌شناسان بتوانند در آینده مشخص‌کنند که مثلاً کره مریخ نیز چهار دوران زمین‌شناسی را پشت‌سرگذاشته، مشخص می‌شود که منظور قرآن تنها زمین نبوده، بلکه کل منظومه خورشیدی را در نظر داشته و از این هم بالاتر، ممکن است همه جهانهای مسکونی این دورانها را پشت سرگذارده اند. به احتمال بسیار زیاد، عبارت سواءً للسائلین اشاره به همین موضوع دارد.

پرسش: با پذیرش اینکه کیهان در شش مرحله آفریده‌ شده، پس چرا در این آیات از چهار مرحله آن سخن‌رفته‌است؟

پاسخ: کیهان در شش مرحله آفریده‌شده، چنانکه جانداران نیز این شش مرحله‌ را گذرانده و میگذرانند؛ ولی خداوند در اینجا از همه آن مراحل یادنکرده؛ بلکه تنها از پیدایش جهان پیدا و سامان یافتن آسمان‌های هفتگانه (هفت لایه حلزون کیهانی) یادکرده‌است. با توجه به مراحل آفرینش که در مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن آمد:

مرحله اول مهبانگ، «خلق» است؛ یعنی آفرینشی کلی در لحظه‌ای بسیار جزئی.

در مرحله دوم (تسویه)، کیهان طراحی می‌شود و جهان ملکوت شکل‌می‌گیرد.

در مرحله سوم (تقدیر)، جهان پیدا از جهان پنهان و با واسطه جهان ملکوت ایجاد می‌شود؛ و اندازه هایش در آن و اجزاء آن قرار داده میشود: جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدّر فیها اقواتها

در مرحله چهارم (هدایت)، از انرژی باقی‌مانده که همچون گاز بسیار ناپایدار بوده، هفت آسمان (لایه های حلزون کیهانی) به گونه‌ای پایدار و منسجم، شکل‌می‌گیرند.

در مرحله پنجم (اخرج‌المرعی)، شکلگیری سیستم کیهانی با هفت سیستم کوچک‌تر(Subsystem) که هر کیهانک آن دارای ویژگی‌ها و کارکردهای ویژه خود است. (سیر صعودی کیهان)

در مرحله ششم (غثاءً احوی)، رکود سیر صعودی و آغاز سیر نزولی کیهان و اجزای آن.

(زایش‌ و مرگ دائمی ستارگان، گیاهان، جانداران، و جانداران ناطق)

بنابراین مشخص‌می‌گردد، دو مرحله‌ای را که خداوند در این آیات از آنها یاد نکرده، مرحله اول و ششم بوده‌است؛ که چون منظور خداوند در این آیات تقدم و تأخر در آفرینش و ساماندهی آن بوده، تکرار همه مراحل آفرینش لزومی نداشته است.

بیست و دوم اسفندماه نودونه - احمد شمّاع زاده

مقایسه‌ای میان حکومت ژاپن کنونی و حکومت عدل علی

مقایسه‌ای میان حکومت ژاپن کنونی و حکومت عدل علی






این خانم ۶۰ ساله، ماکیکو یامادا مسئول روابط عمومی نخست‌وزیری ژاپن است که دیروز از سمت خود استعفا کرد. دلیل استعفا این بوده که مجلس ژاپن مدارکی را به دست آورده که وی در سال ۲۰۱۹ توسط یک شرکت فیلم‌سازی، به یک شام گران قیمت هفتصد دلاری دعوت شده و دعوت را پذیرفته است.

پذیرش این شام هفتصد دلاری به دو دلیل خشم نمایندگان مجلس ژاپن را برانگیخته است:


اول به این دلیل که شرکتی که هزینه شام را داده، پسر نخست‌وزیر ژاپن نیز یکی از کارکنان آن است؛ و در این دعوت به شام، ممکن است روابطی خاص و ویژه‌خواری وجود داشته است.


دوم به این دلیل که اسراف کردن و بالا رفتن هزینه غذای مسئولان خلاف قوانین ژاپن است.

نمایندگان مجلس تصریح کردند به این دلایل وی باید استعفا دهد. پس از استعفای این خانم، و افشای این موضوع، رئیس شرکت خصوصی توهوکوشینشا (شرکت دعوت کننده) نیز از سمت خود اسعفا کرد.

جالب اینجاست که اشخاص دیگری هم که در مهمانی شرکت کرده بودند نیز جریمه شدند؛ تا از این پس مسئولان و مدیران ژاپنی بیشتر مراقب رفتار و کردار خود باشند و از جمله شام و هدایای گران قیمت از اشخاص حقیق وحقوقی قبول نکنند. منبع:IranicTV-Mars 9, 2021


نظر:

مجلس ژاپن همان کاری را کرده است که حکومت علوی در 1400 سال پیش اعمال کرد. این نامه را بخوانید تا بدانید در زمان ما کدام حکومت به حکومت علوی و اسلامی شباهت دارد:


بخشهایی از نامه امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام به استاندارش «عثمان بن حنیف» در بصره:

اى پسر حنیف به من خبر رسیده که مردى از توانگران بصره تو را به یک مهمانی اعیانی فرا خوانده و تو نیز آن دعوت را پذیرفته و بدانجا رفته‌اى. سفره‌اى رنگین برایت افکنده و کاسه‌ها در پیشت نهاده استهرگز نمى‌پنداشتم که تو دعوت مردمى را اجابت کنى که بینوایان را از در مى‌رانند و توانگران را بر سفره مى‌نشانند.

بنگر که در خانه این کسان چه مى‌خورى، هر چه را در حلال بودن آن تردید دارى از دهان بیفکن و آنچه را، که یقین دارى که از راه حلال به دست آمده است، بخور. بدان، که هر کس را امامى است که بدو اقتدا مى‌کند و از نور دانش او فروغ مى‌گیرداینک امام شما از همه دنیایش به پیراهنى و نعلینی، و از همه طعامهایش به دو قرص نان اکتفا کرده استالبته شما را یاراى آن نیست که چنین کنید، ولى مرا با پارسایى و مجاهدت و پاکدامنى و درستى خویش یارى دهید.


به خدا سوگند، از دنیاى شما پاره زرى نیندوخته‌ام و از همه غنایم آن مالى ذخیره نکرده‌ام. و به جاى این جامه، که اینک کهنه شده است، جامه‌اى دیگر آماده نساخته‌ام… اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه هاى ابریشمین ، دست مى یابم. ولى هیهات که هواى نفس بر من غلبه یابد و آزمندى من مرا به گزینش طعامها بکشد و حال آنکه، در حجاز یا در یمامه بینوایى باشد که به یافتن قرص نانى امید ندارد و هرگز مزه سیرى را نچشیده باشد. یا شب با شکم انباشته از غذا سر بر بالین نهم و در اطراف من شکمهایى گرسنه و جگرهایى تشنه باشد… آیا به همین راضى باشم که مرا امیرالمؤ منین گویند و با مردم در سختیهاى روزگارشان مشارکت نداشته باشم؟ یا آنکه در سختى زندگى مقتدایشان نشوم؟ مرا براى آن نیافریده اند که چون چارپایان در آغل بسته که همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهاى لذیذ و دلپذیر به خود مشغولم دارد…

به خدا سوگند، که اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند و به نبرد من برخیزند، روى برنخواهم تافت و اگر فرصت به چنگ آید به جنگ بر مىخیزم و میکوشم تا زمین را از آن شخص تبهکار کج اندیش پاکیزه سازم. چنانکه گندم را پاک کنند و نخاله ها را از آن بیرون اندازند...

پس اى پسر حنیف، از خدا بترس. به همان چند قرص نان اکتفا کن تا از آتش رهایى یابى!


ویرایش و آماده سازی خبر و اعلام نظر: احمد شمّاع زاده

سازمان کیهان در قرآن

سازمان کیهان در قرآن

احمد شمّاع زاده

عظمت خداوند در سازمان کیهان است

الله‌الذی جعل لکم‌الارض قراراً والسّماء بناءً


پیشگفتار:

ممکن است برای برخی این پرسشها پیش آمده باشد و یا پیش بیاید:

- چرا خداوند در قرآن تا این اندازه به کیهان، آغاز و انجام آن، و نیز سازوکار و ساختار آن پرداخته است؛ که نمیتوان مشابه آن را در دیگر کتاب‌ها، چه آسمانی و چه زمینی یافت؟!!

- آیا قرآن متأثر از نظریه های فیلسوفان تمدنهای کهنی همچون یونان، ایران و هند است؟

- آیا تناقضی میان کیهانشناسی قرآنی با کیهانشناسی فلسفی کهن و علمی کنونی وجود دارد؟

- آیا این کتاب به ظاهر دینی، بخشی یا تمام کیهانشناسی علمی را تأیید میکند؟

- آیا کیهانشناسی علمی بخشی یا تمام کیهانشناسی قرآنی را تأیید میکند؟

پاسخ:

خداوند در قرآن کریم خواسته است آنچه که نیاز انسان برای شناخت کیهان است، به او بدهد. در این میان ممکن است نظر کیهانشناسان فلسفی و علمی نیز تأیید، رد، و یا اصلاح شود؛ ولی هدف نهایی مانند همه آیات الهی، هدایت انسان در راهی که در پیش گرفته، بوده است؛ و به این شعر و شعار جامه عمل پوشانده است که:

آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

گذشته از این، چنانکه در آغاز مقاله مدلی مدرن برای کیهان آورده ام، برخی نکته‌های کیهانشناسی قرآنی همچون شناخت شکل کیهان، چنان پیچیده و مشکل است که ممکن است حتا کیهانشناسان دانشگاهها هرگز بدان دست نیابند؛ زیرا انسان همچون طفلی است که در اتاقی قرارش داده‌اند و بدون راهنمایی دیگران، هیچ‌گاه به شکل بیرونی اتاق، آگاهی لازم و کافی را نخواهد یافت؛ و تنها خداوند است که بر کیهان اشراف علمی و ایجادی دارد و میتواند به وسیله آیاتش انسان را رهنمون شود تا شکل آن را دریابد.

اشاره:

پس از بررسی آغاز آفرینش کیهان در قرآن زیر عنوان «مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن»، و مشخص‌شدن شکل کیهان، اکنون شایسته‌است به بررسی ساختار و سازوکار کیهان زیر عنوان «سازمان کیهان» در این کتاب شریف که تبیین‌کننده همه‌چیز است، بپردازیم.

بخش‌های کیهان و پیوندهای آنها

اخیراً اخترشناسان به شواهد جدیدی دست یافته‌اند. دقیق‌ترین نقشه‌های تهیه‌شده از خوشه‌های کیهانی، بیانگر آن است که قسمت عمدة کیهان از تاریکی تشکیل شده است. کیهان از 75 درصد انرژی تاریک، 21 درصد مادة تاریک، و 4 درصد مادة معمولی تشکیل شده‌است.(1)


در فلسفة جهان‌شناسی پیشینیان ‌آمده‌است که عالم امکان سه بخش دارد:

عالم لاهوت› که جز خداوند، مخلوق بدان راه ندارد.

عالم ملکوت› که جایگاه فرشتگان‌ و ارواح است.

عالم ناسوت› که همان عالم پیدا یا جهان ماده و آفریدگانی است که با همه بزرگی و عظمتی که دارد، انسان می‌تواند بخشی از آن را با وسایل لازم و بخشی دیگر را بدون وسیله ببیند و درک‌کند.

 

دیدگاه قرآن کریم

رب‌ّالسموات‌والارض و مابینهما و رب‌ّالمشارق انّا زیّنّاالسّماءالدّنیا بزینه‌ الکواکب و حفظاً من ‌کل ‌شیطان مارد لایسّمّعون الی ‌الملأالاعلی و یقذفون من‌کل جانب

(صافّات: آیات 5 تا 8)


شناسنامه بخش‌های کیهان

ملأالاعلـی = عالم لاهوت یا بالاترین جهان که حتّا شنود از آن برای شیاطین ممنوع است.

مـشـارق = عالم ملکوت یا جهان نورونیرو؛ که تاریکی و شب، و نیز انس‌وجن به آن راه ندارند.

سماءالدّنیا = عالم ناسوت یا آسمان پایین یا جهان پیدا(ارض) که شیطان‌های سرکش به آن راه ندارند.

عالم غیب یا جهان پنهان = عالم لاهوت + عالم ملکوت + عرش


السّموات‌والارض و مابینهما = آسمان‌های هفتگانه


آسمان‌‌های هفتگانه + عرش = کل کیهان

آسمان‌های هفتگانه، همه آفریده‌ها جز عرش را دربرمی‌گیرند. عرش منبع تغذیه آسمان‌های هفتگانه است.

نکته: اینکه چرا عرش را جدا از آسمان‌های هفتگانه دانستیم، استنادمان به آیة زیر و دیگر آیه‌هایی است که این مفهوم را می‌رسانند:

قل من‌ رّب‌ّالسّموات‌السّبع و رب‌ّ العرش‌ العظیم(مؤمنون: 86)

ادامه بحث:

تنزیلاً ممن خلق‌الارض والسموات‌العلی(4) الرحمن علی‌العرش‌استوی(5) له ما فی‌السّموات و ما فی‌الارض و ما بینهما و ما تحت‌الثری(طه: 6) 

در این آیه نیز «ارض» به معنای جهان پیدا، «سموات‌العلی» به معنای آسمان‌های بالاست که کمتر موجودی در آنها یافت میشود و یا به آنها دسترسی دارد. خداوند کریم در این آیه، ترتیب آفرینش را نیز رعایت کرده است. پس مشخص میشود از آنچه که پیش از استوی بر عرش آفریده، و آسمانهای هفتگانه را با آنها سروسامان داده، با عنوان سموات العلی یاد میکند. «سموات والارض» را برای آسمان‌های هفتگانه، به‌کاربرده و برای اینکه حجت را در این زمینه تمام‌کند، از کره زمین، با عنوان تحت‌الثّری یاد کرده تا با «ارض» به معنای ویژه آن یعنی جهان پیدا، اشتباه نشود.


در پیرامون جهان پنهان

حدود شصت سال است که ستاره‌شناسان مشغول اندازه‌گیری وزن کیهان هستند، ولی هنوز چیز قابل توجهی عاید آنان نشده‌است. سرعت گردش کهکشانها و مسیر انباشت ستارگان، هر دو به این موضوع اشاره‌دارند که وزن کیهان ممکن است بیش از صد بار بیشتر از وزن کلی تمام ستاره‌ها و سحابی‌های موجود در آن باشد این موضوع را ماهواره رونتگن در سال 1992 از طریق اشعه ایکس به دانشمندان آموخت و چون دانشمندان نمی‌توانستند چیزی را ببینند ولی وزن آن را محاسبه‌کرده‌بودند، عنوان «ماده سیاه» را برآن نهادند. با این حال ماهواره رونتگن تنها توانست ماده سیاه را وزن‌کند ولی ماهیت آن را تشخیص‌نداد. بداست که 99% کیهان را نتوانیم مشاهده‌کنیم ولی بدتر آن است که 90 درصد از این جهان ناپیدای 99 درصدی از پروتونها و نوترونهایی که ما آنها را می‌شناسیم تشکیل‌نشده‌باشد.(3)

بحث دیگری را که کیهان‌شناسان پیش‌می‌کشند، در مورد منشأ کیهان و مواد ایجادکنند‌ة آن است. می‌گویند اگر تقارن ماده و پادماده بر کیهان حاکم باشد،‌ پس چیزی نباید شکل‌می‌گرفت؛ و اگر چنین نباشد، پس این پادماده‌ها کجایند و کیهان چگونه‌شکل‌گرفته‌است؟



قرآن کریم پاسخ‌می‌دهد:

و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم (حجر: 21)

ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه منابع و خزائنش نزد ماست و ما فرونمی‌فرستیم آن را، مگر به اندازه‌ای که دانسته‌شده.

یعنی ای کیهان‌شناسان! گنجینه‌های پنهان کیهان نزد ماست و شما در کجا می‌خواهید به‌دنبال نودوشش درصد جهان گمشده و ناپیدا و یا منشأ کهکشان‌های پیدا بگردید؟

 

و ما من غائبه فی‌السّماء والارض الاّ فی کتاب مبین(نمل: 75)

ترجمه: و نیست، چیز پنهانی در آسمان و زمین، مگر در کتاب آشکاری (ثبت‌شده)‌است.

بنابراین نتیجه میگیریم «جهان پنهانی» که بخش عمدة کیهان را تشکیلمیدهد، منابع و خزائن الهیاست که «عالم غیب»(جهان پنهان) نامیدهمیشود و «عالم شهود» (جهان پیدا) تنها بخش اندکی از کیهان است؛ با این وجود، اثر پنهانیها، در کتاب آشکار که طبیعت و جهان پیدا باشد، ثبت و ضبطاست، و هرگاه خود صلاحبداند، از خزائن غیبش برای ما و دیگران فروخواهدفرستاد.

لایعلم من‌ فی السموات‌والارض الغیب الاّالله(نمل: 65)

ترجمه: نمی‌داند آنکس که در آسمان‌ها‌وزمین(کیهان) است، غیب را مگر خداوند.

روشنگری: یعنی هیچکس حتی انبیاء خدا و فرشتگان که در این کیهان وجوددارند، غیب را نمی‌دانند.

اکنون این پرسش پیش‌می‌آید که این جهان گمشده کجاست و چرا گم‌شده‌است؟

1ـ چون دانشمندان هرچه دیده‌اند تا سیصدهزارسال(و یافته اخیر آنان: 380000 سال) پس از مهبانگ بوده‌است و پیش از آن را نتوانسته‌اند ببینند، پس جهان ناپیدا بایستی در همان بخش آغازین حلزون کیهانی نهفته‌باشد.

2- چون عرش هم ناپیدا، هم عظیم و هم چیستی آن ناشناخته‌است، و این سه ویژگی با ویژگی‌های بخش پنهان کیهان یکی است، پس عرش همان بخش ناپیدای هستی، و کانون حلزون کیهانی با نهایت پیچیدگی و چگالی است.

3ـ چون عرش گستردگی ندارد و هرچه هست تراکم و سنگینی است، به‌اضافة دو نکتة بالا، بنابراین عرش بایستی همان هستة حلزون کیهانی باشد که از دید کیهان‌شناسان دورمانده‌است.

4ـ آخرین دستاوردهای علمی، جهان گمشده را به دو بخش تقسیم‌کرده‌، مادة تاریک(21 درصد)،‌ و انرژی تاریک(75 درصد). بدین ترتیب انرژی تاریک میتواند هستة حلزون کیهانی را تشکیل‌دهد؛ و مادة تاریک در پس سحابی‌ها و سیاهچاله‌ها و ستاره‌های نوترونی نهفته‌باشد. این برابرگذاری با دیگر مطالبی که پس از این خواهد آمد همخوانی دارد.

در پیرامون جهان نورونیرو(ملکوت ـ مشارق)

این بخش از کیهان که بین دو بخش پیدا و پنهان قرارگرفته، طبق آیات پیشین و آیاتی که از این پس خواهدآمد، دارای ویژگی‌هایی‌است‌؛ بدین قرار:

1.     شمار نیروها و تحول در آنها

2.     پاسداری و نگهدارندگی

3.     کارگاه ستاره سازی

4.     ناظم‌ امور کیهان

شمار نیروها و تحول در آنها

گفتنی‌است از دیدگاه قرآن، نه‌تنها جهان‌های پیدا و پنهان در تغییر و تبادل هستند، بلکه جهان میانه نیز از ثبات برخوردار نیست. در زمینة شمار نیروها و تحول در آنها، گفتار قرآن‌ چنین است:

الحمدلله فاطرالسّموات والارض جاعل‌الملئکه رسلاً اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع یزید فی‌الخلق مایشاء انّ‌الله علی کل شیء قدیر(فاطر: 1)

ترجمه: سپاس خداوندی را که شکافندة آسمان‌هاوزمین(کیهان) است. قراردهندة فرشتگان است فرستادگانی؛ که دارای دو، سه، و چهار بال(بازو، نیرو، سو ـ چنانکه می‌گویند دو بال یا دو نیروی علم و ایمان) هستند. می‌افزاید در آفرینش آنچه را که بخواهد. همانا که خداوند بر هرچیزی تواناست.

از این آیة شریفه برمی‌آید که عالم ملکوت نیز جهان ثابتی نیست؛ و خداوند بر تعداد فرشتگان، یا بر تعداد نیروهای هر یک از فرشتگان، و یا هردو مورد، می‌افزاید. و چون همواره می‌افزاید(یزید ـ چنانکه در روز رستاخیز این چهار نیرو به هشت نیرو افزایش خواهد یافت، که در جای خود به آن خواهیم ‌پرداخت)، پس این جهان تنها سیرتکاملی دارد و نیستی تاکنون در آن راه نداشته؛ همان‌گونه که از آن به عنوان «مشارق» یادکرد که همه طلوع و شروق است، و نشان از افول و غروب ندارد.


ابراهیم ویکتوری، دانشمند ایرانی مسیحی مقیم آمریکا و عضو ‹ناسا› در کتاب خود شگفتی‌های جهان، پس از یک بحث جامع پیرامون آیه‌ای از تورات(خداوند در آغاز آسمان‌ها و زمین را آفرید) یک نتیجة کلی گرفته و می‌نویسد: «برهمین اساس کلمات ‹آسمان‌ها و زمین› به معنای کائنات است. (درست مانند قرآن کریم. مترجم این کتاب، جهان هستی یا کیهان را ‹کائنات› ترجمه‌کرده‌‌است ـ نگارنده) بنابراین با ملاحظة دقیق‌تر معنای آزاد کلمات عبری و با در نظرگرفتن ساختمان دستوری، ترجمة جملة کتاب آفرینش 1ـ1 این طور خواهدبود: در آغاز نیروها(به‌صورت جمع‌آمده) کائنات را به‌وجودآورد.(به حالت منفرد آمده

«ترجمه و تفسیر واقعی این جمله این است که در آغاز نیروها، ‹مسؤول› آفرینش کلیة اجسام و اجرام سماوی و زمین، یعنی کائنات بود؛ یا مسبب آفرینش آنها بوده‌‌اند. با تلفظ فعل به صورت مفرد و اسم به‌حالت جمع، از این جمله چنین مستفادمی‌گردد که کلیة نیروهای آفرینش از یک ‹منبع› یا ‹قدرت›  یا ‹نیرویی› تکی گرفته‌شده‌اند. بنابراین آیا این نکته همان سناریویی نیست که علم برای آفرینش کائنات ارائه‌می‌د‌هد؟ اینکه در آغاز تنها یک نیرو فرایند آفرینش را آغاز نموده و بعد در همان حال که به دو نیرو و سه نیرو و در نهایت به چهار نیرو تقسیم‌ می‌شده، تمامی اجرام و ماده را ‹به‌صورت ذرات اولیه› که امروز در کائنات وجوددارد، آفریده‌است؟»

آیا این تفسیری علمی از آیه‌ای که در بالا آمد نیست؟

«پاسخ به این سؤال آری هست. بجز اینکه کتاب مقدس آفرینش 1-1، سناریوی علمی فعلی آفرینش را هزاران سال پیش با فصاحت و کوتاهی، بهتر از هردانشمند کیهان‌شناسی بیان‌داشته‌است».

هرچند چنین نیست ولی گویی ‹ابراهیم ویکتوری› ابتدا قرآن را خوانده سپس این مقاله را نوشته‌است هرچند تفاوتی نمی‌کند. او به حقیقت دست‌یافته، چه از راه تورات باشد، و چه از راه قرآن، و یا هرراه دیگری. چون انسان به حقیقت دست‌یابد گویی به قرآن دست‌یافته‌است؛ زیرا قرآن عین حقیقت است.

نقش نگهبانی و نگهدارندگی فرشتگان

همان‌گونه که از آیة اول مربوط به تقسیم‌بندی کیهان استنباط‌شد، بخش میانجی دو بخش جهان پیدا و پنهان، نگهبان و نگاهدارندة این دو بخش‌است؛‌ و نیز این آیات:

ـ و تری‌الملائکه حافین من حول‌العرش یسبحون بحمد ربّهم(زمر: 75)

ـ والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذٍ ثمانیه»(حاقه: 17)

ـ الذین یحملون‌العرش و من حوله یسبحون بحمدربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین‌آمنوا ربّناوسعت‌کل شیءرحمهً وعلماً فاغفرللذین تابوا واتبعوا سبیلک وقهم عذاب‌الجحیم»(مؤمن: 7)

با این تفاوت که آیه‌های بالا مربوط به روز رستاخیز است و در این روز با برهم‌خوردن فیزیک کیهان و درهم‌ فرونشینی آن، فرشتگان از عرش پاسداری‌می‌کنند؛ ولی تا رسیدن آن روز نیز همواره به وظیفة خود کاملاً آگاهند، و به آن عمل‌می‌کنند:

تکادالسّموات یتفطرن من فوقهن و الملائکه یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی‌الارض الا ان‌الله هوالغفورالرّحیم(شوری: 5)

با دقت در دو آیة آخر، متوجه‌می‌شویم که گذشته از پاسداری مادی، دو وظیفة پاسداری معنوی نیز برعهدة آنان گذاشته‌شده‌است:

1ـ تسبیح به ستایش پروردگارشان، که این مورد در کیهان همگانی است و هر چیز تسبیح‌گوی اوست.

2ـ یستغفرون:‌

در دنیا: برای آنکه در زمین است؛ استغفاری همگانی.

در آخرت: برای همة‌ کسانی‌که ایمان آوردند، و توبه‌کردند، و از راه خداوند پیروی‌کردند.

و نتیجه‌می‌گیریم که:

ـ ارزش نگهبانی معنوی کمتر از نگهبانی مادی برای کیهان نیست.

ـ برخی گاه‌ها نافرمانی‌ها و ناسپاسی‌ها تا آن اندازه بزرگند که نزدیک است کیهان منفجر‌شود.

ـ در آخرت کسی نمی‌تواند برای گناهکاران آمرزش بخواهد، مگر آنکه پیش از مرگ توبه‌کرده‌باشد

نقش سازندگی و کارگزاری فرشتگان

سوره‌ها: در قرآن کریم چهار سوره هست که با برشمردن صفات فرشتگان و سوگندیادکردن به آن صفات، آغاز می‌شود و نام آن سوره‌ها نیز اولین و مهم‌ترین صفت است: صافات، مرسلات، نازعات، و ذاریات.

نامگذاری: خداوندکریم، بسیاری از سوره‌ها را با واژة آغازین آن سوره نامگذاری کرده‌است؛ ولی برای یک موضوع، هیچگاه در چهار سوره چنین کاری را نکرده‌است.

سوگند: خداوند کریم برای اعتباربخشیدن و مهم بر‌شمردن موضوعی ویژگی‌های آن را با سوگندیادکردن در ابتدای یک سوره می‌آورد، ولی به هیچ موضوعی تا این اندازه سوگندیادنکرده‌است.

توصیف: خداوند در قرآن کریم موضوعی را در ابتدای سوره‌ها وصف‌کرده و اهمیت آن را گوشزدکرده ولی برای یک موضوع چهار بار و هربار چندین ویژگی را برنشمرده‌است.

بررسی آیات:

والصافات صفاً فالزاجرات زجراً فالتالیات ذکراً

والذاریات ذرواً فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسمات امراً

والمرسلات عرفاً فالعاصفات عصفاً والناشرات نشراً فالفارقات فرقاً فالملقیات ذکراً

والنازعات غرقاً والناشطات نشطاً والسابحات سبحاً فالسابقات سبقاً فالمدبرات امراً

چه جالب است! در پایان توصیف فرشتگان در هرسوره، یک‌درمیان «ذکر» و «امر» آمده است. واژة ذکر نشان از نظر و اندیشه دارد و واژة امر نشان از عمل و کردار. جالب‌تر آنکه اول ذکر آمده و بعد امر. یعنی اول باید برنامه باشد و سپس برمبنای برنامه کار اجرا شود.

این درحالی‌است‌که این آیات را به ترتیب شمارة سوره آورده‌، و در ترتیب‌دادن آنها هیچ‌گونه دخل و تصرفی نکرده‌ام. به نظرمی‌رسد اگر در این آیات دقت بیشتری شود نکات جالب توجه، و قرینه‌های بیشتری به دست خواهد‌آمد.

ترجمه آیات: در این ترجمه با بهره‌گیری از منابع گوناگون، نزدیکترین معناها(بدون پیشداوری‌هایی که پیشینیان در ترجمه‌ها و تفسیرها صورت‌داده‌اند.) برای واژه‌های قرآن کریم برگزیده‌شده و کوشش‌شده گزینة متعدی فعل‌ها برگزیده‌شود که برای فرشتگان، تناسب بیشتری داشته‌باشد تا گزینة لازم آن.

 سورة صافات: سوگند به فرشتگان صف‌کشیدة‌(ردیف‌کنندة) آماده. پس به دورکنندگان،دورکردنی یا (بازدارندگان، بازداشتنی). پس به تلاوت‌کنندگان ذکر.

سورة ذاریات: سوگند به پراکندهگران پراکندنی(افشانندگان، افشاندنی). پس به بارداران بار سنگینی. پس بهجریاناندازندگان به آسانی. پس به تقسیمکنندگان کاری.

 سورة مرسلات: سوگند به فرستادگان پیاپی. پس به عاملان تندبادهای سهمگین. سوگند بهپراکنده‌گران پراکندنی(پخش‌کنندگان پخش‌کردنی). پس به جداکنندگان جداکردنی. پس به آورندگان وحی.

سورة نازعات: سوگند به جداکنندگان به‌سختی(مانند جداکردن ترکیب‌های شیمیایی از یکدیگر) سوگند به فرشتگانی که به صورت ضربتی به راست و چپ جابه‌جامی‌شوند(یا ستارگانی که از برجی به برج دیگری می‌روند) یک جابه‌جایی ضربتی و دوسویه. سوگند بهشناورکنندگان سریع، شناورکردنی. سوگند به پیش‌اندازان پیش‌انداختنی(یا پیشتازان، پیش‌تاختنی). پس به تدبیرکنندگان کاری.

به ویژگی‌هایی که قرآن کریم در این آیات شریفه برای فرشتگان برشمرده‌است، دقت‌کنیم. این واژگان قرآنی وظایف مهم فرشتگان یا کارگزاران خداوند را برمی‌شمارد؛ نقش مهم آنان را در ساختار کیهان، و نیز در کنش‌واکنش‌ها و سازوکارهای کیهانی بیان می‌دارد؛ و عالم ملکوت یا جهان نیروها را به صورت کارگاه ستاره‌سازی، و خود فرشتگان را به عنوان کارگزاران این دستگاه با اختیارات لا‌زم، و مدیریت کافی معرفی‌می‌کند.

آیا در یک کارگاه صنعتی تمام این کنش‌واکنش‌ها صورت نمی‌گیرد؟ بویژه ‌آنکه پس از تولید بایستی توزیع نیز صورت گیرد. و چون تولید در اندازه‌های بزرگ است، پس باید با دقت و مدیریت بسنده‌ای انجام شود. اگر این‌همه توصیف‌های شگفت‌انگیز و ویژگیهای فرشتگان برای کارهای کیهانی نباشد، پس برای چیست؟ چه‌چیزهای دیگری در این کیهان وجوددارد که با این توصیف‌ها و ویژگی‌ها تا این اندازه همخوانی داشته‌باشد؟

اگر دیدگان خود را بر این ویژگی‌ها و گوشزدهای مهم ببندیم و آنها را تنها به تحولات اطراف کرة زمین و زمینیان محدودکنیم(به‌زعم اغلب مترجمین و مفسرین قرآن کریم) آیا به عقاید کلیسایی سده‌های میانه، و در زمینة کیهان‌شناسی به جهان‌بینی پتولمی‌(بطلمیوسی) بازگشت‌نکرده‌ایم؟

بنابراین کارکرد این کارگاه عظیم 21 درصدی کیهانی، آن است که انرژی خام را از خزائن غیب می‌گیرد(input) و پس از کاستن از شدت‌وحدت این انرژی‌ها و تلطیف نسبی آنها(انزال)، و انجام کنش‌واکنش‌هایی برروی آنها (که وصف آنها گذشت)، و تبدیل‌کردن آنها به ستارگانی دیدنی، با شرایط ویژه روانة جهان پیدا می‌کند(output).

با این تعبیر بسیاردقیق، معنای این آیه، در اینجا نیز به‌خوبی کارایی خود را نشان‌می‌دهد: الاّیسجدوا لله‌الذی یخرج الخبأ فی‌اسموات والارض(نمل: 25)

یعنی آیا سجده‌نمی‌کنند برای خداوندی که بیرون می‌آورد پنهانی را در آسمان‌ها و زمین

استدلال موضوع با توجه به یافته‌های کیهان‌شناسی

ممکن است برخی ستاره‌شناسان جوان بر این نظر خرده‌بگیرند و بگویند ما روند شکل‌گیری ستارگان را می‌دانیم و به چنین موضوعی برخوردنکرده‌ایم. به این دسته از منتقدان باید گفت هنوز نایافته‌های فراوانی در مورد آفرینش بسیاری چیزها از جمله ستارگان وجوددارد و ما نباید دانسته‌های علمی خود را تمام‌شده و کامل بدانیم؛‌ بلکه همواره باید در جست‌وجوی دانش یعنی دانشجو باشیم.

برای استدلال موضوع از نظر علمی، از دستاوردهای کیهان‌شناسان به دو روش بهره‌برداری می‌کنیم:‌

روش اول: «پرتوهای کیهانی که برای اولین‌بار در سال 1912 توسط فیزیکدان اتریشی ‹ویکتور هس› کشف‌شد، ذرات کوچک و بسیار پرانرژی هستند که با سرعتی نزدیک به سرعت نور درفضای بیکران سیرمی‌کنند. کشف او که سال‌ها مورد تردید بود، سرانجام با استفاده از میدان‌های مغناطیسی به‌اثبات‌رسید. ماهواره اسکای ژاپن نخستین بار در سال 1994 تصاویری از شکل‌گیری این ذرات ضبط‌ کرده‌است. کاتسوجی کویاما از دانشگاه کیوتو می‌گوید اگر بتوانیم راز این مسأله را که 82 سال است ذهن ستاره‌شناسان را به‌خودمشغول‌کرده‌است دریابیم، بسیار خوشحال‌خواهم‌شد».

«اکنون دانشمندان نجومی می‌دانند که الکترون‌ها و دیگر‌ذرات باردار با شتاب فراوان از سراسر جهان و حتا کهکشان‌ها گذرمی‌کنند. این پرتوهای کیهانی همچون بادی که در ایام بهار سبب بارورشدن گیاهان می‌شود، ابرهای غول‌آسای ستاره‌ای را که در کیهان پراکنده‌اند،‌ به شیوه‌ای ظریف، تحت تأثیر قرارداده و آنان را دگرگون‌می‌سازند و به پیدایش ستارگان و کهکشان‌ها کمک می‌کنند. منشأ این ذرات که حداقل یک میلیارد برابر فتون‌های نوری انرژی دارند، تاکنون برای ستاره‌شناسان ناشناخته مانده‌است».(4)

در پاراگراف آخر که زیرخط شده‌، دقت‌شود و واژه‌های آن زیرذره‌بین قرارداده‌شود. آیا ویژگی‌هایی را که قرآن کریم پیرامون فرشتگان برشمرد، جز این واژها بود؟ حتا نکته‌هایی افزون داشت که هنوز دانشمندان به آنها نرسیده‌اند.

به مطلبی دیگر در همین زمینه نیز، توجه‌شود:

«دانشمندان سازمان ناسا می‌‌گویند موفق به کشف جدیدی درمورد ویژگی‌های تابش‌های کیهانی گاما شده‌اند، که می‌تواند پنجره جدیدی به دنیاهای دوردست بگشاید. با این کشف جدید می‌توان درمورد تولد کائنات و نیز پایان آن به نظریه‌ها جدیدتری رسید».


«کشف جدید کیهانشناسان که در واقع هندسه کیهانی را تغییرخواهدداد، عبارت از آن است که در پس (پیش‌زمینه) هر‹سوپرنوا› و ‹کوازاری› که در فضاهای دوردست کشف‌می‌شود، مطمئناً آثاری از انفجارهای بسیارعظیم اشعه گاما نیز باید وجودداشته‌باشد» (که منشأ آنها ناشناخته‌بود.)

«در فضای بیکران، انفجارهای اشعه گاما معمولاً به طور پراکنده چندبار در روز رخ‌می‌دهد، که البته زمان هر انفجار از چندثانیه تا یک دقیقه بیشتر طول‌نمی‌کشد؛ اما همین انفجارهای کوتاه از تک‌تک انفجارهای کیهانی بسیار نیرومندترند».(5)


روش دوم: «اگر ذرّه‌ای خلق‌شود، همزمان با آن پادمادة آن نیز تولیدمی‌شود، که دارای همان جرم و ویژگی‌های ماده است، اما باری مخالف دارد؛ و با سرعتی مساوی، درست درجهت عکس آن حرکت می‌کند. پس پروتون‌ها با پادپروتون‌ها، و الکترون‌ها با پادالکترون‌ها که پوزیترون نامیده‌می‌شوند، به‌وجودمی‌آیند. پروتون بدون پادپروتون ساخته‌نمی‌شود. این قانون تاکنون نقض‌نشده‌است. پس اگر مهبانگی بوده،‌ چطور ممکن است در جهان مقدار ماده با پاد ماده برابر باشد؟»

«مشکل اینجاست که نشانی از پادماده دردست‌نیست. اگر فرض‌کنیم پادماده وجوددارد، در آن صورت برخوردهای اتفاقی آن با ماده، موجب نابودی هردو و تابش پرتو گاما می‌شود. این هم یک قانون است. بر طبق قوانین مکانیک کوانتمی ماده و پادماده از انزژی محض به‌وجودمی‌آیند و بازگرداندن آنها به حالت اولیه هم انرژی محض تولیدمی‌کند. پس وجود پرتو گاما در جایی از عالم ممکن است ناشی از نابودی پادماده باشد».(6)

تعجب‌آور است که چرا کیهان‌شناسان با توجه به این‌همه یافته‌ها، برخی احتمال‌های ساده را نمی‌دهند. مثلاً می‌گویند ‹درجایی از عالم› ولی این ‹جا› را بخش ‹مادة تاریک 21 درصدی› نمی‌دانند. پس اگر این ‹جا› را همان جایی بدانیم که از آن زیر عنوان جهان ‹نورونیرو› یادکردیم، تفاوت زیادی برای بحث‌وجدل باقی‌نمی‌ماند. هم موضوع نایابی پادماده حل‌شده‌، هم موضوع منشأ پرتوهای کیهانی، هم یک گام به شناخت مادة تاریک نزدیک‌شده‌ایم، و مهمتر از همه، اینکه متوجه‌می‌شویم خداوند با ‌منظورونظرهایی این بخش 21 درصدی را از بقیه انرژی تاریک جداکرده و بیهوده‌کاری نکرده‌است: وما خلقناالسّموات والارض و مابینهما لاعبین(دخان: 38)

بدین ترتیب می‌توان گفت پادماده‌ها، از ابتدای آفرینش در بخشی از این جهان 21 درصدی زندانی‌شده‌اند، و ابزاری است در دست کارگزاران این بخش تا هرازچندگاه،‌ با از بین‌بردن بخشی از آنها پرتوهای کیهانی ازجمله پرتو گاما را به‌وجودآورند تا موجب بارورشدن ستارگان و شکل‌گیری آنها ‌شوند.


نقش فرشتگان در تنظیم کار کیهان

وظیفة کارگزاران کیهانی با آماده‌سازی و تولید ستارگان و گسیل آنها به جهان پیدا به پایان نمی‌رسد، بلکه حفظ و نگهداری این ستارگان و آنچه که به آنها مربوط است، نیز برعهدة این کارگزاران است.

ستارگان پس از مرگ(مانند کوتوله‌های سفید که در نهایت سیاه‌می‌شوند) نیز به این کارخانه بازمی‌گردند تا از موادشان دوباره بهره‌برداری شود. زیرا در کیهان چیزی از بین نمی‌رود و تغییر و تحولات صرفاً جابه‌جایی مواد، انرژی، و امواج است.

درهرصورت، نظم کیهان برعهدة این کارگزاران است، چنانکه به هنگام رستاخیز و به وقوع پیوستن دگرگونی‌هایی کلی در شکل کیهان، کارکرد حفاظتی این ناظمان از بین نرفته،‌ بلکه دیگرگون شده، برخی از آنها بر کرانه‌های عرش درگردشند و عرش بر نیروی برخی دیگر استوار و پابرجامی‌ماند.

در پیرامون جهان پیدا

حدود دویست میلیارد کهکشان که هر کدام دارای تقریبا دویست میلیارد ستاره(همچون خورشید) است، به وسیله تلسکوپ‌ها قابل تشخیص است. اما این تعداد فقط چهار در صد از کیهان را تشکیل می‌دهد.(7)

گوشه‌ای از بزرگی و عظمت عالم پیدا در ‹مهبانگ در قرآن› آورده‌شد. قرآن کریم آیات بسیاری دارد که ویژگی‌های جهان پیدا را به عنوان پنداموزی، بیان می‌کنند.

سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر

روز اول مرداد 1383، شبکه اول صدا و سیما از منابع خبری انگلیس گزارش‌کرد که پروفسور استفان هاوکینگ در یک کنفرانس کیهان‌شناسی که در دوبلین برگزارشده‌بود، طی مقاله‌ای اعلام‌کرده‌است فرضیة خود را مبنی بر اینکه قدرت جاذبة سیاهچاله‌ها به آن اندازه‌ای است که حتی نور نمی‌تواند از آن فرار‌کند، اصلاح‌کرده و به این نتیجه رسیده‌است که سیاه‌چاله‌ها به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که گاهی ممکن است برخی اطلاعات، قدرت گریز از آنها را داشته‌باشند و برخی مواد می‌توانند از آن خارج شوند.

طبق نظر قرآن کریم، جهان پیدا و پنهان با یکدیگر ارتباط دادوستدی دارند. این ارتباط از نظر علمی از طریق سیاهچاله‌هایی صورت‌می‌گیرد؛ که قرآن کریم از آنها به عنوان درهای آسمان یادکرده‌است.(بازگشت به مقاله سیاهچالگان در قرآن)

ولی طبق نظر کیهان‌شناسان بویژه هاوکینگ، تاکنون این بده‌بستان یک‌سویه بود. همه‌اش بستان بود و دادنی در کار نبود. همواره چیزهایی از راه سیاهچاله‌ها از بخش چهاردرصدی جهان پیدا به بخش 96 درصدی جهان ناپیدا می‌رفت ولی از بخش 96 درصدی چیزی به بخش 4 درصدی نمی‌آمد.

پس از نقل شنیداری این اصلاح‌نظر، اکنون به نقل نوشتاری آن می‌پردازیم:

«یکی از مشهورترین نظریه‌های فضائی عصر حاضر دایر بر اینکه هیچ چیزی قادر به فرار از سیاهچاله‌ها نیست، توسط خالق این نظریه نقض‌شده‌است

«استفان هاوکینگ فیزیکدان مشهور و استاد دانشگاه کمبریج می‌گوید نظریة مشهور او دربارة سیاهچاله‌ها تاکنون اشتباه بوده‌است. وی در کنفرانسی با موضوع جاذبه در دوبلین گفت که او در نظریه‌اش دایر بر اینکه هرچه که به درون سیاهچاله‌ها سقوط‌کند نابود می‌شود، تجدیدنظرکرده‌است  اکنون هاوکینگ به این باور رسیده‌است که سفر به سیاهچاله ممکن است؛ و چنانکه تاکنون تصورمی‌شد، سفری یک‌طرفه نیست. گری گیبونز فیزیکدان و استاد دانشگاه کمبریج گفت براساس تعریف تازة هاوکینگ، «افق رویداد» سیاهچاله‌ها از مرز مشخصی که کلیه محتویات درونی سیاهچاله را از جهان بیرون مجزاکند، برخوردار نیست. تصورمی‌شد زمانی که چیزی به داخل سیاهچاله بیفتد برای همیشه گم و ناپدیدشده‌است و تنها اطلاعاتی که دربارة سیاهچاله باقی می‌ماند، جرم و سرعت چرخش آن است. اما این فرض با قوانین فیزیک کوانتم که رفتار جهان را در کوچک‌ترین ابعاد توضیح‌می‌دهد، مغایراست. این قوانین حکم می‌کنند که اطلاعات نمی‌تواند برای همیشه از دست‌برود و نابودشود. اینکه اطلاعات ازدست‌برود یا نه، دارای پیامدهای مهم علمی و فلسفی‌ است».(8)

هاوکینگ با این اعتراف و اصلاح نظریه، پرداختن به سازوکار موجود بین جهان پیدا و پنهان را از دیدگاه یافته‌های کیهان‌شناسی تسهیل‌کرد و تعارض با دیدگاه قرآن را از میان برداشت؛ که پس از این به آن ‌می‌پردازیم.

گفتنی است این اصلاح نظر هاوکینگ مبتنی بر کشف‌های تازة کیهان‌شناسی بوده‌است؛ بدون آنکه کسی به این کشف‌ها اشاره‌کند. نشریة نیچر در شمارة 6/5/2004 مقاله‌ای تحقیقی زیر عنوان «نواحی غباری مرکزی در هسته فعال ان، جی، سی 1068» چاپ‌کرده که دوسویه‌بودن دادوستد دو بخش پیدا و ناپیدای کیهان را ثابت می‌کند:

«کهکشان‌های فعال از جمله تماشایی‌ترین اجرام آسمانی هستند. هسته متراکم این اجرام، چنان درخشان است که در واقع تمام کهکشان را تحت‌الشّعاع قرارمی‌دهد امروزه مشخص‌شده‌است که انرژی لازم برای فعالیت این قبیل چشمه‌های پرانرژی از سیاهچاله‌هایی سرچشمه‌می‌گیرد، که ممکن است جرمی معادل یک میلیارد برابر جرم خورشید داشته‌باشندهسته داغ این نوع کهکشان‌ها را ان. جی. سی. می‌نامند. یکی از این نوع کهکشان‌ها ان. جی. سی. 1068 است دانشمندان حدس می‌زنند سیاهچاله‌ای با جرمی معادل یکصد میلیون برابر جرم خورشید در هستة چنین کهکشان درخشانی وجودداشته‌باشد مرکز این سیاهچاله‌ها بر اثر تابش فوق‌‌العادة زیاد نور مرئی و ماورای بنفش، بسیار داغ هستند. در این منطقه از سیاهچاله ذرات گردوغبار، انرژی جذب‌شده از سیاهچاله را در ناحیة طیفی با طول‌موج بلندتر بازمی‌تابانند 

کیهانشناسان موفق‌شدند ساختار نواحی مرکزی ان. جی. سی. 1068 را مورد بررسی قراردهند. محققان تودة غبار داغی را در هستة این کهکشان ثبت‌کردند که دمای آن 500 درجة سلسیوس تخمین‌زده می‌شود ضخامت قابل‌‌ملاحظه این توده که 65 درصد قطر بزرگ توده است، نشان می‌دهد که این توده تنها در شرایطی می‌تواند پایدار بماند که پیوسته تحت تزریق انرژی جنبشی باشد. البته هیچ‌کدام از مدل‌های رایج برای کهکشان‌ها وجود چنین نواحی مرکزی برای کهکشان‌های فعال را نمی‌توانند به‌خوبی توصیف‌ کنند و برای این نواحی جواب قانع‌کننده‌ای ارائه‌دهند این تصاویر در واقع اولین سری مشاهدات تداخل سنجی با تصویربرداری تمام‌زمینه از یک جسم خارج از کهکشان راه شیری در ناحیة مادون قرمز حرارتی است. این تصاویر پنجره‌ای نو رو به سوی زمینه‌های کاملاً نوین ستاره‌شناسی می‌گشایند».  

کیهان‌شناسان از خود می‌پرسند آیا با گذر زمان، از وزن انرژی تاریک کاسته می‌شود؟ اگر کاسته شود چنین می‌شود و اگر نشود، چنان. این موضوع را با نقل نوشتة زیر، و با توجه به مقاله‌های نقل‌شدة پیشین، بررسی‌می‌کنیم. سپس به قرآن کریم بازمی‌گردیم تا ببینیم آیا این کتاب عظیم، در این زمینه نیز راهنمای ما خواهد بود یا نه ؟


«ارزیابی‌های تعجب‌آور جدید از ستارگان دوردست که توسط تلسکوپ فضائی هابل صورت گرفته‌است نشان می‌دهد، یک انرژی تاریک ناشناخته رفته‌رفته و با قدرت زیاد در حال متلاشی‌کردن گیتی است. اینشتین این انرژی را که منشأ آن هنوز ناشناخته است، پیش‌بینی‌کرده‌بود. با این حال بعدها او آن را بزرگترین اشتباه خود خواند. اینشتین گفته‌بود یک نوع نیروی جاذبه درحال فروپاشاندن گیتی است. قدرت این نیرو چنان زیاد است که طی میلیارها سال عمر کیهان تغییری نکرده‌است 

دکتر ریس از مؤسسة علوم تلسکوپ فضائی بالتیمور می‌گوید: آنچه ما یافته‌ایم نشان می‌دهد این نیرو یک انرژی تاریک نیمه‌دائم است و به نظر می‌رسد مدت‌هاست که با ماست؛ واگر تغییری می‌کند، این تغییر بسیار کند و آرام است دکتر ترنر کیهان‌شناس دانشگاه شیکاگو می‌گوید این بزرگترین راز همه تاریخ علم است؛ چه این انرژی تاریک در طول زمان تغییر بکند و چه نکند، در ماهیت این راز تغییری ایجاد نمی‌شود. اطلاعاتی که به‌تازگی به‌دست ‌آمده پیشرفت بزرگی است و این احتمال را که نیروی ضدجاذبه ناگهان قدرت بگیرد و سیارات ، ستارگان و حتا اتمها را متلاشی‌کند، تقویت‌می‌کند(9)   


کوششی دیگر پیرامون انرژی تاریک

«چندین دهه است که فیزیکدانان و کیهانشناسان می‌دانند ذرات متعارف پیرامون ما تشکیل دهندة اتم‌ها و ستاره‌ها و بدن ما، و... تنها کسر کوچکی از کل جرم کیهان هستند. بقیة جرم کیهان متعلق به ماده تاریک است که هویت آن تا به حال ناشناخته باقی مانده‌ است. دانشمندان عقیده دارند که ذرات سنگین گوناگونی به زمین می‌رسند و از میان آن می‌گذرند، بدون آنکه با مواد سازنده کره زمین برهمکنش داشته‌باشند. این ذرات به‌ندرت با مواد معمولی واکنش نشان می‌دهند. بنابراین بدون آنکه مشاهده‌شوند‌ از میان اجرام معمولی از جمله زمین می‌گذرند 

آزمایش سی. دی. ام. اس. آی. آی.(پروژة جست‌وجو برای مادة تاریک در دمای پایین) به‌منظور مشاهدة گونة خاصی از این نوع ذرات طراحی شده‌است. اگر این ذرات مشاهده شوند، در واقع اولین نوری خواهد بود که به دنیای پررمز وراز ماده تاریک خواهدتابید؛ و نیز مدرک خوبی برای اثبات صحت نظریة ابرتقارن به‌دست ‌‌خواهدآمد. نظریة ابرتقارن نظریه‌ای مافوق نظریه‌های متداول فیزیک است.» (10)   


دیدگاه قرآن کریم در زمینه‌های یادشده:

یعلم ما یلج فی‌الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من‌السماء و ما یعرج فیها (سبأ: 2، حدید: 4)

ترجمه: خداوند می‌داند آنچه را که در زمین فرومی‌رود و آنچه را که از آن بیرون می‌آید. و آنچه که از آسمان فرومی‌آید و آنچه که در آن(نه به سوی آن ـ دقت‌شود) بالا می‌رود.

روشنگری: وذلکم ظنّکم‌الذی ظننتم بربّکم اردیکم فاصبحتم من‌الخاسرین ـ فصلت: 23

پیشینیان مترجمین و مفسرین قرآن کریم، چون خود از درک مفاهیم قرآنی در ارتباط با علوم طبیعی ناتوان بوده‌اند، در بسیاری آیات عملاً توانایی خداوند را نیز دست کم گرفته‌ (وما قدرواالله حق قدره) و طبق آیه بالا آن را در اندازه توانایی‌های انسان پایین‌آورده‌اند.


متأسفانه این اشکال به پسینیان نیز سرایت‌کرده و همان تفکرات قدیمی را تکرارکرده و می‌کنند و نه‌تنها جرأت خدشه‌اندازی بر این رویه‌های قرون وسطایی را ندارند، بلکه حتا از خود نمی‌پرسند آیا درست است که با این‌همه یافته‌های علمی در این عصر همان مثال‌های کهنه را تکرارکنیم و با این کار ذهن دیگران را از دگراندیشی و نواندیشی بازداریم؟

مثلاً در تفسیر آیه بالا که در دو سوره به یک شکل آمده، می‌پندارند که منظور خداوند آن چیزهایی است که انسان‌ها می‌دانند؛ مانند باران که فرومی‌آید و ارواح که بالا می‌روند؛ و بدین گونه‌است که سطح دانش خداوند را در حد دانش خویش پایین می‌آورند. حال آنکه منظور خداوند از این آیات، جدا از چیزهایی که ما می‌دانیم، آن است که به انس و جن بگوید چیزهای بسیار دیگری هم هست که شما نمی‌دانید و من می‌دانم.

همان‌گونه که به فرشتگان گفت نی اعلم ما لاتعلمون، به ما میفرماید: من با این آیات، شما را راهنمایی می‌کنم که به دنبال آن دانستنی‌ها که نمی‌دانید، بروید. در این مقام اگر به آخرین خلاصه‌مقاله‌ای که در بالا آمد بازگردیم،‌ بهتر متوجه این موضوع می‌شویم.


از سوی دیگر خداوند در این آیه وضعیت زمین را از آسمان جداکرده و برای هر یک حساب جداگانه‌ای بازکرده‌است(نه آن‌گونه که مفسرین همه را یکی می‌بینند). در بخش اول، بده‌بستان بیشتر بین جو زمین و خود زمین است؛ ولی در بخش دوم، بده‌‌بستان بین عالم پیدا و جهان پنهان‌ است، از راه درهای آن؛ و به تعبیر کیهان‌شناسان: سیاهچاله‌ها.

البته این جداسازی مانع از ‌آن نمی‌شود که چیزهایی که از عالم پنهان فرومی‌آیند، به زمین و جو آن نرسد. و یا چیزی از زمین به جهان ناپیدا نرود.

این نکته را نیز بهتر است بدانیم که خداوند در مورد چیزهایی که ما می‌دانیم این‌گونه سخن نمی‌گوید؛ بلکه آنها را به عنوان آیه یادمی‌کند و به ما یاداورمی‌شود که از آنها پند بگیریم؛ مثلاً در مورد باران، آیه‌های فراوان و گوناگونی وجوددارد؛ مانند آیة زیر:

واختلاف الیل والنهار وما انزل‌الله من‌السماء من رزق فاحیا به‌الارض بعد موتها وتصریف‌الریاح‌ آیات لقوم یعقلون(جاثیه: 5)

و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم(حجر: 21)

ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما فرونمی‌فرستیم آن را مگر به‌اندازه‌ای که دانسته‌اید.

در اینجا نیز از به‌کارگیری زمان مضارع «ننزله» می‌توان این نتیجه را گرفت که اگر اندازة جهان‌های ‹پیدا› و ‹پنهان› دگرگون‌ناپذیر بود، آیه چنین می‌بود: «و ما انزلناه الا بقدر معلوم».

خداوند کریم، در آیة 25 سوره نمل می‌فرماید: الذی یخرج‌الخبأ فی‌السموات والارض

ترجمهخداوند کسی است که بیرون می‌آورد پنهانی را در ‌آسمان‌هاوزمین (کیهان).


پس معلوم می‌شود از نظر قرآن کریم بین جهان‌های پیدا و پنهان، از راه بخش میانی کیهان یعنی جهان نورونیرو همواره رابطه بده‌بستان وجودداشته؛ و هیچیک از این دو جهان ثابت نیستند؛ چنانکه این معنا در آیة یادشده در دو سورة «سبأ» و «حدید» نیز گنجانده‌شده‌بود.


بنابراین:

ـ منشأ انرژی تاریک کاملا شناخته شده‌است؛ و از آغاز آفرینش، خود منشأ ایجاد جهان پیدای ما بوده‌است.

ـ اینکه دکتر ریس گفته‌است اگر تغییری کند، بسیار کند و آرام است، درست است.

ـ اینکه دکتر ترنر گفته‌است درهرحال ماهیت انرژی تاریک تغییر نمی‌کند، نیز درست است؛ ولی هیچگاه نیروی انرژی تاریک ناگهان قدرت نخواهدگرفت تا جهان را آن گونه که ایشان یادکردند، متلاشی کند. تلاشی جهان پیدا آن‌گونه است که در مقالة «مهنورد در قرآن» به آن پرداخته ام.

بنابراین، برمبنای آموزه‌های قرآنی پیرامون سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر، و در مخالفت با نظریه افلاطونیان و برخی فلاسفة مسلمان، جهان یا جهان‌های ثابت و مثالی نداریم، و نتیجه‌می‌گیریم که هر سه بخش در حال دگرگونی و حرکت است.


پس هیچچیز ثابت نیست و تنها ذات یگانه اوست که ثابت و بیدگرگونی است؛ هر چند که خود، این ثبوت را نقضکرده و آنگاه که چیزی جز او نبود از خود و برای خود آفرید و این کیهان پهناور را زینت ظهور بخشید.

ساختار کیهان

فلا اقسم بمواقع النّجوم و انّه لقسم لو تعلمون عظیم

تا کنون دانستیم که کیهان سه بخش دارد،‌ و هریک از این بخش‌ها چه نقشی را در ارتباط با یکدیگر دارند. از سوی دیگر پیش از این دانستیم که شکل ساختاری کیهان حلزونی است. اما هنوز نمی‌دانیم‌ که این سه بخش چگونه حلزون کیهانی را شکل‌داده و جایگاه هریک در این حلزون چگونه‌است؟


تنها آیه‌ای که این ساختار را مشخص‌می‌سازد، آیة آخر سورة طلاق است که می‌فرماید:

الله‌الذی خلق سبع سموات و من‌‌الارض مثلهنّ یتنزّل‌الامر بینهنّ لتعلموا ان‌الله علی کل شیء قدیر و ان‌الله قد احاط بکلّ شیء علماً

ترجمه‌: خداوند کسی‌است که آفرید هفت آسمان را و از زمین نیز مانند آنها را. کار را در میان آنها پایین می‌آورد(مقررمی‌دارد) تا بدانید همانا که خداوند بر هرچیزی توانا و همانا خداوند به‌درستی به هرچیزی احاطة علمی دارد.

از اینکه این آیه آخرین آیة سوره‌ای‌است که نام و موضوعش با موضوع آیه همخوانی ندارد و آیة بی‌نظیری در زمینة کیهان است، و اینکه خداوند در پایان آیه توانایی و احاطة علمی خویش را به رخ بندگانش می‌کشد، سرنوشتش همچون سرنوشت ‹آیة‌ قل‌الله یفتیکم فی‌الکلاله›(آیة آخر سورة نساء) است؛ و به نظرمی‌رسد که خداوند کریم می‌خواسته به‌هرصورت این موضوع از قلم نیفتد، روشنگری‌کرده، حجّت را در مورد کیهان تمام‌کند.

با این آیه دیدگاه ما از ساختار کیهان دگرگونه‌می‌شود؛ و متوجه‌می‌شویم که هفت آسمان به همراه خود هفت زمین(بخش‌های پیدا) دارند. و بخش‌های پیدای کیهان ویژة آسمان دنیا نیست. بنابراین، موضوع را به گونة زیر مورد بررسی قرارمی‌دهیم:

لاک سه بعدی یک حلزون طبیعی را درنظرآورید که دارای هفت لایه است.(در طبیعت چنین لاکی وجودندارد؛ و در صنعت هم به نظرنمی‌رسد کسی چنین کاری را کرده‌باشد؛ زیرا اگر قطر نیم‌دایرة اول لاک حلزون را تنها یک میلیمتر درنظربگیریم، برای به تصویرکشیدن یک لاک حلزون دوبعدی با هفت‌لایه، به زمین دایره‌واری که قطرش ده‌متر باشد، نیازداریم) ولی این لاک حلزون سه‌بعدی، مانند یک آب‌نما (اکواریوم)، باید به گونه‌ای شفاف باشد تا بتوانیم هرچه در درون آن است، آشکارا ببینیم.

در این صورت در هریک از لایه‌های آن، لکّه‌های روشنی (کهکشان‌هایی) را می‌بینیم که بخش بسیارکوچکی از لا‌یه را تشکیل‌می‌دهند، (روی‌هم‌رفته، چهاردرصد حلزون کیهانی) و دیگربخش‌های هر‌لایه که عمده حجم هرلایه را شکل‌می‌دهند، (روی‌هم‌رفته، 96 درصد حلزون کیهانی) سیاه و نادیدنی هستند. به قول نویسنده‌ای جرم درخشندة اعضای این خوشه‌های کهکشانی در اقیانوسی از ماده تاریک غوطه‌ورند. 

لایة هفتم که معمولاً از همة لایه‌ها گسترده‌تر است، ‹سماءالدّنیا› نام دارد و کهکشان‌های آن را ‹دنیا› می‌نامند. هریک از این لایه‌ها از سویی فعال، و دارای کارکرد جداگانه‌ای‌است؛ و از سوی دیگر چون همگی یک لاک حلزون را تشکیل‌می‌دهند، به یکدیگر پیوسته‌اند. هرچه لایه‌ها پایین‌تر قرارگرفته‌باشند، دارای حجمی کمتر، ولی نیروی گرانشی و چگالی بیشتری هستند. تا به مرکز یا هسته برسد.

پوستة این حلزون، همه هستی را در خود جای داده است؛ و هراندازه که این حلزون گسترش‌ ‌یابد، فضا ـ زمان نیز گسترش می‌آید.

لازم است پیش از ادامة بحث، به بررسی مفهوم سه واژه کلیدی در کیهان‌شناسی قرآنی بپردازیم: عرش، کرسی، بحر مسجور


چیستی عرش

در مورد چیستی عرش سخن بسیار کم است. هم در قرآن کریم و هم در احادیث. امام علی(ع) که میفرماید من به راههای آسمان از راههای زمین آگاهترم در زمینه شناخت عرش تنها دو عبارت را از او میتوان نقل کرد که همین دو عبارت نکات مهمی را که منطبق بر شناخت علمی عرش است به اثبات میرساند:

در دعای مشلول امام علی یک جا خداوند را بدین گونه مورد خطاب قرارمیدهد: یا من لا یطأ عرشه قدم(ای که هیچ گامی به عرشش نرسد) این نظر خط بطلانی بر عقیده کسانی میکشد که تصور میکنند رسول اکرم در شب معراج به عرش رسیده است و یا فرشتگان بدانجا راه دارند. اگر در آیاتی که در مورد فرشتگان و عرش هست دقت کنید میبینید که آنان بدان راه ندارند بلکه حول آن در گردشند و یا در روز بازپسین حامل عرشند که این فرشتگان آن گونه که ما تصور میکنیم نیستند بلکه نیروهایی هستند که اکنون چهارند و در روز بازپسین به هشت نیرو میرسند.(بازگشت به مهنورد در قرآن)

امام علی(ع) در جای دیگر از دعای مشلول خداوند را به یک ویژگی مهم از عرشش سوگند میدهد که سوگند هم نشانه اهمیت بسیار آن برای خداوند است و هم به شناخت عرش بسیار کمک میکند: بمعاقد العز من عرشک. ترجمه این عبارت کار ساده ای نیست.

ترجمه معاقد: معاقد جمع معقد است و معقد اسم مکان برای واژه عقد(ع مفتوح و ق هم مفتوح و هم مکسور). که معنای توده های ریگ بسته و برهم انباشته شده و درهم میدهد. ولی برای عرش با توجه به اینکه گفته شد دانشمندان از گراویتون سخن میگویند و گفتیم که عرش منبع تغذیه کیهان است به جای ریگ باید ذرات بنیادی را در نظر گرفت. بنابراین ترجمه عبارت چنین میشود: سوگند به معاقد گرانقدر عرشت که میتوانیم به جای معاقد هرچه از معنای آن دانستیم قراردهیم.

جایگاه و منزلتعرش

چیستی عرش تاکنون بیش از آنچه که آمد بر کسی آشکارنشده؛ ولی جایگاه آن دستکم برای نشاندادن ساختار کیهان ضروری بهنظرمیرسد. برای شناخت آن نیز باید به آیات قرآن و ریزهکاریهای مربوط به آن متوسلشویم:

از سویی آیه 86 سوره مؤمنون و یکی از دعاهای قنوت، نشان از آن دارند که عرش از نظر ماهیت یعنی چیستی، از سموات والارض جداست: 

قل منربالسمواتالسبع و ربالعرشالعظیم.

ربالسمواتالسبع و ربالارضینالسبع و ما فیهن و ما بینهن و ربالعرش العظیم


این معنا را از تمام آیاتی که میگویدسموات والارضرا در شش مرحله برپاداشت و سپس بر عرش مستولیشد، نیز میتوان دریافت.

از سوی دیگر، خداوند در مورد ‹سموات‌ والارض› جدا از واژة ‹ربّ›، واژه‌های‹خلق›، ‹فطر›، و ‹بدع› را به‌کاربرده که نشان از آفریدن آنهاست؛ ولی برای ‹عرش› همه‌جا تنها واژة ‹ربّ› را به‌کارگرفته‌است؛ و در نوع به‌کارگیری‌ها، رمزوراز و نکته‌هایی نهفته است:

ـ منظور از آفرینش من این نبوده که عرش را بیافرینم، بلکه منظور آفرینش ‹سموات‌والارض› بوده و ‹عرش› نتیجة آفرینش سموات‌والارض است.

ـ برای آفرینش، کمترین ذره از نور خود را جلوه‌گرساختم و چنان عظمتی به‌وجودآمد که حتی هنگامی که اینهمه نوآوری‌ها را ایجادکردم، همة آنها جزء ناچیزی از آن عظمت را به‌خودگرفتند و باقی‌ماندة آن را جمع‌وجورکردم و پروراندم(ربّ) تا از سویی روند گسترش کیهان به‌درستی پیش رود و از سوی دیگر منبعی باشد برای بسیاری کارهای دیگر. مانند نیروی هسته‌ای در مورد انسان‌ها که اگر آن را در قیدوبند بکشند و بجا و درست از آن بهره‌برداری کنند،‌ نیکو و سودمند است؛ و اگر رهاشود، یا بی‌رویه آن را به‌کارگیرند، ویرانگر است

جایگاه و منزلت ‹کرسی›

با وجود آیات بسیاری که در مورد عرش در قرآن آمده، پیرامون کرسی تنها یک آیه وجوددارد که در این تفاوت شمار آیه‌ها نیز نکته‌‌ای نهفته است:

وسع کرسیّه‌السّموات والارض ولایؤوده حفظهما و هوالعلی‌العظیم(بقره: 255)

این، بخشی از ‹آیه‌الکرسی› مشهور است؛ که تنها آیه‌ای است که خدا و رسولش ارزش زیادی برای آن قائلند؛ و خواندن آن بسیار سفارش شده و ثواب زیادی برای آن نوشته‌اند.

تنها چیزی را که از قرآن دربارة‌ کرسی می‌توان کشف‌کرد و باید آن را به یادداشته‌باشیم، این است که اگر خداوند ‹عرش› را با واژة ‹رب› تا اندازه‌ای معرفی و مادی‌بودن و وجود خارجی داشتن آن را خاطرنشان‌کرده‌است، برای ‹کرسی› از همان نیز دریغ‌کرده و تنها گستردگی را برای آن قائل‌شده و می‌توان گفت کرسی تنها ‹عنوان› است و وجود خارجی ندارد؛ همان گونه که از برخی روایات به این حقیقت می‌توان رسید.

رابطه و نسبت عرش با کرسی

از روایتهای معدود ولی بسیارمهمی که در این زمینه وجوددارد و درقاموس قرآنآمده، بهرهمندمیشویم:

از امام جعفر صادق:

السموات‌والارض و جمیع ما خلق‌الله فی‌الکرسیّ

الکرسیّ وسع‌السموات والارض، والعرش و کلّ شیء خلق‌الله فی‌الکرسی

از رسول اکرم(ص): ماالسّموات‌السّبع والارضون‌السّبع فی‌الکرسیّ الا کحلقه ملقاه بارض بلاقع و انّ فضله علی‌العرش کفضل‌الفلات علی‌الحلقه

از این سه روایت نکته‌های بدیعی در مورد شناخت و جایگاه ارزشی و مادی هر یک از ‹عرش› و ‹کرسی› به‌دست‌می‌‌آید، و مشکل‌گشای مسائل کیهان‌شناسی طبیعی و قرآنی است: و چه‌نیکو، چه‌زیبا، و چه‌‌قدر کامل و بی‌بدیل ترسیم و به‌تصویرکشیده‌شده‌اند. به تحلیل آنها می‌پردازیم:

ـ از حدیث‌های نقل‌شده از امام صادق(ع) متوجه‌می‌شویم که کرسی همة آنچه را که خداوند آفریده یعنی کل کیهان را شامل می‌شود.

ـ و از حدیث رسول اکرم مشخص‌می‌شود که جایگاه مادی و ارزشی ‹عرش› و ‹کرسی› چگونه است:

ـ از سویی، جایگاه آسمان‌ها و زمین‌های هفتگانه در کرسی، مانند یک حلقة آهنی(چیزی که مادی است،‌ وزن دارد، و وزنش هم سنگین است.) در یک بیابان بی‌آب‌وگیاه است.(که هیچ چیزی جز همان حلقة آهنی در آن نمود واقعی ندارد.)

ـ از سوی دیگر، برتری کرسی بر عرش همانند برتری آن بیابان است که اکنون آبادشده ولی عرش تنها همان ویژگی‌ها را که برای حلقة آهنی آمد، دارد: یعنی سنگینی و هیمنه.

نتیجه‌گیری:

ـ سنگینی کیهان در عرش است و گستردگی کیهان در کرسی است.

ـ کرسی همان پوسته(لاک) حلزون کیهانی، است که همه هستی را در خود جای داده است. به زبان کیهان‌شناسی این پوسته دربرگیرندة فضا ـ زمان (spacetime یا جای‌گاه) است، و با گسترش آن، جای‌گاه نیز بیشتر به‌وجودمی‌آید.

ـ عرش بخشی از کرسی، یعنی هستة حلزون کیهانی است که ممکن است همزمان با گسترش کرسی(جای‌گاه- spacetime) بخشی از انرژی خود را به لایه‌های بالاتر حلزون کیهانی گسترش‌داده و در ظلمانی‌کردن گیتی مؤثرباشد؛ چنانکه برخی دانشمندان اشاره‌کرده‌اند.

ـ ‹عرش› واقعی است و ‹کرسی› مجازی، و تنها نام و عنوانی قرآنی برای حلزون کیهانی است. در قرآن از کرسی یک بار یادشده تا چیز مهمی مثل ‹جای‌گاه› در این کتاب جامع از قلم نیفتد. ولی از عرش نظر به مسائل مختلف، بسیار یادشده‌است.


بحر مسجور چیست؟

این واژه مرکب که مانند ‹کرسی› تنها یک بار در قرآن آمده و خداوند درقالب یک آیة دو واژه‌ای به آن سوگندیادکرده، به دلیل برداشت‌های مختلفی که مفسرین از آن داشته‌اند(برخی معنای ‹پر، مالامال،‌ متلاطم› و برخی دیگر معنای ‹برافروخته، شعله‌ور، گداخته›)، به نتیجه‌ای پسندیده و پذیرفتنی دربارة مفهوم ‹بحر مسجور› نرسیده‌اند.

به نظر می‌رسد بهترین درک از این واژة کیهان‌شناسانة قرآن، آن باشد که خداوند با واژة ‹کرسی›،  ‹گسترگی› یا کمیت ‌کیهان را بیان داشته و با ‹بحر مسجور›، ‹چگونگی› یا کیفیت آن را. زیرا در اینجا نیز واژه‌گزینی قرآن کریم، بسیار بجا و پرمعناست و خداوند با این واژه: ‹اقیانوس مالامال، متلاطم،  برافروخته و گداخته›، بهترین معنا را در زمینة کیهان‌شناسی به‌کارگرفته‌است. شاهد مدعایی از کیهان‌شناسی:


«کهکشان‌ها ساختارهای بزرگی پر از ستاره، گاز و غبارند. آنها با جرمی برابر میلیاردها خورشید، ‌همچون فانوس‌های دریایی درخشان در اقیانوس تاریک کیهان‌اند. تصاویر هابل نشان ‌می‌دهد آن طور که پیش از این تصورمی‌شد، کهکشان‌ها ساختارهای ثابت و به‌دورازهم نیستند؛‌ بلکه با هم برخوردمی‌کنند،‌ درهم فرومی‌روند، همدیگر را می‌خورند، کم نورمی‌شوند،‌ و یا همچون آتشی شعله‌ورمی‌گردند، و تغییر شکل می‌دهند.(و همة ‌اینها در حلزون کیهانی رخ‌می‌دهد ـ نگارنده) به این ترتیب انقلاب بزرگی در اندیشة اخترشناسان به‌وجودآمده‌است.(11)  


تفسیر آیات ‹طور›

والطّور و کتاب مسطور فی رق منشور والبیت‌المعمور والسقف‌المرفوع والبحرالمسجور(طور: 1تا6)

ترجمه: سوگند به کوه(1) سوگند به کتابی تدوین‌شده(2) در برگی بازشده(3) سوگند به خانة آبادشده(4) سوگند به سقف برافرشته(5) سوگند به اقیانوس پر و برافروخته(6)

برای درک این مفاهیم از تفسیرها چیز زیادی به‌دست‌نمی‌آید، پس دست به دامان معصومین و ادبیات(زبان ادب) آنان می‌شویم و درمی‌یابیم که سه آیة اول در دعای ‹نور› آمده و به سه آیة بعدی در دعای ‹عهد› پرداخته‌شده:

الطور فی کتاب مسطور فی رق منشور(دعای نور)

اللهم رب‌النورالعظیم و رب‌الکرسی‌الرفیع و رب‌البحر‌المسجور(دعای عهد)

سه واژه اول که در دعای نور آمده و قرینه و همترازی برای سه آیة اول است، بدین ترتیب برابرگذاری می‌شوند:

طور به دو معنی است یکی مطلق ‹کوه› که نمونه‌ای از عالم پیداست؛ و دیگری نامی ویژه برای کوهی که حضرت موسی با تجلی نور مستقیم الهی بر آن بی‌هوش‌شد؛ و لابد جای اندیشة فراوان دارد که خداوند به آن سوگندیادکرده‌است؛ ولی جای پرداختن به این موضوع اینجا نیست.

کتاب مسطور، یعنی کتابی که تدوین شده نه نوشته‌شده؛ نوشتن، فعلی کلی است ولی خداوند در هر آیه‌ای که از کاربری فعل ‹کتب› خودداری‌کرده و ‹سطر› را به کار برده منظوری داشته و در این آیه نیز می‌خواهد بگوید این کتاب سطربه‌سطر یعنی ردیف‌به‌ردیف و روی حساب و برنامه نوشته و در اصل تدوین‌شده‌است. این کتاب همان کتاب ‹جهان پیدا› یعنی عالم طبیعت است که شایستگی سوگندیادکردن را داشته‌است. و جزئی از کل کیهان است که فرموده: فی رق منشور

رق منشور، به معنی برگی بازشده یا پوستی گسترده، که همان حلزون‌کیهانی است. مانند یک برگ که  جوانه می‌زند و خرده‌خرده بازمی‌شود و شکل اصلی خود را بازمی‌یابد؛ حلزون کیهانی نیز بدین صورت شکل‌گرفته‌است. چنانکه هنگامی که می‌خواست برای ‹شکل‌حلزونی‌کیهان› مثالی بزند، فرمود ‹کطی‌السجل للکتب›: مانند نامه‌هایی که بر پوست(رق) می‌نوشتند و آن را لوله‌می‌کردند.   

شرح سه واژه دوم که در دعای عهد آمده و قرینه و همترازی برای سه آیة دوم است، بدین ترتیب برابرگذاری می‌شوند:

بیت‌المعمور، سقف‌المرفوع، بحرالمسجور  نورالعظیم، کرسی‌الـرفیـع، بحر‌المسجور

با توجه به اینکه نورالعظیم همان عرش است،‌ که در مبحث ‹در پیرامون عرش› به آن پرداخته‌شد، و از آنجا که معمور با معنای واژگانی ‹آباد› و ‹پیر› هر دو از ویژگی‌ها عرش است، پس بیت‌المعمور با عرش همخوانی و برابری می‌کند

کرسی‌الرفیع با معنای ‹بسیاربلند› برای ‹رفیع›، و ‹برافراشته‌› برای ‹مرفوع› همخوانی دارد. پس سقف‌المرفوع همان کرسی است.

آمدن بحر مسجور در قرآن و دعا دلگرمی ما را در این برابرگذاری و معنایی که برای آن آمد، بیشترمی‌کند؛ و بدین ترتیب سه واژة کلیدی عرش،‌ کرسی و بحر مسجور معنا و مفهوم کیهان‌شناسانة خود را بازمی‌یابند:

سنگینی حلزون‌کیهانی با واژه عرش بیان ‌می‌شود. گستردگی حلزون ‌کیهانی با واژه کرسی بیان‌می‌شود؛ و چگونگی حلزون‌کیهانی با واژة آمیخته بحر مسجور بیان ‌شده ‌است.


پندارگرایی پیرامون ساختار کیهان

یکی از کیهان‌شناسان رایمند روسی ‹زلدوویچ› نام دارد که پیرامون ساختار کیهان مقالة کم نظیری را نگاشته‌است؛ که خلاصة آن را در اینجا می‌آوریم تا هم به فهم ما از ساختار کیهان کمک‌کند و هم اشتباه‌هایی را که وی و دیگر کیهان‌شناسان به‌دلیل ندانستن شکل کیهان مرتکب‌می‌شوند، خاطرنشان‌کنیم:

«مهم‌ترین ویژگی کیهان ساختار آن است. ماده‌ای که ما را احاطه‌کرده‌است، به طور تصادفی پراکنده‌ نشده، بلکه بیشتر تا درجه زیادی در تشکیلات ساختمانی گوناگون گرد‌آمده‌است. ساختارهای از یک نوع، خشت‌هایی ساختمانی برای ساختارهای تراز دوم هستند که از نظر ابعاد فضایی بزرگترند. این ساختارها به نوبة خود در ساختارهای تراز سوم گردمی‌آیند، و الی آخر».

«ولی کهکشان‌ها در فضا توزیعی غیریکنواخت دارند بررسی این ساختارها در بررسی و شناخت کیهان شایان اهمیت‌اند از اینکه کهکشا‌ن‌ها در عکس‌ها درکناریکدیگر به‌نظرمی‌رسند، نمی‌توان نتیجه‌گرفت که آنها واقعاً نزدیک یکدیگرند. کاملاً امکان دارد چنین کهکشان‌هایی در فواصل مختلف از زمین باشند. و تنها بر سبیل تصادف وقتی از زمین دیده‌می‌شوند، تقریباً در امتداد یک خط قرارگیرند. موقعیت واقعی کهکشان‌ها در فضا تنها با ساختن تصویری سه‌بعدی قابل‌تشخیص است».

« برمبنای شناخت قبلی‌مان، کاملاً طبیعی بود فرض‌کنیم کهکشان‌ها به همان نحو در خوشه‌ها گردمی‌آیند که ستارگان در کهکشان‌ها فراهم آمده‌اند ولی واقعیت چیزی کاملاً متفاوت را نشان‌می‌داد. معلوم‌شد که نسبت بسیاربزرگی(80 تا90 درصد) از کهکشان‌ها در الگوهای بسیار بسط ‌یافته‌، نخ‌مانند (رشته‌ای) با ضخامتی کمتر از سی میلیون سال نوری و طولی تا سیصدمیلیون سال نوری متراکم شده‌اند. رشته‌های مجاور، یکدیگر را قطع‌می‌کنند و ساختاری درهم، و ‌سه‌بعدی، مانند یک شبکة سلولی یا لانه‌زنبوری تشکیل‌می‌دهند».

«این ساختمان معمولاً به سیستم خوشه‌ای فوق‌بزرگ موسوم است این خوشه‌ها بخش بسیارکوچکی از حجم کیهان را اشغال می‌کنند. فضای باقی‌مانده، کهکشانی ندارد خوشه‌های فوق سنگین واقع در پشت این فضای خالی از خلال شکاف‌ها دیده‌می‌شوند. همین وضع برای ساختمان‌های رشته‌ای پیش‌می‌آید. تنها خوشه‌های بزرگ که در حوالی مرکز تراکم بسیارواضحی دارند، هنوز خودنمایی‌ می‌کنند».

«مشاهدات همچنین اثبات‌می‌کنند که در مقیاسی از رستة هزاران میلیون سال نوری که دوبرابر مقیاس حداکثر یک خوشة فوق بزرگ است، توزیع ماده در کیهان با دقتی بسیار زیاد،‌ همگون (همه‌جایکسان) متقارن(در همة جهات یکسان) و بی‌ساختار است. انحراف از چگالی میانگین در این مقیاس،‌از ده تا بیست درصد تجاوز نمی‌کند. در مقیاس‌های بازهم‌بزرگتر، درجة همگونی و تقارن حتی از این هم بیشتر است. بنابراین، ساختارهای ناهمگون از ترازی بالاتر از خوشه‌های فوق‌سنگین وجودندارند. خوشه‌های فوق سنگین بزرگترین ساختارها در کیهان، در رأس سلسله‌مراتب هستند. در مقیاس‌های بزرگتر، کیهان یکنواخت است».

« چگالی ماده در خطوط تلاقی بیشتر افزایش‌می‌یابد و دقیقاً این خطوط است که ساختار شبکه‌ای حجره‌مانند را در طی تکامل بیشتر تشکیل‌می‌دهد. محاسبات عددی که با کامپیوتر در مسکو یا به‌وسیلة گروه‌های دیگر کارشناسان انجام‌گرفته‌اند، تصویری از ساختار شان‌عسلی(لانه‌زنبوری) در مقیاسی بزرگ به‌دست‌می‌دهند».(12)

هدف از این مقدمه‌چینی و آوردن نظر ‹زلدوویچ›، دقیقاً همان حقیقت‌هایی است که وی در اولین پاراگراف نقل‌شده(که زیرخط کردم)، آورده‌است. ولی او نیز مانند دیگر کیهان‌شناسان چون هنوز از شکل حلزونی کیهان آگاهی ندارد، در نتیجه‌گیری‌ به‌اشتباه‌می‌افتد. به‌نظرمی‌رسد تعبیرهایی همچون قطع‌کردن کهکشان‌ها یکدیگر را، و ایجاد شبکه‌های لانه‌زنبوری، خطوط تلاقی و غیره تنها یک تصور باشد، و واقعیت آن است که بسیاری از این کهکشان‌ها در لایه‌های مختلفی از حلزون کیهانی قرارگرفته‌اند؛ و تنها از دید زمینی‌ها چنین به نظرمی‌رسند. یعنی هم فاصله‌های زیادی با یکدیگر دارند و هم دارای شرایط متفاوتی هستند. آنان اگر می‌توانستند حلزونی سه‌بعدی، همان‌گونه که در آغاز بحث از آن یادکردیم،‌ بسازند و به تصویربکشند، متوجه‌می‌شدند که چگونه در آن حلزون نیز،‌ کهکشان‌ها ظاهراً رویهم‌ قرارمی‌گیرند و یا یکدیگر را قطع‌می‌کنند؛ ولی واقعاً چنین نیست؛ آنگاه حقیقت بر آنها آشکارمی‌شد؛ همچنانکه زلدوویچ خود اعتراف‌کرده:

ـ خوشه‌های فوق سنگین کهکشان‌های واقع در پشت این فضای خالی از خلال شکاف‌ها دیده‌می‌شوند.

ـ کاملاً امکان دارد چنین کهکشان‌هایی در فواصل مختلف از زمین باشند. و تنها بر سبیل تصادف وقتی از زمین دیده‌می‌شوند، تقریباً در امتداد یک خط قرارگیرند.

ـ موقعیت واقعی کهکشان‌ها در فضا، تنها با ساختن تصویری سه‌بعدی قابل‌تشخیص است».

این موضوع حتا به نتیجه‌گیری از ‹تصویرهای هابل› نیز سرایت‌کرده و دو مطلب زیر نشان از آن دارد که چون کیهان‌شناسان شکل کیهان را نمی‌دانند،‌ تصویرهای هابل نیز نمی‌تواند به ‌آنان کمک‌کند و همان نتیجه‌گیری‌های نادرست را از این تصویرها می‌گیرند:

«گروهی از اخترشناسان که با تلسکوپ هابل کارمی‌کنند، به‌تازگی تصاویر دقیقی از نقطه‌ای نورانی در کهکشان ان. جی. سی. 6946 به‌دست‌آورده‌اند این نقطة درخشان در واقع دو یا چند ابرنواختر درکنار هم است و لایه‌ها و گازهای گریزان انفجارهای ابرنواختری درحال برخورد با یکدیگرند».

« به این ترتیب مشخص‌شد که نقطة نورانیی که با تلسکوپهای غول‌پیکر روی زمین دیده‌می‌شد، بقایای درحال‌برخورد(حاصل از ـ به متن افزوده‌شد تا معنی‌ بدهد) انفجار دو یا چند ستاره‌ است».

« تصویر هابل نشان‌داد که این بار، دو یا چند تا از این پوسته‌ها درحال برخورد باهمند».(13)

«بدین ترتیب کیهان بزرگتر می‌شود و کهکشان‌ها از هم دورتر می‌گردند. اما در این میان برخی از کهکشان‌ها به‌قدری به هم نزدیک‌اند که اثر گرانشی‌شان برهم بیشتر از انبساط عالم است. در پی گذر آنها از کنار هم اتفاق‌های گوناگون رخ‌می‌دهد. برخی از آنها از روی هم ‹لیزمی‌خوردند› و یا همانند غریبه‌های کیهان از کنار هم می‌گذرند».(14)

نکته‌‌‌‌‌‌‌‌‌: البته از این دیدگاه، نمی‌توان روند شکل‌گیری برخی کهکشان‌‌های بزرگتر از درهم فرونشینی کهکشان‌های کوچکتر را نفی‌کرد؛ ولی بی‌تردید، برخی از این نتیجه‌گیری‌ها تنها تصور است. همان‌گونه که زلدوویچ گفت: «موقعیت واقعی کهکشان‌ها در فضا تنها با ساختن تصویری سه‌بعدی قابل‌تشخیص است».

 

جنبندگان در کیهان

تاکنون موضوع‌های بسیاری پیرامون ساختار کیهان بیان‌شد، ولی ظاهراً نکتة مهمی باقی‌مانده که بدون آن ساختار کیهان ناقص است. زیرا تاکنون به ماده و نیرو پرداخته‌شد، و اشاره‌ای به منظور آفرینش از اینهمه آفریدن‌ها نشد. باز هم نگاهی بیفکنیم بر قرآن کریم که همه‌چیز را پیش از دیگران به ما گفته تا به بیراهه نرویم:


ومن‌آیاته خلق‌السموات والارض وما بثّ فیهما من‌دابّه وهو علی جمعهم اذایشاء قدیر(شوری: 29)

ترجمه:‌ و از نشانه‌های او، آفرینش آسمان‌ها و زمین و آنچه که در آن دو(آسمان و زمین) پراکنده‌است، از جنبنده و او بر گرداوری آنها اگر بخواهد،‌ بسیارتواناست.


این آیه نیز کم‌نظیر و از جهاتی بی‌ماننداست. خداوند در این آیه یکی از سترگ‌کارهای خود را به بندگانش یاداوری می‌کند. چنین‌کاری چیست؟


ـ آفرینش کیهان؟ این را که در آیات بسیاری یاداوری‌کرده‌است. ویژگی این آیه چیست؟


ـ آفرینش جنبندگان و پراکندن آنها در زمین و آسمان؟ زمین؛ اگر همین زمین خودمان باشد که همه می‌دانیم؛ و نیازی نیست که در این آیه آن را به یاد ما بیاورد و آیات زیادی نیز در مورد آن وجوددارد.


ـ پس منظور از زمین، دیگر سیاره‌هاست. که دارای جنبنده‌اند. درست، اما منظور از آسمان‌ها چیست؟

ـ نکته همین است که خداوند از واژة کلی ‹جنبنده› یادکرده، زیرا این واژه همة جاندارانی را که حرکت دارند، دربرمی‌گیرد: فرشتگان، جن‌ها، انسان‌ها، حیوان‌ها و بلکه گیاهان.

اگر هم کسانی یافت‌شوند که بگویند منظور از جنبنده در کیهان(آسمان‌ها) فرشتگان و یا حتی انرژی جنبشی است، بازهم نمی‌توان به وجود انواع متفکر و مسؤول در کهکشان‌ها فکرنکرد و از آنها چشم‌پوشی‌کرد.

پس با این آیه، به کارایی قرآن کریم بیش از پیش آگاهی می‌یابیم، که دست‌کم نهصد سال پیش از جرقة ذهنی کپرنیک می‌توانسته به ذهن خوانندگانش جرقه‌بزند؛ ولی خوانندگانش بدون دقت در آیاتش(مانند همیشة تاریخ اسلام) از کنار نکات دانستنی آن گذشتند:

« داستان علمی حتا از زمان کپرنیک سعی‌می‌کرده‌است با قراردادن انسان در مقابل موجودات غیرانسانی، یا یاداوری این موضوع که دانش ما دربارة کیهان پیرامونمان چقدر کم است، ‌به جایگاه انسان  در جهان بپردازد کپرنیک این حقیقت را کشف‌کرد که نه کرة زمین و نه انسانیت مرکز عالم نیستند، پس امکان‌داد زندگی فراسوی کرة زمین وجودداشته‌باشد».(15)


برای بهترروشنشدن موضوع، آیاتی دیگر از قرآن کریم را مورد استناد قرارمیدهیم:


الم تر ان‌الله یسجد له من فی‌السموات و من فی‌الارض والشمس والقمر والنّجوم والجبال والشجر والدّوابّ و کثیر من‌الناس و کثیر حق علیه‌العذاب(حج: 18)

ترجمه: آیا نمی‌بینی همانا خداوند را سجده‌می‌کنند برای او آنکه در آسمان‌ها و آنکه در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درخت (گیاهان) و جنبندگان (حیوان‌ها) و بسیاری از مردم(از جن و انس) و بسیاری که شایستة عذاب است!!


رعد: 15ـ ولله یسجد من فی‌السموات و‌الارض طوعاً و کرهاً وظلالهم بالغدو والاصال

ترجمه: هرکه در آسمانهاوزمین است، با میل‌واکراه(خواه،‌ ناخواه) خداوند را سجده‌می‌کنند و سایه‌های آنها بامدادان و شامگاهان وجوددارد.  

توضیح: در کل قرآن کریم هرجا عبارت «طوعاً و کرهاً» و یا «طوعاً او کرهاً» بیاید منظور آن است که موجودهایی که از آنها سخن‌می‌گوید، دارای اختیارند، و مانند فرشتگان تک‌بعدی نیسند.


منظور خداوند از نزول این آیه آن است که بگوید در کیهان پهناور او کسانی با این ویژگی‌ها حضوردارند:

- در جایی از کیهان زندگی‌می‌کنند که سایة آنها از طریق خورشیدها و ماه‌ها پدیدمی‌آید. یعنی در جهان مادّه هستند و نه در عالم ملکوت.

چون سایه دارند، دارای جسمی مادی هستند.

چون اختیار دارند، فرشته نیستند؛ زیرا فرشتگان ذاتاً از خود اختیاری ندارند.

آیه 38 سورة فصلت که می‌فرماید ‹آنان که نزد پروردگارت هستند شب‌وروز او را تسبیج‌می‌کنند› نیز نمی‌تواند منظور کلام خداوند از ‹آنان› فرشتگان باشد، زیرا که بر فرشتگان شب و روز نمی‌گذرد.

آیات 93 تا 95 سورة مریم(س): جز این نیست که هرکس در آسمانها و زمین است به بندگی نزد رحمن می‌آید. به‌درستی که برشمردیم آنها را شمردنی و همگی در روز قیامت فرد فرد نزد او می‌آیند.

اگر بگوییم منظور از «من» ملائکه است، این آیه با آیات پس از خود که وابسته به آنها نیز هست، مناسبتی نخواهد داشت. زیرا آیات بعد مفهوم بازخواست، محاکمه و رسیدگی به حساب و عقاب را می‌دهند. هم از این نظر که شمارش افراد درکار است و هم از این دید که فرد فرد به نزد پروردگارشان می‌آیند. بنابراین نمی‌تواند شامل ملائکه شود زیرا از سویی ملائکه گنهکار نیستند که مورد بازخواست واقع شوند و از سوی دیگر در روز قیامت ملائکه فرد فرد به نزد پروردگار نمی‌آیند بلکه صف ‌به ‌صف حضور می‌یابند. «یوم یقوم‌الروح و الملائکه صفا»(نبأ: 38) « وجاء ربک والملک صفاٌ صفاُ»(فجر: ‌22) زیرا برای تکریم می‌آیند و نه برای حساب و عقاب.


ونفخ فی‌الصور فصعق من فی‌السموات و من فی‌الارض الا من شاءالله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون.(زمر: 68)

از این آیه نیز مشخص می‌گردد که در آسمان نیز موجودهای زنده‌ای هستند که با نفخة صور همه بیهوش می‌شوند و چون کسی که در صور می‌دمد، اسرافیل(ع) یکی از فرشتگان است، پس کسانی که در آسمانها بیهوش می‌شوند فرشتگان نیستند، زیرا فرشتگان ذاتاً مرگ ندارند، مگر به‌خواست ویژة‌الهی.


آیات زیر نیز دلایلی است بر مسکونی‌بودن دیگر سیاره‌ها از دیدگاه قرآن:

یونس 66، اسرا 55، مومنون 71، نمل 65، و 87 روم 18و 26، انبیا 19، نور 41، شوری 29

نگارش و ویرایش: 1384

ویرایش دوم: اسفندماه نودونه

احمد شماع زاده


بازگشت‌ها

1.شرق: 19/3/83 و نوروز 83

3.برگرفته از مقالة نیوزویک، ترجمه و توضیح نگارنده، مندرج در اطلاعات علمی، بهمن‌ماه 1374

4.مقدمة تاریخچة‌ زمان هاوکینگ صفحة سیزده ، و روزنامة ایران: 26/4/75

5.اطلاعات بین‌المللی: 8/9/78

6.نجوم شمارة 70 مقالة پادماده

7.شرق: 3/10/82

8.شرق: 7/5/83

9.همشهری: 19/12/82 ص16علمی

10.      شرق: 22/2/83

11.      نجوم ـ شمارة‌ 76 و 77 مقالة دستاوردهای شگرف هابل

12.      پیام یونسکو: مهرماه 1365

13.      نجوم ـ شمارة 72 ـ اخبار

14.      نجوم ـ شمارة 76 و 77 مقالة‌ پیشین

15.      شرق: 16/10/83 صفحة علم

خطرناکترین حیوان برای انسان

 

خطرناکترین حیوان برای انسان


احمد شمّاع زاده


به نظر شما با در نظر گرفتن همه جوانب و با توجه به همه شرایط، کدام حیوان برای انسان خطرناکترین است؟

به جنگل، با درختان سر به فلک کشیده اش، به کوه، به همه صلابتش، به دشت، با همه حیوانهای خزنده اش همچون مار، به دریا، با همه موجهایش و حیوانهای خطرآفرینی که در دل خود دارد، به رودخانه ای با احتمال کوسه داشتنش، به بیشه ای که دارای حیوانهای وحشی و درنده است، به برکه ای که راکد است، به جادّه یا خیابان خلوتی که ممکن است حیوانی در آن یافت شود. به سقفی در یک روستا که دارای رتیل است؛ به همه اینها فکر کنید و همه را در نظر آورید.

در نظر آورید که تنها هستید یا با کسی، دو نفر هستید یا بیشتر؟

در نظر آورید کدامیک برای شما امکان پیشامدش بیشتر است؟

در نظر آورید قصه هایی را که مادر و مادربزرگ برای شما تعریف کرده‌اند. شاید از دوران کودکی نام و نقش حیوانی خطرناک در پس ذهن شما هنوز باقی مانده باشد.

*********

- انسان‌ها برای تفریح، معمولاً به جنگل و بیشه نمیروند که طعمه حیوانهای وحشی شوند.

- در کوهها جز بز وحشی، و زنبور عسل کوهی کمتر حیوان خطرناکی یافت میشود.

- دشتها جایی نیستند که برای تفریح برگزیده شوند.

- دریا و رودخانه، هرچند که گاهی حیوانهای خطرناکی در آن یافت می‌شود و رخدادهای غم انگیزی را شکل میدهند، ولی معمولاً انسان در این زمینه بسیار مراقب و مواظب است و کمتر بی احتیاطی میکند.

در این زمان حتا در روستاها دیگر از آن سقفهای رتیل دار خبری نیست ولی اگر هم باشد، مگر چند بار برای کسی پیش میآید که به دیدن اقوامی که در آن‌گونه روستاها زندگی میکنند، برود؟

**********

اگر خوب فکر کرده‌اید و همه شرایط و سفارشها و راهنمایی هایی که در بالا آمد را در نظر گرفته اید، حالا بگویید چه حیوانی در چه جایی برای انسان خطر آفرین است؟

.

.

.

.

.

به نظر نگارنده، خطرناکترین حیوان برای انسان، کریکدایل یا تمساحی است که در درون یک برکه گل آلود یا نیمه گل آلود، کمین کرده است. کسی او را نمیبیند ولی او همه را با آن چشمان بزرگ و ویژه خودش!! میبیند. دلیل:

تمساح گاهی در جایی زندگی میکند که دیگر حیوانات وحشی شکار او میشوند و انسان‌ها کمتر با آن محلها سروکار دارند؛ ولی گاهی در جاهایی یافت میشوند که انسان‌ها برای تفریح و سرگرمی از آنجا میگذرند و هیچ گونه تصوری از خطرناک بودن محل ندارند؛ و به قول سعدی نمیتوانند تصور کنند که:

  هر بیشه گمان مبر که خالی است   شاید که پلنگ خفته باشد.


چگونگی رسیدن به این حقیقت

دو سه سال پیش ویدئویی را دیدم به شدت غم انگیز و ناباورانه. شرحش را که بنویسم با نظر من همراه می‌شوید و بر احساس من گواهی میدهید:

سه دختر جوان در کشوری شاید اروپایی، به جایی برای تفریح و گشت و گذار رفته بودند. برکه ای که از کنارش میگذشتند نظرشان را جلب میکند و تصمیم میگیرند دو نفرشان بایستند و نفر سوم در کنار این برکه از آنان عکسی یا فیلمی بگیرد. در این‌گونه مواقع پس از عکس گرفتن، نفر سوم جایش را عوض میکند تا او هم از عکس گرفتن با دوستانش محروم نماند؛ ولی متأسفانه واقعه‌ای بس شنیع و غم انگیز رخ میدهد و نفر سوم کسی است که این ویدئو را منتشر میکند:

هنگامی که نفر سوم در حال گرفتن فیلم از دو دوستش بود، یک تمساح سرش را از برکه به در میآورد، با پوزه خود به پای دختر چنان ضربه‌ای فنی و حرفه ای وارد میکند تا دختر به هوا پرتاب شود، و از سر به کام بازشده تمساح درافتد!! دختر تا پس از چند لحظه که هنوز جان داشت و همراه با تمساح به درون برکه فرونرفته بود، پاهای خود را تکان میداد…چه صحنه غم انگیز، وحشتناک و دلهره آوری؟!!

*******

همین دیروز ویدئوی دیگری را در یوتیوب دیدم که به نظر میرسد مانند آن در یوتیوب کم نباشد. دیدن این ویدئو موجب نوشتن این نوشته شد؛ تا درسی برای همه باشد؛ و بویژه جوانان کم تجربه‌ای که در همه زمینه‌های زندگی (از جمله اجتماعی و سیاسی)، به دلیل کم تجربگی، بسیاری چیزها را از دست میدهند؛ از جمله جان خود را… و اما شرح این ویدئو:

باز هم برکه ای است با آبی راکد برای نوشیدن و لبی ترکردن حیوانات و بویژه وحوش:

یوزپلنگی که بعد معلوم می‌شود بچه نه چندان خردسال دو یوزپلنگ نر و ماده دیگر است، مشغول آب خوردن از برکه است. برکه آرام و بی صداست و چیز عجیب و غریبی هم در آن یافت نمیشود.


ولی چیزی نمیگذرد که تمساحی که در همانجا کمین کرده بوده، به چالاکی و چالاکتر از چیتاه که به چالاکی شهره است، میجهد و پای یوزپلنگ بی تجربه را میگیرد و با خود به درون آب میبرد.


فیلمبردار پس از این رخداد دوربین را به سوی پدرومادر این جوان میچرخاند که غمگین اند و شاید هم به خود میگویند چرا از رفتن فرزندمان به برکه جلوگیری نکردیم…؟!!

سپس جوان سیاهپوستی که شاهد این ماجراست و امکان دارد به همراه فیلمبردار، پژوهشگران حیات وحش باشند، میگوید: امروز روز غمگینی بود… یک چیتاه از میان ما رفت...

بیستم اسفندماه نودونه

احمد شمّاع زاده