هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنّی

بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنّی

والذی جاء بالصّدق و صدّق به اولئک هم المتّقون(زمر:33)

(آنکه راستی آورد و درستی آن را ثابت کرد همانان پرواپیشگانند.)


فهرست مطالب:

انجام وضو، شستن پاها و دستها

جمع خواندن نمازهای ظهر و عصر، مغرب و عشاء

وقت نماز مغرب (غروب آفتاب) و افطار روزه

طلوع فجر در کشورهای شمالی نیمکره شمالی

نماز مسافر، حد ترخّص، مسافر شیعی مسافر نیست!

نماز تحیّت مسجد

نظم در نماز جماعت، پیشی نگرفتن بر امام جماعت

تکبیرة الاحرام

مهرگذاری

دست بستن

بسم الله سوره‌ها در رکعتهای اول و دوم

ذکر آمّین و الحمد لله رب العالمین

خواندن سوره حمد در رکعتهای سوم و چهارم

خواندن سوره کامل در رکعتهای اول و دوم

قنوت، دعا در نماز، نماز وتر، نماز عندالفجر

تهلیل، تکبیر، و صلوات در نماز عیدین

ذکر پس از رکوع

جلسه استراحت

صلوات در تشهّد، انگشت سبّابه یا انگشت شهادت

سلام نماز، سلام بر کرام الکاتبین

اهمّیّت نماز جماعت و شک نکردن در رکعتها

رد شدن از جلو شخص نمازگزار

نتیجه‌گیری: چرا فقه شیعه تا این اندازه متفاوت است؟!



انجام وضو

اذا قمتم الی الصّلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین (مائده: 6)

شستن دستها: آیه قرآن در این زمینه به گونه ای است که به نظر میرسد دستورهای علمای هر دو طرف درباره شیوه وضو به لجبازی بیشتر شبیه است تا استنباط فقهی. چرا لجبازی؟

زیرا آیه قرآن من (از) را مشخص نکرده و خداوند خواسته حد وضو را مشخص کند نه شیوه را. اگر خداوند میخواست شیوه را هم (به جز ترتیب) یاداور شود میگفت من... الی... ولی من را در نظرنگرفته و تنها به الی و حد شستن اکتفا کرده است.

با یک مثال ساده موضوع بسیار روشن میشود: پدری به فرزند خردسالش میگوید برو پاهایت را تا زانو بشوی. پدر تشخیص داده که پاهای فرزندش تا زانو کثیف شده یا معمولا میشود و به روش شستن کاری ندارد. نمیگوید از بالا یا وسط یا پایین بشوی ولی عقل ایجاب میکند برای شستن پا از بالا بشوید و به پایین برسد. همین موضوع در باره وضو صادق است. اگر وضو ارتماسی بود عقل میگوید دستت را در آب فرو کن. میشود از پایین به بالا و هنگام بیرون آوردن از بالا به پایین. ولی اگر وضو عادی بود درستتر و راحتتر آن است که از بالا به پایین شسته شود.

بنابراین آن عالم شیعی که میگوید اگر وضوی ارتماسی خواستید بگیرید اول آرنج را وارد کنید (که با استدلال خودشان در مورد وضوی عادی نیز در تضاد است!) و علمای سنی که میگویند وضو را از انگشتان شروع کنید هر دو با یکدیگر لج بازی میکنند و استنباط آنان مبتنی بر قرآن نیست؛ یعنی دلیل و ریشه قرآنی ندارد! البته علمای اهل تسنن مدعی اند که سنت رسول اکرم(ص) چنین بوده است.

نکته ای مهم: جالب اینجاست که چون نه آیه ای و نه روایتی (چه صحیح و چه نادرست) درباره چگونگی غسل کردن نداریم، هیچ اختلافی هم میان شیعه و سنی در این زمینه وجود ندارد و هر دو فرقه به سنت رسول گرامی عمل میکنند!! الله اکبر...

ولی چه میشد اگر در زمینه غسل هم مانند وضو اختلاف وجود داشت، و علمای شیعه هنگامی که در رساله های عملیه خود به غسل ارتماسی میرسیدند، مینوشتند باید با سر در آب شیرجه بزنید! (راه دیگری وجود ندارد). از همین نکته نیز میتوان متوجه شد که نظر علمای شیعه در مورد وضوی ارتماسی نه تنها قرآنی نیست که معقول هم نیست.

شستن پا: در مورد شستن پاها به لینک زیر بازگشت کنید:

محرومیت شیعیان از وضوی سلامت فزای: https://www.academia.edu/66389283


نماز جمع

رسول گرامی اسلام نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. ولی در طول زندگانی ایشان رخ داده و پیشامد کرده که برخی گاهها نمازهای ظهر و عصر را و مغرب و عشاء را جمع (بدون رعایت کردن زمان دقیق) میخوانده اند که این موضوع در کتابهای اهل سنت (صحیحین مسلم و بخاری) نیز وجود دارد و آنها منکر آن نیستند.

اهل تسنن به شیوه معمول رسول گرامی عمل میکنند، ولی علمای شیعه به استثناءهای عمل ایشان عمل میکنند و برای راحتی شیعیان مجوز جمع خواندن را صادر کرده و در طول تاریخ چند صد ساله اخیر به آن عمل کرده اند. به گونه ای که اکنون اگر کسی نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت بخواند به او می‌گویند: چرا مثل سنیها نماز میخوانی!!

آیا میدانستید که امام حسین در روز عاشورا نماز ظهر را خوانده و به هنگام نماز عصر شهید شده است؟!! این موضوع را از یک طلبه جوان دانستم. زیرا بیان این گونه حقایق با عملکرد امروزین شیعه هماهنگی ندارد! از این موضوع نیز مشخص میشود امام حسین و دیگر ائمه اطهار نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. پس ما چگونه شیعه ای هستیم که از ائمه خود هم پیروی نمیکنیم!!؟

مشکل هر دو فرقه در مورد نماز جمع آن است که به سنت رسول اکرم عمل نمیکنند.

سنت رسول اکرم(ص) آن است که بر اساس قاعده، نمازها را در پنج نوبت بخوانیم و بر اساس استثناء، به تناسب موقعیت و زمان گاهگاهی جمع بخوانیم؛ ولی میبینیم که در میان شیعه وقتی جواز جمع خواندن صادر میشود، دیگر هیچگاه نمازها را در پنج نوبت نمیخوانند، حتا اگر هیچگونه کاری نداشته و در خانه پای تلویزیون نشسته باشند!!

اهل تسنن نیز به استثناهای سنت رسول اکرم(ص) توجه نمیکنند. مثلا در مساجد اروپا امامان جمعه حاضر میشوند خیل عظیم جوانانی که برای نماز جمعه آمده اند متفرق شوند ولی نماز عصر را پیش از موقع برقرارنمیکنند و یک نماز جماعت عظیم با ثواب جزیل از دست میرود؛ که البته معلوم نیست با برگشتن به سر کار خود بتوانند نماز عصر را اداکنند؛ بویژه در روزهای کوتاه زمستان. شیعیان از این طرف افتاده اند و سنّیان از آن طرف!!



وقت نماز مغرب

یکی از اختلافهای مهم در فقه شیعه و سنی که برخی گاهها (مثلاً هنگامی که بخواهند با هم افطار کنند.) مشکل ساز هم میشود مربوط به همین موضوع است. (چگونگی تقدم نماز بر افطار در شیعه و سنّی: https://www.academia.edu/44942357) علمای شیعه غروب آفتاب را برای نماز مغرب مجاز نمیدانند، بلکه هنگامی را که هوا تاریک میشود و سرخی خورشید از میان می‌رود (کم و بیش بیست دقیقه پس از غروب) وقت نماز مغرب میدانند. در برابر آنان علمای اهل تسنن میگویند:

رسول خدا (ص) پس از غروب آفتاب نماز میخوانده و روزه را افطار میکرده و این روند پس از رحلت ایشان در طول تاریخ جریان داشته و عمل شده است؛ و روش شیعه بدعت است.

به نظر میرسد این مورد هم بعدها بر فقه شیعه افزوده شده باشد؛ زیرا شواهد فراوانی هست که امامان شیعه بر خلاف سنت جد بزرگوارشان عمل نمیکرده اند.

از سوی دیگر، هم در قرآن اهمیت طلوع و غروب آفتاب ذکر شده و پیامبر را به دعا و نیایش پیش از طلوع و غروب فراخوانده (آیه سی و نهم سوره ق)، و هم به تبعیت از قرآن کریم برای ائمه اطهار نیز غروب آفتاب بسیار مهم بوده که دعاهای زیادی به عنوان ذکر پیش از طلوع و غروب آفتاب از آنان نقل شده است. برخی از آنها در مفاتیح الجنان نیز موجود است.

بنابراین بسیار بجاست که نتیجه گرفته شود خداوند برای این وقت عزیز و مهم دستور به نماز داده باشد؛ و نه زمانی که ربطی به غروب آفتاب و جایگاهی در سنت و قرآن ندارد.

دلیل روشن دیگری از خود شیعه در این زمینه توجه به وقت نماز غفیله است که مخصوص شیعیان است و اهل تسنن نماز غفیله نمیخوانند.

در مورد بهترین وقت نماز غفیله در روایات شیعی آمده است که این نماز را زمانی بخوانید که هنوز سرخی آفتاب در آسمان از میان نرفته باشد.

از همین نکته نیز میتوان فهمید که وقت نماز مغرب برای امامان شیعه، چنان بوده که نماز مغرب را پس از غروب آفتاب به جا میآورده اند و هنگامی که هنوز سرخی خورشید در آسمان بوده، نماز غفیله را پس از نماز مغرب میخوانده اند.

از آنجا که این نماز یکی از تعقیبات نماز مغرب است و نمیتوان آن را پیش از نماز مغرب خواند، معلوم میشود تعیین زمان نماز مغرب در فقه شیعه (پس از تاریک شدن هوا و از میان رفتن سرخی آفتاب) که ممکن است تاریخ کهنی هم نداشته باشد، نادرست است.

گفتنی است هر دو فرقه، وقت نماز غروب را مغرب میخوانند که اسم مکان است! ولی عنوان دیگر نمازها، نشان از زمان دارند: صلوة الفجر (صبح)، ظهر، عصر، عشاء؛ که احتمالاً از آغاز طلوع اسلام چنین بوده و کسی هم در آن تجدید نظر نکرده است.


طلوع فجر در کشورهای شمالی نیمکره شمالی

در این گونه کشورها مدتی از تابستان به آن دلیل که خیط الاسودی وجود ندارد (طبق آیه حتّى یتبیّن لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود)، طلوع فجر به گونه ای است که چند ساعت مانده به فجر واقعی هوا به طور ثابت روشن است. در جدولهای اوقات شرعی که برای شیعیان تنظیم شده، وضعیت فجر نامشخص و شیعیان بلاتکلیف اند؛ ولی در جدولهای اوقات شرعی اهل تسنّن چنین مشکلی وجود ندارد. آنان برای رفع این مشکل، فجر را زمانی قرارداده اند که پس از آن بر روشنی هوا افزوده میشود. یعنی چون سود و اسودی وجود ندارد، ملاکشان تبدیل شدن بیض به ابیض است.


نماز مسافر

تنها آیه ای که مربوط به نماز مسافر(در زمان ناامنی) میشود چنین است: واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصّلوة ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا انّ الکافرین کانوا لکم عدوّاً مبیناً(نساء: 101- هنگامی که مسافر بودید پس نیست بر شما گناهی که از نماز خود بکاهید اگر از فتنه کافران در امان نباشید. همانا کافران دشمن آشکاری برای شما هستند.) یعنی اگر در امان نبودید میتوانید(مختارید و مباح است) نماز را شکسته بخوانید. سوی دیگرش این است که هنگامی که از یورش کافران ترسی ندارید لزومی ندارد در سفر نماز را قصر(شکسته) بخوانید.

خداوند در آیه بعدی (102) این آیه را شرح و بسط داده و راهنمایی کرده: به هنگامی که در جنگ هستید یا از کید دشمنان در امان نیستید چگونه نمازتان را چه کامل، چه قصر(شکسته) به جا آورید.

اگر با دقت به آیه قرآن نگریسته شود متوجه میشویم که خداوند پیرامون نماز مسافر عادی (نه در خطر) در قرآن کریم چیزی بیان نکرده، مگر اینکه آیه را ناقص بخوانیم (واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه...).

دلیل اهل تسنن برای نماز شکسته در سفر، سنت رسول اکرم(ص) است (نه آیه قرآن) که ایشان این کار را میکرده اند. به احتمال فراوان ایشان و همراهان، همواره از کید کافران در امان نبوده اند.

نکته‌ای مهم: اهل تسنن مختارند که به آیه قرآن عمل کنند یا به سنت؛ و شکسته خواندن را واجب نمیدانند. دلیلی هم وجود ندارد که واجب باشد، زیرا ممکن است اگر رسول اکرم هم در زمان ما حاضر بودند، نماز را دستکم در سفرهای راحت و بی مشقت، شکسته نمیخواندند. ولی چرا شیعه در این زمینه خاص تنها به سنت هزاروچهارصد سال پیش و زمانی که امنیت کمتر بوده عمل میکند و آن را واجب!! میداند و به آیه قرآن هیچ توجهی ندارد، بسیار شگفت انگیز است!!

مسافر شیعی مسافر نیست.

در زمینه مسافر، نکته مهم دیگری میان شیعه و تمام فرق سنی مذهب وجود دارد که بعد مسافت و حد ترخص سفر است که بسیار متفاوت است!! در میان علمای شیعه چهار فرسخ و در میان علمای اهل تسنن طبق سنت رسول اکرم، پانزده فرسخ شرعی (هشتاد و سه کیلومتر) است و بدین ترتیب معنای "سفر" میان این دو دیدگاه تفاوت کیفی!! نیز مییابد و مسافر شیعه چهار فرسخی، خود حس میکند که مسافر نیست.

مهمتر از مسأله نماز مسافر مسأله روزه مسافر است که در فقه شیعه برای شیعیان بسیار مشکل ساز بوده است، بویژه آنگاه که با موضوع بلاد کبیره و حد ترخص چهار فرسخ نیز ادغام شود. هنوز یادمان نرفته است که مردم ایران بویژه مردم تهران در مورد نماز و روزه مسافر بویژه پس از انقلاب، به دلیل موضوع بلاد کبیره آیت الله خمینی، چه مشکلاتی را از سرگذراندند!!


نماز تحیّت مسجد

اهل تسنن از کودکی آموخته اند هنگامی که به مسجد وارد میشوند دو رکعت نماز به عنوان سلام به مسجد اقامه کنند و همگی بدون استثناء این کار را میکنند؛ ولی بسیاری از شیعیان از چنین موضوعی حتّا آگاهی ندارند، چه رسد به عمل به آن؛ و این ناآگاهی به روش و منش علمای شیعه برمیگردد و مردم مقصر نیستند.

چند نکته:

روزی از امام جمعه سنّی مذهبی پرسیدم به هنگام خواندن خطبه چرا آنانی که دیر میرسند مسقیماً به خطبه توجه نمیکنند و پس از ورود، نماز تحیت میخوانند؟ درصورتی که گوش دادن به خطبه ثوابش بیشتر است.

در پاسخ گفت: زیرا پیامبر اکرم فرمود: اگر هنگام خطبه هم وارد شدید نماز تحیت را بخوانید هرچند به اختصار.

شیعیان عرب زبان اگر نه همواره، دستکم برخی وقتها نماز تحیت مسجد میخوانند.

مسیحیان متدین به هنگام گذر از برابر کلیسا، حتا اگر در اتوبوس باشند تعظیم میکنند و صلیب میکشند. کدام شیعه را دیده اید که به هنگام گذر از برابر مسجد تعظیم کند؟ ما تنها به هنگام گذر از گنبدوبارگاه امامان و امامزادگان و سادات خاص سلام میدهیم!! آیا اینکه گنبدوبارگاه جای مسجد را می‌گیرد، شرک نیست؟


نظم در نماز جماعت

یکی از تفاوتهای مهم میان نماز شیعی و سنّی، نظم صفهاست. هرگاه گروهی نمازگزار را دیدید که گشاد گشاد ایستاده اند، و صف آنان بی نظم است؛ یقین کنید که شیعه هستند؛ ولی اگر دیدید به گونه ای منظم به یکدیگر چسبیده بودند، آنگونه که قرآن میفرماید کانهم بنیان مرصوص، یقیناً آنان سنی مذهب اند.

میگویند یک ژنرال آمریکایی از افسر مادون خود میپرسد برای به صف کردن دو هزار سرباز چقدر وقت صرف میشود؟ افسر میگوید دو ساعت. ژنرال میگوید دو میلیون مسلمان در مکه ظرف دو دقیقه به طور منظم به صف میشوند و تو میگویی برای دو هزار نفر دو ساعت؟ آنها چکار میکنند از آنها یادبگیر!!

آیا میدانید امام جمعه یا جماعت چه میگوید که همه به سرعت منظم میشوند؟ او در هر نمازی پس از بیان اقامه نماز رو از قبله برمیگرداند و رو به جماعت میگوید:

سووّا صفوفکم انّ تسویة الصّفوف من اقامه الصّلوه(صفهایتان را درست و مرتب کنید. همانا درست و مرتب کردن صفها، بخشی از برپاداشتن نماز است) یقینا چنین است و نماز جماعت که خود یک سیستم را شکل می دهد، با بی‌نظمی، ویژگی سیستماتیک خود را از دست میدهد.

دومین نشانه سیستم بودن نماز جماعت، مربوط به پیشی نگرفتن مأموم از امام جماعت است؛ که در میان شیعه کمتر کسی به این امر توجه دارد و کمتر میتوان صفهایی را دید که هماهنگ باشند و همه با هم به رکوع و سجود بروند و یا از رکوع و سجود سربراورند.

هرچند گاهگاهی امامان جماعت شیعه این نکته را یاداوری میکنند، ولی از آنجا که اهمیت آن را همواره و به خوبی به نمازگزاران گوشزد نمیکنند، کمتر به آن عمل میشود. ولی در میان اهل تسنن پیشی گرفتن از امام جماعت بسیار به ندرت پیش میآید آنهم از روی سهو از سوی جوانان. در این زمینه امام جماعت پیش از شروع نماز مانند مورد پیشین میگوید: لا تسبقوا فی الصلوه ...

سومین اختلاف از نظر نظم در نماز جماعت، بی نظمی صوتی است. شیوه درست نماز جماعت آن است که نماز بدون سروصدا انجام شود. البته امام جماعت در نمازهای ظهر و عصر تکبیرها را به منظور اعلام وضعیت نماز برای مأمومین بلند ادا میکند.

میتوان گفت این شیوه در میان شیعیان بسیار کم رعایت میشود.

تکبیرة الاحرام

امام جماعت پس از آنکه تکبیرة الاحرام بست، همه نمازگزاران بلافاصله پس از وی با هم تکبیرة الاحرام را ادا می‌کنند. این تکبیر همگانی یقیناً هم خداوند و فرشتگانش را خشنود میکند و هم تکبیرگویان و شنوندگان را. جواد مجابی در قوم به حج رفته که سفرنامه حج اوست این تکبیر گروهی و نیز آمین گفتن پس از پایان سوره حمد را به گونه ای زیبا ترسیم کرده است که نگارنده پس از گذشت سی سال هنوز آن توصیف را فراموش نکرده ام.

شیعیان عرب زبان نیز تا اندازه ای نمازشان به دیگر مسلمانان شباهت دارد. یعنی صفهایشان نظم بیشتری دارد و تکبیره الاحرام را همه با هم میگویند و نماز تحیت میخوانند. و اما چه بگویم از دیگر شیعیان که با یکدیگر صحبت میکنند و تا هنگام رکوع امام جماعت، یکی یکی تکبیر میگویند (مخصوصاً خانمها)!! چه عادت زشتی!! و چه بی احترامی زشتتری نسبت به نماز و خدا!!


مهرگذاری

چندین سال پیش در مسجد یک کشور اروپایی، هنگامی که مهر گذاشته بودم و نماز میخواندم، یک دیپلمات اهل تسنن پرسید: چرا مثل همه نماز نمیخوانی این چیست؟ سجده روی این شرک نیست؟ گفتم نه. ما خدا را سجده میکنیم ولی فرق ما این است که بر چیزهای طبیعی (و نه صنعتی و معدنی مانند فرش و گچ) سجده میکنیم. او تا اندازه ای قانع شد.

ولی حقیقت این است که در زمان رسول گرامی اسلام همه جا حصیر بوده یا در سفر بر روی زمین نماز میگزارده اند. اگر هم بعدها رسول اکرم و دیگر مسلمانان برروی فرشی یا چیزی غیر از حصیر نماز میگزارده اند، کسانی که سیره مینوشته اند گزارش نکرده اند که آنان بر مشتی خاک یا چیزی طبیعی سجده میکرده اند.

به تازگی ویدئویی را دیدم که جوانی مهندس، درباره تأثیر امواج رادیویی و میکروویو بر بدن انسان صحبت می‌کرد و از ماتریکس سخن به میان آورد و گفت باید به طبیبعت رو آوریم، با طبیعت آشتی کنیم، روی برگهای ریخته شده، بدون کفش راه برویم تا بارهای الکترونیکی که بر بدن ما تحمیل شده از بدنمان خارج شوند. چرا اسلام می‌گوید (منظورش فقه شیعه است.) روی خاک و چیزهای طبیعی سجده کنید؟ (در این هنگام، آن جوان به مصاحبه کننده گفت فکر نکنی من دارم تبلیغ اسلام رو می‌کنم. من آدمی مذهبی نیستم و کلکسیون ویسکی هم توی خونه ام دارم! ولی این حقیقتها را هم نمیشه نگفت.) و به سخنان خود ادامه داد.

در آنجا بود که به خاطر دلیلی که برای آن دیپلمات آورده بودم و او را تا اندازه‌ای قانع کرده بودم، به خودم آفرین گفتم.


دست بستن

شیعیان میگویند به این دلیل اهل تسنن به هنگام نماز دست بسته میایستند که عمربن الخطاب خلیفه دوم، هنگامی که سفیرانی از ایران پیش او آمده بودند و آنها به احترام او با دستان بسته ایستاده بودند، از این حالت خوشش میآید و به مسلمانان دستور میدهد از این پس نمازهایتان را برای احترام بیشتر به خداوند با دستان بسته بخوانید. یعنی این بدعت است. ولی اهل تسنن این داستان را قبول ندارند و میگویند رسول اکرم اسلام همین گونه نماز میخوانده اند. الله اعلم بالامور.

حال که شیعیان دست نمیبندند این امر موجب نشود که ادب کامل را نسبت به خداوند متعال رعایت نکنند! برخی گاهها حالاتی از برخی شیعیان سرمیزند که گویی نماز گود زورخانه است!! پس از تکبیرة الاحرام دستهای خود را چنان در هوا رها میکنند که مانند پاندول چندین ثانیه به درازا میکشد تا از حرکت بازایستند!!


بسم الله سوره ها

علمای شیعه جهر خواندن بسم الله در حمد و سوره را در نمازهای ظهر و عصر مجاز میدانند؛ ولی علمای اهل تسنن آن را جایز نمیشمارند؛ یا اگر جایز است کسی به آن عمل نمیکند.


ذکر آمّین

اهل تسنن در نماز جماعت (و برخی در نماز فرادی نیز)، پس از تمام شدن سوره حمد، همه با هم با صدای بلند و کشیده، آمین میگویند؛ که شکوهی به نماز میدهد؛ ولی علمای شیعیه به جای آن، ذکر الحمدلله رب العالمین را قرار داده اند؛ که به همان هم عمل نمی‌شود؛ زیرا در میان شیعیان همگان به این موضوع آگاهی ندارند و یا به تبعیت از علمای شیعه به آن اهمیت نمی‌دهند. برخی از علمای شیعه، ذکر آمین را بدعت و حرام می‌دانند.


خواندن سوره حمد در رکعتهای سوم و چهارم

شیعیان در رکعت سوم و چهارم به جای سوره حمد، تسبیحات اربعه میخوانند. روزی در نوجوانی در نماز جماعت، به اشتباه سوره حمد را خواندم. پس از نماز از طلبه ای که کنارم نشسته بود، پرسیدم به اشتباه به جای تسبیحات، سوره حمد را خواندم؛ اشکالی دارد؟

او پاسخ داد: "نه تنها اشکال ندارد که خیلی بهتر است". بعدها دیدم در تمام رساله های عملیه نوشته شده که در رکعت سوم و چهارم یا سوره حمد یا تسبیحات اربعه خوانده شود. ولی از آنجا که صاحبان فتوی، سوره حمد را نمیخوانند، شاگردان آنان که بعدها امامان جمعه و جماعت را تشکیل میدهند نیز نمیخوانند و این روند به صورت هرمی ادامه مییابد تا آنجا که بسیاری از شیعیان نمیدانند بهتر است سوره حمد را بخوانند!!

به نظر میرسد علمای شیعه کاری کرده اند تا در هر بخشی از نماز با اهل تسنن اختلاف داشته باشند. بدین ترتیب، شیعیان در طول تاریخ با به وجود آمدن این رسم از ثواب بسیار زیاد خواندن سوره حمد محروم شده اند!

ای علمای شیعه! آیا سوره حمدی که خود خداوند حساب جداگانه ای برایش باز کرده، و آن را تافته ای جدابافته نسبت به کل قرآن دانسته، و از آن به عنوان سبعاً من المثانی یاد کرده، و هر آیه از آن را هماورد یک سوره از قرآن دانسته، با تسبیحات اربعه (هرچند آنهم ذکر عظیمی است) برابر است؟!! آیا چشمپوشی از ثواب و تأثیرهای خواندن فاتحة الکتاب، جفای به قرآن و شیعیان نیست؟

خواندن سوره کامل در رکعتهای اول و دوم

علمای شیعه تنها خواندن یک سوره کامل پس از حمد را درست میدانند؛ ولی بیشتر فرق چهارگانه اهل تسنن خواندن بخشی از یک سوره بلند و یا تمام یک سوره نسبتاً کوتاه، بدون ذکر بسم الله را نیز درست میدانند. برخی از علمای شیعه که معتقدند هر بسم الله خاص همان سوره است، نیت کردن سوره ای که خوانده خواهدشد را پیش از ذکر بسم الله لازم میشمارند.


قنوت و دعا در نماز

قنوت که فارسی زبانان به آن دعای دست هم میگویند، و با گرفتن دستها رو به روی صورت، در رکعت دوم، پیش از رفتن به رکوع دعا می‌کنند، عملی مستحب در میان شیعیان است. ولی از آنجا که همانند جمع خواندن نماز هیچگاه آن را ترک نمی‌کنند، بسیاری از مردم نمیدانند که قنوت عملی مستحب است و به گونه ای با آن رفتار میکنند که گویی واجب است! مثلا بسیار دیده ام شخصی را که به نماز جماعت دیر رسیده و رکعت دوم را در رکعت سوم جماعت انجام میدهد، با اینکه وقت بسیار کم است، حاضر است حمد و سوره را هرزمه کند (تند و بی رویه خواندن) ولی به قنوتش برسد، و سپس به رکوع رود؛ که در بسیاری گاهها به رکوع هم نمیرسد و نمازش اشکالدار میشود.

انسانی که شاهد این صحنه است برای این ندانمکاریها چقدر افسوس میخورد!! در اینجا نیز مقصر اصلی علمای شیعه و امامان جماعت اند که این نکته های مهم را مرتباً گوشزد نمیکنند و یا برای آموزش عملی به دیگران، برخی گاهها قنوت را از نماز خود حذف نمیکنند.


شیعیان نه تنها در قنوت، بلکه در سجده آخر هر نماز نیز سعی میکنند دعایی بخوانند؛ اما در نماز اهل تسنّن، هیچ دعایی خوانده نمیشود و قنوت نه تنها در نمازهای روزانه، بلکه در نماز عیدین نیز وجود ندارد. تنها نمازی را که اهل تسنّن در آن قنوت میگویند، نماز وتر است که در سحرگاهان همراه با نماز شفع خوانده میشود. به نظر میرسد دلیل اهل تسنن برای نخواندن قنوت این است که:

یک- نماز با دعا متفاوت است. نماز هم وظیفه و واجب است و هم برای رضا و خوشنودی خداوند و حمد و سپاس اوست؛ ولی دعا درخواست بنده از خداوند است، هرچند درخواست معنوی باشد.

دو- آنان میگویند سنّت رسول اکرم (ص) چنین بوده و اگر شایسته بود که مؤمن در نماز دعا کند، رسول اکرم این کار را میکرد.


نماز عند الفجر

حال که سخن از نماز وتر در سحرگاهان به میان آمد، شایسته است یادی هم از نماز یا صلوة عندالفجر بکنیم. علمای اهل تسنّن این نماز را انجام میدهند و به مردم عادی هم سفارش میکنند، ولی تنها کسانی که برای نماز شب برمیخیزند، بدان عمل می‌کنند.

این نماز دو رکعت است و درست به هنگام فجر خوانده می‌شود، و پیش از نماز صبح. در اهمّیّت این نماز حدیثی از رسول اکرم نقل شده، که فرموده اند: خیر دنیا و آخرت در نماز عندالفجر است.


نماز عیدین

چون سخن از نماز عیدین (فطر و اضحی یا قربان) پیش آمد، شایسته است همینجا بیافزایم که شیعیان پیش از اقامه نماز عید، بیشتر به ذکر تکبیر میپردازند و اهل تسنّن به ذکر تهلیل. ولی اذکار و دعاها و صلواتهای اهل تسنّن بر پیامبر اکرم و خاندان و اطرافیان او بسیار بیشتر و جالبتر است. یکی از آنها سلام بر همسران رسول اکرم است. برخی شیعیان میگویند چون عایشه جزء همسران اوست و او در برابر مولاعلی(ع) جنگ به راه انداخت، پس شایسته نیست بر همسران او سلام و درود بفرستیم. در رد نظر آنان باید گفت:

اولاً خداوند در آیه 33 سوره احزاب که پیرامون همسران پیامبر است می‌فرماید:

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا

بدین ترتیب قرآن کریم همه همسران پیامبر را اهل بیت او می‌داند و نه آن‌گونه که در میان شیعیان جا افتاده است که اهل البیت تنها پنج تن آل عبا هستند.

ثانیاً حضرت خدیجه کبری، و مادر حضرت فاطمه زهراء، آن بانوی بزرگوار که همه هستی خود را برای پیشبرد اسلام هزینه کرد نیز همسر پیامبر اکرم(ص) بود. چرا ما او را از سلام و درود محروم کنیم بدان دلیل که عایشه هم جزء همسران پیامبر اکرم بوده است!!؟

ما شایستگی آن را نداریم که بر کسی درود بفرستیم. مصدر همه درودها و سلامها خداوند است. ما تنها از خداوند میخواهیم به آنان درود بفرستد. اگر شایستگی آن را داشته باشند، خداوند این کار را میکند و اگر نداشته باشند، درخواست ما ناکارا و ابتر خواند ماند. پس باید عقل خود را به کاربندیم و از تعصبهای جاهلی به دور باشیم!

نکته: در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که بر این عقیده صحه میگذارند؛ از جمله میتوان به آیات 53 54 سوره اسراء اشاره کرد:

بگو به بندگانم که میگویند این (روش ما) بهتر است، همانا شیطان میان شما فساد و تباهی ایجاد میکند. همانا شیطان دشمن آشکاری برای انسان است. پروردگار شما آگاهتر است به شما. اگر بخواهد به شما رحم میکند و اگر بخواهد شما را عذاب میدهد و ما تو را نفرستادیم مگر وکیلی.

اگر بخواهیم به آیات الهی گوش فرادهیم و از هدایتشان بهره ای برگیریم؛ این گونه آیات باید الگوی عمل ما در موارد سیاسی و اجتماعی نیز قرار گیرد.


ذکر رکوع و سجود

اهل تسنّن می‌گویند: سبحان ربی العظیم و در سجده، الاعلی. شیعیان و بحمده را نیز بر آن می‌افزایند؛ که معنای آن زیبایست: و او راست سپاس! (سپاس او را سزاست.) هرچند بسیاری از شیعیان معنای آن را به درستی نمی‌دانند.


ذکر پس از رکوع

امام جماعت اهل تسنن پس از رکوع و هنگامی که کاملا قیام کرد(مستقیم ایستاد) میگوید: سمع الله لمن حمده و مأمومین می‌گویند ربنا ولک الحمد. ولی شیعیان معمولاً بدون توجه به قیام کامل همگی می‌گویند سمع الله لمن حمده.

به نظر نگارنده، جمله سمع الله لمن حمده، ارزش چندانی ندارد؛ زیرا معنای آن این است که خداوند می‌شنود که چه کسی سپاس او را گوید؛ و این از بدیهیات است؛ ولی ربنا و لک الحمد، هرچند کامل نیست، ولی بسیار پربار است. کامل آن باید چنین باشد: سبحانک ربّنا و لک الحمد.

پاک و منزّهی ای پروردگار من! و سپاس شایسته توست!

جلسه استراحت

اهل تسنن میان رکعتهای اول و دوم، و سوم و چهارم که تشهد خوانده نمیشود، بیشتر وقتها پس از سجده دوم، بدون نشستن برمیخیزند و به رکعت بعدی میپردازند. ولی علمای شیعه آن را جایز نمیدانند (احتمالاً چون اهل تسنن آن را جایز میدانند!) و میگویند باید نمازگزار بنشیند و سپس برخیزد. این نشست را نیز جلسه استراحت عنوان داده اند.


تشهّد

چون اهل تسنن طبق آیه قرآن(ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایهاالذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما) هنگام صلوت بر رسول گرامی میگویند: صلی الله علیه و سلم شیعیان تصور و پیشداوری شان این است که آنان کمتر بر خاندان رسول خدا(ص) صلوات میفرستند. چند سال پیش، از یک سنی مذهب پرسیدم شما چگونه تشهد میخوانید؟ هنگامی که بیان کرد دیدم مفصلتر از ما بر خاندان رسول اکرم درود میفرستند. شگفتزده شدم؛ ولی پیش خود گفتم شاید برخی از آنها چنین کنند. روزی کتابی زیر عنوان صلوات النبی را در مسجد اهل تسنن دیدم. آن را ورق میزدم که دیدم صلوات تشهد به همان گونه در این کتاب نیز آمده است: اللهمّ صلّ علی محمد و علی آل محمد کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید. البته به نظر نگارنده دو علی اضافی است!


انگشت شهادت: چون اهل تسنن به هنگام تشهد انگشت سبّابه یا انگشت شهادت خود را به عنوان سنتی از رسول اکرم(ص) و عملی مستحب به سوی قبله میگیرند، برخی علمای شیعه، شیعیان را از انجام آن منع می‌کنند. از آنجا که این انگشت به عنوان انگشت شهادت مشهور است، این نظر تقویت می‌شود که گویی در فقه شیعه بسیاری از دستورات مستحب و برخی واجبات و کلاً شیوه های به جا آوردن عبادات، در جهت مخالفت با اهل تسنن تنظیم شده است!! مثلا از نوجوانی به یاد دارم در یکی از رساله های عملیه نوشته شده بود بستن چشمها به هنگام سجده حرام است! بعدها دیدم که امام یکی از فرق چهارگانه اهل تسنن معتقد بوده بستن چشمها به هنگام سجده واجب است!!


سلام نماز

در این مورد میان شیعه و سنی و چهار امام اهل تسنن تفاوتهایی وجود دارد و یکی از آنان میگوید سلام مستحب است. علمای شیعه آخرین سلام را همراه با واژه برکاته واجب میدانند و دو دیگر را مستحب؛ ولی از آنجا که همواره سه سلام ادا میشود، شیعیان کمتر به این موضوع آگاهی دارند؛ و کسی این نکته های ظریف را به آنان یاداوری نمیکند.

اهل تسنن پس از تشهد رو از قبله برگردانده به شانه سمت راست متمایل شده و میگویند: السّلام عیلکم و رحمة الله. سپس بر شانه سمت چپ متمایل شده و همین سلام را تکرار میکنند و بدین ترتیب نماز به پایان میرسد. مخاطب نمازگزار در این سلام، کرام الکاتبین هستند و به همین دلیل واژه برکاته را برای کرام الکاتبین به کار نمیبرند؛ زیرا برکت موضوعی مادّی است و کرام الکاتبین نیازی به مادّیّات ندارند؛ ولی اینکه مخاطب سلام در میان شیعیان کیست، هیچ مشخص نیست؛ بویژه آنکه عنوان برکاته راهم بر سلام میافزایند که کرام الکاتبین از آن بی نیازند.

برای آگاهی از کرام الکاتبین لینک زیر را ببینید:

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان): https://www.academia.edu/45148542


اهمیت نماز جماعت

اهل تسنن از کودکی آموخته اند که نماز را به جماعت به جا آورند. بنابراین بسیار رخ می‌دهد که حتا اگر دو نفر باشند، یکی جلو میایستد به عنوان پیش نماز، و دیگری کمی عقبتر، و با هم نماز میخوانند. با وجود اینکه در تمام رساله های عملیه شیعه، به جماعت خواندن و ثواب بی حدومرز آن سفارش شده، ولی از آنجا که علمای شیعه شرط عدالت را برای پیشنماز قائل شده اند، و به خوبی عدالت مورد نظر را تعریف نمیکنند، رسمی که در میان اهل تسنن هست در میان شیعیان وجود ندارد.

عدالت مورد نظر فقهای عظام اولیه شیعه، آن بوده است که پیشنماز شخصی ظاهرالصّلاح باشد و به فسق و لاابالیگری شهرت نداشته باشد. بنابراین، عدالت پیشنماز، همتراز با عدالت یک قاضی که میخواهد حقوق دیگران را احقاق کند، نیست. اگر چنین باشد، بسیاری از امامان جماعت مساجد ایران هرگز از چنان عدالتی برخوردار نبوده و نیستند!! امکان دارد این شرط گذاری، توأم با هدفها و انگیزه هایی باشد تا امامت جماعت، چنانکه در میان اهل تسنن رواج دارد همگانی نشود، بلکه امتیازی باشد در دست روحانیون، تا از مزایای پیشنماز مسجدبودن، که بیشتر به پست و مقام میماند تا یک همت اجتماعی اسلامی،‌ مادام العمر مستفیض و بهرمند گردند! الله اعلم…


نکته دوم در اهمّیّت دادن به نماز در میان اهل تسنّن، این است که آنان از کودکی چنان آموخته اند که نباید در نماز اشتباه کنند. نگارنده تاکنون ندیده‌است که یک سنّی مذهب نماز بگذارد، و در نماز خود اشتباه کند؛ چه به جماعت و چه فرادی؛ ولی در میان شیعیان اشتباه کردن نه تنها در میان مردم عادی که فراوان رخ میدهد؛ بلکه در میان امامان جماعت هم گاهی رخ میدهد؛ و علمای شیعه برای آن به قول دکتر علی شریعتی، لگاریتمی از شکّیّات تدوین کرده اند!!


در زمینه ثواب بی حد و حصر نماز جماعت، لینک زیر را ببینید:

نماز حسابی، ثواب هندسی: https://www.academia.edu/6863781

رد شدن از جلو شخص نمازگزار

در میان اهل تسنن کسی حق ندارد از جلو شخص نمازگزار رد شود و مانع رابطه فیزیکی یا انرژتیک او با خدایش شود. این موضوع احتمالاً در فقه اهل سنّت از محرّمات است؛ که اگر شخصی در حال نماز گزاردن باشد و کسی از جلوش رد شود، نمازگزار چنان محکم بر سینه او میزند که ربّش را یاد کند و هرگز فراموش نکند که از جلو شخص نمازگزار نباید ردشد! ارزش این نکته زمانی مشخص می‌شود که در مساجد شیعیان در حال نماز هستی؛ ولی گویی که اصلاً در نماز نیستی. به دلایل مختلف و به راحتی مثلاً برای توزیع خرما و فاتحه خواندن در شب جمعه، از جلوت رد می‌شوند!!


نتیجه‌گیری پیرامون چگونگی فقه شیعه

از این گفتمان میتوان به این نتیجه رسید که فقه شیعی بیشتر مبتنی بر استثنائات سنت، و فقه سنی مبتنی بر قواعد سنت است و در هر دو فقه، صبغه قرآن کمرنگتر از سنت است.

چنین به نظر می‌رسد که فقهای اولیه و معتبر شیعه، برای استنباط احکام فقهی و بویژه احکام فراگیر عملی همچون نماز، به هر نکته ای استثنائی که در سیره رسول اکرم و روایات برخورد کرده اند، آن را در جهت سهولت کار شیعیان ملاک حکم شرعی قرارداده اند. علمای بعدی، چون فقهای اولیه را صاحب نام و با عنوان ثقة الاسلام میشناخته اند، اگر هم مخالفتی با نظر آنان داشته اند، خودداری کرده و نظر خود را مکتوب و اعلام نکرده اند؛ و بدین ترتیب فقه شیعه به شکل کنونی یعنی در بسیاری موارد، عمل به استثناء و نه به قاعده سنت درامده است.

دلایل این نظر:

- در مورد نماز مسافر میبینیم که شیعیان از سنیها هم سنی تر میشوند که با آیه قرآن نیز مباینت دارد. حد ترخص سفر هم به آن اندازه تغییریافته که از نظر عقلی نمیتوان دورشدن بیست و سه کیلومتری علمای شیعه را سفر، و عامل آن را مسافر نامید!

- در مورد مسح پا به یقین موردی از رسول اکرم مشاهده شده که اهل تسنن مسح پا را در مواردی جایز میشمارند؛ حتا روی جوراب؛ و شاید روی پوتین برای سربازان. درنتیجه به هیچوجه نمیتوان گفت علمای عظام اولیه شیعه با دقت نظر قرآن در مورد شستن پا و سنت رسول گرامی اسلام بیگانه بوده اند.

- در مورد جمع خواندن نمازها نیز روشن است که علمای شیعه استثنائات عمل رسول اکرم(ص) را در جهت راحتی شیعیان ملاک قرارداده اند. بویژه اگر دقت کنیم میبینیم که پیش از دوران معاصر، بیشتر مردم در روستاها زندگی میکرده اند. برای روستاییان سخت بوده که دست از کار بکشند و به نماز بپردازند. حتا هم اکنون که در اداره ها نماز برگزار میشود، سخت است که دو بار به کارمندان فرصت دهند تا نمازهای ظهر و عصر را جداگانه بخوانند.

- در مورد وقت نماز مغرب باید گفت، چون در بسیاری از جوامع روستایی ایران، کشاورزان در طول شبانه روز، تنها دو بار طهارت و وضو میگرفته اند، (یک بار برای نماز صبح و دیگربار برای نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء که همه چهار نماز را بویژه در روزهای سرد و کوتاه زمستان، در ظرف نهایتا سی دقیقه میخوانده اند!) ممکن است به همین دلیل علمای شیعه خواسته اند، میان دو نماز ظهر و عصر از یک سو، و دو نماز مغرب و عشاء از سوی دیگر یک اختلاف زمانی وجود داشته باشد، و چهار نماز با هم خوانده نشود، که گفته اند بلافاصله پس از غروب کردن خورشید، نماز مغرب نخوانید بلکه بگذارید تا هوا تاریک شود. الله اعلم بالامور

از آنجا که سخن خداوند، فصل الخطاب همه سخنها و روایتها و هدی للمتقین است! پس باید قرآن عظیم، اولین ملاک و راهنما در زندگی و بویژه صدور احکاممان باشد.

گفتنی است: در سالهای آغازین دهه چهل شمسی تجسس در احکام دین را با خواندن یک دور رساله عملیه مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم از حوزه علمیه نجف آغاز کردم. ایشان همعصر آیت الله العظمی سید حسین بروجردی از حوزه علمیه قم بودند.

تاریخ نگارش: 28 مرداد1391 (آخر رمضان 1433)

ویرایش دوم: بهمن 1392

ویرایش سوم: تیر 1394 (رمضان 1436)

ویرایش چهارم: اردی‌بهشت 1399 (رمضان 1441)

ویرایش پنجم: مهر 1400

ویرایش ششم: آبان 1400

ویرایش هفتم: دی 1400

ویرایش هشتم: تیر 1402

ویرایش نهم: دی 1402

شماره گذاری صفحه ها: آذر 1403

ویرایش دهم: دی 1403

احمد شماع زاده

/

کیهان! کامپیوتری کلان و فراگیر The Universe! a Giant & Pervasive Computer

کیهان! کامپیوتری کلان و فراگیر

The Universe! a Giant & Pervasive Computer!

(کامپیوتر الهی)


احمد شمّاع زاده

فهرست مطالب:

مقاله‌ای در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات

بررسی کامپیوتر الهی با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای انسانی

پیشگفتار

بررسی موضوع با استناد به آیات قرآن کریم

یک- خداوند مدیر، مدبّر، و پردازشگر کیهان

دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)

سه- خداوند روزی رسان

چهار- خداوند آماردار، محاسبه گر (کامپیوت کننده)

پنج- کارکردهای کامپیوتر الهی در زمینه ضبط صدا و تصویر

شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی

هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.

هشت- مینی کامپیوترها

نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)


مقاله‌ای در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات:

سث الّوید (Seth Lloyd) فیزیکدان انستیتو فنّاوری ماساچوست کمبریج، میزان اطلاعاتی که می‌تواند در جهان هستی ذخیره شود و نیز شمار محاسباتی را که از مهبانگ تاکنون رخ داده، برآورد کرده است.

الوید به هر فرایند و یا هر تغییری که در کیهان روی میدهد، به عنوان نوعی محاسبه نگاه میکند. یک راه برای انجام این کار این است که ذره به ذره جهان هستی را همانند اجزای یک کامپیوتر فرضی تصور کنیم.

برای شبیه سازی کیهان با همه اجزای آن، از آغاز تاکنون، باید کامپیوتری داشته باشیم که حاوی 1090 بیت باشد تا بتواند 10120 محاسبه را انجام دهد. اما متأسفانه تنها حدود 1080 ذره بنیادی در کیهان وجود دارد. همان‌گونه که از زمان نیوتن به بعد برای نشان دادن نمونه ای از سیستمهای پیشرفته و دقیق، ساعت را مثال میآوردند، امروزه نیز دانشمندان مایلند هر چیزی را با کامپیوتر مقایسه کنند.

گاهی اوقات از دی. آن. آ. به عنوان سیستمی دیجیتال نام میبرند. مغز انسان، شعور و حتّا خود حیات، به عقیده برخی زیست شناسان مواردی هستند که در آن‌ها محاسبه صورت میگیرد. اما آیا به نظر شما الوید که جهان هستی را به کامپیوتر تشبیه می‌کند، پا را از حد خود فراتر گذاشته است؟ شاید. اما باید بدانید که الوید به عنوان یکی از متفکرین معاصر، بویژه در نظریه اطلاعات از شهرت به سزایی برخوردار است. دو سال پیش وی محدودیتهای فیزیکی محاسبات، یعنی محدودیتهایی که قوانین فیزیک در کامپیوترهای کوچک همانند لپتاپها با آن روبه رو هستند را به دست آورده بود. وی هم‌اکنون همان محاسبات را برای کامپیوتری به عظمت جهان هستی انجام میدهد.

مفهوم فیزیک به عنوان یک فرایند محاسباتی به وسیله فیزیکدان آمریکایی به نام جان آرچیبالد ویلر (John Archibald Wheeler) بدین‌گونه توصیف میشود:

«هر محاسبه در یک بیت انجام میگیرد». استفان ولفرام (Stephen Wolfram) در کتاب جدید خود به نام «دانشی از گونه‌ای دیگر» می‌گوید: همه حقایق هستی از گونه‌ای الگوریتم که شبیه یک برنامه کامپویتری است و در تمام واحدهای سازنده فضا و ماده تعبیه شده است، پیروی میکنند.

ما معمولاً برای حل یک مسأله و گشودن راز یک معمّا از محاسبه استفاده میکنیم. اما پرسش اینجاست که در مورد جهان هستی مسأله ای که باید حل شود کدام است و شما به دنبال پاسخ چه پرسشی هستید؟ اگر میان فرایندهای فیزیکی و دانش داده ها پلی برقرار کنیم، خواهیم دید معمایی که باید حل شود رویدادهایی است که در مقیاس کوانتمی صورت میگیرد. هر ذره بنیادی در حالتهای کوانتمی مختلف یک عدد معین دارد که برایش قابل دسترسی است. اگر یک ذره از حالتی کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری تبدیل شود، این عمل همانند آن است که در یک کامپیوتر مثلاً از حالت یک به حالت صفر برود.

الوید در این مورد میگوید: «اگر کسی به جهان هستی به عنوان یک کامپیوتر نگاه کند، خواهد دید اغلب عملیات بنیادی در این محاسبه، توسط پروتونها، نوترونها، الکترونها و فوتونها که از جایی به جایی دیگر منتقل میشوند، و بر اساس قوانین بنیادی فیزیک با یکدیگر برهمکنش دارند، صورت میگیرد.» از همه این‌ها گذشته، موضوع محاسبه در کیهان چیست؟

الوید میگوید: «تکامل دینامیک خود کیهان.» هرگاه که محاسبات انجام شد، حقیقت عیان میشود. وی حداکثر شمار محاسبات منظّمی که در کیهان صورت گرفته را با محاسبه انرژی کل آن، به وسیله فرمول E= mc2 آینشتین به دست آورده است.

انرژی هر سیستم فیزیکی، معین میکند که آن سیستم چگونه میتواند از یک حالت کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری برود. به عبارتی بهتر، این سیستم با چه سرعتی میتواند محاسبه را انجام دهد.


این بود بازنویسی متن مقاله فیلیپ بال، زیر عنوان جهان؛ کامپیوتری غول آسا، ترجمه سلیمان فرهادیان در روزنامه شرق سال 1380 یا 1381.

متأسفانه درباره تاریخ انتشار مقاله، بیش از این چیزی در دسترس نیست؛ زیرا شانزده سال پیش، به هنگام بریدن متن مقاله از روزنامه، تاریخ انتشار روزنامه یادداشت نشده و از روی نکته ای احتمال می‌دهم مربوط به یکی از این دو سال باشد. لینک زیر نیز در بردارنده مفاهیمی است که آقای فرهادیان از مقاله فیلیپ بال ترجمه کرده است؛ ولی تهیه کننده جوان این مقاله، تنها چند سال پیش آن را تهیه کرده و به قدمت مقاله بال نیست:

Is the Universe a Giant Computer?: https://www.academia.edu/101818979




بررسی کامپیوتر «الهی» با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای «انسانی»


پیشگفتار:

با بررسی برخی آیات قرآن کریم، درخواهیم یافت که قرآن کریم نیز نظری شببه ولی بسیار کاملتر از آنچه که سث الّوید بیان کرد، دارد. یعنی ما در کیهانی زندگی می‌کنیم که همه کارهای ما و دیگرجانداران و نیز حرکت و شمار گیاهان و اجسام بی‌جان (جمادات) و ذرات بنیادی و غیربنیادی، انرژیها، پادمادگان، پرتوها، و به طور کلی هرآنچه که کیهان را شکل داده است، در هر لحظه در آن ثبت و ضبط (کامپیوت) شده؛ و زیر نظر مستقیم دیدگان تیزبین (بصیر) خداوند قرار دارند. یعنی کارکرد کیهان دقیقاً همان کارکرد کامپیوتر است؛ کلان کامپیوتری که مادر کامپیوترهاست؛ و مزایایی دارد که کامپوترهای دست ساز بشر هرگز نخواهند داشت.

از سوی دیگر، همان‌گونه که ما با PC یا Personal Computer خود به شبکه پهناور جهانی یا World Wide Web وصل می‌شویم، خداوند هستی بخش، از لحظه مهبانگ همواره و پیوسته به شبکه پهناور کیهانی (Cosmic Wide Web) که خود از آن به عنوان «کتاب» یاد می‌کند، متصّل و آنلاین بوده وهست و خواهدبود؛ و همه فعل و انفعالها یا کنش واکنشهای همه آفریدگان خود را در این کتاب، زیر نظر داشته و دارد. هر ستاره ای که زاده شود، هر گیاهی که سر از خاک بیرون آورد، در کتاب خداوند ثبت و ضبط می شود.

هرجا و هرگاه آفریدگانش شاد شوند، هرجا خللی ایجادشود، هرگاه کسی او را بخواند، و هرجا و هرگاه ستمی از سوی آفریدگانش به دیگر بندگانش برسد، هرگاه کژی و کاستی یا کوچکترین سهو و لغزشی از سوی کارگزارانش (فرشتگان) و بهترین بندگانش سربزند، و یا از سوی برگزیدگان و مقرّبان درگاهش درخواستی صورت گیرد، نظرش بیشتر معطوف به آن حالت و موقعیت می‌شود.


روشنگری: هرگاه چیزهایی گرداوری و ثبت شوند، کتاب‌ نامیده می‌شود. کار کامپیوتر نیز همین است، پس: ما در یک کامپیوتر (حسابگر یا ثبّات) کلان و فراگیر به نام «کیهان» زندگی می‌کنیم.


بررسی موضوع با استناد به آیات قرآن کریم:

یک- خداوند مدیر (اداره کننده)، مدبّر (تدبیرکننده کارها)، و پردازشگر کیهان

از آیات زیر چنین برمی آید که خداوند کیهان را به عنوان یک کامپیوتر، و زیر نظر مستقیم خود، تدبیر و مدیریت میکند:

و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبّة فی ظلمات الارض و لارطب و لایابس الّا فی کتاب مبین- انعام: 59

ترجمه: و نزد اوست کلیدها(بخوانید پسوردها یا رمزهای ورود)ی عالم غیب یا جهان ناپیدا (بخوانید کامپیوتر ویژه الهی) که کسی جز او بر آن‌ (کامپیوتر ویژه) آگاهی ندارد (حتا کارگزارانش که فرشتگان باشند.). و اوست که آگاه است به آنچه در خشکی و دریا(ها و اقیانوسها)ست؛ و نمی افتد برگ درختی مگر آنکه او به آن آگاه است و نیست دانه ای در تاریکیهای زمین، و نه تروخشکی مگر آنکه (همگی) در کتابی (کامپیوتری) آشکارساز ثبت و ضبط می‌شود.


یمحواالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب- رعد: 39

ترجمه: خداوند محو (دلیت) می‌کند؛ و ثبت (سیو) می‌کند؛ آنچه را که بخواهد؛ و نزد اوست کتاب مادر (کامپیوتر مادر)!


روشنگری: چون خداوند تنها در این آیه و در آیه پیشین، واژه عنده (نزد اوست) را به کار برده، به احتمال زیاد، کتاب مادر همان عالم غیب است که رمزهای ورود آن، تنها در نزد خداوند است. بنابراین، خداوند دو گونه کلان کامپیوتر دارد. یکی ویژه خود اوست و مربوط است به جهان ناپیدا یا عالم غیب که رازها و اسرار مگوی خداوند در آن قرار گرفته، و پسوردهایش تنها نزد خود اوست؛ زیر عنوان امّ الکتاب یا کامپیوتر مادر، و کلان کامپیوتر دیگری که توان آشکارسازی دارد؛ زیر عنوان کتاب مبین.

از آن روی خداوند کتابٍ مبینٍ (کامپیوتری آشکارساز) را به کار برده؛ تا بگوید این کامپیوتر نه تنها محاسبه گر است، بلکه قابلیت آشکارسازی برای بندگان خدا را نیز دارد و به هنگام لزوم و بویژه دوره رستاخیز، کارهای کرده و ناکرده آدمیان را با همین کامپیوتر به آن‌ها می نمایاند.

پرسش: چگونه خداوند کارهای ناکرده کسی را به او می نمایاند؟

یکی از ویژگیهای کامپیوتر آشکارساز، همچون کامپیوترهای انسانی، این است که هرگاه کاری را که باید انجام بدهی به انجام نرسانی، ارور می‌دهد که خطایی صورت گرفته! اگر به ارور توجه و آن را اصلاح کردی که کردی، وگرنه نتیجه ارور شما را یا در این جهان، یا در جهان آخرت، به شما می نمایاند.

و ما من غائبه فی السّماء و الارض الا فی کتاب مبین- نمل: 75

ترجمه: و نیست ناپیدایی در آسمان و زمین مگر در کتابی آشکار ساز (ثبت) است.


أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ- حج: 70

ترجمه: (ای رسول گرامی!) آیا نمیدانی که خداوند می‌داند آنچه را که در آسمان و زمین است؟ همانا آن در کتابی (ثبت و ضبط شده) است. این کار بر خداوند شدنی است.


دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)

خداوند کریم در دو آیه زیر، به دانشمندان اعصار و قرون می‌فرماید که من به ذره های بنیادی که خود در آغاز آفرینش آفریده‌ام و از ذره های قابل تصور همگان بسیار بسیار کوچکترند و تنها دانشمندان فیزیک به آن‌ها آگاهی خواهند یافت، و نیز به ملکولها که از ذره ها تشکیل شده‌اند و شیمیدانها به آن‌ها آگاهی خواهند یافت، آگاهم و آن‌ها را از قلم نینداخته، بلکه شمار آن‌ها را در کامپیوتر خود ذخیره سازی کرده ام:

و ما یعزب عن ربّک من مثقال ذرّة فی الارض و لا فی السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- یونس: 61

ترجمه: و پنهان نمی‌ماند از (نگاه تیزبین) پروردگارت ذره بسیار ناچیزی، نه در زمین و نه در آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.


لایعزب عنه مثقال ذرّة فی السّموات و لا فی الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- سبأ: 3

ترجمه: پنهان نمی ماند از (نگاه تیزبین) او (پروردگار) ذرّه بسیار ناچیزی در آسمانها و نه در زمین و نه کوچکتر از آن و نه بزرگ‌تر از آن، مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.


سه- خداوند روزی رسان

وما من دابّه فی الارض الّا علی الله رزقها و یعلم مستقرّها و مستودعها کل فی کتاب مبین- هود:6

هیچ جنبنده ای نیست در زمین مگر آنکه روزی او بر خداوند است و خداوند می‌داند جای همیشگی (لانه، آشیانه، زیستگاه) و جای موقت او را و همه این‌ها در کتابی آشکارساز (ثبت) است.


چهار- خداوند آمار دار، محاسبه گر (کامپیوت کننده)

خداوند، تغییر و تحول در کیهان و اجزای آن، و بویژه کردار مردمان را محاسبه و ثبت می‌کند و همواره به روز (Up date) است:

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ- یس: 12

ترجمه: همانا ما مردگان را زنده می‌کنیم و می نویسیم (ثبت می‌کنیم) آنچه را که پیشتر انجام داده‌اند؛ و هرآنچه از آنان برجای مانده است؛ و هر چیزی را در رهنمایی آشکارساز (کامپیوتری) شمارش (کامپیوت) کرده ایم.

وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا- نبأ: 29

و هر چیزی را شمارش و ثبت کرده‌ایم.

یَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَىٰ کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا- جن: 28

(خداوند) می‌داند که آنان (پیامبران) پیامهای پروردگارشان را به درستی رسانده اند و خداوند بر آنچه نزد آنان هست، احاطه و آگاهی دارد و شمارش می‌کند هر چیزی را با شماره ای (کدی).

إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا- مریم: 93 و94

هرکه در آسمانها و زمین (کیهان) است، ناگزیر نزد خداوند رحمن (به عنوان) بنده ای درآید؛ و به درستی همه را آمار گیرد و شمارش کند، شمارش کردنی.


پنج- کارکردهای کامپیوتر آشکارساز در زمینه ضبط صدا و تصویر

کامپیوتر الهی نیز مانند کامپیوترهای دست ساز بشر، گفتار و کردار آفریدگان را ثبت و ضبط (سیو) میکند و در مواقع لزوم از جمله در روز رستاخیز (یوم تبلی السرائر)، آن‌ها را پخش می‌کند:

و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یاویلنا مالهذاالکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الّا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً ولا یظلم ربّک احداً (کهف: 49)

ترجمه: و کتاب گذاشته می‌شود. (بخوانید فولدر کامپیوتر آشکارساز که کردار آدمیان را ضبط کرده). پس می‌بینی مجرمان را ترسان از وضعیتی که در آن قرار دارند؛ و می‌گویند وای بر ما! وه که چه کتابی است این! هیچ کوچک و بزرگ و کم و بیشی را فروگذار نکرده، مگر که برشمرده و آمار آن را گرفته است! و آنچه را که (در دنیا) انجام داده‌اند، جلو چشمشان به نمایش در آمده است؛ و (چون همه چیز با مدرک صوتی و تصویری است،) پروردگارت به هیچ‌کس ستم روا نمی‌دارد.


یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا ۚ أَحْصَاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ- مجادله: 6

روزی که خداوند برانگیزد همگی آن‌ها را. پس آنچه را که انجام داده‌اند آگاهشان می‌سازد. خداوند کردار آن‌ها را آمار گرفته و ثبت کرده، (هرچند) آنان کردار خویش را فراموش کرده‌اند! خداوند گواهی است بر هر چیزی (با سند و مدرک).

ولله السّموات والارض و یوم تقوم السّاعه یومئذ یخسرالمبطلون (27) و تری کل امة جاثیة کل امة تدعی الی کتاب‌ها الیوم تجزون ماکنتم تعملون (28) هذا کتابنا ینطق بالحق انّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون (جاثیه: 29)

ترجمه: و مالکیت آسمانها و زمین (کیهان) از آن خداوند است و روزی که رستاخیز برپاشود، باطلگرایان زیان می‌بینند؛ و می‌بینی هر گروهی به زانو درآمده است. هر گروهی خوانده می‌شود به سوی کتابش(که کردارهایش در آن ثبت شده است). امروز سزای کردارهای خود را می‌بینید. این کتاب ماست که گویای حق و راستی است. همانا که هرآنچه را که شما انجام می‌دادید، ما گرته برداری (کپی) کرده بودیم.


و لا نکلّف نفساً الّا وسعها و لدینا کتاب ینطق بالحق و هم لایظلمون- مؤمنون: 62

ترجمه: بر کسی سختی هموار نمی‌سازیم؛ مگر به اندازه توانش؛ و پیش ماست کتابی که گویای حق و راستی است و (در نتیجه) بر آنان ستم نمی‌رود.

وَکُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ وَکُلُّ صَغِیرٍ وَکَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ

ترجمه: و هرچه کرده‌اند، در کارنامه هایشان ثبت، و هر خردوکلانی در آنها نگارش شده است.


شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی

افزون بر کارکردهای یاد شده که ویژگی همه کامپیوترهاست، کامپیوتر آشکارساز، ویژگیهای نیز دارد که منحصر به فردند؛ مانند به گفتار درآوردن اعضای بدن:

یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون- نور: 24

ترجمه: روزی که زبانها و دستها و پاهایشان بر آنچه که آن‌ها کرده اند، گواهی می‌دهند.


الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یعملون- یس: 65

ترجمه: در چنین روزی بر دهانهایشان مهر خاموشی می نهیم؛ و دستهایشان با ما سخن می‌گویند؛ و پاهایشان بر آنچه که کرده اند، گواهی می‌دهند.


و یوم یحشر اعداءالله الی النّار فهم یوزعون (19) حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (20) و قالوا لجلودهم لم شهدتّم علینا قالوا انطقناالله الذی انطق کل شیء و هو خلقکم اول مرّة و الیه ترجعون (21)- سوره فصلّت

ترجمه: و روزی که گسیل می‌شوند دشمنان خدا به سوی دوزخ؛ و همگی گرد آورده میشوند(19) تا هنگامی که نزد دوزخ فرارسیدند، گوشها و چشمان و پوستهایشان، به دلیل آنچه عمل می‌کرده اند، بر علیه آنان گواهی می‌دهند(20) و آنان به پوستهایشان می‌گویند چرا بر علیه ما گواهی دادید؟ و پاسخ می‌شنوند آن کسی که هر چیزی را به گویش وا می‌دارد، ما را به گویش واداشت و او شما را اولین بار آفریده و به سوی او باز می‌گردید.


فانتقمنا منهم و انّها لبامام مبین- حجر: 79

ترجمه: پس انتقام می‌گیریم از آنان و همانا (کردار آنان) در راهنمایی آشکارساز ثبت است.


هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.

از مقایسه دو آیه زیر، به این نتیجه می‌رسیم که قرآن کریم و کتاب مبین دو روی یک سکه اند. بدین ترتیب که خداوند هرانچه را که در هستی عملی آفریده، در هستی نظری گرد آورده و آن را قرآن خوانده است. به همین دلیل قرآن کریم، منظومه هستی است.


طس تلک آیات القرآن و کتاب مبین- نمل: یک

ترجمه: طس. آن است آیه‌های قرآن، و کتابی آشکارساز


الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین- حجر: یک

ترجمه: الر. آن است آیه‌های کتاب (هستی)، و قرآنی آشکارساز


هشت- مینی کامپیوترها

گفتیم که خداوند به وسیله کامپوتر کلان خود، کیهان را اداره می‌کند؛ ولی این کلان کامپیوتر به کامپیوترهای کوچکتری و در جاهایی به کامپیوترهای بسیار کوچکی (مثلاً آنجا که خداوند روزی رسان، حتا در قعر دریا، کرمی ناتوان را هم بی روزی نمی‌گذارد!!) در ارتباط است و گذشته از ارتباط و رسیدگی به آنها، در صورت لزوم، داده‌های آن‌ها را نیز در بخشی از حافظه(Memory) خود بایگانی و نگهداری می‌کند.


نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)

دو تا از این مینی کامپیوترهای الهی که با هر انسان بالغی برای ثبت کردار نیک و بدش همراه هستند، کرام الکاتبین عنوان گرفته اند. برای آگاهی بیشتر از کرام الکاتبین لینک زیر را ببینید:

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان): https://www.academia.edu/45148542

نگارش و ویرایش: شهریور 1397

ویرایش دوم: مهر 1398

ویرایش سوم: بهمن 1399

ویرایش چهارم: آبان 1400

ویرایش پنجم: اردی‌بهشت 1402

ویرایش ششم: اردی‌بهشت 1403

ویرایش هفتم: دی 1403

احمد شمّاع زاده


سنن الهی، ویژگیها و کارکردها

سنن الهی، ویژگیها و کارکردها

احمد شمّاع زاده

تعریف سنن الهی:

اصولی (Principles) را که خداوند در برنامه‌ریزی برای آفرینش، در میان اجزای کیهان نهادینه کرده است، سنن الهی (قوانین طبیعی) نامیده می‌شوند.

دانش به معنای کشف و شناخت این اصول است؛ و دانشمند کسی است که بتواند برخی از این اصول را کشف کند.


در تشریح این تعریف باید گفت:

یک- کل کیهان، یک سیستم است.

دو- ویژگی یک سیستم، آن است که اجزای آن، در عین حالی که خود هویتی دارند، هویت سیستم را نیز شکل می‌دهند.

سه- یک سیستم، هنگامی که شکل گرفت، در عین حالی که از اجزای خود تشکیل شده، به عنوان یک هویت تازه، بر اجزای خود تأثیر می‌گذارد.

چهار- اجزای یک سیستم، طبق قوانین حاکم بر سیستمی که در آن واقع شده اند، عمل می‌کنند و قوانین سیستم بر آن‌ها حاکم است. یعنی اگر جزئی بر خلاف قوانین سیستم عمل کند، سیستم آن جزء را از گردونه خود بیرون می‌اندازد.

پنج- گاهی در جزئی از یک سیستم، به دلایل مختلف، دگرگونی ایجاد می‌شود؛ و سیستم را به واکنش وا می‌دارد. یعنی با دگرگون شدن جزئی از یک سیستم، دیگر اجزاء آن نیز دگرگون، و در کل سیستم دگرگونیهایی ایجاد می‌شود.

شش- اگر دگرگونیها، عمیق و بسیار تأثیرگذار باشند، سیستم از هم گسیخته می‌شود.


سعدی علیه الرّحمة در مورد سیستم جامعه انسانی چنین گفته است:

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفریش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار


همین اشاره سعدی را اگر به کل کیهان تعمیم دهیم چنین می‌شود:

چو جزئی دگرگون کند روزگار

دگر اجزاء را نماند قرار


اصول حاکم بر کیهان و اجزای آن:

یک- آفریدگان و پدیده‌ها (فنومنها)ی ناشی از آفریدگان، با یکدیگر در ارتباط هستند.

دو- آفریدگان و پدیده‌ها، بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند.

سه- اصل سوم که نتیجه دو اصل پیشین است، کارکردش علت و معلولی (کنش واکنشی) است:

اگر چنین شود چنان نتیجه‌ای حاصل خواهد شد؛ اگر چنین کنی، چنان نتیجه‌ای می‌گیری.

اصل پاولی نشان داد که این کنش واکنشها چگونه است:

اصل ﭘﺎﻭﻟﯽ می‌گوید: هیچ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﻫﺴﺘﯽ، ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴتند.

مثلاً سیبی ﺭﺍ برمی‌داریم ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ میلیاردها ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، تنها ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنیم. ولی چون عدد اتمی هر الکترون ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، فرض کنید ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ، 23 ﺑﺎﺷﺪ.

پائولی ثابت کرد در هیچ جایی از هستی نمی‌توانید چیزی مادّی را بیابید که عدد کوانتمی آن 23 باشد. حال اگر دستمالی را برداریم و سیب را برق بیندازیم، از اصطکاک ایجاد شده، انرژی حاصل می‌شود این انرژی عدد کوانتمی آن الکترون را ارتقاء داده و به مثلاً 26 می‌رساند. درست در همان لحظه تنها الکترونی که در جهان هستی با عدد کوانتمی 26 بوده، دگرگون می‌شود.


البته جدای از سه اصل یاد شده، و اصول دیگری که در قرآن آمده و در پژوهش فعل الهی (Divine Act) به آن پرداخته ام، از جمله اصل عدم قطعیت (که با اصول قرآنی فعّال لمایرید و یهدی من یشاء و یضلّ من یشاء منطبق است)، و اصولی که دانشمندان به آن‌ها دست یافته‌اند همچون اصل پاولی، اصول دیگری نیز بر کیهان حاکم است که در قرآن به آن‌ها اشاره شده، و بر دانشمندان فرض است تا با کمک قرآن با کوشش کمتری به آن اصول دست یابند.

زیرا ما باید به قرآن به گونه‌ای بنگریم که باور داشته باشیم این کتاب الهی، راه پرپیچ و خم دانش انسانی را هموار کرده؛ ولی کمتر دانشمندی است که به آن توجه کند.

در پژوهش تأیید علمی منشأ حیات در قرآن آورده ام:

راهنماییهای این کتاب عظیم، دانشمندان را از پژوهش‌های طولانی بی‌نیازمی‌سازد؛ چنانکه فرمود: و علی‌الله قصد‌السبیل و منها جائر ولو شاء لهدیکم اجمعین (نحل: 9)

ترجمه: و بر خداوند است صرفه جویی در راه (رسیدن بندگان کوشایش به مقصد) و برخی از راهها کژی و ناراستی است. (البته) اگر خداوند بخواهد همگی شما را (به مقصد و مقصود) هدایت میکند. (ولی در سنت او نیست؛ بلکه از شما حرکت، و از خداوند برکت!)

یکی از آن اصول این است که خداوند 1400 سال پیش در قرآن آورده است که ما کیهان را همواره گسترش می‌دهیم؛ ولی کیهانشناسان پس از پنجاه سال بحث و گفت و گو به آن دست یافتند. اصل دیگری که قرآن یاداور دانشمندان شده، آن است که تنها چهار نیرو بر کیهان حاکم است. فیزیکدانان سالهاست که به این چهار نیرو دست یافته اند؛ ولی باز هم به دلایلی تحریک می‌شوند تا نیروی پنجمی را بیابند؛ که با توجه به اصل قرآنی چهار نیرو، کوششان بیهوده است.

اصل دیگری از قرآن پیرامون آفریدگان، در آیه زیر آمده است:

قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا (اسراء: 84)

ترجمه: بگو کارکرد هر آفریده‌ای بر مبنای سیستمی است که او را شکل‌داده؛ پس پروردگارتان داناتر است کسی را که اوست راه‌یافته‌تر راهی را.

درباره فهم این آیه و اصل ناشی از آن باید گفت:

یک: «اجزاء، بر اساس شاکله ای (سیستمی) که در آن واقع شده اند، عمل می‌کنند و قوانین سیستم بر آن‌ها حاکم است. یعنی اگر جزئی خلاف قوانین سیستم عمل کند، سیستم آن جزء را از گردونه خود بیرون می‌اندازد».

دو: «کارکرد هر چیزی، بر مبنای آن چیزی است که آن را شکل داده».

یعنی همه آفریدگان و هر جزئی از آنها، چه بخشی از یک سلول باشد، همچون کروموزوم، ژن و دی. ان. آ.، چه یک تک یاخته باشد، چه گیاه باشد، چه ستاره، چه حیوان و چه انسان، همگی نسخه دیگری از خود را به وجود می‌آورند! چه با شکوهند آفریدگان خداوند!!

خداوند در بخش دوم این آیه می‌فرماید: با اینکه هر فرد و هر جزئی از کیهان، بر سیستمی که در آن قرارگرفته تأثیرگذار است و از آن متأثّر می‌شود، ممکن است خود نداند که در کجای سیستم واقع شده و چه نقشی را در سیستم ایفا می‌کند، ولی خداوند بهتر می‌داند که در چه راهی است؛ و چه نقشی را در سیستم ایفا می‌کند:

پروردگارتان داناتر است کسی را که اوست راه‌یافته‌تر راهی را.

سنن الهی در قرآن:

سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا (فتح: 23)

ترجمه: آن سنت خداوندی، که به درستی از پیش برنامه‌ریزی شده و هرگز برای سنت خداوند جانشینی نمی یابی.

سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا (احزاب: 62)

سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنَا ۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا (اسراء: 77)

سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ ۖ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ (غافر: 85)

مَا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ۖ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۚ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا (احزاب: 38)

اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ ۚ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ۚ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا (فاطر: 43)


نقش و ویژگی سنن الهی:

همه این آیات نقش و ویژگی سنن الهی را به گونه های مختلف به ما گوشزد می‌کنند:

نقش: سنت خداوند در میان مردمان پیشین و کنونی جاری و ساری بوده، و آن‌ها را دگرگون کرده است.

ویژگی: این سنتهای دگرگون کننده، خود دگرگونی (تحوّل و تبدّل) پذیر نیستند؛ بلکه ثابت و همیشگی هستند.

خداوند در این آیات، ظاهراً به سنتهای اجتماعی میان اقوام، گروهها و جوامع اشاره می‌کند؛ ولی همان‌گونه که گفته شد سنن الهی محدود به سنّتهای اجتماعی میان مردمان و جوامع نمی‌شوند؛ بلکه همه آفریدگان و اجزای کیهان را در بر می‌گیرد.


کشف و شناخت سنّتها، علم یا دانش انسان را شکل می‌دهند؛ چنانکه در تعریف علم آورده‌ام:

کشف و شناخت تأثیروتأثرها و کنش واکنشهای (روابط علت و معلولی) میان اجزای کیهان (جهان ذرات و جهان ابعاد بزرگ) که خداوند در میان آن‌ها برقرار، و نهادینه کرده، و به سنن الهی یا قوانین طبیعی شهرت یافته‌اند، علم یا دانش نامیده می‌شود.

برای آگاهی بیشتر: علم و روش شناخت علمی: https://www.academia.edu/103293430


خداوند انسان را آفرید، و پیش ازآفرینش او همه آنچه را که از نظر مادّی در زمین و در منظومه خورشیدی نیاز داشته، برای او فراهم آورده است. عمرهای طولانی انسانهای اولیه مانند آدم و نوح، نشانگر آن است که انسان اگر به درستی زندگی کند، عمری بسیار طولانی خواهد داشت؛ ولی انسان با نادیده گرفتن یا سهل انگاری در کاربرد درست نیازمندیهای زندگی که کارکردشان علت و معلولی است، در آغاز محیط پیرامون خود را ناسالم می‌کند و سپس در آن آلودگیهای غوطه می‌خورد و از سلامتی و بهروزی خود می کاهد و از خداوند رحمن (هستی بخش) و رحیم (خواهان نیکی برای همگان) طلبکار می‌شود که چرا چنین است و چنان!!

در همین راستا، کسانی که از کارکردها و مکانیزمهای سنن الهی آگاهی ندارند، پرسشها و ابهاماتی را مطرح می‌کنند؛ مثلاً می‌پرسند چرا خداوند سلطه ستمکاران را بر ما پایان نمیدهد؟‌

خداوند از پیش پاسخ داده است که ان الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم. این آیه خود یک سنت الهی و اصلی قرآنی است که خداوند در کار مردمان دخالت نکند. یا اینکه:

خداوند یا می‌داند که فرزند فلان پدرومادر کور به دنیا میآید یا نمی‌داند. اگر می‌داند چرا می‌گذارد آن فرزند کور به دنیا بیاید و این ستمی است که خداوند بر آن کودک روا داشته است؛ و اگر نمی‌داند، این چه خدایی است که نمی‌داند ولی خود را بسیار دانا میخواند؟!

پاسخ این است که خداوند می‌داند؛ ولی او در هرکاری و بویژه کارهایی که طبق سنن الهی صورت می‌گیرد، جز در موارد بسیاربسیار نادر، دخالت نمی‌کند. سنت الهی این است که مثلاً اگر یکی از پدر یا مادر مشکلی ژنتیک داشته باشند و یا به هنگام مباشرت با همسر خود فعل نادرستی انجام دهند، نتیجه این ناهنجاریها در فرزند آینده شان بروز کند.

برای آگاهی بیشتر به دو لینک زیر بازگشت شود:

تیر 1402

ویرایش: آذر 1403

ویرایش دوم: دی 1403

احمد شمّاع زاده

اشاره های قرآنی و پرسشهای انسانی

اشاره های قرآنی و پرسشهای انسانی

احمد شماع زاده


در پی، آیه هایی را می‌بینید که نه در تفسیرها تفسیر (پرده برداری) شده اند، و نه اندیشه نگارنده توانسته است پرده ای از پرده ها و بطنی از بطنهای آنها را باز کند؛ هرچند کسانی که با قلم نگارنده آشنایی دارند، می‌دانند که پیرامون بسیاری از آیاتی که تفسیرنشده بودند، تا آنجا که در توان بوده، با تدبر در آن آیات روشنگری کرده ام. بنا بر این:

شایسته است فیزیکدانانی که کارویژگی‌شان امواج نوری و پرتوهای گوناگون است، روی این آیات از دیدگاه فیزیک و ماهیت نور کارکنند؛ و دستاوردهای خود را به جهانیان اعلام کنند:

یک- و له ماسکن فی‌ا‌لّیل والنهار(انعام: 13)

ترجمه: و از آن اوست آنچه که در شب و روز ساکن هستند.


آفریدگان مادّی، همه در حرکت اند؛ چه ذرات زیر اتمی و سلولها، چه ستارگان و ابرنواخترها، و چه انس و جن؛ ولی خداوند در این آیه به ما می‌گوید که در این کیهان چیزهایی مادّی دیگری وجود دارند که همواره ساکنند!

نگارنده می‌خواهد بداند آنها چیستند؟


پاراگراف بالا را پنج سال پیش نوشته‌ام؛ ولی چیزی که به تازگی به آن رسیده‌ام، این است که احتمالاً منظور نظر خداوند آن است که: چیزهایی هستند که به هنگام شب و روز و تحول زمان که بر همه چیز تأثیرگذار است و موجب تغییرات جوهری و کمّی در اشیاء مادّی می‌شود، بر آن‌ها بی تأثیر است و از این جهت همواره ساکن، یعنی بدون حرکت هستند؛ هرچند در جهانی مادی قرار دارند.

از سوی دیگر، هنگامی که مشغول مطالعه کتاب مادّه، انرژی، و جهان هستی (بخش فیزیک ذرات بنیادی) بودم. دانستم چه زحمتهای بسیاری کشیده شده تا دانشمندان توانسته اند ذرات مختلف از جمله ذرات درون اتم را کشف کنند. کوششهای دانشمندان از سالها پیش برای کشف ذرات بنیادی آغاز شده و تاکنون ادامه داشته و دارد؛ تا بلکه ذراتی را که همزمان با آفرینش کیهان به وجود آمده اند، با هزینه‌های بسیار هنگفتی که دولتها اختصاص داده اند، شناسایی کنند!

در نتیجه به این اندیشه فرورفتم:

همان‌گونه که خداوند بسیاری نکته‌های علمی را به وسیله آیاتش به ما آموخته، و ما را از وجود آن‌ها آگاه ساخته، ممکن است راهنماییهایی را هم برای کشف ساده‌تر ریزه کاریهایی که در طبیعت نهادینه کرده، در قرآن یاداورمان شده باشد تا به وجود این ذرات زودتر پی ببریم، ولی هنوز کسی به فهم و درک آن راهنماییها پی نبرده است.

نکته دیگری که پیرامون فهم این آیه به ذهم رسیده، این است که زمان بر آن‌ اشیاء ناشناخته نمی‌گذرد؛ زیرا زمان نتیجه حرکت است. پس هنگامی که می‌گوید چیزهایی ساکن اند، معنایش این است که زمان بر آنها نمی‌گذرد. یعنی هرچند در جهانی مادی به سر می‌برند، ولی گذر زمان یا تغییر و دگرگونی در آنها صفر است.

در مدلی مدرن برای کیهان آورده‌ام که عرش یا مرکز حلزون کیهانی، زمان بر آن نمی‌گذرد؛ ولی ممکن است آفریدگان مادّی دیگری جز عرش هم آفریده شده باشند که زمان بر آن‌ها نگذرد. زیرا می‌گوید در شب و روز، یعنی در جهانی که خورشید دارد! بدین ترتیب خداوند به ما می‌گوید بروید پژوهش کنید تا بدانید چه جاهای دیگری از کیهان بی زمان هستند!


دو- انطلقوا الی ظلّ ذی ثلاث شعبٍ (30) لا ظلیلٍ ولا یغنی من‌اللّهبٍ (31) انّها ترمی بشررٍ کالقصرٍ(32) کانّه جمالتٍ صفر(33) - سوره مرسلات

ترجمه: بروید به سوی سایه ای دارای سه شاخه. نه سایه‌افکن است؛ و نه بی‌نیازکند از شراره آتش. همانا آن می افکند شراره ای از آتش به بلندای کاخی. گویی چیز زیبایی است که رنگش به زردی می‌زند.

این آیات که ظاهراً مربوط به آخرت و دوزخیان است، دارای نکته‌های علمی پیچیده‌ای هستند؛ به گونه ای که ذهن آدمی حتّا برای طرح پرسشی پیرامون این گونه سایه قد نمی‌دهد! اگر کسی مسائل مربوط به نور از جمله فیزیک نور و ماهیت نورهایی همچون لیزر را بداند، ممکن است بتواند با پژوهش، این آیات را درک کند!

نگارنده با پژوهشهایی که از چندین سال پیش تاکنون انجام داده است، معتقد شده‌ام که این سایه سه شاخه، لیزر است؛ در نتیجه لیزر نباید نور باشد؛ و خداوند خواسته است این نکته و دیگر نکته‌هایی را با این آیات به ما بیاموزد؛ بویژه آنکه به تازگی متوجه شده‌ام، لیزر سه شاخه نیز وجود دارد؛ که مهمترین گونه از لیزرهاست.

تحقیق نگارنده روی این موضوع ادامه دارد؛ ولی اگر فیزیکدانان بتوانند با پژوهشهای خود ثابت کنند که لیزر نور نیست، بلکه سایه‌ای از نورهاست، یکی دیگر از معجزات قرآنی به سه دلیل زیر رقم می‌خورد:

یک- نظر نگارنده که معتقد است همه چیز در قرآن یافت می‌شود و خود کاشف کروموزم، دی آن آ، ژن، منشأ حیات، طیف کامل نور، پادمادّه، شکل کیهان، و موارد بسیار دیگری است، بیش از پیش تأیید می‌شود.

دو- قرآن راهنمای فیزیکدانان شده تا بدانند که لیزر نور نیست، بلکه سایه نور است.

سه- باید روی لیزر سه شاخه بیشتر پژوهش کنند، تا به شگفتیهای دیگری دست یابند که دیگر فیزیکدانان تاکنون به آن‌ها دست نیافته اند. چنانکه کروموزومهای درشت (Giant Chromosomes) را که قرآن کریم، اهمّیّتشان را یاداور شده بود، در دانش امروز جایگاه ویژه ای دارند.


سه- الم تر الی ربک کیف مدّالظّل ولو شاء لجعله ساکناً ثم جعلناالشّمس علیه دلیلاً ثم قبضناه الینا قبضاً یسیراً (فرقان: 45 و 46)

ترجمه: آیا به سوی پروردگارت نمی‌نگری که چگونه سایه را کشید؛ و اگر می‌خواست همانا آن را ساکن قرار می‌داد. سپس خورشید را دلیلی بر آن قرارداد. سپس آن را به سوی خود برگرفتیم برگرفتنی شدنی.


چگونه سایه ممکن است ثابت بماند؟ آیا منظور خداوند این است که خورشید یا ستارگان از حرکت باز ایستند؟ یا خداوند کریم نکته های دیگری از بیان این آیه در نظر دارد؟ چگونه و چرا خداوند سایه را به سوی خودش برگرفته آنهم برگرفتنی امکانپذیر؟!!


چهار- اولم یروا الی ماخلق‌الله من شیء یتفیّؤا ظلاله عن‌الیمین والشمائل سجداً لله وهم داخرون (نحل: 48)

ترجمه: آیا هرگز نمی‌نگرند به سوی آنچه خداوند آفریده‌است؟ از چیزی که می‌افکند سایه خود را از راست و چپها. سجده‌کنندگانند برای خداوند، و آنان فروتنانند.

این آفریدگان چگونه آفریدگانی هستند که راستگرد و چپگرد دارند و چپگردهایشان بیشتر از راستگردهایشان است! (راست را مفرد و چپ را جمع به کار برده است!) در مورد ذرات می‌توان گفت ذراتی با چنین وضعیتی وجود دارند؛ ولی در مورد آنانکه سایه دارند، یعنی به اندازه ای بزرگند که به چشم ما انسانها می‌تواند بیایند، چگونه است؟ یقینا فرشته نیستند؛ زیرا که فرشتگان مادی نیستند و سایه ندارند؛ بلکه منظور از سایه دار بودن آنها، مادی بودن آنهاست تا تصور نشود فرشته اند.

پنج- اوقد لی یا هامان علی‌الطّین (قصص: 38)

ترجمه: برافروز برای من ای ‹هامان› بر گل.

در مورد این آیه ساده ترین موضوعی که به ذهن نگارنده رسیده آجرپزی برای ساخت رصدخانه است. اگر منظور خداوند این موضوع باشد، به ما گفته است که در زمان فرعون (یعنی حدود سه هزار و پانصد سال پیش) آجرپزی آغاز شده و یا رواج داشته است.

ایمیل نگارنده برای تماس: hmdshmzdeh@gmail.com

نگارش: 1384

ویرایش دوم: شهریور 1389

ویرایش سوم: مرداد 1401

ویرایش چهارم: فروردین 1403

ویرایش پنجم: تیر 1403

ویرایش ششم: دی 1403

احمد شمّاع زاده

تصویری از «رستاخیز» یا «یوم الخروج»

تصویری از «رستاخیز» یا «یوم الخروج»


احمد شمّاع زاده


یوم یسمعون‌الصّیحه بالحقّ ذلک یوم‌الخروج(ق: 42)

روزی که (مردگان) به شایستگی میشنوند صدایی سهمگین را. آن روز، رستاخیز است.

خداوند در آیات دیگری گفته‌است: ‹من‌الاجداث = از گورها›؛ ولی در این آیه به گورها اشاره ای نشده. شاید خداوند می‌خواسته تأکید خود را بر چگونگی رستاخیز بگذارد و یا با نیاوردن ‹از قبرها›، نکته‌ای را یاداورمان شود. برای نمونه در همین سوره آمده‌است:

و نزّلنا من السماء ماءَ مبارکاً فأنبتنا به جناتٍ و حبّ الحصید والنّخل باسقاتٍ لها طلع نضید رزقاً للعباد و احیینا به بلده میتاً کذلک‌الخروج (ق: 9 تا 11)

و فروفرستادیم از آسمان آبی پربرکت را. پس رویاندیم به وسیله آن باغها و مزرعه ها یی را. و نخلهای برافراشته ای که طلعهای متراکمی دارند. بهره ای از روزی برای بندگان و بدین‌ وسیله زنده‌‌ می‌کنیم سرزمین مرده‌ای را. این‌چنین است رستاخیز.

و در سوره زخرف آیه 11همین مضمون خطاب به انسان آمده است:

وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا ۚ کَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ

و آن کس که آبى به اندازه از آسمان فرود آورد، پس به وسیله آن، سرزمینى مرده را زنده گردانیدیم؛ همین گونه [از گورها] برمیخزید.

یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَکَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ

زنده را از مرده بیرون مى‌آورد، و مرده را از زنده بیرون مى‌آورد، و زمین را بعد از مرگش زنده مى‌سازد؛ و بدین گونه [از گورها] برمیخیزید. (روم: 19)

یعنی همان‌گونه که گیاهان را از زمین با آب و خاک زنده می‌کنیم، ‹خروج› دوباره همه‌چیز، از جمله انسان‌ها در آغاز رستاخیز چنین خواهد بود.


آیه زیر نیز همین مضمون را به‌گونه‌ای گسترده تر،‌ بیان‌ می‌کند:

و هوالذی یرسل‌الرّیاح بشراً بین یدی رحمته حتّی اذا اقّلت سحاباً ثقالاً سقنه لبلدٍ میّتٍ فانزلنا به‌الماء فاخرجنا به من کل‌الثّمرات کذلک نخرج الموتی لعلکم تذکرون (اعراف: 57)

ترجمه: اوست که می‌فرستد باد را که بشارتی است از رحمتش تا آن هنگام که ابری کم حجم، سنگین (پربار) شود رفع تشنگی می‌کنیم به وسیله آن برای سرزمینی که مرده بود. پس آب را فرومیفرستیم بر آن سرزمین. پس بیرون میآوریم به وسیله آن همه گونه میوه ای. بیرون آمدن مردگان نیز به همین گونه است باشد که یاداور شوید.


خداوند در سوره‌ طارق، پس از اینکه درباره آفرینش انسان سخن می‌گوید، چگونگی بازگشت جسمانی او را نیز یاداورمی‌شود و همین روش را به‌گونه‌ای دیگر بازگومی‌کند:

والسّماء ذات‌الرّجع والارض ذات‌الصّدع انه لقول فصل و ما هو بالهزل

آسمان دارای باران است، و زمین دارای شکاف است. این سخن همانا گفته‌ای بازشناختی است و بی‌هوده نیست. (طارق: 11 تا 14)


همین مضمون، پس از آیه ‹یوم‌الخروج› (ق: 43 و 44) نیز بیان‌شده:

انا نحن نحیی و نمیت و الیناالمصیر یوم تشقّق‌الارض عنهم سراعاً ذلک حشر علینا یسیر


پس، سخن از شکافته‌شدن زمین و حشر سریع و زودهنگام (سراعاً) است؛ نه مانند بار اول که به‌دنیا آمدند و حدود 16 سال طول‌کشید تا به رشد و بالندگی رسیدند، بلکه به‌سرعت و همانند گیاهانی که با دوربین‌های فیلمبرداری خودکار، رشدشان را تندشده به‌ تصویر می‌کشند، همان‌گونه که در این دنیا ما را از زمین ‹نشوونما› داد (والله انبتکم من‌الارض نباتاً ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجاًـ نوح: 17 و18)، بار دیگر به سرعت از زمین ‹می‌رویاند›. (اذ انشأکم من‌الارض ـ نجم: 32)

در همین راستا: یوم یخرجون من الاجداث سراعاً کانهم الی نصب یوفضون (روزی که بر می خیزند از گورها به سرعت. گویی برای گرفتن بهره ای دنیوی شتابانند. معارج: 43)


خداوند به‌گونه‌های دیگری نیز ‹خروج› را توصیف‌ کرده‌است:

یخرجون من‌الاجداث کانهم جراد منتشر (برمی خیزند از گورها، گویی همچون ملخ‌ همه جا را پر کرده اند. قمر: 7)

چرا خداوند ملخ را مثال‌زده‌است؟

هر اشاره قرآنی، هرچند اشاره‌ای کوچک، نکته‌ها دربردارد؛ و به‌هیچ‌روی نباید ترجمه آن را سرهم‌بندی کرد. بنابراین باید در همین مثال هم اندیشه‌ و تدبر کنیم تا بدانیم منظور خداوند از این مثال چه‌ بوده‌است؟

***

پس از تدبر در این مثال قرآنی، متوجه‌می‌شویم که آفرینش ملخ دو ویژگی مهم دارد. یکی اینکه ‹خلق‌السّاعه› آفریده‌می‌شود، و دیگر اینکه هنگامی که ملخ‌ها به کشتزارها حمله‌می‌کنند، ‹انبوه›اند؛ و معلوم است که با هم آفریده‌شده‌اند. پس خداوند با این مثال بسیار ساده، حشرونشر انس و جن را در آغاز رستاخیز، ترسیم‌کرده‌است. یعنی همه مردمان جن و انس، به‌یکباره، و با سرعت تمام، برانگیخته‌ می‌شوند.


فیلم‌های مستند زیادی از زادوولد جانواران مختلف تولید‌شده و تا آنجا که ممکن بوده بسیاری از آنها را دیده‌ام؛ ولی تاکنون تولید مثل ملخ را ظاهراً نتوانسته‌اند فیلمبرداری کنند؛ اما شبیه آن را دیده‌ام که برای این مثال قرآنی مناسب است:

مستند 5 تلویزیون، روزی از تولید مثل لاک‌پشت‌ها فیلمی پخش‌کرد که بسیار عجیب بود. شمار بسیار زیادی لاک‌پشت مشغول تخمگذاری در ساحل دریا هستند و روی تخم‌ها را می‌پوشانند. سپس زمانی را نشان می‌داد که خیل عظیم جوجه‌ها را می‌دیدی که به‌یک‌باره از تخم ‌سربراورده اند و روانه دریا ‌شده اند. همین رهسپاری گروهی آنها به سوی دریا بود که بسیارشگفت‌انگیز می‌نمود.

انسان از خود می‌پرسد، اینها چگونه همه باهم از تخم سر‌براوردند؟! چقدر انبوه و زیادند!! به گونه‌ای که تمام ساحل با آن بزرگی را پر کرده‌ بودند. و چرا همه باهم به سوی دریا رهسپارند؟! و ندایی باطنی می‌گوید خداوند با این کارها می‌خواهد رستاخیز را به تصویر بکشد: آری! لاک‌پشت‌ها هم می‌توانند رستاخیز را برای ما به‌ تصویر بکشند!


انسان اندیشمند می‌پرسد همه اینهایی که گفتی تصویری از قیامت و روشی است که خداوند بدین گونه ما را برمیانگیزاند؛ ولی لاکپشتها از تخمها بیرون آمدند؛ گیاهان بذرشان یا در زمین وجود داشته یا کشاورز پاشانده است؛ پس انسانها که بذر و تخمی از آنان باقی نمانده، چگونه برانگیخته میشوند؟

پاسخ: خداوند در کتابش از هیچ موضوعی فروگذار نکرده و پاسخ این پرسش را هم داده است. باز هم سوره ق و این بار در آیات سوم و چهارم سوره ق دقت کنید:

أءذا کنّا تراباً ذلک رجع بعید قد علمنا ما تنقص‌ الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ

ابتدا پرسش انکارآمیز کافران پیرامون بازسازی بدن انسان در روز رستاخیز است که: آنگاه که ما خاک شدیم چگونه برانگیخته می شویم؟ این بازگشت بعید به نظر میرسد!

و سپس پاسخ قرآن:

«به درستی که ما دانستیم آنچه را که زمین از آنان کم‌می‌کند». (زیرا زمین بدن انسان را پس از مرگ تجزیه‌ می‌کند.) سپس می‌فرماید: «نزد ماست کتابی که بسیارنگهدارنده (اطلاعات) است».

با توجه به اینکه همه‌چیز تجزیه شده و ظاهراً چیزی برای زنده‌شدن دوباره وجودندارد، چه چیزی همه دیتاهای تن آدمیان را در خود نگه داشته تا بدنها را در رستاخیز بازسازی کند؟!

اگر از یک دانشمند زیست‌شناس بپرسید، پاسخ خواهدداد بسیارنگهدارنده اطلاعات در زمینه بازسازی انسان و دیگر جانداران، تنها دی. ان. آ. می‌تواند باشد؛ که همه ویژگی‌های وراثتی و اکتسابی انسان مرده‌ای را که چندین سال زندگی‌کرده،‌ در خود حفظ و نگهداری کرده است.

آری کتاب یا رایانه‌ای به نام دی. ان. آ. وسیله‌ای در دست خداوند است (وعندنا) تا بدن انسان، جن و دیگر جانداران را برای روز رستاخیز بازسازی کند؛ البته اکنون دانش به جایی رسیده‌است که دانشمندان می‌توانند با روش کلونینگ (همانندسازی) چنین کاری را در همین جهان انجام دهند و دانش انسان را برای شناخت بهتر روز رستاخیر (ذلک یوم‌الخروج ـ ق: 42) و چگونگی خروج (کذلک‌الخروج ـ ق: 11) بالا ببرند و دیگر انسان امروزی همانند انسان دوران جاهلیّت پرسش‌هایی را (که بسیاری از آنها در قرآن آمده) مطرح نکند، و به رستاخیز به عنوان واقعه‌ای حتمی و فهمیدنی ایمان بیاورد؛ و نه بعید و دور از ذهن که از قول کافران در قرآن آمده (ذلک رجع بعید).

برای آگاهی بیشتر در این زمینه مقاله زیر را ببینید:

دی. ان. آ و کلونینگ در قرآن: https://www.academia.edu/12408556


نگارش و ویرایش:فروردین 1394

ویرایش دوم: فروردین 1402

ویرایش سوم: خرداد 1402

احمد شماع زاده