ثانیاثنین کیست؟
احمد شمّاعزاده
الّا تنصروه فقد نصرهالله اذ اخرجه الذین کفروا ثانیاثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لاتحزن انالله معنا فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها(توبه:40)
موضوع مهاجرت رسول گرامی اسلام(ص) از مکه به مدینه است. ثانیاثنین یعنی دومین از دو(نفر) یا نفر دوم. بدین ترتیب خداوند میخواهد بگوید یکی اصلی بوده و کس دیگری نیز ملازم و همراه او بودهاست. از آنجا که تفسیرها به راحتی از کنار این موضوع گذشتهاند و نسبت به شناخت دقیق آن بیتوجهی و بعضاَ کلام خدا را تحریف کردهاند، به این موضوع میپردازیم و میخواهیم بدانیم او کیست؟ تا از سویی به منظور قرآن پی بردهباشیم که هرچه قرآن کریم گفته و هر چه را که دقیق بهکاربرده، حق است و برای ماست؛ و از سوی دیگر به درسهایی که قرآن با همین یک واژه مرکب به ما میآموزد، پیببریم.
برای شناخت نفر دوم، در آغاز باید بدانیم نفر اول کیست تا نفر دوم مشخص شود:
یک- در این سفر رسول اکرم ابوبکر را یاری نکرده، بلکه ابوبکر پیامبر را یاری رسانده؛ پس نفر دوم، ابوبکر است.
دو- از نظر مقام، زمان حرکت، واجب و مستحب، و اصل و فرع، همه دلالت بر آن دارد که رسول اکرم دارای مقام اول بوده، زودتراز ابوبکر حرکتکرده، حکم الهی را انجامداده، و ابوبکر عملی مستحبی را؛ و اصل هجرت برعهده رسول اکرم بوده و ابوبکر فرع هجرتاست.
سه- همانگونه که در تمام سفارتخانههای جهان به سفیر نمیگویند نفر اول ولی به معاون او میگویند نفر دوم؛ در اینجا نیز آن هنگام که سفیر خداوند عزم مدینه را کرده، پس به خودی خود، نفر اول است و نفر دوم ابوبکر است.
این واژه آمیخته را بسیاری از مترجمین و مفسرین، یکی از آن دو تن ترجمهکردهاند، تا بتواند پس از آن، کلام خود را بر کرسی بنشانند و بگویند آن کسی که دلداری داده، رسول اکرم بودهاست؛ و با چنین برداشتی پای آیه را از جای دیگری لنگ میگذارند؛ زیرا در این صورت، پیامبر دلداریدهندهاست و خداوند سکینه (آرامش) را بر دل دلداری شونده (ابوبکر) نازل میفرماید و با سپاهیانی که دیده نمیشوند، او را یاری میرساند. ولی معمولاً مینویسند دلداریدهنده خود مورد لطفالهی قرارمیگیرد و آرامش بر دل او!! نازلمیشود. عجب!
خداوند کریم با این آیه میخواهد به ما بیاموزد که:
* هرچند رهبر عطیمالشأنی همچون پیامبر اسلام باشی که هیچکس به پایه مقام او نرسیده و نمیرسد، چون انسان هستی، ویژگیهای انسانی از جمله اندوه، ممکن است بر تو غلبه کند. پس با توکل بر خدا آرامش بگیر و به رحمت ایزدی امیدوارباش.
* دوم میخواهد بگوید تجربه و چشیدن سردوگرم روزگار بر آرامش دل تأثیرگذار است.
ابوبکر چون بسیار مسنتر از پیامبر اکرم بود، اینچنین بود. و بدین ترتیب میخواهد بگوید ایمان بیشتر، اطمینان قلبی بیشتر نمیآورد؛ ولی تجربه بیشتر قوت قلب میآورد. کودکی که تجربه ندارد از بسیاری چیزها که باید بترسد، نمیترسد و برعکس از چیزهایی که ترسیندارد، میترسد؛ چون این ویژگیها ذاتی و روانی است و به فطرت و روان انسان برمیگردد.
مگر ابراهیم خلیل (ع) با آنهمه مقامومرتبه که افتخار حمل پرچم توحید را نیز دارد، همو به خداوند نگفت: کیف تحی الموتی؟ و مگر خداوند از او نپرسید: اولم تؤمن؟ و او گفت: لیطمئن قلبی! و هنگامی که خداوند با تجربهای عملی و آزمایشی عینی به او آموخت که چگونه مردگان را زندهمیکند، دل ابراهیم (ع) نیز آرامشد. پس ایمان بیشتر، اطمینان قلب (آرامش دل) نمیآورد بلکه این تجربه است که آرامش میآورد!
در مورد ابوبکر و تجربه کارساز او و در نتیجه دلداریدادن او به پیامبر اکرم نیز میتوان گفت: از مراقبتها و مواظبتهای بسیارزیاد ابوبکر در راه رسیدن به غار برای ایمنبودن از دشمنان و نیز هنگامی که به غار رسیدند، به جستوجو پرداخت تا از حشرات و حیوانات، ایمن باشند، برمیآید که ابوبکر از تجربههای خویش در این همراهی، بسیار بهرهگرفتهاست.
اینکه در روایات آمده که ‹سراقه› در راه به آنها رسید و در آنجا رسول اکرم به ابوبکر گفت ‹لاتحزن انالله معنا› ربطی به موضوع ندارد؛ زیرا لاتحزن قرآن در ‹غار› است؛ نه در ‹راه› و آیه به این امر صراحت دارد.
در اینجا نیز خداوند با همین یک واژه ‹ثانیاثنین› موضوع حضرت ابراهیم را در مورد پیامبر بازگفتهاست؛ ولی ما با پیشداوریهایمان که مگر میشود خداوند با زبان ابوبکر بر دل پیامبر آرامش ارزانی دارد، همه مفاهیم پشت آیه را از بین میبریم و به خیال خود فکرمیکنیم که به خدا و پیامبر خدا خدمت کردهایم. (به قول قرآن: یحسبون انهم یحسنون صنعاً)
در اصل بهجای تدبّر قرآن که خداوند بر آن تأکید دارد، سادهترین و بیمحتواترین راهها را میرویم؛ و به نحوی به خداوند کریم در بهکارگیری واژهها اهانت میکنیم، زیرا از خود نمیپرسیم چرا خداوند این واژه را بهکاربرده و شک نمیکنیم که شاید منظوری در پس این واژه نهفته باشد.
هنگامیکه مفسر یا مترجمی واژهای از قرآن را از قلم میاندازد و یا آن را چیز دیگری معنیمیکند، این معنا را میرساند که خداوند این واژه را بیجا بهکاربرده و لزومی نداشته که آن را به کارگیرد. خداوند بسیارساده میتوانست بگوید یقول لصاحبه اذ هما فیالغار لاتحزن انالله معنا. این جمله همان است که مترجمین بهجای بخشی از آیه، آن را ترجمهمیکنند؛ و مفسرین توضیحمیدهند و نیازی به ثانیاثنین ندارد.
چنانکه در پی خواهد آمد، بسیاری از مفسرین، ثانیاثنین را چیز دیگری ترجمه و تفسیر کرده و برخی آن را نادیدهگرفته و از آن گذرکردهاند:
کشفالاسرار میبدی: ج 4 صص 137- 136 به کوشش مرحوم علیاصغر حکمت چاپ دانشگاه تهران.
این تفسیر ثانیاثنین را نهتنها ترجمه نکرده، حتی به آن اشارهای نکرده و از کنار آن گذشتهاست.
مجمعالبیان طبرسی: ج 6-5 ص 39 چاپ بیروت:
ثانیاثنین یعنی انه کان هو و ابوبکر. لیس معهما ثالث ای و هو احد اثنین … اذ یقول الرسول لابیبکر(لاتحزن) ای لاتخف …
ترجمه: ثانیاثنین یعنی اینکه او(پیامبر اکرم) و ابوبکر بودند و شخص سومی با آنها نبود؛ یا اینکه و او یکی از دو نفر بود ... هنگامی که رسول به ابوبکر میگوید اندوهگین مباش یا نترس ...
المیزان علامه طباطبائی متن عربی: ثانیاثنین ای احدهما. ترجمه: یا یکی از آن دو.
تاجالتراجم محمد اسفراینی ـ شرکت انتشارات علمی، فرهنگی ج 2 ص 864 :
… و اندران حال که دوم دو بود یعنی یکی آن دو بود(همان است که در المیزان آمده).
روضالجنان یا تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، بنیاد پژوهشهای اسلامی ج 9 ص 251 :
دوم دو، و نصب او بر حال است. این هردوگونه گویند: اول بر تقدیر آنکه: او دوم است صاحبش را چون به یک جای باشند، وجه دوم آنکه: او دوم یکی باشد و این خود حقیقت است.
تفسیری کهن به پارسی از مؤلفی ناشناخته، تصحیح دکتر آیتالله زاده شیرازی نشر قبله ص 61:
دوم دو تن آنکه که هر دو در غار بودند...
تفسیر کابلی مولانا محمود حسن دیوبندی، نشر احسان ج 2 ص 523:
درحالیکه دوم تن از دو بود ...
تفسیر نمونه، تنظیم احمدعلی بابایی دارالکتبالاسلامیه ج 2 ص 206:
این درحالی بود که او دومین نفر بود.
تفسیر ادبی و عرفانی خواجه عبدالله انصاری، حبیبالله آموزگار نشر اقبال ص398:
در ترجمه: «درحالیکه دومی دو تن بود». در تفسیر: اشارهای ندارد.
در سه تفسیر آخر، مفسرین با افزودن عبارت ‹ درحالیکه› پیش از ‹ثانیاثنین› و ‹بود› پس از آن، کلام خدا را به رأی خود تفسیرکردهاند؛ زیرا خداوند پیش از آوردن ثانیاثنین در بارة اخراج رسول اکرم از مدینه سخن میگوید و بدینگونه ثانیاثنین را به رسول گرامی برمیگردانند.
در هیچیک از این همه تفسیرها هیچ اشارهای به اینکه مبنای برداشت مفسر از اینکه ‹ثانیاثنین› رسول اکرم است، نشده و هیچ روایتی نیز برای اثبات آن آوردهنشده، و معلوم نیست چرا مفسرین به این موضوع کمبها داده، از کنار آن گذشته و به گناه تحریف کلام خداوند فکرنکردهاند!!
برخی تفسیرها همچون کشفالاسرار میبدی در انزال سکینه اختلافکرده و گفتهاند چون ابوبکر اندوهگین بوده، پس سکینه بر دل او نازل شده؛ و در این زمینه بحث کردهاند. این تشکیک خود دلیلی است بر اینکه ثانیاثنین ابوبکر است؛ زیرا اگر ‹سکینه› بر دل ابوبکر نازلشدهباشد، پس جنود لم تروها نیز برای او باید باشد که چنین نیست.
از سوی دیگر با اینکه در چندین آیه خداوند گفتهاست: ‹ای رسول ما اندوهگین مباش› یا ‹اندوهگین نکند ترا ...›، معلوم نیست چرا در این آیه همه مینویسند پیامبر به ابوبکر گفت اندوهگین مباش. آیا اگر ابوبکر به پیامبر بگوید اندوهگین مباش، کفر است؟ یا نشانه برتری او نزد خداونداست؟ هیچیک. تنها نشانه تجربه بیشترداشتن در زندگیاست؛ که چنین نیز بود.
از سوی دیگر قرآن کریم میفرماید: ‹الابذکرالله تطمئنالقلوب› و ‹و ذکّر انّ الذّکری تنفع المؤمنین› از این آیات نیز برمیآید که ذکر ‹آرامبخش› و ‹سودبخش› است. و مگر جمله ‹خدا با ماست› جز ذکر و یاداوری، چیز دیگری هم هست؟ و مگر نشنیدهایم که بزرگان دین ما، با هدف شنیدن ذکری و گرفتن بهرهای، پای سخن کمتر از خود از نظر سواد و مقام نشستهاند؟ اینها را که بر سر هر منبری میگویند.
پس چرا به ابوبکر که میرسد موضوع برعکس میشود و او نمیتواند در مقام متذکّر قرارگیرد!!؟
دلیلی که میتوان برای این کار مفسرین ذکر کرد آن است که بگوییم آنان ‹لاتحزن› را با ‹لاتخف› در یک ردیف و همارز تلقیمیکنند؛ چنانکه تفسیر مجمعالبیان بهروشنی آن را یاداور شدهبود.
ترس نشانه ایمان کم است ولی اندوه نشانه ایمان کامل است؛ و برابر دانستن آنها مصداق یحرّفون الکلم عن مواضعه (نساء: 46 و مائده: 13) و تغییر کلام خداونداست. همانگونه که در بالا آمد، خداوند در چندین آیه به پیامبر اکرم میفرماید ‹اندوهگین مباش› و ‹اندوهگین نکند ترا›؛ ولی در تمام قرآن آیهای را نمییابید که به ایشان بگوید نترس!
خداوند کریم در نه آیه به پیامبران مختلف (حضرات ابراهیم دوبار، موسی پنجبار، لوط و داوود هریک یکبار) گفتهاست لاتخف (نترس)؛ ولی به پیامبر اکرم یک مورد هم نگفته است. چرا؟
چون پیامبر اکرم از نظر ایمان کمبود ندارد. نترس است. شجاع است. ولی انسان است و هر انسان شریفی از سویی بهدلیل حماقت بندگان خدا و از دیگرسو برای نجات آنان، اندوهگین میشود؛ و این اندوه نه تنها نشانه ترس نیست، که نشانه انساندوستی، خداجویی، غیرت، حمیّت، و دغدغه مردم را داشتن است.
پس مترجمین و مفسرین با این برداشت بیدقت و غیرواقعی از آیة دقیق قرآن، که ثانیاثنین رسول اکرم است، تمام این صفات نیکو را به ابوبکر نسبت میدهند و چیزی برای رسول اکرم باقی نمیگذارند و برعکس به خیال خود خواستهاند به پیامبر اکرم ارج نهند.
از مقایسه و مقارنه این تفسیرها و نیز دیگر تفسیرها، نهتنها در زمینه مورد بحث، بلکه در تمام زمینهها به این نتیجه میرسیم که بسیاری از ترجمهها و تفسیرها از روی هم نگاشتهشدهاند و تنها در برخی موارد که مفسر با مطلب تازهای روبهرو شده، در تفسیر خود تغییراتی دادهاست؛ و کمتر شک و شبهه به تفسیرهای پیشین موجب تازگی و بدیعشدن ترجمه یا تفسیر شده، بلکه اشتباهها، کاستیها و نادرستیهای کلیدی در همه تفسیرها تکرارشدهاست. خلاصه آنکه، بیشتر تفسیرها که به ترجمه ها نیز سرایت کرده اند نتیجه تدبّر قرآن نیستند؛ و این آفت فهم قرآن است.
تنها ترجمهای از قرآن (تا آنجاکه نگارنده دسترسیداشته) که در ترجمه ثانیاثنین به بیراهه نرفته و به کلام حق پیرایه نبسته، ترجمهای از آقای محمود صلواتی است که چنین است: ‹آنگاه که دومین آن دو نفر، هنگامی که در غار بودند، به رفیقش میگفت: اندوهگین مباش که خدا با ماست›. (انتشارات ذکر)
توقع هم آن است که مترجمین، کلام خدا را آنگونه که هست ترجمه کنند؛ زیرا کلام خداوند پیرایه ندارد، بلکه این ترجمهها هستند که با پیرایههایی که بر کلام خداوند میبندند، موجب انحراف خوانندگان قرآن میشوند.
ایشان در مؤخّرهای که بر ترجمه خود نگاشته، آوردهاست:
‹بر مترجم است که با آوردن کلمات اضافی، یا تعیین مصداق، گستره مفهوم را محدود نکند؛ و با شکستن نظم کلام و آوردن فواصل و قافیههای ناهماهنگ، زنجیره سخن را از هم نگسلاند›.
نگارش: خرداد 1383
ویرایش: خرداد 1398
ویرایش دوم: اردیبهشت 1399
ویرایش سوم: اردیبهشت 1403
احمد شمّاع زاده
شب واقعه
(بر اساس سرگذشت مندرج در سوره قلم)
روزی بود روزگاری بود. باغی بود باغداری بود. باغ یکی بود اما باغدار یکی نبود خیلی بودند. باغشون هم خیلی بزرگ بود و خیلی میوه داده بود! اما نمیفهمیدند که هر چه هست همه از خداست. اونها کاره ای نبودند توی دستگاه خدا. خیلی به باغ و میوه هاش می نازیدند و پز میدادند؛ بدون اینکه یک کلمه سبحان الله بگن. با هم که مینشستند، تعریف میکردند که با این باغ و میوههای پربارش چنین و چنان میکنیم؛ و کلّی حساب و کتاب براش باز کرده بودند؛ بدون اینکه به یاد خدا هم باشند، حقی برای فقیرها و نادارها هم در نظر بگیرند؛ و سپاس نعمتهایی را که خدا به آنها داده، به جا آورند. با این روش و منش هم به خود ستم کرده بودند و هم به خدایی که این همه نعمت به اونها داده!
پس از مدتی که میوه ها رسیدند و موقع چیدنشون شد یه روز نشستند و تصمیم گرفتند و قرارگذاشتند فردا صبح زود به باغ بزرگ و بینظیرشون برند و میوه چینی کنند، ولی توی تصمیمشون یه اشکالی بود. در گذشته اونهایی که از زمین بهره برداری میکردند و آدمای با ایمانی هم بودند (شاید الان هم باشند همچین آدمایی) یه سهمی هم برای فقیرفقرا کنار میذاشتند تا خدا به مالشون برکت بده. ولی اینها نه تنها این کارو نکرده بودند حتا انشاءالله هم نگفتند که فردا کارمون رو شروع میکنیم.
خب این از کار این بندگان خدا. ولی خدا هم که بیکار ننشسته که هرکسی هر کاری خواست بکنه و هیچ کاری هم به کارش نداشته باشه. پس خدا هم دست به کار شد. چطوری؟
این طوری که وقتی همشون رفتند و خوابیدند و از دنیا و همه چیز بیخیال شدند، خدا کارش رو شروع کرد. یه بادی از اون بادهای بنیانکن به سراغ باغشون فرستاد. حتا از توفان هم قویتر یعنی گردبادی سهمگین که این روزها به پیروی از انگلیسیها، به اون هارّیکین (Hurricane) میگن. ولی تنها به باغشون نه خودشون. اگر اون گردباد به خونه هاشون هم میخورد، خونه هاشون رو هم از بیخ و بن میکند و روی سرشون خراب میکرد؛ ولی خدا نمیخواست اونها رو بکشه؛ بلکه میخواست تنها تنبهشون کنه و به نسلهای پس از اونها، درس زندگی بده.
درسی برای زندگی:
خوب چی شد؟ هیچ چی! فقط دیگه باغ بی باغ! باغشون چنان در هم ریخته شد و درختاش از بیخ و بن کنده شدند که هیچکس باورش نمیشد که تو اینجا همین دیروز یه باغ سرسبز و پرباری بوده!!
... بگذریم. صبح شد. چند نفری زودتر از خواب بیدار شدند و دیگران را صدا زدند که هر که میخواد بیاد زودتر بیاد تا برای میوه چینی به باغ بریم. همه جمع شدند و رهسپار باغ شدند غافل از اینکه باغی درکار نیست. توی راه میگفتند و میخندیدند و تعریف میکردند و یه حرفهای ناپسند هم زدند. یعنی اینکه مواظب باشید فقیرفقرا خبردار نشن و نیان توی باغ! هرکس کار خودشو بکنه و به فقیرا اعتنایی نکنه. (عجب آدمایی پیدا میشن توی این دنیا. همه چیز رو خدا به اونها داده تا هم خودشون بهره ببرند و هم به محرومین بدند؛ ولی اینها خدا و بندگان خدا رو فراموش کرده بودند و فکر میکردند این باغ همیشگیه و حتا بعد از خودشون برای بچه هاشون هم میمونه. توی خیالات واهی خودشون بودند و از کار خدا غاقل!)
خب. همین طور که میرفتند و میرفتند، به حساب خودشون به باغ رسیده بودند، ولی باغی ندیدند. یکی گفت از باغ رد شدیم، حرف میزدیم متوجه نشدیم. اون یکی گفت یه اشتباهی شده، ممکنه ما راه رو گم کرده باشیم. یکی دیگه گفت نه باغ هیمن جا بوده و ما باغ رو از دست دادیم!! میبینید ایناها! اینا همون درختا هستن که حالا رویهم تلنبار شدن...
وقتی خوب دقت کردند دیدند بله باغ همین جاست؛ ولی دیگه باغی در میون نیست که میوه هاشو بچینند. یکی از اونها که آدم با انصافی بود گفت: "بهتون نگفتم خدا رو فراموش نکنید؟ اگر فراموش کنید و تسبیح و تقدیسش نکنین و به فکر بندگانش نباشین عاقبت به خیر نمی شین".
با حرفهای این مرد، دیگران اظهار پشیمونی کردند و همدیگه رو سرزنش میکردند و میگفتند وای بر ما که آدمای طغیانگر و سرکشی نسبت به خدا و نعمتهای او بودیم؛ اما حالا که از رفتار و کردار خودمون پشیمون شده و به پرودردگارمون بازگشت کردهایم، شاید پروردگارمون هم بهتر از این باغ رو به ما بده...
عجب خدائیه!! با اینهمه ناسپاسی، باز هم بنده هاشو نمیخواد ناامید کنه و راه بهشون نشون میده!!!
این داستان، داستان زندگی انسان بر روی زمینه و خداوند در چند سوره این داستان رو تکرار کرده، همچون:
یک- خداوند در آیه 24 سوره یونس میگه داستان زندگی انسان بر روی کره زمین مثل آبی میمونه که خدا از آسمون میبارونه و از اون همه جور گل و گیاهی به وجود میاد. از میوه های خوب و خوشمزه و قشنگ گرفته که مردم میخورند، تا یونجه و علف و جو و... که حیوونا میخورند. وقتی که زمین با این گیاها و میوه ها و درختا خیلی قشنگ و شادیبخش شد، باغدارا فکر میکنند این گیاهان و زیباییها کار اونهاست که اونا رو کاشتن. در این هنگامه فرمان پروردگار شبی یا روزی سرمیرسه و همه اون باغها و گیاهان سرسبز رو به تلی از خاشاک تبدیل میکنه که گویی دیروز همچی چیزی اصلاً وجود نداشت!! تا کسانی که یه ذره عقل توی کله شون هست، از این پس نگن که ما چنین کردیم و چنان بلکه همه از آن اوست:
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
دو- آیات 63 تا 67 سوره واقعه هم، چنین مضمونی دارند و در اصل تکمیلکننده داستان سوره قلم هستند، با توجّه به اینکه نام سوره هم واقعه است، اشاره به دگرگون کردن همه چیز دنیا همانند آخرت است، به یکباره؛ و اینکه همه کاشته ها از خداونده؛ و اینکه همو میتونه همه را به یکباره نابود کنه و شما را از برداشتتان محروم کنه!
زبان حال این آیات الهی اینه که:
بر خود مبالید که ما چنین کردیم و چنان؛ بلکه همه از اوست و انسان در برابر خداوند کارهای نیست و همواره باید سپاسگزار او باشه! پس باید در همه زندگی مون مواظب باشیم که:
- قدر نعمتهای خداوند را بدانیم و سپاسگزار نعمتهای او باشیم.
- همه کارها را از خدا بدانیم و خود را تنها وسیله اجرای خواستههای خداوند بدانیم.
- سپاسگزار خداوند باشیم که سالم هستیم تا بتوانیم به وظایف انسانی خود به خوبی عمل کنیم.
***
به طور اتفاقی، هنگامی که به آهنگی با صدای شهرام گوش میدادم، متوجه شدم که تا چه اندازه قصه مادر بزرگ شهرام شب پره با قصه سوره قلم شباهت داره؛ در نتیجه ممکنه مادر بزرگ او هم چیزی از قرآن نقل کرده، یا برعکس، این داستان پیش از اسلام وجود داشته، و خداوند این داستان را قرآنی کرده و بدین گونه یاداورمان شده است.
لینک این آهنگ: https://www.youtube.com/watch?v=_QOBCHSlMIc
نگارش: 26 خرداد 1391
ویرایش دوم: مرداد 1394
ویرایش سوم: تیر 1400
ویرایش چهارم: فروردین 1403
ویرایش پنجم: اردیبهشت 1403
احمد شمّاع زاده
در سوک دوست
بلال بعد از وفات #رسول_خدا صلی الله علیه و سلم نزد ابوبکر رضی الله عنه رفت و گفت: ای خلیفه رسول الله، من از رسول الله ﷺ شنیده ام که می گفت :
"بهترین عمل یک مومن جهاد در راه خداست "
ابوبکر به او گفت : خواسته ات را بگو ای بلال .
گفت : میخواهم در راه الله باشم تا زمانی که بمیرم .
ابوبکر گفت : برای ما که اذان دهد!؟
بلال در حالی که اشک میریخت، گفت : من بعد از رسول الله ﷺ برای کسی اذان نمیدهم . ابوبکر گفت : همینجا باش و برای ما اذان بده.
بلال گفت : اگر مرا برای خودت آزاد کرده ای پس هرچه میخواهی بگو، اگر مرا برای الله آزاد کرده ای پس مرا واگذار به کسی که برای آن آزادش کرده ای.
ابوبکر گفت : ترا برای الله آزاد کرده ام برو هر جا که میخواهی.
بلال به سوی شام سفر کرد وی میگوید :
نتوانستم بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه بمانم.
زمانی که میخواست بلال اذان بدهد و به لفظ " اشهد ان محمد رسول الله " میرسید غم فراق پیغمبر گلویش را می فشرد و گریه سر می داد.
بعد از گذشت چند سال بلال رسول الله ﷺ را بخواب دید در حالی که رسول ﷺ به او گفت: ای بلال این چه جفایی است که در حق ما میکنی!
آیا وقت آن نرسیده که به زیارت ما بیایی ؟
از خواب که بیدار شد، غم فراق رسول ﷺ وجودش را فرا گرفته بود، سپس به سوی مدینه حرکت کرد و در نزد روضه اطهر رسول ﷺ رسید و گریه را آغاز کرد. حسنین نوه های رسول خدا که کودک بودند هردو آمدند. بلال آنها را در آغوش خود میفشرد و میبوسید و میگریست ، حنین به او گفتند : ای بلال از تو میخواهیم یکبار اذان بدهی . سخن آنان را به احترام جدشان به گوش جان خرید و به مأذنه رفت و اذان را شروع کرد. آنگاه که گفت:
الله أکبر الله أکبر مدینه منوره در جوش و خروش شد. زمانیکه گفت:
أشهد أن لا آله إلا الله جوش و خروشش بیشتر شد.
و آنگاه که گفت : أشهد أن محمداً رسول الله
زنان از خانه های خود به گریه و فغان بیرون برآمدند ، زمان رسول خدا ﷺ بیاد شان آمد .
از آن پس هیچگاه کسی مردان و زنان مدینه را تا این اندازه گریان ندید.
هنگامی که وفات بلال (رض) فرارسید، همسرش کنارش نشسته بود و میگریست. بلال میگفت:
گریه نکن ، فردا با دوستانم ملاقات میکنم ، با محمد و یارانش.
برگرفته از صفحه فیسبوک شخصی سنّی مذهب، با حذف برخی بخشهای غیرضروری
اردیبهشت 1403
احمد شمّاع زاده
ویژگیهای ذاتی انسان در قرآن
احمد شمّاع زاده
چه ویژگیهایی برای انسان، ذاتی شمرده میشوند؟
منظور از ویژگیهای ذاتی، ویژگیهایی است که خداوند در نهاد (فطرت) انسان نهادینه کرده است. این ویژگیها دو گونه دارند. گونه نخست، مربوط است به آنچه که به خداگونگی شهرت یافتهاند. گونه دوم ویژگیهای ذاتی، نه تنها ربطی به خداگونگی انسان ندارد، بلکه بیشتر بوی ناسپاسی نسبت به خداوندی را میدهد که انسان را در بهترین کیفیت آفریده، و او را در دامن رحمت خود پرورانده است.
روشنگری پیرامون گونه نخست ویژگیهای ذاتی انسان:
در تورات آمده است که خداوند انسان را بر صورت خویش بیافرید. با توجه به این نکته مهم، نتیجه میگیریم که بسیاری از این ویژگیها، صفات ذات خود خداوند است؛ که همو در فطرت انسان نهادینه کرده است. در همین راستا، نکته اساسی دیگری را نیز باید در نظر آوریم:
همانگونه که خود خداوند آنگونه نیست که همواره همه صفات خود را بروز دهد، بلکه به قول خودش کل یومٍ هو فی شأنٍ (هر زمانی در شأنی است.)، به تناسب زمان و مکان، برخی از صفات خود را بر آفریدگانش بروز میدهد، نتیجه میگیریم که انسان نیز باید چنین باشد.
نمونهای از صفات الهی و انسانی:
تکبّر (خودبزرگ بینی) صفتی الهی و انسانی است. خداوند آنگونه نیست که همواره متکبّر باشد؛ بلکه آنگاه صفت جبّارّیت و تکبّر (جبّارٌ متکبّرٌ) خود را بروز میدهد که شخصی یا گروهی در برابر او عرض اندام کنند و بخواهند خود و دیگران را از اهداف آفرینش دور کنند.
تکبر برای انسان نیز اینگونه است. گاهی بجا و نیکوست؛ و گاهی بد و نکوهیده.
اگر کسی نیازمند باشد؛ ولی خود را در برابر مافوق خود، خوار نکند، بلکه کفّ نفس کند، و خود را حقیر و ذلیل نشان ندهد، از ویژگی تکبر خود به نیکی بهره برداری کرده است. اگر شخصی از همین صفت، به گونهای نادرست سوءاستفاده کند، موجب تباهی همه کوششهای پیشین خود میشود.
برای مثال اگر کسی با طی کردن مدارج علمی، خود را بزرگ ببیند و تکبّر ورزد، در جامعه خوار شمرده شده و زندگیاش تباه خواهد شد؛ چنانکه خودبزرگ بینی ابلیس به دلیل عبادت هفت هزار ساله اش، موجب شد تا نه تنها همه عباداتش به باد فنا رود، بلکه به شیطان نیز تبدیل شود!
بنابراین، همه صفاتی که در نهاد انسان نهادینه شده، برای زندگی انسان بر روی کره زمین لازم و ضروری بوده، و کسی نباید بر خداوند خرده بگیرد که چرا چنین و چنان کردی و چرا مرا چنین آفریدی و…، بلکه همه انسانها باید بهوش باشند و از همه صفات خویش در جای خود، به شایستگی بهره برداری کنند تا رستگار شوند؛ و این مهم ممکن نمیشود؛ مگر با تربیت خانوادگی، و مراقبت شخص از خود، پس از شناخت ویژگیهای ذاتی و وراثتی خویش.
روشنگری پیرامون گونه دوم ویژگیهای ذاتی انسان:
پس از گرداوری آیات قرآن، متوجّه شدم که تقریباً همگی آنها، به ناسپاسی و ستمگری او نسبت به خود و آفریدگار، یعنی به گونه دوم ویژگیهای ذاتی انسان باز میگردد. در نتیجه ممکن است برای برخی این پرسش پیش آید پس چرا خداوند دارنده این صفات را اینهمه نکوهش کرده و برخی را هم وعده عذاب داده، در حالی که خود خداوند اینگونه و با این صفات، انسان را آفریده است!!
پاسخ به این پرسش در فلسفه آفرینش انسان و ارسال رسل برای هدایت او نهفته است.
برای آگاهی بیشتر:
گامی در خودشناسی و قصّه هستی: https://www.academia.edu/12078728
فلسفه آفرینش و هبوط انسان: https://www.academia.edu/50766034
فلسفه زندگی از دیدگاه قرآن: https://www.academia.edu/46896237
آیات مربوط به ویژگیهای ذاتی انسان
- انسان قابلیت آن را دارد که همه آفریدگان خداوند را شناسایی کند؛ و آنها را به خاطر بسپارد:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا (بقره: 31)
ترجمه: خداوند نامهای همه آفریدگان را به آدم آموخت.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه، گامی در خودشناسی را مطالعه کنید.
- انسان توانایی توبه از گناه و بازگشت به خدا را دارد:
فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (بقره: 37)
ترجمه: پس آدم از پروردگارش واژگانی را دریافت کرد (برای توبه کردن) پس خداوند توبه او را پذیرفت. همانا که او بسیار توبه پذیر و مهربان است.
- انسان زیر تأثیر تلقین واقع میشود؛ و فریب میخورد.
یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ (اعراف: 27)
ترجمه: ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد چنانکه پدرومادر شما را فریفت.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه، گامی در خودشناسی را مطالعه کنید.
- انسان به تعهدات خود نسبت به خداوند و انسانیت خود، پایبند نیست!
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا (طه: 115)
ترجمه: و به درستی با آدم پیمان بستیم از پیش، پس فراموش کرد، و هرگز عزمی برای اجرای پیمانش، در او نیافتیم.
- انسان اگر خود را در نازونعمت ببیند سرکش میشود:
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَٰکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ ۚ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ
ترجمه: اگر خداوند روزی و بهره بندگانش از دنیا را گسترش دهد، در زمین سرکشی می کنند؛ به همین دلیل خداوند به اندازهای که خواست اوست، بر آنان فرو میفرستد، زیرا که او نسبت به بندگانش بسیار آگاه و بیناست. (شوری: 27)
- انسان نسبت به رحمتهای خداوند کفران میورزد:
وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ کَفُورٌ
ترجمه: و هرگاه که ما رحمتی از خود را به انسان بچشانیم، شادمان میشود؛ و اگر به دلیل آنچه که از پیش انجام داده اند، بدی به آنان برسد، پس انسان بسیار کفران میورزد. (شوری: 48)
برای آگاهی بیشتر: انّ الانسان لیطغی ان رآه استغنی: https://www.academia.edu/105346782
- انسان نه تنها نسبت به نعمتهای همگانی خداوند قدرناشناس است، بلکه نسبت به نعمتی که خداوند ویژه او کرده است نیز قدرناشناسی میکند.
وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَنَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَآ إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ (یونس: 12)
هرگاه انسان به زیانی دچار شود (چه در مال و چه در جان) بر پهلو، یا نشسته، یا ایستاده، ما را فرا میخواند. پس آنگاه که آن زیان را از او برطرف کردیم، از آن میگذرد؛ گویی که هرگز ما را برای رفع مشکلش فرا نخوانده است!!
این آیه قرآن در زبان فارسی چنین جا افتاده است: آدم چاپلوس، خرش که از پل گذشت، دیگه به کسی اعتنا نمیکنه.
- انسان آنگاه که خود را بینیاز ببیند، طغیان میکند.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ (علق: 6 و 7)
ترجمه: انسان سرکش میشود؛ آنگاه که خود را بینیاز و در نازونعمت ببیند.
برای آگاهی بیشتر: انّ الانسان لیطغی ان رآه استغنی: https://www.academia.edu/105346782
- انسان به خواست و رضای خداوند راضی نیست و از آزمونهای الهی غافل است.
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ ﴿۹﴾
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ﴿۱۰﴾
إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۱۱﴾ سوره هود
ترجمه: و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم سپس آن را از وى بازپس گیریم، حتماً نومید و ناسپاس خواهد بود؛ و اگر پس از رنجى که به او رسیده، نعمتى به او بچشانیم حتماً خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد؛ همانا که او شادمان و از خود راضی است؛ مگر کسانی که بردباری پیشه کردند و کارهای نیکو انجام دادند. برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ خواهد بود.
دو آیه اول، گویای حال بیشتر انسانهاست. تنها برخی از انسانها مشمول آیه سوم میشوند که زبان حالشان این است: رضاً برضاک (راضی به رضای تو هستیم؛ یا به خرسندی تو خرسندیم.)
- انسان قدر نعمتهای الهی را اصلاً نمیداند؛ و با کفران نعمت خود، بر خود و خدا ستم میکند.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ (ابراهیم 34)
ترجمه: همانا که انسان اکیداً بسیار ستمگر و بسیار کفران نعمت میکند.
- انسان که نطفه ناچیزی بیش نبوده، به هنگامه رشد و بالندگی، آشکارا با خداوند دشمنی میورزد.
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ (نحل: 4)
ترجمه: (با اینکه) انسان از نطفهای آفریده شده، پس زمانی (فرا میرسد که) او با خدای خویش آشکارا بسیار دشمنی میورزد.
- انسان با زیاده روی در ناسپاسی، موجب تباهی زندگی خود میشود.
قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ (عبس: 17)
ترجمه: کشته باد انسان به آنچه ناسپاسی کند!
- انسان آنقدر خودبین و خودبزرگ بین است که به پروردگار خویش نیز فخر میفروشد!
یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ (انفظار: 6)
ترجمه: ای انسان! چه چیزی موجب غرور تو نسبت به پروردگار بخشنده ات شده است؟
- انسان نسبت به پروردگار خود ناسپاس است.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ (عادیات: 6)
ترجمه: همانا که انسان نسبت به پرودرگار خود اکیداً ناسپاس است.
- انسان در بهترین کیفیت آفریده شده است.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ (تین 4 و 5)
ترجمه: به درستی که انسان را در بهترین شیوه آفریدیم؛ سپس (با توجّه به اعمالش) او را به پستترین پستها بازگردانیدیم.
- انسان ضعیف و شکننده آفریده شده است.
خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً (نساء: 28)
- انسان با اینکه در رنج و سختی آفریده شده، باز هم خود را قدر قدرت و قوی شوکت میبیند!
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿٤﴾ أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿٥﴾ سوره بلد
همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم. آیا گمان می کند که هرگز کسی بر او دست نیابد؟!
- انسان به ریزه کاریهای آزمونهای الهی نسبت به خود آگاه نیست! در نتیجه به کجراهه میرود.
فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ (فجر: 15 و 16)
ترجمه: و اما انسان آن هنگام که پروردگارش او را بیازماید، و او را گرامی دارد و به او نعمت ارزانی دارد، گوید پروردگارم مرا گرامی داشت؛ و اما هنگامی که او را بیازماید و روزی اش را بر او تنگ گرداند، گوید پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.
- انسان تصور میکند برای روز رستاخیز، خداوند، توانا بر بازسازی بدنش نیست.
أَیَحْسَبُ الإنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ (قیامة: 3 و 4)
ترجمه: انسان گمان میکند هرگز توانا بر گرداوری استخوانهایش نیستیم. ما حتّا میتوانیم سر انگشتانش را نیز بازسازی کنیم (زیرا سر انگشتان هرکس با دیگری متفاوت است.)
برای آگاهی بیشتر: دی. ان. آ و کلونینگ در قرآن: https://www.academia.edu/12408556
- انسان آیندهنگر، و جویای زمان فرارسیدن رستاخیز است.
بَلْ یُرِیدُ الإنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ (قیامة: 5 و 6)
ترجمه: بلکه انسان میخواهد آینده خود را بازبینی کند. میپرسد کی رستاخیز رخ میدهد؟
برای آگاهی بیشتر: آینده نگری در قرآن: https://www.academia.edu/43935923
- انسان اگر خود را تربیت نکند، همواره در زیانکاری است.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُواالصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
ترجمه: همانا که انسان همواره در زیانکاری است؛ مگر آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به حق و بردباری سفارش کردند. (عصر: 2 و 3)
- انسان خودخواه است؛ و در برخورد منافع با دیگران، همه حق را به خود میدهد.
و احضرت الانفس الشّح (نساء: 128)
ترجمه: انسانها همه حق را به خود میدهند.
- نفس انسان همواره او را به بدی وامیدارد.
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی (یوسف: 53)
همانا که نفس آدمی او را به بدی کردن وامیدارد؛ مگر آنچه را که پروردگارم بر من ترحّم کند.
- انسان بر خلافکاریها خویش آگاه است؛ هرچند تمایلی به پذیرش آنها ندارد.
بَلِ الإنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ (قیامة: 14 و 15)
انسان هرچند عذرها بیاورد، بلکه بر خویشتن خویش بینا و آگاه است.
- انسان گمان میبرد مسئول کارهای خویش نیست.
أَیَحْسَبُ الإنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى (قیامة: 36)
آیا انسان گمان میکند بدون رسیدگی (و بررسی کرادرش) رها میشود؟
کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر
The Universe, a Giant Computer!
(کامپیوتر الهی)
احمد شمّاع زاده
فهرست مطالب:
مقالهای در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات
بررسی کامپیوتر الهی با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای انسانی
پیشگفتار
بررسی موضوع با استناد به آیات قرآن کریم
یک- خداوند مدیر، مدبّر، و پردازشگر کیهان
دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)
سه- خداوند روزی رسان
چهار- خداوند آمار دار، محاسبه گر یا کامپیوت کننده
پنج- کارکردهای کامپیوتر الهی در زمینه ضبط صدا و تصویر
شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی
هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.
هشت- مینی کامپیوترها
نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)
مقالهای در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات:
سث الّوید (Seth Lloyd) فیزیکدان انستیتو فنّاوری ماساچوست کمبریج، میزان اطلاعاتی که میتواند در جهان هستی ذخیره شود و نیز شمار محاسباتی را که از مهبانگ تاکنون رخ داده، برآورد کرده است.
الوید به هر فرایند و یا هر تغییری که در کیهان روی میدهد، به عنوان نوعی محاسبه نگاه میکند. یک راه برای انجام این کار این است که ذره به ذره جهان هستی را همانند اجزای یک کامپیوتر فرضی تصور کنیم.
برای شبیه سازی کیهان با همه اجزای آن، از آغاز تاکنون، باید کامپیوتری داشته باشیم که حاوی 1090 بیت باشد تا بتواند 10120 محاسبه را انجام دهد. اما متأسفانه تنها حدود 1080 ذره بنیادی در کیهان وجود دارد. همانگونه که از زمان نیوتن به بعد برای نشان دادن نمونه ای از سیستمهای پیشرفته و دقیق، ساعت را مثال میآوردند، امروزه نیز دانشمندان مایلند هر چیزی را با کامپیوتر مقایسه کنند.
گاهی اوقات از دی. آن. آ. به عنوان سیستمی دیجیتال نام میبرند. مغز انسان، شعور و حتّا خود حیات، به عقیده برخی زیست شناسان مواردی هستند که در آنها محاسبه صورت میگیرد. اما آیا به نظر شما الوید که جهان هستی را به کامپیوتر تشبیه میکند، پا را از حد خود فراتر گذاشته است؟ شاید. اما باید بدانید که الوید به عنوان یکی از متفکرین معاصر، بویژه در نظریه اطلاعات از شهرت به سزایی برخوردار است. دو سال پیش وی محدودیتهای فیزیکی محاسبات، یعنی محدودیتهایی که قوانین فیزیک در کامپیوترهای کوچک همانند لپتاپها با آن روبه رو هستند را به دست آورده بود. وی هماکنون همان محاسبات را برای کامپیوتری به عظمت جهان هستی انجام میدهد.
مفهوم فیزیک به عنوان یک فرایند محاسباتی به وسیله فیزیکدان آمریکایی به نام جان آرچیبالد ویلر (John Archibald Wheeler) بدینگونه توصیف میشود:
«هر محاسبه در یک بیت انجام میگیرد». استفان ولفرام (Stephen Wolfram) در کتاب جدید خود به نام «دانشی از گونهای دیگر» میگوید: همه حقایق هستی از گونهای الگوریتم که شبیه یک برنامه کامپویتری است و در تمام واحدهای سازنده فضا و ماده تعبیه شده است، پیروی میکنند.
ما معمولاً برای حل یک مسأله و گشودن راز یک معمّا از محاسبه استفاده میکنیم. اما پرسش اینجاست که در مورد جهان هستی مسأله ای که باید حل شود کدام است و شما به دنبال پاسخ چه پرسشی هستید؟ اگر میان فرایندهای فیزیکی و دانش داده ها پلی برقرار کنیم، خواهیم دید معمایی که باید حل شود رویدادهایی است که در مقیاس کوانتمی صورت میگیرد. هر ذره بنیادی در حالتهای کوانتمی مختلف یک عدد معین دارد که برایش قابل دسترسی است. اگر یک ذره از حالتی کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری تبدیل شود، این عمل همانند آن است که در یک کامپیوتر مثلاً از حالت یک به حالت صفر برود.
الوید در این مورد میگوید: «اگر کسی به جهان هستی به عنوان یک کامپیوتر نگاه کند، خواهد دید اغلب عملیات بنیادی در این محاسبه، توسط پروتونها، نوترونها، الکترونها و فوتونها که از جایی به جایی دیگر منتقل میشوند، و بر اساس قوانین بنیادی فیزیک با یکدیگر برهمکنش دارند، صورت میگیرد.» از همه اینها گذشته، موضوع محاسبه در کیهان چیست؟
الوید میگوید: «تکامل دینامیک خود کیهان.» هرگاه که محاسبات انجام شد، حقیقت عیان میشود. وی حداکثر شمار محاسبات منظّمی که در کیهان صورت گرفته را با محاسبه انرژی کل آن، به وسیله فرمول E= mc2 آینشتین به دست آورده است.
انرژی هر سیستم فیزیکی، معین میکند که آن سیستم چگونه میتواند از یک حالت کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری برود. به عبارتی بهتر، این سیستم با چه سرعتی میتواند محاسبه را انجام دهد.
این بود بازنویسی متن مقاله فیلیپ بال، زیر عنوان جهان؛ کامپیوتری غول آسا، ترجمه سلیمان فرهادیان در روزنامه شرق سال 1380 یا 1381.
متأسفانه درباره تاریخ انتشار مقاله، بیش از این چیزی در دسترس نیست؛ زیرا شانزده سال پیش، به هنگام بریدن متن مقاله از روزنامه، تاریخ انتشار روزنامه یادداشت نشده و از روی نکته ای احتمال میدهم مربوط به یکی از این دو سال باشد.
لینک زیر نیز در بردارنده مفاهیمی است که آقای فرهادیان از مقاله فیلپ بال ترجمه کرده است؛ ولی تهیه کننده جوان این مقاله، تنها چند سال پیش آن را تهیه کرده و به قدمت مقاله بال نیست:
Is the Universe a Giant Computer?: https://www.academia.edu/101818979
بررسی کامپیوتر «الهی» با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای «انسانی»
پیشگفتار:
با بررسی برخی آیات قرآن کریم، درخواهیم یافت که قرآن کریم نیز نظری شببه به آنچه که سث الّوید بیان کرد، دارد. یعنی ما در کیهانی زندگی میکنیم که همه کارهای ما و دیگرجانداران و نیز حرکت و شمار گیاهان و اجسام بیجان (جمادات) و ذرات بنیادی و غیربنیادی، انرژیها، پادمادگان، پرتوها، و به طور کلی هرآنچه که کیهان را شکل داده است، در هر لحظه در آن ثبت و ضبط (کامپیوت) شده؛ و زیر نظر مستقیم دیدگان تیزبین (بصیر) خداوند قرار دارند. یعنی کارکرد کیهان دقیقاً همان کارکرد کامپیوتر است؛ کلان کامپیوتری که مادر کامپیوترهاست و مزایایی دارد که کامپوترهای دست ساز بشر هرگز نخواهند داشت.
از سوی دیگر، همانگونه که ما باPC یا Personal Computer خود به شبکه پهناور جهانی یا World Wide Web وصل میشویم، خداوند هستی بخش، از لحظه مهبانگ همواره و پیوسته به شبکه پهناور کیهانی (Cosmic Wide Web) متصّل و آنلاین بوده وهست و خواهدبود؛ و همه فعل و انفعالها یا کنش واکنشهای همه آفریدگان خود را زیر نظر داشته و دارد. هرجا و هرگاه آفریدگانش شاد شوند، هر جا خللی ایجادشود، هرگاه کسی او را بخواند، و هرجا و هرگاه ستمی از سوی آفریدگانش به دیگر بندگانش برسد، هرگاه کژی و کاستی یا سهو و لغزشی از سوی کارگزارانش (فرشتگان) سربزند و یا از سوی برگزیدگان و مقرّبان درگاهش درخواستی صورت گیرد، نظرش بیشتر معطوف به آن حالت و موقعیت میشود. پس:
همه ما در یک کامپیوتر (حسابگر) کلان وفراگیر به نام «کیهان» زندگی میکنیم.
بررسی موضوع با استناد به آیات قرآن کریم:
یک- خداوند مدیر(اداره کننده)، مدبّر(تدبیرکننده کارها)، و پردازشگر کیهان
از آیات زیر چنین برمی آید که خداوند کیهان را به عنوان یک کامپیوتر، و زیر نظر مستقیم خود، تدبیر و مدیریت میکند:
و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبّة فی ظلمات الارض و لارطب و لایابس الّا فی کتاب مبین- انعام: 59
ترجمه: و نزد اوست کلیدهای (بخوانید پسوردها یا رمزهای ورود) عالم غیب (بخوانید کامپیوتر ویژه الهی) که کسی جز او بر آن (کامپیوتر) آگاهی ندارد (حتا فرشتگان یا کارگزارانش). و اوست که آگاه است به آنچه در خشکی و دریاست؛ و فرونمیافتد برگی مگر آنکه او به افتادن آن برگ آگاه است و نیست دانه ای در تاریکیهای زمین و نه تروخشکی، مگر آنکه (همگی) در کتابی (کامپیوتری) آشکارساز ثبت و ضبط میشود.
روشنگری: از آن روی خداوند کتاب مبین (کامپیوتری آشکارساز) را به کار برده است؛ تا بگوید این کتاب برای آگاهی او نیست؛ زیرا که خداوند علم حضوری دارد و نیازی به کامپیوتر ندارد؛ بلکه اساس و بنیان کیهان بر محاسبه گری نهاده شده است؛ و کتاب مبین نه تنها محاسبه گر است، بلکه قابلیت آشکارسازی نیز دارد و به هنگام لزوم و بویژه دوره رستاخیز، خداوند کارهای کرده و ناکرده آدمیان را با همین کامپیوتر به آنها مینمایاند.
پرسش: چگونه خداوند کارهای ناکرده کسی را به او مینمایاند؟
یکی از ویژگیهای کامپیوتر الهی مانند کامپیوترهای انسانی، این است که هرگاه کاری را که باید انجام بدهی به انجام نرسانی، ارور میدهد که خطایی صورت گرفته! که یا در این دنیا یا در آخرت، ارور شما را به شما می نمایاند.
و ما من غائبه فی السّماء و الارض الا فی کتاب مبین- نمل: 75
ترجمه: و نیست از چیزی پنهانی در آسمان و زمین مگر در کتابی آشکار ساز (ثبت) است.
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ- حج: 70
ترجمه: آیا نمیدانی که خداوند میداند آنچه را که در آسمان و زمین است؟ همانا که آن است در کتابی. این کار بر خداوند آسان است.
دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)
خداوند کریم در دو آیه زیر به دانشمندان اعصار و قرون میفرماید که من به ذره های بنیادی که خود در آغاز آفرینش آفریدهام و از ذره های قابل تصور همگان بسیار بسیار کوچکترند و تنها دانشمندان فیزیک به آنها آگاهی خواهند یافت، و نیز به ملکولها که از ذره ها تشکیل شدهاند و شیمیدانها به آنها آگاهی خواهند یافت، آگاهم و آنها را از قلم نینداخته، بلکه شمار آنها را در کامپیوتر خود ذخیره سازی کرده ام:
و ما یعزب عن ربّک من مثقال ذرّه فی الارض و لا فی السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- یونس: 61
ترجمه: و پنهان نمیماند از (نگاه تیزبین) پروردگارت از ذره بسیار ناچیزی در زمین و نه در آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.
لایعزب عنه مثقال ذره فی السّموات و لا فی الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- سبأ: 3
ترجمه: پنهان نمیماند از (نگاه تیزبین) او (پروردگار) ذره بسیار ناچیزی در آسمانها و نه در زمین و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.
سه- خداوند روزی رسان
وما من دابّه فی الارض الّا علی الله رزقها و یعلم مستقرّها و مستودعها کل فی کتاب مبین- هود:6
هیچ جنبنده ای نیست در زمین مگر آنکه روزی او بر خداوند است و خداوند میداند جای همیشگی (لانه، آشیانه، زیستگاه) و جای موقت او را و همه اینها در کتابی آشکارساز (ثبت) است.
چهار- خداوند آمار دار، محاسبه گر (کامپیوت کننده)
خداوند، تغییر و تحول در کیهان و اجزای آن، و بویژه کردار مردمان را محاسبه و ثبت میکند و همواره به روز (Up date) است:
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ- یس: 12
ترجمه: همانا که ما مردگان را زنده می گردانیم و می نویسیم (ثبت میکنیم) آنچه را که پیشتر انجام دادهاند؛ و هرآنچه از آنان برجای مانده است. و هر چیزی را در «رهنمایی آشکارساز» (کامپیوتری) شمارش (کامپیوت) کرده ایم.
یمحواالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب- رعد: 39
ترجمه: خداوند ناپدید میسازد (دلیت میکند.) و نگاه میدارد (سیو میکند.)، آنچه را که بخواهد؛ و نزد اوست کتاب مادر (کلان کامپیوتری که کامپیوترهای کوچکتر با آن در ارتباط هستند.)
وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا- نبأ: 29
آمار همه آفریدگان را نوشته نزد خود داریم.
یَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَىٰ کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا- جن: 28
(خداوند) میداند که آنان (پیامبران) پیامهای پروردگارشان را به درستی رسانده اند و خداوند بر آنچه نزد آنان هست، احاطه و آگاهی دارد و شمارش میکند هر چیزی را با شماره ای (کدی).
إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا- مریم: 93 و94
هرکه در آسمانها و زمین (کیهان) است، ناگزیر نزد خداوند رحمن (به عنوان) بنده آید و به درستی همه را آمار گیرد و شمارش کند، شمارش کردنی.
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا ۚ أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ- مجادله: 6
روزی که خداوند برانگیزد همگی آنها را. پس آنچه را که انجام دادهاند آگاهشان میسازد. خداوند کردار آنها را آمار گرفته و ثبت کرده ولی آنها کردار خود را فراموش کردهاند! خداوند بر هر چیزی گواه است و گواهی میدهد.
پنج- کارکردهای کامپیوتر الهی در زمینه ضبط صدا و تصویر
کامپیوتر الهی نیز مانند کامپیوترهای دست ساز بشر گفتار و کردار آفریدگان را ثبت و ضبط (سیو) میکند و در مواقع لزوم از جمله در روز رستاخیز، آنها را پخش میکند (یوم تبلی السّرائر):
و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یاویلنا مالهذاالکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الّا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً ولا یظلم ربّک احداً (کهف: 49)
ترجمه: و کتاب گذاشته میشود(کامپیوتر الهی برای نشان دادن کردار و رفتار مردمان باز میشود.). پس میبینی مجرمان را ترسان از وضعیتی که در آن قرار دارند؛ و میگویند وای بر ما! وه که چه کتابی است این! هیچ کوچک و بزرگ و کم و بیشی را فروگذار نکرده، مگر که برشمرده و آمار آن را گرفته است! و آنچه را که (در دنیا) انجام دادهاند، جلو چشمشان به نمایش در آمده است؛ و (چون همه چیز با مدرک صوتی و تصویری است،) پروردگارت به هیچکس ستم روا نمیدارد.
ولله السّموات والارض و یوم تقوم السّاعه یومئذ یخسرالمبطلون (27) و تری کل امة جاثیة کل امة تدعی الی کتابها الیوم تجزون ماکنتم تعملون (28) هذا کتابنا ینطق بالحق انّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون (جاثیه: 29)
ترجمه: و مالکیت آسمانها و زمین (کیهان) از آن خداوند است و روزی که رستاخیز برپاشود، باطلگرایان زیان خواهند دید و میبینی هر گروهی به زانو درآمده است. هر گروهی خوانده میشود به سوی کتابش. امروز سزای کارهای خود را میبینید. این کتاب ماست که گویای حق و راستی است. همانا که هرآنچه را که شما انجام میدادید، ما گرته برداری (کپی) کرده ایم.
و لا نکلّف نفساً الّا وسعها و لدینا کتاب ینطق بالحق و هم لایظلمون- مؤمنون: 62
ترجمه: بر کسی سختی هموار نمیسازیم مگر به اندازه توانش و نزد ماست کتابی که گویای حق و راستی است و (در نتیجه) بر آنان ستم نمیرود.
شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی
افزون بر کارکردهای یاد شده که ویژگی همه کامپیوترهاست، کامپیوتر الهی ویژگیهای منحصر به فردی نیز دارد. مانند به گفتار درآوردن اعضای بدن:
یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون- نور: 24
ترجمه: روزی که زبانها و دستها و پاهایشان بر آنچه که آنها کرده اند، گواهی میدهند.
الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یعلمون- یس: 65
ترجمه: امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم (تا خاموش بمانند) و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان بر آنچه که کرده اند، گواهی میدهند.
و یوم یحشر اعداءالله الی النّار فهم یوزعون (19) حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (20) و قالوا لجلودهم لم شهدتّم علینا قالوا انطقناالله الذی انطق کل شیء و هو خلقکم اول مرّة و الیه ترجعون (21)- سوره فصلّت
ترجمه: و روزی که گسیل میشوند دشمنان خدا به سوی دوزخ، پس پسینیان به پیشینیان میپیوندند و همگی گرد آورده میشوند(19) تا اینکه هنگامی که نزد دوزخ آمدند، گوشها و چشمان و پوستهایشان بر علیه آنان گواهی میدهند، به آنچه که عمل میکرده اند(20) و آنان به پوستهایشان میگویند چرا بر علیه ما گواهی دادید؟ و پاسخ میشنوند: آنکه هر چیزی را به گویش وا میدارد، ما را به گویش واداشت و او شما را اولین بار آفریده و به سوی او باز میگردید.
فانتقمنا منهم و انّها لبامام مبین- حجر: 79
ترجمه: پس انتقام میگیریم از آنان و همانا که هست راهنمایی آشکارساز
هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.
از مقایسه دو آیه زیر، به این نتیجه میرسیم که قرآن کریم و کتاب مبین دو روی یک سکه اند. بدین ترتیب که خداوند هرانچه را که در هستی عملی آفریده، در هستی نظری گرد آورده و آن را قرآن خوانده است. به همین دلیل قرآن کریم، منظومه هستی است.
طس تلک آیات القرآن و کتاب مبین- نمل: یک
ترجمه: طس. آن است آیههای قرآن و کتابی آشکارساز (کلان کامپیوتر هستی!)
الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین- حجر: یک
ترجمه: الر. آن است آیههای کتاب (هستی) و قرآنی آشکارساز
هشت- مینی کامپیوترها
گفتیم که کامپوتر کلان کیهانی از آن خداوند است و کیهان را با آن اداره میکند. ولی این کلان کامپیوتر به کامپیوترهای کوچکتری و در جاهایی به کامپیوترهای کوچک و بسیار کوچکی (مثلاً آنجا که خداوند روزی رسان، حتا در قعر دریا کرمی ناتوان را هم بی روزی نمیگذارد!!) در ارتباط است و گذشته از ارتباط و رسیدگی به آنها، در صورت لزوم، دادههای آنها را نیز در بخشی از حافظه (Memory) خود بایگانی و نگهداری میکند.
نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)
دو تا از این مینی کامپیوترهای الهی که با هر انسان بالغی برای ثبت کردار نیک و بدش همراه هستند، کرام الکاتبین عنوان گرفته اند. برای آگاهی بیشتر از کرام الکاتبین لینک زیر را ببینید:
کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان): https://www.academia.edu/45148542
نگارش و ویرایش: شهریور 1397
ویرایش دوم: مهر 1398
ویرایش سوم: بهمن 1399
ویرایش چهارم: آبان 1400
ویرایش پنجم: اردیبهشت 1402
ویرایش ششم: اردیبهشت 1403
احمد شمّاع زاده