هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر

کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر

The Universe, a Giant Computer!

(کامپیوتر الهی)


احمد شمّاع زاده

فهرست مطالب:

مقاله‌ای در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات

بررسی کامپیوتر الهی با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای انسانی

پیشگفتار

بررسی موضوع با استناد به آیات قرآن کریم

یک- خداوند مدیر، مدبّر، و پردازشگر کیهان

دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)

سه- خداوند روزی رسان

چهار- خداوند آمار دار، محاسبه گر یا کامپیوت کننده

پنج- کارکردهای کامپیوتر الهی در زمینه ضبط صدا و تصویر

شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی

هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.

هشت- مینی کامپیوترها

نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)


مقاله‌ای در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات:

سث الّوید (Seth Lloyd) فیزیکدان انستیتو فنّاوری ماساچوست کمبریج، میزان اطلاعاتی که میتواند در جهان هستی ذخیره شود و نیز شمار محاسباتی را که از مهبانگ تاکنون رخ داده، برآورد کرده است.

الوید به هر فرایند و یا هر تغییری که در کیهان روی میدهد، به عنوان نوعی محاسبه نگاه میکند. یک راه برای انجام این کار این است که ذره به ذره جهان هستی را همانند اجزای یک کامپیوتر فرضی تصور کنیم.

برای شبیه سازی کیهان با همه اجزای آن، از آغاز تاکنون، باید کامپیوتری داشته باشیم که حاوی 1090 بیت باشد تا بتواند 10120 محاسبه را انجام دهد. اما متأسفانه تنها حدود 1080 ذره بنیادی در کیهان وجود دارد. همان‌گونه که از زمان نیوتن به بعد برای نشان دادن نمونه ای از سیستمهای پیشرفته و دقیق، ساعت را مثال میآوردند، امروزه نیز دانشمندان مایلند هر چیزی را با کامپیوتر مقایسه کنند.

گاهی اوقات از دی. آن. آ. به عنوان سیستمی دیجیتال نام میبرند. مغز انسان، شعور و حتّا خود حیات، به عقیده برخی زیست شناسان مواردی هستند که در آن‌ها محاسبه صورت میگیرد. اما آیا به نظر شما الوید که جهان هستی را به کامپیوتر تشبیه میکند، پا را از حد خود فراتر گذاشته است؟ شاید. اما باید بدانید که الوید به عنوان یکی از متفکرین معاصر، بویژه در نظریه اطلاعات از شهرت به سزایی برخوردار است. دو سال پیش وی محدودیتهای فیزیکی محاسبات، یعنی محدودیتهایی که قوانین فیزیک در کامپیوترهای کوچک همانند لپتاپها با آن روبه رو هستند را به دست آورده بود. وی هم‌اکنون همان محاسبات را برای کامپیوتری به عظمت جهان هستی انجام میدهد.

مفهوم فیزیک به عنوان یک فرایند محاسباتی به وسیله فیزیکدان آمریکایی به نام جان آرچیبالد ویلر (John Archibald Wheeler) بدین‌گونه توصیف میشود:

«هر محاسبه در یک بیت انجام میگیرد». استفان ولفرام (Stephen Wolfram) در کتاب جدید خود به نام «دانشی از گونه‌ای دیگر» میگوید: همه حقایق هستی از گونه‌ای الگوریتم که شبیه یک برنامه کامپویتری است و در تمام واحدهای سازنده فضا و ماده تعبیه شده است، پیروی میکنند.

ما معمولاً برای حل یک مسأله و گشودن راز یک معمّا از محاسبه استفاده میکنیم. اما پرسش اینجاست که در مورد جهان هستی مسأله ای که باید حل شود کدام است و شما به دنبال پاسخ چه پرسشی هستید؟ اگر میان فرایندهای فیزیکی و دانش داده ها پلی برقرار کنیم، خواهیم دید معمایی که باید حل شود رویدادهایی است که در مقیاس کوانتمی صورت میگیرد. هر ذره بنیادی در حالتهای کوانتمی مختلف یک عدد معین دارد که برایش قابل دسترسی است. اگر یک ذره از حالتی کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری تبدیل شود، این عمل همانند آن است که در یک کامپیوتر مثلاً از حالت یک به حالت صفر برود.

الوید در این مورد میگوید: «اگر کسی به جهان هستی به عنوان یک کامپیوتر نگاه کند، خواهد دید اغلب عملیات بنیادی در این محاسبه، توسط پروتونها، نوترونها، الکترونها و فوتونها که از جایی به جایی دیگر منتقل میشوند، و بر اساس قوانین بنیادی فیزیک با یکدیگر برهمکنش دارند، صورت میگیرد.» از همه این‌ها گذشته، موضوع محاسبه در کیهان چیست؟

الوید میگوید: «تکامل دینامیک خود کیهان.» هرگاه که محاسبات انجام شد، حقیقت عیان میشود. وی حداکثر شمار محاسبات منظّمی که در کیهان صورت گرفته را با محاسبه انرژی کل آن، به وسیله فرمول E= mc2 آینشتین به دست آورده است.

انرژی هر سیستم فیزیکی، معین میکند که آن سیستم چگونه میتواند از یک حالت کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری برود. به عبارتی بهتر، این سیستم با چه سرعتی میتواند محاسبه را انجام دهد.


این بود بازنویسی متن مقاله فیلیپ بال، زیر عنوان جهان؛ کامپیوتری غول آسا، ترجمه سلیمان فرهادیان در روزنامه شرق سال 1380 یا 1381.

متأسفانه درباره تاریخ انتشار مقاله، بیش از این چیزی در دسترس نیست؛ زیرا شانزده سال پیش، به هنگام بریدن متن مقاله از روزنامه، تاریخ انتشار روزنامه یادداشت نشده و از روی نکته ای احتمال میدهم مربوط به یکی از این دو سال باشد.

لینک زیر نیز در بردارنده مفاهیمی است که آقای فرهادیان از مقاله فیلپ بال ترجمه کرده است؛ ولی تهیه کننده جوان این مقاله، تنها چند سال پیش آن را تهیه کرده و به قدمت مقاله بال نیست:

Is the Universe a Giant Computer?: https://www.academia.edu/101818979

بررسی کامپیوتر «الهی» با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای «انسانی»


پیشگفتار:

با بررسی برخی آیات قرآن کریم، درخواهیم یافت که قرآن کریم نیز نظری شببه به آنچه که سث الّوید بیان کرد، دارد. یعنی ما در کیهانی زندگی میکنیم که همه کارهای ما و دیگرجانداران و نیز حرکت و شمار گیاهان و اجسام بی‌جان (جمادات) و ذرات بنیادی و غیربنیادی، انرژیها، پادمادگان، پرتوها، و به طور کلی هرآنچه که کیهان را شکل داده است، در هر لحظه در آن ثبت و ضبط (کامپیوت) شده؛ و زیر نظر مستقیم دیدگان تیزبین (بصیر) خداوند قرار دارند. یعنی کارکرد کیهان دقیقاً همان کارکرد کامپیوتر است؛ کلان کامپیوتری که مادر کامپیوترهاست و مزایایی دارد که کامپوترهای دست ساز بشر هرگز نخواهند داشت.

از سوی دیگر، همان‌گونه که ما باPC یا Personal Computer خود به شبکه پهناور جهانی یا World Wide Web وصل می‌شویم، خداوند هستی بخش، از لحظه مهبانگ همواره و پیوسته به شبکه پهناور کیهانی (Cosmic Wide Web) متصّل و آنلاین بوده وهست و خواهدبود؛ و همه فعل و انفعالها یا کنش واکنشهای همه آفریدگان خود را زیر نظر داشته و دارد. هرجا و هرگاه آفریدگانش شاد شوند، هر جا خللی ایجادشود، هرگاه کسی او را بخواند، و هرجا و هرگاه ستمی از سوی آفریدگانش به دیگر بندگانش برسد، هرگاه کژی و کاستی یا سهو و لغزشی از سوی کارگزارانش (فرشتگان) سربزند و یا از سوی برگزیدگان و مقرّبان درگاهش درخواستی صورت گیرد، نظرش بیشتر معطوف به آن حالت و موقعیت می‌شود. پس:

همه ما در یک کامپیوتر (حسابگر) کلان وفراگیر به نام «کیهان» زندگی میکنیم.


بررسی موضوع با استناد به آیات قرآن کریم:

یک- خداوند مدیر(اداره کننده)، مدبّر(تدبیرکننده کارها)، و پردازشگر کیهان

از آیات زیر چنین برمی آید که خداوند کیهان را به عنوان یک کامپیوتر، و زیر نظر مستقیم خود، تدبیر و مدیریت میکند:

و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبّة فی ظلمات الارض و لارطب و لایابس الّا فی کتاب مبین- انعام: 59

ترجمه: و نزد اوست کلیدهای (بخوانید پسوردها یا رمزهای ورود) عالم غیب (بخوانید کامپیوتر ویژه الهی) که کسی جز او بر آن‌ (کامپیوتر) آگاهی ندارد (حتا فرشتگان یا کارگزارانش). و اوست که آگاه است به آنچه در خشکی و دریاست؛ و فرونمیافتد برگی مگر آنکه او به افتادن آن برگ آگاه است و نیست دانه ای در تاریکیهای زمین و نه تروخشکی، مگر آنکه (همگی) در کتابی (کامپیوتری) آشکارساز ثبت و ضبط می‌شود.

روشنگری: از آن روی خداوند کتاب مبین (کامپیوتری آشکارساز) را به کار برده است؛ تا بگوید این کتاب برای آگاهی او نیست؛ زیرا که خداوند علم حضوری دارد و نیازی به کامپیوتر ندارد؛ بلکه اساس و بنیان کیهان بر محاسبه گری نهاده شده است؛ و کتاب مبین نه تنها محاسبه گر است، بلکه قابلیت آشکارسازی نیز دارد و به هنگام لزوم و بویژه دوره رستاخیز، خداوند کارهای کرده و ناکرده آدمیان را با همین کامپیوتر به آن‌ها مینمایاند.

پرسش: چگونه خداوند کارهای ناکرده کسی را به او مینمایاند؟

یکی از ویژگیهای کامپیوتر الهی مانند کامپیوترهای انسانی، این است که هرگاه کاری را که باید انجام بدهی به انجام نرسانی، ارور می‌دهد که خطایی صورت گرفته! که یا در این دنیا یا در آخرت، ارور شما را به شما می نمایاند.


و ما من غائبه فی السّماء و الارض الا فی کتاب مبین- نمل: 75

ترجمه: و نیست از چیزی پنهانی در آسمان و زمین مگر در کتابی آشکار ساز (ثبت) است.


أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ- حج: 70

ترجمه: آیا نمیدانی که خداوند میداند آنچه را که در آسمان و زمین است؟ همانا که آن است در کتابی. این کار بر خداوند آسان است.


دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)

خداوند کریم در دو آیه زیر به دانشمندان اعصار و قرون می‌فرماید که من به ذره های بنیادی که خود در آغاز آفرینش آفریده‌ام و از ذره های قابل تصور همگان بسیار بسیار کوچکترند و تنها دانشمندان فیزیک به آن‌ها آگاهی خواهند یافت، و نیز به ملکولها که از ذره ها تشکیل شده‌اند و شیمیدانها به آن‌ها آگاهی خواهند یافت، آگاهم و آن‌ها را از قلم نینداخته، بلکه شمار آن‌ها را در کامپیوتر خود ذخیره سازی کرده ام:

و ما یعزب عن ربّک من مثقال ذرّه فی الارض و لا فی السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- یونس: 61

ترجمه: و پنهان نمیماند از (نگاه تیزبین) پروردگارت از ذره بسیار ناچیزی در زمین و نه در آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگ‌تر از آن، مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.

لایعزب عنه مثقال ذره فی السّموات و لا فی الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- سبأ: 3

ترجمه: پنهان نمیماند از (نگاه تیزبین) او (پروردگار) ذره بسیار ناچیزی در آسمانها و نه در زمین و نه کوچکتر از آن و نه بزرگ‌تر از آن، مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.


سه- خداوند روزی رسان

وما من دابّه فی الارض الّا علی الله رزقها و یعلم مستقرّها و مستودعها کل فی کتاب مبین- هود:6

هیچ جنبنده ای نیست در زمین مگر آنکه روزی او بر خداوند است و خداوند میداند جای همیشگی (لانه، آشیانه، زیستگاه) و جای موقت او را و همه این‌ها در کتابی آشکارساز (ثبت) است.


چهار- خداوند آمار دار، محاسبه گر (کامپیوت کننده)

خداوند، تغییر و تحول در کیهان و اجزای آن، و بویژه کردار مردمان را محاسبه و ثبت می‌کند و همواره به روز (Up date) است:

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ- یس: 12

ترجمه: همانا که ما مردگان را زنده می گردانیم و می نویسیم (ثبت می‌کنیم) آنچه را که پیشتر انجام داده‌اند؛ و هرآنچه از آنان برجای مانده است. و هر چیزی را در «رهنمایی آشکارساز» (کامپیوتری) شمارش (کامپیوت) کرده ایم.



یمحواالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب- رعد: 39

ترجمه: خداوند ناپدید میسازد (دلیت می‌کند.) و نگاه می‌دارد (سیو می‌کند.)، آنچه را که بخواهد؛ و نزد اوست کتاب مادر (کلان کامپیوتری که کامپیوترهای کوچکتر با آن در ارتباط هستند.)


وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا- نبأ: 29

آمار همه آفریدگان را نوشته نزد خود داریم.


یَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَىٰ کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا- جن: 28

(خداوند) می‌داند که آنان (پیامبران) پیامهای پروردگارشان را به درستی رسانده اند و خداوند بر آنچه نزد آنان هست، احاطه و آگاهی دارد و شمارش می‌کند هر چیزی را با شماره ای (کدی).


إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا- مریم: 93 و94

هرکه در آسمانها و زمین (کیهان) است، ناگزیر نزد خداوند رحمن (به عنوان) بنده آید و به درستی همه را آمار گیرد و شمارش کند، شمارش کردنی.


یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا ۚ أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ- مجادله: 6

روزی که خداوند برانگیزد همگی آن‌ها را. پس آنچه را که انجام داده‌اند آگاهشان می‌سازد. خداوند کردار آن‌ها را آمار گرفته و ثبت کرده ولی آن‌ها کردار خود را فراموش کرده‌اند! خداوند بر هر چیزی گواه است و گواهی می‌دهد.

پنج- کارکردهای کامپیوتر الهی در زمینه ضبط صدا و تصویر

کامپیوتر الهی نیز مانند کامپیوترهای دست ساز بشر گفتار و کردار آفریدگان را ثبت و ضبط (سیو) میکند و در مواقع لزوم از جمله در روز رستاخیز، آن‌ها را پخش میکند (یوم تبلی السّرائر):

و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یاویلنا مالهذاالکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الّا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً ولا یظلم ربّک احداً (کهف: 49)

ترجمه: و کتاب گذاشته میشود(کامپیوتر الهی برای نشان دادن کردار و رفتار مردمان باز میشود.). پس می‌بینی مجرمان را ترسان از وضعیتی که در آن قرار دارند؛ و میگویند وای بر ما! وه که چه کتابی است این! هیچ کوچک و بزرگ و کم و بیشی را فروگذار نکرده، مگر که برشمرده و آمار آن را گرفته است! و آنچه را که (در دنیا) انجام داده‌اند، جلو چشمشان به نمایش در آمده است؛ و (چون همه چیز با مدرک صوتی و تصویری است،) پروردگارت به هیچ‌کس ستم روا نمی‌دارد.

ولله السّموات والارض و یوم تقوم السّاعه یومئذ یخسرالمبطلون (27) و تری کل امة جاثیة کل امة تدعی الی کتاب‌ها الیوم تجزون ماکنتم تعملون (28) هذا کتابنا ینطق بالحق انّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون (جاثیه: 29)

ترجمه: و مالکیت آسمانها و زمین (کیهان) از آن خداوند است و روزی که رستاخیز برپاشود، باطلگرایان زیان خواهند دید و می‌بینی هر گروهی به زانو درآمده است. هر گروهی خوانده می‌شود به سوی کتابش. امروز سزای کارهای خود را میبینید. این کتاب ماست که گویای حق و راستی است. همانا که هرآنچه را که شما انجام میدادید، ما گرته برداری (کپی) کرده ایم.



و لا نکلّف نفساً الّا وسعها و لدینا کتاب ینطق بالحق و هم لایظلمون- مؤمنون: 62

ترجمه: بر کسی سختی هموار نمیسازیم مگر به اندازه توانش و نزد ماست کتابی که گویای حق و راستی است و (در نتیجه) بر آنان ستم نمیرود.


شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی

افزون بر کارکردهای یاد شده که ویژگی همه کامپیوترهاست، کامپیوتر الهی ویژگیهای منحصر به فردی نیز دارد. مانند به گفتار درآوردن اعضای بدن:


یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون- نور: 24

ترجمه: روزی که زبانها و دستها و پاهایشان بر آنچه که آن‌ها کرده اند، گواهی میدهند.



الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یعلمون- یس: 65

ترجمه: امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم (تا خاموش بمانند) و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان بر آنچه که کرده اند، گواهی میدهند.



و یوم یحشر اعداءالله الی النّار فهم یوزعون (19) حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (20) و قالوا لجلودهم لم شهدتّم علینا قالوا انطقناالله الذی انطق کل شیء و هو خلقکم اول مرّة و الیه ترجعون (21)- سوره فصلّت

ترجمه: و روزی که گسیل می‌شوند دشمنان خدا به سوی دوزخ، پس پسینیان به پیشینیان میپیوندند و همگی گرد آورده میشوند(19) تا اینکه هنگامی که نزد دوزخ آمدند، گوشها و چشمان و پوستهایشان بر علیه آنان گواهی میدهند، به آنچه که عمل میکرده اند(20) و آنان به پوستهایشان میگویند چرا بر علیه ما گواهی دادید؟ و پاسخ میشنوند: آنکه هر چیزی را به گویش وا میدارد، ما را به گویش واداشت و او شما را اولین بار آفریده و به سوی او باز میگردید.



فانتقمنا منهم و انّها لبامام مبین- حجر: 79

ترجمه: پس انتقام میگیریم از آنان و همانا که هست راهنمایی آشکارساز

هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.

از مقایسه دو آیه زیر، به این نتیجه میرسیم که قرآن کریم و کتاب مبین دو روی یک سکه اند. بدین ترتیب که خداوند هرانچه را که در هستی عملی آفریده، در هستی نظری گرد آورده و آن را قرآن خوانده است. به همین دلیل قرآن کریم، منظومه هستی است.

طس تلک آیات القرآن و کتاب مبین- نمل: یک

ترجمه: طس. آن است آیه‌های قرآن و کتابی آشکارساز (کلان کامپیوتر هستی!)

الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین- حجر: یک

ترجمه: الر. آن است آیه‌های کتاب (هستی) و قرآنی آشکارساز


هشت- مینی کامپیوترها

گفتیم که کامپوتر کلان کیهانی از آن خداوند است و کیهان را با آن اداره میکند. ولی این کلان کامپیوتر به کامپیوترهای کوچکتری و در جاهایی به کامپیوترهای کوچک و بسیار کوچکی (مثلاً آنجا که خداوند روزی رسان، حتا در قعر دریا کرمی ناتوان را هم بی روزی نمیگذارد!!) در ارتباط است و گذشته از ارتباط و رسیدگی به آنها، در صورت لزوم، داده‌های آن‌ها را نیز در بخشی از حافظه (Memory) خود بایگانی و نگهداری میکند.


نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)

دو تا از این مینی کامپیوترهای الهی که با هر انسان بالغی برای ثبت کردار نیک و بدش همراه هستند، کرام الکاتبین عنوان گرفته اند. برای آگاهی بیشتر از کرام الکاتبین لینک زیر را ببینید:

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان): https://www.academia.edu/45148542

نگارش و ویرایش: شهریور 1397

ویرایش دوم: مهر 1398

ویرایش سوم: بهمن 1399

ویرایش چهارم: آبان 1400

ویرایش پنجم: اردی‌بهشت 1402

ویرایش ششم: اردی‌بهشت 1403

احمد شمّاع زاده

عقل، فهم، شعور، احساس

عقل، فهم، شعور، احساس


احمد شمّاع زاده


اشاره

بسیاری از مردمان، چیسیتی و چگونگی چهار مقوله بالا را به خوبی تشخیص نمیدهند. در نتیجه بسیاری از نوشتارها و گفتارهایشان، برپایه ای نادرست بنیان شده و روشن است که نمیتوانند نتیجه خوبی از بیان و نوشته خود بگیرند؛ و نیز ممکن است گذشته از اینکه خود به بیراهه میروند، دیگران را نیز به بیراهه بکشانند. هدف از نوشتن این مقاله، داشتن فهمی درست از این چهار مقوله انسانی است تا ذهن ما به خطا دچار نشود، و خود ما در عمل به خطا نرویم.


عقل

عقل یک ویژگی ذاتی و ارثی (ژنتیک) است که خداوند منّان در نهاد همه آفریدگانی که دارای مغز یا مخ هستند، نهادینه کرده است. عقل نسبت مستقیمی با حجم مغز دارد. میزان عقل هر جاندار، برایند تقسیم حجم مغز بر وزن اوست. یعنی هرچه حجم مغز بیشتر و وزن پیکر جاندار کمتر باشد، عقلش بیشتر است. طبق این نظر و با توجّه به اینکه فرازمینیها جمجمه ای بزرگ و بدنی کوچک دارند، به نظر می‌رسد بسیار هوشمندتر از انسان باشند.

هرچند عقل، انسان را به جایگاههای بالایی در زندگی مادی میرساند، بویژه برای اندیشمندان و دانشمندان؛ ولی به تنهایی هیچ برتری و مزیّتی را برای انسانیت انسان به ارمغان نمی‌آورد، به همین دلیل است که گاهی چهارپایان بر برخی انسانهای موفق در زندگی مادی، برتری می یابند؛ زیرا آن چهارپایان به حکم غریزه وظایف حیوانی خود را به نیکی انجام داده اند؛ ولی اینان راه شایسته یک انسان را نپیموده اند.


فهم (درک یا دریافت)

فهم اکتسابی است و ذاتی نیست. کارکرد مغز اندیشیدن است؛ و فهم نتیجه اندیشیدن است. فهم، هیچ نسبتی با حجم مغز ندارد؛ بلکه مقوله ای اکتسابی است که با اندیشیدن و به دست آوردن تجربه و در بسیاری گاهها با ترکیب شدن با احساس، به رشد و بالندگی می‌رسد.


با اینکه فهم نتیجه اندیشیدن است، ولی همواره چنان نیست که درست باشد؛ بلکه گاهی و یا بسیاری گاهها به افزارهایی نیازمند است تا فهمیدن مفهومی، درست و دقیق از آب دراید. یکی از آن افزارها، تزکیه یا پاک شدن جان یا نفس آدمی از آلودگیهاست؛ و آشکارترین نقطه انحراف اندیشه، و آفت فهم درست، در پیشداوری ذهن، و داوری زودهنگام نهفته است.


نتیجه منطقی:

تشخیص انسانی شایسته و خردمند، از فردی ناشایسته، در فهم و درک درست او از خود و جهان پیرامونش نهفته است.

شعور

شعور موهبتی الهی، و ویژه انسان است. شعور هیچ رابطه‌ای به سواد، دریافت علمی، استعداد و هوش کسی ندارد. ممکن است شخصی بی‌سواد باشد ولی از شعور بالایی برخوردار باشد؛ و شخص دیگری از درجه علمی بالایی برخوردار باشد؛ ولی شعورش بسیار پایین باشد.


شعور هم ذاتی و هم اکتسابی است. شعور، ترکیب میزان معیّنی از عقل و احساس است که خداوند در نهاد انسان‌ها به یک اندازه به ودیعه گذارده (بخش ذاتی شعور انسانی) است؛ و بسته به کوشش هرکس در به دست آوردن تجربه، و فهم درست مسائل زندگی شخصی و اجتماعی، شعور او افزایش می‌یابد (بخش اکتسابی شعور انسانی)؛ و هرگاه با کاتالیزور اخلاق پسندیده ترکیب شود، شعور انسان به جایگاه و مقامی می‌رسد که کمتر وصف شدنی است.


یکی از عوامل پایین ماندن یا پایین آمدن شعور انسان، تکبر (خود بزرگ بینی) است. تکبّر آفت شعور است. تکبّر، گاهی بندگی چندهزارساله نسبت به خداوند را بر باد فنا می‌دهد و موجب می‌شود کسی همچون ابلیس، تبدیل به شیطان شود؛ و گاهی اقبال خاص و عام به دانشمندی که شهره آفاق است (همچون استیون هاوکینگ)، موجب تکبر وی، و منکر وجود آفریننده ای برای کیهان می‌شود. آنجا که خداوند می‌فرماید لقدخلقناالانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین (تین: 4 و 5) منظور همین افول انسان از اوج شعور ذاتی (احسن تقویم) به حضیض شعور اکتسابی (اسفل سافلین) اوست که تکبرش موجب آن شده است!!


احساس

احساس نه تنها هیچ رابطه‌ای با عقل ندارد، بلکه در تضاد با آن است؛ و بستگی به میزان عاطفه یعنی رقّت قلب (دلنازکی) دارد و بس. در اصل آنجا که پای عقل در میان باشد، احساس کمرنگ می‌شود؛ و آنجا که پای احساس در کار باشد، عقل رنگ می‌بازد!


عقل و احساس هرچند متضاد با یکدیگرند، در همه جاندارانی که مغز و قلب دارند، نهادینه شده اند؛ ولی جاندار نمی‌تواند هر دو را به یک نسبت در یک تصمیم گیری به کار گیرد؛ بلکه بستگی به جنس تصمیم گیرنده دارد. اگر نر باشد کفّه عقلش بر کفّه احساسش برتری دارد و اگر ماده باشد کفّه احساسش بر کفّه عقلش برتری دارد.

به همین دلیل گفته و تجربه شده زنان مناسب منصب قضاوت نیستند، ولی بهترین گزینه برای مشاغلی نیازمند دقت بیش از حد، حوصله سربر، و بویژه آموزش و پرورش کودکان هستند.


خداوند عقل و احساس را در نهاد همه جاندارنی که مغز و قلب دارند نهادینه کرده تا نسلشان نه تنها رو به انقراض نرود، بلکه تکثیر شود و ادامه یابد. تداوم نسل نیازمند وجود مادر است. اگر احساس مادرانه وجود نداشت، چه بسا که پدرومادران و نیز نرومادگان فرزند خود را رها می‌کردند و در پی خوشی خویش می‌رفتند!

زمانی بود که هرکس برای تفهیم نظرهای خود به دیگران، باید زحمتهای بسیاری می‌کشید؛ ولی اکنون به فضل و برکت وجود ویدئوهای مختلف در هر زمینه‌ای در یوتیوب، کار برای بسیاری از پژوهشگران ساده شده و همه چیز در دسترس قرار دارد.

نگارنده نیز برای مستدل کردن نظرهای خود پیرامون چهار مقوله فوق که هر یک را مختصری شرح دادم، از این وسیله خوب بهره می‌گیرم؛ و مواردی را که طی سالهای اخیر در یوتیوب و فیسبوک دیده‌ام که با این مقوله‌ها ارتباط دارند، برای داشتن تصویری درست یا درستتر از آنچه بیان شد، در ادامه شرح میدهم:

پرده اول: دنیای حیوانات است. ماده شیری به دنبال بچه آهویی میدود و او را به چنگ میآورد. بیننده به هیچ روی تصور نمیکند که ماده شیر با چه منظوری این بچه آهو را شکار کرده، جز برای رفع گرسنگی؛ ولی موضوع چیز دیگری است!! شیر، بچه آهو را در گوشه‌ای از بیشه نگه میدارد. هربار که بچه آهو میخواهد فرار کند، ماده شیر او را با دست خود از رفتن بازمیدارد. شیر نری به آن‌ها نزدیک میشود، ولی ماده شیر از بچه آهو دفاع میکند و با غرش خود، شیر نر را دور میکند. هنوز بیننده متوجه نیست که در سر (مغز) این ماده شیر چه میگذرد؛ ولی پس از مدتی متوجه می‌شود که احساس مادرانه ماده شیر غلیان کرده و پیش خود با همان مغز مناسب جثّه خود، این موضوع را درک کرده (ترکیبی از احساس و عقل) که این بچه آهو ممکن است به چنگ نره شیران درافتد و لقمه‌ خوشگواری برای آنان شود!!


شیران نر عاقلند و طبق عقل عمل میکنند. گرسنه‌اند و باید شکارکنند و شکم خود را سیرکنند. ولی مادگان عاقل نیستند؛ بلکه احساسشان بر عقلشان برتری دارد. آنان پر از احساس و عاطفه اند و حاضرند گرسنه بمانند؛ ولی به فکر مادر این بچه آهو باشند و آن را نخورند و داغی بر دل مادر این بچه نگذارند!! جلّ الخالق!! چه پرده زیبایی از نمایشی طبیعی در طبیعت خداوندگاری!!

پرده دوم، باز هم دنیای حیوانات است. ماده سگی شش نوزاد به دنیا آورده و تولگان مشغول نوشیدن شیر از پستان مادرند. در چشمان مادر نجابت، احساس و عاطفه را میتوان خواند… و پدر خانواده با توجه به فهم و درک خود، روابط عاطفی خود و همسرش را به یاد میآورد و از همسر نازنینش و مادر فرزندانش با لیسیدن سروصورتش سپاسگزاری میکند!! جل الخالق!!

چه پرده های زیبایی را در تماشاخانه طبیعت این دنیای کثیف می‌توان یافت!!


حال بیاییم و این پرده حیوانی را انسانی کنیم.

مردی خسته و کوفته از کار روزانه، در بستر خوابیده است. فرزند نوزادش را هم با اینکه بسیار دوست می‌دارد؛ ولی چون گریه و زاری می‌کند، دو حالت پیش میآید:

یک- آن مرد هرچند عقلش بیشتر از عقل آن سگ نر است، ولی چون فهمش کمتر از فهم اوست، به همسرش میگوید «بچه‌ رو ساکت کن میخوام بخوابم»؛ و هیچ کمکی به همسر خود نمیکند.

دو- آن مرد نه تنها عقلش از عقل سگ نر بیشتر است، بلکه فهمش هم از فهم او بیشتر است. درنتیجه احساس و عاطفه او به جریان میافتد و با اینکه خواب آلود است، برمیخیزد و به کمک همسرش میشتابد تا بچه آرام گیرد.

نتیجه منطقی:

عقل نه تنها در اینجا، بلکه در بسیاری بزنگاهها کاره‌ای نیست، و تنها این فهم ماست که موجب کردار درست و نیکوکاری ماست.


پرده سوم: سومین پرده انسانی است. شخص آمریکایی میانسالی به وسیله اینترنت پیامرسانی میکند که برای شرکتش نیاز به چند نفر کارمند زن و مرد دارد؛ و وسیله مصاحبه برای استخدام را اسکایپ معرفی میکند و شماره تلفن میدهد. جوانانی از شهرهای مختلف آمریکا، زن و مرد، سیاه و سفید، هریک جداگانه با او تماس میگیرند؛ و او همه مصاحبه‌ها را ضبط میکند. به هر یک از آنان شرایط را یک به یک گوشزد میکند. شرایط تعیین شده در آغاز عادی به نظر میرسند؛ ولی پس از مدتی تماس گیرنده شگفتزده می‌شود و شرایط را غیرعقلانی و گاهی دیوانه کننده میبیند. مثلاً در مدت 24 ساعت شبانه‌روز آماده خدمت باشد!! ولی پاسخ به پرسش آخر، واقعاً احمقانه و دیوانه کننده است!!:

درخواست کنندگان استخدام، برای اینهمه کار سخت و طاقت فرسا، از حقوق ماهانه خود میپرسند. ولی پاسخ میشنوند که: هیچ پولی به شما پرداخت نمیشود!!!

میگویند مگر مردم عقلشان را از دست داده‌اند که با چنین شرایط سختی بدون حقوق کار کنند؟!! و مصاحبه کننده میگوید بسیارند چنین کسان!!

- کجا؟!! چه کسی حاضر است با این شرایط کار کند؟!! مگر دیوانگان؟!!

و پاسخ میشنوند: نه دیوانگان بلکه مادران... و اشک از چشمان دخترانی که به یاد فداکاریهای مادرانشان افتاده اند، جاری می‌شود و پسرها سخت به فکر فرومیروند!!

لینک این ویدئو:

https://www.facebook.com/ahmad.shammazadeh.9/videos/866218080118081


آری رفتار مادران در هیچ معیار عقلانی نمیگنجد و به تعبیر خودمانی با عقل جور در نمیآید. چرا؟ چون مادر سراپا احساس است. اگر عقل بخواهد جانشین احساس شود، دیگر مادر، مادر نیست.


نتیجه منطقی:

مردان عاقلترند؛ ولی عقل آدمی بدون احساس، نه تنها کاره‌ای نیست، بلکه زیانبار است.


چهارمین پرده: باز هم دنیای انسانهاست. قاضی سالمندی مشغول قضاوت درباره کسی است که در رانندگی خلاف کرده و اتفاقاً پسر خردسال خود را هم با خود به دادگاه آورده است. قاضی که فرزند را میبیند میگوید بیا جلو و او را برمیگیرد و روی زانوی خود مینشاند و به او میگوید من میتوانم پدرت را 70 دلار یا 30 دلار جریمه کنم و یا او را ببخشم. تو بگو کدوم یک را حکم کنم؟ کودک پس از کمی فکر کردن میگوید سی دلار. همه حضار میزنند زیر خنده و تعجب میکنند که او قبول کرده که پدرش جریمه شود!!

این کودک چون پسر بوده، عاقلانه نظر داده؛ ولی اگر دختر بود یقین بدانید که می‌گفت او را ببخشید. دختران بویژه نسبت به پدران خود پر از احساس و عاطفه اند.


پنجمین پرده: باز هم قاضی و قضاوت

قاضی زنی سفیدپوست است، و متهم مردی سیاهپوست؛ و هر دو آمریکایی هستند. قاضی متهم را از روی پرونده و نام و نشانش میشناسد؛ ولی متهم قاضی را نمیشناسد. قاضی حکم را چنین صادر میکند: آزادی به قید وثیقه. قاضی رو به متهم کرده و میگوید «یادت هست با هم در یک دبیرستان درس میخواندیم و تو پسری با استعداد و با مَحبت بودی؟!! امیدوارم به زندگی عادی بازگردی و دست از این کارها بکشی… با این جمله ها، مجرم قاضی را بازمیشناسد و میگوید «اوه گادّس» و چندبار سرش را با دستانش میپوشاند و تکرار میکند «اوه گادّس» و بسیار ناراحت و شگفتزده، و از کرده خود پشیمان شده است.

در این ویدئو با کسانی که مجرم را میشناخته اند، مصاحبه می‌شود و همه از او تعریف میکنند که او پدری خوب برای فرزندش و شوهری خوب برای همسرش بوده است.

ولی این مرد با استعداد و خوش صیرت، معلوم نمیشود به چه دلیلی رو به سرقت میآرود و دستگیر میشود. مسلماً او در حالتی نامساعد، خواسته بیشتر یا زدوتر به خانواده اش بهره ای برساند؛ ولی از عقل و هوش خود بد بهره برداری کرده و تصمیمش از اخلاق پسندیده بی بهره بوده است.

پس عقل، به تنهایی ارزشی ندارد، بلکه این اخلاق پسندیده و رعایت حقوق دیگران است که موجب می‌شود انسان در زندگی موفقیت به دست آورد و به انسانیت خود افتخار کند.


تمام دزدان و اختلاسگران بسیار باهوشند و هنگامی که شگردها و ترفندهای خود را بازمیگویند بسیار شگفتزده میشویم؛ ولی متأسفانه هوش و استعداد خود را در جایی هزینه کرده‌اند که نباید میکردند؛ و دلیل فردی و شخصی آن هم جز این نیست که آنان یا همواره و یا در زمان و یا در طول ارتکاب جرم، از اخلاق پسندیده بی بهره بوده اند.


برای داشتن درکی درست از تضاد و تقابل میان عقل و احساس در انسان، ناچار از آوردن مثالی هستم:

انسان را یک لیوان دوسر با دو دهانه و یک پایه فرض کنید. در یک دهانه تنها احساس وارد می‌شود و در دهانه دیگر، تنها عقل. از پیش در هر دو دهانه مقدار متناسبی عقل و احساس وارد شده است (به تعریف شعور ذاتی بازگشت شود). در دهانه احساس هرچه احساس وارد کنید، جا برای عقل کم میآید؛ و در دهانه عقل هرچه عقل وارد کنید جا برای احساس کم میآید. اولین حالت، ویژگی زن را نشان میدهد و دومین حالت، ویژگی مرد را.

مرد و زن از نظر نوع یا گونه، از یک گونه اند و از نظر جنسیت متفاوت اند؛ زن و مرد، نه متیوانند جایگزین یکدیگر شوند، و نه یکی بر دیگری برتری دارد. بلکه برای انجام وظایف متفاوتی آفریده شده‌اند و هر یک ویژگی خاص خود را دارد؛ همچون سیب و انار که هر دو میوه اند ولی سیب، سیب است و انار، انار. هر دو زیبا هستند، هر دو مفید هستند؛ ولی خواص متفاوتی دارند و بهره های متفاوتی را به بدن انسان میرسانند.


در مثل آمده است که بشین و بفرما و بتمرگ هر سه یک مفهوم را میرسانند، پس چرا ما دستکم برای دوستانمان، واژه بفرما را به کار نبریم؟! همین مثال در مورد عقل مردانه و احساس زنانه صادق است.

جمله‌های «زن پر از شور و احساس است»، و «زن عقلش کمتر از مرد است»، هر دو، دو روی یک سکه اند. پس چرا نگوییم زن پر از شور و احساس است و عنوانی را به کار ببریم که تنفر برانگییز و تحریک‌کننده است؟!!


بهتر است از این پس، در مقایسه مرد با زن بگوییم:

مرد، کم احساس، و زن پر از احساس است. زیرا برتری انسان‌ها به احساسشان است و نه به عقلشان. اگر کسی عقل کمی داشته باشد، ممکن است در زندگی چندان موفق نباشد؛ ولی اگر احساس کمی داشته باشد، ممکن است از مسیر انسانی خود دور شود و به انحراف رود.


نتیجه منطقی:

اگر احساس زنانه وجود نداشت، از عقل مردانه به تنهایی کاری بر نمیآمد.

زندگی شکل دیگری داشت و عشق در کار نبود.


انگیزه‌ای که موجب نوشتن این مقاله شد:

جوانی بی نام و نشان از اهالی افغانستان که مدتی است در یوتیوب پیدایش شده، با فایلهای صوتی خود با قرآن و اسلام عناد میورزد. وی پس از نفر اول شدن شمسیه علیزاده در کنکور سراسری افغانستان، فایلی صوتی تهیه کرده زیر این عنوان که شمسیه علیزاده سخن پیامبر اسلام را باطل کرد و به گونه‌ای از خود به پیامبر تهمت میزند که گویی از زبان شمسیه علیزاده نقل قول میکند.


خلاصه سخن او در این فایل صوتی این است که چون این دختر جوان هجده ساله توانسته نفر اول کنکور شود، پس عقلش بیشتر از پسران است و سخن پیامبر که در پاسخ به پرسشی گفته است: «به آن دلیل خداوند شهادت دو زن را برابر شهادت یک مرد در قرآن یاداور شده، که عقل زن کمتر از عقل مرد است».

این جوان معاند اسلام، هنوز نمیداند که موفقیت در کنکور تنها عاملش داشتن عقل بیشتر نیست. بلکه بسیارند کسانی که عقلشان بسیار بیشتر از اوست؛ ولی به هیچ‌ موفقیتی نه تنها در کنکور، بلکه در زندگی نیز دست نیافته اند؛ و اصولاً عقل رمز موفقیت در زندگی هیچ‌کس نیست؛ بلکه گذشته از دلایل منطقی که در بالا یاداور شدم، عوامل بیشماری در داشتن یک زندگی موفق مؤثرند که برخی از آن‌ها را خود این دختر در گفت و گوهایش بیان کرده است.

وی در مصاحبه با بی بی سی در پاسخ به این پرسش:

«هنگامی که پزشک شدی اگر یک طالبان را پیش شما بیاورند، او را درمان میکنی یا نه»؟

میگوید: «وظیفه پزشک درمان کردن است و نباید فرق بگذارد. شاید او به راه راست هدایت شود».

وی کاملاً درست میگوید که نشانه فهم بالای اوست و نه نشانه عقل زیاد او. ما از آینده خود بیخبریم. حتا برای یک لحظه. هرکس باید به وظیفه خود عمل کند؛ و هیچ‌کس نمیتواند درباره حال و آینده خود یا کس دیگری قضاوت کند که چگونه است یا خواهدشد. شاید آن عضو طالبان در همان لحظه‌ای که ببیند یک پزشک مخالف راه و روش او، او را از مرگ میرهاند، به خود بیاید و از راه ضدانسانی طالبان دست بردارد. بسیار رخ داده است که کسی یا کسانی با یک لحظه درست اندیشیدن، از چاه ضلالت و گمراهی رها شده و به راه هدایت و رستگاری درافتاده اند.


به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) فرمود: تفکر ساعة افضل من عبادة سبعین سنة

یک لحظه اندیشیدن از هفتاد سال (برابر عمر متوسط یک انسان) عبادت ارزشمندتر است.


در داستان حضرت یوسف، وی میکوشد از بند نجات یابد و به کسی که از زندان مرخص میشد، میگوید: «مرا نزد اربابت (عزیز مصر) به یاد آر»؛ ولی آن جوان فراموش میکند و به همین سادگی یوسف این پیامبر برگزیده خداوند، چند سال را بیشتر در زندان میگذراند و خداوند هم هیچ کمکی به پیامبرش نمیکند تا زودتر از زندان رهاشود؛ زیرا تنها سنن الهی و مکانیزمهای اعمال آدمیان در فعل و انفعالهای جهان پیرامون ما مؤثرند و تنها در برخی بزنگاهها خداوند مستقیماً دخالت میکند؛ مانند نجات کودکان از مرگ حتمی، که گاه و بیگاه بر اثر کوتاهی والدین در مراقبت از فرزند خود رخ میدهد.

نگارش و ویرایش: مهر 1399

دومین ویرایش (جزئی): اسفند 1399

سومین ویرایش و افزودن لینک: اردی‌بهشت 1403

احمد شمّاع زاده

بررسی کلیدواژه بشر در قرآن

بررسی کلیدواژه بشر در قرآن

احمد شمّاع زاده

هدف از بررسی واژه بشر در قرآن کریم، و کوشش برای فهم معانی مختلف آن، نه تنها پی بردن به معنای مشترک این واژه در آیات مختلف است، بلکه به چرایی و چگونگی کاربردهای متفاوت این واژه در قرآن کریم نیز آگاه میشویم.

از سوی دیگر، تصور بیشتر مردمان آن است که به کارگیری واژه بشر در قرآن، همانند به کارگیری آن در محاوره ها و یا عنوانهایی همچون حقوق بشر، به معنای انسان بما هو انسان است؛ که این تصوّر، تصوّری نادرست است.


گونه های کاربرد واژه بشر در قرآن:

از قول خداوند در آیه هایی همچون انی خالقٌ بشرٌ من طین... که بیشتر معنای کالبد و جسم را به ذهن آدمی متبادر میسازد.

از زبان قرآن، آنگاه که تن و ظاهر کس یا کسانی مورد بحث و نظر است و نه ماهیتشان؛ مانند:

و من آیاته ان خلقکم من تراب ثم اذا انتم بشرٌ تنتشرون (روم: 20)

پیرامون حضرت یوسف هنگامی که زنان مصر درباره او گفتند: ما هذا بشراً (یوسف: 31)

پاسخ به برخی از اهل کتاب که میگفتند ما فرزندان خداییم: بل انتم بشرٌ ممن خلق (مائده: 18)

از قول دیگر رسولان: ما انّا الّا بشرٌ مثلکم، آنگاه که میخواهند به کافران بگویند ما از نظر جسمانی و خوروخواب مانند شماییم و بر شما برتری نداریم و مانند فرشتگان نیستیم؛ میگویند: ما نیستیم مگر کسی مانند شما.

از قول رسول اکرم(ص): انا بشرٌ مثلکم، آنگاه که سخن از جسم و ظاهر او، و نه از انسانیت و رسالت اوست.

از قول کافران، که تنها ظاهر رسول اکرم را میدیدند که مانند آنهاست و از باطن و انسانیت او بیخبرند. (ما انت الّا بشرٌ مثلنا)

گفتنی است که بیشتر آیاتی که واژه بشر در آنها به کار رفته، شامل دو مورد اخیر است.


معنای مشترکی برای بشر قرآنی:

با مراجعه و بازبینی تمام آیاتی که واژه بشر به صورت نکره به کار برده شده است، یک واژه را در فارسی یافتم که کاملا بر بشر قرآنی منطبق است؛ و آن چیزی جز واژه کس نیست؛ که نکره آن میشود کسی.

در کل قرآن، 38 بار واژه بشر به گونه های مختلف آمده است که می‌توان آن‌ها را به کسی ترجمه کرد. در آیات 26 سوره مریم و 25 سوره مدّثّر که به صورت معرفه (البشر) آمده است، معنای انسان را می‌دهد؛ و در آیات31 و 36 مدّثّر که باز هم به صورت معرفه به کار رفته، مفهوم جن و انس را می‌رساند؛ و نه تنها انسان را.

نکته جالب توجه اینکه در چهار موردی که واژه بشر به صورت معرفه آمده، خداوند کریم، در ضمن پاسخ دادن به کافران، میگوید: این قرآن جز ذکری و هشداری برای بشر نیست، یعنی:

تا زمانی که انسان آیات الهی را در خود درونی نکرده وباطن خود را با آنها نساخته، هنوز انسان نشده و تنها بشر است و لازم است به او هشدار داد و یاداوری کرد؛ و آنگاه که او از هشدارها و یاداوریها، راه و روش زندگی را آموخت، شایسته عنوان انسان میشود.

در همین راستا به نکته جالب توجهی برمی‌خوریم و آن اینکه در قرآن کریم هیچگاه نیامده که این قرآن ذکری یا هشداری برای انسان است. در سه سوره آمده که این قرآن ذکری برای جهانیان است. واژه جهانیان شامل همه مردمان از انس و جن میشود؛ چنانکه واژه بشر نیز ناظر بر جن و انس است: ذکرٌ للعالمین (قلم:25، ص: 35، تکویر:5)

حال ببینیم اگر واژه کسی را به جای بشری (نکره بشر) بگذاریم جمله ها مفهوم است یا نه؟:

آنگاه که خداوند میگوید انی خالق بشر من طین یعنی من آفریننده کسی هستم از گل.

آنجا که کافران میگویند ما انت الّا بشرٌ مثلنا یعنی تو نیستی مگر کسی مانند ما.

آنجا که پیامبر و دیگر رسولان میگویند ما انّا الّا بشرٌ مثلکم یعنی ما نیستیم مگر کسی مانند شما.


نتیجه گیری:

واژه بشر در قرآن کریم هیچگاه به معنای انسان بما هو انسان به کار نرفته؛ بلکه هدف از به کارگیری این واژه، بعد مادی انسان بوده و نه ابعاد مختلف و متفاوت انسان.


نگارش: شهریور 1395

ویرایش دوم: تیر 1399

ویرایش سوم: آبان 1400

ویرایش چهارم: فروردین 1403

احمد شمّاع زاده



اشاره های قرآنی و پرسشهای انسانی

اشاره های قرآنی و پرسشهای انسانی

احمد شماع زاده


در پی، آیه هایی را می‌بینید که نه در تفسیرها تفسیر (پرده برداری) شده اند، و نه اندیشه نگارنده توانسته است پرده ای از پرده ها و بطنی از بطنهای آنها را باز کند؛ هرچند کسانی که با قلم نگارنده آشنایی دارند، می‌دانند که پیرامون بسیاری از آیاتی که تفسیرنشده بودند، تا آنجا که در توان بوده، با تدبر در آن آیات روشنگری کرده ام. بنا بر این:

شایسته است فیزیکدانانی که کارویژگی‌شان امواج نوری و پرتوهای گوناگون است، روی این آیات از دیدگاه فیزیک و ماهیت نور کارکنند؛ و دستاوردهای خود را به جهانیان اعلام کنند:

یک- و له ماسکن فی‌ا‌لّیل والنهار(انعام: 13)

ترجمه: و از آن اوست آنچه که در شب و روز ساکن هستند.


آفریدگان همه در حرکت اند؛ چه ذرات زیر اتمی و سلولها، چه ستارگان و ابرنواخترها، و چه انس و جن و فرشتگان. تنها وجودی که در تغییر و تبدّل نیست، ذات احدیّت است؛ ولی خداوند در این آیه به ما می‌گوید که در این کیهان چیزهایی نیز وجود دارند که همواره ساکنند! نگارنده می‌خواهد بدان آنها چیستند؟


متن بالا را پنج سال پیش نوشته‌ام؛ ولی چیزی که به تازگی به آن رسیده‌ام، این است که احتمالاً منظور نظر خداوند آن است که: چیزهایی هستند که به هنگام شب و روز و تحول زمان که بر همه چیز تأثیرگذار است و موجب تغییرات جوهری در اشیاء مادّی می‌شود، بر آن‌ها بی تأثیر است و از این جهت همواره ساکن، یعنی بدون حرکت جوهری هستند، هرچند در جهانی مادی قرار دارند.

از سوی دیگر، هنگامی که مشغول مطالعه کتاب مادّه، انرژی، و جهان هستی (بخش فیزیک ذرات بنیادی) بودم. دانستم چه زحمتهای بسیاری کشیده شده تا دانشمندان توانسته اند ذرات مختلف از جمله ذرات درون اتم را کشف کنند. در نتیجه به این اندیشه فرورفتم که همان‌گونه که خداوند بسیاری نکته‌های علمی را به ما آموخته و ما را از وجود آن‌ها آگاه ساخته، ممکن است راهنماییهایی را هم برای کشف ساده‌تر ریزه کاریهایی که در طبیعت نهادینه کرده، در قرآنش یاداورمان شده باشد تا به وجود این ذرات زودترپی ببریم، ولی هنوز کسی به فهم و راهنماییهای این آیه، پی نبرده است.

نکته دیگری که پیرامون فهم این آیه به ذهم رسیده، این است که زمان بر آن‌ اشیاء ناشناخته نمی‌گذرد؛ زیرا زمان نتیجه حرکت است. پس هنگامی که می‌گوید چیزهایی ساکن اند، معنایش این است که زمان بر آنها نمی‌گذرد. یعنی هرچند در جهانی مادی به سر می‌برند، ولی گذر زمان برای آن صفر است.

در مدلی مدرن برای کیهان آورده‌ام که عرش یا مرکز حلزون کیهانی، زمان بر آن نمی‌گذرد؛ ولی ممکن است مخلوفاتی جز عرش هم آفریده شده باشند که زمان بر آن‌ها نگذرد. بدین ترتیب خداوند به ما می‌گوید بروید پژوهش کنید تا بدانید چه جاهای دیگری از کیهان بی زمان هستند!


دو- انطلقوا الی ظلّ ذی ثلاث شعبٍ (30) لا ظلیلٍ ولا یغنی من‌اللهبٍ (31) انّها ترمی بشرر کالقصر(32) کانه جمالتٍ صفر(33) - سوره مرسلات

ترجمه: بروید به سوی سایه ای دارای سه شاخه. نه سایه‌افکن است؛ و نه بی‌نیازکند از شراره آتش…

آنچه در ترجمه این آیات آورده اند!!:

بروید به سوى سایه‌اى سه شاخه، نه خنک است و نه از شعله آتش مصون مى‌دارد. همانا دوزخ، شرارههایى به اندازه کاخ پرتاب مى‌کند. گویى شترانى زرد مویند. قرائتی

بروید زیر سایه دودهای آتش دوزخ که از سه جانب (شما را) احاطه کند. قمشه‌ای

و [نیز] به سوی سایه ای [از دود متراکم و آتش زا] که دارای سه شاخه است، بروید. انصاریان

بروید به سوى [آن‌] دود سه شاخه، فولادوند

به سوى آن دود سه شعبه به راه افتید، آیتی

بروید به سوی سایه سه شاخه (دودهای خفقان‌بار و آتش‌زا)! مکارم

این آیات که مربوط به آخرت و جهنمیان هستند، پیچیدگی بسیاری دارند؛ به گونه ای که ذهن آدمی حتا برای طرح پرسشی پیرامون این گونه از سایه قد نمی‌دهد! اگر کسی مسائل مربوط به نور از جمله فیزیک نور و ماهیت نورهایی همچون لیزر را نداند، هرگز نمی‌تواند این آیات را درک کند!


سه- الم تر الی ربک کیف مدالظّل ولو شاء لجعله ساکناً ثم جعلناالشّمس علیه دلیلاً ثم قبضناه الینا قبضاً یسیراً (فرقان: 45 و 46)

ترجمه: آیا به سوی پروردگارت نمی‌نگری که چگونه سایه را کشید؛ و اگر می‌خواست همانا آن را ساکن قرار می‌داد. سپس خورشید را دلیلی بر آن قرارداد. سپس آن را به سوی خود برگرفتیم برگرفتنی شدنی.


چگونه سایه ممکن است ثابت بماند؟ آیا منظور خداوند این است که خورشید یا ستارگان از حرکت باز ایستند؟ یا خداوند کریم نکته های دیگری از بیان این آیه در نظر دارد؟ چگونه و چرا خداوند سایه را به سوی خودش برگرفته آنهم برگرفتنی امکانپذیر؟!!


چهار- اولم یروا الی ماخلق‌الله من شیء یتفیّؤا ظلاله عن‌الیمین والشمائل سجداً لله وهم داخرون (نحل: 48)

ترجمه: آیا هرگز نمی‌نگرند به سوی آنچه خداوند آفریده‌است؟ از چیزی که می‌افکند سایه خود را از راست و چپها. سجده‌کنندگانند برای خداوند، و آنان فروتنانند.

این آفریدگان چگونه آفریدگانی هستند که راستگرد و چپگرد دارند و چپگردهایشان بیشتر از راستگردهایشان است! در مورد ذرات میتوان گفت ذراتی با چنین وضعیتی وجود دارند؛ ولی در مورد آنانکه سایه دارند، یعنی به اندازه ای بزرگند که به چشم ما انسانها می‌تواند بیایند، چگونه است؟ یقینا فرشته نیستند؛ زیرا که فرشتگان مادی نیستند و سایه ندارند؛ بلکه منظور از سایه دار بودن آنها، مادی بودن آنهاست تا تصور نشود فرشته اند.

پنج- اوقد لی یا هامان علی‌الطّین (قصص: 38)

ترجمه: برافروز برای من ای ‹هامان› بر گل.

در مورد این آیه ساده ترین موضوعی که به ذهن نگارنده رسیده آجرپزی برای ساخت رصدخانه است. اگر منظور خداوند این موضوع باشد، به ما گفته است که در زمان فرعون (یعنی حدود سه هزار و پانصد سال پیش) آجرپزی آغاز شده و یا رواج داشته است.

نگارش اول: 1384

ویرایش دوم: 31 شهریور 1389

ویرایش سوم: مرداد 1401

ویرایش چهارم: فروردین 1403

احمد شمّاع زاده