ثانیاثنین کیست؟
احمد شمّاعزاده
الّا تنصروه فقد نصرهالله اذ اخرجه الذین کفروا ثانیاثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لاتحزن انالله معنا فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها(توبه:40)
موضوع مهاجرت رسول گرامی اسلام(ص) از مکه به مدینه است. ثانیاثنین یعنی دومین از دو(نفر) یا نفر دوم. بدین ترتیب خداوند میخواهد بگوید یکی اصلی بوده و کس دیگری نیز ملازم و همراه او بودهاست. از آنجا که تفسیرها به راحتی از کنار این موضوع گذشتهاند و نسبت به شناخت دقیق آن بیتوجهی و بعضاَ کلام خدا را تحریف کردهاند، به این موضوع میپردازیم و میخواهیم بدانیم او کیست؟ تا از سویی به منظور قرآن پی بردهباشیم که هرچه قرآن کریم گفته و هر چه را که دقیق بهکاربرده، حق است و برای ماست؛ و از سوی دیگر به درسهایی که قرآن با همین یک واژه مرکب به ما میآموزد، پیببریم.
برای شناخت نفر دوم، در آغاز باید بدانیم نفر اول کیست تا نفر دوم مشخص شود:
یک- در این سفر رسول اکرم ابوبکر را یاری نکرده، بلکه ابوبکر پیامبر را یاری رسانده؛ پس نفر دوم، ابوبکر است.
دو- از نظر مقام، زمان حرکت، واجب و مستحب، و اصل و فرع، همه دلالت بر آن دارد که رسول اکرم دارای مقام اول بوده، زودتراز ابوبکر حرکتکرده، حکم الهی را انجامداده، و ابوبکر عملی مستحبی را؛ و اصل هجرت برعهده رسول اکرم بوده و ابوبکر فرع هجرتاست.
سه- همانگونه که در تمام سفارتخانههای جهان به سفیر نمیگویند نفر اول ولی به معاون او میگویند نفر دوم؛ در اینجا نیز آن هنگام که سفیر خداوند عزم مدینه را کرده، پس به خودی خود، نفر اول است و نفر دوم ابوبکر است.
این واژه آمیخته را بسیاری از مترجمین و مفسرین، یکی از آن دو تن ترجمهکردهاند، تا بتواند پس از آن، کلام خود را بر کرسی بنشانند و بگویند آن کسی که دلداری داده، رسول اکرم بودهاست؛ و با چنین برداشتی پای آیه را از جای دیگری لنگ میگذارند؛ زیرا در این صورت، پیامبر دلداریدهندهاست و خداوند سکینه (آرامش) را بر دل دلداری شونده (ابوبکر) نازل میفرماید و با سپاهیانی که دیده نمیشوند، او را یاری میرساند. ولی معمولاً مینویسند دلداریدهنده خود مورد لطفالهی قرارمیگیرد و آرامش بر دل او!! نازلمیشود. عجب!
خداوند کریم با این آیه میخواهد به ما بیاموزد که:
* هرچند رهبر عطیمالشأنی همچون پیامبر اسلام باشی که هیچکس به پایه مقام او نرسیده و نمیرسد، چون انسان هستی، ویژگیهای انسانی از جمله اندوه، ممکن است بر تو غلبه کند. پس با توکل بر خدا آرامش بگیر و به رحمت ایزدی امیدوارباش.
* دوم میخواهد بگوید تجربه و چشیدن سردوگرم روزگار بر آرامش دل تأثیرگذار است.
ابوبکر چون بسیار مسنتر از پیامبر اکرم بود، اینچنین بود. و بدین ترتیب میخواهد بگوید ایمان بیشتر، اطمینان قلبی بیشتر نمیآورد؛ ولی تجربه بیشتر قوت قلب میآورد. کودکی که تجربه ندارد از بسیاری چیزها که باید بترسد، نمیترسد و برعکس از چیزهایی که ترسیندارد، میترسد؛ چون این ویژگیها ذاتی و روانی است و به فطرت و روان انسان برمیگردد.
مگر ابراهیم خلیل (ع) با آنهمه مقامومرتبه که افتخار حمل پرچم توحید را نیز دارد، همو به خداوند نگفت: کیف تحی الموتی؟ و مگر خداوند از او نپرسید: اولم تؤمن؟ و او گفت: لیطمئن قلبی! و هنگامی که خداوند با تجربهای عملی و آزمایشی عینی به او آموخت که چگونه مردگان را زندهمیکند، دل ابراهیم (ع) نیز آرامشد. پس ایمان بیشتر، اطمینان قلب (آرامش دل) نمیآورد بلکه این تجربه است که آرامش میآورد!
در مورد ابوبکر و تجربه کارساز او و در نتیجه دلداریدادن او به پیامبر اکرم نیز میتوان گفت: از مراقبتها و مواظبتهای بسیارزیاد ابوبکر در راه رسیدن به غار برای ایمنبودن از دشمنان و نیز هنگامی که به غار رسیدند، به جستوجو پرداخت تا از حشرات و حیوانات، ایمن باشند، برمیآید که ابوبکر از تجربههای خویش در این همراهی، بسیار بهرهگرفتهاست.
اینکه در روایات آمده که ‹سراقه› در راه به آنها رسید و در آنجا رسول اکرم به ابوبکر گفت ‹لاتحزن انالله معنا› ربطی به موضوع ندارد؛ زیرا لاتحزن قرآن در ‹غار› است؛ نه در ‹راه› و آیه به این امر صراحت دارد.
در اینجا نیز خداوند با همین یک واژه ‹ثانیاثنین› موضوع حضرت ابراهیم را در مورد پیامبر بازگفتهاست؛ ولی ما با پیشداوریهایمان که مگر میشود خداوند با زبان ابوبکر بر دل پیامبر آرامش ارزانی دارد، همه مفاهیم پشت آیه را از بین میبریم و به خیال خود فکرمیکنیم که به خدا و پیامبر خدا خدمت کردهایم. (به قول قرآن: یحسبون انهم یحسنون صنعاً)
در اصل بهجای تدبّر قرآن که خداوند بر آن تأکید دارد، سادهترین و بیمحتواترین راهها را میرویم؛ و به نحوی به خداوند کریم در بهکارگیری واژهها اهانت میکنیم، زیرا از خود نمیپرسیم چرا خداوند این واژه را بهکاربرده و شک نمیکنیم که شاید منظوری در پس این واژه نهفته باشد.
هنگامیکه مفسر یا مترجمی واژهای از قرآن را از قلم میاندازد و یا آن را چیز دیگری معنیمیکند، این معنا را میرساند که خداوند این واژه را بیجا بهکاربرده و لزومی نداشته که آن را به کارگیرد. خداوند بسیارساده میتوانست بگوید یقول لصاحبه اذ هما فیالغار لاتحزن انالله معنا. این جمله همان است که مترجمین بهجای بخشی از آیه، آن را ترجمهمیکنند؛ و مفسرین توضیحمیدهند و نیازی به ثانیاثنین ندارد.
چنانکه در پی خواهد آمد، بسیاری از مفسرین، ثانیاثنین را چیز دیگری ترجمه و تفسیر کرده و برخی آن را نادیدهگرفته و از آن گذرکردهاند:
کشفالاسرار میبدی: ج 4 صص 137- 136 به کوشش مرحوم علیاصغر حکمت چاپ دانشگاه تهران.
این تفسیر ثانیاثنین را نهتنها ترجمه نکرده، حتی به آن اشارهای نکرده و از کنار آن گذشتهاست.
مجمعالبیان طبرسی: ج 6-5 ص 39 چاپ بیروت:
ثانیاثنین یعنی انه کان هو و ابوبکر. لیس معهما ثالث ای و هو احد اثنین … اذ یقول الرسول لابیبکر(لاتحزن) ای لاتخف …
ترجمه: ثانیاثنین یعنی اینکه او(پیامبر اکرم) و ابوبکر بودند و شخص سومی با آنها نبود؛ یا اینکه و او یکی از دو نفر بود ... هنگامی که رسول به ابوبکر میگوید اندوهگین مباش یا نترس ...
المیزان علامه طباطبائی متن عربی: ثانیاثنین ای احدهما. ترجمه: یا یکی از آن دو.
تاجالتراجم محمد اسفراینی ـ شرکت انتشارات علمی، فرهنگی ج 2 ص 864 :
… و اندران حال که دوم دو بود یعنی یکی آن دو بود(همان است که در المیزان آمده).
روضالجنان یا تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، بنیاد پژوهشهای اسلامی ج 9 ص 251 :
دوم دو، و نصب او بر حال است. این هردوگونه گویند: اول بر تقدیر آنکه: او دوم است صاحبش را چون به یک جای باشند، وجه دوم آنکه: او دوم یکی باشد و این خود حقیقت است.
تفسیری کهن به پارسی از مؤلفی ناشناخته، تصحیح دکتر آیتالله زاده شیرازی نشر قبله ص 61:
دوم دو تن آنکه که هر دو در غار بودند...
تفسیر کابلی مولانا محمود حسن دیوبندی، نشر احسان ج 2 ص 523:
درحالیکه دوم تن از دو بود ...
تفسیر نمونه، تنظیم احمدعلی بابایی دارالکتبالاسلامیه ج 2 ص 206:
این درحالی بود که او دومین نفر بود.
تفسیر ادبی و عرفانی خواجه عبدالله انصاری، حبیبالله آموزگار نشر اقبال ص398:
در ترجمه: «درحالیکه دومی دو تن بود». در تفسیر: اشارهای ندارد.
در سه تفسیر آخر، مفسرین با افزودن عبارت ‹ درحالیکه› پیش از ‹ثانیاثنین› و ‹بود› پس از آن، کلام خدا را به رأی خود تفسیرکردهاند؛ زیرا خداوند پیش از آوردن ثانیاثنین در بارة اخراج رسول اکرم از مدینه سخن میگوید و بدینگونه ثانیاثنین را به رسول گرامی برمیگردانند.
در هیچیک از این همه تفسیرها هیچ اشارهای به اینکه مبنای برداشت مفسر از اینکه ‹ثانیاثنین› رسول اکرم است، نشده و هیچ روایتی نیز برای اثبات آن آوردهنشده، و معلوم نیست چرا مفسرین به این موضوع کمبها داده، از کنار آن گذشته و به گناه تحریف کلام خداوند فکرنکردهاند!!
برخی تفسیرها همچون کشفالاسرار میبدی در انزال سکینه اختلافکرده و گفتهاند چون ابوبکر اندوهگین بوده، پس سکینه بر دل او نازل شده؛ و در این زمینه بحث کردهاند. این تشکیک خود دلیلی است بر اینکه ثانیاثنین ابوبکر است؛ زیرا اگر ‹سکینه› بر دل ابوبکر نازلشدهباشد، پس جنود لم تروها نیز برای او باید باشد که چنین نیست.
از سوی دیگر با اینکه در چندین آیه خداوند گفتهاست: ‹ای رسول ما اندوهگین مباش› یا ‹اندوهگین نکند ترا ...›، معلوم نیست چرا در این آیه همه مینویسند پیامبر به ابوبکر گفت اندوهگین مباش. آیا اگر ابوبکر به پیامبر بگوید اندوهگین مباش، کفر است؟ یا نشانه برتری او نزد خداونداست؟ هیچیک. تنها نشانه تجربه بیشترداشتن در زندگیاست؛ که چنین نیز بود.
از سوی دیگر قرآن کریم میفرماید: ‹الابذکرالله تطمئنالقلوب› و ‹و ذکّر انّ الذّکری تنفع المؤمنین› از این آیات نیز برمیآید که ذکر ‹آرامبخش› و ‹سودبخش› است. و مگر جمله ‹خدا با ماست› جز ذکر و یاداوری، چیز دیگری هم هست؟ و مگر نشنیدهایم که بزرگان دین ما، با هدف شنیدن ذکری و گرفتن بهرهای، پای سخن کمتر از خود از نظر سواد و مقام نشستهاند؟ اینها را که بر سر هر منبری میگویند.
پس چرا به ابوبکر که میرسد موضوع برعکس میشود و او نمیتواند در مقام متذکّر قرارگیرد!!؟
دلیلی که میتوان برای این کار مفسرین ذکر کرد آن است که بگوییم آنان ‹لاتحزن› را با ‹لاتخف› در یک ردیف و همارز تلقیمیکنند؛ چنانکه تفسیر مجمعالبیان بهروشنی آن را یاداور شدهبود.
ترس نشانه ایمان کم است ولی اندوه نشانه ایمان کامل است؛ و برابر دانستن آنها مصداق یحرّفون الکلم عن مواضعه (نساء: 46 و مائده: 13) و تغییر کلام خداونداست. همانگونه که در بالا آمد، خداوند در چندین آیه به پیامبر اکرم میفرماید ‹اندوهگین مباش› و ‹اندوهگین نکند ترا›؛ ولی در تمام قرآن آیهای را نمییابید که به ایشان بگوید نترس!
خداوند کریم در نه آیه به پیامبران مختلف (حضرات ابراهیم دوبار، موسی پنجبار، لوط و داوود هریک یکبار) گفتهاست لاتخف (نترس)؛ ولی به پیامبر اکرم یک مورد هم نگفته است. چرا؟
چون پیامبر اکرم از نظر ایمان کمبود ندارد. نترس است. شجاع است. ولی انسان است و هر انسان شریفی از سویی بهدلیل حماقت بندگان خدا و از دیگرسو برای نجات آنان، اندوهگین میشود؛ و این اندوه نه تنها نشانه ترس نیست، که نشانه انساندوستی، خداجویی، غیرت، حمیّت، و دغدغه مردم را داشتن است.
پس مترجمین و مفسرین با این برداشت بیدقت و غیرواقعی از آیة دقیق قرآن، که ثانیاثنین رسول اکرم است، تمام این صفات نیکو را به ابوبکر نسبت میدهند و چیزی برای رسول اکرم باقی نمیگذارند و برعکس به خیال خود خواستهاند به پیامبر اکرم ارج نهند.
از مقایسه و مقارنه این تفسیرها و نیز دیگر تفسیرها، نهتنها در زمینه مورد بحث، بلکه در تمام زمینهها به این نتیجه میرسیم که بسیاری از ترجمهها و تفسیرها از روی هم نگاشتهشدهاند و تنها در برخی موارد که مفسر با مطلب تازهای روبهرو شده، در تفسیر خود تغییراتی دادهاست؛ و کمتر شک و شبهه به تفسیرهای پیشین موجب تازگی و بدیعشدن ترجمه یا تفسیر شده، بلکه اشتباهها، کاستیها و نادرستیهای کلیدی در همه تفسیرها تکرارشدهاست. خلاصه آنکه، بیشتر تفسیرها که به ترجمه ها نیز سرایت کرده اند نتیجه تدبّر قرآن نیستند؛ و این آفت فهم قرآن است.
تنها ترجمهای از قرآن (تا آنجاکه نگارنده دسترسیداشته) که در ترجمه ثانیاثنین به بیراهه نرفته و به کلام حق پیرایه نبسته، ترجمهای از آقای محمود صلواتی است که چنین است: ‹آنگاه که دومین آن دو نفر، هنگامی که در غار بودند، به رفیقش میگفت: اندوهگین مباش که خدا با ماست›. (انتشارات ذکر)
توقع هم آن است که مترجمین، کلام خدا را آنگونه که هست ترجمه کنند؛ زیرا کلام خداوند پیرایه ندارد، بلکه این ترجمهها هستند که با پیرایههایی که بر کلام خداوند میبندند، موجب انحراف خوانندگان قرآن میشوند.
ایشان در مؤخّرهای که بر ترجمه خود نگاشته، آوردهاست:
‹بر مترجم است که با آوردن کلمات اضافی، یا تعیین مصداق، گستره مفهوم را محدود نکند؛ و با شکستن نظم کلام و آوردن فواصل و قافیههای ناهماهنگ، زنجیره سخن را از هم نگسلاند›.
نگارش: خرداد 1383
ویرایش: خرداد 1398
ویرایش دوم: اردیبهشت 1399
ویرایش سوم: اردیبهشت 1403
احمد شمّاع زاده