کوتوله های قهوه ای
(الخنّسالجوارالکنّس)
احمد شمّاع زاده
فلا اقسم بالخنّسالجوارالکنّس این دو آیة بسیارکوتاه هم، دستکمی از ‹والنجم اذا هوی›(که شرح آن در گفتار ‹سیاهچالگان› گذشت) ندارد:
خداوند بازهم برای بیان سه واژه سوگند یادکرده. پس موضوع این سه واژه، خیلی مهم است؛ بویژه هرگاه بدین صورت سوگندیادکند: ‹فلااقسم›
ترجمة محمدکاظم معزی که جزء ترجمههای زیرنویس خوب قرآن است و اظهارنظرنکرده:
‹الخنّس› را فروروندگان ، ‹جوار› را روندگان، و ‹کنّس› را نهانشدگان ترجمهکردهاست.
المنجد: خنس: تأخر و تنحی و تخّلف و انقبض ـ الکواکب کلها. اوالسّیارات منها فقط.(تمام ستارگان یا تنها سیارههای آنها)
جوار: الماءالکثیرالقعیر کنس: تغیب و استتر
مرحوم الهی قمشهای: ستارگان بازگردنده، که به گردش درایند و در مکان خود رخ پنهانکنند.(ستارگان بازگردنده نادرست است؛ زیرا سیارگان بازمیگردند و نه ستارگان.)
حاشیة قرآن چاپ انتشارات دارالادیب سوریه: کواکبالسیّاره(ستارگان سرگردان. ‹سیاره› در اینجا بهمعنای سیّارهای که به گرد ستارهای میگردد. نیست.)
بهاءالدین خرمشاهی: اختران بازگردنده، سیارگان پنهانرونده.(که ترکیبی از ترجمههای معزی و الهی قمشهای است و هر دو آیه را نادرست و تقریباً جابهجا ترجمهکردهاست.)
مرحوم محمود رامیار در کشفالمطالب: ستارگان سرگردان، سیارات راجعه(یعنی سیارههای بازگردنده که برخی مترجمین آنها را ستارگان بازگردنده ترجمهکردهاند)
برای دانستن حقیقت این دو آیه دو گزینه در پیش داریم. اگر به اصل و ریشة واژگان برگردیم، میتوانیم برداشت زیر راداشتهباشیم:
گزینة اول: اشاره به تشکیل سیاهچالگان.
فرورفتن و انقباض برای ‹خنّس›، آبی که بسیارزیاد و دارای گودی بسیار باشد برای ‹جوار›، ازدیدهاپنهانشدن و در پوششقرارگرفتن برای ‹کنّس›، و نیز نکتهای را که مرحوم الهی قمشهای آورده(البته معلوم نیست برچه مبنایی): «ستارگانیکه به گردش درایند و در مکان خود رخ پنهانکنند». ویژگیهاییاست که در شرح سیاهچالگان مورد بررسی قرارگرفت.؛ بویژه آنکه چون آب که مظروف است نمیتواند گودی بسیار داشتهباشد بلکه به شکل ظرف درمیآید، پس مفهوم واژة ‹جوار› به ‹گردابی› که دارای گودی بسیار است و هرچه را که در دهانة آن قرارگیرد به کام خود فرومیبرد، نزدیکترمیشود و دید ما را به ویژگیهای سیاهچالگان بویژه ‹افق رویداد› و ‹گشتاور چرخشی› بسیارزیاد آنها معطوف میسازد.
گزینة دوم: کوتولههای قهوهای
معناهایی که از ترجمههای قرآن آوردهشد و معمولاً از تفسیرها گرفتهشدهاند، بویژه ترجمهای که مرحوم رامیار آورده،(ستارگان سرگردان، سیّارههای بازگردنده) و برخی بهگونهای ناقص از آن بهرهبرداریکردهاند، نزدیکترین معنا و تقریباً همان معنایی را میرسانند که کیهانشناسان برای کوتولههای قهوهای آوردهاند. توجهکنید: «کوتولههای قهوهای از اجرام عجیبوغریب آسمانیاند. نه سیارهاند، و نه ستاره. با این حال خواص مشترکی با هردوی آنها دارند».(1)
‹کوتولههای قهوهای اجرام فضائی سنگینی هستند که نه آنقدر گرم و گداخته هستند تا بتوان آنها را در شمار ستارگان سطح اول بهشمار آورد، و نه آنقدر سرد و خاموش، که در ردیف سیارهها قرارگیرند›.(2)
به این جملهها نیز توجهکنید:
ـ «جستوجو در ‹میدان گسترده› برای یافتن کوتولههای ‹سرگردان› ضروری است».
ـ «در فروردین 1376 روش سوم هم به نتیجهرسید. هدف این روش کشف کوتولههای قهوهای سرگردان است».
اینکه کوتولههای قهوهای نه ستاره هستند و نه سیاره و نیز برخی از آنها سرگردانند، درست همان است که برخی از مترجمین و بویژه مرحوم رامیار معنیکردهاند؛ و درصورتی که دیگر ویژگیهای کوتولههای قهوهای(پنهانبودن از دیدها، و روندگان) را به این معناها بیفزاییم، برابرگذاری کاملمیشود.
اگر گزینة اول ردشود، باز این رهاورد را با خوددارد که اگر روزی کیهانشناسان به یافتههای تارهای پیرامون کوتولههای قهوهای دستیافتند: ‹آنها برخی ویژگیهای تشکیل سیاهچالگان را نیز دارند›، این گفتار نظر دوگانة قرآن را پیش از کشف آنان اعلامکردهاست.
«کوتولههای قهوهای، چون به نوعی ‹ستارههای مردود› محسوبمیشوند، ممکناست در نظریههای مربوط به تحول ستارهها تغییراتی بهوجودآورند. این اجرام همچنین به نظریههای کیهانشناسی که بیشتر جرم ‹پنهان› یا ماده تاریک عالم را اجرام زیرستارهای میدانند،کمک میکنند».
«تعداد کوتولههای قهوهای از جنبه کیهانشناختی بسیارمهم است. اگر تعداد این کوتولهها واقعاً همانقدر باشد که حدس میزنیم، میتوان بخش قابلتوجهی از «ماده تاریک» را با آن ‹روشن› کرد. یعنی بخش بزرگی از مادة تاریک، باریونی خواهدبود. منظور از مادة باریونی همین ماده معمولی است که از پروتون و نوترون تشکیلشدهاست. بخش غیرباریونی مادة تاریک را ویمپها تشکیلمیدهند. ویمپها، ذرات جرمداری هستند که فقط در برهمکنشهای ضعیف شرکتمیکنند».
احمد شماع زاده
بازگشتها:
1ـ بخشهای کیهانشناسی این مقاله که میان «» قرارگرفتهاست، از ماهنامة نجوم شمارة 86 ـ 87 گرفتهشده است.
2ـ روزنامة ایران 25/1/75 و اطلاعات ضمیمه، 28/1/75
دانشمند روس، پروفسور «گریک ماوکیویچ لادویگ» پژوهشگر در زمینه زبانهای باستانی، که زمانی زندانی گولاگ نیز بوده است(1) کدهای باستانی را در کتابخانه واتیکان در قرن بیستم یافت که دلیلی بر دیدار فرازمینیها از زمین در زمانهای گذشته بوده است. او شخصی آزادفکر(2) ودارای شخصیتی قوی بود که از فشار و تهدید باکی نداشت و حقایق و اسرار را بازگو میکرد.
«ولادیمر کوچرایانت» در سال 1960 دانش آموز او بود اما وی تنها چند سالی است که به مطالعات استاد خود دست یافته است. با این وجود وی هنوز نتوانسته به بیشتر مطالبی که استادش پیرامون آنها کار کرده بود، دست یابد. در نتیجه هنوز مشخص نیست که پروفسور لادویگ تا چه اندازه پیرامون فزازمینیها آگاهی داشته و به اسرار آنها آگاه بوده است.
دکتر لادویگ و همکارش در طی اقامتشان در کتابخانه واتیکان، با استفاده از نسخ خطی بسیار شگفت انگیز در مورد پدیده یوفو و فضانوردان باستانی، پژوهش کرده و مقاله ای را در ساورچنّو سکرتّو(Sovercenno Sekretto) درج کرده اند. او در کتابخانه واتیکان پیرامون آنچه که در عهد عتیق پیرامون ماورای کره خاک آمده است مطالعه کره بود و سپس تمدن مایاها و نمادهای کشتی پرنده و ایستگاههای فضایی آنها را تشریح کرده بود.
افزون بر همه اینها، وی نسخ خطی حاوی دانش کیمیاگری و کدهای باستانی را یافته بود. وی از این نسخه ها عکسبرداری کرده و آنها را در کلاس درسش به شاگردانش نشان داده بود. این نوشته ها اطلاعاتی پیرامون فرازمینیها که به زمین آمده بودند را در برمیگرفت و نیز دربردارنده منشأ اسطوره ها و نگارگریهای فرازمینیها بود.
پروفسور لادویگ در مورد آتشی که تمدن باستانی را نابود کرده و همچنین عکسهایی از سنگر های نظامی در بابل باستان که با درجه حرارتی بالا یعنی به احتمال زیاد در نتیجه انفجار اتمی ازبین رفته اند را، برای دانش آموزان خود شرح میداده است.
پروفسور لادویگ به تمدن سومر علاقه ای زیاد داشته و در مورد آن پژوهشهای بسیاری انجام داده بود. او از رمزورازهای اهرام مصر پرده برداشته و معتقد بود این اهرام نوعی ماشین انرژی بوده اند. وی در مورد کابالا نیز اطلاعاتی داشته و در سال 1973 از دنیا رفته است.
پینوشتها:
1. اداره کل اردوگاههای کار و اصلاح، که سرواژه آن به زبان روسی واژه (گولاگ) را تشکیل میداد، نام نهادی بود که اردوگاههای کار اجباری در نواحی دور افتاده اتحاد جماهیر شوروی ازجمله سرزمین سردسیر و یخبندان سیبری، استپهای قزاقستان، و بیابانهای ترکمنستان را در زمان حکومت ژوزف استالین اداره میکرد.
محکومین سیاسی که به همراه محکومین عادی حدود یک دهم شهروندان شوروی را شکل میدادند، در اردوگاههای کار اجباری به سرمیبردند. در زمان استالین، سه چهارم افسران و تمام پیشکسوتان کمونیست و یاران لنین بجز خود استالین محاکمه و بجرم خیانت اعدام شدند، و یا با یک درجه تخفیف محکوم به کار اجباری در گولاگ شدند منبع: ویکیپدیا
2. آزاد فکر به کسی گفته میشد که فکرش آزاد و دغدغه مذهبی نداشته باشد.
برگرفته از:ufolove
منبع: http://ufosightingshotspot.blogspot.com
ویرایش و آماده سازی: احمد شمّاع زاده