هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

روح الله در قرآن

روح الله در قرآن

احمد شمّاع زاده


عبارت «روح الله» آن‌گونه که در میان فارسی زبانان و بویژه ایرانیان رایج است، در قرآن وجود ندارد؛ و تنها در متن زیارتنامه وارث، به عنوان حضرت عیسی و به واسطه این آیه‌ از قرآن دیده شده است: إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ (نساء:۱۷۱)


از این آیه و نیز آیه إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (آل‌عمران:۵۹) متوجه می‌شویم، همان‌گونه که خداوند از روح خود در کالبد آدم دمید و آدم حامل روح خداوند شد، عیسی مسیح نیز بی‌واسطه پدری، مستقیماً از روح الهی بهرمند شده و در هیأت انسان نمود یافته است.

منظور از بررسی عبارت «روح الله» در قرآن، مطرح کردن این پرسش است که چگونه و چرا کسانی نام فرزندان خود را روح الله گذاشته اند؟، در حالی که این نام در تاریخ اسلام نمونه‌ای ندارد، و از نامگذاریهای متأخّر است. پاسخ به این پرسش نیازمند پیشگفتاری است:

تاریخ آغاز این عرف را نمی‌دانم، ولی از نوجوانی دیده و شنیده‌ام که نام فلان نوزاد را از قرآن درآورده اند. یعنی پدرش قرآن را بازکرده و در میان واژگان آیاتی که در همان دو صفحه دیده، یک نام را برای فرزند خود برگزیده است؛ مانند کسانی که نامشان رحمة الله (لاتنطوا من رحمة الله- زمر: 53) یا رضوانه (و رضوان من الله- توبه: 72) است.

نگارنده تا پیش از انقلاب، تنها نام دو روح الله را شنیده‌بودم که داستانش را در سرگذشت و میراث سه «روح الله» آورده‌ام؛ و تصورم بر این بود که این عنوان در قرآن آمده و برخی کسان آن را بر فرزندان خود نهاده‌اند؛ هرچند که بسیار جسارت و خودخواهی می‌خواهد که کسی چنین واژه سنگینی را که آسمانها و زمین (کیهان با همه سنگینی و هیمنه اش) توان و طاقت حمل آن را ندارد، بر فرزند خود بنهد!!

إنا عرضنا الأمانة على السّماوات والأرض والجبال فأبین أن یحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان إنه کان ظلوما جهولا (أحزاب: 72).

روشنگری:

یک- بدین ترتیب نگارنده امانت الهی را روح الهی می‌داند که خداوند در نهاد انسان به امانت (ودیعه) گذارده است.

دو- در توصیف شایسته نبودن نامگذاری فرزندان با صفات و متعلّقات ذات الهی، این نکته را نیز بیفزایم که عربهای مسلمان، حتّا صفات الهی را بر فرزندان خود نمی نهند بلکه با افزودن واژه عبد بر یکی از آن صفات، به همگان می فهمانند که فرزندشان شایسته داشتن مثلاً صفت مجید نیست؛ بلکه بنده خداوند مجید است.

***

به خواست الهی امروز که به اندیشه در نام «روح الله» فرو رفته بودم، به یاد آوردم که حضرت یوسف در آخرین سفر فرزندانش به مصر، به آنها می‌گوید به جست‌و‌جو از یوسف بپردازید و از رَوْحِ خدا ناامید مشوید (وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ) که در آیه 87 سوره یوسف آمده است:

یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ

و بدین ترتیب این گمان در ذهنم قوّت گرفت: «پدری که قرآن را باز کرده و این آیه را خوانده و نام فرزند خود را روح الله گذاشته، اگر باسواد بوده، نه روح الله بلکه رَوْحِ اللَّه گذاشته؛ و اگر تنها سواد خواندن قرآن را داشته، تصور کرده که این رَوْحِ اللَّه همان روح الله است؛ و بدین گونه نوزاد در میان خانواده و خویشان روح الله خوانده شده، و بدین گونه عبارت روح الله در میان جامعه رواج یافته است». الله اعلم...

***

مدتی است که پیرامون برخی مسائل و موضوعات قرآنی با دوستی بحث می‌کنم و به تازگی وارد بحث روح شده ایم، ایشان نوشته است:

شاید هنوز هم یک جورایی تحت تاثیر اتوریته ها هستم. مثلا در خصوص نفخه الهی و دمیدن روح الهی در انسان استدلالی که برخی از مفسران و محدثان می‌کنند، این است که روح مخلوقی از خداوند است؛ و اینکه چیزی از ذات خداوند جدا نمی‌شود؛ و ذات خداوند تجزیه ناپذیر است؛ و خداوند به خاطر عظمت و بزرگی این مخلوق، آن را به خودش نسبت داده است؛ مانند اصطلاحاتی که در قرآن برای شتر صالح پیامبر یا خانه خدا (ناقه الله و بیت الله) به کار رفته است؛ که به خاطر ارزش و شرفشان به خداوند نسبت داده شده اند؛ و روح نیز که از بزرگترین مخلوقات خداوند است، خداوند آن را به خودش نسبت داده است.

من در پاسخ به این بخش از بحث نوشتم:

در مثالهای ناقة الله و بیت الله، که موضوع شرافت یافتگی ناقه و بیت را با نسبتی که با خداوند پیدا می‌کنند تعریف کردید، درست است؛ ولی آن تعریف در مورد روح الهی صادق نیست؛ زیرا خداوند می‌گوید فاذا نفخت من روحی؛ و خداوند با افزودن حرف من بر روحی، بسیاری نکته ها را به ما گوشزد می‌کند؛ از جمله اینکه این روح از آن خود خداوند است، مال خودش است؛ نسبتش با خداوند مالک و مملوکی است و نه خالق و مخلوقی؛ و اینکه جزئی از روح خود را در کالبد آدم دمیدم تا شرف و شایستگی مسجود ملائکه شدن را بیابد، که یافت!

بنابر این، روح الهی را نمی‌توان با ناقة الله و بیت الله مقایسه کرد؛ زیرا درست است که آنها شرافتشان را از نسبتشان با خداوند گرفته اند، ولی روح الهی اصل است و آدم به واسطه روح الهی بود که مسجود ملائکه شد! وگرنه کالبد او که ارزش چندانی نداشت!

از سوی دیگر من هم معتقدم که روح الهی از خداوند جدا نمی‌شود، بلکه همانند ذره خداوندی، تنها ظهور می‌یابد و برای ما دیدنی می‌شود. یعنی اینکه روح الهی در همه آدمهای از نسل آدم، بالقوّه به امانت گذاشته شده است. اگر کسی شرافت آن را داشته باشد، می‌تواند آن امانت بالقوه را به فعل و ظهور برساند. پس بحثی از جدا شدن چیزی از خداوند در میان نیست.

در کیهان کامپیوتری کلان و فراگیر، مکانیزم پیوستگی کیهان و اجزای آن (از یک کهکشان گرفته، تا یک کرم در ته یک اقیانوس) با خداوند را مثال زده ام.


ادامه بحث:

روح از بزرگترین مخلوقات خداوند است که خداوند آن را به خودش نسبت داده است. هرچند استدلالهای شما به دل و ذهن انسان می‌نشیند، ولی می‌خواهم بدانم جواب این استدلالهای منتقدین را چگونه باید داد؟

پاسخ به این بخش از نوشته شما این است: آن روحی که بزرگترین مخلوق خداوند باشد؛ ترجمه اش به فارسی می‌شود جان. یعنی آن چیزی که می‌گوییم ملک الموت فلانی را قبض روح کرد یا جانش را گرفت. این روح تنها به انسان ربط ندارد؛ بلکه همه جانداران وقتی کشته می‌شوند، روحشان از کالبدشان خارج می‌شود یا جانشان از بدنشان به در می‌رود و می‌میرند. خداوند درباره این روح فرموده است: وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا

ترجمه: و از تو درباره روح می‌پرسند. بگو روح از کار(های) پروردگارم است؛ و داده نشده است از دانش (آن) به شما، مگر چیز بسیار کمی.


این روح با روح الهی هیچ رابطه ای ندارد. روح الهی ویژه انسان است و نه حتّا فرشتگان و جن. به همین دلیل است که می‌گوییم انسان اشرف مخلوقات (نسبت به جن و فرشته) است؛ و داشتن روح الهی است که این شرافت را به انسان می‌دهد تا جانشین خداوند بر روی زمین شود.


لینک مقاله هایی که در این نگارش به آن‌ها اشاره شد:

سرگذشت و میراث سه «روح الله»: https://www.academia.edu/44711944

کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر: https://www.academia.edu/37399934


اول آبان 1401- احمد شمّاع زاده