هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

سنن الهی، ویژگیها و کارکردها

سنن الهی، ویژگیها و کارکردها

احمد شمّاع زاده

تعریف سنن الهی:

اصولی (Principles) را که خداوند در برنامه‌ریزی برای آفرینش، در میان اجزای کیهان نهادینه کرده است، سنن الهی (قوانین طبیعی) نامیده می‌شوند.

دانش به معنای کشف و شناخت این اصول است؛ و دانشمند کسی است که بتواند برخی از این اصول را کشف کند.


در تشریح این تعریف باید گفت:

یک- کل کیهان، یک سیستم است.

دو- ویژگی یک سیستم، آن است که اجزای آن، در عین حالی که خود هویتی دارند، هویت سیستم را نیز شکل می‌دهند.

سه- یک سیستم، هنگامی که شکل گرفت، در عین حالی که از اجزای خود تشکیل شده، به عنوان یک هویت تازه، بر اجزای خود تأثیر می‌گذارد.

چهار- اجزای یک سیستم، طبق قوانین حاکم بر سیستمی که در آن واقع شده اند، عمل می‌کنند و قوانین سیستم بر آن‌ها حاکم است. یعنی اگر جزئی بر خلاف قوانین سیستم عمل کند، سیستم آن جزء را از گردونه خود بیرون می‌اندازد.

پنج- گاهی در جزئی از یک سیستم، به دلایل مختلف، دگرگونی ایجاد می‌شود؛ و سیستم را به واکنش وا می‌دارد. یعنی با دگرگون شدن جزئی از یک سیستم، دیگر اجزاء آن نیز دگرگون، و در کل سیستم دگرگونیهایی ایجاد می‌شود.

شش- اگر دگرگونیها، عمیق و بسیار تأثیرگذار باشند، سیستم از هم گسیخته می‌شود.


سعدی علیه الرّحمة در مورد سیستم جامعه انسانی چنین گفته است:

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفریش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار


همین اشاره سعدی را اگر به کل کیهان تعمیم دهیم چنین می‌شود:

چو جزئی دگرگون کند روزگار

دگر اجزاء را نماند قرار


اصول حاکم بر کیهان و اجزای آن:

یک- آفریدگان و پدیده‌ها (فنومنها)ی ناشی از آفریدگان، با یکدیگر در ارتباط هستند.

دو- آفریدگان و پدیده‌ها، بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند.

سه- اصل سوم که نتیجه دو اصل پیشین است، کارکردش علت و معلولی (کنش واکنشی) است:

اگر چنین شود چنان نتیجه‌ای حاصل خواهد شد؛ اگر چنین کنی، چنان نتیجه‌ای می‌گیری.

اصل پاولی نشان داد که این کنش واکنشها چگونه است:

اصل ﭘﺎﻭﻟﯽ می‌گوید: هیچ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﻫﺴﺘﯽ، ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴتند.

مثلاً سیبی ﺭﺍ برمی‌داریم ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ میلیاردها ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، تنها ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنیم. ولی چون عدد اتمی هر الکترون ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، فرض کنید ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ، 23 ﺑﺎﺷﺪ.

پائولی ثابت کرد در هیچ جایی از هستی نمی‌توانید چیزی مادّی را بیابید که عدد کوانتمی آن 23 باشد. حال اگر دستمالی را برداریم و سیب را برق بیندازیم، از اصطکاک ایجاد شده، انرژی حاصل می‌شود این انرژی عدد کوانتمی آن الکترون را ارتقاء داده و به مثلاً 26 می‌رساند. درست در همان لحظه تنها الکترونی که در جهان هستی با عدد کوانتمی 26 بوده، دگرگون می‌شود.


البته جدای از سه اصل یاد شده، و اصول دیگری که در قرآن آمده و در پژوهش فعل الهی (Divine Act) به آن پرداخته ام، از جمله اصل عدم قطعیت (که با اصول قرآنی فعّال لمایرید و یهدی من یشاء و یضلّ من یشاء منطبق است)، و اصولی که دانشمندان به آن‌ها دست یافته‌اند همچون اصل پاولی، اصول دیگری نیز بر کیهان حاکم است که در قرآن به آن‌ها اشاره شده، و بر دانشمندان فرض است تا با کمک قرآن با کوشش کمتری به آن اصول دست یابند.

زیرا ما باید به قرآن به گونه‌ای بنگریم که باور داشته باشیم این کتاب الهی، راه پرپیچ و خم دانش انسانی را هموار کرده؛ ولی کمتر دانشمندی است که به آن توجه کند.

در پژوهش تأیید علمی منشأ حیات در قرآن آورده ام:

راهنماییهای این کتاب عظیم، دانشمندان را از پژوهش‌های طولانی بی‌نیازمی‌سازد؛ چنانکه فرمود: و علی‌الله قصد‌السبیل و منها جائر ولو شاء لهدیکم اجمعین (نحل: 9)

ترجمه: و بر خداوند است صرفه جویی در راه (رسیدن بندگان کوشایش به مقصد) و برخی از راهها کژی و ناراستی است. (البته) اگر خداوند بخواهد همگی شما را (به مقصد و مقصود) هدایت میکند. (ولی در سنت او نیست؛ بلکه از شما حرکت، و از خداوند برکت!)

یکی از آن اصول این است که خداوند 1400 سال پیش در قرآن آورده است که ما کیهان را همواره گسترش می‌دهیم؛ ولی کیهانشناسان پس از پنجاه سال بحث و گفت و گو به آن دست یافتند. اصل دیگری که قرآن یاداور دانشمندان شده، آن است که تنها چهار نیرو بر کیهان حاکم است. فیزیکدانان سالهاست که به این چهار نیرو دست یافته اند؛ ولی باز هم به دلایلی تحریک می‌شوند تا نیروی پنجمی را بیابند؛ که با توجه به اصل قرآنی چهار نیرو، کوششان بیهوده است.

اصل دیگری از قرآن پیرامون آفریدگان، در آیه زیر آمده است:

قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا (اسراء: 84)

ترجمه: بگو کارکرد هر آفریده‌ای بر مبنای سیستمی است که او را شکل‌داده؛ پس پروردگارتان داناتر است کسی را که اوست راه‌یافته‌تر راهی را.

درباره فهم این آیه و اصل ناشی از آن باید گفت:

یک: «اجزاء، بر اساس شاکله ای (سیستمی) که در آن واقع شده اند، عمل می‌کنند و قوانین سیستم بر آن‌ها حاکم است. یعنی اگر جزئی خلاف قوانین سیستم عمل کند، سیستم آن جزء را از گردونه خود بیرون می‌اندازد».

دو: «کارکرد هر چیزی، بر مبنای آن چیزی است که آن را شکل داده».

یعنی همه آفریدگان و هر جزئی از آنها، چه بخشی از یک سلول باشد، همچون کروموزوم، ژن و دی. ان. آ.، چه یک تک یاخته باشد، چه گیاه باشد، چه ستاره، چه حیوان و چه انسان، همگی نسخه دیگری از خود را به وجود می‌آورند! چه با شکوهند آفریدگان خداوند!!

خداوند در بخش دوم این آیه می‌فرماید: با اینکه هر فرد و هر جزئی از کیهان، بر سیستمی که در آن قرارگرفته تأثیرگذار است و از آن متأثّر می‌شود، ممکن است خود نداند که در کجای سیستم واقع شده و چه نقشی را در سیستم ایفا می‌کند، ولی خداوند بهتر می‌داند که در چه راهی است؛ و چه نقشی را در سیستم ایفا می‌کند:

پروردگارتان داناتر است کسی را که اوست راه‌یافته‌تر راهی را.

سنن الهی در قرآن:

سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا (فتح: 23)

ترجمه: آن سنت خداوندی، که به درستی از پیش برنامه‌ریزی شده و هرگز برای سنت خداوند جانشینی نمی یابی.

سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا (احزاب: 62)

سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنَا ۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا (اسراء: 77)

سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ ۖ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ (غافر: 85)

مَا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ۖ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۚ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا (احزاب: 38)

اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ ۚ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ۚ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا (فاطر: 43)


نقش و ویژگی سنن الهی:

همه این آیات نقش و ویژگی سنن الهی را به گونه های مختلف به ما گوشزد می‌کنند:

نقش: سنت خداوند در میان مردمان پیشین و کنونی جاری و ساری بوده، و آن‌ها را دگرگون کرده است.

ویژگی: این سنتهای دگرگون کننده، خود دگرگونی (تحوّل و تبدّل) پذیر نیستند؛ بلکه ثابت و همیشگی هستند.

خداوند در این آیات، ظاهراً به سنتهای اجتماعی میان اقوام، گروهها و جوامع اشاره می‌کند؛ ولی همان‌گونه که گفته شد سنن الهی محدود به سنّتهای اجتماعی میان مردمان و جوامع نمی‌شوند؛ بلکه همه آفریدگان و اجزای کیهان را در بر می‌گیرد.


کشف و شناخت سنّتها، علم یا دانش انسان را شکل می‌دهند؛ چنانکه در تعریف علم آورده‌ام:

کشف و شناخت تأثیروتأثرها و کنش واکنشهای (روابط علت و معلولی) میان اجزای کیهان (جهان ذرات و جهان ابعاد بزرگ) که خداوند در میان آن‌ها برقرار، و نهادینه کرده، و به سنن الهی یا قوانین طبیعی شهرت یافته‌اند، علم یا دانش نامیده می‌شود.

برای آگاهی بیشتر: علم و روش شناخت علمی: https://www.academia.edu/103293430


خداوند انسان را آفرید، و پیش ازآفرینش او همه آنچه را که از نظر مادّی در زمین و در منظومه خورشیدی نیاز داشته، برای او فراهم آورده است. عمرهای طولانی انسانهای اولیه مانند آدم و نوح، نشانگر آن است که انسان اگر به درستی زندگی کند، عمری بسیار طولانی خواهد داشت؛ ولی انسان با نادیده گرفتن یا سهل انگاری در کاربرد درست نیازمندیهای زندگی که کارکردشان علت و معلولی است، در آغاز محیط پیرامون خود را ناسالم می‌کند و سپس در آن آلودگیهای غوطه می‌خورد و از سلامتی و بهروزی خود می کاهد و از خداوند رحمن (هستی بخش) و رحیم (خواهان نیکی برای همگان) طلبکار می‌شود که چرا چنین است و چنان!!

در همین راستا، کسانی که از کارکردها و مکانیزمهای سنن الهی آگاهی ندارند، پرسشها و ابهاماتی را مطرح می‌کنند؛ مثلاً می‌پرسند چرا خداوند سلطه ستمکاران را بر ما پایان نمیدهد؟‌

خداوند از پیش پاسخ داده است که ان الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم. این آیه خود یک سنت الهی و اصلی قرآنی است که خداوند در کار مردمان دخالت نکند. یا اینکه:

خداوند یا می‌داند که فرزند فلان پدرومادر کور به دنیا میآید یا نمی‌داند. اگر می‌داند چرا می‌گذارد آن فرزند کور به دنیا بیاید و این ستمی است که خداوند بر آن کودک روا داشته است؛ و اگر نمی‌داند، این چه خدایی است که نمی‌داند ولی خود را بسیار دانا میخواند؟!

پاسخ این است که خداوند می‌داند؛ ولی او در هرکاری و بویژه کارهایی که طبق سنن الهی صورت می‌گیرد، جز در موارد بسیاربسیار نادر، دخالت نمی‌کند. سنت الهی این است که مثلاً اگر یکی از پدر یا مادر مشکلی ژنتیک داشته باشند و یا به هنگام مباشرت با همسر خود فعل نادرستی انجام دهند، نتیجه این ناهنجاریها در فرزند آینده شان بروز کند.

برای آگاهی بیشتر به دو لینک زیر بازگشت شود:

تیر 1402

ویرایش: آذر 1403

ویرایش دوم: دی 1403

احمد شمّاع زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد