نظام هماهنگ آفرینش و آفریدگان
الف- نظام هماهنگ آفریدگان
و من کل شیء خلقناالزوجین لعلکم تذکرون(ذاریات: 49)
از هرچیزی دوجفت آفریدیم باشد که پندگیرید.
زوجین(دو جفت)، در ‹زیستشناسی› معنای نروماده میدهد؛ در ‹فیزیک›، معنای قطب مثبت و منفی(مثل آهنربا)، در ‹فیزیک ذرات›، معنای مادّه و ضدمادّه، بار مثبت و منفی(مثل پروتون و الکترون) را میدهد؛ در ‹هواشناسی›، ابر مثبت و منفی که از برخورد آنها رعدوبرق بهوجودمیآید، و در دیگر دانشها معناهای دیگری.
خداوند در آیه زیر بر جفتبودن همة آفریدگان، باز هم تأکیدکرده و نکتهای در ‹مکانیک› را نیز پشتبند آیه کردهاست. خداوند هم همهچیز را جفت آفریده و هم بیان و تأکید میکند که چنین است؛ تا هم به ما بگوید مبنای عالم بر هماهنگی و تعادل است؛ (زیرا هنگامی که اجزای هر آفریدهای جفت باشد، در آن هماهنگی ایجادمیشود.) و هم بگوید تنها چیزی که جفت و جزء ندارد خودم هستم، که آفریده نیستم:
و الذی خلقالازواج کلها و جعل لکم منالفلک والانعام ماترکبون لتستووا علی ظهوره ثم تذکّروا نعمة ربکم اذااستویتم علیه و تقولوا سبحانالذی سخّرلنا هذا وماکنا له مقرنین و انّا الی ربنا لمنقلبون و جعلوا له من عباده جزاً ان الانسان لکفور مبین (زخرف 12 تا 15)
درست است که فلک یعنی کشتی، ولی ما کشتی فضائی هم داریم؛ و درست است که انعام یعنی چهارپا، ولی تمام اتومبیلها نیز چهارپایند. حتا اگر دقتکردهباشید متوجه میشوید که چهارپایان دوبهدو پاهایشان را حرکتمیدهند. (یعنی نقش جفت در تعادل) پس خداوند در اینجا مسائل مکانیک را نیز برای ایجاد تعادل(لتستووا علیه) یاداورشده. و در شأن او نیست که سخن ناقصی را بیان دارد و اشارهای به سفینههای فضائی نکند؛ و نامگذاری و یاداوری او محدود به وسایل آبی و خاکی شود؛ حتا ترن و تراموا نیز ‹فلک› تلقی میشوند.
پس خداوند هروسیلهای را(چه طبیعی و چه صنعتی) که ایجاد تعادلش بر مبنای جفتبودن نیست، ‹فلک› نامگذاری کرده؛ و هر وسیلهای را که ایجاد تعادلش بر مبنای جفتبودن پایههایش باشد، ‹انعام› تلقیکردهاست.
کشتی، چه آبی و چه فضائی، تعادل خود را با نیروی مکانیکی از نوع دیگری تأمینمیکنند، اما چهارپایان حیوانی و صنعتی با جفتبودن ‹پا› یا پایههایشان این تعادل را برقرارمیکنند. دوچرخه نیز چون چرخهایش جفت است و به وسیله فعالیت دو پا حرکت میکند آن هم متعادل است. بالهای هواپیما نیز همانند پرندگان طبیعی جفت هستند.
به همین دلیل است که ورزش و شغلی برای سرگرمی مردم ایجادشده، بهنام ‹اکروباسی›؛ زیرا آکروباتها تعادل خود را با نیروهای دیگری بهدستمیآورند که دیگران نمیتوانند؛ و کارشان جالبمیشود!
نظام هماهنگ جانداران
آیهای دیگر در زمینة ‹زوج بودن› آفریدگان، ولی این بار پیرامون آنچه که از زمین میروید سخن گفته است:
اولم یروا الیالارض کم انبتنا فیها من کل زوج کریم ان فی ذلک لایه و ماکان اکثرهم مؤمنین و ان ربک لهوالعزیزالرحیم (شعراء: 7، 8، 9)
ترجمه واژگانی: آیا هرگز نمینگرند بهسوی زمین چهاندازه رویانیدیم در آن از هر جفت ارزشمندی؟ همانا در آن(زوجبودنها) حتماً نشانهای است و نیستند بیشترشان گروندگان؛ و همانا پروردگارت هموست بسیار گرانقدر بسیار مهربان.
واژه رویانیدیم در این آیه تنها به گیاهان محدود نمیشود، و منظور خداوند همة چیزهایی است که جفت جفت از زمین برمیآیند؛ چنانکه در آیات دیگری داریم نبات کل شیء(انعام: 99) یا به انسان میگوید: ‹انبتکم منالارض نباتاً›(نوح: 17) و یا پیرامون حضرت مریم(ع) میفرماید و انبتها نباتاً حسناً(آل عمران: 37).
در آیه 36 سوره یس، خداوند ضمن تأکید بر جفت بودن آفریدگان، مشخصاً به گیاهان و انسانها و ناشناخته هایی برای انسانهای زمان نزول قرآن اشاره میکند:
سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لایعلمون
خداوند در قرآن کریمش برای بالابردن شناخت ما از هستی، همواره به گونه ای نمادین از برخی آفریدگانش یاد میکند ولی در برخی آیات با گفتن عبارت: آنچه که نمیدانید، مشخصّاً آنچه را که نمیبینیم و از آنها آگاهی نداریم و یا به وجود آنها دست نیافته ایم را نیز یاداورمان میشود، تا هیچ چیز در این کتابی که منظومه هستی است از قلم نیفتد.
با دقت در آیاتی که آوردیم متوجه میشوید که در آیات پیشین همه آفریدگان را یاداورمان شده است؛ ولی در آیه اخیر چیزهایی را که انسان امروزی میداند و انسان زمان نزول قرآن نمیدانست، با گفتن مما لایعلمون (از آنچه نمیشناسید) یاداوری کرده است. چه بسا انسان فردا نیز چیزهایی را کشف کند که انسان امروزی نمیداند.
و امّا چه چیزهایی را انسان دیروز نمیدانست و انسان امروزی میداند؟
آنچه از نظر دانش کنونی مشخص شده و انسان دیروز به آن آگاهی نداشت، یکی کروموزوم است در میان آفریدگان جاندار، و دیگری اتم و اجزای آن است در میان آفریدگان بیجان. برای آگاهی از نظر قرآن در مورد کروموزوم:
قرآن و ژنتیک، معجزه ای از قرآن: https://www.academia.edu/8327057
بدین ترتیب خداوند از هیچ چیز در کتابش در نگذشته و فروگذا نکرده تا ادعای ما بر اینکه قرآن منظومه هستی یا نمودار هستی نظری است برای چندمین بار به اثبات برسد.
ب- نظام هماهنگ آفرینش
«اسیدهای آمینه از خود فعالیتهای نوری نشانمیدهند. به این معنی که وقتی در مقابل نور با قطب دایرهای قرارگیرند، گروهی صفحه نور را به سمت چپ و گروهی آن را به سمت راست میچرخانند. بر همین اساس اسیدهای آمینه را ‹راستگرد و چپگرد› میگویند و این خاصیت را ایزومریسم فضائی مینامند».
«نکته بسیار جالب اینجاست که وقتی یک پروتئین طبیعی را به اسیدهای آمینه تجزیهمیکنیم، تنها اسیدهای آمینة چپگرد در محیط پیدامیشوند؛ یعنی در طبیعت تنها اسیدهای آمینة چپگرد حضوردارند. این بههمریختگی تقارن، همواره از پرسشهای اساسی بیوشیمیدانان بود تا اینکه به تازگی نشریة نیوساینتیست در گزارشی اعلامکرد گروهی از پژوهشگران فرانسوی به سرپرستی دکتر مایرهانریش به دلیل اصلی این بههمخوردگی تقارن طبیعت پیبردهاند… گروه پژوهشی دکترمایرهانریش محیطی را شبیهسازیکردند که بهجای محیط مرطوب سطح زمین در سه میلیادرد سال پیش، شبیه دیسک غبار اولیهای بود که منشأ اصلی سیارات و اجرام سامانه خورشیدی بود… نتیجه بسیار شگفتانگیز بود. یعنی تنها اسیدهای آمینة چپگرد تشکیلشدند…»
"بنابراین بهنظرمیرسد که اسیدهای آمینه در زمانی پیش از شکلگرفتن سطح زمین به وجودآمدهاند. پروفسور مایرهانریش برای تأیید نظریة خود به دو مورد از کشف اسیدهای آمینه روی شهابسنگهای یخی که در زمان غبار اولیة پیشستارهای شکلگرفتهبودند، اشارهمیکند که همگی چپگرد هستند". (روزنامه شرق 26 شهریور 84- صفحه علم)
حال که میدانیم خداوند متعال همه آفریدگان را جفت آفریده و با این روش هماهنگی و تقارن را در هر جزء از هستی ایجادکرده؛ این پرسش پیش میآید که:
پس چرا خداوند مایه زندگی را ناهماهنگ آفریده است؟
تنها پاسخ و یا دستکم یکی از پاسخهای محکم، این است که حیات هم متقارن و هماهنگ است و سوی دیگر حیات خود خداوند است که همیشه زنده و پاینده است. یعنی:
همینکه خداوند کریم تنها زندهای بوده که بوده و نیستی در او راه نداشته و آن را نیز دوست نداشته، هستی را از خود به ظهوررسانده و مایه زندگی ناهماهنگ (نامتقارن) را از وجود خود در آن جاری ساخته تا کل هستی هماهنگ و متقارن شود.
فروردین 1394
ویرایش دوم: اردیبهشت 1401
احمد شماع زاده
فلسفه زندگی از دیدگاه قرآن
احمد شمّاع زاده
پیرامون مادّیّاتی که خداوند از آسمان بر زمین فروفرستاده (نازل کرده) و در قرآن آمده و برای من شگفت انگیز بوده و ذهنم را به خود مشغول داشته، یکی قدیمی است و دیگری بسیار تازه است. پیرامون مورد اول، هیچ سخنی به میان نمیآورم و خواننده را در صورت تمایل به دانستن آن، به پژوهشهای زیر ارجاع میدهم:
قرآن و ژنتیک، معجزه ای از قرآن: https://www.academia.edu/8327057
تأیید علمی منشأ حیات در قرآن: https://www.academia.edu/7503918
در پیرامون مورد تازه:
مشغول خواندن سهمیه روزانه قرآن بودم. آیه 25 سوره حدید نظرم را به خود جلب کرد که خداوند میگوید آهن را ما وارد زمین کرده ایم! که باید برای زمینشناسان و نیز کیهانشناسان قابل توجه و بسیار مهم باشد؛ و بدین دلیل میتوان این آیه را یکی از اعجازهای قرآن به حساب آورد. در نتیجه تصمیم گرفتم همه واژگانی را که از ریشه نزل مشتق شده اند، در قرآن بکاوم، تا بلکه موارد مادّی مشابه را بیابم. این کار صورت گرفت و نتایج زیر به دست آمد.
در قرآن 59 کلیدواژه با ریشه نزل به کار رفته است، که فراوانی برخی از آنها به شرح زیر است:
اولین فراوانی به کلیدواژگانی تعلق دارد که به آیات قرآن، و دیگر کتب آسمانی مربوط اند.
دومین فراوانی مربوط است به نزول آب (ماء) از آسمان بر زمین. جز یکی دو آیه که به نزول آب آغازین از فضای کیهانی بر زمین و تشکیل اقیانوسها مربوط اند (آیه 18 سوره مؤمنون)، بقیه مربوط اند به نزول باران به گونه های مختلف و با منظورهای متفاوت از منظر قرآن.
سومین فراوانی، آیاتی است ناظر بر فرود فرشتگان (ملائکه) به زمین، برای انجام وظایفشان.
فاصله میان فراوانی هر یک از این واژگان و مفاهیم، بسیار است. مثلاً اگر اولی 100 مورد باشد، دومی 50 مورد، و سومی 25 مورد است.
واژگان دیگری با ریشه نزل که هر یک، تنها موضوع یک، دو، یا سه آیه هستند، به قرار زیرند:
نعمتهای الهی، که برخی از آنها به درخواست پیروان حضرات موسی و عیسی صورت گرفته.
خزانه غیب: یک آیه در این باره که هرچه از خزانه غیب بر زمین نازل میشود، حساب و کتابی دارد: و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننرله الّا بقدر معلوم. (حجر: 21)
آیات کلی، آیاتی هستند پیرامون بده بستان میان زمین و آسمان. (سبأ: 2 و حدید: 4)
برف (برد، نور: 43) - باران (غیث، شوری: 28)- آلودگی (رجز- بقره: 59)- خیر (مال دنیا، بقره: 105) آهن (حدید، حدید: 25)- لباس (برای آدمیزاد، اعراف: 26)- روزی (رزق، غافر:13، شوری: 27، جاثیه: 5)
طبق این بررسی، مهمترین مادّه ای که بر زمین نازل شده و زندگی انسان را سخت تحت تأثیر خود قرار داده، «آهن» است که جای تأمل و اندیشیدن فراوان دارد.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که قرآن کتاب ایجاز است و ممکن است منظور خداوند از واژه آهن، تنها خود آهن نباشد؛ بلکه همه فلزات یا بخش اعظمی از فلزات منظور نظر بوده است. بررسی این موضوع و روشنگری در این زمینه بر عهده زمینشناسان و کیهانشناسان است.
اهمیت این موضوع چنان است که خداوند به سورهای که این آیه، آیه محوری آن است، عنوان آهن داده است!! برای بررسی اهمیت موضوع، آیه را تدبّر میکنیم:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انـزلنـا الحـدیـد فـیـه بـأسٌ شـدیـد و مـنافع للناس و لیعلم اللّه من ینصره و رسله بالغیب ان اللّه قوى عزیز
ترجمه: به درستی که رسولان خود را همراه با دلایل روشـن گـسـیـل داشـتـیـم؛ و بـا ایـشـان کـتـاب (وسیله هدایت) و مـیـزان (نماد عدالت) نازل کردیم؛ تا مردم به عدالت خوى گیرند؛ و آهن را که نیروى شدیدی در آن است و سودهایی براى مردم دارد، فروفرستادیم؛ و تا خـدا بدانـد چـه کـسى خدا و فرستادگان او را ندیده یارى مىرساند. همانا خداوند نیرومند و بسیار عزّتمند است (حدید:25).
شایسته است تعبیر جالبی را که مرحوم دکتر علی شریعتی در یکی از سخنرانیهایش (که بعداً کتاب شد)، پیرامون این آیه به کار برده بود، در اینجا بیاورم:
ایشان میگفت (نقل به مضمون): خداوند در این آیه میزان یا ترازو را که وسیله سنجش و نماد عدالت است، در میانه کتاب و آهن قرارداده؛ تا میان این دو، موازنه و عدالت برقرار کند.
کتاب ظریف و لطیف است و آهن محکم و قوی و ممکن است به کتاب ضربه بزند و کتاب را پاره کند. پس خداوند با آوردن میزان در میانه این دو، خواسته است میان کتاب (نیروی معنوی) و آهن (نیروی مادّی) گونه ای هماهنگی ایجاد کند.
***
و اما از نظر نگارنده، این آیه نسبتاً کوتاه، فلسفه زندگی انسان برروی کره زمین را اعجازگونه و به روشنی بیان کرده است. پس در آغاز باید واژگان این آیه را تجزیه کنیم:
یک- ارسال رسل. برای کی؟
دو- برای مردم. چگونه؟
سه- با دلایل و برهانهای روشن و آشکار. دیگر چی؟
چهار- کتابی که در دست داشتند و شریعت آنان در آن قرار داشت؛ و میزان.
مفهوم کتاب تا اندازهای برای همگان روشن است؛ ولی میزان یعنی چه؟
تعریف میزان: میزان، سنن الهی یا قوانین طبیعی و علت و معلولی حاکم بر زمین است که از سوی خداوند به منظور برقراری عدالت میان مردم بر زمین نازل، و بر اعمال مردم حاکم شده اند.
روشنگری: از نظر خداوند انسان برای تکامل و پیشرفت آفریده شده؛ و باید رو به تکامل پیش رود؛ و در نهایت به ژرفای کیهان راه یابد. پس باید موادومنابعی که برای پیشرفت انسان بر روی کره زمین لازم بود، جدا از آنجه در زمین وجود داشت، در زمین قرارداده شود که فرمود:
و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدّر فیها اقواتها (و قرارداد در آن از بالایش، کوهها را و برکت داد در آن، و منابعش را در آن اندازه گذاری کرد.)
به نظر میرسد یکی از اقوات یا منابع، آهن و دیگر فلزات است که معادن آنها در کوهها هستند و کوهها هم روزگاری کف دریا بودهاند. پس طبق این آیه، برخی از منابع زمین، پس از آفرینش زمین بر زمین فروفرستاده شده؛ تا وسیله پیشرفت و تکامل انسان شوند. (اینجاست که به قول قرآن، انسان نسبت به خداوند بسیار ناسپاس است و همواره ناشکری و کفران نعمت میکند!!)
ولی خداوند طبیعت و نهاد انسان را میشناخت و میدانست که او حریص و بخیل و سرکش است:
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً «21»- سوره معارج
همانا انسان حریص آفریده شده؛ هرگاه بدى به او رسد، نالان؛ و هرگاه خیرى به او رسد، بخیل میشود.
ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی: همانا که انسان هرگاه خود را بینیاز میبیند، سرکشی میکند.
و در برخورد منافعش با دیگران، همه چیز را برای خود میخواهد! (احضرت النفس الشّح)
آری! انسان با همه این صفات ضد انسانی آفریده شده بود، ولی چارهای جز این هم نبود تا بتواند از اسفل سافلین تا به اعلی علّیّین سیر تکاملی داشته باشد؛ و این صفات مذموم، لازمه انسانیت وآدمیت او بوده است تا با تقابل اضداد، بتواند سره را از ناسره و حق را از باطل بازشناسد.
پس انسان آینده، با توجه به طبیعت و نهادی که دارد، باید میدانست که در همین دنیا نیز حساب و کتابی در میان است؛ و کارهایش به گونهای خودکار و علت و معلولی (اگر این کار را بکنی اینگونه میشود.) مورد بررسی، سنجش، و امتیازدهی قرار میگیرد، و اگر درست زندگی کند، برای خود و جامعه اش سودمند است؛ ولی اگر به نادرستی و تعدی به منابع زمین و حقوق دیگران زندگی کند، بازخورد کردار بد و ناشایسته خود را دریافت میکند.
بدین دلیل بود که خداوند علاوه بر کتاب (نماد معنویات) و آهن (نماد مادّیّات)، سنن طبیعی را نیز، زیر عنوان میزان (نماد عدالت) در زمین حاکم ساخت، تا عملکرد آدمیان را با عمل به این سنن بسنجد و بداند کدام بنده اش آن هنگام که از دیدگان مردم پنهان است، چگونه او و رسولانش را یاری میرساند: لیعلم اللّه من ینصره و رسله بالغیب فاعتبروا یا اولی الابصار!!
بیست و ششم فروردین 1400
ویرایش دوم: ششم اردیبهشت 1401
احمد شمّاع زاده
آفرینش باوری
Creationalism
نوشته مایکل روس
ترجمه اشکان صالحی
نقد و بررسی: احمد شمّاع زاده
آفرینش باور، در معنای گسترده، به کسی گفته میشود که خدا را آفریننده مطلق میداند. آفریننده ای که زمین و آسمان را با ارادهای آزاد از هیچ آفریده است. (از هیچ که نمیشود چیزی ایجاد شود. درست آن است که بگوییم از وجود خود آفریده است.) به طور کلی تصور بر این است که این خدا همواره درگیرِ خلقت و در صورت لزوم، آماده مداخله در امور جهان است، و بدون توجه دائم او خلقت متوقف شده یا از بین میرود.
به این معنا مسیحیان، یهودیان و مسلمانان همگی خلقت باورند و آنان را عموماً به عنوان خداباوران میشناسند که با دادارباوران فرق دارد. این گروه اخیر باور دارند که طراحی وجود دارد که ممکن است ماده مورد استفادهاش را خلق کرده یا نکرده باشد و از آن زمان که کار طراحی به پایان میرسد در امور جهان دخالتی نمیکند. (یکی از مراحل آفرینش آفریدگان که در قرآن ذکر شده طراحی و سازماندهی کیهان است. در این زمینه مراحل ششگانه افرینش را ببینید. ولی طراحی یک مرحله از آفرینش است، نمیتوان پروژه آفرینش را پس از طراحی رها کرد. چیزی که خود به خود به اجرا در نمیآید، مگر آنکه کسی پس از طراحی و محاسبه های دقیق بخواهد پروژه را به اجرا دراورد.)
توجه این بحث (عقیده) معطوف به معنای محدودتری از خلقت باوری است؛ معنایی که به طور معمول در نوشته های عامیانه (بویژه در امریکای امروز) به چشم میخورد. اینجا خلقت باوری به معنای در نظر گرفتن انجیل، بویژه فصلهای نخست سفر پیدایش به عنوان راهنمای (به معنای دقیق کلمه) راستین تاریخ جهان و تاریخ حیات، شامل ما انسانهای روی زمین است.
خلقت باوری به این معنای محدودتر دربرگیرنده شماری از باورها است؛ از جمله اینکه پیش از شروع همه چیز زمانی کوتاه بوده است بر این باورند که محاسبه اسقف اعظم آشر در قرن شانزدهم مبنی بر ششهزارساله بودن عمر زمین تخمینی معتبر است. (این نظر بسی ابلهانه است و جز برای تحقیر دین باوران به کار نمیرود و نباید در متنی که ظاهرا علمی است چنین اباطیلی آورده شود. اکنون هیچ دین باور یا خداباوری به اینگونه محاسبات قرن شانزدهمی توجه نمیکند.)؛ اینکه شمار روزهای خلقت شش بوده است (بر سر معنای «روز» در این باره بحث هست، عدهای بر بیست و چهار ساعت به معنی دقیق کلمه تأکید دارند، و دیگران در این باره انعطاف بیشتری نشان میدهند. (این نیز حرفی بی معناست زیرا واژه یوم در قرآن و به احتمال بسیار زیاد در تورات به معنای دوره است و نه 24 ساعت روز زمینی. تصور اینکه یوم معنای 24 ساعت را میدهد نیز بسیار کوته بینانه و عامیانه است.)؛ نیز اینکه آفرینشی معجزه آسا کل حیات و از جمله انسانهای اندیشه ورز را پدید آورده است(با در نظر گرفتن بحثهایی در این باره که آیا آدم و حوا با هم به وجود آمدهاند یا اینکه حوا پس از آدم و برای همراهی با او به وجود آمده است)؛ اینکه مدتی پس از خلقت آغازین سیلابی سراسر جهان را فراگرفت که تنها شمار محدودی از انسانها و حیوانها از آن جان سالم به در بردند؛ و نیز رویدادهای دیگری چون برج بابل و بدل شدن همسر لوط پیامبر به ستونی از نمک. خلقت باوران(در این معنای محدود) به عناوین گوناگونی همچون بنیادگرایان یا لفظ باورانِ کتابِ مقدس شناخته شدهاند و گاه نیز(بویژه زمانی که برای باورهای خود دلایلی علمی عرضه میکنند) به عنوان خلقت باوران علمی شناخته میشوند.
خلقت باوران امروزی اغلب به واسطه علاقه وافرشان به چیزی شناخته میشوند که به طراحی هوشمندانه معروف است. از آنجا که رابطه میان خلقت باوری در معنای لفظ باوری و طراحی هوشمندانه رابطهای نسبتاً پیچیده است، بررسی آن به فرصتی دیگر موکول میشود و بحثی که در ادامه میآید بر لفظباوران متمرکز خواهد بود، مگر اینکه خلاف آن اظهار شود.
با توجه به شروطی که در زیر به آنها اشاره خواهد شد، خلقت باوران قویاً با فرضیه جهان پدیدآمده به وسیله تکامل در تقابلند، خاصه جهانی که چارلز داروین در کتاب منشاء انواع وصف کرده است. خلقت باوران (بیتردید خلقت باوران سنتی) با واقعیت تکامل مخالفت میورزند و منظور از تکامل این است که تمام ارگانیسمهای زنده و مرده، محصول نهایی یک فرایند تکوین طبیعیاند که از چند شکل یا ماده معدود و احتمالاً غیرارگانیک (توارث) نشأت گرفته است. (منظور نظر نویسنده از آفرینش باوران تنها کسانی در دین مسیحیت هستند که اندیشه هایشان هنوز مربوط به سده های میانه یا قرون وسطائی است. بسیاری از آفرینش باوران مسیحی و نیز مسلمانان این گونه نیستند که به تکامل آفرینش معتقد نباشند بلکه معتقدند روند آفرینش تکاملی بوده و هست؛ ولی در مورد انسان امروزی از نسل آدم، آن را نتیجه بلافصل تکامل انسانهای نئاندرتال که سرامد تکامل جسمی انسانهاست، نمیدانند. بلکه معتقدند که زنجیره تکامل با این انسان به پایان میرسد. از سوی دیگر مبحث تکامل داروینی یا داروینیسم امروزه جایگاه خود را برای دانشمندان نیز از دست داده است؛ بویژه هنگامی که دی ان آی انسان نئاندرتال با دی ان آی انسان امروزی همخوانی نداشت و نیز دستاوردی که به تازگی مشخص شده گونه هایی از آفریدگان ذیشعور بر روی زمین میزیسته اند که دی ان آی آنان تنها کمتر از ده درصد با دی ان آی انسان امروزی اشتراک و همخوانی داشته است و نیز پژوهشهای دیگری که زیر عنوان دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان به آن پرداخته ام.)
افزون بر این آفرینشباوران بر کفایت تام نظریه تکامل داروینی مخالفت میورزند؛ یعنی اینکه:
فشارهای جمعیتی به تنازع بقا منجر شده است؛
ارگانیسمها به شیوههای تصادفی، که معلول خطاهای موجود در توارث مادی(«جهشهای» صورتگرفته در «ژنها») است، با هم تفاوت دارند؛
تنازع و تنوع منجر به قسمی انتخاب طبیعی میشود که توأم با بقای برخی گونهها و تولید مثل ایشان و شکست دیگران است؛
نتیجه غایی همه این امور عبارت است از تکامل، تکاملی معطوف به ارگانیسم های واجد تطابق مطلوب.
این نوشته بسی بلندبالاست ولی از آنجا که این تعریف و تحدیدها مبنای نوشته را شکل میدهند برای نقد آن به همین اندازه بسنده شد.
کسانی که مایل به آشنایی بیشتر با مبجث تکامل هستند میتوانند مقاله های زیر را مطالعه کنند:
مراحل ششگانه آفرینش: https://www.academia.edu/6794868
بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی در سیر تکاملی انسان:
دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان: https://www.academia.edu/6987500
نظریه تکامل انسان و چالشی دیگر!! https://www.academia.edu/36606009
نقدی بر: برج بابل: https://www.academia.edu/14711794
تاریخ دومین نگارش و ویرایش: اردیبهشت 1401
احمد شماع زاده
من مینویسم، پس هستم!
(دکارت گفت: من میاندیشم، پس هستم)
احمد شمّاع زاده
فهرست
اولین مقاله ام
نویسندگی را آغاز کردم!
چشیدن طعم نویسندگی!
نوشته های علمی- قرآنی ام
کار، تنها کار پژوهشی!
بازنشستگی، آغاز بازسازی!
وبسایتهای قرآنی
اولین وبلوگ، از پرشین بلوگ
دومین وبلوگ، از بلوگر
سومین وبلوگ، از بلوگفا
کارنمای آکادمیا، از وبسایت ایندپندنت آکادمیا ادیوکیشن
آخرین وبلوگ، از بلوگسکای
راه اندازی کانال تلگرام
ترجمه برخی از مقاله هایم به زبان انگلیسی
اولین مقاله ام
دبیرستان که میرفتم، در درس فیزیک معادله ای بود که فکر میکنم عنوانش این بود: فرمول شتاب اجسام در حال سقوط. قرآن را هم از سیزده سالگی شروع کرده بودم به خواندن؛ بدون اینکه از کسی یاد بگیرم. هر روز دو صفحه قرآن میخواندم(و این روند همواره ادامه داشته است.)، درست یا غلطش را نمیدانم. تنها میدانم که چون هر روز میخواندم هر روز بهتر، و در قرآن خوانی ماهرتر میشدم.
زمانی که قرآن را شروع کردم، چون یک پیشینه مکتب رفتن در سن سه یا چهار سالگی داشتم و با عمّ جزء (جزء سی ام قرآن که با سوره عمّ یتسائلون یا سوره نبأ آغاز میشود.) آشنا بودم، معمولاً تنها عمّ جزء را دوره میکردم و نه مانند بزرگسالی همه قرآن را.
اولین قرآنی را هم که به قیمت ده تومان خریده بودم و در سال 1336 چاپ شده بود، (چاپخانه جاویدان علی اکبر علمی) قطعش وزیری و بیش از متن قرآن، مقدّمه و مؤخره و ملحقّات و کشف الآیات داشت و به خط آقای شیخ عباس مصباح زاده بود، و یک خلاصه تفسیری در حاشیه اش داشت، که من جدا از ترجمه واژه ها که زیر هر واژه یک آیه نوشته شده بود، بعضی وقتها که میخواستم آیه را بهتر بفهمم، حاشیه ها را هم میخواندم.
در آخرهای قرآن، سوره ای هست با عنوان فیل که اشاره به اصحاب فیل دارد. در تفسیر سوره فیل، داستان لشگرکشی ابرهه سردار سپاه نجاشی، پادشاه حبشه یا اتیوپی کنونی آمده بود؛ که برای گرفتن سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام، میخواسته با سپاهیانش کعبه (خانه خدا) را ویران سازد. با خواندن این داستان واقعی، به ذهنم رسیده بود که این سنگریزه هایی که ابابیلها (پرنده های کوچک) روی سر سپاه ابرهه میریختند و آنها در دم کشته میشدند، با توجه به اینکه آنها در بلندای آسمان و آنچنان پرشمار بودهاند که مانند پاره ابری جلو نور خورشید را گرفته بودند، به هنگام رسیدن به زمین، طبق فرمول شتاب یادشده، باید مانند یک تیر تفنگ، شتاب داشته باشند تا بتوانند جنگجویی را از پا دراورند. من همین موضوع را به یک مقاله تبدیل کردم؛ که هم اولین مقاله ام، و هم اولین مقاله علمی- قرآنی ام بود که پس از گرفتن دیپلم در سال 1347 نوشتم و در سال 1349 به مجله مکتب اسلام برای چاپ فرستادم.
نامه ای را که هیأت تحریریه (شورای نویسندگان) به من نوشت، (مانند همیشه که نشریات نمیخواهند مقاله ای را چاپ کنند، تنها آرزوی توفیق برای فرستنده میکنند و نمیدانند که توفیق در همین است که با چاپ مقاله کسی که نویسنده نیست و مقاله ای را برای شما فرستاده، او را به نویسندگی تشویق کنید، دستکم به عنوان نامه وارده و از این کلکهایی که نشریات بلدند.) حسین حقانی (که اکنون بزرگراه شهید حقانی تهران به نام اوست.) به عنوان رئیس هیأت تحریریه و علی حجتی کرمانی (برادر محمدجواد که برای مجلس خبرگان نامنویسی کرد، ولی از سوی جنتی! ردّ صلاحیت!! شد.) مهر و امضاء کرده بودند.
نویسندگی را آغاز کردم!
از آنجا که آدمی کتابخوان بودم، انشائم در دبیرستان خوب بود و میشد گفت بهتر از بسیاری از همکلاسیهایم بود؛ و به همین دلیل آنان به شوخی عنوان شمّاع مترلینگ را به من داده بودند.
از زمانی هم که آقای شهولی دبیر ادبیاتمان در سال پنجم دبیرستان روش نگارش را به ما آموخت، من آن روش را با اندوخته های علمی خود همراه کردم و به کاربردم؛ در نتیجه دست به قلمم خوب، و شوق به نوشتنم زیاد شده بود.
در آغاز، از کلمات قصار آغاز کردم و میخواستم ادای اندیشمندان را در بیاورم! نوشته های آغازینم همراه با خلاصه کتابهایی که میخواندم، در چند جلد دفترچه، یادداشت و گرداوری شده است. از کلمات قصار دوره نوجوانی یکی جمله زیر است:
ای جوان! ای روح پاک! ای سرمایه ملتها! ای کسی که دسایس بیگانگان روحت را تیره و تار نموده و آنان با دستهای خود اصالت تو را پنهان کرده و با پنجه های نکبتبارشان تو را درهم میفشرند و عصاره وجودت را میگیرند و از آن به سود خویش بهره برداری میکنند... خود را رهایی ده! تابستان 1346
روزی آقای شهولی روی تابلو کلاس عنوان انشاء را همراه با شعری که در زیر میبینید نوشت و از دانش آموزان خواست برای هفته دیگر انشاء خود را بنویسند. من هم با توجه به روشی که از وی آموخته بودم مطلب زیر را نگاشتم؛ و نمره 18 را هم برای آن گرفتم. ظاهراً انشائی انقلابی است. اگر چنین انشائی اکنون نگاشته شود، اتهامش دستکم تشویش اذهان عمومی و... است:
انسان برای زندگی بهتر به چه نیازمند است؟
هان زندگی است در کنف تیغ ور نیست درطریق دیگر نیست
انشای من:
زندگی یعنی مبارزه در راه عقیده(امام حسین فرمود: ان الحیاه عقیده و جهاد)
قرآن کریم: لیس للانسان الا ما سعی(برای انسان جز کوشش چیزی نیست)
زندگی چیست؟: تعبیر زندگی در دسته های مختلف افراد یک جامعه متفاوت است ولی به نظر من راه گذرانی است که انسان باید به طور متعادل بپیماید و از حدود خود پا فراتر نگذارد. به قهقرا نرود و پس نماند. بر امور مستولی باشد. گردابی است که باید با آن مبارزه کرد و زیبایی است که باید فریفته اش نشد.
مبارزه برای زندگی: در هر دوره ای از زندگی برای بهتر نمودن آن باید مبارزه کرد. از نظر حقوق اجتماعی، سازش با محیط، آموختن دانش، امرار معاش و... ولی باید برای بهبود زندگی از وسایل بد کمک نگرفت. زیرا وسیله بد راهنمای کارهای خوب نخواهد بود.
مبارزه برای زندگی باید نهائی باشد نه سطحی و عالی باشد نه ناقص. آنگونه که ارنست همینگوی در کتاب مرد پیر و دریا توصیف کرده است. پیرمرد تا سرحد جان مبارزه میکند و عاقبت پیروز میشود. هرچند مفتخواران دریایی که نمونه های آن در جامعه کنونی ما فراوانند با درنظر گرفتن منافع خویش کوششهای او را به هدر میدهند.
زندگی خود مبارزه است: آری زندگی خود مبارزه است. مبارزه برای استقلال فکری و عملی. برای آزادگی و آزاداندیشی. آن زندگی که باید در پناه بیگانگان بود بردگی است نه زندگی و زبونی است نه افتخار. مرد حق علیّ ولیّ در این باره میگوید: "کسی که به حکم تنبلی و تن پروری از منطقه وظیفه و افتخار خود فرار کند در دو جهان جز مذلت و ننگ بهره ای نخواهد داشت". و باز هم اوست که میگوید: "من شب و روز شما را به جهاد و مبارزه دعوت میکنم و پیوسته نغمه جانبازی و فاکاری را در گوشهای سنگین شما مینوازم ولی افسوس که دم گرم من در آهن سرد شما اثر نمیکند".
مبارزات ملل جهان: شماری از ملل جهان که زیر سیطره و بندگی بیگانگان قرار گرفته اند برای آزادی مبارزه میکنند. نهروها، گاندی ها، جمیله ها و... سردسته مردان و زنان مبارز عصر حاضرند که به هر وسیله ای متوسل میشوند تا بنای اسارت را واژگون سازند.
نتایج حاصل از مبارزات: چنانکه تاریخ گواه است. تمام مبارزاتی که تا کنون صورت گرفته به پیروزی ملل مبارز انجامیده و در روحیه افراد آن ملت اثرهای مطلوبی گذارده که موجب پیشرفت کشورشان و درخشندگی چهره ملتشان شده است.
نتیجه گیری: زندگی زیست نیست- زندگی نبرد است و پیروزی- نشانه انسانیت شخص وظیفه شناسی اوست- بکوش تا بیابی زمستان 1346
یافتهها و نکتههای اجتماعی
از چند سال پیش از آغاز دوران انقلاب، تا زمانی که انفلاب به پیروزی رسید و سپس همچون دیگر انقلابها نهادینه، و از اهدافش دور شد، با هر نکته یا موضوع جالب توجهی ( بویژه از دیدگاه اجتماعی و جامعه شناختی آن) که برخورد داشتم، آن را با نگارش خویش، ثبت و ضبط کرده ام و عنوان فوق را به آن داده ام که اکنون یکی از نوشته هایم را در محیط وب شکل میدهند؛ و در شرح آنها نوشته ام:
خواننده این نوشته ها(بویژه جوانان) همراه با نویسنده، موفق به انجام سیری کوتاه و جالب در تاریخ دوران انقلاب، همچنین پیشینه ها و پسینه های آن میشود و با برخی مفاهیم و ارزشهایی آشنا میگردد که تاکنون یا به آنها پرداخته نشده و یا کمتر پرداخته شده است. همچنین ممکن است درسهایی بیاموزد که در زندگی او را به کار آید.
چشیدن طعم نویسندگی!
زمانی احساس کردم دارم نویسنده میشوم که سال 59 بود و عضو شورای نویسندگان پیام انقلاب شده بودم. در طول چند ماهی که فعالانه در آن نشریه کار کردم، چندین مقاله و مجموعه شعارهای دوران انقلاب زیر عنوان همگام با شعارها در انقلاب اسلامی ایران را به چاپ رساندم. در برخی از شماره های پیام انقلاب، پنج مطلب از من به چاپ میرسید، و این در حالی بود که از دیگر نویسندگان، تنها یک و در نهایت دو مقاله درج میشد.
نوشته های علمی- قرآنی ام
از زمانی که نوجوان بودم، مانند بسیاری از نوجوانان پرسشهایی داشتم؛ ولی من کسی نبودم که از کنار آنها بگذرم و به دنیال پاسخ آنها تا رسیدن به نتیجه نهایی نگردم:
چرا انسان آفریده شده و چند هزار سال است که بر روی کره زمین زندگی میکند؟
آیا داروین درست میگفت که انسان از نسل میمون است؟
چرا خداوند جهان را آفریده است؟
ستارگان چقدر از ما به دورند؟
سپس تصمیم گرفتم پاسخهایی برای آن پرسشها بیابم. نتیجه کوششهایم در طول چند دهه آن شد که خرده خرده به یک نویسنده در زمینه هستی شناسی تبدیل شوم؛ بویژه در زمینه های کیهانشناسی و انسانشناسی.
پژوهش در زمینه انسانشناسی از زمانی آغاز شد که دانشجوی رشته جامعه شناسی بودم (سال 1354 تا 1359) و یکی از درسهای کهادمان انسانشناسی بود. مبنای نوشته هایم در زمینه های کیهانشناسی و انسانشناسی، قرآن و دستاوردهایی از این دانش هاست.
اولین مقاله علمی- قرآنی ام در زمینه کیهانشناسی زیر عنوان اصل بیگ بانگ و اعجاز قرآن در روزنامه اطلاعات سوم اردیبهشت 73 به چاپ رسید. عنوان کنونی این مقاله در محیط وب، مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن است.
نظری تازه به مسأله تکامل انسان، که دربردارنده یک نظریه مهم در زمینه انسانشناسی است و در سال 66 نوشته بودم، اولین مقاله ام در زمینه انسانشناسی بود که در شماره های خرداد و تیر 77 یعنی پس از یازده سال در اطلاعات علمی (البته چون پژوهشی بلند و در حد یک کتاب کوچک بود به طور ناقص) به چاپ رسید. عنوان کنونی آن در محیط وب بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی است. به آن دلیل پس از یازده سال در اطلاعات علمی به چاپ رسید که من نویسنده ای مشهور نبودم ولی هنگامی که مقاله ای را از نیوزویک ترجمه کردم (بیایید تاریکی را وزن کنیم، اطلاعات علمی- بهمن 74) و با یک آیه که بعدها مبنای مقاله شکل کیهان در قرآن (مدلی مدرن برای کیهان) قرار گرفت، توضیح دادم، و در اطلاعات علمی به چاپ رسید، اعتماد سردبیر برای چاپ مقاله یازده سال خاک خورده ام فراهم شد!
کار، تنها کار پژوهشی!
همواره مینوشتم. پس از انقلاب که بیشتر مردم برای امرار معاش در دوران جنگ شغل دومی داشتند، شغل دوم من نوشتن بی مایه اقتصادی بود.
از سوی دیگر در مورد شغل، آدمی نبودم که یک جا بند شوم! برعکس بسیاری کسان که در یک سازمان یا نهاد یا وزارتخانه جا خوش میکنند تا به پست و مقامی برسند، چون هدفم پست و مقام نبود، مادام از این سازمان به آن سازمان و از این وزارتخانه به آن وزارتخانه میرفتم و هدفم نوشتن بود، و تنها به دنبال شغلهای پژوهشی بودم.
نتیجه کوششهای نگارشی آن سالها، (جدای از نوشته هایی که بعدها تایپشان کرده ام و اکنون بخشی از نوشته هایم در محیط وب را شکل میدهند؛ و نیز جدای از آنچه که نوشته ام و اکنون ارزش آن را ندارند تا وقت خود را صرف بازنویسی، تایپ، و انتشار آنها کنم) به قرار زیر است:
مدیر مسئول نشریه تعاون (سازمان مرکزی تعاون کشور)
- فرهنگ، کار، تولید -شماره 4 سال 60
- سوز دل- شماره 4
- نقش تعاون و همبستگی در پیروزی انقلاب اسلامی- شماره 5
کارشناس آموزشی)سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش(
- طرح مقدماتی دایره المعارف موضوعی اسلام - دانشگاه انقلاب - شماره 23 سال62
- طرح شبکه سراسری اطلاعات و ارتباطات - دانشگاه انقلاب -شماره 27 شهریور 62
- محورهای دگرگونی در نظام آموزشی کشور -روزنامه اطلاعات- 20/1/66
کارشناس پژوهشهای سیاسی (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه)
معرفی کتاب معاهدات دوجانبه ایران -سیاست خارجی، سال اول شماره 3 سال 66
اروپای متحد در لسان پاپ - سیاست خارجی -سال هفتم شماره یک بهار 72
دیپلماسی واتیکان - سیاست خارجی- سال هفتم، شماره یک، بهار 72
آرشیو واتیکان و دوهزارسال تاریخ -تاریخ و فرهنگ معاصر سال 71
کتابخانه واتیکان و گنجینه های کهن -تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 8
مرکز فرهنگی و اسلامی رم -تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 71
معرفی پروفسور یوزف بیلوسکی مترجم لهستانی قرآن کریم:
ماهنامه اسلام و غرب، وزارت امورخارجه، فروردین79
فصلنامه ترجمان وحی سال چهارم شماره اول
فهرست کتابهای چاپ شده:
همگام با شعارها در انقلاب اسلامی ایران - دفتر اول- ناشر سپاه پاسداران، سال 59 چاپ دوم، ناشر: انتشارات بی تا- سال 1361
برنامه ریزی و اجرای راهنما و مشخصات معاهدات دو جانبه ایران با سایر دول 869 صفحه - ناشر : وزارت امورخارجه- سال -1367 قطع وزیری - کد کتاب: 65394
نظارت و همکاری در تدوین و نشر مجلدهای اول تا هفتم متن معاهدات دوجانبه ایران با سایر دول در سالهای -1367 -1366 ناشر وزارت امور خارجه، سالهای 1368 به بعد
هستی شناسی در مکتب قرآن- ناشر: توسن دانش- سال 1385 شابک: 964919879
بازنشستگی، آغاز بازسازی!
در سال هشتاد و یک که بازنشسته شدم، پس از دو سال کوشش، تا اندازه ای به آرزوی دیرینه ام که همانا گرداوری نوشته های پراکنده و تکمیل نظرها و نوشته هایم بود، رسیدم و در ضمن، شکل کیهان در قرآن که دومین مقاله مهم من در زمینه کیهانشناسی است، و در سال 82 آن را نوشته بودم، در فصلنامه قرآنی بیّنات(شماره 45 سال 84) به چاپ رسید. این مقاله نیز دارای یک نظریّه بسیار مهم در زمینه کیهانشناسی است و هنوز هیچ کیهانشناسی نتوانسته آن را رد کند، بلکه در سال 2015 توسط گروهی از کیهانشناسان آفریقای جنوبی مورد تأیید قرار گرفته است، هرچند این تأیید هنوز فراگیر نشده و قانع کننده نیست.
پس از آن زمان بود که مجموعه ای از مهمترین نوشته هایم را به صورت سی دی به دوستان و آشنایان میدادم تا مطلعه کنند. در سال 1384 موفق شدم با پرداخت هفتاد هزار تومان دستمزد و چهل هزار تومان دومین یا دامنه، یک وبسایت از آن خود داشته باشم. ولی چون وبسایت من معروف نبود، تنها همان دوستان و آشنایان میتوانستند به آن دسترسی داشته باشند و راضی کننده نبود؛ در نتیجه برای بار سوم دومین آن را بازخرید نکردم و بسته شد.
وبسایتهای قرآنی
مدتی بعد متوجه شدم میتوانم نوشته های قرآنی ام را به وبسایتهای قرآنی بدهم. این کار را کردم و اولین وبسایتی که نوشته های قرآنی مرا منتشر کرد، پایگاه اطلاع رسانی قرآنی دانشجویان کشور (www.iska.ir) بود که بعدها عنوان خود را از دانشجویان به دانشگاهیان تغییر داد.
نظر به اینکه این وبسایت وابسته به جهاد دانشگاهی بود، و از اعتباری برخوردار است، دیگر وبسایتهای قرآنی و غیرقرآنی، مقاله های مرا از این وبسایت کپی برداری کرده و در وبسایتهای خود قرار میدادند؛ بویژه جن در قرآن یا جن موجودی که از نو باید شناخت.
چنانکه مسؤول آن زمان این وبسایت مستقیماً به من اطلاع داد، نوشته هایم از دیگر نوشته ها و مقاله های آن وبسایت خوانندگان بیشتری داشته است. شمار مقاله هایم در این وبسایت چند سالی است که چهل مقاله است. متأسفانه این وبسایت آمار بازدیدکنندگان را نمایش نمیدهد؛ ولی وبسایت فرهنگ و معارف قرآن که شانزده مقاله از مقاله هایم را از این وبسایت برگرفته، و منتشر کرده است، و آمار بازدیدها را در بالای صفحه هر مقاله نشان میدهد، شمار بازدیدهای جن موجودی که از نو باید شناخت را تا سال نودوپنج، بیش از هشت هزار ثبت کرده بود. کافی است این عنوان در گوگل سرچ شود، تا مشخص گردد این پژوهش تا چه اندازه در وبسایتها و وبلاگهای مختلف جا افتاده است.
وبسایت تبیان: نه مقاله از مقاله هایم را که همزمان با ایسکا مستقیماً به وبسایت قرآنی تبیان داده بودم، در آن وبسایت درج شده و تاکنون خوانندگان بسیار زیادی داشته اند.
اولین وبلوگ، از پرشین بلاگ
مدتی از همکاری با وبسایت ایسکا نگذشته بود که جشنواره ای قرآنی برای وبلاگنویسان قرآنی از سوی ایکنا که آن هم وابسته به جهاد دانشگاهی است برگزار شد. در آن جشنواره شرکت کردم؛ ولی چون وبلاگی نداشتم! با کمک یکی از دوستان که مرا به همکارش معرفی کرد، برای اولین بار دارای وبلاگی شدم با عنوان قرآن و دانش. مقاله های خود را در آن درج، و در جشنواره شرکت کردم (باز هم به منظور مطرح، و خوانده شدن نوشته هایم) و یک کامپیوتر بهره من از شرکت در مسابقه آن جشنواره شد. این وبلاگ به آن دلیل که هنوز نمیتوانستم با آن کار کنم، و از سوی دیگر با وجود خوانده شدن نوشته هایم انگیزه ای برای نگهداری آن نداشتم، خرده خرده رها شد؛ و چون نشانی آن را هم فراموش کرده ام، هیچگاه ندانستم چه تعداد بازدیدکننده داشته است!
دومین وبلوگ، از بلوگر: www.shamazad.blogspot.com
در اواخر سال 1390 (اول مارس 2012) که در خارج از کشور به سر میبردم، وبلاگی از وبسایت آمریکایی بلوگر ساختم؛ و فراموش کرده بودم که این وبسایت در ایران فیلتر است. ولی چون راه افتاده بود و خوانندگانی از تمام نقاط جهان جز ایران (بسیار کم) داشت، آن را نگه داشتم. خوانندگان این وبلاگ در مرحله اول از آمریکا و سپس از کشورهای اروپایی و دست آخر از دیگر قاره ها هستند و امکانات خیلی بهتری نسبت به وبسایتهای ایرانی دارد. مطالب این وبلاگ گذشته از همگی مقاله هایم، نوشته ها، ویدئوها، خبرهای تاریخساز و ماندگار و هر مطلب مفید دیگری را که به دستم برسد، دربرمیگیرد که تاکنون (هجده تیرنودوهشت) به 3022 پست، و شمار بازدیدهای آن نزدیک به 342500 رسیده است.
سومین وبلوگ، از بلوگفا
هنگامی که بلوگر را در ایران فیلتر شده یافتم، تصمیم گرفتم یک وبلوگ با سرور ایرانی برای هموطنانم داشته باشم. این تصمیم پس از گذشت یک و نیم سال از ساخت بلوگر، عملی شد و در روز 27 دیماه 91 برابر با 16 ژانویه 2013 وبلوگی از وبسایت بلوگفا ساختم که پس از مدّتی خوانندگان نسبتاً خوبی پیداکرد؛ ولی غافل از اینکه در وبلوگهایی که سرورشان در ایران است، نمیتوان هرچه بخواهی بنویسی، بویژه مطالب سیاسی را، بلکه باید خودسانسوری کنی.
عنوان آن مانند دیگر وبلوگهایم، هستی شناسی در مکتب قرآن بود. جدا از مطالب خودم، هر مطلب خوبی که می یافتم در آن قرار میدادم؛ و هر روز بر خوانندگانش افزوده میشد؛ تا اینکه پس از یک سال و نیم روزی دیدم بسته شده و هنگام بازکردن آن، این متن میآمد:
«این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است»
«محتوای وبلاگ محفوظ است و تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است».
یعنی پس از یک سال و نیم زحمت کشیدن و سروسامان گرفتن یک وبلاگ، به راحتی و به واسطه چند سطر انتقاد از حکومت بسته میشود... آنهم وبلاگی که بنیانش برمطالب قرآنی است!!
کارنمای آکادمیا: https://independent.academia.edu/Shammazadeh
روزی از روزهای فروردین ماه سال نودوسه (1393)، شخص ظاهرالصّلاحی که مطالب مرا در بلوگر خوانده بود، از طریق گوگل پلاس، مرا به داشتن صفحه ای در وبسایت آمریکایی آکادمیا دعوت کرد. پس از بازکردن صفحه متوجه شدم این وبسایت گذشته از اینکه از نظر انتشار، ویژگیها و امکانات بهتری نسبت به دیگر وبسایتهای آمریکایی دارد، در ایران فیلتر نیست.
در نتیجه این وبسایت را که کارکردن با آن بسیار ساده است، (زیرا وبلاگ نیست که کپی پیست لازم داشته باشد و اصل مقاله از PC مستقیماً اپلود میشود.) و اداره کنندگان آن میکوشند هر روزه کارامدتر هم بشود، بویژه برای کسی که مقاله های بسیاری دارد، مبنای انتشار نوشته ها و افکار خود قرار دادم و هر روزه شماری بازدیدکننده از تمام نقاط جهان از جمله ایران، دارد.
آخرین وبلوگ، از بلوگسکای: http://shamazadeh.blogsky.com
روزی پیش خود گفتم: چرا شماری از هموطنانم به دلیل نوشته های سیاسی ام، از دیگر نوشته هایم محروم شوند؟ سپس تصمیم گرفتم وبلاگی ویژه ایرانیان، با حذف مقاله های سیاسی و انگلیسی بسازم.
در نتیجه در روز اول تیرماه سال 1394 وبلاگی از وبسایت بلوگسکای ساختم و عنوان هستی شناسی در مکتب قرآن را به آن دادم و مقاله هایی را که هیچ بویی از سیاست نبرده اند! کم کمک در آن درج کردم. که خوانندگان خود را دارد. در بیشتر روزها شمار بازدیدکنندگان از این وبلاگ بیش از بازدیدکنندگان از کارنمای آکادمیاست.
روزی با کمال شگفتی دیدم که آمار این وبلاگ رقمی حدود یکهزاروصدوسی را نشان میدهد! آن هم در یک روز، گیج شده بودم؛ و هیچ دلیلی برای آن نمییافتم جز اینکه اشتباه شده باشد؛ ولی مدتی پیش که انتهای صفحه آمار را نگاه میکردم، دیدم این وبسایت، آمار همه چیز از جمله واژگانی که سرچ شده اند را نشان میدهد. در میان آنها عنوانهایی را دیدم که مشخص میکند کسانی که عنوان وبلاگ و نام خانوادگی مرا به خوبی نمیدانسته اند، برای بررسی محتوای وبلاگ بسیج شده اند. کپی عنوانها را عیناً در اینجا میآورم: هستی شناسی قران احمد شماعی زاده هستی شناسی قرانی
از این دو عبارت سرچ شده، متوجه شدم که باز هم کسی آمده و به کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه گزارش کرده که چه نشسته اید که هستی شناسی در مکتب قرآن دوباره به راه افتاده و... آن کارگروه هم یک گروه مثلا ده نفره را گسیل کرده تا همه مقاله ها را از اول تا آخر ورانداز کنند و ببینند آیا موارد ممنوعه!! در این وبلوگ تازه شمّاع زاده هست یا نه!! که اگر هست دستور بسته شدن آن را بدهند، ولی چیزی نیافته اند.
این نتیجه گیری مبتنی بر تجربه ای است که از بسته شدن وبلاگ بلوگفایم به دست آورده ام. روزی در بررسی آمار بازدیدکنندگان، دیدم که برای اولین بار، حدود یکصدوچهل بازدیدکننده داشته ام!! موجب شگفتزدگی ام شده بود!! زیرا در آن زمان آمار این وبلاگ معمولاً روزی بیست تا بیست و پنج نفر بازدیدکننده را نشان میداد و در بهترین حالت رقمی در حدود شصت تا هفتاد نفر را. ولی 140 بیسابقه بود... بیش از دو سه روزی نگذشت که وبلاگ بسته شد!!
را اندازی کانال تلگرام:
فراموش کرده ام که کانال تلگرامم را پیش از بلوگسکای راه انداخته ام یا پس از آن؛ ولی پس از آنکه آن را ساختم، تمام نوشته های خود را در آن جا دادم.
ترجمه برخی از مقاله هایم به زبان انگلیسی
هر از چندگاهی برخی از نوشتههای مهم و علمی- پژوهشی خود را ترجمه کرده و در کارنمای آکادمیایم قرار میدهم.
گفتنی است شمار نوشته هایم در محیط وب، تا اول سال 1401 به 404 عنوان رسیده است.
تاریخ نگارش: مهر 1395
ویرایش دوم: بهمن 1396
ویرایش سوم: تیرماه1398
ویرایش چهارم: شهریور 1399
ویرایش پنجم: پنجم آذر 1399
ویرایش ششم: اردیبهشت 1401
احمد شمّاع زاده