⏺ حکایت فرار کردن حضرت عیسی از یک احمق
عیسی مریم به کوهی می گریخت
شیر گویی خون او می خواست ریخت
حکایت در باب حضرت عیسی است که چنان شتابان به سوی کوه میدود که گویی از برابر شیری شرزه میگریزد.
مردی با سرعت در پیِ او رفت و پرسید: «کسی دنبال تو نیست، چرا مانند برق و باد میگریزی»؟ اما حضرت عیسی چنان گرمِ دویدن بود که مجال پاسخ گفتن به آن مرد را نیافت. مرد خود را به عیسی رساند و گفت: «به خاطر خدا، یک لحظه درنگ کن و مرا از این سرگشتگی نجات بده. نه حیوانی در پیِ توست، نه کسی تعقیبت میکند و نه خوف و خطری برای تو وجود دارد؛ چرا اینگونه سرآسیمه و شتابزده میدوی»؟
عیسی پاسخ داد: «من از یک احمق میگریزم. به کناری برو و مانعِ من مشو»!
آن مرد حیرتزده پرسید: «آیا تو همان عیسایی نیستی که با اسمِ اعظمِ حق، مردهها را زنده میکند و بیماران را شفا میدهد»؟ عیسی فرمود: «آری، من همانم».
مرد گفت: «حال که تو چنین کارهای عظیمی را انجام میدهی، چرا از پسِ یک احمق برنمیآیی»؟ و عیسی فرمود: «به خداوند سوگند، من اسم اعظم را بر کور و کر خواندم، شفا یافتند، آن را بر کوه خواندم، شکافته شد، آن را بر مردهها خواندم، زنده شدند، اما هزاران بار، با نهایت مهربانی، نامِ مِهینِ خدا را بر دلِ انسان احمق خواندم، هیچ سودی نداشت که نداشت و بلکه شکیبایی و مهرورزیِ من بر لجاجتِ او افزود؛ ازاینرو هیچ چارهای جز گریختن از برابر او برای من نمانده است».
در این داستان، مولوی بر دو نکته مهم انگشت گذاشته است ، اینکه مدارا و مهرورزی و بردباری در برابر شخصِ احمق سودی ندارد بلکه بر لجبازی او میافزاید و دیگر اینکه، همنشینی با احمق نیز باعث میشود که حماقت، سردی و ستیزهروییِ او به ما سرایت کند ؛ بنابراین تنها راهِ چاره این است که همچنانکه آهو از برابر شیرِ درنده میگریزد، ما نیز از احمق فرار کنیم و از بحث کردن و درآویختن با او بپرهیزیم:
ز احْمقان بگْریز!چون عیسى گریخت
صحبتِ احمق بسى خون ها که ریخت
روش شناخت علمی
ویرایش و آماده سازی:
احمد شمّاع زاده
نظر جالب و مبتنی بر معیارهای علمی یکی از کاربران، بر متن مناظره من و کیمیایی در برنامه تابوی رادیو فردا، در اثبات بودونبود «جن»
کارل پوپر
۲۵ ۰۹ ۱۳۹۶ ۱۳:۵۰
از نظر روش شناسی علمی که بر پایه اثبات گرایی جدید باشد، ما نمیتوانیم در باره چرایی وجود یا نبود پدیده ها بحث کنیم؛ بلکه میتوانیم مدلهایی ریاضی پیشنهاد کنیم که بتوانند پدیده مورد نظر ما را توصیف کنند و این توصیف صوری خواهد بود.
مساله دیگر موضوع شناختی علم و ویژگیهای اینگونه موضوعهاست که میتوان آنها را در ردیف موضوعات شناخت علمی قرار داد. یک موضوع یا پدیده ای که دانش مبتنی بر اثبات گرایی جدید بتواند آنرا مورد بررسی و مطالعه قراردهد، باید این ویژگیها را داشته باشد:
1- قابل اندازه گیری باشد. یعنی بشود مدل ریاضی برای اندازه گیری ابعاد احتمالی آن طراحی یا پیشبینی کرد.
2- آزمایش پذیر باشد. یعنی افراد مختلف در مکانها و زمانهای مختلف بتوانند آن موضوع یا پدیده را بیازمایند.
3- تکرار پذیر باشد. یعنی هم از نظر خود پدیده و هم از نظر آزمایش کنندگان بتوان به تکرار دلخواه، پدیده را مورد بررسی و آزمایش قرارداد.
4 - بتوان در دستگاه آگزیوماتیک آن را بیان کرد.
بحث پیرامون پدیده هایی همچن روح، خدا، جن، و به گونهای کلی تر، موضوعهایی که خارج از احساس حسهای پنجگانه ما هستند، تا زمانی که نتوان مدلی برای بررسی آنها در دستگاه آگزیوماتیک اثباتی جدید طراحی کرد و نشانه هایی تجربی برای تایید آگزیومها و تئورومها آورد، نمیتوان آنها را وارد حیطه شناخت علمی کرد.
بدین ترتیب بحث پیرامون وجود یا نبود جن به دلیل اینکه نمیتواند یک یا چند مکورد از این ویژگیها را داشته باشد، در حیطه مطالعات علم اثباتی جدید نیست و آقای دکتر کیمیایی از نظر روشی نخواهند توانست ادعاهای خود را تبیین کند.
کسانی که مایلند نقد مرا بر آن برنامه رادیویی ببینند، میتوانند به نشانی زیر بازگشت کنند:
• داستان یک فریب، و تابوی رادیوفردا: https://www.academia.edu/35498830
خروس!
احمد شمّاع زاده
به مسافرت رفته بودم. به شهری کوچک؛ ولی شهری که ویژگیهای یک روستا را نیز داشت. بامدادان با آواز دلنواز پرندگان باغی، که همنوایی شان با هم، و جوابگویی شان به یکدیگر، گونهای موسیقی طبیعی و خوشایند را به ارمغان میآورد، از خواب ببدار میشدم. فاخته ها هم نوای کوکو سرمیدادند و خروسها نیز همانند پرندگان کوچک، به مردم پیام میدادند که زندگی آغاز شده! و اگر مایلید خداوند را ستایش کنید، در خواب نمانید!
یکی از همسایگان، مانند برخی دیگر از ساکنین این شهر، در حیاط باغ مانند خانهاش، مرغ و خروس نگهداری میکرد؛ که البته برای تخمگذاری و بهره برداری از تخم مرغها!! و دیگر همسایگان از جمله من، در طول روز، باقیمانده غذا، یا پوست خیار و گوجه و… را به آنها میدادند. هشت مرغ بودند و یک خروس!! فهمیدم که آن یک خروس را هم محض بارورکردن مرغها نگه داشته اند؛ و نه به دلیلی دیگر، که حتا گوشتش سخت میپزد...
ولی من که از هیچ چیزی سرسری نمیگذرم، اولین باری که به آنها غذا دادم، رفتار متین و موقر خروس نظرم را سخت به خود جلب کرد!! با این حال گفتم باید منتظر روزهای آینده بود؛ تا خروس از آزمایش سربلند براید یا سرافکنده در نظر من!؟ ولی هر بار که به آنها غذا میدادم، میدیدم که تک خروس با وقاری بسیار و بزرگمنشی، هیچگاه مانند مرغها که بر سر غذا با هم به رقابت برمیخیزند، اصلاً چنین رفتاری ندارد و از آنجا که یک سروگردن از مرغها بلندتر و بسیار هوشیارتر به نظر میرسید، چنان با ابّهت همه چیز و همهکس از جمله مرا ورانداز میکند، که گویی همگی مرغها همسران اویند و او باید از آنها مراقب و مواظب کند؛ در نتیجه با بزرگواری منتظر میماند تا اگر چیزی باقی ماند بخورد وگرنه، نه.
این رفتار خروس باعث شد که من به وجود این پرنده که افتخار همه پرندگان است، افتخار کنم و او را اسوه و الگوی مردانگی بدانم؛ و به انسانهای مذکّر بگویم همچون خروس مرد باشد، و نه تنها نر. یعنی پشتیبان همسران خود و همه زنان باشید. آنها را بر خود برتری دهید تا مردانگی تان ثابت شود... و به انسانهای مؤنت بگویم که همه شما بالقوه مادر هستید و نه تنها ماده، درنتیجه: شما پر از احساس هستید. اگر شما احساسی که محاسبات عقلانی مردانه را دگرگون میسازد نداشته باشید، هرگز نمیتوانید مادر شوید. پس شما باید قدر خود را بدانید و به خود افتخار کنید که زن هستید و نگویید که خواهان برابری زن و مرد! هستید بلکه بگویید برابری حقوق انسانی زن با مرد را خواهانیم؛ زیرا: از دامان شماست که مردان بزرگ برخاسته و به اوج رسیده اند.
بیست و پنجم خرداد نودونه
احمد شمّاع زاده
کوششهای من و رهنمودهای خداوند
(الّذین جاهداوا فینا لنهدینّهم سبلنا)
احمد شمّاع زاده
پیشگفتار:
در این نوشته به امدادها و رهنمودهای خداوند در بزنگاههایی که در یافتن و یا فهم نکتهای و یا حل مسأله ای علمی، قرآنی، و یا علمی و قرآنی درمانده شده بودم، میپردازم که در آن حالتها خداوند به کمکم آمده و به مصداق الذین جاهداوا فینا لنهدینّهم سبلنا، آن مشکل و درماندگی را رفع کرده و مرا از بلاتکلیفی نجات داده است.
البته گذشته از آن بزنگاهها، موارد بسیار دیگری هم بوده که آنها را نیز فهرستوار میاورم تا در صورتی که خواننده این سطور مایل به دیدن هر یک از آن موارد باشد، بتواند با بازگشت به متن، آن را مورد مطالعه و بررسی قراردهد.
در آغاز مایلم بخشی از مقاله فرافکنی و هدایتهای الهی را که در سال 1390 نگاشته ام در اینجا بیاورم تا ذهن خواننده زودتر و راحتتر متوجه منظور من از نوشتن این مقاله شود. پس از آن اولین مقاله علمی- قرآنی ام را که در سال 1347 نوشته ام، معرفی میکنم:
نویسنده کتاب ماده، انرژی و جهان هستی، پس از پیش کشیدن مطلبی پیرامون خانواده راذرفورد، موضوع فعالیت تشعشعی یا رادیواکتیویته را اینچنین آغازمیکند:
«داستان شاهزادگان سراندیپی را، که هیچگاه آنچه را که به دنبالش بودند نمییافتند، اما در راه خویش مدام به چیز خواستنیتری برمیخوردند، احتمالاً بهیاددارید. تاریخ علم انباشته از این گونه کشفهای اتفاقی است که کشف پرتوهای مجهول (اشعه ایکس) در سال 1895 یک نمونه از آنهاست».
تیتر بعدی نویسنده پیرامون ‹عناصر رادیواکتیو› است. در این بحث نیز سخن خود را اینچنین آغازمیکند:
«کشف مهم دیگری که منجر به شروع کار اصلی راذرفورد شد، کشف هانری بکرل فرانسوی در سال 1898 بود. در آن مورد نیز تصادف (شانس) دخالت داشت».
البته تنها این نویسنده و این کتاب نیست که درباره تاریخ علم اینگونه قضاوت میکنند. نگارنده از نوجوانی که کتابخوانی را آغاز کرده، چنین نظرهایی را پیرامون تصادفی بودن بسیاری از کشفهایی که در زمینه دانش و پیشرفت دانشهای انسانی رخداده، خوانده است. با این حال هیچگاه این نظرها را نپذیرفته و همواره بر سطحینگری اینگونه نویسندگان که چنین سخنانی را برزبان و قلم جاری میکنند، متأسف شده است.
همانگونه که در جهان هستی چیزی به خودی خود هست نشده، به همان گونه هم چیزی به گونهای تصادفی و اتفاقی کشف نشده و اینگونه اظهارنظرها بوی نادانی و ناسپاسی نسبت به خداوند میدهند. کار کیهان بر مبنای تصادف نیست. چیزی بیحساب رخنمیدهد، جز آنکه خواست خداوند در پس آن قرارگرفته باشد. حتا برگ درختی بر زمین نمیافتد جز آنکه خداوند به آن آگاه است.
اتفاق یعنی چه؟ چرا این گونه سخنان یاوه را میبافیم؟
تصادف چه نقشی در کار کیهان میتواند داشتهباشد؟
چه سودی از این گونه ناسپاسیها بهره ما میشود؟
چرا نقش خداوند را در رخدادهای زمین و آسمان و زندگانیمان نادیده میانگاریم؟
همه آنچه را که زیر عنوان کشفهای اتفاقی و دستاوردهای تصادفی از آنها یادمیکنیم، همگی هدایتهای الهی است که خداوند در راه کسانی قرارمیدهد که بخواهند خدمتی به پیشبرد دانش و رفع مشکلی از مشکلهای انسانی بکنند. چرا اینگونه کشفها بهره نادانان و بیقیدوبندها نمیشود؟!
جز این است که خداوند حتا کسانی را که باید اینگونه پردهها از پیش چشمانشان به کناری زده شود، و اینگونه مشکلها با دستشان بازشود، از میان کوشندگان در راه خود برمیگزیند؟ مگر خود نگفته است که الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا (کسانی که در راه ما میکوشند ما نیز راههای خود را به آنان مینمایانیم.) یعنی کوشش از شما و راه نشان دادن از ما. و به زبان همگانی:
از تو حرکت و از خدا برکت.
جهاد به معنای کوشش است؛ و تصور اینکه تنها معنای آن جنگ خونین در راه خدا باشد، به بیراهه رفتن است. مگر پیامبر اکرم نفرمود مدادالعلماء افضل من دماء الشّهداء؟ کسی که به جنگ با نادانی و پردهپوشی میرود نیز رزمنده و جهادگر است؛ و جهاد او حتا برتر است.
جامعه با نادانی به پیش نمیرود. مگر خوارج نادان نبودند که بر علیه امام خود شوریدند و به حساب خود جهاد در راه خدا نیز کردند؟ به همین دلیل پیامبر اکرم فرمود: خواب دانشمند از عبادت و اظهار بندگی بیدانش برتر است.
اولین مقاله علمی- قرآنی ام
دبیرستان که میرفتم، در درس فیزیک معادله ای بود که فکر میکنم عنوانش این بود: فرمول شتاب اجسام در حال سقوط. قرآن را هم از سیزده سالگی شروع کرده بودم به خواندن؛ بدون اینکه از کسی یاد بگیرم. هر روز دو صفحه قرآن میخواندم. درست یا غلطش را نمیدانم. تنها میدانم که چون هر روز میخواندم، هر روز بهتر میخواندم.
در آخرهای قرآن، سوره ای هست با عنوان فیل که اشاره به اصحاب فیل دارد. در تفسیر سوره فیل (که در حاشیه قرآن نوشته شده بود)، داستان لشگرکشی ابرهه سردار سپاه نجاشی، پادشاه حبشه یا اتیوپی کنونی آمده بود؛ که برای گرفتن سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام، میخواسته با سپاهیانش کعبه (خانه خدا) را ویران سازد. با خواندن این داستان واقعی، به ذهنم رسیده بود که این سنگریزه هایی که ابابیلها (پرنده های کوچک) روی سر سپاه ابرهه میریختند و آنها در دم کشته میشدند، با توجه به اینکه پرندگان در بلندای آسمان و آنچنان پرشمار بودهاند که مانند پاره ابری جلو نور خورشید را گرفته بودند، به هنگام رسیدن به زمین، طبق فرمول شتاب یادشده، باید مانند یک تیر تفنگ، شتاب داشته باشند تا بتوانند جنگجویی را از پا دراورند. من همین موضوع را به یک مقاله تبدیل کردم؛ که هم اولین مقاله ام، و هم اولین مقاله علمی- قرآنی ام بود که پس از گرفتن دیپلم در سال 1347 نوشتم و در سال 1349 به مجله مکتب اسلام برای چاپ فرستادم.
***
در این گفتار، تنها در چارچوب پژوهشها و نوشته های علمی- قرآنی ام سخن به میان میآورم و از نقل و بررسی کمکها و رهنمودهای الهی در طول زندگی پرفرازونشیب خود، خودداری میکنم که موضوعی دیگر است و نگارش گفتار دیگری را میطلبد:
مراحل ششگانه آفرینش
در خانه مشغول نوشتن پژوهش مهبانگ در قرآن، و تطبیق مراحل ششگانه مهبانگ از دیدگاه دانش، با آیه مشهور خلق السّموات والارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش بودم، که خداوند در این آیه مراحل آفرینش کیهان را شش مرحله یا دوره (یوم) ذکر میکند؛ ولی در این آیه که هفت بار در کل قرآن تکرار شده، سخنی از چیستی این مراحل به میان نمیآورد. از آنجا که از نظر من یک کار پژوهشی باید تا حد ممکن بینقص بوده و همه جوانب کار را در نظربگیرد، ذهنم سخت مشغول این نکته شده بود که این شش مرحله چیستند که خداوند با تکرار هفت باره آن (که نشانه اهمیت این موضوع هم برای ما آدمیان و هم در نظر خداوند است،) بر آن تأکید دارد؟
وقت نماز ظهر فرارسید. به هنگام نماز ظهر، ناخواسته سوره اعلی بر زبانم جاری شد. جاری شدن یک سوره بدون نیت، ممکن است برای هر نمازخوانی بسیار اتفاق افتاده باشد؛ ولی برای من بسیار شگفت انگیز بود؛ از آن جهت که من هیچگاه این سوره را در نماز ظهر نخوانده بودم؛ بلکه بر اساس حدیثی که راوی میگوید بیست بار پشت سر امام علی نماز صبح خواندم و ایشان همواره این سوره را میخواند، تنها در نمازهای صبح میخواندم و میخوانم. هنگامی که آیات اولیه این سوره را میخواندم متوجه شدم که همه شش مرحله آفرینش در آن آمده است؛ و یقین کردم که این کار، کار خداوند بوده که بدین وسیله مرا راهنمایی کند تا هم حقیتقی از قرآنش را بیان کنم و انتشار دهم و هم مرا از سردرگمی و کنکاش بینتیجه برهاند.
ادامه ماجرا:
در مورد شرح و بسط چهار مرحله اول، هم خود توانستم به نتایجی برسم و هم در نهجالبلاغه و تفسیر المیزان شرحی بر آنها بیابم؛ ولی پیرامون دو مرحله آخر، هیچگونه رهنمودی در هیچ تفسیری نیافتم، بویژه در المیزان و مجمع البیان. در نتیجه به تفکر نشستم و به حول و قوه الهی به این نتایج رسیدم و مقاله را بدین گونه ادامه دادم:
متأسفانه تفاسیر جامع و معتبری همچون «المیزان» و « مجمعالبیان» نیز در مورد آیات «الذی اخرجالمرعی فجعله غثاءً احوی» ساکت ماندهاند و تنها همان معنای ظاهری را توضیح مختصری داده و از کنار آن گذشته اند. مسلم است که موضوع این دو آیه، به موضوع دو آیه پیشین، یعنی خلق و ایجاد مربوط میشود. بنابراین با تدبر در این آیات، در پشت معنای ظاهری واژگانی همچون الذی اخرجالمرعی(کسیکه گیاه را رویانید) و فجعله غثاءاً احوی(پس آن را خاکوخاشاک تیره و سیاه گردانید)، میتوانیم معناهای کلیتری را بیابیم:
یکی، مطلق چیزی را از درون چیز دیگری بیرون کشیدن و موجود تازهای ایجاد کردن است؛ که جز خداوند متعال کسی قادر به چنین کاری نیست. و سپس ایجاد تغییرات و حالات مختلف در موجود تازه، به نحوی که آن را از صورت اولیه کاملاٌ خارج کرده و به صورتی دیگر درمیآورد.
به عبارت دیگر، خداوند سبحان با ایجاد تغییر در اجزاء اشیاء، به تغییر در ماهیات آنها میپردازد و از جماد، گیاه به وجود میآورد. و سپس با ایجاد تغییری مجدد در اجزای موجود تازه، به تغییر در اعراض میپردازد و طراوت و رنگ علف تازه را از آن میگیرد و به «خاشاک تیره» که جزء جمادات است مبدل میسازد.
دوم، خداوند سبحان میخواهد با این کلمات بسیار سادة «اخرج المرعی فجعله غثاءً احوی» به ما بگوید در روند آفرینش کلی کیهان، در این مرحله شرایط بهوجودآمدن حیات آغازین را که همانا وجود نور، اکسیژن، آب و دیگر مواد است، فراهم آورده و باز با تغییر شرایط محیط از طریق ماده، در کار خشکوظلمانیکردن پدیدههاست. پروردگار سبحان، بدین ترتیب میخواهد تفهیم کند که همه چیز در تغییر و تحول است جز ذات او که ثابت و لایتغیر است و همه چیز رو به تیرگی میرود جز او که نور آسمانها و زمین است.
سوم، خداوند کریم پس از خلق کائنات از خلق و بدع دستنکشیده و دائما به ایجاد و تغییر میپردازد و به قول خودش «کل یوم هو فی شأن» و کیهان و آنچه در آن است، چه ستارگان عظیم، چه گیاهان، چه جانوران، چه جنها، و چه انسانها را همواره و هر روزه زنده میکند و میمیراند و بدین گونه رو به تکامل و توسعه بهپیشمیبرد. مگر او خود نمیگوید که او «یبدء و یعید» و «فعال لمایرید» است؟
ادامه بحث را میتوانید در مقاله مراحل ششگانه آفرینش با لینک زیر بخوانید:
• مراحل ششگانه آفرینش: https://www.academia.edu/6794868
کشف کروموزوم و منشأ حیات در قرآن
شرح کشف کروموزوم منشأ حیات در قرآن را که مهم و خواندنی است، در مقاله شرحی بر عبارت «هدیً للمتّقین» (https://www.academia.edu/43299976) آورده ام؛ ولی پیرامون منشأ حیات در قرآن تنها بخشی از این مقاله را در اینجا میآورم.
در آیه شش سوره زمر، واژة انزل (صیغه گذشته مصدر انزال) بهکاررفته، که شگفتانگیز است.
از خود میپرسیدم: آیا خداوند این هشت جفت انعام (کروموزوم) را از فضای کیهانی فروفرستادهاست؟
همین پرسش پیش پا افتاده و گنگ از نظر خوانندگان و مفسران قرآن، و مهم از نظر قرآن را نیز پیگیرشدم و مقاله ای را در سال 1385 زیر عنوان آیا کروموزومهای درشت زندگی را به زمین آورده اند؟ نگاشته و منتشرکردم. توضیح آنکه من به اظهارنظر قرآن یقین داشته و هیچ شک و تردیدی در آن نداشتم؛ ولی برای خوانندگان مقاله ام منتظر ماندم تا کاوشهای پژوهشگران و دانشمندان فضائی به نتیجه برسد؛ و نتایج پژوهشهای آنان را در مقاله ام بگنجانم.
در نتیجه ده سال منتظر ماندم و پس از اثبات این نظر از دیدگاه دانش، مقاله دوم خود را در این زمینه زیر عنوان آری کروموزومهای درشت زندگی را به زمین آورده اند؛ نگاشتم و هر دو مقاله را جمع کردم و عنوان زیر را به آنها دادم، تا یکی دیگر از معجزات قرآنی رقم بخورد:
تأیید علمی منشأ حیات در قرآن
بخشی از مقدمه این مقاله را در اینجا میآورم:
انتظار به سر رسید:
آری! کروموزومهای درشت، زندگی را به زمین آورده اند!
روشنگری: طی ده سالی که گذشت، این مقاله دارای این عنوان بود:
آیا کروموزومهای درشت، زندگی را به زمین آوردهاند؟
در طول این ده سال و بویژه در سال 2014 منتظردستاوردهای تازه و مؤید نظر، به وسیله کاوشگر روزتّا بودم؛ ولی تا چند روز پیش، خبری نشده بود. اکنون که روزتّا نظر قرآن را که نگارنده کشف و منتشر کرده بود، تأیید کرده است، بخش پیشین مقاله را با عنوان بخش اول، و بخش تازه مقاله را با عنوان بخش دوم در زیر میخوانید. 15خرداد 95 – احمد شمّاع زاده
• چهارپایان ویژه قرآنی یا کروموزومها: https://www.academia.edu/12408571
• قرآن و ژنتیک، معجزه ای از قرآن: https://www.academia.edu/8327057
نشانی این مقاله در وبسایت منابع اسلامی: http://www.fa.islamic-sources.com/article
• Koran & Genetic, a miracle of Koran: https://www.academia.edu/13796457
• تأیید علمی منشأ حیات در قرآن: https://www.academia.edu/7503918
• Waiting is over another Miracle of Koran confirmed: https://www.academia.edu/39584593
پس از آوردن دو نمونه بسیار مهم از امدادها و رهنمودهای خداوند در رسیدن نگارنده به حقایق قرآنی و انتشار آنها، اکنون فهرستی از نکتهها و کشفهایی را که به حول و قوه الهی بدانها دست یافتهام و در پیشگفتار از آنها یاد شد، میآورم.
برای کسانی که خواهان آگاهی بیشتری هستند، عنوان و لینک یا لینکهای مقاله مربوط به آن نکته یا کشف را نیز درج میکنم:
خداشناسی
کشف و توصیف مکانیزمهای فعل الهی
• فعل الهی (Divine Act): https://www.academia.edu/14819172
کشف منطبق بودن نظریه تار با آیهای از قرآن
• تسبیح گویان در هستی: https://www.academia.edu/6832639
• ترنم هستی و هستی مترنم: https://www.academia.edu/13344792
کشف نسبت الهی در قرآن
• نسبت الهی: https://www.academia.edu/9826312
کشف آیه مربوط به فرافکنی در قرآن
• فرافکنی و هدایت الهی: https://www.academia.edu/12303827
آگاهی از شرک آلودبودن زیارت عاشورا
• نقدی بر زیارت عاشورای معروفه: https://www.academia.edu/9091151
دستیابی به معیار شناخت شیعه حقیقی
• بازشناسی شیعه حقیقی از شیعه سنّتی: https://www.academia.edu/33205818
قرآنشناسی
کشف عدد قرآنی 1147
• کورش بزرگ و هماوردی دیگر از قرآن سترگ: https://www.academia.edu/29415360
کشف عنوان دی. ان. آ. در قرآن
• دی. ان. آ و کلونینگ در قرآن: https://www.academia.edu/12408556
• D.N.A. & Cloning in Qur’an: https://www.academia.edu/13801831
کشف طیف کامل نور در قرآن
• طیف کامل نور در قرآن: https://www.academia.edu/22103348
• طیف الضّوء الکامل فی القرآن: https://www.academia.edu/31944778
کشف نبود واژه عدم و مشتقات آن در قرآن
• هستی یا نیستی! اصل کدام است؟: https://www.academia.edu/12575318
اثبات بیاعتباری ادعای خوابنامه بودن قرآن
• بیانیّه ای بر رد قرآن به مثابه خوابنامه: https://www.academia.edu/26307371
کشف معجزه ای در زمینه ریاضی فیزیک در قرآن
• معجزه ریاضی فیزیک دیگری از قرآن: https://www.academia.edu/6794860
اثبات نادرست بودن تصور وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن
• بازنگری آیه نسخ در قرآن: https://www.academia.edu/31735114
کیهانشناسی
کشف شکل کیهان در قرآن
• مدلی مدرن، برای کیهان: https://www.academia.edu/5676568
• A Modern Model for the Universe: https://www.academia.edu/11750437
کشف ساختار کیهان در قرآن
• سازمان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676571
کشف پادمادّه کیهانی در قرآن
• پادماده کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11943555
اثبات اینکه کارکرد کیهان، همچون کامپیوتری کلان و فراگیر برای خداوند است.
• کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر: https://www.academia.edu/37399934
کشف آیه تأیید و تأکید کننده قرآن پیرامون گسترش کیهان
• گسترش کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/7656862
کشف ابعاد کیهان و جهانهای متوالی در قرآن
• کیهان، سیستمی نه بعدی: https://www.academia.edu/23026305
• The Universe, a Nine Dimension System: https://www.academia.edu/23710171
کشف وجود جهانهای متوازی و متوالی در قرآن
• جهانهای متوازی و متوالی در قرآن: https://www.academia.edu/33424983
اثبات منطبق بودن آیهای از قرآن با کوتوله های قهوه ای
• کوتوله های قهوه ای در قرآن: https://www.academia.edu/9131049
کشف و تطبیق مراحل مهبانگ با برخی آیات قرآن
• مهبانگ یا آغاز کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/11202947
کشف آیه مربوط به شکلگیری سیاهچالگان
• ابواب السّماء یا سیاهچالگان در قرآن: https://www.academia.edu/12480771
کشف و تطبیق آیات مربوط به ایستگاههای فضائی و سفرهای کیهانی در قرآن
• ایستگاههای فضائی و سفرهای کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11957899
انسانشناسی
اثبات علمی نبودن نظریه داروینیسم
• بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی: https://www.academia.edu/10055759
• دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان: https://www.academia.edu/6987500
• نظریه تکامل انسان و چالشی دیگر!! https://www.academia.edu/36606009
کشف دلیل اصلی انقراض نئاندرتالها
بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی: https://www.academia.edu/10055759
The main reason for Neanderthals extinction: https://www.academia.edu/37892356
اجتماعی
کشف بازشناسی و تأیید آزادی ودموکراسی از سوی قرآن
• فرعون دموکرات و آزاده!: https://www.academia.edu/9260575
کشف ِآیات مربوط به رانتخواری و مورد نقد قرارگرفتن آن از سوی قرآن
• رانت خواری در قرآن: https://www.academia.edu/26841555
کشف آیات مربوط به ازدواج سفید و مورد تأیید قرارگرفتن آن از سوی قرآن
• ازدواج سفید در قرآن: https://www.academia.edu/8764822
کشف معیار جامعه شیطانی در قرآن
• معیار جامعه شیطانی در قرآن و مصداق آن در ایران: https://www.academia.edu/6891005
کشف اینکه دیپلماسی از منظر قرآن چگونه باید باشد
• دیپلماسی قرآنی: https://www.academia.edu/35919194
کشف معانی و شرح برخی واژگان، واژگان آمیخته، و عبارتهای قرآن:
باالنجم هم یهتدون، امن یجیب، اهل الذکر، هدیً للمتّقین، یا اخت هارون، عمل غیرصالح، فطاف علیها طائف، اثنتاعشرة عیناً، احضرت الانفس الشّح، امّ الکتاب، بحرالمسجور، بلدةً طیّبةً، ثانی أثنین، زوج و زوجین، زوجین اثنین، صوراسرافیل، ضاق بهم ذرعاً، ضرباً فی الارض، ما سکن فی الّیل و الّنهار، ما ملکت ایمانکم (ایمانهم)، مزّقتم کلّ ممزّقٍ، معجزین و معاجزین، نطوی السّماء، یحرّفون الکلم عن مواضعه، لااکراه فی الدین، آذان الانعام، بشر، آیه (معانی سگانه).
لینک مربوطه: دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم: https://www.academia.edu/10031889
بیست و سوم خرداد نودونه
ویرایش دوم: بهمن ماه نودونه
احمد شمّاع زاده
پدیدهای نوظهور، آخوندنمای منافق!
احمد شمّاع زاده
کانال کوچه به تازگی و به منظور شرح ریاکاری نماینده رفسنجان در مجلس شورا، ناخواسته، مرا با یک پدیده نوظهور آشنا ساخت که نامی عجیب و غریب نیز دارد: عسکری یحیی زاده خطیر، که ظاهراً مازندرانی است.
نام او را سرچ کردم و مستندی که کانال کوچه آن سخنان را از وی نقل میکرد، یافتم. عنوان آن:
و نشانی آن، این است: https://www.youtube.com/watch?v=LxBqKHRVF8Y
در این ویدئو این شخص بیسواد، به تقلید از دکتر سروش باسواد که خوابنامه خواندن قرآن او، چند سال پیش سروصدای بسیاری در مجامع خبری و فرهنگی ایجاد کرد، تنها مدعی است که قرآن کریم، کلام محمد است و نه کلام خدا و به طرف مقابل میگوید یک آیه بیاورید که خدا گفته باشد؛ و طرف مقابل هم به او نمیگوید که:
- صدها آیه تنها خطابشان به محمد است و امرونهی او از سوی خداوند و یا انذار و هشدار به او که چنان نکنی که اگر چنان کنی اینچنین یا آنچنان میشود یا میشوی و…
- سوره هایی مانند عبس و والضّحی موضوعشان تنها انذار به محمد است.
- در چهار سورهای که به "چهار قل" مشهورند، خداوند به محمد میگوید "بگو" و هرچه پس از آن آمده، کلام خداوند خطاب به اوست.
- در اولین آیه ای که نازل شده خداوند به محمد میگوید: بخوان! "اقرأ بسم ربک الذی خلق".
اینها همه نمونههایی از آیهها و سوره هایی است که به طور مستقیم خود محمد را خطاب قرار میدهند. اگر این فرد، اینهمه آیات متقن را قبول نداشته باشد، خود شیادی بیش نیست؛ و نه تنها محمد را شیّاد میداند، بلکه او را سفیهی میداند که با خودش حرف میزند، به خود فرمان میدهد، و خود را امر و نهی و انذار میکند!!
وی هنگامی که با طرف مناظره (که بهتر است بگوییم مجادله) اش بحث میکند و طرفش از او میپرسد چرا چنین ادعایی را داری؟ در پاسخ میگوید این ادعای من نیست؛ بلکه هزاران مرجع هم گفته اند که قرآن سخن و گفتار محمد است!!! (از همین هزاران مرجع گفتن او، میتوان فهمید که وی هیچ چیزی بارش نیست، و تنها هوچیگر و شیّاد است.) متأسفانه طرف مقابل هم به او نمیگوید هزاران مرجع پیشکش، طفره مرو! و تنها یک مرجع را نام ببر!
وی میگوید آیات قرآن از دو لب محمد آمده و نه از دو لب خدا!! و نمیفهمد که انسان با زبانش سخن میگوید و سخن از طریق لبها بیان میشود.
روشنگری پیرامون پروسه وحی و تدوین قرآن:
خداوند سخن خود را از طریق جبرئیل بر زبان محمد(ص) جاری میساخته که به آن «وحی» گفته میشود و کاتبان وحی آن بیانها را مینگاشته اند، که پس از پایان گرفتن وحی به پیامبر، خود آن حضرت گفتههای خود را اگر نیاز به اصلاح داشته، اصلاح میکرده؛ و جای برخی آیات را مشخص میکرده که باید در کدام سوره قرارگیرند. پس از گرداوری سوره های پراکنده توسط کاتبان وحی، قرآن حاضر حاصل شده است.
قرآن کریم، به وجودآمدن کسانی که بعدها (مانند امروزه روز) میخواسته اند بر او تهمتهایی را وارد کنند، پیشبینی کرده و پاسخ آنان را به گونهای متقن و متین و با صلاب داده است که تهمت زنندگان نه تنها مفتضح شوند، بلکه اگر یک جو عقل، هوشمندی و ایمان داشته باشند، باید به حقیقت این کتابی که تا این اندازه جامع و مانع است، گردن نهند و به خدمت او درایند:
سورة قیامة: لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17) فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18) ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ (19)
در این آیات، خداوند هنگامی که میبیند پیامبر اکرم (ص) به دلایلی در بیان وحی، پیش از اتمام آن زبان میگشاید، میگوید: زبانت را حرکت مده به وحی، برای عجله در دریافت وحی.(16) همانا که جمع کردن آن و پدیدآوردن آن با ماست (17) پس هنگامی که آن را پدیدآوردیم، پدید آمده را پیروی کن(18) سپس همانا که برماست بیان این پدیده (قرآن).
این آیات به صراحت و روشنی میگویند که پروسه وحی چگونه بوده، چه کسانی در آن مشارکت و نظارت داشته و یا دخیل بوده اند، و اینکه قرآن پدیدهای است که از گرد هم آوردن بخشهای مختلف و پراکنده یک پازل (قرآن محفوظ در لوح) به حول و قوه الهی برای درک و فهم مردمان روی زمین، نازل (تنزّل یافته از درجه اعلی به اسفل) شده؛ و محمد (ص) تنها یک وسیله و یک ظرف برای تلطیف و انتقال کلام سنگین خداوند برای مردمان بوده و خود نه تنها هیچکاره است، بلکه حتا نباید از چیزی که در حال وحی شدن به اوست، پیشی گیرد؛ بلکه باید منتظر بماند تا کلام خداوند، کاملاً منعقد شود و سپس زبان بگشاید و کاتبان وحی آنچه بر زبان او جاری شده را به رشته تحریر و تقریر دراورند.
جالب اینجاست که قرآن کریم باز هم پیشبینی کرده و اصرار ورزیده و به خوانندگانش یاداور شده که این قرآن را نه تنها که محمد نیاورده بلکه او نیز مانند دیگران باید از آنچه که ما تدوین میکنیم و پدید میآورریم پیروی کند؛ و محمد در گرداوری و تدوین و نگهداشت قرآن نقشی ندارد.
خداوند کریم، در آیه آخر میفرماید: بیان این پدیده نیز بر ماست، یعنی حتا بیان قرآن و رساندن پیام قرآن به مردمان نیز بر محمد نیست. پس خداوند همه کاره است و محمد (ص) با همه کرامتش، در دستگاه آفرینش کاری ای نیست؛ چه رسد به آفرینش قرآن که منظومه هستی است. جلّ الخالق!!
با توجه به این روشنگری، هنگامی که میگویم این مرد شیاد است، هیچ افراط نکرده ام. دیدید قرآنی که 1400 سال پیش نازل شده چگونه امروزه، به امثال دکتر سروش و این یحیی زاده پشت هم انداز هوچیگر پاسخ داده و آنان را مفتضح کرده است!
وی هرگاه در مجادله خود، کم میآورد، مدعی میشود که چون کلام خداوند مورد بهره برداری حاکمان ستمگر قرار گرفته، پس نمیتواند کلام محمد باشد!!! چه نتیجهگیری احمقانه ای!!
او نمیداند که چون قرآن یک وسیله است، جبّاران و دیکتاتورها نیز میتوانند برای اهداف خود از آن بهره برداری کنند.
در فرازی دیگر از این مجادله، وی مدعی مشود که طبق آیه هدی للمتّقین، خود قرآن اذعان دارد که برای همگان نازل نشده و فهمش برای همه میسر نیست و تنها برای متقین نازل شده است!! و این در حالی است که وی نه تنها به قرآن تهمت میزند، بلکه با ناقص خواندن آیه، و نخواندن آیت پس از آن، این آیه را نیز تحریف میکند. خداوند در این آیه میفرماید:
ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتّقین (2) و سپس متّقین را شرح میدهد که چه کسانی هستند:
الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون (3) والذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون (4) اولیک علی هدی من ربّهم و اولیک هم المفلحون5
ترجمه: آن است کتابی که شک و تردیدی در آن نیست. هدایتی برای پرهیزگاران است (2) کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا میدارند و از آنچه که روزی شان کرده ایم، به مستمندان میبخشند (3) و کسانی که ایمان دارند به آنچه که بر تو فروفرستاده ایم و آنچه را که بر (رسولان و پیامبران) پیش از تو فروفرستاده ایم و به آخرت یقین دارند (4) آنان بر هدایتی از پروردگارشان هستند و آنان هستند که رستگارانند (5)
نکته اجتماعی ظریف و مهمی که در این آیه آمده و یکی از صفات متقین است، این است که مانند دیگر آیاتی که در این زمینه وجود دارد و در وصف مسلمانان است، نمیفرماید: الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکوة، بلکه میفرماید: یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون.
چه کسی جز خداوند میتواند تا این اندازه تفاوت میان عامّه مسلمانان و مسلمانان متّقی (پرهیزگار) را به طور دقیق و روشن، بیان کند؟!! هنگامی که میگویم قرآن همهاش معجزه در معجزه است، کسانی که قرآنشناس نیستند، باورشان نمیشود.
طبق این آیات، مسلمانی که پولدار است زکات بر او واجب میشود، و باید زکات بپردازد، ولی کسی که متقی است، اگر پولدار نیست و به تبع زکات هم بر او واجب نیست، ولی از آنچه (کم یا زیاد) خداوند روزی او کرده، به مستمندان جامعه کمک میکند!! از دل این آیه بر میآید که اگر پولداری متّقی باشد، علاوه بر آنچه که بر او واجب است، باز هم از اموال خود به مستمندان کمک میکند و به خود نمیگوید که من وظیفه مسلمانی خویش را انجام دادهام و وظیفه دیگری بر من نیست، بلکه میگوید وظیفه انسانی خود را نیز باید به انجام برسانم!! و به دلیل تقوای درونش باز هم میبخشد، تا از درون اقناع شود و صفت جواد را زیور وجود خود سازد.
این آیات کاربرد دیگری هم دارند و آن وسیله سنجشی هستند برای اینکه بدانیم چه کسی هدایت یافته و رستگار است و چه کسی ناپرهیزگار یا گمراه است:
اول اینکه دانستیم قرآن هدایتی برای متقین است. یعنی اگر کسی متقی باشد و به سوی قرآن رود، هیچ گونه تناقض و مشکلی در آن نمیبیند؛ و اگر کسی متقی نباشد و به قرآن روی آورد، (چون در نیت برای هدایت نمیرود،) همان نیت او، او را گمراه میکند؛ چنانکه بسیاری از بزرگان علم و دین با همین شیوه گمراه شده اند.
چگونه؟ بدین گونه که همه چیزهای بد، از جمله تنافضات، ناهمگونیها و شناعتها را در آن میبیند، که انسان متقی نمیبیند. پس قرآن محکی است تا هرکس بدین وسیله بفهمد خود متّقی است یا نه.
دوم اینکه قرآن تنها یک وسیله است. جبّاران و دیکتاتورها به روشی، و مهربانان به روشی دیگر از آن بهره برداری میکنند؛ و قرآن مکانیزمی ندارد تا گمراهان را هدایت کند؛ بلکه این خود انسانها هستند که اگر قرآن را کتاب هدایت تلقّی کنند، به وسیله آن هدایت میشوند و اگر بخواهند از آن ایراد بگیرند، همین نیت ناخالص آنان را گمراه میکند.
طبق آیاتی که بررسی شد، وی که به نزول قرآن ایمان ندارد، راه را گمکرده و رستگار نیست؛ و چون مدعی مسلمان بودن است، ولی منکر آن است که قرآن کلام خداوند است، منافق نیز هست.
پرسش این است که این آخوندک چه میگوید؟ و چرا میگوید؟ و چه سودی از آن میبرد که ذهن مسلمانان را از این اصل دور کند که: قرآن کلام خداوند است؟
دوم اینکه این آخوند در کدام حوزه علمیه درس خوانده؟ چه کسی عمامه بر سر او گذارده و او را طلبه به حساب آورده؟ و آیا واقعاً درس خوانده حوزه است یا مانند بسیاری آخوندنماها تنها یک عمامه بر سر خود گذارده؟!! و در این زمینه هم منافقانه عمل میکند؟!
سوم اینکه چرا هیچگونه اطلاعی از شخص او و زندگی او در دسترس نیست؟!! چرا نام او با نامهای یهودیان بیشتر شباهت دارد تا مسلمانان؟!
این هم پاسخی به دکتر سروش که پروسه وحی را عملاً انکار، و آن را خواب، و قرآن با عظمت را خوابنامه توصیف میکرد.
گفتنی است، پس از انتشار این بیانیه، دکتر سروش به تدریج از بازگویی نظر خود، خودداری کرده، و آن را مطرح نمیسازد؛ یا دستکم، من در جایی ندیده و نشنیده ام:
• بیانیّه ای بر رد قرآن به مثابه خوابنامه: https://www.academia.edu/26307371
خلاصه کلام آنکه:
قرآن را باید شناخت. باید در آیاتش تدبر کرد. کتابی است که نمیشود مثل داستان آن را خواند و از آن بهره گرفت. منظومه هستی با همه عظمتش در محدوده چند هزار آیه قرار گرفته است!
شانزدهم خرداد ماه نودونه - احمد شمّاع زاده