هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هنر انسان برای خداوند شکوفا شد

هنر انسان برای خداوند شکوفا شد

احمد شمّاع زاده


شام آخر مسیح الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان شده‌است. یکی از معروفترین و رمزوراز آمیزترین تابلوهای نقاشی لئوناردو دا وینچی، نیز درباره همین رویداد تاریخی و مسیحی است:


با بازخوانی تاریخ هنر جهان، متوجه می‌شویم که شکوفایی و بالندگی هنر انسان در اعصار و قرون مختلف، تنها برای ستایش، پرستش و بزرگ انگاری خداوند بوده است.

معابد بزرگ کهن همچون معبد دولفی یونان، معبدهای عظیم هندوستان، کلیساهای بزرگی همچون کلیسای سنت پیتر رم (که تجلی گاه هنر هنرمندی بزرگ و عاشق همچون میکل آنژ و دیگر هنرمندان است)، مساجد بزرگ و مهمی همچون مسجد شیخ لطف الله اصفهان با عشق به خداوند پاگرفته اند؛ و نه تنها با هنر هنرمندان. عنصر عشق الهی موجب شکوفایی هنر این هنرمندان شده است و اگر این عنصر شیفتگی الهی در میان نبود، به یقین هنر امروزین انسان نیز به این درجه از شکوفایی نرسیده بود.

متأسفلانه کسانی که تاریخ هنر را نگاشته اند، کمتر به این مهم پرداخته و در این زمینه نه تنها روشنگری نکرده‌اند، که از بازگویی بسیاری از حقایق هنری خودداری کرده‌اند؛ تا نکند برخلاف نظرهای خود، قلم زده باشند.

امروزه مهمترین موضوعی که در تاریخ هنر مطرح می‌شود، نسبت الهی است که خداناباوران به آن نسبت طلائی عنوان داده‌اند تا نسبت داشتن خداوند را با چیزی که مختصّ خود اوست نادیده انگارند!!

لئوناردو داوینچی کاشف نسبت الهی، این اعجوبه دانش و هنر، خود هنرمندی است که بیشتر هنرها را در خود جمع دارد. همان‌گونه که در رسولان عام خداوند آورده‌ام، وی یکی از مهمترین و متأخّرین رسولان عام خداوند است!

نسبت الهی مبنای هنر، هنرورزی و هنرمندی است و هنرمند اعظم (خداوند) این نسبت را در آفرینش همه آفریدگان خود به کار برده است تا به خداناباوران بفهماند که آفرینش چنین آفریدگانی از دست کسی جز او بر نمی‌آید، چه برسد به طبیعت، اتفاق، تصادف و…!!

بسیاری از طراحان و معماران بزرگ امروزین نیز برای طراحی کارهای خود از نسبت الهی به فراوانی بهره برداری می‌کنند. زیرا ذهن انسان با این نسبت انسی دیرینه دارد و به راحتی آن را می پذیرد.

هرگز نمی‌توان تصور کرد اهرام مصر با آن عظمت که نسبت الهی در آن‌ها به کار گرفته شده، با پرستش خداوند بیگانه و بی‌ربط بوده باشد.

این گفتار ادامه دارد…

تیر 1402- احمد شمّاع زاده

سروده های دلنشین (منم زیبا، از سهراب سپهری)

منم زیبا، از سهراب سپهری رحمة الله علیه:

منم زیبا

که زیبابنده ام را دوست می‌دارم

تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه می جویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه می‌گویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیزا! من خدایی خوب می‌دانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا خدایی، مهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می‌دارم

طلب کن خالق خود را  بجو مارا،  تو خواهی یافت

که عاشق می‌شوی بر ما و عاشق می‌شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم، 

آهسته میگویم، خدایی، عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت

وقتی تو را من آفریدم، بر خودم احسنت می‌گفتم

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می‌گردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی،

ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور

آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت، خالقت

اینک صدایم کن مرا با قطره اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدارم

غریب این زمین خاکی ام، آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو، جز من کس دیگر نمی‌فهمد، به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

***

با آل علی هر که در افتاد ورافتاد

از نسیم شمال

پس از آنکه نیکلای اول تزار روسیه فرمان گلوله باران حرم امام رضا را صادر کرد و گفت:

حرم را زیر و رو می‌کنم تا ببینم چه کسی جلو مرا می‌گیرد

شب که فرارسید، دو واقعه به طور همزمان رخ داد:

یکی اینکه نیکلای اول به طور ناگهانی مرد؛ و هیچ‌گاه هیچ‌کس ندانست علت مرگش چه بوده است. اگر نام او را در نت سرچ کنید، به این حقیقت پی خواهید برد.

دوم اینکه طبع شعر سید شرف‌الدین حسینی، مدیر نشریه نسیم شمال، گل کرد و این شعر زیبا و پرمعنا را سرود که چون از دل برامده، بر دلها نیز نشسته و می‌نشیند:


دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد

در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد

چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد

این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:

با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد


این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است

این قبر مُعین الضّعفا، شمس شموس است

خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است

باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد

با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد


حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف

خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف

شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرّف

اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد

با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد


اولاد علی شافع یوم عرصات اند

دارای مقامات رفیـعُ الدرجات اند

در روز قیامت همـه اسباب نجات اند

ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد

با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد


کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت

گل در چمن از نام علی یافت طراوت

هر کس که به این سلسله بنمود عداوت

در روز جزا جایگهش در سقر افتاد

با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد


هرکس که به این سلسله پاک، جفا کرد

بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کـرد

دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد

آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد

با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد


ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو

ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو

ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو

از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد

با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد

***

شراب روحانی، از شیخ بهایی

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی

تا دمی بیاسایم زین حجاب ظلمانی

بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را

آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی

بی وفا نگار من، می‌کند به کار من

خنده های زیر لب، عشوه های پنهانی

دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم

در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

ما ز دوست غیر دوست، مقصدی نمی‌خواهیم

حور و جنّت ای زاهد بر تو باد ارزانی

رسم و عادت رندی است، از رسوم بگذشتن

آستین این ژنده می‌کند گریبانی

زاهدی به میخانه، سرخ رو ز می دیدم

گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی

زلف و کاکل او را، چون به یاد می آرم

می نهم پریشانی بر سر پریشانی

خانه دل ما را از کرم عمارت کن!

پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید

بر دل بهائی نه، هر بلا که بتوانی


سروده بسیار زیبایی از:

مرتضی عبداللهی

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق، آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده‌ای

بر صلیب عشق، دارم کرده‌ای

جام لیلا را به دستم داده‌ای

و اندر این بازی، شکستم داده‌ای

نشتر عشقش به جانم می‌زنی

دردم از لیلاست آنم می‌زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه، دیگر نیستم

این تو و لیلای تو، من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد

گفتم عاقل می‌شوی، امّا نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی، گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می‌زنی

بر حریم خانه ام در می‌زنی

حال، این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهم باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم


گلشن رضوان، غزلی از حافظ

حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم

خوشا دمی کزان چهره پرده بر فکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است

روم به گلشن رضوان، که مرغ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم

دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس!؟

که در سراچه ترکیب، تخت بند تنم

اگر ز خون دلم بوی شوق می آید

عجب مدار که همدرد نافه ختنم

طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع

که سوزهاست نهانی درون پیرهنم

بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار

که با وجود تو، کس نشنود ز من


خوشنودی دلها، از نظامی گنجوی

عمر به خوشنودی دلها گذار

تا ز تو خوشنود بود کردگار

سایه خورشید سواران طلب

رنج خود و راحت یاران طلب

درد ستانی کن و درماندهی

تات رسانند به فرماندهی

گرم شو از مهر و ز کین سرد باش

چون مه و خورشید جوانمرد باش

هر که به نیکی عمل آغاز کرد

نیکی او روی بدو باز کرد


کلبه دنج، از مشفق کاشانی

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺧﻮﺩ،

ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ای رﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ،

ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ،

ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺷﺮﺷﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭد،

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ

زندگی حالت بارانی چشمان تو است؛

که در آن قوس قزح های فراوان دارد

ﺯﻧﺪﮔﯽ آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﻮﯾﯽ،

ﯾﮏ ﺳﺮآﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ دارد!

ﺩﻝ ﺍﮔﺮ می‌شکند،

ﮔﻞ ﺍﮔﺮ می‌میرد،

ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ می‌گیرد،

ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ماست.

ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ مگیر! زندگی کن!


رونق عمر جهان چند صباحی گذراست

قصّه بودن ما برگی از دفتر افسانه‌ای راز بقاست

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ؛

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ!

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ!

ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭد.

گرداوری، ویرایش و آماده سازی: احمد شمّاع زاده

آزمونها و راهگشایی های رحمانی

آزمونها و راهگشایی های رحمانی

احمد شمّاع زاده


حضرت آدم و همسرش از فرمان الهی سرپیچی کردند؛ و پس از آنکه از کرده خویش پشیمان شدند، گفتند: رَبّنَا ظلمناأنفسنا وَإِنْ لَمْ تغفر لنا وَتَرْحَمنَا لَنَکُونَنَّ مِنْ الْخاسرِینَ

در نتیجه مورد رأفت و بخشش خداوند قرار گرفتند.

داستان از این قرار بود که خداوند به آدم گفت: «تو و همسرت در بهشت ساکن شوید تا بدون زحمت از آنچه که می‌خواهید بهره‌ورشوید. این را هم بدانید که شیطان دشمن شماست. پس مواظب باشید به دستور او کاری نکنید وگرنه از بهشت اخراج‌ می‌شوید و به‌ دردسر می‌افتید.

در بهشت نه گرسنگی هست و نه برهنگی؛ نه تشنگی هست و نه آفتاب». یعنی در تناسب کامل جسم و جان با محیط خود هستید؛ و اصلاً شما بهشتی هستید و نبایستی در جای دیگری باشید. درختی را هم به آنها معرفی‌کرد و گفت: «به این درخت نزدیک نشید. اگر نزدیک شدید، ستمکار می‌شید».

بدین ترتیب خداوند می‌خواست آدم را آزمایش‌ کند؛ و به او حالی‌کند که اگر نافرمانی‌ کنید جزا می‌بینید و تنبیه‌ می‌شوید؛ اما اگر بنده خالص من باشید و بدون چون‌وچرا از من فرمان‌ببرید، شما توی بهشت باقی می‌مانید.

ابلیس بنا بر قراری که با خدا گذاشته بود، تصمیم‌گرفت از یکی از صفتهای آدم یعنی «مقام و منزلت‌ طلبی» او سوء استفاده‌ کند و او را فریب دهد. بنابراین نقشه‌ای کشید. آن دو را وسوسه‌ کرد و به آن‌ها گفت: «می‌خواهید شما را به آب حیات و پادشاهی همیشگی راهنمایی‌کنم»؟

و بلافاصله گفت: «خدا شما را از خوردن از آن درخت نهی نکرد، مگر برای اینکه فرشته‌ نشید». و سوگند یادکرد که آنها را نصیحت می‌کند و خیرخواه آنهاست.

آدم هم از آنجا که حریص و عجول آفریده‌شده‌بود؛ و از آنجایی که وقتی خودش را بی‌نیاز می‌بیند طغیان‌می‌کند، به‌جای سپاسگزاری و پیروی از فرمان خداوند، او را ناسپاسی‌کرد. او و همسرش فریب وعده‌هاید دروغین شیطان را خوردند و به دام او درافتادند. بدین ترتیب شیطان کامیاب شد تا آنها را از مقام و مرتبه والایی که داشتند، پایین بیاورد.

آنها هنگامی که از میوه آن درخت چشیدند بر عورتهای خود آگاهی یافتند و موجب شرمندگی آنها شد. پس، سعی کردند عورتهای خود را با برگهای درختان بهشت، بپوشانند.

در این هنگام ندای الهی دررسید که «آیا من شما را از خوردن از آن درخت نهی نکردم؟ و به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست؟

آدم و همسرش گفتند: «ما به خود ستم کردیم. اگر تو ما بر ما نبخشایی و بر ما مهر نورزی، از زیانکاران خواهیم‌ بود». (رَبّنَا ظلمناأنفسنا وَإِنْ لَمْ تغفر لنا وَتَرْحَمنَا لَنَکُونَنَّ مِنْ الْخاسرِینَ)


حالا موقعی بود که بایست آدم توبه‌ می‌کرد. تا خدا با پذیرفتن توبه او، او را تطهیرکند و او بتواند از هدایت خداوند بهرمند شود.

یکی از صفات خداوند، توبه‌پذیری اوست؛ ولی آدم تجربه‌ای نداشت و نمی‌دانست چگونه توبه‌ کند. مخصوصاً که گناه او عظیم بود؛ سرپیچی از فرمان مستقیم بود. خدا راه توبه کردن را به او نشان‌داد و آدم کلمه‌هایی را از پروردگارش دریافت‌کرد و به‌وسیله آنها از نافرمانی بزرگی که کرده‌بود، توبه‌کرد.

***

حضرت نوح چند صد سال مردم را به خداپرستی دعوت کرد ولی مردم نادان، به جای پذیرش دعوت او، او را مسخره می‌کردند. در نتیجه ناامید و سرخورده شد و گفت رب انّی مغلوبٌ فانتصر

پس گشایش الهی بهره اش شد و با پاکسازی زمین از لوث وجود آن قوم و دیگر اقوام خداناشناس، خود و همراهانش و آیندگان از همه بدیها و ناخالصیهایی پیشین رهایی یافتند.

***

حضرت إبراهیم به فرمان نمرود درآتش افکنده شد. در میانه آتش گفت حسبنا الله ونعم الوکیل به فرمان خداوند، آتش بر او گلستان شد.

خداوند از آزمون او دست بر نداشت و پس از سالها دوباره او را آزمود تا بداند او به خود مغرور شده که خداوند آتش را بر او گلستان کرده یا نه؟

در خواب به او فرمان داد تا اسماعیل، آن عزیزکرده و آن دردانه خود را ذبح کند!

ابراهیم به مجادله با نفس خویش برخاست و در نهایت به خود گفت این فرمان الهی است و من باید فرمان را اجرا کنم. پس به فرزند گفت خداوند چنین اراده کرده است. فرزند نیز پذیرفت که فرمان الهی اجرا شود. در آخرین لحظه‌ای که کارد را بر گلوی فرزند نهاد، ندای الهی دررسید که دست نگهدار! تا گوسفندی را به جای اسماعیلت ذبح کنی و فرمان الهی به انجام برسد.

ابراهیم از آزمون الهی پیروز سر برآورد!

***

روزی حضرت داوود در عبادتگاه به پرستش خداوند نشسته بود که دو نفر بر او وارد شدند. ولی چون آنان از در وارد نشده بودند (تسوروالمحراب) و بدموقع آمده بودند، از آنان واهمه پیدا کرد. آنان به او گفتند نترس ما دو نفر با یکدیگر مشکل داریم. پیش تو آمده ایم تا میان ما به حق داوری کنی و حق را ناحق نکنی؛ بلکه ما را به راه درست راهنمایی کنی.

یکی از آن دو گفت: "این برادر من است و نود و نه گوسفند دارد و من تنها یکی. با این حال او می‌گوید کفالت همان یکی را هم به من بسپار و در سخن و استدلال بر من چیره شده (عزّنی فی الخطاب)، و نمی‌توانم او را مجاب کنم تا از درخواست خود صرف نظر کند".

داوود نبی بدون بررسی درستی یا نادرستی سخن مدعی و شاکی و پرسش از مشتکی گفت:

"با توجه به چنین درخواستی، او دارد به تو ستم روا می‌دارد. بسیاری از مردم که با یکدیگر برخورد منافع دارند (خلطاء) به حق خود قانع نیستند و حق طرف مقابل را در نظر نمی‌گیرند مگر آنانکه ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند که چنین کسانی کمیاب اند".


آن دو نفر در اصل فرشتگانی بودند که به صورت انسان درآمده بودند تا خداوند داوود نبی را با آنهمه قدرقدرتی و قوی شوکتی بیازماید و به او بگوید با اینکه اینهمه توانایی به تو داده ام باز هم نمی‌توانی از بوته آزمایش من پیروز به در آیی.

پس از رفتن آنان، حضرت داود متوجه شد که رو دست خورده و خداوند او را آزموده (فتنّاه) و از بوته آزمایش الهی سرافکنده بیرون آمده است. در نتیجه از خداوند منّان و ستّار العیوب آمرزش طلبید و به سجده درافتاد.

وی با اینکه از آنهمه تدبیر و حکمت برخوردار و نمونه آفاق بود، باز هم از بی تدبیری و قضاوت زودهنگام خویش پشیمان شد. توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت و او را بخشید.

باید توجه داشت که مبنای این داوری تنها قضاوت نظری بوده و آن دو نفر برای راهنمایی و مشاوره آمده بودند و قضاوت حضرت داوود حقی را از کسی ضایع نکرده بود؛ ولی با این حال می‌بینیم که خداوند با پیامبر محبوبش چنین رفتار کرد؛ چه برسد به اینکه حکمی صادر شود که به ضرر کسی یا کسانی و به سود حاکمان و قدرتمندان و ستمگران باشد

در داستان حضرت سلیمان در قر‌آن می‌خوانیم که پس از اینکه آن حضرت نسبت به خداوند ناسپاسی‌کرد و از سوی خداوند گوشمالی‌شد، توبه‌کرد و توبه او پذیرفته‌ شد. پس از توبه، از خداوند پادشاهی یگانه‌ و منحصر‌به‌فردی را درخواست‌ کرد که پس از او به کسی‌ ندهد.

عجب درخواستی!! و جالب‌تر آنکه خداوند نیز درخواست او را پذیرفت و آن پادشاهی ویژه را به وی ارزانی کرد. معلوم می‌شود باید هوشیار باشی و دست خداوند را باز ببینی تا به تو هرانچه می‌خواهی بدهد!! البته اگر به دستان باز الهی ایمان کامل داشته باشی...

***

حضرت یونس پس از آنکه عصبی شد و با خداوند قهر کرد و خداوند او را با انداختن در شکم نهنگ گوشمالی داد، در تاریکیهای شکم نهنگ، خدا را فراخواند و گفت:

لا إله إلّا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین در نتیجه خداوند او را بخشید و رهایش کرد.

***

حضرت أیوب به بیماری پوستی سختی دچارشده بود. دست به دعا برداشت و گفت:

رَبِّ إنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ خداوند دعایش را مستجاب کرد و از درد و رنج نجاتش داد.

***

حضرت یعقوب، یوسف ش را از دست داده بود. شکایت به خداوند برد و گفت إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّه با این شکوه و شکایت سبک شد. خداوند صبر به او عنایت کرد و در نهایت و پس از سالها یوسفش را درآغوش گرفت و یوسف با عزت تمام در دربار از پدر پذیرایی کرد.


حضرت موسی و بنی اسرائیل در آزمایشگاه الهی

واختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقاتنا فلما اخذتهم الرجفه قال رب لوشئت اهلکتهم من قبل و ایای اتهلکنا بما فعل السفهاء منا ان هی الا فتنتک تضل بها من تشاء و تهدی من تشاء انت ولینا فاغفرلنا وارحمنا و انت خیرالغافرین واکتب لنا فی هذه الدنیا حسنه و فی الاخره انا هدنا الیک قال غذابی اصیب به من اشاء و رحمتی وسعت کلی شیء فساکتبها للذین یتقون و یؤتون الزکوة والذین هم بایاتنا یؤمنون(اعراف: 155- 156)

موضوع از این قرار است که خداوند به موسی می‌گوید هفتاد مرد خبره و مؤمن از میان قوم خود برگزین و به ملاقات ما به کوه سینا بیا. موسی چنین می‌کند؛ ولی هنگامی که به میقات می‌رود، خداوند لرزشی سخت و رو به مرگ بر تن و اندام آنان می افکند. موسی که تحمل و انتظار چنین کاری را حتا در ذهن خود از خداوند نداشت، برمی آشوبد و می‌گوید:

پروردگارا اگر از پیش برنامه ای داشتی و می‌خواستی، نابود می‌کردی ما را. آیا ما را نابود کنی به آنچه بیخردان ما کردند؟ این نیست، مگر آزمون تو که گمراه می‌کنی به وسیله آن کسی را که می‌خواهی؛ و هدایت می‌کنی آنکه را که می‌خواهی. تو سرور مایی. پس بیامرز ما را و ترحّم کن بر ما و تو بهترین پوزش پذیرانی و برای ما (من و قومم) حسنه ای بنویس در این دنیا و در آخرت، تا به سوی تو هدایت شویم. (چون در این آزمون اذیت شده بودند، حضرت موسی می‌خواهد به گونه ای برای خود و قومش ویژه خواری کند.) خداوند پاسخ می‌دهد که:

عذابم به هرکس که بخواهم می‌رسد؛ و رحمتم (تا کنون) همه چیز را فراگرفته است. پس از این به بعد رحمت خود را ویژه کسانی می‌کنم که پرهیزگارند و زکوة می پردازند؛ و کسانی که به آیات و نشانه هایم ایمان می‌آورند.

نکته ظریفی که در این آیه هست، آن است که تا آن زمان، همه از رحمتهای الهی به گونه ای یکسان برخوردار بوده اند؛ ولی پس از این گفت و گو رحمت خداوند تنها ویژه کسانی می‌شود که تقوا پیشه کنند و از مال خود محرومان را بی‌نیاز سازند، و برای بهروزی، گذشته از این‌ها به راهنماییها و راهگشاییهای خداوند ایمان داشته باشند و از نشانه‌ها به راحتی در نگذرند!

***

حضرت زکریا به سن پیری و ناتوانی رسیده، و همسرش نازا بود. رو به درگاه الهی کرد و گفت رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ دعایش مستجاب، و حضرت یحیی به اوداده شد.


تیر 1402

احمد شمّاع زاده

نام کتاب حضرت ابراهیم چیست؟

نام کتاب حضرت ابراهیم چیست؟

احمد شمّاع زاده


چند سالی است که به بسیاری از چیزهایی که از کودکی به ما آموخته اند شک می‌کنم. این شک موجب رسیدن به حقایقی می‌شود که هم برای آگاهی خودم مفید و سودبخش بوده است، و هم برای آگاهی دیگران.

یکی از این‌گونه مباحث ترجمه صابئون یا صابئین به ستاره پرستان در قرآنی بود که در نوجوانی خریدم، از 1355 درباره این قوم تحقیق کردم که در نهایت با نوشتن مقاله‌ای زیر همین عنوان این قوم و دین آن‌ها را به درستی به همگان معرفی کردم.


دومین شک در مورد وجود 124000 پیامبر بود که با نوشتن مقاله‌ای زیر عنوان آیا 124000 پیامبر داشته‌ایم، موضوع را حل کردم.


اکنون نوبت به نام کتاب حضرت ابراهیم رسیده است که از نوجوانی یاد گرفته بودیم که کتاب حضرت ابراهیم صحف نام دارد؛ ولی من که سوره اعلی را معمولاً در نماز صبح می‌خوانم، متوجّه شده‌ام که قرآن می‌گوید صحف ابراهیم و موسی؛ یعنی کتاب‌های ابراهیم و موسی و ربطی به نام کتاب حضرت ابراهیم پیدا نمی‌کند؛ زیرا صحف جمع صحیفه به معنای کتاب است.

پرسش این است: پس چرا این عنوان را به کتاب آن حضرت داده‌اند؟

پاسخ کوتاه به این پرسش این است: بیدقتی و یا بیسوادی!


با گشتی که در نت زدم متوجه شدم حوزویان ما که مبالغ هنگفتی هزینه‌ آن‌ها می شود، به مانند بسیاری از نکته‌های دینی و مذهبی، زحمت حل این مشکل را هم نکشیده، و این آموخته ما از کودکی را نیز به حال خود واگذار کرده‌اند؛ که نمونه‌ای از آن را در زیر می‌بینید:

کلید واژه فرعی :

صحف ابراهیم

سؤال:

کتاب حضرت ابراهیم چیست؟

پاسخ تفصیلی:

در قرآن (سوره اعلی) نام کتاب حضرت ابراهیم «صحف» یاد شده است .

صاحب محتوی:

موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی


و این در حالی است که در سوره اعلی (و نیز سوره نجم) نام هیچ کتابی برده نشده، بلکه اول نام ابراهیم آمده و بعد نام موسی؛ و در سوره نجم اول نام موسی آمده و بعد نام ابراهیم:

انّ هذا لفی الصّحف الاولی صحف ابراهیم و موسی (دو آیه آخر سوره اعلی)

ترجمه: همانا این موضوع در کتاب‌های پیشن آمده است. کتاب‌های ابراهیم و موسی.


ام لم ینبّأ بما فی صحف موسی و ابراهیم الّذی وفّی (نجم: 36 و 37)

ترجمه: آیا هرگز آگاه نشدید به آنچه که در کتاب‌های موسی و ابراهیم آمده؛ همو که (به عهد و پیمان خود با خداوند) بسیار وفادار ماند؟

یعنی خداوند هیچ‌گاه نامی از کتاب حضرت ابراهیم نبرده است؛ و تنها یاداورمان شده است که حضرت ابراهیم نیز کتاب داشته است.

***

ضمن خواندن برخی نوشته‌ها در این جست‌و‌جو، متوجّه شدم برخی اشخاص درباره کتاب حضرت ابراهیم اظهارنظر کرده‌اند که به صورت الواح بوده است.


در این زمینه باید گفت هیچ کتاب آسمانی مانند قرآن نازل نشده است. یعنی تنها قرآن بوده است که به صورت وحی تدریجی، ولی مستقیم بر قلب محمد (ص) نازل شده، و کاتبان وحی آیات الهی را که بر زبان وی جاری می‌شده، مکتوب کرده اند.


در قرآن آیاتی وجود دارد که مؤید این است که تورات (عهد عتیق) به صورت الواح نازل، و به حضرت موسی داده شده؛ و کتاب صابئین به صورت الواح به پیامبرشان حضرت یحیی داده شده است. کتاب‌های دیگر پیامبران نیز یا به صورت الواح بوده، و یا نقل سخنان و اعمال پیامبر آن قوم توسط همنشینان (صحابه، حواریون) وی بوده است؛ همچون انجیل (عهد جدید).


تیر 1402

احمد شمّاع زاده


نزول آهن و معجزه دیگری از قرآن

فلز به عنوان سوخت در آتش! و ظهور معجزه ای از قرآن

احمد شمّاع زاده


مقاله‌ای از آمیا پالجا (Ameya Paleja) به تاریخ اول ژوئن 2023

در یک بیانیه مطبوعاتی آمده است که همکاری میان پژوهشگران دانشگاه مک گیل کانادا و دانشگاه فناوری آیندهوون هلند، موجب شد تا پودر آهن به عنوان گونه‌ای از سوخت، شناخته شود.

پژوهشگران از پروازهای پارابولیک و موشک‌های صوتی برای آزمایش اینکه آیا شعله‌ها می‌توانند از یک منبع سوخت به منبع دیگری بپرند یا خیر، بهره برداری کردند؛ پدیده‌ای که در زمین نسبتاً نادر است. از آنجایی که کشورها به دنبال دوری گزینی از سوخت‌های فسیلی به منظور کاهش انتشار کربن هستند، منابع تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی و بادی در حال افزایش اند. در حالی که معایب این فناوری‌ها را می‌توان در زمین برطرف کرد، منابع سوخت جایگزینی نیز برای برآوردن نیازهای انرژی در مأموریت‌های فضائی به کره ماه و دورتر نیز مورد نیاز است.

آزمایشها روی هواپیماهای صفر جی، و پروازهای موشکی انجام شد.

ایده سوزاندن فلزات به عنوان سوخت تنها یک دهه است که پدید آمده، و پیشرفتهای اخیر در پژوهشهای ریزگرانشی، ساخت کوره های آهن سوز کارآمد را ممکن ساخته است. پژوهشگران آزمایش‌هایی را بر روی هواپیماها و موشک‌های صفر جی (احتمالاً با گرانش صفر) انجام دادند، جایی که ذرات آهن می‌توانستند شناور، و محتاطانه مشتعل شوند (فرآیندی که در آن شعله‌ها از طریق سوخت شعله‌ور نمی‌شوند؛ اما به منبع بعدی می‌پرند).

تصاویر ثبت شده از طریق دوربین های پرسرعت، پژوهشگران را یاری رساند تا درک خود را از این پدیده بهبود بخشند و شرایط ایده آلی را برای سوزاندن سوخت پیدا کنند.

سوزاندن پودر آهن یک مزیت زیست محیطی نیز دارد. فرآیند سوزاندن شامل افزودن اتمهای اکسیژن به مواد است. هنگامی که سوختهای مبتنی بر کربن مانند نفت، زغال سنگ یا چوب میسوزند، افزودن اکسیژن منجر به تشکیل دی اکسید کربن می‌شود. هنگامی که آهن میسوزد، این فرآیند منجر به تشکیل اکسید آهن یا زنگ زدگی می‌شود؛ و به جای متصاعد شدن، ته نشین می شود؛ در نتیجه می‌توان به راحتی آن را جمع کرد. علاوه بر اینها، زنگ زدگی ها را می‌توان با استفاده از هیدروژن به آهن بازگرداند و آن را به سوختی بازیافتی تبدیل کرد.


این کشف علمی موجب ظهور معجزه ای از قرآن شد!

خداوند متعال همه چیزهای مفید و مهمی را که انسان برای زندگی در آینده بر روی زمین به آن نیاز داشته، و در زمین قرار داده، حداقل با اشاره به آنها در 1400 سال پیش ذکر کرده است. در این مورد و در مورد فلز، تنها یک آیه برای ما فرستاده و در آن به اهمیت فلز برای زندگی انسان اشاره کرده تا ما پیرامون آن پژوهش کرده و نحوه استفاده از آن را در بهترین موقعیت ها و شرایط دست یابیم. این آیه چنین است:


لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقَقُومَ النَّاسُ بِطالْأَزَنَ. دِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْزَ عَلَّیَّ الْحَیْبِ «سوره حدید آیه 25»

ترجمه: همانا ما رسولان خود را با معجزات و دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب (شریعت) و ابزار اندازه گیری فرستادیم. تا مردم قضاوت کنند و (از فضای کیهانی) آهن را فروفرستادیم که برای مردم نیرویی قوی و فواید زیادی دارد؛ تا خدا بداند چه کسانی او و فرستادگانش را در خفا یاری می کنند. همانا خداوند توانا و بزرگوار است.

روشنگری: آیه مرکزی هر سوره که نام آن سوره از آن گرفته شده، نشانه اهمیت آن آیه و موضوع آن است. پس آیه شماره 25 این سوره که نام سوره از آن گرفته شده، نشان می‌دهد که این آیه یکی از مهم ترین آیات قرآن است.


نکته‌ای ظریف و مهم:

همانطور که خداوند در آیه کوتاهی منشأ حیات را به انسان یادآوری کرد که حیات از فضای کیهانی وارد زمین شده، در این آیه نیز خداوند می‌فرماید ما آهن را نازل کردیم. معنی این جمله این است که آهن و احتمالاً دیگرفلزات، روی زمین وجود نداشته و به خواست خداوند از فضای کیهانی وارد زمین شده است.

این هم نکته ای است که شاید دانشمندان و کیهانشناسان هرگز به آن فکر نکرده اند و قرآن مانند همیشه نکته مهمی را به آنها گوشزد کرده است.


عنوان و لینک مقاله نگارنده درباره منشا حیات که به آن اشاره شد:

انتظار به سر رسید! اعجاز دیگری از قرآن تأیید شد:

https://www.academia.edu/39584593

ادامه مقاله:

پژوهشگران یک کارخانه نمایشی در نزدیکی آیندهوون راه اندازی کرده اند که می‌تواند یک مگاوات بخار تولید کند. این فناوری همچنین می‌تواند برای تولید مقادیر بالاتری از انرژی توسعه یابد. جالب اینجاست که از این فناوری می توان برای ماموریت های ارسالی به ماه نیز استفاده کرد. طبق بیانیه آژانس فضایی اروپا، انرژی خورشیدی برای تولید پودرهای آلومینیوم و سیلیکون از مواد معدنی موجود در ماه، می‌تواند مورد بهره برداری قرارگیرد.

یخ ماه نیز می‌تواند به هیدروژن و اکسیژن تجزیه شود. هیدروژنی که از این طریق به دست می‌آید، می‌تواند برای استخراج آهن و تیتانیوم از غبار ماه و تولید آب و پودر آهن استفاده شود. سپس می توان از این پودر به عنوان پیشران موشک یا حتی برای سوخت رسانی به حمل و نقل سطحی استفاده کرد، در حالی که آب، تشنگی فضانوردان را نیز رفع می‌کند.

شاید در آینده ای نه چندان دور، آهنی که در همه جا موجود است بتواند سوخت خودروها و کامیون های روی زمین را نیز تامین کند.

منبع: https://interestingengineering.com/innovation/metals


هفدهم تیر 1402

ترجمه مقاله انگلیسی و نگارش متن فارسی: احمد شمّاع زاده

لینک همین مقاله به زبان انگلیسی:

A scientific discovery caused to appear a miracle of Koran: https://www.academia.edu/104268111