هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

نماهنگ هستی بر مبنای قرآن

نماهنگ هستی

انا لله


به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست


در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


(انی کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق)

 

آغاز آفرینش با ظهور و انفطار ذره خداوندی


بسم الله الذی خلق النور من النور

 و

پیدایش عرش بی سامان و ناپایدار

وکان عرشه علی الماء

عرش از شدت انفطار و ناپایداری همچون خانه ای بر آب بود

 

 

شکل گیری سیستم کیهانی


آفرینش حلزون کیهانی با هفت لایه در شش مرحله و سامان یافتن عرش


خلق السماوات والارض و ما بینهما فی سته ایام ثم استوی علی العرش ...فقضیهن سبع سماوات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها

و

پیدایش سیستم کیهانی

 

شکل گیری سیستم حیاتی

فروفرستادن آب و مایه های زندگی از فضای کیهانی بر زمین و پیدایش تکیاختگان آغازین


و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسکناه فی الارض...

و جعلنا من الماء کل شیء حی

و

پیدایش سیستم حیاتی

 

تکامل سیستم حیاتی و پیدایش گونه های مختلف جانداران

والله خلق کل دابه من ماء...

و من آیاته خلق السماوات والارض و ما بث فیها من دابه

پیدایش کاملترین انسان نما (انسان نئاندرتال)

آفرینش جن(هموساپینها) از حرارت(انرژی)

والجان خلقناه من قبل من ناراسموم

جن

 

آفرینش بشراز گل(ماده)

انی خالق بشر من طین

بشر(کالبد)

 

تکامل کالبد- آراستن و پیراستن کالبد- دمیدن روح الهی در کالبد تکامل یافته و تسویه شده- سجده فرشتگان

بدأ خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ثم سواه و نفخ فیه من روحه... فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین

آدم

(با دو بازوی:)

دانش                                                            ایمان

******

هرچند طرح شماتیک رایانه ای نماهنگ هستی تا همینجا هم کمبودهای بسیاری دارد ولی در این مرحله این طرح از سادگی به پیچیدگی میرود و از نظر طراحی با مشکلهای زیادی روبه رو هستم که نمیتوانم حتا به همین صورت ادامه دهم. زیرا دو بازوی دانش و ایمان انسان با کنش واکنشها و تأثیر و تأثرهایی که بر یکدیگر و بر انسان و جامعه او دارند به ترتیب فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی انسان را شکل میدهند که منجر به شکل گیری سیستم مدنی میشود. کارکرد درست سیستم مدنی انسان را متمدن میسازد.

طراحی دستی این طرح موجود است و به نظر میرسد تنها کسی که طراحی کامپیوتری حرفه اش باشد میتواند طرح شماتیک رایانه ای نماهنگ هستی را اجراکند.

احمد شماع زاده

*******
سیستم مدنی

 

تکامل سیستم مدنی:

تمدن

عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

و انا الیه راجعون

 


روشنگری:

بخشهای کیهانشانسی و انسانشناسی نماهنگ هستی در کتاب هستی شناسی در مکتب قرآن نگارش شده که همه گفتارها و مباحث آن کتاب در محیط وب به طور پراکنده موجود است. دو گفتار مهبانگ در قرآن و شکل کیهان در قرآن از بخش کیهانشناسی و دو گفتار جایگاه جنّیان و آدمیان در سیر تکاملی انسان و جن موجودی که از نو باید شناخت از بخش انسانشناسی مهمترین گفتارهای آن کتاب در ارتباط مستقیم با این طرح هستند.

بخش آخر این طرح زیر عنوان اصول مدنیت نگاشته شده که در محیط وب موجود است. تنها بخشی از این طرح که نگارش نشده بخشی است که به شماتیک کردن آن نیز موفق نشده ام و دارای پیچیدگیهای زیادی است که مبحثی جامعه شناختی است و به شکلگیری سیستم مدنی منتهی میشود.

 

احمد شماع زاده

نمودار ازواجاً ثلاثه یا زوجهای سگانه در روز رستاخیز

الله

بسمه تعالی شأنه

زوجهای سگانه در روز رستاخیز

بر مبنای تلفیق آیاتی از سوره های الرحمن و الواقعه

برگرفته از جن در قرآن یا جن موجودی که از نو باید شناخت نوشته احمد شماع زاده



بازشناسی زندگی زندگان

بازشناسی زندگی زندگان

احمد شماع زاده

هستی دو بخش دارد: آفریدگار و آفریدگان

بازشناسی آفریدگار، دانش خداشناسی را شکل میدهد؛ که ربطی به این مجمل ندارد. در این گفتار، هدف آن است که آفریدگان را، با آشنایی با ذات، ماهیت، قدر و منزلت هر یک از آنها، و برابرگذاری آنها با یکدیگر برای شناخت بهترشان و داوری عادلانه میانشان، دستکم به این دلیل که کمتر بحثی پیرامون آنها صورت گرفته، و یا اگر هم صورت گرفته، تاریخی شده، و کمتر کسی به آن توجه دارد؛ مورد بررسی و بازشناسی قرارگیرد؛ زیرا که دانستن آن برای فهم درست بسیاری از موضوعهایی که در خانواده و جامعه با آن رو به رو هستیم، بسیار مهم، کارساز، و سازنده است؛ و در بسیاری موارد به کار ما میآید.

آفریدگان به دو دسته کلی تقسیم میشوند. آفریدگان بیجان و آفریدگان جاندار

آفریدگان بیجان که مایه اولیه آفرینش، و مایه تداوم زندگی زندگان هستند، تا آنجا که دانش انسانی بدان دست یافته‌، به چهار دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:

ـ پرتوهای گوناگون مانند گاما، ایکس، فرابنفش، نور معمولی، فروسرخ.

ـ انرژی که به ماده تبدیل می‌گردد.

ـ ماده که به انرژی تبدیل می‌گردد.

ـ پادماده که به شکل‌های دیگر درمی‌آید.

 

آفریدگان جاندار، به ترتیب توالی آفرینش، به پنج دسته تقسیم میشوند:

فرشته، که از نور آفریده شده، ولی جنس کنونی اش پادمادّه است، و به همین دلیل برای انجام مأموریتهای مختلف، میتواند به شکلهای دیگری دراید.

گیاه، که از خاک آفریده شده، و موجودی مادی است.

حیوان، از خاک آفریده شده، و موجودی مادّی است.

جن، که از انرژی آفریده شده، و موجودی مادی است؛ ولی به آن دلیل که از انرژی آفریده شده، توانا بر بسیاری از امور مادی است که انسان عادی از آنها ناتوان است.

انسان، از خاک آفریده شده، و موجودی مادی است همراه با روحی الهی؛ که او را از جن متمایز و از نظر معنوی برتر میسازد.

 

ویژگیهای ذاتی و ماهوی هر یک از آنها:

برای فهم موضوعهای پیچیده و بویژه تطبیق آنها با یکدیگر، ناگزیریم همچون قرآن کریم، از تمثیل بهره برداری کنیم.

فرشته، همچون کانال

فرشتگان همچون کانال عمل میکنند؛ آنجا که پس از آزمون انسان و سربلند برامدن انسان از آزمون الهی با نامگذاری و نمادسازی، و ردشدن فرشتگان در آزمون، به خداوند گفتند:

لا علم لنا الا ما علمتنا(ما از خود دانشی نداریم مگر آنچه که به ما آموخته ای).

یعنی ما از خود اختیاری نداریم و جز در محدوده ای که برای ما تعیین کرده ای چیزی فراتر نمیدانیم و نمیتوانیم که فراتر از آن عمل یا حتا اندیشه کنیم. نامگذاری، یا سمبل سازی گونه ای از آفرینش است که ما توانایی آن را نداریم.

بدین ترتیب، آنان همچون یک کانال عمل میکنند و هرانچه را که برایشان تعیین شده بی کم و کاست اجرا مکنند. خروجی شان همان ورودی شان است و در ورودی شان نمیتوانند دخل و تصرف کنند. وظیفه اصلی شان پاسبانی و نگداشت کیهان است؛ و امور مربوط به تحولات و ارتباط میان اجزاء کیهان را نیز بر عهده دارند.

 

گیاه، همچون کارخانه ای مادی و بسیار مفید، و پاسبان طبیعت

گیاهان که هرچند به مانند دیگرجانداران نیستند، ولی پس از آفریدگان بیجان، که محمل و بستر زندگی زندگان اند، منبع تغذیه دیگر زندگان، و بویژه زندگان باشعورند؛ و بی وجود این منبع تغذیه، هیچ موجودی پایداری نمیماند.

 

حیوان، همچون کارخانه ای مادی و مفید، و تداوم بخش طبیعت جاندار

حیوانها که از شعوری محدود برخوردارند، کارکردشان تداوم چرخه زندگی و پاسداری از زندگی دیگرزندگان و بویژه زندگان با شعور است.

 

چرا گیاهان و حیوانات را به کارخانه تشبیه کردیم؟

گفتیم که فرشتگان کانال هستند یعنی در ورودی خود نمیتوانند تغییری ایجادکنند و خروجی داشته باشند. آنان کارگزارانی هستند در رفت و آمد میان بخشهای کیهان بی آنکه بتوانند از خود در کیهان تغییری ایجاد کنند؛ ولی گیاهان و جانوران ورودی و خروجی شان یکسان نیست؛ بلکه به مانند یک کارخانه عمل میکنند. گیاهان مواد خام لازم را از زمین میگیرند (ورودی) و با تغییراتی، در عالیترین مرحله، درخت سرسبزی را تحویل دیگرزندگان میدهند. حیوانات نیز ورودی و خروجی دارند و مانند کارخانه عمل میکنند.

 

جن و انس، هر یک دو کارخانه مادی و معنوی در درون خود دارند

جنها و انسانها نیز همچون کارخانه عمل میکنند؛ ولی تفاوتشان با دو کارخانه پیشین آن است که تولیداتشان مانند گیاهان و حیوانات، تنها مادی نیست؛ بلکه دو کارخانه در وجود خود دارند؛ که یکی خروجی اش همچون حیوانات، مادی است؛ و دیگری خروجی اش ویژه خود آنها، و معنوی است.

کارهایی که انسان در شبانه روز همانند یک حیوان کم شعور انجام میدهد، نتیجه کارکرد کارخانه مادی اوست؛ و اگر در همان حد درجابزند، و تولید دیگری نداشته باشد، تنها به حیات حیوانی خود ادامه داده و شایسته عنوان و مقام موجود باشعور نیست؛ ولی اگر تولیدی معنوی داشته باشد، در آن صورت میتوان به او عنوان موجود باشعور داد.

و اما اگر تولیدی زیانبار برای خود و جامعه داشته باشد، آنگاه از حیوانهای کم شعور بی آزار نیز کمتر است و شایسته تنبیه و مجازات!

 

کارکرد کارخانه تولید معنوی چگونه است؟

اگر موجودی باشعور، فن، هنر، یا دانشی را کسب کند(ورودی) و آن را به گونه ای به کارگیرد که تولیدی معنوی(همچون نوشه ای مفید، کاری دستی و اثری هنری) را ایجاد کند(خروجی)، به وظیفه ای که خداوند در فطرت او نهادینه کرده است، عمل کرده و از زندگی در حد خود، درست بهره برداری کرده است.

 

فطرت چیست؟

فطرت الله التی فطر الناس علیها(روم، آیه سی ام)

فطرت آن دسته از سنن الهی است که در نهاد جن و انس سرشته و نهادینه شده است.

چرا انس و جن؟

ممکن است بسیاری تصور کنند که  فطرت خاص انسان است و جن موجودی موهوم و یا دستکم با کمترین شباهت به انسان است. ولی از آیه بر میآید که فطرت الهی فطرتی است که   ناس(مردمان از هر دو گرانمایه یا ثقلین من عباده) را در بر میگیرد.

 

سنن الهی چیست؟

سنن الهی یعنی قوانینی که در طبیعت و جامعه تنظیم و تعبیه شده است. مانند عمل و عکس العمل. تمام قوانین علت و معلولی موجود در طبیعت و جامعه، سنتهای الهی هستند.

اگر صدایی در تاقتمایی بپیچد، بازمیگردد. اگر حیوانی از جایی بپرد ولی حسابش درست نبوده باشد، سقوط میکند. اگر انسانی ستم بورزد، در نهایت به خود او بازمیگردد. اگر انسانی نیکی کند روزی اثر آن نیکی به وی بازمیگردد:

تو نیکی میکن و در دجله انداز                              که ایزد در بیابانت دهد باز

سنن الهی همچون قوانین و مقررات اجتماعی هستند. اگر از چراغ قرمز رد شوی یا برایت حادثه ای رخ میدهد، که بیواسطه زیان کرده ای؛ و یا رخ نمیدهد؛ ولی همه میدانند که خلافی را مرتکب شده ای، حتا خودت به این امر آگاهی. به همین ترتیب همه میدانند که خیانت بد است و امانتداری خوب است. نیکی خوب است و بدی بد است.

صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را       خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟

اینها مثالهایی برای سنن الهی در طبیعت و جامعه بودند. چنین قوانینی در نهاد انسان نیز نهادینه شده است، که آن را فطرت خوانند. اگر انس و جن طبق فطرت درون خود عمل کنند، راه درست و خداپسندانه ای را پیموده اند؛ ولی چون آنان دارای اختیارند و میتوانند بر خلاف آنچه که در نهادشان است عمل کند، پس میتوانند از فطرت خود دور، و به قولی پست فطرت شوند.(که یکی از فحشها و ناسزاهای قدیمیها بود.)

29 بهمن ماه 94

فاطمه(فاتیما- Fatima)

فاطمه(فاتیما- Fatima)

 

در کشور پرتغال زیارتگاهی وجود دارد که معمولا مسیحیان جهان اگر بتوانند از هرجایی که هستند به زیارت این محل میروند. این محل که پیش از به شهرت رسیدن نام و عنوان Cowa di Iria  را داشته است در یک کیلومتری روستایی به نام Aljustra واقع شده که این روستا در منطقه Ourem قرارداشته که با مرکز منطقه ده کیلومتر فاصله دارد. برای اولین بار در سال 1943 روی نقشه ای که انگلیسیها چاپ کرده بودند نام فاتیما آمده بود. پیش از آن Cowa di Iria ده کوره ای بیش نبود و روی نقشه ها دیده نمیشد.

موضوع از این قرار است که روزی دو دختر و یک پسر تقریبا 6- 8 ساله این ده کوره کمی دورتر و در بالای جایی که به منزله مزبله روستا بود بانویی را میبینند در هاله ای از نور با لباسی سفید بر تن و تسبیحی در دست! کودکان که از این منظره به هیجان آمده بودند نزدیک میشوند. آن بانو به آنها میگوید: نام من فاتیما و دختر پیامبر هستم. مطالبی دیگر رد و بدل میشود و قرار گذاشته میشود که روزی دیگر نیز بیایند. چند روز این ملاقات تکرار میشود. 


در آغاز سخن کودکان برای والدین و مردم باورکردنی نبود ولی چون اهالی منطقه که در خشکسالی به سرمیبردند میگویند اگر چنین است بانو دعا کند باران بیاید. همه در روز موعود گرد میآیند و باران نازل میشود. مردم غریو شادی سرمیدهند و به رخ دادن یک معجزه معتقد میشوند. سپس کلیسای محل و پس از آن مقامهای بالاتر کلیسایی کودکان را چندین بار بازپرسی میکنند تا واقعیت را بدانند و بالاخره باورشان میشود. 


این سه کودک برای آباء کلیسا بسیارعزیز میشوند و یکی از آنان به نام لوچیا(ایتالیایی و اسپانیولی. انگلیسی: لوسیا. لهستانی: لوشا) در هیأت خواهران روحانی درآمده و بیش از آن دو دیگر زنده میماند و چند سال پیش در سن بیش از هشتاد سالگی فوت میکند.


واتیکان به هر دلیل به این واقعه شکلی مسیحی میبخشد و آن را از مسلمانان میگیرد و میگوید که آن بانو مریم مقدس بوده. هرچند همه میدانند که حضرت مریم هیچگاه چنین عنوانی نداشته و دختر پیامبر هم نبوده. واتیکان از این رخداد چند فیلم سینمایی ساخته که تلویزیون ایران هم یکی از آنها را نمایش داده است. چندین سال پیش تلویزیون ایران یک کلیپ تلویزیونی از این رخداد ساخت و به عنوان حضرت فاطمه زهرا(س) از آن یاد کرد که با اعتراض واتیکان رو به رو شد و پس از آن دیگر کسی نمایش آن کلیپ را ندید.

 

دلایلی مبنی بر اینکه ایشان حضرت مریم نبوده بلکه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها بوده است:

-   گفته دختر پیامبرم که حضرت مریم فرزند عمران بوده است.

نام ایشان فاتیما(فاطمه) بوده است. که حضرت مریم چنین عنوانی را هیچگاه نداشته.

- تسبیح داشته است که تسبیح خاص حضرت فاطمه زهراء مشهور است و حضرت مریم مشهور به تسبیح داشتن و حتی تسبیح گفتن نیست.

- درست است که آن حضرت در کشوری مسیحی رخ نموده ولی این کشور یک کشور اروپایی معمولی نیست بلکه به مدت 700 سال قدرتمندترین سلسله اسلامی که دارای تمدنی پیشرفته نیز بوده بر شبه جزیره اسپانیا و از جمله پرتغال حکومت میکرده که نام و عنوان آن سلسله فاطمیون بوده است.

احمد شماع زاده – 10/3/91

*****

 تا اینجای این نوشته را به کمک حافظه خود و یک یادداشت درباره محل Cowa di Iria از یک کتاب به زبان لهستانی که در سال 2003 دیدم و یادداشت برداشتم نوشتم و میدانستم اگر واژه فاتیما را در گوگل سرچ کنم مطالب زیادی خواهم یافت. ولی چون تقریبا همه نوشته های نگارنده تصنیف هستند و نه تالیف(گرداوری) خواستم این مطلب را نیز با کمک حافظه خود بنویسم تا صفای بیشتری داشته باشد.

 

و اما نظر دیگر وبلاگها و سایتهای فارسی و ایرانی که چه دفاعهایی کرده اند!!؟:

- فاتیما مریم مقدس است!!

- محلی که ظاهر شده از پیش همین نام را داشته و ربطی به فاطمه زهراء(س) پیدا نمیکند!!

- تسبیح هم نشانه حضرت مریم است!!

- و اینکه مدعیان فاطمه زهراء بودن ایشان ایرانیان هستند و مسلمانان عرب چنین ادعایی ندارند.

      پس از خواندن این تحریفها؛ عنوان Cowa di Iria را در گوگل جست و جو کردم تا ببینم نقشه ها در این زمینه چه ارمغانی دارند ولی باز هم با کمال تعجب دیدم این عنوان با این واقعه چنان گره خورده که اگر کسی ادعا کند پیش از ظهور بانوی تسبیح به دست نام آن دهکده فاتیما بوده باید مردم را خیلی دستکم گرفته و تصورکرده باشد مردم در عصر حجر زندگی میکنند.

ازهمین نکته نیز میشود پی برد که تمام ادعاهای آنان بیهوده و بی پایه است ولی بازهم دلایل خود را میگویم:        

نمی توان مدعی شد مسلمانان عرب چنین ادعایی ندارند بلکه بایستی مینوشتند اهل تسنن. این هم از نشانه های بیدقتی و شاید بیسوادی نویسندگان آن وبلاگهاست که نمیدانند در میان عربها هم شیعیان بسیارند و آنان نیز مدعی اند که فاطمه دخت پیامبر گرامی در این محل ظهور کرده است. بگذریم.

- چرا اهل تسنن چنین ادعایی ندارند؟ 

پاسخ: چون آنان خود را تنها مدافغ قرآن و رسول اکرم میدانند و هیچگاه خود را ملزم به دفاع از حقوق ضایع شده از اولاد و احفاد رسول اکرم نمیدانند. زیرا که خود نیز به زیر سؤال میروند. برای نمونه آنان میدانند که یزید به ناحق خون حسینی را ریخت که روی زانوی رسول اکرم بزرگ شده بود ولی روز عاشورا که فرامیرسد در خطبه های نماز جمعه شان حتا از این واقعه سهمگین یادی نمیکنند!! و میگویند روزه این روز از پیش از اسلام معمول بوده و پیامبر اکرم روزه داشتن آن را تأیید کرده است.

*****

امروز(16/3/91) نیز برای جست و جوی بیشتر واژه فاتیما را سرچ کردم. در این زمینه در ویکیپدیا مطلب زیاد بود ولی سایتها و وبلاگهای دیگری را نیز خواندم که رویهم رفته این نکات دستگیرم شد:

- پس از ساختن کلیپ تلویزیونی و اعتراض واتیکان تلویزیون ایران مجبور شده که کلیپ دیگری در رد ادعای خود بسازد و اعتراف کند که آن بانو- مریم مقدس بوده و نه فاطمه زهراء(ع).

- بانو اولین بار در سوم ماه می 1917 ظاهر شده و لوسیا از دو دیگر بزرگتر بوده و ده سال داشته و هرچند آن دو دیگر نیز صدای بانو را میشنیدند و صورت ایشان را میدیدند ولی لوسیا با ایشان مکالمه نیزداشته است.

- بانوی تسبیح به دست گفته من سه واقعه ای را که برای کره زمین مهمند و در آینده اتفاق میافتند به شما خبر میدهم و به آنها خبرداده که در بازجوییها توسط آباء کلیسا توقیف شده و تنها نزد بزرگان واتیکان همچون رازهایی از آنها نگهداری میشود.

- لوسیا چند سال بعد و تا اندازه ای به صورت اجباری در جرگه خواهران روحانی قرار گرفته است. خواهران روحانی هم صومعه او گفته اند که خواهر لوسیا دعاهایی میخوانده و نیایشهایش مانند ما نبوده است.

- هیچیکس نتوانسته بود بگوید چرا حضرت مریم متصف به تسبیح داشتن بوده است در حالیکه به توصیه بانو- لوسیا تا آخر عمر تسبیح داشته و با آن ذکر میگفته است که این رویه در میان خواهران روحانی مرسوم نیست.

- در سال 1960 لوسیا درخواست میکند که پیشگوییها را عیان کنند ولی هیچگاه واتیکان زیر بار نرفته و پیشگوییهایی که اعلام کرده اند واقعی نیستند.

- لوسیا بعدها تحت نظر قرارگفته و از مصاحبه منع شده و حتی کشیش محله کودکی وی نیز اجازه نداشته با او همصحبت شود و در آواخرعمر در حصر کامل بوده است.

 

 

 

تا آنجایی که نگارنده آگاهی دارد(که به مدت چهار سال در واتیکان ماموریت داشته است) کسانی که در راه مسیحیت مجاهدتهایی داشته اند توسط آباء کلیسا تقدیس شده و عنوان قدیس یا قدیسه(Saint- انگلیسی. سانتو و سانتا- ایتالیایی) را به آنان داده اند. ولی با اینکه در میان آنان هیچیک به وسیله مریم مقدس انتخاب و با او همکلام نشده و لوسیا عملا به چنین مقام یگانه ای رسیده بایستی این عنوان توسط واتیکان به وی داده میشد که داده نشده است. در نتیجه جای پرسش دارد و شگفت انگیز است. به نظر نگارنده به دو دلیل این مقام را به وی نداده اند:

 

-  خود آباء کلیسا میدانند که آن بانو مریم مقدس نبوده است و نمیتوان به کسی که به وسیله دختر پیامبر اسلام انتخاب و با او همکلام شده است چنین عنوانی را داد. 

-  میان خواهر لوسیا و واتیکان اختلاف نظر شدیدی وجود داشته است.

نکته: چرا لوسیا از تکرار بسیاری نکات که پیشتر عنوان کرده بود منع شده مانند اینکه بانو گفته است من فاطمه دختر پیامبر هستم؟  

 

نکته ای دیگر: میتواند پژوهشی صورت گیرد که از چه زمانی مادونا به معنای بانوی ما در میان مسیحیان کاتولیک مرسوم شده است. احتمال میرود پس از این رخداد یعنی هنگامی که سه کودک بانوی تسبیح به دست را دیدند حضرت مریم این عنوان را یافته است و پیش از آن زمان به حضرت مریم بانوی ما نمیگفته اند.

 

***


- برخی از محل فاتیما به عنوان شهر یاد کرده اند(وضعیت کنونی آن) و برخی آن را دهکده خوانده اند. همین اختلاف نظرها نشان از آن دارد که نظر نگارنده درستتر است یعنی حتا دهکده ای هم نبوده و تنها دهکوره ای در نزدیکی دهکده الیوسترا یا الجوسترا بوده است.

یک وبلاگ هم نوشته بود که به این دلیل نام این محل فاطیما بوده که در سال 1150 هنگام جنگ میان مسیحیان و مسلمانان (فاطمیون) دختری از مسلمانان به نام فاطمه اسیر میشود و حاکم اورم او را به همسری بر میگزیند و نام این محل از او برگرفته شده است. عجب؟!!! کسی نیست از نویسنده بپرسد اگر چنین است:

چرا حاکم اورم یک دهکوره را به نام او کرده در حالی که حاکم کل منطقه بوده و این محل دوازده کیلومتر از مرکز اورم دور بوده؟

چرا این محل که هیچ امتیازی نداشته پس از نامگذاری از سال 1150 تا 1917 باز رونق نیافته است؟

چرا حضرت مریم در اینهمه جاهایی که او را گرامی میدارند و مقدسش میخوانند ظاهر نشده و چنین محلی را برگزیده است؟

اینهمه جاهای عالی در این دنیا وجود دارد بویژه در دنیای مسیحیت که آن حضرت را گرامی میدارند. چرا مریم مقدس بیاید توی دورافتاده ترین و فقیرترین محل ظاهر شود؟

تنها میتوان گفت به همین دلیل نیز آن بانو حضرت فاطمه زهرا بوده تا: 

-  پیامش به جهان برسد و شهرت یابد زیرا اگر در کشورهای مسلمان اهل تسنن ظاهر میگشت به نوعی به او بی توجهی میشد و اگر در کشوری شیعی همچون ایران ظاهر میشد به گونه ای دیگر پیامش جهانی نمیشد. 

- اگر نام این دهکوره از پیش فاطیما بوده باز این پرسش پیش می آید که: چرا حضرت مریم بیاید در جایی پرت و دور افتاده ظاهر شود که نام دختر پیامبر اسلام بر آن قراردارد تا منجر به اختلاف شود. این رویه از ساحت مریم مقدس به دور است.

- شخصی هم اظهارنظر کرده بود که چه تفاوتی میکند که فاطمه اسلام باشد یا مریم مسیحیت. ما مسلمانان که حضرت مریم را قبول داریم و پیام ایشان هم که جهانی بوده و اثر خود را بخشیده است.

به ایشان باید گفت از منظر کلی سخن شما درست است ولی موضوع این است که واتیکان پیامهای ایشان را مصادره کرده و در پرده ابهام قرارداده چون خود میدانستند که حضرت مریم نبوده و سخنان ایشان به ضرر واتیکان بوده است.

 

هدف این نوشتار روشن شدن حقیقت است که حقیقت هم همیشه در پس پرده نمیماند و روزی فرامیرسد که: سیه روی شود هرکه در او غش باشد.

احمد شماع زاده 16/3/91

هیجان! اجتماعی یا الهی؟

هیجان! اجتماعی یا الهی؟


آگاهی یافتن از مکانیزمهای کنش واکنشهای جمعی یا به گفته مردمی فوت و فن کار برخی از صنفهای اجتماعی برای مردم بویژه جوانان دستکم این سود را دارد تا بیش از این به گردابهایی که به دلیل کارکرد این صنفها ایجاد میشود کشیده نشوند و درنیفتند.

... در یک کشور غربی برنامه ای برای اجرای موزیک پاپ اعلام میشود. نام خواننده یا خوانندگان اعلام میشود. مردم از همه جای ممکن برنامه زندگی شان را به گونه ای تنظیم میکنند تا به آن برنامه برسند. روز موعود فرامیرسد. مردم دریکی از میدانهای مشهور شهر گرد هم میآیند. مجری موزیک پاپ به صحنه وارد میشود. مردم هورا میکشند و یا به گونه های متفاوت شادی و رضایت خود را ابراز میکنند. موزیک که اجرا میشود مردم همراهی میکنند و کم کم مردم و بویژه جوانان به هیجان میآیند. چه هیجانی که شما نمیتوانی مانند آن را جز در همین گونه جمعها بیابی!! بالاوپایین میپرند. شیون میکنند. گریه میکنند.

تماشاگری که از تلویزیون تماشامیکند و خود هیچگاه در چنین جمعی نبوده از خود میپرسد برای چه؟ مگر آن یک واژه ای که خواننده گفت و اینهمه آدم به هیجان آمدند چه پیامی داشت؟ چه میگفت؟ سپس در سکوت فرو میرود و برای پرسشهای خود پاسخی و دلیلی نمی یابد.

صحنه ای دیگر:

مراحلی را که به آنها اشاره شد در نظر بگیرید با این تفاوت که میدان شهر تبدیل به یک حسینیه بزرگ در دل تهران بزرگ شده و بیرون از حسینیه نیز مردم ایستاده یا نشسته اند پای سخن و آواز و اشعار هماهنگ و موزون  یک مداح مشهور. مداح با شگردهایی که یا به تجربه و یا از استاد خود آموخته مرحله به مرحله همان شیوه ای را که یک موزیسین پاپ به اجرا درمیآورد به اجرا میگذارد. مداح به مردم میگوید همخوانی کنند. همخوانی میکنند. مردم و بویژه جوانان کم کم به هیجان میآیند. مداح صدایش دیگر معمولی نیست. فریاد میکشد و مردم شیون میکنند... جوانان گریه میکنند. بر سر خود میکوبند. پیراهنهای خود را در میآورند و بر سر و روی خود میزنند و خود را زخمی میکنند...

تماشاگری که از تلویزیون این صحنه ها را تماشامیکند و خود هیچگاه در چنین جمعی نبوده از خود میپرسد برای چه؟ مگر آن یک واژه ای که مداح گفت و اینهمه آدم به هیجان آمدند چه پیامی داشت؟ چه میگفت؟ سپس در سکوت فرو میرود و برای پرسشهای خود پاسخی و دلیلی نمی یابد.

پاسخها به پرسش بالا:

پاسخ جوانی که طرفدار گروه پاپ است: خوشم میاد که به هیجان میاییم. خیلی خوبه. حس خوبی به ما دست میده. فکر نمیکنم کسی با حرف ما مخالف باشه؟ زندگی یعنی همین هیجان و خوشی و ...

پاسخ جوانی که طرفدار هیأتهای عزاداری است: دوست دارم. عشقه دیگه. عشق به امام حسینه. از این جلسه ها لذت میبرم و خالی میشم ...

پاسخ یک مداح: ما با کاشتن عشق امام حسین در دل جوانان آنها را برای مبارزه با استکبار آماده میکنیم.

پاسخ یک روانشناس اجتماعی: کارکرد و شیوه کار و حتی هدف هر دو صنف یکی است. اگر در عقیده و نظر یکی نباشد در عمل یکی است. هر دو برای شهرت و محبوبیت که نتیجه آن پول سرشار است پا به این میدان نهاده اند. البته تنها تفاوت در این است که از موزیک و موزیسین پاپ بسیاری کسان نان میخورند ولی از کار مداحی بجز مداح که پولهای کلان به دستش میرسد کمتر کسی نان میخورد.

پاسخ یک جامعه شناس: تنها روحیه جمعی است. روحیه جمعی است که انقلابها را پی ریزی میکند و به پیروزی میرساند. روحیه جمعی است که کارگران را متحد میسازد و دموکراسی میآورد. تأثیر و اهمیت روحیه جمعی را هیچگاه و هیچکس دستکم نگیرد. جمع را که متفرق کردی پس از آن میتوانی بر آنها مسلط شوی. تفرقوا تسیدوا(Divide and rule)   یعنی خردکردن روحیه جمعی.


پس امام حسین در این میان چه میشود؟

اگر کسی بخواهد بداند که امام حسین چرا و چگونه امام حسین شد و واقعه عاشورا چیست باید تاریخ بخواند. بویژه تاریخ عاشورا را بخواند و نه مقاتل را و یا دستکم به برخی سخنرانیهایی گوش فرادهد که بازگوکننده وقایع عاشورا و سخنان امام حسین در روز عاشورا و طرح دلیل قیام اوست. او چنانکه خود میگوید اولین اصلاحگرا بود. اگر تاریخ عاشورا را بخوانی همان گونه که میخوانی عشق امام را آگاهانه و واقعی و نه ساختگی در خود حس میکنی و اشک میریزی. اگر تاریخ عاشورا را بدانی بر ستمگران تاریخ نفرین میفرستی و درس آزادگی و آزاد اندیشی میآموزی. چیزی که بالای منبرها گفته میشد ولی آنگاه که منبریها حاکم شدند آزادی و آزادگی را مهر لیبرالیسم زدند.

نتیجه: نظری افکندیم بر دو گروه از صنفهای اجتماعی. صنف مجریان موزیک پاپ و صنف مداحان و مقایسه ای کردیم میان کارکرد آنها. نتیجه آنکه: این گونه هیجانها ناشی از روحیه جمعی است که بر این گونه جمعها حاکم میشود و ربطی به انگیزه ای الهی ندارد که برخی کسان مدعی آنند.

26/10/92 - احمد شماع زاده