هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

در پیرامون شناخت فرهنگ مسیحیت و واتیکان


در پیرامون شناخت فرهنگ مسیحیت و واتیکان


شناخت فرهنگ زیربنای روابط فرهنگی

اگر گفته شود از دیرباز این فرهنگ بوده که در دامن خود سیاست و روابط سیاسی را پرورانده نه تنها سخن گزافی نیست که مبتنی بر واقعیات تاریخی نیز هست. بنابراین در روابط سیاسی همواره باید بر روابط فرهنگی و شناخت فرهنگ جامعه ای که با آن روابط سیاسی برقرارکرده ایم(جامعه رابط به) پافشاری کنیم و در دیپلماسی خویش با آن جامعه مبنا را بر فرهنگ آن جامعه قرارداده و با ریشه یابی ویژگیهای فرهنگی و پیشینه تاریخی آن- دولتمردان آن را نیز از نظر فرهنگی یا اجتماعی روانشناسی کنیم و رفتار دیپلماتیک خود را بدان محک بزنیم و پس از اطمینان از صحت تجربه ها آنها را به عنوان ابزار دیپلماسی به کارگیریم.

هرچند فرهنگ جامعه رابط به غنی تر بوده و ریشه های عمیقتری در تاریخ جامعه بشری داشته باشد کار شناخت آن پیچیده تر و شناخت ویژگیهای فرهنگی آن معضلتر و برگزیدن رفتار دیپلماتیک متناسب با آن مشکلتر خواهد بود.

بنابراین اولین گامی را که باید در پیمودن مسیر روابط دیپلماتیک فرا پیش نهیم شناخت عمیق فرهنگ جامعه رابط به و پس از مشخص شدن عمق آن برگزیدن ابزارهای متناسب با آن برای دستیابی به اهداف مورد نظر است.

روابط دیپلماتیک با واتیکان

با درنظرگرفتن مبنای مشروحه فوق برای پی­ریزی روابط دیپلماتیک با دولت­شهر واتیکان به نحوی که به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت ج.ا.ا. در واتیکان منتهی شود شناخت فرهنگ­ این دولت­شهر باید از اولویت ویژه ای برخوردار باشد و از آنجا که این کشور نه به مانند دیگرکشورهای جهان بلکه با همه حقارت صوری خویش از عمقی فرهنگی به قدمت دوهزارسال و وسعت عملی به اندازه کره خاک برخوردار است- کارشناخت فرهنگ آن نیز به همان اندازه پیچیده تر و نیازمند افزارهای مناسب آن است.

1990 سال پیش که حضرت مسیح علیه السلام سر بر زمین نهاد و با تکلم خویش در گهواره- گاهواره تاریخ را تکان داد کسی تصورنمیکرد که آوازه او جهانگیر شود به حدی که میلیاردها انسان را شیفته خود سازد!

از 1930 سال پیش که حواریون او شربت شهادت نوشیدند و از آن پس تا مدتهای مدیدی که پیروان صدیق او در زیر زمینها به تشکیل هسته های مقاومت و تبلیغ مخفیانه دست میزدند و جان بر سر این عشقبازی میباختند کسی چنین تصوری را به مخیله اش راه نمیداد که روزی فراخواهدرسید که عشق تبدیل به نجات شود و نجات با پول معامله گردد آنهم چه معامله سخیفی!!

و هنگامی که امپراتوران و جباران تاریخ مسیحیان مؤمن و پاکباز را از آتش میگذرانیدند کسی به فکرش خطور نمیکرد که روزی مدعیان همین مکتب آنهم با نام مسیح دانشمندانی همچون جوردانو برونو را بسوزانند و معتقدین به مسیح که همواره تحت تعقیب و تفتیش بودند نمیدانستند که روزی اخلافشان عقاید را به تفتیش خواهند کشانید و مصلوب خواهندکرد!!

و باز در همین دورانها بود که به قول ابن خلدون عصبیت کار خود را کرد و پی ریز تمدنی تازه شد ولی نه از بافت تمدنهای کهن همچون چین و هند و ایران و مصر بلکه متعصبین کلیسا که هدفشان تنها رواج دین مسیح بود با دل و جان به هرگوشه و کناری رفتند و خود را به آب و آتش زدند و رهاورد مسیحیت را در دل دورترین قبایل آفریقا و استرالیا کاشتند و در سده های اخیر برای رسیدن به هدف خویش از همکاری با استعمارگران و استثمارکنندگان باز نایستادند و همراه با آنان وارد سرزمینهای بکر و دست نخورده فرهنگی شدند و به نیت تبلیغ دین مسیح به تغییر فرهنگ و مذهب بومیان پرداختند و بدین ترتیب مبشرین مسیحی در همه عالم خوان نعمت مسیحیت را بر توده های بومی گسترانیدند.

از سویی دیگر خیل همین مأمورین تنصیری بود که با آگاهی و هشیاری و آموزشهای لازم همزمان با انجام دیگر وظایف در کوچه پس کوچه های شهرودیارهای ممالکی فرهنگ ازیادرفته همچون ایران پرسه زدند و به دنبال شیءی فرهنگی- رساله ای- کتابی- سندی- عتیقه ای- و... گشتند و یافتند و بردند و با این آثار تمدنی به غنیمت رفته موزه ها و کتابخانه ها و دانشگاهها برپاکردند و با استفاده از آنها تمدن خویش را بنا نهادند... و اگر نمیکردند چه؟ آیا اینهمه اسناد و کتابها و عتیقه جات محو و نابود نمیشد؟ و از صفحه روزگار برنمیافتاد؟ حقا که آگاهی نعمتی است بس گرانمایه که هرگز چیزی جگایگزین آن نتوان کرد!

آری این است دورنما و تصویری هرچند ناقص از فرهنگی عمیق و گسترده که بایستی آن را بشکافیم و بر پایه شناخت حاصله روابط دیپلماتیک خود را با دولت­مردان صاحب این فرهنگ پی ریزی کنیم.

17/6/69 – احمد شماع زاده

ایتالیا- رم- کارشناس روابط فرهنگی ایران و واتیکان

فاطمه(فاتیما- Fatima)

فاطمه(فاتیما- Fatima)

 

در کشور پرتغال زیارتگاهی وجود دارد که معمولا مسیحیان جهان اگر بتوانند از هرجایی که هستند به زیارت این محل میروند. این محل که پیش از به شهرت رسیدن نام و عنوان Cowa di Iria  را داشته است در یک کیلومتری روستایی به نام Aljustra واقع شده که این روستا در منطقه Ourem قرارداشته که با مرکز منطقه ده کیلومتر فاصله دارد. برای اولین بار در سال 1943 روی نقشه ای که انگلیسیها چاپ کرده بودند نام فاتیما آمده بود. پیش از آن Cowa di Iria ده کوره ای بیش نبود و روی نقشه ها دیده نمیشد.

موضوع از این قرار است که روزی دو دختر و یک پسر تقریبا 6- 8 ساله این ده کوره کمی دورتر و در بالای جایی که به منزله مزبله روستا بود بانویی را میبینند در هاله ای از نور با لباسی سفید بر تن و تسبیحی در دست! کودکان که از این منظره به هیجان آمده بودند نزدیک میشوند. آن بانو به آنها میگوید: نام من فاتیما و دختر پیامبر هستم. مطالبی دیگر رد و بدل میشود و قرار گذاشته میشود که روزی دیگر نیز بیایند. چند روز این ملاقات تکرار میشود. 


در آغاز سخن کودکان برای والدین و مردم باورکردنی نبود ولی چون اهالی منطقه که در خشکسالی به سرمیبردند میگویند اگر چنین است بانو دعا کند باران بیاید. همه در روز موعود گرد میآیند و باران نازل میشود. مردم غریو شادی سرمیدهند و به رخ دادن یک معجزه معتقد میشوند. سپس کلیسای محل و پس از آن مقامهای بالاتر کلیسایی کودکان را چندین بار بازپرسی میکنند تا واقعیت را بدانند و بالاخره باورشان میشود. 


این سه کودک برای آباء کلیسا بسیارعزیز میشوند و یکی از آنان به نام لوچیا(ایتالیایی و اسپانیولی. انگلیسی: لوسیا. لهستانی: لوشا) در هیأت خواهران روحانی درآمده و بیش از آن دو دیگر زنده میماند و چند سال پیش در سن بیش از هشتاد سالگی فوت میکند.


واتیکان به هر دلیل به این واقعه شکلی مسیحی میبخشد و آن را از مسلمانان میگیرد و میگوید که آن بانو مریم مقدس بوده. هرچند همه میدانند که حضرت مریم هیچگاه چنین عنوانی نداشته و دختر پیامبر هم نبوده. واتیکان از این رخداد چند فیلم سینمایی ساخته که تلویزیون ایران هم یکی از آنها را نمایش داده است. چندین سال پیش تلویزیون ایران یک کلیپ تلویزیونی از این رخداد ساخت و به عنوان حضرت فاطمه زهرا(س) از آن یاد کرد که با اعتراض واتیکان رو به رو شد و پس از آن دیگر کسی نمایش آن کلیپ را ندید.

 

دلایلی مبنی بر اینکه ایشان حضرت مریم نبوده بلکه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها بوده است:

-   گفته دختر پیامبرم که حضرت مریم فرزند عمران بوده است.

نام ایشان فاتیما(فاطمه) بوده است. که حضرت مریم چنین عنوانی را هیچگاه نداشته.

- تسبیح داشته است که تسبیح خاص حضرت فاطمه زهراء مشهور است و حضرت مریم مشهور به تسبیح داشتن و حتی تسبیح گفتن نیست.

- درست است که آن حضرت در کشوری مسیحی رخ نموده ولی این کشور یک کشور اروپایی معمولی نیست بلکه به مدت 700 سال قدرتمندترین سلسله اسلامی که دارای تمدنی پیشرفته نیز بوده بر شبه جزیره اسپانیا و از جمله پرتغال حکومت میکرده که نام و عنوان آن سلسله فاطمیون بوده است.

احمد شماع زاده – 10/3/91

*****

 تا اینجای این نوشته را به کمک حافظه خود و یک یادداشت درباره محل Cowa di Iria از یک کتاب به زبان لهستانی که در سال 2003 دیدم و یادداشت برداشتم نوشتم و میدانستم اگر واژه فاتیما را در گوگل سرچ کنم مطالب زیادی خواهم یافت. ولی چون تقریبا همه نوشته های نگارنده تصنیف هستند و نه تالیف(گرداوری) خواستم این مطلب را نیز با کمک حافظه خود بنویسم تا صفای بیشتری داشته باشد.

 

و اما نظر دیگر وبلاگها و سایتهای فارسی و ایرانی که چه دفاعهایی کرده اند!!؟:

- فاتیما مریم مقدس است!!

- محلی که ظاهر شده از پیش همین نام را داشته و ربطی به فاطمه زهراء(س) پیدا نمیکند!!

- تسبیح هم نشانه حضرت مریم است!!

- و اینکه مدعیان فاطمه زهراء بودن ایشان ایرانیان هستند و مسلمانان عرب چنین ادعایی ندارند.

      پس از خواندن این تحریفها؛ عنوان Cowa di Iria را در گوگل جست و جو کردم تا ببینم نقشه ها در این زمینه چه ارمغانی دارند ولی باز هم با کمال تعجب دیدم این عنوان با این واقعه چنان گره خورده که اگر کسی ادعا کند پیش از ظهور بانوی تسبیح به دست نام آن دهکده فاتیما بوده باید مردم را خیلی دستکم گرفته و تصورکرده باشد مردم در عصر حجر زندگی میکنند.

ازهمین نکته نیز میشود پی برد که تمام ادعاهای آنان بیهوده و بی پایه است ولی بازهم دلایل خود را میگویم:        

نمی توان مدعی شد مسلمانان عرب چنین ادعایی ندارند بلکه بایستی مینوشتند اهل تسنن. این هم از نشانه های بیدقتی و شاید بیسوادی نویسندگان آن وبلاگهاست که نمیدانند در میان عربها هم شیعیان بسیارند و آنان نیز مدعی اند که فاطمه دخت پیامبر گرامی در این محل ظهور کرده است. بگذریم.

- چرا اهل تسنن چنین ادعایی ندارند؟ 

پاسخ: چون آنان خود را تنها مدافغ قرآن و رسول اکرم میدانند و هیچگاه خود را ملزم به دفاع از حقوق ضایع شده از اولاد و احفاد رسول اکرم نمیدانند. زیرا که خود نیز به زیر سؤال میروند. برای نمونه آنان میدانند که یزید به ناحق خون حسینی را ریخت که روی زانوی رسول اکرم بزرگ شده بود ولی روز عاشورا که فرامیرسد در خطبه های نماز جمعه شان حتا از این واقعه سهمگین یادی نمیکنند!! و میگویند روزه این روز از پیش از اسلام معمول بوده و پیامبر اکرم روزه داشتن آن را تأیید کرده است.

*****

امروز(16/3/91) نیز برای جست و جوی بیشتر واژه فاتیما را سرچ کردم. در این زمینه در ویکیپدیا مطلب زیاد بود ولی سایتها و وبلاگهای دیگری را نیز خواندم که رویهم رفته این نکات دستگیرم شد:

- پس از ساختن کلیپ تلویزیونی و اعتراض واتیکان تلویزیون ایران مجبور شده که کلیپ دیگری در رد ادعای خود بسازد و اعتراف کند که آن بانو- مریم مقدس بوده و نه فاطمه زهراء(ع).

- بانو اولین بار در سوم ماه می 1917 ظاهر شده و لوسیا از دو دیگر بزرگتر بوده و ده سال داشته و هرچند آن دو دیگر نیز صدای بانو را میشنیدند و صورت ایشان را میدیدند ولی لوسیا با ایشان مکالمه نیزداشته است.

- بانوی تسبیح به دست گفته من سه واقعه ای را که برای کره زمین مهمند و در آینده اتفاق میافتند به شما خبر میدهم و به آنها خبرداده که در بازجوییها توسط آباء کلیسا توقیف شده و تنها نزد بزرگان واتیکان همچون رازهایی از آنها نگهداری میشود.

- لوسیا چند سال بعد و تا اندازه ای به صورت اجباری در جرگه خواهران روحانی قرار گرفته است. خواهران روحانی هم صومعه او گفته اند که خواهر لوسیا دعاهایی میخوانده و نیایشهایش مانند ما نبوده است.

- هیچیکس نتوانسته بود بگوید چرا حضرت مریم متصف به تسبیح داشتن بوده است در حالیکه به توصیه بانو- لوسیا تا آخر عمر تسبیح داشته و با آن ذکر میگفته است که این رویه در میان خواهران روحانی مرسوم نیست.

- در سال 1960 لوسیا درخواست میکند که پیشگوییها را عیان کنند ولی هیچگاه واتیکان زیر بار نرفته و پیشگوییهایی که اعلام کرده اند واقعی نیستند.

- لوسیا بعدها تحت نظر قرارگفته و از مصاحبه منع شده و حتی کشیش محله کودکی وی نیز اجازه نداشته با او همصحبت شود و در آواخرعمر در حصر کامل بوده است.

 

 

 

تا آنجایی که نگارنده آگاهی دارد(که به مدت چهار سال در واتیکان ماموریت داشته است) کسانی که در راه مسیحیت مجاهدتهایی داشته اند توسط آباء کلیسا تقدیس شده و عنوان قدیس یا قدیسه(Saint- انگلیسی. سانتو و سانتا- ایتالیایی) را به آنان داده اند. ولی با اینکه در میان آنان هیچیک به وسیله مریم مقدس انتخاب و با او همکلام نشده و لوسیا عملا به چنین مقام یگانه ای رسیده بایستی این عنوان توسط واتیکان به وی داده میشد که داده نشده است. در نتیجه جای پرسش دارد و شگفت انگیز است. به نظر نگارنده به دو دلیل این مقام را به وی نداده اند:

 

-  خود آباء کلیسا میدانند که آن بانو مریم مقدس نبوده است و نمیتوان به کسی که به وسیله دختر پیامبر اسلام انتخاب و با او همکلام شده است چنین عنوانی را داد. 

-  میان خواهر لوسیا و واتیکان اختلاف نظر شدیدی وجود داشته است.

نکته: چرا لوسیا از تکرار بسیاری نکات که پیشتر عنوان کرده بود منع شده مانند اینکه بانو گفته است من فاطمه دختر پیامبر هستم؟  

 

نکته ای دیگر: میتواند پژوهشی صورت گیرد که از چه زمانی مادونا به معنای بانوی ما در میان مسیحیان کاتولیک مرسوم شده است. احتمال میرود پس از این رخداد یعنی هنگامی که سه کودک بانوی تسبیح به دست را دیدند حضرت مریم این عنوان را یافته است و پیش از آن زمان به حضرت مریم بانوی ما نمیگفته اند.

 

***


- برخی از محل فاتیما به عنوان شهر یاد کرده اند(وضعیت کنونی آن) و برخی آن را دهکده خوانده اند. همین اختلاف نظرها نشان از آن دارد که نظر نگارنده درستتر است یعنی حتا دهکده ای هم نبوده و تنها دهکوره ای در نزدیکی دهکده الیوسترا یا الجوسترا بوده است.

یک وبلاگ هم نوشته بود که به این دلیل نام این محل فاطیما بوده که در سال 1150 هنگام جنگ میان مسیحیان و مسلمانان (فاطمیون) دختری از مسلمانان به نام فاطمه اسیر میشود و حاکم اورم او را به همسری بر میگزیند و نام این محل از او برگرفته شده است. عجب؟!!! کسی نیست از نویسنده بپرسد اگر چنین است:

چرا حاکم اورم یک دهکوره را به نام او کرده در حالی که حاکم کل منطقه بوده و این محل دوازده کیلومتر از مرکز اورم دور بوده؟

چرا این محل که هیچ امتیازی نداشته پس از نامگذاری از سال 1150 تا 1917 باز رونق نیافته است؟

چرا حضرت مریم در اینهمه جاهایی که او را گرامی میدارند و مقدسش میخوانند ظاهر نشده و چنین محلی را برگزیده است؟

اینهمه جاهای عالی در این دنیا وجود دارد بویژه در دنیای مسیحیت که آن حضرت را گرامی میدارند. چرا مریم مقدس بیاید توی دورافتاده ترین و فقیرترین محل ظاهر شود؟

تنها میتوان گفت به همین دلیل نیز آن بانو حضرت فاطمه زهرا بوده تا: 

-  پیامش به جهان برسد و شهرت یابد زیرا اگر در کشورهای مسلمان اهل تسنن ظاهر میگشت به نوعی به او بی توجهی میشد و اگر در کشوری شیعی همچون ایران ظاهر میشد به گونه ای دیگر پیامش جهانی نمیشد. 

- اگر نام این دهکوره از پیش فاطیما بوده باز این پرسش پیش می آید که: چرا حضرت مریم بیاید در جایی پرت و دور افتاده ظاهر شود که نام دختر پیامبر اسلام بر آن قراردارد تا منجر به اختلاف شود. این رویه از ساحت مریم مقدس به دور است.

- شخصی هم اظهارنظر کرده بود که چه تفاوتی میکند که فاطمه اسلام باشد یا مریم مسیحیت. ما مسلمانان که حضرت مریم را قبول داریم و پیام ایشان هم که جهانی بوده و اثر خود را بخشیده است.

به ایشان باید گفت از منظر کلی سخن شما درست است ولی موضوع این است که واتیکان پیامهای ایشان را مصادره کرده و در پرده ابهام قرارداده چون خود میدانستند که حضرت مریم نبوده و سخنان ایشان به ضرر واتیکان بوده است.

 

هدف این نوشتار روشن شدن حقیقت است که حقیقت هم همیشه در پس پرده نمیماند و روزی فرامیرسد که: سیه روی شود هرکه در او غش باشد.

احمد شماع زاده 16/3/91