ساختار شماتیک کیهان
احمد شمّاع زاده
به پیروی از قرآن دانسته ایم که بهترین راه برای تفهیم هر مطلبی مثال آوردن است. در نتیجه نگارنده نیز با مثالهایی شکل کیهان را در مدلی مدرن برای کیهان نشان دادهام و در اینجا نیز با مثالی دیگر شکل کیهان را برای علاقمندان بیشتر روشن میکنم:
دو نکته ای را که پیشتر باید بدانیم:
یک - طبق آیات بسیاری هم در قرآن و هم در تورات، کیهان از هفت طبقه یا لایه تشکیل شده است. مسیحیان و نیز بسیاری از دیگر ادیان و مرامها و مسلکها، به هفت طبقه بودن کیهان معتقدند.
دو- لاک حلزون طبیعی بیشتر از چهار لایه ندارد، هرچند روند گسترش حلزونی طبیعی (شکل اول) با روند گسترش شکل حلزونی بر مبنای عدد فی یا دنباله فیبوناچی (شکل دوم)، تفاوت اساسی دارد.
چندین سال پیش، روزی از خود پرسیدم اگر بخواهیم حلزونی با هفت لایه را به تصویر بکشیم و در مونیتور قراردهیم تا به دید همگان بیاید، امکانپذیر هست یا نه؟ هنگامی که حساب کردم متوجه شدم اگربخواهیم لایه اول یا مرکز حلزون به دید بیاید، برای نشان دادن هفت لایه آن، به حدود بیست متر فضا نیاز داریم که تنها میشود روی زمین نقش، و از بالا نگاهاش کرد.
تمثیل:
یک- آکواریومی حلزونی شکل با هفت لایه، و به اندازه تقریبی بیست متر عرض و ده متر ضخامت در انتهای لایه هفتم را در نظر آوریم.
دو- این لاک عظیم حلزونی شکل، به جای آب، با مادهای سیاهرنگ پر شده؛ ولی در برخی بخشها لکه هایی روشن با رنگهایی که در سحابیها، ابرنواخترها و... دیده ایم به دید ما میآیند.
سه- شمار و اندازه این لکه ها هرچه که به مرکز حلزون نزدیکتر شوند، کمتر و کوچکتر میشوند؛ تا اینکه در مرکز و در نزدیکیهای مرکز حلزون، هیچ لکهای دیده نمیشود.
چهار- در لایههای بالایی لکه های روشن، بیشتر و درشتترند؛ تا اینکه در انتهای لایه آخر، همه چیز کاملاً روشن است.
پنج- ماده سیاهرنگ، به ماده تاریک شهرت دارد که مقدار کمی هم انرژی تاریک در لا به لای آن وجود دارد.
شش- بخشهای روشن، ماده است؛ که به چشم ما میآیند و کهکشانها تنها از ماده ایجاد شده اند.
هفت- اصل و عمده انرژی تاریک در مرکز حلزون کیهانی (Black Core) است که منبع تغذیه هفت لایه کیهان است.
هشت- مرکز حلزون کیهانی برای تغذیه کیهان مقدار بسیار ناچیزی از انرژی خود را به وسیله و با واسطه سدرة المنتهی به طبقه های بالایی میفرستد؛ تا به عنوان مواد خام و اولیه در کارگاههای اخترسازی ماده تاریک، مورد بهره برداری قرارگیرند و ستارگان نو به وجود آیند. به همین دلیل کیهانشناسان به اینگونه ستارگان عظیم نوزاد، ابر نو اختر (Super Nova) گویند.
نه- سدرة المنتهی سوپاپ اطمینان کیهان است زیرا انرژی مرکز حلزون کیهانی از شدت چگالی امکان ندارد بتواند بیواسطه به طبقه های بالایی برود، که موجب ویرانی کیهان خواهد شد.
پیرامون این موضوع در کیهانشناسی، زیر عنوان دربند شدن انرژی تاریک، و در قرآن زیر عنوان ثم استوی علی العرش بحث شده است.
ده- ماده تاریک همان جهان ملکوت یا جهان نورونیرو است؛ و هرچه را که در «سازمان کیهان در قرآن» و «پادماده کیهانی در قرآن» آوردهام در مورد آنها صادق است.
حل معماهای کیهانشناسان!
یک- برخی کیهانشناسان اندازه انرژی تاریک را 75 در صد، و اندازه ماده تاریک را 21 درصد وزن کیهان دانسته اند. برخی دیگر اولی را 73 درصد و دومی را 23 درصد خوانده اند. آخرین نظر میانگین دو نظر پیشین است؛ یعنی 74 درصد و 22 درصد. بدین ترتیب در اینکه تنها 4 درصد کل کیهان دیدنی است، اختلافی وجود ندارد. به نظر میرسد اختلاف آنان پیرامون میزان دقیق انرژی و ماده تاریک بر مبنایی باشد که به آن در بالا اشاره شد. آنجا که گفتیم:
- ماده سیاهرنگ، ماده تاریک است که مقدار کمی هم انرژی تاریک در لا به لای آن وجود دارد.
- اصل و عمده انرژی تاریک در مرکز حلزون کیهانی است که منبع تغذیه هفت لایه کیهان است؛ و برای تغذیه کیهان مقدار بسیار ناچیزی از انرژی خود را به طبقه های بالایی میفرستد
بنابراین به نظر میرسد دیدگاه کیهانشناسانی که 73 و 23 درصد را ملاک کار خود قرارداده اند، نادرست باشد به این دلیل که آنان انرژی تاریکی را که در لا به لای ماده تاریک وجود دارد، به حساب ماده تاریک گذاشته اند. دلیل اشتباه آنان نیز روشن است؛ زیرا همه چیز در حلزون کیهانی سیاه است و تفکیک میزان ناچیزی انرژی تاریک در میان مقدار قابل توجهی ماده تاریک، کاری بسیاردشوار و بلکه ناممکن است. بنابراین 2 درصد اختلاف نظر، مربوط به انرژی تاریکی است که در لا به لای ماده تاریک در گستره کیهان پراکنده است؛ و هسته حلزون کیهانی، به تنهایی 73 درصد وزن کیهان را در برمیگرد!!
دو- آیاتی از سوره نجم که پیرامون معراج رسول اکرم (ص) و موضوع سدرة المنتهی هستند، برای آگاهی از شناخت چگونگی ساختار کیهان از دیدگاه کیهانشناسانه، دارای اهمیت بسیارند.
ولقد رآه نزلة آخری عند سدرة المنتهی عندها جنة المأوی اذ یعشی السدرة ما یغشی
ترجمه: همانا که باری دیگر او را نزد سدرة المنتهی، نزد جایگاه بهشت، دید؛ در آن هنگام سدرة پوشیده شد با آنچه که پوشیده شد.
در اینجا متوجه دو نکته میشویم. یکی اینکه خداوند یادی از جنة المأوی به میان آورده که بگوید جهانی مادی و دیدنی هم در کنار جهان غیب بوده، و دوم اینکه لازم ندیده یاداور شود که با چه چیزی سدرة المنتهی پوشیده شده است.
با پوشیده شدن سدرة المنتهی، دیگر هیچ انسانی حتا کیهانشناسانی که با فرستادن پرتوهای فروسرخ عمق کیهان را دریافته اند، نخواهند توانست سدرة المنتهی را ببینند. به همین دلیل آنان میگویند ما توانسته ایم عمق کیهان را تنها تا 380000 سال پس از بیگ بنگ ببینیم؛ و پشت آن است را نه!!
بدین ترتیب مشخص میگردد که ضخامت هسته حلزونی کیهانی با آنهمه عظمت وهیمنه و سنگینی که 73% کل کیهان را در بر گرفته به اضافه سدرة المنتهی، تنها 380000 سال از 13 میلیارد و 700 میلیون سال عمر مهبانگ است! و نتیجه میگیریم که مرکز حلزون کیهانی ثقل هستی است با درجه چگالی بسیار!!
از آیات یاد شده متوجه میشویم که تا هنگام معراج رسول اکرم حجاب و پردهای میان بخش دیدنی انتهایی کیهان یعنی جنة المأوی و سدرة المنتهی که اکنون ناپیداست، وجود نداشته و به هنگام معراج رسول اکرم این غشاء برروی سدرة المنتهی ایچاد شده، تا پس از ایشان هیچ انسانی هرچند با ارسال پرتوهای فروسرخ، نتواند آن راببیند. پس افتخار معراج و افتخار دیدن سدرَة المنتهی تنها بهره رسول اکرم اسلام شده، و اگر اشرف انسانها و اکرم پیامران الهی نبود، چنین افتخارات یگانه و تکینه ای بهره او نمیشد.
برای آگاهی بیشتر به لینکهای زیر بازگشت شود:
• A Modern Model for the Universe: https://www.academia.edu/11750437
• مدلی مدرن، یا شکل کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676568
• سازمان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676571
• کیهان، سیستمی نه بعدی: https://www.academia.edu/23026305
• پادماده کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11943555
بیست و سوم خردادماه نودوهفت - احمد شمّاع زاده
کشف
تازه
دانشمندان برای
نابودی
سلولهای
سرطانی پروستات
تحقیق شگفت انگیز تازه ای در نشریه پری سیژن آنکولوژی Precision Oncology ثابت کرده است که ترکیب سه ماده غذایی گیاهی،سلول های سرطانی پروستات را نابود میکنند. این پژوهش به وسیله آقای استفانو تی زیانی Stefano Tiziani پژوهشگر دانشگاه تگزاس University of Texas رهبری شده، چنین است.
این کشف غیرمنتظره به فرد اجازه می دهد با مواد غذایی، موجبات مرگ سلولهای سرطانی پروستات را فراهم آورد.
این سه ماده طبیعی عبارتند از:
- اسید اِرسولیک Ursolic acid که در پوست میوهها یافت میشود.
- کرکیومِین curcumin که در زردچوبه موجود است.
- رِس ورات رُل Resveratrol که در انگور قرمز یافت میشود.
بیشتر
پژوهشها،
تنها یک ماده را مورد آزمایش قرار میدهند؛
ولی این
نشریه از کشف این
ترکیب
ویژه
که تومور های سرطانی پروستات را تحلیل می
برد، خبر داده است.
در مقاله دانشگاه تگزاس (UT) چگونگی اثرگذاری بریکدیگر مواد شیمیایی که بنیان گیاهی دارند نیز تشریح شده است. ترکیب اسید اِرسولیک Ursolic acid با کَرکیومِن یا رِس ورات رُل نمی گذارد سلول های سرطانی گلوتامین مورد نیازشان را تأمین کنند. یعنی مسدود کردن راه جذب موادی که مورد نیاز سلول های سرطانی است.
دستورالعمل
تهیه
این
معجون:
یک یا دو تا سیب متوسط، پس از دور ریختن هسته آنها.
یک قاشق مرباخوری زردچوبه
به اندازه یک فنجان انگور قرمز یا دو قاشق سوپخوری مویز
یک لیوان آب
همه این مواد را در مخلوط کن میریزید
(یا به هر صورت مخلوط میکنید)،
به هم میزنید و هرروزه مقداری مینوشید.
عروج انسان به ژرفای کیهان
یا
عروج جسمانی پیامبر اکرم(ص)
احمد شمّاع زاده
«در سال 1930 اینشتین و همکارش ‹روسن› نشاندادند که یک سیاهچاله میتواند جهان ما را به جهان دیگری که کاملاً با جهان ما متفاوت است، متصلکند. در واقع، هنگامی که وارد سیاهچاله میشویم، به تونلی قیفمانند با فضا- زمانی بسیار پیچیده واردمیشویم، که در انتهای آن، تونل دیگری قراردارد که مثل تصویر آینهای آن است، و سر دیگر تونل دوم ما را به همان جهان دیگری متصلمیکند. این تونل که در ابتدا نام پل اینشتین ـ روسن بر آن نهادهشدهبود، بعدها ‹کرمچاله› نامگرفت».
«سیاهچاله همچنین میتواند دهانههای راهرویی باشند که یک نقطه از فضا ـ زمان در جهان خودمان را به نقطهای با فضا ـ زمان متفاوت در همین جهان متصلکنند… سادهترین سیاهچالهها، سیاهچالههایی هستند که چرخش و بار الکتریکی ندارند؛ و به افتخار اخترشناسی آلمانی که به توصیف هندسه این گونه سیاهچالهها پرداختهاست، شوارتز شیلد نامیدهشدهاند».(1)
مقاله زیر نیز گویای دیدگاهی است که جهان ما میتواند یا جهانهای دیگری در ارتباط قرارگیرد:
«سیاهچالهها ممکن است از راه تونلهایی در ‹فضا- زمان› راهی به کائنات(جهانهای دیگر) به روی ما بگشایند. به اعتقاد ‹اوموس اوری› از مؤسسة تکنولوژی کالیفرنیا پیشرفت در فیزیک کوانتم، زمینه تونلزدن و عبور از سطح پیرامون یک سیاهچاله و پاگذاشتن در قلمرو دیگری از فضا و زمان را میسرساختهاست. فیزیکدانان پنجاهسال است که میدانند شرح و تعریف ریاضی از یک سیاهچاله در فضای معمولی (فضای مسطح) در واقع سیاهچاله را به صورت نوعی تونل یا پل تصویرمیکند که دو قلمرو جدا ازهم فضای مسطح را به یکدیگر متصلمیسازد. اینشتین بعضی از محاسبات پیشگامانه را در این چارچوب انجامداد… اخیراً بعضی نظریهپردازان به بررسی احتمال وجود چنین تونلهایی در ساختار و کالبد ‹فضا ـ زمان› پرداختهاند».
«نظریههای اخیر، احتمال عبور از سد سیاهچالهها را از راه نوع دیگری از تونلزدن یعنی ‹تونل کوانتمی› مطرحمیسازند. براساس تئوری کوانتم، ذرهای مانند یک الکترون میتواند از یک سد انرژی عبورکند».
«اوری میگوید هنگامیکه ما به یک نظریه قانعکنندة کوانتمی درباره جاذبه زمین دست پیداکنیم، آن نظریه به ما خواهدگفت چگونه یک جسم مادی میتواند از سد یک سیاهچاله بگذرد و وارد قلمرو دیگر ‹فضا ـ زمان› در ورای سیاهچاله شود».
«او میگوید: بهنظرمیرسد سیاهچاله تونلی به جهان های دیگر باشد. در سال 1985 ‹کیپ ثورن›، ‹مایکل موریس› و ‹اولری یورتسور› در مؤسسة تکنولوژی کالیفرنیا در ‹پاسادنا› درمورد احتمال انجام یک سفر بینستارهای از راه ‹مارپیچها›ی فضائی بهتحقیقپرداختند. این گروه پس از حل معادلات مربوط به میدان جاذبه، به این نتیجه رسیدند که هرمارپیچی که بتوان از درون آن به چنین سفری دستزد، باید از مادة ناشناختهای تشکیلشدهباشد که خواص ویژهای مانند ‹فشار منفی› داشتهباشد. اما فیزیکدانان تاکنون نتوانستهاند به وجود چنین مادهای پیببرند».(2)
مطلب زیر نیز در این زمینه حرفهایی برای گفتن دارد:
«زمانی که ‹کارل ساگان› میخواست روشی برای سفر فضا ـ زمانی در رمان ‹تماس› بیابد، با ‹کیپ ثورن› کیهانشناس، درباره این ایده تبادلنظرکرد، که برای ممکنکردن این سفر، از سیاهچالهها استفادهکند. ثورن با این روش مخالفبود و استدلالکرد که نظریه نسبیت عمومی اینشتین امکان بهوجودآمدن تنها یک ‹سوراخ کرم› را میدهد؛ آنهم اگر تمدنی کاملاً پیشرفته موجود باشد که بتواند انرژی منفی کافی برای بازنگهداشتن این سوراخ را فراهمکند».(3)
عروج جسمانی پیامبر اکرم
با دقت و دوبارهخوانی بخشهایی از مطالب بالا که زیرخط شده اند، به نکتههایی پیمیبریم که ما را در حل مسائل و ناگفتههای دینمان نیز یاری خواهندرساند. یکی از آنها موضوع عروج جسمانی پیامبر اکرم(ص) در شب معراج است. اهل تسنن به عروج جسمانی اعتقادی ندارند. شیعه هم که اعتقاددارد، هنوز نتوانسته به مسائل پیرامون آن پاسخگوید؛ و هرگز نخواهد توانست پاسخگوید، مگر با توانایی در حل مسائل علمی آن.
نگارنده با توجه به موارد زیر:
ـ ابعاد و بزرگی کیهان و مسافتهای کیهانی بویژه آسمانهای هفتگانه،
ـ انسان بودن پیامبر اکرم؛ و برحسب برخی روایات، سایهنداشتن آن بزرگوار،
ـ این حدیث شریف، که: انالله لایجریالامور الا باسبابها (خداوند بهجریان نمیاندازد کاری را مگر با وسیله ویژهاش.)،
ـ وسیلهای که آن بزرگوار را سیرداده، ‹براق› نامیدهشده که از مادة ‹برق› است؛ و وسیلهای نوری نبوده،
همواره در این اندیشه بودم که اگر بخواهیم عروج جسمانی آن حضرت را توجیه منطقی کنیم، چارهای جز آن نداریم که بپذیریم در معراج جسمانی، شکل جسم تغییرکرده و جسم آن حضرت برای سیر در ابعاد کیهان، بهوسیلة ‹براق›، به شکل دیگری درامدهباشد. بنابراین اگر ما هم بهمانند تصویرکنندگان شمایلی که برروی جلد کتابچههای قدیمی معراجنامه، تصورکنیم ‹براق› وسیلهای همچون اسبی بالدار بوده که حضرت برآن سوارشده و به عروجپرداخته، پر بهبیراههرفتهایم و به ساحت قدسی خداوند نیز ناروا بستهایم؛ زیرا چنین چیزی هرگز با عقل و قرآن سفارشکننده به تعقل جوردرنمیآید.
گذشته از اینکه اگر از این زاویه به ‹معراج› پیامبر اکرم نگاهکنیم، آن را درحد کار جنها و شیاطین پایینآوردهایم. اینگونه اسبهای بالدار در تاریخ کهن بسیاری از تمدنها یافت میشود، و کاری متوسط است، و نه عالی همچون ‹معراج›.
معنای براق
چند واژة همقافیه با ‹براق› و معناهایشان:
شجاع = کسیکه در خود دلیری دارد. فرات = آبی که در خود گوارایی دارد.
خمار = چیزی که در خود مستی دارد. فقاع = چیزیکه در خود سرخیدارد.
اجاج = چیزی که در خود تلخی دارد. رخام = چیزی که در خود نرمی دارد.
پس، ‹براق› یعنی چیزی یا وسیلهای که در خود برق دارد.
بدین ترتیب، براق باید همان مارپیچی باشد که میتوان با سرعت ‹برق› و ‹الکترون› و با معیارهای کوانتمی از درون آن به سفری کیهانی دستزد، و دانشمندان درباره چنین وسیله کیهانپیمایی گفتهاند: «باید از مادّه ناشناخته، با خواصّ ویژهای تشکیلشدهباشد که ما هنوز به آن دستنیافتهایم».
نکتههای مهمی که در نظرهای دانشمندان آمد:
ـ پس از افق رویداد، همهچیز بههممیریزد. مکان چندبعدی، همه بعدهای خود را از دست میدهد؛ یا یکبعدی میشود. زمان چندبعدی میشود و شما میتوانید به اطراف زمان سفرکنید. و حتا به گذشته بروید. در درون افق رویداد، حتا ریاضیات و منطق بههممیریزد.
ـ بر اساس نظریه کوانتم، ذرهای مانند یک الکترون میتواند از یک ‹سدّ انرژی› بگذرد… و هنگامیکه ما به یک نظریه قانعکننده کوانتمی درباره جاذبه زمین دست پیداکنیم، آن نظریه به ما خواهدگفت چگونه یک جسم مادی میتواند از سدّ یک سیاهچاله بگذرد و وارد قلمرو دیگر فضا ـ زمان در ورای سیاهچاله شود.
از سوی دیگر هاوکینگ معتقد است «با ترکیب نظریههای ‹نسبیت اینشتین› و ‹مکانیک کوانتمی›، یک امکان تئوریک برای مسافرت در زمان بهوجودمیآید». مفهوم فیزیکی و فلسفی زمان موضوعی است که در طول تاریخ، توجه اندیشمندان را در شرق و غرب جهان بهخودجلبکرده و آنان را برای یافتن پاسخ بهتکاپوانداختهاست.(4)
این نظرها باید درست باشند زیرا:
ـ درصورتیکه عروج جسمانی، کوانتمی نباشد، حتی اگر نوری باشد. هنگامی که از سد انرژی سیاهچاله و گرانش یا جاذبة عجیب آن بگذرد، همانند روح، دیگر بازگشتی نخواهدداشت؛ درصورتیکه حضرت به این جهان بازگشتهاست.
ـ عالم غیب یا جهان ناپیدا، با معیارهای کوانتمی مناسبت بیشتری دارد تا با معیارهای نوری و فیزیک نسبیتی.
ـ اینکه در روایات آمده جبرئیل(ع) در نیمه راه به پیامبر اکرم گفته تا اینجا را آمدهام و دیگر نمیتوانم همراهیات کنم؛ حقیقت دارد؛ زیرا جبرئیل که از جنس نور است، تنها میتواند سرعتی درحد سرعت نور داشتهباشد؛ و نمیتواند دارای سرعتهای کوانتمی و الکترونی باشد.
بنابراین، ویژگیهای منحصربهفردی که پیامبر اکرم از نظر جسم، (احتمالاُ سایهنداشتن) مقام (انسان کامل) و شرافت (اشرف آفریدگان) داشتهاست، شایستگی آن را یافتهاست که به «جایگاه» منحصربهفرد «قاب قوسین او ادنی» راهیابد، چنانکه فرمود:
وهو بالافقالاعلیثم دنا فتدلّیفکان قاب قوسیناو ادنیفاوحیالی عبده مااوحی(نجم:7ـ 10)
ترجمه: و او در بالاترین افق (مرحله ـ جایگاه) است؛ سپس پایینآمد. پس فروتنیکرد، از بالا به پایین آمد و نزدیکشد. (همه اینها معنای ‹تدلّی› است.) پس بهاندازهای به یکدیگر نزدیک شدند که فاصله آنها حدفاصل دو کمانه پشت به هم شد و بلکه کمتر. پس وحیکرد (در گوشش چیزی گفت؛ بدون واسطه جبرئیل، برای اولین و آخرین بار ـ وه که چه لحظهاه بودهاست آن لحظه!! و چه لذتی بردهاست آن قطب هستی!!) به سوی بندهاش (آری بندهاش: یعنی حتا رسول اکرم با آن مقام و منزلت که به خدا رسیده، باز در مقام بندگی خداوند درجامیزند و سر سوزنی از خداگونگی و کارهایشدن در دستگاه آفرینش به او نمیرسد!!) آنچه را که به او وحیکرد. (دیگر کسی نباید بپرسد که وحی چه بود، که این از اسرار هستی است. زیرا آنقدر مهم است که بیواسطه و در والاترین جایگاه هستی بیانشده و هیچکس حتا امین همیشگی یعنی جبرئیل نیز نباید بداند؛ و این است معنای اشرف آفریدگان بودن!!)
پنبة وسواس بیرونکـن زگـوش تا بهگوشت آید از گردون خـروش
پس محل وحی گردد گوش جان وحـی چبود؟ گفـتن از حس نهان
مراحل معراج
با توجه به مطالبی که آمد، مراحل معراج رسول اکرم به قرار زیر است:
از مسجدالحرام به مسجدالاقصی
از مسجدالاقصی تا جایی که جبرئیل او را همراهی کرد.
از آنجا که حضرت به تنهایی به سفر فضائی ادامهداد؛ تا سدرهالمنتهی که او هم نتوانست برود.
آنجا ماند تا خداوند نزول اجلالکرد و قاب قوسین و ادنی صورت گرفت.
جالب توجه است که بدانیم این شرح معراج رسول اکرم در سورهای آمده که خداوند در آیة اول آن، با سه واژه و سوگندخوردن، اهمیت و چگونگی تبدیل یک ستاره به دری از درهای آسمان(سیاهچاله) را به ما گوشزدکرد. همان دری که با بازشدن یکی از آنها، حضرت رسول اکرم عروجکرده، و همان دری که خداوند گفت ‹اگر یکی از آنها را بر روی مردم میگشودیم، پس، همواره در آن بالامیرفتند و میگفتند: دیدگان ما بسته و چشم بندشدهایم، بلکه ما جادوشدگانیم›. پس میبینیم که این آیات بهیکدیگرپیوستهاند؛ و روابطی منطقی میان آنها حاکم است.
نکته جالب دیگری که از این بحث بهدستمیآید، این است که در این روند، نظر اهل تسنن نیز ردمیشود؛ زیرا اهل تسنن چون ابعاد کیهان را نمیشناختهاند، تصورکردهاند با اعلام روحانیبودن معراج پیامبر اکرم، از زیر بار مسائل آن رهایی مییابند؛ درصورتیکه با شکوفایی علوم کیهانشناسی، مسأله بر آنها سختتر شدهاست؛ زیرا حتّا ‹روح› که از جنس ‹نور› است، نمیتواند در مدت چند ساعت آسمانهای هفتگانه را طیکند. روح بیشترین سرعتی را که میتواند بپیماید، همان است که جبرئیل پیموده (البته باز هم به احتمال از طریق کرمچاله ها و نه به گونهای عادّی)، و بازهم از همراهی با حضرت بازماندهاست. یعنی سیصد هزارکیلومتر در ثانیه، که فصلمشترک سرعت ملائکه و روح است. به همین دلیل نزول ‹ملائکه› و ‹روح› در فرهنگ قرآن، معمولاً باهم است؛ چون از یک جنس و سنخ هستند؛ یعنی هردو نوری اند، و کوانتمی نیستند.
این موضوع را از آیه 5 سوره سجده نیز میتوان دریافت. خداوند در این آیه میفرماید که انجام رفتوبرگشت یک کار کیهانی، (که معمولاً انجام اینگونه امور با جبرئیل است) هزار سال زمینی طول میکشد؛ و با توجه به آیه پس از آن میخواهد بگوید که دانای ریزهکاریهای دو بخش کیهان، یعنی جهانهای ‹پیدا› و ‹پنهان› هم اوست؛ که ‹عزیز› است و ‹رحیم› است؛ و در مشکلات و پیچیدگیها، از او و کلام او یاری بجویید.
بازگشتها:
1ـ مجله نجوم ـ شهریور 84
2- ماهنامة فضا ـ دی و بهمن 1370ـ مقالة تونلی به جهان دیگر
3 ـ روزنامة شرق، 16/10/83
4ـ تاریخچة زمان ـ هاوکینگ – صفحة ده(مقدمه) و نیز میتوان به کتاب ماده، انرژی و جهان هستی ـ مبحث ‹اتّساع زمان› رجوعکرد.
سی ام تیرماه نودوهشت- احمد شمّاع زاده