هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

انسانی استثنائی!

انسانی استثنائی!

روشنگری:

اشخاصی همچون ویلیام جیم سایدیس و پسر دوازده ساله ای که اریک فون دنیکن در کتاب ارابه خدایان از او یاد میکند که در سن دوازده سالگی پزشک حاذق و مجربی شده بود به گونه ای که حتا نام و نشان دارو را برای درمان میدانست، و میدانست که آن دارو در کدام کشور و در کدام داروخانه وجود دارد، اینان را نمیتوان انسانهایی با هوش برتر نامید. اینان کسانی هستند که یک جن (مثلا جن پزشک در مورد پسر داوزده ساله) در جسم یک انسان به گونه ای استثنائی حلول کرده و اوست که این سخنان و این راهنمایی ها را میکند نه مغز این شخص.

یکی از دلایل این ادعا هم این است که معمولاً اینگونه افراد انسانهای عادی با حالتهای عادی نیستند و عمرشان نیز طبیعی نیست؛ بلکه مرگی زودرس دارند. البته جنها مانند انسانها، نیکوکار و بدکار دارند و اینگونه جنها از نیکانشان هستند.

حتا میتوان ادوارد کیسی، آمریکایی مشهور را نیز جزء این افراد به حساب آورد؛ که آگاهانه به خوابی مصنوعی میرفت و آنگاه دستوراتی پزشکی صادر میکرد که کسان بسیاری را شفا میبخشید. با این تفاوت که ادوارد کیسی با جن ارتباط برقرار میکرد؛ نه اینکه جن در جسمش حلول کند.

گفتنی است نباید از ارائه این نظر شگفتزده شوید؛ زیرا در گذشته ارتباط انسان با جن بسیار رخ میداده که قرآن کریم هم از این ارتباطها یاد کرده است.(به پژوهش جن در قرآن یا جن موجودی که از نو باید شناخت بازگشت شود) و به همین دلیل واژه دیوانه یعنی کسی که دیو(جن به زبان فارسی) در او حلول کرده، و مجنون یا جن زده(باز هم با همان معنا) به وجود آمده است.

احمد شماع زاده

از آنجا که ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۱۵ است، فردی که ضریب هوشی ۲۵۰ داشته باشد، قطعا نابغه محسوب می شود.

ویلیام جیم سایدیس، باهوش ترین فرد تاریخ بود که توانست در یک سالگی بنویسد، در ۵ سالگی به ۵ زبان رایج دنیا صحبت کند و در ۱۱ سالگی استاد دانشگاه هاروارد شود.


سایدیس در سال ۱۸۹۸ در آمریکا به دنیا آمد و در سن ۴۶ سالگی نیز از دنیا رفت.

او توانایی خارق العاده ای در یادگیری ریاضیات و زبان داشت. اولین بار به خاطر رشد مغزی زود هنگام، نامش بر سر زبان ها افتاد و بعدها به خاطر تمرکز بر روی ذهنش به شهرت رسید، اما در نهایت، خود را از انظار عمومی دور کرد و از ریاضیات هم دلزده شد و عقب کشید و با چندین نام مستعار مطلب مینوشت.

از دیگر ویژگی های او، این است که میتوانست در ۱۸ ماهگی نیویورک تایمز بخواند و در ۸ سالگی به ۸ زبان صحبت کند. جالب اینکه بعدها خودش زبان دیگری را به وجود آورد که نامش را VENDER GOOD گذاشت.

ناگفته نماند، ضریب هوشی انسان های نابغه بین ۱۵۵ تا ۲۰۰ است ولی سایدس در این زمینه رکورد باهوش ترین های دنیا را شکسته است.

برای نمونه بد نیست بدانید که ضریب هوشی گالیله را ۱۸۰ تخمین میزنند و ضریب هوشی بیل گیتس بنیان گذار شرکت نرم افزاری مایکروسافت نیز ۱۶۰ است.


خبرگزاری برنا، گردآوری: مجله آنلاین روزِ شادی

آیا رضاشاه دیکتاتور بود؟

آیا رضاشاه دیکتاتور بود؟


اشاره:

رضا شاه را مخالفانش با صفت دیکتاتور یاد میکنند. نویسنده در این نوشته کوتاه میخواهد بگوید هرکس را باید در شرایط زمانی و مکانی اش سنجید و پیرامون او قضاوت، و به او نسبتی منتسب کرد. وی معتقد است با توجه به شرایط داخلی و خارجی زمان به قدرت رسیدن رضا خان، اگر وی کمی کوتاهی میکرد و از شدت و حدت تصمیمها و کارهای خود میکاست، نمیتوانست ایران آن روز را به ایران پس از زمامداری خود برساند.


بخشهایی که به رنگ آبی بر متن مقاله افزوده شده است از نگارنده است.

فروردین 98- احمد شمّاع زاده

رضاشاه را اگر با عرف امروز بسنجیم، دیکتاتور بود. اما برای درک این مرد، باید به دو موضوع دقت کرد:
-
شرایط جهان در آن دوره
-
شرایط ایران در آن دوره

شرایط جهان:
-
همدوره رضاشاه در شوروی، استالین بود که برای تثبیت قدرت خود، ۱٫۵ میلیون نفر را اعدام کرد.
-
در همان دوره، در کشور ترکیه نیز ۱٫۵ ارمنی کشتار شدند.
-
همزمان، در ژاپن پانصدهزار دختر از منچوری ربوده شدند.
-
در دهها کشور دیگر نیز اوضاع بدتر از این بود.

با توجه به این شرایط، رضاشاه را باید یکی از دموکرات‌ترین سران حکومتهای جهان زمان خود نامید؛ که بدون کشتار مردم، و بدون قتل عام و نسل کشی به قدرت رسید!

در این زمینه: برگی از خاطرات نگارنده پیرامون رضاشاه

در دهه سی (1330) سالی برای سیزده به در با برادرم به قصرشیخ رفتیم. قصر شیخ خرابه ای بود که روزگاری شیخ خزعل، شیخ عربهای خوزستان در آن زندگی میکرد. این قصر در کنار مصب رودخانه کارون به اروند رود قرار داشت. برادر و دوستانش در آب شناکردند. من تنها به خرابه های قصر نگاه، و داخلش را نیز ورانداز میکردم که چیزی از آن باقی نمانده بود، و اکنون از آن هم کمتر در خاطرم باقی مانده است.

میدانیم که یکی از کارهای رضاشاه سروسامان دادن به کشور از طریق خاتمه دادن به حکمرانان محلی بویژه در مرزها بود.

مادرم در باره روش دستگیرکردن شیخ خزعل توسط رضاشاه سخنی داشت که شاید در تاریخ چنین نباشد ولی به هر روی او را با درگیری و خونریزی دستگیر نکردند.

مادر میگفت روزی رضاشاه که به خرمشهر آمده بود با کشتی گردشگردی نزد شیخ میرود به عنوان احوالپرسی. ولی به داخل قصرش نمیرود و او را دعوت میکند تا در حالی که روی آب در حرکتند با هم گفت و گویی داشته باشند و هوایی تازه کنند و چایی بنوشند. شیخ قبول میکند ولی دیگر او را به کاخش برنمیگردانند، بلکه به تهران میبرندش!! و تا آخر عمرش در حصر خانگی قرارش میدهند. و بدین ترتیب یکی دیگر از سران قبایل را از قدرت میاندازد.


شرایط ایران:
رضاشاه زمانی به قدرت رسید که ایران از لحاظ اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیت ملی در قهقرا به سر می‌برد:
-
وی زمانی شاه شد که یک سوم از جمعیت کشور در ماجرای قحطی بزرگ، از گرسنگی مرده بودند.
-
همچنین کشور هیچ درآمدی از نفت و گاز و منابع معدنی نداشت.
-
مملکت فاقد ارتش، پلیس و هر ارگان حکومتی و نظامی بود.
-
نیروهای تجزیه‌طلب از خراسان تا گیلان، از آذربایجان تا کردستان و از خوزستان تا بلوچستان با تمام قدرت داعیه جدایی سرداده بودند. اگر او با خشونت این گروهها را سرکوب نمی‌کرد، ایرانِ فعلی شامل کشورهای جمهوری سوسیالیستی گیلان، جمهوری دموکرات کردستان، آذربایجان، عربستان (خوزستان) و... می‌شد.

بر همه این خدمات بزرگ ملی، بیفزایید:
-
بنیان‌گذاری دانشگاه تهران،

سخنان بیژن حسابی در باره رضا شاه و تأسیس دانشگاه تهران از قول پدرش دکتر محمود حسابی مشهور به پدر ریاضی ایران را در لینک زیر ببینید:

https://www.youtube.com/watch?v=oED9gLBL9EU


- تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران،
-
بنیان‌گذاری ثبت اسناد و ثبت احوال، و اجباری کردن صدور شناسنامه،
-
لغو کاپیتولاسیون دوره قاجار برای انگلیس و روسیه،
-
ملی‌کردن جنگل‌ها و مراتع ایران،
-
براندازی سیستم خان‌سالاری و بستن حرمسرای قجری،
-
متحدکردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران،
-
بنیان‌گذاری سیستم بانکی کشور،
-
بنیان‌گذاری سیستم بیمه در ایران،
-
ساخت راه‌آهن سراسری،
-
تغییر تقویم رسمی از تقویم قمری به خورشیدی،

و ده‌ها اصلاحات و اقدامات ملی بزرگ و کوچک دیگر که باید توجه داشت، با توجه به جو سنتی و مخالفتهای جامعه مذهبی ایران در آن دوره، هرکدام از این اقدامات در نوع خود یک معجزه بود.

رضاشاه تنها یک بار تاجگذاری کرد و دیگر هرگز نه تاج نهاد و نه برتخت نشست. وی اولین حاکم ایران پس از اسلام بود که حرمسرا نداشت و در اولین روز سلطنتش حرمسرای بزرگ قاجاری را با ده‌ها زن و دختر تعطیل کرد. در حالی که میتوانست از خزانه مملکت به عیش و نوش بپردازد، اما این کار را نکرد. تنها یک سفر خارجی به ترکیه داشت.


در این زمینه: در کاخ- موزه ویلانوف ورشو- لهستان، که کاخ شاهی با همین نام بوده است، جایی است که گفته می‌شود رضاشاه یک شب را به عنوان مهمان در آنجا گذرانده است. الله اعلم


و تقریباً در تمام دوران پادشاهی خود به جای استفاده از تاج و لباس شاهی، یونیفرم نظامی و خدمت بر تن داشت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

بهمن انصاری (پژوهشگر تاریخ)
تابستان نود و پنج


فوبیا (Phobia)

فوبیا (Phobia)


هریک از ما از چیزی میترسیم. مانند ترس از بلندی، سرعت، عمق آب، تاریکی، تنهایی، سرطان، عنکبوت یا موش. تاکنون روانشناسان پانصد گونه ترس را تشخیص داده و دسته بندی کرده اند؛ ولی این فهرست بلندتر از این است و هرساله بلندتر هم میشود. با توسعه تمدّن، از مواردی همچون کامپیوتر، تروریسم، یوفوها یا ایدز نیز همواره میترسیم.


همگان احساس ترس را تجربه کرده و آن را به خوبی میشناسند. ترس موجب می‌شود تا قلب ما تندتر بزند، فشار خونمان ناگهانی بالا برود، دهان و گلویمان خشک شود، و عرق سردی وجودمان را فراگیرد. ترس، واکنش طبیعی بدن انسان نسبت به حالتی پراسترس یا خطرناک است؛ که گاهی میتواند عاملی برای به حرک درآوردن همه نیروهای بدن آدمی شود.

حالتهای ستایش برانگیز ترس، زمانی است که موجب بالارفتن سطح آدرنالین یک ورزشکار می‌شود تا نتایج بهتری بگیرد و یک شخص لاغر، بتواند بر حریف قدر خود چیره شود. گاهی احساس ترس برای ما خوشایند است؛ مانند هنگامی که یک فیلم وحشتناک را از تلویزیون تماشا میکنیم، یا زمانی که از یک صخره بالا میرویم.


از سوی دیگر، ترس میتواند همراه با احساس زیانباری نیز باشد:

ترس زیانبار و بسیار شدیدی که موجب شود نتوانیم به کارهای روزانه مان بپردازیم، «فوبیا» نامیده میشود. این برواژه از واژه‌ یونانی فوبوس گرفته شده و معنای آن ترسی بی‌پایه و وسواسانه و غیرقابل کنترلی است که تنها با واکنش نشان دادن نسبت به خطری واقعی، قابل قیاس است. به عبارتی دیگر، چنین احساسی تنها با واکنش شخصی «عادی» که به طور ناگهانی مورد حمله یک شیر واقع شده، قابل مقایسه است.


شخصیتهای مشهوری گرفتار فوبیا بوده اند. مایکل جکسون دارای فوبیا نسبت به میکروبها بود.(محمدرضا پهلوی شاه ایران نیز چنین فوبیایی داشت. - مترجم) آندره آغاسی، نسبت به عنکبوت فوبیا داشت. در گذشته، آلکاپون کانگستر مشهور از واکسن زدن به طور افراطی واهمه داشت؛ که پزشکها نتوانستند بیماری جنسی واگیردار سفلیس او را درمان کنند. هانس کریستین اندرسن نویسنده شهیر دانمارکی، نسبت به آتش وسواس داشت، و نویسنده لهستانی بالسواو پروس از تندر و توفان میترسید به گونه‌ای که هرگاه توفانی میآمد او توی کمد لباس قایم میشد.


طبق آمار، در حدود60% مردم، (بویژه زنان که آسیب‌پذیرتر از مردان در برابر استرس هستند.) از فوبیاهای گوناگونی رنج میبرند:

مشهورترین فوبیا، کلاوستروفوبیا (Claustrophobia)، یعنی مشکوک بودن و واهمه داشتن بیش از حد نسبت به جاهای بسته است. پس از آن، اگورافوبیا (Agoraphobia)، یعنی ترس از محلهای باز و وسیع است. نوزوفوبیا (Nosophobia)، ترس شدید از بیماریهاست. تکنوفوبیا (Technophobia)، ترس بیجا از اختراعات تازه و تکنولوژی است؛ و دنتوفوبیا (Dento phobia) ترس شدید از دندانپزشک است.


داشتن یک فوبیا، ممکن است واقعاً دردسرساز شود. کسانی که از اگورافوبیا رنج میبرند، برای رفتن به جاهای دور، از اینکه خانه خود را ترک کنند، واهمه دارند. خیابانها آن‌ها را میترساند و فکر میکنند غیرممکن است سوار اتوبوس یا مترو شوند و به خانه برگردند.

%4 مردم هم گرفتار فوبیای اجتماعی هستند. این‌ فوبیا، گونه‌ای افراطی از شرم داشتن است که قربانیان آن، نمیتوانند در جامعه و جاهای شلوغ حضور داشته باشند. آنان از تماس و داشتن رابطه با دیگران، و از حضور در محلهای شلوغ، رستورانها، سوپرمارکتها، یا پارکها میهراسند. درنتیجه، هم زندگی خصوصی، و هم زندگی حرفه‌ای آنان ناکارامد میشود. بدین ترتیب، جوانان این گروه، تمایل به بسته شدن مدرسه دارند. به دلیل ترس از احساس حقارت در برابر همکاسهای خود، رابطه خود را با همسالان خود قطع میکنند، مدرسه گریز می‌شوند و تمایل به رها کردن درس و مدرسه پیدا میکنند.

کسانی که احساس میکنند دارای گونه‌ای از فوبیا هستند، هم میتوانند بر علیه آن بستیزند و هم میتوانند تابع آن شوند. روانشناسان میگویند آنانی که عمداً و آگاهانه از حالتها و چیزهایی که محرک ترس زیادشان هستند دوری میکنند، مشکل را بدتر هم میکند. زندگیهایشان تبدیل به کابوس میشود؛ ترسهایشان افزایش مییابد، آنان از افسردگی رنج میبرند و در بیشتر موارد، به خوردن انواع قرصها، آرامبخشها و مشروبهای الکلی معتاد میشوند. بنابراین آنان باید تشخیص دهند که تنها درمان پزشکی کامل میتواند آنان را از احساس ترس بیجا (فوبیا) رهایی بخشد.


این نوشته‌، ترجمه بخشی زیر عنوان (Fears and Phobias) از کتاب کم حجمی است که خانمی لهستانی به نام «مارگریت چشلاک» به زبان انگیسی، و به منظور تدریس زبان انگلیسی در سال 2003 گرداورده و انتشار داده است.

پایان ترجمه: پانزدهم آبان نودوشش، (ششم نوامبر 2017)

احمد شمّاع زاده

موسی صدر: قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع)

موسی صدر: قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع)


حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی می‌کنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند».

▪️«ولی دسته سوم که خطرناک‌ترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداری‌های بی‌ارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.

▪️من از خودم و شما سؤال می‌کنم ما از روز عاشورا چه بهره ای برده‌ایم؟ چه سودی به دست آورده‌ایم؟ چه استفاده‌ای در عرصه عمومی و چه استفاده‌ای در زمینه فردی برده‌ایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه می‌کنند و حسین را می‌کشند؟»

▪️«روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهم‌تر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه می‌کنیم ولی در عین حال حسین را نیز می‌کشیم زیرا تلاش می‌کنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نباشیم».

منبع: کتاب سفر شهادت، گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت