هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

شیعه و سنی، وحدت قرآنی یا هوای نفسانی؟

شیعه و سنی، وحدت قرآنی یا هوای نفسانی؟

احمد شماع زاده

یکی از مهمترین شخصیّتهایی که موجب شکاف بیشتر میان شیعه و سنی شده شیخ عباس قمی است؛ وی با ریزه کاریهای ویژه ای که در تدوین و تنظیم کتاب مفاتیح الجنان به کار برده، و از آنجا که مفاتیح الجنان پس از قرآن کریم در قریب به اتّفاق همه خانه های شیعیان وجود داشته و دارد، بیشترین تأثیر را بر تفرقه میان شیعه و سنی گذارده است. در بخش پیوستهای پژوهشی زیر عنوان بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنی با پرسش و پاسخی از کارشناس حدیث، ثابت شد که وی عامدانه و به دلیل دشمنی اش با اهل سنّت، موجب شده شیعیان از بسیاری ثوابها محروم بمانند:

پرسش: علمای اهل تسنن تأکید بسیاری دارند بر روایتی از رسول اکرم(ص) که فرموده هرکس شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد، گویی همه سال را روزه بوده. ولی مفاتیح الجنان در این زمینه ساکت است. خواستم بدانم شما میتوانی از میان کتابهای علمای بزرگ شیعه چنین حدیثی را در بیاورید تا بدانیم مرحوم شیخ عباس قمی از جمله کسانی است که فاصله شیعه و سنی را زیادتر کرده است یا نه؟

پاسخ: حدیث روزه ماه شوال را در منابع کهن شیعی(بجز الغارات) نیافتم ولی به نقل از الغارات در بحارالانوار، مستدرک الوسائل و جامع الاحادیث بروجردی آمده است. جالب اینکه در نقل شیعی، این سخن پیامبر را امام علی برای محمد بن ابی بکر مکتوب کرده است.

بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 94 - ص 108 - 46


این تنها یک نمونه بود و از این‌گونه نمونه ها بسیارند:

نمونه دوم: اهل تسنن ثواب بسیار فراوانی را برای نماز عندالفجر قائلند؛ ولی شیعیان به طور کلی از چنین موضوعی بی اطلاعند. این نماز دو رکعت است که همزمان با فجر خوانده میشود؛ و پس از آن، نماز صبح را میخوانند، البته این نماز بیشتر مناسب کسانی است که پیش از فجر مشغول نماز نافله و یا نمازهای شفع و وتر هستند. علمای اهل تسنّن، توصیه اکید عمل به این نماز را با نقل از یک یا چند راوی از رسول اکرم (ص) برای مخاطبانشان نقل میکنند.

نمونه سوّم: جایگزین کردن زیارت عاشورای جعلی (توسط غالیان یا جعالان زیارت و حدیث) به جای اصلی، و به حاشیه بردن زیارت عاشورای اصلی زیر عنوان زیارت عاشورای غیرمعروفه.

نمونه چهارم: وی در مورد اعمال شب بیست و هفتم تنها به سه سطر!! نوشته و دعا اکتفاکرده و حتّا ننوشته است که این شب یکی از شبهای قدر است؛ بلکه این شب عظیم را به مانند شب قدر وصف کرده است؛ و راضی شده این حقیقت را بپوشاند که کتابهای شیعیان و روایات شیعی این شب را یکی از شبهای مهم قدر دانسته اند؛ تنها به این دلیل که اهل تسنن تأکیدشان بر شب قدر بودن آن بسیار زیاد است.

نگارنده به یاد دارد در سالهایی دور، یک روحانی میانسال شیعه، در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان بر منبر این موضوع را به میان کشید که: امشب شبی است که احتمال قدر بودنش بسیار زیاد است و روایات زیادی در این زمینه وارد شده است.

از سوی دیگر در دعاهای روزهای ماه رمضان که راوی آنها ابن عباس از رسول اکرم (ص) است، میبینیم تنها در دعای روز بیست و هفتم این گونه آمده است: اللهم ارزقنی فیه فضل لیله القدر... این جمله نشان میدهد که رسول اکرم(ص) توجه خاصی به این شب داشته اند.

***

از سوی دیگر علمای برخی فرق اهل تسنن، مشوق دشمنی، کینه ورزی و نابودی شیعیان شده اند:

مثلاً برخی علمای وهابی بر چه مبنایی فتوای مهدورالدم بودن شیعیان را صادرمیکنند و فتوای بزرگان اهل تسنن همچون شیخ محمد شلتوت را نادیده میگیرند و موجب میشوند تا شماری افراد نادان با فتوای آنان گمراه شده و به روشهای انتحاری پیر و جوان، کوچک و بزرگ شیعیان را در مسجد و به هنگام نماز و یا زیارت بکشند؟ اگر کسی مشرک هم باشد، قرآن دستور قتل او را صادر نکرده؛ بلکه آتش جهنم را به او وعده داده است. شمایان چگونه و با جه حقّی و از سوی چه کسی دستور قتل عام را برای شیعیانی که فریب خورده غالیان هستند و عقایدی شرک آلود دارند صادر میکنید؟

سیاست استعماری انگلیس طی دویست تا سیصد سال گذشته همواره در پی عملی کردن شعار تفرقه بیانداز و حکومت کن! (تفرّقوا تسیّدوا) (Divide and Rule) بوده است. قرآن کریم که در بسیاری موارد آینده را پیشبینی کرده است در این زمینه هزار سال پیش از آغاز سیاست انگلیس مسلمانان را رهنمون شده است:

واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا

همگی به ریسمان یگانه الهی چنگ زنید و پراکنده مشوید!

این رهنمود الهی که وحدت امت اسلامی را توصیه میکند، ما را به معنای توحید که پایه و مایه اسلام است ره مینمایاند. توحید به معنای یکی کردن هدفها، نیتها، کردارها، و همه برای رسیدن به او (و الیه المصیر) است. اویی که همه برای اوییم و به سوی او بازمیگردیم. اگر معتقد به توحید و پیرو ابراهیم خلیل الله، آن منادی توحید و وحدت جوامع الهی، بی توجه به نوع دین آنها هستیم، باید که با او همنوا شویم، از دلبستگیهای نفسانی، خودبینی و خودپسندی ببریم و بگوییم:

ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین

آنگاه که از ریسمان الهی دور شدیم، یقیناً از خداوند و راه و روش او دور شده ایم که این خلاف سنن الهی و هدفمندی آفرینش است. وحدت، سنت الهی است، و تفرقه مخالفتی آشکار با سنت الهی، و روشی است که خودخواهی و خودبینی منشأ آن است و نه خداوندگار. وحدت راه است و تفرقه بیراهه! وحدت مایه انسجام و هدایت یافتگی جامعه است؛ و تفرقه موجب از هم گسستگی و گسیختگی جامعه و امت اسلامی و مانعی بر سر راه رشد و تعالی انسان است!

انسان باید تا چه اندازه از فرهنگ و هدایت الهی دور باشد تا راه راست وحدت را واگذارد و به کجراهه و بیراهه تفرقه پاگذارد!

وصیت منادی وحدت جامعه مسلمانان علی علیه السلام که بیست و پنج سال برای وحدت جامعه مسلمین سکوت اختیار کرد این است که : الله الله یا عبادالله اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم

ای بندگان خدا! شما را سفارش اکید میکنم که پرهیزگار باشید (از خودپسندیها و خودمحوریها دوری گزینید) و در کارهایتان نظم را رعایت کنید.

ولی آیا تقوی بدون انگیزه ای برای وحدت امت مسلمان امکانپدیر است؟ آیا انسان میتواند با خوی تفرقه انگیز متقی شود و متقی بماند!؟ و آیا با تفرقه و پراکندگی میتوان نظم جامعه را برقرار ساخت؟

نتیجه آنکه:

وحدت رکن رکین جامعه ها و امت اسلامی، و تضمین کننده بقاء و پایداری آن است. به همین دلیل هر دشمنی برای چیره شدن بر جامعه ای در آغاز میان مردم آن جامعه تخم نفاق و جدایی میپراکند تا با از میان رفتن پیوندهای همبستگی آن جامعه بتوانند زمینه های فروریختگی، از همگسیختگی و نابودی آن جامعه را فراهم آورد.

پس شایسته آن است که با قرآن همنوا شویم و آوای وحدت واقعی! سردهیم و به این آیت الهی چنگ زنیم: واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا

تاریخ اولین نگارش: سال 1367

نگارش دوم، تایپ و انتشار: رمضان 1435 - تیر 1393)

نگارش و ویرایش سوم: آبان 1400

احمد شمّاع زاده

بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنّی

بسم رب الصالحین و الصدیقین

بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنّی

والذی جاء بالصّدق و صدق به اولئک هم المتقون(زمر:33)

(آنکه راستی آورد و درستی آن را ثابت کرد همانان پرواپیشگانند.)

وضو

اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین(مائده: 6).

در طول زندگی هرگاه به هنگام خواندن قرآن به این آیه میرسیدم پیش خود میگفتم آیه خیلی روشن است؛ چرا سنیها پاهای خود را میشویند و بر ما که مسح میکشیم خرده میگیرند؟ ولی اگر در آیه دقت کنیم درمییابیم که رؤس مجرور است(دلیلش این است که ب آن را مجرور کرده) ولی ارجل منصوب است. اگر آیه را ادامه دهید میبینید که در مورد تیمم چنین آمده است: فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه. پس مسح بکشید رویها و دستان خود را از آن(خاک). ولی وجوه و ایدی هر دو به واسطه ب مجرورند. اگر ارجل به واسطه برؤوسکم مجرور بود میشد به مسح کردن ربطش داد ولی چون منصوب است تنها به پیش از وامسحوا برمیگردد. یعنی خداوند گفته فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین(بشویید رویهایتان را و دستانتان را تا آرنج و پاهایتان را تا دو استخوان برجسته) ولی چون خواسته است ترتیب وضو را نیز یاداور شود مسح سر را پیش از شستن پا آورده است.

برهان قاطع دیگری: همان گونه که خداوند در مورد مسح سر در وضو و مسح صورت و دستها در تیمم حد مسح را مشخص نکرده و به سنت و عقل واگذار کرده است اگر منظور نظر خداوند مسح کشیدن پا بود هیچ لزومی نداشت تا حد آن را مشخص کند. پس به یقین منظور خداوند شستن پا بوده که حد آن را نیز مشخص کرده است. گذشته از اینکه مسح کشیدن پا تا کعبین بی معنا و ناممکن است و خداوند در قرآن کریم همواره از بیان سخنان بیهوده پرهیز کرده است زیرا قرآن کتاب ایجاز است و نه کتاب افزون گویی.

نکته ها:

در سفر حج روزی پیرمردی ترک چون دید که من مسح پا میکشم لبخند معنی داری زد و سری تکان داد از سر تعجب و بلکه تمسخر!

البته شستن پا در بسیاری جاها مخصوصا در مناسک حج بسیار مفید و بجاست که اگر نمیشستند بوی گند پاها همچون مساجد و نمازخانه های شیعیان دماغ و دماغ(مخ) را میآزرد.

روزی در وضوخانه مسجد اهل تسنن دیدم جوانی روی جوراب مسح کشید. چون اولین باری بود که چنین صحنه ای را میدیدم به خود گفتم جوانان اهل تسنن کارهایی میکنند که حتا شیعیان هم نمیکنند!! مدتی گذشت و روزی در همان مسجد کتابی را دیدم که از سوی یک افغانی برای جوانان خلاصه الاحکام را به زبان فارسی نوشته بود. در باره وضو مطلب زیر نظر مرا جلب کرد و دانستم که آن جوان از خود و از روی تنبلی آن کار را نکرده بوده:

مسح بر موزه

موزه نوعی پاپوش است که پا را تا بجلکها(منظور همان کعبین عربی است- نگارنده) بپوشاند. مسح بر موزه برای مسافر به مدت سه شبانه روز و برای غیرمسافر به مدت یک شبانه روز جایز است.

اگر در صدر اسلام مسلمانان پاهای خود را نمیشستند چه میشد؟!! با آن امکانات قدیمی و نبودن سنگفرش و آسفالت و نیز نبودن کفشهای خوب و پوشیدن نعلین و بی پولها که همان را هم نداشتند و نیز به هنگام باران و غیره...

شستن پا مزایای روحی- روانی- جسمی دیگری نیز دارد که تا بدان عمل نکنید متوجه نمیشوید. هنگامی که پا شسته میشود برخی سموم بدن که از پاها خارج میشوند شسته میشوند،(همانها هستند که در برخی کسان زیاد و یا بسیار زیاد است و موجب ناراحتی دیگران میشود) و موجب میشود انسان احساس شادی- راحتی و سبکی کند؛ بویژه هنگام آغاز کردن نماز. همچنین موجب آماده شدن کف پا برای بیرون ریزی دیگر سموم میشود. یعنی همچون حجامت و این خود حجامتی جزئی است که هر روزه چند بار تکرار میشود!! الله اکبر

یکی از روایاتی که در مورد اعمال شب زفاف وارد شده این است که داماد پاهای عروس را بشوید. همین کار را یک هنرپیشه آمریکایی در یک فیلم سینمایی انجام داد که با شگفتی متوجه شدم برخی دستورهای امامان ما چقدر عالمانه بوده است. البته این مورد ممکن است تاریخی کهن داشته باشد که در عصر ما کمتر به آن عمل میشود.



شستن دستها: آیه قرآن در این زمینه به گونه ای است که به نظر میرسد دستورهای علمای هر دو طرف درباره شیوه وضو به لجبازی بیشتر شبیه است تا استنباط فقهی. چرا لجبازی؟

زیرا آیه قرآن من (از) را مشخص نکرده و خداوند خواسته حد وضو را مشخص کند نه شیوه را. اگر خداوند میخواست شیوه را هم (به جز ترتیب) یاداور شود میگفت من... الی... ولی من را در نظرنگرفته و تنها به الی و حد شستن اکتفا کرده است.

با یک مثال ساده موضوع بسیار روشن میشود: پدری به فرزند خردسالش میگوید برو پاهایت را تا زانو بشوی. پدر تشخیص داده که پاهای فرزندش تا زانو کثیف شده یا معمولا میشود و به روش شستن کاری ندارد. نمیگوید از بالا یا وسط یا پایین بشوی ولی عقل ایجاب میکند برای شستن پا از بالا بشوید و به پایین برسد. همین موضوع در باره وضو صادق است. اگر وضو ارتماسی بود عقل میگوید دستت را در آب فرو کن. میشود از پایین به بالا و هنگام بیرون آوردن از بالا به پایین. ولی اگر وضو عادی بود درستتر و راحتتر آن است که از بالا به پایین شسته شود.

بنابراین آن عالم شیعی که میگوید اگر وضوی ارتماسی خواستید بگیرید اول آرنج را وارد کنید (که با استدلال خودشان در مورد وضوی عادی نیز در تضاد است!) و علمای سنی که میگویند وضو را از انگشتان شروع کنید هر دو با یکدیگر لج بازی میکنند و استنباط آنان مبتنی بر قرآن نیست؛ یعنی دلیل و ریشه قرآنی ندارد! البته علمای اهل تسنن مدعی اند که سنت رسول اکرم(ص) چنین بوده است.

نکته ای مهم: جالب اینجاست که چون نه آیه ای و نه روایتی (چه صحیح و چه نادرست) درباره چگونگی غسل کردن نداریم، هیچ اختلافی هم میان شیعه و سنی در این زمینه وجود ندارد و هر دو فرقه به سنت رسول گرامی عمل میکنند!! الله اکبر...

ولی چه میشد اگر در زمینه غسل هم مانند وضو اختلاف وجود داشت و علمای شیعه هنگامی که در رساله های عملیه خود به غسل ارتماسی میرسیدند، مینوشتند باید با سر در آب شیرجه بزنید! (راه دیگری وجود ندارد). از همین نکته نیز میتوان متوجه شد که نظر علمای شیعه در مورد وضوی ارتماسی نه تنها قرآنی نیست که معقول هم نیست.



نماز جمع

رسول گرامی اسلام نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. ولی در طول زندگانی ایشان رخ داده و پیشامد کرده که برخی گاهها نمازهای ظهر و عصر را و مغرب و عشاء را جمع (بدون رعایت کردن زمان دقیق) میخوانده اند که این موضوع در کتابهای اهل سنت (صحیحین مسلم و بخاری) نیز وجود دارد و آنها منکر آن نیستند.

اهل تسنن به شیوه معمول رسول گرامی عمل میکنند، ولی علمای شیعه به استثناءهای عمل ایشان عمل میکنند و برای راحتی شیعیان مجوز جمع خواندن را صادر کرده و در طول تاریخ چند صد ساله اخیر به آن عمل کرده اند. به گونه ای که اکنون اگر کسی نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت بخواند به او میگویند: چرا مثل سنیها نماز میخوانی!!

آیا میدانستید که امام حسین در روز عاشورا نماز ظهر را خوانده و به هنگام نماز عصر شهید شده است؟!! این موضوع را از یک طلبه جوان دانستم. زیرا بیان این گونه حقایق با عملکرد امروزین شیعه هماهنگی ندارد! از این موضوع نیز مشخص میشود امام حسین و دیگر ائمه اطهار نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. پس ما چگونه شیعه ای هستیم که از ائمه خود هم پیروی نمیکنیم!!؟

مشکل هر دو فرقه در مورد نماز جمع آن است که به سنت رسول اکرم عمل نمیکنند.

سنت رسول اکرم(ص) آن است که بر اساس قاعده نمازها را در پنج نوبت بخوانیم و بر اساس استثناء به تناسب موقعیت و زمان گاهگاهی جمع بخوانیم؛ ولی میبینیم که در میان شیعه وقتی جواز جمع خواندن صادر میشود، دیگر هیچگاه نمازها را در پنج نوبت نمیخوانند، حتا اگر هیچگونه کاری نداشته و در خانه پای تلویزیون نشسته باشند!!

اهل تسنن نیز به استثناء های سنت رسول اکرم(ص) توجه نمیکنند. مثلا در مساجد اروپا امامان جمعه حاضر میشوند خیل عظیم جوانانی که برای نماز جمعه آمده اند متفرق شوند ولی نماز عصر را پیش از موقع برقرارنمیکنند و یک نماز جماعت عظیم با ثواب جزیل از دست میرود. شیعیان از این طرف افتاده اند و سنیان از آن طرف!!



وقت نماز مغرب

یکی از اختلافهای مهم در فقه شیعه و سنی که برخی گاهها (مثل هنگامی که بخواهند با هم افطار کنند.) مشکل ساز هم میشود مربوط به همین موضوع است. علمای شیعه غروب آفتاب را برای نماز مغرب مجاز نمیدانند، بلکه هنگامی را که هوا تاریک میشود و سرخی خورشید از میان میرود(کم و بیش بیست دقیقه پس از غروب) وقت نماز مغرب میدانند.

در برابر آنان علمای اهل تسنن میگویند:

رسول خدا(ص) پس از غروب آفتاب نماز میخوانده و روزه را افطار میکرده و این روند پس از رحلت ایشان در طول تاریخ جریان داشته و عمل میشده، و روش شیعه بدعت است و سندیتی ندارد.

به نظر میرسد این مورد هم پس از دوران ائمه اطهار علیهم السلام به فقه شیعه افزوده شده باشد؛ زیرا شواهد فراوانی هست که امامان شیعه بر خلاف سنت جد بزرگوارشان عمل نمیکرده اند.

از سوی دیگر هم در قرآن اهمیت طلوع و غروب آفتاب ذکر شده و پیامبر را به دعا و نیایش پیش از طلوع و غروب فراخوانده (آیه سی و نهم سوره ق) و هم به تبعیت از قرآن کریم برای ائمه اطهار نیز غروب آفتاب بسیار مهم بوده که دعاهای زیادی به عنوان ذکر پیش از طلوع و غروب آفتاب از آنان نقل شده است. برخی از آنها در مفاتیح الجنان نیز موجود است.

بنابراین بسیار بجاست که این نتیجه گرفته شود که خداوند برای این وقت عزیز و مهم دستور به نماز داده باشد و نه زمانی که ربطی به غروب آفتاب و جایگاهی در سنت و قرآن ندارد.

دلیل روشن دیگری از خود شیعه در این زمینه توجه به وقت نماز غفیله است که مخصوص شیعیان است و اهل تسنن نماز غفیله نمیخوانند.

در مورد بهترین وقت نماز غفیله در روایات شیعی آمده است که این نماز را زمانی بخوانید که هنوز سرخی آفتاب در آسمان از میان نرفته باشد.

از همین نکته نیز میتوان فهمید که وقت نماز مغرب برای امامان شیعه چنان بوده که نماز مغرب را پس از غروب آفتاب به جا میآورده اند و هنگامی که هنوز سرخی خورشید در آسمان بوده نماز غفیله را پس از نماز مغرب میخوانده اند

از آنجا که این نماز یکی از تعقیبات نماز مغرب است و نمیتوان آن را پیش از نماز مغرب خواند، معلوم میشود تعیین زمان نماز مغرب در فقه شیعه (پس از تاریک شدن هوا و از میان رفتن سرخی خورشید) که ممکن است تاریخ کهنی هم نداشته باشد، نادرست است.

گفتنی است هر دو فرقه وقت نماز غروب را مغرب میخوانند که اسم مکان است! ولی عنوان دیگر نمازها، نشان از زمان دارند: صلوة الفجر(صبح)- ظهر- عصر- عشاء؛ که احتمالاً از آغاز طلوع اسلام چنین بوده و کسی هم در آن تجدید نظر نکرده است.

طلوع فجر در کشورهای شمالی نیمکره شمالی

در این گونه کشورها مدتی از تابستان طلوع فجر فریب دهنده است و خیط الاسودی وجود ندارد (طبق آیه حتّى یتبیّن لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود)؛ به گونه ای که چند ساعت مانده به فجر واقعی هوا به طور ثابت روشن است. در جدولهای اوقات شرعی که برای شیعیان تنظیم شده وضعیت فجر نامشخص و شیعیان بلاتکلیفند. ولی در جدولهای اوقات شرعی اهل تسنن چنین مشکلی وجود ندارد و آنان این مسأله را برای خود حل، و تکلیف مسلمانان را روشن کرده اند:

آنان برای رفع مشکل، فجر را زمانی قرارداده اند که پس از آن بر روشنی هوا افزوده میشود. یعنی چون سود و اسودی وجود ندارد، ملاکشان تبدیل شدن بیض به ابیض است.

نماز مسافر

تنها آیه ای که مربوط به نماز مسافر(در زمان ناامنی) میشود چنین است: واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا ان الکافرین کانوا لکم عدوّاً مبیناً(نساء: 101- هنگامی که مسافر بودید پس نیست بر شما گناهی که از نماز خود بکاهید اگر از فتنه کافران در امان نباشید. همانا کافران دشمن آشکاری برای شما هستند.) یعنی اگر در امان نبودید میتوانید(مختارید و مباح است) نماز را شکسته بخوانید. سوی دیگرش این است که هنگامی که از یورش کافران ترسی ندارید لزومی ندارد در سفر نماز را قصر(شکسته) بخوانید.

خداوند در آیه بعدی(102) این آیه را شرح و بسط داده و راهنمایی کرده: به هنگامی که در جنگ هستید یا از کید دشمنان در امان نیستید چگونه نمازتان را چه کامل، چه قصر(شکسته) به جا آورید.

اگر با دقت به آیه قرآن نگریسته شود متوجه میشویم که خداوند پیرامون نماز مسافر در قرآن کریم چیزی بیان نکرده، مگر اینکه آیه را ناقص بخوانیم (واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه...).

دلیل اهل تسنن برای نماز شکسته در سفر، سنت رسول اکرم(ص) است (نه آیه قرآن) که ایشان این کار را میکرده اند. شاید در آن زمان ایشان و همراهان از کید کافران در امان نبوده اند.

نکته مهم: اهل تسنن مختارند که به آیه قرآن عمل کنند یا به سنت؛ و شکسته خواندن را واجب نمیدانند. دلیلی هم وجود ندارد که واجب باشد، زیرا ممکن است اگر رسول اکرم هم در زمان ما حاضر بودند، نماز را دستکم در سفرهای راحت و بی مشقت، شکسته نمیخواندند. ولی چرا شیعه در این زمینه خاص تنها به سنت هزاروچهارصد سال پیش و زمانی که امنیت کمتر بوده عمل میکند و آن را واجب میداند و به آیه قرآن هیچ توجهی ندارد، بسیار شگفت انگیز است!!

البته در این زمینه یک تفاوت کلی و مهم دیگری میان شیعه و تمام فرق سنی مذهب وجود دارد که مسافت و حد ترخص سفر است که بسیار متفاوت است!! در میان علمای شیعه چهار فرسخ و در میان علمای اهل تسنن طبق سنت رسول اکرم پانزده فرسخ شرعی (هشتاد و سه کیلومتر) است و بدین ترتیب معنای "سفر" میان این دو دیدگاه تفاوت کیفی!! نیز مییابد و مسافر شیعه چهار فرسخی، خود حس میکند که مسافر نیست.

مهمتر از مسأله نماز مسافر مسأله روزه مسافر است که در فقه شیعه برای شیعیان بسیار مشکل ساز بوده است، بویژه آنگاه که با موضوع بلاد کبیره و حد ترخص چهار فرسخ نیز ادغام شود. هنوز یادمان نرفته است که مردم ایران بویژه مردم تهران در مورد نماز و روزه مسافر چه مشکلاتی را از سرگذراندند.



نماز تحیت مسجد

اهل تسنن از کودکی آموخته اند هنگامی که به مسجد وارد میشوید دو رکعت نماز به عنوان سلام به مسجد اقامه کنند و همگی بدون استثناء این کار را میکنند. ولی بسیاری از شیعیان از چنین موضوعی حتا آگاهی ندارند، چه رسد به عمل و این ناآگاهی به روش و منش عالمان شیعه برمیگردد و مردم مقصر نیستند.

چند نکته:

روزی از امام جمعه سنی مذهبی پرسیدم به هنگام خواندن خطبه چرا آنانی که دیر میرسند مسقیما به خطبه توجه نمیکنند و پس از ورود نماز تحیت میخوانند؟ درصورتی که گوش دادن به خطبه ثوابش بیشتر است.

در پاسخ گفت: زیرا پیامبر اکرم فرمود: اگر هنگام خطبه هم وارد شدید نماز تحیت را بخوانید هرچند به اختصار.

شیعیان عرب زبان اگر نه همواره، دستکم برخی وقتها نماز تحیت مسجد میخوانند.

مسیحیان متدین به هنگام گذر از برابر کلیسا، حتا اگر در اتوبوس باشند تعظیم میکنند و صلیب میکشند. کدام شیعه را دیده اید که به هنگام گذر از برابر مسجد تعظیم کند؟ ما تنها به هنگام گذر از بارگاه امامان و امامزادگان و سادات خاص سلام میدهیم!!


نظم در نماز نمازگزاران

یکی از تفاوتهای مهم میان نماز شیعه و نماز سنی نظم صفهاست. هرگاه گروهی نمازگزار را دیدید که گشاد گشاد ایستاده اند، و صف آنان بی نظم است؛ یقین کنید که شیعه هستند و اگر به گونه ای منظم به یکدیگر چسبیده بودند، آنگونه که قرآن میفرماید کانهم بنیان مرصوص بدانید که آنان سنی هستند.

میگویند یک ژنرال آمریکایی از افسر مادون خود میپرسد برای به صف کردن دو هزار سرباز چقدر صرف میشود؟ افسر میگوید دو ساعت. ژنرال میگوید دو میلیون مسلمان در مکه ظرف دو دقیقه به طور منظم به صف میشوند و تو میگویی برای دو هزار نفر دو ساعت؟ آنها چکار میکنند از آنها یادبگیر!!

آیا میدانید امام جمعه یا جماعت چه میگوید که همه به سرعت منظم میشوند؟ او در هر نمازی پس از بیان اقامه نماز رو از قبله برمیگرداند و رو به جماعت میگوید:

سووّا صفوفکم انّ تسویة الصّفوف من اقامه الصّلوه(صفهایتان را درست و مرتب کنید. همانا درست و مرتب کردن صفها جزئی از برپاداشتن نماز است) یقینا جزئی از نماز است و بدون نظم، نماز جماعت مهمترین ویژگی جمعی خود را از دست میدهد.

دومین نشانه نظم در نماز، مربوط به پیشی نگرفتن مأموم از امام جماعت است که در میان شیعه کمتر کسی به این امر توجه دارد و کمتر میتوان صفهایی را دید که همه با هم به رکوع و سجود بروند و یا از رکوع و سجود سربراورند. هرچند گاهگاهی امامان جماعت این نکته را یاداوری میکنند، ولی از آنجا که اهمیت آن را همواره و به خوبی به نمازگزاران گوشزد نمیکنند کمتر به آن عمل میشود. ولی در میان اهل تسنن پیشی گرفتن از امام جماعت بسیار به ندرت پیش میآید آنهم از روی سهو از سوی جوانان. در این زمینه امام جماعت پیش از شروع نماز مانند مورد پیشین میگوید: لا تسبقوا فی الصلوه ...

سومین اختلاف از نظر نظم نماز بی نظمی صوتی است. شیوه درست نماز جماعت آن است که نماز بدون سروصدا انجام شود. البته امام جماعت در نمازهای ظهر و عصر تکبیرها را به منظور اعلام وضعیت نماز برای مأمومین بلند ادا میکند. میتوان گفت این شیوه در میان شیعیان بسیار کم رعایت میشود.


تکبیره الاحرام

امام جماعت پس از آنکه تکبیر گفت همه نمازگزاران بلافاصله پس از وی با هم تکبیر میگویند. این تکبیر همگانی یقیناً هم خدا و فرشتگان را خشنود میکند و هم تکبیرگویان و شنوندگان را. جواد مجابی در قوم به حج رفته که سفرنامه حج اوست این تکبیر گروهی و نیز آمین گفتن پس از پایان سوره حمد را به گونه ای زیبا ترسیم کرده است که نگارنده پس از گذشت سی سال هنوز آن توصیف را فراموش نکرده ام.

شیعیان عرب زبان نیز تا اندازه ای نمازشان به دیگر مسلمانان شباهت دارد. یعنی صفهایشان نظم بیشتری دارد و تکبیره الاحرام را همه با هم میگویند و نماز تحیت میخوانند. و اما چه بگویم از دیگر شیعیان که با یکدیگر صحبت میکنند و تا هنگام رکوع امام جماعت یکی یکی تکبیر میگویند(مخصوصاً خانمها)!! چه عادت زشتی!! و چه بی احترامی زشتتری نسبت به نماز و خدا!!


مهر گذاری

چندین سال پیش در مسجد یک کشور اروپایی هنگامی که مهر گذاشته بودم و نماز میخواندم، یک دیپلمات اهل تسنن پرسید: چرا مثل همه نماز نمیخوانی این چیست؟ سجده روی این شرک نیست؟ گفتم نه. ما خدا را سجده میکنیم ولی فرق ما این است که بر چیزهای طبیعی (و نه صنعتی و معدنی مانند فرش و گچ) سجده میکنیم. او تا اندازه ای قانع شد. ولی حقیقت این است که در زمان رسول گرامی اسلام همه جا حصیر بوده یا در سفر بر روی زمین نماز میگزارده اند. اگر هم بعدها رسول اکرم و دیگر مسلمانان برروی فرشی یا چیزی غیر از حصیر نماز میگزارده اند کسانی که سیره مینوشته اند گزارش نکرده اند که آنان بر مشتی خاک یا چیزی طبیعی سجده میکرده اند.


دست بستن

شیعیان میگویند به این دلیل اهل تسنن به هنگام نماز دست بسته میایستند که عمربن الخطاب خلیفه دوم، هنگامی که سفیرانی از ایران پیش او آمده بودند و آنها به احترام او با دستان بسته ایستاده بودند، از این حالت خوشش میآید و به مسلمانان دستور میدهد از این پس نمازهایتان را برای احترام بیشتر به خداوند با دستان بسته بخوانید. یعنی این بدعت است. ولی اهل تسنن این داستان را قبول ندارند و میگویند رسول اکرم اسلام همین گونه نماز میخوانده اند. الله اعلم بالامور.

حال که شیعیان دست نمیبندند این امر موجب نشود که ادب کامل را نسبت به خداوند متعال رعایت نکنند! برخی گاهها حالاتی از برخی شیعیان سرمیزند که گویی نماز گود زورخانه است!! پس از تکبیره الاحرام دستهای خود را چنان در هوا رها میکنند که مانند پاندول چندین ثانیه به درازا میکشد تا از حرکت بازایستند!!


بسم الله سوره ها

علمای شیعه جهر(باصدای بلند) خواندن بسم الله حمد وسوره را در نمازهای ظهر و عصر مجاز میدانند ولی علمای اهل تسنن آن را جایز نمیشمارند.

حمد

شیعیان در رکعت سوم و چهارم به جای سوره حمد، تسبیحات اربعه میخوانند. روزی در نوجوانی در نماز جماعت به اشتباه سوره حمد را خواندم؛ و پس از نماز از طلبه ای که بغل دستم بود، پرسیدم من سوره حمد را به جای تسبیحات خواندم اشکالی ندارد؟ و او پاسخ داد: "نه تنها اشکال ندارد که خیلی بهتر است". بعدها دیدم در تمام رساله های عملیه نوشته شده که در رکعت سوم و چهارم یا سوره حمد یا تسبیحات اربعه خوانده شود. ولی از آنجا که صاحبان فتوی حمد نمیخوانند شاگردان آنان که بعدها امامان جمعه و جماعت را تشکیل میدهند نیز نمیخوانند و این روند به صورت هرمی ادامه مییابد تا آنجا که بسیاری از شیعیان مدانند بهتر است سوره حمد را بخوانند!!

به نظر میرسد علمای شیعه کاری کرده اند تا در هر بخشی از نماز با اهل تسنن اختلاف داشته باشیم. بدین ترتیب، شیعیان در طول تاریخ با به وجود آمدن این رسم از ثواب بسیار زیاد خواندن سوره حمد محروم شده اند!

آیا سوره حمدی که خود خداوند حساب جداگانه ای برایش باز کرده، و آن را تافته ای جدابافته نسبت به کل قرآن دانسته، و از آن به عنوان سبعاً من المثانی یاد کرده، و هر آیه از آن را هماورد یک سوره از قرآن دانسته، با تسبیحات اربعه (هرچند آنهم ذکر عظیمی است) برابر است؟!! آیا چشمپوشی از ثواب و تأثیرهای خواندن فاتحة الکتاب، جفای به قرآن و شیعیان نیست؟


ذکر آمین

اهل تسنن در نماز جماعت (و برخی در نماز فرادی نیز)، پس از تمام شدن سوره حمد، همه با هم با صدای بلند و کشیده، آمین میگویند؛ که شکوهی به نماز میدهد؛ ولی علمای شیعیه به جای آن، ذکر الحمدلله رب العالمین را قرار داده اند؛ که به همان هم عمل نمیشود، زیرا در میان شیعیان همگان به این موضوع آگاهی ندارند و یا به تبعیت از علمای شیعه به آن اهمیت نمیدهند. برخی از علمای شیعه ذکر آمین را حرام میدانند.


سوره

علمای شیعه تنها خواندن یک سوره کامل پس از حمد را درست میدانند ولی بیشتر فرق چهارگانه اهل تسنن خواندن بخشی از یک سوره بلند و یا تمام یک سوره نسبتاً کوتاه بدون ذکر بسم الله را نیز درست میدانند. برخی از علمای شیعه که معتقدند هر بسم الله خاص همان سوره است، نیت کردن سوره ای که خوانده خواهدشد را پیش از ذکر بسم الله لازم میشمارند.



قنوت

قنوت عملی مستحب در میان شیعیان است. ولی از آنجا که همانند جمع خواندن نماز هیچگاه آن را ترک نمیکنند، بسیاری از مردم نمیدانند قنوت عملی مستحب است و به گونه ای با آن رفتار میکنند که گویی واجب است! مثلا بسیار دیده ام شخصی که به نماز دیر رسیده و رکعت دوم را در رکعت سوم جماعت انجام میدهد. با اینکه وقت بسیار کم است، حاضر است حمد و سوره را هرزمه کند (نه اینکه درست بخواند) ولی به قنوتش برسد، و سپس به رکوع رود؛ که در بسیاری گاهها به رکوع هم نمیرسد و نمازش اشکالدار میشود. انسانی که شاهد این صحنه است برای این ندانمکاریها چقدر افسوس میخورد!! در اینجا نیز مقصر اصلی علمای شیعه و امامان جماعت اند که این نکته های مهم را مرتباً گوشزد نمیکنند و یا برای آموزش عملی به دیگران، برخی گاهها قنوت را از نماز خود حذف نمیکنند.

قنوت نه تنها در نمازهای روزانه، بلکه در نمازهای عیدین نیز در میان اهل تسنن وجود ندارد. به نظر میرسد دلیل آنان برای نخواندن قنوت، این است که نماز برای رضای خدا و سپاس اوست و نباید با دعا و درخواست از خداوند همراه شود.

چون سخن از نماز عیدین پیش آمد بد نیست بدانید که شیعیان پیش از نماز بیشتر به ذکر تکبیر میپردازند و سنی ها به ذکر تهلیل. ولی اذکار و دعاها و صلواتهای سنیها بر پیامبر اکرم و خاندان و اطرافیان او بسیار بیشتر و جالبتر است. یکی از آنها سلام بر همسران رسول اکرم است. برخی شیعیان میگویند چون عایشه جزء همسران اوست و او در برابر مولاعلی(ع) جنگ به راه انداخت، پس شایسته نیست بر همسران او سلام و درود بفرستیم. در رد نظر آنان باید گفت:

حضرت خدیجه کبری(ع)، و مادر حضرت فاطمه زهراء(ع)، آن بانوی بزرگوار که همه هستی خود را برای پیشبرد اسلام هزینه کرد نیز همسر پیامبر اکرم(ص) بود. چرا ما او را از سلام و درود محروم کنیم بدان دلیل که عایشه هم جزء همسران پیامبر اکرم بوده است!!؟

ما شایستگی آن را نداریم که بر کسی درود بفرستیم. مصدر همه درود و سلامها خداوند است. ما تنها از خداوند میخواهیم به آنان درود بفرستد. اگر شایستگی آن را داشته باشند، خداوند این کار را میکند و اگر نداشته باشند، درخواست ما ناکارا و ابتر خواند ماند. پس باید عقل خود را به کاربندیم و از تعصبهای جاهلی به دور باشیم!

نکته: در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که بر این عقیده صحه میگذارند؛ از جمله میتوان به آیه هایی از سوره اسراء اشاره کرد:

و بگو به(آن دسته از) بندگانم که میگویند این(روش ما) بهتر است، همانا شیطان میان شما فساد و تباهی ایجاد میکند. همانا شیطان دشمن آشکاری برای انسان است. پروردگار شما آگاهتر است به شما. اگر بخواهد به شما رحم میکند و اگر بخواهد شما را عذاب میدهد و ما تو را نفرستادیم مگر وکیلی. (53 و 54)

اگر بخواهیم به آیات الهی گوش فرادهیم و از هدایتشان بهره ای برگیریم؛ این گونه آیات حتا باید الگوی عمل ما در موارد سیاسی و اجتماعی قرارگیرد


ذکر پس از رکوع

امام جماعت اهل تسنن پس از رکوع و هنگامی که کاملا قیام کرد(مستقیم ایستاد) میگوید: سمع الله لمن حمده و مأمومین میگویند ربنا ولک الحمد. ولی شیعیان معمولاً بدون توجه به قیام کامل همگی میگویند سمع الله لمن حمده.


جلسه استراحت

اهل تسنن میان رکعتهای اول و دوم، و سوم و چهارم که تشهد خوانده نمیشود، بیشتر وقتها پس از سجده دوم، بدون نشستن برمیخیزند و به رکعت بعدی میپردازند. ولی علمای شیعه آن را جایز نمیدانند (احتمالاً چون اهل تسنن آن را جایز میدانند!) و میگویند باید نمازگزار بنشیند و سپس برخیزد. این نشست را نیز جلسه استراحت عنوان داده اند.


تشهد

چون اهل تسنن طبق آیه قرآن(ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایهاالذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما) هنگام صلوت بر رسول گرامی میگویند: صلی الله علیه و سلم شیعیان تصور و پیشداوری شان این است که آنان کمتر بر خاندان رسول خدا(ص) صلوات میفرستند. چند سال پیش، از یک سنی مذهب پرسیدم شما چگونه تشهد میخوانید؟ هنگامی که بیان کرد دیدم مفصلتر از ما بر خاندان رسول اکرم درود میفرستند!! شگفتزده شدم؛ ولی پیش خود گفتم شاید برخی از آنها چنین کنند.

روزی کتابی زیر عنوان صلوه النبی را در مسجد اهل تسنن دیدم. آن را ورق میزدم که دیدم صلوات تشهد به همان گونه در این کتاب نیز آمده است: آللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید.

انگشت شهادت: چون اهل تسنن به هنگام تشهد انگشت سبابه یا شهادت خود را به عنوان یک سنت رسول اکرم(ص) و عملی مستحب به سوی قبله میگیرند، برخی علمای شیعه میگویند که شیعیان به این رویه عمل نکنند. ولی از آنجا که این انگشت به عنوان انگشت شهادت مشهور است، این نظر تقویت میگردد که گویی در فقه شیعه بسیاری از دستورات مستحب و برخی واجبها و کلاً شیوه های به جا آوردن عبادات در جهت مخالفت با اهل تسنن ایجاد شده اند. مثلا به یاد دارم چندین سال پیش در یکی از رساله های عملیه میخواندم که بستن چشمها به هنگام سجده حرام است! بعدها دیدم که امام یکی از فرق چهارگانه اهل تسنن معتقد بوده بستن چشمها به هنگام سجده واجب است.


سلام نماز

در این مورد میان شیعه و سنی و چهار امام اهل تسنن تفاوتهایی وجود دارد و حتا یکی از آنان میگوید سلام مستحب است. علمای شیعه آخرین سلام را همراه با واژه برکاته واجب میدانند و دو دیگر را مستحب. ولی از آنجا که همواره سه سلام ادا میشود، شیعیان کمتر به این موضوع آگاهی دارند؛ و کسی این نکته های ظریف را به آنان یاداوری نمیکند.

اکثریت اهل تسنن پس از تشهد رو از قبله برگردانده به شانه سمت راست متمایل شده و میگویند: السلام عیلکم و رحمة الله. سپس بر شانه سمت چپ متمایل شده و همین سلام را تکرار میکنند و بدین ترتیب نماز به پایان میرسد. مخاطب نمازگزار در این سلام، کرام الکاتبین هستند.

برای آگاهی از کرام الکاتبین به لینک زیر بازگشت کنید:

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان): https://www.academia.edu/45148542


اهمیت نماز جماعت

اهل تسنن از کودکی آموخته اند که نماز را به جماعت به جا آورند. بنابراین حتا اگر دو نفر باشند یکی جلو میایستد به عنوان پیش نماز، و دیگری کمی عقبتر، و با هم نماز میخوانند. با وجود اینکه در تمام رساله های عملیه شیعه، به جماعت خواندن و ثواب بی حدومرز آن سفارش شده است (در این زمینه به نماز حسابی، ثواب هندسی! رجوع شود.)، ولی از آنجا که علمای شیعه شرط عدالت را برای پیشنماز قائل شده اند، و به خوبی عدالت مورد نظر را تعریف نمیکنند، رسمی که در میان اهل تسنن هست در میان شیعیان وجود ندارد.

عدالت مورد نظر فقهای عظام اولیه شیعه، آن بوده است که پیشنماز شخصی ظاهرالصّلاح باشد و به فسق و لاابالیگری شهرت نداشته باشد. عدالت پیشنماز، همتراز با عدالت یک قاضی که میخواهد حقوق دیگران را احقاق کند، نیست. اگر چنین باشد، بسیاری از امامان جماعت مساجد ایران هرگز از چنان عدالتی برخوردار نیستند!! البته امکان دارد این شرط گذاری، توأم با هدفها و انگیزه هایی باشد تا امامت جماعت، همچون اهل تسنن همگانی نشود، بلکه امتیازی باشد در دست روحانیون، تا از مزایای پیشنماز مسجدبودن، که بیشتر به پست و مقام میماند تا یک همت اجتماعی اسلامی،‌ مادام العمر مستفیض و بهرمند گردند! الله اعلم…


رد شدن از جلو شخص نمازگزار

آخرین نکته‌ای که به نظرم رسید بر اختلافهای نماز شیعی و سنّی بیفزایم این است که در میان اهل تسنن کسی حق ندارد از جلو شخص نمازگزار رد شود و مانع رابطه فیزیکی یا انرژتیک او با خدایش شود. این موضوع احتمالاً در فقه اهل سنّت از محرّمات است؛ که اگر شخصی در حال نماز گزاردن باشد و کسی از جلوش رد شود، نمازگزار چنان محکم بر سینه او میزند که ربّش را یاد کند و هرگز فراموش نکند که از جلو شخص نمازگزار نباید ردشد!!

ارزش این نکته زمانی مشخص می‌شود که در مساجد شیعیان در حال نماز هستی؛ ولی گویی که اصلاً در نماز نیستی. به دلایل مختلف و به راحتی از جلوت رد می‌شوند؛ مثلاً برای توزیع خرما برای فاتحه خوانی در شب جمعه!!


نتیجه گیری:

از این گفتمان میتوان به این نتیجه رسید که فقه شیعی بیشتر مبتنی بر استثنائات سنت، و فقه سنی مبتنی بر قواعد سنت است و در هر دو فقه، صبغه قرآن کمرنگتر از سنت است.

چنین به نظر میرسد که فقهای اولیه و معتبر شیعه، برای استنباط احکام فقهی و بویژه احکام فراگیر عملی همچون نماز، به هر نکته ای استثنائی که در سیره رسول اکرم و روایات برخورد کرده اند، آن را در جهت سهولت کار شیعیان ملاک حکم شرعی قرارداده اند. علمای بعدی، چون فقهای اولیه را صاحب نام و با عنوان ثقة الاسلام میشناخته اند، اگر هم مخالفتی با نظر آنان داشته اند، خودداری کرده و نظر خود را مکتوب و اعلام نکرده اند؛ و بدین ترتیب فقه شیعه به شکل کنونی یعنی در بسیاری موارد، عمل به استثناء و نه به قاعده سنت درامده است.

دلایل این نظر:

- در مورد نماز مسافر میبینیم که شیعیان از سنیها هم سنی تر میشوند که با آیه قرآن نیز مباینت دارد. حد ترخص سفر هم به آن اندازه تغییریافته که از نظر عقلی نمیتوان دورشدن بیست و سه کیلومتری علمای شیعه را سفر، و عامل آن را مسافر نامید!

- در مورد مسح پا به یقین موردی از رسول اکرم مشاهده شده که اهل تسنن مسح پا را در مواردی جایز میشمارند؛ حتا روی جوراب؛ و شاید روی پوتین برای سربازان. درنتیجه به هیچوجه نمیتوان گفت علمای عظام اولیه شیعه با دقت نظر قرآن در مورد شستن پا و سنت رسول گرامی اسلام بیگانه بوده اند.

- در مورد جمع خواندن نمازها نیز روشن است که علمای شیعه استثنائات عمل رسول اکرم(ص) را در جهت راحتی شیعیان ملاک قرارداده اند. بویژه اگر دقت کنیم میبینیم که پیش از دوران معاصر، بیشتر مردم در روستاها زندگی میکرده اند. برای روستاییان سخت بوده که دست از کار بکشند و به نماز بپردازند. حتا هم اکنون که در اداره ها نماز برگزار میشود، سخت است که دو بار به کارمندان فرصت دهند تا نمازهای ظهر و عصر را جداگانه بخوانند.

- در مورد وقت نماز مغرب باید گفت، چون در بسیاری از جوامع روستایی ایران، کشاورزان در طول شبانه روز، تنها دو بار طهارت و وضو میگرفته اند، (یک بار برای نماز صبح و دیگربار برای نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء که همه چهار نماز را بویژه در روزهای سرد و کوتاه زمستان، در ظرف نهایتا سی دقیقه میخوانده اند!) ممکن است به همین دلیل علمای شیعه خواسته اند، میان دو نماز ظهر و عصر از یک سو، و دو نماز مغرب و عشاء از سوی دیگر یک اختلاف زمانی وجود داشته باشد، و چهار نماز با هم خوانده نشود، که گفته اند بلافاصله پس از غروب کردن خورشید، نماز مغرب نخوانید بلکه بگذارید تا هوا تاریک شود. الله اعلم بالامور


از آنجا که سخن خداوند، فصل الخطاب همه سخنها و روایتها و هدی للمتقین است! پس باید قرآن عظیم، اولین ملاک و راهنما در زندگی و بویژه صدور احکاممان باشد.

تاریخ نگارش: 28 مرداد1391 (آخر رمضان 1433)

ویرایش دوم: بهمن 1392

ویرایش سوم: تیر 1394 (رمضان 1436)

ویرایش چهارم: اردی‌بهشت 1399 (رمضان 1441)

پنجمین ویرایش: مهر 1400

ویرایش ششم: آبان 1400

احمد شماع زاده

پیوستها (مهم)

الف- عمیقترکردن فاصله میان شیعه و سنی

سلام علیکم جناب آقای ترکاشوند

علمای اهل تسنن تأکید بسیاری دارند بر روایتی از رسول اکرم(ص) که فرموده هرکس شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد، گویی همه سال را روزه بوده. ولی مفاتیح الجنان در این زمینه ساکت است. خواستم بدانم شما میتوانی از میان کتابهای علمای بزرگ شیعه چنین حدیثی را در بیاوری تا بدانیم مرحوم شیخ عباس قمی از جمله کسانی است که فاصله شیعه و سنی را زیادتر کرده است یا نه؟

ارادتمند: شماع زاده

سلام، وقت بخیر

حدیث روزه ماه شوال را در منابع کهن شیعی(بجز الغارات) نیافتم ولی به نقل از الغارات در بحارالانوار، مستدرک الوسائل و جامع الاحادیث بروجردی آمده است. جالب اینکه در نقل شیعی، این سخن پیامبر را امام علی برای محمد بن ابی بکر مکتوب کرده، که از این قرار است:

بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 94 - ص 108 - 46

کتاب الغارات لإبراهیم بن محمد الثقفی: عن یحیى بن صالح، عن مالک بن خالد الأسدی، عن الحسن بن إبراهیم، عن عبد الله بن الحسن، عن عبایة, عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال : کتب علیه السلام إلى محمد بن أبی بکر: قال النبی صلى الله علیه وآله: من صام شهر رمضان ثم صام ستة أیام من شوال فکأنما صام السنة.

مستدرک الوسائل - المیرزا النوری - ج 7 - ص 509[ 8768 ] 5 - إبراهیم بن محمد الثقفی فی کتاب الغارات : عن یحیى بن صالح، عن مالک بن خالد الأسدی، عن الحسن بن إبراهیم، عن عبد الله بن الحسن، عن عبایة، عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی کتابه إلى محمد بن أبی بکر: " قال النبی(صلى الله علیه وآله): من صام شهر رمضان، ثم صام ستة أیام من شوال، فکأنما صام السنة"

جامع أحادیث الشیعة - السید البروجردی - ج 9 - ص 4091223 ( 2 ) ک 591 - إبراهیم بن محمد الثقفی فی کتاب الغارات عن یحیى بن صالح عن مالک بن خالد الأسدی عن الحسن بن إبراهیم عن عبد الله ابن الحسن عن عبایة عن أمیر المؤمنین علیه السلام فی کتابه إلى محمد بن أبی بکر قال النبی صلى الله علیه وآله من صام شهر رمضان ثم صام ستة أیام من شوال فکأنما صام السنة.

ولی در چند تا از منابع کهن سنی مثل سنن ابن ماجه آمده که امینی از ما در الغدیر به آنها اشاره کرده است:

سنن ابن ماجة - محمد بن یزید القزوینی - ج 1 - ص 547( 33 ) باب صیام ستة أیام من شوال

1715 - حدثنا هشام بن عمار. ثنا بقیة. ثنا صدقة بن خالد. ثنا یحیى بن الحرث الذماری، قال: سمعت أبا أسماء الرحبی، عن ثوبان مولى رسول الله صلى الله علیه وسلم، عن رسول الله صلى الله علیه وسلم، أنه قال "من صام ستة أیام بعد الفطر، کان تمام السنة. من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها". 

فی الزوائد: الحدیث قد رواه ابن حبان فی صحیحه. قال السندی: یرید، فهو صحیح، وقال: وله شاهد

1716 -حدثنا علی بن محمد. ثنا عبد الله بن نمیر، عن سعد بن سعید، عن عمر ابن ثابت، عن أبی أیوب، قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم "من صام رمضان ثم أتبعه بست من شوال، کان کصوم الدهر" الغدیر - الشیخ الأمینی - ج 1 - ص 406 

2 - حدیث من صام ستة أیام بعد الفطر کان تمام السنة. أخرجه ابن ماجة فی سننه 1 ص 524، والدارمی فی سننه 2 ص 21 ، وأحمد فی مسنده 3 ص 308 و 324 و 344 و ج 5 ص 280 ، والنسائی وابن حبان فی سننهما وصححه السیوطی فی الجامع الصغیر 2 ص 79

ایام عزت مستدام به امید تماس مجدد- ترکاشوند

خواننده گرامی متوجه شدید که در منابع شیعی نیز روزه شش روز از ماه شوّال آمده است؛ ولی چون اهل سنّت بر این حدیث پافشاری میکنند، شیخ عبّاس قمی ضد سنّی آن را در مفاتیخ نیاورده و بسیاری از شیعیان را در طول تاریخ از ثواب جزیلی محروم کرده است!!

برای آگاهی بیشتر در این زمینه به "شیعه و سنی! وحدت قرآنی یا هوای نفسانی؟" رجوع شود.

ب- ارتباط دستها با پاها

متن علمی زیر بی ارتباط با وضو و شستن پاها نیست. هرچند که بدون ذکر منبع است و از طریق ایمیل دریافت کرده ام، خواندنش مفید خواهدبود:


پیش از بیرون آمدن از حمام دستها و پاها را با آب سرد بشویید


با فرا رسیدن فصل سرما احتمال ابتلا به بیماری های ناشی از آن بیشتر می شود و پوست به عنوان محافظ بدن نقش مهمی در این رابطه ایفا می کند. در گرمای حمام منافذ پوست بازمیشوند و با بیرون آمدن از حمام در این وضعیت سرمای خارجی میتواند وارد بدن شود.

اما با سردکردن دستها و پاها قبل از بیرون آمدن از حمام، دستوری به بدن ارسال میشود که منافذ پوست را ببندد. بنابراین سردکردن آنها بی آنکه به بدن صدمه بزند فرمان را به کل سیستم ارسال میکند.

در سالهایی دور نیز یا در جایی خواندم و یا کسی نقل میکرد:

یک ایرانی که در اروپا دچار بیخوابی یا استرس شده بود نزد روانپزشکی میرود. روانپزشک دستور انجام کاری را به او داده بود تا مشکلش رفع شود. آن دستور این بود که هرشب ابتدا دستهایش را تا آرنج و نیز پاهایش را با آب سرد بشوید و سپس بخوابد. آیا این دستور همان دستور وضوی قرآنی نیست که یک مسیحی از روی دانشش سفارش انجامش را به او داده است؟ و آیا بدون شستن پا انجام دستور ناقص نیست؟

یک تجربه شخصی در مورد ارتباط دستها و پاها:

هرگاه که نمیتوانم به راحتی بخوابم بجز صورت و پاها تا مچ که همواره به هنگام خواب بیرون از رو انداز است دستهای خود را نیز تا آرنج از رو انداز بیرون میگذارم و زودتر به خواب میروم.

گفتنی است: در سالهای آغازین دهه چهل شمسی تجسس در احکام دین را با خواندن یک دور رساله عملیه مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم از حوزه علمیه نجف آغاز کردم. ایشان همعصر آیت الله العظمی سید حسین بروجردی از حوزه علمیه قم بودند.

احمد شمّاع زاده

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)

احمد شمّاع زاده


«کرام الکاتبین» کیستند و یا چیستند؟ آیا میتوان گفت آنها فرشته اند؟

از آنجا که انسانهای خداباور هر چه را که نمیشناسند ولی به آن‌ها باور دارند، اگر خوب باشد به فرشتگان، و اگر بد باشد به شیطان نسبت میدهند، کرام الکاتبین را نیز دو فرشته میدانند؛ ولی نه در آیاتی که عنوان کرام الکاتبین در میان آنها آمده، و نه در آیات دیگری که بدون ذکر کرام الکاتبین به آنها اشاره شده، و نه در کلام امام علی (ع) در دعای کمیل، هیچ اشاره‌ای که نشان دهد کرام الکاتبین «فرشته» اند، وجود ندارد؛ و از آنجا که در مقاله کیهان، کامپیوتری کلان و فراگیر ثابت شد که کیهان کلان کامپوتری است که کامپوترهای بسیاری ازجمله مینی کامپیوترهایی با آن به طور آنلاین در ارتباط اند، پس نتیجه میگیریم که این گرامی نویسندگان، مینی کامپیوتر هستند.


دلایل این ادعا:

یک- عنوان کرام الکاتبین در قرآن کریم، سوره انفطار:

و انّ علیکم لحافظین (10) کراماً کاتبین (11) یعلمون ما تفعلون (12)

ترجمه: همانا که بر شماست به حتم (ل بر سر حافظین برای تأکید است.) نگاهدارندگانی، گرامی نویسندگانی، میدانند آنچه را که به انجام میرسانید.

دو- عنوان کرام الکاتبین در فرازی از دعای کمیل بن زیاد:

و کل سیئة امرت باثباتهاالکرام الکاتبین الذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منِّی و جعلتهم شهوداً علیّ مع جوارحی و کنت انت الرّقیب علیّ من ورائهم و الشّاهد لما خفی عنهم و برحمتک اخفیته و بفضلک سترته.

ترجمه: و هر گناهی که به کرام الکاتبین دستور داده‌ای به ثبت و ضبط آن؛ کسانی که موظفشان کرده‌ای به نگهداری آنچه که از من سر میزند؛ و قرارشان داده ای گواهانی بر من، همراه با اعضا و جوارح بدنم؛ و خودت از پشت آنها، نظاره‌گر من هستی؛ و گواهی هستی بر آنچه که از آن‌ها پنهان مانده، و به رحمتت آن‌ را پنهان داشته‌ای و به فضل خودت آن را پوشانده ای.


متأسفانه، بسیاری از مترجمین ترجمه میکنند و عربزبانها تصور میکنند که حافظ یعی نگهبان و حفظ یعنی نگهبانی؛ ولی آنان باید بدانند که این‌گونه ترجمه یا تصور، به سه دلیل مردود است:

دلیل اول از نظر عقلانی: کار هر نگهبان این است که یا از امانتی که به او سپرده شده مراقبت کند تا صدمه نبیند؛ و یا از آن محافظت کند تا به فاسد نشود یا به انحراف نرود؛ و این در حالی است که در دستگاه آفرینش خداوندی چنین موجودی که نگهبانی کند و چنان موجودی که نگهبانی شود(جز کودکان) وجود ندارد؛ زیرا با سنن الهی در تضاد و ناسازگار است.


دلیل دوم از نظر قرآن و دعا: از آیه قرآن و از کلام امام علی متوجه می‌شویم که حافظ به معنی نگهبان نیست، بلکه به معنای نگهدار یا ثبت و ضبط کننده است.

دلیل سوم از نظر واژگانی: آنچه در فرهنگهای عربی آمده، بدین صورت است:

حافظ: نگاهدارنده و حفظ (از بر) کننده قرآن

حفظ: هوشیاری و یاد

حفیظ: یکی از نامهای خداوند- بسیار نگهدارنده

حافظه: قوّه یاد، و هوش و قوّه ای که چیزی را فراگیرد و نگهداری کند. در کامپیوترها به این بخش مموری (Memory) گویند. به عبارت دیگر، به مموری کامپیوتر، حافظه کامپیوتر گویند.


سه- آیاتی که بدون ذکر کرام الکاتبین به آن‌ها اشاره دارند:

سوره ق: إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ «17»

آنگاه دریافت میکنند دو دریافت‌کننده (و ثبت کننده) که از راست و از چپ، همواره نشسته اند.

دلیل دوگانه بودن آن‌ها ممکن است به این دلیل باشد که یکی نیک نویس است و دیگری بدنویس. یعنی کامپیوتری که در طرف راست بدن قرار دارد کارهای نیک انسان‌ را ثبت میکند و آنکه در طرف چپ قراردارد، کارهای بد شخص را ثبت میکند. الله اعلم

ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ «18»

(کسی) سخنى را به زبان نمى‌آورد، مگر آنکه در نزدش نگهدارنده ای حاضر و آماده (ثبت) است.


سوره یونس: وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَکْرٌ فِی آیاتِنا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ«21»

و هرگاه پس از رنجى که به مردم رسیده، رحمتى به آنان بچشانیم، (به جاى سپاسگزاری،) آنگاه در آیات ما نیرنگ کنند. بگو خداوند سریعترین نیرنگ کننده است. همانا فرستادگان ما آنچه را که نیرنگ کنید، مى‌نویسند.

سوره زخرف: أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‌ وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ «80»

یا اینکه گمان می‌کنند ما رازشان و سخنان درگوشی آنان را نمی‌شنویم؟ البته (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (رازها و گفتارشان را) می‌نویسند.

دلیلی دیگر: اهل تسنن و برخی از شیعیان به پیروی از رسول اکرم (ص) نماز خود را با گفتن این سلام به کرام الکاتبین، در ابتدا به سمت شانه راست و سپس به سمت شانه چپ، به پایان میبرند: السلام علیکم و رحمة الله

از آنجا که فرشتگان همواره سلام و صلوات میفرستند و تهلیل و تسبیح میگویند، و هیچ‌گاه از کار افتاده یا مریض نمیشوند، و هنوز دیده نشده که در متنی به آن‌ها سلام گفته شود، آرزوی سلامتی برای آن‌ها اگر فرشته باشند، بی‌معنی است؛ و این دلیلی است بر اینکه کرام الکاتبین فرشته نیستند.


گفتنی است یکی از دلایلی که مسلمانان کرام الکاتبین را فرشته میخوانند، حدیثهایی است که راست یا به دروغ در این زمینه وارد شده است. مثلاً ممکن است کسی یکی از امامان معصوم از کیستی و چیستی آنان پرسیده و امام نیز چون باید به اندازه فهم و درک مردم آن زمان مطلبی را بگوید که برایشان قابل فهم باشد، به آنها عنوان فرشته داده اند.


وظایف و کارکردهای «کرام الکاتبین»

با توجه به اینکه کرام الکاتبین فرشته نیستند، خوب است کارکرد آن‌ها را تحلیل کنیم تا برای اولین بار شناخت درستی از کارکرد آن‌ها نیز داشته باشیم و خداوند آفریننده ما و آنها را بهتر بشناسیم:

بازخوانی سه آیه سوره انفطار:

انّ علیکم لحافظین نگاهدار و ثبت کننده کردار آدمیان هستند. آنان کارهای ما را گرته یا کپی‌برداری، و گاهی فیلمبرداری میکنند و پس از تحلیل محتوی، برای مواقع لزوم بایگانی میکنند.

کراماً کاتبین گزارش نویس هم هستند و با توجه به اصل الاعمال بالنّیِّات، باید نیت خوانی کنند (کارکردی شایسته تر و کاراتر از دروغ سنجهای دست ساز بشر)، زیرا بخشهای تصویربرداری و فیلمبرداری نمیتوانند نیت و منظور مردم را که در مغز آنان گذشته و شکل گرفته را به تصویر دراورند. پس کرام الکاتببن باید بدانند کاری که انجام گرفته، با چه نیّتی بوده، تا پس از آن گزارش خود را تکمیل کنند. ممکن است کاری در ظاهر خوب نبوده، ولی نیتی نیک پشت آن قرارداشته؛ و بالعکس. بنابراین، با توجه به نیتی که عامل داشته، و موقعیتی که در آن قرار گرفته بوده ( که در کیفیت عمل بسیار مهمند،) به تحلیل محتوای فعل انجام گرفته میپردازند.(که همه این‌ها تنها از یک کامپیوتر بر میآید!)

یعلمون ما تفعلون: همان‌گونه که در چند مقاله و از جمله در دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم یاداور شده‌ام، واژه نگاری قرآن کریم بسیار دقیق و گزیده است و نباید در ترجمه هایمان نسبت به کلام خداوند سهل انگاری کرده، بی توجهی نشان دهیم.

چرا خداوند نگفته یعلمون ما تعملون؟ به این دلیل که عمل تنها با اعضای بدن انجام می‌شود ولی واژه فعل، گویای آن است که کرام الکاتبین تنها کارهای عملی شما را در نظرنمیگیرند، بلکه اندیشه و نیت شما را و موقعیتی که در هنگام انجام عمل در آن قرار داشته اید، نیز در نظر میگیرند، تا کارشان بی‌نقص و کامل باشد.

به همین دلیل است که چون خداوند کار عملی یا دستی انجام نمیدهد، هیچ‌گاه واژه عمل را برای خود به کار نبرده؛ بلکه با واژه فعل خود را معرّفی میکند: فعّال لما یرید، یفعل ما یشاء و… متکلّمان نیز برای خداوند واژه عمل الهی را به کار نبرده اند؛ بلکه گفته اند: فعل الهی

سی ام بهمن 1399

ویرایش دوم: آبان 1400

احمد شمّاع زاده





کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر

کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر

(کامپیوتر الهی)

احمد شمّاع زاده

فهرست مطالب:

نقل یک مقاله در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات

بررسی کامپیوتر الهی با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای انسانی

پیشگفتار

یک- خداوند مدیر، مدبّر، و پردازشگر کیهان

دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)

سه- خداوند روزی رسان

چهار- خداوند آمار دار، محاسبه گر یا کامپیوت کننده

پنج- کارکردهای کامپیوتر الهی در زمینه ضبط صدا و تصویر

شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی

هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.

هشت- مینی کامپیوترها

نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)


نقل یک مقاله در زمینه فنّاوری کلان اطلاعات:

سیث الوید فیزیکدان انستیتو فناوری ماساچوست کمبریج، میزان اطلاعاتی که میتواند در جهان هستی ذخیره شود و نیز شمار محاسباتی را که از مهبانگ تاکنون رخ داده، برآورد کرده است.

الوید به هر فرایند و یا هر تغییری که در کیهان روی میدهد، به عنوان نوعی محاسبه نگاه میکند. یک راه برای انجام این کار این است که ذره به ذره جهان هستی را همانند اجزای یک کامپیوتر فرضی تصور کنیم.

برای شبیه سازی کیهان با همه اجزای آن، از آغاز تاکنون، باید کامپیوتری داشته باشیم که حاوی ده به توان نود بیت باشد تا بتواند ده به توان صدوبیست محاسبه را انجام دهد. اما متأسفانه تنها حدود ده به توان هشتاد ذره بنیادی در کیهان وجود دارد. همان‌گونه که از زمان نیوتن به بعد برای نشان دادن نمونه ای از سیستمهای پیشرفته و دقیق، ساعت را مثال میآوردند، امروزه نیز دانشمندان مایلند هر چیزی را با کامپیوتر مقایسه کنند.

گاهی اوقات از دی. آن. آ. به عنوان سیستمی دیجیتال نام میبرند. مغز انسان، شعور و حتا خود حیات، به عقیده برخی زیست شناسان مواردی است که در آن‌ها محاسبه صورت میگیرد. اما آیا به نظر شما الوید که جهان هستی را به کامپیوتر تشبیه میکند، پا را از حد خود فراتر گذاشته است؟ شاید. اما باید بدانید که الوید به عنوان یکی از متفکرین معاصر، بویژه در نظریه اطلاعات از شهرت به سزایی برخوردار است. دو سال پیش وی محدودیتهای فیزیکی محاسبات، یعنی محدودیتهایی که قوانین فیزیک در کامپیوترهای کوچک همانند لپتاپها با آن روبه رو هستند را به دست آورده بود. وی هم‌اکنون همان محاسبات را برای کامپیوتری به عظمت جهان هستی انجام میدهد.

مفهوم فیزیک به عنوان یک فرایند محاسباتی به وسیله فیزیکدان آمریکایی به نام جان آرچیبالد ویلر (John Archibald Wheeler) بدین‌گونه توصیف میشود: «هر محاسبه در یک بیت انجام میگیرد». استفان ولفرام (Stephen Wolfram) در کتاب جدید خود به نام «دانشی از گونه‌ای دیگر» میگوید: همه حقایق هستی از گونه‌ای الگوریتم که شبیه یک برنامه کامپویتری است و در تمام واحدهای سازنده فضا و ماده تعبیه شده است، پیروی میکنند.

ما معمولاً برای حل یک مسأله و گشودن راز یک معمّا از محاسبه استفاده میکنیم. اما پرسش اینجاست که در مورد جهان هستی مسأله ای که باید حل شود کدام است و شما به دنبال پاسخ چه پرسشی هستید؟ اگر میان فرایندهای فیزیکی و دانش داده ها پلی برقرار کنیم، خواهیم دید معمایی که باید حل شود رویدادهایی است که در مقیاس کوانتمی صورت میگیرد. هر ذره بنیادی در حالتهای کوانتمی مختلف یک عدد معین دارد که برایش قابل دسترس است. اگر یک ذره از حالتی کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری تبدیل شود، این عمل همانند آن است که در یک کامپیوتر مثلاً از حالت یک به حالت صفر برود.

الوید در این مورد میگوید: «اگر کسی به جهان هستی به عنوان یک کامپیوتر نگاه کند، خواهد دید اغلب عملیات بنیادی در این محاسبه، توسط پروتونها، نوترونها، الکترونها و فوتونها که از جایی به جایی دیگر منتقل میشوند، و بر اساس قوانین بنیادی فیزیک با یکدیگر برهمکنش دارند، صورت میگیرد.»

از همه این‌ها گذشته، موضوع محاسبه در کیهان چیست؟ الوید میگوید: «تکامل دینامیک خود کیهان.» هرگاه که محاسبات انجام شد، حقیقت عیان میشود. وی حداکثر شمار محاسبات منظّمی که در کیهان صورت گرفته را با محاسبه انرژی کل آن، به وسیله فرمول E=mc2 (c به توان دو) آینشتین به دست آورده است.

انرژی هر سیستم فیزیکی، معین میکند که آن سیستم چگونه میتواند از یک حالت کوانتمی به حالت کوانتمی دیگری برود. به عبارتی بهتر، این سیستم با چه سرعتی میتواند محاسبه را انجام دهد.


این بود بازنویسی متن مقاله فیلیپ بال، زیر عنوان جهان؛ کامپیوتری غول آسا، ترجمه سلیمان فرهادیان در روزنامه شرق سال 1380 یا 1381.

متأسفانه بیش از این، نشانی از زمان درج مقاله در دسترس نیست؛ زیرا به هنگام بریدن متن مقاله از روزنامه (16 سال پیش)، تاریخ انتشار آن یادداشت نشده و از روی نکته ای احتمال میدهم مربوط به این سالها باشد.


بررسی کامپیوتر الهی با توجه به ویژگیهای کامپیوترهای انسانی

پیشگفتار:

با بررسی برخی آیات قرآن کریم، درخواهیم یافت که قرآن کریم نیز چنین نظری دارد. یعنی ما در کیهانی زندگی میکنیم که همه کارهای ما و دیگرجانداران و نیز حرکت و شمار گیاهان و اجسام بی‌جان (جمادات) و ذرات بنیادی و غیربنیادی، انرژیها، پادمادگان، پرتوها، و به طور کلی هرآنچه که کیهان را شکل داده است، در هر لحظه در آن ثبت و ضبط (یا کامپیوت) شده؛ و زیر نظر مستقیم دیدگان تیزبین (بصیر) خداوند قرار دارند. یعنی کارکرد کیهان دقیقاً همان کارکرد کامپیوتر است؛ کلان کامپیوتری که مادر کامپیوترهاست و مزایایی دارد که کامپوترهای دست ساز بشر هرگز نخواهند داشت.

از سوی دیگر، همان‌گونه که ما باPC یاPersonal Computer خود به شبکه پهناور جهانی یا World Wide Web وصل می‌شویم، خداوند هستی بخش، از لحظه مهبانگ همواره و پیوسته به شبکه پهناور کیهانی (Cosmic Wide Web) متصّل و آنلاین بوده وهست و خواهدبود؛ و همه فعل و انفعالها یا کنش واکنشهای همه آفریدگان خود را زیر نظر داشته و دارد. هرجا و هرگاه آفریدگانش شاد شوند، هر جا خللی ایجادشود، هرگاه کسی او را بخواند، و هرجا و هرگاه ستمی از سوی آفریدگانش به دیگر بندگانش برسد، هرگاه کژی و کاستی یا سهو و لغزشی از فرشتگان یا کارگزارانش سربزند و یا از سوی برگزیدگان و مقرّبان درگاهش درخواستی صورت گیرد، نظرش بیشتر معطوف به آن حالت و موقعیت میشود. پس:

همه ما در یک کامپیوتر(حسابگر) کلان وفراگیر به نام «کیهان» زندگی میکنیم.


بررسی این موضوع را با آیات قرآن کریم پی میگیریم:

یک- خداوند مدیر(اداره کننده)، مدبّر(تدبیرکننده کارها)، و پردازشگر کیهان

از آیات زیر چنین مستفاد میگردد که خداوند کیهان را به عنوان یک کامپیوتر، و زیر نظر مستقیم خود، تدبیر و مدیریت میکند:

و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبّة فی ظلمات الارض و لارطب و لایابس الّا فی کتاب مبین- انعام: 59

ترجمه: و نزد اوست کلیدهای (بخوانید پسوردها یا رمزهای ورود) عالم غیب (بخوانید کامپیوتر ویژه الهی) که کسی جز او بر آن‌ (کامپیوتر) آگاهی ندارد (حتا فرشتگا یا کارگزارانش). و اوست که آگاه است به آنچه در خشکی و دریاست؛ و فرونمیافتد برگی مگر آنکه او به افتادن آن برگ آگاه است و نیست دانه ای در تاریکیهای زمین و نه تروخشکی، مگر آنکه (همگی) در کتابی (بخوانید کامپیوتری) آشکارساز (ثبت و ضبط میشود).


روشنگری: از آن روی کتاب مبین را کامپیوتری آشکارساز عنوان دادم که این کتاب برای آگاهی خداوند نیست زیرا که خداوند علم حضوری دارد و نیازی به کامپیوتر ندارد؛ بلکه اساس و بنیان کیهان بر محاسبه گری نهاده شده است؛ و کتاب مبین نه تنها محاسبه گر است، بلکه قابلیت آشکارسازی نیز دارد و به هنگام لزوم و بویژه دوره رستاخیز، خداوند کارهای کرده و ناکرده (وظایفی را که باید انجام میداده اند و نداده اند.) آدمیان را با همین کامپیوتر به آن‌ها مینمایاند.

پرسش: چگونه خداوند کارهای ناکرده کسی را به او مینمایاند؟

یکی از ویژگیهای کامپیوتر الهی مانند کامپیوترهای انسانی، این است که هرگاه کاری را که باید انجام بدهی به انجام نرسانی، ارور میدهد که خطایی صورت گرفته! که یا در این دنیا یا در آخرت، ارور شما را به شما مینمایاند.


و ما من غائبه فی السّماء و الارض الا فی کتاب مبین- نمل: 75

ترجمه: و نیست از چیزی پنهانی در آسمان و زمین مگر در کتابی آشکار ساز (ثبت) است.

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ- حج: 70

آیا نمیدانی که خداوند میداند آنچه را که در آسمان و زمین است؟ همانا که آن است در کتابی. این کار بر خداوند آسان است.


دو- خداوند بصیر (بسیارتیزبین)

خداوند کریم در دو آیه زیر به دانشمندان اعصار و قرون پس از نزول قرآن میفرماید که من به ذره های بنیادی که خود در آغاز آفرینش آفریده‌ام و از ذره های قابل تصور همگان بسیار بسیار کوچکترند و تنها دانشمندان فیزیک به آن‌ها آگاهی خواهند یافت، و نیز به ملکولها که از ذره ها تشکیل شده‌اند و شیمیدانها به آن‌ها آگاهی خواهند یافت، آگاهم و آن‌ها را از قلم نینداخته، بلکه شمار آن‌ها را در کامپیوتر خود ذخیره سازی کرده ام:

و ما یعزب عن ربّک من مثقال ذرّه فی الارض و لا فی السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- یونس: 61

ترجمه: و پنهان نمیماند از (نگاه تیزبین) پروردگارت از ذره بسیار ناچیزی در زمین و نه در آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگ‌تر از آن، مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.

لایعزب عنه مثقال ذره فی السّموات و لا فی الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الّا فی کتاب مبین- سبأ: 3

ترجمه: پنهان نمیماند از (نگاه تیزبین) او (پروردگار) ذره بسیار ناچیزی در آسمانها و نه در زمین و نه کوچکتر از آن و نه بزرگ‌تر از آن مگر آنکه در کتابی آشکارساز (ثبت) است.


سه- خداوند روزی رسان

وما من دابّه فی الارض الّا علی الله رزقها و یعلم مستقرّها و مستودعها کل فی کتاب مبین- هود:6

هیچ جنبنده ای نیست در زمین مگر آنکه روزی او بر خداوند است و خداوند میداند جای همیشگی (لانه، آشیانه، زیستگاه) و جای موقت او را و همه این‌ها در کتابی آشکارساز (ثبت) است.


چهار- خداوند آمار دار، محاسبه گر یا کامپیوت کننده

خداوند، تغییر و تحول در کیهان و اجزای آن، و بویژه کردار مردمان را محاسبه و ثبت میکند و همواره به روز (Up date) است:

و کل شیء احصیناه فی امام مبین- یس: 12

ترجمه: و هر چیزی را در «رهنمایی آشکارساز» شمارش (بخوانید کامپیوت) کرده ایم.

یمحواالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب- رعد: 39

ترجمه: خداوند ناپدید میسازد (بخوانید دلیت میکند) و نگاه میدارد (بخوانید سیو میکند)، آنچه را که بخواهد و نزد اوست کتاب مادر(کلان کامپیوتری که کامپیوترهای کوچکتر با آن در ارتباط هستند.)


پنج- کارکردهای کامپیوتر الهی در زمینه ضبط صدا و تصویر

کامپیوتر الهی نیز مانند کامپیوترهای دست ساز بشر گفتار و کردار آفریدگان را ثبت و ضبط (سیو) میکند و در مواقع لزوم از جمله در روز رستاخیز، آن‌ها را پخش میکند (یوم تبلی السّرائر):

و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یاویلنا مالهذاالکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الّا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً ولا یظلم ربّک احداً (کهف: 49)

ترجمه: و کتاب گذاشته میشود(کامپیوتر الهی برای نشان دادن کردار و رفتار مردمان باز میشود.). پس می‌بینی مجرمان را که ترسانند از وضعیتی که در آن هستند و میگویند وای بر ما! وه که چه کتابی است این! هیچ کوچک و بزرگ و کم و بیشی را فروگذار نکرده، مگر اینکه آن را برشمرده و آمار گرفته! آنان آنچه را که انجام داده بودند، به چشم میبینند و پروردگارت به کسی ستم نمیکند.


ولله السّموات والارض و یوم تقوم السّاعه یومئذ یخسرالمبطلون (27) و تری کل امة جاثیة کل امة تدعی الی کتاب‌ها الیوم تجزون ماکنتم تعملون (28) هذا کتابنا ینطق بالحق انّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون (جاثیه: 29)

ترجمه: و مالکیت آسمانها و زمین (کیهان) از آن خداوند است و روزی که رستاخیز برپاشود، باطلگرایان زیان خواهند دید و می‌بینی هر گروهی به زانو درآمده است. هر گروهی خوانده می‌شود به سوی کتابش. امروز سزای کارهای خود را میبینید. این کتاب ماست که گویای حق و راستی است. همانا که هرآنچه را که شما انجام میدادید، ما گرته برداری (کپی) کرده ایم.


و لا نکلف نفساً الّا وسعها و لدینا کتاب ینطق بالحق و هم لایظلمون- مؤمنون: 62

ترجمه: بر کسی سختی هموار نمیسازیم مگر به اندازه توانش و نزد ماست کتابی که گویای حق و راستی است و (در نتیجه) بر آنان ستم نمیرود.


شش- ویژگیهای منحصر به فرد کامپیوتر الهی

افزون بر کارکردهای یاد شده که ویژگی همه کامپیوترهاست، کامپیوتر الهی ویژگیهای منحصر به فردی نیز دارد. مانند به گفتار درآوردن اعضای بدن:


یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون- نور: 24

ترجمه: روزی که زبانها و دستها و پاهایشان بر آنچه که آن‌ها کرده اند، گواهی میدهند.


الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یعلمون- یس: 65

ترجمه: امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم (تا خاموش بمانند) و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان بر آنچه که کرده اند، گواهی میدهند.

و یوم یحشر اعداءالله الی النّار فهم یوزعون (19) حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (20) و قالوا لجلودهم لم شهدتّم علینا قالوا انطقناالله الذی انطق کل شیء و هو خلقکم اول مرّة و الیه ترجعون (21)- سوره فصلّت

ترجمه: و روزی که گسیل می‌شوند دشمنان خدا به سوی دوزخ، پس پسینیان به پیشینیان میپیوندند و همگی گرد آورده میشوند(19) تا اینکه هنگامی که نزد دوزخ آمدند، گوشها و چشمان و پوستهایشان بر علیه آنان گواهی میدهند، به آنچه که عمل میکرده اند(20) و آنان به پوستهایشان میگویند چرا بر علیه ما گواهی دادید؟ و پاسخ میشنوند: آنکه هر چیزی را به گویش وا میدارد، ما را به گویش واداشت و او شما را اولین بار آفریده و به سوی او باز میگردید.


فانتقمنا منهم و انّها لبامام مبین- حجر: 79

ترجمه: پس انتقام میگیریم از آنان و همانا که هست راهنمایی آشکارساز


هفت- «کتاب مبین» با «قرآن کریم» برابر است.

از مقایسه دو آیه زیر، به این نتیجه میرسیم که قرآن کریم و کتاب مبین دو روی یک سکه اند. بدین ترتیب که خداوند هرانچه را که در هستی عملی آفریده، در هستی نظری گرد آورده و آن را قرآن خوانده است. به همین دلیل قرآن کریم، منظومه هستی است.

طس تلک آیات القرآن و کتاب مبین- نمل: یک

ترجمه: طس. آن است آیه‌های قرآن و کتابی آشکارساز (کلان کامپیوتر هستی!)

الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین- حجر: یک

ترجمه: الر. آن است آیه‌های کتاب (هستی) و قرآنی آشکارساز


هشت- مینی کامپیوترها

گفتیم که کامپوتر کلان کیهانی از آن خداوند است و کیهان را با آن اداره میکند. ولی این کلان کامپیوتر به کامپیوترهای کوچکتری و در جاهایی به کامپیوترهای کوچک و بسیار کوچکی (مثلاً آنجا که خداوند روزی رسان، حتا در قعر دریا کرمی ناتوان را هم بی روزی نمیگذارد!!) در ارتباط است و گذشته از ارتباط و رسیدگی به آنها، در صورت لزوم، داده‌های آن‌ها را نیز در بخشی از حافظه (Memory) خود بایگانی و نگهداری میکند.


نه- مینی کامپیوتر کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان)

دو تا از این مینی کامپیوترهای الهی که با هر انسان بالغی برای ثبت کردار نیک و بدش همراه هستند، کرام الکاتبین عنوان گرفته اند. برای آگاهی بیشتر از کرام الکاتبین به لینک زیر را ببینید:

کرام الکاتبین (گرامی نویسندگان): https://www.academia.edu/45148542

شهریورماه 1397

ویرایش دوم: مهر 1398

ویرایش سوم: بهمن 1399

ویرایش چهارم: آبان 1400

احمد شمّاع زاده

شرحی بر عبارتهای: «ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» و «تَرَکْناها آیَةً»

شرحی بر عبارتهای:

«ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» و «تَرَکْناها آیَةً»


احمد شمّاع زاده



در آغاز مروری داریم بر ترجمه‌های موجود پیرامون عبارت ترکناها آیةَ:

وَلَقَدْ تَرَکْنَاهَا آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (قمر: 15)

ترجمه‌هایی که برای عبارت ترکناها شده: کشتی، این ماجرا، این داستان، آن سرگذشت؛ که جز کشتی که ضمیر ها در عبارت ترکناها به کشتی بازمیگردد، دیگر عنوانها بیجا هستند.


برای واژه آیه نیز هر مترجمی به گونه‌ای از آن یاد کرده است. شاید ترجمه آقای صفوی از آیه در میان ترجمه‌های موجود بهترین باشد:

و به راستى آن کشتى را باقى گذاشتیم تا نشانه و دلیلى باشد براى هر کس که درس عبرت مىآموزد.


این‌گونه ترجمه کردنهای بی تدبّر، نشان از آن دارد که ممکن است مترجمان نه تنها از کشف محل کشتی نوح آگاهی نداشته باشند، بلکه هیچ رابطه‌ای میان این آیه و آیه 44 سوره هود را، یا به یاد نمیآورند و یا تمایلی به مقابله این دو آیه با یکدیگر ندارند:

وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ ۖ وَقِیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (هود: 44)

و این در حالی است که ترجمه و تفسیر تَرَکْنَاهَا آیَةً بدون توجه به چگونگی آیه شدن (مایه عبرت شدن) این باقی گذاشتن که در آیه 44 هود آمده، قابل درک نیست.

البته از ترجمه‌ها توقع زیادی نمیرود؛ ولی چرا در تفسیر نور نیز به این نکته و دیگر نکته‌ها توجه نشده، قابل بررسی است و در وهله اول به نظر میرسد که این تفسیر بر تدبّری کامل مبتنی نیست.

گفتنی است از آن جهت این تفسیر برگزیده شد که ظاهراً تنها تفسیری است که به هنگام جست‌و‌جو در نت، فوری در دسترس همگان قرار میگیرد؛ و از این جهت نقد آن باید صورت گیرد:

وَ حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِی بِأَعْیُنِنا جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ (قمر: 14)

و نوح را بر (کشتى‌اى که) داراى تخته‌ها و میخ‌ها بود، سوار کردیم. کشتى (حامل نوح و پیروانش) زیر نظر ما به حرکت در آمد. (این امر) پاداش پیامبرى بود که مورد تکذیب و کفر قرار گرفت.

وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ «15»

و همانا ما کشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتیم، پس آیا پند گیرنده‌اى هست؟

نکته ها:

«دُسُرٍ» جمع «دسار» به معناى میخ است.

کشتى نوح داراى خصوصیاتى بود از جمله:

الف) ساخت آن به فرمان الهى بود. «اصْنَعِ الْفُلْکَ»

ب) سازنده‌ى آن پیامبر خدا بود.

ج) محل ساخت کشتى، در بیابان خشک و دور از دریا بود.

د) از تمام نژادهاى حیوان نر و ماده در آن سوار شدند.

ه) حرکت آن زیر نظر خدا بود. «تَجْرِی بِأَعْیُنِنا»

و) موج‌هایى به اندازه‌ى کوه‌ها در مسیرش بود. «فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ»

ز) تمام مؤمنان زمین بر آن سوار شدند.

ح) تنها وسیله‌ى امن و نجات بود.

با همه این خصوصیاتى که براى کشتى نوح بیان شده است، خداوند به جاى کلمه «سفینه» و کشتى مى‌فرماید: «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» یعنى یک مشت تخته و میخ. شاید این‌ کوچک نمایى به خاطر آن است که نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت کشتى. (پایان نقل از تفسیر نور)

اشکالهای این تفسیر:

یک- تَرَکْناها آیَةً: ما کشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتیم.

در این ترجمه و تفسیر، واژه آیه را تنها نشانه ترجمه کرده است. آیه سه معنا دارد:

آیات کتهابهای مقدس(VERSE)، نشانه‌ها و پدیده های طبیعی (PHENOMENA)، و معجزه (MIRACLE). هنگامی که نشانه ای طبیعی نباشد، به کارگیری واژه نشانه نه تنها بسنده نیست، بلکه منظور نظر خداوند را از ذهنها دور میکند. در ترکناها آیة، آیه به معنای معجزه است. در سوره هود فرموده کشتی را بر کوه جودیّ باقی گذاشتیم تا روزگاری برسد و انسان به کشف آن نائل آید و معجزه ای دیگر از معجزات قرآنی رقم بخورد؛ همان‌گونه که به فرعون گفت ما بدنت را نجات میدهیم تا آیه‌ای (معجزه ای) باشد برای آیندگان؛ که همین گونه شد.

دو- همان‌گونه که مشاهده میشود، در این تفسیر همانند ترجمه‌هایی که نقل شد، هیچگونه اشاره‌ای به آیه 44 سوره هود نشده؛ و این در حالی است که اگر کسی تنها قرآن خوان باشد (و مفسر نباشد)، به هنگام خواندن آیه 15 سوره قمر، به یاد آیه سوره هود، وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ میافتد؛ زیرا فهم عبارت ترکناها بدون استوت علی الجودیّ غیرممکن است. انسان اندیشمند میپرسد:

خداوند چگونه کشتی را برای پسینیان نوح باقی گذارده تا معجزه (یا نشانه) ای باشد؟

اگر باقی گذارده، کجا باقی گذارده تا برای پسینیان نوح عبرت انگیز شود؟

و اینجاست که درمییابیم کار مفسر آن است که قرآن را با قرآن تفسیر کند و آیه مربوطه را دریابد و به دیگران نشان دهد.

سه- هنگامی که کسی در سوره قمر عبارت «تجری باعیننا» را میخواند، به یاد آیه‌ای دیگر از قرآن میافتد که خداوند میفرماید «باعیننا و وحینا» (هود 37 و مؤمنون:27). وظیفه مفسر آن است که این دو آیه را در کنار هم تفسیر کند و سختی کار کشتی سازی در آن عصروزمان را به خواننده یاداور شود و بگوید آن‌گونه که خداوند گفته این کار عظیم جز با وحی و راهنماییهای الهی در ساخت و تجهیز کشتی نمیتوانسته صورت گیرد؛ که خداوند دست کم دو بار بر آن تأکید کرده است:

فاوحینا الیه ان اصنع الفلک باعیننا و وحینا (مؤمنون: 27)

واصنع الفلک باعیننا و وحینا (هود: 37)


اگر به ساخت کشتی عظیمی باور داشته باشیم که بتواند آنهمه انس و جن و همه گونه های حیوانی برای زندگی آنان بر کره خاک را در خود جای دهد که همگی به دستور و راهنمایی خداوند صورت میگرفته، باید به این هم باور داشته باشیم که انسان در آن زمان از نظر تکنولوژی بسیار ناتوان بوده و مفسر باید این موضوع را یاداور شود که نیروهای مأمور خداوند بوده‌اند که به دور از چشم ناکسان، زیر نظر حضرت نوح، کار کشتی سازی را انجام میداده اند.


چهار- آقای قرائتی مینویسد: خداوند به جاى کلمه «سفینه» و کشتى مى‌فرماید: «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» یعنى یک مشت تخته و میخ. شاید این‌ کوچک نمایى به خاطر آن است که نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت کشتى.

این جمله آقای قرائتی، انسان را به یاد یک فرد از قبایل نامتمدن میاندازد که با به هم بستن چند تکه چوب پهن، ساده‌ترین وسیله حرکت بر روی آب را برای خود فراهم میآورد که به آن کلک گویند.


خیر آقای قرائتی، در آیات قرآن تدبّر کن! خداوند هیچ‌گاه آن‌گونه نیست که شما تصور میکنید. چگونه خداوند بخواهد آن کشتی عظیم را که زیر نظر خود او و با وحی و نیروهای مأمور او درست شده، تحقیر کند؟!! شما باید در آیات الهی بیندیشی و فوری قضاومکنی. نگارنده برای رسیدن به حقبقت کلام خداوند، گاهی سی سال صبر کرده‌ام (چهارپایان ویژه قرآنی)، و گاهی پنجاه سال (کورش کبیر و معجزه ای دیگر از قرآن کریم).


اولاً خداوند نگفته الواح و دسر، بلکه فرموده ذات الواح و دسر. یعنی چیزی که سازه اش از تخته و میخ بوده است. چرا کلام خداوند را ناقص به خلق الله تحویل میدهی تا فهم ناقص خود را نیز به دیگران منتقل کنی؟!!


دوم اینکه خداوند با گفتن عبارت کوتاه ذات الواح و دسر خواسته است اجزاء تشکیل‌دهنده کشتی را به ما و همه جهانیان یاداور شود تا هنگامی که کشتی بر بالای کوه جودیّ کشف شد، و دیدند که کشتی از چوب و فلز ساخته شده، و سازه هایی در آن به کار رفته که میخهای بزرگ فلزی تخته های بزرگ را به یکدیگر وصل کرده اند، یکی دیگر از معجزات قرآنی رقم بخورد!!

برگرفته از: المعجم اللغة العربیة المعاصر

دسُــٍر: مَسَامیرَ تـُـشدّ بها الألواح

دسار، جمع: دُسُر ودُسْر: مِسمارٌ محدَّد الطَّرفین یُضمّ به لوح إلى آخر بإدخال طرفیه فی اللَّوحین.

******

اوایل دهه چهل بود؛ و من که نوجوانی اهل مطالعه بودم، در جایی خواندم که کشتی نوح بر روی کوه آرارات کشف شده است (یعنی همان خبری که در اول مقاله‌ زیر آمده است.). برای من و برای هرکس که این خبر را میخواند، بسیار جالب و هیجان انگیز بود. اکنون در سرانه پیری و برای نوشتن این مقاله، سری به نت زدم و مقاله‌ای را که در زیر میبینید، یافتم. این مقاله تفصیل آن خبر است که بعدها، و پس از پژوهشهای باستانشناسی بسیار، تهیه و تنظیم شده است. مقاله علمی و پژوهشی بسیار مفید و ارزشمندی است. مطالعه آن را از دست ندهید.

هجدهم فروردین 1400

ویرایش دوم: آبان 1400

احمد شمّاع زاده


کشف کشتی حضرت نوح در کوههای آرارات!

در سال 1959، یک خلبان ترک، چندین عکس هوایی برای مؤسسه ژئودتیک ترکیه برداشت. هنگامی‌ که مأموریت به پایان رسید، در میان عکس‌های او تصویری جلب نظر می‌کرد تصویری از یک قایقی بزرگ که بر سینه تپه ای، در فاصله بیست کیلومتری کوه‌های آرارات آرمیده بود.

تصویر هوایی از فسیل کشتی که محل آسیب دیدگی ناشی از برخورد به یک صخره در آن مشخص است. بلافاصله پس از مشاهده این تصویر، تعدادی از متخصصان، علاقه‌مند به پیگیری شدند. دکتر براندنبرگ از دانشگاه ایالتی اوهایو یکی از این علاقه‌مندان بود. او کسی بود که قبلاً در زمینه کشف تأسیسات روی زمین از طریق هوا، مطالعات دانشگاهی داشت و پایگاههای موشکی کوبا را در دوران کندی کشف کرده بود. دکتر واندنبرگ با دقت عکس‌ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد: «من هیچ شکی ندارم که شیء موجود در عکس‌های هوایی یک کشتی است۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت تا در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی به نام «ران ویت» تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد. او بزودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شیء عظیم الجثه بلندتر از طول یک زمین بازی فوتبال و اندازه آن به بزرگی یک ناو جنگی است که کاملاً در زمین دفن شده است. اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری دفن شده بود و بسختی به جز از ارتفاع قابل رؤیت بود. «ران وایت» و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری می‌کردند، به جایی رسیدند که تنها وقوع یک حادثه عجیب و نادر می‌توانست راهگشای کار آنها باشد:

از تحقیقات ران وایت مدت زیادی نگذشته بود که در 25 نوامبر سال 1978، وقوع زمین لرزه ای در محل، باعث شد تا کشتی مزبور به طور شگفت آوری از دل کوه بیرون بزند و سطح زمین اطرافش را به بیرون براند. بدین ترتیب دیواره‌های این شیء، شش متر از محوطه اطرافش بالاتر قرار گرفت و برجسته تر شد. بدنبال این زمین لرزه، ران وایت ادعا کرد که شیء مذکور می‌تواند باقیمانده کشتی نوح باشد. سپس بدبینی‌ها به خوش بینی مبدل و این سؤال‌ها مطرح شد: «اگر این جسم عظیم قایقی شکل به طول یک زمین فوتبال، در ارتفاع 1890 متری کوههای آرارات، کشتی نوح نیست، پس چه چیز می‌تواند باشد؟ و اگر جسم کشتی نوح است، آیا طوفان نوح واقعاً بوقوع پیوسته است؟... آیا ما شاهد بقایای کشتی افسانه ای حضرت نوح که در کتب مقدس ادیان جهان از آن صحبت شده است، هستیم؟» بررسیهای زمین شناسی در نقاط مختلف دنیا، نابود شدن و مرگ‌های دسته جمعی موجودات زنده را بر اثر حادثه ای غیر منتظره نشان می‌دهد. برخی از این حوادث با زمان طوفان نوح همخوانی دارد.

وجود لایه‌های مخلوط فسیل شده حیواناتی چون فیل، پنگوئن، ماهی، درختان نخل و هزاران هزار گونه گیاه جانوری، تأییدی بر این واقعیت است. این سنگواره‌ها که بعضاً در برگیرنده حیوانات مناطق گرمسیر با مناطق سردسیر (در کنار هم) هستند، نشان می‌دهند که با فرونشستن آب، جانوران و گیاهان خارج شده، در زیر رسوبات مانده و به فسیل تبدیل شده‌اند.

روشنگری: با توجه به آنچه در نت آمده، کسانی به کارگیری واژه فسیل در این مقاله و امثال این مقاله را دستاویزی برای رد محتویات کاملاً علمی این مقاله قرارداده‌اند. تعریف علمی فسیل را با عنوان فسیلی که در این مقاله آمده است، مغایر دانسته اند؛ و حال آنکه منظور نویسنده یا نویسندگان این مقاله، فسیل حقیقی نبوده است؛ بلکه خود میدانسته اند آنچه که زیر عنوان فسیل از آن یادکرده اند، منطبق با تعریف علمی آن نیست. اگر شما باشید چه عنوانی به چیزی میدهید که دستکم 3500 سال از دفن آن‌ها زیر خاک گذشته است؟ نه سفال بوده‌ که ماندگاری داشته باشند و نه استخوان. مثلاً به پشکلی که 3500 سال از عمر آن گذشته و در زیر گل و لای مدفون شده؛ ولی شکل خود را از دست نداده، چه عنوانی میتوان داد؟

با این وجود من هم معتقدم بهتر بود نویسندگان مقاله واژه فسیل را به کار نمیبردند. - شمّاع زاده


تاریخ در مورد محل به گل نشستن کشتی چه می‌گوید؟

داستان کشتی نوح از گذشته‌های دور مورد توجه اقوام مختلف بوده است. مورخان از ۲۰۰۰ سال پیش نقل کرده اند که مسافران کنجکاو از قدیم این منطقه را در کوههای آرارات کشور ترکیه، مورد بازدید قرار می‌دادند و گاهی تکه‌های کوچکی از آن به غنیمت برده می‌شد. در تاریخ آمده است که حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، آشوریان اقدام به ورود به کشتی کردند و موفق به ورود به طبقه سوم آن که در زیر زمین واقع شده بود شدند. این نشان می‌دهد که اقوام مختلف در مورد موقعیت جغرافیایی کشتی، متفقند.


تکنولوژی پیچیده در ساخت کشتی

اینجا صحبت از ساخت یک قایق کرجی کوچک هشت نفره با ظرفیت چند حیوان کوچک نیست. بحث بر سر تکنولوژی پیچیده ای است که مهارت ذوب فلزات، ابزار پیشرفته و نیروی انسانی حاذق می‌طلبیده است. از آنجا که یاران حضرت نوح تعداد بسیار کمی ‌بوده اند، این سؤال پیش می‌آید که نوح براستی چگونه این کشتی را ساخته است. کشتی‌ای که تاکنون از عجایب کتب مقدس به شمار می‌رفت و اکنون یک واقعیت علمی ‌لمس شدنی است. آیا نوح به تنهایی توانسته است کشتی ناوگونه خود را به طول یک زمین فوتبال و به وزن تقریبی ۳۲۰۰۰ تن بسازد؟ آیا ساخت یک کشتی با دست خالی با امکانات آن زمان، به گنجایش ۴۹۴ اتوبوس دو طبقه مسافربری با تصورات ما درباره قدما، همخوانی دارد؟ براستی چه تعداد جانور و چگونه جمع آوری شدند و در کشتی جایگزینی شدند؟ آب و غذا چگونه تأمین می‌شد؟ جانوران وحشی چگونه به سوی کشتی هدایت شدند؟...خوشبختانه تحقیق بیشتر در محل، حضور حیوانات را در کشتی یافت شده، تأیید کرد. کشف مقادیر قابل توجهی فضولات حیوانات که به صورت فسیل در آمده اند و از ناحیه خسارت دیده کشتی به بیرون رانده شده اند ، فرضیه ما را بیشتر به واقعیت نزدیک کرد. علاقمندان به کاوش در مورد کشتی نوح بارها سعی کرده اند به درون کشتی فسیل شده راه یابند ولی همیشه با توده‌های عظیم سنگ و خاک نیمه ویران مواجه شده اند. در آخرین تلاشها، کاوشگران سعی کردند لایه‌های گل و لای خشک شده اطراف کشتی را در هم بشکنند و از میان بردارند تا شاید راهی برای ورود به اتاقکهای زیرین کشتی پیدا کنند، اما خیلی موفق نبودند. در سال ۱۹۹۱، «گرگ برور» باستان شناس، بخشی از شاخ فسیل شده جانوری را کشف کرد که از قسمت تخریب شده کشتی که فضولات حیوانی بیرون ریخته بودند، به بیرون افتاده بود. به تشخیص محققان، این شاخ که مربوط به یک پستاندار بوده است، مقارن با شاخ اندازی سالانه جانور به هنگام خروج از کشتی در آنجا رها شده است..


کشتی نوح: اسکلت فلزی، بدنه چوبی

آزمایشات دانشمندان وجود قطعات آهن را در فواصل منظم و معین در ساختار کشتی تأیید کرده است. باستان شناسان با کشف رگه‌ها و تیرهای باریک آهنی، الگویی ترسیم کرده اند که حاصل کار به صورت نوارهای زرد و صورتی بر روی کشتی علامتگذاری شد. آنها همچنین گره‌ها و اتصالات آهنی محکم و برجسته ای را یافته اند که در ۵۴۰۰ نقطه کشتی بکار رفته اند. تصویر برداری‌های راداری نشان داده که در محل تصادم کشتی با صخره به هنگام فرود آمدن یا به عبارت دیگر به گل نشستن، نوارهای آهنی یا تیرهای فلزی کج شده اند. آنها می‌گویند که استفاده وسیع و همه جانبه از فلزات در ساخت کشتی خارج از حد تصور ماست.

و اصنع الفلک باعیننا و وحینا (سوره هود، آیه37) و کشتی بساز زیر نظر ما و مطابق وحی ما


به نظر می‌رسد که تکنولوژی پیشرفته و رشدیافته ای در آن دوران وجود داشته که به هر حال حضرت نوح (ع) توانسته از آن بهره‌مند شود. تکنولوژی و تمدنی که ذهن ما را از تمرکز بر روی بناها و اماکن منحصر به فرد در نقاط مختلف دنیا به این نقطه از جهان معطوف می‌کند. اکتشافات زمانی جالبتر شد که باستان شناسان توانستند طرح مشبکی حاصل از تقاطع تیرهای فلزی افقی و عمودی بکار رفته در بدنه کشتی بدست بیاورند. تصاویری که نشان می‌دهند ۷۲ تیر فلزی اصلی در هر طرف کشتی به کاررفته است. به نظر می‌رسد که برای هر چیزی طرح و الگویی وجود داشته است. وجود اتاقها و فضاهای کوچک و بزرگ در طبقات مختلف، نظریه وجود طرح مهندسی پیشرفته را تأیید می‌کند. در طول تحقیقات، بررسیهایی در مورد تعیین طول، عرض و قطر کشتی انجام گرفته است که متخصصان را قادر ساخته تا از جزییات کف کشتی، ساختمان و الگوی اولیه و مواد تشکیل دهنده آن اطلاعاتی بدست آورند. دستیابی به چنین کشفیاتی مبهوت کننده بود، چرا که در بسیاری از مواقع، درک واقعیت کشف شده از حد تصور خارج بود.

کشف یک لایه غلافی و کپسولی شکل در داخل کشتی از این جمله بود که در واقع کشتی را به دو لایه یا پوسته اصلی مجهز می‌کرد. این آزمایشات، وجود دیوارهای داخلی کشتی، حفره‌ها، اتاقها و دهلیزها و همچنین وجود دو مخزن بزرگ استوانه ای را تأیید کرد. در این آزمایشها که به «اسکن‌های راداری» معروفند، معلوم شد که دو مخزن استوانه ای بزرگ که هر کدام چهار متر و ۲۰ سانتی متر بلندی و هفت متر و بیست سانتی متر عرض داشته اند و به دور هر یک از آنها کمربندی فلزی نصب شده بود، در نزدیکی تنها در ورودی کشتی وجود داشته اند. در یکی از آزمایشات رادار اسکن که به درخواست استاندار استان آگری ترکیه انجام شد، معلوم شد که جنس بدنه کشتی از سه لایه چوب به هم چسبیده تشکیل شده است. این سه لایه با مواد محکم چسبنده، بهم چسبیده بودند.در سال ۱۹۹۱، یک عدد میخ پرچ فسیل شده با حضور ۲۶ نفر محقق در بقایای کشتی کشف شد. تجزیه و تحلیل ترکیبات این میخ وجود آلیاژهای آلومینیوم، تیتانیوم و برخی از دیگر فلزات را تأیید کرد.این در حالی است که گمان می‌رفت در زمان حضرت نوح، آهن و آلومینیوم هنوز به مرحله کشف و استخراج نرسیده باشد. آیا ما نیازمند بازنگری در تاریخ استفاده و استخراج بشر از فلزات هستیم؟


لنگرهای کشتی هم کشف شد!

بربلندیهای تپه‌های اطراف محل کشتی، باستان شناسان چند جسم بزرگ حجیم سنگی یافتند که در بالای هر کدام سوراخی بزرگ تعبیه شده بود. اینها در واقع ابزاری بودند که به علت وزن زیاد به جای وزنه یا لنگر به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب می‌شدند. چگونه و با چه نیرویی؟ دقیقاً نمی‌دانیم.


کتیبه ای که ادعای دانشمندان را اثبات کرد

روایت است که حضرت نوح(ع) قبل از به زمین نشستن کشتی و فروکش کردن آب، پرنده ای را که باید مانند کبوتر یا کلاغ بوده باشد به بیرون فرستاد تا مطمئن شود خشکی نزدیک است یا نه. بار اول پرنده با خستگی به کشتی بازگشت و این بدان معنی بود که خشکی در آن نزدیکیها وجود ندارد. بار دوم پرنده به کشتی باز نگشت و این آزمایش نشان داد که عمل لنگر انداختن نزدیک است. [در کتاب مقدس که گویا این روایت از آن نقل شده، آمده است حضرت نوح(ع) ابتدا یک کلاغ را می‌فرستد که از فرستادن کلاغ نتیجه ای نمی‌گیرد و بعد از آن کبوتری را می‌فرستد.] درست در دو کیلومتری شرق محلی که کشتی هم اکنون قرار دارد، دهکده ای وجود دارد که «کارگاکونماز» نامیده شده است. نام این دهکده را چنین ترجمه کرده اند: «آن کلاغ نه توقف می‌کند نه باز می‌گرددمحل کنونی کشتی در دل کوههای آرارات از گذشته‌های دور، به منطقه هشت معروف شده و دره پایین منطقه، محله هشت نام گرفته است. چرا؟ [در کتاب "کشتی گمشده نوح" آمده نام این منطقه به «تمانین» (Temanin) معروف است که به معنی «هشت» است. شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار از امام رضا(ع) نقل کرده است که "نوح در همان محلی که کشتی به زمین نشست قریه ای بنا کرد و نام آن را قریه «ثمانین» (هشتاد) گذاشت." همانطور که می‌بینیم بین کلمات «ثمانین» (هشتاد) و «تمانین» (هشت) از نظر شکل و معنی شباهت زیادی وجود دارد.]

در نزدیکی محل فرود کشتی در بالای تپه، لوحه ای کشف شد که ادعاهای باستان شناسان را به طرز زیبایی اثبات کرد. کتیبه ای که حداقل ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. بر روی این تابلوی سنگ آهکی، در سمت چپ، تصویر رشته کوههایی دیده می‌شود که در کنار یک تپه و سپس یک کوه آتشفشان قرار دارد. در سمت راست، یک تصویر قایقی شکل با هشت نفر انسان کنده کاری شده است... در بالای سنگ کتیبه، دو پرنده در حال پروازند. کشف این کتیبه همگان را به شگفتی واداشت. [کتاب مقدس، سرنشینان کشتی نوح را هشت نفر ذکر کرده است.] در واقعیت موجود، کوه آرارات در سمت چپ، تپه ای در کنار آن و قله یک کوه آتشفشان در کنار تپه وجود دارد.


در پایان به برخی نکات در تأیید تحقیقات اشاره می‌کنیم:

۱- «کتاب مقدس» می‌گوید که کشتی نوح در ناحیه کوههای آرارات فرود آمده است.

۲- قرآن کتاب مقدس مسلمانان، می‌گوید که کشتی نوح بر روی کوه «جودی» نشسته است. کوهی که در حال حاضر کشتی مورد نظر بر آن قرار دارد.

قضی الامر و استوت علی الجودی (سوره هود، آیه44)و کار پایان یافت و کشتی بر کوه «جودی» پهلو گرفت.

۳- آشور نصیربان دوم، پادشاه آشور (۸۵۹ – ۸۸۳ قبل از میلاد) مدعی بود که کشتی نوح در محلی به نام نیسیر پهلو گرفته است. در فاصله کمتر از ۵۰۰ یاردی محل کشتی، دهکده ای وجود دارد که اوزون گیلی نام دارد و پایین تر از آن بر روی نقشه‌های بسیار قدیمی، محلی به نام نیسیر یا نسیر مشاهده می‌شود.

۴- اسامی‌برخی اماکن در اطراف کوه آرارت نیز می‌تواند با ماجرای طوفان و کشتی نوح مرتبط باشد:

- خود کوه آرارات در میان ارمنی‌ها به کوه «ماسیس» معروف است که به معنی «مادر جهان» است.

- «نخجوان» به معنی «محل فرود» است.

- «اچمیادزین» به معنی «فرودگاه» یا «کسانی که فرود آمدند» است.

- «آرگوری» (Arghuri) نشان دهنده «پرورش درخت مو» است که می‌تواند یادآور کاشت درخت مو توسط حضرت نوح(ع) پس از پایان طوفان باشد.

- آنطور که در کتاب مقدس به آن اشاره شده باشد، دهکده‌ای نزدیک به محل کشتی وجود دارد به نام «محشر» که می‌تواند یادآور مجازات جهانی مردم دنیا باشد.


هم اینک دولت ترکیه با اعزام گروههای باستان شناس، کشتی را مورد حفاظت قرار داده و برخی از یافته‌های باستان شناسان برای حفاظت و مراقبت بیشتر، مورد توجه ویژه قرار گرفته اند. کشف چهار ستون فلزی فسیل شده که هرکدام ۱۲۰ سانتی متر طول دارند و از بخشهای مهم در ساخت کشتی بوده اند، از جمله این اشیاء است که هم اکنون در تملک وزارت معادن و فلزات ترکیه قرار دارد.

در دل کوههای آرارات در نزدیکی مرزهای ایران و ترکیه، جسم عظیم فسیل شده ای قرنهاست که آرمیده و طوفان مهیب را پشت سرگذاشته است. کشتی بزرگ و مجهزی که یکی از پیامبران خدا را در رسالتش یاری داده است. این فسیل غول پیکر، راز و رمزهای بسیاری در دل خود نهفته دارد. ماجرای آن قرنهاست که مورد توجه بوده و دهها سال کانون کاوش‌ها و کنجکاویها خواهد بود. تحقیقات هم چنان ادامه دارد.

۱۳ مه ۲۰۱۳- تهیه کننده: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ