علی نظری طولابی
و آزمون استعدادیابی عصر جدید
احمد شمّاع زاده
چند سال پیش، روزی در فیسبوک ویدئویی را دیدم که یک پسربچه شش هفت ساله، در جایی نه چندان آباد، در حالی که یک بلیز زردرنگ بر تن داشت، ترانه ای را با جان و دل و با نوایی زیبا میخواند. ترانه ای را هم که میخواند، شیرین شیرینم بود. یعنی همان ترانه ای را که علی نظری با خواندن آن در آزمون قبول شد. من هم مانند دیگران که کامنت گذاشته بودند، نقل به مضمون چنین نوشتم: حیف از این استعدادهایی که در کشور تلف میشوند و کسی نیست تا این استعدادها را کشف کند و این توان و سرمایه خدادادی به ثمر بنشیند و به همگان بهره ای برساند؛ همچون زمان شاه که مثلاً سوسن را کسی کشف، معرفی و پشتیبانی کرد و به بالندگی رساند.
به هنگام به اشتراک گذاری ویدئو نیز، چنین جملهای را بر آن افزودم؛ ولی نمیدانستم که روزی فرا میرسد که برنامهای با عنوان عصر جدید ایجاد میشود و او را کشف میکند و به قول امین حیایی فکر میکنم اول شماها بودید و بعد این برنامه درست شده تا شماها را همچون گوهرهای زیر خاکی از زیر خاک بیرون بیاره و به همه نشون بده...
از زمانی که علی نظری طولابی به شهرت رسیده، هر روزه تأکید دارم خاطرات گذشته صفحه فیسبوکم را نگاه کنم؛ بلکه آن ویدئو را در میان خاطراتم ببینم که هنوز موفق نشده ام.
ویژگیهای معنوی این نوجوان سیزده ساله کنونی:
یک- سلیم النّفس، فروتن، و با ادب
دو- بسیار با ایمان
سه- با استعداد و بسیار کوشا، آن هنگام که انگیزه برای انجام کاری را داشته باشد.
چهار- با توجه به ویژگیهای یادشده، به نظر نمیرسد روزی به خود مغرور شود.
کارن همایونفر، کارشناس موسیقی و آهنگساز سختگیر که کمتر کسی میتواند رضایتش را جلب کند، به او میگوید: وقتی تو شروع میکنی به خوندن، ما را با خودت توی جهان خودت میبری...
مجید اسماعیلی به او میگوید: گویی تو دستی بر آسمان داری و برای ما از آنجا چیزی می آوری...
خانم ژاله صامتی به او میگوید: من مطمئنّم نام تو توی هنر این ممکت ماندگار خواهد شد…
و امین حیایی به او میگوید: من فکر میکنم اول شماها بودید و بعد عصر جدید درست شده تا شماها را که مثل گوهرهای زیرخاکی میمونید از زیر خاکها بیرون بیاره و به همه نشون بده…
هنگامی که خانم صامتی از او تعریف میکند، علی نظری تنها گوش میدهد و تشکر میکند؛ ولی هنگامی که میگوید خدا تو را انتخاب کرده، میگوید خدا را شکر.
هنگامی که احسان علیخانی از او میپرسد اگر قهرمان بشی با پولی که به دست میاری چکار میکنی؟ پاسخ میدهد: اول آبخوری مدرسه مون رو درست میکنم! که تحسین همگان را بر میانگیزد! (جمله او برکتدار میشود؛ و مسئولین مدرسهاش آن مشکل را رفع میکنند و دانش آموزان اکنون آبخوری سالمی دارند!)
وی هنگامی که قهرمان میشود، اولین کاری که در ذهن داشته تا در صورت قهرمان شدن انجام دهد، به جا آوردن سجده شکر بوده است؛ که بلافاصله بر روی صحنه و در جلو حضّار بیشمار انجام میدهد؛ تا درسی باشد برای همگان که همواره و هر روزه برای داشته های خود و دستکم برای سلامتی خود و خانواده باید سجده شکر به جای آوریم.
من در رخدادهای مهم، همواره به دنبال علل وقوع آن رخداد میگردم؛ و پس از یافتن، آن را در نوشتههایم میآورم تا بهره ای به دیگران برسانم. در مورد علی نظری، هنگامی که گروه عصر جدید برای مستندی از زندگی او به کوهدشت لرستان و شهرک قدس (قلعه حسنخان قدیم) رفتند، در میان همه گفتنها و شنیدنها، کاری را که علی انجام داد و جملهای را که بر زبان آورد، نظرم را سخت به خود جلب کرد؛ و آن این بود:
هنگامی که نوبت به معرفی مادر بزرگ (مادر پدرش) رسید، یکدیگر را بغل کردند و بوسیدند. علی گفت: «هرچه دارم از این مادر بزرگ دارم»؛ و آنجا بود که دانستم این مادر بزرگ بوده که مسبب بسیاری چیزها از جمله پدید آمدن این پدیده شده است!!
دوستان! لقمه حلال و نیز لقمه حرام در زندگی ما بسیار کارساز و تأثیرگذار است. قدیمیها بدترین فحشی که میشد به کسی بدهند یا حرامزاده بود و یا لقمه حرام. پس سعی کنیم به هیچ روی لقمه خود را از راه نادرست و حتّا شبهه ناک به دست نیاوریم و به خانواده نخورانیم. من مطمئن هستم این مادر بزرگ بوده که فرزند اول خود را که پدر علی نظری است، خوب و شایسته و حلال خور بار آورده است. در آن فیلم مستند، همه برادران که شمارشان کم نبود، میگفتند «ما را برادر بزرگمان یاری رسانده و همه مدیون او هستیم».
چنین کسی که فرزند چنان مادری است، و جز درستی، صداقت و روزی حلال و حلال خواری و زیر پروبال برادران کوچکتر خود را گرفتن، هدفی در زندگی نداشته، نتیجهاش آن میشود که خداوند فرزند صالح و شایسته ای را به او هدیه کند. آیا از خداوند هم جز این نسبت به بندگان صالحش انتظار میرود؟
من مطمئن هستم آن سجده شکر، سفارش مادربزرگ به وی بوده است و بسیاری نکتههای دیگر که جزء ناگفته ها و ناشنیده های زندگی این خانواده است.
به همین دلیل است که گفتهاند پشت هر مرد موفقّی زنی ایستاده است و از دامان شما زنان است که مردان بزرگ برخاسته اند.
رمز پیروزی علی نظری:
نکته مهمی که شاید کمترکسی به آن توجه کرده باشد، این است که چگونه شد که علی نظری قهرمان این فصل عصر جدید شد؟ در زندگینامه شادروان فروزان آوردهام:
«از خود میپرسم چه چیز موجب شده که شمار بسیاری از مردم ایران تا این اندازه نسبت به یک هنرپیشه اقبال نشان دهند؟!! واقعاً که بسیار شگفت انگیز، پنداموز و اندیشه برانگیز است!!
نگارنده جز این جمله را نمیتواند بگوید که: آنکس را که خداوند بخواهد مقامش را بلند گرداند، اگر همه خلائق جمع شوند نمیتوانند او را پایین بیاروند و آنکس را که خداوند بخواهد خوارش گرداند، اگر همه مردمان جمع شوند نمیتوانند او را بالا برند». پایان نقل
همین پرسش و پاسخ در مورد علی نظری نیز صادق است. یعنی خدا خواست که چنین شد؛ ولی خداوند همه کارها را با وسیلهاش انجام میدهد. پس وسایلی که این موفقیت را رقم زدند چه بودند؟
آقای مجید اسماعیلی در فینال به او میگوید من فکر میکنم تو همه چیز میتونی بخونی و میپرسد میتونی آذری هم بخونی؟ و علی میگوید بله! همه تعجّب میکنند؛ بویژه احسان علیخانی که نمیدانم از سر تعجب و یا برای بازار گرمی میگه «تو میتونی ترکی بخونی؟!! الکی ادعا نکن و…»
بعد که علی شروع میکند به خواندن یک آهنگ به زبان آذری (توضیح آنکه آذری ترکی نیست؛ و به نادرستی چنین جا افتاده است.)، همه برایش کف میزنند، سنگ تمام میگذارند و آفرین میگویند.
نکته کلیدی در پیروزی وی:
آذری های ایران بسیارند. بویژه در تهران که تقریباً خانهای نیست که از یک آذری دختر نگرفته باشند یا به یک آذری دختر نداده باشند، سوای از خانوادههای بسیار زیاد استانهای آذربایجان و خانوادههایی از آنها که در همه کشور پراکنده شده اند. آذریها انسانهای متعصبی هم هستند، هم از نظر زبان و هم از نظر مذهب.
با اینکه علی در یکی از گفت و گوهایش گفته بود «من لک هستم ولی برای همه مردم میخوانم چون همه ایرانی هستیم»، به همین دلیل آذریها هنگامی که ببینند کسی که آذری نیست، به زبان آذری و شاید بهتر از یک آذری برایشان میخواند، تعصبشان گل میکند و آنگونه میشود که شد.
به نظر من رمز موفقیت علی در قهرمانی این فصل، آماده کردن یک آهنگ آذری (بی آنکه آن را فاش کند)، و پرسش آقای اسماعیلی، و اجرای آن آهنگ بود که سیل پیامکها را به سود علی سرازیر، و سرنوشت این فصل را دگرگون کرد. رکوردها را شکست، و با فاصله بسیار زیاد از پهلوانکها، علی قهرمان شد که خودش هم باورش نمیشد!!!
اینجاست که دوباره میگویم: آنکس را که خداوند بخواهد مقامش را بلند گرداند، اگر همه خلائق جمع شوند نمیتوانند او را پایین بیاروند و آنکس را که خداوند بخواهد خوارش گرداند، اگر همه مردمان جمع شوند نمیتوانند او را بالا برند». نمونه دیگرش:
هنگامی که تیم ملی فوتبال ایران پس از دو ماه بازی در بازیهای مقدماتی، برای صعود به بازیهای المپیک 2000 (1398) فرانسه با یک گل زیبای خداداد عزیزی استرالیا را مغلوب کرد؛ و به رقابتهای المپیک راه یافت، در جمعی که به تماشای بازی نشسته بودیم، یکی از دوستان گفت: «خیلی عجیبه... گفتیم دیگه ایران بالا نمیاد ولی دیدی سرنوشت چطور تغییر کرد»؟
و من گفتم: «سرنوشت نیست. خدا خواست به ملت ایران بگوید اگر شما دو ماه بدوید و تنها روی خودتان حساب کنید و من نخواهم، موفق نمیشوید؛ ولی اگر من بخواهم در مدت تنها چند دقیقه و بلکه چند ثانیه، وضع شما را دگرگون میکنم. (ایران تا پنج دقیقه آخر، دو گل عقب بود و صعود ما منتفی تلقی شده بود.) و این تنها خواست الهی بود و بس!».
البته خداوند هم بی حساب و کتاب به کسی پاداش نمیدهد؛ زیرا مردم ایران برای راهیابی به المپیک، بسیار دعاکرده بودند!!
شهریور 1401- احمد شمّاع زاده
اصل ترجمه ناپذیری قرآن
احمد شمّاع زاده
بخشی از پیشگفتار «دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم»:
هدف از تدوین این دانشنامه کوچک و پربار بازشناسی حقایقی از قرآن کریم است که در پس واژگان و عبارتهایی گاه ساده و گاه ویژه نهفته است؛ و از آنجا که خداوند کریم در گزینش و به کارگیری واژه ها بسیار دقیق عمل و نشانه گذاری کرده، برهر خواننده قرآن لازم است تا به هنگام خواندن قرآن، با تدبّر آن، به منظور نظر خداوند دست یابد. نمونه ها:
چرا خداوند واژه ویژه هوی را در آیه والنّجم اذا هوی به کار برده است؟
چرا خداوند واژه ساده انعام (چهارپا) را در جایی به کار برده که ربطی به چهارپایانی که ما میشناسم پیدا نمیکند؟
کپلر و کپرنیک پیشگامان هیأت جدید شناخته شده اند؛ در حالی که قرآن کریم در این زمینه هزار سال از آنان پیشگامتر است. اکنون میدانیم که قرآن کریم پیرامون گسترش کیهان، نسبیت زمان و بسیاری از کشفهای مهم تاریخ علم پیشگام بوده؛ ولی تفسیرها نتوانسته اند در مقاطع حساس تاریخ علم، از حقایق قرآن پرده برداری (تفسیر) کنند و حقایق قرآن را به اندیشمندان نشان دهند. در نتیجه دانشها و نکات علمی قرآن همواره مورد غفلت واقع شده و تنها زمانی متوجه برخی از آنها شده اند که دانشمندان به آن حقایق دست یافته اند. در این میان مقصران اصلی چه کسانی هستند؟
آیا جز دانشمندان علوم قرآنی و مفسرینی که از سویی از دانشهای روز آگاهی نداشته یا ندارند و از سوی دیگر بدون تدبّر هرگاه به فهم آیه ای دست نمی یافته اند یا نمی یابند، چیزی به جای کلام خداوند گذاشته یا میگذارند و از موضوع درمی گذرند، قشر دیگری کوتاهی کرده است؟
قرآن کریم دایرة المعارف کل هستی است؛ و ترجمه یا تفسیر کل آن، یعنی از سوره حمد تا سوره ناس غیرممکن، و تنها سرابی است که تشنگان حقایق و معارف قرآن را به خود میکشاند و تشنه بازمیگرداند. کدام دانشمندی وجود داشته یا دارد که بر تمام دانشها و آگاهیها احاطه علمی داشته باشد تا توانسته باشد یا بتواند کل قرآن را ترجمه یا تفسیر کند؟ پس، از آنجا که تفسیرها نمیتوانند کارا و کارساز باشند، باید در شیوه های فهم قرآن تجدید نظر کنیم و طرحی نو دراندازیم.
بهترین روشی که برای درک «مفاهیم ویژه قرآن کریم» به ذهن نگارنده رسیده، همان شیوه ای است که برای تدوین دایرة المعارفها در نظر میگیرند؛ و هر کلیدواژه آن را به یک یا چند شخص خبره و اهل فن میدهند تا یک یا چند مقاله برای آن بنویسند. (پایان نقل)
دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم: https://www.academia.edu/10031889
مترجمان نباید بدون تدبّر در آیات الهی مطلبی را ترجمه کنند؛ ولی آنچه مشهود است این است که هیچ تدبّری در ترجمهها صورت نمیگیرد و به نظر مفسّران کهن چند صد سال پیش استناد میشود؛ که در بسیاری موارد مفسران واژه یا نکتهای را نادرست و نابجا تفسیر، و مترجمین آن را تکرار کرده اند!! نمونه بارز و شگفت انگیز آن را در مقاله آینده نگری در قرآن آوردهام.
آینده نگری در قرآن: https://www.academia.edu/43935923
بخشهایی از پیشگفتار «نقدی بر ترجمه مهدی الهی قمشه ای»:
هرچند اعتقاد غالب آن است که قرآن ترجمهپذیر نیست؛ با این وجود، پس از ایشان کسانی پیدا شدهاند که جای یک ترجمه خوب را خالی دیدهاند و اقدام به ترجمه کردهاند؛ ولی به دلیل اولویت در ترجمه روان و نیز برخورداری مترجم از وجاهت حوزه و دانشگاه، و بویژه بیمتولی بودن یا رایگان بودن چاپ آن برای ناشران، ترجمههای دیگر به فراموشی سپردهشدهاند؛ ولی این ترجمه حتّا با غلطهای چاپی، همواره و مرتباً به چاپ رسیدهاست.
… ملاک و مبنای فهم قرآن مجید باید خود قرآن باشد. درصورتیکه تقریباً تمام ترجمه و تفسیرهایی که از قرآن شده، مبنای فهم آنها ‹دانش› و ‹جهانبینی› مترجم و مفسر در آن مقطع زمانی بوده که آن را ترجمه یا تفسیرکردهاست؛ و در بسیاری آیات، فهم خداوند را در سطح فهم خود پایینآوردهاند؛ و این ستمی است که تاکنون بر ساحت قدسی قرآن کریم رفته و میرود.
دفاع از قرآن با نقدی بر ترجمه مهدی الهی قمشه ای: https://www.academia.edu/11997798
بخشی از پیشگفتار «مدلهای ریاضی به کار رفته در قرآن»:
یکی از ویژگیهای قرآن کریم این است که مدلهایی از ریاضیات در آن به کار گرفته شده است. مدلهای به هم پیچیده و در هم تنیده ای از ریاضیاتی که تنها خداوند میتوانسته به کار برد؛ تا کسی نتواند همچون قرآن بیافریند؛ و به مردمان همه اعصار و قرون گوشزد کند اگر میتوانید دست کم یک سوره مانند سورههای قرآن من بیاورید، که تاکنون کسی نتوانسته و هرگز هیچ موجودی نخواهد توانست کتابی یا نوشتهای به مانند قرآن بیاورد! اکنون بر این پاراگراف می افزایم:
با ترجمه قرآن تمام آن مدلهای ریاضی و حتا موسیقی به کار رفته در قرآن از میان میرود و روح حاکم بر قرآن و تنظیمات متن قرآن خدشه دار میشود؛ همچون سی دی یک آهنگ، که روی آن خشهای مختلف بیفتد، در نتیجه هماهنگی میان بخشهای آن و یکپارچگی آهنگ از میان میرود! مدلهای ریاضی به کار رفته در قرآن: https://www.academia.edu/84983975
بخشی از مقاله «آینده نگری در قرآن»:
از آنجا که قرآن کریم منظومه هستی نظری است، بسیاری از نکتههایی که در آینده انسان مؤثر بوده، در زمان نزول، در آن گنجانده شده تا جامعیت قرآن به مردمان همه اعصار و قرون گوشزد شود؛ چنانکه دارنده این قلم تاکنون بسیاری از نکتههای باریکتر از مو را از دل آیات قرآن برآورده و به جهانیان عرضه داشته است. گفتنی است تنها کسی میتواند به این ویژگیهای قرآنی پی ببرد که با قرآن مأنوس و به آن ایمان کامل داشته باشد؛ تا حقیقت آیات قرآن خرده خرده بر او گشوده شود، سره را از ناسره بازشناسد و بتواند از پس آنچه که دشمنان هوشمند و دوستان نابخرد قرآن، پیرامون آن اظهار میدارند، به دفاع از حقایق قرآن براید.
بخشهایی از مقاله «ترجمههای قرآن»*
ترجمه قرآن در گسترش اولیه اسلام از چنان اهمّیّتی که فی المثل ترجمه انجیل در رواج مسیحیت داشت، برخوردار نبود. این امر با نقس اعراب به عنوان مخاطبان و گروندگان اصلی اسلام و نیز اهمیّت روزافزون زبان عربی در سرزمینهای تازه تسخیرشده مرتبط است. اعتقاد به اعجاز سبک قرآن نیز در این میان نقش مهمّی داشت. در خود قرآن بر ماهیّت عربی بودن آن تأکید شده است.
باور عمیق مسلمانان به اینکه تنها شکل معتبر تلاوت قرآن، تلاوت آن به زبان عربی است، در همین عقیده ریشه دارد.
… نویسنده انگلیسی تازه مسلمان، مارمادوک پیکتال (1875 تا 1936) موضعی بحث برانگیز اتّخاذ کرد. او در سال 1930 ترجمه ای از قرآن با عنوان معنای قرآن مجید منتشر، و آن را چنین توصیف کرد:
«قرآن، ترجمه پذیر نیست. این، باور عالمان سلف و عقیده نویسنده حاضر است. این ترجمه ای تحت اللّفظی از قرآن است؛ و هرگونه تلاشی که برای انتخاب زبان مناسب صورت گرفته باشد، حاصل کار قرآن مجید نیست. آن سمفونی بی بدیل که هر نوای آن انسان را به وجد میآورد و اشک او را جاری میسازد، قابل ترجمه نیست؛ بلکه تلاشی است برای ارائه معنای قرآن (و شاید بخشی از زیبایی آن) به زبان انگلیسی است؛ اما هرگز جای قرآن عربی (حقیقی- نگارنده) را نمیگیرد و چنین قصدی هم ندارد».
نظر ‹حامد الگار› پروفسور مسلمان فرانسوی درباره ترجمه قرآن**:
«همواره بر هر مترجمی فرض است که اصل ترجمه (منظور از اصل ترجمه، قرآن حقیقی است ـ نگارنده) را بر هرگونه تفسیری مقدم بدارد؛ نه آنکه دیدگاههای شخصی خود را بر متن قرآن تحمیلکند. همچنین اگر برای روشنکردن نقطهای مبهم در متن قرآن نیاز به تفسیر افتد، وی موظف است از موثقترین و معتبرترین دیدگاهها با ذکر نام و نشان بهره برد».
***
با بازخوانی نظر این دو بزرگوار تازه مسلمان، این پرسش در ذهنم شکل گرفت که:
چرا آنان به ترجمه قرآن پایبند نیستند؟
پاسخ: زیرا آنان با بوییدن شمیم معطر وحی منزل، و چشیدن طعم قرآن حقیقی، همچون مسلمانان عصر پیامبر اکرم(ص) به آن ایمان آورده و مسلمان شده اند.
به همین دلیل ارزش ایمان آنان به قرآن و اسلام، به هیچ روی قابل قیاس با ایمان ما مسلمانان موروثی، نیست!
شهریور 1401
احمد شمّاع زاده
* نویسنده: هارتموت بوبتسین، مترجم: نصرت نیل ساز، ترجمان وحی شماره 26، سال 1388
** وقف، میراث جاویدان، شماره 46، ص آخر
قرآن حقیقی و قرآن موهومی
احمد شمّاع زاده
شخصی که مقاله سیر تحول خداشناسی استیون هاوکینگ را خوانده بود، کامنت زیر را در روز اول شهریور نوشته بود (که اگر ترجمه گوکل ترانسلیتر نباشد)، نشان دهنده تسلط وی بر زبان انگلیسی، و به احتمال زیاد شخص اهل مطالعه و کتاب خوانی است:
Dear
professor, you live in a free and unbelieving country. You are trying
to make it reasonable in western circles by retouching Islam and
Quran. While Islam has been a dangerous poison in human societies,
especially in the Middle East. And since 1400 years, Muslims have
been living in war and backwardness.
Fortunately, many books and
articles have been written to prove the facts and deviations of the
Qur'an and the history of Islam.
Thanks & Regards
پاسخ نگارنده به تاریخ اول شهریور:
سلام بر جناب آقای…
ممنونم از نامه روشنگرانه ای که نوشته اید. همان گونه که اشاره ای در مقاله کرده ام، چندین مقاله نیز در همین زمینه نوشته ام که ما نباید کارهای ناشایسته مسلمانان را به حساب قرآن و اسلام بگذاریم. مثلا تا زمانی که پیامبر اکرم زنده بود، به ایران حمله نشد. در زمان خلیفه دوم (عمر) به ایران حمله شد؛ ولی مردم دنیا و بویژه ایرانیان، حمله عمر به ایران را حمله اسلام به ایران میدانند. درست است که کشیدن مو از ماست بسیار سخت است؛ ولی اگر تفاوتگذاری نکنیم، حق را ادا نکرده و نمیتوانیم شخص منصفی محسوب شویم. همان گونه که قریب به اتقاق مفسرین، قرآن را خوب نفهمیده اند، قریب به اتقاق کسانی که درباره اسلام و قرآن کتاب نوشته و قضاوت کرده اند نیز، کارشان کاری ارزشمند نیست؛ زیرا نتوانسته اند حق را بگویند، از حق دفاع کنند و آن را انتشار دهند. با توجه به نامه شما، جهت مزید اگاهی تان، لینک چند مقاله را در اینجا میگذرام:
جنگ
سردی طولانی میان امّت دوپاره اسلام:
https://www.academia.edu/7538776
شرط
شگفت قرآن برای دوام اسلام:
https://www.academia.edu/66191369
پرسش
خانم مرکل و پاسخ من:
https://www.academia.edu/34898655
پیشینه
سنگسار در جهان:
https://www.academia.edu/40037695
شرحی
بر:
ما
مجوسها:
https://www.academia.edu/16158228
جنگ
هفتادودو ملت:
https://www.academia.edu/21778681
چهره
دوگانه اسلام:
https://www.academia.edu/9637564
باز هم صمیمانه از نامه ای که ارسال کرده اید سپاسگزارم؛ و آماده تماسهای بیشتر هستم.
بهترین کاری که در این دنیا میتوانیم انجام دهیم، این است که مدافع حق و حقیقت باشیم. سربلند و سرافراز باشید.
نامه دوم نظردهنده به تاریخ دوم شهریور:
تشکر میکنم از پاسخ جنابعالی به نامه اینجانب. استاد محترم، اتفاقا مشکل اصلی مسلمانان، درک و عمل به دستورات متن قران است. در قران تضاد و انحرافات اشکاری وجود دارد. و به همین دلیل پیروی از قران، از قرن ها پیش تا امروز شاهد، جنگ ها بین مسلمین و سایر ادیان و کافران هستیم. و همچنین ایات و دستورات قران باعث سوئ استفاده ابزاری حکمرانان مستبد، از این ایات در سرکوب و ظلم به مسلمین و سایر ادیان شده است. در حالیکه اغلب مسلمانان از تضادها و انحراف های قران بی خبرند. چند مورد از این انحرافات بطور خلاصه عبارت است. دستورات خشن مجازات اسلامی، دستور به سر بریدن، قطع انگشت و ازادی سنگسار ..... و همچنین در جنگ ها، ازادی گرفتن غنیمت اسارت مال و ناموس به هر دلیل. و دستور مستقیم به سر بریدن، سه طلاقه کردن زنان در قران، و تبعیض بین زنان و کافران و ازادی داشتن کنیز و خرید و فروش آنان... البته مجالی برای ذکر همه ان نیست.
در قران به صراحت امده، ایات قران به سادگی نازل شده. تا همه قادر به فهم ان باشند و قرن هاست تفاسیر مختلفی کتابت گردیده. و اگر شرح نزول ایات قران و تاریخ اسلام و احادیث معتبر را بخوانیم. به حقایق عبرت اموزی خواهیم رسید. اگر هر کسی معتقد به خدا باشد، هرگز به دین اسلام بعنوان دین الهی باور نخواهد داشت.
البته در مورد داستانهای خنده اور در ادیان ابراهیمی ذکری نشد. با تشکر و احترام.
نامه دوم نگارنده به تاریخ دوم شهریور:
با سلامی دوباره و تشکر از ادامه مکاتبه
جناب
آقای… به طور خلاصه به شما بگویم که من
عمر 73
ساله
ام را بیشتر در روشن شدن درستی و نادرستی
قضاوتها و بلکه تهمتهایی که از نوجوانی
میدیدم به قرآن و اسلام نسبت میدهند،
اول برای خودم و سپس برای دیگران سپری
کرده ام؛ از سیزده سالگی
که میشود 60
سال.
بدین
منظور، هم در زمینه هستی
شناسی و هم در زمینه مسائل اجتماعی مقاله
نوشته ام (مجموع
مقاله هایم بیش از 400
است)
که
دیروز 7
مقاله
از آنها را برای شما فرستادم و از نامه
شما متوجه شدم که تنها یک مقاله را خوانده
اید.
بنابراین
لطف کنید و بقیه مقاله ها را بخوانید و با
توجه به نکته های دیگری که در نامه دوم
شما آمده، مجبورم لینک برخی دیگر از
مقاله ها را برای شما بگذارم.
دل من از رفتار گروهها و افراد مسلمان خون است و همان گونه که دیروز نوشتم اینها همه مربوط است به مسلمانان و نه به قرآن و اسلام. اگر من قرآن و اسلام را نشناخته بودم؛ هیچ دلیلی نداشت تا بیایم و اینهمه به خودم زحمت بدهم و عمرم را صرف نوشتن مقاله در دفاع از اسلام و قرآن کنم.
من آخوند نیستم که نان از قبل دین بخورم؛ و نه نویسنده ای که از قلمش نان بخورد. پس لطف کنید و مقاله ها را بخوانید و اگر باز هم قانع نشدید در خدمتم:
در ضمن اگر مایل باشید بیشتر مکاتبه داشته و از نظرهای یکدیگر بهره مند شویم، بهتر است با ایمیل مکاتبه داشته باشیم؛ تا دست کم بتوانم فهرست نوشته های خود را همراه با لینکهای مربوطه برای شما بفرستم؛ تا خود هر مقاله ای را که مایل بودید مطالعه کنید.
مقاله هایی که با توجه به نامه دوم انتخاب، و ارسال کردم:
مقایسه
ای میان نظام برداری در آمریکا و در صدر
اسلام:
https://www.academia.edu/31789768
لزوم
بازشناسی «هدف»
و
«وسیله»
در
روند زندگی:
https://www.academia.edu/41964916
معیار
جامعه شیطانی در قرآن و مصداق آن در ایران:
https://www.academia.edu/6891005
معامله
با آیات قرآن کریم در دوره حکومت خامنه
ای:
https://www.academia.edu/41144575
معرفی
اسلام در کتابهای درسی مدارس آلمان:
https://www.academia.edu/9893970
نگاه
نقّادانه آخوند خراسانی به حکومت اسلامی:
https://www.academia.edu/10157241
مسندنشینان
سیاست و قضاوت:
https://www.academia.edu/13239874
شرط
رهبری جامعه در قرآن:
https://www.academia.edu/12523716
دیپلماسی
قرآنی:
https://www.academia.edu/35919194
دیپلماسی
ایرانی انقلابی!:
https://www.academia.edu/20062076
بهره
برداری آخوندها از جهالت مردم ایران:
https://www.academia.edu/34968231
جهالت
مردمان و پولدوستی حاکمان:
https://www.academia.edu/35357169
این
روزها، ستم در ایران:
https://www.academia.edu/38574882
شرایط
بسیارسخت چندهمسری در قرآن:
https://www.academia.edu/7915173
رانت
خواری در قرآن:
https://www.academia.edu/26841555
ازدواج
سفید در قرآن:
https://www.academia.edu/8764822
***
برای روشن شدن تهمتهایی که وی در نامه دوم خود نسبت به قرآن و اسلام زده، و قضاوتهایی که کرده (که این قضاوتها و تهمتها مربوط به امروز و دیروز نیستند؛ بلکه تاریخی به اندازه عمر قرآن دارند و بسیار تکراری هستند) من در اینجا تنها پاسخهایی مجمل و مفید میدهم و از موضوع در می گذرم و گرنه مثنوی هفتاد من خواهد شد (با فرستادن لینک آن مقاله ها تلویحاً پاسخ برخی دیگر از شبهه پراکنیهای وی را داده ام.):
وی بسیاری از مسائل و مباحث را با هم خلط کرده و درست و نادرست را به هم بافته تا حرفش را بر کرسی بنشاند. مثل آزادی سنگسار که اصلا از اسلام و قرآن نیست؛ و در مقاله پیشینه سنگسار در جهان به طور مستند این موضوع را به اثبات رسانده ام؛ یا سه طلاقه کردن زنان؟!! چه کسی گفته که قرآن کریم به مردان سفارش کرده چنین کنند! آیه قرآن چنین است:
ترجمه بخش اول آیه 229 سوره بقره: طلاق (رجعى) دو بار امکان دارد. پس یا باید به طور شایسته همسر خود را نگهدارد و یا با نیکى و نیکخویی او را رها کند (از او جدا شود.) و براى شما مردان شایسته نیست که چیزى از آنچه به همسرانتان دادهاید، پس بگیرید.
بنابراین قرآن میگوید تنها میتوانید دو بار طلاق دهید و نباید سه طلاقه کنید!
درباره بریدن دست یا بهتر بگوییم انگشتان سارق و اجرای حدود و قصاص، در طول تاریخ بحثهای زیادی شده؛ و اینگونه بحثها نباید موجب شود تا از کل قرآن دوری کنیم. اگر پدری نظرش با پسرش متفاوت باشد، نمیشود پسر به این دلیل که نظر پدرمخالف اوست، پدرش را کنار بگذارد.
موضوع بریدن دست و پا بر خلاف یکدیگر، از اسلام نیست و مربوط به زمان رسول اکرم هم نمیشود؛ زیرا قرآن آن را به فرعون نسبت میدهد؛ و در مورد کسی که بر رسول خدا بشورد، همین موضوع تکرار شده؛ ولی باید بدانیم که در تاریخ صدر اسلام هیچگاه ثبت نشده که کسی بر رسول اکرم شوریده و چنان جزایی بر او اجراء شده باشد؛ بلکه اینگونه آیات تنها برای تهدید افراد و گروهها، و جلوگیری از وقوع جنگ داخلی است.
تاریخ تمدن اسلام
از سوی دیگر هیچگاه به قول امروزی، نباید تنها نیمه خالی لیوان را در نظر بگیریم و از نیمه پر آن صحبتی به میان نیاوریم. اگر چنین کنیم، نمیتوانیم خود را بیطرف بخوانیم و قضاوت منصفانه ای داشته باشیم؛ بلکه هم خود گمراه میشویم و هم دیگران را به گمراهی میکشانیم.
اگر قرآن و اسلام برای جامعه انسانی زیانبار بودهاند و به قول نویسنده نامه باید هر خداشناسی از آن دوره گزیند، چگونه است که ایرانیان و اروپائیان در باره تمدن اسلامی و تأثیر آن بر جهان کتابها نوشته اند؟ نهضت ترجمه توسط چه کسانی رخ داد؟ آیا جز مسلمانان؟
جابربن حیان شیمیدان شاگرد که بوده؟ او تنها یکی از 4000 شاگرد امام جعفر صادق بوده است.
باید بدانیم کشفهای مهم تاریخ علم، با ظهور اسلام و توسط مسلمانان آغاز شده است.
کتاب قانون را که چند صد سال کتاب آموزش پزشکی در دانشگاههای اروپا بوده چه کسی نوشته؟
کاشف الکل که بوده؟ و… و… و...
چرا و چگونه امثال نویسنده نامه به انحراف میروند؟
یک- آیه هفت سوره آل عمران: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ
او کسى است که این کتاب را بر تو نازل کرد. بخشى از آن، آیات محکم (روشن و صریح) است که اصل و اساس این کتاب را تشکیل مىدهد؛ و بخشى دیگر، آیات متشابه است (که مفهوم آنها روشن نیست) امّا کسانى که در دلهایشان انحراف است، به جهت ایجاد فتنه (و گمراه کردن مردم) و نیز به جهت تفسیر آیه به دلخواه خود، به سراغ آیات متشابه مىروند، در حالى که تفسیر این آیات را جز خداوند و راسخان در دانش نمىدانند. آنان که مىگویند: ما به آن ایمان آوردهایم همه آیات از طرف پروردگار ماست (خواه محکم باشد یا متشابه) و جز خردمندان پند نگیرند.
دو- خداوند کریم همچون نویسندهای که نکتههای اصلی کتاب خود را در پیشگفتار می آورد، در آغاز قرآن آورده است که: این کتاب هدی للمتقین است.
اگر کسی قرآن را کلام خداوند بداند، باید این پرسش در ذهنش شکل بگیرد که به چه منظور خداوند در آغاز قرآن این جمله را و این شرط را برای بازدیدکنندگان از قرآن بیان کرده است؟
جمله بسیار کوتاه هدی للمتقین کلید شناخت قرآن است.
نگارنده در نوشتههای اولیه خود مینوشتتم «از این جمله بر میآید که هرکس متّقی و پرهیزگار نباشد و به سوی قرآن رود، قرآن گمراهش میکند». در نوشتههای اخیرم کمی این جمله را تلطیف کردهام و نوشتهام «ممکن است گمراه شود»؛ ولی به نظر میرسد که هر دو درست باشد. یعنی بسته به اینکه چه شخص ناپرهیزگاری به سوی قرآن رود، یا خود خداوند او را گمراه میکند، و یا به طور طبیعی و با توجه به آیات الهی گمراه میشود. و اینگونه نیست که نویسنده نامه نوشته است:
«در قران به صراحت امده، ایات قران به سادگی نازل شده. تا همه قادر به فهم ان باشند و قرن هاست تفاسیر مختلفی کتابت گردیده.»، بلکه بسیاری از مفسرین ناپرهیزگار هم گمراه شده اند.
بنابراین، یک چیز در مورد ناپرهیزگارانی که به سوی قرآن میروند، ثابت است و آن این است که گمراه میشوند؛ به گونهای که پس از نزول قرآن تاکنون و در طول تاریخ قدیم و جدید، بزرگان ناپرهیزگاری چه از قشر دینداران، و چه از قشر علماء و دانشمندان، و کسانی که عضوی از هر دو قشر بوده اند، با ناپرهیزگاری خویش به سراغ قرآن رفته و گمراه شده اند!
تناقض در قرآن
از آیه أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا (نساء: 82) بر میآید که هرکس تناقض و اختلاف در قرآن ببیند، نشان از آن دارد که قرآن را با تدبر و پشت بینی آیاتش، (و نه آنچه در نگاه اول به ذهن او رسیده) نخوانده است؛ و این خود نشانه ای از نشانهها، و معیار سنجشی برای میزان ناپرهیزگاری است.
ناپرهیزگاران از گمان بد خود نسبت به قرآن، و اینکه در آن تناقض یافته اند، تصور میکنند که قرآنشناس هم شده اند، بویژه کسانی که تصور نادرست خود را عملی کنند! و ویژه تر آنانکه فتوی قتل صادر میکنند!! بنا بر این:
همه ناپرهیزگارانی که از قرآن برداشتی انحرافی داشتهاند، و برداشت خود را در نظر و بویژه در عمل به کار بردهاند، موجب شده اند که اول خود منحرف شوند و سپس عدّه بیشمار دیگری را منحرف کنند. این انحرافات کم کم همه جامعه را فرامیگیرد و موجب به وجود آمدن قرآنی موهومی میشود. این قرآن موهومی، خود باعث میشود تا قرآن حقیقی از دیدگان و دلهای مردمان پوشیده بماند و به بایگانی تاریخ سپرده شود. والسّلام علی من اتّبع الهدی
13 شهریور 1401
ویرایش دوم: 19 شهریور 1401
احمد شمّاع زاده
چگونگی رابطه آفریدگار با آفریدگان
احمد شمّاع زاده
رابطه آفریدگار با آفریدگانش، یا الله (خداوند) با ما سوی الله (آنچه که غیرخداست)، به دو گونه است؛ یا رابطهای کیهانی (گرانشی)، و یا رابطهای شخصی (انرژتیک) است، به شرح زیر:
یک- رابطه کیهانی از راه نیروی گرانش
- در جهان پیدا یا عالم شهود، ماههای سیاره ها، زیر گرانش سیاره ها، سیاره ها زیرا گرانش خورشیدها، خورشیدها یا ستارگان زیر گرانش کهکشانها، کهکشانها زیر گرانش خوشه های کهکشانی، خوشه های کهکشانی زیر گرانش ابرخوشه های کهکشانی، و ابر خوشه های کهکشانی زیر گرانش جهان نورونیرو یا عالم ملکوت یا جهان فرشتگان قرار گرفته اند.
بنابراین:
- جهان پیدا زیر سلطه گرانش جهان نورونیرو، یعنی ماده تاریک است.
- جهان نورونیرو زیر سلطه گرانش انرژی تاریک یا کانون حلزون کیهانی یا عرش است.
- کانون حلزون کیهانی به منبعی لایزال گرهخورده، و قبضه آن در دست توانای خداوند است (والسموات مطویات بیمینه- زمر 67)
- پس ابرگرانش خود خداوند است و اگر او این پیوند را بگسلاند، تعادل گرانش در کیهان بههمخورده، و کیهان در «تنهایی بزرگ» (Big Loneliness) به «سراشیبیبزرگ» (Big Tip) در خواهد غلتید.
عرفا نیز گفتهآند: اگر آنی آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع، با آن اراده و با آن تجلی «نمود» داده برداشته شود، تمام موجودات از حالت وجودی شان خارج میشوند و به حالت آغازینشان بازمیگردند.
دو- رابطه انرژتیک یا شخصی
میتوان گفت رابطه انرژتیک، رابطهای است که از راه تبادل انرژی برقرار میشود؛ و تنها به جهانهای نورونیرو و آفریدگان اندیشمند مانند انسان مربوط میشود. از آن روی که خداوند در قلب همه آنانی که به او ایمان دارند هست؛ میتوان این رابطه را، رابطه ای شخصی خواند.
به همین دلیل گفته اند راههای رسیدن به خداوند به اندازه ستارگان است. یعنی هرکس به اندازه فهم و درک و دریافت قلبی اش خدایی دارد و هر روزه، هر ساعته، و یا هر لحظه با او در ارتباط است. نمونهای از اینگونه ارتباط، موضوع داستان موسی و شبان مولاناست.
از سوی دیگر خداوند به آنانکه او را در قلب خود احساس نمیکنند یادآوری کرده است که مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را (ادعونی استجب لکم) و اینکه من از رگ گردن به شما نزدیکترم (انا اقرب الیکم من حبل الورید). دقت در هر یک از این آیات قرآنی به ما نشان میدهد که او دعوت کننده است و برقرارکننده رابطه، در حالی که باید عکس این باشد.
امام علی بن الحسین در دعای سحر ماه مبارک رمضان با خداوند اینگونه سخن میگوید(ترجمه فرازی از دعا): ستایش خداوندی را سزد که هرگاه از او بخواهم، به من عطا کند، هرچند هنگامی که او از من وام بخواهد، من بخل میورزم. (اشاره به آیه ان تقرض الله قرضاً حسناً... که مربوط به نیکوکاری نسبت به بندگان خداست.) ستایش خداوندی را سزد که هر چند بار که بخواهم او را میخوانم و او را به خلوت خود دعوت میکنم تا راز خود را با او در میان گذارم، بیآنکه واسطه ای در میان ما باشد، و او میپذیرد و خواسته ام را برآورده میسازد.
یسأله من فی السموات والارض کل یوم هو فی شأن (الرحمن: 29)
خداوند در عین حالی که همه جا هست، در هیچ جای خاص و ویژه ای هم نیست! (فاینما تولّوا فثمّ وجه الله - بقره: 115) یعنی خداوند لامکان و لازمان و ثابت و لایتغیر است. همیشه بوده و هست و خواهد بود، زیرا که زمان و مکان آفریده خداوندند و زمان بر خداوند نمیگذرد. تنها آفریدگان خداوندند که در تغییر و تبدیل و تبادل هستند، زیرا که زمان بر آنها میگذرد.
ممکن است این پرسش پیش آید که اگر خداوند ثابت و لایتغیر است پس چرا خود میگوید کل یوم هو فی شأن؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت، پیش از این بخش از آیه میفرماید یسأله من فی السموات والارض. یعنی خداوند جهانیان، به نسبت درخواستی که بندگان و فرشتگانش نه تنها در زمین، بلکه در کل کیهان از او دارند، و درخواست بندگان و فرشتگانش را اجابت، و رابطهای که با آنان برقرار میکند، در شأن و منزلت و جایگاهی قرار میگیرد. پس این شأن و منزلت، ربطی به جایگاه و منزلت فیزیکی ندارد بلکه تنها شأن و منزلتی معنوی است.
تیرماه نودوهفت: احمد شمّاع زاده
چرا ساختمان DNA به خدا اشاره دارد؟
تدوین و ویرایش از:
احمد شماع زاده
اشاره: بیشتر بخشهای این نوشته از کتاب زبان خدا نوشته فرانسیس کالینز، و بخشی دیگر از «پری مارشال»(1) مهندس اطلاعات است، و نیز ممکن است برخی دیگر از نقل قولها با استناد به پژوهشها و یافته های این مهندس اطلاعات باشد؛ ولی مطمئن نیستم.
فیلسوف انگلیسی، دکتر آنتونی فلّو، سالهای بسیاری سخنران برجسته در خصوص انکار وجود خدا بود. فعّالانه و پی در پی در مباحث و مناظره های مربوط به این موضوع شرکت میکرد. اما کشفیات علمی به عمل آمده در سی سال اخیر، او را به نتیجه ای رساند که نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. در یک مصاحبه ویدئویی که در دسامبر سال 2004 انجام گرفت، وی بیان کرد که:
"فراست و هوش مافوق، تنها توضیح خوبی است که میتوان برای منشأ حیات و پیچیدگی آن در طبیعت، عنوان کرد".(2)
نکته مهم در نتیجه گیری وی، کشف DNA بود. در این نوشته به دلایل این تغییر جهت بر مبنای شگفتیهای دی. ان. آ. پرداخته میشود:
DNA موجود در سلولهای ما بسیار شبیه به یک برنامه پیچیده کامپیوتری است. یک برنامه کامپیوتری از یک سری صفر و یک تشکیل شده، که آنها را کدهای دودویی مینامند. ترتیب و چیدمان این صفرویکها همان چیزی است که موجب میشود کامپیوتر شما به طور صحیح کار کند.
به همین ترتیب،DNA از چهار مادّه شیمیایی ساخته شده است که با حروف A، T، G و C نامگذاری میشوند. بسیار شبیه به آنچه در چیدمان صفرویکهاست. این حروف در سلولهای انسان به این شکل چیده شده اند: CGTGTGACTCGCTCCTGAT و این چیدمان ادامه دارد. ترتیبی که این حروف قرار گرفته اند، اعمال سلول را هدایت میکند.
آنچه که موجب شگفتی است، این است که درون فضای بسیار کوچک موجود در هر سلول از بدن ما، شمار حرفهای تشکیل دهنده این کد، به سه میلیارد حرف میرسد!!(3)
برای درک انباشت اطلاعات DNA موجود در یک سلول، باید بدانیم که: «برای خواندن آن کد با سرعت سه حرف در ثانیه، سی و یک سال وقت لازم است؛ درصورتی که خواندن آن شب و روز بیوقفه ادامه داشته باشد.» جلّ الخالق!!
مشخص شده است که 9/99% از DNA بدن هر شخص، با ساختار ژنتیک آن شخص همخوانی دارد. آنچه که منحصراً مربوط به شخص شماست، در این تفاوت جزئی نهفته است که این سه میلیارد حرف چگونه در سلول شما چیده شده اند. جلّ الخالق!!
دولت ایالات متحده آمریکا میتواند با بهره گیری از یک شماره امنیتی نه رقمی تمامی افراد کشور را شناسایی کند؛ و این در حالی است که درون هر سلول از بدن شما یک ساختمان DNA سه میلیارد حرفی وجود دارد که تنها متعلق به شماست؛ و این کد باعث شناسایی شما شده و پیوسته رفتار سلولهای شما را هدایت میکند. جلّ الخاقق!!
دکتر فرانسیس کالینز، مدیر پروژه ژنوم انسان که نقشه ساختار ژنوم انسان را به اتمام رساند، گفته است که میتوانیمDNA را یک متن آموزش دهنده و یک برنامه نرم افزاری بدانیم که در هستة سلول قرار گرفته است».
فرانسیس کالینز که او نیز خود شخص خداناباوری بود، پس از ایمان به خدا از راه دی. ان. آ.، کتاب خود یعنی «زبان خدا» را در رد کتاب «توهّم خدا»ی هاپکینز نوشته است!!
پری مارشال، درباره مفهوم آن توضیح میدهد. «هیچ برنامه کامپیوتری وجود ندارد که ابتدا طراحی نشده باشد. خواه یک کد باشد، یا یک برنامه و یا پیامی که از طریق یک زبان ارسال میشود؛ بلکه همواره در ورای آن، یک ذهن هوشمند وجود دارد.»
همان گونه که دکتر آنتونی فلّو، این پرسش را مطرح میکند که "بسیار بجاست اگر با نگریستن به این کد سه میلیارد حرفی که سلول را هدایت میکند از خود بپرسیم چه کسی این متن را نوشته است؟ چه کسی این کد فعال را درون سلول قرار داده است؟"
شبیه این است که شما در ساحل دریا قدم بزنید و روی شنهای ساحل این نوشته را ببینید: «مایک عاشق مری است.» شما میدانید که موجهایی که به ساحل برخورد میکنند این نوشته را به وجود نیاورده اند؛ بلکه شخصی آن را نوشته است. این یک پیغام صریح و معین است!! یک نوشته روشن است. به همین ترتیب، ساختمان DNA یک متن سه میلیارد حرفی پیچیده است که فرآیند سلول را هدایت کرده و اطلاعات لازم را به آن میدهد. چگونه میتوان این پیامرسانی ماهرانه و پیچیده ارسال کد و استقرار آن در درون سلولها را توضیح داد؟!!
در26 ژوئن سال 2000، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، بیل کلینتون، به کسانی که چیدمان سلولهای انسان را کامل کردند، تبریک گفت. کلینتون گفت: "امروز ما زبانی را میآموزیم که از طریق آن خداوند زندگی را آفرید. ما بیش از پیش به هیبت این پیچیدگی، زیبایی و شگفتی الهی ترین و مقدس ترین هدیه خدا پی میبریم.» (4)
دکتر فرانسیس کالینز، در ادامه اظهارات کلینتون گفت: «درک این موضوع که ما توانسته ایم اولین نگاه اجمالی را به کتاب راهنمای خود بیندازیم و قبلاً فقط خدا از آن آگاه بوده، برای من باعث تواضع و مباهاتی الهامبخش است.» (5)
هنگامی که به ساختمان DNA موجود در بدن انسان نگاه میکنیم، نمیتوانیم وجود یک طراحی به طرز شگفت انگیزی هوشمندانه را نادیده بگیریم.
طبق کتاب مقدس که آن نیز به طرز شگفت انگیزی پیچیده است، خدا تنها آفریننده هستی ما نیست، بلکه خداوند آن رابطه ای است که به وجود و هستی ما معنا میبخشد.
همه آنچه که در زندگی نامحسوس و نادیدنی هستند و ما مشتاق داشتن آنها هستیم، مانند توانایی لازم برای موفقیت، شادی، حکمت، و اینکه بدانیم دوستداشتنی هستیم یا نه، تنها خداوند است که تمامی اینها را به ما میبخشد.
زمانی که به فرمان خداوند گوش فرامیدهیم و به او توکل میکنیم. او بزرگترین و قابل اعتمادترین رهبر و راهنما در زندگی ما است. همان گونه که خدا DNA را طراحی کرده است تا سلول را هدایت کند، او حاضر است ما را نیز هدایت کند تا زندگی ما برای عظمت، شکوه و جلال الهی و به خاطر ما، بهبود یابد. چون خدا ما را دوست دارد.
جمله پایانی بالا مرا به یاد مراحل ششگانه آفرینش انداخت که در سوره اعلی آمده است:
سبّح اسم ربّکالاعلی الّذیخلق فسوّی والّذیقدّر فهدی و الّذی اخرجالمرعی فجعله غثاءً احوی
خداوند در پروژه آفرینش، دی. ان. آ. را طراحی کرده است تا سلول را هدایت کند؛ و انسان را که کوهی از سلول است، طراحی کرده است تا خود، او را هدایت کند.
وه! که چه باشکوه و شگفت انگیز است!!
برای آگاهی بیشتر در زمینه مراحل ششگانه آفرینش، به نشانی زیر بازگشت شود:
https://www.academia.edu/6794868
1. پری مارشال، با نشانی: cosmicfingerprints.com
2.. آنتونی فلّو با نشانی: Healthy-elements.com/atheists.html
3. زبان خدا، نوشته فرانسیس کالینز، مدیر پروژه ژنوم انسان، چاپFree Press، نیویورک، 2006، ص 2
4. نشانی پیشین
5. پیشین: ص 3