سگانه شناخت قرآن
پیشگفتار:
شناخت هر چیز با سگانه زیر که مکمل یکدیکرند، ممکن میگردد:
شناخت ماهوی (چیستی از راه کشف و مکاشفه)
2. شناخت کیفی (چگونگی از راه پیبردن به ویژگیها و محتوی)
3. شناخت ظاهری (از راه حواس پنجگانه)
شناخت ماهیت اشیاء، چیزی نیست که همواره ممکن گردد.
شناخت ظاهر، ممکن و زودیاب است؛ ولی اساسی نیست.
بنابراین مهمترین بخش از سگانه بالا، همانا شناخت کیفی و پیبردن به صفتها، تاثیرها، و به گونهای کلیتر، ویژگیها، کارامدیها و ناکارامدیهاست.
چون قرآن کریم موجودی بینظیر است، شناخت آن به مراتب دیریابتر است و در چارچوب این سگانه باید گفت:
شناخت ماهیت آن، تنها از راه انوار الهی ممکن میگردد که خود قرآن بیواسطهترین نور خداوند است.
شناخت شکل ظاهری قرآن و اجزای آن که در فهم همگان باشد خوب است؛ ولی بهتنهایی کارساز نیست؛ بلکه مکمل است و بدون آن نیز شناخت قرآن کامل نیست.
میماند شناخت کیفیت قرآن از راه پیبردن به محتوای آن، که آنهم تنها از طریق تدبرکردن در آن ممکن میگردد چنانکه خود میفرماید:
افلایتدبرونالقرآن؟ یعنی تدبر کنید قرآن را.
الف - چیستی قرآن از زبان انوار حق
قرآن از فرقان سخن میگوید:
از قرآن پرسیدم چیستی و کیستی؟ گفت:
از سوی حکیم آگاهم من لدن حکیم خبیر (هود: 1)
وحی و سخن حکیم دانایم من لدن حکیم علیم (نمل: 6) ان هو الاّ وحی یوحی (نجم: 4)
ذکری برای جهانیانم ذکر للعالمین (قلم: 52، ص: 82، تکویر: 27)
نور هدایتی برای متّقینم هدی للمتقین (بقره: 2)
سند نبوت خاتم انبیائم لایأتون بمثله (اسراء: 88)
جلوهای از نور حقّم لوانزلناهذالقرآنعلیجبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیه الله
و از باطل بهدورم لایأتیهالباطل من بین یدیه ولا من خلفه (حم سجده: 42)
بل ممیّز باطل و حقّم تبارکالذی انزلالفرقان علی عبده (فرقان: 1)
و جز پاکان روزگار، مسنکنند مرا و درنیابند ولایمسّه الاّالمطهرون (واقعه: 79)
2. "منزل وحی" (قلب محمد) از "وحی منزل" سخن میگوید:
هنگامی که انواع بلاها و شداید روزگار مانند پارههای شب تاریک شما را فروپوشید پس بر شماست که به قرآن متوسل شوید.
چه آن شفاعتکنندهای است که شفاعتش پذیرفته شده و خبرگزاری است که خبرش تصدیق شده. کسی که آن را پیش رو قراردهد به سوی بهشتش میکشاند و کسی که آن را پشت سر گذارد به سوی آتشش میبرد. رهبری است که به گزیدهترین راه رهبری میکند و کتابی است که دارای تفصیل و تبیین و تحصیل است. فصل میان حق و باطل است و هزل و بیهوده نیست. ظاهر و باطن دارد. ظاهرش حکمت و باطنش دانش است. ظاهرش دلربا و باطنش ژرف است. ریشههای عمیق دارد و ریشههای عمیق آن را ریشههایی است. عجائب آن به شمار نمیآید و غرائب آن کهنه نگردد. دارای چراغهای هدایت و نورهای راهنمای حکمت و دلیل معرفت است. (1)
قرآن هدایتی است که از گمراهی و بیان روشنی است که از کورهراهی میرهاند. موجب رهایی از لغزش است. نوری است که از تاریکی و پرتوی است که از پیشآمدها نجات میبخشد. دستگیرهای است که از هلاکت و رشدی است که از حیرتزدگی و بیانی است که از فتنهها بیرون میبرد. رسانندهای از دنیا به سوی آخرت است. کمال دین شما در آن است. و احدی از قرآن سرنپیچد مگر آنکه سوی آتش بپیچد.
قرآن را نیکو فراگیرید که نبکوترین حدیث است. در آن تفکر و بررسی کنید که بهار دلهاست و به نور آن بهبودی جویید که بهبوددهنده درون سینههاست و آن را نیکو تلاوت کنید که گواراترین و شیرینترین داستانهاست... (2)
3. قرآن "مجسم" (علی) از قرآن مدون سخن میگوید:
بدان که این قرآن نصیحتکنندهای است که خیانت نمیکند و راهنمایی است که به گمراهی نمیافکند. گویندهای است که دروغ نمیگوید و هیچکس به آن همنشینی نمیکند مگر آنکه با افزایشی در هدایت و کاهش در نابینایی و ضلالت... پس شفای دردهایتان را از آن بخواهید و در گرفتاریها از آن یاری جویید. ... آنچه دوست دارید بواسطه قرآن از خدا بخواهید و با دوستی آن به خدا توجه کنید... آراء و افکارتان را در برابر قرآن متهم سازید و امیال و هوسهایتان را در باره آن مغشوش و نادرست انگارید. (3)
قرآن امرکننده و بازدارنده و ساکت و گویاست. حجت خداوند بر خلق است. خداوند در برابر آن از شما پیمان محکمی گرفته و نفوس شما را در گرو آن قرارداده و به وسیله آن نور خود را تمام و آیینش را کمال بخشید. خداوند هنگامی پیامبر خود را قبض روح کرد که خلق را از احکام هدایتبخش آن سرشار ساخت. (4)
4. "محو خدا"(امام سجاد) از "وحی خدا" سخن میگوید:
... همان کتابی که آن را به صورت نوری نازل کردی و آن را بر هر کتابی که نازل کردهای گواه قراردادی و آن را برهر گفتهای که بیان کردهای فضیلت بخشیدی و تمیزدهندهای که به وسیله آن حلال و حرامت را از هم جدا ساختی و پدیدهای که به وسیله آن احکامت را تشریع کردی و نوشتهای که آن را برای بندگانت تشریح کردی. و وحیی که آن را بر نبی خود محمد که درود تو بر او باد نازل کردی و آن را نوری قراردادی تا ما با پیروی از آن در تاریکیهای نادانی و گمراهی راه یابیم و شفادهنده دردهای کسی است که برای فهمیدن توأم با تصدیق آن، خاموش گشته و گوش فراداده. و معیار سنجش قسطی که زبانش از حق و راستی برنمیگردد. و نور هدایتی که حجتش در برابر گواهان به خاموشی نمی گراید. و علامت سخایی که هر کس قصد آن کند و به راه آن رود گمراه نمیشود. و هر کس به ریسمان عصمتش دراوریزد از مهلکه برهد. خداوندا! تو آن را بر پیامبرت محمد(ص) به طور اجمال نازل کردی و علم عجائب آن را به طور کامل به او الهام بخشیدی و ما را با تفسیر و توضیح وارث علم آن قراردادی و بر کسی که علم آن را نمیداند فضیلت بخشیدی و ما را بر کسی که طاقت حمل آن را نداشت قوی ساخته و برتری بخشیدی.(5)
نقش قرآن چونکه بر عالم نشست نقشههای پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است این کتابی نیست چیزی دیگر است
چونکه در جان رفت جان دیگر شود جان چو دیگر شد جهان دیگر شود
با مسلمان گفت جان برکف بنه هرچه از حاجت فزون داری بنه
اقبال لاهوری
ب- شناخت قرآن با شناخت محتوی و مطالب (دادهها) آن (6)
قرآن مجید متضمّن کلّیّات برنامه زندگی انسان، و مشتمل بر سه اصل کلی است که ارکان بنای رفیع اسلام را تشکیل میدهند:
اصول عقاید که نوعی از آن اصول سه گانه دین است: توحید- نبوت – معاد. و عقایدی که از آنها ناشی میشود مانند لوح و قلم- قضا و قدر- ملائکه و عرش و کرسی و آفرینش آسمان و زمین و نظائر آنها.
اخلاق پسندیده یعنی آنچه در وصول انسان به سعادت و کمال انسانی مؤثر است.
احکام شرعیه و قوانین علمی که قرآن کریم کلیات آنها را بیان فرموده و تفاصیل و جزئیات آنها را به بیان پیغمبر اکرم(ص) واگذار نموده است و ایشان نیز به موجب حدیث ثقلین که همه فرق اسلامی به نحو تواتر نقل نمودهند بیان اهل بیت خود را قائم مقام و جایگزین بیان خود قرارداده است.
روشنگری: دقت شود تا برخی از این شرح، بد بهره برداری نکنند که نباید غیرمعصوم در قرآن تدبر کند؛ بلکه این بیان و تبیین تنها به احکام شرعیه مربوط است و خطاب قرآن برای تدبر در آن، همه مردم را دربرمیگیرد. به این گفتار توجه کنید:
ظهور یک معنای ساده و ابتدائی از یک آیه و ظهور معنای وسیعتری به دنبال آن، ظهور و پیدایش معنایی در زیر معنایی در سراسر قرآن مجید جاری است؛ که با تدبر در این معانی، معنای حدیث معروف پیامبر اکرم (ص) روشن میگردد:
انّ للقرآن ظهراً و بطنا و لبطنه بطناً الی سبعة ابطن (7)
در این زمینه میتوانید مقاله آفتهای کارامدی قرآن را ببینید.
جهت سهولت کار پژوهشگران، مطالب قرآن به سی و دو بخش تقسم شده، که در هر بخش، تقسیمهایی نیز وجود دارد که به اختصار رئوس مطالب هر بخش را بیان میکنیم تا به محتوای مطالب قرآنی آگاه شده و با عمل به دستورهای این کتاب کریم، بیشتر از آن قدردانی کنیم.
کالاها- رنگها- پوشیدنیها (72 مورد)
مسائل و موضوعهای اجتماعی (32 مورد): از جمله کاروکوشش- آشتی و سازش- مشاوره و مشورت- توانگری و زیادهروی در عیش و نوش- آرایش و پیرایش- همسایگان- یتیمان- گفتار نیک- تعاون و همیاری- وظیفه و تکلیف- دوستی.
احکام و حدود (40 مورد)
اخلاق پسندیده (46مورد) از جمله: امر به معروف و نهی از منکر- برادری- ادب و شرم- میانهروی- امانتداری- انفاق- ایثار- گشادهرویی- راضی بودن به رضای خدا- سپردن کارها به خدا- تقوی- فروتنی- توکل- رفتار نیک- دورکردن بدی به نیکی- ذکر نعمتهای الهی.
اخلاق نکوهیده (53 مورد)
اسماء افراد و اشخاص یا اعلام قرآن (132مورد)
باریتعالی (43 مورد)
مثلها- شامل: امثال سائره (245 مورد) تمثیلها (57 مورد)
امتها و فرقهها (20 مورد)
پیامبران و پیامبری
الف - قرآن کریم بیست و پنج پیامبر را به نام یاداور شده بدین شرح: آدم- ابراهیم- ادریس- اسحق- اسماعیل- الیاس- ایوب- داوود- ذوالکفل – ذکریا - سلیمان- شعیب- صالح- عزیز- عیسی- لوط- موسی- نوح- هارون- هود- یحیی- الیسع- یعقوب(اسرائیل)- یوسف- یونس-
ب - محمد رسولالله از جمله: اثبات رسالت و وحی به او، اخلاق و صفاتش، رفتار مؤمنان با او، اهل کتاب او را میشناسند، پارهای از کارها و ویژگیهایش، مباهله.
ج- پیامبری از جمله: فرستادن پیامبران برای حکم کردن میان مردم، برتری برخی پیامبران، دشمن پیامبران، بر پیامبران جز ابلاغ پیام وظیفهای نیست.
انسان (16مورد) از جمله: آزمایش- خانواده- حالتها و نشانه های انسانی- اندامهای انسان- شرف و پستی انسانی- آفرینش انسان
ایمان (19مورد)
بنی اسرائیل(15مورد)
تاریخ و سرگذشتها(76مورد)
جنگ و جهاد و هجرت(17مورد)
حیوانات و گیاهان:
الف- چهارپایان(88 مورد)
ب- گیاهان یا رستنیها(50 مورد)
دین(14مورد)
آسمان و کیهان: زمین- دریاها- تقویم یا گاهشماری و نجوم- کوهها- آسمانها و زمین را در شش دوره آفرید- آسمانها و زمین را به حق آفرید- زمینلرزه- ابرها- آسمانها- آسمانها و زمینها هفتاند. صاعقه آسمانی- هیئت و نجوم- ستارگان- کاستن از زمین از اطرافش- وراثت زمین- زور در نزد خدا.
شرک (12مورد)
شیطان و جن (8 مورد)
عبادت(19مورد)
عقاید (21 مورد)
بهشت- آیههای بسیار زیادی را دربرمیگیرد از جمله: نامهای بهشت- بهشتیها- وصف بهشتها- پهنای بهشت
دوزخ- آیههای بسیاری را دربرمیگیرد از جمله: دوزخیان- صفتها و نامهای دوزخ- وصف دوزخ
دانش(14مورد)
کتابهای آسمانی
الف- قرآن کریم: نامها و نشانهها- سوگندهای آن- تأویل و تحریف آن- تغییر در احکامش- تکرار در قرآن به انواع مختلف- تلاوت قرآن و استعاذه به آن- دلایل قرآن- حقیقت قرآن- تصدیق آن نسبت به کتابهای پیش از خود- سجدههای تلاوت قرآن- شعر و قرآن- فواتح صور(حروف یا واژههای اول سورهها) قرآن فراموش شده- شب قدر- محکمات و متشابهات- واژههای غیرعربی در قرآن- نسخ- ناسخ- منسوخ- وصف قرآن و وجوب ایمان به آن.
ب- سایر کتب مقدس: کتاب، انجیل، تورات، زبوروزبر، صحف ابراهیم و موسی.
25. کفر- ارتداد- نفاق (35مورد)
26. مبهمات قرآن و مواردی که در قرآن به آن اشارهشده ولی نامی بردهنشده.
27. محرمات (28مورد)
28. خطابها و مخاطبها(چهل مورد)
29. فرشتگان
30. نصاری یا مسیحیان
31. نظام اجتماعی
32. روز رستاخیز
ج- شناخت قرآن با شناخت ویژگیهای ظاهری آن
پس از شناخت قرآن از نظر ماهیت و محتوی به شناخت آن از راه شکل ظاهرش میپردازیم. شکل ظاهر به تنهایی شناخت درستی از قرآن به ما نمیدهد بلکه میتواند وسیلهای برای شناخت بیشتر قرآن باشد. هنگامی که میبینیم چه کوششها و زحمتهایی برای حفظ شکل ظاهر قرآن کشیده شده و حتی روی حروف و صداهایش بحث شده و دقیقا به حساب آمده بیشتر متوجه عمق آن میشویم.
نامها و عنوانهای قرآن(8)
قرآن کریم با نامها و عنوانهای زیادی مشهور است که از این نامها در خود قرآن نیز یادشده است. میان این نامها چند نام از شهرت بیشتری برخوردارند که مورد اتفاق دانشمندان علوم قرآنی است بدین قرار:
1. قرآن(58مورد) 2. فرقان(7مورد) 3- کتاب(25مورد) 4. ذکر 5. تنزیل
قرآن کریم از سورههایی و سورهها از آیههایی شکل گرفتهاست. پس برای شناخت شکل ظاهری قرآن، باید بدانیم سوره و آیه چیست.
تعریف آیه (9)
آیه بخشی از حروف و واژگان و جملههایی است که از طریق نقل و روایت حدود آنها مشخص شده است. شناخت حدود و مرزهای آیات قرآنی توقیفی است و نه اجتهادی. یعنی حدود آنها را تنها از طریق بیان شارع و پیامبر اسلام(ص) میتوان مشخص کرد و اظهارنظر شخصی درباره آنها روا نیست.
تعریف سوره
بخشی از آیات قرآنی که دارای آغاز و انجامی باشند- از آن جهت که آیاتی از قرآن را دربرگرفته و پیرامون آیاتی را احاطه کرده و آنها را بر یکدیگر ترکیب نموده و قسمتی از قرآن را تشکیلمیدهد سوره نامیده میشود.(10)
تفکیک سورهها و آیهها به مکی و مدنی(11)
دانشمندان اسلامی بحثهای گسترده و عمیقی درباره آیات و سور مکی و مدنی و طریقه شناخت آنها و نیز معیار و ضابطه آنها کردهاند. از نظر عدهای زمان و از نظر عدهای دیگر مکان و به نظر گروهی موضوع و از دیدگاه دستهای دیگر مخاطبین معیار و ضابطه این تشخیص است.
معروفترین و بهترین رای برای شناخت آیات و سور مکی و مدنی زمان نزول آنهاست. آیاتی که پیش از هجرت نازل گردیده "مکی" است و آیاتی که پس از هجرت نزول یافته "مدنی" است. اعم از آنکه در مکه نزول یافته باشد یا در مدینه. در سال فتح مکه یا در حجهالوداع. در سفر نازل شده باشد یا در حضر.
فواید شناخت آنها(12)
شناخت آیات و سور مکی و مدنی در تاریخ قرآن خالی از اهمیت نیست. به همین جهت عدهای از دانشمندان کتابهای جداگانهای را در این زمینه تالیف کردهاند. از جمله فواید این شناخت این است که محقق به گامهایی که اسلام در دعوت خود برداشته و این گامها با حوادث و شرایط و اوضاع- همزمان و هماهنگ بوده آگاهی مییابد و به هماهنگی این دعوت با محیط عربی اعم از مکه و مدینه و بیابان و شهر دست مییابد و از سبک و اسلوبهای متفاوت این دعوت در خطاب به مؤمنین و مشرکین و اهل کتاب آگاه میگردد.
ترتیب آیات در سورههای قرآن(13)
از مجموع اسناد و مدارک و روایات چنین برمیآید که ترتیب آیا در سورههای قرآن با ارشاد و راهنمایی پیامبر اسلام(ص) صورت میگرفته و رای و سلیقه صحابه در بهجودآمدن آنها دخالتی نداشته است.
سرآغاز سورهها(14)
این مبحث از موضوعهایی است که از دیرباز نظر دانشمندان تفسیر و علوم قرآنی را به خود جلب کرده است و آنان محتاطانه در این باره اظهارنطر کردهاند. و این نشاندهنده آن است که ما باید بیش از پیش دربازیافتن ژرفای قرآن کریم بکوشیم و از محتوی بیکران آن حقایق سازندهای را بیرون بکشیم زیرا این کلام آسمانی هرگز در طرز برداشت علماء از آن به انتها نمیرسد بلکه هرچه در این ژرفنا فرورویم گوهرهای تابناکتر مییابیم که محیط افکار ما را ابهامزدایی میِکند.
"سیوطی" در این باره مینویسد: خداوند متعال سورههای قرآن را با ده گونه تعبیر و بیان آغاز کرده است که همه سوره ها با یکی از آنها آغاز میشوند:
صفات مدح: الف- ستایش خداوند: حمد- انعام- کهف- سبا- فاطر- فرقان- ملک. که به آنها حامدات میگویند ب- تنزیه خداوند که با تسبیح او آغاز میشوند و به آنها "مسبحات" میگویند.
حروف تهجّی: که در آغاز 29 سوره به کار رفته و به "حروف مقطعه" مشهورند.
روشنگری: درباره این حروف بحثهای زیاد و نطرهای متفاوتی ارایه شده ولی از آنجا که بیشترین مباحث ذهنی و نظری بوده و گرهی را نگشوده است از آوردن آنها صرف نظر شد. تنها مورد قابل پذیرش اعجاز عددی قرآن است و یک کتاب را در این زمینه به خود اختصاص داده که در این مقاله نمیگنجد.
نداء: که در آغاز ده سوره به کار رفته. در پنج سوره نداء و خطاب به رسول اکرم(ص) است و در پنج سوره دیگر مخاطب مردمند: نساء- مائده- حج- حجرات- ممتحنه.
جملههای خبریّه: مانند برائة منالله که در 23 سوره قرآن آمده است.
سوگند: خداوند در پانزده سوره به امورو اشیاء گوناگون سوگند یادکردهاست. (این سوگندها نشانه اهمیت آنها برای خداوند و برای تشویق مردم به یافتن اهمیت آنهاست – نگارنده)
شرط: در آغاز هفت سوره آمده است: واقعه- منافقون- تکویر- انفطار- انشقاق- زلزال و نصر.
صیغه امر: که با قل آغاز میشوند: جن- کافرون- اخلاص- فلق- و ناس.
استفهام: هل اتی(انسان)- نبا- غاشیه- انشراح- فیل- ماعون.
اخطار و نفرین: مطففین- همزه- تبت
تعلیل: لایلاف قریش
کوتاهترین و بلند ترین آیات
کوتاهترین آیه "مدهامتان" (الرحمن: 64) و بلندترین آیه که به آیه دین(بقره: 282) مشهور است سی جمله دارد.
اولین و آخرین آیات نازل شده
دانشمندان علوم قرآنی اولین آیات نازل شده بر رسول اکرم را پنج آیه اول سوره علق دانستهاند و آخرین آنها را آیات "ربا" (278 تا 280 سوره بقره) و در نهایت آیه 281 این سوره که با "واتقوا یوما ترجعون فیه الی الله" شروع میشود ذکر کردهاند.
آیه محوری
آیه محوری آیهای است در یک سوره که بخش اصلی موضوع آن سوره را شکل میدهد. مثال: آیه محوری سوره بقره آیه 67 این سوره است و با "اذ قال موسی لقومه" شروع میشود.
چند آیه مشهور
آیهالکرسی (بقره: 255)
آمنالرسول (بقره: دو آیه آخر)
و ان یکاد (قلم: دو آیه آخر)
آیه نور (نور: 35)
آیهالفر (اسراء: آیه آخر)
آیه صیف (نساء: 176)
آیه شهادت (آل عمران: 18- 19)
آیه ملک (آل عمران: 26- 27)
آیه سخره (اعراف: 56- 54)
لزوم شناخت حدود آیات(15):
از دیرباز شمارش آیات قرآنی در نتیجه اختلاف در شناخت حدود آیات مورد اتفاق قرآنَشناسان نبوده و تعداد آیات را به انواع مختلف شمارش کردهاند. به همین دلیل موضوع شناخت حدود آیات به آن اندازه اهمیت یافت که اولینبار حمزه بن حبیب از قرآء سبعه در اوائل قرن دوم هجری درباره آن کتاب نوشت. بنابراین شناخت حدود صحیح آیات قرآنی از لوازم شناخت قرآن است. و بایستی مسلمانان در گفتارها و نوشتارهای خویش از این موضوع مراقبت نمایند. زیرا تنها با شناخت آیات و رعایت حدود آنهاست که میتوانیم با خودداری از بهکاربردن صورت ناقص آنها دین خود را از جهت صیانت کلام الهی ادا کنیم. برای مثال هرگاه آغاز آیهای و یا قسمت دوم از یک آیه که مورد نظر است با حرف واو شروع شود نبایستی بدون توجه به آن و تنها به دلیل آنکه حرف واو تاثیری در معنای جمله ندارد با سهلانگاری از نوشتن و یا گفتن آن درگذریم: نمونه: ... ولن تجد لسنتالله تحویلا (بخش دوم آیه 43 سوره فاطر)
لزوم شناخت روابط آیات با یکدیگر
شناسایی روابط میان آیات قرآن از جهات فراوان از جمله موارد زیر اهمیت بسیار دارد:
آشنایی با متشابهات قرآن از جهت پیشگیری از استعمال نابجا و برداشت نادرست از آیات قرآن به هنگام بهرهگیری از آنها.
نکتهای که در فهم و شناخت صحیح قرآن بسیار مؤثر است دانستن این است که در قرآن یک و یا بخشی از یک آیه مربوط به یک سوره در سوره و یا سورههایی دیگر تکرار شده که در هرجا معنا و مفهوم خاصی در رابطه با دیگر آیات پیشین و پسین خود دارد. مانند: "کل حزب بما لدیهم فرحون" در مؤمنون:53 و روم:32
توضیحاتی که پیرامون مورد پیش بیان شد درباره تکرار برخی آیات در یک سوره نیز صدق میکند. مانند: تکرار آیه "ولقد یسرناالقرآن للذکر فهل من مدکر" پس از آیات: 16- 21- 31- 39 سوره قمر.
درنظر گرفتن رابطه یک آیه با آیات پسین و پیشین آن جهت تدبر و بهرهگیری درست. در این زمینه توجه به نشانههای وقف ضروری است. مثالها روشنگری میکنند:
مثال اول: هرگاه آیه پنجم سوره قصص را بدون دنباله آن در آیه بعد نقل کنیم کلام الهی را ناقص رهاکردهایم. آیه پنجم چنین است: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فیالارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین(لا) که پس از اتمام آیه علامت "لا" آمده است. یعنی بایستی دنباله مطلب را ادامه داد. دنباله مطلب "و نمکن لهم فیالارض" است. مشیت و اراده الهی در این دو آیه بر چهار مطلب و در چهار مرحله قرارگرفته است: منت- امامت- وراثت- و مکنت. پس هرگاه ناقل موضوع مکنت را که در آیه بعد آمده بیان نکند اراده الهی را نسبت به مستضعفین در سه مورد آورده و یک مورد را واگذارده است.
مثال دوم: ممکن است برخی کسان از یک روایت در قرائت برداشت نادرستی داشته باشند. برای مثال گفته شده که میتوان در سوره انزال پس از سلام، وقف کرد؛ ولی برخی اشخاص بویژه در نمازشان که این سوره را میخوانند، هم وقف میکنند، و هم بدون وقف، آن را میخوانند. بدین گونه: "سلام. سلام هی ..." و بدین ترتیب یک "سلام" بر آیه نازله از سوی خداوند میافزایند.
تقسیمات قرآن(16):
شمار جزءها: 30
شمار حزبها: 120(توضیح نگارنده: در قرآنهایی که در سالهای اخیر در عربستان چاپ شده میبینیم که هر حزب را نیز به چهار بخش تقسیم کردهاند.)
شمار سورهها: 114
شمار آیهها: 6236
شمار واژهها: 77701
شمار حرفها: 323671
اعجام قرآن(17)
اعجام مصدر باب افعال به معنی رفع گنگی و ابهام در کلام است که به وسیله نشانههای اعجام صورت می گیرد. و تعدادشان در قرآن بدین گونه است:
فتحه: 73243 ضمه: 4814 کسره: 30583 نقطه: 15681 مد: 1771 تشدید: 1925 همزه: 3273
تعشیر و تخمیس(18)
که به معنای نوشتن "اعشار" و "اخماس" یا نشانهگذاری بر انتهای گروههای ده دهی یا پنج پنجی از آیات قرآن در سورههاست. این تقسیمبندی در قدیم معمول بوده و بعدها جای خود را به "احزاب" قرآن داده است. منتخب شمار اعشار قرآن 632 و اخماس آن 1236 است. اعشار جمع عشیر و عشره و اخماس جمع خمیس و خمسه است.
رکوعهای قرآن(19)
عثمان بن عقان (خلیفه سوم) هنگام خواندن قرآن در نمازهای مستحب هرگاه به انتهای قصه یا مطلبی در آیات سورهها میرسیده یک رکوع انجام میداده و سپس به مطلب بعدی میپرداخته است. به همین دلیل در قدیم سورههای قرآن را به رکوعهای مختلف تقسیم میکردهاند. ما میتوانیم بر آغاز سورههای برخی قرآنها شمار رکوعهای آن را مشاهده کنیم. مثلا سورههای آخر قرآن فقط یک رکوع دارند. شمار رکوعهای قرآن 557 مورد است و نشانه رکوعهای قرآن "ع" است.
تاریخ نگارش: 16 اسفند 1388
ویرایش دوم: بهمن 1400
ویرایش سوم: تیر 1402
احمد شماعزاده
بازگشتها:
1. جلد 4 اصول کافی- ص 398 و مقدمه پرتوی از قرآن- ص 21
2. ص 22 مقدمه پرتوی از قرآن
3. نهجالبلاغه نقل از صفحه 70 مقدمه تفسیر نوین
4- ص 22 مقدمه پرتوی از قرآن و ص 603 نهج البلاغه
5- دعاء چهل و دوم صحیفه سجادیه
6. برگرفته از قرآن کریم و ملحقات آن چاپ صدر قم به نقل از قرآن دکتر محمود رامیار
7. قرآن در اسلام علامه طباطبائی به نقل از سفینه البحار ماده بطن
8. ص 24 تا 27 تاریخ قرآن دکتر سید محمد بافر حجتی چاپ اول- دفتر نشر فرهنگ اسلامی
9. ص64 و 65 تاریخ قرآن
10. ص 83 و 84 تاریخ قرآن
11. ص 75 تاریخ قرآن
12. ص 73 پیشین
13. ص 66 پیشین
14. ص 111 تا 115 پیشین
15. ص 74 قرآن در اسلام
16. قرآن کریم و ملحقات آن چاپ صدر قم – ص 799
17. پیوستهای قرآن چاپ محمدعلی علمی 1337 و ص 148 قرآن دکتر محمود رامیار
18. پیوستهای قرآن چاپ افست محمدعلی علمی 1337
19. منبع پیشین
بهلول عاقل
(درسهایی از زندگی برای زندگی- 8)
واژهٔ بهلول در عربی به معنای شاد و شنگول است و این مرد بزرگ در زمان خود دارای دو امتیاز ویژه بود:
اول اینکه دارای محبوبیت، موقعیت علمی و دینی بسیار در میان مردم.
دوم خویشاوندی نزدیک با هارون الرّشید، خلیفه زمان خویش داشت.
به همین دلیل او می توانست آزادانه و بدون هراس به سر وقت هارون الرشید و بقیه درباریان و خادمان او رفته و هرچه را که میخواهد، به زبان طنز به آنها بگوید. او از این زبان استفاده میکرد تا هارون الرّشید را متوجه اشتباهاتش کند.
آرامگاه بهلول در بغداد است. روی سنگ قبر وی، تاریخ ۵۰۱ قمری با لقب، "سلطان مجذوب" ثبت شده است. بزرگ مردی که در زمان خویش در مواقع نیاز نه تنها به مردم بلکه به حاکمان زمان خویش هم پند و اندرز میداد.
داستان، اشعار و حکایات بسیاری از او نقل کردهاند که چند نمونه از آنها بدین قرار است:
• روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی کردند و آن گونه که باید، بهلول را کیسه نکشیدند. با این حال بهلول به هنگام خروج، ده دینار به اوستای حمام داد.
کارگران و دلاکان حمام چون این بذل و بخشش را دیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. بهلول هفته بعد که به حمام رفت،همه کارگران با احترام کامل او را شست و شو کردند و او را احترام گذاشتند؛ ولی با اینهمه تلاش و احترام، بهلول به هنگام خروج، تنها یک دینار به آنها داد.
حمامی متغیر گردیده و با غضب پرسید؛ سبب بخشش بیجهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز پرداختم تا شما ادب شده و رعایت مشتریهای خود را بکنید!
• روزی کسی بهلول را در قبرستان دید، از او پرسید: اینجا چه میکنی؟
بهلول گفت: همنشینی میکنم با جماعتی که مرا اذیت نمیکنند و اگر از آخرت غفلت کنم، مرا یادآوری و تذکر میدهند؛ اگر از آنها دور شوم غیبت مرا نمیکنند.
• روزی هارون الرّشید بهلول را احضار کرد و گفت: خوابی دیدهام، میخواهم تعبیرش کنی.
بهلول پرسید خوابت چیست ؟
خلیفه گفت: خواب دیدم به جانور ترسناکی تبدیل شدهام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خردوکلان در سر راه خود می بینم درهم میشکنم و میبلعم. بگو تعبیرش چیست؟
بهلول گفت: من تعبیر واقعیت ندانم، فقط خواب تعبیر میکنم.
حکایت با کفش نماز خواندن بهلول
بهلول کفشی نو پوشیده بود. وارد مسجدی شد تا نماز بگزارد. فردی را دید که به کفشهای او خیره شده است. با خود گفت وی دل در کفشهای من دارد. پس، به ناچاری با کفش به نماز ایستاد.
آن مرد با شگفتزدگی گفت: «با کفش نماز را نباشد»!
بهلول نگاهی عاقل اندر سفیه به او کرد و گفت:
«اگر نماز نباشد، کفش که باشد»!
***
• روزی بهلول در قصر خلیفه کنار پنجره نشسته بود و بیرون را می نگریست.
خلیفه پرسید: آن بیرون چه می بینی؟
گفت: دیوانگان انبوه که در رفت و آمدند و خود نمیدانند چه می کنند و عجیب این است که اگر آن سوی پنجره بودم و داخل قصر را تماشا میکردم، باز هم جز این نمی دیدم.
• روزی هارون الرشید از بهلول پرسید : دوست داری خلیفه باشی؟
بهلول گفت: نه!
هارون الرشید پرسید: چرا ؟
بهلول گفت: از آن رو که من به چشم خود تا به حال مرگ سه خلیفه را دیده ام . ولی تو که خلیفهای مرگ یک بهلول را هم ندیده ای.
• روزی هارون الرشید از کنار گورستان شهر میگذشت که دید بهلول و علیان مجنون با هم نشسته و سخن میگویند. خواست چشم زهری از آنها بگیرد. دستور داد هر دو را آوردند.
خلیفه فریاد زد من امروز دیوانه میکشم . جلاد را طلب کنید.
جلّاد با شمشیر کشیده، حاضر شد. علیان را بنشاند که گردن زند.
بهلول پرسید: ای هارون چه میکنی؟
هارون گفت: امروز دیوانه میکشم.
بهلول گفت : سبحان الله، ما در این شهر دو دیوانه بودیم، تو سوم ما شدی. تو ما را بکشی چه کسی تو را بکشد؟
• روزی، هارون الرشید طعامی برای بهلول فرستاد. خادم طعام را نزد بهلول برد و پیش او گذاشت و گفت: این طعام را خلیفه مخصوص تو فرستاده است.
بهلول طعام را برداشته و جلوی سگی که کنار کوچه بود، گذاشت. خادم فریاد کشید؛ چرا طعام خلیفه را پیش سگ میگذاری؟!
بهلول پاسخ داد؛ دم مزن، اگر سگ نیز بشنود این طعام خلیفه است، هرگز لقمهای از آن نخواهد خورد؟!
• روزی هارون به بهلول پولی داد تا بین فقرا تقسیم کند. بهلول پول را گرفت و چند لحظه بعد به خلیفه بازگرداند.
هارون دلیل این کارش را پرسید؟
بهلول گفت: من هر چه فکر کردم از خلیفه فقیرتر و نیازمندتر نیافتم؛ به خاطر اینکه ماموران تو با زور از مردم باج و خراج میگیرند و به خزانه تو میریزند.
• روزی از بهلول پرسیدند : راز طول عمر در چیست؟
گفت: در زبان آدمی.
گفتند: چگونه است آن راز؟
گفت: هر اندازه زبان آدمی کوتاه باشد، عمرش دراز میشود و هر چه زبانش دراز باشد، از طول عمرش کاسته میشود.
• از بهلول پرسیدند وقت طعم خوردن چه موقع است؟
پاسخ داد: غنی را وقتی که گرسنه شود و فقیر را وقتی که بیابد.
• روزی بهلول با شتاب تمام راه میرفت.
پرسیدند: با این شتاب کجا میروی؟
گفت: میروم تا از دعوای دو نفر جلوگیری کنم.
گفتند: کدام دو نفر؟
گفت: خودم و آن کسی که دارد دنبال من می دود!
• روزی خلیفه به بهلول گفت:
چرا خدا را شکر نمیکنی از زمانی که من بر شما حاکم شدهام، طاعون از میان شما رفع شده است؟
بهلول پاسخ داد: خداوند عادلتر از آن است که در یک زمان دو بـلا بر بندگانش گمارد.
• بهلول را پرسیدند: عصا به چه کار آید؟
بهلول پاسخ داد: عصا به این کار آید که روزی هزار بار زمین بخورد تا صاحبش زمین نخورد.
تهیّه، تدوین و ویرایش از: احمد شمّاع زاده
دومین ویرایش: تیر 1402
ویژگیهای زبان و ادب فارسی
زبان فارسى دومین زبان کلاسیک جهان، پس از زبان یونانى شناخته شده و همهٔ ویژگیهاى یک زبان کلاسیک را داراست. در این راستا، زبانهاى لاتین و سانسکریت در ردیفهاى سوم و چهارم قرار دارند.
زبان فارسى از نظر پیشینگی، یک سده از زبان لاتین و دوازده سده از زبان انگلیسى پیشینه بیشتری دارد.
از نظر دامنه و گوناگونی واژگان، زبان فارسی یکى از پرمایه ترین زبان های دنیاست؛ زیرا در کمتر زبانى میتوان فرهنگ واژگانى همچون لغتنامه ١٨ جلدی دهخدا، و یا فرهنگ شش جلدی معین را یافت.
در ٢٩ کشور جهان، یا همه مردم و یا بخشی از جامعه به زبان فارسی صحبت میکنند. از این دیدگاه زبان فارسی پس از زبان اسپانیولی و پیش از زبان آلمانى قرار گرفته است.
زبان فارسی یازدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب و اینترنت به حساب آمده است.
از میان ده شاعر برتر جهان، پنج تن از آنان فارسی زبان هستند؛ و سروده های خود را به فارسی سروده اند.
زبان فارسى از نظر تنوع ضربالمثلها در میان سه کشور اول جهان قرار دارد.
زبان فارسی تنها زبانی است که میتوان نوزده فعل را در کنار یکدیگر قرار داد و منظور خود را بیان کرد. مثال:
«داشتم میرفتم که دیدم گرفته نشسته، گفتم بذار بپرسم تا ببینم میاد یا نمیاد، دیدم که میگه نمیخوام بیام؛ میخوام برم بگیرم بخوابم»!
به نظر نمیرسد مترجمی یافت شود تا بتواند چنین جمله بلندی را به زبان دیگری ترجمه کند!!
بنابراین:
فارسی را پاس بداریم و قدر آن را بدانیم و با درست گویی و درست نویسی و انتقال تجربه های خویش به نسلهای آینده از آن به خوبی و شایستگی پاسداری کنیم.
نگارش و ویرایش: تیر 1402
احمد شماع زاده
درسی از زندگی، برای زندگی- 16
خطرناکترین حیوان برای انسان
احمد شمّاع زاده
به نظر شما با در نظر گرفتن همه جوانب و با توجه به همه شرایط، کدام حیوان برای انسان خطرناکترین است؟
به جنگل، با درختان سر به فلک کشیده اش، به کوه، به همه صلابتش، به دشت، با همه حیوانهای خزنده اش همچون مار، به دریا، با همه موجهایش و حیوانهای خطرآفرینی که در دل خود دارد، به رودخانه ای با احتمال کوسه داشتنش، به بیشه ای که دارای حیوانهای وحشی و درنده است، به برکه ای که راکد است، به جادّه یا خیابان خلوتی که ممکن است حیوانی در آن یافت شود. به سقفی در یک روستا که دارای رتیل است؛ به همه اینها فکر کنید و همه را در نظر آورید.
در نظر آورید که تنها هستید یا با کسی، دو نفر هستید یا بیشتر؟
در نظر آورید کدامیک برای شما امکان پیشامدش بیشتر است؟
در نظر آورید قصه هایی را که مادر و مادربزرگ برای شما تعریف کردهاند. شاید از دوران کودکی نام و نقش حیوانی خطرناک در پس ذهن شما هنوز باقی مانده باشد.
*********
- انسانها برای تفریح، معمولاً به جنگل و بیشه نمیروند که طعمه حیوانهای وحشی شوند.
- در کوهها جز بز وحشی، و زنبور عسل کوهی کمتر حیوان خطرناکی یافت میشود.
- دشتها جایی نیستند که برای تفریح برگزیده شوند.
- دریا و رودخانه، هرچند که گاهی حیوانهای خطرناکی در آن یافت میشود و رخدادهای غم انگیزی را شکل میدهند، ولی معمولاً انسان در این زمینه بسیار مراقب و مواظب است و کمتر بی احتیاطی میکند.
در این زمان حتا در روستاها دیگر از آن سقفهای رطیل دار خبری نیست ولی اگر هم باشد، مگر چند بار برای کسی پیش میآید که به دیدن اقوامی که در آنگونه روستاها زندگی میکنند، برود؟
**********
اگر خوب فکر کردهاید و همه شرایط و سفارشها و راهنمایی هایی که در بالا آمد را در نظر گرفته اید، حالا بگویید چه حیوانی در چه جایی برای انسان خطر آفرین است؟
.
.
.
.
.
به نظر نگارنده، خطرناکترین حیوان برای انسان، کریکدایل یا تمساحی است که در درون یک برکه گل آلود یا نیمه گل آلود، کمین کرده است. کسی او را نمیبیند ولی او همه را با آن چشمان بزرگ و ویژه خودش!! میبیند. دلیل:
تمساح گاهی در جایی زندگی میکند که دیگر حیوانات وحشی شکار او میشوند و انسانها کمتر با آن محلها سروکار دارند؛ ولی گاهی در جاهایی یافت میشوند که انسانها برای تفریح و سرگرمی از آنجا میگذرند و هیچ گونه تصوری از خطرناک بودن محل ندارند؛ و به سفارش سعدی:
هر بیشه گمان مبر که خالی است شاید که پلنگ خفته باشد
چگونگی رسیدن به این حقیقت
دو سه سال پیش ویدئویی را دیدم به شدت غم انگیز و ناباورانه. شرحش را که بنویسم با نظر من همراه میشوید و بر احساس من گواهی میدهید:
سه دختر جوان در کشوری شاید اروپایی، به جایی برای تفریح و گشت و گذار رفته بودند. برکه ای که از کنارش میگذشتند نظرشان را جلب میکند و تصمیم میگیرند دو نفرشان بایستند و نفر سوم در کنار این برکه از آنان عکسی یا فیلمی بگیرد. در اینگونه مواقع پس از عکس گرفتن، نفر سوم جایش را عوض میکند تا او هم از عکس گرفتن با دوستانش محروم نماند؛ ولی متأسفانه واقعهای بس شنیع و غم انگیز رخ میدهد و نفر سوم کسی است که این ویدئو را منتشر میکند:
هنگامی که نفر سوم در حال گرفتن فیلم از دو دوستش بود، یک تمساح سرش را از برکه به در میآورد، با پوزه خود به پای دختر چنان ضربهای فنی و حرفه ای وارد میکند تا دختر به هوا پرتاب شود، و از سر به کام بازشده تمساح درافتد!! دختر تا پس از چند لحظه که هنوز جان داشت و همراه با تمساح به درون برکه فرونرفته بود، پاهای خود را تکان میداد…چه صحنه غم انگیز، وحشتناک و دلهره آوری؟!!
همین دیروز ویدئوی دیگری را در یوتیوب دیدم که به نظر میرسد مانند آن در یوتیوب کم نباشد. دیدن این ویدئو موجب نوشتن این نوشته شد؛ تا درسی برای همه باشد؛ و بویژه جوانان کم تجربهای که در همه زمینههای زندگی (از جمله اجتماعی و سیاسی)، به دلیل کم تجربگی، بسیاری چیزها را از دست میدهند؛ از جمله جان خود را… و اما شرح این ویدئو:
باز هم برکه ای است با آبی راکد برای نوشیدن و لبی ترکردن حیوانات و بویژه وحوش:
یوزپلنگی که بعد معلوم میشود بچه نه چندان خردسال دو یوزپلنگ نر و ماده دیگر است، مشغول آب خوردن از برکه است. برکه آرام و بی صداست و چیز عجیب و غریبی هم در آن یافت نمیشود.
ولی چیزی نمیگذرد که تمساحی که در همانجا کمین کرده بوده، به چالاکی و چالاکتر از چیتاه که به چالاکی شهره است، میجهد و پای یوزپلنگ بی تجربه را میگیرد و با خود به درون آب میبرد.
فیلمبردار پس از این رخداد دوربین را به سوی پدرومادر این جوان میچرخاند که غمگین اند و شاید هم به خود میگویند چرا از رفتن فرزندمان به برکه جلوگیری نکردیم…؟!!
سپس جوان سیاهپوستی که شاهد این ماجراست و امکان دارد به همراه فیلمبردار، پژوهشگران حیات وحش باشند، میگوید: امروز روز غمگینی بود… یک چیتاه از میان ما رفت...
بیستم اسفندماه نودونه
احمد شمّاع زاده
معجزه ریاضی فیزیک دیگری از قرآن
احمد شماع زاده
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (ص: 87 و 88)
او جز یک یاداورى براى جهانیان نیست؛ و خبرش را پس از مدّتى خواهید دانست.
این دو آیه کوتاه به ما میگویند که قرآن خبرهایی برای جهانیان (و نه تنها مسلمانان) دارد و بویژه برای دانشمندان که آن خبرها را به موقعش متوجه خواهند شد. این معنا در این دو آیه مستتر است که ای مسلمانان اگر شما در فهم آن بکوشید، پیش از دیگران به دانستن خبرهایش موفّق خواهید شد.
در مسجد بودم و چون مسجد مربوط به اهل تسنن بود و در مساجد اهل تسنن چیزی جز قرآن برای خواندن وجود ندارد، تصمیم گرفتم قرآن بخوانم. (پس معلوم میشود یکی از دلایلی که موجب میشود بزرگان شیعه کمتر با قرآن مآنوس باشند و کوچکهایشان کمتر قرآن بخوانند وجود کتابهای دعا و زیارت در مساجد و زیارتگاههاست.) قرآن را که بازکردم سوره کهف آمد. پیش خود گفتم شاید حکمتی در آن باشد همین سوره را میخوانم. البته این سوره را دوست هم دارم چون گذشته از قصه آموزنده و زیبای اصحاب کهف، قصه های قشنگ باغدار کافر، موسی و خضر، و ذوالقرنین نیز در آن است.
شروع کردم به خواندن تا اینکه به آیه های 25 و 26 رسیدم. همان گونه که در دیگر نوشته های خود آورده ام، نکته های مستور و مسطور قرآن ممکن است تا ابد نور افشانی کنند. بسیار رخ داده که چندین و چند بار یک سوره یا آیه ای را خوانده ای، ولی نکته مستور در آن را درنیافته ای و روزی فرا میرسد و نکته یا نکته های آن، خود را به تو نشان میدهند.
و اما آیه 25 و بخشی از آیه 26:
ولبثوا فی کهفهم ثلاث مآته سنین وازدادوا تسعا(25) قل الله اعلم بما لبثوا(لا) له غیب السموات و الارض
این دو آیه کمی عجیب به نظرم رسیدند. چرا خداوند نمیگوید 309 سال در غار بودند بلکه میگوید 300 سال و افزودند بر آن 9 سال. آنها که خواب بودند و نمی توانستند بر چیزی بیفزایند و یا از چیزی کم کنند؛ پس این بخش از آیه کنایه از چیزی است.
از سوی دیگر در آیه بعد میگوید «خداوند داناتر است به آنچه که درنگ کردند» (اینکه چند سال در غار بودند). اگر 309 سال در غار بودند پس چرا خداوند میگوید او داناتر است. (این هم یک نکته) و بعد میگوید پنهانیهای کیهان از آن اوست. و پیش از آوردن این بخش، علامت لا آمده. یعنی به بخش پیشین آیه مربوط است و نباید از آن جدایش کرد. ذهن کوشا متوجه میشود که در این دو آیه خداوند میخواهد چیزهایی به خوانندگانش بگوید.
خوب وظیفه خواننده قرآن در مورد این دو آیه چیست؟ معلوم است: تدبر
تدبر یا پشت بینی آیات را آغاز کردم. به ذهنم رسید که شاید 300 سال شمسی برابر با 309 سال قمری باشد. با یک حساب سرانگشتی دیدم که امکانش وجود دارد. شمار روزهای سالهای شمسی و قمری را سرچ کردم:
سال شمسی: 365,25 روز و سال قمری: 354,36 روز(کدام روز؟ روز خورشید یا روز خود ماه؟)
اگر چنین فرضی درست باشد که خداوند میخواهد به ما بگوید که هر 300 سال شمسی برابر است با 309 سال قمری؛ پس هر صد سال شمسی برابر است با 103 سال قمری. این را برای راحتی محاسبه آوردم:
پس، هر صد سال شمسی میشود 36525 روز، و هر صد سال قمری میشود 35436,7 + سه سال (1063 روز) که جمعاً میشود 36499,7 یا تقریباً 36500 روز.
نگارنده اختلاف 25 روز در هر صد سال را به حساب آیه قرآن نمیگذارد (زیرا همان گونه که خود خداوند گفت: پنهانیهای کیهان از آن اوست) بلکه به در نظر نگرفتن ریزه کاریهای محاسبات نجومی میگذارد که در این مورد منجمان بایستی محاسبه های خود را با هدایت قرآن تطبیق دهند.
مثلا ممکن است شمار روزهای سال قمری را با معیار روزهای سال شمسی اندازه گیری کردهاند (همان گونه که در پرانتر قرمز رنگ پرسیده ام.) و اگر بر مبنای معیار روزهای سال قمری اندازه گیری کنند، اختلاف این 25 روز در هر صد سال نیز رفع گردد. (نکته ای قابل پژوهش برای منجمان)
چهارم رمضان 1433 برابر با دوم مرداد 1391
ویرایش دوم: آذر 1399
ویرایش سوم: تیر 1402
احمد شمّاع زاده