معجزه ریاضی فیزیک دیگری از قرآن
احمد شماع زاده
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (ص: 87 و 88)
او جز یک یاداورى براى جهانیان نیست؛ و خبرش را پس از مدّتى خواهید دانست.
این دو آیه کوتاه به ما میگویند که قرآن خبرهایی برای جهانیان (و نه تنها مسلمانان) دارد و بویژه برای دانشمندان که آن خبرها را به موقعش متوجه خواهند شد. این معنا در این دو آیه مستتر است که ای مسلمانان اگر شما در فهم آن بکوشید، پیش از دیگران به دانستن خبرهایش موفّق خواهید شد.
در مسجد بودم و چون مسجد مربوط به اهل تسنن بود و در مساجد اهل تسنن چیزی جز قرآن برای خواندن وجود ندارد، تصمیم گرفتم قرآن بخوانم. (پس معلوم میشود یکی از دلایلی که موجب میشود بزرگان شیعه کمتر با قرآن مآنوس باشند و کوچکهایشان کمتر قرآن بخوانند وجود کتابهای دعا و زیارت در مساجد و زیارتگاههاست.) قرآن را که بازکردم سوره کهف آمد. پیش خود گفتم شاید حکمتی در آن باشد همین سوره را میخوانم. البته این سوره را دوست هم دارم چون گذشته از قصه آموزنده و زیبای اصحاب کهف، قصه های قشنگ باغدار کافر، موسی و خضر، و ذوالقرنین نیز در آن است.
شروع کردم به خواندن تا اینکه به آیه های 25 و 26 رسیدم. همان گونه که در دیگر نوشته های خود آورده ام، نکته های مستور و مسطور قرآن ممکن است تا ابد نور افشانی کنند. بسیار رخ داده که چندین و چند بار یک سوره یا آیه ای را خوانده ای، ولی نکته مستور در آن را درنیافته ای و روزی فرا میرسد و نکته یا نکته های آن، خود را به تو نشان میدهند.
و اما آیه 25 و بخشی از آیه 26:
ولبثوا فی کهفهم ثلاث مآته سنین وازدادوا تسعا(25) قل الله اعلم بما لبثوا(لا) له غیب السموات و الارض
این دو آیه کمی عجیب به نظرم رسیدند. چرا خداوند نمیگوید 309 سال در غار بودند بلکه میگوید 300 سال و افزودند بر آن 9 سال. آنها که خواب بودند و نمی توانستند بر چیزی بیفزایند و یا از چیزی کم کنند؛ پس این بخش از آیه کنایه از چیزی است.
از سوی دیگر در آیه بعد میگوید «خداوند داناتر است به آنچه که درنگ کردند» (اینکه چند سال در غار بودند). اگر 309 سال در غار بودند پس چرا خداوند میگوید او داناتر است. (این هم یک نکته) و بعد میگوید پنهانیهای کیهان از آن اوست. و پیش از آوردن این بخش، علامت لا آمده. یعنی به بخش پیشین آیه مربوط است و نباید از آن جدایش کرد. ذهن کوشا متوجه میشود که در این دو آیه خداوند میخواهد چیزهایی به خوانندگانش بگوید.
خوب وظیفه خواننده قرآن در مورد این دو آیه چیست؟ معلوم است: تدبر
تدبر یا پشت بینی آیات را آغاز کردم. به ذهنم رسید که شاید 300 سال شمسی برابر با 309 سال قمری باشد. با یک حساب سرانگشتی دیدم که امکانش وجود دارد. شمار روزهای سالهای شمسی و قمری را سرچ کردم:
سال شمسی: 365,25 روز و سال قمری: 354,36 روز(کدام روز؟ روز خورشید یا روز خود ماه؟)
اگر چنین فرضی درست باشد که خداوند میخواهد به ما بگوید که هر 300 سال شمسی برابر است با 309 سال قمری؛ پس هر صد سال شمسی برابر است با 103 سال قمری. این را برای راحتی محاسبه آوردم:
پس، هر صد سال شمسی میشود 36525 روز، و هر صد سال قمری میشود 35436,7 + سه سال (1063 روز) که جمعاً میشود 36499,7 یا تقریباً 36500 روز.
نگارنده اختلاف 25 روز در هر صد سال را به حساب آیه قرآن نمیگذارد (زیرا همان گونه که خود خداوند گفت: پنهانیهای کیهان از آن اوست) بلکه به در نظر نگرفتن ریزه کاریهای محاسبات نجومی میگذارد که در این مورد منجمان بایستی محاسبه های خود را با هدایت قرآن تطبیق دهند.
مثلا ممکن است شمار روزهای سال قمری را با معیار روزهای سال شمسی اندازه گیری کردهاند (همان گونه که در پرانتر قرمز رنگ پرسیده ام.) و اگر بر مبنای معیار روزهای سال قمری اندازه گیری کنند، اختلاف این 25 روز در هر صد سال نیز رفع گردد. (نکته ای قابل پژوهش برای منجمان)
چهارم رمضان 1433 برابر با دوم مرداد 1391
ویرایش دوم: آذر 1399
ویرایش سوم: تیر 1402
احمد شمّاع زاده