هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

پدیده‌ای نوظهور، آخوندنمای منافق!

پدیده‌ای نوظهور، آخوندنمای منافق!


احمد شمّاع زاده


کانال کوچه به تازگی و به منظور شرح ریاکاری نماینده رفسنجان در مجلس شورا، ناخواسته، مرا با یک پدیده نوظهور آشنا ساخت که نامی عجیب و غریب نیز دارد: عسکری یحیی زاده خطیر، که ظاهراً مازندرانی است.

نام او را سرچ کردم و مستندی که کانال کوچه آن سخنان را از وی نقل میکرد، یافتم. عنوان آن:

شیخ یحیی زاده: الله وجود ندارد! سلیمانی: پس محمد دروغ می گوید رسول الله است.

و نشانی آن، این است: https://www.youtube.com/watch?v=LxBqKHRVF8Y


در این ویدئو این شخص بیسواد، به تقلید از دکتر سروش باسواد که خوابنامه خواندن قرآن او، چند سال پیش سروصدای بسیاری در مجامع خبری و فرهنگی ایجاد کرد، تنها مدعی است که قرآن کریم، کلام محمد است و نه کلام خدا و به طرف مقابل میگوید یک آیه بیاورید که خدا گفته باشد؛ و طرف مقابل هم به او نمیگوید که:

- صدها آیه تنها خطابشان به محمد است و امرونهی او از سوی خداوند و یا انذار و هشدار به او که چنان نکنی که اگر چنان کنی اینچنین یا آنچنان می‌شود یا می‌شوی و…

- سوره هایی مانند عبس و والضّحی موضوعشان تنها انذار به محمد است.

- در چهار سوره‌ای که به "چهار قل" مشهورند، خداوند به محمد میگوید "بگو" و هرچه پس از آن آمده، کلام خداوند خطاب به اوست.

- در اولین آیه ای که نازل شده خداوند به محمد میگوید: بخوان! "اقرأ بسم ربک الذی خلق".


اینها همه نمونه‌هایی از آیه‌ها و سوره هایی است که به طور مستقیم خود محمد را خطاب قرار میدهند. اگر این فرد، اینهمه آیات متقن را قبول نداشته باشد، خود شیادی بیش نیست؛ و نه تنها محمد را شیّاد میداند، بلکه او را سفیهی میداند که با خودش حرف میزند، به خود فرمان میدهد، و خود را امر و نهی و انذار میکند!!


وی هنگامی که با طرف مناظره (که بهتر است بگوییم مجادله) اش بحث میکند و طرفش از او میپرسد چرا چنین ادعایی را داری؟ در پاسخ میگوید این ادعای من نیست؛ بلکه هزاران مرجع هم گفته اند که قرآن سخن و گفتار محمد است!!! (از همین هزاران مرجع گفتن او، میتوان فهمید که وی هیچ چیزی بارش نیست، و تنها هوچیگر و شیّاد است.) متأسفانه طرف مقابل هم به او نمیگوید هزاران مرجع پیشکش، طفره مرو! و تنها یک مرجع را نام ببر!


وی میگوید آیات قرآن از دو لب محمد آمده و نه از دو لب خدا!! و نمیفهمد که انسان با زبانش سخن میگوید و سخن از طریق لبها بیان میشود.

روشنگری پیرامون پروسه وحی و تدوین قرآن:

خداوند سخن خود را از طریق جبرئیل بر زبان محمد(ص) جاری میساخته که به آن «وحی» گفته میشود و کاتبان وحی آن‌ بیانها را مینگاشته اند، که پس از پایان گرفتن وحی به پیامبر، خود آن حضرت گفته‌های خود را اگر نیاز به اصلاح داشته، اصلاح میکرده؛ و جای برخی آیات را مشخص میکرده که باید در کدام سوره قرارگیرند. پس از گرداوری سوره های پراکنده توسط کاتبان وحی، قرآن حاضر حاصل شده است.

قرآن کریم، به وجودآمدن کسانی که بعدها (مانند امروزه روز) می‌خواسته اند بر او تهمتهایی را وارد کنند، پیشبینی کرده و پاسخ آنان را به گونه‌ای متقن و متین و با صلاب داده است که تهمت زنندگان نه تنها مفتضح شوند، بلکه اگر یک جو عقل، هوشمندی و ایمان داشته باشند، باید به حقیقت این کتابی که تا این اندازه جامع و مانع است، گردن نهند و به خدمت او درایند:


سورة قیامة: لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17) فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18) ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ (19)

در این آیات، خداوند هنگامی که میبیند پیامبر اکرم (ص) به دلایلی در بیان وحی، پیش از اتمام آن زبان میگشاید، میگوید: زبانت را حرکت مده به وحی، برای عجله در دریافت وحی.(16) همانا که جمع کردن آن و پدیدآوردن آن با ماست (17) پس هنگامی که آن را پدیدآوردیم، پدید آمده را پیروی کن(18) سپس همانا که برماست بیان این پدیده (قرآن).


این آیات به صراحت و روشنی میگویند که پروسه وحی چگونه بوده، چه کسانی در آن مشارکت و نظارت داشته و یا دخیل بوده اند، و اینکه قرآن پدیده‌ای است که از گرد هم آوردن بخشهای مختلف و پراکنده یک پازل (قرآن محفوظ در لوح) به حول و قوه الهی برای درک و فهم مردمان روی زمین، نازل (تنزّل یافته از درجه اعلی به اسفل) شده؛ و محمد (ص) تنها یک وسیله و یک ظرف برای تلطیف و انتقال کلام سنگین خداوند برای مردمان بوده و خود نه تنها هیچکاره است، بلکه حتا نباید از چیزی که در حال وحی شدن به اوست، پیشی گیرد؛ بلکه باید منتظر بماند تا کلام خداوند، کاملاً منعقد شود و سپس زبان بگشاید و کاتبان وحی آنچه بر زبان او جاری شده را به رشته تحریر و تقریر دراورند.

جالب اینجاست که قرآن کریم باز هم پیش‌بینی کرده و اصرار ورزیده و به خوانندگانش یاداور شده که این قرآن را نه تنها که محمد نیاورده بلکه او نیز مانند دیگران باید از آنچه که ما تدوین میکنیم و پدید میآورریم پیروی کند؛ و محمد در گرداوری و تدوین و نگهداشت قرآن نقشی ندارد.

خداوند کریم، در آیه آخر میفرماید: بیان این پدیده نیز بر ماست، یعنی حتا بیان قرآن و رساندن پیام قرآن به مردمان نیز بر محمد نیست. پس خداوند همه کاره است و محمد (ص) با همه کرامتش، در دستگاه آفرینش کاری ای نیست؛ چه رسد به آفرینش قرآن که منظومه هستی است. جلّ الخالق!!

با توجه به این روشنگری، هنگامی که میگویم این مرد شیاد است، هیچ افراط نکرده ام. دیدید قرآنی که 1400 سال پیش نازل شده چگونه امروزه، به امثال دکتر سروش و این یحیی زاده پشت هم انداز هوچیگر پاسخ داده و آنان را مفتضح کرده است!


وی هرگاه در مجادله خود، کم میآورد، مدعی می‌شود که چون کلام خداوند مورد بهره برداری حاکمان ستمگر قرار گرفته، پس نمیتواند کلام محمد باشد!!! چه نتیجه‌گیری احمقانه ای!!

او نمیداند که چون قرآن یک وسیله است، جبّاران و دیکتاتورها نیز میتوانند برای اهداف خود از آن بهره برداری کنند.

در فرازی دیگر از این مجادله، وی مدعی مشود که طبق آیه هدی للمتّقین، خود قرآن اذعان دارد که برای همگان نازل نشده و فهمش برای همه میسر نیست و تنها برای متقین نازل شده است!! و این در حالی است که وی نه تنها به قرآن تهمت میزند، بلکه با ناقص خواندن آیه، و نخواندن آیت پس از آن، این آیه را نیز تحریف میکند. خداوند در این آیه میفرماید:

ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتّقین (2) و سپس متّقین را شرح میدهد که چه کسانی هستند:

الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون (3) والذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون (4) اولیک علی هدی من ربّهم و اولیک هم المفلحون5

ترجمه: آن است کتابی که شک و تردیدی در آن نیست. هدایتی برای پرهیزگاران است (2) کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا میدارند و از آنچه که روزی شان کرده ایم، به مستمندان میبخشند (3) و کسانی که ایمان دارند به آنچه که بر تو فروفرستاده ایم و آنچه را که بر (رسولان و پیامبران) پیش از تو فروفرستاده ایم و به آخرت یقین دارند (4) آنان بر هدایتی از پروردگارشان هستند و آنان هستند که رستگارانند (5)


نکته اجتماعی ظریف و مهمی که در این آیه آمده و یکی از صفات متقین است، این است که مانند دیگر آیاتی که در این زمینه وجود دارد و در وصف مسلمانان است، نمیفرماید: الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکوة، بلکه میفرماید: یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون.


چه کسی جز خداوند میتواند تا این اندازه تفاوت میان عامّه مسلمانان و مسلمانان متّقی (پرهیزگار) را به طور دقیق و روشن، بیان کند؟!! هنگامی که میگویم قرآن همه‌اش معجزه در معجزه است، کسانی که قرآنشناس نیستند، باورشان نمیشود.


طبق این آیات، مسلمانی که پول‌دار است زکات بر او واجب میشود، و باید زکات بپردازد، ولی کسی که متقی است، اگر پول‌دار نیست و به تبع زکات هم بر او واجب نیست، ولی از آنچه (کم یا زیاد) خداوند روزی او کرده، به مستمندان جامعه کمک میکند!! از دل این آیه بر میآید که اگر پولداری متّقی باشد، علاوه بر آنچه که بر او واجب است، باز هم از اموال خود به مستمندان کمک میکند و به خود نمیگوید که من وظیفه مسلمانی خویش را انجام داده‌ام و وظیفه‌ دیگری بر من نیست، بلکه میگوید وظیفه انسانی خود را نیز باید به انجام برسانم!! و به دلیل تقوای درونش باز هم میبخشد، تا از درون اقناع شود و صفت جواد را زیور وجود خود سازد.

این آیات کاربرد دیگری هم دارند و آن وسیله سنجشی هستند برای اینکه بدانیم چه کسی هدایت یافته و رستگار است و چه کسی ناپرهیزگار یا گمراه است:

اول اینکه دانستیم قرآن هدایتی برای متقین است. یعنی اگر کسی متقی باشد و به سوی قرآن رود، هیچ گونه تناقض و مشکلی در آن نمیبیند؛ و اگر کسی متقی نباشد و به قرآن روی آورد، (چون در نیت برای هدایت نمیرود،) همان نیت او، او را گمراه میکند؛ چنانکه بسیاری از بزرگان علم و دین با همین شیوه گمراه شده اند.

چگونه؟ بدین گونه که همه چیزهای بد، از جمله تنافضات، ناهمگونیها و شناعتها را در آن میبیند، که انسان متقی نمیبیند. پس قرآن محکی است تا هرکس بدین وسیله بفهمد خود متّقی است یا نه.


دوم اینکه قرآن تنها یک وسیله است. جبّاران و دیکتاتورها به روشی، و مهربانان به روشی دیگر از آن بهره برداری میکنند؛ و قرآن مکانیزمی ندارد تا گمراهان را هدایت کند؛ بلکه این خود انسان‌ها هستند که اگر قرآن را کتاب هدایت تلقّی کنند، به وسیله آن هدایت می‌شوند و اگر بخواهند از آن ایراد بگیرند، همین نیت ناخالص آنان را گمراه میکند.


طبق آیاتی که بررسی شد، وی که به نزول قرآن ایمان ندارد، راه را گم‌کرده و رستگار نیست؛ و چون مدعی مسلمان بودن است، ولی منکر آن است که قرآن کلام خداوند است، منافق نیز هست.


پرسش این است که این آخوندک چه میگوید؟ و چرا میگوید؟ و چه سودی از آن میبرد که ذهن مسلمانان را از این اصل دور کند که: قرآن کلام خداوند است؟

دوم اینکه این آخوند در کدام حوزه علمیه درس خوانده؟ چه کسی عمامه بر سر او گذارده و او را طلبه به حساب آورده؟ و آیا واقعاً درس خوانده حوزه است یا مانند بسیاری آخوندنماها تنها یک عمامه بر سر خود گذارده؟!! و در این زمینه هم منافقانه عمل میکند؟!

سوم اینکه چرا هیچگونه اطلاعی از شخص او و زندگی او در دسترس نیست؟!! چرا نام او با نامهای یهودیان بیشتر شباهت دارد تا مسلمانان؟!


این هم پاسخی به دکتر سروش که پروسه وحی را عملاً انکار، و آن را خواب، و قرآن با عظمت را خوابنامه توصیف میکرد.

گفتنی است، پس از انتشار این بیانیه، دکتر سروش به تدریج از بازگویی نظر خود، خودداری کرده، و آن را مطرح نمیسازد؛ یا دستکم، من در جایی ندیده و نشنیده ام:

بیانیّه ای بر رد قرآن به مثابه خوابنامه: https://www.academia.edu/26307371


خلاصه کلام آنکه:

قرآن را باید شناخت. باید در آیاتش تدبر کرد. کتابی است که نمیشود مثل داستان آن را خواند و از آن بهره گرفت. منظومه هستی با همه عظمتش در محدوده چند هزار آیه قرار گرفته است!


شانزدهم خرداد ماه نودونه - احمد شمّاع زاده