هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

مهندس مجتبی کاشانی، عاشق عاقل

مهندس مجتبی کاشانی، عاشق عاقل


شرح زندگی و آثار مدیر عارف، زنده یاد مهندس مجتبی کاشانی



پیشگفتار

می‌گویند عقل با عشق، و عشق با عقل سر ناسازگاری دارند؛ و این‌گونه نیز هست؛ ولی خداوند با آفریدن شخصیّتی همچون مهندس مجتبی کاشانی این دیدگاه را نقض کرده است. از سوی دیگر جای پرسشی از خداوند متعال برایم باقی‌مانده است که:

صدواند ساله یکی ترک قرچه چرا شصت و سه زیست آن مرد تازی؟


تاریخ زندگی انسان بر روی زمین نشان می‌دهد معمولاً کسانی که زندگی‌شان پربار است، خداوند عمرشان را کوتاه می‌کند، و به سوی خود می‌خواندشان؛ ولی یک تجربه دیگر هم وجود دارد و آن اینکه:

درست است که عمر چنین شخصیّتهای باارزشی کوتاه است، ولی بیش از اندازه پربار است!! گویی خداوند به آنان قدرتی داده تا رسالت صدواند ساله خود را در اندک زمانی به ثمر برسانند و به سوی معشوق یا عاشق خود پربکشند. چه کورش باشد، چه محمد باشد و چه مجتبی کاشانی. خداوندا! کسی از حکمتهای تو هرگز سر در نخواهد آورد!

کورش بزرگ و هماوردی دیگر از قرآن سترگ: https://www.academia.edu/29415360


شاید یکی از حکمتهای خداوند در برکشیدن زودهنگام وی به سوی خودش، این باشد که او سالهای غم و اندوه عمیق مردم ایران را نبیند؛ تا بر روح بسیار لطیفش صدمه وارد نشود؛ به سوی معشوق و معبود پرکشیده است؛ همانند دکتر علی شریعتی، استاد مرتضی مطهری، و سیدمحمود طالقانی,

ابداعگر انقلابی، و اصلاحگر اجتماعی: https://www.academia.edu/6839667

مدیران تصادفی و آیت الله طالقانی: https://www.academia.edu/13838133

*****

مهندس مجتبی کاشانی در سال ۱۳۲۷ در خانواده‌ای متوسط در مشهد به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه شیراز در رشته اقتصاد شد و در سال ۱۳۵۶ فوق لیسانس خود را از مرکز مطالعات مدیریت وابسته به دانشگاه هاروارد دریافت کرد.

وی در سالهای ۱۳۵۶و ۱۳۶۷و ۱۳۶۹، به ترتیب دوره‌های مدیریت صنعتی، مهندسی صنایع و کنترل کیفیت فراگیر را در ‍ژاپن گذراند. حسّ نوع دوستی و عدالت خواهی را در همه آثارش می‌توان مشاهده کرد. مهندس مجتبی کاشانی متخلّص به سالک از جمله کسانی است که برای بلوغ فرهنگ مدیریت در ایران تلاش فراوان کرد. او در شعر نو هم به موفقیت‌هایی دست یافت.

تاکنون هفت جلد کتاب با عنوان‌های: از خواف تا ابیانه، باران عشق، به آیندگان، روزنه، پل، عشقبازی به همین آسانی ست، خویشتن را باور کن از وی به چاپ رسیده است. دو کتاب هم در رابطه با مدیریت با عنوانهای از گاراژ تا کلینیک، و نقش دل در مدیریت، از این مدیر سالک منتشر شده است.

کاشانی مدیر صنعت و مشاور صنعتی بود؛ و با همه خشونت‌های صنعتی، باز هم او به صورت عارفی واصل باقی ماند. وی پس از سالها مطالعه دربارهٔ مدیریت در کشور ژاپن و تطبیق آن با آموزه‌های ایرانی- اسلامی، نظریه‌ای را ارائه کرد که از آن به عنوان نقش دل در مدیریت یاد می‌شود. وی با همین عنوان کتابی منتشر ساخت که در بالا بدان اشاره شد. آن مرحوم، در نظریه‌اش تأکید می‌کند که انسان سه مرکز یا عامل برای انجام کار دارد که هر سه آنها، در به وجود آمدن نتیجهٔ کار، نقش دارند و از فعّالیت هریک فرآورده‌ای نتیجه می‌شود: تن، دل، و مغز

فرآوردهٔ دل: انگیزه

فرآوردهٔ مغز: اندیشه

فرآوردهٔ تن: تنکاری

او علاوه بر بنیان گذاشتن «جامعه یاوری فرهنگی» که در زمینهٔ حمایت از کودکان محروم و مدرسه‌سازی در جنوب خراسان تا کاشان یا به قول خودش «از خواف تا ابیانه» فعالیت می‌کند، در زمینهٔ مدیریت منابع انسانی نیز مطالعاتی انجام داد.

کاشانی می‌گوید: به دلیل اینکه هنر و کار از هم جدا شده‌اند ما اکنون با مشکل رو به رو هستیم و یکی از خصوصیاتی که در کمتر هنرمندی می‌توان یافت، الفت دادن و گره زدن شعر (عشق) با جریانات زندگی اجتماعی (عقل) است.

***

وی در سال ۱۳۵۷ (سی سالگی) همکاری خود را با شورای شعر و موسیقی رادیو آغازکرد و چند سرود هم که خیلی هم مشهور شدند، برای رادیو ساخت؛ مانند: «بابا خون داد، دلیرانه، همشاگردی سلام، جانباز، مدرسه‌ها واشده» که مدت‌ها در مدرسه ها از سرودهای بچه‌ها بود و از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد.

به همت او و انجمنی که پایه‌گذاری کرده بود ۲۴۰ مدرسه توسط اعضا گروه و کمک‌های جمع‌آوری شده، از مردم ساخته شد.

شعرهای اجتماعی او خیلی موفق بودند. بیشتر شعرهای او طرفدارانی داشت؛ اما شعر «مدرسه عشق» که در کتاب آخرش به عنوان «عشق‌بازی به همین آسانی است»، چاپ شده، بسیار شهرت یافت.

کلیپ «مدرسه عشق» با صدای آن زنده یاد: https://www.aparat.com/v/wPu5b

در بخشهایی از وصیت‌نامه اش آمده است:

من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم. حاصل عمر من برای ملتم و کشورم دویست مجتمع آموزشی است؛ که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آنها سروده‌ام، و تعدادی کارخانه منظم و زیبا شده، و هزاران کارگر و کارمند و متخصص صنعتی. امیدوارم از آنها پاسداری شود.


ادامه وصیتنامه:

به هر حال به قول پاستور من آنچه را که در توان داشتم انجام دادم و اینک در لحظه وداع از این نظر احساس شرمندگی نمی‌کنم و این را به خوبی در شعر «اهل به آینده» در کتاب روزنه‌ گفته‌ام.

در وصیت‌نامه‌اش مردم را به دوستی و عشق سفارش کرده است:

عاشق باشید! و در هر کاری با ایمان به خدا پیش بروید حتماً موفق می‌شوید.

این عاشق کودکان و خیّر مدرسه ساز در ۲۳ آذر ۱۳۸۳ در سن پنجاه و شش سالگی!! بر اثر بیماری سرطان معده در تهران درگذشت. روح و روانش شاد و یادش گرامی باد.


شعری عرفانی از زنده یاد مهندس مجتبی کاشانی:


ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌
عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌

عشق یعنی مهر بی ‌چون و چرا
عشق یعنی کوشش بی‌ادعا

عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی
عشق یعنی بوسه بی‌شهوتی

عشق یعنی دشت گلکاری شده
در کویری چشمه‌ای جاری شده

یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان که با یک گل بهار

عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی

عشق یعنی اینکه انگوری کنی
عشق یعنی اینکه زنبوری کنی

عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل

عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای اینهمه دیوار باش

عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیدن افتادگان در زیر پا

عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی ماهی راهی شده

عشق یعنی مرغ‌های خوش نفس
بردن آنها به بیرون از قفس

عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر

عشق یعنی از بدیها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

ای توانا! ناتوان عشق باش
پهلوانا! پهلوان عشق باش

عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر

عشق یعنی ساقی کوثر شدن
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن


نیمه شب سرمست از جام سروش
در به در انبان خرما روی دوش

عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده‌ای درمان کنی

عشق یعنی خویشتن را نان کنی
مهربانی را چنین ارزان کنی

عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس

هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد

عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده بی فرقه ای

عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی

عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده

عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین

هرکه با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن‌بست شد

هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود

در جهان هر کار خوب و ماندنی است
ردپای عشق در او دیدنی است

سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است

عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام

خویشتن را باور کن

نازنین!

داس بی دسته ما
سالها خوشه نارسته بذری را برمیچیند
که به دست پدران ما بر خاک نریخت
کودکان فردا،
خرمن کشته امروز تو را می‌جویند
خواب و خاموشی امروز تو را
در حضور تاریخ،
در نگاه فردا،
هیچکس بر تو نخواهد بخشید
باز هم منتظری؟
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نمی‌گوید برخیز
که صبح است،
بهار آمده است
تو بهاری
آری، خویشتن را باور کن!



بیستم خرداد 1400 - تهیه کننده، ویرایشگر و نویسنده پیشگفتار:‌ احمد شماع زاده

ویرایش دوم: مرداد 1403

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد