هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

مهنورد یا پایان کار کیهان در قرآن


مهنورد یا پایان کار کیهان در قرآن

احمد شماع زاده

 

 

یوم نطوی‌السماءکطیّ‌السّجلّ‌للکتب‌کمابد‏أنا اول‌خلق نعیده وعداًعلیناانا کنّافاعلین(انبیاء:104)

 

ترجمه‌: روزی(زمانی) که می‌پیچانیم(درمی‌نوردیم) آسمان(کیهان) را چون پیچاندن طومار نامه‌ها. همچنانکه شروع‌کردیم آفرینش اولیه را، برمی‌گردانیم آن را. وعده‌ای‌است که اجرای آن بر ماست و ما آن وعده را به‌انجام خواهیم‌رساند.

قرآن کریم آیه‌ای شبیه به این آیه ولی برای کل هستی نیز دارد که در آنجا نیز مثل اعلی یا شاهکار خود را در مورد کیهان یاداورمان می‌شود:

وهوالذی یبدؤاالخلق ثم یعیده وهو اهون علیه وله‌المثل‌الاعلی فی‌السموات والارض و هو العزیز الحکیم (روم: 27)

در این آیه نیز خداوند به چرخه و گردش آفرینش(آفریدن و برگشت‌دادن) اشاره‌کرده و آن را برای خود،‌ از سویی افتخار، و از  سویی دیگر کاری بسیارساده اعلام‌کرده و نمونة برتر این روند را در آفرینش کیهان ‌دانسته‌است. آیاتی دیگر:

و ماقدروالله حق قدره والارض جمیعا قبضته یوم‌القیامه والسموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عمایشرکون و نفخ فی‌الصور فصعق من فی‌السموات و من فی‌الارض الاّ من شاءالله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون و اشرقت‌الارض بنور ربّها و وضع‌الکتاب(زمر: 67 تا 69)

 

ترجمه‌: ارزیابی نادرستی از خداوند دارند. روز قیامت تمام کهکشانها در مشت(دست توانای) اوست و آسمانها با دستش(ارادة ویژه و بی‌میانجی خداوندگاری) درهم‌پیچیده‌می‌شوند. پاک‌ومنزه‌است خداوند، ازآنچه‌که شرک‌می‌ورزند. در صور دمیده‌شود پس بی‌هوش می‌شود هرکه در آسمان‌ها و هرکه در زمین است، مگر کسی را که خدا بخواهد؛ سپس بار دیگر در صور دمیده‌می‌شود. در این هنگام آنان(همه آنانی که بیهوش افتاده‌بودند و همه مردگان) برپا ایستاده و نظاره‌گرند. و زمین به نور پروردگارش روشن می‌شود. و به حساب مردم رسیدگی‌می‌شود

 

و من آیاته خلق السموات والارض و ما بث  فیهما من دابه و هو علی جمعهم اذا یشاء قدیر

 

ترجمه: و از نشانه های اوست آفرینش آسمانها و زمین(کیهان) و آنچه در آنها پراکنده است از جنبندگان و اوست که بر گرداوری آنها اگر بخواهد تواناست.(شوری: 29)

 

مراحل پایان کار کیهان در قرآن

از آیات بالا نتیجه‌می‌گیریم که پایان دنیا و آغاز جهانی دیگر سه مرحله دارد:

 

1 ـ با دمیدن اول در صور تمامی موجودات جز آنکس را که خدا بخواهد، می‌میرند.

2 ـ پس‌از‌آن، وعده‌الهی تحقق‌یافته و طومار حیات جهان‌پیدا(عالم‌شهود) معکوس و بسته‌خواهدشد.

3 ـ با دمیدن دوم در صور، طومار بسته جهان پیدا در جهان پنهان باز و شکوفا شده، زندگی نوینی را در بعد دیگری از زمان آغازمی‌کند.

 

بررسی مراحل سه‌گانة بالا‌:

ابتدا مطلبی را که در آغاز بخش هشتم کتاب تاریخچة زمان هاوکینگ آمده‌است، می‌آوریم؛ که ترکیبی از دو نوع ترجمة این کتاب است(ترجمة کم‌تصویر، انتشارات کیهان، و ترجمة مصور انتشارات آرام):

نظریة نسبیت عام اینشتین، مستقلا پیش‌بینی‌کرد که فضا- زمان به هنگام تکینگی(Singularity) انفجاربزرگ آغازشده و پایان آن، اگر کل کیهان دوباره درهم‌فرونشیند، تکینگی انقباض‌بزرگ(خردشدن بزرگ = Big Crunch) رخ‌می‌دهد. و اگر تنها بخشی از آن مثلا یک ستاره، درهم‌فرونشسته و به سیاهچالی تبدیل‌شود، عمر فضا ـ زمان برای این بخش هنگام وقوع تکینگی در داخل آن، به پایان می‌رسد.

 

روشنگری: نظربه‌اینکه تکینگی(بر وزن همیشگی) واژه‌ای علمی و در حیطة ریاضی ـ فیزیک‌ است، لازم به‌نظرمی‌رسد برای افراد غیرفیزیکدان تعریف‌شود:

تکینگی به رخدادی‌ می‌گویند که تنها یک بار رخ‌داده و یا رخ‌خواهدداد و قابل بهره‌برداری تجربی نیست؛ همچون پایان کار کیهان؛ و به همین دلیل خداوندکریم با آوردن مثال‌های فراوان و تأکید بر یگانگی آن، هم اهمیت آن را به ما گوشزدمی‌کند و هم چگونگی آن را بیان‌می‌دارد.               

 

مترجم کتاب مصور نیز در مقدمة ترجمة خود آورده‌است:

پدیدة سیاهچاله و منشأ و سرنوشت کیهان مورد توجه خاص نویسنده قراردارد. وی می‌گوید: طبق نظریة نسبیت عام بایستی یک حالت غلظت بی‌نهایت در گذشته بوده‌باشد؛ یعنی انفجار بزرگ(مهبانگ) که آغاز مؤثری برای زمان بوده‌است. و به‌طور مشابه اگر تمام جهان دوباره سقوط‌کند، باید یک حالت غلظت بی‌نهایت دیگری در آینده پدید آید یعنی «خردشدن بزرگ» که پایان زمان خواهدبود.

در این دو مطلب، در مورد پایان کار کیهان و چگونگی وقوع آن(خرد و متلاشی‌شدن)، و نیز اصطلاحی که برای آن به‌کاربرده‌شده، تأکیدشده‌است.

معنیCrunch  ، خردشدن‌باسروصداست؛ و هنگامی‌که با بزرگ بیاید می‌توانیم آن را «بزرگ‌خردشدن سهمگین» معناکنیم؛ و برای آنکه ترجمة این واژه همانند ترجمة بیگ‌بانگ یعنی «مهبانگ» ساده، پرمعنا و رسا باشد، واژة «مهنورد» جایگزین گردید. توضیح بیشتر، درپی‌خواهدآمد.   

 

از زمانی که نظریة‌ مهبانگ پیرامون چگونگی آغاز و آفرینش کیهان در سال 1929 به‌وجودآمد تا 1991 که به یک اصل علمی تبدیل‌شد و تاکنون، کتابها و مقاله‌های بسیارزیادی پیرامون آن نگاشته‌شده‌است؛ ولی چگونگی پایان کار کیهان، که قرآن‌کریم مانند آغازش تأکید بسیاری بر آن دارد، کمتر مورد بحث و بررسی و کنکاش قرار‌گرفته ‌است. حتا هنگامی که ترجمة تاریخچة زمان را چندسال پیش خواندم متوجه اهمیت این موضوع در اندیشة کیهان‌شناسان نشدم، زیرا مترجم محترم، آن‌گونه که بایدوشاید به آن نپرداخته و حتی معادل انگلیسی آن را ننوشته‌بود. و چنانکه در بالا آمد، آن را «انقباض بزرگ» ترجمه‌کرده‌بود که برای چنین امر مهمی جالب به‌نظرنمی‌رسد. ولی در این مورد، مترجم نوع مصور کتاب، که به‌تازگی منتشرشده‌، حق مطلب را اداکرده‌است؛ هرچند ترجمة اول کتاب از ترجمة دوم آن خیلی بهتر است.

ماهنامة پیام یونسکو، شمارة ویژه‌ای دارد زیر عنوان ‹داستان کیهان›. در این ویژه‌نامة بسیار پربار، مقالة کوتاهی زیر عنوان «باز یا بسته؟ سرنوشت کیهان» رقم‌خورده است که به مسألة سرانجام کیهان، می‌پردازد که بخشی از آن به‌دنبال می‌آید:

« وقتی کیهان به‌وسیلة نیروی انفجاری حادثة‌بزرگ(در‌ آن زمان واژة ‹مهبانگ› جا نیفتاده‌بود. ـ نگارنده) ناچار از انبساط می‌شود، این کشش گرانشی کاستی می‌پذیرد. ولی اگر مادة کافی در کیهان باشد، سرانجام گرانش بر انبساطی که به‌تدریج به‌وقفه می‌گراید، غلبه‌خواهدکرد.(الگوی اول فریدمان که در مقالة شکل حلزونی کیهان آمد. ـ نگارنده) همة فرایند، مانند فیلمی که به عقب برگردانده‌‌شود، معکوس‌خواهدشد(موضوع انا نطوی‌السماء کطی‌السّجلّ للکتب ـ نگارنده) با بالارفتن فزایندة نیروی گرانش، کیهان سریع‌تر ‌و سریع‌تر فشرده‌خواهدشد، تا دوباره در گوی آتشین متراکم دیگری گنجانده‌شود. که نتیجه یا مرگ همیشگی است و یا در حادثة بزرگ دیگری گسترش می‌یابد».(1)      

از آنجا که شکل کیهان حلزونی‌است؛ و قبضة پیچاندن حلزون کیهانی نیز در دست خداوند است(آیة مربوطه در ابتدای مقاله‌ آمد)، هنگامی که بخواهد واقعه رخ‌دهد(اذا وقعت الواقعه)، قبضه را می‌پیچاند و به قول خودش: همان‌گونه که آن را آغازکرده‌بودیم‌، برمی‌گردانیم آن را.

 

و نویسندة مقالة «سرنوشت کیهان» چه خوب این موضوع را دریافته و نزدیک‌ترین مثال قابل فهم برای عموم را آورده‌است: «مانند فیلمی که به عقب‌برگردانده‌شود، معکوس‌خواهد ‌شد تا دوباره در گوی آتشین متراکم دیگری گنجانده‌شود. که نتیجه یا مرگ همیشگی است و یا در حادثة بزرگ دیگری گسترش می‌یابد».

 

این چرخش معکوس چگونه‌است؟

مثال: در ماشین‌های خردکن از جمله چرخ‌گوشت، یک میلة آهنی یا چوبی استوانه‌ای‌شکل به‌دورخودمی‌چرخد و هرچه را که بین آن میله و بدنه قرارگیرد، با فروبردن‌درخود، خردمی‌کند.(برگرفته از فرهنگ عمید) و نیز:

الف: به میلة خردکننده «نورد» گویند. ب: ترجمة طومار در فارسی «نورده» است.

ج: هر پیچ‌خوردنی را نیز یک نورد گویند. مثال از سعدی:

هرنوردی که ز طومار غمم بازکنی            حرف‌ها بینی آغشته به خون جگرم

(پایان نقل از فرهنگ عمید)

 

و خداوندکریم به‌گونه‌های مختلف در آیاتش این مضمون را آورده‌است:

هرنوردی که ز طومار نعمم بازکنی           چشمه‌ها بینی آمیخته به فعل‌‌وهنرم

 

خداوند نیز در آیاتی که پیش از این آورده‌شد، واژه‌های «نطوی» و «مطویات» را به‌کاربرده‌بود، که هردو گویای «درنوردیدن» است. پس به این دلایل عنوان «مهنورد»(نورد بزرگ- مه با کسر م به معنای بزرگ است) را برای این پژوهش برگزیدم.

 

حال به شکل حلزونی‌ کیهان بازمی‌گردیم:

هنگامی که حلزون‌کیهانی از مرکز آن، نوردیده و منقبض می‌شود، همة لایه‌ها بویژه لایه‌های منبسط‌تر پایانی(بالایی) بیشتر منقبض‌شده و هرچه را که در خود داشته‌باشند، خردشده و به لایه‌های پایین‌تر فروبرده‌می‌شوند.

ازآنجاکه در چرخة خردشدن، هرچه مواد خردشونده سخت‌تر و هرچه دستگاه خردکننده بزرگتر باشد، خردشدن با سروصدای بیشتری همراه است، پس این خردشدن بزرگ، به این سادگی هم نیست؛ بلکه با شکافته‌شدن‌ و غرش ‌و خروش و کوبندگی و پرتاب‌شدن همراه‌است چنانکه در ماشین‌های خردکن، تمام این فرایندها در ابعاد کوچک رخ‌می‌دهند. 

آری با این واژة بیگ‌کرانچ یا «مهنورد» است که به کنه مثال‌ها و عنوان‌هایی پی‌می‌بریم که خداوند کریم در قرآن مجید، با آیات زیاد و سوره‌هایی که بعضاً نام آنها را نیز از روی آن آیه‌ها برگزیده‌است، به ما گوشزدکرده‌است، تا اهمیت آنها را بیشتر بدانیم و درک‌کنیم. بدین واژه‌ها توجه‌کنیم:

 

حاقه، واقعه، طامه‌(الکبری) که همه به معنی فروآینده‌ای‌سهمگین‌اند.

 

صاخه، که به معنی خروشی‌کرکننده‌وسهمگین ‌است.

 

قارعه، که به معنی کوبنده‌ای‌سهمگین است.

 

به نوعی دیگر: زجره واحده(پرت‌کردنی‌خروشان و یگانه)، دکه واحده(کوبشی یگانه)، نفخه واحده(دمیدنی بیهوش‌کننده و یگانه)، خافضه‌رافعه(پست‌کننده و بالابرنده‌ای)، آزفه الآزفه(نجم:57)، عذاب واقع(شکنجه‌ای فروآینده) عذاب شدید(همه این واژها و مفاهیم قرآنی مصداق تکینگی هستند).  

 

به‌گونه‌ای دیگر: انشقت‌السماء، زلزلت‌الارض، تشقق الارض، السماءانفطرت، السماء منفطربه

 

در اینجا آیاتی را که بازگوکننده این مفاهیم است می‌آوریم سپس نتیجه‌گیری می‌کنیم:

 

یوم ینفخ فی‌الصور فتأتون افواجا و فتحت‌السماء فکانت ابوابا و سیرت‌الجبال فکانت‌ سرابا(نبأ: 18تا20) 

یوم تأتی‌السماء بدخان مبین(دخان:10)

یوم تمورالسماء مورا و تسیرالجبال سیرا(طور: 9و10)

یوم تکون‌السماء کالمهل و تکون‌الجبال کالعهن(معارج: 8و9)

یوم ترجف‌الارض والجبال کثیباً مهیلاً یوماً یجعل‌الولدان شیباً السماء منفطربه کان وعده مفعولا(مزمل:14و 17و18)

یوم ترجف‌الراجفه تتبعها‌الرادفه فانما هی زجره واحده(نازعات: 6،7و13)

القارعه ماالقارعه یوم یکون‌الناس کالفراش‌المبثوث و تکون‌الجبال کالعهن‌ المنفوش(قارعه: 1،2،4،5)

الحاقه ماالحاقه فاذا نفخ فی‌الصور نفخه‌واحده و حملت‌الارض والجبال فدکتا دکه واحده فیومئذ وقعت‌الواقعه وانشقت‌السماء فهی یومئذ واهیه والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک یومئذ ثمنیه(حاقه:1و2،13تا17)

فاذاجاءت‌الصاخه یوم یفرالمرءمن اخیه وامه وابیه وصاحبته وبنیه(عبس:33 تا 36)

فاذا جاءت‌الطامه‌الکبری(نازعات: 34)

فاذا نقر فی‌الناقور فذلک یومئذ یوم عسیر(مدثر: 8و9)

فاذا برق‌البصر و خسف‌القمر و جمع‌الشمس والقمر(قیامه: 7،8و9)

فاذاالنجوم طمست واذاالسماء فرجت واذاالجبال نسفت(مرسلات:8،9و10)

فاذاانشقت‌السماء فکانت هی ورده کالدهان(الرحمن: 37)    

اذاالسماءانشقت واذاالارض مدت والقت ما فیها و تخلت(انشقاق:1،3و4)

اذاالسماءانفطرت واذاالکواکب انتثرت واذاالبحار فجرت(انفطار:1،2،3)

اذاالشمس ‌کورت واذاالنجوم‌انکدرت واذاالجبال سیرت واذاالبحار سجرت(تکویر: 1،2،3و6)

اذا وقعت‌الواقعه خافضه‌رافعه اذا رجت‌الارض رجا و بست‌الجبال بسا فکانت هباء منبثا(واقعه: 1،3تا6)

اذا زلزلت‌الارض زلزالها و اخرجت‌الارض اثقالها(زلزال: 1و2)

ان زلزله‌الساعه شیءعظیم یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها و تری‌الناس سکاری و ماهم بسکاری و لکن عذاب‌الله شدید(حج: 1و2)

 

ترجمة آیه‌ها را به منظور فهم بهتر و تأثیر بیشتر: 

 

نبأ: روزی که در صور دمیده‌ شود، پس همه، گروه‌گروه می‌آیند. و آسمان گشوده‌ شود درحالی‌که درهایی خواهدداشت. و کوهها سرنگون‌شوند، درحالی‌که(به‌گونة‌ ذرات درامده) سرابی‌خواهندبود.

دخان: روزی که آسمان دود روشن و آشکاری را می‌آورد.

طور: روزی که آسمان می‌خزد، خزیدنی‌(ویژه) و کوهها سرنگون‌می‌شوند سرنگون‌شدنی(ویژه)

معارج: روزی که آسمان مانند روغن گداخته، و کوهها مانند پشم‌ می‌شوند.

مزمل: روزی که زمین و کوهها به‌لرزه درامده و به‌صورت پشته‌ای از شن ازهم‌پاشیده دراید روزی که کودکان را پیرمی‌کند و آسمان را می‌شکافد و وعدة الهی انجام‌می‌پذیرد.

نازعات: روزی که شیپور سروش خود را سردهد، سوت پایانی درپی‌آن‌دراید پس همانا آن است پرتاب‌کردنی پرخروش و یگانه.  

قارعه: آن درهم‌کوبنده. آن درهم‌کوبنده چیست؟ روزی است که مردمان(جن ‌و انس) به‌مانند ملخ‌هایی سرگشته و پراکنده، و کوهها به‌صورت توده‌ای از پشم‌زده‌شده و ازهم پاشیده درایند.

حاقه: آن فرود‌آینده. چیست آن فرودآینده؟ پس هنگامی‌که در صور دمیده‌شود، دمیدنی پرخروش و یگانه(که لرزه بر ارکان تمام کائنات اندازد)، و زمین و کوهها برداشته‌شوند و با کوبشی یگانه کوبیده و خردشوند، پس در آن روز فرودآینده فرود‌آمده‌است و آسمان شکافته‌شده، پس در این روز آسمان سست و بی‌بنیان شود و فرشتگان بر کرانة کیهان درایند و عرش پروردگارت را در این روز هشت فرشته نگاهدارند.

عبس: پس هنگامی که خروشندة مدهوش‌کننده فرارسد، روزی است که شخص از (عزیزترین کسان خود،) برادرش، مادروپدرش، و همسروفرزندش فرارمی‌کند. 

نازعات: پس آنگاه که بزرگ‌خردکنندة خروشان فرارسد،

مدثر: پس آنگاه که در شیپور(حلزون کیهانی) دمیده‌شود، پس آن روز، روز بسیار تنگی است.

قیامت: پس هنگامی که (از شدت نور انفجار) دیدگان را برق بگیرد، و ماه نورانی در برابر آن کدر جلوه‌کند، و خورشید و ماه با آن‌همه دوری از یکدیگر، درهم‌فرونشینند،

مرسلات: پس آن هنگام که ستارگان کم‌نور شوند و آن هنگام که آسمان گشوده‌شود و آن زمان که کوهها ازهم‌پاشیده و پراکنده‌شوند،

الرحمن: پس آنگاه که آسمان شکافته‌شود، پس گل‌سرخی خواهدبود، همچون پوشش سرخ‌فام.

انشقاق: هنگامی که آسمان شکافته‌شود، و آنگاه که زمین کشیده‌وگسترده‌وپهن‌شود، و هرانچه را که درخوددارد بیرون ریخته و خالی‌شود،

انفطار: آن هنگام که آسمان از درون شکافته‌شود و آنگاه که ستارگان پراکنده‌شوند، و آنگاه که دریاها منفجرشوند،

تکویر: وقتی که خورشید سرنگون‌شود، و هنگامی که ستارگان تیره‌شوند، و آنگاه که کوهها سرنگون‌شوند، و آنگاه که دریاها شعله‌ورشوند،

واقعه: آنگاه که فرود‌آینده فرودآید که پایین‌آورنده و بالابرند‌ه‌ نیز هست؛ هنگامی‌که زمین سخت به‌لرزه‌دراید، و کوهها متلاشی‌شوند، پس به صورت گردوغباری پراکنده درخواهند‌آمد.

زلزال: آنگاه که زمین به‌لرزه‌دراید، لرزیدنش را و بیرون بریزد هرچه درخوددارد،

حج: همانا که وقوع زلزله در ارکان عالم در روز قیامت رخداد بزرگی‌است. روزی که می‌بینی که هر شیردهنده‌ای شیرخواره خود را رهامی‌کند، و هر بارداری بارش را بر زمین می‌گذارد؛ و مردم را می‌بینی که تلوتلو می‌خورند ولی مست نیستند، بلکه عذاب خداوند شدید است.

 

دستاورد آیه‌های یادشده، پیرامون آغاز دوره‌ای که در آن کار دنیا پایان‌می‌گیرد:

 

1. وضعیت عمومی کیهان(جهان ناپیدا و جهان پیدا)

2. وضعیت آسمان جهان پیدا

3. وضعیت زمین(کهکشان‌ها)

4. وضعیت مردمان(جن‌ و انس)

 

وضعیت عمومی کیهان:

هنگامی‌که در صور که همان حلزون کیهانی است، دمیده‌می‌شود و خروش کرکنندة آن، ارکان کیهان را به‌لرزه‌در‌می‌آورد؛ همة جانداران جز آنکه را که خداوند بخواهد، می‌میرند. این خروش کرکننده، همان امواج صدایی است که همة کیهان را هم‌اکنون نیز پرکرده و باقی‌ماندة بانگ انفجاری است که در آغاز آفرینش ایجادشده، و در سخن فیریکدانان ‹تابش زمینة ریزموج کیهانی› نامیده‌شده‌است.

کار اسرافیل فعال‌کردن این امواج صوتی به اذن الهی است، و از همان نقطة آغاز، آن را فعال‌خواهدکرد. اگر تاکنون به این صدا گوش‌نداده‌اید، و یا گوش‌داده‌اید و ندانسته‌اید چه گوش‌داده‌اید، لیوانی به نزدیک گوش خود ببرید و به این ندای جهانگیر گوش‌‌فرادهید. و نیز بدانید برفک‌هایی که از یک کانال خالی بر صفحة تلویزیون دیده‌اید،‌ یک‌درصدش همان تابش فراگیر کیهانی‌است.

 

وضعیت آسمان

چون این روز، روز بسیار تنگی است، از شدت فشار، آسمان دنیا، ابتدا سست و بی‌بنیان و سپس شکافتهٍ‌شده و به‌گونة روغنی که گداخته‌شود، دود از آن بلندمی‌شود. از شدت انفجار، گلگون‌شده، سپس جمع شده، در خود فرورفته و به درون چیزی می‌خزد. 

 

وضعیت کهکشان‌ها

کهکشانها که خورشیدها و ماهها و ستارگان نشانة آنهاست، درهم‌می‌ریزند و درهم فرومی‌نشینند. خورشیدها نور خود را ازدست می‌دهند و ماهها که نور خود را از خورشیدهایشان می‌گیرند، همه تیره‌وتار می‌شوند. تنها نورهای ناشی از انفجارهاست که برخی بخش‌ها را روشن‌می‌کند.

کوبنده و فرود‌آینده و خروش‌کننده و خردکننده و هیچیک چیزی نیست که از جایی بیاید؛ بلکه این عسرت(یوم عسیر= روز بسیارتنگ)، فشار و شدت انفجارهاست که چنین عذابهایی را فراهم‌ می‌آورد؛ چنانکه آمد، «ماالقارعه، یوم یکون‌الناس » کوبندة سهمگین، روزی‌است که مردمان هستند یعنی شیء خاصی نیست. پس قارعه، حاقه و دیگر واژگان و برواژگان به‌کاررفته، همان فروپاشی، درهم‌ریختگی و برهمفرو‌نشینی اجزاء کهکشانها در این دوره یعنی آ‎غاز روز قیامت است. 

پس در این روز زمین از شدت فشار، به لرزه درامده، ابتدا منفجرشده، هرچه درخوددارد، به بیرون می‌ریزد؛ همة چیزها خرد‌شده و هیچ‌چیزی سر جای خود نیست؛ بلکه به هرطرف پرتاب‌می‌شوند. کوهها که نمادی از زمین و کیهکشان‌هاست، ابتدا سرنگون و خردشده و به صورت پشم حلاجی‌شده، ریگ، شن‌ریزه، و درنهایت به شکل ‹گردوغبار پراکنده›(هباءمنثوراً) و ‹سراب›(فکانت سرابا) درمی‌آیند.

 

وضعیت مردمان

در این روز مردمان نیز از سهمگینی عذاب، به وحشت‌وهراس افتاده، از شدت نور انفجارها، چشمانشان را برق‌ می‌گیرد. ابتدا تلوتلو می‌خورند و سپس به هرسو پراکنده‌می‌شوند. مصیبت‌های این روز تا آن اندازه زیاد است که کودکان پیر می‌شوند، تو گویی عمری از آنان گذشته‌است.

 

جایگاه و چگونگی بازگشت

گفتیم که آسمان به درون چیزی می‌خزد(تمورالسماء مورا). سؤال این است: آسمان به کجا می‌خزد؟

پاسخ: وفتحت‌السماء فکانت ابوابا. آسمان از راه درهای خودش(سیاهچالگان) پس از جمع‌وجورشدن،  همچون یک حلزون طبیعی که به درون لاک خود می‌خزد، به درون خودش می‌خزد و هرچه را که با‌خوددارد به همراه خود به آنجایی که نور رب وجود دارد می‌برد.(و اشرقت‌الارض بنور ربها) و در آنجا، زمین به نور ربّش روشن و شکوفا می‌شود.  

 

بازگشت چگونه ممکن می‌گردد؟

به مثال ماشینهای خردکن و نوردشدن بازمی‌گردیم. هنگامی که میلة گردنده می‌گردد، هرچه را که به آن پیوسته، با خود به درون برده و خردمی‌کند. خداوند قبضه مرکز حلزون کیهان را که گفته‌بود در دست دارد، می‌گرداند(مطویات بیمینه) تا حلزون‌کیهانی با جمع‌شدن، به درون خودش فرو‌رفته، همچون فنرهای جمع‌وبازشونده در دستگاههای مختلف، همة هفت لایة آن(سبع سموات طباقا)، درهم فرونشینند.

 

تا چه اندازه و تاکجا؟ تا آنجا که بخش‌هایی از جهان پیدا، خردوخمیرشوند!! امروزه مشخص‌شده‌است که در مرکز کهکشان راه‌شیری یک سیاهچالة بسیاربزرگ وجوددارد. از سوی دیگر، کهکشان راه‌شیری خود یک کهکشان حلزونی است. اگر لزومی نداشته‌باشد که خداوند تمام حلزون‌کیهانی را درنوردد، به نورد یک یا چند کهکشان بسنده‌می‌کند، و همان مواردی که برای حلزون‌کیهانی آوردیم، درمورد حلزون راه‌شیری و مانند آن، صدق می‌کند. بدان گونه که کهکشان راه‌شیری درخودفرومی‌نشیند و همة دارایی‌های خود را به درون خود می‌کشد، و زمین به نور پروردگارش روشن‌می‌شود.

و این‌گونه است چگونگی پایان کار این جهان در قرآن!

 

نکتة قابل توجه در روند معکوس‌شدن چرخة آفرینش و درهم فرونشینی حلزون‌کیهانی، این است که به یکی از نظریه‌های مطرح در کیهان‌شناسی کنونی مهر تأییدمی‌گذارد و شک در آن را از بین می‌برد. به مطلب زیر توجه‌شود:

«بر اساس قوانین فیزیک نیوتن و نسبیت اینشتین و معادلات کوانتمی شرودینگر، زمان می‌تواند در هردو سوی گذشته و آینده سیرکند و تغییر جهت آن،‌ تغییری در معادلات این قوانین که قوانینی جبری هستند، به‌وجودنمی‌آورد. باوجوداین، به موجب قانون دوم ترمودینامیک حرکت زمان فقط در یک سو امکا‌ن‌پذیر است و نمی‌توان جهت حرکت زمان را معکوس کرد. به اعتقاد برخی از فیزیکدانان این هرسه قانون که اجازة معکوس‌شدن جهت سیر زمان را می‌دهند، قوانینی برای حالت‌های ایده‌آل هستند».(2)

 

در این زمینه باید گفت قطعیت قانون دوم ترمودینامیک با اصل عدم قطعیت مکانیک کوانتمی که به ارادة خداوند بستگی دارد، نقض‌خواهدشد و به هنگام آغازیدن رستاخیز بزرگ، یعنی همان حالت ایده‌آلی که از آن یادشد، با وقوع بیگ‌کرانچ(بزرگ‌خردشدن سهمگین) و معکوس‌شدن چرخة آفرینش، جهت جای‌گاه (فضا ـ زمان) نیز معکوس خواهدشد.

به همین دلیل خداوند دورة رستاخیز را پنجاه هزارسال ذکرکرده‌است؛ و در آیات بسیار، ثبت اعمال و دیدن کردار خودمان در روز جزا را به ما گوشزدکرده‌است؛(نمونه: وکل شیء فعلوه فی‌الزبر وکل صغیر و کبیر مستطر ـ قمر: 52 و 53) که نشان از آن دارد که این روند، همانند فیلمی‌ است که به عقب برمی‌گردد و رسیدگی به حساب‌وکتاب مردمان آغاز شده و پس از یک دوره زمانی کوتاه که در بعد دیگری از زمان صورت میگیرد و به شمارش کره زمین پنجاه هزار سال است پایان خواهدیافت.

 

بر این مبنا می‌توان نتیجه‌گرفت که دورة زندگی این‌جهانی اولین موجود ذی‌شعور و مسؤول یعنی جنیان و آدمیان، تا آخرین آنان، از پنجاه‌هزارسال بیشتر نیست.

 

بدین‌ترتیب آیا قرآن کریم بر پیش‌بینی نسبیت عام اینشتاین مهر تأیید نگذارده‌است؟ آن را دوباره از نظرمی‌گذرانیم:

«فضاـ زمان به هنگام تکینگی انفجاربزرگ آغازشده و پایان آن، اگر کل کیهان دوباره درهم‌فرونشیند، تکینگی انقباض‌بزرگ(خردشدن بزرگ = Big Crunch ) رخ‌می‌دهد. و اگر تنها بخشی از آن مثلاً یک ستاره، درهم‌فرونشسته و به سیاهچالی تبدیل‌شود، عمر فضا ـ زمان برای این بخش هنگام وقوع تکینگی در داخل آن، به پایان می‌رسد».

 

و هوالذی خلق‌السّموات والارض بالحقّ و یوم یقول کن فیکون قوله‌الحقّ وله‌الملک یوم ینفخ فی‌الصور عالم‌الغیب والشهاده وهوالحکیم‌الخبیر(انعام: 73)

 

نقش نیروی مادة سیاه در تفسیر هستی

دانشمندان می‌گویند:

«تراکم مطلق برابر است با یک اتم هیدروژن در هر مترمکعب از کیهان، که این میزان تراکم برای پایان‌بخشیدن به گسترش کیهان بسنده‌نیست؛ اما اگر تراکم آن بیش از این اندازه باشد، آنگاه نیروی گرانش آن بر گسترش کیهان چیره‌شده،‌ موجب‌می‌شود که انبساط آن پایان‌یابد؛ و بعد کیهان تدریجاً منقبض‌می‌شود تا سرانجام ازمیان‌می‌رود؛ و به وضع نخستین خود، یعنی انرژی کامل مبدل‌می‌شود؛ و به این ترتیب کیهانی دیگر تولدمی‌یابد».

«همان‌گونه که لحظة تولد کیهان ‹بیگ‌بانگ› خوانده‌شده‌، لحظة مرگ و تولد دوبارة آن نیز ‹بیگ‌کرانچ› نام‌گرفته‌است بنابر تخمین دانشمندان، احتمالاً تراکم آن تا حدی است که کهکشان‌ها و ستارگان نابودشده،‌ اما سیاهچاله ها همچنان باقی‌خواهندماند در دوران انقباض، درجة حرارت کیهان روبه‌افزایش می‌گذارد، زمان سیر قهقرایی ‌می‌پیماید و هرچه در دوران گسترش کیهان روی داده، در جهت مخالف گام‌برمی‌دارد».(3)

 

چنین به‌نظرمی‌رسد که وجوه اشتباه برخی کیهان‌شناسان در تفسیر هستی، ناشی از این است که نیروی گرانشی «انرژی و مادة سیاه» را که نمی‌بینند و نمی‌دانند چیست، فاقد نیروی گرانشی با ضریب بالا می‌دانند و نتیجه می‌گیرند که ماده کافی برای بازدارندگی گسترش کیهان وجود ندارد. حال آنکه اگر دیدگاه خود را تغییردهند، به اشتباه خود پی‌برده و نیروی‌گرانشی عظیم موجود در جهان ناپیدا را  که از ابتدای آفرینش(مهبانگ) در مرکز حلزون کیهانی(عرش) نهفته‌است، برای بازداشت انبساط کیهان نه تنها کافی، بلکه حتی بیش از حد نیاز دانسته و بدین ترتیت، جهان‌بینی آنان به‌کلی تغییرکرده و پاسخ بسیاری از مسائل و پیچیدگی‌های کیهان‌شناسی خود را خواهند‌یافت.

البته چندی است اخترفیزیکدانان به نبود نیروی گرانشی کافی در مادة سیاه شبهه واردکرده و گفته‌اند اگر این حفره‌های عظیم ظلمانی(سیاهچالگان) که از مادة سیاه همگن ساخته شده‌اند، فاقد نیروی گرانشی باشند، در این صورت، با نیروی گرانشی اندک، چگونه آن دسته از کهکشانها که خود سازندة توده‌های منطقه‌ای کهکشانهای ما به‌شمارمی‌آیند را با سرعتی برابر با ششصدکیلومتردرثانیه به‌سوی‌خودجلب می‌کنند؟ (4)

 

ازجملة این دانشمندان، بازهم بزرگ‌اندیشمند اخترفیزیکدان، هاوکینگ است که نظر وی را در اینجا می‌آوریم: « اگر نوترینوها بی‌جرم نبوده و همان‌طور که آزمایشی روسی در سال 1981 بر آن اشارت دارد، از خود دارای جرم کوچکی باشند، آنگاه ما می‌توانستیم به‌طور مستقیم آنها را آشکار سازیم: این ذرات باید شکلی از همان ‹سیاه‌ماده‌ای› باشند که دارای جاذبة گرانشی کافی برای متوقف‌ساختن انبساط کیهانی و سپس انقباض دوبارة آن هستند».(5)

 

این نظر، تعبیر و تفسیری متقن از آیات ‹انا نطوی‌السماء › و ‹ مطویات بیمینه › است.   

 

چگونگی جهان‌های سه‌گانه، پس از رستاخیز

وضعیت عمومی کیهان را همزمان با آغاز رستاخیز بیان‌کردیم،‌ و تا اندازه‌ای مشخص‌شد که طی یک دورة پنجاه‌هزارساله، به حساب مردمان رسیدگی می‌شود؛ ولی موضوعی که به آن پرداخته‌نشد، جایگاه جهان‌های سه‌گانه پس از آغاز رستاخیز است. به بررسی این موضوع از میان آیات قرآن کریم می‌پردازیم:

 

یوم تبدل‌الارض غیرالارض والسموات و برزوا لله الواحدالقهار(ابراهیم:48)

ترجمه: روزی که زمین دیگر زمین ‌و آسمانهایی که می‌شناسید نیست و برای خداوند یگانة قهار، خود را نشان می‌دهند.(برزوا جمع آمده تا نشان دهد که منظور از ‹زمین› کره زمین ما نیست بلکه همة کهکشان‌ها یعنی جهان پیداست؛ چنانکه فرمود: ‹والارض جمیعاً قبضته یوم القیامه›)

از این آیه برمی‌آید که پس از آغاز رستاخیز، کهکشان‌ها آن گونه نیستند که اکنون در کیهان جای دارند؛ بلکه فیزیک کیهان به‌هم‌خورده و در جهان پنهان خود را به خداوند نشان می‌دهند؛ چنانکه در مورد چنین روزی فرمود «و اشرقت‌الارض بنور ربها»: (زمین به نور پروردگارش روشن می‌گردد.) نکتة جالب توجه آن است که خداوند دگرگونی را در ‹ارض› دانسته و با دگرگونی آن برخی دگرگونی‌ها نیز در دیگر بخشهای کیهان رخ‌می‌دهد. این نکته تأییدی است بر اینکه همة دگرگونی‌ها در جهان پیدا رخ‌می‌دهد که در جهان پنهان فرومی‌رود و موجب دگرگونی‌هایی در دیگر بخشهای کیهان می‌شود. اگر غیر از این بود آیه چنین می‌بود: ‹یوم تبدل‌السموات والارض غیرالسموات والارض›.

 

از آیات 107 و 108 سورة هود نیز برمی‌آید که در روز قیامت و پس از آن، دوبخش اصلی کیهان برقرار است.

آیه‌های بسیاری دلالت بر این داشت که پس از آفرینش کیهان در شش مرحله،‌خداوند بر عرش مستولی ‌گردید. و از آیة زیر برمی‌آید که خداوند پس از ایجاد نیروی گرانش بر عرش مستولی‌شده‌است:

الله‌الذی رفع‌السموات بغیرعمد ترونها ثم‌استوی علی‌العرش( آیة دوم سورة رعد)

ترجمه:‌ خداوند کسی است که آسمان‌ها را بی‌ستونی که ببینید، بلندگردانید، سپس بر عرش چیره‌گشت.

و نتیجه‌می‌گیریم که کارکرد نیروی گرانش برای برپایی جهان پیدا بوده ولی در روز رستاخیز که جهان پیدا و پنهان یکی‌شده، آیا باز هم این نیرو به قوت خودباقی‌است؟ قرآن می‌فرماید:

وانشقت‌السماء فهی یومئذ واهیه والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه(سورة حاقه آیات 16و17)

ترجمه: و آسمان(کیهان) شکافته‌شود. پس آن است در چنین روزی(رستاخیز) بی‌بنیان(یعنی بدون نیروی گرانش) و فرشتگان بر کرانه‌های آنند؛ و در چنین روزی عرش پروردگارت را هشت فرشته (نیرو) برخوددارند. 

‌از این آیه و نیز از آیة آخر سورة زمر و آیة 7 سورة‌ غافر(مؤمن) مشخص‌می‌شود، زمانی که عمر جهان پیدا به‌سرآید، و در جهان پنهان فرورود، از سویی کیهان بی‌بنیان‌شده؛ و از سوی دیگر جهان نورونیرو که در این زمان حدواسط و نگاهدار دو بخش پیدا و پنهان کیهان است، در نبود جهان پیدا، از نظر چگونگی کارکرد خود را تغییر‌داده، و از نظر چندینگی، از چهارنیرو به هشت نیرو افزایش یافته، و به چهارگونة زیر، به انجام وظایف خود می‌پردازند:

1.    برخی به کارهای مردم‌ آن جهان‌ می‌پردازند،

2.    برخی بر کرانه‌های کیهان درگردشند،

3.    برخی در پیرامون عرش درگردشند،

4.    هشت نیرو نگاهدارندة عرش‌اند.

در جهان فیزیک تاکنون چهار نیروی عمده، بیشتر شناخته‌نشده‌است. بنابراین، هشت نیروی یادشده، یا شامل این چهار نیرو و ضد آنهاست و یا چهار نیروی دیگری نیز وجوددارد که بر ما تاکنون پوشیده‌مانده‌است. فیزیکدانان، و بویژه اخترفیزیکدانان می‌توانند یکی از پروژ‌های پژوهشی خود را به شناخت این هشت نیرو که قرآن کریم راهنمایی‌کرده، اختصاص‌دهند.

در همین زمینه، در قاموس قرآن پیرامون واژة عرش از کتاب ‹جوامع‌الجامع› نقل‌شده که بر اساس روایتی حاملان عرش اکنون چهار نفرند. روز قیامت خداوند چهار نفر دیگر را به کمک آنان می‌فرستد.

اگر کسی می‌خواست بر این نظر خرده‌بگیرد که منظور از هشت، هشت فرشته‌ است و فرشته نیرو نیست، ولی این روایت که مانند قرآن برای حاملان عرش مصداق تعیین‌نکرده‌است،‌ و تنها از باب تشبیه از ‹نفر› یادکرده،‌ حجت را بر آنها تمام‌کرده و گفته‌است که اکنون چهارند و در روز قیامت هشت خواهندشد و می‌دانیم که تاکنون در دانش فیزیک چهار نیرو بیشتر شناخته‌نشده‌اند، پس مصداق هشت که پیش از رستاخیز چهارند،‌ تنها می‌تواند همان چهار نیروی شناخته‌شدة امروزی باشد که در دورة رستاخیز به هشت نیرو می‌رسند.

 

ا لحمدلله‌الذی هدانا لهذا وماکنا لنهتدی لولا ان هداناالله

 

منابع علمی که از آنها بهره گیری شد:

 

1.    پیام یونسکو، شمارة 173 سال 1363

2.    مقدمة تاریخچه‌ زمان، هاوکینگ ـ ص یازده

3.    شگفتی‌های کیهان ابراهیم ویکتوری ص 73

4.    رجوع شود به اطلاعات علمی ـ 1/9/1366 ص10و11

5.    تاریخچة زمان ص 146

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد