هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

بنی اسرائیل، قوم برگزیده و برتر خداوند

بنی اسرائیل، قوم برگزیده و برتر خداوند


احمد شمّاع زاده


ولقد اخترناهم علی علمٍ علی العالمین (32 دخان)

طبق این آیه، قرآن کریم بنی اسرائیل را قوم برگزیده خداوند میداند و میفرماید:

و به درستی برگزیدیم آنان (بنی اسرائیل) را بر پایه‌ای علمی، بر جهانیان.


و برای تضمین آیه، تا کسی در آن شک نکند و بر آن ان قلت نگذارد، آیه 16 سوره جاثیه را محکم و مستدل نازل کرده است. گفتنی است سوره جاثیه درست پس از سوره دخان واقع شده است:

ولقد آتینا بنی اسرائیل الکتاب و الحکم و النّبوّة و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم علی العالمین

ترجمه: و به درستی که به بنی اسرائیل کتاب و حکمت و نبوت عطاکردیم و از پاکیها بهره آنان ساختیم و آنان را بر جهانیان برتری دادیم.

ولی دایه های دلسوزتر از مادر قرآن، این چیزها سرشان نمیشود و کار خودشان را میکنند و کاری به درستی و نادرستی کارشان و فرمانبرداری از خدا و قرآن ندارند. اگر جز این بود که اکنون ایران گلستان بود. ببینید:


تفسیر نور محسن قرائتی: با توجّه به اینکه خداوند در آیه‌اى دیگر، بهترین امّت‌ها را مسلمانان معرّفى کرده است، «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ»، بنابراین مراد از برترى داشتن یهودیان بر جهانیان در این آیات، برترى بر مردم زمان خودشان است که به خاطر پیروى از کتاب خدا به آن دست یافتند.


آقای قرائتی یا از روی بیسوادی و یا به منظور ضدیت با قوم یهود، آیه کنتم خیر امةٍ را که درباره امتهاست و نه اقوام، در اینجا نقل کرده است. امّت یعنی پیروان یک دین و آیین؛ ولی قومیت یک موضوع نژادی و ژنتیک است. خداوند با خیر امة خواندن مسلمانان میخواهد بگوید امت محمد (ص) بهترین امت است؛ چنانکه در قرآن بسیار آمده است که پیروان حضرت موسی از وی به خوبی پیروی نکردند و با مشکلات عدیده (از جمله چهل سال آوارگی) رو به رو شدند؛ ولی امت محمد مطبع و فرمانبردار او بودند تا لحظه وفات.


طبق آیات۲۸ تا ۳۰ سوره ذاریات؛ قرآن کریم تأکید میکند که برتری قوم یهود از پیش از تولد حضرت اسحاق که جد بزرگ یهودیان است (رسول اکرم اسلام از تبار اسماعیل فرزند اول حضرت ابراهیم است.) برنامه‌ریزی شده است؛ و از این روست که میگوییم موضوع ژنتیک است:


فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُواْ لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلاَمٍ عَلِیمٍ ‏فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِى صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ ‏قَالُواْ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ

ترجمه: پس ابراهیم از (غذا نخوردن) مهمانان در درون خود احساس ترس کرد، آنان به او گفتند: نترس (ما فرشتگان الهى هستیم) وآنگاه او را به پسری بسیار دانا بشارت دادند. پس همسر ابراهیم (با شنیدن این خبر) فریادکنان پیش آمد و به صورت خود زد و گفت پیرزنى نازا؟!!! (آنان گفتند:) پروردگار تو این‏ گونه گفته والبتّه او بسیار حکمتدان و بسیار داناست.


به همین دلیل ژنتیک بودن است که قوم یهود، خالص مانده و تنها قومی است که با دیگر اقوام ازدواج نمیکنند، بلکه ازدواجهایشان همواره درون قومی بوده است.


برگردیم به موضوع مقطعی بودن یا نبودن برتری قوم یهود یا بنی اسرائیل که برخی تفسیرها به آن دامن زده‌اند و در ترجمه‌ها خودنمایی میکند:

این موضوع در ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای به گونه زیر است:

و آنها را در آن دور بر عالمیان به علم و دانش (کتاب آسمانی تورات) برگزیدیم.


با نقل این دو ترجمه از آیه 32 سوره دخان، معلوم می‌شود که همه ترجمه و تفسیرها از یک تفسیر کهن گرفته شده اند. تاکنون شواهد بسیاری نشان داده اند که بیشتر تفسیرها مبتنی بر تدبّر نیستند، بلکه تقلیدی از یک مفسّر مشهور چند صد سال پیش از خود هستند. اگر بر مبنای تدبر بودند آن‌گونه تفسیر میکردند که نگارنده با کنار هم قراردادن آیات مربوط یه یک موضوع، در پی درک منظور خداوند از نزول این آیات است:

در این ترجمه، ‹در آن دور› که منظور ‹در آن دوران و مقطع زمانی› است، بر کلام خداوند افزوده شده، و عبارت علی علم نادرست ترجمه شده. زیرا معنای این عبارت که در آیات دیگری از قرآن نیز آمده، به معنی ‹آگاهانه، بر پایه‌ای علمی، و نه بی حساب و کتاب› است؛ و اینکه این موضوع را به تورات نسبت داده، سخنی بیربط است.

در پایان سه آیه بالا آمد که: «خداوندی که حکیم العلیم (بسیار حکمت دان بسیار دانا) است، این‌گونه خواسته و خواهد شد» که شد. پس این علی علم به آن حکیم العلیم برمیگردد.


خداوند در آیات دیگری نیز برگزیدگی و برتری بخشیدن بنی اسرائیل بر جهانیان را بدون تعیین مقطع زمانی، یاداورشده است؛ از آن جمله آیات 47 و122 سورة بقره که هردو آیه یکسانند:

یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انّی فضّلتکم علی العالمین


و در آیه 140 سوره اعراف، حضرت موسی در پاسخ به درخواست نامعقول قومش به آنان میگوید: و هو فضّلکم علی العالمین (و او شما را بر جهانیان برتری بخشید).


در هیچیک از این آیات، برتری قوم موسی مقطعی نیست. بنابراین تعیین مقطع زمانی برای موردی که اگر خواست خداوند میبود خود تعیین میکرد، دستکاری در کلام خداوند، و تحریف آن است؛ چنانکه فرموده: یحرفون الکلم عن مواضعه›.


* برای آگاهی کسانی که از تاریخ انبیاء آگاهی کمتری دارند:

حضرت ابراهیم، به دلیل نازایی همسرش سارا، با کنیز خود و همسرش، به نام هاجر ازدواج کرد. از هاجر فرزندی به دنیا آمد که نام او را اسماعیل (Samuel) گذاشتند، که در جوانی طبق آیات قرآن، در ساخت کعبه پدر را یاری رساند تا خانه سمبلیک خدا را به اتمام برساند.

شهرت حضرت اسماعیل از آن روست که خداوند به ابراهیم گفت برای من فرزند (جوان، رشید، و خوش قدوبالا) خود را قربانی کن! و حضرت ابراهیم پذیرفت ولی به هنگام قراردادن تیغ بر گلوی اسماعیل، خداوند گوسفندی را فروفرستاد تا آن را قربانی کند. بدین دلیل اسماعیل را ذبیح الله نیز میخوانند.

اصل و نسب پیامبر اسلام به حضرت اسماعیل میرسد که خداوند او را نیز به پیامبری برگزیده بود؛ و بدین دلیل مسلمانان حضرت اسماعیل را بیشتر دوست میدارند.


طبق آیاتی که در بالا آمد، خداوند بر اساس حکمت و دانش خود، به سارا فرزندی داد که نام او را اسحاق (Isaac) گذاشتند. اسحاق، برادر کوچک اسماعیل نیز به پیامبری برگزیده شد. فرزند اسحاق، یعقوب (اسرائیل) نام دارد. یعقوب نیز به پیامبری برگزیده شد و از آن جهت که دوازده فرزند داشت، نامش هنوز هم از شهرت جهانی برخوردار است. یهودیان، نوادگان دوازده فرزند اسرائیل هستند، و به همین دلیل به بنی اسرائیل شهرت یافته اند.

21 فروردین 1400- احمد شمّاع زاده

اصول مدنیت

اصول مدنیت


اصل اول: الانسان مدنی بالطبع

انسان طبیعتاً موجودی ‹مدنی›(اجتماعی) است. این موضوع هم از دیدگاه ‹علم› و هم از نظر ‹عقیده› ثابت‌ شده و شکی در آن نیست. به همین دلیل انسان همواره در مجتمع‌های انسانی به نام ‹مدینه› (آبادی ـ قریه ـ cite – polis) به زندگی خود ادامه‌داده‌است.

اصل دوم: مدنیّات

هر مدینه از چهار رکن تشکیل‌شده‌است؛ که آنها را ‹مدنیّات› می‌نامیم و عبارتند از:

1. اجتماع 2. سیاست 3. اقتصاد 4. حقوق

اجتماع رکن ‹وجودی› یک مدینه، و سه رکن دیگر، زیربنا و نگهدارندة این رکن وجودی، و تعیین‌‌ کننده ماهیت آن هستند. رکن اول، ‹جامعه›، و سه رکن دیگر، ‹ارکان مدیریت› ‌نامیده ‌می‌‌شوند.


اصل سوم:‌ شکل‌گیری جامعه

جامعه متشکل از ‹اجتماع›، و ‹پیوندها›ی میان افراد آن اجتماع است. آنگاه که این ‹پیوندها› بر اثر کارکرد درست ارکان مدیریت، موجب پیوستگی، و یکپارچگی اجتماع شدند، جامعه شکل‌ گرفته‌ است.


اصل چهارم: ارکان مدیریت

الف: ارکان مدیریت براورنده سه نیاز بنیادین زندگانی انسان‌اند:

سیاست براورنده ‹نیازهای راهبردی اجتماع› است، با توجه به انگیزه‌ها، گرایش‌ها،‌ دوستی‌ها و احساس‌های گوناگون هریک از افراد اجتماع.

اقتصاد براورنده ‹نیازهای مادی و جسمی› اجتماع است. با توجه ‌به اینکه انسان‌ها و منابع زمین در جای‌جای زمین پراکنده‌اند، انسان‌ها در بیشتر موارد در بهره‌برداری از منابع طبیعی با یکدیگر برخورد پیدا می‌کنند.

حقوق با توجه به پراکندگی منابع طبیعی و خودخواهی انسان، براورنده ابزارهایی است که همواره پیوندهای انسانی را تنظیم‌کرده و ماندگار سازد.

ب: متولیان ارکان مدیریت، ‹مدیران جامعه› نامیده‌می‌شوند.


اصل پنجم:‌ دانش‌های مدنی

مدنیات نیازمند پنج دانش‌اند؛ بدین شرح:

الف ـ دانش‌های مربوط به ‹موجودیت› مدینه، به ‹شناخت جامعه› می‌پردازند:

ـ جامعه از دو دیدگاه شناخته‌می‌شود: چگونگی، چندینگی.

ـ امور مربوط به چگونگی جامعه را دانش ‹جامعه‌شناسی› و امور مربوط به چندینگی آن را دانش ‹جمعیت‌شناسی› مشخص‌می‌سازد.

ب ـ دانش‌های مربوط به ارکان مدیریت، برای ‹پایداری› مدینه هستند:

- دانش ‹سیاست› نوع مدیریت اجتماع و اختیارها و وظایف آن را معین‌می‌‌کند.

ـ دانش ‹اقتصاد› مسائل مادی اجتماع را بررسی‌می‌کند و قوانین اقتصادی را در جهت پایداری و ماندگاری اجتماع به‌ دست‌ می‌دهد.

ـ دانش ‹حقوق›:

1ـ پیوندهای حقوقی اجتماع را بررسی‌می‌کند و حدود آزادی و اختیارهای مدنی افراد اجتماع را مشخص‌می‌سازد.

2ـ قانون‌های مربوط به این پیوندها را معین، و حقوق افراد اجتماع را نسبت به دیگر افراد و نسبت به مدیریت اجتماع، و مدیریت اجتماع را نسبت به افراد مشخص‌می‌سازد.

اصل ششم‌: دانشمندان مدنی

دانشمندان جامعه‌شناسی، ‹جامعه‌شناس›، جمعیت‌شناسی ‹جمعیت‌شناس›، سیاست، ‹سیاست‌دان›،‌ حقوق، ‹حقوقدان›،‌ و اقتصاد، ‹اقتصاددان› نامیده‌می‌شوند.

اصل هفتم: عناصر مدنیّت

عناصر مدنیت دو دسته هستند:

ـ ‹عناصر اجتماع› که افراد انسانی یعنی مردم‌اند.

ـ ‹عناصر مدیریت› که مدیران جامعه، و دانشمندان مدنی هستند.

اصل هشتم: عنصرهای مدیریت و صفت‌های آنان

عنصرهای مدیریت دو دسته‌اند:

- ‹مدیران جامعه› که باید مدیرانی با این صفت‌ها باشند: عادل،‌ عالم و مدیر

- دانشمندان مدنی› که شوراها را تشکیل می‌دهند و خط‌مشی تصمیم‌گیری ‹مدیران جامعه› را تعیین‌می‌کنند، باید صفت عدالت را به همراه دانش خویش داشته‌باشند.

اصل نهم:‌ سیر مدنیّت

هماهنگی عناصر مدنیت با یکدیگر، مدینه‌ها را به ترقی و شکوفایی می‌رساند. این ترقی و شکوفایی را ‹سیر مدنیت› می‌نامیم.

اصل دهم: وظیفه مدیران جامعه

ـ ‹مدیران جامعه› مغز متفکر جامعه هستند و با شناختی که از چندوچون جامعه به واسطة دانشمندان مدنی دارند، برای هر یک از مدنیّات، نهادها و سازمان‌هایی را به وجود ‌آورده و با یکدیگر هماهنگ ‌می‌سازند، به نحوی که روابط میان افراد جامعه نیز تنظیم و هماهنگ ‌گردد. بدین‌ ترتیب هم از هرج‌ومرج در جامعه جلوگیری‌ می‌شود، و هم ‹سیر مدنیّت› تسهیل می‌گردد.

ـ مدیران جامعه، نیز وظیفه‌ دارند روابط مدینة خود را با دیگرمدینه‌ها تنظیم‌نمایند، و با بهره‌وری از دیدگاه‌ها و تجربه‌اندوزی‌های دانشمندان مدنی که خود نیز جزئی از آنان هستند،‌ این روند را به کمال برسانند.

اصل یازدهم: فرهنگ مادی و معنوی

ـ سیر مدنیت با گذست زمان، به وسیلة دو نیروی ‹علم› و ‹عقیده›، دو نوع سیستم ‹معرفتی› و ‹عقیدتی› به‌وجودمی‌آورد. در طول تاریخ یک جامعه، رهاورد سیستم عقیدتی، ‹فرهنگ معنوی› آن، و رهاورد سیستم معرفتی، ‹فرهنگ مادّی› آن جامعه است.

ـ سیستم عقیدتی به جامعه کرامت، و سیستم معرفتی به آن نیرو و توان می‌بخشد.

ـ سسیتم عقیدتی پیوندهای مدنی را که جامعه بارورساخته‌است، جهت می‌دهد، و سیستم معرفتی آنها را تغذیه می‌کند و به رشدوبالندگی می‌رساند.

اصل دوازدهم: سیستم مدنی

ـ جامعه،‌ مدیران جامعه، دانشمندان مدنی‌، و پیوندهای مدنی میان این ارکان و میان عناصر آنها که ناشی از فرهنگ معنوی و مادی است، همگی سیستمی را تشکیل‌می‌دهند که ‹جامعة ملی› نام دارد.

ـ از مجموع ‹جامعه‌های ملی› و پیوندهای مدنی میان آنها که با همکاری و هماهنگی مدیریت جامعه‌ها تنظیم‌می‌شود و نتیجة سیر مدنیّت در سطح گسترده‌تری است، سیستم بزرگتری به وجودمی‌آید که ‹جامعة جهانی› نامیده‌می‌شود.

ـ هریک از جامعه‌های ملی و جامعة جهانی یک ‹سیستم مدنی› هستند.

اصل سیزدهم: انواع عناصر فرهنگی و مدنی

  1. کم‌دوام در سطح افقی یک جامعه (دربرگیرندة یک نسل یا بخشی از یک نسل) که عناصر ناپایدار فرهنگ و مدنیت قومی هستند.

  2. کم‌دوام و گسترده در سطح افقی جامعه که عناصر فرهنگی و مدنی در یک مقطع زمانی از یک جامعه هستند.

  3. بادوام در سیر عمودی جامعه‌ها (دربرگیرندة چند یا چندین نسل) که از مجموعة آنها فرهنگ و مدنیت ‹قومی› یا ‹ملی› شکل‌می‌گیرد و آن را ‹میراث ملی› می‌نامند.

  4. بسیار با دوام در سطح افقی و در سیر عمودی جامعه‌ها که از مجموعة آنها فرهنگ و مدنیت ‹جهانی› شکل‌می‌گیرد و آن را ‹میراث جهانی› می‌نامند

اصل چهاردهم: تمدن و متمدن

تمدن نتیجة تکامل سیستم مدنی است. هرگاه یک سیستم مدنی در سیر مدنیت خود از فرهنگی معنوی و مادی برخوردار باشد که با هماهنگی با یکدیگر، سیستم را به کمال برسانند، آن کمال، ‹تمدن›، و سیستم دارندة تمدن، ‹متمدّن› نامیده‌می‌شود. و ازآنجاکه این کمال نسبی است، پس تمدن نیز نسبی است.

اصل پانزدهم: پسروی تمدن

در یک سیستم مدنی هرچند هماهنگی و انسجام عناصر مدنیت با یکدیگر بیشتر، و کارکرد آنها درست‌تر باشد، دوام تمدن آن سیستم بیشتر خواهدبود؛ و آنگاه ‹پسروی تمدن› آغازمی‌گردد که این هماهنگی و انسجام کاهش‌یابد. ولی در میان ‹عناصر مدنیت› ناهماهنگی در عناصر جامعه که مردمند، ناگهانی رخ نمی‌دهد؛ پس هرگاه به تدریج و عنصر به عنصر رخ‌داده‌باشد، ناشی از کم‌کاری عناصر مدیریت بوده‌ و وظیفة آنان است که هرچه زودتر از گسترش آن جلوگیری‌کنند.

به مصداق ‹ماهی از سر بگندد نی ز دم›،‌ علت پسروی تمدن را تنها می‌توان ناشی از فساد عناصر مدیریت به ترتیب، دانشمندان مدنی،‌ مدیران جامعه دانست؛ و مسلم است که هرچه این فساد به رأس مخروط نزدیک‌تر باشد، پسروی تمدن تندتر صورت‌می‌گیرد.


الحمدلله‌الذی هدینا لهذا وماکنا لنهتدی لولا ان هدیناالله


یاداوری:

اصول مدنیت›، بخش نگارش‌شده از نموداری است جامع پیرامون هستی از آغاز تا پایان، که بر مبنای ایمان و دانش تنظیم‌، و نماهنگ هستی نامیده ‌شده‌ و در وب موجود است:

نماهنگ هستی: https://www.academia.edu/7298008


تاریخ نگارش: تابستان 1364

ویرایش دوم : زمستان 1383

ویرایش سوم: زمستان 1393

ویرایش چهارم: فروردین 1400


احمد شماع‌زاده

نقدی بر: اینترنت کتاب را بر صورت خویش میآفریند

نقدی بر:

اینترنت کتاب را بر صورت خویش میآفریند


احمد شمّاع زاده


پیش از نقد کوتاه این مقاله وزین و مفید، لازم است برخی نکته‌های کلی را یاداور شوم که نه تنها مربوط به این مقاله و تحلیلهای آن می‌شود، بلکه بسیاری از تحلیلهای مندرج در دیگر مقاله ها را نیز دربر میگیرد:


گروههای اجتماعی اهل مطالعه:

در مورد میزان مطالعه و گروههای اهل مطالعه و کتابخوان، پیش از ورود و فراگیرشدن اینترنت در ایران، مردم آن زمان را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:

یکی آنانکه کتابخوان بوده اند، دوم آنانکه روزنامه خوان بوده اند، سوم آنانکه هم کتابخوان و هم روزنامه خوان بوده اند، و چهارم کسانی که اصلاً اهل مطالعه نبوده اند.


وضعیت کنونی آن چهار گروه:

در مورد گروه اول و سوم، که دربرگیرنده دانشگاهیان (استادان و دانشجویان) و فضلا است، اینترنت نه تنها مانع مطالعه آنان نشده، بلکه به آنان بسیار کمک کرده است. نگارنده در یکی از مقاله های خود،این موضوع را با عمل به خوانندگان یادآوری کرده ام:

عقل، فهم، شعور، احساس: https://www.academia.edu/44268384


در این مقاله و پیش از پرداختن به ادامه بحث چنین آورده ام:

«زمانی بود که هرکس برای مستدل کردن و تفهیم نظرهای خود به دیگران، باید زحمتهای بسیاری میکشید؛ ولی اکنون به فضل و برکت وجود ویدئوهای مختلف در هر زمینه‌ای در یوتیوب، کار برای بسیاری از پژوهشگران ساده شده و همه چیز در دسترس قرار دارد.

نگارنده نیز برای مستدل کردن نظرهای خود پیرامون چهار مقوله فوق که هر یک را مختصری شرح دادم، از این وسیله خوب بهره میگیرم و مواردی را که طی سالهای اخیر در یوتیوب دیده‌ام که با این مقوله‌ها ارتباط دارند، برای داشتن تصویری درست یا درستتر از آنچه بیان شد، در ادامه شرح میدهم

سپس پنج پرده‌ای را که در ذهنم بود، در سه صفحه شرح داده‌ام و نوشته خود را مستدل کرده ام.


در مورد گروه دوم، کارکرد اینترنت نسبت به روزنامه خوانان و روزنامه خوانی شان، نه تنها آنان را از روزنامه‌ها بازنداشته، بلکه تأثیرهای بسیار مثبتی روی آنان گذارده و موجب شده بیش از پیش و به هر طریق بیشتر به مطالعه علاقمند شوند. یکی همین مقاله است که اگر اینترنت نبود، روز روزنامه که تمام میشد، عمر این مقاله که در شماره 4665 روزنامه اعتماد به تاریخ 21 خرداد 1399 به چاپ رسیده هم تقریباً تمام میشد؛ ولی اکنون پس از ده ماه، موفق شده ام آن را بازیابم و بخوانم.


در مورد گروه چهارم، که معمولاً تنها بخشی از جوانان جامعه را در بر میگیرد، اینترنت موجب شده که وقت آنان مانند پیش از اینترنت، کاملاً به هدر نرود؛ بلکه بسته به علاقمندیهای آنان، وقتشان کانالیزه شود. در باره آنان باید گفت تنها خود آنان هستند که باید مواظب خود باشند و در دریای نت غرق نشوند؛ تا از خطرات اینترنت در امان بمانند.

خلاصه سخن در این آیات نهفته است:

انّ الانسان لفی خسر الّا الذین آمنوا و عملواالصّالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصّبر


و امّا نقد مقاله:

نکته اول: اطلاق واژه مجازی به اینترنت، کاملاً نادرست است. همان‌گونه که از شعر حافظ مشخص شد، مجاز در برابر و متباین با حقیقت است. مجاز در زبان قرآن افک، و در زبان انگلیسی فیک (Fake) است. البته موضوع آبجکیو و سابجکتیور از این بحث جداست و موضوعی دیگر است.

اگر بگوییم فضای اینترنت مجازی است، پس باید سینِما، تلویزیون رادیو، و حتا تلفن را هم بگوییم فضای مجازی؛ زیرا این وسایل حقیقت را کانالیزه، کرده و سپس به شنونده و بیننده منتقل میکنند.


فضای اینترنت را میتوان فضای دیجیتال نامید ولی نمیتوان آن را فضای مجازی خواند.

توضیح: این نکته در نقد این مقاله نیست، بلکه عنوان نابجایی است که به اینترنت داده شده است.


نکته دوم: آنانکه فضای اینترنت را جدی نگرفته، و آن را مناسب مطالب تفریحی میدانند و میگویند «آثار فکری جدِّی و اصیل در آن جایگاهی ندارد»، پر به بیراهه می‌روند؛ و ملاکشان تنها مشاهده عملکرد جوانانی است که در بالا در گروه چهارم قرار گرفتند؛ و از دیگر گروههایی که از آنان یادشد، غافل بوده‌اند که چنین ادعاهایی را بر زبان یا قلم آورده اند.


نکته سوم: در بخش نوش و نیش مجازی آمده است:

«برخی از کتابخوانان هنوز دلبستۀ داشتن و خواندن کتاب ملموس و کاغذی هستند و هر کتابی برایشان منبعی گرم از خاطرات است و... برای این افراد خواندن کتاب الکترونیک کاری است سرد و عاری از حس و خاطره که اگر فایده ای علمی هم داشته باشد لذت روحی به بار نخواهد آورد».

در این زمینه باید گفت: کسی اینان را مجبو نکرده تا خود را از کتاب ملموس کاغذی محروم کنند. روزگار کتاب‌ به سر نیامده و به نظر نگارنده نخواهد آمد. هرکس هر گونه کتابی را که بر روح و روان و مغز او تأثیرهای خوبی میگذارد و اندیشه‌های او را به پرواز درمیآورد، میتواند بخرد یا وام بگیرد و بخواند.

نکته چهارم: در بخش کوته پسندی آمده است:

تنوع و فراوانی بیش از حدّ اطلاعات در فضای مجازی و فقدان مجال و امکان بررسی ارزیابانه و سنجشگرانه آن، کاربران را ناگزیر از مواجه های سطحی و شتابزده با نوشته ها میکند.

در نقد این نظر باید گفت: این نظر عمومیت ندارد بلکه تنها همان گروه چهارم جامعه را دربرمیگیرد و اینترنت تأثیری بر گروههای اجتماعی دیگر نمیگذارد و آنان را دستخوش مواجهه های سطحی و شتابزده نمیکند

نکته پنجم: بخش پایانی مقاله (چشم انداز)، بهترین بخش مقاله است؛ و شاید بهتر بود که نویسنده پیش از آوردن نظرهای دیگران، اول نظر خود را میآورد. البته ممکن است نویسنده برای این کار، دلایلی از جمله شرایط روانی خواننده را در نظر داشته است.


و اما متن مقاله، مندرج در شماره 4665 روزنامه اعتماد به تاریخ 21 خرداد 1399:


اینترنت کتاب را بر صورت خویش میآفریند

محمود اسماعیل نیا

سرنوشت کتاب در عصر فراگیری اینترنت چه خواهد شد و بر سر اهل کتاب، یعنی کسانی که روز و روزی شان به کتاب گره خورده، چه خواهد آمد؟

جهان معاصر دگرگونی بیسابقه ای را تجربه میکند. تغییرات گسترده و عمیق ناشی از فراگیری اینترنت و فضای مجازی کمتر چیزی را به قرار سابق باقی گذاشته است؛ از خصوصی ترین احوالات شخصی آدمیان گرفته تا روابط مردمی و نهادهای اجتماعی و مناسبات بین المللی. کشورها و جوامع و افراد، همه در مسیر این سیل عظیم تغییرات قرار گرفته اند، گیرم برخی پیشتر و بیشتر و بعضی عقبتر و کمتر. دور نیست که با نسل جدیدی از بشر روبرو شویم با کمترین شباهتی به آدمیانِ تا به امروز. این تغییرات غالباً تدریجی اند، برخی مثبت و مفید ارزیابی میشوند و بعضی منفی و مضر. در مورد ابعاد و اقسام این تغییرات مقالات زیادی از دیدگاههای مختلف نوشته شده و بحث و جدل میان موافقان و مخالفان ادامه دارد، چون هنوز توفان فروننشسته و لنگرگاه ناپیداست. امّا در این معرکه آرای موافق و مخالف در مورد یک چیز اختلاف نظری به چشم نمیخورد و آن اینکه اینترنت "سبک زندگی" مردم را تغییر داده است.

امواج این تغییرات، به دنیای کتاب هم رسیده و اهل کتاب را، از نویسنده و مترجم گرفته تا ناشر و فروشنده و خواننده، متأثر کردهاست. جهان کتاب به تدریج وارد بازی جدیدی شده که پایانش نه برای بازیگرانش معلوم است و نه تماشاگرانش. در فضای مجازی هر روز پدیده ای جدید در ارتباط با کتاب رو میآید و بحثهای تازه ای در بارۀ منافع و مضارش درمیگیرد. تغییر سبک زندگی، موجب تغییر "سبک مصرف" و تغییر "مصرف فرهنگی" آدمیان هم شده است. در نتیجه، امروزه در میان اهالی کتاب شاهد سلیقه ها و عادتهای تازه ای هستیم که عده ای را نگران و گروهی را خوشحال میکند. باید در مورد این نگرانیها و خوشحالیها بیشتر تأمّل کرد.

چرا تامّل و تفکّر در بارۀ عالمگیرشدن اینترنت ضرورت دارد؟

چون امروزه فضای مجازی به بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ما تبدیل شده و روندهای برگشت ناپذیری را ایجاد کرده که گریز و گزیری از آن متصور نیست. برای فهم موضوع کافی است نگاهی به زندگی و کسب و کار و سرگرمیهای خودمان و اطرافیانمان بیندازیم تا ببینیم چه میزان وابسته به اینترنت شده ایم. وقتی از فضای مجازی سخن میگوییم باید مراقب واژۀ مجازی هم باشیم. گذشتگان ما "مجازی" را در برابر "حقیقی" به کار می بردند، مثلاً حافظ می گفت "آن می که در آنجاست، حقیقت نه مجاز است". امّا امروزه اینترنت سبب شده که عالم مجاز تا مرزهای جهان واقعی پیش آمده و به درون آن رسوخ کند. وضعیت بی سابقه ای که توصیف آن با مفاهیم معمول ممکن نیست و نیازمند ابداع مفاهیمی جدید و بعضاً ناسازوار (پارادوکسیکال)، مثل "واقعیت مجازی" (Virtual Reality)، است. اکنون "دنیای مجازی" و "دنیای واقعی" دو دنیای مجزا و مجاور نیستند که گاهی در این و گاهی در آن باشیم. این دو جهان در حال ادغام و فرورفتن در همدیگرند و تفکیک مرزهایشان روز به روز دشوارتر میشود. گویی "مجازستان" در حال بازآفرینی جهان واقعی است و دنیایی جدید با الزامات و اقتضائاتی نوین در حال پدیداری است.

نوش و نیش مجازی

بازگردیم به بحث تاثیرات اینترنت و فضای مجازی بر دنیای کتاب. واقعیت آن است که ابعاد مثبت و منفی این تأثیرات چنان است که داوری آسان و سرراستی در موردشان نمیتوان داشت. برخی از اهل قلم هنوز فضای مجازی را جدّی نگرفته و معتقدند که این فضا مناسب مطالب تفریحی و سرگرم کننده است و آثار فکری جدّی و اصیل در آن جایگاهی ندارند. یعنی در ازای وقتی که از آدمی سلب میشود بهره ای درخور نصیبش نمیگردد مضافاً آنکه مروج نوعی سطحیگرایی هم هست. در نقطۀ مقابل، گروهی دیگر از نویسندگان معتقدند که مؤلف باید فرزند زمانۀ خود باشد و از "ظرفیت"های فناوری اینترنت استفاده کند و فرآوردۀ اندیشه و قلم خود را در "ظرف" زمانه عرضه کند، و چه باک که این ظرف، غیر از کاغذ و چاپ باشد. ظاهراً سخن هر دو گروه بهره ای از حقیقت به همراه دارد.

در میان جماعت کتابخوان نیز در باره فضای مجازی اختلاف نظر وجود دارد. برخی از کتابخوانان هنوز دلبستۀ داشتن و خواندن کتاب ملموس و کاغذی هستند و هر کتابی برایشان منبعی گرم از خاطرات است و یادآور لحظه های ناب دریافتهای ذهنی و بهره های روحی. برای این افراد خواندن کتاب الکترونیک کاری است سرد و عاری از حس و خاطره که اگر فایده ای علمی هم داشته باشد لذت روحی به بار نخواهد آورد. در نقطۀ مقابل، بسیاری از خوانندگان، بویژه آنانکه روحیه پژوهش و جست وجوگری دارند، معتقدند که عادت دیرین و شیرین مطالعۀ کتاب کاغذی نباید موجب محرومیت از امتیازات کتابخوانی در فضای مجازی شود. امتیازاتی که مهمترینش دسترسی سهلتر و سریعتر به کتاب است، و این یعنی صرفه جویی در وقت و پول. انگار این دو گروه نیز هر یک جنبه ای از حقیقت ماجرا را بازگو میکنند.

بله، نوش و نیش اینترنت با هم است و فضای مجازی مجموعه ای از امتیازات و فرصتهای متنوع در اختیار مینهد که برخورداری از هر کدامشان مستلزم پرداخت هزینه ای کم یا بیش است. در بازار اینترنت کسب سود بدون پرداخت هزینه رؤیایی بیش نیست.

امتیاز دسترسی

مهمترین امتیاز اینترنت برای اهل کتاب دسترسی سهل و سریع به نسخه دیجیتال کتاب و امکان ذخیره (دانلود) کردن آن است. درست است که این امکان بلای جان ناشران و کتابفروشان است ولی در مقابل برای کتابخوانان مزیتی است جایگزین ناپذیر. امروزه هر کتابخوان و کتابدوستی میتواند به مدد اینترنت نسخۀ الکترونیک آثار مورد علاقه و نیاز خود را دانلود کرده و کتابخانه ای دیجیتال در کامیپیوتر شخصی خود فراهم آورد و به جای مراجعه به کتابفروشی و کتابخانه در میان فایلهای ذخیره شده به جست وجو بپردازد. از این منظر اینترنت نقش مهمی در عمومی کردن علم و توزیع معرفت در دنیای معاصر داشته است. امّا همین امتیاز بیبدیل میتواند موجب "توهم دانایی" هم بشود. دسترسی به کتاب، به وسوسۀ تصاحب آن دامن میزند و کثرت منابع در دسترس میتواند فرد را وارد مسابقۀ بیپایان ذخیره کردن هرچه بیشتر منابع دیجیتال کند، بی اندکی تأمّل در مورد وقت و علاقه و نیاز واقعی.

اگر فردا صبح اعلام شود که نسخه دیجیتال تمامی سی وچند میلیون عنوان کتاب موجود در کتابخانه کنگره امریکا به صورت رایگان در اینترنت قابل دسترسی و ذخیره کردن است، شک نکنید که خیلی از افراد سراغ انبارکردن این مجموعه میروند، بی آنکه فرصت یا علاقه ای برای خواندن یکی از آن همه را داشته باشند. اهتمام صِرف به گردآوری کتاب، کاغذی یا دیجیتال، تا زمانی که دغدغه و مسأله ای جدّی در میان نباشد، کمکی به دانایی و فرهیختگی نخواهد کرد، که بر توهم دانایی هم خواهد افزود.



مهبانگ نوشتاری

امتیاز دیگر فضای مجازی سرعت و سهولت نشر آثار در آن است. نویسنده میتواند فرآوردۀ فکر و قلم خود را سریع و راحت در اختیار طیف گسترده ای از مخاطبان قرار دهد و خوانندگان نیز میتوانند به آسانی مباحث مورد علاقه خودشان را در این فضا پیدا کنند. امّا همین امتیاز، یعنی امکان نشر آسان و سریع ایده ها، دردسرهایی هم ایجاد کرده است. هر کسی میتواند در فضای مجازی به راحتی و در هر موردی، بی ملاحظۀ میزان صلاحیتش، مطلبی را سرِهم کرده و پخش کند. در نتیجه، این امکان سبب میشود که بسیاری از افراد، خواسته یا ناخواسته، در معرض بیماری "خودروشنفکرانگاری" قرار گیرند و تصور یا توهم کنند که رسالتشان این است در بارۀ هر چیز و همه چیز باید نظر دهند. تکثیر انفجارگونۀ نوشتارهای ناسنجیده و سطحی فضای مجازی را شلوغ و آشفته کرده و ارتباطات فکری را دشوار می کند، مثل جلسه ای که علاوه بر سخنران هر یک از مستمعان هم میکروفونی در اختیار داشته و همه همزمان سخن بگویند و در اثر ازدحام و تزاحم اصوات، صدا به صدا نرسد.

این عارضه، یعنی تولید و عرضۀ انفجارآمیز داده ها و اطلاعات درست و نادرست در فضای مجازی، کار را بر جست وجوگران دشوار میکند چون ناچارند تلّی از زباله را بکاوند مگر قطعه جواهری پیداکنند. در واقع، طرح مباحثی مثل "سواد دیجیتال" یا ابداعاتی مثل طراحی موتورهای جستوجوگر هوشمند، راهکارهایی برای رفع همین دشواری است تا صیادان این اقیانوس بیکران گوهر را از خرمهره بازشناسند.

کوته پسندی

تنوع و فراوانی بیش از حدّ اطلاعات در فضای مجازی و فقدان مجال و امکان بررسی ارزیابانه و سنجشگرانه آن، کاربران را ناگزیر از مواجه های سطحی و شتابزده با نوشته ها میکند. همین نگاه عبوری به نوشتارها، به تدریج گرایش به نوشته های کوتاه و گریز از متنهای طولانی را تقویت میکند، یعنی همان "فرهنگ سه خطی" و نخواندن نوشته های بیش از سه سطر. افزایش تمایل خوانندگان به کوته خوانی لاجرم نویسندگان را هم به سوی فُرم کوته نویسی سوق میدهد تا عرضه و تقاضا در این بازار متوازن شود.

البته کوته نویسی به عنوان "فُرم" کمابیش رایج در فضای مجازی، قالب مناسبی برای اطلاع رسانی در باب موضوعات عادی است ولی این ظرف گنجایش هر مظروفی را ندارد و برای مثال بسیاری از آثار ادبی و فلسفی را نمیتوان در این قالب گنجاند. به عنوان نمونه، خواندن رمانهای بلندی مثل "در جست و جوی زمان از دست رفته" پروست، مستلزم صرف وقت و سلوک روحی و همگامی خواننده با مولف است، همچنانکه خواندن رسائل فلسفی مثل "گفتار در روش" دکارت نیز نیازمند دقت نظر و گفت و گوی ذهنی بین خواننده و نویسنده است. در مورد چنین آثاری کوته نویسی و کوته خوانی حداکثر میتواند مشوقی برای مطالعۀ متن اصلی باشد؛ اگر موجب لوث شدن آن نشود.

نگارش مشارکتی

امتیاز مهم دیگر فضای مجازی برقراری ارتباط مستقیم بین نویسنده و خواننده است. در همین فضای مجازی شلوغ و آشفته، این امکان وجود دارد که خوانندگان وارد گفت و گو و پرسش و پاسخ با نویسندگان شوند. امکان برقراری چنین دیالوگی نه تنها در تصحیح ذهنیت دو طرف و افزایش فهم متقابل موثر است، بلکه میتواند موجد سبک جدیدی در نگارش کتاب هم باشد: نگارش کتاب به منزلۀ فرایندی تدریجی و مبتنی بر گفت و گوی مستمر میان نویسنده و خواننده.

اساساً نوشتن کتاب کاری است فردی که نویسنده معمولاً در خلوت و تنهایی خود انجام می دهد، در نتیجه، خوانندگان کتاب تا پیش از انتشار آن تصویر و تصوری از آن ندارند. تنها پس از انتشار و خواندهشدن کتاب است که نویسنده می تواند از نظرات خوانندگان باخبر شود و بازخوردهایی دریافت کند و از بازتابهای انتشار کتابش باخبر شود. تجربه نشان داده نویسندگانی که تجربۀ تدریس داشته اند، قادر به تألیف آثار وزین تری بوده اند؛ زیرا امکان آن را داشته اند که ایده های خود را قبل از انتشار، با مخاطبانی در میان نهاده و بر اساس بازخوردهای دریافتی، آنها را تصحیح و بازآرایی کنند و شکل ورز یافته و پرورانده آن را بر روی کاغذ بیاورند. امروزه اینترنت و فضای مجازی این امکان را برای اهل قلم فراهم کرده تا آثاری را به شیوه ای جمعی و گفت و گویی پدید آورند. یعنی ایده های خود را به تدریج در فضای مجازی منتشر کرده و در معرض نقد و نظر مخاطبان فراردهند و سپس بر اساس بازخوردهای دریافتی از آنها دست به کار تدوین متن نهایی شوند. این شیوه ممکن است از تازگی متن نهایی بکاهد ولی قطعاً بر استواری اش خواهد افزود.



چشم انداز

دنیای امروز به سرعت در حال تغییر است و موتور محرکۀ این تغییرات هم فناوریهای پیشرفتۀ نوین است. اینترنت و فضای مجازی سبک زندگی ما را تغییر داده است؛ ارتباطات آسانتر و راهها کوتاهتر شده؛ ولی گرفتاریهای تازه ای هم گریبانگیرمان شده است. آنچه که مهم است شیوۀ مواجهه با این جهان در حال تغییر است. امام هادی علیهاالسلام فرموددنیا بازاری است که گروهی در آن سود میبرند و جمعی زیان میبینند. این استعارۀ بازار در مورد جهان اینترنتی شده هم صدق میکند که مثل هر بازار دیگری، گروهی از آن منتفع شده و جمعی متضرر میشوند. سود و زیان ما در گروی نوع سلوک ما در این بازار است. شرط لازم برای دادوستد موفقیت آمیز در بازار اینترنت، شناخت ابعاد و قواعد و فرصتها و تهدیداتش است؛ ولی شرط کافی همانا تمرکز بر عزم و هدفمندی خودمان است. باید دقیقاً بدانیم که در این بازار چه را و چرا میجوئیم تا فقط به وقت و به قدر ضرورت سراغش برویم و از فریب جلوه های رنگارنگ بازار دور بمانیم. بدون پایبندی به این شرط، یعنی روشن بودن خواسته هایمان از این بازار، اینترنت نه تنها خادم ما نخواهد ماند، بلکه بهتدریج تبدیل به مخدوم ما خواهد شد و وقت و ذهن و روح ما را به خدمت خواهد گرفت.

مولانا هشدار میداد که "در این بازار عطاران، مرو هر سو چو بیکاران"؛ امروز نیز این هشدار شنیدنی است. پرسه زنی بی هدف در فضای مجازی موجب اتلاف عمر و ابتلا به "اعتیاد اینترنتی" است.

فضای مجازی بی تردید دنیای کتاب را تغییر داده و خواهد داد، هرچند که تا به امروز نمی توان از محو کتاب کاغذی و قربانی شدنش در معبد دیجیتال سخن گفت. همانطور که ساندویچ و فست فود، به عنوان غذاهای نوین متناسب با زندگی مدرن شهری شده، به صورت کامل جایگزین غذاهای معمول نشده اند، به احتمال زیاد کتاب دیجیتال هم نمیتواند جای سلف کاغذی خود را بگیرد؛ هرچند بخشهایی از امپراتوری اش را تصرف کرده و خواهد کرد.

همراهی هوشمندانه با تحولات مربوط به دنیای کتاب در عصر اینترنت، مستلزم تأمّل در ابعاد مثبت و منفی هر یک از این تغییرات است و تلاش برای بهرهمندی از فواید و احتراز از زیانهایش. به نظر میرسد که یکی از مهمترین امتیازات این فضا، امکان برقراری دیالوگ مستقیم میان نویسنده و خواننده است. این امکان نه تنها موجب گسترش تفاهم جمعی است بلکه میتواند زمینه ساز آفرینش آثاری ماندگارتر و استوارتر بر اساس همفکری نویسنده و خواننده باشد؛ پدیده ای که تاریخ کتاب و کتابت کمتر نمونۀ مشابهی برایش سراغ دارد.

محمود اسماعیل نیا، عضو انجمن جامعه شناسی ایران

شرحی بر عبارتهای: «ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» و «تَرَکْناها آیَةً»

شرحی بر عبارتهای:

«ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» و «تَرَکْناها آیَةً»


احمد شمّاع زاده


در آغاز مروری داریم بر ترجمه‌های موجود پیرامون عبارت ترکناها آیةَ:

وَلَقَدْ تَرَکْنَاهَا آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (قمر: 15)

ترجمه‌هایی که برای عبارت ترکناها شده: کشتی، این ماجرا، این داستان، آن سرگذشت؛ که جز کشتی که ضمیر ها در عبارت ترکناها به کشتی بازمیگردد، دیگر عنوانها بیجا هستند.


برای واژه آیه نیز هر مترجمی به گونه‌ای از آن یاد کرده است. شاید ترجمه آقای صفوی از آیه در میان ترجمه‌های موجود بهترین باشد:

و به راستى آن کشتى را باقى گذاشتیم تا نشانه و دلیلى باشد براى هر کس که درس عبرت مىآموزد.


این‌گونه ترجمه کردنهای بی تدبّر، نشان از آن دارد که ممکن است مترجمان نه تها از کشف محل کشتی نوح آگاهی نداشته باشند، بلکه هیچ رابطه‌ای میان این آیه و آیه 44 سوره هود را، یا به یاد نمیآورند و یا تمایلی به مقابله این دو آیه با یکدیگر ندارند:

وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ ۖ وَقِیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (هود: 44)

و این در حالی است که ترجمه و تفسیر تَرَکْنَاهَا آیَةً بدون توجه به چگونگی آیه (معجزه، نشانه، و مایه عبرت شدن) شدن این باقی گذاشتن که در آیه 44 هود آمده، قابل درک نیست.

البته از ترجمه‌ها توقع زیادی نمیرود؛ ولی چرا در تفسیر نور نیز به این نکته و دیگر نکته‌ها توجه نشده، قابل بررسی است و در وهله اول به نظر میرسد که آن تفسیر بر تدبّری کامل مبتنی نیست.

گفتنی است از آن جهت این تفسیر برگزیده شد که ظاهراً تنها تفسیری است که به هنگام جست‌و‌جو در نت، زود در دسترس همگان قرار میگیرد و از این جهت باید بهترین تفسیر باشد و نقد آن نیز مهم است:

سوره قمر: وَ حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِی بِأَعْیُنِنا جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ «14»

و نوح را بر (کشتى‌اى که) داراى تخته‌ها و میخ‌ها بود، سوار کردیم. کشتى (حامل نوح و پیروانش) زیر نظر ما به حرکت در آمد. (این امر) پاداش پیامبرى بود که مورد تکذیب و کفر قرار گرفت.

وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ «15»

و همانا ما کشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتیم، پس آیا پند گیرنده‌اى هست؟

نکته ها:

«دُسُرٍ» جمع «دسار» به معناى میخ است.

کشتى نوح داراى خصوصیاتى بود از جمله:

الف) ساخت آن به فرمان الهى بود. «اصْنَعِ الْفُلْکَ»

ب) سازنده‌ى آن پیامبر خدا بود.

ج) محل ساخت کشتى، در بیابان خشک و دور از دریا بود.

د) از تمام نژادهاى حیوان نر و ماده در آن سوار شدند.

ه) حرکت آن زیر نظر خدا بود. «تَجْرِی بِأَعْیُنِنا»

و) موج‌هایى به اندازه‌ى کوه‌ها در مسیرش بود. «فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ»

ز) تمام مؤمنان زمین بر آن سوار شدند.

ح) تنها وسیله‌ى امن و نجات بود.

با همه این خصوصیاتى که براى کشتى نوح بیان شده است، خداوند به جاى کلمه «سفینه» و کشتى مى‌فرماید:

«أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» یعنى یک مشت تخته و میخ شاید این‌ کوچک نمایى به خاطر آن است که نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت کشتى. (پایان نقل از تفسیر نور)


اشکالهای این تفسیر:

یک- تَرَکْناها آیَةً: ما کشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتیم.

در این ترجمه و تفسیر، واژه آیه را تنها نشانه ترجمه کرده است. آیه سه معنا دارد:

آیات کتهابهای مقدس(VERSE)، نشانه‌ها و پدیده های طبیعی (PHENOMENA)، و معجزه (MIRACLE). هنگامی که نشانه ای طبیعی نباشد، به کارگیری واژه نشانه نه تنها بسنده نیست، بلکه منظور نظر خداوند را از ذهنها دور میکند. در ترکناها آیة، آیه به معنای معجزه است. در سوره هود فرموده کشتی را بر کوه جودیّ باقی گذاشتیم تا روزگاری برسد و انسان به کشف آن نائل آید و معجزه ای دیگر از معجزات قرآنی رقم بخورد؛ همان‌گونه که به فرعون گفت ما بدنت را نجات میدهیم تا آیه‌ای (معجزه ای) باشد برای آیندگان؛ که همین گونه شد.

دو- همان‌گونه که مشاهده میشود، در این تفسیر همانند ترجمه‌هایی که نقل شد، هیچگونه اشاره‌ای به آیه 44 سوره هود نشده؛ و این در حالی است که اگر کسی تنها قرآن خوان باشد (و مفسر نباشد)، به هنگام خواندن آیه 15 سوره قمر، به یاد آیه سوره هود، وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ میافتد.

از سوی دیگر:

فهم عبارت ترکناها بدون استوت علی الجودیّ غیرممکن است؛ زیرا انسان اندیشمند میپرسد:

خداوند چگونه کشتی را برای پسینیان نوح باقی گذارده تا معجزه (یا نشانه) ای باشد؟

اگر باقی گذارده، کجا باقی گذارده تا برای پسینیان نوح عبرت انگیز شود؟


و اینجاست که درمییابیم کار مفسر آن است که قرآن را با قرآن تفسیر کند و آیه مربوطه را دریابد و به دیگران نشان دهد.


سه- هنگامی که کسی در سوره قمر عبارت «تجری باعیننا» را میخواند، به یاد آیه‌ای دیگر از قرآن میافتد که خداوند میفرماید «باعیننا و وحینا» (هود 37 و مؤمنون:27). وظیفه مفسر آن است که این دو آیه را در کنار هم تفسیر کند و سختی کار کشتی سازی در آن عصروزمان را به خواننده یاداور شود و بگوید آن‌گونه که خداوند گفته:

این کار عظیم جز با وحی و راهنماییهای الهی در ساخت و تجهیز کشتی نمیتوانسته است صورت گیرد که خداوند دست کم دو بار بر آن تأکید کرده است:

فاوحینا الیه ان اصنع الفلک باعیننا و وحینا (مؤمنون: 27)

واصنع الفلک باعیننا و وحینا (هود: 37)


اگر به ساخت کشتی عظیمی باور داشته باشیم که بتواند آنهمه انس و جن و همه گونه های حیوانی برای زندگی آنان بر کره خاک را در خود جای دهد که همگی به دستور و راهنمایی خداوند صورت میگرفته، باید به این هم باور داشته باشیم که انسان در آن زمان از نظر تکنولوژی بسیار ناتوان بوده و مفسر باید این موضوع را یاداور شود که نیروهای مأمور خداوند بوده‌اند که به دور از چشم ناکسان، زیر نظر حضرت نوح، کار کشتی سازی را انجام میداده ان.


چهار- «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» یعنى یک مشت تخته و میخ. شاید این‌ کوچک نمایى به خاطر آن است که نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت کشتى.

این جمله آقای قرائتی، انسان را به یاد یک فرد از قبایل نامتمدن میاندازد که با به هم بستن چند تکه چوب پهن، ساده‌ترین وسیله حرکت بر روی آب را برای خود فراهم میآورد که به آن کلک گویند.

خیر آقای قرائتی، در آیات قرآن تدبّر کن! خداوند هیچ‌گاه آن‌گونه نیست که شما تصور میکنید. چگونه خداوند بخواهد آن کشتی عظیم را که زیر نظر خود او و با وحی و نیروهای مأمور او درست شده، تحقیر کند؟!! شما باید در آیات الهی بیندیشی و زود قضاوت نکنی. نگارنده برای رسیدن به حقبقت کلام خداوند، گاهی سی سال صبر کرده‌ام (نمونه: چهارپایان ویژه قرآنی) و گاهی پنجاه سال (نمونه: کورش کبیر و معجزه ای دیگر از قرآن کریم).


خداوند با گفتن عبارت کوتاه الواح و دسر خواسته است اجزاء تشکیل‌دهنده کشتی را به ما و همه جهانیان یاداور شود تا هنگامی که کشتی بر بالای کوه جودیّ کشف شد، و دیدند که کشتی از چوب و فلز ساخته شده، و سازه هایی در آن به کار رفته که میخهای بزرگ فلزی تخته های بزرگ را به یکدیگر وصل کرده اند، یکی دیگر از معجزات قرآنی رقم بخورد!!

***

نقل از: المعجم اللغة العربیة المعاصر

دُسُــٍر: مَسَامیرَ تـُـشدّ بها الألواح

دسار، جمع: دُسُر ودُسْر: مِسمارٌ محدَّد الطَّرفین یُضمّ به لوح إلى آخر بإدخال طرفیه فی اللَّوحین.

******

اوایل دهه چهل بود و من که نوجوانی اهل مطالعه بودم، در جایی خواندم که کشتی نوح بر روی کوه آرارات کشف شده است. برای من و برای هرکس که این خبر را میخواند، بسیار جالب و هیجان انگیز بود. اکنون در سرانه پیری و برای نوشتن این مقاله، سری به نت زدم و مقاله‌ای را که در زیر میبینید، یافتم. آن‌گونه که به یاد میآورم، تنها دو یا سه سال پس از 1959، یعنی حدود 1343 بوده که من این خبر را خوانده ام.

مقاله زیر تفصیل آن خبر است که بعدها، و پس از پژوهشهای باستانشناسی بسیار تهیه و تنظیم شده است. مقاله علمی و پژوهشی بسیار مفید و ارزشمندی است. مطالعه آن را از دست ندهید.

هجدهم فروردین 1400

احمد شمّاع زاده


کشف کشتی حضرت نوح در کوههای آرارات!

در سال 1959، یک خلبان ترک، چندین عکس هوایی برای مؤسسه ژئودتیک ترکیه برداشت. هنگامی‌ که مأموریت به پایان رسید، در میان عکس‌های او تصویری جلب نظر می‌کرد تصویری از یک قایقی بزرگ که بر سینه تپه ای، در فاصله بیست کیلومتری کوه‌های آرارات آرمیده بود.

تصویر هوایی از فسیل کشتی که محل آسیب دیدگی ناشی از برخورد به یک صخره در آن مشخص است. بلافاصله پس از مشاهده این تصویر، تعدادی از متخصصان، علاقه‌مند به پیگیری شدند. دکتر براندنبرگ از دانشگاه ایالتی اوهایو یکی از این علاقه‌مندان بود. او کسی بود که قبلاً در زمینه کشف تأسیسات روی زمین از طریق هوا، مطالعات دانشگاهی داشت و پایگاههای موشکی کوبا را در دوران کندی کشف کرده بود. دکتر واندنبرگ با دقت عکس‌ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد: «من هیچ شکی ندارم که شیء موجود در عکس‌های هوایی یک کشتی است۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت تا در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی به نام «ران ویت» تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد. او بزودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شیء عظیم الجثه بلندتر از طول یک زمین بازی فوتبال و اندازه آن به بزرگی یک ناو جنگی است که کاملاً در زمین دفن شده است. اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری دفن شده بود و بسختی به جز از ارتفاع قابل رؤیت بود. «ران وایت» و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری می‌کردند، به جایی رسیدند که تنها وقوع یک حادثه عجیب و نادر می‌توانست راهگشای کار آنها باشد:

از تحقیقات ران ویت مدت زیادی نگذشته بود که در 25 نوامبر سال 1978، وقوع زمین لرزه ای در محل، باعث شد تا کشتی مزبور به طور شگفت آوری از دل کوه بیرون بزند و سطح زمین اطرافش را به بیرون براند. بدین ترتیب دیواره‌های این شیء، شش متر از محوطه اطرافش بالاتر قرار گرفت و برجسته تر شد. بدنبال این زمین لرزه، ران وایت ادعا کرد که شیء مذکور می‌تواند باقیمانده کشتی نوح باشد. سپس بدبینی‌ها به خوش بینی مبدل و این سؤال‌ها مطرح شد: «اگر این جسم عظیم قایقی شکل به طول یک زمین فوتبال، در ارتفاع 1890 متری کوههای آرارات، کشتی نوح نیست، پس چه چیز می‌تواند باشد؟ و اگر جسم کشتی نوح است، آیا طوفان نوح واقعاً بوقوع پیوسته است؟... آیا ما شاهد بقایای کشتی افسانه ای حضرت نوح که در کتب مقدس ادیان جهان از آن صحبت شده است، هستیم؟» بررسیهای زمین شناسی در نقاط مختلف دنیا، نابود شدن و مرگ‌های دسته جمعی موجودات زنده را بر اثر حادثه ای غیر منتظره نشان می‌دهد. برخی از این حوادث با زمان طوفان نوح همخوانی دارد.

وجود لایه‌های مخلوط فسیل شده حیواناتی چون فیل، پنگوئن، ماهی، درختان نخل و هزاران هزار گونه گیاه جانوری، تأییدی بر این واقعیت است. این سنگواره‌ها که بعضاً در برگیرنده حیوانات مناطق گرمسیر با مناطق سردسیر (در کنار هم) هستند، نشان می‌دهند که با فرونشستن آب، جانوران و گیاهان خارج شده، در زیر رسوبات مانده و به فسیل تبدیل شده‌اند.

روشنگری: کسانی به کارگیری واژه فسیل در این مقاله و امثال این مقاله را دستاویزی برای رد محتویات کاملاً علمی این مقاله قرارداده‌اند. تعریف علمی فسیل را با عنوان فسیلی که در این مقاله آمده است، مغایر دانسته اند؛ و حال آنکه منظور نویسنده یا نویسندگان این مقاله، فسیل حقیقی نبوده است؛ بلکه خود میدانسته اند آنچه که زیر عنوان فسیل از آن یادکرده اند، منطبق با تعریف علمی آن نیست. اگر شما باشید چه عنوانی به چیزی میدهید که دستکم 3500 سال از دفن آن‌ها زیر خاک گذشته است؟ نه سفال بوده‌ که ماندگاری داشته باشند و نه استخوان. مثلاً به پشکلی که 3500 سال از عمر آن گذشته و در زیر گل و لای مدفون شده؛ ولی شکل خود را از دست نداده، چه عنوانی میتوان داد؟

با این وجود من هم معتقدم بهتر بود نویسندگان مقاله واژه فسیل را به کار نمیبردندشمّاع زاده

تاریخ در مورد محل به گل نشستن کشتی چه می‌گوید؟

داستان کشتی نوح از گذشته‌های دور مورد توجه اقوام مختلف بوده است. مورخان از ۲۰۰۰ سال پیش نقل کرده اند که مسافران کنجکاو از قدیم این منطقه را در کوههای آرارات کشور ترکیه، مورد بازدید قرار می‌دادند و گاهی تکه‌های کوچکی از آن به غنیمت برده می‌شد. در تاریخ آمده است که حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، آشوریان اقدام به ورود به کشتی کردند و موفق به ورود به طبقه سوم آن که در زیر زمین واقع شده بود شدند. این نشان می‌دهد که اقوام مختلف در مورد موقعیت جغرافیایی کشتی، متفقند.

تکنولوژی پیچیده در ساخت کشتی نوح

اینجا صحبت از ساخت یک قایق کرجی کوچک هشت نفره با ظرفیت چند حیوان کوچک نیست. بحث بر سر تکنولوژی پیچیده ای است که مهارت ذوب فلزات، ابزار پیشرفته و نیروی انسانی حاذق می‌طلبیده است. از آنجا که یاران حضرت نوح تعداد بسیار کمی ‌بوده اند، این سؤال پیش می‌آید که نوح براستی چگونه این کشتی را ساخته است. کشتی‌ای که تاکنون از عجایب کتب مقدس به شمار می‌رفت و اکنون یک واقعیت علمی ‌لمس شدنی است. آیا نوح به تنهایی توانسته است کشتی ناوگونه خود را به طول یک زمین فوتبال و به وزن تقریبی ۳۲۰۰۰ تن بسازد؟ آیا ساخت یک کشتی با دست خالی با امکانات آن زمان، به گنجایش ۴۹۴ اتوبوس دو طبقه مسافربری با تصورات ما درباره قدما، همخوانی دارد؟ براستی چه تعداد جانور و چگونه جمع آوری شدند و در کشتی جایگزینی شدند؟ آب و غذا چگونه تأمین می‌شد؟ جانوران وحشی چگونه به سوی کشتی هدایت شدند؟...خوشبختانه تحقیق بیشتر در محل، حضور حیوانات را در کشتی یافت شده، تأیید کرد. کشف مقادیر قابل توجهی فضولات حیوانات که به صورت فسیل در آمده اند و از ناحیه خسارت دیده کشتی به بیرون رانده شده اند ، فرضیه ما را بیشتر به واقعیت نزدیک کرد. علاقمندان به کاوش در مورد کشتی نوح بارها سعی کرده اند به درون کشتی فسیل شده راه یابند ولی همیشه با توده‌های عظیم سنگ و خاک نیمه ویران مواجه شده اند. در آخرین تلاشها، کاوشگران سعی کردند لایه‌های گل و لای خشک شده اطراف کشتی را در هم بشکنند و از میان بردارند تا شاید راهی برای ورود به اتاقکهای زیرین کشتی پیدا کنند، اما خیلی موفق نبودند. در سال ۱۹۹۱، «گرگ برور» باستان شناس، بخشی از شاخ فسیل شده جانوری را کشف کرد که از قسمت تخریب شده کشتی که فضولات حیوانی بیرون ریخته بودند، به بیرون افتاده بود. به تشخیص محققان، این شاخ که مربوط به یک پستاندار بوده است، مقارن با شاخ اندازی سالانه جانور به هنگام خروج از کشتی در آنجا رها شده است..

کشتی نوح: اسکلت فلزی، بدنه چوبی

آزمایشات دانشمندان وجود قطعات آهن را در فواصل منظم و معین در ساختار کشتی تأیید کرده است. باستان شناسان با کشف رگه‌ها و تیرهای باریک آهنی، الگویی ترسیم کرده اند که حاصل کار به صورت نوارهای زرد و صورتی بر روی کشتی علامتگذاری شد. آنها همچنین گره‌ها و اتصالات آهنی محکم و برجسته ای را یافته اند که در ۵۴۰۰ نقطه کشتی بکار رفته اند. تصویر برداری‌های راداری نشان داده که در محل تصادم کشتی با صخره به هنگام فرود آمدن یا به عبارت دیگر به گل نشستن، نوارهای آهنی یا تیرهای فلزی کج شده اند. آنها می‌گویند که استفاده وسیع و همه جانبه از فلزات در ساخت کشتی خارج از حد تصور ماست.

و اصنع الفلک باعیننا و وحینا (سوره هود، آیه37) و کشتی بساز زیر نظر ما و مطابق وحی ما

به نظر می‌رسد که تکنولوژی پیشرفته و رشدیافته ای در آن دوران وجود داشته که به هر حال حضرت نوح (ع) توانسته از آن بهره‌مند شود. تکنولوژی و تمدنی که ذهن ما را از تمرکز بر روی بناها و اماکن منحصر به فرد در نقاط مختلف دنیا به این نقطه از جهان معطوف می‌کند. اکتشافات زمانی جالبتر شد که باستان شناسان توانستند طرح مشبکی حاصل از تقاطع تیرهای فلزی افقی و عمودی بکار رفته در بدنه کشتی بدست بیاورند. تصاویری که نشان می‌دهند ۷۲ تیر فلزی اصلی در هر طرف کشتی به کاررفته است. به نظر می‌رسد که برای هر چیزی طرح و الگویی وجود داشته است. وجود اتاقها و فضاهای کوچک و بزرگ در طبقات مختلف، نظریه وجود طرح مهندسی پیشرفته را تأیید می‌کند. در طول تحقیقات، بررسیهایی در مورد تعیین طول، عرض و قطر کشتی انجام گرفته است که متخصصان را قادر ساخته تا از جزییات کف کشتی، ساختمان و الگوی اولیه و مواد تشکیل دهنده آن اطلاعاتی بدست آورند. دستیابی به چنین کشفیاتی مبهوت کننده بود، چرا که در بسیاری از مواقع، درک واقعیت کشف شده از حد تصور خارج بود.


کشف یک لایه غلافی و کپسولی شکل در داخل کشتی از این جمله بود که در واقع کشتی را به دو لایه یا پوسته اصلی مجهز می‌کرد. این آزمایشات، وجود دیوارهای داخلی کشتی، حفره‌ها، اتاقها و دهلیزها و همچنین وجود دو مخزن بزرگ استوانه ای را تأیید کرد. در این آزمایشها که به «اسکن‌های راداری» معروفند، معلوم شد که دو مخزن استوانه ای بزرگ که هر کدام چهار متر و ۲۰ سانتی متر بلندی و هفت متر و بیست سانتی متر عرض داشته اند و به دور هر یک از آنها کمربندی فلزی نصب شده بود، در نزدیکی تنها در ورودی کشتی وجود داشته اند. در یکی از آزمایشات رادار اسکن که به درخواست استاندار استان آگری ترکیه انجام شد، معلوم شد که جنس بدنه کشتی از سه لایه چوب به هم چسبیده تشکیل شده است. این سه لایه با مواد محکم چسبنده، بهم چسبیده بودند.در سال ۱۹۹۱، یک عدد میخ پرچ فسیل شده با حضور ۲۶ نفر محقق در بقایای کشتی کشف شد. تجزیه و تحلیل ترکیبات این میخ وجود آلیاژهای آلومینیوم، تیتانیوم و برخی از دیگر فلزات را تأیید کرد.این در حالی است که گمان می‌رفت در زمان حضرت نوح، آهن و آلومینیوم هنوز به مرحله کشف و استخراج نرسیده باشد. آیا ما نیازمند بازنگری در تاریخ استفاده و استخراج بشر از فلزات هستیم؟

لنگرهای کشتی هم کشف شد!

بربلندیهای تپه‌های اطراف محل کشتی، باستان شناسان چند جسم بزرگ حجیم سنگی یافتند که در بالای هر کدام سوراخی بزرگ تعبیه شده بود. اینها در واقع ابزاری بودند که به علت وزن زیاد به جای وزنه یا لنگر به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب می‌شدند. چگونه و با چه نیرویی؟ دقیقاً نمی‌دانیم.

کتیبه ای که ادعای دانشمندان را اثبات کرد

روایت است که حضرت نوح(ع) قبل از به زمین نشستن کشتی و فروکش کردن آب، پرنده ای را که باید مانند کبوتر یا کلاغ بوده باشد به بیرون فرستاد تا مطمئن شود خشکی نزدیک است یا نه. بار اول پرنده با خستگی به کشتی بازگشت و این بدان معنی بود که خشکی در آن نزدیکیها وجود ندارد. بار دوم پرنده به کشتی باز نگشت و این آزمایش نشان داد که عمل لنگر انداختن نزدیک است. [در کتاب مقدس که گویا این روایت از آن نقل شده، آمده است حضرت نوح(ع) ابتدا یک کلاغ را می‌فرستد که از فرستادن کلاغ نتیجه ای نمی‌گیرد و بعد از آن کبوتری را می‌فرستد.] درست در دو کیلومتری شرق محلی که کشتی هم اکنون قرار دارد، دهکده ای وجود دارد که «کارگاکونماز» نامیده شده است. نام این دهکده را چنین ترجمه کرده اند: «آن کلاغ نه توقف می‌کند نه باز می‌گرددمحل کنونی کشتی در دل کوههای آرارات از گذشته‌های دور، به منطقه هشت معروف شده و دره پایین منطقه، محله هشت نام گرفته است. چرا؟ [در کتاب "کشتی گمشده نوح" آمده نام این منطقه به «تمانین» (Temanin) معروف است که به معنی «هشت» است. شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار از امام رضا(ع) نقل کرده است که "نوح در همان محلی که کشتی به زمین نشست قریه ای بنا کرد و نام آن را قریه «ثمانین» (هشتاد) گذاشت." همانطور که می‌بینیم بین کلمات «ثمانین» (هشتاد) و «تمانین» (هشت) از نظر شکل و معنی شباهت زیادی وجود دارد.]

در نزدیکی محل فرود کشتی در بالای تپه، لوحه ای کشف شد که ادعاهای باستان شناسان را به طرز زیبایی اثبات کرد. کتیبه ای که حداقل ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. بر روی این تابلوی سنگ آهکی، در سمت چپ، تصویر رشته کوههایی دیده می‌شود که در کنار یک تپه و سپس یک کوه آتشفشان قرار دارد. در سمت راست، یک تصویر قایقی شکل با هشت نفر انسان کنده کاری شده است... در بالای سنگ کتیبه، دو پرنده در حال پروازند. کشف این کتیبه همگان را به شگفتی واداشت. [کتاب مقدس، سرنشینان کشتی نوح را هشت نفر ذکر کرده است.] در واقعیت موجود، کوه آرارات در سمت چپ، تپه ای در کنار آن و قله یک کوه آتشفشان در کنار تپه وجود دارد.

در پایان به برخی نکات در تأیید تحقیقات اشاره می‌کنیم:

۱- «کتاب مقدس» می‌گوید که کشتی نوح در ناحیه کوههای آرارات فرود آمده است.

۲- قرآن کتاب مقدس مسلمانان، می‌گوید که کشتی نوح بر روی کوه «جودی» نشسته است. کوهی که در حال حاضر کشتی مورد نظر بر آن قرار دارد.

قضی الامر و استوت علی الجودی (سوره هود، آیه44)و کار پایان یافت و کشتی بر کوه «جودی» پهلو گرفت.

۳- آشور نصیربان دوم، پادشاه آشور (۸۵۹ – ۸۸۳ قبل از میلاد) مدعی بود که کشتی نوح در محلی به نام نیسیر پهلو گرفته است. در فاصله کمتر از ۵۰۰ یاردی محل کشتی، دهکده ای وجود دارد که اوزون گیلی نام دارد و پایین تر از آن بر روی نقشه‌های بسیار قدیمی، محلی به نام نیسیر یا نسیر مشاهده می‌شود.

۴- اسامی‌برخی اماکن در اطراف کوه آرارت نیز می‌تواند با ماجرای طوفان و کشتی نوح مرتبط باشد:

- خود کوه آرارات در میان ارمنی‌ها به کوه «ماسیس» معروف است که به معنی «مادر جهان» است.

- «نخجوان» به معنی «محل فرود» است.

- «اچمیادزین» به معنی «فرودگاه» یا «کسانی که فرود آمدند» است.

- «آرگوری» (Arghuri) نشان دهنده «پرورش درخت مو» است که می‌تواند یادآور کاشت درخت مو توسط حضرت نوح(ع) پس از پایان طوفان باشد.

- آنطور که در کتاب مقدس به آن اشاره شده باشد، دهکده‌ای نزدیک به محل کشتی وجود دارد به نام «محشر» که می‌تواند یادآور مجازات جهانی مردم دنیا باشد.

هم اینک دولت ترکیه با اعزام گروههای باستان شناس، کشتی را مورد حفاظت قرار داده و برخی از یافته‌های باستان شناسان برای حفاظت و مراقبت بیشتر، مورد توجه ویژه قرار گرفته اند. کشف چهار ستون فلزی فسیل شده که هرکدام ۱۲۰ سانتی متر طول دارند و از بخشهای مهم در ساخت کشتی بوده اند، از جمله این اشیاء است که هم اکنون در تملک وزارت معادن و فلزات ترکیه قرار دارد.

در دل کوههای آرارات در نزدیکی مرزهای ایران و ترکیه، جسم عظیم فسیل شده ای قرنهاست که آرمیده و طوفان مهیب را پشت سرگذاشته است. کشتی بزرگ و مجهزی که یکی از پیامبران خدا را در رسالتش یاری داده است. این فسیل غول پیکر، راز و رمزهای بسیاری در دل خود نهفته دارد. ماجرای آن قرنهاست که مورد توجه بوده و دهها سال کانون کاوش‌ها و کنجکاویها خواهد بود. تحقیقات هم چنان ادامه دارد.

۱۳ مه ۲۰۱۳- تهیه کننده: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

عید پاک و شام آخر مسیح

عید پاک و شام آخر مسیح

احمد شمّاع زاده

گفتنی است در زبان فرانسوی به این عید، عید پاک و در زبان اسپانیایی عید پاسکوا، و در زبان انگلیسی عید ایستر میگویند که ریشه همه این نامگذاریها در زبان یونانی یا لاتین و از واژه های پاسکا و پاساست. برای پی بردن به علت وجودی عید پاک، باید با وقایعی که برای عیسی مسیح در آخرین روزهای زندگی‌اش پیش آمده، و بویژه موضوع شام آخر، بیشنر آشنا شویم:

شام آخر:

شامگاه پنجشنبه ای، عیسی بن مریم، حواریون (همنشینان یا صحابه) خود را که دوازده تن بودند، فرا خواند تا با او شام بخورند. در این مهمانی، او به آنان نان و شراب داد. سپس برایشان مراسمی را به جای آورد که بعدها به مراسم عشاء ربانی مشهور شد؛ و به آنان گفت به زودی دستگیر میشود.

شام آخر مسیح الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان شده‌است. یکی از معروفترین و رمزوراز آمیزترین تابلوهای نقاشی لئوناردو دا وینچی، اعجوبه معروف ایتالیایی نیز درباره همین رویداد تاریخی و مسیحی است:


پس از پایان یافتن مراسم، یکی از حواریون به نام یهودا ایسکاریوت (Judas Iscariot) که عربها او را یهودا اسخریوطی میخوانند، مخفیانه به نزد حاکمان رومی منطقه رفت (در آن زمان اورشلیم و کشورهای کنونی آن منطقه زیر سلطه روم بودند.) و در برابر یک کیسه سکه رومی، به پیامبر راستین خدا خیانت کرد، مخفیگاه او را لو داد و زمینه دستگیری او را فراهم ساخت.

در آن شب، وقتی حواریونش رفتند تا بخوابند، عیسی مسیح همراه با دو تن از آن‌ها به بالای کوه زیتون رفت و به مناجات با خدای خویش پرداخت و دانست که روزهای سختی در انتظار اوست. سحرگاه جمعه، مشهور به آدینه نیک سربازان رومی، مسیح را در باغی به نام باغ جتسمانی دستگیر کردند و به مقر فرماندهی بردند.



حاکمان رومی اورشلیم، به تحریک کاهنان بزرگ قوم یهود، مسیح را پس از شکنجه و آزار فراوان، واداشتند تا صلیب سنگینی را بر دوش خود حمل کند و به بالای تپه گلگتا ببرد.


مصائب مسیح:

بنابر این روایتهاست که آدینه نیک، روز سوگواری و ماتم بر مسیح است. در این روز پیروان مسیحیت با پرهیز از خوردن گوشت، روزه میدارند و سبزیکاری و سبزی‌خواری مستحب است.

روز شنبه که آن را شنبه مقدس میخوانند، روز خاکسپاری مسیح است. پدران کلیسا، در این روز به عبادت و اعتکاف و خویشتن‌داری میپردازند؛ و دیگر مسیحیان معمولاً برای روز عید پاک آماده میشوند. بدین مناسبت در روزهای یکشنبه و دوشنبه در خانه‌ها جشن میگیرند و در کلیساها مراسم دعا و نیایش برگزار می‌شود، که به جشن عید پاک مشهور شده است.


روز عید پاک در تقویم مسیحیان:

برای مسیحیان، عید پاک با رستاخیز و قیام مسیح پیوند خورده‌است. طبق عهد جدید، عیسی مسیح دو روز پیش از روز فصح به صلیب کشیده شده، و در روز سوم که یکشنبه‌ بود و ماه به صورت قرص کامل درآمده بود، از گور برخاست؛ چهل روز در زمین زندگی کرد؛ سپس پرودگارش او را به سوی خود فراخواند و به آسمان پرکشید. مسیحیان نخستین که در جامعه‌ای یهودی می‌زیستند، جشن رستاخیز پیشوای خود را همزمان با مراسم عید فصح برپا می‌کردند. در سال ۳۲۵ و پس از آنکه مسیحیت توسط حاکمان رومی دین رسمی شناخته شد، پدران کلیسا عید قیام مسیح یا عید پاک را از عید فصح یهود جدا کردند و آن را با روایات مسیحی هماهنگ ساختند. بدین ترتیب اولین یکشنبه پس از برآمدن ماه کامل و رسیدن خورشید به برج حمل را روز قیام دانستند، که می‌تواند میان دوم فروردین تا پنجم اردیبهشت (۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل) باشد؛ ولی مسیحیان ارتدوکس برای محاسبه زمان این روز از گاهشماری ژولینی بهره میگیرند؛ که معمولاً عید پاک را یک و یا دو هفته پس از مسیحیان غربی که از تقویم میلادی استفاده میکنند، جشن می گیرند.

از آن روی که این عید مانند دیگر عیدها و جشنها در روز مشخصی از سال اتفاق نمیافتد، به جشن بیکران نیز شهرت یافته، و برخلاف ظاهرش که یک روز است، در کلیسای مسیحیت یک فصل از سال را دربرمیگیرد.

مسیحیان عامل، پس از چهل روز روزه داری، در شب عید پاک به استقبال این روز می روند. ایام روزه از چهارشنبه خاکستری (هر چهارشنبه میان چهارم فوریه تا دهم مارس) آغاز و در نیمه شب شنبه مقدس یعنی روز قبل از عید پاک به پایان میرسد. ایام روزه یادآور دوره ای است که حضرت عیسی قبل از پیامبری به تنهایی در بیابان سپری کرده است. روز پیش از روزه داری به عنوان مارتدی گرا یا سه شنبه چرب شناخته می شود که آخرین روز غذاخوردن و شادی پیش از آغاز مراسم روزه داری است.


اهمیت عید پاک:

عید پاک، دومین جشن بزرگ مسیحیان پس از میلاد مسیح است و همزمانی آن با آغاز فصل بهار و زمان زایش دوباره طبیعت، تداعی فلسفه رستاخیز در باور انسان منتظر نوزایی و بازگشت به خویشتن است. اعیاد دینی تکرار صرف آداب و رسوم مذهبی و توالی روزهای خاصی در تقویم ملتها و مومنان نیستد؛ بلکه تداوم و تداعی اندیشه بازگشت به خویشتن خویش برای انسان معاصرند.


عید پاک جشن رستاخیز مسیح پس از رحلت وی بر صلیب و 3 روز پس از دفن ایشان است . بر اساس باور معتقدان مسیحی، حضرت مسیح (ع) پس از آنکه به صلیب کشیده شد، دوباره زنده شد و پس از چهل روز به آسمان پرکشید.


نظر قرآن کریم پیرامون به صلیب کشیده شدن عیسی بن مریم:

همه آنچه که آمد، اعتقادات مسیحیان است؛ و نظر قرآن کریم که فصل الخطاب همه گفته‌ها و نوشته هاست چیز دیگری است:

وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ۚ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا (نساء: 157 و 158)

و هم از این رو که گفتند (منظور قرآن یهودیان هستند): ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم. نه او را کشتند و نه به صلیب کشیدند؛ بلکه امر بر آنها مشتبه شد؛ و همانا کسانی که درباره اواختلاف کردند، حتماً نسبت به او در شک و تردیدند. نسبت به او آگاهی ندارند؛ جز آنکه از گمان خود پیروی میکنند؛ و به طور یقین او را نکشتند؛ بلکه خدا او را به سوی خود برکشید، و خداوند بسیار با عزت و بسیار حکمتدان است.


نظر نگارنده: شب رازونیاز عیسی بن مریم با خدای خویش بر فراز کوه زیتون، با تفاوت حدود 647 سال با شب رازونیاز امام حسین (شب عاشورا) در صحرای کربلا همزمان بوده است.


نمادها و یادمانهای این جشن:

در فرهنگ مسیحی و البته بسیاری از فرهنگهای دنیا (از جمله ایران و در سفره هفت سین) تخم مرغ نماد زایش، رستاخیز، و آغاز یک زندگی تازه است. همانند جوجه پرندگان که با شکستن تخم مرغ و خارج شدن از آن زندگی تازه ای را آغاز می کنند. از این رو مردم پیروزی زندگی بر مرگ که همان زنده شدن حضرت مسیح (ع)، و آغاز بهار را با این فلسفه پیوند داده و در این مراسم به همین منظور از تخم مرغ استفاده میکنند. معمولاً این تخم مرغ به رنگ قرمز است که در فرهنگ مسیحیان، نماد خون حضرت عیسی است که به هنگام به صلیب کشیده شدن ریخته شد.

از دیگر نمادهای این روز، خرگوش است. در باور مردم، خرگوش‌ها در این روز وارد لانه مرغ‌ها می‌شوند و تخم‌مرغ‌های آنها را می‌دزدند. بنابراین مردم تلاش می‌کنند با رنگ‌آمیزی تخم مرغ‌ها آن‌ها را از دید خرگوش‌ها پنهان کنند. در روز عید پاک، افرادی که به آن‌ها Easter Bunny گفته می‌شود و معمولاً در لباس خرگوش ظاهر می‌شوند، تخم‌مرغ‌های روز عید را در جاهایی از لباس خرگوشی خود مخفی می‌کنند و کودکانی که در مراسم شرکت کرده‌اند، سبد به دست، دنبال این تخم‌مرغ‌ها می‌گردند و آن‌ها را پیدا می‌کنند. سپس تخم‌مرغ‌های شکلاتی یافت‌شده را میان افراد تقسیم می‌کنند.


بدین مناسبت، سالانه نود میلیون تخم مرغ شکلاتی برای کودکان در جهان تولید میشود!


منابع مقاله: همه مستندات این پژوهش، برگرفته از مطالبی است که در محیط وب موجود است.


عید پاک، چهارم آوریل2021

احمد شمّاع زاده