هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

کیهان، سیستمی 9 بعدی

کیهان، سیستمی 9 بعدی


احمد شمّاع زاده


در گفتار سازمان کیهان در قرآن، دانستیم که کیهان سه بخش دارد،‌ و چگونه هر بخش‌ در ارتباط با دو بخش دیگر قرارمیگیرد؛ و با توجه به گفتار شکل کیهان در قرآن، دانستیم که شکل ساختاری کیهان حلزونی است. اما موضوعی که در این گفتار به آن میپردازیم این است که این سه بخش در حلزون کیهانی چه جایگاهی را دارا هستند، و کارکرد حلزون کیهانی چگونه است؛ و حلزون کیهانی چه ساختاری را شکل می‌دهد، و ویژگیهای این ساختار چیست؟


آیه آخر سورة طلاق:

الله‌الذی خلق سبع سموات و من‌‌الارض مثلهنّ یتنزّل‌الامر بینهنّ لتعلموا ان‌الله علی کل شیء قدیر و ان‌الله قد احاط بکلّ شیء علماً

تنها آیه‌ای که ساختار درونی سیستم کیهانی را مشخص‌می‌سازد، این آیه است؛ ولی متأسفانه به واسطه کجفهمی و بدفهمی و تعبیر و تفسیرهای مفسرین اولیه، و به تبع آنان مفسرین بعدی قرآن، آیه به نادرستی ترجمه شده‌ و ارزش آن درک نشده اند؛ زیرا این آیه، آیه ویژه ای است که در جای ویژه ای از قرآن قرار گرفته که هیچ ربطی به سوره طلاق و آیات طلاق ندارد و این نمی‌تواند اتفاقی رخ داده باشد؛ بلکه خداوند از همین وصله ناجور بودن این آیه در این سوره، منظوری را در نظر داشته است.

مسلّم است فهم مفهوم این آیه برای همگان تاکنون دیریاب بوده، و توقعی هم از کسانی که در ساختار کیهان پژوهش نمی‌کنند، نیست تا آیه را درک کنند؛ ولی با فهم درست آن، دیدگاه ما از ساختار کیهان دگرگونه‌ می‌شود؛ و متوجه‌ می‌شویم که حلزون کیهانی دارای هفت آسمان و هفت زمین است. به عبارتی دیگر حلزون کیهانی آسمان- زمین‌ها یا لایه های هفتگانه ای دارد. به منظور ساده کردن موضوع، هر یک از آسمان- زمین ها را کیهانک (مینی یونیورس) می‌نامیم.



نکته مهم دیگری که این آیه به دست ما می‌دهد این است که هرچه کیهانکهای هفتگانه حلزون کیهانی از مرکز دور می‌شوند، تنزل درجه می یابند. که در این مقاله به این موضوع می پردازیم که تنزّل درجه در بخشهای کیهان به چه معناست.

بررسی واژگانی آیه به منظور فهم آن:

واژه تتنزّل در آیه، مضارع فعل تنزّل در باب تفعّل است. پیرامون باب تفعّل در دستور زبان عربی آمده است که از این باب برای درخواست انجام یک کار یا تحمیل آن استفاده می‌شود. همچنین می‌توانیم از آن برای اثرپذیری باب تفعیل استفاده کنیم.

از سوی دیگر معنای تنزّل کاهش یافتن یا کم شدن است، چنانکه در زبان فارسی به تبعیت از زبان عربی می‌گوییم:

تنزّل درجه برای شخص متخلّف در نیروهای نظامی و انتظامی، تنزّل مقام یا پایگاه اجتماعی، تنزّل قیمت و ارزش چیزی.

بنا بر دلایلی که به آن‌ها اشاره شد، ترجمه آن چنین می‌شود:

خداوند کسی است که آفرید هفت آسمان (آسمانهای هفتگانه) را و از زمین مثل آن‌ها (زمین های هفتگانه) را. کار را در میان آن‌ها تنزل (کاهش) می‌دهد، تا بدانید همانا که خداوند بر هرچیزی توانا و همانا که خداوند به درستی بر هر چیزی احاطه علمی دارد.


آیه 12 سوره فصّلت:

فقضیهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینّا السماء الدّنیا بمصابیح

ترجمه: پس تمام‌ کرد هفت آسمان را در دو مرحله؛ و کار هر آسمان را در آن نهادینه ‌کرد و آسمان دنیا را با ستارگان زینت بخشید.

این آیه، آیه محکمه ای است که ذهن ما را در این زمینه به نکته ای مهم و دقیق می‌کشاند؛ و آن اینکه هر یک از کیهانکهای حلزون کیهانی، امر جداگانه ای دارند. و از برابرگذاری جمله‌های یتنزّل‌الامر بینهنّ و اوحی فی کل سماء امرها متوجه می‌شویم که واژه امر در به معنای جایگاه، زمان-مکان (Spacetime) است و از جمله اول متوجه می‌شویم هرچه کیهانکها از مرکز حلزون کیهانی دور شوند، درجه و ارزش امر (Spacetime) میان آن‌ها کاهش می‌یابد.


نتیجه آنکه حلزون کیهانی سیستم کاملی است که:

یک- از هفت سیستم کوچکتر، یا سابسیستم (کیهانک) تشکیل شده است.

دو- این کیهانکها نه تنها از نظر موجودیت کاملاً از یکدیگر جدا هستند، بلکه از نظر کارکرد یاSpacetime نیز از یکدیگر جدا بوده و خداوند کریم کارکرد هر کیهانک را نیز در آن تعبیه و نهادینه ‌کرده‌، تا از کیهانکهای پیش یا پس از خود بینیاز باشد، و کارهای درون سیستمی خود را مستقلاً انجام دهد.

سه- از آنجا که از آغاز آفرینش، جای و گاه یا مکان و زمان با هم ایجاد شده و کیهان پویا را شکل داده اند؛ پس سخن گفتن پیرامون کیهان همواره باید همراه با جایگاه (فضا-زمان) باشد.

به عبارتی ساده تر نمی‌توان از جایی از کیهان سخن گفت و زمانی را برای آن در نظر نگیریم؛ بلکه مکان و زمان از یکدیگر جدایی ناپذیرند و سخن گفتن تنها از یکی از این دو، بیهوده است.

برای داشتن تصویر و تصوری شبیه به واقعیت از کیهان در ذهن خود، با بزرگنمایی و در نظر گرفتن لاک سه بعدی یک حلزون طبیعی که دارای هفت لایه باشد (البته در جهان ما چه در طبیعت و چه در صنعت، هیچگاه حلزونی به وجود نیامده که هفت لایه داشته باشد.). این لاک سه‌بعدی، مانند یک آب‌نما (اکواریوم)، باید به گونه‌ای شفّاف باشد تا بتوانیم هرچه را که در درون آن است، آشکارا ببینیم. در این صورت در هر یک از لایه‌های آن، لکّه‌های روشنی (کهکشان‌هایی) را می‌بینیم که بخش بسیار کوچکی از هر لا‌یه را تشکیل‌می‌دهند، (رویهم‌رفته، چهاردرصد وزن حلزون کیهانی) و دیگر بخش‌های هر‌ لایه که عمده حجم هر لایه را شکل‌می‌دهند، (روی‌هم‌رفته، 96 درصد وزن حلزون کیهانی) سیاه و نادیدنی هستند.

لایه هفتم که معمولاً از همه لایه‌ها گسترده‌تر و مسطح تر است، جهان دیدنی ما را شکل میدهد، که از دیگر کیهانکها روشنتر و شفّافتر است. هرچه لایه‌های حلزون کیهانی بالاتر، یعنی به مرکز حلزون کیهانی نزدیکتر باشند، دارای حجم و شفّافیتی کمتر، ولی پیچش، گرانش و چگالی بیشتری هستند؛ درنتیجه زمان در آن‌ها کندتر میشود؛ تا به مرکز یا هسته برسد. در مرکز حلزون کیهانی چگالی بینهایت است؛ در نتیجه حرکتی وجود ندارد و زمان صفر است.

بدین ترتیب متوجه می‌شویم که هر لایه از حلزون کیهانی یک سابسیستم یا کیهانک است که ابعادی از کیهان را با جایگاه یا Space-time ویژه، در خود جای داده است.

پس آنچنانکه از زمان اینشتاین تاکنون تصور میشد، چنین نیست که جایگاه یا سپیس تایم یگانه ای بر سیستم کیهانی حاکم باشد؛ بلکه هفت سپیس تایم وجود دارد؛ و کیهان در بخشهای مختلف خود، دارای ابعاد گوناگونی است. در این نظریه، عبارت بعد چهارم زمان است جایگاهی ندارد؛ بلکه زمان با سرعتی متفاوت در همه هفت کیهانک وجود دارد.

 آیا ممکن است دیگر کیهانکها مسکونی باشند؟

جدا از دیگر نوشته ها و پژوهشهایم، در پژوهش جن موجودی که از نو باید شناخت، پیرامون فهم درست آیه رب المشرقین و رب المغربین، شرح نسبتاً فراگیری آورده ام که نشان می‌دهد جدا از کره زمین، در کره ای دیگر، موجوداتی ناطق و مسئول وجود دارند؛ ولی به تازگی متوجه نکته ای ظریف و مهم در برخی آیات سوره طه شده ام.

سه آیه زیر به ما میگویند که نه تنها در دیگر سیاره ها، بلکه در دیگر کیهانکها نیز موجوداتی زندگی میکنند که در روز بازپسین مسئول اعمال خویشند و زمان کیهانکی که در آن زندگی میکرده اند با زمان کیهانکهای دیگری که در آنها نیز موجودات ناطق و مسئول زندگی میکرده اند متفاوت بوده است:

یوم ینفخ فی الصور و نحشرالمجرمین یومئذ زرقاً(102) یتخافتون بینهم ان لبثتم الا عشراً (103) نحن اعلم بما یقولون اذ یقول امثلهم طریقهَ ان لبثتم الا یوماً(104) - طه

روزی که در صور دمیده شود، (دمیده شدن در صور برای همه هفت لایه کیهان است. شکل کیهان در قرآن را ببینید.) و برمیانگیزانیم مجرمین را در چنین روزی که هاج و واج شده اند! میان خود، درگوشی می‌گویند بیش از ده روزی را نگذراندیم. ما آگاهتریم به گفتار آنان؛ در حالی که آنهایی که در طریقه بالاتری از طریقه اینان قرارداشته اند، میگویند ما نگذراندیم مگر روزی را.


با توجه به آیه ولقد خلقنا فوقکم سبع طرائق (مؤمنون: 17)، منظور از امثلهم طریقهَ این است که در طریقه یا کیهانک برتری در حلزون کیهانی قرار دارند، و به مرکز حلزون کیهانی نزدیکترند.


بحثی واژگانی

همان‌گونه که در بالا آمد، مترجمین و مفسرین کنونی معمولاً به مانند پیشینیان خود در قرآن تدبر نمی‌کنند و نظر بدون تدبر پیشینیان را در ترجمه و تفسیر خود می‌آورند، واژه امثل را عاقلتر، و فهیمتر و … ترجمه کرده‌اند؛ که اصلاً چنین نیست و با معنای کلی آیه هم جور در نمی‌آید؛ زیرا که سخن از مجرمین است و با عظمت خداوند سازگار نیست که آیه نازل کند و مجرمین را به عاقل و عاقلتر دسته بندی کند و درباره مدتی که در دنیا زنده بوده‌اند بحث میانشان را در قرآن موجزش بیارود و آن هم برای رستاخیزی که هنوز واقع نشده؛ و این در حالی است که مفسرین معنای اصلی این واژه را که در فرهنگهای واژگان برای این واژه آمده (بالاتر، برتر، و افضل)، به کناری گذاشته اند!!

پس خداوند از این مثال منظور مهمتری را در نظر دارد تا به پسینیان منتقل کند؛ یعنی همان معنا که در ترجمه درست آیه آمد: طریقه یا آسمان بالاتری.


بدین ترتیب مشخص میشود که هم اکنون موجوداتی ناطق و مسئول، در کیهانکهایی زندگی میکنند که زمانشان نسبت به زمان کیهانک پیش از خود، ده برابر تندتر و نسبت به زمان کیهانک پس از خود، ده برابر کندتر است!!


سرعت گذشت زمان در لایه‌های حلزون کیهانی

با توجه به دستاوردهای بررسی آیات سوره طه، اگر سرعت زمان در کیهانک اول را X فرض کنیم، می‌توانیم پیرامون سرعت زمان در هفت لایه حلزون کیهانی و Space-time (جایگاه) آن‌ها، به این نتایج برسیم:

کیهانک دوم = X ضرب در 10

کیهانک سوم = X ضرب در 100

کیهانک چهارم = X ضرب در 1000

کیهانک پنجم = X ضرب در 10000

کیهانک ششم = X ضرب در 100000

کیهانک هفتم = X ضرب در 1000000


پس نتیجه می‌گیریم که:

زمان در کیهانک اول، یک میلیون بار کندتر از کیهانک هفتم یا کیهانک ماست.

بدین ترتیب، سیستم قرآنی کیهان، نه تنها نسبیت خاص اینشتین را تأیید می‌کند، بلکه آن را اصلاح کرده، و کاملتر و واقعی تر به جهانیان عرضه میدارد:

کیهان، هفت Space-time (جایگاه) دارد و نه یک Space-time


پوسته حلزون کیهانی، همه آفرینش را در خود جای داده است. هراندازه که این حلزون گسترش‌ ‌یابد، جایگاه (فضا ـ زمان) در تمام سیستم به نسبت، گسترش می‌یابد.


کیهانک رستاخیز

با توجه به نتیجه‌گیری بالا و آیه زیر، می‌توان گفت رستاخیر در کدام کیهانک رخ خواهد داد: یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «حج:47»

(مشرکان به منظور مجادله با تو) از تو می‌خواهند تا وقوع عذاب الهى پیش بیفتد؛ در حالى که خداوند هرگز خلف وعده‌ نمى‌کند و همانا روزی (دوره رستاخیز) نزد پروردگارت برابر است با هزار سال از سال‌هایى که برمى‌شمارید.

بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که رستاخیز در کیهانک چهارم رخ خواهد داد.

نکته علمی دیگری که از این آیه بر می‌آید این است که بیگ کرانچ (درهم فرونشینی کیهان یا آغاز رستاخیز) سه کیهانک هفتم، ششم و پنجم را در کیهانک چهارم فرو می‌برد.


نکته‌ جالب حاصل این بحث:

مجرمینی که در آیات سوره طه بحث زمان را به میان می‌ کشند، در کیهانکهای هفتم، ششم و پنجم زندگی می‌کرده اند؛ و با در هم فرونشینی این کیهانکها در کیهانک چهارم، رستاخیز آغاز می‌شود. و نیز میتوان نتیجه گرفت که ساکنین کیهانکهای سوم، دوم و اول، ملأالاعلی را شکل می‌دهند و کتاب و میزان برا آن‌ها صدق نمی کند، و در اولین دمیدن در صور به هنگام رستاخیز، نمی میرند.

مهنورد یا پایان کار کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/12376486 را ببینید.


کیهانکها و ابعاد آنها

با توجه به اینکه ما در کیهانکی سه بعدی زندگی می‌کنیم، پس می‌توانیم کیهانکهای هفتگانه و ابعادی را که دارند، بدین گونه طبقه بندی کنیم:

کیهانک اول که نزدیکترین کیهانک به هسته حلزون کیهانی است، دارای نه بعد است. ناظری که در آن واقع شده باشد، تنها یک مقام از خداوند پایینتر است و میتواند نظاره گر ناظران یا چیزهایی باشد که در کیهانکهای پایینتر قرار گرفته اند؛ ولی ناظران کیهانکهای پایینتر نمیتوانند او را ببینند. این کیهانک دارای بیشترین پیچش، جرم و چگالی نسبت به کیهانکهای بعدی است؛ ولی دارای پیچش، جرم و چگالی کمتری نسبت به هسته حلزون کیهانی است.


کیهانک دوم دارای هشت بعد است؛ و ناظری که در این کیهانک قرار گرفته باشد، می‌تواند نظاره گر ناظرین و چیزهایی باشد که در کیهانکهای پایینتر قرار دارند؛ و به همین ترتیب:

کیهانک سوم دارای هفت بعد، کیهانک چهارم دارای شش بعد، کیهانک پنجم دارای پنج بعد، کیهانک ششم دارای چهار بعد؛ و کیهانک هفتم که جهان ما یا به قول قرآن سماءالدنیا (پایین ترین کیهانک) باشد دارای سه بعد، یا سه بعدی است.

ناظر اعظم:

بدین ترتیب مشخص می‌شود که خداوند ناظر اعظم است؛ زیرا طبق آیه هفتم سوره نجم (و هو بالافق الاعلی)، او در بالاترین افق است. یعنی همه را میبیند و خود دیده نمیشود. این هم دلیلی علمی و قرآنی پیرامون نکته‌ای بسیار مهم و جالب در موضوع خداشناسی. جلّ الخالق!!

نکته‌ جالب حاصل این بحث:

با دریافتمان از ابعاد کیهان و با توجه به آیات سوره طه، ساکنین کیهانکهای هفتم، ششم و پنجم، به ترتیب، سه بعدی، چهار بعدی و پنج بعدی هستند. آیا می‌توان تصور کرد که آن‌ها چه شکل و شمایی دارند؟ آن‌ها نه فرشته اند و نه موجوداتی غیرمادّی؛ و گرنه از دیدگاه قرآن مجرم شناخته نمی شدند.

در پژوهش جهانهای متوازی و متوالی در قرآن از قول قرآن کریم، به گونه های مختلفی از موجوداتی یاد شده که در کیهان حضور دارند. برخی مادّی هستند ولی هیچگاه مرتکب جرمی نمیشوند! برخی دیگر غیرمادّی هستند و در جهانی مادی زندگی میکنند! انسان نمی‌تواند هیچ تصوری از آنان داشته باشد؛ زیرا سه بعدی هستیم؛ ولی آن‌ها که ابعاد بیشتری دارند، می‌توانند از ما تصور درستی داشته باشند.

جهانهای متوازی و متوالی در قرآن: https://www.academia.edu/33424983


ابعاد فرشتگان

از آنجا که در حدیثی مربوط به معراج، جبرئیل که جزء فرشتگان است، نتوانست بیش از آسمان ششم یا کیهانک دوم با حضرت رسول اکرم صعود، و او را همراهی کند، مشخص می‌شود که فرشتگان نیز به کیهانک هفتم راهی ندارند؛ و نتیجه می‌گیریم که فرشتگان هشت بعدی هستند که اگر غیر از این بود نمی توانستند وظایف کیهانی خود را به انجام برسانند.


جهان ارواح و برزخ:

روح انسان چون سه بعدی نیست، تا زمانی که در قالب تن این جهانی قرار دارد، در تن باقی می‌ماند؛ ولی با مرگ انسان، ناگزیر به جهان بالاتر صعود می‌کند. پس نتیجه می‌گیریم که ارواح چهاربعدی هستند؛ و چون ناظران کیهانکهای بالاتر می‌توانند کیهانکهای پایین‌تر را ببینند، پس ارواح همواره می‌توانند ناظر جهان سه بعدی ما و بخصوص ناظر اعمال وابستگان، از جمله خانواده‌های خویش باشند.

یکی از مواردی که ادیان ابراهیمی بر آن اتفاق نظر دارند، این است که ارواح تا روز رستاخیز به عالم یا جهان برزخ می‌روند. پس نتیجه می‌گیریم که عالم برزخ در کیهانک ششم یا آسمان دوم واقع شده است.

The Universe, a Nine Dimension System: https://www.academia.edu/23710171


تاریخ نگارش: اسفند 1394

ویرایش دوم: دی 1396

ویرایش سوم: مهر 1398

ویرایش چهارم: تیر 1399

ویرایش پنجم: آبان 1400

ویرایش ششم: اسفند 1401

ویرایش هفتم: فروردین 1402

احمد شمّاع زاده