هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

دل‌شناسی (فیزیولوژی انسانی)

دل‌شناسی

(فیزیولوژی انسانی)

احمد شمّاع زاده

تن انسان،‌ واحد کاملی است سازمان‌یافته، و منظّم؛ یعنی یک سیستم یا نظام را تشکیل‌می‌دهد که کارکردهایی را برعهده دارد. این سیستم،‌ کارکردهای اجرائی خود را با سه روش، یکی درونی و دیگری بیرونی و سومی درونی بیرونی انجام‌می‌دهد:

دست‌ها و پاها وظایف اجرائی بیرونی را برعهده دارند. دستگاههایی نیز در درون بدن به انجام وظیفه مشعولند، مانند دستگاه گردش خون، گوارش و تنفسی. اعضائی نیز تنظیم کنندة ‌رابطة میان بیرون و درون جسم آدمی هستند؛ مانند چشم که مرکز دیده‌بانی است، و به‌همراه گوش،‌گیرنده نیز هست؛ وحنجره و زبان که فرستنده‌اند.

همه این عضوها و دستگاه‌ها، زیر نظر و فرمان یک مرکز فرماندهی که خود، بخشی از دستگاه عصبی به شمارمی‌رود، یعنی ‹مغز› انجام وظیفه می‌کنند.

کار مغز اندیشیدن، و برای هرکار اجرائی فرمان صادرکردن است، و دارای بخشهای است که هربخش آن، کارکرد ویژه‌ای دارد؛ ‌مانند مرکز نوشتن و خواندن.


طرح یک سؤال فراگیر:

در سازمان تن، ضابطه‌های ‹مرکز فرماندهی تن›(مغز) برای تشخیص و صدور هرفرمان چیست؟ این ضوابط کدامند و در کجای سازمان تن جای دارند؟

به عبارتی دیگر:

مرکز همه ‹کنش‌واکنش‌های روانی انسان› که نمی‌توان آنها را جزء عوامل اجرائی قرارداد، و در حکم قوای مقنّنه و قضائیة ‹سازمان تن› هستند، در چه جایی از این سازمان قراردارند؟

از ویژگی‌هایی که این مرکز باید داشته‌باشد،‌آن است که:

ـ از جایی فرمان نگیرد،‌ بلکه خود مستقل عمل‌کند.

ـ ارتباطی مستقیم با مرکز فرماندهی(مغز) داشته‌باشد و به آن جهت بدهد.

ـ ضوابط و مقررات اجرائی را برای مغز تعیین‌، و پس از اجراء، ارزیابی و داوری‌‌کند. این مرکز، ‹مرکز عدل و عشق› یعنی «قلب» است. قلبی که خودرأی و خودکار است و از مغز فرمان نمی‌گیرد.

شگفت آن است که دانشمندان تاکنون به چگونگی کارکرد روانشناسانة این مرکز دست نیافته‌اند؛ و برای آن همچون مغز، تقسیم بندی‌هایی که مشخص کنندة بخشهای عشق، خشم، حسادت، و باشد، ‌نیافته‌اند

شایسته است درصورتی که دانشمندان به چنین مهمی دست یافتند، این رشته را ‹دل‌شناسی› بنامند. در همیت رابطه:

در برنامه دورهمی منتشر شده با عنوان پرسشی که پروفسور سمیعی هم نتوانست پاسخ دهد (تاریخ دهم مهر نودوپنج - اول اکتبر 2016- در یوتیوب)، پروفسور مجید سمیعی جرّاح مغز و اعصاب که شهرت جهانی دارد، در پاسخ به پرسش مهران مدیری (انسان با قلبش عاشق میشه یا با مغزش؟) میگوید: فلاسفه مخصوصاً فیلسوفان یونان فکر میکردند همه چیز از قلب میآید. بعدها یواش یواش متوجه شدند مغز مرکز تفکر است. ولی مسأله عشق را تاکنون که ما اینجا نشسته ایم کسی نتوانسته کشفش کند. با تمام امکاناتی که ما از نظر فیزیولوژیکی داریم و میتوانیم امتحان کنیم، اما به هیچ وجه نمیتوانند روشن کنند که چرا این مرد عاشق آن زن شد؟ چرا آن زن عاشق آن مرد شد؟ این یک چیزی است که از داخل یک دفعه به وجود میآید!(اصل موضوع همین است. از داخل یعنی از قلب. یعنی مرکز عشق و عواطف قلب است.- نگارنده) و نتوانسته ایم آن را درک کنیم. (منظور ایشان این است که نتوانسته اند کیفیت ایجاد و انگیزش عشق که از کجای قلب برانگیخته میشود را درک کنند. - نگارنده) وقتی کسی عاشق میشود، سلولهای مغزش ترشحاتی دارند که موجب میشود اگر مطلبی را باید ده دقیقه بخواند تا به آن وارد بشود، اگر عاشق شوید یک مرتبه توی مغزتون ثبت میشه! مثل شماره تلفن دختری که عاشقش شده باشی لازم نیست جایی ثبتش کنی. با یک مرتبه شنیدن، در مغز ثبت میشه و این در حالی است که انسان شماره تلفن خودش رو هم بعضی وقتها فراموش میکنه!!


عبارتهای زیر نیز اندیشیدنی هستند:

قلبم به درد آمد، قسی‌القلب (سنگدل)، رقیق القلب (نازک‌دل)، خوشدل و بددل. در دعاها نیز می‌خوانیم که:

الهی هب لی قلباً یدنیه منک شوقه و لساناً یرفع الیک صدقه و نظراً یقربّه منک حقّه الهی هب لی کمال‌الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتّی تخرق ابصارالقلوب حجب‌النور فتصل الی معدن‌العظمه

یا مقلب‌القلوب والابصار ثبت قلبی علی دینک ولاتزغ قلبی بعد اذهدیتنی

و نتیجه‌می‌گیریم که: عشق و ایمان زاییدة دل، و دانش و آگاهی زاییدة مغز است و هر دو مکمل یکدیگرند.



آیاتی پیرامـون قلـب:

فانّهـا مـن تقـوی‌القـلـوب(حج:22)

الابذکرالله تطمئن‌القلوب(رعد: 28)

لهم قلوب لابفقهون بها(اعراف:179)

فـانه نزله علـی قلبک باذن‌الله(بقرة:97)

ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا(کهف: 28)

ما جعـل‌الله لرجل من قلبین فی جوفه(احزاب: 4)

واعلموا ان‌الله یحول بین‌المرء و قلبه(انفال: 24)

انما‌المؤمنون‌الذین اذا ذکر‌الله وجلت قلوبهم (انفال:2)

فتکون لهم قلوب یعقلون بها او آذان یسمعون بها (حج:46)

آیات 179 اعراف و 46 حجّ به ما می‌گویند قلب هم تعقّل و تفقّه می‌کند و این موضوع به ما می‌آموزد که تعقّل و تفقّه تنها کار مغز نیست بلکه کار قلب نیز هست. پروفسور سمیعی نیز گفت که قدمای فلاسفه همه چیز را از قلب میدانستند؛ و این موضوعی است که قابل بحث میان اهل نظر است. به نظر میرسد نباید از این نکته قرآنی درگذشت.

پس میتوان نتیجه گرفت: همان گونه که مغز به هنگام برخورد عاطفی شخص ترشحاتی دارد، دل هم به هنگام تفکر و فعال و انفالاهای مغزی، تأثیر میپذیرد و تأثیرمیگذارد؛ و بدین ترتیب میتوان گفت که مغز و قلب نه تنها در کلیت خود، بلکه در جزئیات نیز مکمّل یکدیگرند.


قلبهای قرآنی*

۱. قلب سلیم: قلبی است که برای خدا خالص، و از کفر و نفاق خالی شده است.

{إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ}

۲. قلب مُنیب: قلبی است که درحال بازگشت به سوی خداست.

{مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ}

۳. قلب مُخبِت: قلبی است خاشع و آرام گرفته به ذکرخدا. {فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ}

۴. قلب وَجِل: قلبی است که از یادخدا می‌لرزد که مبادا خداوند عمل وی را نپذیرد.

{وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ}

۵. قلب تَقِیّ: قلبی است که احکام خدا را بزرگ می‌دارد.

{ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ}

۶. قلب مَهدِیّ: قلبی است که با ایمان صاحبش به خداوند هدایت یافته است.

{وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ}

۷. قلب مُطمئن: قلبی است که با یاد خدا آرام می‌گیرد.

{وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه} الا بذکرالله تطمئن القلوب

۸. قلب حَیّ: قلب زنده‌ای است که از شنیدن پندهای قرآنی و داستان‌های امت‌های گذشته که با گناه وطغیان هلاک شدند پند و اندرز می‌گیرد.

{إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ}

۹. قلب مریض: قلبی است که دچار فسق و شهوت‌های حرام شده است.

{فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قلبِه مَرَضٌ}

۱۰. قلب أعمَى: قلب کوری است که حق را نمی‌بیند و پند و اندرز نمی‌گیرد.

{وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ}

۱۱. قلب لاهِی: قلبی است که به مال اندوزی و شهوت‌های دنیوی مشغول شده است.

{لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ}

۱۲. قلب آثم: یا قلب گناهکار، قلبی است که به حق گواهی ندهد؛ و حقیقت را بپوشاند.

{وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ}

۱۳. قلب متکبّر جبّار: قلب شخصیتی خود بزرگ بین و خودکامه ای است که خود را همه کاره، و دیگران را هیچکاره می پندارد؛ در نتیجه به دیگران ستم روا می‌دارد.

{قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ}

۱۴. قلب غلیظ: قلبی است در آن از عاطفه، رأفت، و شفقت خبری نیست.

{وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ}

۱۵. قلب مَختُوم: قلبی است که هدایت الهی را نمی‌پذیرد و تعقل نمی‌کند.

{وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِه}

۱۶. قلب قاسِی: قلبی که همچون سنگ است و ایمان و عطوفت به آن راهی ندارد.

{وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً } قسیّ القلب = سنگدل

۱۷. قلب غافل: قلبی است که از ذکر و یاد پروردگار غافل است و به دنیا چسبیده است. {وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا}

۱۸. قلب أغلف: قلبی است غلاف شده، که سخن رسول اکرم (ص) در آن نفوذ نمی‌کند. {وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ}

۱۹. قلب زائغ: قلبی است که از پذیرش حق و حقیقت دوری می جوید.

{فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ}



۲۰. قلب مُرتاب: قلبی است که در شک و تردید، سرگردان است.

«وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ »

* این بخش از پایگاه دانشگاه علوم پزشکی گلستان، بخش فرهنگی برگرفته شده و نگارنده آن را ویرایش کرده و برای نشر آماده کرده‌ام.

اولین نگارش: 1363

دومین نگارش و تایپ: 1388

سومین نگارش با افزودن سخنان دکتر سمیعی: 12 مهر 1395

چهارمین ویرایش: شهریور 1401

پنجمین ویرایش با افزودن «قلبهای قرآنی»: خرداد 1402

احمد شماع‌زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد