چرایی به کارگیری ضمیر «انا» و «انّا» در قرآن
احمد شمّاع زاده
از دیرباز به یاد میآورم که میپرسیدند:
چرا خداوند پیرامون کارهایی که انجام میدهد، گاهی ضمیر انا را به کار میگیرد و گاهی انّا را؟
در این راستا، و در مقام پاسخگویی به این پرسش، باید بسیاری از صیغه های جمعی همچون خلقنا، قلنا، امرنا، بنینا که خداوند در قرآن به کار گرفته نیز مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرند.
به نظر میرسد برخی قرآن شناسان و مؤانسین با قرآن نیز تاکنون دلایلی برای این موضوع آوردهاند؛ که البته بسیاری از آنها قابل نقد هستند.
نظری که در پی میآید، نتیجه کنکاش بسیار و آوردن دلایلی متقن است، تا کسی نتواند بر این نظر خرده بگیرد؛ با این حال باید اذعان کرد که کار بی عیب و نقص تنها از آن خداوند است و بس!:
الف- خداوند برخی کارها را خود، مستقیماً به انجام نمیرساند؛ بلکه با وسایلش.
حدیثی از امام جعفر صادق نقل شده است که میفرماید انّ الله لایجری الامور الّا باسبابها؛ یعنی خداوند به اجرا در نمیآورد کارها را مگر با وسایلش.
با توجه به این حدیث و نیز آیات بسیاری از قرآن، متوجه میشویم که خداوند بسیاری از کارها را به تنهایی انجام نمیدهد، بلکه به وسیله فرشتگانش به انجام میرساند؛ و در برخی موارد به اشخاص ویژه ای مأموریت میدهد تا آن کارها را به سرانجام برسانند؛ و در آن حالت است که به جای ضمیر مفرد انا، ضمیر جمع انّا را به کار میگیرد؛ و این در حالی است که باید بدانیم مصدر به انجام رسیدن همه کارها خود خداوند است؛ و بی خواست او برگ درختی هم بر زمین نمیافتد.
آیاتی پیرامون وسیله قرارگرفتن فرشتگان:
انّا انزلناه فی لیلة القدر، انا نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون؛ زیرا که قرآن به وسیله روح الامین بر قلب پیامبر نازل شده است.
آیاتی برای وسیله قرارگرفتن مأموران یا فرستادگان ویژه:
سوره کهف یکی از پررمزورازترین سورهای قرآن کریم است. در بخشی از این سوره و پیش از پرداختن به موضوع ذوالقرنین، به موضوع موسی و خضر (بی آنکه نامی از خضر برده شود.) میپردازد. هنگامی که حضرت موسی (احتمالاً پیش از پیامبرشدنش) در راهش با حضرت خضر آشنا میشود، از همنشینی با خضر خوشش میآید و از او میخواهد تا با او همراه شود.
خضر به او میگوید من کارهایی را انجام میدهم که تو تحمل دیدن آنها را نداری، و بهتر است با من همراه نشوی؛ ولی موسی اصرار میکند و خضر میپذیرد... در قایقی مینشینند تا از رودخانه عبور کنند، خضر آن قایق را معیوب میسازد. موسی براشفته شده و بر او خرده میگیرد. خضر به او میگوید نگفتم که تو نمیتوانی کارهای مرا تحمل کنی؟ موسی قول میدهد که دیگر اعتراض نکند. خضر در طول سفر دو کار غیرمنتظره دیگری را انجام میدهد؛ و در هر دو بار، موسی اعتراض میکند و خضر همان جمله را تکرار میکند و دست آخر به او میگوید اینجا دیگر راه من از تو جدا میشود (هذا فراق بینی و بینک) ولی من تأویل آنچه را که انجام دادهام، به تو میگویم.
آیات 79 تا آخر 82 سوره کهف:
أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً
اما آن قایق (که معیوبش کردم) از آنِ بینوایانى بود که در دریا کار مىکنند. خواستم آن را معیوب کنم، (زیرا) در کمین آنان حاکمی بود که هر قایقى را به زور غصب مىکرد.
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْراً
و امّا آن پسر (که او را کشتم) پدر و مادرش هر دو خداباور بودند. ترسیدیم که او (در آینده) والدین خود را از راه ایمان به درآورد و به راه کفر و سرکشی سوق دهد.
فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً
(پس) خواستیم که پروردگارشان (فرزندى) از نظر پاکی پاکتر و به مهربانی نزدیکتر در عوض، به آن دو بدهد.
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ ۚ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ۚ ذَٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً
و امّا آن دیوار، از آنِ دو پسر یتیم در آن شهر بود و زیر آن دیوار، گنجى براى آن دو، و پدرشان شخص نیکوکاری بود. پس پروردگارت خواست که آن دو به رشد (و بلوغ) برسند و گنج خویش را دراورند که رحمتى از سوى پروردگارت بود؛ و من این کارها را خودسرانه انجام ندادم. این بود تأویل آنچه را که نتوانستى بر آن شکیبایى داشته باشی.
***
اگر دقت کنید متوجه میشوید که حضرت خضر:
در توجیه اولین اقدام خود (معیوب کردن قایق)، ضمیر مفرد را به کار میگیرد؛ یعنی خودم تصمیم گرفتم (البته با راهنمایی خداوند).
در توجیه دومین اقدام خود (کشتن پسر)، ضمیر جمع را به کار میگیرد. خواستیم!! این دیگر خیلی عجیب است؛ و شاید تنها جایی از قرآن باشد که واسطه انجام کار، خود ضمیر جمع را به کار میبرد! در دیگر آیات، خداوند است که ضمیر جمع را به کار میگیرد؛ ولی در اینجا مأمور خداوند و مجری او، ضمیر جمع را به کار میگیرد!! یعنی او از زبان خدا و به جای خدا سخن میگوید؛ و فناشدن مخلوق در خالق را میرساند؛ ولی هنگامی که پای آفرینش به میان میآید، حدوحدود خدایی و بندگی روشن میشود و میگوید که پروردگارشان فرزند بهتری به آنان خواهد داد و اینکه در دستگاه آفرینش خداوندگاری، من محبوب درگاه الهی، هیچکارهام! و این مورد باید آویزه گوش شیعیانی شود که مقام امام علی را چنان بالا میبرند که گویی «علی» بر جای خدا نشسته است!!!
در توجیه سومین اقدام خود (حفظ گنج) دو بار به حضرت موسی میگوید پرودگارت … یعنی او (حضرت خضر) در این مورد تنها یک وسیله بوده است و در اراده و خواست خداوند هیچ تأثیری نداشته، بلکه تنها فرمان الهی را به انجام رسانده است، و بس!
واقعاً که همه قرآن معجزه در معجزه است!!
ب- خداوند برای نشان دادن رخدادهای «بسیار مهم» و «تکینه» ضمیر «انّا» را به کار میگیرد:
به رخدادی تکینه گوییم که تنها یک بار رخ دهد و قابل تکرار نباشد؛ مانند آفرینش کیهان، آفرینش جن و انس، سجده فرشتگان بر آدم، برپایی رستاخیز، رسیدگی به حساب مردمان در رستاخیز.
آفرینش کیهان:
آیات بسیاری وجود دارند که نشان میدهند خداوند به تنهایی کیهان و آنچه در آن است را آفریده است؛ همچون خلق السّموات و الارض و ما بینهما فی ستة ایّام
زیرا پیش از آفرینش کیهان چیزی وجود نداشته که خداوند آنها را وسیله قرار دهد و ضمیر جمع را به کار گیرد؛ ولی میبینیم که در آیاتی دیگر میفرماید:
انّا بنینا السّماء بأید و انّا لموسعون (ذاریات: 47)
انّا نطوی السماء کطی السّجلّ للکتب کما بدأنا اوّل خلقٍ نعیده (انبیاء: 104)
این آیات به ما میفهمانند که آفرینش کیهان در نظر خداوند بسیار مهم است و اوست که با این آیات ما را به شناخت کیهان که از بهترین راههای خداشناسی است، تشویق میکند.
آفرینش انسان:
میدانیم که خداوند در مورد آفرینش انسان میفرماید انّی جاعل فی الارض خلیقه (بقره: 30)، انّی خالقٌ بشراً من طین (ص: 71)؛ و در چند آیه، فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین
میبینیم که صیغهها و ضمائر همگی مفرد هستند و به خداوند برمیگردند؛ ولی در آیه واذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الّا ابلیس ابی واستکبر و کان من الکافرین (بقره: 34) و نیز در آیه لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثمّ رددناه اسفل سافلین (تین: 4) ضمیر جمع به کار برده است.
این نیست، مگر آنکه خداوند خواسته اهمّیّت موضوع این آیات را برای ما روشن ، و به ما گوشزد کند؛ و از همین نکتههای ریز ولی مهم، میتوان پی برد که کدام موضوع برای خداوند مهمتر است، تا با به ثمر رساندن آن مهم، اظهار بندگی خود را نسبت به باری تعالی بیشتر نشان دهیم.
اول آذر 1400
احمد شمّاع زاده