مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن
احمد شماع زاده
نظریه مهبانگ و اثبات آن
در یکی از روزهای سال 1929 که «ادوین هابل» در رصدخانه «مونت ویلسون» آسمان را نظارهمیکرد، متوجه شد که کهکشانها در حال دورشدن از یکدیگرند و معتقدگردید که تمامی کیهان رو به انبساط است. بنابراین نتیجهگرفت که آفرینش از یک ذره آغازشده و بر اثر انفجار این ذره و با انبساط آن، حرکت ایجاد شده و زمان و مکان به وجود آمده و این جهان پدیدارگشتهاست. بدین شکل نظریة بیگبانگ(Big Bang) یا انفجار بزرگ یا «مهبانگ» در کیهانشناسی پدیدآمد.
از آن زمان تاکنون دانشمندان بر یافتههایی که دلالت بیشتری بر درستی این نظریه داشت، دستیافتند؛ تا اینکه در سال 1372 آخرین مشاهدات نجومی از طریق ماهواره، این نظریه را تاییدکرد و بهاثباترسانید:
به گزارش خبرگزاری فرانسه از واشنگتن، بر اساس مشاهدات ماهوارة COBE(1) صحت فرضیهای علمی که بر اساس آن، جهان چندین میلیارد سال پیش، پس از انفجار عظیمی موسوم به بیگبانگ به وجود آمده، به ثبوت رسید. این ماهواره که از نوامبر 1989 از پایگاه «وایندنبرگ» واقع در کالیفرنیا به فضا پرتابشده است، به اشعة مادون قرمز مجهز است که ثبت تشعشعات برگشتی از انفجار بیگبانگ را ممکن میسازد.
«جان متر» مدیر پروژة مرکز فضائی «گودارد» اظهار داشت: این ماهواره جهان را آنگونه که در بدو خلقت بوده، مشاهدهکردهاست، و این روز برای بشریت روز بزرگی است.(2)
مراحل ششگانة مهبانگ(3)
مرحلة اول: انفجار بسیاربزرگ در یک آن، و آفرینش کیهان، یا لحظة مهبانگ
مرحلة دوم: تا پس از گذشت یکصد میلیون سال از لحظة مهبانگ که ویژگی آن تشکیل کرة آتشین اصلی و اولیه است و تمامی کیهان از آن نشأت گرفتهاست.
اولین نتایج بهدستآمده از تحلیل رایانهای cobe به اخترفیزیکدانان دانشگاه کالیفرنیا نشانداد که در این مرحله، انفجار، روندی آرام بهخودگرفته و تشعشعات مولده از هر نوع را بهگونهای منظم و طی یک میلیون سال در تمام جهات، بدون هیچگونه ناآرامی و واکنش خشونتآمیزی پخشکردهاست. پس انفجار عظیم اولیه، فقط در لحظة انفجار چنین بوده و پس از آن رو به آرامش گذاردهاست.
مرحلة سوم: تا پس از گذشت یک میلیارد سال از زمان انفجار است. دانشمندان دربارة این سه مرحله بویژه مرحلة سوم، چیزی نمیدانند جز آنکه مدت آن را از روی آثاری که در مراحل بعد مشاهده کردهاند، تخمین زدهاند و بدین دلیل آن را مرحلة اسرارآمیز نام نهادهاند.
مرحلة چهارم: تا پس از گذشت دو میلیارد سال است. در این مرحله کهکشانها و ابرهای بینکهکشانی و کوازارها ( اخترنماها ) شکل گرفتند.(4)
مرحلة پنجم: تا پس از گذشت پنج میلیارد سال. در این مرحله، کیهان که تا آن زمان بر اثر گرمای شدید کدر بود، شفاف میشود. ذرات به جنبوجوش در میآیند، کهکشانهای تشعشعی که صادرکنندة امواج رادیویی و پرتابکنندة شدید ذرات به سوی انرژیهای فوقانی هستند، و نیز کهکشانهای فعال ایجادمیشوند.
مرحلة ششم: تا پس از گذشت پانزده میلیارد سال، یا مرحلة شکلگیری خوشهها و دیوار بلند کهکشانی. خوشهها مجموعهای از کهکشانها را درخودجایدادهاند، و دیوار بلند کهکشانی به بزرگترین تکساختی کیهان گفتهمیشود.
در این مرحله، کیهان به منزلة حباب بیکرانی از ظلمت تلقی میشود که کهکشانها و عالم نورانی روی آن را پوشانیده و به آن چسبیدهاند و در بارة این مرحله است که نظریة «تکوین انحرافی» میگوید درجهان هستی اساساً و عمدتاً ماده درکار ظلمانی ساختن کائنات است و دائماً کهکشانهای سیاه را بهوجودمیآورد.(5)
عمر کیهان
کیهانشناسان در آغاز، عمر کیهان را بین ده تا بیست میلیارد سال تخمین زدند که میانگین آن، یعنی 15 میلیارد را گرفته و گفتند کیهان رو به گسترش، از لحظة مهبانگ تا کنون، صدوپنجاه برابر بزرگتر شده، یعنی هر صد میلیون سال یک برابر بزرگتر شدهاست. ولی پس از چند سال تحقیق، عمر آن را بین 8 تا 12، و میانگین آن را 10 میلیارد سال دانستند. «بهتازگی با قطعیت و تقریب فقط چندصد هزار سال، رقم سیزده و هفدهم میلیارد سال را اعلامکردهاند».(6)
آخرین خبر آنکه: اندازهگیریهای تازهانجام شده، حاکی است که یک واکنش خاص اتمی در دل ستارگان که به تولید انرژی منجر میشود، آهستهتر از آن صورت میگیرد که تاکنون تصورمیشد. این بدان معناست که دانشمندان در تخمینهای جاری، عمر ستارگان را به اشتباه کوتاهگرفتهاند. نتیجه آنکه عمر جهان بجای سیزده و هفدهم میلیاردسال، چهارده و هفدهم میلیاردسال است. این نتایج در «لونا» که یک آزمایشگاه زیرزمینی برای مطالعات اخترفیزیک اتمی، و در کوه «گران ساسو» ایتالیا واقع است، بهدست آمد.(7)
دستاوردهای مهبانگ
تا اینجا دانستیم که مهبانگ، اصلی علمی در کیهانشناسی است که دربارة کیهان میگوید:
ـ از ذره و با انفجار ذره ایجادشده.
ـ با گذشت چندین میلیارد سال، شش مرحله را گذرانده. و یک نظام منسجم را تشکیلداده،
ـ پیوستهگسترشیافته و بزرگی و شکوه آن روزافزون است.
دیدگاه قرآن
اکنون شایسته است سه نتیجة بهدستآمده از اصل مهبانگ را در منابع اسلامی بویژه قرآن کریم، جستوجو کنیم و دریابیم که این کتاب آسمانی همواره حقایق علمی را پیش از کشف، به ما یاداور شده و ما با تدبرنکردن در آن، از حقایق آن بهرهمندنشدهایم.
پیش از آن، دیدگاه قرآن کریم را در مورد گسترش کیهان میآوریم که هم مبنای مهبانگ و هم اساس کیهانشناسی فیزیکی و قرآنی است:
والسماء بنیناها باید و انا لموسعون(سوره ذاریات: 47)
ترجمه: ما آسمان(کیهان) را با دست (توانا و اراده مستقیم) خویش بنیانگذاشتیم و ما مرتباً آن را گسترش میدهیم. (لام بر سر « موسعون » علامت تاکید است.)
انفجار نور
در مورد اولین دستاورد مهبانگ، که کیهان از ذره و با انفجار ذره ایجاد شده، دلایل زیر از قرآن مجید و دعای نور قابل توجه است:
خداوند کریم اهمیت خود را با واژة «خالق»السموات والارض کمتر بیانکرده بلکه همواره با واژة « فاطر» سموات والارض و در دو آیه با واژة « بدیع » ( بسیار نوآورنده) وصفکردهاست. زیرا فطرت و بدعت کیهان را بزرگ میشمارد و میخواهد بزرگی خود را با عبارتهای فاطرالسموات والارض و بدیعالسموات والارض به آفریدگان خود بنمایاند. و هرگاه بیشتر وصف اهمیت سموات والارض را در نظر داشته واژة ‹خلق› را بهکاربردهاست. مانند خلقالسموات والارض فی سته ایام (بالحق).
در هشت آیه به «فطرت کیهان» اشارهکردهاست. در یک آیه «فطر» را بهکاربرده و در آیهای دیگر، «فطرهن» را، و در شش آیه خود را با « فاطرالسموات والارض» وصفنموده که یکی از این شش آیه در اول سورهای آمده که آن سوره نیز همین نام را بهخودگرفته است: سورة فاطر
بهکارگیری واژة فطر برای پدید آوردن کیهان و برای وصف پدید آورنده آن، و اختصاص نام یک سوره به این موضوع، اهمیت بسیار زیاد ‹فطرت کیهان› را در نزد خداوند میرساند. حال ببینیم واژة ‹فطر› به چه معنائیاست که خداوند تا این اندازه بر آن تأکید دارد:
1. فطر یعنی شکافتن و شکوفا کردن. به عبارت دیگر، پدیدآوردن یک پدیدة بزرگ یا بسیار بزرگ با شکافتن یا شکوفاکردن پدیدهای دیگر.
2. ‹فطر› با ‹فجر› یک تفاوت جزئی در عینالفعل دارد و هر دو به یک معنیاند. با این تفاوت که ‹فجر› بیشتر به باب ‹انفعال› میرود و حالت مفعولی بهخودمیگیرد. یعنی ‹انفجار›. و بیشتر در مواردی که چیزی بهگونهای غیرطبیعی و از روی کمظرفیتی شکافتهشود، بهکارمیرود؛ که معمولاً با ویرانی همراه است؛ مانند انفجار بمب. ولی هرگاه این انفجار بهگونهای طبیعی و از روی حسابی دقیق و برای آبادانی و ایجاد چیزی صورتگیرد؛ از واژة ‹فطر› استفادهمیشود؛ که بیشتر به باب ‹افعال› یا ‹افتعال› میرود؛ مانند شکستن روزه و یا شکفتن شکوفه، بویژه قرآن کریم این نظر را اعمال کردهاست، و تنها در دو جا فطر را به باب انفعال برده که آنهم برای آغاز روز قیامت و پایان جهان پیداست که با ویرانی همراه است، و نه برای ایجاد و ابداع: 1. اذاالسّماءانفطرت(سورة انفطار) 2. والسماء منفطر به(مزّمّل: 18)
3. خداوند با بهکارگیری واژة ‹فاطر› هم میخواهد به ما بگوید انفجاری(در اصطلاح ما) وجود داشته و هم میخواهد بفهماند که این انفجار توسط منفجرکنندهای که خود اوست صورتگرفته، و هم این انفجار با آبادانی و ایجاد همراه بودهاست.
خداوند کریم چه چیزی را منفجر یا بهتر بگوییم منفطرکرده که به واسطة آن، این کیهان با عظمت را بهوجودآورده است؟
در پاسخ به این سؤال، به یکی از منابع اسلامی یعنی «دعای جلیلالقدر نور» رجوعمیکنیم و از آن استعانت میجوییم. از این جهت عنوان منبع را بر این دعا قراردادم که این دعا خود به تنهایی منبعی از معارف است، و به همین دلیل ورد زبان معصومین علیهمالسلام بوده و مداومت بر خواندن آن را به یاران خود توصیه میکردند.
دعای نور
بسماللهالنور، بسمالله النورالنور، بسمالله نور علی نور، بسماللهالذی هو مدبرالامور بسماللهالذی خلقالنور منالنور، الحمدللهالذی خلقالنور منالنور و انزلالنور علیالطور فی کتاب مسطور فی رق منشور بقدر مقدور علی نبی محبور …
ترجمه: به نام خداوند نور، به نام خداوند نور نور، به نام خداوند نور بر نور، به نام خداوندی که او تدبیرکنندة کارهاست. به نام خداوندی که نور را از نور بیافرید، سپاس خداوندی را که نور را از نور بیافرید و آن نور را بر کوه طور فروفرستاد، در کتابی تدوینشده(طبیعت ـ جهان پیدا)، در برگی بازشده(کیهان)، به اندازهای که مقدوربود، بر پیامبر برگزیدهاش …
شرح مختصر: به نام خداوندی که وجودش نور است و نور «نور»(عرش)(8) است و نوریاست که بر «نور»(عرش) چیرهاست. به نام خداوندی که تدبیر امور جهان به دست اوست. به نام خداوندی که اولین نور را از نور وجود خود بیافرید و آفرینش را آغازکرد. سپاس بیکران خداوندی را که برای دومین بار، نوری را از نور خویش بیافرید و آن نور را بر کوه طور که در جهان طبیعت و در عالم امکان است، به آن اندازه که کرة زمین منفجرنشود، برای آنکه به پیامبر برگزیدهاش ثابتکند که تو نمیتوانی مرا ببینی، بر او فروفرستاد.
از این دعا چنین برمیآید که خداوند فقط دو بار نوری را از نور خود آفریده و تجلی بخشیدهاست. به مصداق حدیث مشهور«اول ماخلقالله نور»، یک بار نوری را از نور خود بهظهوررساند، و تجسم بخشید و خود را ‹فاطرالسموات والارض› خواند. بار دوم، برای آنکه به پیامبرش و آدمیان پس از او بفهماند که اولاً آفرینش نخستین چگونه بوده است، و ثانیا ذات احدیتش باچشم سر قابل دیدن نیست، بلکه تنها با چشم دل میتوان او را نگریست، با نوری بسیار ناچیزتر از نوری که اولین بار با آن تجلیکرد و کیهان را پدید آورد، بر کوه طور تجلیکرد تا کوه از ناتوانی در برابر پذیرش نور الهی منفجرشود و ثابتشود که هرچه مادی باشد، حتی کوه که سختترین است، تاب تحمل نور ذات او را ندارد و با انفجار همراه خواهد بود. و با این نمونه، به ما پسینیان بفهماند که آفرینش اولیه نیز که با تجلی ذرهای از نور او صورتگرفته، با انفجار یا انفطاری عظیم(مهبانگ) همراهبودهاست.
تفاوت این دو بار آفرینش نور از نورالهی در واژههاییاست که در آغاز هر جمله از این دعا آمدهاست، یعنی بسمالله و الحمدلله. آنگاه که جز او چیزی نبود؛ ازخود، برای خود، و به نام خود آفرید. ولی بار دوم ازخود، برای پیامبرش و پسینیان، و به پاس سپاسگزاری از او و تمامکردن حجت بر آفریدگانش بیافرید.
نکتة دیگر آنکه پیش از آنکه از آفرینش نوری خود یادکند، از مدبربودن خویش یاد میکند؛ و میفرماید اوست که تدبیرکنندة کارهاست و سپس از «سترگکار» خود که آفرینش نخستین یعنی آفرینش نور از نور(مهبانگ) است، سخن میگوید.
«جهانی که ما در آن زندگیمیکنیم، نزدیک به پانزده میلیاردسال پیش بر اثر انفجاری موسوم به بیگبانگ، تولدیافت؛ و آن زمانی بود که یک نقطه از نیرویی عظیم، تدریجاً به مادّه تغییرشکلداد و همچنان گسترش یافت، تا تمامی کهکشانها و دیگر اجرام آسمانی را بهوجودآورد».
«…در ‹لحظة صفر زمان›، چنین باید پنداشت که یک حالت تراکم بیپایان حاکمبود. این همان لحظهای است که دانشمندان آن را ‹دم آفرینش› نامیدهاند؛ و از آن سبب که آفرینشی درکاربود، لاجرم باید آفریدگاری هم باشد. پس خدایی بر این کائنات حاکم است».
«…تأیید وجود ذرات شبهاتمی، نشان میداد که در پس آن فرضیههای پیچیدهوبغرنج، چهسادگی زیبایی وجوددارد؛ و به این ترتیب بود که فیزیکدانان بهاینفکرافتادند که یک ذرة نهایی به نام ‹هیگز› وجوددارد. ‹هیگز› نام یک فیزیکدان بریتانیاییاست که نخستین بار احتمال وجود آن را پیشنهاد کرده بود. دانشمندان براینباوربودند که چنانچه هیگز را حتی برای یک لحظة زودگذر ببینند، آنگاه بشر توانستهاست وسیلة اولیة خلقت جهان توسط خداوند، به عبارت دیگر، ‹ذرّة خداوندی› را به چشم خویش مشاهدهکند. هیگز اگر وجودداشتهباشد، نقطة همایش تمامی توضیحات و توجیهات خلقت و آنچه در عالم هستی وجوددارد، خواهدبود. اما یک مشکل عمده وجوددارد… برای ساختن دستگاهی که بتواند ذرهای آنچنان کوچک و ناچیز بهوجودبیاورد که از دید بشر پنهان است و برای مدتزمانی اندک بپاید، و چنان بدرخشد و سپس خاموشگردد که از قدرت تخیل بشر بیرون باشد، بیش از دهمیلیارد دلار هزینه دربرخواهدداشت؛ اما ساختن چنین دستگاهی، تاجی خواهد بود که بر فرق دستاوردهای بشریت گذاردهخواهدشد؛ و او را تا دروازة بهشت خداوندی راهنمایی خواهدکرد… دستیافتن به چنین دانشی بشر را با موقعیت خویش در جهان هستی آشناخواهدکرد؛ او را از راز طبیعت و سادگی وجود خویش و عظمت پروردگارش آگاهخواهدساخت؛ و البته، کشوری که به چنین هدفی برسد همواره بهعنوان ملتی شناختهخواهدشد که به راز نهایی هستی دستیافتهاست».(9)
اینجاست که ‹سبحانالذی خلقالنور منالنور› معنای خود را بهدرستی بازمییابد.
پس از آفرینش اولیه، خداوند کریم تفصیل آفرینش کیهان را نیز بیان میدارد و میفرماید: والسّماء بنیناها باید و انا لموسعون والارض فرشناها فنعمالماهدون و من کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکّرون(ذاریات: 47 تا 49)
ترجمه: آسمان(کیهان) را به ارادة خویش بنیاننهادیم، و ما همواره آن را گسترشمیدهیم؛ و زمین(جهان پیدا) را گسترانیدیم و چه نیکوگسترانندگانیم؛(مهد: درستومرتبکردن، هموارنمودن، و اصلاحکردن ـ المنجد) و از هر چیزی دو جفت آفریدیم؛ شاید یاداورشوید.
بهترین فهم از این آیه، دیدگاهیاست که پروفسور هاوکینگ از جمعبندی نظرهای خود و دیدگاههای دیگر کیهانشناسان بدان رسیدهاست:
«تصورمیرود که کیهان در لحظة انفجار بزرگ اندازهای برابر صفر داشته و بنابراین بینهایت داغ و سوزان بودهاست. لیکن به همان نسبت که منبسطشدهاست، درجة حرارت تابش آن کاهشیافته، بهطوری که یک ثانیه پس از وقوع انفجار، درجة حرارت از بینهایت به دههزار میلیون تنزلکردهاست. این درجه حرارت تقریبا هزار بار از درجة حرارت مرکز خورشید بیشتر است؛ و درجة حرارتی به این زیادی در موقع انفجار بمب هیدروژنی حاصلمیشود. در این زمان محتویات کیهان باید بیش از همه شامل فوتونها، الکترونها، نوترینوها و ضدذرات آنها(ذکر دو جفت قرآن اینجا معنیمیدهد.) همراه با مقداری پروتون و نوترون بودهباشد. به همان نسبت که کیهان گسترش و درجة حرارت آن کاهش مییافت، شدت یا نرخ تولید زوجهای الکترون/ ضدالکترون(ضد الکترون را پوزیترون نامند) در تصادمها به زیر نرخی میرسید که در آن همین زوجها نابود میشدند. به این ترتیب بیشتر الکترونها و ضدالکترونها برای تولید فوتونها بهدست یکدیگر نابودشده، و فقط مقدار کمی الکترون باقیمیماند. اما نوترینوها و ضدنوترینوها همدیگر را ازبیننمیبردند؛ زیرا این ذرات فقط خیلی بهکندی با خودشان و یا با دیگرذرات فعلوانفعال متقابل دارند و از این قرار هنوز هم باید در گوشهوکنار باقی و برقرارباشند؛ و اگر ما میتوانستیم آنها را مشاهدهکنیم، برای همین مراحل پرحرارت کیهان، آزمون خوبی فراهممیشد، اما بدبختانه، انرژی کنونی آنها برای مشاهدة مستقیم ما بسیار پاییناست...»
«تقریبا یکصد ثانیه پس از وقوع انفجاربزرگ، مقدار درجة حرارت باید به یکهزار میلیون رسیدهباشد. یعنی درجه حرارت حاکم بر مرکز گرمترین ستارگان عالم. در این درجه حرارت، پروتونها و نوترونها دیگر به اندازة کافی انرژی ندارند که بتوانند از چنگ جاذبة نیروهای هستهای قوی بگریزند؛ و به ناچار با یکدیگر شروع به ترکیبکرده و هستة اتمهای دوتریومها(هیدوژن سنگین) را تولیدمیکنند که محتوی یک پروتون و یک نوترون هستند. سپس هستة دوتریوم با پروتونهای بیشتری ترکیبشده و هستة هلیوم را میسازند(اخیراً اهمیت هلیوم درساختار کیهان بیش از پیش مشخصشدهاست. ـ نگارنده) که مشتمل بر دو پروتون و دو نوترون و مقادیر کمی از زوجهای عناصر سنگینتر مانند لیتیوم و بریلیوم است… »
«فقط در ظرف چندساعتی پس از انفجاربزرگ باید تولید هلیوم و دیگر عناصر متوقفشدهباشند و سپس تا تقریبا یک میلیون سال بعد از آن، باید انبساط کیهان بیآنکه در آن چندان حادثهای رخدادهباشد، ادامهیافتهباشد و سرانجام پس از اینکه یک بار حرارت به اندازة چندهزار درجهای پایین آمد، آنگاه باید الکترونها و هسته که دیگر فاقد انرژی کافی برای غلبه بر جاذبه الکترومغناطیسی بین خودشان میشوند، شروع به ترکیب با یکدیگر و تشکیل اتمها کردهباشند».(10)
مراحل ششگانة مهبانگ در قرآن
در مورد دومین دستاورد مهبانگ، (مراحل ششگانة آفرینش کیهان) قرآن کریم نیز با تأکید بر آفرینش کیهان در شش روز(دوره ـ مرحله) صراحتدارد و در هفت آیه این موضوع را گوشزد میکند. مثال:
ان ربکماللهالذی خلقالسموات والارض فی سته ایام ثماستوی علیالعرش(اعراف: 54 و یونس: 3)
همانا پروردگارتان کسیاست که آسمانها و زمین را در شش دوره آفرید سپس بر عرش چیرهگشت.
قرآن کریم در آیات مربوط به مراحل ششگانه، این مراحل را شرح نداده ولی از آنجا که خداوند به صراحت یادکرده که ما در قرآن هیچ چیز را فرونگذاشته و از قلم نیانداختهایم، بلکه همه چیز را در آن گردآوردهایم، با یاریجستن از او و هدایت او، یافتیم و به پاس چنین هدایتی شکر او را بجایآوردیم. سورة اعلی پاسخگوی نیاز ما در این مقام بود. در این سوره خداوند سبحان مراحل ششگانهای را که برای خلقت کائنات قائل شده است، بیان میدارد:
«سبّحاسمربکالاعلی، الّذیخلقفسوّی،والّذیقدّر فهدی والّذیاخرجالمرعیفجعله غثاءٌاحوی».
ترجمه: ای پیامبر تسبیح کن نام پروردگارت را که برتراست. کسی که « خلق »کرد، پس «تسویه» نمود. کسی که « تقدیر » کرد، پس « هدایت » نمود. کسی که گیاه سبز را(از زمین) بیرون آورد، پس آن را به خاشاک تیره مبدلساخت(و به زمین برگرداند).
در این سوره چرا و برای چه خداوند پیامبرش را امر به تسبیح و تنزیه میکند و آنهم از طریق اسم او؟ بدیهی است که موضوع مهمی را میخواهد یادآورشود که مربوط به «اسم» اوست و آن چیزی جز خلقت کائنات نیست. نام خداوندگار بلندمرتبهای که اهل دل، با مقام و نقش «اسم» او در خلق و ایجاد کائنات، هم در قرآن و هم در دعاها همواره مواجهشدهاند، چنانکه از دعای نور آوردیم.
خداوند کریم پس از امر به تسبیح، مراحل ششگانة آفرینش را باز میگوید؛یعنی اینکه به این دلایل مهم، باید خداوند را تسبیح کرد: خلق فسوی ـ قدر فهدی ـ اخرج المرعی فجعله غثاء احوی.
روشنگری در مورد مراحل ششگانه:
1و2- خلق و تسویه: حضرت علی علیهالسلام دربارة این دو مرحله میفرماید: طبق فرمانش تمام گشت خلقت او… (اشاره به کن وجودی دارد) پس کجیهای اشیاء را راست گردانید و حدودشان را واضح و روشن قرارداد.(11)
مرحلة تسویه، مرحلة طراحی و سازماندهی است. میدانیم که هر پروژهای با بررسی تمام جوانب، ابتدا طراحی میشود و سپس برنامهریزی و پس از آن بهاجرادرمیآید. خداوند کریم پروژة آفرینش را در مرحلة تسویه، طراحی میکند.
3- تقدیر یا مرحلة اندازهگذاری برای آفرینش: یعنی تعیین اندازههای ویژه و حدود معین در ذات و صفات و افعال اشیاء، که از آن حدود و اندازهها خارج نشوند و تجهیز آنها به اندازههایی که مناسب آنهاست.(12)
4- هدایت: یعنی اشیاء با هدایت ربانی تکوینی به سوی آنچه که برای آنها تقدیرشده، و به نحوی که تقدیرشده، به سیروسلوک بپردازند.(13) در این زمینه، خداوند بهگونهای جداگانه آیهای کارساز دارد:
الاّیسجدوا للهالذی یخرج الخبأ فیالسّموات والارض(نمل: 25)
ترجمه: آیا سجدهنمیکنند برای خداوندی که بیرون میآورد پنهانی را در آسمانهاوزمین(کیهان)
یعنی این کار خداوند آنچنان ارزشمند است که باید برای آن بر خداوند سجدهکرد.
5 و 6 ـ متأسفانه حتی تفاسیر جامع و معتبری چون «المیزان» و «مجمعالبیان» در مورد آیات «الذی اخرجالمرعی فجعله غثاءً احوی» ساکت ماندهاند و تنها همان معنای ظاهری را توضیح مختصری دادهاند. درصورتیکه معنای تفسیر پردهبردای از بطون مختلف قرآن و یافتن بطنهای دیگر است. مسلم است که این دو آیه نیز به روش سه آیة پیش از خود، به خلق و ایجاد مربوط و پیوستهاست.
بنابراین با تدبر در این آیات، در ورای معنای ظاهری این کلمات، یعنی کسیکه گیاه را رویانید، پس آن را به خاکوخاشاک تیره تبدیل کرد، میتوانیم معناهای کلیتری را بیابیم. در اینجا به سه مورد کلی اشاره میشود:
یکی، مطلق چیزی را از درون چیز دیگری بیرون کشیدن و موجود تازهای ایجاد کردن است؛ که جز خداوند متعال کسی قادر به چنین کاری نیست. و سپس ایجاد تغییرات و حالات مختلف در موجود تازه، به نحوی که آن را از صورت اولیه کاملاٌ خارج کرده و به صورتی دیگر درمیآورد.
به عبارت دیگر، خداوند سبحان با ایجاد تغییر در اجزاء اشیاء، به تغییر در ماهیات آنها میپردازد و از جماد، گیاه به وجود میآورد. و سپس با ایجاد تغییری مجدد در اجزای موجود تازه، به تغییر در اعراض میپردازد و طراوت و رنگ علف تازه را از آن میگیرد و به «خاشاک تیره» که جزء جمادات است مبدل میسازد.
دوم، خداوند سبحان میخواهد با این کلمات بسیار سادة «اخرج المرعی فجعله غثاءً احوی» به ما بگوید در این مرحله شرایط بهوجودآمدن گیاه و دیگرجانداران را که همانا وجود نور، اکسیژن، آب و دیگر مواد است، فراهم آورده و باز با تغییر شرایط محیط از طریق ماده، در کار خشکوظلمانیکردن پدیدههاست. پروردگار سبحان، بدین ترتیب میخواهد تفهیم کند که همه چیز در تغییر و تحول است جز ذات او که ثابت و لایتغیر است و همه چیز رو به تیرگی میرود جز او که نور آسمانها و زمین است.
سوم، خداوند کریم پس از خلق کائنات از خلق و بدع دستنکشیده و دائما به ایجاد و تغییر میپردازد و به قول خودش « کل یوم هو فی شأن » و کیهان و ما فیها را چه ستارگان عظیم، چه گیاهان، چه جانوران، چه جنها، و چه انسانها را همواره و هر روزه زنده میکند و میمیراند و بدین منوال رو به تکامل و توسعه بهپیشمیبرد. مگر او خود نمیگوید که او «یبدء و یعید» و «فعال لمایرید» است؟
در پایان این بخش، به منطور آگاهی بیشتر بر حقایق قرآنی، توجه و غور در آیات زیر، بسیار بجا و شایسته خواهدبود:
ءانتم اشد خلقاً امالسًماء بنیها، رفع سمکها فسویها، و اغطش لیلها و اخرج ضحیها، والارض بعد ذلک دحیها، اخرج منها ماءها و مرعیها، والجبال ارسیها(نازعات: آیات 27 تا 33)
ترجمه:(ای جماعت جنوانس) آیا آفرینش شما استوارتر و محکمتر است یا بنای کیهان؟ بالای آن را بلند گردانید، پس آن را درستکرد و بیاراست. تیرگی آن را تاریکگردانید، و روشنایی آن را بیرون آورد. و پس از آن زمین را بگسترانید. آب و گیاه آن را از آن بیرون آورد. و کوهها را برافراشت.
مقایسه و روشنگری:
حال مراحل ششگانة اصل « مهبانگ » را با مراحل ششگانة خلقت که قرآن بیان کردهاست، مقایسه میکنیم:
مرحلة اول، مرحلة انفحار اولیه یا مهبانگ = « خلق »: و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون.
مرحلة دوم، تا یک میلیون سال پس از مهبانگ = « تسویه » یا طراحی و سازماندهی کیهان ( چگونگی آن بر دانشمندان پوشیدهاست. )
نکته: اگر کشفیات cobe در نوابر 1989 مشخص نکرده بود که برخلاف نظر قبلی دانشمندان، پس از انفجار اولیه، تشعشعات مولده از هر نوع به طور منظم و طی یک میلیون سال در تمام جهات و بدون هیچگونه ناآرامی و واکنش خشونتآمیزی منتشر شده است، نمیتوانستیم مرحلة دوم را زیر عنوان مرحلة « تسویه » نامگذاری کنیم، زیرا تسویه با ناآرامی و انفجار منافات دارد.
مرحلة سوم، تا یک میلیارد سال پس از مهبانگ = « تقدیر » یا اندازهگذاری برای کیهان. دانشمندان از این مرحله هیچ اطلاعی ندارند.
مرحلة چهارم، تا دو میلیارد سال پس از مهبانگ = « هدایت » یا شکلگیری کهکشانها و بهوجودآمدن منابع عظیم انرژی و نور و سیردادن آنها به جهان پیدا.
همانگونه که گفتهشد، اخترنماها در این مرحله ایجاد شدهاند و جالب است که بدانیم دانشمندان به این منابع عظیم انرژی و نور، فانوس کیهانی لقبدادهاند. یعنی همانگونه که فانوس دریایی « هدایتگر » کشتیهاست، فانوس کیهانی نیز « هدایتگر » سایر اجزاء کیهان میتواند باشد.
مرحلة پنجم، تا پنج میلیارد سال پس از مهبانگ = اخرجالمرعی. (سیر صعودی اجزاء کیهان)
خداوند شرایط پدید آمدن حیات(گیاهی) را فراهم نمود. کهکشانهای ساطع کننده تشعشعات و ذرات و کهکشانهای فعال بهوجودآمدند و ذرات به جنبوجوش درآمدند. همه چیز رو به تکامل و توسعه رفت.
مرحلة ششم، تا پانزده میلیارد سال پس از مهبانگ = ایجاد تغییرات مجدد در کائنات و تبدیلکردن اجزاء کیهان به موادی خشک و تیره = فجعله غثاء احوی. (سیر نزولی اجزاء کیهان)
اجزاء کیهان مانند کهکشانها و ستارگانشان که سیال و درخشنده بودند، طی چندین میلیارد سال، هم سیال بودن آنها را از آنها میگیرد و هم درخشندگی آنها را. به نحوی که به موادی خشک و تیره مبدل میگردند.(مرگ ستارگان)
همان گونه که گفته شد، در جهان هستی اساساً و عمدتاً ماده در کار ظلمانی ساختن کائنات است و دائماٌ کهکشانهای سیاه را بهوجود میآورد.
نکته: البته نباید از نظر دور داشت که مراحل ششگانة آفرینش را که قرآن بیانکرده، ویژة کیهان نیست، بلکه گیاهان، جانوران، انسانها، و جنها را نیز شامل میشود و همة آنها از این مراحل گذر میکنند. مثلاً اخرج المرعای یک انسان، زایش، جوانی و شادابی اوست و غثاءً احوای او، پیری، مرگ، و پوسیدن جسم اوست.
در مورد سومین دستاورد مهبانگ، یعنی ‹عظمت و گسترش روزافزون کیهان›، خداوند کریم در شش آیه پس از بیان آفرینش کیهان،(در پنج آیه پس از «فی سته ایام») عبارت «ثماستوی علیالعرش» را بیان داشتهاست؛ و در یک آیه(آیة 5 سورة طة که در بالا آمد): «الرحمن علیالعرشاستوی» را.
با خواندن این آیات، به راحتی نمیتوان پیام این آیات را درککرد، زیرا همواره این پرسشها در ذهن شکلمیگیرد:
1. چرا خداوند «ثم» را به کارگرفته که نشان از گذشت مدتی طولانی دارد؟
2. چرا خداوند میفرماید «بر عرش مستولیشد، فائقآمد و رامکرد آن را»؟ مگر خداوند پیش از آن بر عرش استیلایی نداشته؟
3. آیا روند آفرینش کیهان با پدیدههایی که نشان از ناپایداری داشته، رودررو بودهاست که خداوند با چنین جملهای از مرحلة پایانی آفرینش یادکردهاست؟
بسیاری از مترجمان و شارحان قرآن کریم چون نمیتوانند چنین جملهای را بهدرستی ترجمهوشرحکنند، به نحوی از کنار آیه میگذرند؛ مثلا مینویسند«سپس به عرش پرداخت»، و برخی تفسیرها همچون تفسیر المیزان مفصلا به آن میپردازند ولی بیشتر به حاشیه میروند و در برخی موارد به موضوع نیز نزدیک میشوند، ولی بازهم نمیتوانند از پس فهم آن برایند؛ واقعاً هم که سخت است.
خداوند برای عرش ارزش و ارج زیادی قائل است. بهگونهای که از آن با عنوانهای کریم، مجید، و بویژه «عظیم» یادکرده و خود را با عنوان رب و یا رحمن برای عرش متصف میکند. عرش در لغت به معنی سایبان و تخت است. چون کلمة عرش به معنی احاطة علمی و ایجادی خداوند بر تمام آفرینش است، پس استیلاء خداوند بر عرش به معنی تسلط اوست بر تمام جهان آفرینش. (14)
خداوند، در پس هر واژهای که بهکارمیگیرد، هدایتی را برای بندگانش درنظردارد؛ که باید به کشف آن نائلآییم. ولی با همة پژوهشهایی که انجامشد، متأسفانه فهم جمله ثماستویعلیالعرش، همواره در هالهای از ابهام باقیماندهبود. و نهتنها که این عبارت، بلکه مفهوم خود عرش ناشناختهبود؛ زیرا اگر معنای آن روشن بود نیازی به اینهمه تفسیرهای مختلف از آن نمیشد که در بالا آمد. اما هنگامی که مقالهای را با عنوان «نگاهی به تکامل ساختار کیهان» خواندم، متوجهشدم بازهم یافتههای کیهانشناختی به کمک فهم برخی آیات کیهانشناسانة کلامالله مجید آمده و به پرسشها پاسخ مناسبی دادهاست. باآوردن بخشی از مقاله، به روند توسعه و نیز واپسین مرحلة آفرینش کیهان(ثماستویعلیالعرش) از منظر کیهانشناسی توجهکنید:
«… تاریخ کیهان با تورم آغاز شدهاست، انبساطی کیهانی که… کیهان را به مکانی بیشکل بدلساخت.
ـ جهان بیشکلوساختار بود. پس از آن، تورم، کیهان را آکنده از تابشهای تقریبا همسان ساخت.
ـ در مرحلة بعد از آن، تابش بهطور کاملا تصادفی از مکانی به مکانی دیگر تغییر یافت و از لحاظ ریاضی میتوان گفت این تغییرات چنان تصادفی بود که تصادفیتر از آن امکان نداشت.»
ترجمه: و او کسی است که کیهان را در شش مرحله آفرید و عرشش بر آب بود.
بنابراین خداوند نیز با جملة «و عرشش بر آب بود»، که به مثال بیشتر شباهت دارد تا به واقعیت، یکی از ناپایدارترین و بیشکلترین چیزها(آب) را برای ناپایدار نشاندادن کیهان در آن مقطع زمانی نام میبرد. همانگونه که مردم نیز میگویند زندگی فلانی بر آب است. یعنی بسیار ناپایدار و متزلزل است.
تصور اینکه عرش با آن عظمت و سنگینی و نورعظیمبودن، واقعاً بر آب بودهباشد، توهین به عرش الهی است زیرا که ‹عرش› خداوند مصدر جهان پیدا بوده، و ‹آب›، که یکی از اجزاء زمین، و زمین که خود یکی از اجزاء جهان پیدا، و جهان پیدا که خود چهاردرصد کیهان است، نمیتواند حامل یا نگهدار عرش باشد.
نکته: خداوند در هفت آیه بر مراحل ششگانة آفرینش تأکید میورزد، و پنج آیه از این هفت آیه دارای ‹ثم استوی علیالعرش› است؛ و تنها در آیهای که در بالا آوردهشد، به ‹بر آب بودن عرش› در آن زمان اشارهدارد؛ که نه مورد تأکید است و نه موضوعی پاینده، بلکه خداوند با مثالی که در این آیه آورده، و با واژة ‹کان›، هم میخواهد بگوید زمانی، عرش برآب(متزلزل) بوده و هم میخواهد بگوید که این تزلزل مرحلهای اصلی از آفرینش نبوده، و نبایستی ادامه میداشته، و در پنج آیة دیگر گفته است که این تزلزل پس از گذشت زمانی دراز، مهارشدهاست.
(ثماستوی علیالعرش) با همة کوتاهی آموزههای بسیاری در خود دارد:
ـ «عرش» که با عبارتهای «ربالعرشالعظیم» و «ربالنورالعظیم» وصفشده، نتیجة تجلییافتن ذرهای از نور وجود خداوند است.
ـ عرش آنقدر عظمت داشته و تا آن اندازه پرتلاطم و پرجوشوخروش بوده که تنها دانشمندان توانستهاند از سویی عظمت، و از سوی دیگر بسیارناپایداربودن آن را کشفکنند.
ـ رهاگذاشتن انرژی عرش برای ساختوساز جهان پیدا(سمواتوالارض) ضروری بوده و نیازی نبوده که خداوند پیش از پایان یافتن آفرینش آسمانهای هفگانه همراه با محتوایشان، انرژی عرش را دربندکند. سؤالی اندیشهبرانگیز:
درحالی که نور عرش که با یک درجه تنزل و تجلی برای این جهان، چنین قدرتی را داشته و دارد، پس اصل نور الهی چه عظمت و ابهتی دارد؟!
خداوند از شکل ناپایدار دیگری که گاز، دود یا بخار باشد، زیر عنوان «دخان» برای چنین مرحلهای در سورة فصلت(آیة 11) یادکرده و به واقعیتی اشاره دارد که ادامة مقاله به آن پرداختهاست:
«… به زبان کیهانشناسی گفتهمیشود که جهانی را که ما امروز به این صورت میشناسیم(مجموعهای از اجرام که توسط گسترة بسیار وسیعی از فضا از یکدیگر جداشدهاند.) از تحولات نسبتاً جدید محسوب میشود. اخیراً از این گونه آرایشها بهگونهای روشمند، نقشهبرداری شدهاست. ماده از چندین میلیارد سال پیش تسلط خود را بر شتاب کیهانی ازدستدادهاست.»(15)
«آیا جهان هستی روزی در جریان «فروپاشی بزرگ»(Big Crunch) از هم فرو خواهد پاشید؟… یا در «سراشیبیبزرگ»(Big Tip) به ذرات ریز تبدیل خواهد شد؟(در مقالة مهنورد در قرآن به این دو پرسش از دیدگاه قرآن پاسخدادهشدهاست. ـ نگارنده) پاسخ به این پرسشها به نظرمیرسد که در ویژگیهای شکل تاریکی از انرژی نهفته باشد که طی 6 تا 7 میلیارد سال گذشته درحال تحتتأثیرقراردادن جهان هستی بودهاست… محققان میگویند که اسرار نهفته پیرامون انرژی تاریک هنوز هم آنها را با شگفتی و نوعی سردرگمی مواجهمیسازد. با این حال مطالعات متعدد انجام شده طی یک سال گذشته سند گویایی بر ایفای نقش «پدال گاز کیهانی» توسط انرژی تاریک است.
«محققانی از بریتانیا، آلمان و ایالات متحده، نتایج مطالعات گستردة خود را بر روی گاز داغ احاطهکنندة خوشههای کیهانی بیکران کهکشانها را اعلامکردند… که بتوانند میزان انرژی تاریک نهفته درجهان هستی را براورد کرده و آن را با دیگر اشکال ماده و انرژی مقایسهکنند… آیا مقدار انرژی تاریک با گذشت زمان تغییر میکند؟ پاسخ این سؤال کلید اصلی برای تعیین ماهیت انرژی تاریک بهشمارمیرود… چنانچه مقدار انرژی تاریک با گذشت زمان ثابت باقی بماند، در آن صورت میتوان مدعیشد که جهان با نرخ فزایندهای به رشد و گسترش خویش ادامهخواهدداد… اگر قرار باشد که مقدار انرژی تاریک با گذشت زمان تغییرکند، در آن صورت میتوان انتظارداشت که با کاستهشدن از مقدار انرژی تاریک یک بار دیگر این فرصت در اختیار گرانش قرارگیرد تا بر جهان هستی مسلطگردیده و آن را برانگیزاند تا با تندادن به «فروپاشی بزرگ» کاملا از هم متلاشی شود».
کیهانشناسان میپرسند: آیا اندازة انرژی تاریک با گذر زمان تغییرمیکند؟
پاسخ بدیهی: چون کیهانشناسان نمیدانند که انرژی تاریک چیست، میخواهند از راه تغییر اندازة آن به چیستی آن پیببرند؛ و این درحالی است که دچار دور و تسلسل میگردند. زیرا اگر می دانستند که عرش(انرژی تاریک) خود کانون گرانش است و با مهارشدن آن،(ثماستوی علیالعرش) سرعت گسترش افزونشدهاست، نمیگفتند: ‹اگر با گذشت زمان تغییرکند، و از آن کاستهشود، بار دیگر این فرصت در اختیار گرانش قرارمیگیرد، تا بر جهان هستی مسلطشود›.
اگر از انرژی تاریک یا انرژی عرش کاستهشود، بر گستردگی و سرعت جهان پیدا افزودهخواهدشد و دانشمندان از آن بهرهای نمیبرند، بلکه تنها آنگاه ‹فروپاشی بزرگ› رخخواهدداد که خداوند انرژی تاریک را بر تمام کیهان مسلطکند.(البته این پاسخ بدیهی نیز بر آیات قرآن استوار است)
پاسخ قرآن: وعنده مفاتحالغیب لایعلمها الاهو(انعام: 59)
ترجمه: و نزد اوست کلیدهای جهان پنهان که کسی جز او آن را نمیداند.
عالم غیب، در زبان کیهانشناسان ‹انرژی تاریک› و ‹مادة تاریک› عنوانگرفتهاست. با توجه به روش واژهگزینی قرآن کریم که بسیار دقیق است، اگر مقدر بود ماهیت جهان پنهان برای همیشه غیرقابل شناخت باقی بماند، آیه باید چنین میبود: «لن یعلمها الا هو». چنانکه چون پذیرش نور مستقیم الهی برای مردمان و آنچه مادی است، غیرممکن است، به پیامبر برگزیدهاش فرمود: «لن ترانی».
از سوی دیگر آیهای یگانه، نسبتاً شگفتانگیز و اندیشهبرانگیزی وجوددارد که ذهن هرانسان کنجکاوی را بویژه در این زمینه به خود مشغولمیکند:
الاّیسجدوا للهالذی یخرجالخباً فیالسمواتوالارض و یعلم ما تخفون و ما تعلنون الله لااله الاّهو ربّالعرشالعظیم(نمل: 25،26)(این دو آیه دارای سجدة واجبه است.)
ترجمه: که سجدهنمیکنید برای خداوندی که بیرون میآورد پنهانی را در آسمانوزمین(کیهان) و میداند آنچه را که پنهان میکنید و آنچه را که آشکارمیسازید. خداوند، نیست خدایی جز او که پروردگار عرش بسیاربسیاربزرگ است.
از نظر قرائت، این دو آیه باید باهم خواندهشوند و یک سجده برای آنها واجب است. و نکتهای که در این دو آیه نهفته، آن است که آیة مربوط به عرش خداوند که منبع خزائن غیب الهی، برای ساختوسازهای کیهانی است(به مصداق آیههای: ولله خزائنالسمواتالارض ـ منافقون: 7 و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ماننزله الابقدر معلوم ـ حجر:21) درست پس از آیهای آمده که در آن گفتهشده، خداوندی که بیرون آورندة پنهانی در کیهان است، به این دلیل بسیارمهم شایستگی آن را دارد و باید که بر او سجدهکنید. و میبینیم که چه رابطة تنگاتنگ قرآنی برای ‹آشکارسازی› در کیهان و ‹عرش خداوندی› وجوددارد؛ و تا چه اندازه این موضوع برای خداوند اهمیت دارد، که میگوید به این دلیل بر من سجدهکنید.
بنابراین، از آنجا که از ویژگیهای مادة اولیهای که کیهان از آن ساختهشده، بسیارناپایداربودن اولیه، نوری یا ذرهای بودن، تراکم بسیارزیاد، جرم بسیاربالا، و گازیشکلبودن(وهی دخان) است؛ و همة اینها در مورد عرش خداوند نیز صادق است، پس اخترفیریکدانان با پژوهشهای خود پیرامون این ویژگیهای قرآنی، ممکناست بتوانند تا اندازهای به ماهیت انرژی تاریک پیببرند.
++++++ ====== ++++++
« استنادکردن به نوعی انرژی تاریک و ناشناخته با خواص جذبی دفعی آشکار بهنظرمیرسد که پاسخ درستی به ابهامات موجود باشد؛ اما اینکه این انرژی چگونه با اکتشافات فیزیکدانان درباره نیروهای موجود در طبیعت و ذرات درون اتمی مرتبط با آنها تعامل برقرارمیکنند، معمایی است که همچنان بیپاسخ باقیماندهاست. انرژی تاریک در واقع میتواند همان ثابت کیهانشناختی اینشتین باشد. آن انرژی میتواند حوزة کوانتومید ویژهای متشکل از ذرات ریز اتر باشد؛ یا میتواند نمود عینی جدیدی از خود جاذبه باشد».
«در ماه فوریه(2004) یک تیم تحقیقاتی از «مؤسسة فضائی علوم تلسکوپی» اقدام به انتشار نتایج مشاهدات تلسکوپ فضایی هابل در مورد محدودهای از فواصل و بازههای زمانی در تاریخ جهان هستی کرد. آنها موفق به تخمین مدت زمانی شدهبودند که از بروز یک تغییر عمده در جهان هستی میگذرد: بله، حدود شش میلیارد سال از زمانی که کاهش نرخ انبساط در پهنه گیتی جای خود را به یک شتاب فزاینده داد، میگذرد. نقطة عطفی که اصطلاحا از آن به عنوان (Big Jerk)«تحول بزرگ» یادمیشود.»
یاداوری: با تشکر از مترجم محترمی که این مقالة وزین را ترجمهکردهاست، «تحول بزرگ» ترجمة مناسبی برای jerk نیست. در فرهنگ لغات اکسفورد به معنای «ناگهانی هلدادن» نیز آمدهاست که این مفهوم با «کاهش نرخ انبساط کیهانی و شتاب فزاینده» بیشتر مناسبت دارد و میتوانیم آن را «گسیل بزرگ» ترجمه کنیم.
«گام بعدی تحقیق پیرامون این موضوع است که آیا مقدار انرژی تاریک با گذشت زمان تغییرمیکند؟ رایس رئیس مؤسسة یادشده و همکارانش موفق به دریافت مجوز زمانی بسیار خوبی برای مشاهدة مستقیم فضا با تلسکوپ فضائی هابل طی سال آینده برای بهدستآوردن اطلاعات بیشتر پیرامون نوع رفتار انرژی تاریک شدند… کشف انرژی تاریک باعث شده است تا محققان عصر ما با پیچیدهترین و اسرارآمیزترین معضل در تمام تاریخ علم روبهرو شوند.» (16)
باتوجهبه خلاصة مقالة بالا، بویژه بخشهایی که زیر آنها خطکشی شد،:
ثماستویعلیالعرش مبین آن است که انرژی تاریک که از فرط سنگینی و گرانش موجب گسترش بیرویهای شدهبود، هنگامی به زیر سلطه درامد که «اندازة مواد قابل گسترش» جهان پیدا به حد قابلقبولی رسیدهبود. از سوی دیگر این محدودشدن انرژی تاریک موجب شد که گرانش جذبی نسبت به گذشته کمتر شده و «شتاب گسترش» جهان پیدا افزایش یابد.
این رخداد در حدود 7/6 میلیارد سال پیش رخدادهاست. اگر کیهان 7/13 میلیارد سال(طبق محاسبههای تازه) عمر داشتهباشد، پس دورة ناپایداری هفت میلیارد سال پس از آغاز آفرینش طولکشیده؛ و اگر دورة شکلگیری کیهان را همانگونه که مهبانگ بیان داشته پنج میلیارد سال بدانیم، پس دوره ‹ثماستوی علیالعرش› دو میلیارد سال به درازا کشیدهاست.
این مطلب نیز قابلتوجهاست: «پیش از سال 1998 کیهانشناسان از اختلافهایی که در محاسبه سن، چگالی، و تراکم کیهان بروزمیکرد، دچار مشکل بودند. اما پدیدة شتاب، همه چیز را با یکدیگر سازگار کرد. این پدیده، یکی از مفهومهای کلیدی بسیار مهم است… اکنون پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که زمان پرداختن به پرسشهای عمیقتر همانند دلیل شتاب(روزافزون) کیهانی فرارسیدهاست».(17)
همانگونه که شرح آن گذشت، پدیدة شتاب و دلیل گسترش روزافزون آن با بهرهگیری از دادههای کیهانشناختی، در ‹ثم استوی علیالعرش› نهفته است.
عظمت و شکوه کیهان
الف ـ کیهانشناسی قرآنی:
فللهالحمد ربالسّموات و ربّالارض ربّالعالمین و لهالکبریاء فی السّموات والارض و هوالعزیز الحکیم(احقاف: 37)
ترجمه: پس سپاس از آن خداست؛ پروردگار آسمانها و پروردگار زمین(کهکشانها) پروردگار جهانیان، و از آن اوست بزرگی و بزرگواری در آسمانهاوزمین(کیهان) و او بسیاربزرگوار و بسیارحکمتدان است.
لخلقالسموات والارض اکبر من خلقالناس ولکن اکثرالناس لایعلمون(مؤمن:57)
ترجمه: تاکید میکنیم(لام بر سر خلق علامت تاکید است.) که آفرینش کیهان از عظمت و بزرگی بسیارزیادی برخورداراست نسبت به آفرینش مردم (جن و انس با همة اهمیتی که دارند.) ولی اکثر مردم (به دلیل ناآگاهی از آفرینش کیهان) به این مهم پینبردهاند.
فسبح باسم ربکالعظیم فلا اقسم بمواقع النجوم و انه لقسم لو تعلمون عظیم (واقعه: 72 ، 73)
ترجمه: پس تسبیحگوی نام پروردگار بسیارباعظمتت را. پس سوگند به جایگاههای ستارگان و همانا که این سوگند، سوگند بسیاربزرگی است، اگر که بدانید!!
وسع کرسیهالسمواتوالارض ولایؤده حفظهما و هوالعلیالعظیم(بقره: 255)
ترجمه: جایگاه آسمانهاوزمین(کیهان) او بسیاربسیارگستردهاست و نگاهداری آن بر او دشوار نیست و او بسیاربسیاربلندمرتبه و بسیاربسیارباشکوهوجلال است.
ءانتم اشد خلقاً امالسّماء بناها(نازعات: 27)
ترجمه: آیا آفرینش شما(ای جماعت جن و انس) استوارتر و محکمتر است یا بنای کیهان؟
ب ـ دستاوردهای کیهانشناسی:
1. ما در سیارهای زندگیمیکنیم که دربرابر شگفتیوشکوه کیهان، بسیاربسیارکوچک مینماید و زمین عضو منظومة شمسی است.
2. منظومه شمسی در یکی از بازوهای کهکشان مارپیچی(درستش ‹حلزونی› است ـ نگارنده) بزرگ، بهنام راه شیری قرارگرفته که به صوت نواری نقرهفام در آسمان شب دیدهمیشود.
3. کهکشان راه شیری بیش از صد میلیارد ستاره همچون خورشید دارد.
4. در ورای کهکشان راه شیری میلیاردها کهکشان دیگر، به اشکال مختلف در فضای کیهان پراکندهاند.
5. بیشتر کهکشانها در خوشههایی گردهمآمدهاند. راه شیری عضو یک خوشه از کهکشانهاست. قطر خوشههای بزرگ از مرتبة ده میلیون سال نوری است.
6. این خوشهها خود عضو ابرخوشهها یا خوشههای بزرگتر هستند که برخی دهها هزار کهکشان را درخودجایدادهاند.
7. مجموعة ابرخوشهها، خود خوشههای بزرگتر را تشکیل میدهند که آنها را ابرابرخوشه مینامند.(18)
این هفت مورد که عظمت و شکوه تنها بخشی از کیهان (جهان پیدا)را بازگومیکند، نمونهای کوچک از کارهای بزرگیاست که خداوند در آفرینش انجام دادهاست. کارهای بزرگ پروردگار را نباید تنها در جهان بزرگها(کیهان) بیابیم بلکه باید در جهان کوچکها یعنی در آن آفریدههایی که هیچ چیزشان به چشم سر درنمیآید: در عالم ذرات، در جهان نور و کوانتم، در ژن، در دی. ان. آ.، در کلونینگ(شبیهسازی)، و… نیز جستوجوکنیم.
اما اکنون شایسته و بجاست که بیاییم و در این بزرگی و شکوه اندیشهکنیم. حتی اگر شده برای چندلحظهای. شاید به بزرگی و عظمت خداوند تا اندازهای که مغز کوچکمان گنجایش دارد، پیببریم:
ان فی خلقالسموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولیالالباب. الذین یذکرونالله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم و یتفکرون فی خلقالسموات والارض. ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذابالنار(نساء: 190 و 191)
ترجمه: همانا در آفرینش کیهان و اختلاف شبوروز نشانههایی برای اهل خرد است. آنان که خداوند را چه ایستاده، چه نشسته، چه خوابیده یادمیکنند و در آفرینش کیهان میاندیشند و میگویند پروردگارا! این کیهان باعظمت را بیهوده نیافریدهای. تو پاک و منزهی. پس، از شکنجة آتش ما را بازدار.
هفت مورد را با توجه به آیههایی که در بالا آوردیم، دوباره مرورکنیم:
ـ این عظمت تنها مربوط به آن چیزی است که کیهانشناسان از طریق تلسکوپها و ماهوارهها بدان آگاهی یافتهاند.
ـ همة آن چیزهایی را که کیهانشناسان یافتهاند، تنها چهاردرصد!! کل کیهان است که وزن آن را دانستهاند؛ ولی نودوششدرصد آن را نمیبینند و هنوز به ساختار آن پینبردهاند.
ـ همة این پیداها و ناپیداها تنها ذرّة ناچیزی از نور وجود او بوده که با مشیت و خواستش زینت ظهور یافته است!!!… وه که چه عظمتی دارد این الله!!!
انی کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف فخلقتالخلق(حدیث قدسی)
من گنجی پنهانی بودم. دوست داشتم شناختهشوم، پس آفریدگان را آفریدم.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دمزد عشق پیداشد و آتش به همه عالم زد
انسانی نمادین میگوید:
خداوندا تو یاور منی، ای آسمان تو خانة منی، ای زمین تو تکیهگاه منی، ای باران ببار و بشورانم، ای آفتاب بتاب و بسوزانم، و تو ای باد ذرات خاکستر وجودم را در فضا پراکندهساز تا به ژرفای کهکشانهایی که سالهای نوری از ما بدورند، راهیابم و با ستارگانشان بیامیزم. آنگاه بزرگی را درخواهم یافت و عظمت خداوندی را.
وه! که انسان چهبزرگ میشود با رهایی و چهکوچک میگردد آنگاهکه در قفس است
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
فاطرالسّموات والارض انت ولیی فی الدنیا والآخره توفنی مسلماً و الحقنی بالصّالحین
تاریخ چاپ در روزنامة اطلاعات: 3/2/73
بازنویسی با تجدید نظر کلی: 30/3/83
احمد شماع زاده
بازگشتها
1.cobe مخفCosmic Background explorer به معنی ‹کاوشگر زمینه کیهانی› است.
2. روزنامة ابرار شمارة 1499 ـ13/10/72
3. هفتهنامة ایتالیایی پانوراما 11/2/1990 مقالة «مینیبانگ»
4. الف: کهکشان به مجموعهای از چندصد میلیارد ستاره همچون خورشید اطلاق میگردد که در آسمان شب همچون ذرات کاه که در جاده پاشیده باشند، از زمین به چشم میآیند و از اینرو آن را کهکشان نامیدهاند.
ب: کوازار مخفف دو واژة ‹کوازی› و ‹استلار› به معنی اخترنما میباشد. اخترنماها منابع عظیم نورانی با انرژی بسیار قوی و گستردگی بسیار زیاد هستند که نور آنها پس از عبور از طبقات تاریک کیهان، از زمین قابلمشاهدهاست.
5. اطلاعات علمی 1/9/1366 ص 10و 11
6. روزنامة شرق: 3/10/82
7. روزنامة شرق: 3/3/83
8. در دعاها میخوانیم: « اللهم ربالنورالعظیم… و هو ربالعرشالعظیم » از این دو وصف خداوند در کلام معصومین، نتیجه میگیریم که عرش الهی، خود، نور است و به مصداق «…و علیالعرشاستوی» عرش، بدون هیچ واسطهای به خدا پیوستهاست، پس نور وجود خداوند بر نور عرش بیواسطه چیره است. بنابراین، منظور از نورهای دوم در عبارتهای « نور نور» و «نور علی نور»، عرش الهی است.
9. ابراهیم ویکتوری ـ شگفتیهای جهان، صص 31، 47 و 69
10 تارخچة زمان ـ هاوکینگ، صص 145تا 147
11. نهجالبلاغه: خطبه 90 فرازهای 20 و 21
12. تفسیر المیزان ترجمه از متن عربی
13. همان
14. اصولکافی ج یک صص 174تا 177
15. شرق: 29/2/83
16. شرق: 19/3/83 مقالة ‹پیتر اسپاتس›
17. شرق: 29/2/83
18. ماهنامة دانشمند خرداد 1366
باتشکر خیلی خوب اموزنده وکامل بود