وبالنّجم هم یهتدون
(روش یافتن سیاهچاله)
در چند نوشته از جمله ‹افلایتدبرون القرآن› آوردهام که یک عرب بیابانگرد از آیة ‹وبالنّجم هم یهتدون› یک برداشت را دارد، و یک کیهانشناس، برداشت دیگری؛ و هردو درست است. مورد اول را همه میدانند و لابد تفاسیر نیز پر از این گونه برداشتهای ساده و سادهانگارانه است؛ ولی مورد دوم، نتیجة شناختی است که از قرآن کریم در طول عمر خود یافتهام؛ اما دلیلی عینی و علمی برای آن نداشتم، تا امروز که از کانال پنج تلویزیون فیلمی مستند زیر عنوان ‹مستند پنج› در مورد سیاهچالگان پخش میشد؛ و به دیدن آن نشستم. در بخشی از این فیلم آمدهبود: ‹از آنجا که سیاهچالهها از مرگ ستارگان بهوجودمیآیند، پس در طول عمر کیهان بایستی میلیونها سیاهچاله بهوجودآمده باشد؛ ولی ما جز تعداد انگشتشماری از آنها را نمییابیم. چرا؟ زیرا نوری از خود بروز نمیدهند تا دیدهشوند… ›
سپس یک کیهانشناس با چراغقوهای که در دست داشت، نور آن را بر چیزهایی که در تاریکی نسبی قرارداشتند افکند؛ در این حالت برخی چیزهایی که نور اندکی داشتند، ونیز یک حفرة سیاه نمایان شدند. وی به روشنگری پراخت و ادامهداد که: ‹روش یافتن سیاهچاله نیز همین است. اگر ستارهای مانند این چراغقوه در حالتی قرارگیرد که نور آن به سیاهچالهای تاباندهشود، آن سیاهچاله نمایان میشود. بدین ترتیب بود که راه یافتن سیاهچاله را پیداکردیم؛ و با تلسکوپی قوی پس از هشت سال توانستیم از این راه، سیاهچالهای را بیابیم.› کیهانشناس دیگری ظاهرشد و گفت: ‹پس، ستاره است که سیاهچاله را مینمایاند.› در اینجا بود که من به یاد آیة قرآن افتادم: ‹با ستاره است که آنان راهمییابند.› و نیز به یاد جملة خودم افتادم: ‹هم یک عرب بیابانگرد با ستاره راه مییابد، و هم یک کیهانشناس.›
البته راهیابی یک کیهانشناس، تنها به یافتن سیاهچاله پایان نمییابد؛ بلکه او باید بیندیشد که چگونه ستاره میتواند او را در موارد دیگر رهنمون شود. آیات قرآن کریم کاربردهای فراوان دارند و هرکس باید بتواند بر حسب پیشه، هنر، ذوق، اندیشه، و دانش خود بیشترین بهرهها را از آیات قرآنی ببرد؛ مثلاً در اینجا خود گفتهاست: ‹هم› یعنی ‹آنان› و همین که قرآن کلی سخنگفته، این معنی را میرساند که: ‹نباید کلام مرا محدود به آن کسانی کنید که در وهلة اول به ذهنتان میآید، بلکه قرآن من بسیار بزرگتر از آن است که تنها برای چیزهایی که شما میدانید، مثال بزند؛ بلکه رسالت من هدایت همة جامعههای انسانی است، و روی هر حرف و علامت من باید حساب کنید و مرا دستکم نگیرید، و آیات مرا فدای روانی ترجمههایتان و راحتی تفسیرهایتان نکنید، و… ›
وه که چه عظمتی دارد این قرآن!!!
جمعه ـ 1/8/83 ، هشتم رمضان 1425
نمونهای دیگر:
در نوشتة بالا اشارهای به تمامنشدن کار کیهانشناسان در تحققبخشیدن و یا بهرهبرداری از این آیه را آوردم؛ و امروز(جمعه: 29/8/83) که چهار هفته از آن روز میگذرد، این پیشبینی به وقوع پیوست:
باز هم روز جمعه، و برنامة ‹مستند 5› شبکة پنج سیما پیرامون کشف سیارهها، و از راه آنها، یافتن آثار زندگی در آنها در کهکشان راهشیری و دیگر کهکشانهاست: «… چون یافتن سیّاره کار سادهای نیست، برای یافتن سیّاره نباید دنبال سیّاره گشت، بلکه باید به دنبال ستاره بود؛ وقتی ستاره را یافتیم و دیدیم که تلوتلو میخورد، معلوم میشود که این ستاره، یک یا چند سیّاره را در اطراف خود دارد که به این حالت درامده… در کهکشان راه شیری میتوان میلیونها سیّاره را بدین ترتیب یافت». و گوینده ادامهمیدهد که: «ستاره مانند آینه عمل میکند که میتوانیم سیّارهها را در آن بیابیم… ما نبابد نسبت به وجود حیات در کیهان پیشداوری داشتهباشیم و به گمان خود عمل کنیم. همانگونه که ممکن است در جایی از زمین با نوعی زندگی روبهرو شویم که اصلاً فکرش را نمیکردیم، پس همین موضوع ممکن است در خارج از منظومة ما نیز رخدهد».
کیهانشناسان چهخوب دریافتهاند که پیشداوری تا چه اندازه گمراهکنندهاست؛ ای کاش مترجمین و مفسرین قرآن نیز این موضوع را نسبت به قرآن کریم در نظرمیگرفتند؛ و با پیشداوریهایشان موجب بدفهمی قرآن نمیشدند. ـ نمونهای دیگر:
امروز(جمعه: 23/11/83) مشغول وراندازی ماهنامههای نجوم چندسال پیش بودم که درشمارة 86 و 87 آن، با این عنوان برخورد کردم: «شکار کوتولههای قهوهای» با اینکه علاقة زیادی به خواندن آن نداشتم ولی مرا به یاد ‹وبالنجم هم یهتدون› انداخت. پیش خود گفتم نکند کیهانشناسان این کوتولهها را هم میخواهند با ‹ستارگان› به تور بیندازند؟ و بدین گونه بود که مقاله را خواندم و دیدم که درست است؛ و این آیه کارایی خود را هنوز حفظکرده و گویا این کارایی تمامی ندارد. بسمالله:
«کوتولههای قهوهای از اجرام عجیبوغریب آسمانیاند. نه سیارهاند، و نه ستاره. با این حال خواص مشترکی با هردوی آنها دارند. بنابر نظریههای ما، کوتولههای قهوهای، مانند ستارهها بر اثر رمبش گرانشی غبار و گاز در ابر میانستارهای بهوجودمیآیند. به بیان دیگر، در ابر میانستارهای ناحیهای که چگالی آن بیشتر از جاهای دیگر است، با نیروی گرانشی خود، دیگر قسمتها را به سمت خودمیکشد و باعث متراکمشدن ابر میشود. اما از طرف دیگر، جوّ کوتولههای قهوهای تا حدودی شبیه سیارههای گازی بزرگ است. جوّ آنها مانند جوّ چند غول گازی باشد که در منظومة شمسی یافتمیشوند… شکارچیان کوتولههای قهوهای، معمولاً یکی از سه روش زیر را بهکارمیبرند:
… بهترین مکان برای یافتن هرنوع جرم شبهستارهای جوان، ‹خوشة ستارهای باز› است».
سپس نویسنده، به بررسی و توضیح این روش میپردازد. و در مورد روش سوم(متأسفانه روش دوم گویا از قلم افتادهبود، که آن را نیافتم) مینویسد: «روش سوم برای شکار کوتولههای قهوهای، رفتن بهدنبال همدم کمنور ‹ستارههای واقعی› است. در این روش، کوتولة قهوهای با بررسی اثری که نیروی گرانش آن بهطور مؤثر بر مسیر ‹ستاره› میگذارد، کشفمیشود». نمونهای مشابه:
جمعه، دوم اردیبهشت 84 شبکة خبر:
از نوسانهای برخی ستارهها میتوان پیبرد که ستارهای عظیم به دور آن میچرخد. سیگنالهای حاصل از این نوسانها ما را به وجود سیارهها رهنمون میسازند و بدین ترتیب شمار و اندازة اجرام درگردش آن را میتوان محاسبهکرد.
… نور حاصله را تجزیه و تحلیل میکنند و ماهیت سیاره را مشخص میسازند.