1912: ارنست رادفورد هستة اتم را کشفمیکند.
1924: هایزنبرگ آلمانی و شرودینگر اتریشی و دیراک انگلیسی معادلات اصلی مکانیک کوانتم را بر پایه اصل عدم قطعیت میسازند.
1929: ادوین هابل آشکارمیسازد که کیهان در حال انبساط است.
1950: فرد هویل برواژة مهبانگ را میسازد و به کارمیبرد.
1965: ویلسون و پیزیاس میکروموج تابش زمینة کیهانی را کشف میکنند.
1981: الن گات نخستین نظریة تورم کیهانی را ارائهمیدهد.
1989: ماهواره Cobe یا کاوشگر زمینه کیهانی که در نوامبر 1989 از پایگاه وایندنبرگ کالیفرنیا به فضا پرتاب شده بود در آخرین روزهای این سال نظریه مهبانگ را تأیید و آن را به یک اصل کیهانشناسی تبدیل میکند.
نظریة نسبیت خاص اینشتین یا نظریة نسبیبودن زمان برای ناظرین مختلف یکی از اساسیترین دلایل اثبات بیزمانی برای خداونداست. زیرا او ناظرالناظرین است. آفریننده زمان و مکان(جای و گاه)است. پس فوق زمان است و زمان نمیتواند بر او بگذرد. این موضوع پاسخی است برای کسانی که چون خدا را خوب نشناخته و از ذات و صفات او آگاهی ندارند پرسشهایی را مطرح میکنند که فریب دهنده اند و برخی را گمراه میکنند. برای مثال میگویند اگر خداوند میدانست چنین میشود، چرا چنین کرد گویی از خداوند طلبکارند.
آیا آنان نمیدانند که خداوند قانون دارد و برطبق آن عمل میکند؟ آنگاه که خداوند میگوید اگر چنین کنی چنان میبینی یا میشوی، همه را میبیند و میگوید؛ نه اینکه پیشگویی کند؛پیشگویی درکار نیست. برای درک بهتر موضوع به دستاوردهای نسبیت خاص(از کتاب مفهوم نسبیت اینشتین نوشته برتراند راسل چاپ سوم سال 1340 ترجمة مرتضی طلوعی)روی میآوریم:
اندازهگیریهای فواصل و زمانها مستقیماً خواص اشیاء مورد اندازهگیری را فاش نمیکنند، بلکه روابط اشیاء مزبور را نسبت به “اندازهگیرنده” ظاهر میسازند. لذا آنچه که “مشاهده” میتواند برای ما در بارة جهان فیزیکی ظاهر سازد، مجملتر و خلاصهتر از آن است که ما تاکنون باورکردهبودیم. ص: 140
چون فواصل زمانی و مکانی نسبت به ناظرین مختلف متغیر است، میتوانیم کمیتی به نام فاصل (interval) را از آنها نتیجهگیری کنیم که برای همة ناظرین اندازهای ثابت و بیدگرگونی است. «فاصل» در تئوری نسبیت خاص به صورت زیر به دست میآید: مربع مسافت بین دو واقعه و مربع مسافتی را که نور میتواند در فاصلة زمانی بین آن دو واقعه سیرکند را معین میکنیم. سپس انداره کوچکتر به دست آمده را از اندازه بزرگتر کم میکنیم. نتیجه بهدست آمده مربع فاصل مابین آن دو واقعه است. که با جذرگرفتن، خود فاصل به دست میآید. فاصل برای همة ناظرین مقدار ثابتی است و مبین و نمایندة یک رابطة فیزیکی خالص و درستی مابین دو واقعه است که نه فاصله زمانی و نه فاصله مکانی به تنهایی شایستگی و کفایت چنین نمایندگی را ندارد.
هنگامی که فاصلة زمانی بین دو واقعه بیشتر ازمدتی است که برای سیر نور از محل یکی از آن وقایع تا محل دیگری لازم است، فاصل “شبیه زمان” است. و در عکس این حالت، فاصل “شبیه مکان” است. هنگامی که زمان بین دو واقعه درست مساوی مدت زمانی است که برای سیر نور از محل یک واقعه تا محل واقعة دیگر لازم است، فاصل صفر است. صص: 116و 117
در این زمینه به سخن قرآن کریم گوش هوش میسپاریم که در آیه پنج سوره سجده یک کار کیهانی را هزار سال زمینی براورد کرده است(الف سنه مما تعدون).
نکته ها:
- اگر ناظری(همچون پیامبر اکرم اسلام در شب معراج) در هفت لایه حلزون کیهانی سیر کند هرچه به سوی مرکز حلزون کیهانی پیش رود زمان کندتر میشود تا آنگاه که به مرکز حلزون رسد که در آنجا زمان صفر است.
- معراج از راه درهای کیهان که در قرآن کریم ابواب السماء و در دانش سیاهچاله نامیده میشوند انجام گرفته است. ولی هنوز کسی از چگونگی وقوع این سیروسفر آگاهی ندارد. احتمال میرود معراج جسمانی رسول اکرم بدین گونه رخ داده باشد که خداوند با ایجاد یک دالان(کانال) ویژه نیروی گریز از مرکز را برای ایشان به گونه ای استثنایی بی اثر کرده باشد. درغیر این صورت حتی سیر روحانی با وجود نیروی گریز از مرکز در لایه های کیهان شدنی نیست. زیرا سرعت روح همانند سرعت نور است و حتی معراج روحانی با وجود نیروی گریز از مرکز سالها به طول میانجامد.(موضوع جهانهای چندبعدی نیز در این زمینه میتواند مد نظر قرارگیرد.)
احمد شماع زاده 22/8/1391