دابةالارض، چیستی و چگاهی آن
واذا وقعالقول علیهم اخرجنا لهم دابّه منالارض تکلّمهم انّالنّاس بایاتنا لایوقنون
و هنگامی که وعدة الهی محقق شود جنبده ای از زمین برانگیزیم که با آنان تکلم کند. همانا که مردم بآیات ما یقین ندارند. (نمل:82)
در اخبار امامیه آمده است که: جنبنده ای که در این آیة ذکر شده(دابهالارض) به رجعت حضرت امیر(ع) در ظهور حضرت قائم یا خود ولی عصر عجل الله تعالی فرجه تلقی شده است.
برای دانستن حقیقت این آیه ابتدا باید بدانیم که عبارت واذا وقعالقول علیهم چه زمانی است. زیرا اگر گویای آغاز رستاخیز است، پس ربطی به ظهور حضرت صاحبالامر پیدانمیکند. زیرا عوام شیعه و گاهی خواصّ آنان، در مسألة ظهور همواره چند چیز را بیجهت به یکدیگر ربط میدهند.
مهمترین آنها این است که علائم ظهور را با علائم رستاخیز یکی میپندارند؛ به گونهای که مردم تصورمیکنند ظهور حضرتش برابر است با پایان جهان. به همین دلیل میگویند ‹دورة آخرالزمان شدهاست›. درصورتی که ما ‹صاحب الزّمان› داریم و نه ‹صاحب آخرالزّمان!›.
از سوی دیگر، معنای ‹عصر و زمان› این است که حضرتش در تمام عصرها و زمانها تا بههنگام ظهور، حاضر و ناظر امور جهان است(اشتباهنشود، امور جهان و نه مانند برخی کسان که میگویند معصومین علیهم السلام ناظر کردار افرادند. این ویژگی تنها از آن خداست) و زمین از وجود و مدیریتش بهرهمندمیگردد؛ و کارنامة عملکرد جهانی دولتهای همه کشورها را بررسیمیکند و زیر نظر دارد؛ تا بههنگام ظهور با مشکل فراوانی مواجه نشود. زیرا هرچه باشد، ایشان ‹امام› است و ‹خدا› نیست، و خداوند ایشان را بیکاره رهانکرده، بلکه وظایفی را برعهدة ایشان گذاشته که باید رسیدگیکنند.
نکتة دوم این است که ‹علائم ظهور› را با ‹شرایط ظهور› یکی میگیرند درصورتیکه این دو با یکدیگر تفاوت بسیاری دارند؛ که برای دانستن آنها بهتر است به کتابهای مرجع در این زمینه رجوعشود.
نکتة دیگری که از آیه برنمیآید، ولی در ترجمه ها میآید از عذاب سخن گفتهشده و اینکه ظهور حضرتش برای ‹انتقام› است، درصورتیکه هدف از ظهور آن حضرت، انتقام نیست؛ بلکه برقراری نظام مسالمتآمیز جهانی و زندگی سالم نمونة اسلامی است؛ زیرا برای انتقامگرفتن نیازی به ولی خدا نیست و شرایط و آمادگی خاصی نمیخواهد بلکه خداوند هرگاه ارادهکند میتواند چنین کاری را به هر وسیلهای انجامدهد.
بنا بر آنچه که آقای خرمشاهی با نقل حدیثهایی در این زمینه و در تفسیر این آیه آورده، ظهور دابهالارض از نشانههای دهگانة آغاز رستاخیز است. یکی از این حدیثها به حضرت مسیح برمیگردد. ولی حدیث روشن نیست و ابهامدار است. از سوی دیگر اشاره به پژوهشی شدهاست که مشخصمیشود مسیحیان نیز به دابهالارض معتقدند؛ از این رو، فیلمسازان مسیحی چند دهه است به این موضوع پرداخته، و دابهالارضی را با همان ویژگیهایی که در ‹مکاشفة یوحنای رسول› و حدیث ‹حذیفهبنالیمان› آمده، برای بهتصویرکشیدن وقایع پایان جهان ساختهاند.
بدین ترتیب اگر دابهالارض را رجعت حضرت امیر(ع) و یا ظهور حضرت ولیعصر بدانیم، هم به آن بزرگواران توهینکردهایم، و هم به قرآن کریم، و هم به ساحت قدسی خداوند عزیز.
حکومت عدل جهانی
هنگامی که آن حضرت ظهورکنند، پس از برقراری عدلوداد در همة اقطار جهان، به زندگی انسانها و بلکه جنها سروسامان میدهند. تمام برنامهها و هدفهایی را که بزرگان، مصلحین، و پیامبران در طول تاریخ، در جهت انجام آن کوشیدند و آرزویش را داشته اند، به وقوع میپیوندد.
دانش و حکمت که تا آن زمان، با همة پیشرفتهای انسانی و جنی، تنها جزء کوچکی از آن برای انسان روشنشده، با شکوفایی حقایق قرآن، بهتمامی به ظهور و عمل و شکوفایی میرسد.
قرآن مجید که تا آن زمان مهجور بوده و حق تلاوتش را ادانکردهاند، بهتدریج، عیان میشود و بهرهها و فیضانهای خود را بویژه در زمینة دانش و حکمت، همچنانکه در سورة نور و آیة نور آمده (زیرا حقیقت قرآن نور الهی است) همچون پرتویی به همگان و به هرسو میپراکند، که اگر چنین نباشد، نزول آن بیهودهبودهاست. و همة اینها ممکن است که چندصدسال بهدرازاکشد، چنانکه در دعای فرج صاحبالامر میخوانیم: حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتّعه فیها طویلاً. پس:
ظهور ‹دابهالارض› سرآغاز رستاخیز است، و پیشدرامد ظهور حضرتش نیست.
فروردین نودوچهار- احمد شماع زاده