بازشناسی زندگی زندگان
احمد شماع زاده
هستی دو بخش دارد: آفریدگار و آفریدگان (واجب الوجود و ممکن الوجود)
بازشناسی آفریدگار، دانش خداشناسی را شکل میدهد؛ که ربطی به این مجمل ندارد. در این گفتار، هدف آن است که آفریدگان را، با آشنایی با ذات، ماهیت، قدر و منزلت هر یک از آنها، و برابرگذاری آنها با یکدیگر برای شناخت بهترشان و داوری عادلانه میانشان، دستکم به این دلیل که کمتر بحثی پیرامون آنها صورت گرفته، و یا اگر هم صورت گرفته، تاریخی شده، و کمتر کسی به آن توجه دارد؛ مورد بررسی و بازشناسی قرارگیرد؛ زیرا که دانستن آن برای فهم درست بسیاری از موضوعهایی که در خانواده و جامعه با آن رو به رو هستیم، بسیار مهم، کارساز، و سازنده است؛ و در بسیاری موارد به کار ما میآید.
آفریدگان به دو دسته کلی تقسیم میشوند. آفریدگان بیجان و آفریدگان جاندار
آفریدگان بیجان که مایه اولیه آفرینش، و مایه تداوم زندگی زندگان هستند، تا آنجا که دانش انسانی بدان دست یافته، به چهار دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:
ـ پرتوهای گوناگون مانند گاما، ایکس، فرابنفش، نور معمولی، فروسرخ.
ـ انرژی که به ماده تبدیل میگردد.
ـ ماده که به انرژی تبدیل میگردد.
ـ پادماده که به شکلهای دیگر درمیآید.
آفریدگان جاندار، به ترتیب توالی آفرینش، به پنج دسته تقسیم میشوند:
فرشته، که از نور آفریده شده، ولی جنس کنونی اش پادمادّه است، و به همین دلیل برای انجام مأموریتهای مختلف، میتواند به شکلهای دیگری دراید. (در این زمینه پادماده کیهانی در قرآن را ببینید.)
گیاه، که از خاک آفریده شده، و موجودی مادی است.
حیوان، از خاک آفریده شده، و موجودی مادّی است.
جن، که از انرژی آفریده شده، و موجودی مادی است؛ ولی به آن دلیل که از انرژی آفریده شده، توانا بر بسیاری از امور مادی است که انسان عادی از آنها ناتوان است.
انسان، از خاک آفریده شده، و موجودی مادی است همراه با روحی الهی؛ که او را از جن متمایز و از نظر معنوی برتر میسازد.
ویژگیهای ذاتی و ماهوی هر یک از آنها:
برای فهم موضوعهای پیچیده و بویژه تطبیق آنها با یکدیگر، ناگزیریم همچون قرآن کریم، از تمثیل بهره برداری کنیم.
فرشته، همچون کانال
فرشتگان همچون کانال عمل میکنند؛ آنجا که پس از آزمون انسان و سربلند برامدن انسان از آزمون الهی با نامگذاری و نمادسازی، و ردشدن فرشتگان در آزمون، به خداوند گفتند:
لا علم لنا الا ما علمتنا(ما از خود دانشی نداریم مگر آنچه که به ما آموخته ای).
یعنی ما از خود اختیاری نداریم و جز در محدوده ای که برای ما تعیین کرده ای چیزی فراتر نمیدانیم و نمیتوانیم که فراتر از آن عمل یا حتا اندیشه کنیم. زبان حالشان این بود که: نامگذاری، یا سمبل سازی گونه ای از آفرینش است که ما توانایی آن را نداریم.
بدین ترتیب، آنان همچون یک کانال عمل میکنند و هرانچه را که برایشان تعیین شده بی کم و کاست اجرا مکنند. خروجی شان همان ورودی شان است و در ورودی شان نمیتوانند دخل و تصرف کنند. وظیفه اصلی شان پاسبانی و نگهداشت کیهان است؛ و امور مربوط به تحول و ارتباط میان اجزاء کیهان را نیز بر عهده دارند.
گیاه، همچون کارخانه ای مادی و بسیار مفید، و پاسبان طبیعت
گیاهان که هرچند به مانند دیگرجانداران نیستند، ولی پس از آفریدگان بیجان، که محمل و بستر زندگی زندگان اند، منبع تغذیه دیگر زندگان، و بویژه زندگان باشعورند؛ و بی وجود این منبع تغذیه، هیچ موجود مادّی پایدار نمیماند.
حیوان، همچون کارخانه ای مادی و مفید، و تداوم بخش طبیعت جاندار
حیوانها که از شعوری محدود برخوردارند، کارکردشان تداوم چرخه زندگی و پاسداری از زندگی دیگرزندگان و بویژه زندگان با شعور است.
چرا گیاهان و حیوانات را به کارخانه تشبیه کردیم؟
گفتیم که فرشتگان کانال هستند یعنی در ورودی خود نمیتوانند تغییری ایجادکنند و خروجی داشته باشند. آنان کارگزارانی هستند در رفت و آمد میان بخشهای کیهان بی آنکه بتوانند از خود در کیهان تغییری ایجاد کنند؛ ولی گیاهان و جانوران ورودی و خروجی شان یکسان نیست؛ بلکه به مانند یک کارخانه عمل میکنند. گیاهان مواد خام لازم را از زمین میگیرند (ورودی) و با تغییراتی، در عالیترین مرحله، درخت سرسبزی را تحویل دیگرزندگان میدهند. حیوانات نیز ورودی و خروجی دارند و مانند کارخانه عمل میکنند.
در قضایای مورد مناقشه موسی و فرعون، حضرت موسی به فرعون میگوید: "ربّی الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی". ثم هدی یعنی چه؟ یعنی اینکه خداوند آفریدگان خود را رها نکرده است؛ بلکه با هدایت تکوینی، تداوم چرخه زندگی را به آنان آموخته است. مثلا تمام حیوانات تولید مثل میکنند و به فرزند خود عشق میورزند و از غذای خود میکاهند و به آنان میدهند تا بزرگ شوند و بتوانند روی پای خود بایستند و غذای خود را خود تهیه کنند.
در جهان ذرات، جمادات و گیاهان، هدایت و تداوم زندگی به صورت تمایل جفتها نسبت به یکدیگر برنامهریزی شده است؛ و به همین دلیل خداوند همه را جفت آفریده است.
جن و انس، هر یک دو کارخانه مادی و معنوی در درون خود دارند
جنها و انسانها نیز همچون کارخانه عمل میکنند؛ ولی تفاوتشان با دو کارخانه پیشین آن است که تولیداتشان مانند گیاهان و حیوانات، تنها مادی نیست؛ بلکه دو کارخانه در وجود خود دارند؛ که یکی خروجی اش همچون حیوانات، مادی است؛ و دیگری خروجی اش ویژه خود آنها، و معنوی است.
کارهایی که انسانها و جنها همانند یک حیوان کم شعور انجام میدهد، نتیجه کارکرد کارخانه مادی آنهاست؛ و اگر در همان حد درجابزنند، و تولید دیگری نداشته باشند، تنها به حیات حیوانی خود ادامه داده و شایسته عنوان و مقام موجود باشعور بودن را ندارند؛ ولی اگر تولیدی معنوی داشته باشند، در آن صورت میتوان به آنها عنوان موجود باشعور داد.
و اما اگر تولیدی زیانبار برای خود و جامعه داشته باشند، آنگاه از حیوانهای کم شعور نیز کمتر، و شایسته تنبیه و مجازات اند!
کارکرد کارخانه تولید معنوی چگونه است؟
اگر موجودی باشعور، فن، هنر، یا دانشی را کسب کند(ورودی) و آن را به گونه ای به کارگیرد که تولیدی معنوی(همچون نوشه ای مفید، کاری دستی و اثری هنری) را ایجاد کند(خروجی)، به وظیفه ای که خداوند در فطرت او نهادینه کرده است، عمل کرده و از زندگی در حد خود، درست بهره برداری کرده است.
فطرت چیست؟
فطرت الله التی فطر الناس علیها(روم، آیه سی ام)
فطرت آن دسته از سنن الهی است که در نهاد جن و انس سرشته و نهادینه شده است.
چرا انس و جن؟
ممکن است بسیاری تصور کنند که فطرت خاص انسان است و جن موجودی موهوم و یا دستکم با کمترین شباهت به انسان است. ولی از آیه بر میآید که فطرت الهی فطرتی است که هر دو گرانمایه (ثقلین من عباده یا جن و انس) را در بر میگیرد.
سنن الهی چیست؟
سنن الهی یعنی قوانینی که در طبیعت و جامعه تنظیم و تعبیه شده است. مانند عمل و عکس العمل. تمام قوانین علت و معلولی موجود در طبیعت و جامعه، سنتهای الهی هستند.
اگر صدایی در تاقنمایی بپیچد، بازمیگردد. اگر حیوانی از جایی بپرد ولی حسابش درست نبوده باشد، سقوط میکند. اگر انسانی ستم بورزد، در نهایت به خود او بازمیگردد. اگر انسانی نیکی کند روزی اثر آن نیکی به وی بازمیگردد:
تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
سنن الهی همچون قوانین و مقررات اجتماعی هستند. اگر از چراغ قرمز رد شوی یا با رخدادی روبه روی مشوی، که بیواسطه زیان کرده ای؛ و یا چیزی رخ نمیدهد؛ ولی همه میدانند که خلافی را مرتکب شده ای، حتا خودت به این امر آگاهی. به همین ترتیب همه میدانند که خیانت بد است و امانتداری خوب است. نیکی خوب است و بدی بد است.
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟
اینها مثالهایی برای سنن الهی در طبیعت و جامعه بودند. چنین قوانینی در نهاد انسان نیز نهادینه شده است، که آن را فطرت خوانند. اگر انس و جن طبق فطرت درون خود عمل کنند، راه درست و خداپسندانه ای را پیموده اند؛ ولی چون آنان دارای اختیارند و میتوانند بر خلاف آنچه که در نهادشان نهفته است عمل کند، پس میتوانند از فطرت خود دور، و به قولی پست فطرت شوند. (که یکی از ناسزاهای قدیمیها بود.)
نگارش: بهمن 1394
ویرایش دوم: خرداد 1401
احمد شمّاع زاده
احمد شمّاع زاده
با پژوهشی بیولوژیک که بر روی یکی از گونه های آبزیان صورت گرفته، یک بار دیگر نظریه تکامل، به چالشی عمیق کشیده شد!! چهار سال پیش نیز با کشف جمجمه های کشیده گونهای به ظاهر انسان، نظریه تکامل به چالش کشیده شد؛ و نگارنده ضمن مقالهای آن کشف را دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان خواندم. کشف تازه، پایهای دیگر از پایههایی را که داروین نظریه خود را بر آنها بنا نهاده بود، ویران ساخته است و از هیمنه آغازین این نظریه، دیگر چیزی باقی نمانده است، و اصرار برخی شبه دانشمندان بر نظریه تکامل داروینی، تنها به لجبازی میماند و نه دفاع راستین از یک نظریه علمی!
نظریه تکامل از آغاز پیدایش خود، وسیله ای شد در دست دین ستیزان و بویژه ستیزه با مسیحیت برای به چالش کشیدن این دین. دین باوران نیز از هر دینی و بویژه مسیحیت و اسلام به بررسی کمبودها و نارساییهای آن پرداختند و در قرن بیستم و بویژه دهه های آخر آن، محل برخورد اندیشهها و افکار خداناباوران و خداباوران شد؛ و این در حالی است که موضوع تکامل هستی مقوله است که کسی نمیتواند آن را رد کند و در تمام کیهان ساری و جاری بوده و خواهد بود.
کسانی همچون ریچارد داوکینز، چون دین ستیزند، هنوز به نظریه تکامل داروینی پایبندند و با تمام ناکامیها و کاستیهایش نه تنها آن را رد نمیکنند، بلکه بسیاری از حقایق مسلم علمی را نیز در خفا نگهمیدارند تا خداباوران نتوانند جانی تازه بگیرند. به این نکته در پژوهش دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان اشاره کرده ام.
نگارنده در سال 1366 نظریهای نو در مورد تکامل انسان، همراه با مستندهای علمی ارائه دادم؛ ولی از آنجا که نشر دانش و پژوهشهای علمی در اختیار دانشگاههای آمریکا و اروپاست و از سوی دیگر امکانات جهان سومی ایران فرصتی به پژوهشهای اینچنینی نمیداد و نمیدهد، به محافل علمی و دانشگاهی ایران نیز راه نیافت؛ و تنها پس از یازده سال (1377) در اطلاعات علمی به گونهای ناقص به چاپ رسید و البته چند سالی است که در وبلاگهایم و کارنمای آکادمیایم زیر عنوان بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی منتشر شده است. عنوان پیشین این پژوهش «جایگاه جنّیان و آدمیان در سیر تکاملی انسان» بوده است.
لینکهای پژوهشهای یاد شده:
- دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان: https://www.academia.edu/698750
- بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی در سیر تکاملی انسان: https://www.academia.edu/10055759
مقالهای که به تازگی زیر عنوان What a Walking Fish Can Teach Us About Human Evolution منتشر شده و در آغاز از آن یاد کردم، در زیر قابل مطالعه است.
نگارش: اردیبهشت 1397
ویرایش دوم: خرداد 1401
احمد شمّاع زاده
The genetics of the little skate changes our understanding of vertebrate evolution, from ocean to land-dweller. (KIKE CALVO / Alamy)
smithsonian.com
February 8, 2018
What does a mouse have in common with a cartilaginous fish known as a little skate?
At first glance, you might think not much. One’s fluffy, with big ears and whiskers; the other breathes with gills and ripples its way around the ocean. One is a lab animal or household pest; the other is most likely to be seen in the wild, or the bottom of a shallow pool at an aquarium. But it turns out these two vertebrates have something crucial in common: the ability to walk. And the reason why could change the way we think about the evolution of walking in land animals—including humans.
A new genetic study from scientists at New York University reveals something surprising: Like mice, little skates possess the genetic blueprint that allows for the right-left alternation pattern of locomotion that four-legged land animals use. Those genes were passed down from a common ancestor that lived 420 million years ago, long before the first vertebrates ever crawled from sea to shore.
In other words, some animals may have had the neural pathways necessary for walking even before they lived on land.
Published today in the journal Cell, the new research began with a basic question: how did different motor behaviors evolve or change in various species over time? Author Jeremy Dasen, an associate professor at the NYU Neuroscience Institute, had previously worked on the movement of snakes. He was inspired to look into skates after reading Neil Shubin’s book, Your Inner Fish: A Journey Into the 3.5-Billion-Year History of the Human Body, but didn’t really know where to start.
“I had no idea what a skate looked like,” Dasen says. “I’d eaten it in a restaurant before. So I did what everyone does, I went onto Google to find videos of skates.” One of the first things he found was a Youtube video of a clear nose skate engaging in walking behavior. “I was like, wow, that’s really cool! How does it do that?” he says.
Using skates collected by the Marine Biological Laboratory at Woods Hole, Dasen and others endeavored to find out. First, the basics: Little skates are bottom-dwellers who live all along the East Coast in the Atlantic Ocean. They don’t actually have legs, and their walking doesn’t look like a human going for a stroll. What they use are anterior pelvic fins called “crus,” located under the much bigger diamond-shaped sail-like fin that undulates when they swim.
When they’re feeding, or need to move more slowly, they engage their crus in a left-right alternating movement along the ocean floor. From the bottom, it almost looks like little feet propelling the skate forward.
But Dasen and his team weren’t just interested in the biomechanics; they wanted to identify the genes that controlled the motor neural pathways for skate walking.
When looking at the layout of a vertebrate, geneticists often begin with Hox genes, which play a crucial role in determining an organism’s body plan. If the genes are knocked out or misordered, it can spell disaster for the animal (as in the experiment in which a fly grew legs instead of antennae on its head after scientists intentionally knocked out certain Hox genes).
Dasen and his colleagues also looked at a genetic transcription factor called Foxp1, located at the spinal cord in tetrapods. The simplified explanation is that it works by triggering motor neurons that allow for the walking movement.
“If you knock [Foxp1] out in model organisms like mice, they’ve lost all the ability to coordinate their limb muscles,” Dasen says. “They have a severe type of motor discoordination that prevents them from walking normally.” It’s not that the mice without Foxp1 don’t have the limbs or muscles necessary to walk—they just don’t have their circuitry wired correctly to do so.
That combination of genes in little skates that allows them to step their way across the seafloor in search of dinner goes all the way back to a common ancestor that lived 420 million years ago—a surprise to the researchers, since the ability to walk was thought to come after the transition from sea to land began, not before. The fact that such genetic traits stuck around for so long, and evolved in such unique ways across different species only added to Dasen’s excitement.
“There’s a lot of literature on the evolution of limbs, but it doesn’t really consider the neuronal side of things because it’s much harder to study,” Dasen says. “There’s no fossil record for neurons and nerves. There’s much better ways of studying evolution by looking at bony structures.”
Plenty of researchers have looked to the fossil record for details about the earliest land dwellers. There’s Elginerpeton pancheni, an early tetrapod that lived outside the ocean sometime around 375 million years ago. And then there’s Acanthostega, another ancient vertebrate that scientists recently analyzed to learn about its limb growth patterns and sexual maturity.
Meanwhile, other biologists have gleaned clues by looking at some of the weirdest fish alive today, many of which have ancient lineages. Some have looked at coelacanths and sarcopterygians, or lungfish (the latter use their pelvic fins to move in a motion like walking). Others have investigated bishr movement. The African fish species is equipped with lungs as well as gills, so it can survive out of water—and has a movement similar to walking when forced to live on land, as seen in the 2014 experiment conducted by University of Ottawa biologist Emily Standen and others.
Standen says she greatly admires the new research on little skates. “I would’ve expected that there would’ve been quite a bit of similarity [in the systems behind different animal’s movement], but the fact that it’s as close as it is was a lovely surprise,” she says. “It speaks to what I believe in quite strongly, that the nervous system and how it develops and functions is very flexible.”
That flexibility has clearly been key across evolutionary history. Thanks to that 420-million-year-old ancestor, we now have everything from fish who swim, to snakes that slither, to mice that walk, to skates that use a combination of movements—with the Foxp1 gene expressed or suppressed depending on the animal’s unique body plan and locomotion.
And now that we know a little more what’s controlling that movement in skates, it’s possible that knowledge could have a future use in understanding bipedalism in humans.
“The basic principal by which motor neurons connect to different circuits is not really worked out [in complex organisms], so the skate is a way to look at that in a more simplified system,” Dasen says. But he doesn’t want to get too ahead of himself in predicting what that might mean for the future. Dasen just hopes that upon seeing the research, people will simply think, “Gee whiz, that’s really neat. They can walk!”
راسو یا موش خرما
راستی تا حالا نام ‹راسو› رو شنیدهاید؟ به اون موشخرما هم میگن. حالا چرا به اون موشخرما میگن، نمیدونم.
وقتی بچه بودم توی خونمون یه صداهایی میشنیدم؛ و وقتی که از بابام پرسیدم که این سروصداها چیه؟ گفت یه دونه راسو ‹دوروبر› خونه ما زندگی میکنه. من هم از خودم میپرسیدم راستی چرا یه دونه؟ مگر میشه یه دونه باشه؟ پس زن و بچههاش چی؟ یا اگر کوچولوه پس پدر و مادرش چی؟ آدم(ببخشید، موشخرما) مگه میتونه تنها باشه؟ آدم(ببخشید، موشخرما) که تنها و بیزنوبچه یا بیپدرومادر که نمیشه. میشه؟ اگرم که تنها باشه ولی از کجا اومده؟ بگذریم.
راستی چرا بابام نگفت توی خونه ما، گفت دوروبر خونه ما لونهکرده؟ این رو من بعدها فهمیدم. چون موشخرما برخلاف موش ‹خانگی› توی خونه لونهنمیکنه. شاید هم به همین دلیل به اون میگن موشخرما، یعنی موش نخلستان. آدم اگر آدم باشه توی خونه زندگیمیکنه. موش هم اگر موش واقعی باشه توی خونه باید زندگی کنه. البته این را هم بدونید که از قدیم و ندیم گفتهاند که دیوار موش داره و موش گوش داره پس معلوم میشه موشی که توی خونههای قدیمی زندگی می کرده توی دیوار خونه ها لانه درست میکرده.
راستی یادتون باشه که موشخرما به اون موشهایی که چاقوچله هستن و توی فاضلاب و جوی آب و کثافتها زندگی میکنن نمیگن. موش خرما برای خودش یککسیه، بروبیایی داره و کثافتکاری نمیکنه، ولی یککارهایی هم میکنه. من سروصداهایی رو که اون راه می انداخت، میشنیدم. میشنیدم که سروصداهایی از توی کانال کولر راهمیاندازه. پشت اتاق من خرتوخرت میکرد و یه چیزهایی رو جابهجامیکرد.
توی عالم بچگی پیش خودم میگفتم این آدم(ببخشید راسو) این پشتومشتا چکار میکنه؟ لابد برای خودش دمودستگاهی داره که شبها هیچ صدایی از او در نمییاد، ولی صبح زود مثل آدمهای منظم و مرتب، لباسهاشو میپوشه و کار خودش رو شروعمیکنه. بعدها فهمیدم حیوونا لباس نمیپوشن و تنها انسانهای متمدنند که لباس میپوشن، و یا کسانی پیدامیشن که به بعضی از حیوونا لباس میپوشونن.
یه روزی به بابام گفتم این راسوهه یهمرتبه نیاد روی دریچه کولر فشار بیاره اونو باز کنه و بیاد توی خونه ما و یهمرتبه بره سر وقت خواهر کوچولوم و همهمون رو بیچاره کنه. ولی بابام خندید و گفت:
"نه پسرم من خیلی فکرکردم که این راسو چهجوری رفته توی کانال کولر و به این نتیجه رسیدم که نمیتونه توی کانال رفته باشه؛ بلکه روی کانال میره و این سروصداها را درمییاره. ولی نمیدونستم از کجا به خونه راه پیداکرده، تا اینکه از یک کسی که از من کوچکتر بود ولی راسوها رو بهتر از من میشناخت پرسیدم و او گفت: راسو خاکها رو جابهجامیکنه، توی خاک نقب(راه زیرزمینی) میزنه و از هرجایی که نرمتر باشه توی خونه راه بازمیکنه". و من اون موقع بود که فهمیدم از کجا به خونه ما راهپیداکرده. بابام ادامه داد: «بله خدا به هرکسی یک وسیلهای داده تا روزگار خودشو بگذرونه».
این هم شناسنامه راسو از فرهنگ عمید: "جانوری است از طبقه پستانداران. بزرگتر از موش خانگی. رنگش خاکستری سیر مایل به زرد است. در آفریقا و آسیا خصوصا هندوستان پیدا میشود. مار را میخورد و موش را میکشد. در نزد مصریان باستان مقدس بوده و آن را موش خرما هم میگویند".
احمد شماع زاده 1386
A Revolution in Man Evolution
Ahmad Shammazadeh
Contents:
Preface
About my first paper
About “Behaar Al Anwaar”
Divine Project for Adam Creation
An Important notification
An enlightenment on the theory
Who are Homo Sapiens?
THEY ARE NOT HUMAN!
The Jinn (Homo Sapiens) in the Holy Koran
Notifications
Some important facts are derived from the first 13 verses of “The Jinn chapter” of Koran
Homo Sapiens’ Specifications in the view of Science and knowledge
Scientific justification of the theory
An important advice
New discoveries, new enlightenment
These Ancient Elongated Skulls ARE NOT HUMAN
Extremely bizarre skulls
The “Star child” Project
DNA is the math of biology
Nephilim Skulls Found In Mexico
About the Author
Some of documentary links in this case
نظر به اینکه مقاله های انگلیسی را نمیتوان به طور کامل و شکیل در بلوگسکای منتشر کرد، در صورت تمایل میتوانید لینک زیر را ببینید:
A Revolution in Man Evolution: https://www.academia.edu/38088998
Preface:
By the time I have been a teenager, many questions was coming to my mind about the existence, such as many of young people:
Why The Almighty God has created the world?
How long far are the stars from us?
Why human being is created and how long has existed on Earth?
Then, I decided to find the answers to them. I followed this idea during my life, and after many years, became a writer especially on two fields: Cosmology and Anthropology.
A Revolution in Man Evolution, which includes a basic theory, is the result of my non academic studies on Anthropology.
I think It’s the time to uncover the secrets of human creation and his evolution to specialists and public:
- I started to study anthropology personally, since 1976.
- I finished my first paper on anthropology, in 1987.
- My paper published in a Persian scientific periodical, in 1998.
- Through this research which based on some scientific and religious sources, I came to this conclusion:
If anthropologists and other researchers would like to put an end to their confusion, bewilderment and astonishment, when confront strange objects in discoveries and monuments, must believe in three creatures in the process of human creation and evolution, and distinguish between them in their studies and papers:
1. Neanderthals, a kind of human who were the result of evolution according to Darwinism, and were living on Earth for some hundreds of thousands of years; and the process of physical evolution has been completed by them.
2. Homo Sapiens, who were living simultaneously with Neanderthals for some decades of thousands of years; and never are extincted.
3. Modern Man from generation of Adam and Eve, appeared on Earth on neolithic age.
About my first paper
Before I would write my paper in 1987, I was believed in these Trinity Worlds of beings on Earth, but only when I found an important document on 1986, I started to write my paper. This document is a Hadith which I found it in the Adam Creation (11th) volume of Behaar Al Anwaar and it is certified, unique, and basic hadith which I could build my theory on it.
About “Behaar Al Anwaar”
It is one of the hadith books including 110 volumes. These kind of books are a collection of traditions containing sayings of the prophet Muhammad among Sunnis, and of the prophet Mohammad and Imams among Shia, that constitute the major resource of guidance for Muslims apart from Koran.
Divine Project for Adam Creation (The text of the Hadith)
On the time when seven thousands of years were past from the living of the Jinn (Equal to Homo Sapiens) and Nasnaas (Equal to Neanderthals), the Almighty God was willing to create a creature with His own hands (Directly, not on the base of natural principles or evolution), and in his dignity was the creation of Adam.
He took the curtain of the heights of the heaven and said to the angels: "Look at the earthly people, including my creatures, the Jinn and the Nasnaas."
So when the angels saw them guilty of corruption and bloodshed on the earth, they were deeply distressed to them, and they were angry with God, and they were dismayed at the people on Earth, and they could not prevent their anger.
Then they said: "O Lord, you are great and mighty, and powerful with great dignity; these are your weak and desolate creatures who are in your hand and live by your daily bread and enjoy the blessings of your health; yet they are doing such sins, and you do not regret them, and you do not get angry with them and do not take your revenge from them; this is an expensive issue for us, and we are astonished at you”!!
So, when God heard these words from them, said: "I would like to make a successor on Earth, as an eminence from my side to my creatures on Earth."
So the angels said: "You are pure and glorious! Do you want to place someone on Earth who will corrupt, as the descendants of jinn are corrupted? And bleed as the descendants of jinn bled? And they be jealous and grieving to each other? So it is worthwhile to put that successor from us. We do not grieving and are not jealous, we do not torture and bleed, and we thank you and we will celebrate you.”
So the Lord said, "I know, what you do not know. I have chosen to create a creature with My own hands, and from among his descendants select the prophets, the apostles, and the beneficent servants and the leaders who lead pretty other peoples, and I will place them as successors from my side to my creatures on Earth, to prevent them from disobedience me and to warn them of my punishment. And guide them to obey me and bring them in my path and destination.”
“I will remove the Nasnaas from My own land and cleanse Earth from their existence. And I will keep the rebellious and sinful jinn at a distance from My creature, and place them in the distant places in the sky and on Earth. So, they will not in the neighborhood the generation of My creature; and I will establish a curtain (the quality of this curtain is the Time) between the jinn and My creature. Therefore, My creature do not see the jinn, and do not associate and intercourse with them...”
So the angels said: “Our Lord! Do! whatever you want, because we know nothing except what you have taught us, and you are the wise."
This was a translation of the pages 103 and 104 of 11th volume of Behaar Al Anwaar (Old version) on interpretation of verses 30-32 of the Baqarah chapter of the Holy Koran.
An important notification:
Whatever you have read, as the Divine Project for Adam creation and whatever the Almighty God promised to do, are done:
1. The rebellious and sinful Jinn (Homo Sapiens) forced to leave Asia to southern and central America and some planets about 14000 years ago.
2. Neanderthals extincted about 12000 years ago.
3. Adam and Eve appeared on Earth in neolithic age about 10000 years ago.
An enlightenment on the theory:
Who are Homo Sapiens?
Since the Altamira (caves in France) paintings about 35000 years ago, and even before, there is used to live an especial creature so called Homo Sapiens on Earth, which created those paintings.
That means, Homo Sapiens were living on Earth, thousands of years before extinction of the huge populations of Neanderthals all across the world, and they simultaneously were living with them, decades of thousands of years.
THEY ARE NOT HUMAN!
They are not human beings, because according to Koran, they were created from energy and Human beings were created from matter. Of course that does not mean they have no physical bodies; because matter and energy are interchangeable to each other. Their body shape is like human beings body shape with some differences, in general.
A part of them are still living on Earth, but in another Time and their Time is different from ours, to be no normal communication between us and them.
They are highly intelligent and have so much abilities, and capable of doing nearly everything. Because they started living on Earth so long before us, they have an advanced civilization and are way ahead of us in many aspects, such as scientific and technological progresses.
According to Koran and anthropological achievements, religion for them was so much valuable which they had been built massive stones or megalithic buildings for their beliefs. (Like the Megalithic temple of the island in the country of Malta).
But the modern man doesn’t ask himself:
“how they used to build these huge monuments as well as the dolmens and menhirs, which are still not capable for him to build them!!”
We can say only: These monuments should be related to another specie apart from man, who are intelligent, quick, and talented, able to work hard and capable to high speed, who are called the Jinn!!
All special historic monuments or mysterious and strange objects which researchers have found them in across the world and written about them in their books and articles, are belong to them.
So called UFOs belongs to them. Could man do such actions?:
UFO swallows!! American Chinook Helicopter:
https://www.facebook.com/donald.j.potts/videos/1064530750274487/
The Jinn (Homo Sapiens) in the Holy Koran
Notifications:
- In the whole of the holy Koran, there are more than hundred and fifty verses about or related to the jinn.
- More over, there is a chapter specialized to the jinn under the title of The Jinn with 28 verses.
- In addition to these, there is a chapter expresses some of the characteristics of man and jinn; as well as the blessings that the Almighty God has bestowed equally upon each of them, which is called "Al Rahman"
In all of these chapters and verses have been considered many facts in many aspects about the Jinn, meanwhile nobody can find a book (holy or not holy) like as Koran to express the Jinn or homo sapiens!!
Some important facts are derived form first 13 verses of “The Jinn chapter” of Koran:
1. Say (O Mohammad) it has been revealed to me that a group of Jinn listened (to this Koran). They said ‘verily’ we have heard a wonderful Recitation (This Koran)!
2. ‘It Guides to the Right Path and we have believed therein, and we shall never join (in worship) anything with our Lord.
3. ‘And He, exalted is the Majesty of our Lord, has taken neither a wife nor a son (for offspring or children).
4. ‘And foolish among us (Satan or polytheists among the jinn) used to utter against God.
5. ‘Verily’ we thought that human and jinn would not utter a lie against God.
6. ‘And verily’ there were men among mankind who took shelter with the males among the jinn, but they (The jinn) increased them (Mankind) in sin and transgression. (Through this verse, we know in a period of history man was in communication with the Jinn. According to this matter we can claim Egyptian Pyramids are made by the Jinn.)
7. ‘And they thought as you (The human beings) thought, that God never send any messenger.
8. ‘And we were seeking for a way to reach to the sky (as like as before); but found it filled with stern guards and meteors!
9. ‘And verily’ we used to sit there in the space listening stations (for eavesdropping) but anyone listens now will find a flaming bullets in ambush.
Explanation about the word of ‘Now’: It’s the time of Koran descent on 610 AD. For this reason many of civilizations could fly to the sky like as Nazca and Moche have gone into degeneration since this time.
10. And we know nothing about whether evil is intended for those on Earth, or whether their Lord intends for them a Right Path.
11. There are among us some that are righteous and some are not; we are groups having different ways (with so much varieties).
12. And we think we can never stand against God in the earth, nor we can escape Him by flight.
13. And indeed when we heard the guidance (This Koran), we believed therein, and whosoever believes in his Lord, then no fear for him and no a decrease in the reward or an increase in the punishment.
Homo Sapiens’ Specifications in the view of Science and knowledge:
According to the former anthropologists and historians such as Wheel Durant in The history of civilization, Australian archaeologist Gordon Childe in The movement of history, Russian anthropologist M. F. Nesturkh in The Origin of the Man and French historian Charles de L’Andelyn in The World History, Homo Sapiens have their own characteristics which in many ways are not match to the characteristics of the Modern Man; including:
1. They appeared on Earth around forty thousands of years ago and their works during the Neolithic period, show they have own special civilization.
2. They were usually tall, with a skull volume greater than the skull volume of the current human being.
3. They have many races and numerous species, and it is not known whether they would have unique origination.
4. Their various racial groups, have been scattered in the most parts of the world at the same time. An ethnic group of them has migrated from Asia to Europe.
5. They were in conflict with Neanderthals for long times.
6. The works and signs that remained from them, are considered by the anthropologists as majestic and magic, and they have also used geometric shapes in their paintings.
7. Their early works are not beautiful, but step by step they have turned into talented artists, so that their art has peaked in the late Paleolithic period.
8. In their paintings is not left a human face. Their Paintings are often obscure and strange. The faces are usually masked, or similar to animals.
9. Thy believed in the world after death, and sacrificed to the grace of God and paid attention to religion and covered their genitals.
10. They have own culture and have past a period of civilization.
11. There is no clear and compelling reason for their extinction.
12. They have been similar to the current Eskimos, culturally and physically.
Scientific justification of the theory:
First reason which justifies my theory, is that it corresponds historically and anthropologically to the time of the American continent being inhabited plus its native inhabitants, Wikipedia:
“The history of the Americas (North America, South, Central, and Caribbean) begins at the height of the ice age on the continent as the Asian people migrate.”
“It’s more than 10,000 years, humans live in American continent…
The ancestors of today's indigenous peoples were Paleoindians. They were hunter-collectors who migrated to the North America. The trendiest theory in this case, claims that immigrants came to the Americas continent through the Bering Bridge, the land masses currently covered by the North Pacific Frozen in the Strait of Bering…”
«Eventually, about 14,000 years ago, from Asia, through the way of what is now called Bering Strait, arrived in the Americas. From these first Americans is remained stone inscriptions, cemeteries and some others».
The second reason for justification my theory is that we know the huge populations of Neanderthals during some hundreds of thousands of years were scattered across many parts of Earth, then between 12000 and 11000 years ago, suddenly disappeared from the planet!!
This has engaged the minds of many paleontologists, anthropologists and other researchers who looking for a logic and acceptable reason for Neanderthals extinction; but none of them could obtain such important reason yet.
If you would like to know the main reason, refer to this link please:
The main reason for Neanderthals extinction: https://www.academia.edu/37892356
Other justifications for the theory in according to studies of anthropologists and prehistoric researchers, as came in above:
- Homo Sapiens were in conflict with Neanderthals for long times.
- There is no clear and compelling reason for their extinction.
- They have many races and numerous species.
- Thy believed in the world after death.
- Their various racial groups, have been scattered in the most parts of the world.
An important advice:
At that time the efforts of the researchers and in particular the current anthropologists will reach to a useful result and acceptable situation, to prove “There is another creature apart from human being”. Then their achievements will be in direction of prospecting and making the future; otherwise they only have supplied some data for the future generations.
Don’t underestimate UFOs. By the data we have achieved through the article about Homo Sapiens (Jinn), now we know UFOs better than before, and the future belongs to who knows UFOs better permanently.
New discoveries, new enlightenment
An important article by Michael Snyder. I transferred it here to write my points of view (In the parentheses) on it, in according to what has delivered already about Homo Sapiens:
Address: http://thetruthwins.com/archives/
these-ancient-elongated-skulls-are-not-human
Extremely bizarre skulls
Are you ready to be confronted with evidence that will directly contradict the version of “world history” that you were taught in school? In recent years, hundreds of “extremely bizarre skulls” have been discovered all over the planet. Scientific tests that have been conducted on some of them conclusively prove that these ancient elongated skulls are NOT HUMAN.
Many people are not able to accept what you are about to see because it is too radical for them. But the truth is that ancient texts have been telling us about these “hybrid beings” (They are not hybrid, because they are an especial and independent beings) for thousands of years. There are even some ancient Indian traditions (It’s not only traditions, but the history confirm this matter too.) that claim that these creatures were in North America before the Indians were. In fact, there is even one ancient Indian tradition about a war between a tribe of Indians and a race of red-haired cannibalistic giants. The Bible refers to these hybrids as “the Nephilim”, (They are called in the Muslims holy book of Koran: Jinn) and as time goes by the evidence keeps piling up that they were very, very real.
Down in Peru, particularly on the Paracas peninsula, researchers have been finding some very large elongated skulls that are extremely ancient. On his Facebook page, Brien Foerster posted a photo of one of these ancient skulls that still has red hair on it…
Another specimen with red hair was just recently discovered. But this one was the skull of a young child.
These elongated skulls are much, much larger than normal human skulls would be. Purposeful cranial deformation can change the shape of a skull, but it cannot increase the volume of the skull.
In addition, these skulls have quite a few other important physical characteristics that greatly set them apart from normal human skulls. Brien Foerster discusses some of these key differences in the following five minute video… https://youtu.be/JnERUZNqwbc
In a recent interview with the Examiner, Foerster explained that his research has led him to the conclusion that these creatures are either “a different species” or are “a mix of human and alien DNA”… (on Earth we call them homo sapiens and a part of them who migrated to space, we call them aliens)
Examiner: In a recent video, “Alien Hybrid Human Baby Found In Peru?,” you show the remains of a baby with an elongated skull as well as a fetus with an elongated skull. Do you have any theories why these babies may have developed naturally with misshapen skulls? (Because this small skull is not belong to a baby. Anthropologists call it baby because they don’t know they are different in many fields, in many aspects, including body size.)
Foerster: These examples are completely natural in shape, and have enormous cranial volume. They are either a different species from us, or, possibly, are a mix of human and alien DNA.
A sample of the red hair from one of these skulls was sent to a lab to be analyzed. What was discovered was absolutely mind blowing. You can watch researcher L.A. Marzulli discuss what the lab found starting at the ten minute mark of the following video…https://youtu.be/jkNm3jeCPaA
Other teams of researchers have come to similar conclusions about these ancient elongated skulls. For example, the following is an excerpt from a Daily Mail article that was posted back in 2011…
A mummified elongated skull found in Peru could finally prove the existence of aliens.
(Peru is the center of a kind of them who could fly to the space and sit in the space listening stations.)
(Since 16th of January to 12th of April 1992, in the Fountain salon of the Eur Exhibition of Rome, objects from the Southern America civilization were exhibited to show the Incas’ ancestors and their civilizations. The report was presented under the title Myths of Peru in Rome in the February 1992 issue of Saint Anthony Vatican.
I could visit the ancient objects, would be related to my ideas in the anthropology. At the exhibition, I saw ceramic figurines confirming that Southern America had been in charge of the Jinn, since long times ago and they had used to go to the space!!
I believe and insist on my belief that the lines and designs on the ground in a wide dimension, such as the ninety-meter bird so called Golden Wings Bird of the Nazca civilization, to be seen from above, have been considered as an Airport!!
In this exhibition, one of the statues has “an especial cap with a pair of special headphones that is equipped with a receiver with a small dish with a helical-shaped connector as a collector for transmitting waves emitted to the ear and connected to the right ear”.
This sculpture is a wonderful art because the artist would be able to show the state of the listening in the face and especially in the eyes of the statue!! as I mentioned before, the jinn had been listening in their space stations for eavesdropping the revelation, but since descending of Koran, it was forbidden, and afterwards their civilizations began to decline.)
The strangely shaped head – almost as big as its 50cm (20in) body – has baffled anthropologists.
It was one of two sets of remains found in the city of Andahuaylillas in the southern province of Quispicanchi.
When an international team of anthropologists studied the skull that was found, they also agreed that it was “not a human being“…
Davila Riquelme said three anthropologists, from Spain and Russia, arrived at the museum last week to investigate the findings and agreed it was ‘not a human being’ and would conduct further studies.
He added: ‘Although the assessment was superficial, it is obvious that its features do not correspond to any ethnic group in the world.’
Another ancient skull that has caused a lot of controversy in recent years is
the so-called “Star-child Skull” (not child, but normal size in their species.).
The following is a photo of the “Starchild Skull” compared with the skull of a normal human…
The Star child project
Obviously the physical differences are very great. But the Starchild Project wanted to go even farther. They wanted to do extensive DNA testing on the skull to determine how close to human this creature actually was…
For 13 years we at the Starchild Project have known the Starchild Skull came from a being that was not entirely human, if human at all. First, it shares no physical characteristics with a normal human skull—none! Unfortunately, this astounding divergence in physical points of comparison never impressed mainstream scientists because they could, and often did, glibly explain all of them away by insisting: Nature can do anything! But that was never true. (of course it’s never true, because many atheists like as Richard Hopkins when can not solve the problem and because wouldn’t like to accept truth, relates every thing to the Nature and put the Nature instead of Almighty God)
DNA is the math of biology:
Nature actually functions by strict rules that confine life to well-defined boundaries outlined by the unique genetic code of each species. No laws are more firmly established than the laws of genetics. Fifty eye-witnesses can say that a person committed a crime, but if DNA shows otherwise, the witnesses are ignored. DNA dominates in courts because it is the math of biology. It says what it says, again and again, with consistency you can stake your life on.
When they came back, the DNA test results were absolutely shocking.
The following is a brief excerpt from the report…
In terms of this all-important mt DNA in the Starchild, our geneticist has recovered four reasonably large fragments which together total 1,583 base pairs, or 9.55% of the 16,569 base pair total for humans. As before, this is only a partial result, but also as before, it is highly indicative of what the final result of a full mt DNA genome analysis will be.
Within those 1,583 base pairs, the “Star child” carries a grand total of 93 variations that are different from the extremely highly conserved human mt DNA genome. That is 93 in only 9.5% of the genome! It’s already near to the maximum of 120 variations in human mt DNA. If we do a simple but highly reliable mathematical extrapolation, expanding the 9.5% out to 100% (times 10.5) we find that 93 established variations extrapolates out to 977 variations!
You can read the rest of the report right here, and I have posted video of researcher Lloyd Pye discussing the Starchild skull below: https://youtu.be/lOSbRCg0B4g
For even more on all of this, please check out my previous article entitled:
Nephilim Skulls Found In Mexico
The evidence continues to mount that “people” other than humans once roamed the earth. The Bible refers to them as “the Nephilim“. Other ancient texts have other names for them (in Koran: “the Jinn”). The Paiute Indians claim to have once fought a war against a race of red-haired cannibalistic giants in Nevada. In fact, a hand-print from one of those giants can still be found in a nearby cave. But many people out there will never be willing to even consider any of this. Since it does not fit with the “accepted view of history” that they have always been taught, they will just dismiss all of this without even evaluating the evidence.
About the author:
Michael Snyder is the founder and publisher of The Economic Collapse Blog and End Of The American Dream. Michael’s shocking new book about the last days entitled “The Rapture Verdict” is available in paperback and for the Kindle on Amazon.com. It is shaking the world of Bible prophecy to the core, and it is being called one of the most controversial Christian books of 2016. If you would like to check it out, you can find it right here. (in according to this matter, my article must shakes world of theists not only world of Bible prophecy. Because in Koran is explained many specifications of them which no book you can find like as Koran to introduce this being with details!!)
https://www.youtube.com/watch?v=G8oduXmKyGU
https://www.youtube.com/watch?v=gYlzG-JIH84
The date of publishing: 1rst Jan. 2019
Second revised edition: 4 Mar. 2019
Third revised edition: 13 Dec. 2020
Ahmad Shammazadeh, hmdshmzdeh@gmail.com
قرآن و ژنتیک، معجزه ای از قرآن
بر بنیان:
کروموزومهای درشت
احمد شمّاعزاده
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (ص: 87 و 88)
او جز یک یاداورى براى جهانیان نیست؛ و خبرش را پس از مدّتى خواهید دانست.
این دو آیه کوتاه به ما میگویند که قرآن خبرهایی برای جهانیان (و نه تنها مسلمانان) دارد و بویژه برای دانشمندان که آن خبرها را به موقعش متوجه خواهند شد. این معنا در این دو آیه مستتر است که ای مسلمانان اگر شما در فهم آن بکوشید، پیش از دیگران به دانستن خبرهایش موفّق خواهید شد.
فهرست مطالب:
«کروموزومهای درشت» کدامند؟
اهمیت و جایگاه کروموزومهای درشت در دانش ژنتیک امروز(همراه با متن انگلیسی)
چرا به پژوهش پیرامون کروموزومهای درشت گرایش یافتم؟
چرا و چگونه خداوند ما را به شناخت کروموزومهای درشت رهنمون شدهاست؟
آیا کروموزومهای درشت زندگی را به زمین آوردهاند؟
آذان الانعام (ژنها)
کتاب حفیظ (دی. ان. آ.)
به همراه: سرگذشت دشوار انتشار این پژوهش
یاداوری: کسانی که مایلند این پژوهش را به دوستان انگلیسی زبان خود معرفی کنند، میتوانند از ترجمه مختصر آن در لینک زیر بهره برداری کنند:
https://www.academia.edu/13796457/Qur_an_and_Genetic-A_miracle_of_Quran
1. «کروموزومهای درشت» کدامند؟
انسان 23 جفت کروموزوم دارد که جفت بیستوسوم جنسی و 22 جفت دیگر غیرجنسی هستند. از این بیستودوجفت، هشتجفت یعنی کروموزومهای شماره یک تا شماره هشت را که در ژنوم انسان از دیگر کروموزومها درشتترند، کروموزمهای درشتاندام (Giant Chromosome) گویند. این کروموزومها وظیفه تولید پروتئینهای اصلی ساختمان بدن را برعهده دارند و از نزدیک به 181 میلیون واژه ساختهشدهاند که این واژگان، خود کد ژنتیکی انسان را شکلمیدهند.
«ارنست نایگل دانشمند تطورگرا در سال 1985 توضیحداد که ‹پولیتن کروموزومها› (کروموزومهای چندگانه شونده) یعنی کروموزومهای درشت با دگرگونیهایی در دورة میتوز، در طول مرحلة بینفازی، تولیدمیشوند. هستة این کروموزومها با سپریکردن کامل روش تقسیم سلولی تکثیر و بارور نمیشود؛ بلکه کروماتین موجود در دی. ان. آ. خود را در طول مرحلههای جی1 و اس، دوبرابر میکند؛ ولی بهجای گذر به مرحلة جی2، مرحلة جی1 تازهای را آغازمیکند؛ و بدین ترتیب دورة تازهای از دوبرابرشدن کروماتین آغازمیگردد. این گونه چرخة تولید، اولین بار در سال 1939 به وسیلة ‹گیتلر› تشریحشد».
«‹پولیتن کروموزومها› ساختارهایی هستند که در برخی گونههای جانداران و گیاهان تودههای ویژهای از تخمها را به گونهای اساسی بنیانمینهند؛ که با سیر موفقیتآمیز دورههای تکثیرشدن درون سلولی تقویتشدهاند، و در نهایت از هر کروموزوم، به تعداد زیادی تکثیر میشود. به همین دلیل آنها در روشنشدن روند سازوکار و ساختار خوب کروموزوم نقش بسیار مهمی دارند. (بویژه در تولید مثل مگسهای دوبال)» (نقل از مقالة پولیتن کروموزومها)
2. اهمیت و جایگاه کروموزومهای درشت در دانش ژنتیک امروز
از مقاله ‹پولیتن کروموزوم› که تاریخچة پژوهشهای صورتگرفته برروی ‹کروموزومهای درشت› همراه با حدود هشتاد مقالة رفرانس است مشخصگردید نظر به اینکه روند تکثیر کروموزومهای درشت، همانند دیگر کروموزومها نیست، پژوهشهای ژنتیکی پیرامون ‹کروموزومهای درشت›، بیشتر با عنوان ‹پولیتن کروموزم› که نشان دهندة روش تکثیری آنهاست، صورتمیگیرد؛ در نتیجه نگارنده دریافت درصورتیکه polytene chromosome را در اینترنت جستوجو کنیم، به ویژگیهای ‹جاینت کروموزومها› و پژوهشهای صورتگرفته پیرامون آنها بهتر و بیشتر آگاهی مییابیم. این کار صورتگرفت و دیدهشد که چه بسیار پژوهشهایی که پیرامون آنها صورتگرفته و میگیرد و متأسفانه ژنتیکدانان کشورمان نسبت به آنها چندان توجهی ندارند.
در وبسایت بی. بی. سی. نیز نتایج پژوهشهایی که به تازگی بر روی کروموزومهای درشت صورت گرفته، یافتم که بیشتر به موارد بیماریزا پرداختهاست. این مقاله گذشته از اینکه نقش و اهمیت این نوع کروموزومها را بهتر مینمایاند، از نظر شناخت و درنتیجه درمان بیماریهای انسان، دستاوردهای بسیارمهمی را نیز به همراه دارد.
موارد مهم و به ویژه موارد مهمتر از نظر شناخت بیماریها را با زیرخط کردن نشاندادهام:
BETHESDA, Md., Wed., April 6, 2005 - A detailed analysis of chromosomes 2 and 4 has detected the largest "gene deserts" known in the human genome and uncovered more evidence that human chromosome 2 arose from the fusion of two ancestral ape chromosomes, researchers supported by the National Human Genome Research Institute (NHGRI), part of the National Institutes of Health (NIH), reported today.
In a study published in the April 7 issue of the journal Nature, a multi-institution team, led by Washington University School of Medicine in St Louis, described its analysis of the high quality, reference sequence of chromosomes 2 and 4. The sequencing work on the chromosomes was carried out as part of the Human Genome Project at Washington University; Broad Institute of MIT, Cambridge, Mass.; Stanford DNA Sequencing and Technology Development Center, Stanford, Calif.; Welcome Trust Sanger Institute, Hinxton, England; National Yang-Ming University, Taipei, Taiwan; Genoscope, Evry, France; Baylor College of Medicine, Houston; University of Washington Multi mega base Sequencing Center, Seattle; U.S. Department of Energy (DOE) Joint Genome Institute, Walnut Creek, Calif.; and Roswell Park Cancer Institute, Buffalo, N.Y.
"This analysis is an impressive achievement that will deepen our understanding of the human genome and speed the discovery of genes related to human health and disease. In addition, these findings provide exciting new insights into the structure and evolution of mammalian genomes," said Francis S. Collins, M.D., Ph.D., director of NHGRI, which led the U.S. component of the Human Genome Project along with the DOE.
Chromosome 4 has long been of interest to the medical community because it holds the gene for Huntington's disease, polycystic kidney disease, a form of muscular dystrophy and a variety of other inherited disorders. Chromosome 2 is noteworthy for being the second largest human chromosome, trailing only chromosome 1 in size. It is also home to the gene with the longest known, protein-coding sequence - a 280,000 base pair gene that codes for a muscle protein, called titin, which is 33,000 amino acids long.
One of the central goals of the effort to analyze the human genome is the identification of all genes, which are generally defined as stretches of DNA that code for particular proteins. The new analysis confirmed the existence of 1,346 protein-coding genes on chromosome 2 and 796 protein-coding genes on chromosome 4.
As part of their examination of chromosome 4, the researchers found what are believed to be the largest "gene deserts" yet discovered in the human genome sequence. These regions of the genome are called gene deserts because they are devoid of any protein-coding genes. However, researchers suspect such regions are important to human biology because they have been conserved throughout the evolution of mammals and birds, and work is now underway to figure out their exact functions.
Humans have 23 pairs of chromosomes - one less pair than chimpanzees, gorillas, orangutans and other great apes. For more than two decades, researchers have thought human chromosome 2 was produced as the result of the fusion of two mid-sized ape chromosomes and a Seattle group located the fusion site in 2002.
In the latest analysis, researchers searched the chromosome's DNA sequence for the relics of the center (centromere) of the ape chromosome that was inactivated upon fusion with the other ape chromosome. They subsequently identified a 36,000 base pair stretch of DNA sequence that likely marks the precise location of the inactivate centromere. That tract is characterized by a type of DNA duplication, known as alpha satellite repeats, that is a hallmark of centromeres. In addition, the tract is flanked by an unusual abundance of another type of DNA duplication, called a segmental duplication.
"These data raise the possibility of a new tool for studying genome evolution. We may be able to find other chromosomes that have disappeared over the course of time by searching other mammals' DNA for similar patterns of duplication," said Richard K. Wilson, Ph.D., director of the Washington University School of Medicine's Genome Sequencing Center and senior author of the study.
In another intriguing finding, the researchers identified a messenger RNA (mRNA) transcript from a gene on chromosome 2 that possibly may produce a protein unique to humans and chimps. Scientists have tentative evidence that the gene may be used to make a protein in the brain and the testes. The team also identified "hypervariable" regions in which genes contain variations that may lead to the production of altered proteins unique to humans. The functions of the altered proteins are not known, and researchers emphasized that their findings still require "cautious evaluation."
In October 2004, the International Human Genome Sequencing Consortium published its scientific description of the finished human genome sequence in Nature. Detailed annotations and analyses have already been published for chromosomes 5, 6, 7, 9, 10, 13, 14, 16, 19, 20, 21, 22, X and Y. Publications describing the remaining chromosomes are forthcoming.
The sequence of chromosomes 2 and 4, as well as the rest of the human genome sequence, can be accessed through the following public databases:
GenBank (www.ncbi.nih.gov/Genbank) at NIH's National Center for Biotechnology Information (NCBI); the UCSC Genome Browser (www.genome.ucsc.edu) at the University of California at Santa Cruz; the Ensembl Genome Browser (www.ensembl.org) at the Wellcome Trust Sanger Institute and the EMBL-European Bioinformatics Institute; the DNA Data Bank of Japan (www.ddbj.nig.ac.jp); and EMBL-Bank (www.ebi.ac.uk/embl/index.html) at EMBL's Nucleotide Sequence Database.
NHGRI is one of the 27 institutes and centers at NIH, an agency of the Department of Health and Human Services. The NHGRI Division of Extramural Research supports grants for research and for training and career development at sites nationwide. Additional information about NHGRI can be found at www.genome.gov.
For more information, contact: Geoff Spencer, NHGRI
(301) 402-0911- spencerg@mail.ni
Human chromosomes: Cracking the human code has been a bit like painting a picture
Four years after publishing a draft of the human genetic sequence, researchers have hit the halfway mark in producing the "gold standard" version.
They have just published a detailed run-down of a 12th chromosome - known as chromosome five - which means there are just 12 left to complete.
Chromosome five is the largest so far, with 923 recorded genes, of which 66 are involved in human disease.
The chromosome, which was sequenced by US scientists, is detailed in Nature.
It is the second of three chromosomes that the Department of Energy Joint Genome Institute (JGI) has finalised in collaboration with colleagues at the Stanford Human Genome Center (SHGC)
Code breakers
Cracking the human code has been a bit like painting a picture. First comes a rough sketch followed by a slightly fuller version before, finally, the minute detail is added.
When the draft version of the human genome was unveiled in June 2000, 97% of the "book of life" had been read. Then, last year, scientists announced the decoding was almost 100% complete.
Now, several institutions around the world have divided up the 24 human chromosomes - the cellular structures into which DNA is wound - and are going through them with a fine-tooth comb for a final time, to fill gaps and correct errors.
This extremely accurate sequence will be a powerful tool for scientists trying to understand human disease
Spencer Abraham, Secretary of Energy. They are, as it were, dotting the I's and crossing the T's and giving the whole sequence a thorough spell-check.
"It is about getting everything in the right order," commented Dr Tim Hubbard, of the Human Genetics group at the Sanger Institute in Cambridge, UK.
"In the draft version there were 100,000 gaps in the whole genome. It was a small percentage of the sequence, but it meant you were uncertain about the order of the pieces.
"It is important for doing experiments to have the complete sequence - to have no gaps at all."
GIANT CHROMOSOMES
According to researchers at the JGI and SHGC, the landmark chromosome five is a genetic behemoth, containing key disease genes and a wealth of information about how humans evolved.
"This extremely accurate sequence will be a powerful tool for scientists trying to understand human disease," said US Secretary of Energy, Spencer Abraham.
DNA IN HUMAN CELLS
The double-stranded DNA molecule is held together by chemical components called bases Adenine (A) bonds with thymine (T); cytosine(C) bonds with guanine (G)
These letters form the "code of life". There are estimated to be about 2.9 billion base-pairs in the human genome wound into 24 distinct bundles, or chromosomes
Written in the DNA are about 30,000 genes, which human cells use as starting templates to make proteins. These sophisticated molecules build and maintain our bodies
The giant chromosome is made up of 180.9 million letters - A's, T's, G's and C's that make up the genetic code.
Of the 923 genes that sit on chromosome five, 66 are known to be link to disease when they go wrong. Another 14 diseases seem to be connected to chromosome five genes, but they have not been linked to specific genes yet.
Having a detailed picture of chromosome five will be an immense help to researchers investigating these illnesses.
"It is very useful to have a base sequence which you can then compare individuals to," Dr Hubbard told BBC News Online.
"Then you can look for key differences between people that do have the disease and people that don't have the disease."
Another feature of chromosome five will pique the interest of scientists studying the difference between humans and chimpanzees.
Despite great similarities between the genomes of the two species, there are some key structural variations.
In particular, one large section of chromosome five is flipped backwards in humans compared with chimps.
Such an inversion makes it impossible for the two chromosomes to pair up during reproduction, which could have driven a wedge between the evolving ancestral populations.
'Junk' DNA
It is not just the genes in chromosome five that the scientists are interested in. Volumes of genetic material lie in between the genes, which for a long time were dismissed as "junk" by researchers.
But on closer inspection, it seems this judgement was premature. The fact that sequences of junk were conserved for hundreds of generations suggests they have a function worth holding on to.
"Important genetic motifs gleaned from vast stretches of non-coding sequence have been found on chromosome five," said Eddy Rubin, JGI's director.
"Comparative studies conducted by our scientists of the vast gene desert... have shown these regions, conserved across many mammals, actually have a powerful regulatory influence."
Over the next few months, the remaining 12 human chromosomes should be completed to a final gold standard of accuracy.
3. چرا به پژوهش پیرامون کروموزومهای درشت گرایش یافتم؟
از سالهای نوجوانی، بههنگام خواندن قرآن، هرگاه به آیههای 6 سورة زمر و 11 سورة شوری میرسیدم که هر دو در مورد زادوولد مردمان است، و به مراحل جنینی آنان میپردازد، ذهنم متوجه این نکته میشد که این «انعام»، همان انعام سورة «انعام» به معنای ‹شتروگاووگوسفند› نیست؛ بلکه موجودی است که چهار دستوپا دارد و خداوند با این نامگذاری میخواهد ذهن ما را متوجه و منعطف به موضوعی کند.
دو آیه بنیادین:
خلقکم من نفس واحدهثمجعل منها زوجها و انزل لکم منالانعام ثمانیهازواج یخلقکم فی بطون امهاتکمخلقاًمن بعدخلق فی ظلماتثلاث ذلکمالله ربکم لهالملک لاالهالّا هو فانّیتصرفون(زمر:6)
ترجمة واژگانی: آفرید شما را از جانی یگانه، سپس قرارداد از خود آن، جفتش را. و فروفرستاد برای شما از چهارپایان، هشت جفت. میآفریند شما را در شکمهای مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی، در تاریکیهای سهگانه. آن است خداوندی که پرورندة شماست. از آن اوست هستی. نیست خدایی جز او. پس به کجا میروید؟(دست به دامان که میشوید؟)
فاطرالسموات والارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤکم فیه لیس کمثله شیء و هوالسمیعالبصیر(شوری: 11)
ترجمه واژگانی: شکافنده کیهان(که با شکفتن، کیهان را ایجادکرده)، قرارداد برای شما از خودهاتان، جفتهایی؛ و از چهارپایان، جفتهایی؛ بارورمیسازد شما را در آن(چهارپایان). نیست همانند او چیزی؛ و او بسیارشنوای بسیار بیناست.
ماهها و سالها میگذشت تا روزی که نسخه قدیمی دایرهالمعارف «بریتانیکا» پیش رویم بود؛ توجّهم به چیزی جلبشد؛ و آن تصویر تشریحی کروموزوم با دو بازوی بلند (Long arms) یا پاها، و دو بازوی کوتاه (Short arms) یا دستها، و یک بخش مرکزی(centromer) بود. درست مانند ‹شتروگاووگوسفند› که چهاردستوپا دارند؛ بسیار شاد شدم و یقینکردم که معنی ‹انعام› در این دو آیه ‹کروموزوم› است؛ که این معنی با دیگرواژهها و معنای کلی این آیهها نیز همخوانی دارد و مانند ترجمههای قرآن نیست که شتروگاووگوسفند یا دامها هیچجای منطقی در این دو آیه و نیز در مراحل جنینی ما ندارند.
4. چرا و چگونه خداوند ما را به شناخت کروموزومهای درشت رهنمون شدهاست؟
تا اینجا تنها نیمی از مسأله حلشدهبود؛ زیرا در آیه 6 سوره زمر، اشاره به ‹هشتجفت انعام› شده و حال آنکه انسان ‹بیستوسه جفت کروموزوم› دارد؛ ولی همین هم یک نکته است؛ زیرا اگر خداوند اشاره به 23 جفت انعام میکرد، چه بسا خوانندة امروزین قرآن کریم، خیلی زود به معنی این آیه پیمیبرد؛ ولی در آن صورت، قرآن مجید تنها به یکی از دستاوردهای دانش امروزین اشارهکرده و بهرة دیگری نرساندهبود! اما قرآنکریم با اشاره به هشت جفت، نه تنها ما را به اهمیت کروموزومها آگاهیداده و به درون هیأت آنها واردکرده، بلکه خوانندگان خود را به اندیشیدن پیرامون این هشتجفت فراخوانده و در اصل دستورداده بروید کندوکاوکنید تا بدانید چرا توجه ویژهای به این هشتجفت دارم و ویژگیهای آنها چیست، تا در زندگیتان بهکاربرید.
یکی از این هشت جفت کروموزوم، جفت شمارة 5 است. همان گونه که در متن انگلیسی آمد، دانشمندان اهمیت بسیارزیاد این جفتکروموزوم را در شناخت بیماریهای ویژه انسان و سیر تکامل انسان یاداورشدند، از جمله:
«بر اساس اظهارنظر پژوهشگران مؤسسههای پژوهشهای ژنتیکی JGI و SHGC کروموزوم سرنوشتساز شمارة 5 کلید ژنهای بیماریزا، و در بردارندة دادههای ارزشمندی پیرامون چگونگی تکامل انسان است». اسپنسر ابراهام وزیر انرژی آمریکا در این زمینه میگوید: «این رخداد بسیار حساس و دقیق، ابزار توانمندی برای دانشمندان در درک بیماریهای انسان خواهدبود».
هرگاه خداوند سبحان، خود را با عزّت و جبروت در ابتدای آیهها و سورهها یادکند، میخواهد نکته و امر مهمی را گوشزدکند. بنابراین هنگامی که «فاطرالسموات والارض» را در اول آیه و «لیسکمثله شیء و هوالسّمیعالبصیر» را در آخر آیه میآورد؛ یعنی نه کلمه از هجده کلمة یک آیه را به وصف خود اختصاص میدهد، نمیخواهد در آن آیه، امر سادهای را به یادمان آورد که هر بچهای هم آن را میداند: (خداوند شما و چهارپایان را جفت جفت آفرید تا به این تدبیر شما را خلق بیشمارکند)، که این وهن قرآن کریم است، و بسیار شایسته و بایسته است که از انجام این گونه توهینها به ساحت قدسی قرآن کریم و در پوشش ترجمه آن جدّاً بپرهیزیم.
نکته دیگری که میتواند علت بیان «هشتجفت» باشد، این است که این «هشتجفت» در بین کروموزومهای جن و انس مشترک باشد، زیرا در هر دو آیه، قرآن کریم مخاطب خود را مشخصنکرده، بنابراین مخاطب قرآن، هم انس و هم جن میتواند باشد؛ که قرآن برای آنان به گونهای برابر، نازل شدهاست.
اگر در هر دو آیه بویژه از این دیدگاه دقیقشویم، متوجهمیشویم که:
1. در این دو آیه خداوند اشارهای به مایة اولیه خلقت انس و جن یعنی ‹خاک› و ‹حرارت› نکرده و قصد آن را دارد که نکتهای کلی و مشترک را یادآور شود؛ در حالی که در آیههای دیگر پیرامون انس و جن، اشاره به مایة اولیه آفرینش آنان نیز میکند و بدین وسیله مخاطب را مشخص میسازد.
2. سخن از این است که خداوند از جنس خودتان (ای جن و انس) برای شما همسر آفرید؛ و تنها در هشت جفت از کروموزومهایتان با یکدیگر مشترک هستید. یعنی تداخل ژنتیکی شما دو نوع، امکانپذیر نیست و برخلاف آفرینش شماست.
3. شما را در انعام(کروموزوم) کشت میدهیم و بارورمیسازیم؛ همانگونه که دانشمندان نطفه را از طریق تکثیر و تقسیم سلولی کروموزومها در درون لوله آزمایش کشتمیدهند و بارورمیسازند؛ و قرآن کریم چه واژة نیکو و مناسبی در این زمینه برگزیدهاست: «ذرء» و چه جمله نیکوتری: «یذرؤکم فیه».
از سوی دیگر خداوند هیچگاه ریشة ‹ذرء› را که معنی ‹کشتدادن› و تکثیر سلولی برای آفرینش اولیة انسانها و جنها و بازسازی بدن آنها در روز جزاست، برای افزایش جمعیت آنان بهکارنبردهاست. بلکه برای این منظور ریشة ‹کثر› را بهکارگرفته، چنانکه میفرماید:
یا معشرالجن قداستکثرتم من الانس (انعام: 128)
و اذکروا اذا کنتم قلیلاً فکثرکم (اعراف: 86)
و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم (توبه: 25)
انا اعطیناک الکوثر (کوثر: 1)
بنابراین معنیکردن یکثرکم (‹افزایش میدهیم شما را› که به نقل از ترجمهها پس از این خواهدآمد) به جای ‹یذرؤکم› مصداقی از منحرفکردن کلام خداوند از معنای اصلی آن است.
انسان در قرآن
تاکنون کتابهای زیادی در مورد «انسان در قرآن» نگاشتهشده؛ ولی تا آنجاکه دیدهشده، هیچگاه نویسندهای از این دو آیه در نوشتة خود یادنکردهاست؛ حتا اگر به ظاهر این دو آیه توجهکنیم، دستکم اشارهای به انسان شدهاست؛ که اگر از این دو آیه یا یکی از آنها در کتاب خود یادکردهباشند، از این دیدگاه به آن نپرداختهاند. این آیهها ما را به پژوهش در شناخت اصلیترین اجزاء شکلگیری زندگان (کروموزوم، ژن، و دی. ان. آ) تشویق، و به دانش ژنتیک رهنمون میسازد.
درست است که پایهگذار دانش ژنتیک، ‹مندل› کشیش مسیحی است؛ ولی این دو آیه چیزهایی در خود نهفتهدارند، که هنوز دانش ژنتیک به آنها دست نیافته، و بدین ترتیب ما را راهنماییمیکنند که بویژه، در مورد این هشت جفت کروموزوم به پژوهش بپردازیم و بهرهها برگیریم. هرچند اگر دانشمندان مسلمان در این دو آیه تدبرمیکردند، چه بسا پیش از مندل به دانش ژنتیک دستیافتهبودند.
خداوند متعال در آغاز سورة نحل پس از اینکه میفرماید امر خداوند فرامیرسد، پس در مورد آن شتابمکنید و فرشتگان را به وسیلة کارمایهاش برای هر یک از بندگانش که بخواهد فرومیفرستد، مراتب آفرینش را با ترتیبی ویژه، و بسیار زیبا بیان میدارد؛ به گونهای که خوانندهاش علاقهمندمیشود آن را درککند و از آن لذتببرد:
اول، آفرینش کیهان،
دوم، آفرینش انسان،
سوم، آفرینش چهارپایان در چهار گروه:
چهارپایان به معنای دام؛
چهارپایان برای سوارکاری و جابجایی اشخاص؛
چهارپایان باربر و بارکش؛
چهارپایانی که آنها را نمیشناسید. یکی از مصداقهای چهارپایانی که نمیشناسید، کروموزمها هستند.
میبینیم که نقش کروموزومها در قرآن پررنگتر میشود. چنانکه در آیة 61 سورة واقعه نیز یاداورمان شدهاست: و ننشئکم فی ما لاتعلمون. شما را در آنچه که نمیشناسید نشوونمامیدهیم (بارورمیسازیم). به نظرمیرسد باز هم میتوان از آنها در قرآن نشانگرفت.
افلایتدبّرونالقرآن؟
ترجمهها و تفسیرها پیرامون این دو آیه چه میگویند:
نکته ای که میتوان گفت هیچیک از مفسران قرآن تاکنون به آن توجه نداشته اند و موجب شده مترجمین قرآن در زبانهای مختلف از جمله زبان انگلیسی به پیروی از مفسرین به خطا بروند این است که از واژه انعام معنای "دام" را دریافت کرده اند. و این در حالی است که دام در زبان عربی "اغنام" معنی میدهد و نه انعام. اغنام جزئی از انعام است همان گونه که قرآن کریم نیز در آیات سوره نحل که در بالا آمد روی دسته بندی انعام تأکید کرده و یکی از آن دسته ها را با اشاره به اینکه آنها را نمیشناسید یاداورمان شده تا در فهم دو آیه مورد بحث دقت بیشتری داشته باشیم که تاکنون نداشته ایم. توجه کنید:
1. قاموس قرآن در زیر نعم در چند جا آوردهاست که: «شتروگاووگوسفند(انعام ثلاثه) و مفرد ندارد بلکه همواره بهصورت جمع بهکاربردهمیشود».
این نظر درست نیست؛ زیرا هرچند ‹انعام› به صورت جمع بهکاربردهشده، ولی همان جمعش نیز مفرد است؛ این موضوع را از ضمیرهایی که خداوند در مورد انعام ‹ویژه› و ‹فراگیر› بهکاربرده میتوان درککرد. تقسیمبندی 33 بار تکرار واژة ‹انعام› در قرآن از نظر نوع آن به شرح زیر است:
گونة فراگیر: شتروگاووگوسفندوبز
گونة ویژه: کروموزوم
در هر آیهای که برای انعام فراگیر ضمیری بهکاربرده، ضمیر سوم شخص مفرد مؤنث است؛ مانند: والانعام خلقها لکم فیها دفء
هر آیهای که منظور آن انعام ویژه بوده، یا ضمیری ندارد؛ (البته این بدان معنا نیست که هرجا انعام ضمیر ندارد، ویژه است)؛ مانند: ثمانیه ازواج من الانعام و یا اگر دارد سوم شخص مفرد مذکر است؛ مانند: تنها آیهای که اینچنین است: و من الانعام ازواجاً یذرؤکم فیه (دلیلی محکم بر ویژهبودن برخی ‹انعام›ها در قرآن)
در هر آیهای که منظور هر دو گونة ویژه و فراگیر بوده، باز هم ضمیری بهکارنرفته؛ مانند فرقان: 49 و شعراء: 133. اینکه چرا این دو آیه به هردو گونه اطلاقمیگردد، بحث دیگری است.
‹قاموس› در ذیل بهم نیز آیات زیادی را آورده که انعام داشتهاند و آنها را از زاویههای مختلف مورد بحث قرارداده، ولی به دو آیة منظور این گفتار، هیچ اشارهای نکردهاست.
2. تفسیر مجمعالبیان طبرسی در مورد هشتجفت انعام، آنها را محل اختلافنظر بین علما دانسته و مطالبی را آورده که برخی ترجمهها از آن گرفتهشده و در اصل چیزی برای گفتن به خواننده ندارد؛ و به نحوی از کنار آن گذشتهاست.
3. تفسیر المیزان علامة طباطبائی
جلد 34 ص 59 ترجمة محمدباقر موسوی همدانی: «کلمة: (انعام) بمعنای شتر و گاو و گوسفند و بز است و اگر آنها را هشت جفت خوانده، به اعتبار روبرهم نروماده آنهاست».
جلد 35 ص 41 : «و معنای جمله: (جعل لکم من انفسکم ازواجاً) این شد که او شما را نروماده آفرید، تا با ازدواج آندو، مسئله توالد و تناسل و زیادشدن افراد صورت گیرد، و معنای جملة: (و من الانعام ازواجاً) این شد که چهارپایان را هم نروماده آفرید، (یذرؤکم فیه) یعنی در این قراردادن، شما را زیادکند، و خطاب در جملة (یذرؤکم) هم بانسان است، و هم بحیوان، و ضمیر (کم) که مخصوص عقلاء است بگفتة زمخشری از این جهت بهمه برگردانید که جانب انسانها را غلبه داد».
با دقت در جملهها و نقل قول، اشکالهای این تفسیر و ترجمه آن مشخص میگردد!!
4. ترجمة الهیقمشهای:
سوره زمر: و برای شما نوع بشر هشت قسم از چهارپایان ایجادکرد.
سه اشکال این ترجمه:
‹نوع بشر› را از خود اضافهکرده و خطاب قرآن نیست.
‹ازواجاً› را به پیروی از طبرسی و بیشتر مفسرین، ‹قسم› یا ‹صنف› ترجمهکردهاست.
‹انزل› را که به معنی ‹فروفرستاد› است، ‹ایجادکرد› ترجمهکردهاست.
سوره شوری: چارپایان را جفت (نروماده) آفرید تا به این (تدبیر) ازدواج شما را خلق بیشمارکند. در ترجمة این آیه، فیه را کاملاً از قلم انداختهاست.
5. بیان معانی مفرداتالکتابالعزیز چاپ سوریه، ناشر: دارالادیب للنشر والتوزیع:
منالانعام ازواجاً: اصنافاً ذکوراً و اناثاً. (از چارپایان نوعهایی، نرهایی و مادههایی.)
یذرؤکم فیه: یکثرکم بسبب هذاالتزویج. (بهسبب این ازدواج، شما را بیشمارکند.)
منالانعام: الابل والبقر و الضأن و المعز. (از شتر و گاو و گوسفند و بز)
این حاشیهنویسی بر قرآن، نزدیکترین است به ترجمة مرحوم الهی قمشهای؛ و معلوم میشود که پایهوبنیان ترجمهها و حتی تفسیرها، چه شیعی و چه سنی، تکرار سخن مفسرین بزرگ چندصدسال پیش است؛ و هیچ توجه ندارند که قرآن مجید با پیشرفت دانش بشری شکوفا میشود و فهمیدنیتر میگردد؛ چنانکه بههنگام اوج شکوفایی دانشها و شناختها در عصر صاحبالامر(عج)، قرآن کریم نیز به اوج شکوفایی خود خواهدرسید.
6. بهاءالدین خرمشاهی نیز در ترجمة خود چنین آوردهاست:
سورة زمر: ‹برای شما هشت قسم از چارپایان آفرید›. که شبیه است به ترجمة الهیقمشهای، و ‹انزل› را ‹آفریدن› ترجمهکرده، با این تفاوت که ‹نوع بشر› را نیفزودهاست.
سوره شوری: از چارپایان نیز انواعی قراردادهاست، و شما را در آن آفریدهاست.
در اینجا نیز مانند الهی قمشهای و دیگران زوج را ‹نوع، قسم، صنف› ترجمهکرده و ذرء به معنی ‹کشتدادن› را با ‹آفریدن›، که ترجمة ‹خلق› است جایگزینکردهاست؛ ‹در آن › را نوشته و مانند دیگران از قلم نینداخته ولی مشخص نیست ‹در آن› به که و چه برمیگردد.
7. ترجمه زیرنویس محمدکاظم معزی:
زمر: و فرستاد برای شما از دامها هشت جفت.
شوری: و از دامها جفتهایی؛ میآفرد شما را در آن.
این ترجمه هم مانند ترجمههای پیشین، انعام را ‹دام›، و ‹فروفرستاد›(ترجمة انزل) را ‹فرستاد› (ترجمة ارسل) و یذرؤکم را ‹میآفرد› ترجمهکردهاست.
8. ترجمة زیرنویس به خط آقای مصباحزاده؛ مترجم آن مشخص نیست:
زمر: فروفرستاد برای شما از شتروگاووگوسفند هشت جفت.
شوری: قرارداد برای شما از خودتان جفتها و از شتروگاووگوسفند جفتها. بسیار میگرداند شما را در آن.
این ترجمه حتی به معنای ظاهری انعام (چهارپا) توجهنکرده، بلکه در هر دو آیه شتروگاووگوسفند را آورده، و معلوم نیست ‹در آن› به که و چه برمیگردد. تنها امتیاز این ترجمه آن است که انزل را درست ترجمهکردهاست.
9. ترجمة محمدمهدی فولادوند:
زمر: و برای شما از دامها هشت قسم پدیدآورد.
شوری: و از دامها (نیز) نروماده (قرارداد)، بدین وسیله شما را بسیارمیگرداند.
5. آیا کروموزومهای درشت زندگی را به زمین آوردهاند؟
خداوند در یکی از این دو آیه واژة انزل را بهکاربردهاست، در این مورد میتوان گفت احتمال بسیارمیرود که مایة زندگانی جانداران از جمله انسان از فضای کیهانی وارد زمین شده که خداوند واژه فروفرستاد را به کاربرده. این دیدگاه بر پایة برخی نظریههای معتبر علمی که میگویند عناصر تشکیلدهندة حیات ممکن است توسط دنبالهدارها به زمین آوردهشدهباشد، پذیرفتنی است؛ تا پژوهشهای آینده چه دستاوردهایی را برای ما به ارمغان بیاورند.
برخی دستاوردهای علمی بسیار جالب و خواندنی در این زمینه:
«در اتمسفر اولیه به جای اکسیژن و ازت، مخلوطی از هیدوژن، آمونیاک، متان، بخار آب و گاز کربنیک وجودداشته که مناسب تشکیل مولکول های مرکب هستند… در حقیقت در نتیجة تأثیر پرتوهای ماورای بنفش خورشید و آذرخشهای شدید، مواد مذکور در جوّ به ترکیبات مرکب جدید تغییرشکلیافتند و با تغییر شکل آنها در آتمسفر، به صورت باران (بارانهای آلی) بر زمین فروافتادند. دلیل اصلی وجود گستردة کربن، هیدوژن و اکسیژن در بافت موجودات زنده هم همین منشأ آلی است. با فروریختن باران های آلی، شامل مولکولهای پیچیدة اسید آمینه در اقیانوسها، نخستین اقیانوسهای زمین در واقع به نوعی ‹سوپ اولیه› تبدیل شدند که حیات ابتدایی (مشتق از اسیدهای آمینه) را در خود جایدادهبودند. فرمهای مشتق از این اسیدهای آمینه بعدها نیمی از پایة توارث دی. ان. آ. را تشکیل دادند».(1)
«اسیدهای آمینه از خود فعالیتهای نوری نشانمیدهند. به این معنی که وقتی در مقابل نور با قطب دایرهای قرارگیرند، گروهی صفحه نور را به سمت چپ و گروهی آن را به سمت راست میچرخانند. بر همین اساس اسیدهای آمینه را ‹راستگرد و چپگرد› میگویند و این خاصیت را ایزومریسم فضائی مینامند».
«نکته بسیار جالب اینجاست که وقتی یک پروتئین طبیعی را به اسیدهای آمینه تجزیهمیکنیم، تنها اسیدهای آمینة چپگرد در محیط پیدامیشوند؛ یعنی در طبیعت تنها اسیدهای آمینة چپگرد حضوردارند. این بههمریختگی تقارن، همواره از پرسشهای اساسی بیوشیمیدانان بود تا اینکه به تازگی نشریة نیوساینتیست در گزارشی اعلامکرد گروهی از پژوهشگران فرانسوی به سرپرستی دکتر مایرهانریش به دلیل اصلی این بههمخوردگی تقارن طبیعت پیبردهاند… گروه پژوهشی دکترمایرهانریش محیطی را شبیهسازیکردند که بهجای محیط مرطوب سطح زمین در سه میلیادرد سال پیش، شبیه دیسک غبار اولیهای بود که منشأ اصلی سیارات و اجرام سامانه خورشیدی بود… نتیجه بسیار شگفتانگیز بود. تنها اسیدهای آمینة چپگرد تشکیلشدند…»
«بنابراین بهنظرمیرسد که اسیدهای آمینه در زمانی پیش از شکلگرفتن سطح زمین به وجودآمدهاند. پروفسور مایرهانریش برای تأیید نظریة خود به دو مورد از کشف اسیدهای آمینة روی شهابسنگهای یخی که در زمان غبار اولیة پیشستارهای شکلگرفتهبودند، اشارهمیکند که همگی چپگرد هستند. وی قصددارد برای تأیید نظریة خود از آزمایشهایی که توسط سینکروترون انجام میشود، کمک بگیرد؛ اما تأیید نهایی این نظریه که مولکولهای اصلی حیات از فضا بر روی کرة زمین فرودآمدهاند، موکول به زمانی خواهد شد که قراراست روزتا (فضاپیمای بدون سرنشین آژانس فضائی اروپا) به روی سنگ آسمانی 4VP فرودآید و مواد آن را آنالیزکند».
«این مأموریت که برای سال 2014 ترتیب دادهشدهاست، میتواند برای همیشه به این پرسش پاسخدهد که آیا حیات در مقیاس مولکولی بر روی زمین به وجودآمدهاست یا در فضا شکلگرفته و توسط اجرام آسمانی به روی زمین که محیط مناسبی برای رشد و تکثیر و تکامل آن بوده، منتقل شدهاست».(2)
پژوهشی دیگر در این زمینه:
«بدن به رغم تقارنهای بسیارش به طرز نامحسوسی نا متقارن است … پژوهشگران آزمایشگاه نوبوتاکا هیروکاوا زیستشناس سلولی دانشگاه توکیو، کشفکردهاند که نوسانات چرخشهای سریع مژکها یا تارهای میکروسکوپی انتهای پشت جنین هشت روزة جانداران، عامل ایجاد این عدم تقارن هستند. جنینها مایعات سرشار از پروتئینی تولیدمیکنندکه پر از علائم و نشانههای شیمیایی هستند. همانگونه که مژکها درجهت حرکت عقربههای ساعت میچرخند، این مایعات را بهگردشدرمیآورند. سلولهای بسیاری این علائم را دریافت، و مطابق آنها عمل میکنند؛ اما عجیب آنکه چرخش مژکها گردابی پیچ در پیچ از مایعات را ایجادنمیکند؛ و در عوض یک جریان خطی متمایل به چپ را به وجودمیآورد».
«این پژوهشگران دریافتند که جریان روبه چپ مایعات به این خاطر است که مژکها از یک غشای گنبدیشکل جوانهمیزنند و ازاینرو محور چرخش آنها به طرف انتهای پشتی جنین متمایل میشود. هر مژک در چرخش رو به عقربههای ساعت خود در مرحلة راست به چپ، عمود بر غشاء قرارمیگیرد و مایعات را آزادانه به طرف سطح جلویی جنین فشارمیدهد. در مرحلة ‹بازگشت› که از یک محل کمفشار شروعمیشود، فشار کمتری بر مایع وارد میشود و بدین ترتیب پروتئینها به طور یکنواخت توزیع نمیشوند. علائم شیمیایی نیز متفاوت بوده و عدم تقارن به وجودمیآید». (3)
البته ممکن است علت اصلی این ناتقارنی پروتئینی، ناشی از تجزیه پروتئینها به اسیدهای آمینه چپگرد باشد که مقالة دوم به آن پرداخته ولی گروه پژوهشی ژاپنی هنوز به این کشف نایلنشدهاست.
نکتهای که لازم است به آن بپردازیم این است که خداوند همه چیز را جفت آفریده: ‹و من کل شیء خلقناالزّوجین›. آیههای دیگری نیز در این زمینه هست؛ و در اصل هماهنگی و تقارن را در هر جزء از هستی ایجادکرده؛ ولی چرا ‹حیات› را از بیتقارنی بهوجودآوردهاست؟
تنها پاسخ و یا دستکم یکی از پاسخهای محکم، این است که «حیات نیز متقارن و هماهنگ است؛ و سوی دیگر حیات خود خداوند است که همیشه حی و زنده است» خداوند در بسیاری آیهها از دست راست خود سخن میگوید و بدین ترتیب به ما میگوید که وزنة راست زندگی و حیات منم و بقیه زندگان را چپگرد قراردادهام. چون او تنها زندهای بوده که بوده و عدم و نیستی را دوستنداشته، ظهور هستی را از خود آغازکرده و مایة زندگی را از هستی خود در هستی پدیدآمده جاری ساخته تا کل هستی هماهنگ و متقارن شود.
دو آیه دیگر نیز وجوددارد که متاسفانه کسی از این دیدگاه به آنها نمینگرد:
و انزلنا منالسّماء ماء بقدر فأسکنّاه فیالارض (مؤمنون: 18)
و ما انزلالله منالسّماء من ماء فاحیا بهالارض بعد موتها و بثّ فیها من کلّ دابه (بقره: 164)
در این دو آیه، نیز خداوند هم فعل ماضی بهکاربرده، و هم روشنگریکرده تا اشتباه نکنیم، ولی باز هم ما ظاهر آیه را میبینیم و توجهی به باطن آیه نداریم. اما روشنگری چیست؟
پس از اینکه میفرماید آبی از آسمان فروفرستاد و آن را در زمین ساکنکرد، کاربرد آب را نیز میگوید: پس زندهکرد به وسیلة آن زمین را پس از مرگش. ذهنها معمولاً متوجه آن میشود که این مرگ زمین مرگی است که ناشی از خشکشدنش در کمبارانی است. درصورتی که منظور او اگر چنین بود دیگر پس از این جمله نمیآمد که «پراکندهساخت در آن از هر جنبندهای». مگر خداوند هر بار که باران میفرستد، جانداران را نیز دوباره جان میبخشد و در زمین میپراکند؟
مرگ اولیه زمین نیز همان است که دانشمندان در روندی که برای شکلگیری، زندگی و مرگ ستارگان و سیارهها یافتهاند، سیارهای را که از تبوتاب افتاده و سرد شده، به مانند قرآن کریم، مرده میانگارند.
بنابراین، دستکم این دو آیه با این ویژگیها مربوط به زمانی است که خداوند زندگی را به زمین بخشیده؛ و نه مربوط به بارندگیهای فصلی است؛ بویژه آنکه تنها در این دو آیه، فعل ماضی را بهکاربرده و حتی پیش و پس از آیة دوم، فعل مضارع را بهکارگرفته؛ و مشخص است که از این گونه بهکارگیری فعلها منظوری داشته است.
واژه انزل در دو آیة بالا و در انزل لکم منالانعام ثمانیه ازواج، نشان از این دارد که در آغاز، مایة اولیة زندگانی ما مردمان، در زمین وجودنداشتهاست.
خداوند در آیههایی دیگر میفرماید هوالذی ذرأکم فیالارض(مؤمنون:79، ملک:24) او کسی است که در زمین شما را بارورساخت؛ چنانکه فرمود یذرؤکم فیه، شما را در انعام بارورمیسازد. انشأکم منالارض (هود:61، نجم:32)، شما را از زمین نشو و نما داد، چنانکه فرمود ننشئکم فی ما لاتعلمون(واقعه:61) نشو و نما میدهیم شما را در آنچه از آن آگاهی ندارید. (یعنی کروموزومها که به چشمتان نمیآید) در آیهای دیگر: انبتکم منالارض نباتاً(نوح:17)، شما را از زمین رویانید، رویانیدنی.
این آیهها هیچکدام نمیگویند مایهای که موجبشد شما آفریده شوید از زمین بودهاست. با توجه به این آیهها، مایة اولیة زندگی از آب و هشت جفت انعام (کروموزوم)ی است که بر زمین فروفرستادهشده، و زمین جای مناسبی برای پرورش و باروری این کروموزومها بودهاست که با زیادشدن آنها نسل جانداران، و در پایان نسل انسان در زمین روبهفزونینهاده و این روند در آنها نهادینهشدهاست: یذرؤکم فیه.
با توجه به پژوهشهایی علمی که تاکنون انجامگرفته، و با درنظرگرفتن بهکارگیری واژة انزل توسط خداوند و نیز با عنایت به واژهگزینی دقیق قرآن کریم، به این باور میرسیم که نتیجة پایانی پژوهشهای این گروههای پژوهشی تنها تأییدی خواهدبود بر راهنماییهای قرآنکریم، و همانند دیگر موارد، راهنماییهای این کتاب عظیم، دانشمندان را از پژوهشهای طولانی بینیازمیسازد، به آن شرط که به این کتاب و راهنماییهای دقیقش ایمان داشتهباشند. چنانکه فرمود: و علیالله قصدالسبیل و منها جائر ولو شاء لهدیکم اجمعین(نحل: 9)
6. پژوهش بیشتر پیرامون کروموزومهای درشت موجب میگردد که بدانیم آیا کروموزومهای درشت انسانهای پیشین را به انسان امروزی تبدیلکردهاند؟ و در صورت مثبت بودن نتیجه پژوهش، مکتب تکاملی داروین در زمینه انسانشناسی از بنیان فروخواهد ریخت.
باید افزود: پژوهشهای فوئستر انسانشناس آمریکایی در سالهای اخیر، این تئوری را از اعتبار انداخته است!
6. آذانالانعام
به مصداق آیههایی(شش آیه) همچون و لقد ضربنا للناس فی هذاالقرآن من کل مثل همهچیز در قرآن یافتمیشود، و ما باید چشم بصیرت قرآنی داشتهباشیم تا موارد مورد نظرمان را در آن بیابیم. اولین چیزی که این چشم بصیرت را به ما میدهد، آن است که پیش از هرچیز باورداشتهباشیم همهچیز در قرآن یافتمیشود، تا آیات قرآن نیز خود را به ما بنمایانند. در این راستا، ‹انعام› دیگری نیز خود را نمایان ساخت؛ و باتوجه به اینکه یک واژه نیز بر انعام اضافهشده: آذانالانعام، بهنظرمیرسد منظور خداوند از این واژه آمیخته، همان ‹ژنها› باشند. اما چگونه و آیه کدام است؟
آیهای کلیدی
آیة 119 سورة نساء دستکم، دو نوع کاربرد دارد که تاکنون کاربرد اصلی آن بهحسابنیامده تا کسی در آن اندیشهکند. برای دانستن آن، باید تدبر را از آیة 116 شروعکنیم، که آغاز سخن، شرکورزیدن به خداوند است:
و من یشرک بالله فقد ضلّ ضلالاً بعیداً(116) ان یدعون من دونه الاّ اناثاً و ان یدعون الاّ شیطاناً مریداً(117) لعنهالله و قال لاتّخذنّ من عبادک نصیباً مفروظاً(118) ولاضلّنّهم ولامنّینّهم ولامرنّهم فلیبتّکنّ اذانالانعام ولامرنّهم فلیغیّرنّ خلقالله…(119)
ترجمة واژگانی: و آنکس که به خداوند شرکبورزد، پس بهدرستی که در گمراهی بسیاردوری گمشدهاست.(116) آنان نمیخوانند غیرخدا را مگر چیزهای بیجانی را(نه مانند خداوند که زنده و پایدار است). و نمیخوانند مگر شیطانی سرکش را. (117) لعنکرد خداوند او(شیطان) را؛ و او گفت حتماً میگیرم از بندگانت بهرة بیکموکاستی را. (118) و حتماً آنان را گمراهمیکنم و حتماً وعدههای دروغین به آنان میدهم؛ و حتماً به آنان دستورمیدهم؛ پس باید گوشهای چهارپایان را ببرند؛ و حتماً به آنان دستورمیدهم؛ پس باید تغییردهند آفرینش خدا را… (119)
چه آیات پرصلابتی!! ‹ل›های آمده بر سر بسیاری از واژههای کلیدی آیة 119، همه معنای تأکید و باید را میرسانند. یکی از ویژگیهای قرآن کریم، این است که به تناسب هرموضوعی با واژهگزینی مناسب، بسیاری چیزها را به ما میفهماند. از این آیهها نیز متوجهمیشویم که خداوند چه واژهایی را چگونه بهکارگرفته، تا ما به نکتة مهم پشت آیه دستیابیم. بنابراین، واژهشناسی ما از قرآن کریم، کمک فراوانی به فهم آیات آن میکند.
در تفسیرها به این موضوع پرداختهشده که یک سنت دوران جاهلی این بودهاست که گوش برخی حیوانات را میبریدند تا علامتی باشد بر اینکه، این حیوان نصیب بتها و وقف آنها میشود. تا اینجای قضیه میتواند درست باشد؛ ولی این، چیز مهمی نیست که خداوند برای آن آیه نازلکند؛ زیرا مشرکان صدر اسلام و پیش از آن، کارهای بسیارزیادی برای بتها انجاممیدادند که قرآن به آنها نپرداختهاست. پس نتیجهمیگیریم که این ظاهر آیه است؛ و هرچند میتواند درست باشد، ولی اصل موضوع و باطن آیه باید به قرار دیگری باشد؛ بویژه هرگاه قرآنکریم یک موضوع تاریخی را گوشزدمیکند، نباید منظورش را تمامشده تلقیکنیم، بلکه هدف و هدفهای دیگری نیز در نظردارد؛ که باید آنها را نیز دریابیم، و اگر چنین نباشد، قرآنکریم کارایی همهزمانی خود را ازدستخواهدداد.
از سوی دیگر دنبالة آیه که مهمترین بخش آیه هم هست چهمیشود؟: «پس باید تغییردهند آفرینش خدا را». مترجمین که معمولاً آن روی دیگر آیات را کمتر میبینند، بهجای تدبر در آیه و مفهومکردن آن، صورت مسأله را تغییرمیدهند. در اینجا نیز مینویسند منظور از ‹خلق› یا آفرینش، ‹کتاب خدا و احکام الهی› است.
نگارنده نمیداند چگونه ‹احکام و کتاب› خداوند با ‹آفرینش› خداوند یکی است؛ مگر اینکه منظور نظر آنان ‹کتاب تکوینی› خداوند و یا ‹سنن الهی› باشد که همة ارکان عالم براساس آنهاست، و در این صورت باز هم همان قانونها و اصول موضوعة ‹آفرینش› است.
در اینجا به نوع واژگانی که خداوند به کارگرفته دقت بیشتری میکنیم و به المنجد بازمیگردیم:
‹فلیبتّکنّ›، معنای ‹فلیقطّعنّ› را میدهد ولی چرا خداوند این واژة آشنا را بهکارنبرده و گونة سختتر و سنگینتر آن را بهکارگرفتهاست؟
بتکه = قطعه(برید آن را)
البتکه = القطعه او الطّائفه منالشیءالمنبتک(یک قطعه یا یک گروه از چیزی جداشده.)
راز این واژهگزینی قرآنی در نکتهای است که در المنجد آمده (با زیرخط مشخصشد)؛ یعنی خداوند با این واژه به ما فهمانده که تنها بریدن گوش چهارپایان و معنای ظاهری آیه منظور نظر ما نیست، بلکه چیزی است که گروهی و بخشی و قطاعی آن را در نظرداریم.
مهمتر آنکه پس از ریشة ‹بتک› در المنجد، ریشة ‹بتل› آمدهاست، که آنهم باز به معنای ‹قطعکردن و بریدن› است، ولی با این تفاوت که بیشتر با معنایی سازگار است که مفسرین برای تفسیر آیه بهکارمیبرند: ‹عربهای دوران جاهلیت گوش چهارپایان را بریده و آنها را وقف بت میکردهاند›؛ بدینگونه:
بتلالشیء = قطعه و ابانه عن غیره(برید آن را و بازداشت آن را از غیر آن)
بتول = منانقطع عنالزّواج(کسی که از ازدواج بریده، و خود را همانند رهبانان وقف خداکرده.)
به واژههایی که ابلیس(پیش از دستور بر بریدن گوش چهارپایان) آنها را بهکاربرده، توجهشود:
ـ ‹لاضلّنّهم›(حتماً آنان را گمراهمیکنم) و ‹لامنّینّهم›(حتماً وعدههای دورودراز به آنان میدهم)
ـ این دو واژه که دو موضوع مهم برای ‹تحریف هدف آفرینش› را دربردارند، چه ربطی به بریدن گوش حیوانات پیدامیکند؟
ـ چگونه ابلیس که میخواهد چنان نتیجهای بگیرد، به چنین وسیلهای متوسلمیشود؟
از سوی دیگر:
- میان ‹بریدن گوش چهارپایان›، و ‹تغییر آفرینش یا احکام الهی› چه رابطهای میتواند وجودداشتهباشد؟
ـ سیاق آیه بهگونهایاست که سه بخش آیه به هم پیوسته و وابستهاست؛ و یک مفهوم را میرسانند. بخش دوم نتیجة بخش اول، و بخش سوم نتیجة بخش دوم است.
ـ چگونه بریدن گوش چهارپایان منجر به تغییر آفرینش خداوند میشود، و درنتیجه اقدامکنندگان به چنین کاری گمراهمیشوند؟
ممکن است، پرسیدهشود چرا تا این اندازه باید روی معنای این آیه حساسباشیم. در پاسخ باید گفت، در آغاز میخواهیم بدانیم خداوند چه آیات و نشانهها و اشارههایی برای ما فرستادهاست، تا پس از آن، در پی آن باشیم که بدانیم منظور از فروفرستادن آنها برای ما چهبودهاست. بنابراین تا ندانیم منظور خداوند چیست، چگونه میتوانیم دربارة چیزی که هنوز نمیدانیم چیست سخنبگوییم و به تدبر در آیه بپردازیم و آن را درککنیم؟
در راستای تدبر در این آیات، این پرسش پیشمیآید که چهکارهایی دخالت در کار خدا و دستکاری و ایجاد دگرگونی در آفرینش او و رفتن راه شیطان است؟ پس از این سؤال، بحثهایی پیشخواهدآمد و موجبمیگردد از سوی اهل دین و اهل دانش بررسیها و اظهارنظرهایی صورتگیرد و برای حل مسائل گوناگون ناشی از این گفتوگوها، همکاری و همیاری میان آنان بیشتر شود.
پس از سپریشدن این روند، کمترین بهرهای که این آیهها به ما رساندهاند، این خواهدبود که هردانشی که به این گونه تغییرها بپردازد، باید از دیدگاه دین روشمندشده، و از بروز آشفتگی در آن دانش بسیارمهم و سرنوشتساز، که آثار خود را بر تن و روان انسانها باقیمیگذارد، پیشگیرینماید. زیرا اخلاق باید نگاهبان و نگاهدار دانش باشد، که اگر اینچنین نباشد و اخلاق علمی رعایت نشود، همواره فاجعه در کمین خواهدبود.
دو فرمان پیاپی
نکته مهم و بسیارظریفی که در آیه نهفته، این است که ابلیس دو بار دستورمیدهد و در هر دستور نکتهای را یاداورمیشود؛ یعنی دستور اول با دستور دوم تفاوت دارد و در اصل یک دستور دو مرحلهای صادرکردهاست: به آنان دستور اکید میدهم؛ پس باید ‹گوشهای چهارپایان› را ببرند؛ و به آنان دستور اکید میدهم؛ پس باید ‹تغییردهند آفرینش خدا را›. یعنی ابتدا فرمان میدهد تا گوشهای چهارپایان را ببرند و زمینه برای فرمان دوم مهیا شود، تا آفرینش خدا را دگرگونه نمایند.
از این گونه سخن گفتن چند نتیجه گرفتهمیشود:
- مرحله اول می تواند بد نباشد؛ ولی زمینهای است تا به دگرگونی در آفرینش خدا منجرشود. بنابراین مرحلة اول مرحلة حساسی برای دانشمندان است؛ و باید مراقبباشند تا کارهای آنان در مرحلة اول، منجر به تحقق مرحلة دوم نشود.
ـ نکتة اساسی، در مرحلة دوم است که تغییر آفرینش خداست، و اشکال کار نیز در همینجاست.
ـ اگر تغییری در آفرینش خداوند صورتگیرد، حتماً عملی شیطانی است. ولی مسأله ایناست که:
ـ درچهحالتی میتوان قاطعانه حکم صادر کرد که تغییری در آفرینش خداوند صورتگرفتهاست؟
ـ آنچه مسلماست، اگر تغییری موجب هنجاری پایدار و خلاف قوانین و سنتهای الهی در موجودات شود، تغییر آفرینش خداوند و کاری شیطانی است؛ و هرگاه موردی، موقتی و همسو با اخلاق انسانی باشد، نمیتوان آن را دخالت در آفرینش خواند.
برای نمونه، هرگاه برای مداوای یک انسان ژن مولد بیماری او را درمانکنیم، اشکالی نباید داشتهباشد؛ ولی هرگاه کاری کنیم که تمام فرزندان نسل آن شخص دیگرگونهشوند که خداوند چنین نخواستهاست، این ‹تغییر آفرینش خداوند› است.
فضربنا علی آذانهم فیالکهف سنین عدداً(کهف: 11)
دکتر محمدمهدی اصفهانی استاد دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران: «یعنی سالیان درازی به گوش اینها زدیم و اینها را خوابکردیم. بعضیها گفتهاند این یک تعبیر ادبی است؛ ولی ما را راضی نکرد؛ چرا که قرآن اصراردارد بگوید به گوششانزدیم؛ نه به سرشان و یا به گردنشان؛ باید بین گوش و خواب ارتباطی باشد. چینیها ‹گوش› را مانند ‹جنین› میبینند که دارای سر و بدن است؛ لذا در گوش نقاطی را نامگذاریکردهاند؛ نقطهای در گودی گوش است، به نام نقطة ریه یا lung 1 در این قسمت سوزن میگذارند و یک بیحسیهای مختصری ایجادمیکنند. در دانشکدةتوانبخشی دانشجویی در پایاننامهاش با عنوان ‹الکوتراپی› نشانداد که با تحریک نقاطی از پشت گوش، میتوان خواب ایجادکرد. وقتی به پشت گوش دستبزنیم، ‹بتاآندروفین› ترشحمیشود. من در کنگرة بینالمللی تاریخ پزشکی، مقالهای داشتم و این موضوع را با عنوان ‹آرامگر کهف› ارائه دادم.(4)
روش انجام کلونسازی
«… تخمدانها را از کشتارگاه تهیهمیکنیم و با ‹فرایند بلوغ آزمایشگاهی تخمک›، طی 24 ساعت تخمک را به بلوع رسانده و هستة آن را جدامیکنیم … سلولهای فیبروبلاست گوش حیوان را که رشد خوبی داشته و از قابلیت رشد در همة محیطها برخوردار هستند، جداکرده و طی عملیاتی فعالیتهای زیستی این سلول را که حدوداً دو ماه طول میکشد، با فعالیت زیستی تخمک هماهنگ میکنیم. در این زمان هستة این سلول فیبروبلاست را جداکرده و طی دو ساعت اول پس از ‹تخلیه سازی هستة تخمک› به آن انتقال میدهیم سپس طی فرایند فعالسازی که ما انجام میدهیم تقسیمات سلولی شروع شده و جنین تشکیل میشود».(5)
یک برنامة تلویزونی نیز این نظر را تأییدکرد:
در شهریورماه 84، سهشنبه شبها ساعت بیستودو از شبکة یک تلویزیون، برنامهای پخش میشد بهنام ‹قل سوّم›. در بخش اول این مجموعه(15/6/84) دوبار از ‹لالة گوش› سخن به میان آمد، که در مرتبة دوّم، دکتر ژنتیکدان به زندانی گفت: ‹میخواهیم از لالة گوشت نمونهبرداری کنیم›.
نتیجهگیری:
ـ چینیها گوش را سمبل جنین میدانند.
ـ دانستیم که ژن بیشترین تأثیر را در ساختار، شکلگیری و انتقال ویژگیهای وراثتی جنین داراست، بهگونهای که در ‹روش انجام کلونسازی› نیز آمد.
ـ همان گونه که یک دانشجو پایاننامة خود را به رابطة میان لالة گوش و خواب اختصاص دادهاست، دانشمندان نیز چند سالی است که ژن ‹ساعت خواب› را نیز شناسایی کرده و گفتهاند، ویژگی این ژن آن است که هرگاه کسی بخواهد در ساعتی معین از خواب بیدارشود، همین ژن است که او را برمیخیزاند؛ همانگونه که از روزگاران کهن کشاورزان همواره سر ساعت مقرر بیدارمیشدند، بدون اینکه از ساعت بهرهگیریکنند.
ـ یک ضربالمثل ایرانی(و شاید هم جهانی) میگوید، اگر میخواهی از خواب بیدارشوی به بالشت بسپار؛ و میدانیم بالش جایی است که لالة گوش مستقیماً روی آن قرارمیگیرد.
با توجه به موارد بالا، متوجه میشویم ‹لالة گوش› و ‹ژن› با یکدیگر رابطة تنگاتنگی دارند.
امروزه همة ما میشنویم که دانشمندان ژنتیک، هرروزه با دستیابی به شیوههایی تازه و گوناگون؛ در ژنهای گیاهان، جانوران، و انسانها، تغییر ایجادمیکنند، و گاهی هم مردم عادی میگویند «اینها به کار خدا هم کاردارند؛ و توی دستگاه آفرینش خدا هم دستکاری میکنند». این سخنان پیش از این بیشتر شنیدهمیشد؛ ولی چندسالی است با توجه به اینکه دانش ژنتیک پیشرفتکرده و در زمینة پزشکی، کشاورزی وگیاهشناسی بهرهها و سودهایی، دستکم در ظاهر داشتهاست، کمتر این سخنان را میشنویم.
بنابراین، ‹بریدن گوش انعام› با توجه به اینکه ‹انعام› همان ‹کروموزوم› است، بیشتر مفهوم تغییر و دستکاری در ساختار کروموزوم را میرساند؛ و اگر از دانشمندی ژنتیکدان بپرسیم شما برای تغییرهای ژنتیکی (برای اصلاحنژاد یا درمان بیماریها) چهکاری روی کروموزومها انجاممیدهید، (در انتهای گفتار نمونة آن خواهدآمد) پاسخخواهندداد «چیزی شبیه به عملجراحی. یعنی یک یا چند ژن را از بدنة یک کروموزوم جدا، و یا آنها را درمان میکنیم». که این موضوع با ‹بریدن لالة گوش› همخوانی بسیاری دارد.
لالة گوش یک چهارپا، چون کوچکترین بخش از بدن اوست، و تابدار است، و بریدن آن ضرری به دیگر دستگاههای بدن او نمیرساند؛ بیشترین شباهت را به ژن دارد. اگر تصویری از ژن را دیدهباشید، متوجهمیشوید که شکل یک ژن کاملاً شبیه به لالة گوش است؛ زیرا هم تابدار است، و هم کوچکترین جزء یک کروموزوم است؛ و برای تغییر ژنتیکی، بایستی عملجراحی (بریدن) ویژهای روی ژنها انجامشود تا آنها را اصلاح و یا جداکنند.
با این توصیف، پیشنهادمیشود هرگاه ‹فرهنگستانزبانوادب فارسی› خواست برای ‹ژن› واژهای بسازد شایستهاست از فرهنگ قرآن بهرهبرده، و واژة ‹لاله› را جایگزینکند.
آگاهیهای علمی:
ـ بدن انسان حدود یکصدهزارمیلیارد سلول دارد.
ـ درون هر سلول یک هسته وجوددارد.(جدا از سلولهای قرمز خون)
ـ هرهسته دارای 23 جفت کروموزوم است.
ـ از هر جفت کروموزوم، یکی از آن پدر، و دیگری از آن مادر است.
- هر کروموزوم از نوارهای نردبانیشکل تابدار و فشردهای پرشدهاست، که دی. ان. آ. نامیدهمیشوند.
ـ دی. ان آ. کوتاهشدة ‹دیاکسیریبو نکلوئیک اسید› است.
ـ ژنها قطعههای کوچکی از دی. ان. آ. هستند که دستور ساخت پروتئینها را بههمراهدارند.
ـ نظر به اینکه کارکرد پروتئین صفتها را در سلول زنده ایجادمیکند، ژنها پایه و زیربنای زندگی انسانها و دیگرجانداران هستند.
«رهاسازی بدون کنترل موجودات زندة اصلاحژنتیکیشده، ممکن است تغییرات جبرانناپذیری در تعادل اکولوژیکی و ژنتیکی بهوجودآورد. بنابراین لازم است که برای بهحداقلرساندن خطرات موجودات زندة اصلاحژنتیکیشده بر سلامتی محیط زیست و انسان، کنترل وجودداشتهباشد».
«مخاطرات احتمالی این نوع گیاهان، بهشرح زیر هستند:
ـ خطر برای سلامتی بشر، شامل: حساسیتزایی، ‹انتقال افقی› ژن و مقاومت نسبت به آنتیبیوتیکها، خوردن دی. ان. آ. خارجی، استفاده از پروموتر(پیشبرنده) ویروسهای گیاهی، مانند موزائیک گلکلم و تغییر خواص تغذیهای. انتقال افقی، یعنی انتقال دی. ان. آ. از یک موجود به موجود دیگر، جدا از انتقال طبیعی والد به مولود است.
ـ خطر برای محیطزیست، شامل: خطر برای موجودات غیرهدف، مانند پروانة مونارک، انتقال ژن از گیاه اصلاحژنتیکیشده به علف هرز، مقاومت نسبت به آنتیبیوتیک، واردشدن پروتئینهای اصلاحشده به خاک.
ـ بههمخوردن کشاورزی سنتی و روشهای تولید غذا در کشورهای درحالتوسعه، شامل: انتقال ژن از یک گیاه به گیاه دیگر».(6)
‹همانندسازی›(کلونینگ) که حد اعلای دستکاری در ژنها و تغییر آفرینش خداوند است، موجب گفتوگوهای فراوانی میان اندیشمندان دین و دانش شدهاست؛ که به برخی از آنها میپردازیم:
دیدگاههای اهل دین:
الف ـ کلیسای جهانی، همانندسازی را پیامد باوری وحشیانهخواند که فاقد اصول اخلاقی و انسانیاست.
ب ـ کاربرد جداسازی ‹بلاستومر› جهت پرورش گوسفند در جهان اسلام مورد بهرهبرداری قرارگرفتهاست.
ج ـ مفتی مصر، دکتر نصر فرید واصل، در قاهره بهصراحت اعلامکردهاست که امکان تکثیر انسان بهعنوان یک عمل کفرامیز و کردار غیراخلاقی میبایست توسط دولت مهارشود.
د ـ یوسف القراداوی یکی از فقهای اصولگرای مصر زمانی که از او پرسیدهشد آیا همانندسازی دخالت در آفرینش یا زیرسؤالبردن ارادة حقتعالی است؟ قاطعانه گفت: «نه. هیچکس نمیتواند ارادة خداوند را زیرسؤالببرد و یا با آن مقابلهکند. بنابراین اگر این موضوع بهنتیجة مطلوب رسیدهباشد، پس مطمئناً زیر ارادة پروردگار است. هیچچیز خلق نمیشود، مگر آنکه ارادة خدا بر خلق آن باشد. مادامی که بشر به این کار ادامهمیدهد، این خواست و ارادة الهی است».
یاداوری چند نکته، پیرامون اظهار نظر این فقیه مصری:
پاسخ وی نوعی مغالطهاست. خداوند راه درست و نادرست را با آیات خود نشاندادهاست. اگر انسانی راه کج و نادرست را انتخابکرد، نباید بگوییم خداخواسته که او این راه را انتخابکردهاست.(در این صورت جبر مطلق بر جهان حاکم است.) البته خداوند میتواند از هرکاری پیشگیریکند؛ ولی در سنت او نیست که چنینکاری کند. یعنی ‹ علم و قدرت› او مانع از اجرای ‹سنت› او نمیشود:
فلن تجد لسنهالله تبدیلاً و لن تجد لسنهالله تحویلاً(فاطر: 43 ،احزاب: 62 و اسراء: 77
از سوی دیگر نیز تعبیر این فقیه، با گفتة قرآن منافات دارد؛ زیرا همانگونه که در بالا آمد، شیطان گفتهاست امرمیکنم که خلق خدا را تغییردهند. پس تغییر آفرینش خداوند، بهگفتة خود قرآن، امری شیطانی است؛ و نمیتواند مجوز الهی داشتهباشد؛ و خداوند هم نگفته که مانع از انجام آن میشوم.
هـ ـ سید سعید حکیم، هرچند مخالف تلقیح مصنوعی است، و آن را با حکم احتیاط واجب ردمیکند، ولی مدعی است در اسلام دلیلی بر حصر تولیدمثل از راه طبیعی نداریم. او سوء استفاده از نتایج این علم(ژنتیک) را حراممیداند و معتقداست هر علمی که از آن سوءاستفادهشود، حرامخواهدبود.
و ـ محمدحسین فضلالله نیز بر جواز اصل قضیه تأکیددارد، چون معتقد است که این قضیه، آفریدن از عدم نیست.
ز ـ آیتالله منتظری در پاسخ به سؤالی در این زمینه: اگر موجب کمال جسمی یا روحی در انسان شود و از روشهای شرعی استفادهشود، اشکالی ندارد، ولی اگر موجب تغییراتی بشود که نتیجة آن معلوم نیست و شاید نقص ایجادکند، محل اشکال است.(7)
دیدگاههای اهل دانش:
الف ـ از آنجا که تنوع ژنتیکی و گوناگونی نژادهای انسانی دلیل اصلی مقاومت نوعبشر در برابر بیماریهاست، همانندسازی، نژاد انسانی را ضعیفکرده، و یک بیماری فراگیر ممکن است زندگی کل بشریت را نابودکند.
در این زمینه، آیة قرآن چنین است: و منآیاته خلقالسّموات والارض واختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لایات للعالمین. (روم: 22)
ترجمه: از نشانههای او، آفرینش کیهان و اختلاف زبانها و رنگهای پوست شماست، همانا در این تفاوتگذاری نشانههایی برای دانشمندان است.
ب ـ شاید خطرناکترین زیان اجتماعی همانندسازی، شکلگیری بردهداری نوین باشد. یعنی بهرهبرداری از انسانهایی که ممکن است بهوجودبیایند، تا به انبار وسایل یدکی در اختیار صاحبان ثروت قرارگیرند.
ج ـ باید مراقببود تا همانندسازی برای افزایش و یا کاهش ترکیب نژادی خاص، و یا جانشینی یک جنس نسبت به جنس دیگر مورد بهرهبرداری قرارنگیرد.
در این زمینه، آیة قرآن چنین است: ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون(روم: 21)
د ـ ایجاد ژندرمانی و علاج بیماریهای دیرعلاج در سایة بهثمررسیدن این دانش ممکن میگردد.
ه ـ کاربرد دیگر این دانش نجات نسل حیوانات درحال انقراض است.
و ـ دکتر ‹فروزندة محبوبی› کارویژة سیتوژنتیک ملکولی پزشکی: ژن مورد نظرمان را از سلول یک موجود زنده، جدامیکنیم؛ و آن را در درون یک سلول دیگر جایمیدهیم.(اینجاست که ‹بریدن گوش› معنی خود را بازمییابد ـ نگارنده) برای مثال ژن تولید شیر در گاو را جدامیکنیم و آن را در سلول یک مخمر تکسلولی فعالمیکنیم. در نتیجه برای تولید شیر، نیازی به نگهداری حیوان بزرگی با جثة گاو نیست. یک تکسلولی کوچک کار ترشح شیر را انجامخواهدداد. این روند در صنایع غذایی انقلاب بزرگی ایجادمیکند.(8)
آخرین دستکاری در دستگاه آفرینش
گروهی از محققان آمریکایی درمورد امکان بهوجودآمدن میمونهایی با مغزی مشابه مغز انسانها، در پی آزمایشهای ژنتیکی جدید، هشداردادند. آزمایشهای ژنتیکی پیچیده و جدیدی در جریان است که طی آنها سلولهای مغز انسان به جنین میمون تزریقمیشود، تا نتایج آن مورد بررسی قرارگیرد؛ و این عمل نگرانی برخی کارشناسان را برانگیختهاست. کمیتة بلندپایهای از دانشمندان و حقوقدانان آمریکایی بهتازگی با اعلام خبر فوق، خواستار اعمال محدودیت، در زمینة انجام چنین آزمایشهایی شدهاست؛ و متذکرشده که نتایج این قبیل آزمایشها قابل پیشبینی نیست و میتواند موجب تولد میمونهایی با هوشی بسیارفراتر از هوش حیوانات عادی شود. در چنین آزمایشهایی سلولها، بافتها، و دی. ان. آ. میمونها و انسانها با یکدیگر ترکیبمیشوند. این کمیته آمریکایی، متشکل از زیستشناسان، عصبشناسان، فیلسوفان، طرفداران حقوق حیوانات و حقوقدانان، حدود چهل سال پیش و به منظور کنترل آزمایشهای ژنتیکی مربوط به انسانها روی میمونها تأسیس شدهاست. به گفتة دکتر ‹روث فیدن› قائممقام این کمیته، اگر دانش در چنین مسیرهایی حرکتکند، مشکلات اخلاقی زیادی درپیشرو خواهدبود.(9)
این هم لینک آخرین دستاورد موفقیت آمیز دانش در زمینه بهبود ژنتیکی انسان در سال 2017 و جایگزینی ژنهای مفید به جای ژنهای زیانبار و بیماریزا:
https://futurism.com/images/how-crispr-works-the-future-of-genetic-engineering/
7- کتاب حفیظ
أ ء ذا کنّا تراباً ذلک رجع بعید قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ ق:3 و4
ترجمه: آیا هنگانی که بودیم خاکی (ناچیز) آن بازگشتی دور از ذهن است. بهدرستی دانستیم آنچه زمین از آنان میکاهد و نزد ماست کتابی بسیار نگاهدارنده.
ابتدا پرسش انکارآمیز کافران پیرامون بازسازی بدن انسان در روز رستاخیز است و سپس پاسخ قرآن «به درستی دانستیم آنچه را که زمین از آنان میکاهد». (زیرا زمین بدن انسان را پس از مرگ تجزیهمیکند.) سپس میفرماید: «نزد ماست کتابی که بسیارنگهدارنده(اطلاعات) است».
با توجه به اینکه همهچیز تجزیه شده و ظاهراً چیزی برای زندهشدن دوباره وجودندارد چه چیزی بسیارنگهدارندة اطلاعات است؟
اگر از یک دانشمند زیستشناس بپرسید، پاسخ خواهدداد بسیارنگهدارندة اطلاعات در زمینة بازسازی انسان و دیگر جانداران، تنها دی. ان. آ. میتواند باشد؛ که همه ویژگیهای وراثتی و اکتسابی انسان مردهای را که چندین سال زندگیکرده، همچون ‹کارت حافظه› یا در اصطلاح ژنتیکدانان › «Book of life or Cod of life» و در اصطلاح قرآن «کتاب حفیظ» در خود حفظ و نگهداریکرده و بهمانند جعبهسیاه هواپیمایی میماند که سرگذشت هواپیما را بازگومیکند، با این تفاوت که جعبه سیاه هواپیما تا پس از یک ماه از سقوط تنها میتواند بخشی از سرگذشت زندگی و مرگ هواپیما را بازگو کند، و هرگز نمیتوان به وسیلة آن هواپیما را بازسازی کرد ولی دی. ان. آ. کارکرد و کاربردش بازگویی و بازنویسی تمام زندگی کسی است که بیجان شده و میتوان بدن او را به وسیله آن بازسازی کرد!! جل الخالق!!!
ژنوم انسان دارای سه میلیارد D.N.A.. جفت هسته است که میان 23 جفت کروموزوم انسان تقسیم شده است.
آری کتاب یا رایانهای به نام دی. ان. آ. وسیلهای در دست خداوند است (وعندنا) تا بدن انسان، جن و دیگر جانداران را برای روز رستاخیز بازسازی کند؛ البته دانش کنونی انسان به جایی رسیدهاست که دانشمندان نیز میتوانند با روش همانندسازی(کلونینگ) چنین کاری را در همین جهان انجام دهند و دانش انسان را برای شناخت بهتر روز رستاخیر(ذلک یومالخروج- ق:42) و چگونگی خروج (کذلکالخروج- ق:11) بالاببرند و انسان امروزی همانند انسان دوران جاهلیت پرسشهایی را (که بسیاری از آنها در قرآن آمده) مطرح نکند، و به رستاخیز به عنوان واقعهای حتمی و فهمیدنی ایمان بیاورد؛ و نه بعید و دور از ذهن که از قول کافران در قرآن آمده (ذلک رجع بعید).
چگونگی و روش بازگشت
خداوند کریم در مورد روش و چگونگی این بازگشت نیز بندگان خود را بیخبر نگذاشته و در سورة طارق آیههای 8 تا 14 چگونگی بازگشت را نیز بیان کردهاست:
انه علی رجعه لقادر یوم تبلی السّرائر فماله من قوه و لاناصر. والسّماء ذاتالرّجع و الارض ذاتالصدع انه لقول فصل و ما هو بالهزل
ترجمه: همانا او بر بازگرداندن او حتماً تواناست؛ در روزی که رازها آشکار میشوند. پس نیست او را نه توانی و نه یاوری. سوگند به آسمان باراندار و به زمین شکافدار همانا که آن گفتاری فصل(روی حسابوکتاب، دقیق و باهوده) است و هزل و بیهوده نیست.
آیا از این بهتر میتوان در یک کتاب آسمانی همه چیز را موجز و رسا بیان کرد، حتی چگونگی زندهشدن مردگان را؟ میفرماید همانگونه که در آغاز آفرینش با فروفرستادن باران بر زمین، بویژه شکافی که لازمة باروری است، زندگی و زندگان را آفریده، و این سیر زنده شدن زمین و رویاندن گیاهان در شکافها را در زمین نهادینه کرده، به همانگونه نیز در آغاز رستاخیز این دو وسیله را بهکارمیگیرد و مردگان را با دی. ان. آ. مانده از آنان که هرگز از میان نمیرود، (کتاب حفیظ) بازسازی میکند.(با دقت در سوره عبس بویژه آیات پیش و پس از آیه 25 نیز متوجه میشویم که در همین زمینه است.)
از سوی دیگر خداوند متعال بدان منظور که هیچ نکته ای را پیرامون بازگشت در روز بازپسین فروگذارنکرده باشد حتا روشی را که برای بازسازی جسم تمام موجودات بویژه انسان در روز قیامت لازم است در سوره قیامت مورد تأکید قرارداده و فرموده:
بلی قادرین علی ان نسوی بنانه(آری تواناییم بر اینکه سرانگشتانش را نیز درست کنیم. قیامت: آیه چهارم)
از آنجا که امروزه همه میدانند سرانگشتان هیچ انسانی شبیه انسانی دیگر نیست مشخص میشود که روشی را که خداوند برای بازسازی بدن ما به کار میگیرد همان روش کلونینگ یا شبیه سازی است که سرانگشتان موجود تازه نیز همانند موجود پیشین میشود. یعنی خداوند کریم با دی ان آی(کتاب حفیظ) به جا مانده از انسانها شبیه آنها را با روش شبیه سازی برای بار دوم به وجود میآورد و به نمایش میگذارد.
آیا از این بهتر میتوان در یک کتاب آسمانی همه چیز را موجز و رسا بیان کرد، حتا چگونگی و روش زندهشدن مردگان را؟
خداوند کریم در یک آیه دیگر نیز از کتاب حفیظ یادکرده ولی بی ذکر حفیظ آن:
والله خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم جلعکم ازواجاً(خداوند با همین سه مرحله تا به وجود آمدن آدم و حوا به ما نشان داده است که جسم انسان مراحل تکامل را گذرانده چنانکه امام حسین علیه السلام در دعای روز عرفه به گونه ای این موضع را بیان کرده است.) و ما یحمل من انثی ولاتضع الا بعلمه و مایعمر من معمر و لاینقص من عمره الا فی کتاب ان ذلک علی الله یسیر(فاطر: 11)
هنگامی که مسلمانی چنین موارد نغز و کشفوشهودهایی را از قرآن میبیند، از خود میپرسد آیا نمیشد مسلمانان به قرآن با دیدی دیگر نظر میافکندند تا هرانچه را که اکنون با کمک دانش از قرآن میفهمیم به کمک اندیشهکردن و تدبّر قرآن پیش از این میفهمیدیم و دانشمندان ما در طول این هزاروچهارصد سال، از این قرآن که یهدی للتی هی اقوم است، بیش از این بهره میبردند؟
مسلّماً قرآن کریم این نکتههای لازمة زندگی را یاداورمان نشده تا پس از کشف آنها، مسلمانان بگویند بله درست است و قرآن کریم پیش از این، این نکته یا مسأله را گوشزد کردهاست. بلکه خداوند کریم این حقایق را بیشتر بدان منظور در این دایرهالمعارف هستی گرداورده تا ما با دید دیگرگونهای که تا کنون نداشتهایم، در آن نظر کنیم و از آن بهرهمند شویم و به نکتههایی ناب از این سرمنشأ دانشها دستیابیم.
پیوست:
امروز شنبه سیزدهم آبان 1385، برنامه نقد فلسفه ملاصدرا را از شبکه چهار سیما میدیدم که ‹دکتر سید یحیی یثربی› سخن میگفت:
«… در مورد معاد، دین ما به ما میگوید معاد جسمانی است و با همین جسم کنونی برانگیخته میشویم، ولی فلاسفهای همچون غزالی معاد را روحانی میدانند و نمیتوانند بپذیرند که جسمانی است. به همین دلیل برخی او را تکفیرکردهاند».
«ملاصدرا آمد و خواست تا میان فلسفه و دین یگانگی و هماهنگی ایجادکند. پس گفت من مسأله را حلمیکنم. پس از بررسیهای زیاد گفت معاد برای افراد ناقص جسمانی است و در روز رستاخیز در تصور خود جسم خواهندداشت».
در اینجا ایشان میگوید: «ملاصدرا چیزی را حلنکرد. اولاً برای انسانهای کامل قائل به معاد روحانی است. دوم اینکه برای ناقصها هم در تصور قائل به معاد جسمانی است و این کمکی به حل مسأله نمیکند».
ایشان میافزاید «اروپاییان دو چیز اساسی را دانستند و عملکردند که خود ناشی از یک اصل اساسی بود، و آن اصل، پذیرش نقد بود. پس هنگامی که در فرهنگ خود نقد را پذیرفتند، آنگاه مفاهیم کلیسایی را نقدکردند و فلسفة زندگی آنها اصلاحشد».
در این هنگام من به یاد نوشتة خود ‹چهارپایان ویژة قرآنی یا ژنتیک قرآنی› و بخش ‹کتاب حفیظ› آن افتادم که با توجه به اینکه بازسازی جسم انسان حتا در همین جهان با احیای دی. ان. آ. شدنیاست. پس دیگر نیازی به بحث پیرامون جسمانی یا روحانی بودن معاد نیست، همچنانکه در گفتار ابواب السماء یا ‹سیاهچالگان› ثابتکردم که معراج نیز جسمانی بوده (ولی با شرایط ویژه خود) و روحانی بودن آن را مردودشناخته ام.
پس نتیجه میگیریم همانگونه که قرآن به کمک رفع مشکلات دانشمندان دانشهای دقیق میآید، گاهی نیز، دانش عقلی به کمک دانش دین و فلسفه میآید. بدین ترتیب متوجه میشویم همانگونه که مفسرین هنگامی که چیزی از آیه قرآن سردرنمیآورند نمیگویند دانش امروزین ما توانا بر فهم آیه نیست، بلکه از روی حدس و گمان و برخی گاهها با قاطعیت چیزی را به جای گفتة خداوند میگذراند، متاسفانه فیلسوفان مسلمان نیز از این آفت در امان نبودهاند.
بازگشتها:
شرق: 10 خرداد 1384 ص علم
شرق: 26/6/84 ص علم
شرق: 29/7/84 ص دانش
گفتوگوهای قرآنی ـ گزیدة نشستها و سخنرانیهای سرای قرآن و اندیشه در یازدهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، گرداوری سید مهدی برومند، ص: 281
دانشنامة شرق دیماه 84 ص 11
شرق: 18/3/84 ص علم
به نقل از پایگاه اینترنتی آیتالله منتظری
نقلقولهای علمی و دینی، برگرفته از مقالة تألیفی آقای ‹علی فضلاللهی› مندرج در یکی از پایگاههای اینترنتی در پیرامون ‹کلونینگ› است.
شرق: 26/4/84 ص علم
سرگذشت این پژوهش
این سرگذشت را مینویسم بلکه در آینده، روزی به کار کسانی بیاید؛ تا بدانند چیزی که آن زمان بهدستآمده، پیش از این دلسوختهای کوششهایی برای کشف آن دستاوردها انجامداده ولی در زمان خود، با بیتوجهی برخی کسان، بهنتیجه نرسیدهاست.
جناب آقای دکتر …
ریاست محترم مرکز تحقیقات ژنتیک دانشگاه …
با سلام و دعای خیر، مقالة زیر، جهت بهرهبرداری ارسالمیگردد. اگر مقاله را نخوانید، مهم نیست؛ ولی خواهشمند است پیشنهاد این نامه را، هم بخوانید و هم جهت پژوهش در دستور کار پژوهشی مرکز قراردهید؛ زیرا نگارنده، نگران آن است پیش از آنکه پژوهشگران ایرانی و مسلمان به برخی سفارشهای قرآنی بپردازند، پژوهشگران غربی، ناخواسته و برحسب پیشامدها در تحقق آن سفارشها اقدام نمایند. پیشنهاد این است:
«پژوهش پیرامون هشت جفت کروموزوم شمارة یک تا هشت ژنوم انسانی، که در اصطلاح شما ژنتیکدانان Giant Chromosome نامیدهمیشوند، بهرهها و دستاوردهایی به ارمغان میآورد که بسیار چشمگیر خواهدبود».
ضمناً درصورتیکه تاکنون پژوهشی ویژه در برخی از این کروموزومها صورتگرفته و چیزی کشفشده، دستورفرمایید اینجانب را نیز آگاهنمایند.
6/6/84 ـ با تشکر ـ احمد شمّاعزاده
همانگونه که از نامة بالا برمیآید، این مقاله را ضمن یک سی. دی. برای یک ژنتیکدان مبرّز که ظاهراً تنها در یک کنفرانس بینالمللی سیوشش مقاله ارائهدادهاست، فرستادم؛ و چون پاسخی نیامد، پس از پانزده روز تلفنی پیگیر آن شدم. مسؤول دفترشان به وی اطلاعداد و دکتر پاسخدادهبود: ‹چندی پیش یک سی. دی. دریافتکردم، ولی چون نامهای نداشت به آن توجهینکردم و نمیدانم کجاست›.
به دفتردار گفتم وقتی کسی چیزی را با زحمت فراوان به دست کسی میرساند، لابد منظوری دارد و این چگونه رفتاری است که با این سی.دی. شده؟ من سی.دی. را تهیهکرده، به ادارة پست رفته، پاکت مخصوص خریده، و آن را سفارشی پستکردهام. نامهاش هم در سی.دی. موجود است؛ و تصورنمیکردم کسی یک سی. دی. به دستش برسد و آن را بازنکند یا اگر وقت ندارد، به منشی خود نیز ندهد و نگوید ‹ببین در این سی. دی. چه هست›.
منشی گفت اگر مایلهستید دوباره بفرستید. پس از چند روز نامة دوم را نوشته با دورنگار برای ایشان فرستادم:
جناب آقای دکتر …
با سلام، سی. دی. فرستادهشده(که نخوانده دستوردادید بایگانیشود) دارای موارد زیر است:
1ـ یک نامه به جنابعالی که در ضمن آن، یک پیشنهاد پژوهش ژنتیکی ارائهشدهاست.
2ـ یک مقاله با موضوع کروموزوم و ژن در قرآن.
3ـ یک کتاب اهداءشده به جنابعالی، با عنوان ‹هستیشناسی در مکتب قرآن› که مقالة یادشده، آخرین گفتار آن است.
درصورت تمایل، سی. دی. را بازکرده، دستکم نامه را بخوانید. ضمناً به اطلاع میرساند، ‹لالة گوش›ی که از جانب قرآن در مقاله آمدهاست، دارد خرده،خرده، کارایی خود را در دانش ژنتیک بازمییابد:
سهشنبه شبها ساعت بیستودو از شبکة یک تلویزیون، برنامهای پخش میشود بهنام ‹قل سوّم›. در بخش اول این مجموعه(15/6/84) دوبار از ‹لالة گوش› سخن به میان میآید، که بار دوّم، دکتر ژنتیکدان به زندانی میگوید: ‹میخواهیم از لالة گوشت عکس بگیریم›.
درکارهایتان موفق باشید ـ احمد شماعزاده 26/6/84
فردای آن روز پیگیر دورنگار شدم. منشی گفت دکتر نامه را خوانده و میخواهد با شما صحبت کند. به دکتر وصل شدم. وی گفت ‹چه کاری میتونم برای شما انجامدهم› گفتم کار خاصی نیست. نامهام را در سی. دی. بخوانید متوجه میشوید. یا پیشنهاد پژوهش را میپذیرید یا نمیپذیرید و دیگر هیچ. گفت ‹من سی. دی. را چون نامه نداشت دورانداختم. من کارم زیاد است یک ژنیتیسین هستم و کارهای دیگری نمیتوانم انجام دهم›. گفتم پیشنهاد من هم ژنتیکی است. (تازه لازم نبود ایشان خود روی پیشنهاد کار کند. ایشان رئیس یک پژوهشکده است و میتوانست به کارشناسان دیگر بدهد) ایشان گفت ‹پیشنهاد چیست؟› گفتم پژوهش پیرامون کروموزومهای شمارة یک تا هشت از کروموزومهای انسانی است. ایشان گفت ‹این کار من نیست من روی موارد بیماریزا کارمیکنم›. خواستم بگویم از کجا میدانید که موارد بیماریزا به این کروموزوم ها مربوط نمیشود، که دیگر حوصلهام از اینهمه بیتوجهی و خودبینی بهسرآمد؛ و گفتم خیلی خوب و خداحافظی کردم.
این یک نمونه بود. از این رویهها در ایران فراوان است. ولی این را نیز بدانید و نمونههای آن بسیاردیده و یا شنیدهشدهاست که اگر همین پیشنهاد را به یک مرکز پژوهشی در اروپا دادهبودم، یقیناً نه تنها سی. دی. را میخواندند، بلکه ضمن یک نامه به پیشنهادم بهروشنی پاسخمیدادند که آیا در دستور کار پژوهشی مرکز قرارمیگیرد یا نه، و اگر منفی بود، دلیل آن را نیز میگفتند؛ و حتی راه دیگری را برای بهثمررسیدن آن، پیشنهادمیکردند.
اینجاست که مشخصمیشود حتّا دکترهای ما هم جهان سومی هستند.
چندماه گذشت و از راه اینترنت یافتههایی را که در مقاله آمد، دریافت کردم که مرا به پژوهشهایی در این مورد آشناساخت. شایسته است جملههای آغازین ‹سرگذشت این مقاله› را دوباره بخوانیم، زیرا هنوز از آن زمان بیش از چند ماه نگذشته که حقانیت چهارپایان ویژة قرآنی ثابت شده است:
این سرگذشت را مینویسم بلکه در آینده، روزی به کار کسانی بیاید؛ تا بدانند چیزی که آن زمان بهدستآمده، پیش از این دلسوختهای کوششهایی برای کشف آن دستاوردها انجامداده ولی در زمان خود، با بیتوجهی برخی کسان، بهنتیجه نرسیدهاست.
سخن که به اینجا رسید، پیش خود گفتم حال که مدراک و مستندهایی علمی در دست دارم، به دکتر مورد نظر نامهای بنویسم و مقالههای انگلیسی را همراه ‹سرگذشت این مقاله› برای ایشان بفرستم بلکه موجب ایمان بیشتر وی به قرآنکریم، و مایه بهرهبرداری علمی ایشان شود؛ که نامة زیر را نوشتم:
جناب آقای دکتر …
سلام بر شما. نگارنده همان کسی است که چند ماه پیش یک سی. دی. برای شما فرستاد که آن را نخواندید. اکنون شما تنها ‹سرگذشت› آن مقالهای که در سی. دی. وجودداشت میخوانید؛ محور آن هم شما هستید، ولی نام و نشان شما حذفشدهاست.
نمیخواهم مزاحم وقت شما شوم ولی مایلم مقالههایی را که به تازگی در اینترنت یافتهام به آگاهی شما برسانم؛ زیرا آنگونه که خود گفتید، علاقة شما در پژوهشهایتان یافتن موارد بیماریزاست برای درمان خلقالله؛ و این مقالهها گذشته از تأمین نظر شما، حقانیت نظر مرا نیز در مورد هشت جفت کروموزوم ویژه، به اثبات میرساند.
مقالة آخر واژة ‹جاینت کروموزوم› را بیشتر بهکاربرده، هرچند ممکن است مقالة مفصل اول نیز به کار شما بیاید. 26/10/84 ـ شماعزاده
نامه را همراه پیوستها آمادهکردم تا برای دکتر مورد نظر با پست الکترونیکی بفرستم. چند ساعت وقتم گرفتهشد، ولی فرستادن آن غیرممکن شدهبود. پیش خود گفتم شاید اشکالی در متن وجوددارد که خداوند نخواسته ارسال شود، در نتیجه نوشتهها و نامه را مجدداً ویرایشکردم و به گونة بالا درامد، هنگامی که دوباره خواستم آن را بفرستم، ندایی درونی مرا به شک انداخت که پس از طلبخیر(استخاره) از خداوند و توکل بر او آن را بفرست. این کار را کردم و با کمال ناباوری این آیهها آمدند:
و ما نرسلالمرسلین الاّ مبشّرین و منذرین و یجادلالذین کفروا بالباطل لیدحضوا الحق و اتخذوا آیاتی و ما انذروا هزواً و من اظلم ممن ذکّر بایات ربه فاعرض عنها و نسی ماقدّمت یداه انّا جعلنا علی قلوبهم اکنّه انیفقهوه و فی آذانهم وقراً و ان تدعهم الیالهدی فلن یهتدوا اذاً ابداً (کهف: 56 و 57)
بدین ترتیب تکلیفم و نیز نتیجة کارم روشنشد؛ زیرا درصورتیکه نامه را میفرستادم ممکن بود نه تنها موجب باروری ایمان وی نشوم، که باعث و بانی آن شوم تا آیات خداوند را به سخرهبگیرد. (واتخذوا آیاتی و ما انذروا هزوا … و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذاً ابداً)
احمد شماع زاده