هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

زیارتگاه فاتیما (Fatima) در کشور پرتغال

زیارتگاه فاتیما (Fatima) در کشور پرتغال

(مصادره فاطمه زهرا از سوی واتیکان!)

احمد شمّاع زاده


در کشور پرتغال زیارتگاهی وجود دارد که مسیحیان جهان اگر بتوانند از هرجایی که هستند به زیارت این محل می‌روند. این زیارتگاه که پیش از به شهرت رسیدن نام و عنوان Cowa di Iria را داشته است، در یک کیلومتری روستایی به نام Aljustra واقع شده، که این روستا در منطقه Ourem قرارداشته، و با مرکز منطقه ده کیلومتر فاصله دارد.

در سال 1943 برای اولین بار روی نقشه ای که انگلیسیها چاپ کرده بودند، نام فاتیما آمده بود. پیش از آن، Cowa di Iria ده کوره ای بیش نبود و روی نقشه ها دیده نمی‌شد.

موضوع از این قرار است که روزی دو دختر و یک پسر شش تا هشت ساله این ده کوره، که مشغول چراندن گوسفندانشان بودند، در بالای جایی که به منزله مزبله روستا بود، بانویی را در هاله ای از نور می‌بینند؛ با پیراهنی سفید بر تن، و تسبیحی در دست!


کودکان که از این منظره به هیجان آمده بودند، نزدیک می‌شوند. بانو به آنها می‌گوید:

من فاتیما، دختر پیامبر هستم. مطالبی نیز گفته، و قرار گذاشته می‌شود که روزی دیگر نیز همینجا حاضر شوند. چند بار این‌گونه ملاقاتها تکرار می‌شوند.


در آغاز، سخن کودکان برای والدین و مردم باورکردنی نبود؛ ولی چون منطقه در خشکسالی به سرمی برد، اهالی محل می‌گویند «اگر چنین است بانو دعا کند باران بیاید». کودکان با بانو قرار می‌گذارند؛ در روز موعود همگان گرد می‌آیند، و باران نازل می‌شود. مردم غریو شادی سرمی دهند و باور می‌کنند که معجزه ای رخ داده است!


از آن پس، کشیشان کلیسای محل، و سپس مقامهای بالاتر کلیسایی، کودکان را چندین بار بازپرسی می‌کنند؛ تا واقعیت را بدانند و در نهایت باورشان می‌شود.


این سه کودک برای پدران کلیسا بسیارعزیز می‌شوند و یکی از آنان به نام لوچیا (به لهجه ایتالیایی و اسپانیولی. انگلیسی: لوسیا، فرانسه: لوسی، لهستانی: لوشا) در هیأت خواهران روحانی درآمده و بیش از آن دو دیگر زنده می‌ماند.


واتیکان به هر دلیل نادلیلی، بانو را مریم مقدس می‌خواند و به این رخداد تاریخی شگفت، شکلی مسیحی می‌بخشد؛ و آن را از مسلمانان مصادره می‌کند. هرچند همگان دانند که حضرت مریم هیچگاه چنین عنوانی نداشته و دختر پیامبر هم نبوده است.

واتیکان از این رخداد چند فیلم سینمایی ساخته که تلویزیون ایران هم یکی از آنها را نمایش داده است.

چندین سال پیش تلویزیون ایران یک کلیپ تلویزیونی از این رخداد ساخت و به عنوان حضرت فاطمه زهرا(س) از آن یاد کرد که با اعتراض واتیکان رو به رو شد و پس از آن دیگر کسی نمایش آن کلیپ را ندید.

*****

دلایلی مبنی بر اینکه بانو، حضرت مریم نبوده، بلکه حضرت فاطمه زهراء بوده است:

- بانو خود گفته که من فاتیما (فاطمه) هستم؛ که حضرت مریم چنین عنوانی را هیچگاه نداشته.

- گفته دختر پیامبرم؛ که حضرت مریم فرزند عمران بوده؛ و عمران پیامبر نبوده.

- تسبیح داشته است؛ که تسبیح ویژه حضرت فاطمه زهراء، در میان شیعیان مشهور است و حضرت مریم مشهور به تسبیح داشتن و حتی تسبیح گفتن نبوده و نیست.

- درست است که آن حضرت در کشوری مسیحی رخ نموده؛ ولی این کشور یک کشور اروپایی معمولی نیست؛ بلکه به مدت 700 سال، قدرتمندترین سلسله اسلامی که دارای تمدنی پیشرفته نیز بوده بر شبه جزیره اسپانیا و از جمله پرتغال حکومت میکرده که نام و عنوان آن سلسله نیز فاطمیون بوده است.

احمد شمّاع زاده – دهم خرداد 1391

******

تا اینجای این نوشته را به کمک حافظه خود، و یک یادداشت درباره محل Cowa di Iria از کتابی به زبان لهستانی که در سال 2003 دیدم و یادداشت برداشتم، نوشته ام و می‌دانستم اگر واژه فاتیما را در گوگل سرچ کنم مطالب زیادی خواهم یافت؛ ولی چون تقریبا همه نوشته های نگارنده تصنیف (خودنوشته)هستند و نه تألیف (گرداوری)، خواستم این مطلب را نیز با کمک حافظه خود بنویسم تا ارزش بیشتری داشته باشد.

******

و اما برخی از نظرهای مندرج در وبلاگها و سایتهای فارسی، که چه دفاعهایی کرده و نکر ده اند!!؟:

- فاتیما مریم مقدس است!!

- محلی که ظاهر شده از پیش همین نام را داشته و ربطی به فاطمه زهراء پیدا نمیکند!!

- تسبیح هم نشانه حضرت مریم است!!

- و اینکه مدعیان فاطمه زهراء بودن ایشان، شیعیان ایران هستند و مسلمانان عرب چنین ادعایی ندارند.

***

پس از خواندن تحریفهای مدّعیان؛ عنوان Cowa di Iria را در گوگل جست و جو کردم تا ببینم نقشه ها در این زمینه چه ارمغانی دارند؛ ولی باز هم با کمال تعجب دیدم این عنوان با این واقعه چنان گره خورده که اگر کسی ادعا کند پیش از ظهور بانوی تسبیح به دست، نام آن دهکده فاتیما بوده، باید تصورکرده باشد که مردم در عصر حجر زندگی می‌کنند!

ازهمین نکته میتوان پی برد که تمام ادعاهای آنان بیهوده و بی پایه است ولی بازهم دلایل بیشتری:

- نمی‌توان مدعی شد مسلمانان عرب چنین ادعایی ندارند، بلکه جمله را باید بدین صورت نوشت که برخی از اهل تسنن چنین ادعایی ندارند. این هم از نشانه های بیدقتی و شاید بیسوادی نویسندگان آن وبلاگهاست که نمی‌دانند در میان عربها هم شیعیان بسیارند و آنان نیز مدعی اند که فاطمه دخت پیامبر اسلام در این محل ظهور کرده است.

- چرا اهل تسنن چنین ادعایی ندارند؟

پاسخ: چون آنان خود را تنها مدافغ قرآن و رسول اکرم می‌دانند؛ و هیچگاه خود را ملزم به دفاع از حقوق ضایع شده از اولاد و احفاد رسول اکرم نمی‌دانند؛ زیرا که خود نیز به زیر سؤال می‌روند. برای نمونه، آنان می‌دانند که یزید به ناحق خون حسینی را ریخت که روی زانوی رسول اکرم بزرگ شده بود؛ ولی روز عاشورا که فرامی رسد، در خطبه های نماز جمعه اروپا، حتّا از این واقعه سهمگین یادی نمی‌کنند و می‌گویند روزه عاشورا از پیش از اسلام معمول بوده و پیامبر اکرم روزه داشتن آن را تأیید کرده است.

***

امروز(شانزدهم خرداد 91) نیز برای جست و جوی بیشتر، واژه فاتیما را سرچ کردم. در این زمینه در ویکیپدیا مطلب زیادی بود؛ ولی سایتها و وبلاگهای دیگری را نیز خواندم که رویهم رفته این نکات دستگیرم شد:

- پس از ساختن کلیپ تلویزیونی و اعتراض واتیکان، تلویزیون ایران مجبور شده که کلیپ دیگری در رد ادعای خود بسازد و اعتراف کند که آن بانو، مریم مقدس بوده و نه فاطمه زهراء(ع). اگر چنین باشد زهی به بیغیرتی صداوسیمای ایران!

- بانو اولین بار، در سوم ماه می 1917 (یعنی در بحبوحه جنگ جهانی اول) ظاهر شده و لوسیا از دو دیگر بزرگتر بوده و ده سال داشته، و هرچند آن دو دیگر صدای بانو را می‌شنیدند، و او را می‌دیدند، ولی تنها لوسیا با ایشان صحبت می‌کرده است.

- بانوی تسبیح به دست، گفته من سه واقعه ای را که برای کره زمین مهمند و در آینده رخ می‌دهند، به شما خبر می‌دهم؛ و به آنها خبرداده که در بازجوییها توسط آباء کلیسا توقیف شده و تنها نزد بزرگان واتیکان همچون رازهایی از آنها نگهداری می‌شود.

- لوسیا چند سال بعد و تا اندازه ای به صورت اجباری، در جرگه خواهران روحانی قرار گرفته است. خواهران روحانی هم صومعه او، گفته اند که خواهر لوسیا دعاهای ویژه ای می‌خوانده و نیایشهایش مانند ما نبوده است.

- هیچکس نتوانسته است ثابت کند که حضرت مریم متصف به تسبیح داشتن بوده است؛ در حالی که به توصیه بانو، لوسیا تا آخر عمر تسبیح داشته و با آن ذکر می‌گفته است که این رویه در میان خواهران روحانی مرسوم نیست.

تصور نگارنده بر این است که بانو، تسبیح ویژه خود را که با آن مشهور است به ایشان آموخته؛ و نیز دعای نور منقول از حضرت فاطمه زهراء، که خواهران روحانی گفته اند دعاهایش مانند دعاهای ما نبوده است.

تسبیح حضرت فاطمه زهراء چنین است: 34 بار الله اکبر، 33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله. اهل تسنن تسبیحی دیگر را که کمی شبیه به این تسبیح هست، پس از نماز می‌خوانند.

- در سال 1960 لوسیا درخواست می‌کند که واتیکان پیشگوییها را عیان کند؛ ولی واتیکان هیچگاه زیر بار نرفته و پیشگوییهایی را که اعلام کرده اند واقعی نیستند.

- لوسیا بعدها تحت نظر قرارگرفته و از مصاحبه منع شده، و حتا کشیش محله کودکی وی نیز، اجازه نداشته با او همصحبت شود و در آواخر عمر در حصر کامل بوده است.

****

تا آنجایی که نگارنده آگاهی دارد (که به مدت چهار سال در واتیکان مأموریت داشته است)، کسانی که در راه مسیحیت کرامات یا مجاهدتهایی داشته اند، توسط آباء کلیسا تقدیس شده و عنوان قدّیس یا قدّیسه (Saint، انگلیسی. سانتو و سانتا به ایتالیایی و اسپانیولی) را به آنان داده اند؛ ولی با اینکه در میان آنان کسی به وسیله مریم مقدس (ظاهراً از نظر واتیکان) انتخاب و با او همکلام نشده، و لوسیا عملاً به چنین مقام یگانه ای رسیده، از نظر واتیکان، بایستی چنین عنوانی به وی داده می‌شد که داده نشده است. در نتیجه جای پرسش دارد و شگفت انگیز است. به نظر نگارنده به دو دلیل او را قدّیس نخوانده‌، و این مقام را به وی نداده اند:

- خود آباء کلیسا می دانند که آن بانو مریم مقدس نبوده است و نمی‌توان به کسی که به وسیله دختر پیامبر اسلام انتخاب و با او همکلام شده، چنین عنوانی را داد!

- میان خواهر لوسیا و واتیکان، به دلیل پنهان نگه داشتن پیامهای بانو، اختلاف نظر شدیدی وجود داشته است؛ و به همین دلیل لوسیا از تکرار شنیده ها و دیده های خود که پیشتر بیان کرده بود، منع شده بود؛ مانند اینکه بانو گفته است من فاطمه دختر پیامبر هستم؟

****

- برخی ویلاگها از محل فاتیما، به عنوان شهر یاد کرده اند(وضعیت کنونی آن)، و برخی آن را دهکده خوانده اند. همین اختلاف نظرها نشان از آن دارد که نظر نگارنده درستتر است یعنی حتا دهکده ای هم نبوده و تنها دهکوره ای در نزدیکی دهکده الیوسترا یا الجوسترا بوده است.

یک وبلاگ هم نوشته بود که به این دلیل نام این محل فاطیما بوده که در سال 1150 هنگام جنگ میان مسیحیان و مسلمانان (فاطمیون) دختری از مسلمانان به نام فاطمه اسیر می‌شود؛ و حاکم اورم او را به همسری بر میگزیند و نام این محل از او برگرفته شده است. عجب؟!!! کسی نیست از نویسنده بپرسد اگر چنین است:

چرا حاکم اورم یک دهکوره را به نام او کرده در حالی که حاکم کل منطقه بوده و این محل دوازده کیلومتر از مرکز اورم دور بوده است!!؟

چرا این محل که هیچ امتیازی نداشته پس از نامگذاری از سال 1150 تا 1917 باز رونق نیافته است؟

چرا حضرت مریم در اینهمه جاهایی که او را گرامی میدارند و مقدسش میخوانند ظاهر نشده و چنین محلی را برگزیده است؟

اینهمه جاهای عالی در این دنیا وجود دارد؛ بویژه در دنیای مسیحیت که آن حضرت را گرامی میدارند. چرا مریم مقدس بیاید توی دورافتاده ترین و فقیرترین و روی مزبله یک دهکوره ظاهر شود؟

تنها می‌توان گفت به همین دلیل نیز آن بانو حضرت فاطمه زهرا بوده تا:

- پیامش به جهان برسد و شهرت یابد؛ زیرا بانو خواسته است با کسانی مواجه شود که هنوز کودکند و تحت تأثیر شرکهای مسیحیت قرار نگرفته اند و از ساده ترین و صادقترین اقشار جامعه باشند. ایشان میدانست اگر در کشورهای مسلمان اهل تسنن ظاهر می گشت، به او بی توجهی می شد؛ و اگر در کشوری شیعی همچون ایران ظاهر می‌شد، می‌گفتند شیعیان از خودشان این داستان را ساخته‌اند و پیام بانو جهانی نمیشد.

البته نباید از نظر دور داشت که همه این تدبیرها، نه از سوی حضرت فاطمه زهراء، بلکه از سوی خدای فاطمه بوده است، به یقین!

- اگر نام این دهکوره از سال 1150 فاطیما بوده باز این پرسش پیش می آید که: چرا حضرت مریم بیاید در جایی پرت و دور افتاده ظاهر شود که نام دختر پیامبر اسلام بر آن قراردارد تا منجر به اختلاف شود؟ این رویه از ساحت مریم مقدس به دور است.

- شخصی هم اظهارنظر کرده بود که چه تفاوتی میکند که فاطمه اسلام باشد یا مریم مسیحیت. ما مسلمانان که حضرت مریم را قبول داریم و پیام ایشان هم که جهانی بوده و اثر خود را بخشیده است.

به ایشان باید گفت از منظر کلی سخن شما درست است؛ ولی موضوع این است که واتیکان پیامهای ایشان را مصادره کرده و در پرده ابهام قرارداده، چون خود میدانستند که حضرت مریم نبوده و سخنان ایشان به زیان واتیکان بوده است؛ و از سوی دیگر این رخداد، به دکّانی پر سود و پر در‌آمد تبدیل شده که به هیچ وجه نخواهد گذاشت از دستش بیرون شود. مانند مداحان ما که نه برای امام حسین بلکه برای رونق دکّان خودشان تا این اندازه به مجالسشان شور می‌بخشند!


نظر و پیشنهاد:

به نظر نگارنده، پس از این رخداد تاریخی، یعنی هنگامی که آن سه کودک، بانوی تسبیح به دست را دیدند، و آنان گفتند بانوی ما، و واتیکان فاطمه زهرا را، حضرت مریم اعلام کرد، در میان مسیحیان این عنوان را به حضرت مریم داده، و برخی نام دختران خود را مادونا انتخاب کرده اند؛ و پیش از آن زمان، به حضرت مریم بانوی ما نمی‌گفته اند.

پیشنهاد می‌شود پژوهشی صورت گیرد تا مشخص شود از چه زمانی واژه مادونّا به معنای بانوی ما در میان مسیحیان کاتولیک رواج یافته است؟


هدف این نوشتار روشن شدن حقیقت است که حقیقت هم برای همیشه در پس پرده نمی‌ماند؛ و روزی فرامیرسد که: سیه روی شود هرکه در او غش باشد.


تاریخ نگارش: دهم خرداد 1391

ویرایش دوم: شانزدهم خرداد 1391

ویرایش سوم: شهریور 1395

ویرایش چهارم: فروردین 1403

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد