فرعون دموکرات و آزاده!
(آزادی و دموکراسی در قرآن)
الحمدلله قاصم الجبّارین مبیرالظّالمین مدرک الهاربین نکال الظّالمین صریخ المستصرخین موضع حاجات الطّالبین معتمدالمؤمنین
سپاس خداوندی را که درهم شکننده دیکتاتورها، نابودکننده ستمگران، دریابنده فراریان، کیفردهنده ستمکاران، فریادرس فریادخواهان، براورنده نیازهای درخواست کنندگان، و مورد اعتماد ایمان آوردگان است.(از دعای افتتاح)
سخن نخست
میدانستم که قرآن کریم سیستم برهم تنیده ای است که همه چیز را در خود جمع دارد؛ ولی تاکنون به ذهنم نرسیده بود که حتّا مقوله هایی همچون آزادی و دموکراسی نیز در قرآن یافت میشود. دلیلش هم این است که قرآن کریم برای مأنوسین خود نیز، آن گونه نیست که همواره ریزه کاریها، ظرافتها و دقایق خود را نشان دهد؛ بلکه تنها هرازچندگاهی گوشه کوچکی از آنها را به او نشان میدهد.
یکی از داستانهای جالب، مهم، پرارزش، و پرباری که در قرآن زیاد به آن پرداخته و بها داده شده، قصّه موسی، فرعون و بنی اسرائیل است. واژگان موسی 136 و فرعون 74 بار در قران تکرار شده که پس از نام جلاله الله و برخی واژگان مربوط به او، بیشترین فراوانی نامهای خاص را به خود اختصاص داده اند.
موضوع آزادی و دموکراسی از طریق داستان موسی و فرعون که در سوره یونس مطرح شده، به ذهنم رسیده؛ ولی خداوند در دیگر سوره ها نیز از جمله نود آیه از سوره طه و پنجاه و هفت آیه از سوره شعراء و چهل و پنج آیه از سوره قصص نیز یاداورمان شده است؛ بویژه آیاتی که مربوط به گفت وگوی موسی و فرعون میشوند.
الف- قرآن کریم چهره و شخصیت فرعون را این گونه به ما نشان میدهد:
جبار(دیکتاتور) نبوده چون در حکومت او مردم از زندگیشان راضی بوده اند هرچند قوم بنی اسرائیل را به دلیل خداپرستی و نافرمانی در ضعف قرار داده بود.
مستبد نبوده و به نظر خانواده خود احترام میگذاشته که درخواست همسرش آسیه آن بانوی بزرگوار را پذیرفته و موسای شیرخواره را به فرزندی برمیگزیند.
مستبد نبوده زیرا موسایی را که یک نفر را ده سال پیش کشته و سالها فراری بوده میپذیرد تا آزادانه بیاید و در برابر او عرض اندام کند.
خداوند به موسی میگوید به سوی فرعون برو که او طغیان کرده ولی با او به نرمی سخن بگو شاید پندگیرد یا دلش خشیت پیداکند. یعنی خداوند قبول داشته که فرعون آدمی نرمخو و خوشدل بوده است.
ولی موسی که او را نمیشناخت به خداوند میگوید میترسم تنها پیش فرعون بروم و برادرم را هم با من به عنوان دستیار و قوت قلب بفرست و خداوند از او میپذیرد.
این درحالی است که خداوند دو معجزه قوی هم پیشتر به موسی داده است (عصا و ید بیضاء). با این حال، هر دو میگویند ما از زیاده روی فرعون نسبت به خود میترسیم. در نتیجه خداوند به آنها دلداری میدهد و میگوید من مراقب و مواظب شما هستم. یعنی خداوند میدانسته که نزد فرعون آزادی بیان و سخن محترم است و زیاده خواه و تندرو هم نیست؛ و اقدام به قصاص پیش از ثابت شدن جنایت هم نمیکند.
ولی موسی باز هم بر ندای خداوند که به او فرمان میدهد نزد فرعون برو ان قلت میگذارد که میترسم بروم و مرا تکذیب کنند. بعد هم میگوید گناهی (قتل قبطی) بر من است که میترسم مرا بکشند. ولی خداوند که فرعون را خوب میشناخته میگوید: هرگز چنین نیست!! پس هر دو بروید و ما هم با شماییم و به گفت وگوی شما گوش میدهیم!! دست آخر هر دو نزد فرعون میروند و میگویند:
مناظره فرعون و موسی:
ما رسول پروردگار جهانیان هستیم و میخواهیم بنی اسرائیل را همراه ما کنی. و آنها را آزار ندهی. به درستی که ما برای تو نشانه ای از پروردگارت آورده ایم. سلام بر کسی که از هدایت الهی پیروی کند. به ما وحی شده که عذاب الهی بر کسی است که ما را دروغ پندارد و به ما پشت کند.
فرعون به آرامی میپرسد:
ای موسی پروردگار شما دو تا (تو و برادرت) کیست؟
پروردگار ما کسی است که هرچیزی را آفرید سپس هدایتش کرد.
فرعون میخواهد بداند او از تاریخ هم آگاهی دارد؟ پس میپرسد:
بر نسلهای پیشین چه گذشته است؟
دانش آنها نزد پروردگارم هست در کتابی که گمراه کننده نیست ثبت شده است و پروردگارم چیزی را فراموش نمیکند.
فرعون با مهربانی از موسی میپرسد:
"آیا ما تو را در دامان خود نپروراندیم؟ و سالهایی را در میان ما نگذراندی؟
سپس موضوع قتل را به میان میکشد و پاسخ میشنود:
"آن هنگام این جرم را مرتکب شدم که از گمراهان بودم و از دست شما فرارکردم زیرا از شما میترسیدم. پس پروردگارم حکمی را به من بخشیده و مرا از رسولان قرارداده و آیا این نعمتی است که منتش را بر من میگذاری که بنی اسرائیل را به استضعاف کشانده ای؟"(موسی که میبیند فرعون شخص مهربانی است جراًت درشتگویی هم پیدامیکند!!)
در اینجا فرعون از موضوع قتل رد میشود. یعنی به همین اندازه اکتفا میکند که موسی اعتراف بر گمراه بودن خود در آن زمان کرده، آنهم تنها از زبان خود او و بدون هیچ دلیل و مدرکی از او میپذیرد!! کدام حاکمی چنین رفتار میکند! حاکمان کوته بین که معمولا سعه صدر(دلبزرگی) نیز ندارند؛ مانند زندانبان بینوایان ویکتور هوگو به دنبال کیفردادن کوچکترین جرمی هستند (چه برسد به قتل نفس!!) که سالهایی دور از ژان والژان سرزده تا عقده های تاریخی خود را بگشایند و زهر خود را بریزند؛ هر چند مجرم تبدیل به انسان بزرگواری شده باشد. یعنی به این مهم توجه ندارند که هدف از کیفردادن مجرم پیشگیری از وقوع و تکرار جرم است و زیر پیگرد قراردادن کسی که با کارهای شایسته، کردار بد گذشته خود را جبران میکند، ستم رواداشتن بر او و جامعه است.
و اما ادامه مناظره فرعون و موسی که خداوند به این مناظره عنایت ویژه ای دارد و ارزش آن را دارد تا کاملا نقل شود:
فرعون: پروردگار جهانیان یعنی چه؟
موسی: "پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است درصورتی که یقین پیداکنید". (یعنی من به آن اعتقاد دارم. شاید شما اکنون نپذیرید و آن هنگام خواهید پذیرفت که به یقین برسید.)
فرعون به اطرافیانش میگوید: گوش فرانمیدهید چه میگوید؟!
موسی ادامه میدهد: پروردگار شما و پروردگار پدران اولیه شما.
فرعون ادامه میدهد: این رسولتان که برای شما فرستاده شده دیوانه است.
موسی ادامه میدهد: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است اگر تعقل کنید.
فرعون: اگر پروردگاری جز من اختیار کنی تو را به زندان میافکنم.
موسی: میخواهی دلیل روشنی نشانت دهم؟
فرعون: اگر راست میگویی نشان بده. پس موسی عصای خود را میاندازد درحالیکه ماری بزرگ، آشکار میشود. سپس دستش را از گریبان بیرون میآورد درحالیکه به صورت نور سفیدی جلوه میکند.
فرعون: تو آمده ای تا با این سحرت ما را از سرزمینمان بیرون کنی (و حکومت ما را براندازی؟) پس خواهیم آورد سحری مانند آن را پس روزی را مقرر کن که هیچیک از دو طرف از آن تخلف نکنند و برای طرفین قابل پذیرش باشد.
موسی یوم الزینه(روز تزیین و آرایش) را پیشنهاد میکند.
در این مناظره متوجه میشوید که از سویی پرسش و پاسخها خیلی دقیق نیستند؛ و از سوی دیگر فرعون با کسی که تهدیدی برای حکومت اوست، رفتاری بیش از حد معمولی دارد؛ و حتا تعیین وقت ملاقات بعدی را به موسی واگذار میکند و همه چیز را برای هر یک از طرفین یکسان در نظر میگیرد؛ که این گونه رفتار بویژه میان دو طرفی که یکی قدرقدرت و دیگری ضغیف است معمول نیست.
دلیلش هم این است که فرعون شخصی بزرگوار و آزاده بوده و به همین دلیل نیز خداوند آنقدر اصرار داشت تا موسایی را نزد او بفرستد که هم لکنت زبان دارد، هم مجرم است، و به دلیل جرمش، ترسو هم شده است؛ تا بدین ترتیب شخصیت فرعون را بهتر به ما نشان دهد؛ و روش آزادگی در حین قدرتمندی را از او بیاموزیم. پس:
هرگاه در موضع ضعف قرار داشته باشیم، آزادگی را از امام حسین، و
هرگاه در موضع قدرت قرار داشته باشیم، آزادگی را از فرعون بیاموزیم.
فرعون شخصی حقیقتجو و دارای وزیری دانشمند (تنها دانشمند، نه متالّه و متکلّم و فیلسوف) نیز بوده است:
و فرعون گفت ای هامان برای من بناکن بنایی بلند، بلکه دستیابم به آن وسیله. وسیلة آسمانها. پس آگاهییابم بهسوی خدای موسی و همانا که من گمان میبرم او دروغگوست.(غافر: 39 و 38)
نکته اول: تصورنشود که فرعون میخواسته موسی را دست بیاندازد و به سخره بگیرد بلکه با دقت در واژههای قرآن کریم، متوجه میشویم که آن بنای بلندی که در نظر فرعون بوده، بنایی مناسب برای ساخت یک رصدخانه بوده؛ همان گونه که دانشمندان برای ساختن رصدخانه به دنبال بلندترین جای زمین میگردند. بنابراین فرعون برای حقیقتیابی دستور به ساخت رصدخانه داده بوده تا ببیند میتواند از راه کیهانشناسی نسبت به خدای موسی آگاهی یابد یا نه. بویژه آنکه این آیه یک مشابه هم دارد: فاوقد لی یا هامان علی الطین فاجعل لی صرحا لعلی اطلع الی اله موسی و انی لاظنه من الکاذبین(قصص: 38) ای هامان برای من بر گل آتش بیفروز. پس برایم بنای بلندی قرارده. باشد که به خدای موسی آگاهی یابم و همانا که من گمان میبرم او دروغگوست.(منظور از گداختن بر گل اگر نکته های علمی دیگری در بر نداشته باشد دستکم آجرپزی برای ساخت رصدخانه بوده است.)
نکته دوم: او آدمی بوده که اگر به خدا ایمان نداشته ولی به حق و حقیقت ایمان داشته و به کسی تهمت نمیزده بلکه با گفتن "گمان میبرم او دروغگوست" جانب احتیاط را نگه داشته و مانند دیکتاتورها تهمتی بر مخالفینی که نمیتوانند اعتراض کنند و یا در بندند نمیزند و این در حالی است که موسی آزاد بوده و فرعون او را آزاد گذاشته بود تا هرچه میخواهد بگوید. پس اگر میگفت او دروغگوست موسی میتوانست بر او اعتراض کند. این آیه نهایت آزادمنشی و آزاداندیشی فرعون را میرساند!!
فرعون دموکرات بوده زیرا با اینکه همه گونه امکانات داشته تا نگذارد موسی دعوتش را علنی کند، ولی برعکس به موسی آزادی بیان میدهد تا با او(حتا نه با واسطه بلکه مستقیم با خود او!!) گفت و گو کند. کدام حاکمی چنین میکند؟ آنهم موسایی که با دعوت از مردم به پرستش خدای یگانه و درخواست بردن قوم بنی اسرائیل با خود، عملاً ادعای براندازی حکومت وی را داشته است!!
فرعون بسیار دموکرات بوده که پس از مناظره با موسی باز هم به او اجازه میدهد تا در روز موعود با ساحران مبارزه کند و به خود زحمت میدهد تا در همه شهرها جارچیان جار بزنند و ساحران همه فن حریف را گرد آورند. کدام حاکم و صاحب منصبی چنین میکند!!؟
پس از چیرگی عصای موسی بر سحر ساحران و ایمان آوردن ساحران فرعون آنان را تهدید میکند که دست و پایتان را قطع میکنم و چنین و چنان میکنم ولی فقط تهدید است و به تهدیدهای خود عمل نمیکند. زیرا هدف از تهدید پیشگیری از ایمان آوردن دیگران بوده است و نه تبدیل شدن به یک دیکتاتور.
مدتی میگذرد و بنی اسرائیل از آزادی موجود بهره برداری مکنند و گرد موسی جمع میشوند و فرعون باز هم تهدید میکند و خط و نشان میکشد(یسومونکم) که نوزادان پسر گروندگان به موسی را (مانند روز تولد موسی به دلیل پیشگویی منجمان) میکشد و مادرانشان را زنده نگه میدارد که این تهدید هم عملی نمیشود. حتا این گونه تهدید نشان از آن دارد که قصدش نسل کشی نبوده وگرنه دلیلی نداشت که بگوید مادران را زنده نگه میدارد.
مستبد و خودرای نبوده که خودسرانه تصمیم بگیرد و به اجرا دراورد. بلکه پس از مشاوره با اطرافیانش بویژه وزیر دانشمندش تصمیم میگرفته است.
مستبد و خودرای نبوده، زیرا پیش از تصمیم به کشتن موسی به مشاورانش میگوید «بگذارید موسی را بکشم؛ زیرا که میترسم دین شما را تغییردهد و یا در زمین فساد کند.” دیکتاتورها برای خاموش کردن فتنه سیاسی از کسی اجازه و مشورت نمیگیرند؛ بویژه برای کشتن یا خانه نشین کردن مخالفینی همچون موسی! وی سپس به سخنان مستدل و متین یکی از آشنایانش که در دل به خدای موسی ایمان داشته و درخواست ملاقات میکند، گوش میدهد و از تصمیم خود منصرف شده رو به مردم کرده میگوید: "قصد من این نیست که حقایق را وارونه به شما نشان دهم، بلکه هدف من هدایت شما به راه رشد و بالندگی است" و به این گفته خود معتقد بوده است!!
پس از مدتی که میگذرد و خداوند بلاهای بسیاری را بر سر فرعونیان میآورد و کمبودهای توانفرسایی را در زندگی آنان ایجاد میکند، فرعون حکومت خود را واقعا در سراشیبی میبیند و در این شریاط و اوضاع است که تصمیم میگیرد موسی و گروندگان به او را زیر پیگرد قراردهد. یعنی مرد و مردانه با یک اقدام جمعی، برای نبرد با مخالفین خود به پا برمیخیزد.
چون دیکتاتور نبوده در هرجایی جاسوسی نداشته؛ حتا ممکن است هیچ جاسوسی نداشته است. در نتیجه موسی میتواند با خبردارشدن از موضوع از طریق وحی، شبانه همراه با گروندگان و اطرافیانش از دستش فرار کند.
فرعون هنگامی که غرق میشده به خدای یگانه ایمان میآورد و بر زبان میآورد که معصیتکار و از مفسدین بوده و در آیات دیگر خداوند او را طاغی، خاطی، مسرف و مستکبر میخواند؛ ولی هیچگاه او را جبار (دیکتاتور) نیمخواند و حتا به شخص او عنوان ظالم (ستمگر) نمیدهد. بنابراین واژه ساختگی تفرعن از ریشه فرعون به معنای دیکتاتورمنشی در فرهنگ قرآن جایگاهی نداشته و مردود است!
خداوند میگوید: "بدن تو را نجات میدهیم تا برای آنانی که از پس تو میآیند معحزه و نشانه ای باشد ولی بیشتر مردم از آیات ما غافلند".
ب- قرآن کریم چهره موسی را این گونه نشان میدهد:
موسی چون قوی بنیه و در خانواده سلطنتی بزرگ شده بوده در جوانی قلدر بوده ولی پس از فرار و ازدواج تبدیل به شخص باوقاری شده و چون بسیار با خدا همکلام بوده لقب کلیم الله گرفته است.
پس از اینکه فرعون و سپاهش غرق میشوند و بنی اسرائیل نجات مییابند و به زندگی خود ادامه میدهند و انقلاب آنان به مانند همه انقلابها نهادینه میشود، خداوند از موسی میخواهد که به میقات یا ملاقات او به کوه برود.
موسی با عجله میرود و لوحهایی را از خداوند دریافت میکند که در آنها برای متقین مایه هدایت و رحمت بوده است. در اصل موسی در کلاس حکمت و معرفت شناسی خداوند دوره میدیده است.
در پایان دوره خداوند به او میگوید در غیبت تو ما قوم تو را آزمودیم و شخصی با عنوان سامری آنها را گمراه کرده است.(شاید موضوع فاتممناها بعشر که همواره برایم معما بوده دلیلش این بوده که خداوند میخواسته فتنه سامری کامل و همه قوم موسی آزموده شوند).
هنگامی که موسی پس از چهل روز از میعادگاه برمیگردد، میبیند عده ای از مردم، گوساله پرست شده اند... عصبی مشود. لوحها را به زمین میریزد و سر و ریش برادرش هارون را میگیرد و با خشونت میکشد و میپرسد: "چه چیز موجب شد تا بگذاری آنان گمراه شوند؟ از من پیروی نمیکنی و نافرمانی میکنی؟" برادر میگوید: "این قوم مرا به ضعف کشیدند و نزدیک بود مرا بکشند؛ ترسیدم اگر بیشتر مخالفت کنم به تفرقه افکنی میان بنی اسرائیل متهم شوم. اکنون مرا جلو دشمنان سرزنش مکن و مرا جزو این قوم ستمگر قرار مده. قرآن کریم هم قوم موسی و هم قوم فرعون را ستمگر میخواند ولی خود آنان را نه.
موسی سپس رو به سامری کرده میپرسد: حرف تو چیه؟ و او پاسخ میدهد من بصیرتی یافتم که دیگران توانا بر آن نیستند. مشتی از اثر پای تو را برگرفتم و با آن چیزی ساختم که نفسم برایم آراسته بود. به او میگوید برو... از این پس نمیتوانی با کسی تماس بدنی داشته باشی تا عمرت به سرآید. گوساله ای را هم که تو و پیروان تو بر آن سجده میکردید میسوزانیم و خاکستر آن را در دریا به گونه ای خاص میپراکنیم.
ج- درسهایی که قرآن کریم با داستان فرعون و موسی به ما میآموزد:
منظور از نشان دادن "چهره موسی در قرآن" روشن شدن میزان و روش کیفردادن در ادیان الهی در برخورد با مرتکبین بالاترین معاصی و گناهان کبیره یعنی شرک و دین سازی است تا بتوانید آنها را با کیفرها و روشهایی که بر کسانی جاری میشود که تنها جرمشان گفتن و نوشتن است مقایسه کنید و پندگیرید.
موسی، آن مرد خشن که با برادرش آن گونه رفتار میکند، مردمی را که فریب خورده بودند و گمراه شده بودند و بر غیرخدا سجده کرده بودند!! حتا توبیخ نمیکند. کیفر آنان تنها آن میشود که مورد خشم خداوند قرارمیگیرند و در دنیا خوار میگردند.
سامری، که آنان را گمراه کرده بود و گناه بسیار بزرگی را مرتکب شده بود، اعدام نمیشود بلکه مانند گمراه شدگان، کیفرش به خداوند واگذارده میشود تا مرضی چون خوره بگیرد و موسی هیچ کیفری برای او در نظر نمیگیرد. موسی تنها وسیله گمراهی او را نابود میکند تا هیچ اثری از آن باقی نماند و مایه عبرت دیگران تا ابدالدهر شود.
نوع برخورد موسی با سامری این آیه از قرآن را در ذهن تداعی میکند که خداوند به رسول اکرم(ص) میفرماید: نحن اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجبار فذکر بالقرآن من یخاف وعید. (ما به آنچه که میگویند آگاهتریم و تو بر آنها سلطه جابرانه نداری. پس به کسی که از روز قیامت ترس دارد قرآن را یاداوری کن.- ق: 45)
آری این است دین قیم. دینی که نه بر حذف فیزیکی که بر عقل سلیم و علم الهی استوار است. اینها را خداوند در قرآن کریمش آورده تا از آنها بهره برگیریم که متاسفانه نمیگیریم... و نمیگیریم... زیرا قرآن همچون لوحهای موسی، کتاب هدایت متقین است (هدی للمتقین).
آنانکه کردارشان گواهی دهد پروایی از خداوند ندارند و "بما لدیهم فرحون" هستند، شایستگی آن را هم ندارند که قرآن هدایتشان کند. بلکه آنان دارند در آزمایشگاه دنیا آزمون آزادگی یا خواری به هنگامه اقتدار را پس میدهند. چه آزمون سختی!!... آزاده همچون حر یا خوار همچون شمر و هر دو از جبهه اقتدار!
نگارش: دی 1391
ویرایش دوم: اسفند 1397
ویرایش سوم: اردیبهشت 1398
ویرایش چهارم: آذر 1403
احمد شماع زاده
بهره های دنیوی در قرآن
آنچه که میرسد به ما، از اوست
آنچه که از دوست رسد نیکوست
احمد شمّاع زاده
پیشگفتار:
قرآن کریم همه چیز را در خود گرداورده است؛ حتا موضوعهایی همچون آزادی و دموکراسی را که شرح آن در پژوهش آزادی و دموکراسی در قرآن آمده است. وظیفه کسانی که خود را پژوهشگر قرآنی میدانند، این است که آیات پراکنده پیرامون هر موضوعی را که خداوند به منظورهای متفاوت، در سورههای مختلف آورده، گرد هم آورند و از آنها درسهای بسیاری را برگیرند و در اختیار دیگرانی که وقت و تخصص این کار را ندارند، قرار دهند.
در زمینه توحید و بکتاپرستی از خیل عظیم آیات یکتاپرستی قرآن کریم، برخی را که ویژه مشیّت الهی یا خواست خداوند در نیک و بد بندگان اند، در اینجا گرد هم آورده ام:
قُل لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما کَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلنا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَّکَّلِ الْمُؤمِنُون. (توبه:51)
بگو هرگز نرسد ما را مگر آنچه را که خدا نوشته است برای ما. او سرور ماست و بر خدا توکل کنند گروندگان.
وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (یونس:107)
و اگر خدا به تو زیانی برساند، جز او کسی آن را دفع نتواند کرد و اگر برای تو خیری بخواهد، کسی تو را از آن باز نتواند داشت. هر کس از بندگانش را که بخواهد از آن بهرمند میسازد؛ و او آمرزنده مهربان است.
وَ ما مِنْ دابَّهٍ فی الْأرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلُّ فی کِتابٍ مُبینٍ
و نیست هیچ جنبنده ای در زمین مگر بر خداست روزی او و میداند قرارگاهش و آرامگاهش را. همه چیز در کتابی آشکارکننده ثبت است. (هود: 6)
وَ کَاَیَّنْ مِنْ دابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللهُ یَرْزُقُها وَ اِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (عنکبوت:60)
و چه بسا از جنبنده ه که برنمیدارد روزی خود را، خدا روزی میدهد او را و شما را و او بسیار شنوای بسیار داناست.
ما یَفْتَحِ اللهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ
آنچه که خداوند از رحمتی برای مردمان بگشاید، پس بازگیرنده ای نیست آنرا و آنچه را بازگیرد، پس فرستنده ای نیست آن را پس از بازپس گیری او، و او بسیار بزرگوار و حکیم است. (فاطر:2)
قُلْ اَفَرَاَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ اَرادِنیَ اللهُ بِضُّرً هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضٌرِّهِ اَوْ اَرادَنی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیهِ یَتَوَکَلُّ الْمُتَوَکَلُّونَ (زمر:38)
بگو آیا پس توجه کردهاید که آنچه از غیر خدا را میخوانید، اگر خداوند برای من زیانی را خواست آیا ایشانند دفع کننده آن؟ یا اگر برای من رحمتی را خواست آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش؟ بگو بسنده است مر ا خدا؛ بر او توکل میکنند توکل کنندگان. (از هر دین و آیین و کیشی، و از نظر خداوند متوکّلان بر او در تعریف و چارچوب دیگری نمیگنجند.)
شرحی بر عبارت من دون الله
من دون الله به معنای از غیرخدا یا جز خداست؛ و ترجمه و تفسیرکردن آن به بت و بت پرستی، تحریف کلام الله مجید است؛ که آقای محسن قرائتی در اینزمینه ید طولایی دارد؛ تا دست شیعیان سنّتی را برای درخواست از امامان و امامزادگان و در نتیجه شرک ورزی باز گذارد.
در این زمینه لازم است همه شیعیان چه سنتی و چه علوی این را بدانند که هرگاه به زیارت امامان معصوم و یا امامزاده ای رفتند، هیچگاه خود امام یا امامزاده را مخاطب قرار ندهند؛ بلکه طبق آیه ادعونی استجب لکم، برای اجابت درخواستشان مستقیماً و بیواسطه، خود خداوند را مخاطب قراردهند و از خدا بخواهند به احترام این امام یا آن امامزاده نیاز آنان را برطرف کند؛ تا دچار شرک نشوند. این را هم بدانند که در طول تاریخ، هر که از هر غیرخدایی درخواستی کرده و اجابت شده، طبق آیات بالا، آن غیرخدا نبوده که آن نیاز را برآورده کرده، یا آن زیان را برطرف کرده، بلکه تنها خدا بوده و تنها از خداوند برمیآید اجابت دعای مردمان.
ممکن است خواسته شما در هر صورت برآورده شود؛ ولی تفاوت کار در آن است که آیا با توحید و یکتاپرستی به خواسته ات رسیده ای یا با شرک. چرا راه توحید را که خداوند سفارش کرده و پیامبران را برای عملی کردن آن فرستاده، واگذاریم؛ و به سوی شرک برویم که خط قرمز خداوند است و هرگز از آن در نمیگذرد. خداوند دعای شما را برآورده میسازد؛ ولی از حق خود که با شرک ورزی خود، حق او را بر خود نادیده گرفتهای و آن واسطه را مؤثر دانسته ای، دست بر نمیدارد.
در همین راستا انسانها باید بدانند بهره و روزی آنان از این دنیا طبق سنن الهی به هر روی به دستشان میرسد؛ چه آن را از راه حلال به دست آورند و چه از راه حرام؛ ولی کدام انسان باشعوری راه درست را وامیگذارد و راه کج و ناشایست و ناشی از تجاوز به حقوق دیگران را برمیگزیند؟!!
دوازدهم اردیبهشت 1400
احمد شمّاع زاده