ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هانری کربن از زبان دکتر ابراهیمی دینانی:
در جلسات تهران که هانرى کربن (Henry Corbin) هم حضور داشت، شرکت مى کردم. کربن هر سال ۶ یا ۴ ماه از فرانسه به ایران مى آمد و این جلسات تشکیل مى شد و آقاى طباطبایى از قم به تهران مى آمد و بنده همراهشان مى آمدم. از قم با اتوبوس به شمس العماره مى آمدیم و این معمولاً در هواى گرم تابستان بود. بعد هم تاکسى مى گرفتیم و به منزل آقاى ذوالمجد طباطبایى مى رفتیم. او مردى متمکن بود و خانه اش در واقع آکادمى فلسفه بود و این جلسات در آن تشکیل مىشد. در این جلسه کربن و بعضى از اساتید دانشگاه شرکت مى کردند. این جلسه از غنایم روزگار بود. چیزها آموختم و سودها بردم. علامه طباطبایى را قبلاً کشف کرده بودم؛ ولى کربن را در این جلسات کشف کردم که او نیز علامه بود. سالکى بود که از غرب به شرق آمده بود. در غرب بىنظیر بود. حرارت فراوانی داشت و تشنگىاش براى درک معارف اسلامى و حقایق معنوى لایتناها بود.
کربن یکى از بزرگترین فیلسوفان غرب در عصر ما بود. همه فیلسوفان عصر را دیده و درک کرده بود، نه اینکه مثل ویتگنشتاین یا هایدگر تئورى خاصى بیان کرده باشد. شاید هیچ فیلسوفى به اندازه کربن استاد ندیده بود. او از هایدگر گرفته تا امیل بریه و ژیلسون و ماسینیون و… را دیده بود. با مکتبهاى فلسفى غرب فوقالعاده آشنایى داشت و متبحر بود. کربن سخت شیفته معنویات و روحانیت بود و معنویت را جستجو مى کرد و بر این باور بود که جهان در حال تهى شدن از معنویت است و باید آن را از نو احیا و پیدا کنیم. کربن از طریق ماسینیون با سهروردى آشنا شد و همه معارف را در آثار سهروردى و سپس ملاصدرا یافته بود و مجذوب این دو فیلسوف بود. او آثار متعددى پدید آورده که شگفت انگیز است.
آقاى طباطبایى مرحوم کربن را دوست داشت و کربن نیز آقاى طباطبایى را عاشقانه دوست داشت. من در جلسات مى دیدم که چقدر همدیگر را دوست دارند و به هم ارادت و علاقه دارند. یادم مى آید که کربن یک شب آقاى طباطبایى را به منزلش دعوت کرد. این یک دعوت خصوصى بود و شخص دیگری در آن حضور نداشت. مرحوم علامه به منزل کربن رفت. کربن فرزند نداشت و خانمش هم اهل عرفان و حکمت بود و همراه با او روى آثار عرفانى کار مى کرد. کربن معمولاً شبها کار مى کرد و تا صبح بیدار مى ماند. خانمش نیز او را همراهى مى کرد. در میهمانى آن شب، نمىدانم چه گذشت؛ ولى تا سالیان بعد، آقاى طباطبایى چندین بار از آن گفت، همچنین بارها از بزرگوارى خانم کربن و فرهیختگى او سخن به میان آورد.
من
هم به یاد میآورم در یکی از سالهای دهه
چهل، در شهر موطنم خرمشهر، از یک کتابفروش
دست دوم خیابانی کتابی خریدم که در اصل
«سالنامه
سال 1339
فصلنامه
تشیّع»،
و جلدش سبزرنگ بود.
(هنوز
این کتاب را در تهران دارم.)
روی
جلدش نوشته شده بود:
«خلاصه
جلسات پروفسور هنری کربن با علامه
طباطبایی».
دی
1402-
احمد
شمّاع زاده