ازدواج سفید در قرآن
احمد شمّاع زاده
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةَ و رحمةَ ان فی ذلک لایاتٍ لقومٍ یتفکّرون (روم: 21)
ترجمه: و از نشانه های او همانا که آفرید برای شما از خودتان همسرانی تا آرامش بگیرید به آنان و قرار دارد میانتان دوستی و مهربانی. همانا که در آن است نشانیهایی برای گروهی که میاندیشند.
اشاره
ازدواج سفید ممکن است به دلیل ناآگاهی و بی دقتی در ظرافتهای آیات قرآن، از نظر عرف، یک پدیده تازه در جامعه های سنتی و اسلامی باشد ولی از نظر قرآن کریم که برای همه زمانها و مکانها و موقعیتها نازل شده، تازگی ندارد و هزاروچهارصد سال پیش برای چنین روزهایی برنامه ریزی و برای جوانان جامعه های مسلمان که به هر دلیلی به ناتوانی در ازدواج قانونی گرفتار شده اند، چاره جویی کرده است:
و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات فمن ماملکت ایمانکم من فتیاتکم المؤمنات والله اعلم بایمانکم بعضکم من بعض. فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لا متخذان اخدان(نساء: بیست و پنج)
ترجمه: و کسی از شما که توانایی ندارد ازدواج کند، پس از آنچه که دستهای شما مالک شد ازدواج کنید از دختران جوان مؤمن؛ و خداوند داناتر است به اینکه شما تا چه اندازه ایمان دارید. شما از یکدیگرید. پس ازدواج کنید با آنان با اجازه خانواده هایشان و بدهید به آنان پاداششان را به نیکویی. آن دختران پاکدامنند و این روش زناکاری نیست و این گونه ازدواج دوستگیری نیست.
روشنگریهای مهم پیرامون آیه:
یک - متأسفانه مترجمین قرآن کریم در ترجمه های خود برای عبارت ما ملکت ایمانکم واژه کنیز را به کار برده اند؛ ولی این عبارت در این آیه معنای کنیز را نمیدهد؛ بلکه عبارتی عام است، به معنای آنچه که دستان شما مالک شد. یک دلیل قاطع که این برواژه قرآنی تنها به معنای کنیز نیست، این است که در این آیه اجازه والدین را میخواهد و حال آنکه کنیز اصولاً یا خانواده ندارد یا اختیارش در دست خانواده اش نیست. دلیلی دیگر بر این مدعا اینکه، این عبارت در آیات 71 سوره نحل و 28 سوره روم معنای اهل و عیال یا کسانی که به هر دلیل نانخور شما هستند را میدهد.
دو- دخترانی که حاضرند خود را در اختیار پسری قرار دهند؛ اگر این دختران طبق آیه قرآن پاکدامن باشند و هدفشان زندگی سالم باشد، بدون اشکال است و اگر تنها برای هوی و هوس چنین کاری کنند و رعایت اخلاق و عفت را نکنند، گناهکار و از روشی که قرآن یاداور شده به دور خواهند بود.
توضیح ضمنی: کسانی تصور نکنند اگر دختری خود را در اختیار پسری(با رعایت اصول) قراردهد از نظر شأن ومنزلت زن موجب خفت دختر است بلکه برعکس، نشان از آن دارد که اختیار با دختر است و اوست که تعیین کننده رابطه خود است. یعنی نه زور والدین و نه شرایط دیگری در تصمیم دختر مؤثر نیست.
سه – از آنجا که خداوند انسانها و طبیعت آنان را خوب میشناخته و میدانسته که به راحتی هرگونه تهمتی را بر دیگران روا میدارند، بویژه در این گونه موارد، یاداور شده است که: و خداوند داناتر است به اینکه شما تا چه اندازه ایمان دارید.
این بخش از آیه برای چه نازل شده است؟ جز اینکه چه در صدر اسلام و چه در طول تاریخ اسلام، کسانی یافت نشوند که به این گونه زوجها تهمتهای گوناگون بزنند و آنان را فاسق و فاجر بخوانند؛ و راه و روش آنان را خلاف نظام اجتماعی و احکام الهی بدانند؛ آیا دلیل دیگری هم وجود دارد؟
چهار - دو معنا در دل این بخش از آیه نهفته است:
- چون خطاب آیه به زوجهایی است که این روش را برگزیده اند، آرامشی به آنان داده و گفته است آسوده باشید که من به ایمان شما آگاهترم تا مردمان.
- و دیگر اینکه به مردمان میگوید: شما نمیتوانید بدانید که در دل آنان چه میگذرد و از ظاهر عمل آنان نمیتوانید حکم به میزان ایمان آنان کنید؛ و تنها خداوند است که میداند. پس شما را کفایت میکند که سخن و دلیل روی آوری آنان به این گونه همزیستی را از آنان بپذیرید و مزاحمشان نشوید.
ازدواج سفید چیست؟
از نظر واژگانی، نظر به اینکه این گونه ازدواج در جایی و بویژه در شناسنامه طرفین ثبت نمیشود و صفحه ازدواج، سفید باقی میماند تا روزی که رسماً ازدواج کنند، ازدواج سفید خوانده شده است. ولی از نظر ماهوی، این گونه ازدواج، در ردیف ازدواج موقت(متعه یا صیغه) است و تفاوت آن این است که ازدواج موقت سندیت قرآنی ندارد و برای بزرگسالان، در شرایطی ویژه جایز شمرده شده است، ولی این سند قرآنی تنها دربرگیرنده زوجهای جوان میشود و تنها برای آنان نازل شده است!(جلّ الخالق!)
در این آیه ویژه، هم از دختران جوان یادشده، و هم اجازه خانواده آن دختران را لازم میشمرد، و هم دو ویژگی را برای این گونه ازدواج قائل شده؛ که یکی تظاهر نکردن به زناکاری است(غیرمسافحات)؛ و دیگری اینکه با دوست گرفتن(متحذان اخدان یا گرل فرند بوی فرند) تفاوت دارد.
کسانی که زندگی این زوجهای جوان ایرانی را با آنچه که در غرب میگذرد مقایسه میکنند و از آیه قرآن نیز بیخبرند، یا غرب را خوب نشناخته اند و یا نمیخواهند بشناسند. در غرب اقسام همزیستی وجود دارد؛ که یکی از آنها همان است که در میان ما به ازدواج سفید شهرت یافته است. ولی آیه قرآن ربطی به آنچه در غرب میگذرد ندارد، چنانکه برخی از همزیستیها در غرب به مانند متعه و صیغه است. چگونه است که مخالفین و بویژه حوزویان نمیگویند که متعه ما از غرب گرفته شده، با اینکه در قرآن کریم آیه ای هم پیرامون آن نازل نشده، ولی این روش زندگی را که قرآن آن را تأیید کرده است، به غرب میچسبانند؟!
این رویه نشان از آن دارد که حوزویان و مانند آنان، نه تنها که غرب را نمیشناسند، بلکه کتاب آسمانی خود را نیز نمیشناسند؛ زیرا که آن را به دقت نمیخوانند و به نکته های باریکتر از موی آن توجه ندارند!!
با همه این استدلالها ممکن است این نظر از سوی سه گروه مورد نقد یا تردید قرار گیرد:
یک- کسانی که خود و خانواده در رفاه هستند و مشکلی ندارند و مشکلات دیگران را نیز مشکل نمیدانند و به حسابهای دیگری میگذارند و به قرآن کریم نیز با دیدی دیگر مینگرند.
دو- زمامدارانی که کوتاهی شان در رسیدن جامعه به این وضع را با توجیه هایی از خود ساقط میدانند و واقع بینانه و عملگرایانه به فکر جوانان نیستند.
سه- شریعمدارانی که مسائل دین را با مسائل روز جامعه کمتر وفق میدهند؛ زیرا از محیطی بسته به در نمیآیند و نظر فقهی خود را با توجه به شناخت جامعه و شرایط آن، صادر نمیکنند؛ تا اینکه نظرشان مفید واقع شود؛ بلکه به ظواهر آیات و روایات بسنده میکنند.
ولی ظاهراً این آیه چیزی جز این پیام را در بر ندارد و گویی برای ما مسلمانان در این روزگار نازل شده است تا جامعه بیش از این به فساد جنسی که گاهی منجر به فسادهای دیگر نیز میشود در نیفتد.
همان گونه که قرآن کریم پیشبینی کرده، از عواملی که میتواند جوانها را به سمت این گونه ازدواج بکشاند مشکلات عینی و ملموس جامعه از جمله مشکل اندوختن و پس انداز کردن خود یا والدین برای مقدمات ازدواج رسمی و مراسم ازدواج یا خرید خانه و نیز هزینه بالای اجاره و نبود تناسب درامدها و هزینه هاست که موجب میشود زوجهای جوان با موافقت خانواده حاضر به امضای عقدنامه نشوند و ترجیح دهند زندگی را با ازدواج سفید ادامه دهند .
از سوی دیگر سوره نور که از آیه اول تا آخر آیه سی و چهار آن، به خانواده و تقویت بنیان خانواده و اجتماع میپردازد، در زمینه ازدواج جوانان آیات بسیار مهم و نیکویی دارد.
ترجمه آیه اول و آیه سی و چهار این سوره که پیرامون تشکیل خانواده و تحکیم بنیان آن و در نتیجه تحکیم بنیان جامعه است، چنین است:
آیه اول: سوره ای که آن را فروفرستادیم و واجب گردانیدیم آن را، و فروفرستادیم در آن آیاتی تبیین کننده، باشد که پندگیرید و متذکر شوید.
آیه سی و چهار: و به درستی که فروفرستادیم به سوی شما آیاتی تبیین کننده، و مثلی از کسانی که پیش از شما زندگی میکردند و پندی برای پرهیزگاران.
از آنجا که در آیه دوم این سوره، ذکری از موضوع زنا آمده، کسانی که با قرآن آشنایی دارند، متأسفانه این سوره را با این آیه اش میشناسند؛ و همان گونه که بسیاری از آیات الهی را از دید شداد و غلاظ مینگرند و به رأفتها و رحمتهای الهی مندرج در دیگر آیات توجه ندارند، در این سوره نیز به موضوع مهم آیات دیگر این سوره که تبیین کننده هستند، بی توجهند که مربوط به تقویت بنیان خانواده و جامعه است؛ و تنها موضوع زنا را مورد توجه قرار میدهند.
به همین دلایل روایت مهمی از رسول گرامی اسلام وجود دارد که میفرماید سوره نور را به دخترانتان بیاموزید؛ و این تأییدی است بر نظر نگارنده که شأن نزول این سوره همان است که در آیه اول و سی و چهار آن آمده است.
و اما دو آیه مهم این سوره که مستقیماً مربوط میشود به ازدواج جوانان (به طور کلی) و ازدواج سفید (بویژه) و در همان راستایی است که هدف این مقاله است:
آیه سی و دو: و به ازدواج دراورید افراد مجرد و بی همسر(چه مرد و چه زن) خود را و درستکاران از بندگانتان (کلفت، نوکر، کنیز و غلام اگر دارید) و جوانان خود را. اگر مستمند هستند خداوند از فضل و برکات خود آنان را مستغنی میسازد؛ و خداوند گشایش دهنده بسیار دانایی است.
آیه سی و سه: پس باید که به دنبال پاکدامنی باشند آنانکه نمی یابند ازدواجی را (بر ازدواج رسمی توانا نیستند و به ازدواج سفید تن داده اند.) تا اینکه توانمند سازد خداوند آنان را از فضل خویش. و کسانی که میخواهند و تمایل دارند که ازدواجشان ثبت شود (باز هم منظور کسانی است که ازدواج سفید کرده اند و در جایی ثبت نشده است به دلیل ناتوانی مالی)، از آنچه که در توان دارید، ازدواجشان را ثبت کنید، اگر آگاهی یافتید که برای آنان خیری در آن است؛ و بدهید از اموال الهی (منظور آن است که اگر حکومتی ادعای اسلامی میکند باید از بیت المال به آنان کمک کند و اگر چنین حکومتی بر پا نیست، بر مسلمانان است که از اموال خود برای سروسامان دادن به این جوانان هزینه کنند.) که خداوند به شما داده است. و مخالفت مکنید با دختران جوانتان بر خواسته شان، اگر (ضمن) پاکدامنی خواهان گرفتن سهم خود از زندگی دنیا باشند؛ و اگر کسی دختران جوان را مجبور کرد (و از کرده توبه کرد) پس همانا که خداوند از آن پس آمرزنده مهربان است.
این دو آیه اصرار قرآن را بر ازدواج جوانان جامعه اسلامی نشان میدهد؛ که هم افراد خانواده را در بر میگیرد و هم افراد جامعه را، از جمله کسانی که به ازدواج سفید به اجبار تن داده اند؛ و تأکیدش بر ازدواج به هرگونه و در هر شرایطی است، با همکاری دیگر افراد جامعه مسلمان.
4/3/93 - احمد شماع زاده
مقالهای مفید و مناسب:
آداب روابط زن و مرد در مکه هنگام ظهور اسلام
مهرداد فرهمند بیبیسی، قاهره
10 مارس 2016 برابر با20 اسفند 1394
جایگاه زن در اسلام از محورهای اصلی مناقشه در جوامع مسلمان امروزی است. این موضوع در روزهای اخیر همزمان با روز جهانی زن. در عصری که به نظر میرسد چارچوبی که در غرب زیر عنوان حقوق بشر شکل گرفته، به گفتمانی غالب و معیاری جهانی بدل شده، پارهای برآنند که عدم تطابق جایگاه زن در شریعت اسلام با این چارچوب و گفتمان، ریشه در ذات و خاستگاه دین اسلام دارد، یعنی این دین، عرف و آداب جامعه ای عربی در هزار و چهارصد سال پیش را بر تمام پیروانش فارغ از اینکه در چه زمانی و در کجای جهان زندگی کنند تحمیل کرده است.
پاره ای دیگر نیز بر این باورند که دین اسلام در سرشت خود تضادی با چارچوبهای حقوق بشری کنونی ندارد و احکام شریعت در مورد زنان، اگر در ظرف تاریخی و فرهنگی خود گذاشته شود، چه بسا برای زمان خود بسیار هم مترقی و ضامن رعایت حقوق زنان و ارتقای جایگاه اجتماعی آنان بوده است.
برای سنجش این دیدگاهها، نگاهی به جایگاه زن در شهر مکه هنگام ظهور دین اسلام ضروری است و از آنجا که تفاوتی که شرع اسلام میان زن و مرد قائل شده، ریشه در عنصر جنسی دارد، ترسیم شمایی از عرف و رفتار حاکم بر روابط زن و مرد در آن تاریخ در این شهر هم ضرورت پیدا میکند. آنچه در این نوشتار میآید، چکیده ای از روایات مورد اجماع در منابع و مراجع تاریخی و اسلامی است و در صورت استناد به سندی واحد و مشخص، نام آن ذکر شده است.
در شهر مکه محدودیتی برای پوشش زنان وجود نداشته و شکل لباس زنان تنها بر اساس کارکرد آن به عنوان تن پوش و زینت تعیین میشده است. برهنگی امری رایج و عادی بوده و حتی رسم بوده که زنان هنگام طواف کعبه (که در آن هنگام بتخانه بود) لباس خود را می کندند و بر زمین می انداختند و برهنه طواف می کردند، گویا با این انگیزه که مردانشان در پایان طواف و به جا آوردن مراسم مذهبی سالیانه که عید حساب می شده، به آنان لباس نو هدیه دهند.
آن گونه که در صحیح مسلم نوشته شده، در سال پس از فتح مکه، پیامبر اسلام دستور داد در مسجدالحرام جار بزنند که زنان نباید برهنه شوند. به باور مفسران قرآن، آیه سی و یکم سوره اعراف که می گوید یا بنی آدم خذو زینتکم عند کل مسجد… (ای فرزندان آدم نزد هر مسجدی زینت خود را برگیرید) برای نهی زنان از برهنگی در مسجدالحرام نازل شده است.
دوستی و معاشرت میان زن و مرد رایج و عادی بوده و به آن خدن می گفتند. به دوست پسر خلیل، و به دوست دختر خلیله می گفته اند. چنین دوستانی با هم ازدواج نمی کردند اما نوعی تعهد هم میانشان بوده و غیر از یکدیگر با کسی دیگر چنین رابطه ای برقرار نمی کردند. از عبدالله بن عباس، پسرعموی پیامبر نقل شده که اگر این دوستی به رابطه جنسی می انجامیده، می کوشیدند این رابطه را پنهان کنند و تا زمانی که این رابطه پنهانی بوده از دید دیگران اشکالی نداشته است، اما در صورتی که رابطه جنسی خود را علنی می کردند سرزنش می شدند. اما پس از ظهور اسلام، قرآن مردان را از ازدواج با زنانی که دوست پسر (خدن) داشته اند نهی کرد (سوره نساء آیه ۲۵)، چه رابطه جنسی آنان آشکار بوده باشد و چه پنهان (سوره انعام آیه ۵۱).
مکه مرکز تجاری و زیارتی شبه جزیره عربستان بوده و تن فروشی زنان نیز یکی از راههای کسب درآمد در این شهر بوده و نقش مهمی در درآمد برخی از خانواده ها داشته است تا آنجا که گفته می شود بزرگان یکی از قبائل از پیامبر خواستند که زنا را برای آنان حلال کند تا مسلمان شوند، چون کسب و کار آنان از این راه است. زنان تن فروش با پارچه سرخ رنگی شناسایی می شدند که بر در خانه می آویختند. بیشتر این زنان همسران مشخص و متشخصی داشتند و نامهای این زنان که به روایاتی نه نفر و به روایاتی دیگر، بیش از ده نفر بودند و باغیه (زناکار) نامیده میشدند در کتابهای تاریخ ثبت است.
از دید اسامه عکّاشه، نویسنده مصری، بخشی از نزاع بر سر اسلام در مکه، به سبب همین سنت بوده که شماری از قبائل از طریق آن کسب درآمد می کردند و شماری دیگر آن را ننگ میدانستند. پیامبر اسلام هم به همین قبائل تعلق داشت و در دینی که آورد، زنا حرام و مستحق مجازات دانسته شد.
زنانی که با مردان متعدد رابطه جنسی برقرار می کردند اگر شمار این مردان کمتر از ده نفر بود، در صورتی که باردار می شدند این حق را داشتند که پس از تولد فرزند، هر یک از این مردان را که بخواهند به دلخواه خود به عنوان پدر او برگزینند و معرفی کنند. آن مرد یا دیگر مردانی که با وی رابطه داشتند نیز حق نداشتند با انتخاب او مخالفت کنند. به چنین رسمی رهط می گفتند. در صورتی که شمار مردانی که با این زن رابطه داشتند بیش از ده نفر بود، آنگاه تصمیم اینکه فرزند از آن کیست با آن مردان بود.
زنان به شیوه های گوناگون به همسری مردان در می آمدند که بستگی به جایگاه اجتماعی خانواده شان داشت. رایجترین شیوه، خریداری زنان بود که به پدر دختر مبلغی می پرداختند و دختر را که ممکن بود حتی تازه متولد شده باشد از او می خریدند. شیوه رایج دیگر، به اسیری گرفتن زنان در جنگها بود. یا اینکه دو مرد دخترانشان را به یکدیگر می دادند (معروف به شغار) یا در مواردی، زنان همسرانشان را با یکدیگر عوض می کردند (معروف به بدل).
گاه مردان با پرداخت مبلغی به زن برای مدت معینی با وی رابطه برقرار می کردند (متعه). هنگامی هم که مردی از دنیا می رفت، همسرانش به پسرانش به ارث می رسیدند (مقت). در مورد رابطه با محارم همان ممنوعیتهایی که در دین اسلام هست پیش از اسلام هم برقرار بود با این تفاوت که مردان می توانستند دو خواهر را با هم به همسری داشته باشند(جمع بین الاختین).
خانواده های متشخص دخترانشان را در مقابل دریافت مبلغی که به آن صداق می گفتند به یکدیگر می دادند و تصمیم با پدر یا ولی دختر و پسر بود. به این شیوه بعوله می گفتند (برگرفته شده از کلمه بعل به معنای شوهر). همین شیوه از همسری بود که دین اسلام بر آن صحه گذاشت و به عنوان ازدواج رسمی مورد تأیید قرار گرفت و دیگر شیوه ها را ممنوع کرد. همسرگزینی از میان زنانی که در جنگ اسیر گرفته می شدند را نیز جایز شمرد.
در مورد متعه اهل سنت معتقدند که این سنت تا زمانی که پیامبر زنده بوده رواج داشته اما او هنگام بازگشت از واپسین سفر خود به مکه (حجة الوداع) آن را حرام اعلام کرده است، اما بیشتر علمای شیعه چنین روایتی را نمی پذیرند و متعه را مورد تایید اسلام می دانند.
در بسیاری از قبایل، پیوندهای زناشویی چندان استحکامی نداشته و تعصب چندانی بر روابط خارج از ازدواج وجود نداشته است. یکی از سنتهای رایج استبضاع نامیده می شده به این معنی که مردانی که بچه دار نمی شدند یا اینکه می خواستند از فردی که از لحاظ جسمی قوی و تنومند بود یا به صفاتی همچون شجاعت و دانایی شهرت داشت، دارای فرزندی شوند، همسر خود را برای همخوابگی نزد او می فرستادند و تا زمانی که مشخص می شد همسرشان از آن مرد باردار شده است با او نزدیکی نمی کردند، فرزندی هم که این گونه به دنیا می آمد فرزند خودشان محسوب میشد نه فرزند آن کسی که همسرشان از او باردار شده است.
در سالهای قحطی یا از شدت فقر نیز گاه مردان همسرشان را به خانه ثروتمندان می فرستادند تا در ازای همبستری با آنان پول یا غذا دریافت کنند. چنین رسمی مضامده یا ضماد عنوان داشته است.
زنان حق جدائی از همسر را داشتند مشروط بر اینکه مبلغی به شوهر بپردازند. به این رسم خلع می گفتند که اسلام نیز بر آن صحه گذاشت و در فقه تحت عنوان طلاق خلع رسمیت یافت که زن می تواند با بخشیدن همه یا بخشی از مهریه اش از همسرش جدا شود. همچنین می توانستند هنگام ازدواج شرط کنند که حق طلاق داشته باشند که این حق هم در اسلام تایید و به رسمیت شناخته شد.
عده نگه داشتن پس از جدایی رایج نبوده و زنان می توانستند بلافاصله پس از جدایی به همسری مرد دیگری درآیند. حکایت مشهوری نزد اعراب هست که پیش از اسلام زنی به نام ام خارجه بوده که بیش از چهل بار ازدواج کرده و طول هر بار ازدواجش میان یک شب تا حداکثر، چند روز بوده است. بر اساس این حکایت ضرب المثلی در زبان عربی هست که در کنایه به کاری که خیلی سریع و شتابزده انجام می شود می گویند سریعتر از ازدواج ام خارجه (اسرع من نکاح ام خارجه).
در مورد نگهداری بچه ها غالباً رسم بر آن بوده که مادران بچه هایشان را شیر ندهند و آنان را پس از تولد به دایه بسپرند. پیامبر اسلام را نیز مادرش شیر نداد و هشت زن مختلف به او شیر دادند که معروفترینشان حلیمه است. حتی هنگامی که بچه را از شیر می گرفتند، برای او پرستار (حاضنه) می گرفتند تا او بچه را بزرگ کند. پیامبر اسلام نیز با اینکه تا شش سالگی مادرش زنده بود، پرستاری به نام ام ایمن داشت. آن گونه که ابن سعد در کتاب طبقات کبیر (یکی از مراجع اصلی تاریخ صدر اسلام) نوشته، دلیل اینکه بچه ها را مادران شیر نمی دادند و بزرگ نمی کردند این بوده که زنان بتوانند به راحتی و آزادانه به معاشرت جنسی با همسرشان ادامه دهند؛ سختی بچهدار را برنتابند، تا دوباره باردار شوند. همچنین این اعتقاد وجود داشته که رابطه جنسی به شیر مادر زیان می رساند. نوزادان پسر را حتی از محیط خانه دور می کردند و همراه با دایه به بادیه یعنی بیرون از شهر می فرستادند تا همان جا بزرگ شود (در مورد پیامبر اسلام نیز چنین کردند).
دین اسلام فرهنگ جامعه مکه را کاملا تغییر داد و بسیاری از عادات رایج در آن را ممنوع کرد، اما این تغییر و ممنوعیت یکباره و ناگهانی نبود. به نظر می رسد آغاز این تغییرات پس از ورود پیامبر به مدینه بود که فرهنگ مردم آن از لحاظ رفتارهای جنسی و معاشرت با زنان، نسبت به مکه متفاوت بود. اوس و خزرج، دو قبیله اصلی مدینه همچون مردم مکه بت پرست بودند، اما بخشی از شهر را یهودیان تشکیل می دادند که جایگاه زنان در جامعه آنان بر اساس دین یهود تعریف می شد. در این جامعه، ازدواج ضابطه مند وجود داشت، رابطه خارج از ازدواج ممنوع بود و برای پوشش زنان نیز نوعی حجاب در نظر گرفته شده بود. با ورود پیامبر به مدینه، بت پرستان و بخشی از یهودیان به دین اسلام گرویدند و پیامبر جایگاه حاکم این شهر را یافت و نخستین حکومت اسلامی برپا شد. آن گونه که در کتب تاریخ ثبت است، پس از مدتی مردان مدینه از رفتارهای مهاجرانی که از مکه آمده بودند با زنان به او شکایت کردند. دو روایت معروف در مورد مردانی از اهالی مدینه هست که نزد پیامبر شکایت کردند که مردانی از مهاجرین اهل مکه را در حال همبستری با همسر خود یافته اند (هلال بن امیه و عویمر بن زید معروف به ابو دردا). آن گونه که در روایات آمده پیامبر رفتاری مماشات گونه در قبال این شکایات داشت و کوشید که قضیه را فیصله دهد بی آنکه کار به مجازات آن مردان و زنان بکشد، اما از آن پس بتدریج آیاتی از قرآن نازل شد که بر رفتارهای مهاجران مکی پایان داد و همچون دین یهود، محدودیتهایی بر زنان اعمال کرد و برای روابط خارج از ازدواج مجازاتهایی تعیین کرد. پس از فتح مکه، همین قوانین و ممنوعیتها و محدودیتها در مکه نیز اعمال شد.
گروهی از مدافعان دین اسلام می گویند اینکه زنان و مردان در مکه پیش از همه گیر شدن اسلام آزادیهای بیشتری داشتند لزوما به این معنی نیست که زنان از جایگاه و حقوق بهتری برخوردار بودند، بلکه چه بسا حاکی از کم اهمیت شمردن زنان و نگاه شیئ گونه به آنان بوده است. دین اسلام پیوند زناشویی را ساماندهی، و برای زنان حقوقی تعیین کرد. زنانی که پیشتر خودشان جزو حق الارث به حساب می آمدند دارای حق ارث شدند، مرد مجبور به تامین مالی همسر و پرداخت مهریه به او و حتی پرداخت دستمزد برای شیر دادن بچه شد.
البته امروزه کم نیستند باورمندان به دین اسلام که می گویند شاید این دین در هزار و چهارصد سال پیش جایگاه زنان را ارتقا بخشیده باشد، اما گذر زمان و بروز برداشتهای گوناگون و گاه افراطی از این دین از سویی و مقتضیات زمانه ایجاب می کند که در احکامی که شریعت برای زنان وضع کرده، تجدیدنظر شود، تجدیدنظری که به باور آنان، با سرشت و روح دین اسلام در تضاد نیست.