ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
اصول مدنیت
انسان طبیعتاً موجودی ‹مدنی›(اجتماعی) است. این موضوع هم از دیدگاه ‹علم› و هم از نظر ‹عقیده› ثابت شده و شکی در آن نیست. به همین دلیل انسان همواره در مجتمعهای انسانی به نام ‹مدینه› (آبادی ـ قریه ـ cite – polis) به زندگی خود ادامهدادهاست.
هر مدینه از چهار رکن تشکیلشدهاست؛ که آنها را ‹مدنیّات› مینامیم و عبارتند از:
1. اجتماع 2. سیاست 3. اقتصاد 4. حقوق
اجتماع رکن ‹وجودی› یک مدینه، و سه رکن دیگر، زیربنا و نگهدارندة این رکن وجودی، و تعیین کننده ماهیت آن هستند. رکن اول، ‹جامعه›، و سه رکن دیگر، ‹ارکان مدیریت› نامیده میشوند.
اصل سوم: شکلگیری جامعه
جامعه متشکل از ‹اجتماع›، و ‹پیوندها›ی میان افراد آن اجتماع است. آنگاه که این ‹پیوندها› بر اثر کارکرد درست ارکان مدیریت، موجب پیوستگی، و یکپارچگی اجتماع شدند، جامعه شکل گرفته است.
اصل چهارم: ارکان مدیریت
الف: ارکان مدیریت براورنده سه نیاز بنیادین زندگانی انساناند:
سیاست براورنده ‹نیازهای راهبردی اجتماع› است، با توجه به انگیزهها، گرایشها، دوستیها و احساسهای گوناگون هریک از افراد اجتماع.
اقتصاد براورنده ‹نیازهای مادی و جسمی› اجتماع است. با توجه به اینکه انسانها و منابع زمین در جایجای زمین پراکندهاند، انسانها در بیشتر موارد در بهرهبرداری از منابع طبیعی با یکدیگر برخورد پیدا میکنند.
حقوق با توجه به پراکندگی منابع طبیعی و خودخواهی انسان، براورنده ابزارهایی است که همواره پیوندهای انسانی را تنظیمکرده و ماندگار سازد.
ب: متولیان ارکان مدیریت، ‹مدیران جامعه› نامیدهمیشوند.
اصل پنجم: دانشهای مدنی
مدنیات نیازمند پنج دانشاند؛ بدین شرح:
الف ـ دانشهای مربوط به ‹موجودیت› مدینه، به ‹شناخت جامعه› میپردازند:
ـ جامعه از دو دیدگاه شناختهمیشود: چگونگی، چندینگی.
ـ امور مربوط به چگونگی جامعه را دانش ‹جامعهشناسی› و امور مربوط به چندینگی آن را دانش ‹جمعیتشناسی› مشخصمیسازد.
ب ـ دانشهای مربوط به ارکان مدیریت، برای ‹پایداری› مدینه هستند:
- دانش ‹سیاست› نوع مدیریت اجتماع و اختیارها و وظایف آن را معینمیکند.
ـ دانش ‹اقتصاد› مسائل مادی اجتماع را بررسیمیکند و قوانین اقتصادی را در جهت پایداری و ماندگاری اجتماع به دست میدهد.
ـ دانش ‹حقوق›:
1ـ پیوندهای حقوقی اجتماع را بررسیمیکند و حدود آزادی و اختیارهای مدنی افراد اجتماع را مشخصمیسازد.
2ـ قانونهای مربوط به این پیوندها را معین، و حقوق افراد اجتماع را نسبت به دیگر افراد و نسبت به مدیریت اجتماع، و مدیریت اجتماع را نسبت به افراد مشخصمیسازد.
دانشمندان جامعهشناسی، ‹جامعهشناس›، جمعیتشناسی ‹جمعیتشناس›، سیاست، ‹سیاستدان›، حقوق، ‹حقوقدان›، و اقتصاد، ‹اقتصاددان› نامیدهمیشوند.
عناصر مدنیت دو دسته هستند:
ـ ‹عناصر اجتماع› که افراد انسانی یعنی مردماند.
ـ ‹عناصر مدیریت› که مدیران جامعه، و دانشمندان مدنی هستند.
عنصرهای مدیریت دو دستهاند:
- ‹مدیران جامعه› که باید مدیرانی با این صفتها باشند: عادل، عالم و مدیر
- ‹دانشمندان مدنی› که شوراها را تشکیل میدهند و خطمشی تصمیمگیری ‹مدیران جامعه› را تعیینمیکنند، باید صفت عدالت را به همراه دانش خویش داشتهباشند.
هماهنگی عناصر مدنیت با یکدیگر، مدینهها را به ترقی و شکوفایی میرساند. این ترقی و شکوفایی را ‹سیر مدنیت› مینامیم.
ـ ‹مدیران جامعه› مغز متفکر جامعه هستند و با شناختی که از چندوچون جامعه به واسطة دانشمندان مدنی دارند، برای هر یک از مدنیّات، نهادها و سازمانهایی را به وجود آورده و با یکدیگر هماهنگ میسازند، به نحوی که روابط میان افراد جامعه نیز تنظیم و هماهنگ گردد. بدین ترتیب هم از هرجومرج در جامعه جلوگیری میشود، و هم ‹سیر مدنیّت› تسهیل میگردد.
ـ مدیران جامعه، نیز وظیفه دارند روابط مدینة خود را با دیگرمدینهها تنظیمنمایند، و با بهرهوری از دیدگاهها و تجربهاندوزیهای دانشمندان مدنی که خود نیز جزئی از آنان هستند، این روند را به کمال برسانند.
ـ سیر مدنیت با گذست زمان، به وسیلة دو نیروی ‹علم› و ‹عقیده›، دو نوع سیستم ‹معرفتی› و ‹عقیدتی› بهوجودمیآورد. در طول تاریخ یک جامعه، رهاورد سیستم عقیدتی، ‹فرهنگ معنوی› آن، و رهاورد سیستم معرفتی، ‹فرهنگ مادّی› آن جامعه است.
ـ سیستم عقیدتی به جامعه کرامت، و سیستم معرفتی به آن نیرو و توان میبخشد.
ـ سسیتم عقیدتی پیوندهای مدنی را که جامعه بارورساختهاست، جهت میدهد، و سیستم معرفتی آنها را تغذیه میکند و به رشدوبالندگی میرساند.
ـ جامعه، مدیران جامعه، دانشمندان مدنی، و پیوندهای مدنی میان این ارکان و میان عناصر آنها که ناشی از فرهنگ معنوی و مادی است، همگی سیستمی را تشکیلمیدهند که ‹جامعة ملی› نام دارد.
ـ از مجموع ‹جامعههای ملی› و پیوندهای مدنی میان آنها که با همکاری و هماهنگی مدیریت جامعهها تنظیممیشود و نتیجة سیر مدنیّت در سطح گستردهتری است، سیستم بزرگتری به وجودمیآید که ‹جامعة جهانی› نامیدهمیشود.
ـ هریک از جامعههای ملی و جامعة جهانی یک ‹سیستم مدنی› هستند.
کمدوام در سطح افقی یک جامعه (دربرگیرندة یک نسل یا بخشی از یک نسل) که عناصر ناپایدار فرهنگ و مدنیت قومی هستند.
کمدوام و گسترده در سطح افقی جامعه که عناصر فرهنگی و مدنی در یک مقطع زمانی از یک جامعه هستند.
بادوام در سیر عمودی جامعهها (دربرگیرندة چند یا چندین نسل) که از مجموعة آنها فرهنگ و مدنیت ‹قومی› یا ‹ملی› شکلمیگیرد و آن را ‹میراث ملی› مینامند.
بسیار با دوام در سطح افقی و در سیر عمودی جامعهها که از مجموعة آنها فرهنگ و مدنیت ‹جهانی› شکلمیگیرد و آن را ‹میراث جهانی› مینامند
تمدن نتیجة تکامل سیستم مدنی است. هرگاه یک سیستم مدنی در سیر مدنیت خود از فرهنگی معنوی و مادی برخوردار باشد که با هماهنگی با یکدیگر، سیستم را به کمال برسانند، آن کمال، ‹تمدن›، و سیستم دارندة تمدن، ‹متمدّن› نامیدهمیشود. و ازآنجاکه این کمال نسبی است، پس تمدن نیز نسبی است.
در یک سیستم مدنی هرچند هماهنگی و انسجام عناصر مدنیت با یکدیگر بیشتر، و کارکرد آنها درستتر باشد، دوام تمدن آن سیستم بیشتر خواهدبود؛ و آنگاه ‹پسروی تمدن› آغازمیگردد که این هماهنگی و انسجام کاهشیابد. ولی در میان ‹عناصر مدنیت› ناهماهنگی در عناصر جامعه که مردمند، ناگهانی رخ نمیدهد؛ پس هرگاه به تدریج و عنصر به عنصر رخدادهباشد، ناشی از کمکاری عناصر مدیریت بوده و وظیفة آنان است که هرچه زودتر از گسترش آن جلوگیریکنند.
به مصداق ‹ماهی از سر بگندد نی ز دم›، علت پسروی تمدن را تنها میتوان ناشی از فساد عناصر مدیریت به ترتیب، دانشمندان مدنی، مدیران جامعه دانست؛ و مسلم است که هرچه این فساد به رأس مخروط نزدیکتر باشد، پسروی تمدن تندتر صورتمیگیرد.
یاداوری:
‹اصول مدنیت›، بخش نگارششده از نموداری است جامع پیرامون هستی از آغاز تا پایان، که بر مبنای ایمان و دانش تنظیم، و نماهنگ هستی نامیده شده و در وب موجود است:
نماهنگ هستی: https://www.academia.edu/7298008
تاریخ نگارش: تابستان 1364
ویرایش دوم : زمستان 1383
ویرایش سوم: زمستان 1393
ویرایش چهارم: فروردین 1400
احمد شماعزاده