هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

اصول مدنیت

اصول مدنیت


اصل اول: الانسان مدنی بالطبع

انسان طبیعتاً موجودی ‹مدنی›(اجتماعی) است. این موضوع هم از دیدگاه ‹علم› و هم از نظر ‹عقیده› ثابت‌ شده و شکی در آن نیست. به همین دلیل انسان همواره در مجتمع‌های انسانی به نام ‹مدینه› (آبادی ـ قریه ـ cite – polis) به زندگی خود ادامه‌داده‌است.

اصل دوم: مدنیّات

هر مدینه از چهار رکن تشکیل‌شده‌است؛ که آنها را ‹مدنیّات› می‌نامیم و عبارتند از:

1. اجتماع 2. سیاست 3. اقتصاد 4. حقوق

اجتماع رکن ‹وجودی› یک مدینه، و سه رکن دیگر، زیربنا و نگهدارندة این رکن وجودی، و تعیین‌‌ کننده ماهیت آن هستند. رکن اول، ‹جامعه›، و سه رکن دیگر، ‹ارکان مدیریت› ‌نامیده ‌می‌‌شوند.


اصل سوم:‌ شکل‌گیری جامعه

جامعه متشکل از ‹اجتماع›، و ‹پیوندها›ی میان افراد آن اجتماع است. آنگاه که این ‹پیوندها› بر اثر کارکرد درست ارکان مدیریت، موجب پیوستگی، و یکپارچگی اجتماع شدند، جامعه شکل‌ گرفته‌ است.


اصل چهارم: ارکان مدیریت

الف: ارکان مدیریت براورنده سه نیاز بنیادین زندگانی انسان‌اند:

سیاست براورنده ‹نیازهای راهبردی اجتماع› است، با توجه به انگیزه‌ها، گرایش‌ها،‌ دوستی‌ها و احساس‌های گوناگون هریک از افراد اجتماع.

اقتصاد براورنده ‹نیازهای مادی و جسمی› اجتماع است. با توجه ‌به اینکه انسان‌ها و منابع زمین در جای‌جای زمین پراکنده‌اند، انسان‌ها در بیشتر موارد در بهره‌برداری از منابع طبیعی با یکدیگر برخورد پیدا می‌کنند.

حقوق با توجه به پراکندگی منابع طبیعی و خودخواهی انسان، براورنده ابزارهایی است که همواره پیوندهای انسانی را تنظیم‌کرده و ماندگار سازد.

ب: متولیان ارکان مدیریت، ‹مدیران جامعه› نامیده‌می‌شوند.


اصل پنجم:‌ دانش‌های مدنی

مدنیات نیازمند پنج دانش‌اند؛ بدین شرح:

الف ـ دانش‌های مربوط به ‹موجودیت› مدینه، به ‹شناخت جامعه› می‌پردازند:

ـ جامعه از دو دیدگاه شناخته‌می‌شود: چگونگی، چندینگی.

ـ امور مربوط به چگونگی جامعه را دانش ‹جامعه‌شناسی› و امور مربوط به چندینگی آن را دانش ‹جمعیت‌شناسی› مشخص‌می‌سازد.

ب ـ دانش‌های مربوط به ارکان مدیریت، برای ‹پایداری› مدینه هستند:

- دانش ‹سیاست› نوع مدیریت اجتماع و اختیارها و وظایف آن را معین‌می‌‌کند.

ـ دانش ‹اقتصاد› مسائل مادی اجتماع را بررسی‌می‌کند و قوانین اقتصادی را در جهت پایداری و ماندگاری اجتماع به‌ دست‌ می‌دهد.

ـ دانش ‹حقوق›:

1ـ پیوندهای حقوقی اجتماع را بررسی‌می‌کند و حدود آزادی و اختیارهای مدنی افراد اجتماع را مشخص‌می‌سازد.

2ـ قانون‌های مربوط به این پیوندها را معین، و حقوق افراد اجتماع را نسبت به دیگر افراد و نسبت به مدیریت اجتماع، و مدیریت اجتماع را نسبت به افراد مشخص‌می‌سازد.

اصل ششم‌: دانشمندان مدنی

دانشمندان جامعه‌شناسی، ‹جامعه‌شناس›، جمعیت‌شناسی ‹جمعیت‌شناس›، سیاست، ‹سیاست‌دان›،‌ حقوق، ‹حقوقدان›،‌ و اقتصاد، ‹اقتصاددان› نامیده‌می‌شوند.

اصل هفتم: عناصر مدنیّت

عناصر مدنیت دو دسته هستند:

ـ ‹عناصر اجتماع› که افراد انسانی یعنی مردم‌اند.

ـ ‹عناصر مدیریت› که مدیران جامعه، و دانشمندان مدنی هستند.

اصل هشتم: عنصرهای مدیریت و صفت‌های آنان

عنصرهای مدیریت دو دسته‌اند:

- ‹مدیران جامعه› که باید مدیرانی با این صفت‌ها باشند: عادل،‌ عالم و مدیر

- دانشمندان مدنی› که شوراها را تشکیل می‌دهند و خط‌مشی تصمیم‌گیری ‹مدیران جامعه› را تعیین‌می‌کنند، باید صفت عدالت را به همراه دانش خویش داشته‌باشند.

اصل نهم:‌ سیر مدنیّت

هماهنگی عناصر مدنیت با یکدیگر، مدینه‌ها را به ترقی و شکوفایی می‌رساند. این ترقی و شکوفایی را ‹سیر مدنیت› می‌نامیم.

اصل دهم: وظیفه مدیران جامعه

ـ ‹مدیران جامعه› مغز متفکر جامعه هستند و با شناختی که از چندوچون جامعه به واسطة دانشمندان مدنی دارند، برای هر یک از مدنیّات، نهادها و سازمان‌هایی را به وجود ‌آورده و با یکدیگر هماهنگ ‌می‌سازند، به نحوی که روابط میان افراد جامعه نیز تنظیم و هماهنگ ‌گردد. بدین‌ ترتیب هم از هرج‌ومرج در جامعه جلوگیری‌ می‌شود، و هم ‹سیر مدنیّت› تسهیل می‌گردد.

ـ مدیران جامعه، نیز وظیفه‌ دارند روابط مدینة خود را با دیگرمدینه‌ها تنظیم‌نمایند، و با بهره‌وری از دیدگاه‌ها و تجربه‌اندوزی‌های دانشمندان مدنی که خود نیز جزئی از آنان هستند،‌ این روند را به کمال برسانند.

اصل یازدهم: فرهنگ مادی و معنوی

ـ سیر مدنیت با گذست زمان، به وسیلة دو نیروی ‹علم› و ‹عقیده›، دو نوع سیستم ‹معرفتی› و ‹عقیدتی› به‌وجودمی‌آورد. در طول تاریخ یک جامعه، رهاورد سیستم عقیدتی، ‹فرهنگ معنوی› آن، و رهاورد سیستم معرفتی، ‹فرهنگ مادّی› آن جامعه است.

ـ سیستم عقیدتی به جامعه کرامت، و سیستم معرفتی به آن نیرو و توان می‌بخشد.

ـ سسیتم عقیدتی پیوندهای مدنی را که جامعه بارورساخته‌است، جهت می‌دهد، و سیستم معرفتی آنها را تغذیه می‌کند و به رشدوبالندگی می‌رساند.

اصل دوازدهم: سیستم مدنی

ـ جامعه،‌ مدیران جامعه، دانشمندان مدنی‌، و پیوندهای مدنی میان این ارکان و میان عناصر آنها که ناشی از فرهنگ معنوی و مادی است، همگی سیستمی را تشکیل‌می‌دهند که ‹جامعة ملی› نام دارد.

ـ از مجموع ‹جامعه‌های ملی› و پیوندهای مدنی میان آنها که با همکاری و هماهنگی مدیریت جامعه‌ها تنظیم‌می‌شود و نتیجة سیر مدنیّت در سطح گسترده‌تری است، سیستم بزرگتری به وجودمی‌آید که ‹جامعة جهانی› نامیده‌می‌شود.

ـ هریک از جامعه‌های ملی و جامعة جهانی یک ‹سیستم مدنی› هستند.

اصل سیزدهم: انواع عناصر فرهنگی و مدنی

  1. کم‌دوام در سطح افقی یک جامعه (دربرگیرندة یک نسل یا بخشی از یک نسل) که عناصر ناپایدار فرهنگ و مدنیت قومی هستند.

  2. کم‌دوام و گسترده در سطح افقی جامعه که عناصر فرهنگی و مدنی در یک مقطع زمانی از یک جامعه هستند.

  3. بادوام در سیر عمودی جامعه‌ها (دربرگیرندة چند یا چندین نسل) که از مجموعة آنها فرهنگ و مدنیت ‹قومی› یا ‹ملی› شکل‌می‌گیرد و آن را ‹میراث ملی› می‌نامند.

  4. بسیار با دوام در سطح افقی و در سیر عمودی جامعه‌ها که از مجموعة آنها فرهنگ و مدنیت ‹جهانی› شکل‌می‌گیرد و آن را ‹میراث جهانی› می‌نامند

اصل چهاردهم: تمدن و متمدن

تمدن نتیجة تکامل سیستم مدنی است. هرگاه یک سیستم مدنی در سیر مدنیت خود از فرهنگی معنوی و مادی برخوردار باشد که با هماهنگی با یکدیگر، سیستم را به کمال برسانند، آن کمال، ‹تمدن›، و سیستم دارندة تمدن، ‹متمدّن› نامیده‌می‌شود. و ازآنجاکه این کمال نسبی است، پس تمدن نیز نسبی است.

اصل پانزدهم: پسروی تمدن

در یک سیستم مدنی هرچند هماهنگی و انسجام عناصر مدنیت با یکدیگر بیشتر، و کارکرد آنها درست‌تر باشد، دوام تمدن آن سیستم بیشتر خواهدبود؛ و آنگاه ‹پسروی تمدن› آغازمی‌گردد که این هماهنگی و انسجام کاهش‌یابد. ولی در میان ‹عناصر مدنیت› ناهماهنگی در عناصر جامعه که مردمند، ناگهانی رخ نمی‌دهد؛ پس هرگاه به تدریج و عنصر به عنصر رخ‌داده‌باشد، ناشی از کم‌کاری عناصر مدیریت بوده‌ و وظیفة آنان است که هرچه زودتر از گسترش آن جلوگیری‌کنند.

به مصداق ‹ماهی از سر بگندد نی ز دم›،‌ علت پسروی تمدن را تنها می‌توان ناشی از فساد عناصر مدیریت به ترتیب، دانشمندان مدنی،‌ مدیران جامعه دانست؛ و مسلم است که هرچه این فساد به رأس مخروط نزدیک‌تر باشد، پسروی تمدن تندتر صورت‌می‌گیرد.


الحمدلله‌الذی هدینا لهذا وماکنا لنهتدی لولا ان هدیناالله


یاداوری:

اصول مدنیت›، بخش نگارش‌شده از نموداری است جامع پیرامون هستی از آغاز تا پایان، که بر مبنای ایمان و دانش تنظیم‌، و نماهنگ هستی نامیده ‌شده‌ و در وب موجود است:

نماهنگ هستی: https://www.academia.edu/7298008


تاریخ نگارش: تابستان 1364

ویرایش دوم : زمستان 1383

ویرایش سوم: زمستان 1393

ویرایش چهارم: فروردین 1400


احمد شماع‌زاده