ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شرحی بر «دعای نور»
احمد شمّاع زاده
بسماللهالنّور. بسمالله النّورالنّور. بسم الله نورٌ علی نور.
بسم الله الّذی هو مدبّرالامور. بسم الله الّذی خلق النّور من النّور.
الحمدلله الذی خلق النّور من النّور و انزل النّور علی الطّور فی کتابٍ مسطورٍ فی رقٍ منشورٍ، بقدرٍ مقدورٍ علی نبیٍ محبورٍ.
الحمدلله الّذی هو بالعزّ مذکور و بالفخر مشهور و علی السّرّاء و الضّرّاء مشکور و صلی الله علی نبیّنا محمدٍ و آله الطّیّبین الطّاهرین.
به این دعا میتوان از دو منظر نگریست. یکی از منظر دعا بودن، و دیگری از نظر مفاهیم بلندی که در زمینه خداشناسی و آفرینش کیهان در بر دارد.
از منظر دعا آمده است که برای سلامتی تن و روان مؤثر است؛ بدین گونه که اگر کسی هرروزه بر آن مداومت داشته باشد، از تبکردن مصون میماند؛ که این خود مصونیتهای جسمی دیگری را درپیخواهدداشت. کسانی که این سفارش را عملی کرده اند، صحت این روایت را تأیید کرده اند.
و اما از منظر خداشناسی و آفرینش کیهان:
به نام خداوندی که نور است. به نام خداوندی که نور نور است.
از نظر آفرینش، اگر نور نادیدنی خداوند نبود، نورهای دیدنی کنونی وجود نداشتند؛ اکنون نیز اگر خداوند نور خود را از آفریدگانش دریغ کند، همه نابود میشوند. چنانکه در سوره نور فرموده است الله نورالسّموات والارض. یعنی خداوند نور آسمانها و زمین (کیهان) است. دقت کنید که آیه میگوید خود خداوند نور آسمانها و زمین است و نه به گمان برخی از مترجمین که نوشتهاند «خداوند نوربخش آسمانها و زمین است». برای آگاهی بیشتر مقاله زیر را ببینید:
سازمان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676571
به نام خداوندی که نوری بر نور است.
این فراز برگرفته از آیه نور (35) در سوره نور است. یعنی نور خداوندی، نورهایی تو در تو و تو بر تو هستند؛ و بطنهای متفاوتی دارند؛ به گونهای که هیچ موجودی از چگونگی نور خداوندی آگاه نیست؛ و تنها خود خداوند نور خود را به زیبایی و اجمال بسیار بیان کرده است:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى است، و آن چراغ در شیشهاى است. آن شیشه گویى اختر درخشانی است که نور خود را از درخت زیتون پربرکتی که نه شرقى و نه غربى است، مىگیرد؛ هر چند آتشزنه ای بدان نرسد، ولی همواره روشنى میبخشد. روشنایىِ بر روى روشنایى است. خداوند هر که را بخواهد به نور خویش هدایت مىکند، و این مَثَلها را خداوند براى مردم مىزند و خداوند به هر چیزى بسیار داناست.
به نام خداوندی که مدبّر کارهاست.
کارهای کیهان و آنچه در آن است را تدبیر (برنامه ریزی و سازماندهی) میکند. مدیریت اجرائی امور بر عهده کارگزارانش یعنی فرشتگان و برخی اولیاء الهی است.
خداوند کریم با آوردن واژه مدبّر، به ما می فهماند که شأن او بالاتر از مدیریت، بلکه تدبیر امورکیهان است؛ ولی برای تدبیر امور هستی کسی را نگمارده است؛ یعنی بسیار روشن و قطعی میفرماید که تدبیر کارها تنها در دست اوست؛ و با به کارگیری واژه هو، بر این نکته تأکید دارد که جز او کسی مدبّر هستی نیست.
از آنجا که خداوند برای فهماندن منظورهایش در قرآن کریمش همواره مثلها را بهکارمیگیرد، چنانکه برای شرح نور وجودش آیه نور را فروفرستاده، شایسته است ما نیز چنین کنیم:
هرگاه کارخانهداری کارخانه خود و دستگاههای آن را به دست مدیران و کارگران بسپارد و وظایف همه را به آنان بگوید و اختیار کامل به آنان بدهد؛ سپس همه را رهاکرده تا به تولید بپردازند، آیا کار عاقلانهای انجامدادهاست؟ روش عاقلانه آن است که کارخانهدار، نظارت و کنترل دقیقی نیز بر کارکرد مدیران داشته باشد، تا اگر خطایی سرنوشتساز که هستی کارخانه را تهدیدمیکند از مدیران و دیگر کارکنان سرزد، خود تدبیر کار و هدایت کارخانه را بهدست بگیرد و از انحراف بنیادین پیشگیریکند. کسی که تدبیر امور را به دست گیرد، مدبّر گویند.
به نام خداوندی که نور(دیدنی) را از نور(نادیدنی) خویش بیافرید.
به نام خداوندی که آفرینش را با ظهور ذرّه بسیار ناچیزی از نور وجود خویش آغاز کرد؛ و چون وجودش پر از عشق است، آفریدگان را نیز بر بنیان عشق بیافرید و چون او بسیار زیباست، زیبایی را نیز از وجود خویش بیافرید و در هر یک از آفریدگانش به امانت گذاشت.
او عاشق همه آنهاست.
سپاس خداوندی را که نور (دیدنی) را از نور (نادیدنی) خویش بیافرید، و آن را بر کوه طور (در صحرای سینا) فروفرستاد، در کتابی (طبیعت) نگاشته شده، در برگی پراکنده شده (کره زمین) به آن اندازه ناچیز که ممکن بوده (و موجب انفجار نمیشده) بر پیامبر برگزیده اش (حضرت موسی).
خداوند جلّ و علی، تنها دو بار ذرّه ناچیزی از نور خود را آشکار کرده است. اولین بار همان است که موجب آفرینش کیهان شد، و دومین بار آن زمان بود که بر کوه طور تجلی فرمود.
هیچ سند و مستندی وجود ندارد که گویای این باشد که خداوند برای بار سوم، نور نادیدنی خود را به ظهور رسانده باشد.
گفتنی است در مقام مقایسه، ذرّه اول که کیهانشناسان آن را بسیار بسیار ناچیز تشخیص داده، و به هنگام شرح و توصیف مهبانگ وصف کرده اند، یا بسیار بزرگتر از ذره دومی بوده که بر کوه طور ظاهر شده، و یا ذرّه دوم با یک واسطه ظاهر شده تا از شدت آن کاسته شود؛ وگرنه موجب منفجر شدن کره زمین و در نتیجه به هم ریختگی در بخشی از منظومه خورشیدی میشده است.
***
سیاهچالگان از شدّت نورشان، تاریک و به صورت پردهای سیاه به نظر میرسند؛ و به همین دلیل آنها را سیاهچاله خواندهاند؛ و آنقدر نیروی گرانش آنها زیاد است که همه چیز حتّی نور را در خود فرو میبرند. موجودی هم نیست تا آن سوی سیاهچاله را بنگرد.
نور الهی از نور سیاهچالگان بسی انبوه تر و شدیدتر و وصف ناشدنی است، در نتیجه دیدن آن تنها برای کسانی ممکن میگردد که چشم دلشان باز شود؛ که وصف این دیدار، آرزو و درخواست امام معصومی است که در فرازی از مناجات شعبانیه آمده است:
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلّقةَ بعزّ قدسک
ترجمه: خداوندا! نهایت بریدن از دنیا و پیوستن به خودت را بر من ببخشای! و دیدگان دلهای ما را با نور ناشی از نظر به سوی خودت، نورانی بگردان؛ به گونهای که دیدگان دلها پرده های نور را پاره کنند و به معدن بزرگی و عظمت راه یابند و ارواحمان آویزه بلندای قداستت شوند.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
تاریخ نگارش: اسفند 1401
تکمیل مبحث: فروردین 1402
احمد شمّاع زاده