مقایسهای میان پروسه لغو نظام بردهداری در آمریکا و در اسلام
احمد شمّاع زاده
میدانیم
که:
لغو نظام برده داری در آمریکا، پروسه ای بس طولانی و دشواری را سپری کرده است و آبراهام لینکلن شانزهمین رئیس جمهور آمریکا (1809 تا 1865) جان خود را بر سر اعلام لغو نظام بردهداری و توسط کسانی که منافعشان به خطر افتاده بود، از دست داد.
از سه جمله بالا میتوان متوجه شد که جامعه برده دار آمریکا تا چه اندازه به نظام بردهداری وابسته بوده که پانزده رئیس جمهورش نسبت به اعلام لغو این نظام غیرانسانی ناتوان بودهاند و کاری از دستشان برنیامده، بلکه تسلیم جامعه خود شده بودند.
در شرح زندگی «هنری دیوید ثورو» میخوانیم که:
پس از تصویب قانون بردگان فراری در سال 1850، او به فراری دادن بردگان از طریق راه آهن زیرزمینی کمک کرد، و در روزنامه بردگی در ماساچوست، بردگی را شدیداً مورد حمله و نقد قرارداد و از حمله جان براونز به کشتی حامل بردگان هارپرز، پشتیبانی کرد… آخرین حمایتش از اعمال خشونت علیه برده داری، که در تضاد مستقیم با باورهای اولیهاش در مورد مبارزه منفی بود، پیامی است برای دوره ای که بسیاری از لیبرالها مجبور شدند یک صد سال دیرتر، آن را برعهده بگیرند. (برگرفته از پژوهش هنری دیوید ثورو و والدن، از نگارنده.)
مبارزه ثورو با بردهداری و قانون بردگان فراری، مرا بر آن داشت تا مقایسهای میان پروسه لغو بردهداری در آمریکا و در اسلام داشته باشم؛ و از آنجا که از دوران نوجوانی به یاد دارم که برخی معاندان با اسلام و یا ناآگاهان، به لغو نکردن نظام بردهداری در صدر اسلام خرده میگرفته اند، لازم دیدم این مقایسه صورت گیرد تا کسانی که این نوشته را میخوانند، بر کوششهای فراوان پیامبر اسلام برای لغو بردهداری آگاه شوند.
از سوی دیگر، نظر به اینکه میدانستم کوششهای پیامبر اسلام و متولیان اولیه اسلام برای لغو تدریجی نظام برده داری، از سوی بسیاری اندیشمندان و مجامع اسلامی مورد پژوهش قرار گرفته، لزومی ندیدم که خود موضوع را مورد بررسی قراردهم. درنتیجه تنها با آوردن دو مطلب از محیط مجازی و آماده سازی و ویرایش آنها برای انتشار، این مقایسه مهم، تاریخی و اجتماعی در اختیار خوانندگان قرار میگیرد:
یک- پروسه لغو نظام بردهداری در آمریکا و مقاومت جوامع سودجوی آمریکا با آن
بردهداری در آمریکا عملی قانونی بود که بین سدههای ۱۷ تا ۱۹ میلادی در ایالات متحده انجام میشد. بردهداری پیش از آن نیز تحت استعمار بریتانیا انجام میشد. بعدها در مستعمرات سیزدهگانه در زمان اعلامیه استقلال ایالات متحده در سال ۱۷۷۶ نیز بردهداری رسماً ادامه یافت. پس از جنگهای داخلی، تمایلات ضدبردهداری بهتدریج در ایالات شمالی گسترش پیدا کرد اما در جنوب، توسعۀ سریع صنعت پنبه از سال ۱۸۰۰ باعث شد که ایالتهای جنوبی به شدت متکی به بردهها شوند و بکوشند تا آن را در سرزمینهای غربی جدید نیز شایع کنند. ایالات متحده بهوسیلۀ خط میسون- دیکسون که مریلند (بردهدار) و پنسیلوانیا (آزاد) را جدا میکرد به دو قطب ایالتهای بردهدار و ایالتهای آزاد تقسیم شده بود.
هر چند تجارت بینالمللی برده در سال ۱۸۰۸ ممنوع شد اما تجارت داخلی در آمریکا همچنان ادامه یافت و باعث شد تا جمعیت بردهها تا پیش از ممنوعیت بردهداری به چهار میلیون نفر برسد. در سال ۱۸۶۰ از میان ۱،۵۱۵،۶۰۵ خانوادهای که آزادانه در پانزده ایالت زندگی میکردند نزدیک به ۴۰۰،۰۰۰ خانواده (تقریباً یک چهارم) برده داشتند که مساوی با ۸٪ کل خانوادههای آمریکایی در آن زمان بود. هر چند پس از شکلگیری ایالات متحده برخی از رنگینپوستان آزاد بودند اما وضعیت برده بودن بیشتر با رنگ پوست افرادی شناخته میشد که تبار آفریقایی داشتند. این مسئله باعث شد که نظامی قانونی به وجود آید که در آن نژاد نقش اصلی را بر عهده داشت.
با گشایش سرزمینهای غربی، ایالتهای جنوبی به این باور رسیدند که باید بین تعداد ایالتهای بردهدار و آزاد تعادل ایجاد شود تا بتوانند در کنگره نیز به تعادل قدرت برسند. سرزمینهای جدیدی که از بریتانیا، فرانسه و مکزیک گرفته شده بودند تحت مصالحههای هنگفت قرار گرفتند. در سال ۱۸۵۰ سرزمینهای جنوبی غنی از کشت پنبه اتحادیه را تهدید به کنارهگیری میکردند و این موجب بروز تنشهای زیادی شد. در حالی که کشیشهای کلیسا زیر فشار مجبور به تبلیغ سیاستهای مربوطه بودند، کلیساهای باپتیست و متدیست تقسیم به سازمانهای منطقهای جداگانهای شدند. بالاخره هنگامی که آبراهام لینکلن با شعار برچیدن بردهداری در انتخابات ۱۸۶۰ به پیروزی رسید، ایالتهای جنوبی از اتحادیه خارج شدند تا کنفدراسیون ایالات مؤتلفه آمریکا را تشکیل دهند. خروج از اتحادیه به منزلۀ آغاز جنگ داخلی بود. این جنگ وضعیت زندگی در جنوب را به هم ریخت زیرا بسیاری از بردهها از کشتزارها فرار میکردند یا توسط نیروهای اتحادیه آزاد میشدند. جنگ به طور مؤثری باعث الغای بردهداری شد. بعدها در دسامبر ۱۸۶۵ متمم سیزدهم قانون اساسی رسماً نهاد بردهداری را در ایالات متحده غیرقانونی اعلام کرد.
(از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد)
دو- پروسه لغو نظام برده داری در اسلام، با رعایت اصول انسانی و اجتماعی در آن
آنچه غالباً مورد توجه قرارنمیگیرد این است که اگر نظام نادرستی در بافت جامعه ای وارد شود، ریشه کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده، نتیجهای معکوس خواهد داشت؛ درست همانند انسانی که به یک بیماری خطرناک مبتلا شده و بیماری اش کاملا پیشرفت کرده است. در چنین مواردی ناگزیر، باید از برنامه ای زمانبندی شده بهرمند شد.
اگر پیامبر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور میداد همه بردگان آزاد شوند، چه بسا بیشتر آنها تلف میشدند، زیرا گاه نیمی از جامعه را بردگان تشکیل میدادند، آنها نه کسب و کار مستقلی داشتند، و نه خانه و کاشانه و وسیله ای برای ادامه زندگی.
اگر روزی همه با هم آزاد میشدند، یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر میگشت؛ که هم زندگی شان با خطر مواجه میشد و هم نظم جامعه را برهم میریخت؛ و آن هنگام که محرومیت بر او فشار میآورد، ممکن بود به هر جا که ممکن بود حمله ور شود و درگیری و خونریزی به راه افتد.
بنابراین بایستی پروسهای به جریان میافتاد تا بردگان به تدریج آزاد، و جذب جامعه شوند، تا هم جان خودشان به خطر نیفتد، و هم امنیت جامعه را به خطر نیاندازند، و دین مبین اسلام این برنامه حساب شده را به نحو نیکویی به انجام رساند.
این برنامه مواد زیادی دارد که رؤوس مسائل آن به طور فشرده و فهرست وار در اینجا مطرح میشود و شرح آن نیازمند نگارش کتابی جداگانه است.
ماده اول: بستن سرچشمه های بردگی
بردگی در طول تاریخ دلایل فراوانی داشته، نه تنها اسیران جنگی و بدهکارانی که قدرت پرداخت بدهیهای خود را نداشتند به صورت برده درمیآمدند، بلکه زور و غلبه نیز مجوز برده گرفتن و برده داری بود، کشورهای قدرتمند کارگزاران خود را با انواع سلاحها به کشورهایی همچون کشورهای آفریقایی میفرستادند، و گروه، گروه ساکنان آن سرزمینها را اسیر کرده و با کشتی به بازارهای کشورهای آسیا و اروپا میبردند.
اسلام جلو تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازه برده گیری داد و آن در مورد اسیران جنگی بود، که آنهم جنبه الزامی نداشت، بلکه گاهی طبق مصالح، اسیران را بیقید و شرط یا پس از پرداخت فدیه، آزاد میکردند.
در آن روزگار زندانی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها و نگهداری از آنها به صورت برده، وجود نداشت.
بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر یابد، هیچ دلیلی ندارد که رهبر مسلمانان حکم بردگی اسیران را بپذیرد؛ بنابراین میتواند آنها را از طریق سنت "منّ" و "فداء" آزاد سازد، زیرا اسلام به پیشوای مسلمانان این اختیار را داده تا با درنظرگرفتن مصالح مسلمانان اقدام کند؛ و بدین ترتیب سرچشمه های بردگی جدید در اسلام بسته شد.
ماده دوم - گشودن دریچه آزادی
اسلام برنامه وسیعی برای آزادشدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آن را عمل میکردند در مدتی نه چندان دور، همه بردگان تدریجاً آزاد و جذب جامعه اسلامی میشدند.
رؤوس این برنامه چنین است:
الف - یکی از مصارف هشتگانه زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است.[1] و به این ترتیب یک بودجه دائمی و مستمر برای این امر در بیت المال اسلامی در نظر گرفته شده که تا آزادی کامل بردگان ادامه خواهد داشت.
ب - برای تکمیل این منظور مقرراتی در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادی که با مالک خود میبندند، بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامی فصلی در این زمینه تحت عنوان "مکاتبه" آمده است)[2]
ج - آزاد کردن بردگان یکی از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است، و پیشوایان اسلام در این مساله پیشقدم بودند، تا آنچه که در حالات علی(ع) نوشتهاند: «اعتق الفاً من کد یده؛ هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند.»[3]
د - پیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانه ای آزاد میکردند تا سرمشقی برای دیگران باشد. هنگامی که یکی از بردگان امام باقر(ع) کار نیکی انجام داد، امام(ع) فرمود: "اذهب فانت حر، فانی اکره ان استخدم رجلا من اهل الجنة"؛ برو تو آزادی که من خوش ندارم مردی از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم.»[4]
در حالات امام سجاد علی بن الحسین(ع) آمده است که: خدمتکارش آب بر سر حضرت میریخت، ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام(ع) سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: "و الکاظمین الغیظ" حضرت فرمود: خشمم را فرو بردم. عرض کرد: "وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ" فرمود: خدا تو را ببخشد. عرض کرد: "وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ" فرمود: برو برای خدا آزادی.[5]
ه - در بعضی از روایات اسلامی آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد میشوند، چنان که از امام صادق(ع) میخوانیم: «من کان مؤمنا فقد عتق بعد سبع سنین، اعتقه صاحبه ام لم یعتقه، و لا یحل خدمة من کان مؤمنا بعد سبعة سنین؛ کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد میشود صاحبش بخواهد یا نخواهد و به خدمت گرفتن کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نیست.»[6]
در همین باب حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده که فرمود: «ما زال جبرئیل یوصینی بالمملوک حتی ظننت انه سیضرب له اجلا یعتق فیه؛ پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من میکرد تا آنجا که گمان کردم به زودی برای آنها مهلتی داده میشود که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند.»[7]
و - کسی که برده مشترکی را نسبت به سهم خود آزاد کند، موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند.[8] و هر گاه بخشی از بردهای را که مالک تمام آن است آزاد کند، این آزادی سرایت کرده و خود بخود، همه آزاد خواهد شد.[9]
ز - هر گاه کسی پدر یا مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود، فورا آزاد میشوند.
ح - هر گاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندی شود، فروختن آن کنیز جایز نیست و باید بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیله آزادی بسیاری از بردگان میشد، زیرا بسیاری از کنیزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.
ط - کفاره بسیاری از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شده(کفاره قتل خطا - کفاره ترک عمدی روزه - و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا میتوان نام برد)
ی - پارهای از مجازاتها سخت است که اگر صاحب برده نسبت به بردهاش انجام دهد، برده خود به خود، آزاد میشود.[10]
ماده سوم: احیای شخصیت بردگان
در دوران برزخی که بردگان مسیر خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوی آزادی می پیمایند، اسلام برای احیای حقوق آنها اقدامات وسیعی کرده است و شخصیت انسانی آنان را احیاء نموده، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانی، هیچ تفاوتی میان بردگان و افراد آزاد نمی گذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار می دهد، لذا به بردگان اجازه می دهد همه گونه پست های مهم اجتماعی را عهده دار شوند، تا آنجا که بردگان می توانند مقام مهم قضاوت را عهده دار شوند.[11]
در عصر پیامبر(ص) نیز مقامات برجسته ای از فرماندهی لشکر گرفته تا پست های حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد.
بسیاری از یاران بزرگ پیامبر(ص) بردگان بودند و یا بردگان آزاد شده، و در حقیقت بسیاری از آنها به صورت معاون برای بزرگان اسلام انجام وظیفه میکردند.
سلمان فارسی و بلال حبشی و عمار یاسر و قنبر را میتوان در این گروه نام برد، بعد از غزوه بنی المصطلق، پیامبر(ص) با یکی از کنیزان آزاد شده این قبیله ازدواج کرد و همین امر بهانه آزادی تمام اسرای قبیله را فراهم کرد.
ماده چهارم - رفتار انسانی با بردگان
در اسلام دستورات زیادی درباره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگی صاحبان خود شریک و سهیم کرده است.
پیغمبر اسلام(ص) میفرمود: کسی که برادرش زیر دست اوست باید، از آنچه میخورد به او بخوراند و از آنچه میپوشد به او بپوشاند، و زیادتر از توانایی اش بر او تکلیف نکند.[12]
علی(ع) به غلام خود، قنبر میفرمود: من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا(ص) میفرمود: از آنچه خودتان میپوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود میخورید به آنها غذا دهید.[13]
امام صادق(ع) میفرماید: هنگامی که پدرم به غلامی دستور انجام کاری میداد، ملاحظه میکرد، اگر کار سنگین بود، بسم اللَّه می گفت و خودش وارد عمل می شد و به آنها کمک میکرد.[14]
خوشرفتاری اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالی به اندازه ای است که حتا بیگانگان از اسلام نیز روی آن تاکید و تمجید کرده اند.
به عنوان نمونه، جرجی زیدان مسیحی در تاریخ تمدن خود چنین میگوید: «اسلام به بردگان فوق العاده مهربان است. پیغمبر اسلام(ص) در باره بردگان سفارش بسیار نموده، از آن جمله میفرماید: "کاری که برده تاب آن را ندارد به او واگذار مکنید، و هر چه خودتان میخورید به او بخورانید" در جای دیگر میفرماید: به بندگان خود کنیز و غلام نگویید، بلکه آنها را "پسرم" و "دخترم" خطاب کنید!
قرآن نیز در باره بردگان سفارش جالبی کرده و میگوید: "خدا را بپرستید، برای او شریک نگیرید، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان، همسایگان دور و نزدیک، دوستان، و آوارگان، و بردگان، جز نیکوکاری رفتاری نداشته باشید، خداوند از خودپسندی بیزار است."[15]
ماده پنجم - بدترین کار انسان فروشی است!
اصولا در اسلام خرید و فروش بردگان یکی از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) آمده است: «شر الناس من باع الناس؛ بدترین مردم کسی است که انسان هارا بفروشد.»[16]
همین تعبیر کافی است که نظر نهایی اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهتگیری برنامه های اسلامی به کدام سو است.
و از این جالب تر اینکه یکی از گناهان نابخشودنی در اسلام سلب آزادی و حریت از انسانها و تبدیل آنها به یک متاع است، چنانکه در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام(ص) آمده است: «ان اللَّه تعالی غافر کل ذنب الا من جحد مهرا، او اغتصب اجیرا اجره، او باع رجلا حرا؛ خداوند هر گناهی را میبخشد جز(سه گناه): کسی که مهر همسرش را انکار کند، یا حق کارگری را غصب نماید، و یا انسان آزادی را بفروشد.»[17] طبق این حدیث غصب حقوق زنان، و حق کارگران، و سلب آزادی از انسان ها سه گناه نابخشودنی است.
همان گونه که در بالا آوردیم، اسلام تنها در یک مورد اجازه برده گیری میدهد و آن در مورد اسیران جنگی است، که آنهم هرگز جنبه الزامی نداشته و اکنون به طور کلی مردود است؛ در حالیکه در عصر ظهور اسلام، و قرنها بعد از آن، برده گیری از طریق زور و حمله به کشورهای سیاهپوست و اسیرکردن انسانهای آزاد، و تبدیل آنها به بردگان، بویژه در اروپا و آمریکا بسیار زیاد بود، و گاهی در مقیاس های وحشتناک روی آن معامله میشد، به طوری که در اواخر قرن 18 میلادی، دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله میکرد، و هر سال یکصد هزار نفر را از آفریقا اسیرکرده و به صورت برده به آمریکا میبردند.[18]
کوتاه سخن اینکه کسانی که به برنامه اسلام در مورد بردگان خرده میگیرند، از دور سخنی شنیده اند، و از اصول این برنامه و جهتگیری آن، که همان "آزادی تدریجی و بدون ضایع کردن بردگان" است اطلاع دقیقی ندارند، بلکه تحت تأثیر معاندان با اسلام قرارگرفته اند که این موضوع را نقطه ضعف اسلام شمرده و روی آن تبلیغات دامنه داری به راه انداخته اند.[19]
مطلب بالا با کمی ویرایش، از لینک زیر برگرفته شده است:
/http://www.hawzah.net/fa/Question/View/63912
تاریخ نگارش و ویرایش: نوزدهم اسفندماه نودوپنج
دومین نگارش و ویرایش: یازدهم تیرماه نودوهشت
احمد شمّاع زاده