هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

تکفیر، حربه‌ای شیطانی!

تکفیر، حربه‌ای شیطانی!

احمد شمّاع زاده


تکفیر همواره به زیان اسلام تمام شده؛ و نه تنها چیزی را دستگیر مسلمانان نکرده، بلکه از اسلام و مسلمانان، چهره‌ای خشن را به جهانیان معرفی کرده است؛ برای نمونه، مجمع استادان دانشگاه الازهر چندین سال پیش، نصرحامد ابوزید متفکر، حافظ قرآن و استاد دانشگاه را تکفیر کرد؛ به این جرم که به گونه‌ای دیگر به قرآن نگریسته بود! و بدین ترتیب باب نواندیشی پیرامون قرآن را بستند؛ بدین معنا که باید همانند قدمای مفسران که بسیارشان کج اندیش بوده‌ و قرآن را بدون تدبّر تفسیر می‌کرده‌اند، اندیشید و بس! و این، خلاف خواسته خدا و رسول خداست:

فبشّر عبادالذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه اولیئک الّذین هدیهم الله و اولیئک هم اولوالالباب کسانی هستند که خ را برگزیده



دکتر شریعتی گفته «حالا می‌فهمم که خدا چه زجری می‌کشد وقتی این همه آدم حرفش را نفهمیده اند که هیچ، اشتباهی هم فهمیده اند»! و من بر این نکته دقیق دکتر شریعتی نکته مهم دیگری میافزایم:

«نه تنها نفهمیده اند، و اشتباهی هم فهمیده اند، بلکه اشتباه خود را جامه عمل پوشانده‌اند و بندگان پاک خداوند را با شناعت به قتل رسانده اند

از سوی دیگر تکفیر یکی از احکام شداد و غلاظی است که مدعیان و متولی.ان خودخوانده اسلام، بر اسلام و قرآن افزوده‌اند؛ و در جایی از قرآن، حکمی دنیایی بر آن مترتّب نیست. آیه ارتداد چنین است (بخش دوم آیه 217 سوره بقره):

وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

ترجمه: و مشرکان همواره با شما در جنگ خواهندبود؛ تا شما را اگر بتوانند از دینتان برگردانند. و از شما کسانی که از دینشان برگردند و در حالی که کافِر است بمیرد، پس چنین کسانی همه اعمال خوبشان در دنیا و آخرت تباه و بی اثر می‌شود، و آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه اند.

باید از متولیان و خودخواندگان مدعی اسلام و مسلمانی پرسید کجای این آیه گفته است کسی که مرتد شد جزایش مرگ است؟

از این آیه، این نکته مهمّ بر می‌آید که چنین کسانی در جامعه زندگی می‌کنند همراه با دیگر مسلمانان و اگر هیچ‌گاه توبه بهره شان نشود و در حالی که کافرند بمیرند، در آخرت جزای کفران خود را می‌بینند.

نکته استنباطی دیگر این است که این آیه مربوط است به زمان حضرت رسول اکرم و تهدیدی است برای کسانی که به دین اسلام گرویده بودند، تا نتوانند دوباره به سوی کفر روند؛ نه اینکه حکمی قرآنی باشد؛ آنهم برای کسانی که خود، دین اسلام را برنگزیده اند، بلکه دینشان موروثی است؛ و از والدین خود به ارث برده اند.

به این دلیل تهدید است که به نظر نمی‌رسد در تاریخ اسلام، گزارشی وجود داشته باشد که در زمان رسول اکرم، کسی مرتد شده باشد.

تنها این آیه نیست که چنین است و مخالف عمل‌کرد متولیان اسلام است؛ زیرا خداوند اجرای بسیاری از جرائم بندگانش را به روز جزا محول کرده و حکم این جهانی برایشان صادر نکرده است؛ حتّا کسی که نه تنها خود شرک ورزیده، بلکه دیگران را نیز به کفر و شرک تشویق کرده و در کار خود موفق هم شده است؛ همچون سامری که در غیاب حضرت موسی، امّت او را گوساله پرست کرد؛ به گونه‌ای که بر گوساله سجده نیز کردند! ولی حکمش چه شد؟

به حکم الهی گوساله اش را سوزاندند و به دریا انداختند تا اثری از شرک بر روی زمین برجای نماند؛ و خود او به خداوند واگذار شد تا مرضی همچون خوره بگیرد، و با زجر جان دهد.

نکته دیگری که از آیه تکفیر بد فهمیده شده و بدتر اینکه بدان عمل کرده‌اند، این است که هر ظاهراً مسلمانی را که به طور موروثی مسلمان بوده، و به دین دیگری گرایش یافته، مرتد خوانده‌اند و برخی را نیز کشته اند؛ در صورتی که همان‌گونه که از آیه ارتداد استنباط شد، مسلمان کسی است که دین اسلام را طبق شرایط زمان رسول اکرم پذیرفته و سپس پشیمان شده باشد که حکمش شرح داده ش؛د و یا کسی که با تحقیق دین اسلام را پذیرفته باشد، که بعید به نظر می‌رسد چنین شخصی از اسلام تغییر دین دهد؛ و اگر داد، آنگاه باز هم مشمول آیه ارتداد نمی‌شود؛ زیرا ارتداد مربوط به کسی است که از شرک به خداپرستی رسیده باشد و تغییر دین به یکی از ادیان ابراهیمی باز هم در چارچوب ارتداد نمی‌گنجد. زیرا خطاب قرآن بازگشت به شرک است و نه به دینی دیگر.

خداوند چهار آیه پیش از این آیه، می‌فرماید:

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ۚ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ

ترجمه: مردمان گروهی واحد و یکدست بودند. پس خدا پیامبرانی را مژده دهنده و بیم رسان برانگیخت، و با آنان به درستی و راستی کتاب (با محتوای شریعت) را نازل کرد، تا میان مردمان، در آنچه با هم اختلاف داشتند، داوری کند. (آن گاه در فهم خود شریعت، اختلاف پدید آمد.) و اختلاف (در شریعت) پدید نیامد، مگر (از سوی) کسانی که بعدها به آنان براهین روشن و آشکاری داده شد. (ولی) برتری جویی بر دیگران، در میان خود آنان پدید آمد. پس خدا ایمان آورندگان راستین را به اذن خود، به حقّی که در آن اختلاف کردند، راهنمایی کرد. و خدا هر که را بخواهد به راهی راست هدایت می کند.

خلاصه و فهمی درست از آیه بالا: این آیات نیز بر این نکته مهم اشاره دارند که در هر شریعتی کسانی یافت می‌شوند که شریعت، یعنی دستورات دین خود را برتر از دین و شریعتی دیگر می‌داند. بدین ترتیب، اختلاف میان ادیان و شریعتها پدید می‌آید؛ که خداوند مخالفت خود را با این‌گونه تفرقه پراکنیها به صراحت در آیه 285 سوره بقره بیان داشته است:

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ

پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده، ایمان آورده، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و پیامبرانش ایمان آورده اند.(و گفتند) ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی گذاریم. و گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانیم و بازگشت [همه] به سوی توست.

پس از مدتی که می‌گذرد، کسانی که خود را متولی دینی می نامند و سنگ دین خود را به سینه می‌زنند، می‌خواهند فهم خود را از شریعت و دین خود، بر دیگر هم شریعتان خود تحمیل کنند. اینجاست که باز هم اختلاف پدید می‌آید ولی این بار میان خودیها.

یکی از دلایلی که خداوند اینهمه از دوزخ و عذاب سخن به میان آورده این است که این پیام را به ما بدهد که من احکم الحاکمین و قاضی القضات هستم و جز در آیاتی محدود و معین که در قرآن به آنها اشاره کرده ام و همه مربوط به اجرای حد و قصاص و گرفتن دیه، درباره کسانی است که در جامعه مسلمانان به حقوق عمومی تجاوز کرده اند یا به یکدیگر آسیب رسانده اند، هیچکس هرچند در جایگاه حاکم و حکومت (حتا رسول اکرم) باشد، حق ندارد فرد دیگری را محکوم به جرمی کند و به کیفر رساند، بلکه باید عمل آنان را همانند حضرت موسی با مردم گوساله پرست به من و وعده های جزای شدیدی که برای آنها در نظر گرفته ام واگذارد.


خداوند کریم در این زمینه سفارشهای زیادی به رسول گرامی اش میکند تا حاکمان مسلمان پندگیرند. از جمله در سوره نساء از آیه صدوپنجم تا صدوپانزدهم یعنی یازده آیه را به این موضوع اختصاص میدهد و میفرماید ما قرآن را به حق بر تو فروفرستادیم تا میان مردم قضاوت کنی طبق آنچه که خداوند به تو نشان داده است. و (حتّا) نسبت به خائن بیش از حد دشمن مباش.

ولی متأسفانه این روند همواره وجود داشته و دارد، و خداوند تنها کسانی را به راه راست خود هدایت می‌کند که پرهیزگار باشند و با هر بهانه‌ای بر دیگران تهمتهای مختلف نزنند، بویژه تهمتهایی که پای جان و مال و هستی یک فرد یا جامعه‌ای در میان باشد؛ که سزای چنین اعمالی عذابی دردناک است.

خرداد 1404- احمد شمّاع زاده