فهم درست برخی آیات قرآن کریم
احمد شمّاعزاده
برخی از آیه هایی که در ترجمه مرحوم الهی قمشه ای نادرست ترجمه و تفسیرشده بودند و آنها را در ضمن یک نقد مفصل زیر عنوان دفاع از ساحت مقدس قرآن به رشته تحریر دراورده ام بسیار مفصل است که شرح و تفسیر جداگانه برخی از آن آیات خود به نوشته هایی جداگانه تبدیل شده اند. تفسیر بیست عنوان از آن مجموعه را زیر عنوان فهم درست برخی آیات قرآن کریم و به منظور تکمیل فهرست آیات تفسیرشده توسط نگارنده در اینجا گرد آورده ام:
فهرست:
جهادگران، دنیافروشند
ثمانیه ازواج- زوجین اثنین
آیا من با ما فرقی ندارد؟
معنای انظروا
سخـنــی لــغــو
سجدهکنندگان کیـهانی
معنای ‹یوم› در قرآن
معنـای ‹کــتاب مبین›
ســجـده بــر یــوســف
آنگاه که مؤمنین ناامیدشوند
مرگ قومهای ستمگر و بیدین
جلوههای مـادی زنـدگی
درهای خودکار
‹رسول› منافقانه عملنمیکند
قوم برگزیده
شناخت انس و جن
رودست نمیخوریم
همه چیز پیشبینی شده
داعی رستاخیز
خداوند هر خلافکاری را گمراه نمیکند
یک- جهادگران دنیافروشند
فلیقاتل فی سبیلالله الذین یشرون الحیوهالدنیا بالآخره(نساء: 74 )
ترجمه الهیقمشهای: مؤمنان باید در راه خدا با آنانکه حیات مادی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند.
ترجمه درست: پس باید که جهادکنند در راه خدا آنانکه میفروشند زندگانی دنیا را به آخرت.
توجه: محور آیه جهادگرانند، و اشاره ای به کسانی که باید با آنها ستیزه شود نشده است؛ درصورتیکه ترجمه از کسانی یادمیکند که باید با آنان ستیز شود. اگر دقتکنید متوجهمیشوید که تا چه اندازه کلام خداوند منحرفشده است. گذشته از معنای نوشتاری، اگر مسلمانان بخواهند به این ترجمه عملکنند، فاجعهای رخخواهدداد؛ زیرا اگر بناباشد هرکس زندگی دنیا را بر آخرت برگزیند، با او به جنگوستیز برخیزند، و او را بکشند، هرجومرج و ناامنی همة جهان اسلام را فراخواهدگرفت.
مفهوم کلی ترجمه با هیچیک از آموزههای دینی و قرآنی همخوانی ندارد. در همین ایران خودمان، هرکس هرروزه میتواند چندین نفر را ببیند که زندگانی دنیا را بر آخرت برگزیدهاند، پس با چه مجوزی باید با آنان به جهادبرخیزیم؟ با این مجوز قرآنی که به ما فرمانمیدهد:
ولاتسبّواالذین یدعون من دونالله فیسبّواالله عدواً بغیر علم(انعام: 108)
ترجمه: دشنام مدهید کسانی را که میخوانند غیرخدا را، پس(اگر چنینکنید) آنان نیز دشنام میدهند خدا را از روی دشمنی، نادانسته.
عبارت آخر آیه، نکتة بسیار مهمی دربردارد؛ یعنی اگر کسی خدا را بشناسد، به خدا دشنام نمیدهد؛ و اگر دشنام دهد، بدانید که از روی نادانی بودهاست و شما موجب اهانت وی به خداوند شدهاید. پس کسی که کاری به کار شما ندارد، شما هم کاری به کار او نداشته باشید (لکم دینکم ولی دین) مگر بخواهید از راه مسالمت آمیز او را به سوی خدا بکشانید.
یا با مجوّز این آیه که میفرماید: من کان یرید حرثالاخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرثالدّنیا نؤته منها و ما له فیالاخره من نصیب.(شوری: 20)
ترجمه: کسی که درخواستکرد کشتة آخرت را میافزاییم برای او در کشتزارش؛ و کسی که درخواستکرد کشتة دنیا را میدهیم او را از آن و نیست برای او در آخرت بهرهای.
بدین ترتیب میبینیم و لمسمیکنیم که شیوههای رفتاری سفارششدة قرآنی، تا چه اندازه با مفاهیم و شیوههای نادرستی که از قرآن برداشت میکنیم، متفاوت است.
دو- ثمانیه ازواج- زوجین اثنین
در آیات 143 و 144 سورة انعام، دو نر یا دو ماده را دو جنس نر یا ماده ترجمه کرده و بهجای هشت جفتی که قرآن ذکرکرده، تنها چهار جفت چهارپا، تحویل خلق خدا میشود!! مترجم از خود نمیپرسد چرا کلام خداوند را عوضکنم؟ شاید چیزی باشد که من ندانم. گویی به همین منظور خداوند در پایان آیة دوم(144) آوردهاست: آیا پس کسی ستمگرتر از آنکس هست که به افتری بر خداوند دروغمیبندد، تا گمراهکند مردم را از روی بیدانشی؟ همانا که خداوند هدایتنمیکند گروهی که ستمگرند.
اگر دقتکنید متوجهمیشوید که خداوند نامی از ‹کفار› و ‹مشرکین› نمیآورد و از واژگانی عام مانند ‹گروهی›، ‹قومی› یا ‹ستمگر›، که مسلمانان را نیز دربرمیگیرد، یادمیکند.
معنای هشت جفت، از یک دیدگاه:
هشت جفت چهارپای حلال گوشتی را که خداوند از آنها یادکرده ممکن است به گونه زیر باشد؛ با این حال نمیتوان گفت همین است و لاغیر، بلکه نورافشانیهای قرآن کریم میتواند تا قیام قیامت نیز ادامهداشتهباشد:
گوسفند، دو جفت، بز، دو جفت، شتر، دو جفت، گاو، دوجفت، که رویهم میشود هشت جفت.
حال این سؤال پیشمیآید که چرا خداوند از هشت جفت از این چهار نوع یاد میکند، درصورتی که تنها چهار جفت از آنها را ما میبینیم و بیش از آن را نه میبینیم و نه از آنها آگاهیم.
در اینجا میخواهیم به دیدگاهی از قرآن کریم که معمولاً دیگران نمیبینند، بیشتر توجهکنیم، و آن این است که قرآن برای هر دو نوع جن و انس بهگونهای برابر فروفرستادهشده؛ و از آنجا که جنها نیز بر روی همین زمین ولی با یک فاصلة زمانی، در دنیایی دیگر زندگی میکنند، خداوند برای آنان به گونهای جداگانه مانند همین چهارپایان آفریدهاست.
حتا در داستان حضرت نوح، خداوند سخن از دو جفت به میان میآورد، و به آن حضرت دستورمیدهد از همه جانداران در کشتی خود دو جفت گردآورد؛ نه از هر نوع یک جفت. و تأکیدمیکند که: ‹زوجیناثنین›(دوجفت دوتایی)، یعنی اینکه خداوند به هنگام تسویه زمین و پاککردن ناپاکان و مشرکین از روی زمین، آمار حیوانات و بویژه چهارپایان مفید برای پایایی زندگی جنوانسهای نیک بازمانده را برهم نمیزند، بلکه لزوم توازن و هماهنگی موجود در طبیعت را، بویژه در ارتباط با جن و انس همواره در نظر دارد.
اذا جاء امرنا و فارالتّنور قلنااحمل فیها من کل زوجین اثنین(هود: 40)
فاذا جاء امرنا و فارالتّنور فاسلک فیها من کل زوجین اثنین(مؤمنون: 27)
و این در حالی است که ترجمة مرحوم الهیقمشهای از این دو آیه بدین گونه است:
ـ تو با خود از هر جفتی دو فرد(نر و ماده) با جمیع زن و فرزندانت… همراه بر(هود)
ـ پس در آن کشتی با خود نرومادهای از هرچیز جفتی همراه بر(مؤمنون)
به راحتی میتوان به دوربودن این ترجمه از کلام خداوند و منظورهای قرآن کریم پیبرد.
سه- آیا "من" با "ما" فرقی ندارد؟
الا ان للله من فیالسموات و من فیالارض و مایتّبعالذین یدعون من دونالله شرکاء انّ یتبعون الاّالظّن و ان هم الاّ یخرصون.(یونس: 66)
معنی ساده و بیپیرایة آیه چنین است: آگاه باشید که همانا آنکه در آسمانها و آنکه در زمین است و آنچه را که پیروی میکنند آنانکه غیرخدا را شریکان خدا میخوانند، از آن خداست. آنان پیروی نمیکنند، مگر گمان خود را و آنان جز آنکه دروغمیگویند، چیزی ندارند.
حال به ترجمه آن مرحوم بازگشت میکنیم: آگاه باش که هر چه در همه آسمانها و زمین است ملک خداست و آنچه را مشرکان از غیر خدا پیروی میکنند گمان باطلی بیش نیست وجز آنکه دروغی بافند کاری ندارند
اشکال ظاهری: آیه سه بخش دارد. که هر بخش با یک علامت وقف جایز از هم جدا میشوند. یکی از اشکالها که به کل آیه ضربه وارد کرده، ایناست که بخش دوم را که دنباله بخش اول است و بدون آن مفهوم آیه از منظور خدا دور میشود، به بخش سوم وصل کردهاست. دلیل این کار نیز آن است که مفهوم کلی آیه را درک نکردهاست.
اشکال معنایی: خداوند در کل قرآن آیات بسیاری دارد (از جمله آیة 68 همین سوره) که میفرماید: له ما فیالسموات و ما فیالارض ولی منظور خداوند در آیه 66 سورة یونس، چیز دیگری است؛ وگرنه به جای واژة «من»، مانند دیگر آیهها، واژة «ما» را بهکارمیگرفت. منظور خداوند در این آیه و آیههای مشابه، آن چیزی است که مترجم به آن اعتقاد ندارد. یعنی مسکونیبودن آسمانها؛ و این موضوع را از آیات فراوان دیگری که در این زمینه آمده و آن مرحوم به گونه دیگری ترجمهکردهاست، میتوان دریافت.
اشکالی دیگر: چون بخش دوم آیه را که دنبالة بخش اول است، به بخش سوم وصلکرده، بخش دوم بدون فعل مانده و برای رهایی از این مشکل به کلیگویی متوسل شده، چنانکه آمد.
الله اعلم بالامور؛ ولی آنچه که از این آیه برمیآید، آن است که:
1. آسمانها مانند زمین مسکونی است.
2. مالک کسانی که در آسمانها و زمیناند، و نیز مالک حتا آن چیزهایی که مشرکین میپرستند، خداست.
3. مشرکین هیچ چیزی از آن خود ندارند، ولی فکر میکنند مالک چیزی هستند و بدین دلیل به دروغ متوسل میشوند.
چهار- معنای «انظروا»
قلانظروا ماذا فیالسمواتوالارض و ما تغنی الایات و النذر عن قوم لایؤمنون.
ترجمة الهی قمشهای: بگو در آسمانها و زمین بهچشم عقل نظرکنید و بنگرید تا چه بسیار آیات حق و دلایل توحید را مشاهده میکنید گرچه هرگز مردمی را که بدیدة عقل و ایمان ننگرند دلایل و آیات الهی بینیاز نخواهدکرد.
ترجمة واژگانی: بگو نگاهکنید چهچیزی در آسمانهاوزمین وجود دارد و آیات و انذارها، گروهی را که ایمان نمیآورند، بینیاز نمیسازد.
ایرادهای وارده بر ترجمة این آیه:
با اضافهشدن «چشم عقل» به ترجمه، کلام حق محدود شده. زیرا ‹انظروا› معنایی عام دارد و شامل هر نوع نگاهکردنی میشود. چه با چشم سر باشد، چه با چشم عقل باشد، و چه با چشممسلح(تلسکوپ). ‹نگاهکردن› یا ‹نگریستن› به معنی دیدن با بصیرت و آگاهی، و معنای ‹نظر› است و نیازی به اضافهکردن «بهچشم عقل» ندارد و واژة ‹دیدن› برابر ‹رؤیت› است.
با این نوع ترجمه و شاخوبرگهای دیگری که اضافهشده، ذهن خواننده از منظور نظر خداوند دورشده و به او تلقین شده که منظور فقط تعقل در آیات الهی است (که آیات بسیاری در این زمینه وجود دارد) و نه بهرهگیری از وسایل مادی برای این نگاهکردن ویژه.
اگر هم کسی پیداشود که با چشم معمولی به آسمانها و زمین بنگرد، تاچه اندازه میتواند در آسمانها، آیات الهی، و در زمین، انذارهای الهی را کشفکند؟ و بالعکس اگر توضیحدادهمیشد که به مصداق لخلقالسموات والارض اکبر من خلقالناس و لکن اکثرالناس لایعلمون (غافر: 57) با دانش کیهانشناسی و مشاهدة عظمت کیهان و «آیات» الهی آن، به عظمت خداوند بهتر میتوان پیبرد، و یا به مصداق تمام آیات قرآن که سیروافیالارضفانظرواکیفکان عاقبه… دارند، با دانش باستانشناسی از «انذارها»ی خداوند بهتر میتوان آگاهی یافت، شایستهتر نبود؟
پنج- سخنی لغو
در آیة 206 سورة اعراف که سجدهدار است، واژة «الذین» ارواح و فرشتگان ترجمهشده. آیا فرشتگان میتوانند تکبرکنند؟ اگر نتوانند که نمیتوانند، پس سخن لغوی به ساحت قرآن نسبت دادهشدهاست. زیرا خداوند دارد با پیامبر سخنمیگوید. چه تناسبی میان پیامبر و ارواح و فرشتگان؟ بلکه اطلاق واژة ‹الذین› به انبیاء و شهداء و صدیقین، شایسته است. آنان مصداق «احیاء عند ربهم یرزقون»اند.
همین موضوع درمورد آیة 38 سورة فصلت که این آیه نیز سجدهدار است، تکرارشده و ‹الذین› به ‹فرشتگان و قوای بینهایت عالم بالا› نسبتدادهشدهاست. در این آیه نیز خداوند ویژگی آنان را گذشته از اینکه ‹تکبرنمیکنند›، ‹گذر شبوروز بر آنها› ذکرکرده، که از صفات فرشتگان بهدور است؛ و با ویژگیهای شهداء و صالحین و صدیقین مناسبت دارد.
شش- سجدهکنندگان کیهانی
الم تر انّ الله یسجدله من فیالسموات و من فیالارض والشمس والقمر والنجوم(حج: 18)
ترجمة الهی قمشهای: آیا (بچشم بصیرت) مشاهده نکردی که هر چه در آسمانها و در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان… بسجدة خدا (و اطاعت او) مشغولند
همانگونه که در گفتارهای مختلف یاداوریشد، واژهنگاری قرآن کریم بسیاردقیق است، و نباید ترجمة قرآن را سرهمبندی کرد، و مفهومهایی کلی را بیان داشت. یا با معنای واژگان، ‹باریبههرجهت› برخوردکرد. آنچه را که خداوند برای آن رسول اکرم را مخاطبقرارمیدهد، با آنچه را که برای آن همگان را مخاطبقرارمیدهد، تفاوت بسیارزیادی بویژه در ماهیت و چیستی آنها دارد.
هنگامی که خداوند ‹اولم یروا›(آیا و هرگز نمیبینند) را بهکارمیبرد، مفعول جمله هرچه باشد برای همگان دیدنی است؛ ولی هنگامی که ‹الم تر›(آیا هرگز ندیدی) آمده و رسول اکرم مورد خطاب واقعشده، مفعول جمله ممکن است ویژة پیامبر اکرم باشد و کس دیگری نتواند آنچه را او دیده و یا میبیند، ببیند. مانند این آیه که برای حضرت ‹ابراهیم› آمده و برای مردم عادی هیچگاه بیاننشده: کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض (اینچنین ملکوت کیهان را به ابراهیم نمایاندیم).
بنابر همین اصل، میبینیم آیاتی که گویای مسکونیبودن کیهان هستند، یا خطابشان به رسول اکرم است، و یا مفهومهایی کلی در آنها آمده، و هیچگاه مردم عادی مورد خطاب این گونه آیهها واقعنشدهاند. پس نباید در ترجمة خود، برای رسول اکرم ‹با چشم بصیرت› را بر کلام خدا اضافهکنیم، زیرا خداوند یا در شب معراج به او نمایانده، و یا آن حضرت میتوانسته کسانی را که همانند انسان دارای شعورند و در جاهایی از کیهان زندگیمیکنند، ببیند.
ترجمة این آیه اشکالهای دیگری دارد؛ از جمله ترجمهکردن ‹ما› بهجای ‹من› که در بحث آیا ‹من› با ‹ما› فرقی ندارد؟ به آن پرداختهشد و نیازی به تکرار نیست. زیرا آن مرحوم، چون برخلاف نظر قرآن کریم، معتقد به مسکونیبودن دیگرسیارهها نبوده، جز برخی موارد، همة ‹من(انکه) فیالسموات›ها را ‹ما(آنچه یا هرچه) فیالسموات› ترجمهکردهاست.
هفت- معنای «یوم» در قرآن
در آیة 7 سورة هود، آسمانهاوزمین(کیهان) را در شش روز(دوره ـ مرحله) آفرید را «در فاصله شش روز» ترجمهکرده که معنی مدت زمانی شش روز کره زمین را میرساند و مشخص نیست چرا فاصله را افزوده و آن را تحدید کرده است. درصورتیکه منظور خداوند بههیچوجه چنین نیست؛ زیرا خداوند تنها در یکی دو جا که خواسته کوتاهی عمر یک انسان را نسبت به روز قیامت به او یاداوری کند، این واژه به این معنی بهکاربرده: «یوماً او بعض یوم» و ‹یوم› در فرهنگ قرآن ‹دوره و مرحله› معنی میدهد. چنانکه میفرماید دوره(یوم) قیامت برابر است با پنجاه هزار سال، آنگونه(روزه کره زمین) که شما میشمارید.
هشت- معنای کتاب مبین
در آیه 6 سورة هود، «وما من دابه فیالارض الاعلیالله رزقها و یعلم مستقره و مستودعها کل فی کتاب مبین» کتاب مبین را ‹دفتر علم ازلی› ترجمهکرده که اگر هم درست باشد برای هیچکس مفهوم نیست. درحالیکه خداوند در قرآن چیزی نمیآورد که به کار کسی نیاید؛ بلکه به گونهای سخن میگوید که همه از آن بهرهمندشوند. هم یک کودک دبستانی و هم یک دانشمند.
معنی ظاهری کتاب مبین، کتابی گویا، روشن، آشکار، بیانکننده، و غیره است و میتوان با یک مثال درست، حتی به یک کودک معنی آن را فهماند.
خداوند در این آیه به صراحت دارد از زمان حال سخن میگوید و میفرماید هیچ جنبندهای در زمین نیست، مگر آنکه روزی او بر خداست، و خداوند جایگاه همیشگی و موقت او را میداند. سپس میگوید همة اینها در کتابی(نکره بهکاربردهشده) آشکار و گویا وجوددارد.
اگر منظور خداوند کتاب علم ازلی بود، اولاً آن را نکره بهکارنمیبرد زیرا معرفه بود. ثانیا لزومی نداشت که جمله آخر را بیانکند، زیرا قبل ازآن گفتهبود که «میداند». و معلوم است که علم خداوند ازلی است. با یک مثال ساده، روشنمیشود که کتاب مبین چیست:
میدانیم هر مدیری که بخواهد رفتوآمد و وظیفهشناسی کارکنان خود را همواره و روزانه کنترل، و حق هرکس را درست اداکند، اگر بتواند از دستگاههای پیشرفته استفاده کند، یک دستگاه تلویزیون مداربسته میخرد و کارمیگذارد.
سؤال اینجاست که خداوند حکیم که از سویی همه کارهایش از روی حکمت است و از سوی دیگر «اباالله ان یجریالامورالاّ باسبابها»، برای خود یک تلویزیون مداربستة ویژة خود (نه از نوع زمینی آن) ندارد؟ بویژه اگر بخواهد در روز قیامت به ما نشان دهد، و حجت را بر ما تمام کند؟ العاقل یکفی بالاشاره.
همین اشکال(علم ازلی) بر ترجمة آیة 8 سورة رعد نیز وارد است، بویژه آنکه خداوند گفته «من میدانم(و نگفته تنها من میدانم) در رحمها چیست» و ایشان ترجمهکرده «تنها خدا میداند» و تصورنکرده که روزی با ماموگرافی دیگران هم خواهنددانست.
نه- سجده بر یوسف
خرّوا له سجدا و قال یا ابت هذا تأویل رؤیای من قبل قد جعلها ربی حقا
ترجمه الهیقمشهای: … و آنها بشکرانه(دیدار او) خدا را سجده کردند. یوسف در آن حال پدر را گفت که این بود تعبیر خوابیکه ازین پیش دیدم که خدای من آن خواب را واقع و محقق گردانید (یوسف:100)
ترجمه بیپیرایه: …و همگی آنان بر او سجدهکردند و او گفت ای پدر این است تأویل خواب من که پیش از اینکه پروردگارم آن را تحقق ببخشد، دیدهبودم. خواب چه بود؟
به آیة 4 بازگشت میکنیم: یا ابت انی رأیت احدعشر کوکبا والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین (ای پدر! من دیدم یازده ستاره و خورشیدوماه را دیدم بر من سجدهکنان).
یوسف در خواب یازده ستاره را دید یعنی یازده برادر، و خورشید یعنی پدر، و ماه یعنی مادر را که بر او سجدهکردند. و پس از تحقق رؤیا میگوید اکنون که شما بر من سجده کردید، خواب من تعبیرشد.
خداوند دارد میگوید که در شریعتهای پیشین سجدهکردن بر بزرگان جایز بوده و بعدها حرامشدهاست، تا مردم و بویژه باستانشناسان و مردمشناسان تصورنکنند هرقومی که بر بزرگان سجدهمیکرده مشرک بودهاست؛ و بدین وسیله میخواهد بگوید ملاک شرک در اقوام پیشین نمیتواند تنها سجدهکردن باشد.
چنانکه میدانیم حتی در دین مسیحیت رکوع بر بزرگان حرام نبوده، و در دین مبین اسلام حرامشدهاست؛ چنانکه در احوال جعفر طیار خواندهایم؛ ولی مترجم که متوجه چنین موضوعی نشده، کلام خداوند را تغییردادهاست.
نتیجة ‹منطقی› از ترجمة مرحوم الهیقمشهای:
1 ـ یوسف در خواب دید که یازده ستاره(برادران) و خورشید(پدر) و ماه(مادر) بر او سجده کردند.
2 ـ در عالم واقع همگی آنها بر ‹خدا› سجدهکردند، و خواب درست تعبیرشد.
پس: یوسف = خدا
ده- آنگاه که مؤمنین ناامید شوند (رعد: 31)
ولو انّ قرآناً سیرت به الجبال او قطّعت به الارض او کلّم به الموتی بل الله الامر جمیعاً افلم یایئس الذین آمنوا ان لو یشاءالله لهدیالناس جمیعاً ولایزالالذین کفروا تصیبهم بما صنعوا قارعه
ترجمة الهیقمشهای: و اگر کتابی با اعجاز بیان کوهها را به رفتار و مردگان را به گفتار آرد و زمین را از هم بشکافد همین قرآن با عظمت است آری فرمان همة عالم با خداست (هر چه خواهد بمشیت ازلی میکند) آیا مؤمنان هنوز ندانسته اند که خدا اگر بخواهد همة مردم را هدایت میکند (این به مصلحت است زیرا) کافران باید پیوسته از کردار زشتشان بکیفر وسرکوبی رسند
ترجمه اشکالهای فراوانی دارد. آیه کاملاً از منظور خداوند دورشدهاست؛ و دستکم باید چنین ترجمهمیشد:
«و اگر همانا قرآنی(پدیدهای بود که) به وسیلة آن کوهها سرنگونشوند(سیر= سرنگونشدن)، یا زمین شکافتهشود، یا مردگان به سخن درایند، بلکه همه کارها با خداست، آیا پس آنانی که ایمان آوردهاند، هرگز ناامید نمیشدند؟(چه نیازی است به اینهمه تفاوتگذاری میان آنان که خالصانه ایمانآوردهاند، و استدلال عینی آوردن برای کافران تا ایمان بیاورند؟) اگر خدا میخواست، همانا هدایتمیکرد همة مردم را و همواره کسانیکه کفر ورزیدند، به خاطر آنچه که انجامدادهاند، خروشی کوبنده نصیبشان میشود و…» این معنی، با آیات پیش از این آیه هماهنگی کامل دارد.
متاًسفانه آقای بهاءالدین خرمشاهی نیز تقریباً همینگونه ترجمهکردهاند. رمز این شباهت نیز بهنظرمیرسد در این باشد که اینان ترجمه خود را از تفسیرهایی گرفتهاند که مفسرین، معنای کلی آیه را درکنکردهاند، در نتیجه معنای ‹یأس› را بهجای ‹ناامیدشدن›، ‹ندانستن› گرفتهاند، که گاهگاهی در زبان عربی کاربرد پیدامیکند. درصورتی که اینگونه ترجمه، آیه را بیمحتوی کرده. دلیلی هم وجودندارد که در این آیه، مخاطب، مؤمنان باشند؛ از عدالت و رحمت خداوند نیز به دور است که از مؤمنینی که خالصانه ایمان آوردهاند شکایت داشتهباشد.
یازده- مرگ قومهای ستمگر و بیدین
در پایان آیة 44 سورة هود، و پس از آنکه قوم نوح هلاک شدهاند، خداوند میفرماید ‹بعدا للقومالظالمین› و این جمله را در پایان آیات 60 و 68 و پس از هلاکت اقوام هود و ثمود نیز تکرار میکند.
همانگونه که «اف لکم» یعنی اف بر شما، «بعداً لکم» نیز یعنی مرگ بر شما. چه این برواژه در میان عرب رایج باشد و یا برواژه ای قرآنی باشد، از این آیات معنای هلاک باد(مرگ بر) قوم… برمیآید، ولی این ترجمه درسورة هود چنین ترجمهکرده:
44 : و فرمان هلاک ستمکاران دررسید.
60 : هود از رحمت خدا دورشد.
68 : قوم ثمود چون به خدای خود کافر شدند، دور از رحمت ابدی خدا گردیدند.
و در آیة 95 همین سوره یعنی پس از هلاکشدن ‹اصحاب مدین› خداوند میفرماید: بعداً لمدین کما بعدت ثمود(هلاک باد قوم مدین چنانکه قوم ثمود هلاکشدند.) که در ترجمه چنین آمدهاست: «اهل مدین هم مانند قوم ثمود از رحمت خدا دورشدند».
همین جمله در سوره مؤمنون در آیات 41 و 44 نیز تکرارمیشود، برای قومالظالمین و لایؤمنون
دوازده- جلوههای مادّی زندگی
لاتمدّنّ عینیک الی ما متّعنا به ازواجاً منهم ولاتحزن علیهم واخفض جناحک للمؤمنین (حجر:88)
ترجمة الهی قمشهای: چشم از این متاع ناقابل دنیوی که بطایفه ای از مردم کافر برای امتحان دادیم البته بپوش و بر اینان اندوه مخور و اهل ایمان را زیر پروبال علم و حکمت خودگیر (و باکمال حسن خلق بپروران)
ترجمه این آیه نیز به مانند آیة 105 سورة نساء که در آغاز از آن سخن بهمیانآمد، گمان بد به رسول اکرم واردمیسازد. اصولاً این گونه ترجمه، نهتنها اهانت به رسول اکرم است که اتهام بدسخن گفتن را به ساحت قرآن کریم نیز واردمیسازد.
سه ترجمة دیگر از این آیه:
ترجمة بهاءالدین خرمشاهی: بهچیزی که اصنافی از آنان را به آن بهرهمندگردانیدهایم، چشم مدوز و غمخوار آنان مباش، و با مؤمنان فروتنیکن.
المنجد نرمافزاری:
1 ـ هرگز به متاع ناچیزی که به قومی در جلوة زندگی دنیای فانی دادهایم، چشممگشا.
2 ـ چشمانت را به چیزهایی که به کفار دادهایم، نگران مکن.
خفضجناح = باوقاروآرامی ـ فروتنی(فرهنگ عمید)
مدّ نظره الیه = طمح ببصره الیه ـ المنجد (کتاب)
طمح ببصره الیه = کف دست بر ابرو نهاد و برداشت چشم، تا بنگرد آن را. ـ المنجد نرمافزاری
بنابراین، ترجمة واژهبهواژة آیه چنین میشود: چشمانت را مدوز به آنچه که بهرهمندساختیم بهوسیلة آن گروههایی از آنان را، و بر آنها اندوه مخور، و نسبت به مؤمنین آرام و فروتنباش. (این ترجمه هم اقناع کنننده نیست و جای تفکر بیشتر دارد)
تفسیر این جملهها به اهلش بازمیگردد؛ که تاریخ و سیره و غیره میدانند. ولی آنچه که نتیجة تدبری است که قرآن به آن سفارشکرده، این است که در این آیه خداوند، سه چیز را به پیامبر اکرم و بهتبع آن، به مسلمانان و بویژه حاکمان مسلمان برای بهبود زندگانی مردم سفارش و یاداوری میکند:
1 ـ چشمنداشتن به بهرههای مادی زندگی برخی گروههها و اشخاص.
2 ـ در زندگی مادی، چیزی وجودندارد که انسان برای آن اندوهگین شود.
3 ـ فروتنی نسبت به مسلمانان ویژگی مهمی برای در آسـایش و آرامش زیستن است.
بنابراین، این آیه نظر کسانی که قرآن را تنها تاریخی و آخرتی میپندارند، ردمیکند؛ چنانکه دو ترجمه از چهار ترجمه، این آیه دنیایی را به کفار و مسائل صدر اسلام وصلکردند و آن را تاریخی و آخرتی جلوهدادند.
سیزده- درهای خودکار
سورة زمر دو آیة محوری(آیهای که نام سوره از آن گرفتهشده) دارد: 71 و 73:
و سیقالذین کفروا الی جهنم زمراً حتی اذا جاءوها فتحت ابوابها و …
و سیقالذین اتقوا ربهم الیالجنه زمراً حتی اذا جاءوها و فتحت ابوابها و …
و راندهشوند آنانکه کفرورزیدند، به سوی دوزخ گروهگروه، تا هنگامیکه برسند به آن، ‹گشودهشود› درهایش و …
و راندهشوند آنانکه پرهیزگاری پروردگارشان را پیشهکردند، به سوی بهشت گروهگروه، تا هنگامیکه برسند به آن، و ‹گشودهشود› درهایش و…
‹فتحت› یک فعل مجهول است یعنی فاعل ندارد، ولی مرحوم الهیقمشهای در هر دو آیه آوردهاست:
ـ درهای جهنم برویشان بگشایند
ـ درهای بهشت برویشان با احترام بگشایند
ایشان تصورکرده که خزنه یا نگهبانان بهشت یا جهنم درها را بر روی گروههای واردشونده میگشایند؛ و این درحالیاست که خداوند چنین نگفته و فعل مجهول به کار برده، یعنی اینکه درهای بهشت و دوزخ خودکارند و نیازی به بازوبستهکردن آنها نیست. و معلوم نیست چرا ‹با احترام› به کلام خداوند افزوده شده است.
واژه ‹سیق› نیز مجهول است، به معنی ‹راندهشوند›. ولی در ترجمة نامبرده آمدهاست:
‹بهجانب دوزخ رانند›. ‹به سوی بهشت برند›. در این ترجمه، هرچند فاعل ذکرنشده، ولی بهگونهای نگارششده که گویا کسانی آنان را میبرند و یا میرانند. درصورتیکه چون خداوند فعل جمله را مجهول بهکاربرده، این راندهشدن نیز میتواند خودکار باشد، و طبق تسویهحساب آخرتی و روشنشدن وضعیت هرشخص، صورتگیرد.
چهارده- ‹رسول› منافقانه عملنمیکند
فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون(زخرف: 89)
ترجمة الهیقمشهآی: پاسخ دهیم رسولا اکنون که از ایمان قوم مأیوسی روی از آنها بگردان بگو بسلامت (تا بروند در ضلالت) که بزودی (برکیفر کفر و عصیانشان ) آگاه می شوند.
عجب ترجمهای است!! گذشته از اینکه ‹درگذشتن› را ‹رویگرداندن› که در تضاد با آن است، معنیکرده، کل جمله را نیز بهگونهای دیگر دراورده. جالب است، از سویی میگوید خداگفته بگو بروید به سلامت، بعد نتیجهگرفته که ‹تا بروند به ضلالت›. عجیب نیست؟ بویژه هنگامی که پیامبر به کسی بگوید بسلامت، واقعاً به سلامت خواهدرفت. و مگر پیامبر منافق است که در ظاهر چیزی بگوید و در باطن چیز دیگری را برای بندگان خدا بخواهد و برای کلام خود ارزشی قائلنشود؟ البته این تعبیر ایشان است وگرنه منظور از ‹سلام› این است که ‹ما با یکدیگر خصومت و دشمنی نداریم›؛ چنانکه موضوع سورة ‹کافرون› نیز همین است.
حتی ممکن است، منظور خداوند از ‹فسوف یعلمون› این باشد که بهزودی آوازة گسترش اسلام جهان را فراخواهدگرفت، و کسانی که در برابر اسلامپذیری مقاومت میکردند، از کار خود پشیمان خواهندشد. این تعبیر بیشتر با عقل همخوانی دارد.
آقای بهاءالدین خرمشاهی این آیه را بیتکلف و بدون حاشیهپردازی و بزرگنمایی ترجمهکردهاند که درستش نیز همین است: از ایشان درگذر و بگو سلام، زودا که بدانند.
از همة اینها گذشته آیههای دیگری نیز داریم که چنین توصیهای را به پیامبر اکرم میکنند، حتی در مورد آنانکه خیانتکردهاند که بدتر از ایمان نیاوردن است:
ولاتزال تطلع علی خائنه منهم الاّ قلیلاً منهم فاعف عنهم واصفح(مائده: 13)
ترجمه: و همواره آگاهمیشوی بر خیانتپیشهگانشان مگر کمی از آنها، پس ببخش بر آنها و درگذر از آنها. و یا وانالساعه لاتیه فاصفحالصفحالجمیل(حجر: 85 )
پانزده- قوم برگزیده
ولقد اخترناهم علی علم علیالعالمین(دخان: 32)
ترجمة الهیقمشهای: و آنها را در آندور بر عالمیان بعلم و دانشی(کتاب آسمانی تورات) برگزیدیم.
در این ترجمه، ‹در آندور› که منظور ‹در آن دوره و مقطع زمانی› است، بر کلام خداوند افزودهشده، و عبارت ‹علی علم› نادرست ترجمهشده. معنای این عبارت که در آیات دیگری از قرآن نیز آمده، به معنی ‹آگاهانه و از روی دانش و نه بیهوده و بدون حسابوکتاب› است؛ و اینکه این موضوع را به تورات نسبتداده، سخنی بیربط است.
خداوند در آیات بسیاری، برگزیدگی و برتریبخشیدن به قوم بنیاسرائیل را بیآنکه برای آن، مقطع زمانی تعیین کند، یاداورشدهاست؛ از آنجمله: آیات 47 و 122 سوره بقره(که هردو آیه یکسانند)، آیه 140 سورة اعراف، و آیه 16 سوره جاثیه.
شانزده- شناخت انس و جن در قرآن
لقد انزلنا الیکم کتباً فیه ذکرکم افلاتعقلون(انبیاء: 10)
ترجمة واژگانی: بهدرستی فروفرستادیم کتابی در آن است یاد شما آیا پس نمیاندیشید؟
هرگاه کسی این آیه را بخواند، حتا اگر در آن تدبر نکند دستکم از خود میپرسد این چه کتابی است که ذکر ما در آن است و پس از آن متوجه میشود که منظور همین قرآن است که ذکر ‹جن و انس› در آن است.
پس منظور خداوند از این آیه کوتاه و عبارت ‹فیه ذکرکم› چیست؟
تنها با کمی دقت متوجهمیشویم که منظور خداوند یاداوری وجود دو دانش ‹انسانشناسی› و ‹باستانشناسی› در قرآن است و این نظر با آیههای بعدی نیز تأییدمیگردد.
هفده- رو دست نمیخوریم
نحن قدّرنا بینکمالموت و ما نحن بمسبوقین(60) علی ان نبدلامثالکم و ننشئکم فی ما لاتعلمون(واقعه:61)
ترجمة الهی قمشهای: ما مرگ را بر همة خلق (باختلاف سن) مقدر ساختیم و هیچکس بر قدرت ما سبق نتواند برد(60) اگر بخواهیم هم شما را فانی کرده و خلقی دیگر مثل شما بیافرینیم و شما را بصورتی (در جهانی دیگر) که اکنون از آن بیخبرید برمی انگیزیم (61)
یاداوری: میان آیة 60 و 61 ‹لا› وجوددارد. ‹لا› در میان ‹نشانههای وقف›، نشانة ممنوع بودن وقف است و نباید این دو آیه را جدا از یکدیگر خواند، و از همه مهمتر، ترجمه و تفسیر کرد؛ بدین دلیل که معنای دو آیه دگرگون میشود. در این ترجمه این قاعده رعایتنشدهاست.
ترجمة واژگانی: ما مقدرکردیم میان شما مرگ را و نیستیم ما رودستخورده بر اینکه بدلکنیم مانندگان شما را و نشو و نما دهیم شما را در آنچه نمیدانید.
ا برابرگذاری این دو ترجمه، بسیاری چیزها روشنمیشود و نیازی نیست که بگوییم تا چه اندازه کلام خداوند دگرگونشدهاست.
هجده- همهچیز پیش بینی شده
مااصاب من مصیبه فیالارض و لا فیانفسکم الاّ فی کتاب من قبل ان نبرأها (حدید: 22)
ترجمة الهی قمشهای: هررنج و مصیبتی که در زمین (از قحطی و آفت و فقر و ستم) یا از نفس خویش بشما رسد همه در کتاب (لوح محفوظ) پیش از آنکه در دنیا ایجادکنیم ثبت است
ترجمة واژگانی: پیشامدنمیکند هیچ مصیبتی در زمین و نه در جانهایتان مگر در کتابی است، از پیش که ایجادشکنیم.
نکته هایی را که در پرانتز آورده همه گمراه کننده اند زیرا فقر و ستم و امثال آنها نتیجه اعمال انسانهاست و اگر آنها را تقدیر بدانیم جبر مطلق بر انسانها حاکم میشود و دیگر چیزی برای خداوند باقی نمیماند تا آدیمان را بیازماید که این خود مخالف سنت خداوند و آفرینش اوست.
دو ترجمه را چندبار با یکدیگر برابرگذاریکنید تا متوجهشوید تا چه اندازه با یکدیگر متفاوتند.
نوزده- داعی رستاخیز
فتول عنهم یوم یدعالدّاع الی شیء نکر (قمر: 6)
الهی قمشهای: پس ای رسول روی از کافران بگردان تا روزی که ندا کننده ای خلق را بعالمی حیرتآور و قیامتی هول انگیز دعوت کند
ایشان با افزودن ‹تا› که در آیه نیست، معنای آیه را کاملاً تغییرداده. آیه چنین معنیمیدهد: روبگردان از آنها روزی که دعوتکننده(اسرافیل)، بهسوی چیز ناشناختهای دعوتمیکند. مشخص است که دیگر شاخوبرگهای افزودهشده به آیه همه اضافی است.
از این جهت در کمانه ‹اسرافیل› را آوردیم که خداوند آن را معرفه یعنی الف لام دار معرفی کردهاست؛ و این درحالی است که ایشان آن را نکره ترجمهکرده: دعوتکنندهای.
از این آیه معلوم میشود که در آغاز رستاخیز، رسول اکرم از مؤمنین استقبالمیکند، ولی از کافران روی برمیگرداند. و چون مؤمنین استقبالمیشوند، از آن ناشناخته کمتر واهمه دارند.
بیست- خداوند هر خلافکاری را گمراه نمیکند
روزی از تلویزیون قرائت آیة 125 سورة انعام همراه با ترجمة زیرنویس آن پخشمیشد که ظاهراً از ترجمهای غیر از ترجمة مرحوم الهی قمشهای بود:
«فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً کانما یصعد فیالسّماء کذلک یجعلالله الرجس علیالذین لایؤمنون»
در ترجمه آمدهبود: «و هرکه را که خدا بخواهد ‹به دلیل اعمال خلافش› گمراهکند»، که ‹به دلیل اعمال خلافش› اضافهشده، و این تحریف کلام الهیاست چرا که خداوند در آخر آیه، خود دلیل را آورده: « بدین ترتیب خداوند قرارمیدهد رجس را بر کسانی که ایمان نمیآورند».
بنابراین، عبارت افزودهشده، خود تهمتی است بر خداوند؛ زیرا خداوند هیچگاه نگفتهاست اگر کسی اعمال خلافی داشتهباشد من او را گمراهمیکنم؛ بلکه در بسیاری آیات میفرماید اعمال خلاف و خطاهای مردم را میبخشم؛ و بسیار اتفاقافتاده که توبة خلافکاران بزرگ روزگار را بخشیدهاست. نمونة آن ‹فضیلبنعیاض› است. زیرا اعمال خلاف ممکن است از روی ناآگاهی باشد، ولی کسانی که ‹ایماننمیآورند› و یا ‹نمیخواهند› ایمان بیاورند، دیگر از روی ناآگاهی نیست، و خداوند چنین افرادی را هدایت نخواهدکرد؛ و اینجاست که ترجمه، خود ‹خلاف› بزرگی را دچارشدهاست؛ و مترجم آن، اگر زنده باشد باید که توبه کند.