هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

روشنگری پیرامون «آذری» و «ترک»

روشنگری پیرامون «آذری» و «ترک»

احمد شمّاع زاده


اشاره:

چند روز پیش ویدئویی را در حافظه صفحه فیسبوک خود دیدم که دوباره فکر مرا به خود مشغول کرد. در طول زندگی با کسانی که به هنگام عصبی شدن و یا به خطا به خود ناسزا می‌گفتند یا نسبت بدی را به خود می‌دادند، برخورد کرده بودم؛ ولی تا زمان دیدن این ویدئو، ندیده بودم که یک گروه چندین هزار نفری در یک استادیوم، با صدای بسیار بلند، شعار مرگ بر خود بدهند! چرا؟

دلیلش تنها نادانی یا جهالت است؛ که وادارم کرد تا در این زمینه روشنگری کنم.

در این ویدئو، که در استادیوم فوتبال تبریز یا اردبیل گرفته شده بود، جوانان نادان آذری، فریب ایدئولوگهای پان ترکیسم را خورده، و تصور کرده بودند خود نیز ترک هستند، اکنون که وضع کشور نابسامان است، خوب است خود را به کشور ترکیه نسبت دهند؛ و نیز ممکن است اندیشه تجزیه در سر می پروراندند!

بیشتر آذریها تصورشان بر این است که ترک هستند و زبانشان ترکی است. پس در آغاز لازم است تا ریشه این نادرست انگاری مشخص شود:

این مشکل به مانند بسیاری مشکلات فرهنگی، پیروی کردن همگان از کاربرد یک واژه یا یک مفهوم در میان عوام النّاس است؛ که به دیگران نیز سرایت کرده است. در قدیم، مطبوعات، و اکنون، رسانه‌ها بیشترین تأثیر را بر کجفهمی و بدفهمی برخی مفاهیم و واژگان می‌گذارند و نادرستیها را در جامعه گسترش می‌دهند. چه در رادیو و تلویزیون، و چه در دیگر رسانه‌های اجتماعی، آذریها را ترک، و زبان آنان را ترکی می‌دانند؛ نمونه‌هایش:

- در مصاحبه با دکتر پزشکیان در روزهای تبلیغ انتخابات، گزارشگری پرسید «شما ترک هستی»؟ و او گفت «معلومه! و...»

- هنگامی که یکی از داوران عصر جدید، آقای مجید اسماعیلی که شخص باسواد، و استاد هنرهای نمایشی است، از علی نظری طولابی می‌پرسد «آذری هم میتونی بخونی»؟ و او جواب می‌دهد «بله»، احسان علیخانی که مجری خوبی است؛ ولی شخص باسوادی نیست، چند بار می‌پرسد «یعنی تو ترکی میتونی بخونی»؟!!!

***

در آسیای میانه، کشورهای ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان، مانند ترکستان که امروزه به آن ترکیه می‌گویند، قومهای ازبک، قرقیز و ترکمن زندگی می‌کنند. زبان آنان شبیه به ترکی است؛ ولی از نظر قومیت، ترک نیستند؛ و هیچ‌گاه خود را ترک نمی‌دانند؛ بلکه به ازبک، قرقیز و ترکمن بودن خود افتخار می‌کنند.

قوم ترک در ترکیه زندگی می‌کند و زبانشان ترکی است؛ که در میان ایرانیان به «ترکی استانولی» مشهور است؛ و قوم عرب در عربستان زندگی می‌کند؛ و زبانشان عربی است که در میان ایرانیان، به «عربی حجازی» مشهور است.


بنابراین، شباهت زبان یا لهجه یک قوم به زبان یا لهجه قومی دیگر، قومیت آنان را تغییر نمی‌دهد.

نتیجه می‌گیریم که به هیچ وجه نباید آذریها را که زبانشان به ترکی شباهت دارد، جزء قوم ترک به حساب آوریم. اگر یک آذری به ترکیه برود نمی‌تواند سخن گفتن ترکها را به خوبی درک کند؛ و آنان نیز سخن او را نمی‌فهمند؛ زیرا آذریها اصولاً ترک نیستند و زبانشان ترکی نیست!

روانشاد، دکتر جابر عناصری آنقدر آذری بود که نمی‌توانست بی لهجه سخن بگوید.

در دهه هفتاد، پای چند مصاحبه و سخنرانی وی از تلویزیون نشسته بودم. نکته جالبی را که در یکی از سخنرانیهایش بیان می‌کرد این بود که: «ما اصلاً و اصولاً ترک نیستیم. ما آذری هستیم. چون در جوار ترکیه قرار داشته‌ایم، برخی واژگان را از آن‌ها بر لهجه آذری خود افزوده ایم».


برای اینکه آذریهای مدعی ترک بودن بدانند که دکتر جابر عناصری چه مقامی در دانش مردمشناسی از جمله آذری شناسی داشته که چنین نظری را بیان کرده، شایسته است او را بشناسند.

شناس‌نامه دکتر جابر عناصری:

دکتر جابر عناصری در سال ۱۳۲۴ در محله معمار اردبیل به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در شهر اردبیل و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران با کسب مقام اول در رشته ادبی در میان تمامی دانش آموزان ایران به انجام رساند و سپس وارد دانشگاه تهران شد و تا سطح دکترای فلسفه و علوم تربیتی در ایران و کسب تخصص در انگلستان (دانشگاه لندن) به تحصیل ادامه داد.

این پژوهشگر برجسته پس از اخذ درجه دکتری از دانشگاه تهران و گذراندن دوره تخصصی مردم‌شناسی در انگلستان با تکیه بر پژوهش‌های پیشین خود، به تحقیق درباره خاورمیانه، جنوب غرب آسیا و به‌ویژه مردم شناسی ترکیه، ایران و افغانستان پرداخت.

تخصص عناصری در مردم‌شناسی، مردم‌شناسی عشایری (عشایر فلات ایران و افغانستان، و ترکیه) بوده و بویژه بر عشایر شاه‌سون و سنگسر تمرکز داشته است. وی ۴۱ سال در دانشگاه‌های تهران به‌عنوان استاد ممتاز به تدریس و تحقیق اشتغال داشت و بیش از چهل کتاب در زمینه فرهنگ ایران به رشته تحریر در آورده و صدها دانشجو تربیت کرده است.

اصولاً ترک کسی است که پدرومادر و اجدادش در ترکیه زاده شده‌ باشند؛ و این در حالی است که نیاکان آذریها همواره اهل آذربایجان بوده‌اند؛ چه بخشی از آذربایجان که طبق عهدنامه گلستان به روسیه واگذر شد، و اکنون کشور آذربایجان نامیده می‌شود؛ و چه بخشی که هنوز آذربایجان ایران باقی‌مانده است.

موضوع بی‌ربط بودن شباهت زبان با اصل قومیت، تنها به آذری و ترک ختم نمی‌شود؛ بلکه این موضوع در زبانهای عربی و انگلیسی نیز صدق می‌کند.

ایرانیان عربزبان خوزستان مشکلی همچون آذریها دارند. آنان نیز چون در مجاورت استان بصره عراق قرار داشته‌اند، به زبان عربی با گویش عراقی صحبت می‌کنند؛ و تصورشان بر این است که عرب هستند. هم آنان و هم بسیاری از عراقیها از قوم عرب نیستند؛ و زبانشان با عربی عربستان که قوم عرب هستند، متفاوت است. نه عرب زبانهای خوزستان از عربی فصیح عربستان به خوبی سر در می‌آورند، و نه عربهای عربستان از زبان عربی عراقیها و خوزستانیها!

نکته جالبتر اینکه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا، به واسطه اسلام، زبانشان عربی شده است. بسیاری از مردم کشورهای خاورمیانه عربی، همچون سوریه و لبنان، نیز مانند آذریها از قومیت خود بیخبرند؛ و خود را عرب می‌شمارند؛ و این در حالی است که هیچیک عرب نیستند.

ولی خوشبختانه، کشورهای شمال آفریقا می‌دانند که از چه قومیتی هستند؛ که بیشتر بربر، و مصریها قبطی هستند.

***

مطمئن هستم که نه آذریهای ایران و نه آذریهای کشور آذربایجان نمی‌دانند که آذربایجان به چه معنی است؛ که اگر می‌دانستند، آذریهای ایران به راحتی فریب نمی‌خوردند و در استادیوم شعار مرگ بر فارس (که خود نیز فارس هستند) نمی‌دادند، و آذریهای جداشده از مام وطن نیز عنوان کشور خود را از عربی به فارسی تغییر می‌دادند.

معنای واژه آذربایجان

پیش از ورود اسلام به ایران، آیین زرتشتی بر ایران حاکم بود و آتشکده های زردشتیان، همچون مساجد در ایران کنونی، در سراسر ایران زمین پراکنده بود. در تاریخ آمده است که آتش آتشکده آذرگشسب، سه هزار سال دوام داشته، و تا حمله تازیان بر ایران خاموش نشده بود.

توی پرانتز: حمله مسلمانان به ایران در زمان خلیفه دوم (عمر بن الخطّاب) رخ داده و نسبت دادن آن به اسلام درست نیست. دلیلش هم این است که تا پیش از درگذشت حضرت رسول اکرم، هیچ حمله ای از سوی مسلمانان به هیچ کشوری صورت نگرفت؛ و اینکه مسیحیان قدرت شمشیر اسلام را دلیل پیشرفت اسلام می‌دانند، به اسلام محمدی ربطی ندارد؛ بلکه مربوط است به اسلام عمری. مانند این است که هر کاری که اکنون خامنه ای انجام می‌دهد، به اسلام نسبتش بدهیم که اصلاً چنین نیست.

پس نتیجه می‌گیریم که تفکرهای داعشی نیز عمری است و نه محمدی؛ ولی متأسفانه کارهای ضدانسانی آنان به اسلام نسبت داده می‌شود.

بنابراین، در ایران پیش از اسلام، در سراسر ایران بزرگ، آتشکده یا آذرکده (آتش = آذر) یا پایگاههای آتش (آذرپایگان) وجود داشته که مهمترین آن‌ها به نام آذرگشسب، در منطقه وسیعی به نام آذرپایگان قرار داشت. تازیها که نمی‌توانستند بسیاری از واژگان و حرفهای فارسی و بویژه چهار حرف چ، ژ، گ و پ را ادا کنند، به جای پ؛ ب و به جای گ، ج را جانشین کردند؛ و بدین‌گونه، آذرپایگان به آذربایجان تبدیل شد؛ مانند نام بسیاری از شهرها:

گرگان شد جرجان، تبرستان شد طبرستان ، اسپهان شد اصفهان، کسپین شد قزوین، استهبان شد اصطهبان؛ و الخ…

نقل از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد:

در تاریخ ایران ثبت است که آتشکده های زردشتیان ایران کهن، در باکو (آذربایجان)، ارمنستان، بلخ (افغانستان)، گرجستان و تاجیکستان وجود داشته است.

از این گزاره متوجّه می‌شویم که در اقلیم گسترده ایران کهن، گرجستان، ارمنستان، تاجیکستان و افغانستان جای داشته‌اند و در آن‌ها آتشکده وجود داشته است؛ جز ترکستان که نه در فلات ایران جای داشته و نه به تصرف ایرانیان درامده، بلکه همواره رقیب کشور ایران بوده است. والسّلام...


نگارش: مرداد 1403

ویرایش: مهر 1403

احمد شمّاع زاده