ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
انّ الانسان لیطغی ان رآه استغنی
من هم مانند بسیاری از قاریان یا قرآن پژوهان، فهمی که از این آیه داشتم آن بود که انسان همچون فرعون هنگامی که خود را مستغنی ببیند طغیان میکند و یا کسی که ثروت بسیاری دارد، خود را غنی و ثروتمند می پندارد و از بندگی خداوند سر باز میزند.
ولی اخیراً که ویدئوهایی از مدیرکل ارشاد اسلامی! رشت و سپس چند آخوند پست و مقام دار در شبکههای اجتماعی پخش، و هویت واقعی آنها مشخص و آشکار شد، به دنبال قوه محرّکه اینان برای طغیان بر باورهای دینی شان میگشتم؛ که پس از کنکاش بسیار در ذهن خود، به این آیه رسیدم: انّ الانسان لیطغی ان رآه استغنی (علق: 6 و7)
اگر در این آیه دقت کنید، متوجّه میشوید که خداوند نمیگوید بر علیه من طغیان کند؛ و نمیگوید اگر ثروتمند شد؛ بلکه استغناء به معنای بینیازی است و نه ثروتمندی! و طغیان بر هرچه میتواند باشد از جمله باورهایی که از کودکی با او بوده اند. پس معنای آیه چنین میشود:
همانا انسان طغیان میکند هنگامی که خود را بینیاز ببیند!
مخلص کلام:
کسی که خود را بینیاز حس کند، بر باورها و عقاید خود میشورد و طغیان میکند.
در شرح این بینیازی باید گفت:
اولین نیاز انسان رفع گرسنگی شکم است؛ همچنانکه نیاز یک طفل شیرخواره، تنها رفع گرسنگی است و چیز دیگری را نه میشناسد و نه احساس میکند. هنگامی که نیاز نخستین رفع شد، به فکر دومین نیاز خود یعنی رفع نیازمندی زیر شکم خود میافتد، که این نیاز معمولاً پس از بلوغ احساس میشود.
این دو نیاز، نیازهای اولیه انسان اند که تا آخر عمر با او همراه هستند؛ و در مباحث اخلاقی به شهوت شهرت یافتهاند؛ و درجه های متفاوتی در اشخاص مختلف دارند. خداوند این دو نیاز را برای تولید مثل و بقای نسل انسان در او نهادینه کرده است؛ و اگر کسی به طور متعادل و نه به افراط و تفریط بتواند از این این دو شهوت بهره برداری بهینه کند، تا پایان زندگی آبروی خود را حفظ کرده و رسالت انسانی خود را انجام داده و زندگانی را با موفقیّت به پایان برده است.
به همین دلیل امام جعفر صادق میفرماید: ما عبد الله بشیءٍ افضل من عفّة بطنٍ و فرجٍ
ترجمه: خداوند به چیزی بهتر از پاک نگهداشتن شکم و زیر شکم، ستایش نمیشود!
انسان سالم و سلیم، پس از تشکیل خانواده و رفع دومین نیاز، با کاروکوشش به دنبال امرار معاش برای آسایش خانواده است؛ زیرا آسایش او در گرو آسایش خانوادهای است که به آن وابسته شده. در این مرحله انسانها به دو گروه تقسیم میشوند:
یکی آنان که به تناسب توان علمی و حرفهای و موقعیت خانوادگی و اجتماعی خود، از نظر مادّیّات زندگی، احساس اقناع میکنند و یک زندگی ساده و بی دردسر را بر یک زندگی پر زرق و برق، ولی پر درد سر ترجیح میدهند. بیشتر مردم دنیا اینگونه زندگی را بر می گزینند.
دوم آنان که درونشان اقناع نشده و به دنبال شهرت، ثروت، مقام و منصب، و یا ترکیبی از آنها میروند تا پاسخی به دیگر شهوتها و امیال درونی خود داده باشند. درجه اقناع درونی اینگونه افراد متفاوت است. یکی زود و دیگری در میانه راه قانع میشود؛ و آن دیگری تا آخر عمر خود سیر نمیشود: انّ الانسان خلق هلوعاً اذا مسّه الشّرّ جزوعاً و اذا مسّ الخیر منوعاً (معارج: 19، 20، 21)
ترجمه: انسان بسیار حریص آفریده شده است. هنگامی که بدی گریبان او را بگیرد، زاری میکند و آن هنگام که نیکی بدو رسد، مانع از خیر رسیده به دیگران میشود!
بدترین دسته از این گروه آنهایی هستند که احساس میکنند بسته به توان فردی و موقعیت اجتماعی خود، به آنچه که میخواسته اند دست یافتهاند (استغناء) و خود را مستغنی میبینند.
اینان به سرعت مغلوب وسوسه های شیطان میشوند. شیطان نقطه های ضعف هرکسی را بهتر از خود او میشناسد و هرکسی را به گونهای که شایسته و در خور اوست، می فریبد. یکی را از راه شکم، خوش گذرانی و بدمستی؛ دیگری را از راه مال اندوزی و پول پرستی؛ آن دیگری را از راه جاه و مقام پرستی؛ و آن یکی را از راه شهوتهای جنسی.
واقعاً که چه سخت است پیمودن این راه پر پیچ و خم زندگی دنیایی برای پس دادن آزمونهای الهی!!
درنتیجه، فرد فریب خورده، بر باورهایی که از کودکی با آنها بزرگ شده، با یاری شیطان طغیان میکند؛ چنانکه ابلیس، آدم را با قول جاودانگی و زندگی همیشگی و ابدی فریب داد؛ وسیله فریب هم شهوت شکمی بود. یعنی فریبی مرکّب از دو هدف با یک نشان!
فرد فریب خورده، در آغاز راه، اولین کارهای خلاف خود را توجیه میکند. اول توجیه عقلانی، سپس توجیه شرعی؛ و بدین ترتیب هرروزه بر زاویه انحرافش افزوده میشود؛ تا آنجا که با انحرافش بمیرد و باری از گناه را به همراه خود به رستاخیز ببرد؛ و یا روزی فرارسد و تشت رسوایی اش از بام خانهاش بر زمین افتد و در میان جامعه رسوا شود؛ که خسر الدّنیا و الاخرة!
گروه سومی از انسانها نیز وجود دارند که در قالبهایی که از آنها یاد کردم، نمی گنجند.
آنان که در عالم دانش و معرفت غرق شده و هدفشان یافتن و شناختن رمزورازهای هستی است.
اینان معلوم نیست از چه زمانی غرق در این افکار و آرزوها شده اند؛ برخی از کودکی، برخی در نوجوانی، و برخی دیگر در بزرگسالی. حساب دقیقی هم در کار آنان نیست. بیشترشان طبق خواست (مشیّت) الهی، و با دست خداوندی برگزیده*، و به این سو، سوق داده شدهاند؛ با استناد به آیاتی که در آنها آمده: یهدی من یشاء و یضلّ من یشآء، یفعل ما یشاء، و فعّال لما یرید
این گروه که کمترین شمار را در جوامع انسانی دارند، بیشترین خدمت را به پیشرفت و توسعه انسانها کردهاند؛ و حدّومرزی برای استغناء نمیبینند؛ زیرا این وادی، وادی شناخت و معرفت است و انسان ذاتاً چنین آفریده شده که اگر در این راه گام نهد، نمیتواند قانع شود و خود را از کنکاش و یافتن رمزورازهای هستی بینیاز احساس کند؛ بلکه هرچه که مییابد، بیشتر تشنه یافتن و شناختن حقایق هستی و خود را شیفته تبیین آن یافته ها مییابد.**
خداوند نیز به همین منظور انسان را حریص آفریده است؛ همچون ادیسون که غرفه در افکار خود، زمان از دستش در میرود و فراموش میکند برای جاری ساختن خطبه عقد ازدواجش به کلیسا برود؛ یا فارابی که تا دم مرگ خواست چیزی بیاموزد و بیاموزاند!
مرداد 1402
احمد شمّاع زاده
*رسولان عام خداوند (برگزیدگان الهی): https://www.academia.edu/10698949
**آینده نگری در قرآن: https://www.academia.edu/43935923